بخت و اقبال: تفاوت بین نسخهها
(←شانس یا بخت از دیدگاه دین) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | {{ | + | {{عالی}} |
− | + | «بَخت» در ادبیات فارسی غالباً به معنی سرنوشت و نصیبِ از پیش تعیین شده است و بر تأثیر نیروهای برتر در سرنوشت [[انسان]] دلالت می کند. مفهوم «بخت» در بین تمام اقوام و ملل بوده و گروهی آن را [[جبر|جبری]] و گروهی [[اختیار|اختیاری]] دانستهاند. در اندیشه [[اسلام|اسلامی]] اموری مانند بخت و شانس اساسی ندارد و سرنوشت هر کس به دست خودش میباشد. | |
− | == بخت | + | ==مفهوم واژه بخت== |
− | + | واژه «بخت» از لحاظ مفهوم در زمره واژگانی است که مانند زمانه، روزگار، اختر، سپهر و آسمان، باری از معنای تأثیر نیروهای عالم بالا بر سرنوشت آدمیان دارند، چنانکه بعضی از وام واژه های عربی مانند [[قضا و قدر]] نیز همین حال را در دوره [[اسلام|اسلامی]] دارند. در باورهای عامیانه و ادب فارسی هُما و باز و سایه آنها مظهر فرّ و شکوه، سعادت و نیکبختی و سلطنت است. زاغ و زغن و جغد نیز مظهر شومی و ادبار تلقّی شده اند.<ref>نظامی، خسرو و شیرین، ص۳۷؛ سعدی، ص۶۹۶، ۸۲۵؛ حافظ، غزل ۱۸۴، ۲۱۳، ۳۷۰؛ دمیری، ج۱، ص۱۵۴؛ دهخدا، ذیل «هما»؛ زمرّدی، ص۳۹، ۴۰.</ref> از این رو می توان گفت که به جهتِ ملازمه سایه، فرّ و همای که مظهر دولت است. اصطلاح فّرِ دولت و سایه بخت و دولت در ادب فارسی بکار رفته است.<ref>ناصرخسرو، ص۱۱۷، ۱۳۵؛ سنایی، ص۲۱۳؛ کلیله و دمنه، ص۱۰، ۲۲۸، ۲۳۳؛ نظامی، شرفنامه ، ص۲۸۴؛ حافظ، غزل۴۲۵.</ref> بخت، بیشتر به معنی مثبتِ «خوشبختی» بکار می رود.<ref>ایرانیکا، ذیل «بخت. لفظ».</ref> | |
− | |||
− | از | ||
− | |||
− | + | گویندگان زبان فارسی در تحلیل بخت مضامین جالبی پرداخته اند، چنانکه [[ناصرخسرو]] بخت را آبی فرض کرده که گاه خوش و گاه شور است و نیز آن را مردی دورو می دانسته که مردم بدو آویخته اند.<ref>ص۳۶۹.</ref> همچنین [[نظامی گنجوی|نظامی]]، دولت باقی را به کم آزاری منتسب می داند و می گوید که انجام دادنِ خلافِ عادات، انسان را به سعادت می رساند.<ref>مخزن الاسرار، ص۷۹، ۱۰۸.</ref> بخت در تداول عامّه، گاهی به معنی زوج یا زوجه نیز بکار می رود.<ref>دهخدا، ذیل «بخت».</ref> فال گرفتن، فال زدن، فالِ نیک و قرعه افتادن نیز به معنی پیشگویی و اخترگویی است.<ref>ناصرخسرو، ص۷۳، ۲۵۱، ۳۴۸؛ نظامی، لیلی و مجنون، ص۲۵، ۳۸، ۱۲۵، خسرووشیرین، ص۳۵۰، شرفنامه، ص۱۴۴، ۱۵۰؛ سعدی، ص۳۸۴؛ حافظ، غزل۱۱۰.</ref> | |
− | + | از آنجا که اعتقاد به بخت و سرنوشت در میراث فکری و فرهنگی همه اقوام دیده می شود، واژه هایی که برای بیان این مفهوم از زبان آنان بکار رفته، بیشتر در اصل به همین معنای «بخش و سهم» است، چنانکه برای مثال، واژه «قسمت» (در عربی القسمة) نیز همین گردش و گسترش معنایی را داشته است. در ادبیات دری این واژه همزمان در معانی بهره و نصیب، دولت و اقبال و طالع و سرنوشت بکار رفته است.<ref>رجوع کنید به بنیاد فرهنگ ایران، ذیل «بخت».</ref> بخت در فارسی میانه و نو، از وجه ساده و حسّی «پاره، تکّه و بخش» به مفهوم ذهنی ـ فلسفی سرنوشت و تقدیر الهی ـ در برابر کوشش و اختیار بشری است. | |
− | |||
− | |||
− | == واژه بخت | + | ==واژه بخت قبل و بعد از اسلام== |
− | متفکران ساسانی کوشیده اند | + | متفکران ساسانی کوشیده اند دامنه تأثیر بخت را در زندگی آدمی مشخّص و بیان کنند، غالباً به این تعریف رسیده اند که بخت بر جهان مادّی (گیتی) حکمفرماست و «کنش» بر جهان معنوی<ref>مینووندیداد پهلوی، فرگرد۵، بند۹؛ زنر، ۱۳۷۴ش، ص۳۸۹-۳۹۰.</ref> یا به تعبیر دیگر در آنچه به حیطه امور دینی متعلق است آدمی مسئول است. بخت تنها در امور دنیوی دخالت دارد و آدمی را در این زمینه اختیاری نیست. افکاری کم و بیش از همین دست درباره بخت و [[اختیار]] آدمی در ادبیات متقدم دوره [[اسلام|اسلامی]] به زبان فارسی دیده می شود، با این فرق که پیوند باریک و حسّاس میان بخت و [[مشیت الهی|مشیّت الهی]] در این متون با اصطلاحات و تعبیرات اسلامی بیان شده است و روشن است که از دیدگاه مردم روزگار ساسانیان، بخت تأثیر مهمی در زندگی آدمیان دارد. |
− | |||
− | |||
− | + | در آثار اسلامیِ متأثّر از دوره ساسانی، اصطلاحات نجومی و مفاهیم بخت و سرنوشت و تأثیر و دخالت آن در زندگی آدمی تعریف و تشریح شده اند. در این آثار بر این نکته تأکید شده است که خواست و کوشش آدمی در برابر نیروی سرنوشت هیچ است. در منظومه های [[شاهنامه]] و ویس و رامین نیز مضامین و مایه ها و ابهام های متون ساسانی در این زمینه همچنان باقی است. | |
− | |||
− | + | [[ابن مسکویه]] (متوفی ۴۲۱)، متفکر مسلمان ایرانی، دستاوردهای «بخت» و «جدّ» را متعلق به سعادت جسمانی دانسته است که خود بخشی از سعادت آدمی است؛ با این همه گفته است که بخت مورد قبول فیلسوفان محقق و آگاه نیست.<ref>ص۸۷.</ref> همچنین دولتخانه و دولت سرا علاوه بر کاخ شاهان تعبیری احترام آمیز از خانه کسی است<ref>نظامی، خسرووشیرین، ص۱۳؛ حافظ، غزل۳۰۶؛ دهخدا، ذیل «دولتخانه»، «دولتسرا».</ref> و مقارنه دولت و دین در ادب فارسی<ref>ناصرخسرو، ص۵۰۴؛ سنایی، ص۲۹۵، ۳۱۹، ۵۰۹، ۵۳۸.</ref> تبیینِ سعادت در امور دینی و دنیایی است و نیز بختِ [[فرعون]]، دولتِ [[بنی امیه|اُموی]]، اقبال اسکندری، دولت جم، فرّ جمشید<ref>ناصرخسرو، ص۲۹۲؛ سنایی، ص۲۴۲ و ۳۵۷؛ نظامی، ج ۳، ص۷۹.</ref> که به صورت مضاف و منسوب بکار رفته اند، تمثیل بدبختی و خوشبختی هستند. | |
− | + | ==بخت؛ جبر یا اختیار== | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
+ | برخی از شعرا بخت را قابل تغییر و مغلوبِ [[توکل|توکّل]] به حق می دانند.<ref>ناصرخسرو، ص۲۹۲، ۳۶۹؛ سنایی، ص۱۱۷.</ref> اما بیشتر شعرا و نویسندگان بنا به [[حدیث]] نبوی «السَّعیدُ مَنْ سَعِد فی بَطْنِ اُمِّهِ وَالشَّقیُّ مَنْ شَقِیَ فی بَطْنِ اُمِّهِ»<ref>سیوطی، ج۲، ص۳۷؛ ونسینک، ج۱، ص۱۹۲.</ref> به [[جبر|جبری]] و محتوم بودنِ بخت و تقدیر اشاره دارند و [[اراده]] و کوشش آدمی را در برابر قدرتِ سرنوشت چنان بی اثر می دانند که دشمنی با مقبلان را بیهوده قلمداد می کنند.<ref>فردوسی، ج۳، ص۱۰؛ کلیله و دمنه، ص۴۰۹؛ نظامی، مخزن الاسرار، ص۱۰۵، ۱۵۴؛ لیلی و مجنون، ص۸۹، ۹۰؛ شرفنامه، ص۳۸۸؛ سعدی، ۵۷۶، ۷۸۶، ۸۰۰، ۸۲۱؛ حافظ، غزل۴۸۰.</ref> اگرچه تأثیر جبرگراییِ مسلکِ کلامی [[اشاعره|اشعری]] در این مورد غیرقابل انکار است، به نظر برخی از محققان این اعتقاد متأثر از آیین زُروانیِ مذهبِ [[زرتشت|زردشتی]] است<ref>زنر، ص۳۷۰-۳۷۱، ۳۷۹؛ ایرانیکا، ذیل «بخت، مفهوم».</ref>، زیرا مزدیسنان پنج بهره از بیست و پنج بهرِ اعمالِ آدمی را در گرو بخت می دانند و به نظر آنان زروان تقدیرکننده خوب و بد است و ستارگان عواملِ او هستند.<ref>زنر، ص۲۵۶، ۳۸۹.</ref> | ||
+ | |||
+ | کاربرد اصطلاحات نجومی چون اُسطرلاب، تثلیث، تربیع، تسدیس، رصد بستن، قِران و مقارنه، طالع دیدن و نیز رواج اصطلاحاتی نظیر سعد و نحس و دلالت آن بر سرنوشت بشر، می تواند ناشی از این تأثیر باشد؛<ref>منوچهری، ص۵؛ ناصرخسرو، ص۳۱۱؛ سنایی، ص۶۹۹؛ خاقانی، ص۲۸، ۸۲، ۸۳؛ نظامی، خسرو و شیرین، ص۱۶۵، هفت پیکر، ص۲۷، اقبالنامه، ص۱۵، ۲۷۴؛ حافظ، غزل۱۹۳، ۳۵۰.</ref> چنانکه سعد و مبارک شمردن سیّاراتِ زهره و مشتری و نحس بودن بهرام و کیوان، نشانه ای از همین تأثیر است. در بندهش نیز دو سیّاره زحل و بهرام، شوم و بزهکار فرض شده اند.<ref>ص۶۰.</ref> | ||
+ | |||
+ | ==بخت و شانس از دیدگاه دین== | ||
+ | |||
+ | شانس تأثیری در سرنوشت [[انسان]] ندارد و هم از لحاظ عقلی و در [[فلسفه]]<ref>بدایة الحکمه، محمدحسین طباطبایی، ص۱۲۰، چاپ اول، انتشارات دارالفکر.</ref> و هم در [[قرآن]] و [[حدیث|روایات]] مردود شناخته شده است. | ||
+ | |||
+ | در قرآن آمده است هر که کار نیکی انجام دهد، برای خود انجام داده و هر کار بدی کند، به زیان خود کرده است.<ref>[[سوره زلزال]]، ۷-۸.</ref> یعنی هر کسی محصول عمل نیک و بد خود را می چیند و در این جهان نه و جهان دیگر با نتایج آن روبرو خواهد شد. [[آیه]] فوق مردم را به مسئولیت خود و عواقب کار خویش متوجه می سازد و شانس و طالع و اقبال را باطل می داند.<ref>تفسیر نمونه، ج۴، ص۴۰۱، ناصر مکارم شیرازی، انتشارات دارالکتب الاسلامیه.</ref> | ||
+ | |||
+ | چیزهایی مانند شانس و طالع و بخت و...، اصلاً پایه دینی ندارد و صحیح نیست. قرآن با صراحت کامل این چیزها را رد می کند و سرنوشت هر کس را به دست خودش می داند. در قرآن آمده است: خداوند وضعیت هیچ قومی را تغییر نمی دهد، مگر خود آن خود وضعیت خود را تغییر دهند.<ref>[[سوره رعد]]، آیه ۱۱.</ref> این یک قانون کلی است که یکی از پایه های اساس [[جهان بینی|جهان بینی]] و جامعه شناسی در [[اسلام]] است. | ||
+ | |||
+ | این قانون به ما می گوید: مقدرات و سرنوشت شما قبل از هر چیز و هر کس در دست خود شما است و هر گونه تغییر و دگرگونی در خوشبختی و بدبختی اقوام در درجه اول به خود آنها بازگشت می کند و شانس و طالع و بخت و... هیچ پایه و اساسی ندارد.<ref>تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۱۴۵.</ref> | ||
+ | |||
+ | اگر شانس و بخت را به این معنا بگیریم که برای کسی درهای نعمت های معنوی و مادی گشوده شود و بدون محاسبه قبلی زندگی انسان دگرگون شود، در این موارد باید توجه داشته باشیم که این واقعه یک اتفاق شانسی و بدون حساب نیست، بلکه از نگاه [[قرآن]] و روایات [[اهل بیت]] علیهم السلام اینها نیز محصول عملکرد گذشته خود انسان است. مثلاً [[امام علی علیه السلام|امام علی]] علیه السلام می فرمایند: «کسی که اخلاقش خوب و گشاده باشد، گنجهای روزی نصیب او می شود».<ref>نهج البلاغه، حکمت ص۳۰۰.</ref> و همچنین می فرمایند: «[[رزق]] را به وسیله [[صدقه]] دادن فرود آورید.<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۳۷.</ref> | ||
+ | |||
+ | رزق و روزی نزد خدا محفوظ و معین است و در وقت موعود خداوند آن را به صاحبش می دهد، کسی هم نمی تواند مانع شود و در روایت آمده است که: «خداوند سبحان ابا دارد که روزی بندگان مؤمنش را جز از جایی که گمان نمیکنند، قرار دهد.<ref>غررالحکم، ج۱، ص۲۲۵.</ref> | ||
+ | |||
+ | حال این گونه رزق دادن خدا را ما چون به علت آن آشنا نیستیم و علت آن معنوی است، می گوئیم شانس یا بخت خوب به وی روی کرده است، حتی خود انسان هم در بیشتر اوقات متوجه نمی شود که این رزق ناگهانی چرا به او رسیده است؟ | ||
+ | |||
+ | در مقابل این گروه، کسانی هستند که در بعضی روزها و اوقات شانس بد و یا بخت سیاه بختی به او روی می آورد که این بدبختی هم عوامل مختلفی دارد که در روایات اشاراتی به آنها شده است. مثلا حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «هیچ کس گناهی را شب مرتکب نشد مگر اینکه صبح کند در حالی که خواری آن [[گناه]] بر او وارد شد».<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۲۰، ص۳۷۵.</ref> و همچنین فرمودند: «ستمگری، نعمت را از بین می برد».<ref>غررالحکم، ج۱، ص۲۵.</ref> و نیز فرمودند: «ستمگری، جذب کننده بلاهاست.<ref>غررالحکم، ج۱، ص۳۸.</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
+ | {{پانویس}} | ||
+ | ==منابع== | ||
+ | *[http://www.andisheqom.com/Files/faq.php?level=4&id=1434&urlId=1205 سایت اندیشه قم]، بازیابی: ۱۶ دی ماه ۱۳۹۲. | ||
+ | *دانشنامه جهان اسلام، "مدخل بخت" از ایرج پروشانی و حمیرا زمرّدی. | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
[[رده: آداب و سنن]] | [[رده: آداب و سنن]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۵ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۵۴
«بَخت» در ادبیات فارسی غالباً به معنی سرنوشت و نصیبِ از پیش تعیین شده است و بر تأثیر نیروهای برتر در سرنوشت انسان دلالت می کند. مفهوم «بخت» در بین تمام اقوام و ملل بوده و گروهی آن را جبری و گروهی اختیاری دانستهاند. در اندیشه اسلامی اموری مانند بخت و شانس اساسی ندارد و سرنوشت هر کس به دست خودش میباشد.
محتویات
مفهوم واژه بخت
واژه «بخت» از لحاظ مفهوم در زمره واژگانی است که مانند زمانه، روزگار، اختر، سپهر و آسمان، باری از معنای تأثیر نیروهای عالم بالا بر سرنوشت آدمیان دارند، چنانکه بعضی از وام واژه های عربی مانند قضا و قدر نیز همین حال را در دوره اسلامی دارند. در باورهای عامیانه و ادب فارسی هُما و باز و سایه آنها مظهر فرّ و شکوه، سعادت و نیکبختی و سلطنت است. زاغ و زغن و جغد نیز مظهر شومی و ادبار تلقّی شده اند.[۱] از این رو می توان گفت که به جهتِ ملازمه سایه، فرّ و همای که مظهر دولت است. اصطلاح فّرِ دولت و سایه بخت و دولت در ادب فارسی بکار رفته است.[۲] بخت، بیشتر به معنی مثبتِ «خوشبختی» بکار می رود.[۳]
گویندگان زبان فارسی در تحلیل بخت مضامین جالبی پرداخته اند، چنانکه ناصرخسرو بخت را آبی فرض کرده که گاه خوش و گاه شور است و نیز آن را مردی دورو می دانسته که مردم بدو آویخته اند.[۴] همچنین نظامی، دولت باقی را به کم آزاری منتسب می داند و می گوید که انجام دادنِ خلافِ عادات، انسان را به سعادت می رساند.[۵] بخت در تداول عامّه، گاهی به معنی زوج یا زوجه نیز بکار می رود.[۶] فال گرفتن، فال زدن، فالِ نیک و قرعه افتادن نیز به معنی پیشگویی و اخترگویی است.[۷]
از آنجا که اعتقاد به بخت و سرنوشت در میراث فکری و فرهنگی همه اقوام دیده می شود، واژه هایی که برای بیان این مفهوم از زبان آنان بکار رفته، بیشتر در اصل به همین معنای «بخش و سهم» است، چنانکه برای مثال، واژه «قسمت» (در عربی القسمة) نیز همین گردش و گسترش معنایی را داشته است. در ادبیات دری این واژه همزمان در معانی بهره و نصیب، دولت و اقبال و طالع و سرنوشت بکار رفته است.[۸] بخت در فارسی میانه و نو، از وجه ساده و حسّی «پاره، تکّه و بخش» به مفهوم ذهنی ـ فلسفی سرنوشت و تقدیر الهی ـ در برابر کوشش و اختیار بشری است.
واژه بخت قبل و بعد از اسلام
متفکران ساسانی کوشیده اند دامنه تأثیر بخت را در زندگی آدمی مشخّص و بیان کنند، غالباً به این تعریف رسیده اند که بخت بر جهان مادّی (گیتی) حکمفرماست و «کنش» بر جهان معنوی[۹] یا به تعبیر دیگر در آنچه به حیطه امور دینی متعلق است آدمی مسئول است. بخت تنها در امور دنیوی دخالت دارد و آدمی را در این زمینه اختیاری نیست. افکاری کم و بیش از همین دست درباره بخت و اختیار آدمی در ادبیات متقدم دوره اسلامی به زبان فارسی دیده می شود، با این فرق که پیوند باریک و حسّاس میان بخت و مشیّت الهی در این متون با اصطلاحات و تعبیرات اسلامی بیان شده است و روشن است که از دیدگاه مردم روزگار ساسانیان، بخت تأثیر مهمی در زندگی آدمیان دارد.
در آثار اسلامیِ متأثّر از دوره ساسانی، اصطلاحات نجومی و مفاهیم بخت و سرنوشت و تأثیر و دخالت آن در زندگی آدمی تعریف و تشریح شده اند. در این آثار بر این نکته تأکید شده است که خواست و کوشش آدمی در برابر نیروی سرنوشت هیچ است. در منظومه های شاهنامه و ویس و رامین نیز مضامین و مایه ها و ابهام های متون ساسانی در این زمینه همچنان باقی است.
ابن مسکویه (متوفی ۴۲۱)، متفکر مسلمان ایرانی، دستاوردهای «بخت» و «جدّ» را متعلق به سعادت جسمانی دانسته است که خود بخشی از سعادت آدمی است؛ با این همه گفته است که بخت مورد قبول فیلسوفان محقق و آگاه نیست.[۱۰] همچنین دولتخانه و دولت سرا علاوه بر کاخ شاهان تعبیری احترام آمیز از خانه کسی است[۱۱] و مقارنه دولت و دین در ادب فارسی[۱۲] تبیینِ سعادت در امور دینی و دنیایی است و نیز بختِ فرعون، دولتِ اُموی، اقبال اسکندری، دولت جم، فرّ جمشید[۱۳] که به صورت مضاف و منسوب بکار رفته اند، تمثیل بدبختی و خوشبختی هستند.
بخت؛ جبر یا اختیار
برخی از شعرا بخت را قابل تغییر و مغلوبِ توکّل به حق می دانند.[۱۴] اما بیشتر شعرا و نویسندگان بنا به حدیث نبوی «السَّعیدُ مَنْ سَعِد فی بَطْنِ اُمِّهِ وَالشَّقیُّ مَنْ شَقِیَ فی بَطْنِ اُمِّهِ»[۱۵] به جبری و محتوم بودنِ بخت و تقدیر اشاره دارند و اراده و کوشش آدمی را در برابر قدرتِ سرنوشت چنان بی اثر می دانند که دشمنی با مقبلان را بیهوده قلمداد می کنند.[۱۶] اگرچه تأثیر جبرگراییِ مسلکِ کلامی اشعری در این مورد غیرقابل انکار است، به نظر برخی از محققان این اعتقاد متأثر از آیین زُروانیِ مذهبِ زردشتی است[۱۷]، زیرا مزدیسنان پنج بهره از بیست و پنج بهرِ اعمالِ آدمی را در گرو بخت می دانند و به نظر آنان زروان تقدیرکننده خوب و بد است و ستارگان عواملِ او هستند.[۱۸]
کاربرد اصطلاحات نجومی چون اُسطرلاب، تثلیث، تربیع، تسدیس، رصد بستن، قِران و مقارنه، طالع دیدن و نیز رواج اصطلاحاتی نظیر سعد و نحس و دلالت آن بر سرنوشت بشر، می تواند ناشی از این تأثیر باشد؛[۱۹] چنانکه سعد و مبارک شمردن سیّاراتِ زهره و مشتری و نحس بودن بهرام و کیوان، نشانه ای از همین تأثیر است. در بندهش نیز دو سیّاره زحل و بهرام، شوم و بزهکار فرض شده اند.[۲۰]
بخت و شانس از دیدگاه دین
شانس تأثیری در سرنوشت انسان ندارد و هم از لحاظ عقلی و در فلسفه[۲۱] و هم در قرآن و روایات مردود شناخته شده است.
در قرآن آمده است هر که کار نیکی انجام دهد، برای خود انجام داده و هر کار بدی کند، به زیان خود کرده است.[۲۲] یعنی هر کسی محصول عمل نیک و بد خود را می چیند و در این جهان نه و جهان دیگر با نتایج آن روبرو خواهد شد. آیه فوق مردم را به مسئولیت خود و عواقب کار خویش متوجه می سازد و شانس و طالع و اقبال را باطل می داند.[۲۳]
چیزهایی مانند شانس و طالع و بخت و...، اصلاً پایه دینی ندارد و صحیح نیست. قرآن با صراحت کامل این چیزها را رد می کند و سرنوشت هر کس را به دست خودش می داند. در قرآن آمده است: خداوند وضعیت هیچ قومی را تغییر نمی دهد، مگر خود آن خود وضعیت خود را تغییر دهند.[۲۴] این یک قانون کلی است که یکی از پایه های اساس جهان بینی و جامعه شناسی در اسلام است.
این قانون به ما می گوید: مقدرات و سرنوشت شما قبل از هر چیز و هر کس در دست خود شما است و هر گونه تغییر و دگرگونی در خوشبختی و بدبختی اقوام در درجه اول به خود آنها بازگشت می کند و شانس و طالع و بخت و... هیچ پایه و اساسی ندارد.[۲۵]
اگر شانس و بخت را به این معنا بگیریم که برای کسی درهای نعمت های معنوی و مادی گشوده شود و بدون محاسبه قبلی زندگی انسان دگرگون شود، در این موارد باید توجه داشته باشیم که این واقعه یک اتفاق شانسی و بدون حساب نیست، بلکه از نگاه قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام اینها نیز محصول عملکرد گذشته خود انسان است. مثلاً امام علی علیه السلام می فرمایند: «کسی که اخلاقش خوب و گشاده باشد، گنجهای روزی نصیب او می شود».[۲۶] و همچنین می فرمایند: «رزق را به وسیله صدقه دادن فرود آورید.[۲۷]
رزق و روزی نزد خدا محفوظ و معین است و در وقت موعود خداوند آن را به صاحبش می دهد، کسی هم نمی تواند مانع شود و در روایت آمده است که: «خداوند سبحان ابا دارد که روزی بندگان مؤمنش را جز از جایی که گمان نمیکنند، قرار دهد.[۲۸]
حال این گونه رزق دادن خدا را ما چون به علت آن آشنا نیستیم و علت آن معنوی است، می گوئیم شانس یا بخت خوب به وی روی کرده است، حتی خود انسان هم در بیشتر اوقات متوجه نمی شود که این رزق ناگهانی چرا به او رسیده است؟
در مقابل این گروه، کسانی هستند که در بعضی روزها و اوقات شانس بد و یا بخت سیاه بختی به او روی می آورد که این بدبختی هم عوامل مختلفی دارد که در روایات اشاراتی به آنها شده است. مثلا حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «هیچ کس گناهی را شب مرتکب نشد مگر اینکه صبح کند در حالی که خواری آن گناه بر او وارد شد».[۲۹] و همچنین فرمودند: «ستمگری، نعمت را از بین می برد».[۳۰] و نیز فرمودند: «ستمگری، جذب کننده بلاهاست.[۳۱]
پانویس
- ↑ نظامی، خسرو و شیرین، ص۳۷؛ سعدی، ص۶۹۶، ۸۲۵؛ حافظ، غزل ۱۸۴، ۲۱۳، ۳۷۰؛ دمیری، ج۱، ص۱۵۴؛ دهخدا، ذیل «هما»؛ زمرّدی، ص۳۹، ۴۰.
- ↑ ناصرخسرو، ص۱۱۷، ۱۳۵؛ سنایی، ص۲۱۳؛ کلیله و دمنه، ص۱۰، ۲۲۸، ۲۳۳؛ نظامی، شرفنامه ، ص۲۸۴؛ حافظ، غزل۴۲۵.
- ↑ ایرانیکا، ذیل «بخت. لفظ».
- ↑ ص۳۶۹.
- ↑ مخزن الاسرار، ص۷۹، ۱۰۸.
- ↑ دهخدا، ذیل «بخت».
- ↑ ناصرخسرو، ص۷۳، ۲۵۱، ۳۴۸؛ نظامی، لیلی و مجنون، ص۲۵، ۳۸، ۱۲۵، خسرووشیرین، ص۳۵۰، شرفنامه، ص۱۴۴، ۱۵۰؛ سعدی، ص۳۸۴؛ حافظ، غزل۱۱۰.
- ↑ رجوع کنید به بنیاد فرهنگ ایران، ذیل «بخت».
- ↑ مینووندیداد پهلوی، فرگرد۵، بند۹؛ زنر، ۱۳۷۴ش، ص۳۸۹-۳۹۰.
- ↑ ص۸۷.
- ↑ نظامی، خسرووشیرین، ص۱۳؛ حافظ، غزل۳۰۶؛ دهخدا، ذیل «دولتخانه»، «دولتسرا».
- ↑ ناصرخسرو، ص۵۰۴؛ سنایی، ص۲۹۵، ۳۱۹، ۵۰۹، ۵۳۸.
- ↑ ناصرخسرو، ص۲۹۲؛ سنایی، ص۲۴۲ و ۳۵۷؛ نظامی، ج ۳، ص۷۹.
- ↑ ناصرخسرو، ص۲۹۲، ۳۶۹؛ سنایی، ص۱۱۷.
- ↑ سیوطی، ج۲، ص۳۷؛ ونسینک، ج۱، ص۱۹۲.
- ↑ فردوسی، ج۳، ص۱۰؛ کلیله و دمنه، ص۴۰۹؛ نظامی، مخزن الاسرار، ص۱۰۵، ۱۵۴؛ لیلی و مجنون، ص۸۹، ۹۰؛ شرفنامه، ص۳۸۸؛ سعدی، ۵۷۶، ۷۸۶، ۸۰۰، ۸۲۱؛ حافظ، غزل۴۸۰.
- ↑ زنر، ص۳۷۰-۳۷۱، ۳۷۹؛ ایرانیکا، ذیل «بخت، مفهوم».
- ↑ زنر، ص۲۵۶، ۳۸۹.
- ↑ منوچهری، ص۵؛ ناصرخسرو، ص۳۱۱؛ سنایی، ص۶۹۹؛ خاقانی، ص۲۸، ۸۲، ۸۳؛ نظامی، خسرو و شیرین، ص۱۶۵، هفت پیکر، ص۲۷، اقبالنامه، ص۱۵، ۲۷۴؛ حافظ، غزل۱۹۳، ۳۵۰.
- ↑ ص۶۰.
- ↑ بدایة الحکمه، محمدحسین طباطبایی، ص۱۲۰، چاپ اول، انتشارات دارالفکر.
- ↑ سوره زلزال، ۷-۸.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۴، ص۴۰۱، ناصر مکارم شیرازی، انتشارات دارالکتب الاسلامیه.
- ↑ سوره رعد، آیه ۱۱.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۱۴۵.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ص۳۰۰.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۱۳۷.
- ↑ غررالحکم، ج۱، ص۲۲۵.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۲۰، ص۳۷۵.
- ↑ غررالحکم، ج۱، ص۲۵.
- ↑ غررالحکم، ج۱، ص۳۸.
منابع
- سایت اندیشه قم، بازیابی: ۱۶ دی ماه ۱۳۹۲.
- دانشنامه جهان اسلام، "مدخل بخت" از ایرج پروشانی و حمیرا زمرّدی.