موفق عباسی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۳ نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱: سطر ۱:
{{تقویم|روز= 22 صفر|سال= سال 278 هجری قمری}}
+
«محمد بن متوکل»، معروف به «الموفق بالله» (م، ۲۷۸ ق) فرزند [[متوکل (خلیفه عباسی)|متوکل عباسی]]، گرچه به عنوان خلیفه [[عباسیان|عباسى]] شناخته نشده است، ولیکن در مدت ۲۳ سال از [[خلافت]] برادرش [[معتمد عباسى]]، حدود ۲۲ سال از قدرتمندترین افراد حکومت بود.
  
[[معتمد عباسى]] در [[رجب]] سال 256 قمرى پس از بركنارى [[مهتدى عباسى]] به [[خلافت]] رسيد.<ref> [[تاريخ ابن خلدون]]، ج ص 472.</ref>
+
== فعالیت‌های موفق ==
 +
[[معتمد عباسى]] در [[رجب]] سال ۲۵۶ قمرى پس از برکنارى [[مهتدى عباسى]] به [[خلافت]] رسید.<ref> تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ص ۴۷۲.</ref> پس از آن، برادرش «الموفق بالله» که مردى زیرک و کاردان بود، در کنارش به قدرت رسید. او، از سوى معتمد ولایت [[مکه]] را بر عهده داشت. اما هنگامى که درگیرى سپاهیان معتمد با [[قیام صاحب الزنج|قیام صاحب زنج]] در جنوب [[عراق]] شدت پیدا کرد و معتمد در برابر زنگیان نتوانست کارى از پیش برد و روز به روز بر قدرت صاحب زنج افزایش پیدا مى کرد، در این هنگام موفق  عباسى از مکه به یارى برادرش شتافت.
  
پس از قدرت گرفتن وى، برادرش محمد بن متوكل، معروف به الموفق بالله كه مردى زيرك و كاردان بود، در كنارش به قدرت رسيد.
+
معتمد عباسى براى تقویت برادرش موفق بالله، حکومت مکه، مدینه، [[کوفه]]، [[یمن]]، [[بغداد]]، [[واسط]]، سواد، کوره  هاى دجله، [[بصره]] و اهواز را به وى سپرد. همچنین در سال ۲۵۸ قمرى ولایت [[مصر]]، قنسرین و عواصم را به موفق واگذار کرد، تا با گردآورى سپاهى عظیم به نبرد صاحب زنج پردازد.<ref> همان، ص ۴۷۶.</ref> معتمد عباسى با این گونه کارها، بیشتر مناطق تحت حکومت را به برادرش سپرد. بدین جهت موفق بالله، به فرد توانمند خلافت تبدیل گردید. تمام امور کشورى و لشکرى خلافت، با تدبیر و خواست وى تنظیم مى یافت.
  
او، از سوى معتمد ولايت [[مكه]] را بر عهده داشت. اما هنگامى كه درگيرى سپاهيان معتمد با نيروهاى صاحب زنج در جنوب [[عراق]] شدت پيدا كرد و معتمد در برابر زنگيان نتوانست، كارى از پيش برد و روز به روز بر قدرت صاحب زنج افزايش پيدا مى كرد، در اين هنگام موفق  عباسى از مكه به يارى برادرش شتافت.
+
معتمد عباسى در سال ۲۶۱ قمرى، پسر خردسال خود به نام جعفر را به ولایت عهدى برگزید و او را "المفوض  بالله" لقب داد و حکومت مناطقى چون افریقا، [[مصر]]، [[شام]]، جزیره، موصل و ارمنستان را به او سپرد و موسى  بن  بغاه را با او همراه کرد. همچنین برادر خود، موفق بالله را پس از جعفر به ولایت عهدى برگزید و وى را به "الناصر بالله و الموفق الله" ملقب ساخت و حکومت شرق عالم اسلام، یعنی مناطق [[ایران]]، [[عراق]]، [[عربستان]] و [[یمن]] را به او سپرد.
  
معتمد عباسى براى تقويت برادرش موفق بالله، حكومت مكه، مدينه، [[كوفه]]، [[يمن]]، [[بغداد]]، [[واسط]]، سواد، كوره  هاى دجله، [[بصره]] و اهواز را به وى سپرد. همچنين در سال 258 قمرى ولايت [[مصر]]، قنسرين و عواصم را به موفق واگذار كرد، تا با گردآورى سپاهى عظيم به نبرد صاحب زنج پردازد.<ref> همان، ص 476.</ref>
+
معتمد، [[وصیت]] کرد که پس از مرگ او، اگر جعفر به حد بلوغ رسیده باشد، مقام خلافت را بر عهده گیرد، ولى اگر به چنین سنینى نرسد، عمویش موفق بالله، خلافت را بر عهده گیرد و ولایت عهدى خویش را به جعفر واگذار کند.<ref> همان، ص ۴۸۴.</ref>
  
معتمد عباسى با اين گونه كارها، بيشتر مناطق تحت حكومت را به برادرش سپرد. بدين جهت موفق بالله، به فرد توانمند خلافت تبديل گرديد. تمام امور كشورى و لشكرى خلافت، با تدبير و خواست وى تنظيم مى يافت.
+
هر چه زمان مى  گذشت، بر قدرت و شوکت موفق بالله افزوده مى شد و گرایش مردم به وى زیادتر مى  گردید.<ref> تاریخ  دمشق (ابن عساکر)، ج ۵۲، ص ۲۲۱؛ تاریخ  الخلفاء (سیوطی)، ج ۱، ص ۳۶۳.</ref> معتمد عباسى از فزونى قدرت برادرش در امر خلافت، رشک مى  برد و در نهان احساس خطر و ناراحتى مى  کرد. تا این که در سال ۲۶۹، خویشتن  دارى خود از دست داد و براى کوتاه کردن دست موفق  بالله، از [[احمد بن  طولون]]، حاکم مصر و شام یارى خواست و جهت پیوستن به او راهى مصر گردید. ولى با تدبیر فرماندهان و طرفداران موفق بالله، به آرزوى خویش دست نیافت و با سرافکندگى به دارالخلافه در [[سامرا]] برگشت.
  
معتمد عباسى در سال 261 قمرى، پسر خردسال خود به نام جعفر را به ولايت عهدى برگزيد و او را "المفوض  بالله" لقب داد و حكومت مناطقى چون [[افريقا]]، [[مصر]]، [[شام]]، [[جزيره]]، [[موصل]] و [[ارمنستان]] را به او سپرد و [[موسى  بن  بغاه]] را با او همراه كرد. همچنين برادر خود، موفق بالله را پس از جعفر به ولايت عهدى برگزيد و وى را به "الناصر بالله و الموفق الله" ملقب ساخت و حكومت شرق عالم اسلام، مناطق [[ايران]]، [[عراق]]، [[عربستان]] و [[يمن]] را به او سپرد.
+
در کنار موفق بالله، فرزندش ابوالعباس، که بعدها به "[[معتضد (خلیفه عباسی)|المعتضد]]" ملقب گردید، نیز به قدرت رسید و فرماندهى بسیارى از جنگ ها را بر عهده گرفت و پیروزى هاى چندى بدست آورد.
  
معتمد، [[وصيت]] كرد كه پس از مرگ او، اگر جعفر به حد بلوغ رسيده باشد، مقام خلافت  را بر عهده گيرد، ولى اگر به چنين سنينى نرسد، عمويش موفق بالله، خلافت را بر عهده گيرد و ولايت  عهدى خويش را به جعفر واگذار كند.<ref> همان، ص 484.</ref>
+
== وفات ==
 
+
سرانجام موفق عباسى، پیش از [[مرگ]] برادرش [[معتمد (خلیفه عباسی)|معتمد عباسى]]، در ۴۹ سالگى، در ماه [[صفر]] سال ۲۷۸ قمرى به علت بیمارى نقرس، زمین گیر شد و توان سوارشدن بر مرکب را از دست داد. وى بنا به روایت [[ابن  خلدون]]، هشت روز مانده به پایان صفر سال ۲۷۸، وفات یافت و در رصافه به خاک سپرده شد. ولى بنا به روایت [[ابن عساکر]]، در تاریخ وفات موفق بالله، دو قول نقل شده است: بنا بر قول اول، وى در هشتم صفر و بنا بر قول دوم، هشت روز مانده به پایان ماه صفر سال ۲۷۸، بدرورد حیات گفت.<ref> تاریخ دمشق، ج ۵۲، ص ۲۲۲.</ref>
هر چه زمان مى  گذشت، بر قدرت و شوكت موفق بالله افزوده مى شد و گرايش مردم به وى زيادتر مى  گرديد.<ref> تاريخ  دمشق (ابن عساكر)، ج 52، ص 221 و [[تاريخ  الخلفاء]] ([[سيوطی]])، ج 1، ص 363.</ref> معتمد عباسى از فزونى قدرت برادرش در امر خلافت، رشك مى  برد و در نهان احساس خطر و ناراحتى مى  كرد. تا اين كه در سال 269، خويشتن  دارى  اش از دست داد و براى كوتاه كردن دست موفق  بالله، از [[احمد بن  طولون]]، حاكم مصر و شام يارى خواست و جهت پيوستن به او راهى مصر گرديد. ولى با تدبير فرماندهان و طرفداران موفق  بالله، به آرزوى خويش دست نيافت و با سرافكندگى به [[دارالخلافه]] در [[سامرا]] برگشت.
 
 
 
در كنار موفق بالله، فرزندش ابوالعباس، كه بعدها به "المعتضد" ملقب گرديد، نيز به قدرت رسيد و فرماندهى بسيارى از جنگ ها را بر عهده گرفت و پيروزى هاى چندى بدست آورد.
 
 
 
سرانجام موفق بالله عباسى، پيش از [[مرگ]] برادرش معتمد عباسى، در 49 سالگى، در ماه [[صفر]] سال 278 قمرى به علت بيمارى نقرس، زمين گير شد و توان سوارشدن بر مركب را از دست داد.
 
 
 
وى بنا به روايت [[ابن  خلدون]]، هشت روز مانده به پايان صفر سال 278، وفات يافت و در رصافه به خاك سپرده شد.
 
 
 
پس از مرگ او، سرداران و سپاهيانش گردآمده و با پسرش ابوالعباس به ولايت عهدى بيعت كردند و وى را ملقب به "المعتضد" نمودند.<ref> [[تاريخ  ابن  خلدون]]، ج 2، ص 520.</ref>
 
 
 
ولى بنا به روايت [[ابن عساكر]]، در تاريخ وفات موفق بالله، دو قول نقل شده است: بنا بر قول اول، وى در هشتم صفر و بنا بر قول دوم، هشت روز مانده به پايان ماه صفر سال 278، بدرورد حيات گفت.<ref> [[تاريخ دمشق]]، ج 52، ص 222.</ref>
 
 
 
موفق  بالله، گرچه به عنوان خليفه [[عباسیان|عباسى]] شناخته نشده است، وليكن در مدت بيست و سه سال از خلافت برادرش [[معتمد عباسى]]، حدود 22 سال قدرتمندترين شخص حكومت بود.
 
  
 +
پس از مرگ او، سرداران و سپاهیانش گردآمده و با پسرش ابوالعباس به ولایت عهدى بیعت کردند و وى را ملقب به "المعتضد" نمودند.<ref> تاریخ  ابن  خلدون، ج ۲، ص ۵۲۰.</ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
 
 
 
==منابع==
 
==منابع==
 
+
* مؤسسه تبیان، نرم افزار دایرة المعارف چهارده معصوم علیهم السلام.
موسسه تبیان، نرم افزار دایرة المعارف چهارده معصوم علیهم السلام
+
[[رده: بنی عباس]]
 
 
[[رده:وقایع ماه صفر]]
 
 
[[رده:سال ۲۷۸ هجری قمری]]
 
[[رده:سال ۲۷۸ هجری قمری]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۵ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۵:۴۳

«محمد بن متوکل»، معروف به «الموفق بالله» (م، ۲۷۸ ق) فرزند متوکل عباسی، گرچه به عنوان خلیفه عباسى شناخته نشده است، ولیکن در مدت ۲۳ سال از خلافت برادرش معتمد عباسى، حدود ۲۲ سال از قدرتمندترین افراد حکومت بود.

فعالیت‌های موفق

معتمد عباسى در رجب سال ۲۵۶ قمرى پس از برکنارى مهتدى عباسى به خلافت رسید.[۱] پس از آن، برادرش «الموفق بالله» که مردى زیرک و کاردان بود، در کنارش به قدرت رسید. او، از سوى معتمد ولایت مکه را بر عهده داشت. اما هنگامى که درگیرى سپاهیان معتمد با قیام صاحب زنج در جنوب عراق شدت پیدا کرد و معتمد در برابر زنگیان نتوانست کارى از پیش برد و روز به روز بر قدرت صاحب زنج افزایش پیدا مى کرد، در این هنگام موفق عباسى از مکه به یارى برادرش شتافت.

معتمد عباسى براى تقویت برادرش موفق بالله، حکومت مکه، مدینه، کوفه، یمن، بغداد، واسط، سواد، کوره هاى دجله، بصره و اهواز را به وى سپرد. همچنین در سال ۲۵۸ قمرى ولایت مصر، قنسرین و عواصم را به موفق واگذار کرد، تا با گردآورى سپاهى عظیم به نبرد صاحب زنج پردازد.[۲] معتمد عباسى با این گونه کارها، بیشتر مناطق تحت حکومت را به برادرش سپرد. بدین جهت موفق بالله، به فرد توانمند خلافت تبدیل گردید. تمام امور کشورى و لشکرى خلافت، با تدبیر و خواست وى تنظیم مى یافت.

معتمد عباسى در سال ۲۶۱ قمرى، پسر خردسال خود به نام جعفر را به ولایت عهدى برگزید و او را "المفوض بالله" لقب داد و حکومت مناطقى چون افریقا، مصر، شام، جزیره، موصل و ارمنستان را به او سپرد و موسى بن بغاه را با او همراه کرد. همچنین برادر خود، موفق بالله را پس از جعفر به ولایت عهدى برگزید و وى را به "الناصر بالله و الموفق الله" ملقب ساخت و حکومت شرق عالم اسلام، یعنی مناطق ایران، عراق، عربستان و یمن را به او سپرد.

معتمد، وصیت کرد که پس از مرگ او، اگر جعفر به حد بلوغ رسیده باشد، مقام خلافت را بر عهده گیرد، ولى اگر به چنین سنینى نرسد، عمویش موفق بالله، خلافت را بر عهده گیرد و ولایت عهدى خویش را به جعفر واگذار کند.[۳]

هر چه زمان مى گذشت، بر قدرت و شوکت موفق بالله افزوده مى شد و گرایش مردم به وى زیادتر مى گردید.[۴] معتمد عباسى از فزونى قدرت برادرش در امر خلافت، رشک مى برد و در نهان احساس خطر و ناراحتى مى کرد. تا این که در سال ۲۶۹، خویشتن دارى خود از دست داد و براى کوتاه کردن دست موفق بالله، از احمد بن طولون، حاکم مصر و شام یارى خواست و جهت پیوستن به او راهى مصر گردید. ولى با تدبیر فرماندهان و طرفداران موفق بالله، به آرزوى خویش دست نیافت و با سرافکندگى به دارالخلافه در سامرا برگشت.

در کنار موفق بالله، فرزندش ابوالعباس، که بعدها به "المعتضد" ملقب گردید، نیز به قدرت رسید و فرماندهى بسیارى از جنگ ها را بر عهده گرفت و پیروزى هاى چندى بدست آورد.

وفات

سرانجام موفق عباسى، پیش از مرگ برادرش معتمد عباسى، در ۴۹ سالگى، در ماه صفر سال ۲۷۸ قمرى به علت بیمارى نقرس، زمین گیر شد و توان سوارشدن بر مرکب را از دست داد. وى بنا به روایت ابن خلدون، هشت روز مانده به پایان صفر سال ۲۷۸، وفات یافت و در رصافه به خاک سپرده شد. ولى بنا به روایت ابن عساکر، در تاریخ وفات موفق بالله، دو قول نقل شده است: بنا بر قول اول، وى در هشتم صفر و بنا بر قول دوم، هشت روز مانده به پایان ماه صفر سال ۲۷۸، بدرورد حیات گفت.[۵]

پس از مرگ او، سرداران و سپاهیانش گردآمده و با پسرش ابوالعباس به ولایت عهدى بیعت کردند و وى را ملقب به "المعتضد" نمودند.[۶]

پانویس

  1. تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ص ۴۷۲.
  2. همان، ص ۴۷۶.
  3. همان، ص ۴۸۴.
  4. تاریخ دمشق (ابن عساکر)، ج ۵۲، ص ۲۲۱؛ تاریخ الخلفاء (سیوطی)، ج ۱، ص ۳۶۳.
  5. تاریخ دمشق، ج ۵۲، ص ۲۲۲.
  6. تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ص ۵۲۰.

منابع

  • مؤسسه تبیان، نرم افزار دایرة المعارف چهارده معصوم علیهم السلام.