جامعیت مقاله متوسط
سیر منطقی به صورت کامل رعایت نشده
شناسه ناقص است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

بطالت: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (7پروژه: رتبه بندی، اولویت بندی ، سنجش کیفی)
سطر ۹۲: سطر ۹۲:
  
 
==منابع==
 
==منابع==
[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=42242 بطالت و تضییع عمر، محمد سودی، سایت پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام (بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی)] تاریخ بازیابی: 9 اردیبهشت 1391.
+
محمد سودی، بطالت و تضییع عمر،[http://www.pajoohe.ir  دانشنامه پژوهه]، تاریخ بازیابی: 9 اردیبهشت 1391.
  
 
[[رده:اخلاق فردی]]
 
[[رده:اخلاق فردی]]

نسخهٔ ‏۹ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۰۶:۵۹


این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


بطالت از باطل گرفته شده که ضدّ حق است. برای همین به پیروی و متابعت از جهالت و نادانی و چیزهای پوچ و بی­معنی بطالت گفته می­شود[۱] و به کارها و رفتارهایی که بدون هیچ هدف و نتیجه­ای عقلانی صورت پذیرد، کار لغو و بیهوده گفته می­شود[۲] که در قرآن و روایات با تعابیر مختلفی از جمله "لغو" و "عبث" از آن یاد شده است.

از آنجا که بطالت سبب تباه شدن عمر مفید انسان است، برخورد شدید و تندی با این خصلت زشت و ناپسند در آیات و روایات شده است که در ذیل به گوشه­هایی از آن اشاره می­شود.

تضییع عمر در آیات

برخلاف کسانی که انسان و جهان را بی­هدف می­دانند و مرگ را مساوی با نیستی می­انگارند، اسلام برای انسان و جهان هدفی والا و ارزشمند قائل است و هیچ­چیز را رها شده و بی­مقصد نمی­داند. [۳]

از نظر قرآن، انسان از بسیاری از مخلوقات الهی ارزشمندتر[۴] و به عنوان جانشین خدا در روی زمین انتخاب شده است.[۵] و خداوند او را مأمور به عبادت خود[۶] و عمران و آبادانی زمین نموده است[۷] و پس از مدت زمان محدود[۸] به سوی او بازخواهد گشت.[۹]

با این وجود کسانی هستند که به اهمیت موضوع پی­نبرده و خود را آن­چنان مشغول کارهای پوچ و بیهوده کرده­اند که گویا هیچ­گاه از این جهان رخت برنخواهند بست. خداوند در وصف حال این­گونه افراد به رسول خود چنین می­فرماید: «آنان را به حال خود واگذار تا در باطل غوطه‌ور باشند و سرگرم بازى شوند تا روزى را که به آنها وعده داده شده است ملاقات کنند(و نتیجه کار خود را ببینند)!».

معناى آیه این است که آنها را رها کن تا در کارهای باطل خود فرو روند و در دنیاى خود به بازى سرگرم باشند و به خاطر این سرگرمى از اندیشیدن درباره­ی آینده­ی خود غافل گردند تا ناگهان آن روزى را که از عذابش زنهارشان مى‌دادى ببینند و آن روز قیامت است.[۱۰]

در آیه­ی دیگری در قرآن چنین آمده است: «واى در آن روز بر تکذیب‌کنندگان، همانها که در سخنان باطل به بازى مشغولند!».[۱۱]

این تعریف براى شخصیت مکذّبان ما را به دو حقیقت مهم راهنمایى مى‌کند: اول: این که مکذب تنها کسى نیست که رسالت اسلامى را باطل مى‌داند، بلکه هر انسانى است که در زندگى از قبول و تحمّل مسئولیت مى‌گریزد.

دوم: تکذیب کنندگان براى فرار از تحمّل مسئولیت، رسالت را تکذیب مى‌کنند؛ مگر چنان نیست که رسالت مردمان را به کوشش و جهاد و انفاق و... مى‌خواند، پس چه بهتر که به آن کافر شوند تا انجام هیچ­یک از این وظایف گردن­گیر آنان نشود! ولى آیا از عذاب خدا به کجا مى‌توانند بگریزند؟».[۱۲]

تضییع عمر در روایات

همان­گونه که بیان شد، از دیدگاه اسلام انسان در این جهان دارای مسئولیت است و کسی که خود را مسئول می­داند، نباید یک لحظه از خود غافل باشد؛ زیرا چه ­بسا همین یک لحظه غفلت انسان را از سعادت و خوشبختی ابدی به شقاوت و بدبختی جاودانی بکشاند. سفارش همیشگی امیرالمؤمنین علی علیه السلام به تمامی حقیقت­جویان این بود:

«اى مردم! از خدا بترسید، هیچ­کس بیهوده آفریده نشد تا به بازى پردازد و او را به حال خود وانگذاشته‌اند تا خود را سرگرم کارهاى بى‌ارزش نماید».[۱۳]

چون پرهیزگارى و توشه گرفتن از دنیا براى سفر به سوی خدا هدف از خلقت انسان است، ناگزیر امام علیه السلام در آغاز تمام خطبه‌هایش آن را مى‌آورده و به این هدف آفرینش توجه مى‌داده است و هم این كه هدف نهایى انسان آخرت است و دنیا نیست، هر چند كه به جاى هدف نهایى، دنیا خود را جلوه‌گر سازد.[۱۴]

بنابراین هر کسی که بر این هدف آگاه شد، نباید خود را سرگرم کارهای بیهوده نماید؛ چرا که هدف­های والا هیچ­گاه به بازی و سرگرمی حاصل نمی­شود.

چگونگی تضییع عمر

رفتارهای آدمی همواره در سه حوزه مطرح بوده و مورد نقد و نظر می­باشد. حوزه­ی اول فکر است که شالوده و پایه­ی دیگر رفتارها را تشکیل می­دهد. بعد از حوزه­ی فکر میدان کلام و سخن است و آنچه که انسان بر زبان جاری می­سازد. پس از این دو مرحله، مرحله­ی عمل و کار است. اگر انسان رفتارهای خویش را تحت کنترل عقل و شرع درنیاورد، در هر سه حوزه امکان هدر دهی وقت و زمان و از دست دادن فرصت­ها وجود دارد.

أ) افکار باطل

افکار آدمی در یک دسته بندی به دو دسته تقسیم می­شوند:

الف) افکاری که انگیزه­ی کار و عملی را در انسان به وجود می­آورد که این دسته خود نیز بر دو قسم است: افکاری که موجب تحریک انسان به سوی کار خوب و پسندیده­ای می­شود و افکاری که منشأ کارهای بد و ناپسند می­گردد.

ب) افکاری که محرّک بر فعلی نیستند؛ بلکه محض خیال و مجرد فکر و تصور می­باشد. این نوع افکار نیز بر دو قسم است؛ اول خیالات پسندیده و افکار سودبخش. دوم افکار فاسد و آرزوهای دروغین و دست نیافتنی.[۱۵]

در این میان باید دانست که جمیع اقسام خیالات پست و افکار فاسده، خواه در مباح (عملی که نه پاداشی دارد و نه عذابی) و خواه در فکر گناه، کم­ترین چیزی که به ارمغان می­آورند، تیرگی و ظلمت دل و افسردگی و کدورت نفس و مانع رسیدن به سعادت و موجب تباه شدن اوقات عمر است.[۱۶]

از جمله افکاری که غوطه­ور شدن در آن موجب تباهی عمر است، آرزوهای دراز و بی­شمار است. آرزوهایی که هیچ­گاه حاصل نمی­شوند و در بسیاری از موارد، وعده­ی توخالی جبران گذشته­ها را در آینده­ای طولانی به انسان می­دهد که همین امر خود سبب از دست دادن فرصت­ها شده و باعث تباهی عمر می­شود.[۱۷]

ب) سخنان بیهوده

پرحرفی و زیاد صحبت کردن، از عادات نادرستی است که افراد زیادی به آن گرفتارند و با وجود آنکه حرف زدن زیاد چه­بسا گرفتاری­های فراوانی برای آنان به وجود آورده است، اما این عادت زشت را هم­چنان ادامه می­دهند.

به طور کلی سخنانی که نه جنبه­ی علمی دارد و نه جنبه­ی آموزشی، نه برای اجتماع مفید است نه برای فرد، نه جنبه­ی تاریخی دارد و نه جبنه­ی حوادثی در دایره­ی سخنان بیهوده قرار می­گیرد.[۱۸]

سخنان لغو و بیهوده زیان­های بسیاری را به­ همراه دارد که به برخی از آنها به صورت اختصار اشاره می­شود:

  • أ‌) از بین رفتن صفای روح، که این امر غفلت از یاد خدا، از دست دادن شرینی عبادت، ضعف ایمان را به همراه دارد.
  • ب‌) زیاد شدن لغزش و خطا: در روایات آمده است کسی که زیاد سخن بگوید، خطا و لغزش­هایش نیز زیاد شود[۱۹] و از ثمرات خطاهای زیاد، ایجاد کدورت بین دوستان، بدبینی مردم نسبت به این شخص، کم شدن اعتماد به چنین شخصی و... است.[۲۰]
  • ج) از نظر همگان مهم­ترین اثری که سخنان بی­ارزش به همراه دارد، اتلاف وقت و از دست دادن فرصت­هاست. برای همین انسان­های عاقل سعی در پرهیز از حضور در چنین جلساتی دارند و وقتی ناخواسته با کسی هم­کلام می­شوند که ورد زبانش سخنان بیهوده است (تا چه رسد که خود بخواهند آغاز کننده­ی سخنان لغو و بی­مورد باشند)، بعد از جداشدن از او به حال خود تأسف می­خورند که چرا وقت خود را با سخنان چنین شخصی تلف نمودند.

ج) کارهای بی­ثمر

هم­چنان که در ابتدای این مقاله گفته شد، کاری که به ­خاطر هدفی عقلانی انجام نشود، کاری لغو و بی­ثمر است و همین کار موجب اتلاف وقت و تضییع عمر است. به عنوان مثال ورزش کردن کار مفیدی است؛ اما نگاه کردن به ورزش - آن­هم نه برای آموزش و یا به عنوان تفریحی موقت؛ بلکه صرفاً برای گذران وقت - که ساعت­ها در کنار تلویزیون و یا ورزشگاه­ها بنشیند و ورزش­کردن دیگران را تماشا کند، کار مفیدی محسوب نمی­شود. تماشای ورزش مثل تماشای پول است. اگر کسی جلوی بانک بایستد و به پول­های بانک نگاه کند، آخر کار هیچ پولی بدست نمی­آورد.

بعضی از مردم عادت به کارهایی دارند که هیچ هدف عقلانی در آن نیست. بعضى عادت دارند با تسبیح بازى كنند. اگر از خود آنها بپرسید شما چرا این تسبیح را مى‌گردانید، فایده این كار چیست، مى‌گویند هیچ. یعنى اگر بگوییم آیا شما بر اساس عقل و منطق این كار را مى‌كنید و اثرى بر این كار فرض مى‌كنید، مى‌گویند نه؛ پس این كار بیهوده است.[۲۱]

راهکار مقابله با تضییع عمر

  • ‌ أ) غنیمت شمردن فرصت­ها:

امام علی علیه السلام فرمود: «فرصت‌ها چون ابرها مى‌گذرند، پس فرصت‌هاى نیک را غنیمت شمارید».[۲۲]

«این سخنان در زمینه غنیمت شمردن عمر و استفاده کردن از فرصت زندگى است. جاى تأسف است که در نظر بسیارى از مردم چیزى از وقت و زمان و این رشته طولانى لرزان که نامش عمر است بى‌قیمت‌تر و بى‌ارزش­تر وجود ندارد. دوره­ی عمر براى هرکسى دوره­ی مدرسه است. همان­طورى که در مدرسه روز و ساعت و دقیقه ارزش دارد، آن دقایقى هم که زنگ تفریح نواخته مى‌شود براى تجهیز و تجدید قوا و آمادگى براى کسب کمال در ساعات دیگر است، تمام دوره­ی عمر آدمى باید به همین‌طور تنظیم شده باشد، آن وقت است که ساعت و دقیقه هدر رفته وجود ندارد».[۲۳]

شخصی می­گوید از امام هادى علیه السلام در مورد معنى حزم و محکم کارى سؤال کردم، در جواب فرمود: «حزم عبارت از این است که فرصت خیر را مغتنم بشمارى و به قدر ممکن در استفاده از آن شتاب کنی».[۲۴]

  • ‌ ب) برنامه­ریزی مناسب:

«بدون برنامه‌ریزى صحیح هیچ کارى سامان نمى‌یابد و از این‌روست که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اوصیاى آن حضرت در این باره توصیه‌هاى بسیار کرده‌اند. آنان تلاش مى‌کردند که مسلمانان به نظمى الهى در زندگى خود دست یابند. از جمله­ی این توصیه‌ها "تقسیم کردن اوقات و داشتن برنامه‌اى مشخّص در زندگى" است.

بر عاقلى که زمام عقل از کفش بیرون نرفته است لازم است وقت‌هایى براى خود قرار دهد: وقتى براى راز و نیاز با پروردگار، وقتى به منظور محاسبه و رسیدگى به اعمال و کردار خود، وقتى براى تفکر در آن‌چه خداوند درباره او انجام داده است و وقتى به منظور خلوت خویش و بهره گرفتن از حلال که این وقت کمکى براى دیگر اوقات است و سبب خرسندى خاطر و آسودگى دل مى‌شود.

نظم و انضباط در همه­ی امور شأن انسان مؤمن است که بدون آن سیر به سوى کمال میسّر نخواهد شد. امام کاظم علیه السلام چنین سفارش کرده است:

تلاش کنید که اوقاتتان چهار بخش باشد؛ بخشى براى مناجات با خدا، بخشى براى زندگى و معاش، بخشى براى معاشرت با برادران و مردمان مورد اعتماد که عیوبتان را به شما مى‌فهمانند و از دل با شما اخلاص دارند و بخشى هم خلوت کنید براى درک لذّت‌هاى حلال که به وسیله این بخش بر انجام وظایف در آن سه بخش موفّق مى‌شوید.

فقر و طول عمر را به خود تلقین نکنید؛ زیرا هر که به خود فقر تلقین کند بخیل مى‌گردد و هر که طول عمر در نظر گیرد حریص مى‌شود. براى خود بهره‌اى از دنیا برگیرید و آن‌چه خواهش حلال باشد و به مروّت و مردانگى شما آسیب نرساند و اسراف نباشد منظور دارید و بدین وسیله بر انجام دادن امور دین یارى جویید. زیرا روایت شده است: آن کس که دنیایش را براى دینش وانهد و یا دینش را براى دنیا از دست دهد از ما نیست».[۲۵]

پانویس

  1. ابن منظور، محمد؛ لسان العرب، بیروت، انتشارات دارالفکر، 1414ق، چ سوم، ج11، ص56.
  2. مطهری، مرتضی؛ مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، ج1، ص 45-47.
  3. سوره مومنون/115.
  4. سوره اسراء/70
  5. سوره بقره/30.
  6. سوره ذاریات/56
  7. سوره هود/61.
  8. سوره مومنون/114.
  9. سوره بقره/28.
  10. طباطبایی، محمدحسین؛ تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، قم، انتشارات جامعه­ی مدرسین، 1374، چ پنجم، ج18، ص90.
  11. سوره طور/11-12.
  12. مدرسی، محمدتقی؛ من هدی القران، ترجمه مترجمان، مشهد، انتشارات آستان قدس، 1377ش، چ اول، ج14، ص98.
  13. سیدرضی، محمد؛ نهج­البلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم، انتشارات مشهور، 1379، چ اول، ص718.
  14. ر.ک: ابن­میثم بحرانی، میثم؛ شرح نهج­البلاغه، ترجمه­ی محمدى مقدم و نوایى‌، مشهد، انتشارات مجمع­البحوث الاسلامیه، 1417ق، ج5، ص718.
  15. ر.ک: نراقی، احمد؛ معراج السعاده، تهران، انتشارات رشیدی، 1362ش، چ دوم، ص85.
  16. همان، ص90.
  17. مطهری، پیشین، ج22، ص104.
  18. ر.ک: مدرس، محمدباقر؛ خرد و سپاه او، تهران، انتشارات کلینی، 1372، ج اول، ص290.
  19. سید رضی، محمد؛ نهج البلاغه، قم، انتشارات هجرت، 1414ق، چ اول، ص536.
  20. ر.ک: امام خمینی، روح­الله؛ شرح حدیث "جنود عقل و جهل"، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی­، 1377، چ اول، ص391.
  21. ر.ک: مطهری، پیشین، ج4، ص572.
  22. سید رضی، پیشین، ص471.
  23. مطهری، پیشین، ج22، ص101.
  24. نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، قم، موسسه آل البیت، 1408ق، چ اول، ج12، ص141.
  25. دلشاد تهرانی، مصطفی؛ سیره نبوى «منطق عملى»، تهران، انتشارات دریا، 1385ش، چ دوم، ج1، ص639-640.

منابع

محمد سودی، بطالت و تضییع عمر،دانشنامه پژوهه، تاریخ بازیابی: 9 اردیبهشت 1391.