رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی ' <keywords content='کلید واژه: حدیث ثقلین، پیامبر صلی الله علیه و آله، رحلت پيامبر صلی ال...' ایجاد کرد)
 
(تعیین رده)
سطر ۱: سطر ۱:
 
==رحلت حضرت رسول صلی الله علیه و آله==
 
==رحلت حضرت رسول صلی الله علیه و آله==
 
'''مقدمه'''
 
 
زندگي حضرت محمد صلی الله علیه و آله از صدر اسلام مورد توجه و اهتمام مسلمانان قرار داشته است؛ با اين همه، روايات بي‌ شمار موجود در بيشتر جزئيات هم داستان نيستند و به ويژه آگاهي هاي ما در باب زندگي آن بزرگوار، پيش از [[بعثت]]، به تفصيل شرح سيرة ايشان پس از بعثت نيست.
 
 
به هر حال، آن چه از مطالعه و بررسي زندگي وي در طول 63 سال در ذهن نقش مي‌ بندد، بازتابي از تصوير ظهور پيامبري الهي و سرگذشت شخصيتي است كه با پشت سر نهادن دشواري هاي بسيار، بي‌ هيچ خستگي و نااميدي به اصلاح جامعه، دست زد و توانست جزيرةالعرب را متحد كند و آماده گستردن اسلام در بيرون از مرزهاي [[عربستان]] شود و از آن مهم تر ديانتي را بنياد نهد كه اينك يكي از مهم‌ترين اديان جهان به شمار مي‌ رود. (1)
 
 
'''راز انكار رحلت پيامبر صلی الله علیه و آله'''
 
 
 
رسول اكرم صلی الله علیه و آله در آخرين سفر [[حج]] (در [[عرفه]])، در [[مكه]]، در [[غدير خم]]، در مدينه قبل از بيمارى و بعد از آن در جمع ياران يا در ضمن  سخنرانى عمومى، با صراحت و بدون هيچ ابهام، از رحلت  خود خبر داد. چنان كه قرآن رهروان رسول خدا صلی الله علیه و آله را آگاه ساخته بود كه  پيامبر هم در نياز به خوراك و پوشاك و ازدواج و وقوع بيمارى و پيرى مانند ديگر افراد بشر است و همانند آنان خواهد مرد.
 
رسول اكرم صلی الله علیه و آله در آخرين سفر [[حج]] (در [[عرفه]])، در [[مكه]]، در [[غدير خم]]، در مدينه قبل از بيمارى و بعد از آن در جمع ياران يا در ضمن  سخنرانى عمومى، با صراحت و بدون هيچ ابهام، از رحلت  خود خبر داد. چنان كه قرآن رهروان رسول خدا صلی الله علیه و آله را آگاه ساخته بود كه  پيامبر هم در نياز به خوراك و پوشاك و ازدواج و وقوع بيمارى و پيرى مانند ديگر افراد بشر است و همانند آنان خواهد مرد.
  
سطر ۳۳: سطر ۲۴:
 
رسول خدا صلی الله علیه و آله در حالى جان سپرد كه سر در دامن على  بن  ابى  طالب علیه السلام داشت. على علیه السلام شيون كنان، رحلت پيامبر صلی الله علیه و آله را به  اطرافيان خبر داد. در اين زمان [[ابوبكر]] به محل سكونت  خود در«[[سنح ]]» رفته بود و عايشه به دنبال وى فرستاد تا بى  درنگ به  شهر آيد. (2)
 
رسول خدا صلی الله علیه و آله در حالى جان سپرد كه سر در دامن على  بن  ابى  طالب علیه السلام داشت. على علیه السلام شيون كنان، رحلت پيامبر صلی الله علیه و آله را به  اطرافيان خبر داد. در اين زمان [[ابوبكر]] به محل سكونت  خود در«[[سنح ]]» رفته بود و عايشه به دنبال وى فرستاد تا بى  درنگ به  شهر آيد. (2)
  
'''انكار رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله'''
+
==انكار رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله==
  
 
چون خبر وفات پيامبر صلی الله علیه و آله زمزمه شد، عمر به نهيب فرياد برآورد: هرگز چنين نيست. اين بعضى از منافقانند كه مى  پندارند پيامبر مرده است! مردم بدانيد، به خدا سوگند، رسول خدا نمرده است  بلكه  به سوى پروردگار خود رفته، به همان گونه كه موسى به سوى  پروردگار خود رفت، او چهل روز از پيروان خود غايب بود و پس از اين كه گفته شد او مرده است  به نزد ايشان بازگشت. به خدا سوگند، رسول خدا باز مى  گردد و دست و پاى كسانى را كه گمان  برده  اند او مرده است، قطع خواهد كرد.
 
چون خبر وفات پيامبر صلی الله علیه و آله زمزمه شد، عمر به نهيب فرياد برآورد: هرگز چنين نيست. اين بعضى از منافقانند كه مى  پندارند پيامبر مرده است! مردم بدانيد، به خدا سوگند، رسول خدا نمرده است  بلكه  به سوى پروردگار خود رفته، به همان گونه كه موسى به سوى  پروردگار خود رفت، او چهل روز از پيروان خود غايب بود و پس از اين كه گفته شد او مرده است  به نزد ايشان بازگشت. به خدا سوگند، رسول خدا باز مى  گردد و دست و پاى كسانى را كه گمان  برده  اند او مرده است، قطع خواهد كرد.
سطر ۵۱: سطر ۴۲:
 
با اين حال، عمر بدون كمترين توجه به اعتراض آنان، بر نظر خود پافشارى مى  كرد تا آن كه چند ساعتى بعد ابوبكر از محل سكونت  خود در سنح رسيد. و چون چشم به جسد مطهر پيامبر صلی الله علیه و آله دوخت، همان  آيه را كه پيشتر ديگران خوانده بودند خواند و عمر را به سكوت  فراخواند و او نيز ساكت  بر زمين نشست و گفت: گويا اين آيه را پيش از اين نشنيده بودم. آيا اين از قرآن است؟!
 
با اين حال، عمر بدون كمترين توجه به اعتراض آنان، بر نظر خود پافشارى مى  كرد تا آن كه چند ساعتى بعد ابوبكر از محل سكونت  خود در سنح رسيد. و چون چشم به جسد مطهر پيامبر صلی الله علیه و آله دوخت، همان  آيه را كه پيشتر ديگران خوانده بودند خواند و عمر را به سكوت  فراخواند و او نيز ساكت  بر زمين نشست و گفت: گويا اين آيه را پيش از اين نشنيده بودم. آيا اين از قرآن است؟!
  
'''انگيزه انكار رحلت'''
+
===انگيزه انكار رحلت===
  
 
محققان و مورخان اهل تسنن بر پايه اعتراف عمر انگيزه او را زمينه  سازى براى رسيدن ابوبكر به مدينه ياد كرده  اند.
 
محققان و مورخان اهل تسنن بر پايه اعتراف عمر انگيزه او را زمينه  سازى براى رسيدن ابوبكر به مدينه ياد كرده  اند.
سطر ۹۷: سطر ۸۸:
 
«آياتى كه ابوبكر خواند، نبايد سبب شود كه او تغيير عقيده دهد، زيرا مفاد آيات جز اين نيست كه پيامبر صلی الله علیه و آله نيز به سان مردم مى  ميرد، در صورتى كه خليفه منكر امكان مرگ او نبود بلكه مى  گفت: هنوز وقت مرگ وى فرا نرسيده است، زيرا هنوز كارهايى ناتمام مانده و رسالت هايى انجام نگرفته است.»
 
«آياتى كه ابوبكر خواند، نبايد سبب شود كه او تغيير عقيده دهد، زيرا مفاد آيات جز اين نيست كه پيامبر صلی الله علیه و آله نيز به سان مردم مى  ميرد، در صورتى كه خليفه منكر امكان مرگ او نبود بلكه مى  گفت: هنوز وقت مرگ وى فرا نرسيده است، زيرا هنوز كارهايى ناتمام مانده و رسالت هايى انجام نگرفته است.»
  
به اعتراف ابن  ابى  الحديد آن جنجال همه بهانه اتلاف وقت  براى  رسيدن ابوبكر بود و جز اين، علتى نداشت. (3)
+
به اعتراف ابن  ابى  الحديد آن جنجال همه بهانه اتلاف وقت  براى  رسيدن ابوبكر بود و جز اين، علتى نداشت.  
  
'''آيا پيامبر صلی الله علیه و آله رحلت كردند يا به شهادت رسيدند؟'''
+
==آيا پيامبر صلی الله علیه و آله رحلت كردند يا به شهادت رسيدند؟==
  
 
آن چه كه در تاريخ آمده و محدثين آن را نقل كرده  اند و مشهور است، مسأله رحلت است نه شهادت. محدث بزرگوار، مرحوم [[حاج شيخ عباس قمى]] بعد از آن كه كيفيت رحلت آن حضرت را از [[شيخ مفيد]] و [[طبرسى]] نقل مى  كند، در پايان همان باب احاديثى را كه ناظر به شهادت آن حضرت مى  باشد آورده است. مى  گويد:
 
آن چه كه در تاريخ آمده و محدثين آن را نقل كرده  اند و مشهور است، مسأله رحلت است نه شهادت. محدث بزرگوار، مرحوم [[حاج شيخ عباس قمى]] بعد از آن كه كيفيت رحلت آن حضرت را از [[شيخ مفيد]] و [[طبرسى]] نقل مى  كند، در پايان همان باب احاديثى را كه ناظر به شهادت آن حضرت مى  باشد آورده است. مى  گويد:
سطر ۱۰۷: سطر ۹۸:
 
در روايت ديگر فرمود كه زن يهوديه آن حضرت را زهر داد... اين روايات ناظر بر اين است كه اثر سم  ها موجبات شهادت و رحلت آن حضرت را فراهم كرده است يعنى رحلت آن حضرت مستند به همان مسموميت  ها است.
 
در روايت ديگر فرمود كه زن يهوديه آن حضرت را زهر داد... اين روايات ناظر بر اين است كه اثر سم  ها موجبات شهادت و رحلت آن حضرت را فراهم كرده است يعنى رحلت آن حضرت مستند به همان مسموميت  ها است.
  
در نتيجه قول مشهور كه پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله در سال دهم هجرت در اواخر عمر خود در اثر بيمارى رحلت فرمودند منافاتى با قول سوم شهادت حضرت ندارد زيرا ممكن است و بيمارى حضرت در اثر همان زهر باشد چنان چه از روايت مذكور نيز فهميده مى  شود. (4)
+
در نتيجه قول مشهور كه پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله در سال دهم هجرت در اواخر عمر خود در اثر بيمارى رحلت فرمودند منافاتى با قول سوم شهادت حضرت ندارد زيرا ممكن است و بيمارى حضرت در اثر همان زهر باشد چنان چه از روايت مذكور نيز فهميده مى  شود.  
 
 
براى آگاهى بيشتر ر.ك:
 
 
 
1- [[منتهى  الامال]]، شيخ عباس قمى
 
 
 
2- [[بحارالانوار]]، ج 22، ص 455
 
 
 
3- [[اصول كافى]]، [[ثقة  الاسلام كلينى]]، ج 2، ص 323 و 324، نشر فرهنگ اهل  البيت
 
 
 
4- فروغ ابديت، جعفر سبحانى، ج 2، ص 501
 
 
 
5- ناسخ  التواريخ، ميرزا تقى لسان  الملك، ج 3، ص 443، انتشارات محمدى
 
 
 
'''پيامدهاي رحلت پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله از ديدگاه حضرت زهرا سلام الله علیها'''
 
 
 
'''مقدمه'''
 
 
 
<I>الف: رحلت جان سوز پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله</I>
 
 
 
رحلت پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله براي حكومت اسلامي و امت اسلام حادثه اي  سخت و جان سوز بود. چنان كه [[اميرالمؤمنين]] علیه السلام مي  فرمايد: «بَأَبي اَنْتَ وَ اُمّي يا رَسُولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِكَ ما لَمْ يَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَيْرِكَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَالاِنْباءِ وَ اَخْبارِ السَّماءِ. خَصَّصْتَ حَتّي صِرْتَ مُسَلِّيا عَمَّنْ سِواكَ وَ عَمَّمْتَ حَتّي صارَ النّاسُ فيكَ سَواءً وَ لَوْلا اَنَّكَ اَمَرْتَ بِالصَّبْرِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْجَزَعٍ، لاَنْفَدْنا عَلَيْكَ ماءَالشُّؤُونِ. وَ لَكانَ الدّاءُ مُماطِلاً وَ الكَمَدُ مُحالِفَا وَ قَلاّلَكَ...».
 
 
 
1- پدر و مادرم فدايت اي پيامبر خدا، با مرگ تو رشته اي پاره شد كه در مرگ ديگران چنين قطع نشد و آن [[نبوت]] و فرود آمدن پيام و اخبار آسماني بود. مصيبت تو ديگر مصيبت ديدگان را تسلّي دهنده است يعني پس از مصيبت تو ديگر مرگ ها اهميتي ندارد. و از طرفي اين يك مصيبت همگاني است كه عموم مردم به خاطر تو عزادارند. اگر نبود كه امر به صبر و شكيبايي فرموده اي و از بي  تا بي نهي نموده اي آن قدر گريه مي  كردم كه اشك هايم تمام شود. و اين درد جان كاه هميشه در من مي  ماند و حزن و اندوهم دائمي مي  شد. كه همه اين ها در مصيبت تو كم و ناچيز است.
 
 
 
سختي مصيبت رحلت پيامبر به قدري بود كه امام علي علیه السلام مي  فرمايد: «فضَجَّتِ الدّارُ الافنيةُ».
 
 
 
2- گويا در و ديوار خانه فرياد مي  زد.
 
 
 
<I>ب: اجمالي از آثار پربركت بعثت پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله</I>
 
 
 
شايد تصور آن روز براي خيلي  ها امري مشكل به نظر مي  رسيد، چرا كه پيامبر توانسته بود در مدت كمي علاوه بر ايجاد الفت و اخوت و صفا و صميميت بين مردم، حكومتي عدل گستر و نظامي قانونمند را پي ريزي كند كه مردم خصوصا طبقه عامه از آن بهره مند باشند.
 
 
 
چنان كه حضرت اميرمؤمنان علیه السلام مي  فرمايد: «فانظُروا اِلي مَواقِعِ نِعَمِ اللّهِ عَلَيْهِمْ حينَ بَعَثَ اِلَيْهِمْ رَسُولاً. فَعَقَدَ بِمِلَّتِهِ طاعَتَهُم. وَ جَمَعَ عَلي دَعْوَتِهِ أُلْفَتَهُمْ، كَيْفَ نَشَرَت النِّعْمَةُ عَلَيْهِمْ جَناحَ كَرامَتِها وَ اَسالَتْ لَهُمْ جَداوِلَ نِعْمتِها وَالْتَفَّت المِلَّةُ بِهِم في عَوائِدِ بَركتِها فَاصبَحُوا في نِعْمَتها غَرقينَ. وَ في خُصْرَةٍ عَيْشِها فكهينَ. قَدْ تَرَبَّعَتِ الاُموُرُ بِهِمْ في ظِلّ سُلْطانِ قاهِرٍ. وَ آوَتْهُمُ الْحالُ اِلي كَنَفِ عِزٍّ غالِبٍ، وَ تَعَطَّفَتِ الاُمُورُ عَلَيْهِمْ في ذُرَي مُلْكٍ ثابِتٍ. فَهُمْ حُكّامٌ عَلَي الْعالَمينَ وَ مُلُوكٌ في اَطْرافِ الاَرَضينَ يَمْلِكُونَ الاُمُورَ عَلي مَنْ كانَ يَمْلِكُها عَلَيْهِمْ، وَ يُمْضُونَ الاَحْكامَ فيمَنْ كانَ يُمْضيها فيهِمْ لاتُغْمَزلَهُمْ قَناةُ و لاتُقْرَعْ لَهُمْ صَفاةٌ».
 
 
 
3- حال به نعمت هاي بزرگ الهي كه به هنگامه بعثت پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله بر آنان فروريخت بنگريد. كه چگونه اطاعت آنان را دين خود پيوند داد. و با دعوتش آن ها را به وحدت رساند. چگونه نعمت  هاي الهي بال هاي كرامت خود را بر آنان گستراند و جويبارهاي آسايش و رفاه برايشان روان ساخت و تمام بركات آيين حق، آن ها را در بر گرفت در ميان نعمت  ها غرق شدند و در خرمي زندگاني شادمان. امور اجتماعي آنان در سايه حكومت اسلام استوار شد. در پرتو عزتي پايدار آرام يافتند و به حكومتي پايدار رسيدند. آن گاه آنان حاكم و زمامدار جهان شدند و سلاطين روي زمين گرديدند و فرمانرواي كساني شدند كه در گذشته حاكم بودند و قوانين الهي را بر كساني اجرا مي  كردند كه مجريان احكام بودند و در گذشته كسي قدرت درهم شكستن نيروي آنان را نداشت و هيچ كس خيال مبارزه با آنان را در سر نمي  پروراند.»
 
 
 
<I>ج: شمه اي از حالات فرصت طلبان عصر پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله</I>
 
 
 
شرايط قبل از اسلام و حتي بعد از حكومت اسلامي پيامبر به گونه  اي نبود كه تمام كساني كه در جزيرة  العرب آن روز مي  زيستند از جان و دل تسليم اوامر حكومت نبوي شوند و چه بسا بودند كساني كه نه از سر تسليم بلكه از ناچاري به بيعت حكومت حضرتش درآمده بودند. و حتي كساني كه در حيات حضرت نتوانستند كاري كنند.
 
 
 
چنان كه [[امام علی]] علیه السلام مي  فرمايد: «فَارادَ قَومُنا قَتْلَ نَبِيّنا وَاجْتِياحَ اَصْلِنا وَ هَمُّوا بِنَا الْهُمُومَ وَ فَعَلُوا بِنا الاَفاعيلَ وَ مَنَعُونا الْعَذْبَ وَاَحْلَسُونَا الْخَوْفَ وَاضْطَرُّونا اِلي جَبَلٍ وَعْرٍ وَاَوْقَدُوا لَنا نارَالْحَرْبِ فَعَزَمَ اللّهُ لَنا عَلَي الذَّبِّ عَنْ حَوْزَتِهِ وَالرَّمي مِنْ وَراءِ حُرْمَتِهِ».
 
  
4- خويشاوندان ما از [[قريش]] مي  خواستند پيامبرمان صلی الله علیه و آله را بكشند و ريشه ما را درآورند و در اين راه انديشه ها از سر گذراندند و هر چه خواستند نسبت به ما انجام دادند. و زندگي خوش را از ما سلب كردند. و با ترس و وحشت به هم آميختند و ما را به پيمودن كوه  هاي صعب العبور مجبور كردند و براي ما آتش جنگ افروختند. امّا خدا خواست كه ما پاسدار دين او باشيم و شرّ آنان را از حريم دين بازداريم.
 
  
آنان منتظر رحلت پيامبر بودند تا بتوانند به مطامع نفساني خود دست يازند. چنان كه امام علي علیه السلام خطاب به برادرش [[عقيل]] نوشتند: «فَدَعْ عَنْكَ قُرَيشا وَ تَرْكاضَهُمْ في الضَّلالِ وَ تَجْوالَهُمْ فِي الشِّقاقِ وَ جِماحَهُمْ في التّيهِ، فَاِنَّهُمْ قَدْ اَجْمَعُوا عَلي حَرْبي كَاِجْماعِهِمْ عَلي حَرْبِ رَسُولِ اللّه  صلی الله علیه و آله قَبْلي...».
+
==توصیف علی علیه السلام از رحلت پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله==
  
5- قريش را بگذار تا در گمراهي بتازند و در جدايي سرگردان باشند. و با سركشي و دشمني زندگي كنند همانا آنان در جنگ با من متحد شدند آن گونه كه پيش از من در نبرد با رسول خدا صلی الله علیه و آله هماهنگ بودند.
+
رحلت پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله براي امام علی علیه السلام حادثه اي  سخت و جان سوز بود. چنان كه مي  فرمايد:
 +
 +
:«بَأَبي اَنْتَ وَ اُمّي يا رَسُولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِكَ ما لَمْ يَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَيْرِكَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَالاِنْباءِ وَ اَخْبارِ السَّماءِ. خَصَّصْتَ حَتّي صِرْتَ مُسَلِّيا عَمَّنْ سِواكَ وَ عَمَّمْتَ حَتّي صارَ النّاسُ فيكَ سَواءً وَ لَوْلا اَنَّكَ اَمَرْتَ بِالصَّبْرِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْجَزَعٍ، لاَنْفَدْنا عَلَيْكَ ماءَالشُّؤُونِ. وَ لَكانَ الدّاءُ مُماطِلاً وَ الكَمَدُ مُحالِفَا وَ قَلاّلَكَ...».
  
البته بيانات پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله در حق اميرالمؤمنين و در رأس آن ها در [[غدير خم]] توانسته بود از شدت وحدت آن بكاهد. چنان كه حضرت زهرا سلام الله عليها فرمودند: «...كَانَّكُمْ لَمْ تَعْلَمُوا ما قالَ يَوْمَ غَديرَ خُمٍّ، وَاللّهِ لَقَدْ عَقَدَ لَهُ (علي عليه السلام) يَوْمَئِذٍ الْوَلاءَ لِيَقْطَعَ مِنْكُمْ بِذلِكَ مِنْهَا الرَّجاءَ...».
+
:پدر و مادرم فدايت اي پيامبر خدا، با مرگ تو رشته اي پاره شد كه در مرگ ديگران چنين قطع نشد و آن [[نبوت]] و فرود آمدن پيام و اخبار آسماني بود. مصيبت تو ديگر مصيبت ديدگان را تسلّي دهنده است يعني پس از مصيبت تو ديگر مرگ ها اهميتي ندارد. و از طرفي اين يك مصيبت همگاني است كه عموم مردم به خاطر تو عزادارند. اگر نبود كه امر به صبر و شكيبايي فرموده اي و از بي  تا بي نهي نموده اي آن قدر گريه مي  كردم كه اشك هايم تمام شود. و اين درد جان كاه هميشه در من مي  ماند و حزن و اندوهم دائمي مي  شد. كه همه اين ها در مصيبت تو كم و ناچيز است.
  
6- گويا از آن چه [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله در روز [[غدير خم]] فرمود، آگاهي نداريد؟ سوگند به خدا كه ايشان در آن روز ولايت و رهبري امام علي علیه السلام را مطرح كرد و از مردم بيعت گرفت تا اميد شما فرصت طلبان تشنه قدرت را قطع نمايد.
+
همچنین آن حضرت در توصیف رحلت پیامبر فرمودند:
  
گروهي نيز توان و توفيق معرفت پيامبر و حكومت حضرتش را پيدا نكرده بودند. چنان كه خداوند متعال مي  فرمايد:
+
:«فضَجَّتِ الدّارُ الافنيةُ».
  
7- «قالَتِ الاَعْرابُ آمَنّا، قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلكنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمّا يَدْخلِ الايْمانُ في قُلُوبِكُمْ».
+
:گويا در و ديوار خانه فرياد مي  زد.
  
<I>د: شرايط حاد و تأسف بار بعد از رحلت پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله</I>
 
  
اين عوامل و عواملي ديگر دست بدست هم داده بود تا بعد از [[رحلت پيامبر اكرم]] جامعه آن روز با مشكلات خاصي مواجه شود. چنان كه امام علي علیه السلام مي  فرمايد: «...حَتّي رَأَيْتُ راجِعَةَ النّاسِ قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الاِسْلامِ، يَدْعُونَ اِلي مَحْقِ دينِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فَخَشيتُ اِنْ لَمْ اَنْصُرِ الاِسْلامَ وَ أَهْلَهُ اَنْ أَري فيهِ ثَلْما أَوْ هَدْمَا تَكُونُ الْمُصيبَةُ بِهِ اَعْظَمَ مِنْ وِلايَتِكُمْ...».
+
==پيامدهاي رحلت از زبان حضرت زهرا سلام الله علیها==
  
8- تا آن جا كه ديدم گروهي از اسلام بازگشته، مي  خواهند دين محمّد صلی الله علیه و آله را نابود سازند. پس ترسيدم كه اگر اسلام و طرفدارانش را ياري نكنم، رخنه  اي در آن بينم يا شاهد نابودي آن باشم كه مصيبت آن بر من سخت  تر از رها كردن حكومت بر شماست.
+
آن حضرت سلام الله علیها در خطبه فدکیه و خطبه ای که بعدا در جمع زنان مدینه که به عیادت ایشان آمده بودند ایراد فرموده اند . پیامدهای رحلت پیامبر را بیان می کنند از جمله آنها عبارتند از :
  
'''پيامدهاي رحلت از زبان حضرت زهرا سلام الله علیها'''
+
<I>1. ايجاد ضعف و سستي در ميان مردم</I>؛ استومَعَ وهْنُهُ «يا وَهيُهُ»
  
در اين مقال بنابر آن است كه پيامدهاي رحلت پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله از نگاه تنها يادگارش حضرت فاطمه سلام الله عليها بيان شود. او كه بضعة الرسول است.
+
حضرت در خطبه اي كه در حضور زنان مدينه كه به عيادت ايشان آمده بودند نيز اين امر را تذكر دادند و با تأسف فرمودند: :«فقبحا لفلول الحدّ واللعب بعد الجدّ وقرع الصّفاة».
 +
:چه زشت است سستي و بازيچه بودن مردانتان پس از آن همه تلاش و كوشش.
  
9- و به تعبير امام علي علیه السلام بقيَّةُ النّبوة است.
+
<I>2. تفرقه و اختلاف بوجود آمد</I>؛
 +
:«استنهَرَ فتقُهُ وانْفَتَقَ رَتْقُهُ»
 +
:تشتت و پراكندگي گسترش يافت. و وحدت و همدلي از هم گسست.
  
10- و به اعتراف ديگران، خيرةُ النساء و ابنَةُ خَيْرِ الانبياء، صادقَة في قولِك، سابقَة في وفور عقلِكِ است.
+
<I>3. اميد و آرزوهاي مسلمانان به نا اميدي تبديل شد.</I>
 
 
11- او كه خليفه اول در جمع مردم مدينه درباره اش چنين گفته است: أنت معدنُ الحكمَةِ و موطنُ الهدي و الرّحمةِ و رُكْنُ الدّين و عينُ الحجة است.
 
 
 
12- و حتي [[عایشه]] نيز گفته است: «ما رأيت احدا كان اصدق لهجة من فاطمة الاّ ان يكون الّذي ولّدها».
 
 
 
13- او كه هم مردمان [[مكه]] و [[مدينه]] را ديده و هم شاهد حيات پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله بوده و هم در كنار پيامبر و حضرت امير علیه السلام حوادث ريز و درشت عصر نبوت و روزهاي بعد از رحلت و حوادث تلخ و دردناك آن ايّام كوتاه را به دقّت زير نظر داشته است. آري او مي  تواند پيامدهاي تأسف بار رحلت پيامبر را خوب بيان كند. در اين جا به مواردي از آن ها مي  پردازيم: آن حضرت سلام الله عليها در [[خطبه فدكيه]].
 
 
 
14- و خطبه اي كه بعدا در جمع زنان مدينه كه به عيادت ايشان آمده بودند.
 
 
 
15- ايراد فرموده  اند. پيامدهاي رحلت پيامبر را بيان مي  كنند از جمله آن ها عبارتند از:
 
 
 
* <I>1. ايجاد ضعف و سستي در ميان مردم</I>؛ استومَعَ وهْنُهُ «يا وَهيُهُ»
 
 
 
16- حضرت در خطبه اي كه در حضور زنان مدينه كه به عيادت ايشان آمده بودند نيز اين امر را تذكر دادند و با تأسف فرمودند: «فقبحا لفلول الحدّ واللعب بعد الجدّ وقرع الصّفاة».
 
 
 
17- چه زشت است سستي و بازيچه بودن مردانتان پس از آن همه تلاش و كوشش.
 
 
 
* <I>2. تفرقه و اختلاف بوجود آمد</I>؛ «استنهَرَ فتقُهُ وانْفَتَقَ رَتْقُهُ»
 
 
 
18- تشتت و پراكندگي گسترش يافت. و وحدت و همدلي از هم گسست.
 
 
 
[[استنهر]] از نَهَرَ به معناي وسعت و زيادي است، [[فتق]] به معناي جدايي و پاره پاره شدن است. [[انفَتَقَ]] از انفتاق يعني شكافتن و رتق هم به معناي همبستگي و اتحاد است. در [[قرآن كريم]] نيز آمده است كه: «انّ السموات والارضَ كانتا رَتْقا ففَتَقْناهُما».
 
 
 
19- (آيا كافران نديدند) كه آسمان ها و زمين به هم پيوسته بودند و ما آن ها را از يكديگر باز كرديم.
 
 
 
* <I>3. اميد و آرزوهاي مسلمانان به نا اميدي تبديل شد.</I>
 
  
 
آنان كه به پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله و احكام عاليه اسلام ناب حضرتش دلخوش كرده بودند از نعمت [[دين الهي]] و [[حكومت اسلامي]] بهره  مند گشته بودند. اكنون با ديدن حوادث بعد از آن حضرت مأيوس شده و اميدشان به يأس مبدل گشت.  
 
آنان كه به پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله و احكام عاليه اسلام ناب حضرتش دلخوش كرده بودند از نعمت [[دين الهي]] و [[حكومت اسلامي]] بهره  مند گشته بودند. اكنون با ديدن حوادث بعد از آن حضرت مأيوس شده و اميدشان به يأس مبدل گشت.  
 +
«واكَدَتِ الاَمالُ».
  
20- «واكَدَتِ الاَمالُ».
+
<I>4. به حريم پيامبر بي  حرمتي شد</I>؛ «اضيعَ الحَريمُ و اُزِيلَتِ الحُرْمَةُ عِنْدَ مَماتِهِ»
 +
هنوز جسد مبارك پيامبر بر زمين که اجتماع سقيفه بدون نظرخواهي از خاندان پيامبر به تعيين جانشين براي آن حضرت مي  پردازند. و حق اهل بيت حضرتش را ضايع مي  كنند.
  
* <I>4. به حريم پيامبر بي  حرمتي شد</I>؛ «اضيعَ الحَريمُ و اُزِيلَتِ الحُرْمَةُ عِنْدَ مَماتِهِ»
 
  
21- هنوز جسد مبارك پيامبر بر زمين است، در اجتماع سقيفه.
+
<I>5. خط نفاق و دورويي آشكار شد.</I>؛ «ظَهَرَ فيكُمْ حَسْكَةَ النّفاق»
  
22- بدون نظرخواهي از خاندان پيامبر به تعيين جانشين براي آن حضرت مي  پردازند. و حق اهل بيت حضرتش را ضايع مي  كنند.
+
حضرت در جاي ديگري از همين خطبه، با كنايه زيبايي به اين نفاق افكني پرداخته است و فرموده است:
 +
:«تَشْرَبُونَ حَسْوا فيِ ارْتِغاء َو تَمْشُونَ لاَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ فِي الْخَمْرِ وَالضَّرّاءِ وَ نَصْبِرُ مِنْكُمْ عَلي مِثْلِ حَزِّ الْمُدي، وَ وَخْزِ السَّنانِ فِي الْحبشاء».
 +
:شير را اندك اندك با آب ممزوج نموديد و به بهانه اين كه آب مي  نوشيد، شير را خورديد. كنايه از نفاق است كه تظاهر به عملي مي  شود كه در واقع خلاف آن است و براي نابودي اهل بيت او در پشت تپه  ها و درختان كمين كرديد. و ما بر اين رفتار شما كه مانند بريدن كارد و فروبردن نيزه در شكم، دردآور و كشنده است صبر مي  كنيم.
  
چنان كه حضرت امام علي علیه السلام مي  فرمايند: «فَواللّه ما كانَ يُلقي في رُوعي، و لا يَخْطُرُ ببالي انَّ العرَبَ تُزعِجُ هذا الامْرَ مِنْ بعده صلی الله علیه و آله عَن اهل بيتِهِ و لاانَّهُم مُنَحّوهُ عنّي مِنْ بَعْدِه».
+
<I>6. دين و معنويت كم رنگ شد.</I>؛ «و سَمَلَ جَلْبابُ الدّينَ»
 +
«جَلْباب» چادر يا عبايي كه بدن انسان را مي  پوشاند، [[حضرت فاطمه]] زهرا سلام الله علیها تعبير به جلباب دين فرموده. چون دين نيز تمام زواياي زندگي فردي و اجتماعي انسان را در بر مي  گيرد، همان گونه كه چادر و عباء تمام بدن انسان را در بر مي  گيرد.
  
23- به خدا سوگند نه در فكرم مي  گذشت و نه در خاطرم مي  آمد كه عرب خلافت را پس از رسول خدا از اهل بيت او بگرداند. يا مرا پس از وي از عهده دار شدن حكومت باز دارند. و حتي در لحظات واپسين عمر حضرت و هنگام رحلت ايشان، هنگامي كه قلم و لوحي طلب فرمودند به آن حضرت بي  حرمتي كردند و نداي فانَّهُ يَهْجُر سر دادند.
+
<I>7. مردم دچار بي  تفاوتي شدند.</I>
  
24- و مدتي هم از رحلت حضرت نگذشت كه به درب خانه تنها يادگارش آمدند و چه بي  حرمتي ها كه نكردند. چنان كه حضرت زهرا فرمود: يا ابَتاهُ يا رسول اللهَِ هكذا كانَ يفعل بحبيبتك وابنتك...
+
حضرت خطاب به انصار كه با جان و مال پيامبر را كمك كرده بودند چنين فرمودند:
 +
:«يا مَعاشِرَ الْفِتْيَةِ وَاَعْضاء الْمِلَّةِ، وَ حَضَنَةِ الاِسلامِ ما هذِهِ الْغميزَةُ في حَقّي والسّنةُ عَنْ ظلامَتي».
 +
: اي گروه جوانمرد، اي بازوان ملت و ياوران اسلام، اين غفلت و سستي و ضعف شما در حق من و تغافل و بي  تفاوتي و خواب آلودگي در مورد دادخواهي من، چيست؟
  
25- يا اَبتاه يا رسولَ اللّه ماذا لَقينا بعدَكَ مِنْ ابنِ الخطاب وابن ابي قُحافة.
+
<I>8. مردم پيمان شكني كردند.</I>
 
 
26 و 27- بابا اي رسول خدا پس از تو از دست زاده خطاب و زاده ابي قُحافه چه بر سر ما آمد.
 
 
 
* <I>5. خط نفاق و دورويي آشكار شد.</I>؛ «ظَهَرَ فيكُمْ حَسْكَةَ النّفاق»
 
 
 
28- حضرت در جاي ديگري از همين خطبه، با كنايه زيبايي به اين نفاق افكني پرداخته است و فرموده است: «تَشْرَبُونَ حَسْوا فيِ ارْتِغاء َو تَمْشُونَ لاَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ فِي الْخَمْرِ وَالضَّرّاءِ وَ نَصْبِرُ مِنْكُمْ عَلي مِثْلِ حَزِّ الْمُدي، وَ وَخْزِ السَّنانِ فِي الْحبشاء».
 
 
 
29- شير را اندك اندك با آب ممزوج نموديد و به بهانه اين كه آب مي  نوشيد، شير را خورديد. كنايه از نفاق است كه تظاهر به عملي مي  شود كه در واقع خلاف آن است.
 
 
 
30- و براي نابودي اهل بيت او در پشت تپه  ها و درختان كمين كرديد. و ما بر اين رفتار شما كه مانند بريدن كارد و فروبردن نيزه در شكم، دردآور و كشنده است صبر مي  كنيم.
 
 
 
* <I>6. دين و معنويت كم رنگ شد.</I>؛ «و سَمَلَ جَلْبابُ الدّينَ»
 
 
 
31- «جَلْباب» چادر يا عبايي كه بدن انسان را مي  پوشاند، [[حضرت فاطمه]] زهرا سلام الله علیها تعبير به جلباب دين فرموده. چون دين نيز تمام زواياي زندگي فردي و اجتماعي انسان را در بر مي  گيرد، همان گونه كه چادر و عباء تمام بدن انسان را در بر مي  گيرد.
 
 
 
32- و در عبارتي ديگر فرموده  اند: «...اطفاء أنوار الدّين الجليّ و اهمال سنن النّبيّ الصّفي».
 
 
 
33- به خاموش كردن انوار درخشان دين و بي  اهميت كردن و مهمل گذاردن سنت  هاي پيامبر برگزيده خدا همّت گمارديد.
 
 
 
* <I>7. مردم دچار بي  تفاوتي شدند.</I>
 
 
 
حضرت خطاب به انصار كه با جان و مال پيامبر را كمك كرده بودند چنين فرمودند: «يا مَعاشِرَ الْفِتْيَةِ وَاَعْضاء الْمِلَّةِ، وَ حَضَنَةِ الاِسلامِ ما هذِهِ الْغميزَةُ في حَقّي والسّنةُ عَنْ ظلامَتي».
 
 
 
34- اي گروه جوانمرد، اي بازوان ملت و ياوران اسلام، اين غفلت و سستي و ضعف شما در حق من و تغافل و بي  تفاوتي و خواب آلودگي در مورد دادخواهي من، چيست؟
 
 
 
* <I>8. مردم پيمان شكني كردند.</I>
 
  
 
فرمودند: «فَانّي حِرْتُمْ بَعْدَ البَيانِ وَ اَسْرَرْتُمْ بَعْدَ الاِعْلانِ وَ نَكَصْتُمْ بَعْدَ الاِقْدامِ».
 
فرمودند: «فَانّي حِرْتُمْ بَعْدَ البَيانِ وَ اَسْرَرْتُمْ بَعْدَ الاِعْلانِ وَ نَكَصْتُمْ بَعْدَ الاِقْدامِ».
 
+
پس چرا بعد از بيان حق حيران و سرگردانيد، و بعد از آشكار كردن عقيده پنهان كاري مي  كنيد و بعد از آن پيشگامي و روي آوردن به عقب برگشته پشت نموده  ايد.
35- پس چرا بعد از بيان حق حيران و سرگردانيد، و بعد از آشكار كردن عقيده پنهان كاري مي  كنيد و بعد از آن پيشگامي و روي آوردن به عقب برگشته پشت نموده  ايد.
 
  
 
حضرت زهرا سلام الله عليها، در اين فراز به حادثه غدير اشاره مي  كند كه پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله آن را براي مردم بيان فرمود و به آن ها اعلام كرد و آنان نيز با علي علیه السلام بيعت كردند. اما اكنون بيعت خود را شكستند.
 
حضرت زهرا سلام الله عليها، در اين فراز به حادثه غدير اشاره مي  كند كه پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله آن را براي مردم بيان فرمود و به آن ها اعلام كرد و آنان نيز با علي علیه السلام بيعت كردند. اما اكنون بيعت خود را شكستند.
  
* <I>9. مردم دچار وسوسه  هاي شيطاني شدند</I>؛ «تَسْتَجيبُونَ لِهتافِ الشَّيْطانِ الْغَوِيّ»
+
<I>9. مردم دچار وسوسه  هاي شيطاني شدند</I>؛ «تَسْتَجيبُونَ لِهتافِ الشَّيْطانِ الْغَوِيّ»
  
36- به شيطان گمراه كننده پاسخ مثبت داديد. و در جاي ديگر از خطبه فرموده  اند: «اَطْلَعَ الشَّيطانُ رَأسَهُ مِنْ مَغْزَرِهِ هاتِفا بِكُمْ فَاَلْفاكُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجيبينَ».
+
:به شيطان گمراه كننده پاسخ مثبت داديد. و در جاي ديگر از خطبه فرموده  اند: «اَطْلَعَ الشَّيطانُ رَأسَهُ مِنْ مَغْزَرِهِ هاتِفا بِكُمْ فَاَلْفاكُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجيبينَ».
  
37- شيطان سر خود را از مخفيگاه بدرآورد. شما را فراخواند. ديد كه پاسخگوي دعوت باطل او هستيد...
+
:شيطان سر خود را از مخفيگاه بدرآورد. شما را فراخواند. ديد كه پاسخگوي دعوت باطل او هستيد...
  
38- «مَغزر» يعني مخفي گاه. در اين جا [[شيطان]] به سنگ پشت و خارپشت تشبيه شده است. چون آن هم وقتي دشمن را مي بيند، سرش را در لاك خود فرو مي  برد. امّا وقتي كه محيط را بدون خطر احساس كرد، سر خود را بيرون مي  آورد. شيطان نيز تا وقتي كه پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله زنده بودند، سرش را در لاك خود فرو برده بود و جرأت نمي كرد خود را نشان دهد. ولي بعد از آن سرش را بيرون آورد و به تحريك مردم پرداخت.
+
<I>10. شتاب در شنيدن حرف هاي بيهوده و بي اساس</I>؛
 +
:«مَعاشر النّاس الْمُسْرِعَةِ اِلي قيلِ الْباطِلِ الْمُغْضِيَةِ عَلَي الْفِعْلِ الْقَبيحِ الْخاسِر»
  
* <I>10. شتاب در شنيدن حرف هاي بيهوده و بي اساس</I>؛ «مَعاشر النّاس الْمُسْرِعَةِ اِلي قيلِ الْباطِلِ الْمُغْضِيَةِ عَلَي الْفِعْلِ الْقَبيحِ الْخاسِر»
+
: اي گروه مردم كه به سوي شنيدن حرف هاي بيهوده شتاب مي  كنيد، و كردار زشت زيانبار را ناديده مي گيريد.
  
39- اي گروه مردم كه به سوي شنيدن حرف هاي بيهوده شتاب مي  كنيد، و كردار زشت زيانبار را ناديده مي  گيريد.
+
<I>11. نطفه مظاهر فساد روئيدن گرفت.</I>
  
* <I>11. نطفه مظاهر فساد روئيدن گرفت.</I>
+
در پايان خطبه عيادت خطاب به زنان مهاجر و انصار فرمود:
 +
:«اَمّا لَعَمْري لَقَدْ لَقِحَتْ فَنَظِرَةً رَيثما تُنْتِجُ ثُمَّ احْتَلِبُوا مِلْ ءَ الْقَعْبِ دَما عَبيطَا وَ ذُعافا مُبيدا».
  
در پايان خطبه عيادت خطاب به زنان مهاجر و انصار فرمود: «اَمّا لَعَمْري لَقَدْ لَقِحَتْ فَنَظِرَةً رَيثما تُنْتِجُ ثُمَّ احْتَلِبُوا مِلْ ءَ الْقَعْبِ دَما عَبيطَا وَ ذُعافا مُبيدا».
+
: به جان خودم سوگند نطفه فساد بسته شد، بايد انتظار كشيد تا كي مرض فساد پيكر جامعه اسلامي را از پاي درآورد كه پس از اين پستان شتر به جاي شير خون بدوشيد و زهري كه به سرعت هلاك كننده است.
  
40- به جان خودم سوگند نطفه فساد بسته شد، بايد انتظار كشيد تا كي مرض فساد پيكر جامعه اسلامي را از پاي درآورد كه پس از اين پستان شتر به جاي شير خون بدوشيد و زهري كه به سرعت هلاك كننده است.
+
<I>12. فرصت طلبان به سر كار آمدند.</I>
  
* <I>12. فرصت طلبان به سر كار آمدند.</I>
+
حضرت سلام الله عليها در فرازهايي از خطبه فدكيّه به گروه هاي فرصت طلب كه منتظر بودند تا بعد از رحلت پيامبر از موقعيت بهره برند پرداخته است. و ويژگي  هاي آن ها را نيز بيان فرموده است:
 
 
حضرت سلام الله عليها در فرازهايي از خطبه فدكيّه به گروه هاي فرصت طلب كه منتظر بودند تا بعد از رحلت پيامبر از موقعيت بهره برند پرداخته است. و ويژگي  هاي آن ها را نيز بيان فرموده است.
 
 
 
'''گروههاي فرصت طلب'''
 
 
 
* <I>الف: گمراهان ساكت و منتظر</I>؛ «نَطقَ كاظِمُ الغاوينَ».
 
 
 
41- گمراهان خاموش به سخن درآمدند.
 
 
 
اينان كه در حيات پيامبر جرأت حرف زدن هم نداشتند با رحلت ايشان وارد ميدان شدند. كساني مانند [[ابوسفيان]] را مي  توان جزو اين گروه نام برد.
 
 
 
* <I>ب: فرومايگان بي  نام و نشان</I>؛ «ونَبَغَ خامِلُ الاقَلّين».
 
 
 
42- آدم هاي پست و بي ارزش با قدر و منزلت شدند.
 
 
 
كساني كه نه از سابقه در دين و نه فداكاري در جنگ  هاي پيامبر برخوردار شدند. به بهانه ترس از فتنه در حالي كه بدن پيامبر بر زمين بود در تعيين خليفه پيامبر مردم را تحريص مي  كردند.
 
 
 
* <I>ج. شجاعان و دلاور مردان از اهل باطل</I>؛ «وَ هَدَرَ فنيقُ المبْطلين».
 
 
 
43- شتر اهل باطل بانگ برآورد و در ميدان  هاي شما به جولان درآمد.
 
 
 
'''ويژگي  هاي فرصت طلبان'''
 
 
 
حضرت در جاي ديگري از همين خطبه ويژگي  هاي آنان را چنين بيان مي  كند.
 
  
 
* 1. در ظاهر ساكت و آرام بودند. وادِعُونَ فروگذاران.
 
* 1. در ظاهر ساكت و آرام بودند. وادِعُونَ فروگذاران.
 
 
* 2. اهل خوشگذراني بودند، فاكِهُون.
 
* 2. اهل خوشگذراني بودند، فاكِهُون.
 
 
* 3. راحت طلب و رفاه زده بودند. انتُم في رفاهيَّةٍ مِنَ العَيْش.
 
* 3. راحت طلب و رفاه زده بودند. انتُم في رفاهيَّةٍ مِنَ العَيْش.
 
 
* 4. منتظر پيش آمد حوادث براي پيامبر و اهل بيت بودند. تَتَربّصونَ بنا الدّوائِر.
 
* 4. منتظر پيش آمد حوادث براي پيامبر و اهل بيت بودند. تَتَربّصونَ بنا الدّوائِر.
 
 
* 5. اخبار و رويدادها را دنبال مي  كردند. تتوَلَفون الاخبارَ.
 
* 5. اخبار و رويدادها را دنبال مي  كردند. تتوَلَفون الاخبارَ.
 +
* 6. در جنگ  ها عقب نشيني و يا فرار مي  كردند. تنكُصُونَ عِندَ النّزالِ و تَفِرّونَ مِنَ القِتال
  
* 6. در جنگ  ها عقب نشيني و يا فرار مي  كردند. تنكُصُونَ عِندَ النّزالِ و تَفِرّونَ مِنَ القِتال.
 
 
44- مي  توان با مطالعه تاريخ به عنوان نمونه ملاحظه كرد كه در [[جنگ احد]] چه كساني عقب نشيني كردند و يا فرار كردند و چه كساني تا آخرين لحظات در كنار پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله باقي بودند.
 
 
45- هر چند ممكن است با قدري دقت و تأمل موارد ديگري از اين پيامدهاي تأسف بار را از بيانات حضرت زهرا سلام الله علیها بدست آورد، اما در اين نوشتار به همين دوازده مورد اكتفا مي  شود.
 
 
متأسفانه جامعه امروز نيز با بعضي اين پيامدها گريبان گير است. اميد است با بهره  گيري از اسلام ناب و مكتب اهل بيت عليهم السلام و توجه به راه و خط امام راحل و منويّات مقام معظم رهبري در پيرايش اين آفات كوشا باشيم.(5)
 
 
در سال يازدهم هجرت رسول اكرم صلی الله علیه و آله در آخرين سفر حج (در عرفه)، در مكه و در غديرخم، در مدينه قبل از بيمارى و بعد از آن در جمع ياران و يا در ضمن  سخنرانى عمومى، با صراحت و بدون هيچ ابهام، از رحلت  خود خبر داد. چنان كه قرآن رهروان رسول خدا صلی الله علیه و آله را آگاه ساخته بود كه  پيامبر هم در نياز به خوراك و پوشاك و ازدواج و وقوع بيمارى و پيرى مانند ديگر افراد بشر است و همانند آنان خواهد مرد. پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله يك ماه قبل از رحلت فرمود:
 
 
'''<I>"فراق نزديك شده و بازگشت  به سوى خداوند است. نزديك است فراخوانده شوم و دعوت حق را اجابت نمايم و من دو چيز گران در ميان شما مى  گذارم و مى  روم: كتاب خدا و عترتم، و خداوند لطيف و آگاه به من خبر داد كه اين دو هرگز از يكديگر جدا نشوند تا كنار حوض كوثر بر من  وارد شوند. پس خوب بينديشيد چگونه با آن دو رفتار خواهيد نمود."</I>'''
 
 
در [[حجة  الوداع]] در هنگام [[رمى  جمرات]] فرمود: "مناسك خود را از من  فرا گيريد، شايد بعد از امسال ديگر به حج نيايم و هرگز مرا ديگر در اين جايگاه نخواهيد ديد."
 
 
روزى به آن حضرت خبر دادند كه مردم از وقوع مرگ شما اندوهگين  و نگرانند. پيامبر در حالى كه به [[فضل بن عباس]] و على بن  ابى  طالب علیه السلام تكيه داده بود به سوى مسجد رهسپار گرديد و پس از درود و سپاس  پروردگار، فرمود: "به من خبر داده  اند شما از مرگ  پيامبر خود در هراس هستيد. آيا پيش از من، پيامبرى بوده است كه  جاودان باشد؟! آگاه باشيد، من به رحمت پروردگار خود خواهم  پيوست و شما نيز به رحمت پروردگار خود ملحق خواهيد شد."
 
 
روزي ديگر پيامبر صلی الله علیه و آله با کمک علي علیه السلام و جمعي از ياران خود به [[قبرستان بقيع]] رفت و براي مردگان طلب آمرزش کرد. سپس رو به علي علیه السلام کرد و فرمود: "کليد گنج هاي ابدي دنيا و زندگي ابدي در آن، در اختيار من گذارده شده و بين زندگي در دنيا و لقاي خداوند مخير شده ام، ولي من ملاقات با پروردگار و بهشت الهي را ترجيح داده ام."
 
 
در چند روز آخر از زندگى رسول اكرم صلی الله علیه و آله آن بزرگوار در مسجد پس از انجام [[نماز صبح]] فرمود: "اى مردم! آتش فتنه  ها شعله  ور گرديده و فتنه  ها همچون پاره هاى امواج تاريك شب روى آورده است. من در روز رستاخيز پيشاپيش شما هستم و شما در [[حوض کوثر]] بر من در مي آئيد. آگاه باشيد که من  درباره ثقلين از شما مي پرسم، پس بنگريد چگونه پس از من درباره آن دو رفتار مي کنيد، زيرا که خداي لطيف و خبير مرا آگاه ساخته که آن دو از هم جدا نمي شوند تا مرا ديدار کنند. آگاه باشيد که من آن دو را در ميان شما به جاي نهادم (کتاب خدا و اهل بيتم). بر ايشان پيشي نگيريد که از هم پاشيده و پراکنده خواهيد شد و درباره آنان کوتاهي نکنيد که به هلاکت مي رسيد."
 
 
آن گاه پيامبر صلی الله علیه و آله با زحمت به سوي خانه اش  به راه افتاد. مردم با چشماني اشک آلود آخرين فرستاده الهي را بدرقه مي کردند. در آخرين روزها پيامبر به علي علیه السلام وصيت نمود که او را غسل و کفن کند و بر او نماز بگزارد. علي علیه السلام که جانش با جان پيامبر آميخته بود، پاسخ داد: " اي رسول خدا، مي ترسم طاقت اين کار را نداشته باشم."
 
 
پيامبر صلی الله علیه و آله علي علیه السلام را به خود نزديک کرد. آن گاه  انگشترش را به او داد تا در دستش کند. سپس شمشير، زره و ساير وسايل جنگي خود را خواست و همه آن ها را به علي سپرد.
 
 
فرداي آن روز بيماري پيامبر صلی الله علیه و آله شدت يافت اما او در همين حال نيز اطرافيان خود را درباره حقوق مردم و توجه به مردم سفارش مي کرد. سپس به حاضران فرمود: "برادر و دوستم را بخواهيد به اين جا بيايد."
 
 
ام سلمه، همسر پيامبر گفت: "علي را بگوييد بيايد. زيرا منظور پيامبر جز او کس ديگري نيست." هنگامي که علي علیه السلام آمد، پيامبر به او اشاره کرد که نزديک شود. آن گاه علي علیه السلام را در آغوش گرفت و مدتي طولاني با او راز گفت تا آن که از حال رفت و بي هوش شد.
 
 
با مشاهده اين وضع، نواده هاي پيامبر صلی الله علیه و آله [[امام حسن]] و [[امام حسين]] علیهماالسلام به شدت گريستند و خود را روي بدن رسول خدا افکندند. علي علیه السلام خواست آن دو را از پيامبر صلی الله علیه و آله جدا کند. پيامبر صلی الله علیه و آله به هوش آمد و فرمود: "علي جان آن دو را واگذار تا ببويم و آن ها نيز مرا ببويند، آن دو از من بهره گيرند و من از آن ها بهره گيرم." سرانجام پيامبر صلی الله علیه و آله هنگامي که سرش بر دامان علي علیه السلام بود، جان به جان آفرين تسليم کرد.(6)
 
  
 
==منابع:==
 
==منابع:==
  
(1). گرجي، ابوالقاسم. ”مدخل اسلام“. [[دايرة المعارف بزرگ اسلامي]]. زير نظر كاظم موسوي بجنوردي. تهران: مركز دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 1367-، جلد 8، ص 396. [http://www.pe.icro.ir سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی]
+
(1). ابوالقاسم گرجي، ”مدخل اسلام“. [[دايرة المعارف بزرگ اسلامي]]. زير نظر كاظم موسوي بجنوردي. تهران: مركز دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 1367-، جلد 8، ص 396. [http://www.pe.icro.ir سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی]
  
 
(2). يوسف بوشهرى. [http://www.balagh.net سایت بلاغ]
 
(2). يوسف بوشهرى. [http://www.balagh.net سایت بلاغ]
سطر ۳۴۷: سطر ۲۰۰:
 
(4). [http://www.payambarazam.ir پیامبر اعظم].
 
(4). [http://www.payambarazam.ir پیامبر اعظم].
  
(5). محمدصفر جبرئيلي. [http://www.seraj.ir سایت سراج]
+
(5). محمد صفر جبرئیلی، پیامدهای رحلت پیامبر اکرم (ص) از دیدگاه حضرت زهرا (س)
 +
، پاسدار اسلام، اردیبهشت 1380، شماره 233  [http://www.hawzah.net/fa/MagArt.html?MagazineArticleID=16373&ParentID=15362  سایت حوزه]]
  
 
(6). با بهره از سخنان حجت الاسلام والمسلمين علي ذوعلم درج شده در روزنامه همشهري مورخ 30 فروردين 1383. [http://www.irib.ir سایت صدا و سیما]
 
(6). با بهره از سخنان حجت الاسلام والمسلمين علي ذوعلم درج شده در روزنامه همشهري مورخ 30 فروردين 1383. [http://www.irib.ir سایت صدا و سیما]
 +
 +
[[رده:پیامبر اکرم از بعثت تا رحلت]]
 +
[[رده:تاریخ صدر اسلام]]

نسخهٔ ‏۱۸ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۳۷

رحلت حضرت رسول صلی الله علیه و آله

رسول اكرم صلی الله علیه و آله در آخرين سفر حج (در عرفه)، در مكه، در غدير خم، در مدينه قبل از بيمارى و بعد از آن در جمع ياران يا در ضمن سخنرانى عمومى، با صراحت و بدون هيچ ابهام، از رحلت خود خبر داد. چنان كه قرآن رهروان رسول خدا صلی الله علیه و آله را آگاه ساخته بود كه پيامبر هم در نياز به خوراك و پوشاك و ازدواج و وقوع بيمارى و پيرى مانند ديگر افراد بشر است و همانند آنان خواهد مرد.

در حجة الوداع در هنگام رمى جمرات فرمود: مناسك خود را از من فراگيريد، شايد بعد از امسال ديگر به حج نيايم. هرگز مرا ديگر در اين جايگاه نخواهيد ديد. هنگام بازگشت نيز در اجتماع بزرگ حاجيان فرمود: نزديك است فراخوانده شوم و دعوت حق را اجابت نمايم.

عبدالله بن مسعود گويد: پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله يك ماه قبل از رحلت، ما را از وفات خود آگاه نمود... عرض كرديم: اى رسول خدا! رحلت شما در چه موقع خواهد بود؟ فرمود: فراق نزديك شده و بازگشت به سوى خداوند است.

زمانى نيز فرمود: نزديك است فراخوانده شوم و دعوت حق را اجابت نمايم و من دو چيز گران در ميان شما مى گذارم و مى روم: كتاب خدا و عترتم، اهل بيتم... و خداوند لطيف و آگاه به من خبر داد كه اين دو هرگز از يكديگر جدا نشوند تا كنار حوض كوثر بر من وارد شوند. پس خوب بينديشيد چگونه با آن دو رفتار خواهيد نمود.

روزى به آن حضرت خبر دادند كه مردم از وقوع مرگ شما اندوهگين و نگرانند. پيامبر در حالى كه به فضل بن عباس و امام علی بن ابى طالب علیه السلام تكيه داده بود به سوى مسجد رهسپار گرديد و پس از درود و سپاس پروردگار، فرمود: به من خبر داده اند شما از مرگ پيامبر خود در هراس هستيد. آيا پيش از من، پيامبرى بوده است كه جاودان باشد؟! آگاه باشيد، من به رحمت پروردگار خود خواهم پيوست و شما نيز به رحمت پروردگار خود ملحق خواهيد شد...

در فرصتى ديگر مردم را به رعايت حقوق انصار سفارش و در خطاب به انصار فرمود: اى گروه انصار، زمان فراق و هجران نزديك است، من دعوت شده و دعوت را پذيرفته ام...

بدانيد دو چيز است كه از نظر من بين آن دو هيچ تفاوتى نيست. اگر بين آن دو مقايسه شود به اندازه تارمويى بين آن دو فرقى نمى گذارم. هر كس يكى را ترك كند مثل اين است كه آن ديگرى را هم ترك كرده است... آن دو كتاب آسمانى و اهل بيت رسالت هستند... سفارش مرا در مورد اهل بيت من رعايت كنيد و...

نيز فرمود: آيا شما را به چيزى راهنمايى نكنم كه اگر بدان چنگ زنيد، پس از آن هرگز به ضلالت نيفتيد؟ گفتند: بلى، اى رسول خدا. فرمود: آن (چيز) على است. با دوستى من دوستش بداريد و به احترام و بزرگداشت من، او را محترم و بزرگ بداريد. آن چه گفتم جبرئيل از طرف خداوند به من دستور داده بود.

ابن حجر هيثمى گويد: پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله در بيمارى خود كه به رحلتش انجاميد. فرمود: مرگ من به همين زودى فرا مى رسد و من سخن خود را به شما رساندم و راه بهانه و عذر را بر شما بستم. آگاه باشيد، من كتاب پروردگارم و اهل بيت خود را در ميان شما مى گذارم و مى روم.

سپس دست على را گرفت و بالا برد و فرمود: اين شخص على بن ابى طالب است كه همراه با قرآن است و قرآن با على است و از يكديگر جدانشوند تا روز قيامت كه با من ملاقات نمايند.

در روز دوشنبه آخرين روز از زندگى رسول اكرم صلی الله علیه و آله آن بزرگوار در مسجد پس از انجام نماز صبح فرمود: اى مردم! آتش فتنه ها شعله ور گرديده و فتنه ها همچون پاره هاى امواج تاريك شب روى آورده است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله در حالى جان سپرد كه سر در دامن على بن ابى طالب علیه السلام داشت. على علیه السلام شيون كنان، رحلت پيامبر صلی الله علیه و آله را به اطرافيان خبر داد. در اين زمان ابوبكر به محل سكونت خود در«سنح » رفته بود و عايشه به دنبال وى فرستاد تا بى درنگ به شهر آيد. (2)

انكار رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله

چون خبر وفات پيامبر صلی الله علیه و آله زمزمه شد، عمر به نهيب فرياد برآورد: هرگز چنين نيست. اين بعضى از منافقانند كه مى پندارند پيامبر مرده است! مردم بدانيد، به خدا سوگند، رسول خدا نمرده است بلكه به سوى پروردگار خود رفته، به همان گونه كه موسى به سوى پروردگار خود رفت، او چهل روز از پيروان خود غايب بود و پس از اين كه گفته شد او مرده است به نزد ايشان بازگشت. به خدا سوگند، رسول خدا باز مى گردد و دست و پاى كسانى را كه گمان برده اند او مرده است، قطع خواهد كرد.

او بى وقفه مردم را بيم مى داد و در هراس و ترديد مى گذارد و آن كلمات را به قدرى تكرار كرد كه دهانش كف نمود. مى گفت: هر كس بگويد او مرده است با اين شمشير سرش را از تن جدا خواهم كرد. خداوند تا وعده هايش را به دست او عملى نسازد، وى را نزد خود نمى برد.

در آن هنگامه از خانواده حضرت كسى ترديد در رحلت رسول گرامى صلی الله علیه و آله نداشت و از همين رو جز عباس، شنيده نشد كه كسى با عمر سخن گفته و به او توجهى كرده باشد. جز اين كه برخى چون آشوب آفرينى عمر را ديدند.

گفتند: او چه مى گويد!! از وى بپرسيد مگر رسول خدا صلی الله علیه و آله در اين باره به تو چيزى فرموده كه اين گونه سراسيمه و آشفته سخن مى گويى! و او در پاسخ گفت: نه، اصلا.

موضوع رحلت براى خاندان پيامبر و مردم چنان قطعى و بديهى بودكه ابن ام مكتوم نابينا نيز كه جسد مطهر رسول خدا صلی الله علیه و آله را نمى ديد همانند عباس در اعتراض به عمر گفت: تو از خود چه مى گويى؟! مگر قرآن نيست كه مى فرمايد: و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم على اعقابكم و من ينقلب على عقبيه فلن يضر الله شيئا و سيجزى الله الشاكرين.

محمد جز فرستاده اى كه پيش از او هم پيامبرانى (آمده و) گذشتند، نيست. آيا اگر او بميرد يا كشته شود از عقيده خود (به شيوه جاهليت) برمى گرديد! هر كس از عقيده خود بازگردد هرگز هيچ زيانى به خدا نمى رساند و به زودى خداوند سپاسگزاران را پاداش مى دهد.

عباس مى افزود: ترديد نيست كه رسول خدا صلی الله علیه و آله مرده است. بياييد او را دفن كنيم. (با فرض قطعى كه وى مرده است.) آيا خداوند شما را يك بار طعم مرگ مى چشاند و رسولش را دوبار! او بزرگوارتر از آن است كه دوبار بميرد. بياييد او را دفن كنيم. اگر راست باشد كه او نمرده بر خداوند دشوار نيست كه خاك را از روى او به يك سوزند و...

با اين حال، عمر بدون كمترين توجه به اعتراض آنان، بر نظر خود پافشارى مى كرد تا آن كه چند ساعتى بعد ابوبكر از محل سكونت خود در سنح رسيد. و چون چشم به جسد مطهر پيامبر صلی الله علیه و آله دوخت، همان آيه را كه پيشتر ديگران خوانده بودند خواند و عمر را به سكوت فراخواند و او نيز ساكت بر زمين نشست و گفت: گويا اين آيه را پيش از اين نشنيده بودم. آيا اين از قرآن است؟!

انگيزه انكار رحلت

محققان و مورخان اهل تسنن بر پايه اعتراف عمر انگيزه او را زمينه سازى براى رسيدن ابوبكر به مدينه ياد كرده اند.

ابن ابى الحديد مى نويسد: عمر با اين اقدام مى خواست فرصتى براى رسيدن ابوبكر به محل فراهم آورده باشد; زيرا او در فرداى «سقيفه » قبل از سخنرانى ابوبكر در مسجد، ضمن عذرخواهى از اظهارات روز گذشته در انكار وفات پيامبر صلی الله علیه و آله، گفت: وقتى فهميدم رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنيا رفته است، ترسيدم بر سر زمامدارى، جنجال و آشوب به پا شود و انصار و ديگران، زمامدارى را به دست گيرند يا از اسلام برگردند.

در حقيقت اظهارات عمر، به منظور حفاظت از دين و دولت بود.(!)تا ابوبكر برسد... چنين دروغ مصلحت آميز در هر آيينى مشروع مى باشد. او مردم را در مورد مرگ حضرت تا حدى به شك انداخت و آن ها را از فكر در مورد اوضاع بعد از پيغمبر صلی الله علیه و آله و حوادثى كه انتظار وقوع آن مى رود، غافل نمود.

عمر هر چند براى انديشيدن و چاره جويى به منظور توفيق در تصميم خود فرصت نداشت، طرح وى جوانب فراوانى را در برداشت:

1- طرح او براى مردم دوستدار پيامبر اميدوار كننده بود. آن ها آرزو مى كردند اين سخن راست درآيد و رهبر خود را بدين زودى از دست ندهند.

2- آن طرح با خود شاهدى از قرآن داشت و نويد مى داد كه محمد خاتم صلی الله علیه و آله نيز چون موسى به ملاقات خدا شتافته و به زودى باز مى گردد.

3- بر پايه آن ادعا چون پيامبر زنده است نيازى به كوشش براى تعيين جانشين او نيست.

4- فرد معتقد به مرگ پيامبر، منافق است و اقدام به بيعت با جانشين او علامت نفاق و تلاش براى ايجاد اختلاف ميان مسلمانان است.

5- با آن كه به مرگ پيامبر اعتقاد يابد و با كسى به عنوان جانشين پيامبر بيعت كند بايد دست و پايش را قطع كرد.

6- اين كه عمر تا پيش از ورود ابوبكر به سخن هيچ كس توجه نكرد و چون ابوبكر رسيد و جمله اى مى گويد و عمر آرام مى گيرد; زيركانه نقش ابوبكر را بزرگ مى نماياند.

اين واقعه حتى اگر صحنه سازى از پيش طراحى شده نبود، تا همين جا مى توانست مردم را به نقش ابوبكر در رهبرى جامعه مسلمانان و آرام ساختن اوضاع متوجه سازد. بسى جاى تعجب و تاسف است كه برخى نويسندگان غير شيعه، گاه در دفاع و توجيه واكنش عمر مى نويسند: اين رفتار عمر از شدت علاقه اش به پيامبر و به موجب دهشت زدگى او از رحلت حضرت بود! حال آن كه عمر خود در فرداى آن روز در حضور مردم در مسجد پيرامون رفتار ديروزش مطالبى گفته است كه هيچ اين توجيه و جانب دارى را تاييد نمى كند.

ابن ابى الحديد عذر خواهى عمر را چنين نقل كرده است: وقتى فهميدم رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنيا رفته است، ترسيدم بر سر زمامدارى، جنجال و آشوبى به پا شود و انصار و ديگران، زمامدارى را به دست گيرند يا از اسلام بازگردند.

افزون بر اين، بايد پرسيد:

1- اگر رفتار او از دهشت وى از مرگ پيامبر صلی الله علیه و آله بود، مى بايست پس از اعلام قطعى ابوبكر، بر دهشت وى افزوده مى شد نه اين كه آرام گيرد و بر زمين نشيند!

2- پس از اطلاع چرا در مراسم عزادارى و تغسيل و تشييع پيامبر شركت نجست و بى درنگ به سقيفه شتافت؟

3- چرا جز او چنين هراسان و دهشت زده نشد؟ آيا اندوه وى از دختر گرامى پيامبر بيشتر بود؟ چرا ابوبكر كه خشونت و قساوت قلب او را نداشت دچار چنين حالى نشد؟

4- آيا آن رفتار نيز از علاقه به پيامبر بود كه در حال حيات حضرت به وى نسبت هذيان و بيهوده گويى داد و به ديگران نيز نهيب زد كه گوش به حرف او ندهيد، درك و حواس درستى ندارد كه چه مى گويد؟!

5- چرا شبهه وفات نكردن پيامبر تنها براى عمر بن خطاب پيش آمد؟ او از كجا و به كدام آيه و روايت چنين حدس زد كه رسول خدا صلی الله علیه و آله نمرده است و چون موسى به ميقات رفته و به زودى باز مى گردد و دست و پا قطع مى كند؟!

6- هنگامى كه اسامه براى تاخير در حركت سپاه خود عذر مى آورد كه نخواستم از مسافران حال تو را جويا شوم، خوب بود عمر مى گفت: اين بيتابى چرا؟! خداوند بر شما منت نهاده است كه تا وعده هايش محقق نشود، پيامبر صلی الله علیه و آله از دنيا نخواهد رفت. اين كه عمر خود عذر مى آورد كه در اين روزهاى حساس نبايد پيامبر را بدين حال تنها گذاشت دليل آن است كه آن ها همه مى دانستند كه به زودى رسول خدا صلی الله علیه و آله رحلت خواهد كرد.

7- چرا او پيش از تحقيق و اطمينان، اين گونه جنجال برانگيخت؟

8- چه حكمت داشت كه تنها با تاييد ابوبكر آرام گرفت نه باسخن ديگران؟

«آياتى كه ابوبكر خواند، نبايد سبب شود كه او تغيير عقيده دهد، زيرا مفاد آيات جز اين نيست كه پيامبر صلی الله علیه و آله نيز به سان مردم مى ميرد، در صورتى كه خليفه منكر امكان مرگ او نبود بلكه مى گفت: هنوز وقت مرگ وى فرا نرسيده است، زيرا هنوز كارهايى ناتمام مانده و رسالت هايى انجام نگرفته است.»

به اعتراف ابن ابى الحديد آن جنجال همه بهانه اتلاف وقت براى رسيدن ابوبكر بود و جز اين، علتى نداشت.

آيا پيامبر صلی الله علیه و آله رحلت كردند يا به شهادت رسيدند؟

آن چه كه در تاريخ آمده و محدثين آن را نقل كرده اند و مشهور است، مسأله رحلت است نه شهادت. محدث بزرگوار، مرحوم حاج شيخ عباس قمى بعد از آن كه كيفيت رحلت آن حضرت را از شيخ مفيد و طبرسى نقل مى كند، در پايان همان باب احاديثى را كه ناظر به شهادت آن حضرت مى باشد آورده است. مى گويد:

«در احاديث معتبره وارد شده است كه آن حضرت به شهادت از دنيا رفت، چنان كه صفار به سند معتبر از حضرت امام صادق علیه السلام روايت كرده است كه در روز خيبر زهر دادند آن حضرت را در دست بزغاله چون حضرت لقمه اى تناول فرمود آن گوشت به سخن آمده و گفت يا رسول الله مرا به زهر آلوده اند. پس حضرت در مرض موت خود مى فرمود كه امروز پشت مرا درهم شكست آن لقمه كه در خيبر تناول كردم و هيچ پيغمبر و وصى پيامبرى نيست مگر آن كه به شهادت از دنيا بيرون برود.

در روايت ديگر فرمود كه زن يهوديه آن حضرت را زهر داد... اين روايات ناظر بر اين است كه اثر سم ها موجبات شهادت و رحلت آن حضرت را فراهم كرده است يعنى رحلت آن حضرت مستند به همان مسموميت ها است.

در نتيجه قول مشهور كه پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله در سال دهم هجرت در اواخر عمر خود در اثر بيمارى رحلت فرمودند منافاتى با قول سوم شهادت حضرت ندارد زيرا ممكن است و بيمارى حضرت در اثر همان زهر باشد چنان چه از روايت مذكور نيز فهميده مى شود.


توصیف علی علیه السلام از رحلت پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله

رحلت پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله براي امام علی علیه السلام حادثه اي سخت و جان سوز بود. چنان كه مي فرمايد:

«بَأَبي اَنْتَ وَ اُمّي يا رَسُولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِكَ ما لَمْ يَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَيْرِكَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَالاِنْباءِ وَ اَخْبارِ السَّماءِ. خَصَّصْتَ حَتّي صِرْتَ مُسَلِّيا عَمَّنْ سِواكَ وَ عَمَّمْتَ حَتّي صارَ النّاسُ فيكَ سَواءً وَ لَوْلا اَنَّكَ اَمَرْتَ بِالصَّبْرِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْجَزَعٍ، لاَنْفَدْنا عَلَيْكَ ماءَالشُّؤُونِ. وَ لَكانَ الدّاءُ مُماطِلاً وَ الكَمَدُ مُحالِفَا وَ قَلاّلَكَ...».
پدر و مادرم فدايت اي پيامبر خدا، با مرگ تو رشته اي پاره شد كه در مرگ ديگران چنين قطع نشد و آن نبوت و فرود آمدن پيام و اخبار آسماني بود. مصيبت تو ديگر مصيبت ديدگان را تسلّي دهنده است يعني پس از مصيبت تو ديگر مرگ ها اهميتي ندارد. و از طرفي اين يك مصيبت همگاني است كه عموم مردم به خاطر تو عزادارند. اگر نبود كه امر به صبر و شكيبايي فرموده اي و از بي تا بي نهي نموده اي آن قدر گريه مي كردم كه اشك هايم تمام شود. و اين درد جان كاه هميشه در من مي ماند و حزن و اندوهم دائمي مي شد. كه همه اين ها در مصيبت تو كم و ناچيز است.

همچنین آن حضرت در توصیف رحلت پیامبر فرمودند:

«فضَجَّتِ الدّارُ الافنيةُ».
گويا در و ديوار خانه فرياد مي زد.


پيامدهاي رحلت از زبان حضرت زهرا سلام الله علیها

آن حضرت سلام الله علیها در خطبه فدکیه و خطبه ای که بعدا در جمع زنان مدینه که به عیادت ایشان آمده بودند ایراد فرموده اند . پیامدهای رحلت پیامبر را بیان می کنند از جمله آنها عبارتند از :

1. ايجاد ضعف و سستي در ميان مردم؛ استومَعَ وهْنُهُ «يا وَهيُهُ»

حضرت در خطبه اي كه در حضور زنان مدينه كه به عيادت ايشان آمده بودند نيز اين امر را تذكر دادند و با تأسف فرمودند: :«فقبحا لفلول الحدّ واللعب بعد الجدّ وقرع الصّفاة».

چه زشت است سستي و بازيچه بودن مردانتان پس از آن همه تلاش و كوشش.

2. تفرقه و اختلاف بوجود آمد؛

«استنهَرَ فتقُهُ وانْفَتَقَ رَتْقُهُ»
تشتت و پراكندگي گسترش يافت. و وحدت و همدلي از هم گسست.

3. اميد و آرزوهاي مسلمانان به نا اميدي تبديل شد.

آنان كه به پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله و احكام عاليه اسلام ناب حضرتش دلخوش كرده بودند از نعمت دين الهي و حكومت اسلامي بهره مند گشته بودند. اكنون با ديدن حوادث بعد از آن حضرت مأيوس شده و اميدشان به يأس مبدل گشت. «واكَدَتِ الاَمالُ».

4. به حريم پيامبر بي حرمتي شد؛ «اضيعَ الحَريمُ و اُزِيلَتِ الحُرْمَةُ عِنْدَ مَماتِهِ» هنوز جسد مبارك پيامبر بر زمين که اجتماع سقيفه بدون نظرخواهي از خاندان پيامبر به تعيين جانشين براي آن حضرت مي پردازند. و حق اهل بيت حضرتش را ضايع مي كنند.


5. خط نفاق و دورويي آشكار شد.؛ «ظَهَرَ فيكُمْ حَسْكَةَ النّفاق»

حضرت در جاي ديگري از همين خطبه، با كنايه زيبايي به اين نفاق افكني پرداخته است و فرموده است:

«تَشْرَبُونَ حَسْوا فيِ ارْتِغاء َو تَمْشُونَ لاَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ فِي الْخَمْرِ وَالضَّرّاءِ وَ نَصْبِرُ مِنْكُمْ عَلي مِثْلِ حَزِّ الْمُدي، وَ وَخْزِ السَّنانِ فِي الْحبشاء».
شير را اندك اندك با آب ممزوج نموديد و به بهانه اين كه آب مي نوشيد، شير را خورديد. كنايه از نفاق است كه تظاهر به عملي مي شود كه در واقع خلاف آن است و براي نابودي اهل بيت او در پشت تپه ها و درختان كمين كرديد. و ما بر اين رفتار شما كه مانند بريدن كارد و فروبردن نيزه در شكم، دردآور و كشنده است صبر مي كنيم.

6. دين و معنويت كم رنگ شد.؛ «و سَمَلَ جَلْبابُ الدّينَ» «جَلْباب» چادر يا عبايي كه بدن انسان را مي پوشاند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تعبير به جلباب دين فرموده. چون دين نيز تمام زواياي زندگي فردي و اجتماعي انسان را در بر مي گيرد، همان گونه كه چادر و عباء تمام بدن انسان را در بر مي گيرد.

7. مردم دچار بي تفاوتي شدند.

حضرت خطاب به انصار كه با جان و مال پيامبر را كمك كرده بودند چنين فرمودند:

«يا مَعاشِرَ الْفِتْيَةِ وَاَعْضاء الْمِلَّةِ، وَ حَضَنَةِ الاِسلامِ ما هذِهِ الْغميزَةُ في حَقّي والسّنةُ عَنْ ظلامَتي».
اي گروه جوانمرد، اي بازوان ملت و ياوران اسلام، اين غفلت و سستي و ضعف شما در حق من و تغافل و بي تفاوتي و خواب آلودگي در مورد دادخواهي من، چيست؟

8. مردم پيمان شكني كردند.

فرمودند: «فَانّي حِرْتُمْ بَعْدَ البَيانِ وَ اَسْرَرْتُمْ بَعْدَ الاِعْلانِ وَ نَكَصْتُمْ بَعْدَ الاِقْدامِ». پس چرا بعد از بيان حق حيران و سرگردانيد، و بعد از آشكار كردن عقيده پنهان كاري مي كنيد و بعد از آن پيشگامي و روي آوردن به عقب برگشته پشت نموده ايد.

حضرت زهرا سلام الله عليها، در اين فراز به حادثه غدير اشاره مي كند كه پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله آن را براي مردم بيان فرمود و به آن ها اعلام كرد و آنان نيز با علي علیه السلام بيعت كردند. اما اكنون بيعت خود را شكستند.

9. مردم دچار وسوسه هاي شيطاني شدند؛ «تَسْتَجيبُونَ لِهتافِ الشَّيْطانِ الْغَوِيّ»

به شيطان گمراه كننده پاسخ مثبت داديد. و در جاي ديگر از خطبه فرموده اند: «اَطْلَعَ الشَّيطانُ رَأسَهُ مِنْ مَغْزَرِهِ هاتِفا بِكُمْ فَاَلْفاكُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجيبينَ».
شيطان سر خود را از مخفيگاه بدرآورد. شما را فراخواند. ديد كه پاسخگوي دعوت باطل او هستيد...

10. شتاب در شنيدن حرف هاي بيهوده و بي اساس؛

«مَعاشر النّاس الْمُسْرِعَةِ اِلي قيلِ الْباطِلِ الْمُغْضِيَةِ عَلَي الْفِعْلِ الْقَبيحِ الْخاسِر»
اي گروه مردم كه به سوي شنيدن حرف هاي بيهوده شتاب مي كنيد، و كردار زشت زيانبار را ناديده مي گيريد.

11. نطفه مظاهر فساد روئيدن گرفت.

در پايان خطبه عيادت خطاب به زنان مهاجر و انصار فرمود:

«اَمّا لَعَمْري لَقَدْ لَقِحَتْ فَنَظِرَةً رَيثما تُنْتِجُ ثُمَّ احْتَلِبُوا مِلْ ءَ الْقَعْبِ دَما عَبيطَا وَ ذُعافا مُبيدا».
به جان خودم سوگند نطفه فساد بسته شد، بايد انتظار كشيد تا كي مرض فساد پيكر جامعه اسلامي را از پاي درآورد كه پس از اين پستان شتر به جاي شير خون بدوشيد و زهري كه به سرعت هلاك كننده است.

12. فرصت طلبان به سر كار آمدند.

حضرت سلام الله عليها در فرازهايي از خطبه فدكيّه به گروه هاي فرصت طلب كه منتظر بودند تا بعد از رحلت پيامبر از موقعيت بهره برند پرداخته است. و ويژگي هاي آن ها را نيز بيان فرموده است:

  • 1. در ظاهر ساكت و آرام بودند. وادِعُونَ فروگذاران.
  • 2. اهل خوشگذراني بودند، فاكِهُون.
  • 3. راحت طلب و رفاه زده بودند. انتُم في رفاهيَّةٍ مِنَ العَيْش.
  • 4. منتظر پيش آمد حوادث براي پيامبر و اهل بيت بودند. تَتَربّصونَ بنا الدّوائِر.
  • 5. اخبار و رويدادها را دنبال مي كردند. تتوَلَفون الاخبارَ.
  • 6. در جنگ ها عقب نشيني و يا فرار مي كردند. تنكُصُونَ عِندَ النّزالِ و تَفِرّونَ مِنَ القِتال


منابع:

(1). ابوالقاسم گرجي، ”مدخل اسلام“. دايرة المعارف بزرگ اسلامي. زير نظر كاظم موسوي بجنوردي. تهران: مركز دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 1367-، جلد 8، ص 396. سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی

(2). يوسف بوشهرى. سایت بلاغ

(3). ماهنامه كوثر شماره.

(4). پیامبر اعظم.

(5). محمد صفر جبرئیلی، پیامدهای رحلت پیامبر اکرم (ص) از دیدگاه حضرت زهرا (س) ، پاسدار اسلام، اردیبهشت 1380، شماره 233 سایت حوزه]

(6). با بهره از سخنان حجت الاسلام والمسلمين علي ذوعلم درج شده در روزنامه همشهري مورخ 30 فروردين 1383. سایت صدا و سیما