تاریخچه جغرافیا در تمدن اسلامی (کتاب): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی « بندانگشتی|تاریخچه جغرافیا در تمدن اسلامی == معرفى اجمالى==...» ایجاد کرد)
 
 
(۲ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
[[پرونده:Ketab184.jpg|بندانگشتی|تاریخچه جغرافیا در تمدن اسلامی]]
+
كتاب «'''تاريخچه جغرافيا در تمدن اسلامى'''»، تأليف "فرانتس تشنر" مستشرق آلمانى (۱۸۸۸ م) و "مقبول احمد هندی"، شامل تاريخچه جامعی از جغرافيا در تمدن [[اسلام|اسلامى]] است. این کتاب از دو بخش «جغرافیا» و «نقشه جغرافیایى» تشکیل شده که به ترتیب، توسط محمدحسن گنجى و عبدالحسین آذرنگ ترجمه شده است.
 +
{{مشخصات کتاب
  
 +
|عنوان=
  
== معرفى اجمالى==
+
|تصویر= [[پرونده:Ketab184.jpg|240px|وسط]]
  
 +
|نویسنده= فرانتس تشنر، مقبول احمد
  
'''تاريخچه جغرافيا در تمدن اسلامى'''، تأليف [[تشنر، فرانتس گوستاو|فرانتس تشنر]] مستشرق معروف آلمانى (م 1888) در يك مجلد است. موضوع كتاب همان گونه كه از نامش پيداست تاريخچه جغرافياست كه در عين اجمال از جامعيت برخوردار است.
+
|موضوع= تاریخ و جغرافيای اسلام
  
== ساختار==
+
|زبان= فارسی
  
 +
|تعداد جلد= ۱
  
كتاب از دو بخش تشكيل شده است. بخش اول «جغرافيا» ترجمه دكتر [[گنجی، محمدحسن|محمدحسن گنجى]] و بخش دوم «نقشه جغرافيايى» ترجمه [[آذرنگ، عبدالحسین|عبدالحسين آذرنگ]] مى‌باشد.
+
|عنوان افزوده1= ترجمه
  
== گزارش محتوا==
+
|افزوده1= محمدحسن گنجى، عبدالحسين آذرنگ
  
 +
|عنوان افزوده2=
  
بخش اول:
+
|افزوده2=
  
تطورات علم جغرافيا به پنج دوره تقسيم و وضعيت اين علم در آن مقطع زمانى به خوبى تشريح شده است. آنچه در ذيل ارائه مى‌شود، خلاصه‌اى از مطالب اين بخش از كتاب به ترتيب به اين شرح است:
+
|لینک=
  
#اصطلاح جغرافيا عنوان آثار مرينوس صورى (حدود 70- 132م) و بطلميوس قلوذى (حدود 90- 168م) در زبان عربى به «صوره الارض» ترجمه شده و عنوان برخى آثار جغرافيدانان مسلمان قرار گرفته است. مسعودى (متوفى 345ق) اين اصطلاح را به معنى «قطع الارض» (در نورديدن زمين) دانسته است. به هر حال، اين اصطلاح اول بار در رسائل اخوان‌الصفا به معناى «نقشه جهان و اقاليم» به كار رفته است.
+
}}
#:مسلمانان، جغرافيا را به منزله علمى كه همچون امروز، داراى تعريفى روشن و حدود و چارچوب و محتوايى مشخص باشد، نمى‌شناختند. متون جغرافيايى مسلمانان در ميان علوم متعدد پراكنده بود و رساله‌هاى مستقلى كه درباره جنبه‌هاى مختلف جغرافيا نوشته مى‌شد، عناوينى مانند «كتاب‌البلدان»، «صوره‌الارض»، «المسالك و الممالك»، «علم‌الطرق» و امثال آن داشت.
+
==محتوای کتاب==
#پيش از اسلام، دانش جغرافيا نزد اعراب به پاره‌اى تصورات سنتى و قديمى جغرافيايى يا نام امكنه در عربستان و سرزمين‌هاى مجاور محدود بود.
 
#:پس از ظهور اسلام، توسعه سياسى مسلمانان در افريقا و آسيا فرصتى به آنها داد تا اطلاعاتى جمع‌آورى كرده و تجارب و مشاهدات خود را از سرزمين‌هاى كه زير سلطه آنها قرار داشت، يا در همسايگى امپراتورى مسلمين واقع بود، ثبت كنند.
 
#در آغاز حكومت عباسيان و استقرار بغداد به عنوان پايتخت امپراتورى بود كه مسلمانان رفته رفته با جغرافياى علمى به معناى واقعى آشنا شدند. فتح ايران، مصر، و سند به مسلمانان اين فرصت را داد كه از موفقيت‌هاى علمى و فرهنگى مردمان اين سه مهد تمدن اطلاعات دست اولى كسب كنند، يا به مراكز علمى، آزمايشگاه‌ها، و رصدخانه‌هاى آنها به سهولت دسترسى بيابند.
 
#بيش از نيم قرن مطالعه و آشنايى با جغرافياى هندى، ايرانى، و يونانى از زمان منصور تا زمان مأمون سبب شد كه به طور كلى در تفكر جغرافيايى مسلمانان انقلابى به وجود آيد. مفاهيمى نظير اين كه زمين گرد است و نه مسطح، و در مركز عالم قرار دارد، براى اولين بار به گونه‌اى درست و منظم به ايشان عرضه گرديد. از آن به بعد آيات قرآنى، و نيز احاديثى كه با خلقت جهان، جغرافيا و امثال آن ارتباط پيدا مى‌كرد، فقط بدين منظور مورد استفاده قرار مى‌گرفت كه براى آثار جغرافيايى تأييد مذهبى كسب نمايند، يا اين كه مسلمانان را به تحصيل جغرافيا و نجوم ترغيب كنند. به اين ترتيب در اوايل قرن سوم، بنياد واقعى تدوين آثار جغرافيايى به زبان عربى نهاده شد.
 
#:در طول قرن سوم كتاب‌هايى با عنوان عام «المسالك و الممالك» تأليف شد. به احتمال قوى اولين كتاب از اين نوع از آن ابن خرداذبه بوده كه نخستين نسخه آن در 231ق و دومين آن در 272ق تهيه شده است. اين اثر خود مبنا و سرمشق نويسندگان جغرافياى عمومى گرديد و مورد ستايش فراوان تقريبا تمام جغرافيدانانى قرار گرفت كه از آن استفاده كرده‌اند.
 
#:يكى از جنبه‌هاى مهم گسترش آثار جغرافيايى مسلمانان، فراهم آمدن كتاب‌هاى مربوط به دريانوردى و سفرنامه‌ها بود كه موجب غناى دانش مسلمين درباره جغرافياى محلى و توصيفى گرديد. اين امر در نتيجه دو عامل به وجود آمد، اول توسعه سياسى اسلام و وابستگى دينى، كه مسلمانان بدون در نظر گرفتن مليّت و نژاد نسبت به همديگر احساس مى‌كردند، دوم ازدياد شگفت‌انگيز فعاليت‌هاى تجارتى بازرگانان مسلمان.
 
#:قرن پنجم را مى‌توان اوج رونق جغرافياى مسلمانان دانست، لذا در نتيجه بايد گفت كه در دوره كلاسيك (قرن سوم - پنجم)، دانش جغرافيايى مسلمين، اعم از آنچه از يونانيان و ديگران اقتباس كرده، يا خود از طريق پژوهش و مشاهده و مسافرت به دست آورده بودند، در بالاترين سطح پيشرفت قرار داشت.
 
#از قرن ششم تا دهم (دوره تلفيق)، نشانه‌هاى انحطاط مداوم در جغرافياى مسلمين به چشم مى‌خورد. جريان امر بسيار آشفته بوده و به استثناى آثار كسانى چون [[ادریسی، محمد بن محمد|ادريسى]] و [[ابوالفداء، اسماعیل بن علی|ابوالفداء]]، سطح عمومى نوشته‌ها در مقام مقايسه با كتب دوره قبل پايين بوده است. روحيه علمى و انتقادى نسبت به موضوع جغرافيا، و تأكيد بر اعتبار و اصالت اطلاعات كه شاخص كار نويسندگان پيشين به شمار مى‌رفت، جاى خود را به تلخيص و نقل معلومات سنتى و نظرى از كتب نويسندگان گذشته داده بود. اين دوره به تعبيرى دوره تلفيق دانش جغرافيا محسوب مى‌شد، و آثار مربوط به آن را مى‌توان به هشت دسته كلّى: جغرافياى جهان، متون كيهان‌شناسى، معجم‌ها يا فرهنگ‌هاى جغرافيايى، سفرنامه‌ها، متون دريانوردى، آثار نجومى و متون جغرافياى محلى تقسيم كرد.
 
  
بخش دوم:
+
کتاب «تاريخچه جغرافيا در تمدن اسلامى» از دو بخش تشکیل شده است؛ بخش اول «جغرافیا» ترجمه دکتر محمدحسن گنجى و بخش دوم «نقشه جغرافیایى» ترجمه عبدالحسین آذرنگ مى‌باشد.
  
«خريطه» يا «خارطه»، كه در زبان عربى امروز به نقشه جغرافيايى گفته مى‌شود، از Carte فرانسوى گرفته شده است. در زبان عربى قديم چندين اصطلاح براى نقشه وجود داشته كه از آن جمله است: «جغرافيا» يا «جغرافيه»، كه به عربى «صورةالارض» و نيز «رسم‌الارض»، «صفةالدنيا»، و جز آنها ترجمه شده است.
+
'''بخش اول:'''
  
از دوران باستان نقشه‌نگارى در خاورميانه مرسوم بود؛ ولى با ظهور اسلام، به لحاظ مقتضيات سياسى و ادارى دنياى رو به گسترش اسلام، توجه ويژه‌اى بدان مبذول گشت. در اوايل قرن سوم هجرى به نخستين نقشه‌هاى عالم به زبان عربى و حاوى جزئيات برمى‌خوريم. آشنايى جهان اسلام در قرن دوم و اوايل قرن سوم با آثار نجومى و جغرافيايى يونانيان، هنديان و ايرانيان چنين كارى را ممكن ساخت. بدين ترتيب از اين دوران تا قرن يازدهم، نقشه‌نگارى به صورت علمى انجام مى‌شد و چندين مرحله تكوينى را پشت سرگذاشت كه در ادامه اين بخش مورد بررسى قرار گرفته است.
+
تطورات علم جغرافیا به پنج دوره تقسیم و وضعیت این علم در آن مقطع زمانى به خوبى تشریح شده است. آنچه در ذیل ارائه مى‌شود، خلاصه‌اى از مطالب این بخش از کتاب به این شرح است:
  
«نقشه‌هاى برّى و بحرى تركان» از ديگر عناوينى است كه در آن تأثيرات نقشه‌نگاران ترك بر نقشه‌نگارى اسلامى مورد مطالعه قرار گرفته است. در واقع مى‌توان گفت كه آنها ميان نقشه نگارى سنّتى اسلامى و نقشه نگارى جديد پلى زدند.
+
*اصطلاح جغرافیا عنوان آثار مرینوس صورى (حدود ۷۰-۱۳۲ م) و بطلمیوس قلوذى (حدود ۹۰-۱۶۸ م) در زبان عربى به «صورة الارض» ترجمه شده و عنوان برخى آثار جغرافیدانان مسلمان قرار گرفته است. [[مسعودی|مسعودى]] (متوفى ۳۴۵ ق) این اصطلاح را به معنى «قطع الارض» (در نوردیدن زمین) دانسته است. به هر حال، این اصطلاح اول بار در رسائل اخوان‌الصفا به معناى «نقشه جهان و اقالیم» به کار رفته است. مسلمانان، جغرافیا را به منزله علمى که همچون امروز، داراى تعریفى روشن و حدود و چارچوب و محتوایى مشخص باشد، نمى‌شناختند. متون جغرافیایى مسلمانان در میان علوم متعدد پراکنده بود و رساله‌هاى مستقلى که درباره جنبه‌هاى مختلف جغرافیا نوشته مى‌شد، عناوینى مانند «کتاب‌البلدان»، «صورةالارض»، «المسالک و الممالک»، «علم‌الطرق» و امثال آن داشت.
 +
*پیش از [[اسلام]]، دانش جغرافیا نزد اعراب به پاره‌اى تصورات سنتى و قدیمى جغرافیایى یا نام امکنه در [[عربستان]] و سرزمین‌هاى مجاور محدود بود. پس از ظهور اسلام، توسعه سیاسى مسلمانان در افریقا و آسیا فرصتى به آنها داد تا اطلاعاتى جمع‌آورى کرده و تجارب و مشاهدات خود را از سرزمین‌هاى که زیر سلطه آنها قرار داشت، یا در همسایگى امپراتورى مسلمین واقع بود، ثبت کنند.
 +
*در آغاز حکومت [[حکومت بنی عباس|عباسیان]] و استقرار [[بغداد]] به عنوان پایتخت امپراتورى بود که مسلمانان رفته رفته با جغرافیاى علمى به معناى واقعى آشنا شدند. فتح [[ایران|ایران]]، [[مصر]]، و سند به مسلمانان این فرصت را داد که از موفقیت‌هاى علمى و فرهنگى مردمان این سه مهد تمدن اطلاعات دست اولى کسب کنند، یا به مراکز علمى، آزمایشگاه‌ها، و رصدخانه‌هاى آنها به سهولت دسترسى بیابند.
 +
*بیش از نیم قرن مطالعه و آشنایى با جغرافیاى هندى، ایرانى، و یونانى از زمان [[منصور (خلیفه عباسی)|منصور]] تا زمان [[مأمون]] سبب شد که به طور کلى در تفکر جغرافیایى مسلمانان انقلابى به وجود آید. مفاهیمى نظیر این که زمین گرد است و نه مسطح، و در مرکز عالم قرار دارد، براى اولین بار به گونه‌اى درست و منظم به ایشان عرضه گردید. از آن به بعد آیات [[قرآن|قرآنى]]، و نیز [[احادیث|احادیثى]] که با خلقت جهان، جغرافیا و امثال آن ارتباط پیدا مى‌کرد، فقط بدین منظور مورد استفاده قرار مى‌گرفت که براى آثار جغرافیایى تأیید مذهبى کسب نمایند، یا این که مسلمانان را به تحصیل جغرافیا و [[علم نجوم|نجوم]] ترغیب کنند. به این ترتیب در اوایل قرن سوم، بنیاد واقعى تدوین آثار جغرافیایى به زبان عربى نهاده شد. در طول قرن سوم کتاب‌هایى با عنوان عام «المسالک و الممالک» تألیف شد. به احتمال قوى اولین کتاب از این نوع از آن ابن خرداذبه بوده که نخستین نسخه آن در ۲۳۱ ق. و دومین آن در ۲۷۲ ق. تهیه شده است. این اثر خود مبنا و سرمشق نویسندگان جغرافیاى عمومى گردید و مورد ستایش فراوان تقریبا تمام جغرافیدانانى قرار گرفت که از آن استفاده کرده‌اند. یکى از جنبه‌هاى مهم گسترش آثار جغرافیایى مسلمانان، فراهم آمدن کتاب‌هاى مربوط به دریانوردى و [[سفرنامه|سفرنامه‌ها]] بود که موجب غناى دانش مسلمین درباره جغرافیاى محلى و توصیفى گردید. این امر در نتیجه دو عامل به وجود آمد، اول توسعه سیاسى اسلام و وابستگى دینى، که مسلمانان بدون در نظر گرفتن ملیت و نژاد نسبت به همدیگر احساس مى‌کردند، دوم ازدیاد شگفت‌انگیز فعالیت‌هاى تجارتى بازرگانان مسلمان. قرن پنجم را مى‌توان اوج رونق جغرافیاى مسلمانان دانست، لذا در نتیجه باید گفت که در دوره کلاسیک (قرن سوم - پنجم)، دانش جغرافیایى مسلمین، اعم از آنچه از یونانیان و دیگران اقتباس کرده، یا خود از طریق پژوهش و مشاهده و مسافرت به دست آورده بودند، در بالاترین سطح پیشرفت قرار داشت.
 +
*از قرن ششم تا دهم (دوره تلفیق)، نشانه‌هاى انحطاط مداوم در جغرافیاى مسلمین به چشم مى‌خورد. جریان امر بسیار آشفته بوده و به استثناى آثار کسانى چون ادریسى و ابوالفداء، سطح عمومى نوشته‌ها در مقام مقایسه با کتب دوره قبل پایین بوده است. روحیه علمى و انتقادى نسبت به موضوع جغرافیا، و تأکید بر اعتبار و اصالت اطلاعات که شاخص کار نویسندگان پیشین به شمار مى‌رفت، جاى خود را به تلخیص و نقل معلومات سنتى و نظرى از کتب نویسندگان گذشته داده بود. این دوره به تعبیرى دوره تلفیق دانش جغرافیا محسوب مى‌شد، و آثار مربوط به آن را مى‌توان به هشت دسته کلّى: جغرافیاى جهان، متون کیهان‌شناسى، معجم‌ها یا فرهنگ‌هاى جغرافیایى، سفرنامه‌ها، متون دریانوردى، آثار نجومى و متون جغرافیاى محلى تقسیم کرد.
  
«نقشه‌هاى اعراب از اقيانوس هند» ديگر مطلبى است كه به طور خاص به آن پرداخته شده است. دريانوردان مسلمان اقيانوس هند به تكوين شيوه‌اى بومى براى تهيه نقشه‌هاى دريايى با خطوط مدرج نايل آمدند كه در آن، مدارات نمايانگر ارتفاع ستارگان بر ميزان اصبع، و «نصف‌النهارها» نمايانگر فاصله‌هاى ثابت بوده است.
+
'''بخش دوم:'''
  
تشنر در پايان اين مقاله چنين مى‌نويسد: «در خاتمه مى‌توان گفت كه نقشه‌نگارى اسلامى، به رغم كمبودهاى فنّى آن، همان طور كه دانشمندانى چون بيرونى تذكر داده‌اند، در سراسر سده‌هاى ميانه وافى به مقصود كشورگشايان، سيّاحان و دانشمندان بوده است. خطاهاى نخستين ادامه يافت، گو اينكه از بعضى جهات، از قبيل نقشه‌هاى منطقه‌اى، نشانه‌هايى از پيشرفت ديده مى‌شود. نفوذ نقشه‌نگارى در عالم اسلام تا قرن يازدهم هجرى/هفدهم ميلادى ادامه پيدا كرد و در آن زمان ظاهرا نقشه نگارى جديد جايگزين آن شد».
+
«خریطه» یا «خارطه»، که در زبان عربى امروز به نقشه جغرافیایى گفته مى‌شود، از «Carte» فرانسوى گرفته شده است. در زبان عربى قدیم چندین اصطلاح براى نقشه وجود داشته که از آن جمله است: «جغرافیا» یا «جغرافیه»، که به عربى «صورةالارض» و نیز «رسم‌الارض»، «صفةالدنیا»، و جز آنها ترجمه شده است.
  
== وضعيت==
+
از دوران [[باستان شناسی|باستان]] نقشه‌نگارى در [[خاور میانه|خاورمیانه]] مرسوم بود؛ ولى با ظهور [[اسلام]]، به لحاظ مقتضیات سیاسى و ادارى دنیاى رو به گسترش اسلام، توجه ویژه‌اى بدان مبذول گشت. در اوایل قرن سوم هجرى به نخستین نقشه‌هاى عالم به زبان عربى و حاوى جزئیات برمى‌خوریم. آشنایى جهان اسلام در قرن دوم و اوایل قرن سوم با آثار نجومى و جغرافیایى یونانیان، هندیان و ایرانیان چنین کارى را ممکن ساخت. بدین ترتیب از این دوران تا قرن یازدهم، نقشه‌نگارى به صورت علمى انجام مى‌شد و چندین مرحله تکوینى را پشت سرگذاشت که در ادامه این بخش مورد بررسى قرار گرفته است.
  
 +
«نقشه‌هاى برّى و بحرى ترکان» از دیگر عناوینى است که در آن تأثیرات نقشه‌نگاران ترک بر نقشه‌نگارى اسلامى مورد مطالعه قرار گرفته است. در واقع مى‌توان گفت که آنها میان نقشه نگارى سنّتى اسلامى و نقشه نگارى جدید پلى زدند.
  
پاورقى‌هاى كتاب؛ مشتمل بر مطالب و آدرس‌هاى تشنر و توضيحاتى از مترجم است. در پايان اثر نمايه عمومى به ترتيب حروف الفبا آمده است.
+
«نقشه‌هاى اعراب از اقیانوس هند» دیگر مطلبى است که به طور خاص به آن پرداخته شده است. دریانوردان مسلمان اقیانوس هند به تکوین شیوه‌اى بومى براى تهیه نقشه‌هاى دریایى با خطوط مدرج نایل آمدند که در آن، مدارات نمایانگر ارتفاع ستارگان بر میزان اصبع، و «نصف‌النهارها» نمایانگر فاصله‌هاى ثابت بوده است.
  
== منابع==
+
تشنر در پایان این مقاله چنین مى‌نویسد: «در خاتمه مى‌توان گفت که نقشه‌نگارى اسلامى، به رغم کمبودهاى فنّى آن، همان طور که دانشمندانى چون بیرونى تذکر داده‌اند، در سراسر سده‌هاى میانه وافى به مقصود کشورگشایان، سیاحان و دانشمندان بوده است. خطاهاى نخستین ادامه یافت، گو اینکه از بعضى جهات، از قبیل نقشه‌هاى منطقه‌اى، نشانه‌هایى از پیشرفت دیده مى‌شود. نفوذ نقشه‌نگارى در عالم اسلام تا قرن یازدهم هجرى (هفدهم میلادى) ادامه پیدا کرد و در آن زمان ظاهرا نقشه نگارى جدید جایگزین آن شد».
  
 +
==منابع==
  
مقدمه و متن كتاب.
+
* [[نرم افزار جغرافیای جهان اسلام]]، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی (نور).
  
 
+
[[رده:منابع فرهنگ و تمدن اسلام]]
== منبع ==
+
[[رده:منابع جغرافیای اسلامی]]
ویکی نور
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۴۵

كتاب «تاريخچه جغرافيا در تمدن اسلامى»، تأليف "فرانتس تشنر" مستشرق آلمانى (۱۸۸۸ م) و "مقبول احمد هندی"، شامل تاريخچه جامعی از جغرافيا در تمدن اسلامى است. این کتاب از دو بخش «جغرافیا» و «نقشه جغرافیایى» تشکیل شده که به ترتیب، توسط محمدحسن گنجى و عبدالحسین آذرنگ ترجمه شده است.

Ketab184.jpg
نویسنده فرانتس تشنر، مقبول احمد
موضوع تاریخ و جغرافيای اسلام
زبان فارسی
تعداد جلد ۱
ترجمه محمدحسن گنجى، عبدالحسين آذرنگ

محتوای کتاب

کتاب «تاريخچه جغرافيا در تمدن اسلامى» از دو بخش تشکیل شده است؛ بخش اول «جغرافیا» ترجمه دکتر محمدحسن گنجى و بخش دوم «نقشه جغرافیایى» ترجمه عبدالحسین آذرنگ مى‌باشد.

بخش اول:

تطورات علم جغرافیا به پنج دوره تقسیم و وضعیت این علم در آن مقطع زمانى به خوبى تشریح شده است. آنچه در ذیل ارائه مى‌شود، خلاصه‌اى از مطالب این بخش از کتاب به این شرح است:

  • اصطلاح جغرافیا عنوان آثار مرینوس صورى (حدود ۷۰-۱۳۲ م) و بطلمیوس قلوذى (حدود ۹۰-۱۶۸ م) در زبان عربى به «صورة الارض» ترجمه شده و عنوان برخى آثار جغرافیدانان مسلمان قرار گرفته است. مسعودى (متوفى ۳۴۵ ق) این اصطلاح را به معنى «قطع الارض» (در نوردیدن زمین) دانسته است. به هر حال، این اصطلاح اول بار در رسائل اخوان‌الصفا به معناى «نقشه جهان و اقالیم» به کار رفته است. مسلمانان، جغرافیا را به منزله علمى که همچون امروز، داراى تعریفى روشن و حدود و چارچوب و محتوایى مشخص باشد، نمى‌شناختند. متون جغرافیایى مسلمانان در میان علوم متعدد پراکنده بود و رساله‌هاى مستقلى که درباره جنبه‌هاى مختلف جغرافیا نوشته مى‌شد، عناوینى مانند «کتاب‌البلدان»، «صورةالارض»، «المسالک و الممالک»، «علم‌الطرق» و امثال آن داشت.
  • پیش از اسلام، دانش جغرافیا نزد اعراب به پاره‌اى تصورات سنتى و قدیمى جغرافیایى یا نام امکنه در عربستان و سرزمین‌هاى مجاور محدود بود. پس از ظهور اسلام، توسعه سیاسى مسلمانان در افریقا و آسیا فرصتى به آنها داد تا اطلاعاتى جمع‌آورى کرده و تجارب و مشاهدات خود را از سرزمین‌هاى که زیر سلطه آنها قرار داشت، یا در همسایگى امپراتورى مسلمین واقع بود، ثبت کنند.
  • در آغاز حکومت عباسیان و استقرار بغداد به عنوان پایتخت امپراتورى بود که مسلمانان رفته رفته با جغرافیاى علمى به معناى واقعى آشنا شدند. فتح ایران، مصر، و سند به مسلمانان این فرصت را داد که از موفقیت‌هاى علمى و فرهنگى مردمان این سه مهد تمدن اطلاعات دست اولى کسب کنند، یا به مراکز علمى، آزمایشگاه‌ها، و رصدخانه‌هاى آنها به سهولت دسترسى بیابند.
  • بیش از نیم قرن مطالعه و آشنایى با جغرافیاى هندى، ایرانى، و یونانى از زمان منصور تا زمان مأمون سبب شد که به طور کلى در تفکر جغرافیایى مسلمانان انقلابى به وجود آید. مفاهیمى نظیر این که زمین گرد است و نه مسطح، و در مرکز عالم قرار دارد، براى اولین بار به گونه‌اى درست و منظم به ایشان عرضه گردید. از آن به بعد آیات قرآنى، و نیز احادیثى که با خلقت جهان، جغرافیا و امثال آن ارتباط پیدا مى‌کرد، فقط بدین منظور مورد استفاده قرار مى‌گرفت که براى آثار جغرافیایى تأیید مذهبى کسب نمایند، یا این که مسلمانان را به تحصیل جغرافیا و نجوم ترغیب کنند. به این ترتیب در اوایل قرن سوم، بنیاد واقعى تدوین آثار جغرافیایى به زبان عربى نهاده شد. در طول قرن سوم کتاب‌هایى با عنوان عام «المسالک و الممالک» تألیف شد. به احتمال قوى اولین کتاب از این نوع از آن ابن خرداذبه بوده که نخستین نسخه آن در ۲۳۱ ق. و دومین آن در ۲۷۲ ق. تهیه شده است. این اثر خود مبنا و سرمشق نویسندگان جغرافیاى عمومى گردید و مورد ستایش فراوان تقریبا تمام جغرافیدانانى قرار گرفت که از آن استفاده کرده‌اند. یکى از جنبه‌هاى مهم گسترش آثار جغرافیایى مسلمانان، فراهم آمدن کتاب‌هاى مربوط به دریانوردى و سفرنامه‌ها بود که موجب غناى دانش مسلمین درباره جغرافیاى محلى و توصیفى گردید. این امر در نتیجه دو عامل به وجود آمد، اول توسعه سیاسى اسلام و وابستگى دینى، که مسلمانان بدون در نظر گرفتن ملیت و نژاد نسبت به همدیگر احساس مى‌کردند، دوم ازدیاد شگفت‌انگیز فعالیت‌هاى تجارتى بازرگانان مسلمان. قرن پنجم را مى‌توان اوج رونق جغرافیاى مسلمانان دانست، لذا در نتیجه باید گفت که در دوره کلاسیک (قرن سوم - پنجم)، دانش جغرافیایى مسلمین، اعم از آنچه از یونانیان و دیگران اقتباس کرده، یا خود از طریق پژوهش و مشاهده و مسافرت به دست آورده بودند، در بالاترین سطح پیشرفت قرار داشت.
  • از قرن ششم تا دهم (دوره تلفیق)، نشانه‌هاى انحطاط مداوم در جغرافیاى مسلمین به چشم مى‌خورد. جریان امر بسیار آشفته بوده و به استثناى آثار کسانى چون ادریسى و ابوالفداء، سطح عمومى نوشته‌ها در مقام مقایسه با کتب دوره قبل پایین بوده است. روحیه علمى و انتقادى نسبت به موضوع جغرافیا، و تأکید بر اعتبار و اصالت اطلاعات که شاخص کار نویسندگان پیشین به شمار مى‌رفت، جاى خود را به تلخیص و نقل معلومات سنتى و نظرى از کتب نویسندگان گذشته داده بود. این دوره به تعبیرى دوره تلفیق دانش جغرافیا محسوب مى‌شد، و آثار مربوط به آن را مى‌توان به هشت دسته کلّى: جغرافیاى جهان، متون کیهان‌شناسى، معجم‌ها یا فرهنگ‌هاى جغرافیایى، سفرنامه‌ها، متون دریانوردى، آثار نجومى و متون جغرافیاى محلى تقسیم کرد.

بخش دوم:

«خریطه» یا «خارطه»، که در زبان عربى امروز به نقشه جغرافیایى گفته مى‌شود، از «Carte» فرانسوى گرفته شده است. در زبان عربى قدیم چندین اصطلاح براى نقشه وجود داشته که از آن جمله است: «جغرافیا» یا «جغرافیه»، که به عربى «صورةالارض» و نیز «رسم‌الارض»، «صفةالدنیا»، و جز آنها ترجمه شده است.

از دوران باستان نقشه‌نگارى در خاورمیانه مرسوم بود؛ ولى با ظهور اسلام، به لحاظ مقتضیات سیاسى و ادارى دنیاى رو به گسترش اسلام، توجه ویژه‌اى بدان مبذول گشت. در اوایل قرن سوم هجرى به نخستین نقشه‌هاى عالم به زبان عربى و حاوى جزئیات برمى‌خوریم. آشنایى جهان اسلام در قرن دوم و اوایل قرن سوم با آثار نجومى و جغرافیایى یونانیان، هندیان و ایرانیان چنین کارى را ممکن ساخت. بدین ترتیب از این دوران تا قرن یازدهم، نقشه‌نگارى به صورت علمى انجام مى‌شد و چندین مرحله تکوینى را پشت سرگذاشت که در ادامه این بخش مورد بررسى قرار گرفته است.

«نقشه‌هاى برّى و بحرى ترکان» از دیگر عناوینى است که در آن تأثیرات نقشه‌نگاران ترک بر نقشه‌نگارى اسلامى مورد مطالعه قرار گرفته است. در واقع مى‌توان گفت که آنها میان نقشه نگارى سنّتى اسلامى و نقشه نگارى جدید پلى زدند.

«نقشه‌هاى اعراب از اقیانوس هند» دیگر مطلبى است که به طور خاص به آن پرداخته شده است. دریانوردان مسلمان اقیانوس هند به تکوین شیوه‌اى بومى براى تهیه نقشه‌هاى دریایى با خطوط مدرج نایل آمدند که در آن، مدارات نمایانگر ارتفاع ستارگان بر میزان اصبع، و «نصف‌النهارها» نمایانگر فاصله‌هاى ثابت بوده است.

تشنر در پایان این مقاله چنین مى‌نویسد: «در خاتمه مى‌توان گفت که نقشه‌نگارى اسلامى، به رغم کمبودهاى فنّى آن، همان طور که دانشمندانى چون بیرونى تذکر داده‌اند، در سراسر سده‌هاى میانه وافى به مقصود کشورگشایان، سیاحان و دانشمندان بوده است. خطاهاى نخستین ادامه یافت، گو اینکه از بعضى جهات، از قبیل نقشه‌هاى منطقه‌اى، نشانه‌هایى از پیشرفت دیده مى‌شود. نفوذ نقشه‌نگارى در عالم اسلام تا قرن یازدهم هجرى (هفدهم میلادى) ادامه پیدا کرد و در آن زمان ظاهرا نقشه نگارى جدید جایگزین آن شد».

منابع