ابوبکر احمد برقانی خوارزمی: تفاوت بین نسخهها
جز (اولویت بندی و رتبه بندی) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۲: | سطر ۲: | ||
{{متوسط}} | {{متوسط}} | ||
− | ''' | + | '''«ابوبکر احمد بَرْقانی خوارزمی»''' معروف به حافظ كبیر (425-336 ق)، فقیه شافعی، محدث، قرآنپژوه، نحوى قرن 5 قمری. |
− | + | او صاحب یکی از برجستهترین «مستخرج»ها بر صحیحین است. | |
− | |||
− | + | ابوبکر احمد بن محمد بن غالب خوارزمی بَرْقانی، متولد سال ۳۳۶ قمری و منتسب به برقان، قریهای در خوارزم است. | |
+ | |||
+ | ابوبکر در برقان رشد کرد و بر اساس سخنی از ذهبی، وی از حدود سال ۳۵۰ق در دیار خود به دانش اندوزی روی آورد. او در خوارزم نزد [[مشایخ]] زمان خود ابوالعباس احمد بن حمدان نیشابوری، محمد بن علی حَسّانی و احمد بن ابراهیم بن حَباب به فراگیری [[حدیث]] پرداخت.<ref>خطیب بغدادی، تاریخ، ۴/۳۷۳.</ref> پس از آن برقانی سفری طولانی به شهرهایی چون مرو، هرات، نیشابور، اسفراین، جرجان، [[بغداد]] و [[دمشق]] و [[مصر]] را آغاز کرد و نزد بزرگان زمان خود همچون ابوالحسن دارقطنی، محمد بن جعفر بُندار، ابوعلی ابن صَوّاف و ابوبکر بن مالک قطیعی در بغداد، ابوبکر اسماعیلی در جرجان، بشر بن احمد حیری در نیشابور، ابوالفضل ابن خمیرویه و ابومنصور ازهری در هرات، عبدالله بن عمر ابن علیک در مرو حدیث شنید (ﻧﻜ : خطیب، همان، ۴/۳۷۳-۳۷۴، ابن عساکر، ۵/۱۹۷؛ سمعانی، ۱/۳۲۳؛ ابننقطه، ۱/۱۸۶؛ ذهبی، ۱۷/۴۶۴-۴۶۵). | ||
+ | |||
+ | برقانی در حدیث و فقه شافعی مهارتی تمام یافت و نویسندگان طبقات شافعیه همچون سبکی و ابواسحاق شیرازی نام او را در شمار فقیهان یاد کردهاند (ﻧﻜ : ابواسحاق، ۱۲۷؛ سبکی، ۴/۴۷). | ||
+ | |||
+ | سرانجام، برقانی در بغداد ساکن شد و افزون بر فراگیری علوم، به تدریس نیز پرداخت. از مهمترین شاگردان و راویان او در این دیار، باید به خطیب بغدادی اشاره کرد که ستایش و تمجید بسیار این شاگرد، از استاد خود (همان، ۳/۳۷۴)، نشاندهندۀ بهرهوری فراوان از اوست. از شمار شاگردان و راویان پرشمار او، افزونبر خطیب، میتوان از بزرگانی چون حمزۀ سهمی مؤلف تاریخ جرجان، و نیز ابوبکر بیهقی، ابواسحاق شیرازی، ابوالمعالی ثابت بن بندار بقال، ابوالفضل محمد بن عبدالسلام، ابوعبدالله صوری، ابوالفضل عیسی بن احمد همدانی و ابویعلى محمد بن احمد عبدی بصری یاد کرد (ﻧﻜ : خطیب، سمعانی، همانجاها؛ ذهبی، ۱۷/۴۶۵؛ ابنعساکر، ۵/۱۹۶؛ ابن ناصرالدین، ۱/۴۵۸). در این میان، روایت برقانی از شاگردش، خطیب بغدادی، خود موضوعی درخور توجه است و این مطلب در برخی بررسیهای علم حدیث در موضوع روایت «اکابر از اصاغر» نمونهای مناسب به شمار میرود (مثلاً ﻧﻜ : ابنصلاح، مقدمة، ۵۲۱). بر همین پایه خطیب و ذهبی، این مطلب را دارای ارزش یافته، مرویاتش از خطیب را در زمان خود وی، نشان از همت و مرتبۀ عالی وی دانستهاند (ﻧﻜ : خطیب، همانجا؛ ذهبی، ۱۷/۴۶۷). | ||
+ | |||
+ | برقانی چنانکه خود نیز در شعری بیان کرده، گرایش شدیدی به آموزش حدیث داشته، و گردآوری آن را تا زمان مرگ خود (۴۲۵ ق) دنبال میکرده است (خطیب، همان، ۴/۳۷۵-۳۷۶). وی در مجلس درس ابوبکر اسماعیلی، جزو کوشاترین شاگردان بهشمار میرفته است و سهمی میگوید که برقانی در محضر استاد، با سرعت سخنان وی را مینوشته، و یادداشت بر میداشته است؛ در حالی که گویا دیگران، از روی نسخۀ برقانی استنساخ میکردهاند (ﻧﻜ : ص ۱۱۰-۱۱۱؛ منصور، ۱-۱۵۴). | ||
+ | |||
+ | ستایشهایی که از برقانی دربارۀ تواناییهایش در حدیث، فقه، ادبیات عرب و دیگر علوم شده (مثلاً ﻧﻜ : خطیب، همان، ۴/۳۷۴)، بهویژه در زمینههای گوناگون علوم حدیث قابل بررسی است. خطیب بغدادی در الکفایة (ص ۶۷، ۱۱۰، ﺟﻤ)، به عنوان اثری در علم حدیث و ابن صلاح در مقدمۀ خود (ص ۱۹۷، ۴۱۵، ﺟﻤ)، از آراء، روایات و حکایات برقانی بهرهها بردهاند. او در مقام فردی آگاه در این زمینه، مرجع بوده، و به پرسشهای دانش پژوهان پاسخ میگفته است؛ برای نمونه خطیب بغدادی به پرسشی که دربارۀ تفاوت میان اجازه به معنی عام آن و اجازه به صورت مکاتبه، از وی شده بود، اشاره کرده است (همان، ۳۳۴). توضیحات برقانی دربارۀ تفاوت اصطلاحاتی در نحوۀ تحمل حدیث همچون «اخبرنا»، «حدثنا» و «سمعت»، و نیز کیفیت روایت از شیخ، بدون «عرض»، نمونههایی از نظریات وی در این امور است (ﻧﻜ : همان، ۲۳۹؛ ابن صلاح، همان، ۳۱۷-۳۱۸). | ||
+ | |||
+ | با بررسی برخی آراء برقانی در علم حدیث باید گفت که وی در جایگاه شاگرد ابوبکر اسماعیلی، در بیشتر موارد بدون آنکه از تلاش برای آموزش چگونگی روایت صحیح عدل کند، از روشهای آسانگیرانۀ استاد استفاده میکرده، و آن را مذهب و شیوۀ خود قرار میداده است. از این دست است شیوۀ او در مبحث عدم عرضۀ مکتوب راوی بر «اصل» استاد که در این مقام، وی روایت را مجاز ــ دانسته است، شروط بر آنکه به هنگام روایت، راوی به این عدم عرضه اشاره کند (ﻧﻜ : خطیب، همانجا؛ ابنصلاح، همان، ۳۷۷-۳۷۸). | ||
+ | |||
+ | برقانی انبوهی از روایات و احادیث را از بزرگان، به ویژه اصحاب حدیث از جمله سفیان ثوری، شعبة بن حجاج، عبدالله بن عمرو و عبدالملک بن عمیر، بیان بن بشر و مطر وراق و بسیاری دیگر از مشایخ گردآوری بوده است (خطیب، تاریخ، ۴/۳۷۴). او در فقه نیز بسیار توانا بود و او را فقیه محدث دانستهاند و ابوبکر اسماعیلی او را در فقه اصحاب حدیث ستوده است (ابنصلاح، طبقات...، ۳۶۴؛ ذهبی، ۱۷/۴۶۷). | ||
+ | |||
+ | از مهمترین وجوه اشتهار برقانی، چنانکه گفته شد، تصنیف و تخریج او از صحیحین است. جایگاهی که صحیح بخاری و مسلم خیلی زود بدان رسیدند، دیگر محدثان را به تألیف آثاری از این دست واداشت (ﻧﻜ : کتانی، ۲۰ﺑﺒ). انبوهی از مستخرجات از صحیحین، همچون روایت برقانی از المستخرج على صحیح البخاری اثر استادش، ابوبکر اسماعیلی (ﻧﻜ : ذهبی، همانجا)، از آن زمان در دست است. در این میان، یکی از مهمترین آثار در این زمینه تخریج ابوبکر برقانی بر صحیحین با عنوان المسند است که به ویژه در شرق سرزمینهای اسلامی دارای جایگاه ارزشمندی است. این اثر را ابناثیر در جامعالاصول خود، بهعنوان یکی از اساسیترین آثار دربارۀ صحیحین یاد کرده است (۱/۱۹). از این کتاب نسخههایی در برخی از کتابخانههای جهان همچون چستربیتی (آربری، ﺷﻤ 3890؛ نیز ﻧﻜ : GAS, S, I/259) یافت میشود. گفتنی است که دهلوی صاحب حجةالله البالغة به نقد ارزش این اثر پرداخته است (ﻧﻜ : ۲۸۲؛ نیز ﻧﻜ : طباطبایی، ۱۵۳). | ||
+ | |||
+ | برقانی در علم رجال نیز دست داشته، و ضمن مجموعهای با عنوان سؤالات ابیبکر البرقانی و جوابات الدارقطنی، پرسشهایی را دربارۀ محدثان مختلف مطرح کرده، و پاسخ آن را آورده است (GAS, I/229). این اثر را عبدالرحیم محمد احمد قشقری در پاکستان (۱۴۰۴ق) به چاپ رسانده است. افزون بر اینها کتابی در تاریخ با نام التبیان فی اخبار بغداد (بغدادی، ۱/۷۴) به او نسبت داده شده، و ابن صلاح نیز از کتابی با عنوان اللقط از وی در مقدمة بهره برده است (ص ۴۰۷). در انتها روایات فراوان خطیب بغدادی در الکفایة از او (ص ۶۷، ۱۱۰، ﺟﻤ)، و نیز روایات کتاب المعجم ابوبکر اسماعیلی، و العلل ابویحیى زکریا ساجی توسط او، شایستۀ یادکردن است (ﻧﻜ : اسماعیلی، ۱/۳۰۵-۳۰۷؛ کتانی، ۱۴۸). | ||
+ | |||
+ | در خوارزم ابوالعباس حیرى نیشابورى و در هرات از ابوالفضل بن خمیرویه و در جرجان از ابوبكر اسماعیلى و در بغداد از ابوعلى صواف و محمد بن جعفر بندار و در نیشابور از ابوعمرو بن حمدان و ابواحمد حاكم و در [[دمشق]] از ابوبكر بن ابىالحدید و در [[مصر]] از حافظ عبدالغنى حدیث شنید. | ||
ابوعبدالله صورى و ابوبكر بیهقى و ابوبكر خطیب بغدادى و ابواسحاق شیرازى و ابوطاهر احمد كرجى و بسیارى دیگر از شاگردان وى بودند. | ابوعبدالله صورى و ابوبكر بیهقى و ابوبكر خطیب بغدادى و ابواسحاق شیرازى و ابوطاهر احمد كرجى و بسیارى دیگر از شاگردان وى بودند. | ||
سطر ۱۵: | سطر ۳۴: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | * [[انجمن مفاخر فرهنگی]]، [[اثرآفرینان]]، ج2، ص41. | + | |
+ | *[https://www.cgie.org.ir/fa/article/228581/%D8%A8%D8%B1%D9%82%D8%A7%D9%86%DB%8C "برقانی"، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]. | ||
+ | *[[انجمن مفاخر فرهنگی]]، [[اثرآفرینان]]، ج2، ص41. | ||
{{سنجش کیفی | {{سنجش کیفی | ||
|سنجش=شده | |سنجش=شده |
نسخهٔ ۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۳۴
«ابوبکر احمد بَرْقانی خوارزمی» معروف به حافظ كبیر (425-336 ق)، فقیه شافعی، محدث، قرآنپژوه، نحوى قرن 5 قمری.
او صاحب یکی از برجستهترین «مستخرج»ها بر صحیحین است.
ابوبکر احمد بن محمد بن غالب خوارزمی بَرْقانی، متولد سال ۳۳۶ قمری و منتسب به برقان، قریهای در خوارزم است.
ابوبکر در برقان رشد کرد و بر اساس سخنی از ذهبی، وی از حدود سال ۳۵۰ق در دیار خود به دانش اندوزی روی آورد. او در خوارزم نزد مشایخ زمان خود ابوالعباس احمد بن حمدان نیشابوری، محمد بن علی حَسّانی و احمد بن ابراهیم بن حَباب به فراگیری حدیث پرداخت.[۱] پس از آن برقانی سفری طولانی به شهرهایی چون مرو، هرات، نیشابور، اسفراین، جرجان، بغداد و دمشق و مصر را آغاز کرد و نزد بزرگان زمان خود همچون ابوالحسن دارقطنی، محمد بن جعفر بُندار، ابوعلی ابن صَوّاف و ابوبکر بن مالک قطیعی در بغداد، ابوبکر اسماعیلی در جرجان، بشر بن احمد حیری در نیشابور، ابوالفضل ابن خمیرویه و ابومنصور ازهری در هرات، عبدالله بن عمر ابن علیک در مرو حدیث شنید (ﻧﻜ : خطیب، همان، ۴/۳۷۳-۳۷۴، ابن عساکر، ۵/۱۹۷؛ سمعانی، ۱/۳۲۳؛ ابننقطه، ۱/۱۸۶؛ ذهبی، ۱۷/۴۶۴-۴۶۵).
برقانی در حدیث و فقه شافعی مهارتی تمام یافت و نویسندگان طبقات شافعیه همچون سبکی و ابواسحاق شیرازی نام او را در شمار فقیهان یاد کردهاند (ﻧﻜ : ابواسحاق، ۱۲۷؛ سبکی، ۴/۴۷).
سرانجام، برقانی در بغداد ساکن شد و افزون بر فراگیری علوم، به تدریس نیز پرداخت. از مهمترین شاگردان و راویان او در این دیار، باید به خطیب بغدادی اشاره کرد که ستایش و تمجید بسیار این شاگرد، از استاد خود (همان، ۳/۳۷۴)، نشاندهندۀ بهرهوری فراوان از اوست. از شمار شاگردان و راویان پرشمار او، افزونبر خطیب، میتوان از بزرگانی چون حمزۀ سهمی مؤلف تاریخ جرجان، و نیز ابوبکر بیهقی، ابواسحاق شیرازی، ابوالمعالی ثابت بن بندار بقال، ابوالفضل محمد بن عبدالسلام، ابوعبدالله صوری، ابوالفضل عیسی بن احمد همدانی و ابویعلى محمد بن احمد عبدی بصری یاد کرد (ﻧﻜ : خطیب، سمعانی، همانجاها؛ ذهبی، ۱۷/۴۶۵؛ ابنعساکر، ۵/۱۹۶؛ ابن ناصرالدین، ۱/۴۵۸). در این میان، روایت برقانی از شاگردش، خطیب بغدادی، خود موضوعی درخور توجه است و این مطلب در برخی بررسیهای علم حدیث در موضوع روایت «اکابر از اصاغر» نمونهای مناسب به شمار میرود (مثلاً ﻧﻜ : ابنصلاح، مقدمة، ۵۲۱). بر همین پایه خطیب و ذهبی، این مطلب را دارای ارزش یافته، مرویاتش از خطیب را در زمان خود وی، نشان از همت و مرتبۀ عالی وی دانستهاند (ﻧﻜ : خطیب، همانجا؛ ذهبی، ۱۷/۴۶۷).
برقانی چنانکه خود نیز در شعری بیان کرده، گرایش شدیدی به آموزش حدیث داشته، و گردآوری آن را تا زمان مرگ خود (۴۲۵ ق) دنبال میکرده است (خطیب، همان، ۴/۳۷۵-۳۷۶). وی در مجلس درس ابوبکر اسماعیلی، جزو کوشاترین شاگردان بهشمار میرفته است و سهمی میگوید که برقانی در محضر استاد، با سرعت سخنان وی را مینوشته، و یادداشت بر میداشته است؛ در حالی که گویا دیگران، از روی نسخۀ برقانی استنساخ میکردهاند (ﻧﻜ : ص ۱۱۰-۱۱۱؛ منصور، ۱-۱۵۴).
ستایشهایی که از برقانی دربارۀ تواناییهایش در حدیث، فقه، ادبیات عرب و دیگر علوم شده (مثلاً ﻧﻜ : خطیب، همان، ۴/۳۷۴)، بهویژه در زمینههای گوناگون علوم حدیث قابل بررسی است. خطیب بغدادی در الکفایة (ص ۶۷، ۱۱۰، ﺟﻤ)، به عنوان اثری در علم حدیث و ابن صلاح در مقدمۀ خود (ص ۱۹۷، ۴۱۵، ﺟﻤ)، از آراء، روایات و حکایات برقانی بهرهها بردهاند. او در مقام فردی آگاه در این زمینه، مرجع بوده، و به پرسشهای دانش پژوهان پاسخ میگفته است؛ برای نمونه خطیب بغدادی به پرسشی که دربارۀ تفاوت میان اجازه به معنی عام آن و اجازه به صورت مکاتبه، از وی شده بود، اشاره کرده است (همان، ۳۳۴). توضیحات برقانی دربارۀ تفاوت اصطلاحاتی در نحوۀ تحمل حدیث همچون «اخبرنا»، «حدثنا» و «سمعت»، و نیز کیفیت روایت از شیخ، بدون «عرض»، نمونههایی از نظریات وی در این امور است (ﻧﻜ : همان، ۲۳۹؛ ابن صلاح، همان، ۳۱۷-۳۱۸).
با بررسی برخی آراء برقانی در علم حدیث باید گفت که وی در جایگاه شاگرد ابوبکر اسماعیلی، در بیشتر موارد بدون آنکه از تلاش برای آموزش چگونگی روایت صحیح عدل کند، از روشهای آسانگیرانۀ استاد استفاده میکرده، و آن را مذهب و شیوۀ خود قرار میداده است. از این دست است شیوۀ او در مبحث عدم عرضۀ مکتوب راوی بر «اصل» استاد که در این مقام، وی روایت را مجاز ــ دانسته است، شروط بر آنکه به هنگام روایت، راوی به این عدم عرضه اشاره کند (ﻧﻜ : خطیب، همانجا؛ ابنصلاح، همان، ۳۷۷-۳۷۸).
برقانی انبوهی از روایات و احادیث را از بزرگان، به ویژه اصحاب حدیث از جمله سفیان ثوری، شعبة بن حجاج، عبدالله بن عمرو و عبدالملک بن عمیر، بیان بن بشر و مطر وراق و بسیاری دیگر از مشایخ گردآوری بوده است (خطیب، تاریخ، ۴/۳۷۴). او در فقه نیز بسیار توانا بود و او را فقیه محدث دانستهاند و ابوبکر اسماعیلی او را در فقه اصحاب حدیث ستوده است (ابنصلاح، طبقات...، ۳۶۴؛ ذهبی، ۱۷/۴۶۷).
از مهمترین وجوه اشتهار برقانی، چنانکه گفته شد، تصنیف و تخریج او از صحیحین است. جایگاهی که صحیح بخاری و مسلم خیلی زود بدان رسیدند، دیگر محدثان را به تألیف آثاری از این دست واداشت (ﻧﻜ : کتانی، ۲۰ﺑﺒ). انبوهی از مستخرجات از صحیحین، همچون روایت برقانی از المستخرج على صحیح البخاری اثر استادش، ابوبکر اسماعیلی (ﻧﻜ : ذهبی، همانجا)، از آن زمان در دست است. در این میان، یکی از مهمترین آثار در این زمینه تخریج ابوبکر برقانی بر صحیحین با عنوان المسند است که به ویژه در شرق سرزمینهای اسلامی دارای جایگاه ارزشمندی است. این اثر را ابناثیر در جامعالاصول خود، بهعنوان یکی از اساسیترین آثار دربارۀ صحیحین یاد کرده است (۱/۱۹). از این کتاب نسخههایی در برخی از کتابخانههای جهان همچون چستربیتی (آربری، ﺷﻤ 3890؛ نیز ﻧﻜ : GAS, S, I/259) یافت میشود. گفتنی است که دهلوی صاحب حجةالله البالغة به نقد ارزش این اثر پرداخته است (ﻧﻜ : ۲۸۲؛ نیز ﻧﻜ : طباطبایی، ۱۵۳).
برقانی در علم رجال نیز دست داشته، و ضمن مجموعهای با عنوان سؤالات ابیبکر البرقانی و جوابات الدارقطنی، پرسشهایی را دربارۀ محدثان مختلف مطرح کرده، و پاسخ آن را آورده است (GAS, I/229). این اثر را عبدالرحیم محمد احمد قشقری در پاکستان (۱۴۰۴ق) به چاپ رسانده است. افزون بر اینها کتابی در تاریخ با نام التبیان فی اخبار بغداد (بغدادی، ۱/۷۴) به او نسبت داده شده، و ابن صلاح نیز از کتابی با عنوان اللقط از وی در مقدمة بهره برده است (ص ۴۰۷). در انتها روایات فراوان خطیب بغدادی در الکفایة از او (ص ۶۷، ۱۱۰، ﺟﻤ)، و نیز روایات کتاب المعجم ابوبکر اسماعیلی، و العلل ابویحیى زکریا ساجی توسط او، شایستۀ یادکردن است (ﻧﻜ : اسماعیلی، ۱/۳۰۵-۳۰۷؛ کتانی، ۱۴۸).
در خوارزم ابوالعباس حیرى نیشابورى و در هرات از ابوالفضل بن خمیرویه و در جرجان از ابوبكر اسماعیلى و در بغداد از ابوعلى صواف و محمد بن جعفر بندار و در نیشابور از ابوعمرو بن حمدان و ابواحمد حاكم و در دمشق از ابوبكر بن ابىالحدید و در مصر از حافظ عبدالغنى حدیث شنید.
ابوعبدالله صورى و ابوبكر بیهقى و ابوبكر خطیب بغدادى و ابواسحاق شیرازى و ابوطاهر احمد كرجى و بسیارى دیگر از شاگردان وى بودند.
خطیب بغدادى او را ثقه، پرهیزكار و داناى فقه و حدیث توصیف كرده است. ابوبكر تا زمان مرگ خویش از تألیف و تصنیف بازنایستاد. او در بغداد درگذشت. از آثار وى «مسند»ى است كه جامع تمامى احادیث «صحیح» بخارى و «صحیح» مسلم است. او احادیث سفیان ثورى و شعبه و ایوب و دیگران را نیز جمعآورى كرده است.
منابع
- ↑ خطیب بغدادی، تاریخ، ۴/۳۷۳.