منابع و پی نوشتهای متوسط
رعایت ادبیات دانشنامه ای متوسط
جامعیت مقاله متوسط
کیفیت پژوهش متوسط است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

کاربر:Ghojavand/یادداشت: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(/* اسباب و انگیزه‌های غضبابن مسکویه، احمد بن محمد، اخلاق و راه سعادت،مترجم: امین، نصرت بیگم، تهران، نشر: فيض کاشانی،1369ش ص323 و راه روشن، ج 5 ص4...)
(/* اسباب و انگیزه‌های غضبابن مسکویه، احمد بن محمد، اخلاق و راه سعادت،مترجم: امین، نصرت بیگم، تهران، نشر: فيض کاشانی،1369ش ص323 و راه روشن، ج 5 ص4...)
سطر ۱۶: سطر ۱۶:
 
برخی دیر به غضب می‌آیند و زود برمی‌گردند برخی زود به غضب می‌آیند و دیر برمی‌گردند بعضی دیر به غضب می‌آیند و دیر برمی‌گردند و بعضی زود به غضب می‌آیند و زود برمی‌گردند و بهترین این افراد کسانی‌اند که دیر به غضب آمده و زود برمی‌گردند و بدترین آنان گروهی هستند که زود به غضب می‌آیند و دیر برمی‌گردند.<ref>فیض کاشانی،محمد بن شاه مرتضی، راه روشن،مترجم: عارف، محمدصادق، عطایی، محمد رضا و صاحبی، عبدالعلی،مشهد، آستان قدس رضوی. بنياد پژوهشهای اسلامى1372شش ج 5ص436</ref>
 
برخی دیر به غضب می‌آیند و زود برمی‌گردند برخی زود به غضب می‌آیند و دیر برمی‌گردند بعضی دیر به غضب می‌آیند و دیر برمی‌گردند و بعضی زود به غضب می‌آیند و زود برمی‌گردند و بهترین این افراد کسانی‌اند که دیر به غضب آمده و زود برمی‌گردند و بدترین آنان گروهی هستند که زود به غضب می‌آیند و دیر برمی‌گردند.<ref>فیض کاشانی،محمد بن شاه مرتضی، راه روشن،مترجم: عارف، محمدصادق، عطایی، محمد رضا و صاحبی، عبدالعلی،مشهد، آستان قدس رضوی. بنياد پژوهشهای اسلامى1372شش ج 5ص436</ref>
 
== اسباب و انگیزه‌های غضب<small><ref>ابن مسکویه، احمد بن محمد، اخلاق و راه سعادت،مترجم: امین، نصرت بیگم، تهران، نشر: فيض کاشانی،1369ش ص323 و راه روشن، ج 5 ص418</ref> ==
 
== اسباب و انگیزه‌های غضب<small><ref>ابن مسکویه، احمد بن محمد، اخلاق و راه سعادت،مترجم: امین، نصرت بیگم، تهران، نشر: فيض کاشانی،1369ش ص323 و راه روشن، ج 5 ص418</ref> ==
=== حب نفس و شهوت  === :  حب نفس که در دایره شهوت قرار دارد باعث ایجاد جاه طلبی، حب مال، قدرت طلبی و... می‌شود.<ref>اخلاق ناصری، ص138</ref>و همه اینها نوعی اسباب خشمگین شدن هستند زیرا چنین محبت هایی باعث می‌شود به این امور اهمیت داده شود و در مقابل مختصر مزاحمتی عکس العمل نشان دهد.
+
=== حب نفس و شهوت  === :  
 +
  حب نفس که در دایره شهوت قرار دارد باعث ایجاد جاه طلبی، حب مال، قدرت طلبی و... می‌شود.<ref>اخلاق ناصری، ص138</ref>و همه اینها نوعی اسباب خشمگین شدن هستند زیرا چنین محبت هایی باعث می‌شود به این امور اهمیت داده شود و در مقابل مختصر مزاحمتی عکس العمل نشان دهد.
 
=== قضاوت عجولانه و انتقام ===  یکی از عوامل خشم و غضب  بررسی شتابزده از کارهای دیگران و انتقام گرفتن از ایشان است.<ref>اخلاق ناصرى ص 138 </ref>فرد عاقل برای انتقام عجله نمی‌کند مگر اینکه این انتقام مشروع و معقول باشد و یقین کند که در انتقام او از حد عدالت خارج نشده و ظلمی به دیگری تحمیل نمی‌شود. از آنجا که اکثریت اشخاص نمی‌توانند مرز ظلم و عدل را نگه دارند به عفو و گذشت سفارش شده اند.     
 
=== قضاوت عجولانه و انتقام ===  یکی از عوامل خشم و غضب  بررسی شتابزده از کارهای دیگران و انتقام گرفتن از ایشان است.<ref>اخلاق ناصرى ص 138 </ref>فرد عاقل برای انتقام عجله نمی‌کند مگر اینکه این انتقام مشروع و معقول باشد و یقین کند که در انتقام او از حد عدالت خارج نشده و ظلمی به دیگری تحمیل نمی‌شود. از آنجا که اکثریت اشخاص نمی‌توانند مرز ظلم و عدل را نگه دارند به عفو و گذشت سفارش شده اند.     
 
=== جهل و نادانی === انسان به واسطه [[جهل]] و نادانی، غضب و مفاسد حاصل از آن را کمال گمان کند و از محاسن شمرد چنانکه بعضی آن را جوانمردی، شجاعت و شهامت و بزرگی می‌دانند و از خود تعریف ها و توصیف ها می‌کنند.<ref>اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، پیشین، ص ۴۰۶-۴۰۵.</ref>آیا در هر فردی که خشم بیشتر ظهور می‌کند نیرومندی و مردانگی بیشتر است؟  اکثراً چنین تصور می‌کنند که شجاعت با خشمناکی یکسان است. وقتی شخص غضبناک بر حال خود مالک نیست و تسلط ندارد چگونه او را می‌توان مرد یا شجاع خواند؟! این صفات بیشتر برای کودکان یا دیوانگان سزاوار است تا مردان و شجاعان.  یکی از نشانه‌هایش آن است که فرد غضبناک در میان مردم به راحتی به گفتار ناشایست فحش و دشنام و سخنان رکیک متوسل می‌شود.<ref>معراج السعاده ص139 </ref>و بدین وسیله دیگران را از خود می‌ترساند یا خود را تسکین می‌دهد طبق فرمایش پیامبر صلی الله شجاع کسی است که در هنگام خشم بر خود مسلط باشد گفتار و رفتار چنین افرادی از دایره عقل و شرع خارج می‌شود انسان عاقل و مرد صفت دشنام اظهار عیب و سرزنش هم نوع خود را نمی‌پسندد در حالی که این صفات در افراد غضبناک به کرات در میان جامعه قابل مشاهده است فرد عاقل می‌اندیشد که هر کاری چه عواقب و پیامدی دارد افرادی که غضبناکند بعد از فرونشستن خشم دچار ندامتند و همواره نگران انتقام کسانی‌اند که در خشم بدان‌ها بدی کردند و سرزنش دوستان و دشمنان نتیجه این حال آنها می‌باشد.
 
=== جهل و نادانی === انسان به واسطه [[جهل]] و نادانی، غضب و مفاسد حاصل از آن را کمال گمان کند و از محاسن شمرد چنانکه بعضی آن را جوانمردی، شجاعت و شهامت و بزرگی می‌دانند و از خود تعریف ها و توصیف ها می‌کنند.<ref>اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، پیشین، ص ۴۰۶-۴۰۵.</ref>آیا در هر فردی که خشم بیشتر ظهور می‌کند نیرومندی و مردانگی بیشتر است؟  اکثراً چنین تصور می‌کنند که شجاعت با خشمناکی یکسان است. وقتی شخص غضبناک بر حال خود مالک نیست و تسلط ندارد چگونه او را می‌توان مرد یا شجاع خواند؟! این صفات بیشتر برای کودکان یا دیوانگان سزاوار است تا مردان و شجاعان.  یکی از نشانه‌هایش آن است که فرد غضبناک در میان مردم به راحتی به گفتار ناشایست فحش و دشنام و سخنان رکیک متوسل می‌شود.<ref>معراج السعاده ص139 </ref>و بدین وسیله دیگران را از خود می‌ترساند یا خود را تسکین می‌دهد طبق فرمایش پیامبر صلی الله شجاع کسی است که در هنگام خشم بر خود مسلط باشد گفتار و رفتار چنین افرادی از دایره عقل و شرع خارج می‌شود انسان عاقل و مرد صفت دشنام اظهار عیب و سرزنش هم نوع خود را نمی‌پسندد در حالی که این صفات در افراد غضبناک به کرات در میان جامعه قابل مشاهده است فرد عاقل می‌اندیشد که هر کاری چه عواقب و پیامدی دارد افرادی که غضبناکند بعد از فرونشستن خشم دچار ندامتند و همواره نگران انتقام کسانی‌اند که در خشم بدان‌ها بدی کردند و سرزنش دوستان و دشمنان نتیجه این حال آنها می‌باشد.

نسخهٔ ‏۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۱:۱۰

تعریف غضب

انسان از سه قوه عقل، غضب و شهوت تشکیل شده است. قوه غضب که نفس سبعی هم نام دارد. عاملی برای دفع ضرر و امور ناملایم است و وقتی شخص از حفاظت خود فارغ یابد به برتری‌طلبی و بزرگی بر دیگران تمایل می‌یابد. غضب حالتی است که باعث حرکت روح حیوانی از داخل به خارج می‌شود و در اثر شدت یابی غضب خون در غلیان آمده و از حرارت زیاد مغز و رگ‌ها تیره و تاریک می‌شوند. در این حالت تدبیر قوه عقل ضعیف می‌گردد و چون حرکت روح به سمت ظاهر است چشم‌ها و صورت سرخ می‌شود.[۱]

فلسفه وجود غضب

اگر انسان گمان کند که خداوند نیرویی را در انسان بی‌حکمت آفریده است یا اینکه بعضی از نیروهای خدادادی صرفاً جنبه ویرانگری دارد چنین کسی حکمت خدا را نشناخته است. هنگامی که انسان خشمگین می‌شود تمام توان او بسیج می‌گردد و گاهی قدرت او چندین برابر می‌شود. فلسفه وجودی این حالت در واقع آن است که اگر جان و مال یا منافع دیگر انسان به خطر بیفتد، حداکثر دفاع را در برابر مهاجم داشته باشد و این نعمتی بسیار بزرگ است. بنابراین نیروی غضب نیروی مفید و مهم دفاعی است و برای بقای حیات انسان ضرورت دارد مشروط بر این که در جای خود بکار گرفته شود. (مثل غضب حضرت موسی علیه السلام به دنبال گمراهی بنی‌اسرائیل و گوساله پرستی آنان که در سوره طه آیات ۹۲ تا ۹۴ به آن اشاره شده است.)[۲]

این نیرو، مایه «... أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ ...»[۳] است که از اوصاف مؤمنین می‌باشد، کسانی که فکر می‌کنند قوه غضبیه را باید کشت و خاموش نمود و این مقوله را از کمالات و معارج نفس می‌دانند، اشتباه کرده‌اند زیرا آنها از مقام اعتدال این قوه غافلند. آنچه مذمت می‌شود حد افراطی آن است.[۴]خشم در جایگاه حق لازم و مناسب است به همین خاطر امام علی(ع) خشم را در موضع مناسب یعنی خشم حق علیه باطل جایز دانسته و آن را برای از بین بردن اهل باطل و آراء نادرست ضروری می خواند. لذا می‌فرمایند: کسی که در راه خدا دندان خشم بر هم فشارد در نابودی و کشتن اهل باطل توانمند می‌شود.[۵]نیز امام در خطبه ای هنگام تبعید ابوذر به او می‌فرماید ای اباذر تو برای خدا به خشم آمدی پس امید به کسی داشته باش که به خاطر او غضبناک شدی.[۶]از طرفی خشم بی‌جا و باطل را نفی می‌نماید و می‌فرماید از خشم بپرهیز که لشکر بزرگ شیطان است.[۷] و می‌فرماید بر خشم خویش شکننده و حاکم باش یعنی آن را در کنترل خود داشته باش.[۸]

مراتب غضب

به صورت کلی، قوه غضب اگر به افراط گراید «تهوّر»، اگر به تفریط روی آورد «جبن» و اگر در اعتدال باشد «شجاعت» نام دارد؛[۹][۱۰]

  1. حد افراط: انسان به اندازه‌ای خشمگین شود که از فرمان عقل و دین خارج شود و اختیار انسان سلب گردد.
  2. حد تفریط: اگر انسان قوه انتقام نداشته باشد یا این که در او چنین قوه‌ای کم باشد، نسبت به خودش، ناموسش و دیگران بی‌تفاوت و بی‌ غیرت می‌شود.[۱۱]
  3. حد اعتدال: وظیفه انسان در حالت عصبانیت این است که قدرت و صولت غضب را بشکند و آن را تضعیف نماید تا از بروز آثار آن جلوگیری کند، بدین صورت که جایی که غضب لازم است بروز دهد و جایی که حلم لازم است انسان بتواند بردبار باشد. آنچه مورد رضای خداست همین است، یعنی غضب تحت سیطره انسان باشد.[۱۲] برخی غضب ها، هدف مقدسی را دنبال می‌کنند، حدود معینی دارند و جهت رویارویی با کار خلافی بوجود می‌آیند.[۱۳] این گونه غضبها قطعاً ممدوح هستند. حدیثی از حضرت امیر علیه السلام در مورد پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله وارد شده که مؤید این مطلب است: «پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برای دنیا به خشم نمی‌آمد اما هرگاه حق، او را به خشم می‌آورد، هیچ کس او را نمی‌شناخت و هیچ چیز نمی‌توانست جلو خشم او را بگیرد تا آنگاه که انتقام (حق را) می‌گرفت».[۱۴] هرگاه قوه غضب در حالت اعتدال باشد و با عقل هماهنگ حرکت نماید صفت حلم شکل می‌گیرد و نهایتاً به شجاعت منتهی می‌شود. در واقع شجاع کسی است که غضب او با عقلش هماهنگ بوده و از حالت اعتدال خارج نشود.

بنابراین کسی که مطلقاً از قوه غضب خالی است در حالت جبن و ترس قرار دارد و موجب خواری او می‌شود. بنابراین همانطور که افراط در خشم ناشایست و رذیلت محسوب می‌شود تفریط و بی‌خیالی و عدم اهمیت در مواقعی که عقل و شرع حکم به غلظت و درشتی می‌کند نیز نادرست و مردود است. پیامبر صلی الله می‌فرماید مردم در قوه خشم چند دسته تقسیم می‌شوند: برخی دیر به غضب می‌آیند و زود برمی‌گردند برخی زود به غضب می‌آیند و دیر برمی‌گردند بعضی دیر به غضب می‌آیند و دیر برمی‌گردند و بعضی زود به غضب می‌آیند و زود برمی‌گردند و بهترین این افراد کسانی‌اند که دیر به غضب آمده و زود برمی‌گردند و بدترین آنان گروهی هستند که زود به غضب می‌آیند و دیر برمی‌گردند.[۱۵]

اسباب و انگیزه‌های غضب[۱۶]

=== حب نفس و شهوت === :

حب نفس که در دایره شهوت قرار دارد باعث ایجاد جاه طلبی، حب مال، قدرت طلبی و... می‌شود.[۱۷]و همه اینها نوعی اسباب خشمگین شدن هستند زیرا چنین محبت هایی باعث می‌شود به این امور اهمیت داده شود و در مقابل مختصر مزاحمتی عکس العمل نشان دهد.

=== قضاوت عجولانه و انتقام === یکی از عوامل خشم و غضب بررسی شتابزده از کارهای دیگران و انتقام گرفتن از ایشان است.[۱۸]فرد عاقل برای انتقام عجله نمی‌کند مگر اینکه این انتقام مشروع و معقول باشد و یقین کند که در انتقام او از حد عدالت خارج نشده و ظلمی به دیگری تحمیل نمی‌شود. از آنجا که اکثریت اشخاص نمی‌توانند مرز ظلم و عدل را نگه دارند به عفو و گذشت سفارش شده اند. === جهل و نادانی === انسان به واسطه جهل و نادانی، غضب و مفاسد حاصل از آن را کمال گمان کند و از محاسن شمرد چنانکه بعضی آن را جوانمردی، شجاعت و شهامت و بزرگی می‌دانند و از خود تعریف ها و توصیف ها می‌کنند.[۱۹]آیا در هر فردی که خشم بیشتر ظهور می‌کند نیرومندی و مردانگی بیشتر است؟ اکثراً چنین تصور می‌کنند که شجاعت با خشمناکی یکسان است. وقتی شخص غضبناک بر حال خود مالک نیست و تسلط ندارد چگونه او را می‌توان مرد یا شجاع خواند؟! این صفات بیشتر برای کودکان یا دیوانگان سزاوار است تا مردان و شجاعان. یکی از نشانه‌هایش آن است که فرد غضبناک در میان مردم به راحتی به گفتار ناشایست فحش و دشنام و سخنان رکیک متوسل می‌شود.[۲۰]و بدین وسیله دیگران را از خود می‌ترساند یا خود را تسکین می‌دهد طبق فرمایش پیامبر صلی الله شجاع کسی است که در هنگام خشم بر خود مسلط باشد گفتار و رفتار چنین افرادی از دایره عقل و شرع خارج می‌شود انسان عاقل و مرد صفت دشنام اظهار عیب و سرزنش هم نوع خود را نمی‌پسندد در حالی که این صفات در افراد غضبناک به کرات در میان جامعه قابل مشاهده است فرد عاقل می‌اندیشد که هر کاری چه عواقب و پیامدی دارد افرادی که غضبناکند بعد از فرونشستن خشم دچار ندامتند و همواره نگران انتقام کسانی‌اند که در خشم بدان‌ها بدی کردند و سرزنش دوستان و دشمنان نتیجه این حال آنها می‌باشد. === تکبر و عجب ===فرد متکبر و خودپسند پرتوقع است و توقع دارد دیگران امتیازات خاصی به او بدهند، در غیر این صورت خشمگین می‌شود. انسان عاقل همواره نقص‌های خود را می‌بیند و می‌داند که داشته‌های این دنیا فناپذیر است و هر منزلت و مقامی که کسب کند نعمتی از ناحیه خدا برای اوست و اینکه همه مردم به عنوان بندگان خدا دارای جایگاه و موقعیت‌هایی هستند که بهترین آنها ایمان است. در چنین نگرشی جایی برای تکبر و عجب وجود ندارد. === حرص و دنیاپرستی ===حریص کمترین مزاحمتی را نسبت به منافع خودش تحمل نمی‌کند.[۲۱]

  1. مزاح و مسخرگی، سرزنش و مجادله، مباهات و...: از دیگر اسباب غضب هستند که با بودن آنها، آدمی از زندان غضب خلاصی نمی‌یابد.[۲۲]بر طبق توصیه بزرگان دین مراد و آرزوی هر کسی برآورده شود مطیع می‌شود مگر نفس خود انسان که هرچه خواسته‌های او برآورده شود حریص‌تر و طماع‌تر می‌گردد. لذا فرمودند دشمن‌ترین دشمنان تو نفس توست.[۲۳] به این ترتیب اگر فرد با نگاه ملامت و تنبیه عیب‌های خود را به خود یادآوری نماید و برای هر عمل ناشایستی که از خود سر زده مجازاتی در نظر گیرد نفس از بدی‌ها دوری کرده و به سوی آن سوق نمی‌یابد.

=== مزاح و مسخرگی === مزاح و شوخی زمانی موجب خشم و غضب است که از حد اعتدال خارج شود و با کلمات ناشایست یکدیگر را مورد تمسخر قرار دهند. از آنجا که کنترل هیجان افراد در شوخی بسیار سخت است در روایات نیز به شوخی‌های حکمت آمیز و کوتاه سفارش شده است.[۲۴] === لجاج و ستیزگری === یکی از عوامل خشم و غضب لجوج بودن و ستیز و ستیزگری با دیگران است. اگر فردی به پیامدهای این صفات فکر کند می فهمد که بحث و لجاجت، الفت و محبت را از بین می‌برد و دشمنی را به جای آن می‌نشاند با توسل به این نحوه تفکر، به سمت چنین صفاتی تمایل نمی‌یابد.

پیامدهای غضب

  1. خشم و غضب از مهلکات بزرگ است و چه بسا شقاوت ابدی را نصیب انسان می‌کند (مثل قتل نفس یا قطع عضو).
  2. رهاشدن زبان به دشنام.
  3. آشکارشدن بدی مسلمین و فاش شدن اسرار ایشان.[۲۵]
  4. آشکارشدن کینه‌های نهفته و سبکسری.[۲۶]
  5. تباهی ایمان: خشم با ایمان سازگاری ندارد و فرد عصبانی ممکن است از حکمت و قسمت و تدبیر الهی ناراضی شود.[۲۷] رسول اعظم صلی الله علیه و آله می‌فرماید: «خشم ایمان را تباه می‌کند، همانگونه که سرکه عسل را».[۲۸]

راهکارهای کنترل غضب

از بین بردن غضب ممکن نیست و آنچه مد نظر است شکستن حدّت و شدّت آن است، از جمله راهکارهای آن:[۲۹]

  1. کظم غیظ: فروبردن خشم، آثار بسیار خوبی بر فرد و جامعه دارد. احادیث فراوانی در مدح کظم غیظ وارد شده که نوعی ترغیب در جهت اعمال این صفت پسندیده است، از جمله حدیثی از امام جعفرصادق علیه السلام در این باب نقل شده که می‌فرماید: «هر که خشمی را فرو خورد که اگر بخواهد می‌تواند آن را به کار بندد (و از طرف خود انتقام گیرد) خداوند در روز قیامت دلش را از خشنودی خود پر می‌سازد».[۳۰]
  2. ذکر خدا (مانند ذکر اعوذ بالله من الشیطان الرجیم):[۳۱] ذکر لاحول ولا قوة الا بالله و...).[۳۲]
  3. مشغول کردن خود به امری مهم.
  4. سرکوب کردن غضب با نقطه مقابل اسباب آن (کبر با تواضع، حرص با قناعت و...).[۳۳]
  5. تغییر حالت بدن (اگر شخص در حالت عصبانیت ایستاده است، بنشیند و اگر نشسته است، برخیزد و...).[۳۴]

خشم خداوند

منظور از غضب خدای تعالی که در آیات قرآن به آن اشاره شده است هیجان درونی توأم با انتقام جویی نیست، بلکه کیفر عادلانه او در مورد گناهکاران در دنیا و آخرت است.[۳۵]

روایاتی در مورد غضب

  1. رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: الْغَضَبُ یفْسِدُ الْإِیمَانَ کمَا یفْسِدُ الْخَلُّ الْعَسَلَ؛ غضب ایمان را فاسد کند چنان که سرکه عسل را. [۳۶]
  2. امام صادق علیه السلام فرمود:الْغَضَبُ مِفْتَاحُ کلِّ شَرٍّ؛ غضب کلید هر شرى است. [۳۷]
  3. عبدالاعلى گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: مرا اندرزى ده که از آن پند گیرم، فرمود: مردى خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد و عرض کرد: یا رسول الله: اندرزى بمن بیاموز که از آن پند گیرم، حضرت به او فرمود برو و غضب مکن، سپس تکرار کرد و باز حضرت فرمود: برو و غضب مکن تا سه بار. [۳۸]
  4. امام صادق علیه السلام می فرمود: هر که غضب خود را نگه دارد، خدا عیب او را بپوشاند. [۳۹]
  5. امام صادق علیه السلام فرمودم: شنیدم پدرم می فرمود: مردى بیابانى خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد و عرض کرد: من صحرا نشینم (و چون نمی توانم همیشه از خدمت شما استفاده کنم) کلمات جامعى بمن بیاموز، فرمود: دستورات می دهم که غضب مکن، مرد عرب در خواست خود را سه بار تکرار کرد (و همان جواب شنید) تا آن مرد بخود آمد و گفت: دیگر سؤالى نمی کنم، رسول خدا صلى الله علیه و آله جز بخیر مرا دستور نفرمود (زیرا همان غضب نکردن مرا از دشنام و تهمت و آزار مسلمان و چاقوکشى و آدم کشى و گناهان دیگر باز می دارد) سپس فرمود: پدرم می فرمود: سخت تر از غضب چه چیز است؟ همانا مرد غضب می کند و در اثر آن مرتکب قتل نفس که خدا حرام کرده می شود و زن پاکدامن را متهم مى سازد. [۴۰]
  6. امام باقر علیه السلام فرمود: در کتاب تورات در ضمن مناجات خداى عزوجل با موسى علیه السلام است: که: اى موسى خشم خود را از کسی که ترا بر او مسلط ساخته ام بازگیر تا خشم خود را از تو باز گیرم. [۴۱]
  7. امام صادق علیه السلام فرمود:أَوْحَى اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَى بَعْضِ أَنْبِیائِهِ یا ابْنَ آدَمَ اذْکرْنِى فِى غَضَبِک أَذْکرْک فِى غَضَبِى لَا أَمْحَقْک فِیمَنْ أَمْحَقُ وَ ارْضَ بِى مُنْتَصِراً فَإِنَّ انْتِصَارِى لَک خَیرٌ مِنِ انْتِصَارِک لِنَفْسِک؛ خداى عزوجل به یکى از پیغمبرانش وحى فرمود: اى پسر آدم در حال خشمت مرا یاد کن تا در حال خشمم ترا یاد کنم (قدرت مرا بیاد آور تا عفوم را شامل حالت گردانم) و با آنها که (در اثر خشم خود) نابودشان میکنم نابودت نکنم و با انتقام گیرى من (از دشمنانت) راضى باش، زیرا انتقام گیرى من براى تو بهتر از انتقام گرفتن تو براى خودت می باشد. [۴۲]
  8. امام صادق علیه السلام فرمود: إِنَّ فِى التَّوْرَاةِ مَکتُوباً یا ابْنَ آدَمَ اذْکرْنِى حِینَ تَغْضَبُ أَذْکرْک عِنْدَ غَضَبِى فَلَا أَمْحَقْک فِیمَنْ أَمْحَقُ وَ إِذَا ظُلِمْتَ بِمَظْلِمَةٍ فَارْضَ بِانْتِصَارِى لَک فَإِنَّ انْتِصَارِى لَک خَیرٌ مِنِ انْتِصَارِک لِنَفْسِک؛ اسحاق بن عمار گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام مى‌فرمود: در تورات نوشته است: اى آدمی زاد، هرگاه خشم گیرى مرا بیاد آورد تا ترا هنگام خشمم بیاد آورم و با آن ها که نابودشان می کنم نابودت نکنم و چون ستمى بر تو شد، بانتقام گیرى من براى خود راضى باش، زیرا انتقام گیرى من برایت از انتقام گیرى خودت بهتر است.[۴۳]
  9. امام باقر علیه السلام فرمود: إِنَّ هَذَا الْغَضَبَ جَمْرَةٌ مِنَ الشَّیطَانِ تُوقَدُ فِى قَلْبِ ابْنِ آدَمَ وَ إِنَّ أَحَدَکمْ إِذَا غَضِبَ احْمَرَّتْ عَینَاهُ وَ انْتَفَخَتْ أَوْدَاجُهُ وَ دَخَلَ الشَّیطَانُ فِیهِ فَإِذَا خَافَ أَحَدُکمْ ذَلِک مِنْ نَفْسِهِ فَلْیلْزَمِ الْأَرْضَ فَإِنَّ رِجْزَ الشَّیطَانِ لَیذْهَبُ عَنْهُ عِنْدَ ذَلِک؛ این غضب (و خشمى که در وجود شما است) شراره اى است شیطانى که در دل آدمی زاد شعله ور مى شود و چون کسى از شما خشمگین شود، چشمانش سرخ شود و رگهاى گردنش ورم کند و شیطان در وجودش درآید، پس هرگاه کسى از شما از این حالت خویش بترسد به زمین بچسبد زیرا وسوسه شیطان در آن هنگام از او دور شود. [۴۴]
  10. امام صادق علیه السلام فرمود:الْغَضَبُ مَمْحَقَةٌ لِقَلْبِ الْحَکیمِ وَ قَالَ مَنْ لَمْ یمْلِک غَضَبَهُ لَمْ یمْلِک عَقْلَهُ؛ غضب دل شخص حکیم را نابود کند (از این رو بجاى حکمت از او سفاهت بینند) و فرمود: هر کس مالک غضب خود نباشد، مالک عقل خود نخواهد بود. [۴۵]
  11. رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: کسی که خود را از ریختن آبروى مردم نگهدارد، خدا در قیامت از (عیب) او درگذرد و هر که خشم خود را از مردم باز گیرد، خداى تبارک و تعالى عذاب روز قیامت را از او باز گیرد. [۴۶] مجلسى رحمه الله علیه می گوید: «من کف نفسه عن اعراض الناس» یعنى خود را از آبروریزى مردم بازدارد به سبب غیبت و بهتان و دشنام و پرده ‌درى از عیوب آنان و امثال آن. «اقال الله نفسه» بعضى گفته: مقصود از نفس در این جا عیب است و من گویم: ممکن است مقصود همان معنى متعارف باشد زیرا گرچه معمولا اقاله را به لغزش‌ ها نسبت دهند ولى به خود شخص هم نسبت داده شود زیرا اصل در اقاله این است که مردى کالائى بخرد و پشیمان شود و نزد فروشنده آید و گوید: مرا اقاله کن، یعنى آن معامله‌ اى که میان ما شده واگذار و از آن صرف نظر کن و پول مرا بده و جنس خود را بگیر، و این کلمه در آمرزش گناهان بکار رفته زیرا معامله‌اى اعتبار شده میان بنده و پروردگار که گویا گناه به خدا داده و در عوض عقوبت گرفته و اکنون مى‌خواهد عقوبت را به خدا پس دهد و نفس این میانه گرو است و صحیح است نسبت به اقاله به نفس.
  12. میسر گوید: خدمت امام باقر علیه السلام از غضب سخن بمیان آمد. حضرت فرمود: همانان مرد غضب می کند و تا داخل دوزخ نشود، هرگز راضى نگردد (تا مرتکب گناهى نشود خشمش تسکین نیابد) پس هر کس بر مردمى خشمگین شد، و ایستاده بود، باید فورى بنشیند تا پلیدى شیطان از او دور شود و هر کس بر خویشاوندانش غضب کند باید نزدیک او رود و تنش را مس کند (مثلا دست به دست او ساید) زیرا خویشاوند هرگاه مس شود آرامش یابد. [۴۷] مجلسى رحمه الله علیه:«فما یرضى ابداً» در این جا آگاه کرده است که نباید خشم کرد و اگر خشم آمد نباید او را دنباله داد بلکه زود درمان کرد زیرا اگر دنباله پیدا کرد بسا مایه کارى شود چون کشت و زخم و دشنام که به دوزخ برد و یا در نهاد انسان جاگیر و پاگیر شود و بماند تا انسان را به دوزخ کشد و بدان که درمان خشم از دو راه است: با دانش و با کردار. اما با دانش به این که بیندیشد در آیات و اخبارى که در نکوهش خشم و مدح فرو خوردن خشم و گذشت و بردبارى رسیده است و اندیشه کند که خود توقع گذشت از خدا دارد و خشم خود را جلو گیرد و اما درباره درمان کردارى، در این جا دو چیز فرموده است:آن که فورا وضع و حال خود را تغییر دهد و به کارى بپردازد، و آسانتر همه این است که اگر ایستاده بنشیند و در و روایتى دارد که: اگر نشسته است برخیزد و بعد روایاتى نقل کرده است که در آنها وارد است: اگر نشسته است بخوابد و یا آن که براى رفع خشم با آب سرد وضو بسازد و یا غسل کند.
  13. امام صادق علیه السلام فرمود: مردى به پیغمبر صلى الله علیه و آله عرض کرد: یا رسول الله! مرا تعلیم ده، فرمود: برو و غضب مکن، آن مرد گفت: همین مرا بس است و به جانب قبیله خود رفت، ناگاه در میان قومش جنگى بپا شد و اسلحه پوشیده در برابر یکدیگر صف کشیدند، آن مرد همچون چنان دید، اسلحه پوشید و به صف ایستاد، آنگاه سخن پیغمبر صلى الله علیه و آله را بباد آورد که به او فرمود: (غضب مکن) سپس اسلحه را کنار گذاشت و نزد مردمی که دشمن قومش ‍بودند آمد و گفت: این مردم هر جراحت و قتل و زدن بى نشانه اى که در افراد شما باشد به عهده من و من خونبهاى آن را به شما می پردازم (اما زخم نشانه دار را از زننده اش بگیرید) آن مردم گفتند، هر چه چنین باشد به نفع شما و ما از شما بپرداخت این جریمه سزاوارتریم، سپس با یکدیگر صلح کردند و آن کینه از میان برفت.[۴۸]

پانویس

  1. 138 ابن مسکویه، احمدبن محمد، تهذیب الأخلاق و تطهیر الأعراق، محقق:هلالی عماد، طليعة النور،1426ق، ص96 و نصیر الدین طوسی، محمد بن محمد، اخلاق ناصری، تهران، علميه اسلاميه،1413ق، ص 138
  2. اخلاق در قرآن، مکارم شیرازی، ج۳، ص ۳۹۹-۳۹۸.
  3. سوره فتح، آیه ۲۹.
  4. اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، مکارم شیرازی، ص ۴۰۳.
  5. نهج البلاغه، حکمت174
  6. همان، خطبه 130
  7. همان، نامه69
  8. همان، نامه ۵۶
  9. شفیعی مازندرانی، محمد؛ پرتوی از اخلاق اسلامی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی ۱۳۷۲، اول، ص۲۷۸.
  10. و نراقی، احمد بن محمدمهدی، معراج اسعاده،قم 1378ش ص237
  11. فیض کاشانی، محسن (محمد بن مرتضی)؛ حقایق، ترجمه و شرح محمدباقر ساعدی خراسانی، بی‌جا، انتشارات علمیه اسلامی، بی‌تا، ص ۱۶۲.
  12. شبرّ، عبدالله؛ اخلاق، ترجمه محمدرضا جباران، قم، هجرت، ۱۳۷۷، ص۲۴۹.
  13. اخلاق در قرآن، پیشین، ص۴۰۲.
  14. میزان الحکمه، ص ۴۳۳۹.
  15. فیض کاشانی،محمد بن شاه مرتضی، راه روشن،مترجم: عارف، محمدصادق، عطایی، محمد رضا و صاحبی، عبدالعلی،مشهد، آستان قدس رضوی. بنياد پژوهشهای اسلامى1372شش ج 5ص436
  16. ابن مسکویه، احمد بن محمد، اخلاق و راه سعادت،مترجم: امین، نصرت بیگم، تهران، نشر: فيض کاشانی،1369ش ص323 و راه روشن، ج 5 ص418
  17. اخلاق ناصری، ص138
  18. اخلاق ناصرى ص 138
  19. اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، پیشین، ص ۴۰۶-۴۰۵.
  20. معراج السعاده ص139
  21. اخلاق در قرآن، ص ۳۹۲-۳۹۱.
  22. حقایق (فیض کاشانی)، پیشین، ص ۱۶۸.
  23. مجلسی، بحارالانوار ج67ص64
  24. علم اخلاق اسلامی، ص۱۳۸.
  25. علم اخلاق اسلامی، پیشین، ص۱۳۸.
  26. محمدی ری شهری، محمد؛ میزان الحکم، ترجمه حمیدرضا شیخی، قم، دارالحدیث، ۱۳۷۹ دوم، ج۹، ص۲۹-۴۳.
  27. اخلاق در قرآن، پیشین، ص ۳۸۸.
  28. میزان الحکمه، پیشین، ص ۲۸-۴۳.
  29. علم اخلاق اسلامی (گزیده ترجمه جامع السعادات، پیشین، ص ۱۳۹.
  30. میزان الحکمه، پیشین، ص ۴۳۳۵.
  31. سفینة البحار، باب غضب، به نقل از اخلاق در قرآن، ص ۲۹۴.
  32. جامع الاحادیث، ج۱۳، ص۴۷۲، به نقل از اخلاق در قرآن، ص۲۹۴.
  33. حقایق، پیشین، ص ۱۶۸.
  34. میزان الحکمه، پیشین، ص۴۳۳۹.
  35. اخلاق در قرآن، پیشین، ص ۴۰۲.
  36. اصول كافى، ج:۳ ص:۴۱۲ روایة:۱
  37. اصول کافى، ج۳، ص۴۱۲، روایة: ۳
  38. اصول کافى، ج۳، ص۴۱۳، روایت۵
  39. اصول کافى، ج۳، ص۴۱۳، روایة:۶
  40. اصول کافى، ج۳، ص۴۱۲، روایة:۴
  41. اصول کافى، ج۳، ص۴۱۳، روایة:۷
  42. اصول کافى، ج۳، ص۴۱۳، روایة:۸
  43. اصول کافى، ج۳، ص۴۱۴، روایة: ۱۰
  44. اصول کافى، ج۳، ص۴۱۵، روایة:۱۲
  45. اصول کافى، ج۳، ص۴۱۵، روایة:۱۳
  46. اصول کافى، ج۳، ص۴۱۵، روایة:۱۴
  47. اصول کافى، ج۳، ص۴۱۲، روایة:۲
  48. اصول کافى، ج۳، ص۴۱۴، روایة:۱۱

منابع

  • شرح چهل حدیث امام خمینی رحمه الله.
  • علی محمودی، کظم غیظ (فروبردن خشم)، دانشنامه پژوهه، تاریخ بازیابی: 31 اردیبهشت 1391.




فلسفه غضب

مسابقه از خطبه ۱۱۱ نهج البلاغه