خط نسخ: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (ویرایش) |
|||
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | [[پرونده:نسخ2.jpg|بندانگشتی|خط نسخ - سوره حمد]] | |
+ | پژوهشگرانی که درباره پیدایش و تحول [[خط|خطوط]] مطالبی گفته اند، صرف نظر از اختلاف آراء، مستندات یقینی ارایه نکرده اند؛ اما با استفاده از همه منقولات می توان گفت که «'''خط نسخ»''' به وسیله [[ابن مقله|ابوعلی محمد بن مقله]] (۳۲۸ هجری قمری) اصلاح و تهذیب شده و این اصلاح در حدی صورت گرفته که ابن مقله را واضع و مخترع «خط نسخ» دانسته اند. برای وجه تسمیه «خط نسخ» وجوه متعددی ذکر شده است. | ||
− | + | == واضع خط نسخ == | |
+ | از مراجعه به غالب مصادر مخصوصاً مصادر عربی روشن می شود که پدید آمدن خط نسخ و منسوخ شدن سایر خطوط، همه جا به اقدامات [[ابن مقله]] مربوط است؛ مرحوم فضایلی در «اطلس خط» می نویسد: «اکثر رساله ها و تذکره ها و فرهنگ ها ابن مقله را واضع خط نسخ دانسته و گویند او آن را از [[خط ثلث]] استخراج کرده». سپس می گوید: نظریه مؤلف در این باره این است که خط نسخ در مرحله جدید خود در انقلاب خطی ابن مقله از [[خط محقق]] پدید آمده و بعد تحت تأثیر ثلث قرار گرفته است.<ref>اطلس خط، ص۲۸۸.</ref> | ||
− | + | نویسنده «بدایع الخط» می گوید: انتهت جودة الخط فی راس الثلثمأئة الی الوزیر ابن مقله ببغداد... زیبایی و کمال خط در آغاز سال سیصد هجری مدیون وزیر ابن مقله است که در [[بغداد]] و اصول حروف مفرده را به صورتی دلپذیر مهندسی رد... و به واسطه آن خط بهره های آغازین خود را در هندسه و ضبط قواعد و وزن به دست آورد.<ref>بدایع الخط، ص۳۵.</ref> | |
− | + | و همین مؤلف در «بدایع الخط» می نویسد: «در رساله محمد عوفی ابهری که در موضوع خط است، آمده: اول کسی که در خط ثلث و نسخ به این حد از کمال رسید ابن مقله بود». | |
− | + | ثعالبی نوشته است که خط ابن مقله در زیبایی ضرب المثل بود، زیرا از نیکوترین خطوط دنیا شمرده می شد، ... اگرچه بعضی نوشته اند که پیش از آن ۲۰۰ خط به جز [[خط کوفی]] دیده شده است اما اکثر دانشمندان ابن مقله را اولین مبتکر و مخترع خط عربی دانسته اند. وی خط نسخ را در ۳۱۰ ق در زمان [[مقتدر (خلیفه عباسی)|المقتدر عباسی]] و وزارت ابن فرات اختراع و وضع کرد که به مناسبت سهولت در تحریر، ناسخ خطوط دیگر شد و از همین رو نسخ نام گرفت و از همان زمان در ممالک اسلامی شایع و رایج گردید.» | |
− | البته | + | البته برابر مدارک گوناگون تاریخی، ابن مقله کار اصلاح و پیرایش را در همه ی خطوط موجود زمان گسترش داده و تأثیر خدمت او به حدی است که برخی از محققان عرب او را قطب اعلام خط عربی معرفی کرده اند: ناجی زین الدین المصرف (۱۹۷۱ م) در «بدایع الخط العربی» کتاب خود را با این عبارت به ابن مقله هدیه می کند: «الی قطب اعلام الخط العربی الذی فتح صفحة جدیدة فی تاریخ الکتابة الکونیّة الی الوزیر ابن مقله أهدی کتابی»؛ به قطب اعلام خط عربی کسی که صفحه ای تازه در تاریخ نگارش جهانی گشوده، به وزیر ابن مقله کتاب خود را هدیه می کنم. |
− | + | آن چه از ابن مقله به جای مانده بنا به تحقیقات مؤلف «مصور الخط» سه رساله است: رسالة فی علم الخط و القلم، رسالة میزان الخط، و صناف الکُتّاب. | |
− | + | ==وجه تسمیه خط نسخ== | |
− | + | فتح الله سبزواری در رساله «اصول و قواعد خطوط سته» که پیش از ۹۳۰ هجری آن را تألیف کرده می نویسد: «لفظ نسخ مصدر است به معنی اسم فاعل یعنی ناسخ، چه از آن جهت که کتابت به این خط واقع است، تحضیص کلام الله، که این خط ناسخ سایر خطوط است».<ref>کتاب آرایی، ص۱۳۴.</ref> | |
− | + | مجنون رفیقی هروی خوش نویس [[شیعه|شیعی]] اواخر سده ی نهم و دهم هجری در رساله «سواد الخط» اظهار می دارد: «باریکی ثلث را نسخ گفت که ناسخ خط هاست چه اکثر کتابت ها بر آن است».<ref>همان، ص۱۸۸.</ref> | |
− | + | حسین عقیلی رستمداری از دانشمندان روزگار شاه طهماسب صفوی (۹۳۰-۹۸۴ ق) در رساله خط و مرکب گفته است: «و نسخ از آن جهت نسخ گویند که مدار کتابات به اوست کانّ که نسخ جمیع خطوط کرد».<ref>همان، ص ۳۲۵.</ref> | |
− | + | محمد بخارایی در «فواید الخطوط» که در تاریخ ۹۹۵ قمری تألیف شد، می نویسد: «پس بدان که علم [[فقه]] و [[تفسیر قرآن|تفسیر]] و [[حدیث]] را به خط نسخ نوشته اند و می نویسند زیرا که این خط موضع از برای کلام حق تعالی است و این علوم مذکور و همه چیز را به این خط می توان نوشت و او ناسخ خط های دیگر شده است».<ref>همان، ص۳۶۱.</ref> | |
− | |||
− | + | و پیش از همه عبدالله صیرفی از دانشمندان و هنرمندان عهد [[سلطان محمد خدابنده]] (۷۰۲-۷۱۶ ق) در رساله ی «آداب خط» اظهار می دارد: «و نسخ را از آن جهت نسخ خوانند که بیشتر کتب بدین خط می نویسند پس گوییا چنان است که دیگر خط ها را ترک کرده اند و بدین اکتفا نموده، چنان چه ناسخ دیگر خط ها شده است».<ref>همان، ص۲۰.</ref> | |
− | + | یعقوب بن حسن سراح شیرازی (۸۵۸ ه. ق) در «تحفة المحبین» آورده است: «قسم پنجم را نسخ گفته اند، چه با نسخه ی لطف طریقه اش، نَسخِ نُسَخ کلک آزمایان چنین محقق گشته، بیشتر کتب به این قلم می نویسند، گوییا دیگر اقلام را ترک کرده اند و به این قلم اکتفا کرده اند پس کانّ که ناسخ دیگر خط ها شده».<ref>تحفة المحبین، ص۱۳۹.</ref> | |
− | + | و صاحب «مصور الخط» می نویسد: «و سمی بالنسخ لان الکتاب ینسخون به المؤلفات» خط نسخ را بدین جهت نسخ نامیدند، چون خطاطان تألیفات را با آن استنساخ می کنند.<ref>مصور الخط، ص۳۶۶.</ref> نسخ در این عبارت به معنی رونویسی و نگارش از روی نسخه اصلی است و شاید تعبیر به نسخه برداری درست تر باشد و با این توضیح نسخ با کلمه ی نُسخه نزدیک تر است. | |
− | + | == پانویس == | |
− | + | {{پانویس}} | |
− | + | ==منابع== | |
− | + | *[http://tebyan-zn.ir/News-Article/Art/Calligraphy_Art/2013/8/28/126523.html| تبیان زنجان]، بازدید در ۱۵ بهمن ۱۳۹۳. | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | == | ||
− | |||
− | *[http://tebyan-zn.ir/News-Article/Art/Calligraphy_Art/2013/8/28/126523.html| تبیان زنجان]، بازدید در | ||
{{ترتیب:نسخ، خط}} | {{ترتیب:نسخ، خط}} | ||
[[رده:خوشنویسی]] | [[رده:خوشنویسی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۷ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۰۶:۰۵
پژوهشگرانی که درباره پیدایش و تحول خطوط مطالبی گفته اند، صرف نظر از اختلاف آراء، مستندات یقینی ارایه نکرده اند؛ اما با استفاده از همه منقولات می توان گفت که «خط نسخ» به وسیله ابوعلی محمد بن مقله (۳۲۸ هجری قمری) اصلاح و تهذیب شده و این اصلاح در حدی صورت گرفته که ابن مقله را واضع و مخترع «خط نسخ» دانسته اند. برای وجه تسمیه «خط نسخ» وجوه متعددی ذکر شده است.
واضع خط نسخ
از مراجعه به غالب مصادر مخصوصاً مصادر عربی روشن می شود که پدید آمدن خط نسخ و منسوخ شدن سایر خطوط، همه جا به اقدامات ابن مقله مربوط است؛ مرحوم فضایلی در «اطلس خط» می نویسد: «اکثر رساله ها و تذکره ها و فرهنگ ها ابن مقله را واضع خط نسخ دانسته و گویند او آن را از خط ثلث استخراج کرده». سپس می گوید: نظریه مؤلف در این باره این است که خط نسخ در مرحله جدید خود در انقلاب خطی ابن مقله از خط محقق پدید آمده و بعد تحت تأثیر ثلث قرار گرفته است.[۱]
نویسنده «بدایع الخط» می گوید: انتهت جودة الخط فی راس الثلثمأئة الی الوزیر ابن مقله ببغداد... زیبایی و کمال خط در آغاز سال سیصد هجری مدیون وزیر ابن مقله است که در بغداد و اصول حروف مفرده را به صورتی دلپذیر مهندسی رد... و به واسطه آن خط بهره های آغازین خود را در هندسه و ضبط قواعد و وزن به دست آورد.[۲]
و همین مؤلف در «بدایع الخط» می نویسد: «در رساله محمد عوفی ابهری که در موضوع خط است، آمده: اول کسی که در خط ثلث و نسخ به این حد از کمال رسید ابن مقله بود».
ثعالبی نوشته است که خط ابن مقله در زیبایی ضرب المثل بود، زیرا از نیکوترین خطوط دنیا شمرده می شد، ... اگرچه بعضی نوشته اند که پیش از آن ۲۰۰ خط به جز خط کوفی دیده شده است اما اکثر دانشمندان ابن مقله را اولین مبتکر و مخترع خط عربی دانسته اند. وی خط نسخ را در ۳۱۰ ق در زمان المقتدر عباسی و وزارت ابن فرات اختراع و وضع کرد که به مناسبت سهولت در تحریر، ناسخ خطوط دیگر شد و از همین رو نسخ نام گرفت و از همان زمان در ممالک اسلامی شایع و رایج گردید.»
البته برابر مدارک گوناگون تاریخی، ابن مقله کار اصلاح و پیرایش را در همه ی خطوط موجود زمان گسترش داده و تأثیر خدمت او به حدی است که برخی از محققان عرب او را قطب اعلام خط عربی معرفی کرده اند: ناجی زین الدین المصرف (۱۹۷۱ م) در «بدایع الخط العربی» کتاب خود را با این عبارت به ابن مقله هدیه می کند: «الی قطب اعلام الخط العربی الذی فتح صفحة جدیدة فی تاریخ الکتابة الکونیّة الی الوزیر ابن مقله أهدی کتابی»؛ به قطب اعلام خط عربی کسی که صفحه ای تازه در تاریخ نگارش جهانی گشوده، به وزیر ابن مقله کتاب خود را هدیه می کنم.
آن چه از ابن مقله به جای مانده بنا به تحقیقات مؤلف «مصور الخط» سه رساله است: رسالة فی علم الخط و القلم، رسالة میزان الخط، و صناف الکُتّاب.
وجه تسمیه خط نسخ
فتح الله سبزواری در رساله «اصول و قواعد خطوط سته» که پیش از ۹۳۰ هجری آن را تألیف کرده می نویسد: «لفظ نسخ مصدر است به معنی اسم فاعل یعنی ناسخ، چه از آن جهت که کتابت به این خط واقع است، تحضیص کلام الله، که این خط ناسخ سایر خطوط است».[۳]
مجنون رفیقی هروی خوش نویس شیعی اواخر سده ی نهم و دهم هجری در رساله «سواد الخط» اظهار می دارد: «باریکی ثلث را نسخ گفت که ناسخ خط هاست چه اکثر کتابت ها بر آن است».[۴]
حسین عقیلی رستمداری از دانشمندان روزگار شاه طهماسب صفوی (۹۳۰-۹۸۴ ق) در رساله خط و مرکب گفته است: «و نسخ از آن جهت نسخ گویند که مدار کتابات به اوست کانّ که نسخ جمیع خطوط کرد».[۵]
محمد بخارایی در «فواید الخطوط» که در تاریخ ۹۹۵ قمری تألیف شد، می نویسد: «پس بدان که علم فقه و تفسیر و حدیث را به خط نسخ نوشته اند و می نویسند زیرا که این خط موضع از برای کلام حق تعالی است و این علوم مذکور و همه چیز را به این خط می توان نوشت و او ناسخ خط های دیگر شده است».[۶]
و پیش از همه عبدالله صیرفی از دانشمندان و هنرمندان عهد سلطان محمد خدابنده (۷۰۲-۷۱۶ ق) در رساله ی «آداب خط» اظهار می دارد: «و نسخ را از آن جهت نسخ خوانند که بیشتر کتب بدین خط می نویسند پس گوییا چنان است که دیگر خط ها را ترک کرده اند و بدین اکتفا نموده، چنان چه ناسخ دیگر خط ها شده است».[۷]
یعقوب بن حسن سراح شیرازی (۸۵۸ ه. ق) در «تحفة المحبین» آورده است: «قسم پنجم را نسخ گفته اند، چه با نسخه ی لطف طریقه اش، نَسخِ نُسَخ کلک آزمایان چنین محقق گشته، بیشتر کتب به این قلم می نویسند، گوییا دیگر اقلام را ترک کرده اند و به این قلم اکتفا کرده اند پس کانّ که ناسخ دیگر خط ها شده».[۸]
و صاحب «مصور الخط» می نویسد: «و سمی بالنسخ لان الکتاب ینسخون به المؤلفات» خط نسخ را بدین جهت نسخ نامیدند، چون خطاطان تألیفات را با آن استنساخ می کنند.[۹] نسخ در این عبارت به معنی رونویسی و نگارش از روی نسخه اصلی است و شاید تعبیر به نسخه برداری درست تر باشد و با این توضیح نسخ با کلمه ی نُسخه نزدیک تر است.
پانویس
منابع
- تبیان زنجان، بازدید در ۱۵ بهمن ۱۳۹۳.