سریه خالد بن ولید: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای جدید حاوی '{{منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}} {{نیازمند ویرایش فنی}} "سریة" از ماده «سرو» و...' ایجاد کرد) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (ویرایش) |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}} | {{منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}} | ||
− | |||
− | |||
− | + | "[[سریه]]" به قطعهای از سپاه گفته میشود که به دستور [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله به سوی مکانی و برای انجام مأموریتی اعزام میشدند، بدون آنکه خود پیامبر همراه آنان خارج شود.<ref>اندلسی، ابن عبدالبر؛ الدرر فی اختصار المغازی والسیر، قاهره، وزارت اوقاف مصر، ۱۴۱۵ هـ.ق چاپ اول؛ ص۱۰۳.</ref> از جمله سریه هایی که در [[مکه]] واقع شد، توسط [[خالد بن ولید]] فرماندهی شد که با سوء رفتار او، نتیجه خوبی دربر نداشت، اما توسط [[امام علی]] علیه السلام جبران گردید. | |
− | + | ==ماجرای سریه خالد== | |
− | + | هنگامی که [[خالد بن ولید]] از نخله به [[مکه]] بازگشت،<ref>خالد بن ولید پیش از این مأموریت از جانب پیامبر موظف شد تا به نخله رفته و بت عزّی را نابود سازد.</ref> [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله که تا آن زمان در مکه بودند، او را در ماه [[شوال]] سال هشتم هجرت، به منظور دعوت قبیله [[بنی جذیمه|بنی جَذِیمَه]] به پذیرش آئین [[اسلام]] (نه برای جنگ) اعزام فرمودند. خالد بن ولید به همراه گروهی از [[مهاجرین|مهاجر]] و [[انصار]] و [[بنی سلیم|بنیسلیم]] که جمعاً سیصد و پنجاه نفر بودند، حرکت کرد و در منطقه پایین مکه به بنیجَذِیمَه رسید.<ref>کتاب المغازی، پیشین؛ ج۳، ص۸۷۵ و حمیری المعافری، عبدالملک بن هشام؛ السیرة النبویة، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الأبیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دار المعرفة، بی تا؛ ج۲، ص۴۲۸ و هاشمی البصری، محمد بن سعد؛ الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة ۱۴۱۰ه.ق چاپ اول؛ ج۲، ص۱۱۲ و تاریخ طبری، پیشین؛ ج۳، ص۶۶.</ref> | |
− | + | در این هنگام به بنیجَذِیمَه خبر رسید که خالد بن ولید و مسلمانان به سوی آنان در حرکتند و بزودی به آنان میرسند. بنیجَذِیمَه گفتند: ما از این مسئله ترسی نداریم؛ چرا که مسلمانیم، [[نماز]] میخوانیم، [[محمد]] را قبول داشته و [[مسجد|مسجدهایی]] ساخته و در آنها [[اذان]] میگوئیم.<ref>کتاب المغازی، پیشین؛ ج۳، ص۸۷۵ و الطبقات الکبری، پیشین؛ ج۲، ص۱۱۲ و ابن الجوزی، عبدالرحمن بن علی؛ المنتظم فی تاریخ الملوک والأمم، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۲ه.ق، چاپ اول؛ ج۳، ص۳۳۱.</ref> | |
− | + | پس از مدتی خالد بن ولید و یارانش به بنیجَذِیمَه رسیدند. خالد به بنیجَذِیمَه گفت: اسلام بیاورید! بنیجَذِیمَه گفتند: ما مسلمانیم. خالد به آنان گفت که اگر مسلمان هستید، پس به چه منظور اسلحه حمل می کنید؟ بنیجَذِیمَه در پاسخ گفتند: میان ما و قومی دیگر، دشمنی وجود دارد و ما ترسیدیم که شما از آنان باشید. ما به این جهت سلاح برداشتیم که از خود در برابر آنان که دشمنان اسلام هستند دفاع کنیم. خالد بن ولید از پاسخ آنان قانع نشد و باز هم خواسته خود را مبنی بر زمین گذاشتن سلاح تکرار کرد.<ref>کتاب المغازی، پیشین؛ ج۳، ص۸۷۵ و الطبقات الکبری، پیشین؛ ج۲، ص۱۱۲ والمنتظم، پیشین؛ ج۳، ص۳۳۱.</ref> | |
− | در این میان مردی از بنیجَذِیمَه که جَحْدَم نام داشت، با تحویل سلاح به خالد بن ولید مخالفت کرد و گفت:ای بنیجَذِیمَه، محمد از هیچ کس چیزی بیش از اقرار به اسلام نمیخواهد و ما همگی اسلام را پذیرفتهایم. خالد | + | در این میان مردی از بنیجَذِیمَه که جَحْدَم نام داشت، با تحویل سلاح به خالد بن ولید مخالفت کرد و گفت: ای بنیجَذِیمَه، محمد از هیچ کس چیزی بیش از اقرار به اسلام نمیخواهد و ما همگی اسلام را پذیرفتهایم. خالد نمیخواهد با ما همانند سایر مسلمانان رفتار کند. او پس از آنکه ما سلاح خود را بر زمین بگذاریم، ما را خواهد کشت؛ اما سخنان جَحْدَم مؤثر واقع نشد و باقی افراد قبیله او را قانع کردند تا سلاح خود را بر زمین بگذارد و در نهایت جَحْدَم پذیرفت تا سلاح خود را تحویل دهد.<ref>کتاب المغازی، پیشین؛ ج۳، ص۸۷۶ و السیرة النبویة، ابن هشام، پیشین؛ ج۲، ص۴۲۹ و تاریخ طبری، پیشین؛ ج۳، ص۶۷.</ref> |
− | + | اعتقاد مردم بنیجَذِیمَه آن بود که خود را مردمی مسلمان میدانستند و دیده بودند که بقیه مردم هم مسلمان شدهاند و مکه فتح شده است؛ لذا دلیلی نداشت تا از خالد بترسند! در مقابل این تفکر آنان، جَحْدَم معتقد بود خالد آنان را بواسطه کینه قدیمی که با بنیجَذِیمَه داشت، خواهد کشت.<ref>کتاب المغازی، پیشین؛ ج۳، ص۸۷۶.</ref> | |
− | پس از آنکه بنیجَذِیمَه سلاح خود را بر زمین نهادند، خالد بن ولید آنان را اسیر کرده و دستهای آنان را به یکدیگر بست. او هر نفر از بنیجَذِیمَه را به دو نفر از سپاه خود سپرد. بنیجَذِیمَه آن شب را در اسارت | + | پس از آنکه بنیجَذِیمَه سلاح خود را بر زمین نهادند، خالد بن ولید آنان را اسیر کرده و دستهای آنان را به یکدیگر بست. او هر نفر از بنیجَذِیمَه را به دو نفر از سپاه خود سپرد. بنیجَذِیمَه آن شب را در اسارت بسر بردند و به هنگام نماز از سپاه خالد خواستند، اجازه دهند نماز خود را اقامه کنند. هنگام سحر سخنانی میان مسلمانان رد و بدل شد، مبنی بر آن که نباید بنیجَذِیمَه را به اسارت گرفت؛ بلکه باید آنان را به مدینه و نزد پیامبر صلی الله علیه و آله برد. |
− | + | برخی دیگر نیز معتقد بودند باید آنان را بیازمایند تا میزان صداقت و فرمانبرداری آنان مشخص گردد؛ اما هنگام سپیده دم خالد بن ولید بدون هیچگونه دلیل و عذری، دستور داد تا هر کس اسیری را که نزد اوست به قتل برساند و مخالفت برخی از مسلمانان با این کار مانع از انجام صدور فرمان توسط خالد نشد. در ابتدا بنیسلیم به علت [[کینه]] و دشمنی که با بنیجَذِیمَه داشتند، تمامی آنان را به قتل رساندند. در مقابل آنان، مهاجر و انصار از این کار پرهیز کرده و اسیران خود را آزاد کردند.<ref>کتاب المغازی، پیشین؛ ج۳، ص۸۷۶ و السیرة النبویة، ابن هشام، پیشین؛ ج۲، ص۴۲۹ والطبقات الکبری، پیشین؛ ج۲، ص۱۱۲ و تاریخ طبری، پیشین؛ ج۳، ص۶۷.</ref> | |
− | هنگامی که خبر عمل ننگین و سخیف خالد بن ولید به پیامبر | + | ==برائت پیامبر از عمل خالد== |
− | + | ||
− | == جبران | + | هنگامی که خبر عمل ننگین و سخیف خالد بن ولید به [[پیامبر]] صلی الله علیه و آله رسید، رسول خدا صلی الله علیه و آله دستهای خود را به سوی آسمان به حدی بلند نمودند که سفیدی زیر بغل ایشان نمایان شد و خطاب به خداوند عرض کرد: «پروردگارا! من از آنچه خالد مرتکب شده به سوی تو تبری میجویم». هنگامی که خالد بن ولید به حضور پیامبر رسید، ایشان از او به شدت خشمگین بودند.<ref>کتاب المغازی، پیشین؛ ج۳، ص۸۸۱ والسیرة النبویة، ابن هشام، پیشین؛ ج۲، ص۴۳۰ و الطبقات الکبری، پیشین؛ ج۲، ص۱۱۲ و تاریخ طبری، پیشین؛ ج۳، ص۶۷.</ref> |
+ | |||
+ | ==جبران خسارت خالد== | ||
+ | |||
+ | پس از این جریانِ دردناک، رسول خدا صلی الله علیه و آله، [[امام علی]] علیه السلام را فراخواندند و مالی را در اختیار ایشان قرار دادند تا به سوی [[بنی جذیمه]] برود و جنایات و خسارتهایی را که خالد بن ولید درباره آنان مرتکب شده است جبران نماید. علی علیه السلام از مدینه خارج شده و به سوی قبیله بنیجَذِیمَه حرکت کردند. ایشان با حضور در میان مردم قبیله، به جبران خسارتهای وارده پرداختند و دیه تمامی اشخاصی را که توسط خالد و یارانش کشته شده بودند، پرداخت کردند. | ||
+ | |||
+ | امام علی علیه السلام تمام خسارتهای مالی و جانی بنیجَذِیمَه را پرداخت کردند، به گونهای که حتی از جبران خسارت ظروف سگها نیز دریغ نشد. در پایان، مقدار باقی مانده اموالی که در اختیار ایشان بود را از طرف رسول خدا صلی الله علیه و آله به جبران خسارتهای احتمالی به بنیجَذِیمَه دادند. پس از جبران خسارتهای وارده توسط خالد و یارانش، علی علیه السلام به مدینه بازگشتند و گزارش عملکرد خود را به محضر پیامبر صلی الله علیه و آله ارائه کردند. | ||
+ | |||
+ | علی علیه السلام فرمودند: به سرزمینی وارد شدم که مردمان آن مسلمان بودند و در سرزمین خود [[مسجد]] بنا کرده بودند. علی علیه السلام اضافه کردند که تمامی خسارات، حتی ظروف غذای سگها را نیز جبران نمودند. رسول خدا صلی الله علیه و آله از این کار علی علیه السلام بسیار خشنود شدند و فرمودند: «من به خالد بن ولید دستور قتل و خونریزی نداده بودم بلکه به او دستور داده بودم تا مردم بنیجَذِیمَه را به پذیرش آئین اسلام دعوت کند».<ref>کتاب المغازی، پیشین؛ ج۳، ص۸۸۲ و السیرة النبویة، ابن هشام، پیشین؛ ج۲، ص۴۳۰ و الطبقات الکبری، پیشین؛ ج۲، ص۱۱۲.</ref> | ||
− | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
+ | ==منابع== | ||
+ | *هادی اکبری، سریه خالد بن ولید به بنی جَذِیمَه، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، بازیابی: ۱۴ بهمن ۱۳۹۲. | ||
− | |||
− | |||
[[رده:سریه های پیامبر اکرم]] | [[رده:سریه های پیامبر اکرم]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۰ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۷:۰۲
این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.
(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)
"سریه" به قطعهای از سپاه گفته میشود که به دستور رسول خدا صلی الله علیه و آله به سوی مکانی و برای انجام مأموریتی اعزام میشدند، بدون آنکه خود پیامبر همراه آنان خارج شود.[۱] از جمله سریه هایی که در مکه واقع شد، توسط خالد بن ولید فرماندهی شد که با سوء رفتار او، نتیجه خوبی دربر نداشت، اما توسط امام علی علیه السلام جبران گردید.
ماجرای سریه خالد
هنگامی که خالد بن ولید از نخله به مکه بازگشت،[۲] رسول خدا صلی الله علیه و آله که تا آن زمان در مکه بودند، او را در ماه شوال سال هشتم هجرت، به منظور دعوت قبیله بنی جَذِیمَه به پذیرش آئین اسلام (نه برای جنگ) اعزام فرمودند. خالد بن ولید به همراه گروهی از مهاجر و انصار و بنیسلیم که جمعاً سیصد و پنجاه نفر بودند، حرکت کرد و در منطقه پایین مکه به بنیجَذِیمَه رسید.[۳]
در این هنگام به بنیجَذِیمَه خبر رسید که خالد بن ولید و مسلمانان به سوی آنان در حرکتند و بزودی به آنان میرسند. بنیجَذِیمَه گفتند: ما از این مسئله ترسی نداریم؛ چرا که مسلمانیم، نماز میخوانیم، محمد را قبول داشته و مسجدهایی ساخته و در آنها اذان میگوئیم.[۴]
پس از مدتی خالد بن ولید و یارانش به بنیجَذِیمَه رسیدند. خالد به بنیجَذِیمَه گفت: اسلام بیاورید! بنیجَذِیمَه گفتند: ما مسلمانیم. خالد به آنان گفت که اگر مسلمان هستید، پس به چه منظور اسلحه حمل می کنید؟ بنیجَذِیمَه در پاسخ گفتند: میان ما و قومی دیگر، دشمنی وجود دارد و ما ترسیدیم که شما از آنان باشید. ما به این جهت سلاح برداشتیم که از خود در برابر آنان که دشمنان اسلام هستند دفاع کنیم. خالد بن ولید از پاسخ آنان قانع نشد و باز هم خواسته خود را مبنی بر زمین گذاشتن سلاح تکرار کرد.[۵]
در این میان مردی از بنیجَذِیمَه که جَحْدَم نام داشت، با تحویل سلاح به خالد بن ولید مخالفت کرد و گفت: ای بنیجَذِیمَه، محمد از هیچ کس چیزی بیش از اقرار به اسلام نمیخواهد و ما همگی اسلام را پذیرفتهایم. خالد نمیخواهد با ما همانند سایر مسلمانان رفتار کند. او پس از آنکه ما سلاح خود را بر زمین بگذاریم، ما را خواهد کشت؛ اما سخنان جَحْدَم مؤثر واقع نشد و باقی افراد قبیله او را قانع کردند تا سلاح خود را بر زمین بگذارد و در نهایت جَحْدَم پذیرفت تا سلاح خود را تحویل دهد.[۶]
اعتقاد مردم بنیجَذِیمَه آن بود که خود را مردمی مسلمان میدانستند و دیده بودند که بقیه مردم هم مسلمان شدهاند و مکه فتح شده است؛ لذا دلیلی نداشت تا از خالد بترسند! در مقابل این تفکر آنان، جَحْدَم معتقد بود خالد آنان را بواسطه کینه قدیمی که با بنیجَذِیمَه داشت، خواهد کشت.[۷]
پس از آنکه بنیجَذِیمَه سلاح خود را بر زمین نهادند، خالد بن ولید آنان را اسیر کرده و دستهای آنان را به یکدیگر بست. او هر نفر از بنیجَذِیمَه را به دو نفر از سپاه خود سپرد. بنیجَذِیمَه آن شب را در اسارت بسر بردند و به هنگام نماز از سپاه خالد خواستند، اجازه دهند نماز خود را اقامه کنند. هنگام سحر سخنانی میان مسلمانان رد و بدل شد، مبنی بر آن که نباید بنیجَذِیمَه را به اسارت گرفت؛ بلکه باید آنان را به مدینه و نزد پیامبر صلی الله علیه و آله برد.
برخی دیگر نیز معتقد بودند باید آنان را بیازمایند تا میزان صداقت و فرمانبرداری آنان مشخص گردد؛ اما هنگام سپیده دم خالد بن ولید بدون هیچگونه دلیل و عذری، دستور داد تا هر کس اسیری را که نزد اوست به قتل برساند و مخالفت برخی از مسلمانان با این کار مانع از انجام صدور فرمان توسط خالد نشد. در ابتدا بنیسلیم به علت کینه و دشمنی که با بنیجَذِیمَه داشتند، تمامی آنان را به قتل رساندند. در مقابل آنان، مهاجر و انصار از این کار پرهیز کرده و اسیران خود را آزاد کردند.[۸]
برائت پیامبر از عمل خالد
هنگامی که خبر عمل ننگین و سخیف خالد بن ولید به پیامبر صلی الله علیه و آله رسید، رسول خدا صلی الله علیه و آله دستهای خود را به سوی آسمان به حدی بلند نمودند که سفیدی زیر بغل ایشان نمایان شد و خطاب به خداوند عرض کرد: «پروردگارا! من از آنچه خالد مرتکب شده به سوی تو تبری میجویم». هنگامی که خالد بن ولید به حضور پیامبر رسید، ایشان از او به شدت خشمگین بودند.[۹]
جبران خسارت خالد
پس از این جریانِ دردناک، رسول خدا صلی الله علیه و آله، امام علی علیه السلام را فراخواندند و مالی را در اختیار ایشان قرار دادند تا به سوی بنی جذیمه برود و جنایات و خسارتهایی را که خالد بن ولید درباره آنان مرتکب شده است جبران نماید. علی علیه السلام از مدینه خارج شده و به سوی قبیله بنیجَذِیمَه حرکت کردند. ایشان با حضور در میان مردم قبیله، به جبران خسارتهای وارده پرداختند و دیه تمامی اشخاصی را که توسط خالد و یارانش کشته شده بودند، پرداخت کردند.
امام علی علیه السلام تمام خسارتهای مالی و جانی بنیجَذِیمَه را پرداخت کردند، به گونهای که حتی از جبران خسارت ظروف سگها نیز دریغ نشد. در پایان، مقدار باقی مانده اموالی که در اختیار ایشان بود را از طرف رسول خدا صلی الله علیه و آله به جبران خسارتهای احتمالی به بنیجَذِیمَه دادند. پس از جبران خسارتهای وارده توسط خالد و یارانش، علی علیه السلام به مدینه بازگشتند و گزارش عملکرد خود را به محضر پیامبر صلی الله علیه و آله ارائه کردند.
علی علیه السلام فرمودند: به سرزمینی وارد شدم که مردمان آن مسلمان بودند و در سرزمین خود مسجد بنا کرده بودند. علی علیه السلام اضافه کردند که تمامی خسارات، حتی ظروف غذای سگها را نیز جبران نمودند. رسول خدا صلی الله علیه و آله از این کار علی علیه السلام بسیار خشنود شدند و فرمودند: «من به خالد بن ولید دستور قتل و خونریزی نداده بودم بلکه به او دستور داده بودم تا مردم بنیجَذِیمَه را به پذیرش آئین اسلام دعوت کند».[۱۰]
پانویس
- ↑ اندلسی، ابن عبدالبر؛ الدرر فی اختصار المغازی والسیر، قاهره، وزارت اوقاف مصر، ۱۴۱۵ هـ.ق چاپ اول؛ ص۱۰۳.
- ↑ خالد بن ولید پیش از این مأموریت از جانب پیامبر موظف شد تا به نخله رفته و بت عزّی را نابود سازد.
- ↑ کتاب المغازی، پیشین؛ ج۳، ص۸۷۵ و حمیری المعافری، عبدالملک بن هشام؛ السیرة النبویة، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الأبیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دار المعرفة، بی تا؛ ج۲، ص۴۲۸ و هاشمی البصری، محمد بن سعد؛ الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة ۱۴۱۰ه.ق چاپ اول؛ ج۲، ص۱۱۲ و تاریخ طبری، پیشین؛ ج۳، ص۶۶.
- ↑ کتاب المغازی، پیشین؛ ج۳، ص۸۷۵ و الطبقات الکبری، پیشین؛ ج۲، ص۱۱۲ و ابن الجوزی، عبدالرحمن بن علی؛ المنتظم فی تاریخ الملوک والأمم، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۲ه.ق، چاپ اول؛ ج۳، ص۳۳۱.
- ↑ کتاب المغازی، پیشین؛ ج۳، ص۸۷۵ و الطبقات الکبری، پیشین؛ ج۲، ص۱۱۲ والمنتظم، پیشین؛ ج۳، ص۳۳۱.
- ↑ کتاب المغازی، پیشین؛ ج۳، ص۸۷۶ و السیرة النبویة، ابن هشام، پیشین؛ ج۲، ص۴۲۹ و تاریخ طبری، پیشین؛ ج۳، ص۶۷.
- ↑ کتاب المغازی، پیشین؛ ج۳، ص۸۷۶.
- ↑ کتاب المغازی، پیشین؛ ج۳، ص۸۷۶ و السیرة النبویة، ابن هشام، پیشین؛ ج۲، ص۴۲۹ والطبقات الکبری، پیشین؛ ج۲، ص۱۱۲ و تاریخ طبری، پیشین؛ ج۳، ص۶۷.
- ↑ کتاب المغازی، پیشین؛ ج۳، ص۸۸۱ والسیرة النبویة، ابن هشام، پیشین؛ ج۲، ص۴۳۰ و الطبقات الکبری، پیشین؛ ج۲، ص۱۱۲ و تاریخ طبری، پیشین؛ ج۳، ص۶۷.
- ↑ کتاب المغازی، پیشین؛ ج۳، ص۸۸۲ و السیرة النبویة، ابن هشام، پیشین؛ ج۲، ص۴۳۰ و الطبقات الکبری، پیشین؛ ج۲، ص۱۱۲.
منابع
- هادی اکبری، سریه خالد بن ولید به بنی جَذِیمَه، دانشنامه پژوهه، بازیابی: ۱۴ بهمن ۱۳۹۲.