سید جمال الدین اسدآبادی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(منبع)
سطر ۱: سطر ۱:
سید جمال در سال ۱۲۱۷ شمسی، در اسدآباد همدان در خانواده‌ای روحانی چشم به جهان گشود. نسب وی به [[امام حسین علیه السلام]] منتهی می گردد. پدرش سید صفدر و مادرش سکینه بیگم، دختر مرحوم میرشرف الدین حسینی قاضی است.  
+
'''سیدجمال‌الدین اسدآبادی''' (۱۲۷۵-۱۲۱۷ ش)، از شخصیت‌های روشنگر و مصلح بود که عامل اساسی ضعف کشورهای اسلامی را دخالت استعمارگران می‌دانست از این رو با طرح اندیشه اتحاد دنیای [[اسلام]] در پی چاره جویی برآمد، که بر پایه آن روند تفکر اندیشه سیاسی در این کشورها دگرگون شد. او در حقیقت با برقراری ارتباط با دربار شاهان کشورهای اسلامی، قصد داشت از قدرتشان به نفع اتحاد اسلامی بهره‌برداری کند، اما چون به گونه‌ای مستمر و بی‌پروا از ضرورت اصلاحات در این کشور‌ها، برقراری حکومت قانون و مبارزه با استعمارگران اروپایی سخن می‌راند، سخنانش به مذاق خوش نمی‌آمد و لذا بار‌ها با تبعید از کشور‌ها رانده می‌شد.  
  
==آغاز تحصیلات==
+
== ولادت و نسب ==
 +
سید جمال الدین حسینی در سال ۱۲۱۷ شمسی، در اسدآباد همدان در خانواده‌ای روحانی چشم به جهان گشود. نسب وی به [[امام حسین علیه السلام]] منتهی می گردد. پدرش سید صفدر و مادرش سکینه بیگم، دختر مرحوم میرشرف الدین حسینی قاضی است. 
  
از پنج سالگی فراگیری دانش را نزد پدر آغاز، و با [[قرآن]] و کتابهای فارسی و قواعد عربی آشنا گردید و به خاطر استعداد و نبوغی که داشت، به زودی با [[تفسیر قرآن]] آشنا شد و برای ادامه تحصیل به شهرستان قزوین و سپس به [[تهران]] عزیمت کرد و در سال ۱۲۲۸ شمسی، عازم [[نجف]]، و از محضر دو مرجع تقلید بزرگ زمان شیخ مرتضی انصاری در فقه و اصول و ملاحسین قلی درجزینی همدانی در اخلاق و عرفان بهره های علمی و معنوی فراوان برد.
+
درباره زادگاه و سال‌های نخست زندگی وی اختلافاتی موجود است. ایرانیان وی را ایرانی، [[شیعه]] و از مردم اسدآباد می‌دانند که در اوان جوانی در قزوین به کسب مقدمات علوم و سپس به تکمیل تحصیلات خود در شهرهای [[تهران]]، [[اصفهان]] و [[شیراز]] پرداخته است. برخی نیز وی را [[افغانستان|افغانی]]، [[حنفی]] مذهب و از مردم اسدآباد کابل دانسته‌اند.  
  
==شروع مبارزه==
+
==تحصیلات و استادان==
  
در سال ۱۲۳۲ شمسی، بنا به دستور [[شیخ انصاری]]، عازم هندوستان شد و در آن جا ضمن آشنایی با علوم جدید، کوشش کرد تا مردم و به ویژه مسلمانان را علیه استعمار انگلیس بسیج کند و به مبارزه وا دارد، اما به دلیل سلطه همه جانبه انگلیسی ها پس از یک سال و نیم اقامت در آن دیار، مجبور به ترک آن جا شد و به ممالک عثمانی رفت و چون با حسادت علمای درباری آن جا مواجه شد، ناگزیر به مصر عزیمت کرد.  
+
سید جمال الدین از پنج سالگی فراگیری دانش را نزد پدر آغاز، و با [[قرآن]] و کتابهای فارسی و قواعد عربی آشنا گردید و به خاطر استعداد و نبوغی که داشت، به زودی با [[تفسیر قرآن]] آشنا شد و برای ادامه تحصیل به شهرستان قزوین و سپس به [[تهران]] عزیمت کرد و در سال ۱۲۲۸ شمسی، عازم [[نجف]] شد و از محضر دو مرجع تقلید بزرگ زمان یعنی [[شیخ مرتضی انصاری]] در [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] و [[ملا حسینقلی همدانی|ملا حسینقلی درجزینی همدانی]] در [[اخلاق]] و [[عرفان]] بهره های علمی و معنوی فراوان برد.
  
==پایه گذاری نهضت==
+
==فعالیتهای سیاسی و اجتماعی==
  
در مصر توانست یک نهضت فکری ضد استعمار و ضد انگلیس را پایه گذاری کند و تشکیلاتی به نام انجمن مخفی به وجود آورد، اما بر اثر فشار انگلستان مجبور به ترک [[مصر]] شد. این حرکت فکری توسط شاگردانش از جمله شیخ محمد عبده دنبال شد و در سالهای بعد زمینه ساز قیام مردم مصر علیه استعمار انگلستان گردید.
+
سید جمال در سال ۱۲۳۲ شمسی، بنا به دستور [[شیخ انصاری]]، عازم هندوستان شد و در آن جا ضمن آشنایی با علوم جدید، کوشش کرد تا مردم و به ویژه مسلمانان را علیه استعمار انگلیس بسیج کند و به مبارزه وا دارد، اما به دلیل سلطه همه جانبه انگلیسی ها پس از یک سال و نیم اقامت در آن دیار، مجبور به ترک آن جا شد و به ممالک عثمانی رفت و چون با [[حسد|حسادت]] علمای درباری آن جا مواجه شد، ناگزیر به [[مصر]] عزیمت کرد.  
سید جمال پس از ترک مصر، مدتی در هندوستان ماند و آنگاه روانه اروپا شد. در پاریس با همکاری محمد عبده دست به انتشار روزنامه ی «عروة الوثقی» زد و به پاسخگویی به «ارنست رنان» که مقالاتی علیه اسلام در یکی از روزنامه های پاریس می نوشت، پرداخت.
 
سید به دعوت ناصر الدین شاه به ایران آمد و گمان می کرد که می تواند با نزدیکی به شاه اندیشه های اصلاح طلبانه ی خود را به اجرا بگذارد، اما چون ماهیت و طبع شاهانه با هیچ اصلاحی موافق نبود و سید نیز آشکارا شاه را عامل بدبختی های مردم ایران معرفی می کرد، از ایران اخراج شد.
 
  
==تبعید سید==
+
او در مصر توانست یک نهضت فکری ضد استعمار و ضد انگلیس را پایه گذاری کند و تشکیلاتی به نام انجمن مخفی به وجود آورد، اما بر اثر فشار انگلستان مجبور به ترک [[مصر]] شد. این حرکت فکری توسط شاگردانش از جمله [[محمد عبده|شیخ محمد عبده]] دنبال شد و در سالهای بعد زمینه ساز قیام مردم مصر علیه استعمار انگلستان گردید.
 +
سید جمال پس از ترک مصر، مدتی در هندوستان ماند و آنگاه روانه اروپا شد. در پاریس با همکاری محمد عبده دست به انتشار روزنامه ی «عروة الوثقی» زد و به پاسخگویی به «ارنست رنان» که مقالاتی علیه [[اسلام]] در یکی از روزنامه های پاریس می نوشت، پرداخت.
  
سید جمال وقتی برای دومین بار به ایران آمد، به آستانه ی حضرت عبدالعظیم الحسنی(ع) در شهر ری تبعید شد و در آن جا علی رغم کنترل مأموران مبادرت به تشکیل جلسات مختلف کرد و مردم را به قیام علیه بیدادگری های شاه تشویق می کرد و شاه نیز که وجود او را در ایران به زیان خود می دید، دستور داد مجدداً او را در حالی که به شدت بیمار بود، از ایران اخراج کنند.
+
سید به دعوت ناصر الدین شاه به [[ایران]] آمد و گمان می کرد که می تواند با نزدیکی به شاه اندیشه های اصلاح طلبانه ی خود را به اجرا بگذارد، اما چون ماهیت و طبع شاهانه با هیچ اصلاحی موافق نبود و سید نیز آشکارا شاه را عامل بدبختی های مردم ایران معرفی می کرد، از ایران اخراج شد.
  
==اخراج از ایران==
+
سید جمال وقتی برای دومین بار به ایران آمد، به آستانه ی [[حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام|حضرت عبدالعظیم الحسنی]](ع) در شهر ری تبعید شد و در آن جا علی رغم کنترل مأموران مبادرت به تشکیل جلسات مختلف کرد و مردم را به قیام علیه بیدادگری های شاه تشویق می کرد و شاه نیز که وجود او را در ایران به زیان خود می دید، دستور داد مجدداً او را در حالی که به شدت بیمار بود، از ایران اخراج کنند.
  
سید جمال پس از اخراج از ایران وارد [[بصره]]، و در آن جا با همکاری یکی از مجتهدین و رهبران قیام مردمی (سید علی اکبر شیرازی) نامه ای به آیت الله العظمی سید حسن شیرازی می نویسند و در این نامه ظلم های فراوان شاه به مردم ایران را متذکر می شوند.
+
سید جمال پس از اخراج از ایران وارد [[بصره]]، و در آن جا با همکاری یکی از مجتهدین و رهبران قیام مردمی (سید علی اکبر شیرازی) نامه ای به آیت الله العظمی [[میرزا محمدحسن شیرازی|سید محمدحسن شیرازی]] می نویسند و در این نامه ظلم های فراوان شاه به مردم ایران را متذکر می شوند.
برخی معتقدند که این نامه در صدور فتوای مشهور تحریم تنباکو از جانب آیت الله شیرازی و قیام حاصله از آن، تأثیر بسزایی داشته است.
+
برخی معتقدند که این نامه در صدور [[فتوا|فتوای]] مشهور تحریم تنباکو از جانب آیت الله شیرازی و قیام حاصله از آن، تأثیر بسزایی داشته است.
  
==تاثیر سید در کشور عراق==
+
حضور سید در طی سال های ۱۲۷۱ – ۱۲۷۰، در [[عراق]] تأثیر بسزایی بر حیات فکری، سیاسی و اسلامی شهرهای [[شیعه]] نشین و گسترش تبلیغ و دعوت در جامعه ی اسلامی گذاشت.
 +
او برای علما و محافل فرهنگی سایر شهرهای بزرگ عراق، به ویژه [[نجف]] و [[کربلا]]، شخصیتی شناخته شده بود. همه او را به عنوان رهبر حرکت «تجدید در [[اسلام]]» می شناختند و این شناخت را از طریق روزنامه ی «عروة الوثقی» و مجله ی «قانون» که در لندن به زبان فارسی منتشر می شد و سید نیز در نشر آن سهیم بود، کسب کرده بودند.
  
حضور سید در طی سال های ۱۲۷۱ – ۱۲۷۰، در [[عراق]] تأثیر بسزایی بر حیات فکری، سیاسی و اسلامی شهرهای شیعه نشین و گسترش تبلیغ و دعوت در جامعه ی اسلامی گذاشت.
+
==سید جمال از دیدگاه شهید مطهری==
او برای علما و محافل فرهنگی سایر شهرهای بزرگ عراق، به ویژه نجف و [[کربلا]]، شخصیتی شناخته شده بود. همه او را به عنوان رهبر حرکت «تجدید در اسلام» می شناختند و این شناخت را از طریق روزنامه ی «عروة الوثقی» و مجله ی «قانون» که در لندن به زبان فارسی منتشر می شد و سید نیز در نشر آن سهیم بود، کسب کرده بودند.
 
  
==سید جمال از دیدگاه شهید مطهری(ره)==
+
[[شهید مطهری]] در کتاب بررسی نهضت های اسلامی در صد ساله ی اخیر می گوید:
  
[[شهید مطهری]] در کتاب بررسی نهضت های اسلامی در صد ساله ی اخیر می گوید: «بدون تردید سلسله جنبان نهضت های اصلاحی صد ساله ی اخیر، سید جمال الدین اسد آبادی معروف به افغانی است.
+
«بدون تردید سلسله جنبان نهضت های اصلاحی صد ساله ی اخیر، سید جمال الدین اسد آبادی معروف به افغانی است.
 
او بود که بیدارسازی را در کشورهای اسلامی آغاز کرد، دردهای اجتماعی مسلمین را با واقع بینی خاصی بازگو نمود، راه اصلاح و چاره جویی را نشان داد... نهضت سید جمال، هم فکری بود و هم اجتماعی.
 
او بود که بیدارسازی را در کشورهای اسلامی آغاز کرد، دردهای اجتماعی مسلمین را با واقع بینی خاصی بازگو نمود، راه اصلاح و چاره جویی را نشان داد... نهضت سید جمال، هم فکری بود و هم اجتماعی.
 
او می خواست رستاخیزی هم در اندیشه مسلمانان به وجود آورد و هم در نظامات زندگی آنها... سید جمال در نتیجه ی تحرک و پویایی، هم زمان و جهان خود را شناخت و هم به دردهای کشورهای اسلامی – که داعیه ی علاج آنها را داشت دقیقاً آشنا شد.
 
او می خواست رستاخیزی هم در اندیشه مسلمانان به وجود آورد و هم در نظامات زندگی آنها... سید جمال در نتیجه ی تحرک و پویایی، هم زمان و جهان خود را شناخت و هم به دردهای کشورهای اسلامی – که داعیه ی علاج آنها را داشت دقیقاً آشنا شد.
 +
 
سید جمال مهمترین و مزمن ترین درد جامعه ی اسلامی را استبداد داخلی و استعمار خارجی تشخیص داد و با این دو به شدت مبارزه کرد. آخر کار هم جان خود را در همین راه از دست داد.
 
سید جمال مهمترین و مزمن ترین درد جامعه ی اسلامی را استبداد داخلی و استعمار خارجی تشخیص داد و با این دو به شدت مبارزه کرد. آخر کار هم جان خود را در همین راه از دست داد.
 
او برای مبارزه با این دو عامل فلج کننده، آگاهی سیاسی و شرکت فعالانه مسلمانان را در سیاست واجب و لازم شمرد و برای تحصیل مجدد عظمت از دست رفته ی مسلمانان و به دست آوردن مقامی در جهان که شایسته آن هستند، بازگشت به اسلام نخستین و در حقیقت حلول مجدد روح [[اسلام]] واقعی را در کالبد نیمه مرده ی مسلمانان، فوری و حیاتی می دانست.  
 
او برای مبارزه با این دو عامل فلج کننده، آگاهی سیاسی و شرکت فعالانه مسلمانان را در سیاست واجب و لازم شمرد و برای تحصیل مجدد عظمت از دست رفته ی مسلمانان و به دست آوردن مقامی در جهان که شایسته آن هستند، بازگشت به اسلام نخستین و در حقیقت حلول مجدد روح [[اسلام]] واقعی را در کالبد نیمه مرده ی مسلمانان، فوری و حیاتی می دانست.  
بدعت زدایی و خرافه شویی را شرط آن بازگشت می شمرد، اتحاد اسلام را تبلیغ می کرد و دست های مرئی و نامرئی استعمارگران را در نفاق افکنی های مذهبی و غیر مذهبی می دید و رو می کرد.»
+
[[بدعت]] زدایی و [[خرافات|خرافه]] شویی را شرط آن بازگشت می شمرد، اتحاد اسلام را تبلیغ می کرد و دست های مرئی و نامرئی استعمارگران را در نفاق افکنی های مذهبی و غیر مذهبی می دید و رو می کرد.»
==درد های جامعه از منظر سید جمال الدین اسد آبادی==
+
==دردهای جامعه از نظر سید جمال==
 
سید جمال مهمترین دردهای جامعه ی اسلامی را این موارد تشخیص داده بود:
 
سید جمال مهمترین دردهای جامعه ی اسلامی را این موارد تشخیص داده بود:
 +
 
۱- استبداد حکام.
 
۱- استبداد حکام.
 +
 
۲- جهالت و بی خبری توده مسلمانان و عقب ماندن از کاروان علم و تمدن.
 
۲- جهالت و بی خبری توده مسلمانان و عقب ماندن از کاروان علم و تمدن.
 +
 
۳- نفوذ عقاید خرافی در اندیشه مسلمانان و دور افتادن آنها از اسلام نخستین.
 
۳- نفوذ عقاید خرافی در اندیشه مسلمانان و دور افتادن آنها از اسلام نخستین.
 +
 
۴- جدایی و تفرقه میان مسلمانان به عناوین مذهبی و غیر مذهبی.
 
۴- جدایی و تفرقه میان مسلمانان به عناوین مذهبی و غیر مذهبی.
 +
 
۵- نفوذ استعمار غربی.  
 
۵- نفوذ استعمار غربی.  
سید چاره این دردها را در امور زیر می دانست:
+
 
 +
سید جمال چاره این دردها را در امور زیر می دانست:
 +
 
 
۱- مبارزه با خودکامگی مستبدان.
 
۱- مبارزه با خودکامگی مستبدان.
 +
 
۲- مجهز شدن به علوم و فنون جدید.
 
۲- مجهز شدن به علوم و فنون جدید.
 +
 
۳- بازگشت به اسلام نخستین و دور ریختن خرافه ها و پیرایه هایی که به اسلام بسته شده است.
 
۳- بازگشت به اسلام نخستین و دور ریختن خرافه ها و پیرایه هایی که به اسلام بسته شده است.
 +
 
۴- ایمان و اعتماد به مکتب.
 
۴- ایمان و اعتماد به مکتب.
 +
 
۵- مبارزه با استعمار خارجی.
 
۵- مبارزه با استعمار خارجی.
 +
 
۶- اتحاد اسلام.
 
۶- اتحاد اسلام.
 +
 
۷- دمیدن روح پرخاشگری و مبارزه و جهاد به کالبد نیمه جان جامعه اسلامی.  
 
۷- دمیدن روح پرخاشگری و مبارزه و جهاد به کالبد نیمه جان جامعه اسلامی.  
 +
 
۸- مبارزه با خود باختگی در برابر غرب.
 
۸- مبارزه با خود باختگی در برابر غرب.
  
سطر ۷۱: سطر ۸۶:
 
   
 
   
 
شما تا قوه دارید در نسخ عاداتی که میانه ی سعادت و ایرانی سد سدید گردیده، کوشش نمایید، نه از نیستی صاحبان عادات. هر گاه بخواهید اشخاص را مانع شوید، وقت شما تلف می گردد. اگر بخواهید به صاحب عادت سعی کنید، باز آن عادت، دیگران را بر خود جلب می کند. سعی کنید موانعی را که میانه ی الفت شما و سایر ملل واقع شده رفع نمایید. گول عوام فریبان را نخورید.»
 
شما تا قوه دارید در نسخ عاداتی که میانه ی سعادت و ایرانی سد سدید گردیده، کوشش نمایید، نه از نیستی صاحبان عادات. هر گاه بخواهید اشخاص را مانع شوید، وقت شما تلف می گردد. اگر بخواهید به صاحب عادت سعی کنید، باز آن عادت، دیگران را بر خود جلب می کند. سعی کنید موانعی را که میانه ی الفت شما و سایر ملل واقع شده رفع نمایید. گول عوام فریبان را نخورید.»
 +
 +
==وفات==
 +
 
سید در اواخر عمر در ترکیه زندگی، و غیر مستقیم تحت نظر سلطان عبدالحمید، امپراتور عثمانی قرار داشت. وقتی خبر قتل ناصرالدین شاه توسط میرزا رضا کرمانی به اسلامبول رسید، به دستور امپراتور عثمانی، از بیشتر ایرانیان درباره ی ارتباط سید جمال و میرزا رضا تحقیق به عمل آمد و سرانجام پلیس عثمانی طی گزارشی نوشت: «سید جمال الدین ایرانی است و میرزا رضا به تحریک او مرتکب قتل شاه شده است.»
 
سید در اواخر عمر در ترکیه زندگی، و غیر مستقیم تحت نظر سلطان عبدالحمید، امپراتور عثمانی قرار داشت. وقتی خبر قتل ناصرالدین شاه توسط میرزا رضا کرمانی به اسلامبول رسید، به دستور امپراتور عثمانی، از بیشتر ایرانیان درباره ی ارتباط سید جمال و میرزا رضا تحقیق به عمل آمد و سرانجام پلیس عثمانی طی گزارشی نوشت: «سید جمال الدین ایرانی است و میرزا رضا به تحریک او مرتکب قتل شاه شده است.»
 
==شهادت سید جمال==
 
  
 
سلطان عثمانی از سید جمال در هراس افتاد و دستور قتل او را داد و سرانجام در ۱۹ اسفند ۱۲۷۵ برابر با ۹ مارس ۱۸۹۷، او را مسموم ساختند و جنازه او را در قبرستان مشایخ اسلامبول به خاک فرستادند.
 
سلطان عثمانی از سید جمال در هراس افتاد و دستور قتل او را داد و سرانجام در ۱۹ اسفند ۱۲۷۵ برابر با ۹ مارس ۱۸۹۷، او را مسموم ساختند و جنازه او را در قبرستان مشایخ اسلامبول به خاک فرستادند.
 
در سال ۱۳۲۴ شمسی، فیض محمدخان، سفیر وقت دولت [[افغانستان]] در آنکارا موافقت دولت ترکیه را برای نبش قبر سید به دست آورد و بقایای جسد سید را در تابوتی به کابل انتقال داد.
 
در سال ۱۳۲۴ شمسی، فیض محمدخان، سفیر وقت دولت [[افغانستان]] در آنکارا موافقت دولت ترکیه را برای نبش قبر سید به دست آورد و بقایای جسد سید را در تابوتی به کابل انتقال داد.
 +
==منابع==
  
 +
* سید جمال الدین اسد آبادی، سایت رحماء.
 +
* سایت ایرنا.
 +
* سایت ایسنا.
  
==منبع==
+
[[رده:علمای قرن سیزدهم| علمای شهید]]
سید جمال الدین اسد آبادی، سایت رحماء.
 
 
 
[[رده:علمای قرن سیزدهم | علمای شهید]]
 

نسخهٔ ‏۳۰ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۷:۲۶

سیدجمال‌الدین اسدآبادی (۱۲۷۵-۱۲۱۷ ش)، از شخصیت‌های روشنگر و مصلح بود که عامل اساسی ضعف کشورهای اسلامی را دخالت استعمارگران می‌دانست از این رو با طرح اندیشه اتحاد دنیای اسلام در پی چاره جویی برآمد، که بر پایه آن روند تفکر اندیشه سیاسی در این کشورها دگرگون شد. او در حقیقت با برقراری ارتباط با دربار شاهان کشورهای اسلامی، قصد داشت از قدرتشان به نفع اتحاد اسلامی بهره‌برداری کند، اما چون به گونه‌ای مستمر و بی‌پروا از ضرورت اصلاحات در این کشور‌ها، برقراری حکومت قانون و مبارزه با استعمارگران اروپایی سخن می‌راند، سخنانش به مذاق خوش نمی‌آمد و لذا بار‌ها با تبعید از کشور‌ها رانده می‌شد.

ولادت و نسب

سید جمال الدین حسینی در سال ۱۲۱۷ شمسی، در اسدآباد همدان در خانواده‌ای روحانی چشم به جهان گشود. نسب وی به امام حسین علیه السلام منتهی می گردد. پدرش سید صفدر و مادرش سکینه بیگم، دختر مرحوم میرشرف الدین حسینی قاضی است.

درباره زادگاه و سال‌های نخست زندگی وی اختلافاتی موجود است. ایرانیان وی را ایرانی، شیعه و از مردم اسدآباد می‌دانند که در اوان جوانی در قزوین به کسب مقدمات علوم و سپس به تکمیل تحصیلات خود در شهرهای تهران، اصفهان و شیراز پرداخته است. برخی نیز وی را افغانی، حنفی مذهب و از مردم اسدآباد کابل دانسته‌اند.

تحصیلات و استادان

سید جمال الدین از پنج سالگی فراگیری دانش را نزد پدر آغاز، و با قرآن و کتابهای فارسی و قواعد عربی آشنا گردید و به خاطر استعداد و نبوغی که داشت، به زودی با تفسیر قرآن آشنا شد و برای ادامه تحصیل به شهرستان قزوین و سپس به تهران عزیمت کرد و در سال ۱۲۲۸ شمسی، عازم نجف شد و از محضر دو مرجع تقلید بزرگ زمان یعنی شیخ مرتضی انصاری در فقه و اصول و ملا حسینقلی درجزینی همدانی در اخلاق و عرفان بهره های علمی و معنوی فراوان برد.

فعالیتهای سیاسی و اجتماعی

سید جمال در سال ۱۲۳۲ شمسی، بنا به دستور شیخ انصاری، عازم هندوستان شد و در آن جا ضمن آشنایی با علوم جدید، کوشش کرد تا مردم و به ویژه مسلمانان را علیه استعمار انگلیس بسیج کند و به مبارزه وا دارد، اما به دلیل سلطه همه جانبه انگلیسی ها پس از یک سال و نیم اقامت در آن دیار، مجبور به ترک آن جا شد و به ممالک عثمانی رفت و چون با حسادت علمای درباری آن جا مواجه شد، ناگزیر به مصر عزیمت کرد.

او در مصر توانست یک نهضت فکری ضد استعمار و ضد انگلیس را پایه گذاری کند و تشکیلاتی به نام انجمن مخفی به وجود آورد، اما بر اثر فشار انگلستان مجبور به ترک مصر شد. این حرکت فکری توسط شاگردانش از جمله شیخ محمد عبده دنبال شد و در سالهای بعد زمینه ساز قیام مردم مصر علیه استعمار انگلستان گردید. سید جمال پس از ترک مصر، مدتی در هندوستان ماند و آنگاه روانه اروپا شد. در پاریس با همکاری محمد عبده دست به انتشار روزنامه ی «عروة الوثقی» زد و به پاسخگویی به «ارنست رنان» که مقالاتی علیه اسلام در یکی از روزنامه های پاریس می نوشت، پرداخت.

سید به دعوت ناصر الدین شاه به ایران آمد و گمان می کرد که می تواند با نزدیکی به شاه اندیشه های اصلاح طلبانه ی خود را به اجرا بگذارد، اما چون ماهیت و طبع شاهانه با هیچ اصلاحی موافق نبود و سید نیز آشکارا شاه را عامل بدبختی های مردم ایران معرفی می کرد، از ایران اخراج شد.

سید جمال وقتی برای دومین بار به ایران آمد، به آستانه ی حضرت عبدالعظیم الحسنی(ع) در شهر ری تبعید شد و در آن جا علی رغم کنترل مأموران مبادرت به تشکیل جلسات مختلف کرد و مردم را به قیام علیه بیدادگری های شاه تشویق می کرد و شاه نیز که وجود او را در ایران به زیان خود می دید، دستور داد مجدداً او را در حالی که به شدت بیمار بود، از ایران اخراج کنند.

سید جمال پس از اخراج از ایران وارد بصره، و در آن جا با همکاری یکی از مجتهدین و رهبران قیام مردمی (سید علی اکبر شیرازی) نامه ای به آیت الله العظمی سید محمدحسن شیرازی می نویسند و در این نامه ظلم های فراوان شاه به مردم ایران را متذکر می شوند. برخی معتقدند که این نامه در صدور فتوای مشهور تحریم تنباکو از جانب آیت الله شیرازی و قیام حاصله از آن، تأثیر بسزایی داشته است.

حضور سید در طی سال های ۱۲۷۱ – ۱۲۷۰، در عراق تأثیر بسزایی بر حیات فکری، سیاسی و اسلامی شهرهای شیعه نشین و گسترش تبلیغ و دعوت در جامعه ی اسلامی گذاشت. او برای علما و محافل فرهنگی سایر شهرهای بزرگ عراق، به ویژه نجف و کربلا، شخصیتی شناخته شده بود. همه او را به عنوان رهبر حرکت «تجدید در اسلام» می شناختند و این شناخت را از طریق روزنامه ی «عروة الوثقی» و مجله ی «قانون» که در لندن به زبان فارسی منتشر می شد و سید نیز در نشر آن سهیم بود، کسب کرده بودند.

سید جمال از دیدگاه شهید مطهری

شهید مطهری در کتاب بررسی نهضت های اسلامی در صد ساله ی اخیر می گوید:

«بدون تردید سلسله جنبان نهضت های اصلاحی صد ساله ی اخیر، سید جمال الدین اسد آبادی معروف به افغانی است. او بود که بیدارسازی را در کشورهای اسلامی آغاز کرد، دردهای اجتماعی مسلمین را با واقع بینی خاصی بازگو نمود، راه اصلاح و چاره جویی را نشان داد... نهضت سید جمال، هم فکری بود و هم اجتماعی. او می خواست رستاخیزی هم در اندیشه مسلمانان به وجود آورد و هم در نظامات زندگی آنها... سید جمال در نتیجه ی تحرک و پویایی، هم زمان و جهان خود را شناخت و هم به دردهای کشورهای اسلامی – که داعیه ی علاج آنها را داشت دقیقاً آشنا شد.

سید جمال مهمترین و مزمن ترین درد جامعه ی اسلامی را استبداد داخلی و استعمار خارجی تشخیص داد و با این دو به شدت مبارزه کرد. آخر کار هم جان خود را در همین راه از دست داد. او برای مبارزه با این دو عامل فلج کننده، آگاهی سیاسی و شرکت فعالانه مسلمانان را در سیاست واجب و لازم شمرد و برای تحصیل مجدد عظمت از دست رفته ی مسلمانان و به دست آوردن مقامی در جهان که شایسته آن هستند، بازگشت به اسلام نخستین و در حقیقت حلول مجدد روح اسلام واقعی را در کالبد نیمه مرده ی مسلمانان، فوری و حیاتی می دانست. بدعت زدایی و خرافه شویی را شرط آن بازگشت می شمرد، اتحاد اسلام را تبلیغ می کرد و دست های مرئی و نامرئی استعمارگران را در نفاق افکنی های مذهبی و غیر مذهبی می دید و رو می کرد.»

دردهای جامعه از نظر سید جمال

سید جمال مهمترین دردهای جامعه ی اسلامی را این موارد تشخیص داده بود:

۱- استبداد حکام.

۲- جهالت و بی خبری توده مسلمانان و عقب ماندن از کاروان علم و تمدن.

۳- نفوذ عقاید خرافی در اندیشه مسلمانان و دور افتادن آنها از اسلام نخستین.

۴- جدایی و تفرقه میان مسلمانان به عناوین مذهبی و غیر مذهبی.

۵- نفوذ استعمار غربی.

سید جمال چاره این دردها را در امور زیر می دانست:

۱- مبارزه با خودکامگی مستبدان.

۲- مجهز شدن به علوم و فنون جدید.

۳- بازگشت به اسلام نخستین و دور ریختن خرافه ها و پیرایه هایی که به اسلام بسته شده است.

۴- ایمان و اعتماد به مکتب.

۵- مبارزه با استعمار خارجی.

۶- اتحاد اسلام.

۷- دمیدن روح پرخاشگری و مبارزه و جهاد به کالبد نیمه جان جامعه اسلامی.

۸- مبارزه با خود باختگی در برابر غرب.

آخرین نامه

سید جمال که در باب عالی در آنکارا زندانی بود، آخرین نامه خود را در سه شنبه ۵ شوال ۱۳۱۴، ۹مارس ۱۸۹۷، به یکی از دوستان ایرانی خود می‌نویسد و ناامید از نجات و حیات، کشته شدن خویش را انتظار می‌کشد. واپسین کلام سید آنچنان نغز و صریح است که نیاز به تحلیل ندارد.

«دوست عزیز! من در موقعی این نامه را به دوست عزیز خود می‌نویسم که در محبس محبوس و از ملاقات دوستان خود محرومم. نه انتظار نجات دارم و نه امید حیات، نه از گرفتاری متألم و نه از کشته شدن متوحش. خوشم بر این حبس و خوشم بر این کشته شدن.

حَبسم برای آزادی نوع، کشته می‌شوم برای زندگی قوم. ولی افسوس می‌خورم از این که کشته‌های خود را ندرویدم. به آرزویی که داشتم کاملاً نایل نگردیدم. شمشیر شقاوت نگذاشت بیداری ملل مشرق را ببینم.

دست جهالت فرصت نداد صدای آزادی را از حلقوم امم مشرق بشنوم. ای کاش من تمام تخم افکار خود را در مزرعه ی مستعد افکار ملت کاشته بودم. چه خوش بود تخم های بارور و مفید خود را در زمین شوره زار سلطنت فاسد نمی‌نمودم. آنچه در آن مزرعه کاشتم، به نمو رسید. هر چه در این زمین کویر غرس نمودم فاسد گردید. در این مدت هیچ یک از تکالیف خیرخواهانه ی من، به گوش سلاطین مشرق فرو نرفت.

امیدواری‌ها به ایرانم بود. اجر زحماتم را به فراش غضب حواله کردند. با هزاران وعده و وعید به ترکیه احضارم کردند. این نوع مغلول و مقهورم نمودند. غافل از این که انعدام صاحب نیت، اسباب انعدام نیت نمی شود. صفحه ی روزگار، حرف حق را ضبط می کند.

باری، من از دوست گرامی خود، خواهشمندم این آخرین نامه را به نظر دوستان عزیز و هم مسلک‌های ایرانی من برسانید و زبانی به آن ها بگویید: شما که میوه ی رسیده ی ایران هستید و برای بیداری ایرانی دامن همت به کمر زده اید، از حبس و قتال نترسید، از جهالت ایرانی خسته نشوید، از حرکات مذبوحانه ی سلاطین متوحش نگردید، با نهایت سرعت بکوشید با کمال چالاکی کوشش کنید، طبیعت با شما یار است و خالق طبیعت، مددکار.

سیل تجدد، به سرعت به طرف مشرق جاری است. بنیاد حکومت مطلقه منعدم شدنی است. شماها تا می توانید در خرابی اساس حکومت مطلقه بکوشید، نه به قلع و قمع اشخاص.

شما تا قوه دارید در نسخ عاداتی که میانه ی سعادت و ایرانی سد سدید گردیده، کوشش نمایید، نه از نیستی صاحبان عادات. هر گاه بخواهید اشخاص را مانع شوید، وقت شما تلف می گردد. اگر بخواهید به صاحب عادت سعی کنید، باز آن عادت، دیگران را بر خود جلب می کند. سعی کنید موانعی را که میانه ی الفت شما و سایر ملل واقع شده رفع نمایید. گول عوام فریبان را نخورید.»

وفات

سید در اواخر عمر در ترکیه زندگی، و غیر مستقیم تحت نظر سلطان عبدالحمید، امپراتور عثمانی قرار داشت. وقتی خبر قتل ناصرالدین شاه توسط میرزا رضا کرمانی به اسلامبول رسید، به دستور امپراتور عثمانی، از بیشتر ایرانیان درباره ی ارتباط سید جمال و میرزا رضا تحقیق به عمل آمد و سرانجام پلیس عثمانی طی گزارشی نوشت: «سید جمال الدین ایرانی است و میرزا رضا به تحریک او مرتکب قتل شاه شده است.»

سلطان عثمانی از سید جمال در هراس افتاد و دستور قتل او را داد و سرانجام در ۱۹ اسفند ۱۲۷۵ برابر با ۹ مارس ۱۸۹۷، او را مسموم ساختند و جنازه او را در قبرستان مشایخ اسلامبول به خاک فرستادند. در سال ۱۳۲۴ شمسی، فیض محمدخان، سفیر وقت دولت افغانستان در آنکارا موافقت دولت ترکیه را برای نبش قبر سید به دست آورد و بقایای جسد سید را در تابوتی به کابل انتقال داد.

منابع

  • سید جمال الدین اسد آبادی، سایت رحماء.
  • سایت ایرنا.
  • سایت ایسنا.