ابوتراب: تفاوت بین نسخهها
(افزودن محتوا با منبع جدید) |
جز |
||
سطر ۷: | سطر ۷: | ||
در مورد این کنیه جریانهای مختلفی به صورت زیر نقل شده: | در مورد این کنیه جریانهای مختلفی به صورت زیر نقل شده: | ||
− | * | + | *در کتاب مناقب ابن مغازلی شافعی آمده: خبر داد به من احمد فرزند محمد فرزند عبدالوهاب در ماه [[ذی الحجه]] از سال 435 به این ترتیب كه كتاب خود را براى من خواند و من شنیدم كه گفت: احمد فرزند على فرزند جعفر فرزند محمد فرزند معلى خیوطى<ref> مناقب الامام علي عليهالسلام، ابن مغازلى شافعى ، ترجمه مرعشى نجفى، ص 52 و نیز نسايى در خصايص حدیثی مشابه آن آورده. رجوع شود به سیره معصومان، سید محسن امین، ج 3، ذیل عنوان کنیه علی علیهالسلام)سیره معصومان، سید محسن امین، ترجمه علی حجتی کرمانی؛ ج 3، این روایت در برخی منابع اهل سنت همچون صحیحین گاهی بدین صورت نقل شده که العیاذ بالله حضرت علی علیهالسلام پی مشاجرهای که بین ایشان و حضرت فاطمه سلام الله علیها واقع شد از منزل به مسجد رفت و پیامبر بعد از خطاب او به ابوتراب آن حضرت را به منزل آورد و بین او و [[حضرت فاطمه]] سلام الله علیها را آشتی نمود. مقاله "[http://www.rasekhoon.net/Article/Show-57543.aspx نقد و بررسي گزارشهاي وارده درباره کنيه ابوتراب]" در سایت راسخون این روایات را نقد نموده است.</ref> حافظ به ما خبر داد و گفت: كه ابوعبدالله محمد فرزند حسین فرزند سعید زعفرانى عدل واسطى به ما نقل كرد و گفت: كه یحیى فرزند جعفر فرزند ابوطالب به ما نقل نمود و گفت: عبدالرحمن فرزند حفص به ما خبر داد كه نقل نمود عبدالله فرزند زیاد از فرزند اسحاق كه گفت: خبر داد به من یزید فرزند محمد فرزند خیثم محاربى از محمد فرزند كعب قرظى از محمد فرزند خیثم فرزند ابویزید از عمار فرزند یاسر و گفت: من و على فرزند ابوطالب علیهالسلام در غزوه عشیره همرزم بودیم، زمانى كه [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله در آنجا نزول فرموده و توقف نمود. |
در آن هنگام، مردانى از قبیله بنىمدلج در چشمه اى كه در نخیل براى آنها بود، مشغول بودند. على علیهالسلام فرمود: اى ابویقظان آیا میتوانى با من به پیش آنان بیائى تا به بینیم چگونه كار انجام مى دهند؟ گفتم: اگر تو بخواهى! مى آیم! گفت: آمدیم و بكار كردن آنها مدتى تماشا كردیم سپس خواب بر ما چیره گشته، من و على علیهالسلام رفتیم تا این كه روى شاخه هاى نازك آلوده به خاك درختهاى خرما خوابیدیم. | در آن هنگام، مردانى از قبیله بنىمدلج در چشمه اى كه در نخیل براى آنها بود، مشغول بودند. على علیهالسلام فرمود: اى ابویقظان آیا میتوانى با من به پیش آنان بیائى تا به بینیم چگونه كار انجام مى دهند؟ گفتم: اگر تو بخواهى! مى آیم! گفت: آمدیم و بكار كردن آنها مدتى تماشا كردیم سپس خواب بر ما چیره گشته، من و على علیهالسلام رفتیم تا این كه روى شاخه هاى نازك آلوده به خاك درختهاى خرما خوابیدیم. | ||
سطر ۱۳: | سطر ۱۳: | ||
به خدا قسم به جز پیامبر خدا كسى ما را با پاى خود حركت نداد كه او با پاى خود ما را حركت داد و ما از آن خاكى كه روى آن خوابیدیم، خاك آلوده شده بودیم و چون همان روز پیامبر خدا صلى الله علیه و آله على علیهالسلام را خاك آلوده دید، فرمود: چه شده بر تو اى ابوتراب؟ سپس فرمود كه آیا دو مردى كه شقى ترین مردم هستند به شما خبر ندهم؟ عرض كردیم: بلى اى [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله گفت: احیمر ثمود كه شتر صالح را پى كرد و آن كه بر این جاى تو ضربت شمشیر مى زند (دست خود را بر فرق على علیهالسلام گذاشت) تا این كه از آن ضربت این با خونت خیس مى شود (و ریش على علیهالسلام را گرفت). | به خدا قسم به جز پیامبر خدا كسى ما را با پاى خود حركت نداد كه او با پاى خود ما را حركت داد و ما از آن خاكى كه روى آن خوابیدیم، خاك آلوده شده بودیم و چون همان روز پیامبر خدا صلى الله علیه و آله على علیهالسلام را خاك آلوده دید، فرمود: چه شده بر تو اى ابوتراب؟ سپس فرمود كه آیا دو مردى كه شقى ترین مردم هستند به شما خبر ندهم؟ عرض كردیم: بلى اى [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله گفت: احیمر ثمود كه شتر صالح را پى كرد و آن كه بر این جاى تو ضربت شمشیر مى زند (دست خود را بر فرق على علیهالسلام گذاشت) تا این كه از آن ضربت این با خونت خیس مى شود (و ریش على علیهالسلام را گرفت). | ||
− | * | + | *در استیعاب نقل شده است: «به [[سهل بن سعد]] گفته شد: حاكم [[مدینه]] مى خواهد تو را وادارد تا بر فراز منبر، على را دشنام گویى. سهل پرسید: چه بگویم؟ گفت: باید على را با كنیه ابوتراب خطاب كنى. سهل پاسخ داد: به خدا سوگند جز پیامبر كسى على را بدین كنیه، نامگذارى نكرده است. |
پرسید: چگونه اى ابوالعباس؟ جواب داد: على علیهالسلام نزد فاطمه رفت و آن گاه بیرون آمد و در حیاط مسجد دراز كشید و به خواب رفت. پس از او، پیغمبر صلی الله علیه و آله پیش فاطمه آمد و از او پرسید: پسرعمویت كجاست؟ | پرسید: چگونه اى ابوالعباس؟ جواب داد: على علیهالسلام نزد فاطمه رفت و آن گاه بیرون آمد و در حیاط مسجد دراز كشید و به خواب رفت. پس از او، پیغمبر صلی الله علیه و آله پیش فاطمه آمد و از او پرسید: پسرعمویت كجاست؟ | ||
سطر ۱۹: | سطر ۱۹: | ||
فاطمه گفت: اینك او در مسجد آرمیده است. پیامبر به صحن مسجد آمد و على را دید كه ردایش بر پشت مباركش افتاده و پشتش خاك آلود شده است. پیامبر با دست شروع به پاك كردن خاك از پشت على كرد و فرمود: بنشین اى ابوتراب! به خدا سوگند جز پیامبر كسى او را بدین نام، نخوانده است و قسم به خدا در نظر من هیچ اسمى از این نام دوست داشتنى تر نیست. | فاطمه گفت: اینك او در مسجد آرمیده است. پیامبر به صحن مسجد آمد و على را دید كه ردایش بر پشت مباركش افتاده و پشتش خاك آلود شده است. پیامبر با دست شروع به پاك كردن خاك از پشت على كرد و فرمود: بنشین اى ابوتراب! به خدا سوگند جز پیامبر كسى او را بدین نام، نخوانده است و قسم به خدا در نظر من هیچ اسمى از این نام دوست داشتنى تر نیست. | ||
− | * | + | *در مناقب خوارزمى از ابن عباس روایت میكند كه چون حضرت رسول الله صلى الله علیه و آله مواخات و برادرى گرفت. هر دو كس را میان مهاجر و انصار از اصحاب خود و مواخات نفرمود [[امیرالمومنین]] را به هیچ از آنها، آن حضرت خشمناك بیرون رفت تا رسید به جدولى كه در زمین آنجا بود. |
دست مبارك را زیر سر نهاده خواب كرد، باد روى مباركش را غبار آلوده ساخت و پیغمبر در طلب بود تا او را اینجا یافت. گوشه پاى مبارك بر او نهاد و گفت: برخیز چنین صلاح دیدى كه ابوتراب باشى آیا بر من غضب كردى كه من برادرى گرفتم. میان مهاجر و انصار و نگرفتم میان تو و یكى از آنها، آیا تو راضى نیستى كه باشى نسبت به من به منزله هارون از موسى الا آنست كه بعد از من پیغمبرى نخواهد بود، بدان و آگاه باش كه هر كه دوست دارد تو را امن و [[ایمان]] بگرد، او درمى آیند و با ایمان از همه سختیها ایمن میگردد و هر كه دشمن دارد تو را حق سبحانه و تعالى بمیراند او را مردن زمان جاهلیت یعنى كافر میراند او را حساب كرده شود به عمل خودش در اسلام. | دست مبارك را زیر سر نهاده خواب كرد، باد روى مباركش را غبار آلوده ساخت و پیغمبر در طلب بود تا او را اینجا یافت. گوشه پاى مبارك بر او نهاد و گفت: برخیز چنین صلاح دیدى كه ابوتراب باشى آیا بر من غضب كردى كه من برادرى گرفتم. میان مهاجر و انصار و نگرفتم میان تو و یكى از آنها، آیا تو راضى نیستى كه باشى نسبت به من به منزله هارون از موسى الا آنست كه بعد از من پیغمبرى نخواهد بود، بدان و آگاه باش كه هر كه دوست دارد تو را امن و [[ایمان]] بگرد، او درمى آیند و با ایمان از همه سختیها ایمن میگردد و هر كه دشمن دارد تو را حق سبحانه و تعالى بمیراند او را مردن زمان جاهلیت یعنى كافر میراند او را حساب كرده شود به عمل خودش در اسلام. | ||
− | * | + | *[[شیخ صدوق]] به سند خود در کتاب [[علل الشرایع]] از ابن عمر نقل نموده که: نبى اكرم صلى الله علیه و آله در نخلستان هاى [[مدینه]] از على علیهالسلام تفحص و جستجو مى نمود و من نیز همراهش بودم كه به باغى رسیدیم، پیامبر چشمشان به امیرالمؤمنین علیهالسلام افتاد كه در زمین مشغول كار بودند و سر و روى آن جناب غبارآلود بود، نبى اكرم صلى الله علیه و آله فرمودند: من مردم را سرزنش نمى كنم اگر كنیه تو را ابوتراب صدا بزنند. |
راوى مى گوید: صورت على علیهالسلام دگرگون و رنگ چهره اش تغییر كرده و بسیار در رنج بود، پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله فرمودند: آیا تو را خشنود و خرسند بكنم؟ على علیهالسلام عرضه داشت: آرى یا رسول الله. | راوى مى گوید: صورت على علیهالسلام دگرگون و رنگ چهره اش تغییر كرده و بسیار در رنج بود، پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله فرمودند: آیا تو را خشنود و خرسند بكنم؟ على علیهالسلام عرضه داشت: آرى یا رسول الله. |
نسخهٔ ۲۴ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۰۴:۳۸
کنیه ابوتراب را پیامبر صلی الله علیه و آله بر حضرت علی علیه السلام نهاده است و آنحضرت این لقب را از این جهت دوست داشت كه او متواضع بود و روی خاك می نشست و این لقب را كه به معنی پدر خاك است ، برای خود می پسندید.
محتویات
روایات مختلف در مورد کنیه ابوتراب
در مورد این کنیه جریانهای مختلفی به صورت زیر نقل شده:
- در کتاب مناقب ابن مغازلی شافعی آمده: خبر داد به من احمد فرزند محمد فرزند عبدالوهاب در ماه ذی الحجه از سال 435 به این ترتیب كه كتاب خود را براى من خواند و من شنیدم كه گفت: احمد فرزند على فرزند جعفر فرزند محمد فرزند معلى خیوطى[۱] حافظ به ما خبر داد و گفت: كه ابوعبدالله محمد فرزند حسین فرزند سعید زعفرانى عدل واسطى به ما نقل كرد و گفت: كه یحیى فرزند جعفر فرزند ابوطالب به ما نقل نمود و گفت: عبدالرحمن فرزند حفص به ما خبر داد كه نقل نمود عبدالله فرزند زیاد از فرزند اسحاق كه گفت: خبر داد به من یزید فرزند محمد فرزند خیثم محاربى از محمد فرزند كعب قرظى از محمد فرزند خیثم فرزند ابویزید از عمار فرزند یاسر و گفت: من و على فرزند ابوطالب علیهالسلام در غزوه عشیره همرزم بودیم، زمانى كه رسول خدا صلی الله علیه و آله در آنجا نزول فرموده و توقف نمود.
در آن هنگام، مردانى از قبیله بنىمدلج در چشمه اى كه در نخیل براى آنها بود، مشغول بودند. على علیهالسلام فرمود: اى ابویقظان آیا میتوانى با من به پیش آنان بیائى تا به بینیم چگونه كار انجام مى دهند؟ گفتم: اگر تو بخواهى! مى آیم! گفت: آمدیم و بكار كردن آنها مدتى تماشا كردیم سپس خواب بر ما چیره گشته، من و على علیهالسلام رفتیم تا این كه روى شاخه هاى نازك آلوده به خاك درختهاى خرما خوابیدیم.
به خدا قسم به جز پیامبر خدا كسى ما را با پاى خود حركت نداد كه او با پاى خود ما را حركت داد و ما از آن خاكى كه روى آن خوابیدیم، خاك آلوده شده بودیم و چون همان روز پیامبر خدا صلى الله علیه و آله على علیهالسلام را خاك آلوده دید، فرمود: چه شده بر تو اى ابوتراب؟ سپس فرمود كه آیا دو مردى كه شقى ترین مردم هستند به شما خبر ندهم؟ عرض كردیم: بلى اى رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: احیمر ثمود كه شتر صالح را پى كرد و آن كه بر این جاى تو ضربت شمشیر مى زند (دست خود را بر فرق على علیهالسلام گذاشت) تا این كه از آن ضربت این با خونت خیس مى شود (و ریش على علیهالسلام را گرفت).
- در استیعاب نقل شده است: «به سهل بن سعد گفته شد: حاكم مدینه مى خواهد تو را وادارد تا بر فراز منبر، على را دشنام گویى. سهل پرسید: چه بگویم؟ گفت: باید على را با كنیه ابوتراب خطاب كنى. سهل پاسخ داد: به خدا سوگند جز پیامبر كسى على را بدین كنیه، نامگذارى نكرده است.
پرسید: چگونه اى ابوالعباس؟ جواب داد: على علیهالسلام نزد فاطمه رفت و آن گاه بیرون آمد و در حیاط مسجد دراز كشید و به خواب رفت. پس از او، پیغمبر صلی الله علیه و آله پیش فاطمه آمد و از او پرسید: پسرعمویت كجاست؟
فاطمه گفت: اینك او در مسجد آرمیده است. پیامبر به صحن مسجد آمد و على را دید كه ردایش بر پشت مباركش افتاده و پشتش خاك آلود شده است. پیامبر با دست شروع به پاك كردن خاك از پشت على كرد و فرمود: بنشین اى ابوتراب! به خدا سوگند جز پیامبر كسى او را بدین نام، نخوانده است و قسم به خدا در نظر من هیچ اسمى از این نام دوست داشتنى تر نیست.
- در مناقب خوارزمى از ابن عباس روایت میكند كه چون حضرت رسول الله صلى الله علیه و آله مواخات و برادرى گرفت. هر دو كس را میان مهاجر و انصار از اصحاب خود و مواخات نفرمود امیرالمومنین را به هیچ از آنها، آن حضرت خشمناك بیرون رفت تا رسید به جدولى كه در زمین آنجا بود.
دست مبارك را زیر سر نهاده خواب كرد، باد روى مباركش را غبار آلوده ساخت و پیغمبر در طلب بود تا او را اینجا یافت. گوشه پاى مبارك بر او نهاد و گفت: برخیز چنین صلاح دیدى كه ابوتراب باشى آیا بر من غضب كردى كه من برادرى گرفتم. میان مهاجر و انصار و نگرفتم میان تو و یكى از آنها، آیا تو راضى نیستى كه باشى نسبت به من به منزله هارون از موسى الا آنست كه بعد از من پیغمبرى نخواهد بود، بدان و آگاه باش كه هر كه دوست دارد تو را امن و ایمان بگرد، او درمى آیند و با ایمان از همه سختیها ایمن میگردد و هر كه دشمن دارد تو را حق سبحانه و تعالى بمیراند او را مردن زمان جاهلیت یعنى كافر میراند او را حساب كرده شود به عمل خودش در اسلام.
- شیخ صدوق به سند خود در کتاب علل الشرایع از ابن عمر نقل نموده که: نبى اكرم صلى الله علیه و آله در نخلستان هاى مدینه از على علیهالسلام تفحص و جستجو مى نمود و من نیز همراهش بودم كه به باغى رسیدیم، پیامبر چشمشان به امیرالمؤمنین علیهالسلام افتاد كه در زمین مشغول كار بودند و سر و روى آن جناب غبارآلود بود، نبى اكرم صلى الله علیه و آله فرمودند: من مردم را سرزنش نمى كنم اگر كنیه تو را ابوتراب صدا بزنند.
راوى مى گوید: صورت على علیهالسلام دگرگون و رنگ چهره اش تغییر كرده و بسیار در رنج بود، پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله فرمودند: آیا تو را خشنود و خرسند بكنم؟ على علیهالسلام عرضه داشت: آرى یا رسول الله.
حضرت دست امیرالمؤمنین علیهالسلام را گرفت و فرمود: تو برادر و وزیر و خلیفه من در بین اهلم بوده، دین من را تو ادا كرده و ذمه ام را تو اجرا مى نمایى، كسى كه در زمان حیات من تو را دوست بدارد، اهل بهشت است و آن كه بعد از من تو را بخواهد. خداوند متعال امنیت و ایمان به او مى دهد و آن كس كه تو را ندیده بعد از تو دوستت بدارد خداوند امنیت و ایمان به او داده و در روز قیامت در امان خودش وى را قرار مى دهد و كسى كه بمیرد و تو را دشمن بدارد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته ولى به آنچه در اسلام عمل كرده، مورد محاسبه قرار مى گیرد.
معنى «ابوتراب»
عبایة بن ربعى گوید: به عبدالله بن عباس گفتم: چرا پیغمبر خدا صلى الله علیه و آله على را به ابوتراب كنیه داد؟ گفت: زیرا او مالك و صاحب كره زمین مى باشد و بعد از پیغمبر صلى الله علیه و آله حجت خدا بر ساكنان زمین است و بقاى زمین به او و آرامش زمین از بركت وجود اوست.[۲]
از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله شنیدم كه فرمود: روز قیامت چون شخص كافر نعمتهایى را كه از خداوند به عنوان پاداش و كامیابى، براى شیعه على علیهالسلام فراهم آورده است بنگرد، گوید: (الَیتَنِی كُنْتُ تُراباً؛ اى كاش من هم شیعه على بودم) و این است كه خداوند فرموده: «یقُولُ الْكافِرُ یا لَیتَنِی كُنْتُ تُراباً؛ كافر در آن روز مى گوید: اى كاش خاك بودم (از روى حسرت مى گوید: اى كاش خاك بودم تا به عذاب آتش نمى سوختم)». (سوره نبا، 78:40)
معاویه و کنیه ابوتراب
بنیامیه پس از دستاندازی بر جایگاه خلافت پیامبر صلی الله علیه و آله و نادیده گرفتن حق حضرت وصی و اولاد طاهرینش سعی بر آن نمودند که کنیه ابوتراب که نشان از جایگاه رفیع آن حضرت در نظر پیامبر داشت به عنوان یک تحقیر بر آن حضرت اطلاق شود. لذا مردم را تشویق میکردند که این کنیه را به عنوان یک تمسخر بر آن حضرت به زبان بیاورند و خود نیز آن حضرت را با این کنیه نام میبردند.
منشاء این توطئه نیز مانند بسیاری از توطئههای دیگر بنیامیه، معاویه بود چنانچه ابن ابیالحدید گوید: در نامهای به یکی از کارگزاران خویش نوشت: نامهای به یکی از کارگزاران خویش نوشت که هر کس که چیزی از فضیلتهای ابوتراب (امیر مومنان امام علی علیهالسلام) و خاندان او را نقل کند، در مقابل او هیچ گونه مسئولیتی شما را تهدید نمیکند (هر چه با وی کردید جایز است) و پیداست که او این کنیه را در بخشنامه خود برای مدح نیاورده است.
یا در مناظرهاش با جابر بن عبدالله انصاری همین کنیه را بکار برد که جابر به خاطر بکاربردن این لفظ به عنوان تمسخر بر آن حضرت برآشفت و سعد بن ابىوقاص را امر به سب ابوتراب نمود که سعد در جوابش فضایل علی علیهالسلام را برشمرد و لشگریانش به هنگام حمله به شهر انبار به شیعیان آن حضرت میگفتند، علیرغم ابیتراب این ستمها را بر شما میکنیم. فارغ از این که این توطئه شوم آنان در آخر منتهی به رسوایی آنها خواهد شد.
جواب امام سجاد علیهالسلام به جسارت شامیان به کنیه ابوتراب
[۳] از حضرت امام صادق علیهالسلام نقل میكند كه فرمود: وقتى پدرم (در این جا منظور امام سجاد علیهالسلام است) را به شام بردند در شام شنید مردم از روى مسخره میگویند این پسر ابوتراب است. پشت به دیوار قبله داد پس از حمد و ستایش خدا و درود بر پیامبر فرمود: دست بردارید اى بدبختها و منافقین و آتش گیره هاى جهنم از ماه تابان و دریاى خروشان و ستاره درخشان و راهنماى مؤمنان و رهبر واقعى (على بن ابىطالب) قبل از آن كه به عذاب خدا گرفتار شوید و صورتهاى شما به عقب برگردد و مورد لعنت خدا قرار گیرید، چنانچه لعنت شدند آن گروه از قوم موسى كه قرار داد روز شنبه را درهم شكستند.
بعد از سخنان دیگرى فرمود: شخصیت شبیه پیامبر را مسخره میكنید؟ استوانه دین را استهزاء مینمائید. بعد از على چه راهى مى پیمائید و با چه وسیله اندوه خود را بر طرف مى نمائید.
به خدا قسم گوى سبقت را در تمام فضائل ربود و نهایت شخصیت را بدست آورد و در میدان مبارزه كسى به پایه او نرسید. چنان تیزرو بود كه چشم از دیدن گرد و غبارش عاجز شد و گردنكشان در مقابلش كوچك به بالاترین قله انسانیت بالا رفت. آشكار شد دروغ كسى كه خواست با او همآورد شود و از پیدا كردن رد پاى او عاجز گردید.
كجا به او میرسند با این فاصله زیاد كه دارند، دست بردارید از خاندان پیامبر سرزنش نكنید. اگر میتوانید مقام و شخصیت آنها را در دین بدست آورید آنها خانواده اى هستند كه بنیانگذار دینند و در پیمان خود استوار و پا برجایند.
كجا میتوان چون على را پیدا كرد كه برادر پیامبر و جان شیرین او و یگانه مرد پایدار در موقع ضعف و سستى دیگران بود و تاجدار گنجینه بهشت و نمازگزار دو قبله بود. آن زمان كه مردم راه انحراف گرفته بودند و مؤمن واقعى بود زمانى كه دیگران كافر بودند آن كس كه مامور تبلیغ سوره برائت شد. او كسى بود كه به جاى پیامبر خوابید شبى كه تصمیم كشتن آن جناب را داشتند دیگران یاراى روبرو شدن با چنین صحنه اى را نداشتند. او كسى بود كه پیغمبر اسرار علوم را هنگام درگذشت در اختیارش گذاشت تا آخر.
پانویس
- ↑ مناقب الامام علي عليهالسلام، ابن مغازلى شافعى ، ترجمه مرعشى نجفى، ص 52 و نیز نسايى در خصايص حدیثی مشابه آن آورده. رجوع شود به سیره معصومان، سید محسن امین، ج 3، ذیل عنوان کنیه علی علیهالسلام)سیره معصومان، سید محسن امین، ترجمه علی حجتی کرمانی؛ ج 3، این روایت در برخی منابع اهل سنت همچون صحیحین گاهی بدین صورت نقل شده که العیاذ بالله حضرت علی علیهالسلام پی مشاجرهای که بین ایشان و حضرت فاطمه سلام الله علیها واقع شد از منزل به مسجد رفت و پیامبر بعد از خطاب او به ابوتراب آن حضرت را به منزل آورد و بین او و حضرت فاطمه سلام الله علیها را آشتی نمود. مقاله "نقد و بررسي گزارشهاي وارده درباره کنيه ابوتراب" در سایت راسخون این روایات را نقد نموده است.
- ↑ بحارالانوار، ج 35، ص 51، حدیث 4 و معانی الاخبار، علل الشرائع - الشيخ الصدوق - ج 1 - ص
- ↑ در مناقب ج 3، ص 334
منابع
- محمد محمدي اشتهاردي،لقب ابوتراب،داستان دوستان،اندیشه قم، بازیابی: 4اردیبهشت 1393.
- امین، سید محسن، اعیان الشیعه،بیروت ،دار التعارف للمطبوعات ،1418 ه ق ،چاپ پنجم ، تحقیق سید حسن امین .