قنبر غلام امام علی علیه السلام: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۷ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
غلام خاص امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام و کسی که دائما ملازم آنحضرت بود.  
+
{{خوب}}
 +
'''«قنبر»''' غلام خاص [[امام علی]] علیه‌السلام و کسی است که دائما ملازم آن حضرت بود. او دلداده امیرالمؤمنین علیه‌السلام بود و آن حضرت نیز او را بسیار دوست می‌داشت. قنبر سرانجام در زمان حکومت [[حجاج بن یوسف]] به جرم محبت علی علیه‌السلام به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رسید.
 +
==نسب و طایفه قنبر==
  
 +
قنبر از قبیله همدان ( از قبایل مشهور [[یمن]]) و [[کنیه]] اش را «ابوهمدان» گفته اند. از زندگی و دوران قنبر، اطلاع زیادی در دست نیست، فقط نقل های کوتاه تاریخی و حکایت هایی از او در کنار [[امام علی]] علیه‌السلام و خاندانش، ارزش وجودی و صفای او را نشان می دهد. قنبر از حیث حسب و نسب نیز شخصی مجهول است و اطلاعات متقنی درباره آباء و اجداد او در دست نیست. اما چه حسب و نسبی بالاتر از این که قنبر را منتسب به علی (ع) می دانند.
  
== نسب و طايفه ==
+
او در [[کوفه]] زندگی می کرد و از سالهای قبل، علی (ع) را به حقانیت می شناخت. از سابقین در [[ولایت|ولایت]] و معرفت آن حضرت و همیشه وفادار و مطیع امر مولای خود بود. امام نیز در کارهای مختلف از او استفاده می کرد و در مواقع حساس او را می طلبید و مامور کاری مهم می کرد.
  
متاسفانه از زندگي و دوران ایشان، اطلاع زيادي در دست نيست، فقط نقل هاي كوتاه تاريخي و حكايت هايي از او در كنار علي(ع) و خاندانش، ارزش وجودي و باصفاي او رانشان مي دهد.
+
==قنبر در خدمت امیرالمؤمنین==
  
قنبر از حيث حسب و نسب نيز شخصي مجهول است و اطلاعات متقني درباره آباء و اجداد او در دست نيست.اما چه حسب و نسبي بالاتر از اين كه قنبر را منتسب به علي(ع) مي دانند.
+
یکی از روزهایی که جنگ میان مسلمانان و ساسانیان ادامه داشت، سپاهیان مسلمان با کوله باری از غنایم جنگی از راه رسیدند و مانند همیشه گروهی از [[ایران|ایرانیان]] اسیر را به همراه داشتند. آنها را به اهل [[مدینه|مدینه]] عرضه داشتند تا هر یک دوران اسارات خود را جایی بگذراند. در آن میان جوانی بود با موهای برآمده و زایده ای بر سرش که می گفتند پسر حمدان و از سخن گویان حکومتی بوده است. سر به زیر افکنده و خود را از نگاه های پیروز شدگان جنگ می رهانید. ناگهان نگاهی محبت آمیز بر سرش سنگینی کرد، می خواست خود را پنهان سازد ولی غافلگیر شده بود. زیرچشمی بدان عرب نگریست، او هم جوانی بود با چشم هایی مهربان ولی پر کشش. اندکی موهای جلوی سر را نداشت و آثار جنگ در چهره اش می نمود. آن جوان عرب این جوان عجم را به غلامی اش برگزید. به این عزیز دیروز و ذلیل امروز کنیه ابوهمدان بخشید و وی را قنبر نامید.<ref> الارشاد، ص۱۷۳؛ بحارالانوار، ج۴۲، ص۱۲۶ </ref>
 
 
ایشان در کوفه زندگی می کرد و از سالهای قبل، علی (ع) را به حقانیت می شناخت. از سابقین در ولایت و معرفت آنحضرت و همیشه وفادار و مطیع امر مولای خود بود. امام نیز در کارهای مختلف از او استفاده می کرد و در مواقع حساس او را می طلبید و مامور کاری مهم می کرد.از قبیله همدان و لقبش را «ابوهمدان» گفته اند.
 
  
== از اسارت تا پذيرفتن اسلام ==
+
از آن پس همواره همراه و یار مولایش [[امیرالمؤمنین]] علی (ع) بود. خیلی زود با محیط خو گرفت و خیلی چیزها آموخت. اجرای [[حدود‌‌‌‌|حدود]] الهی و [[تعزیر|تعزیرات]] حکومتی را برعهده گرفت و با این اجرای [[عدالت]]، خود را در زمره عادلان وارد ساخت تا جایی که مولایش نیز به عدالت وی گواهی داد.
  
يكي از روزهايي كه  جنگ ميان مسلمانان و ساسانيان ادامه داشت. سپاهيان مسلمان با كوله باري از غنايم جنگي از راه رسيدند و مانند هميشه گروهي از ايرانيان اسير را به همراه داشتند. آن ها را به اهل مدينه عرضه داشتند تا هر يك دوران اسارات خود را جايي بگذراند.
+
«[[ابوعمرو کشی]]» با اسنادی روایت می کند که امیرالمؤمنین (ع) این [[بیت (شعر)|بیت]] را می خواند و در آن از قنبر یاد می کرد:
  
در آن ميان جواني بود با موهاي برآمده و زايده اي بر سرش كه مي گفتند پسر حمدان و از سخن گويان حكومتي بوده است.
+
اِنّی اِذا اَبْصَرْتُ شَیئا مُنْکرا * اَوْقَدْتُ نارى وَ دَعَوْتُ قَنْبَرا
  
سر به زير افكنده و خود را از نگاه هاي پيروز شدگان جنگ مي رهانيد. ناگهان نگاهي محبت آميز بر سرش سنگيني كرد، مي خواست خود را پنهان سازد ولي غافلگير شده بود. زيرچشمي بدان عرب نگريست، او هم جواني بود با چشم هايي مهربان ولي پر كشش. اندكي موهاي جلوي سر را نداشت و آثار جنگ در چهره اش مي نمود.
+
یعنی: هرگاه کاری سخت و ناخوشایندی پیش می آید، آتشم را می افروزم و «قنبر» را فرا می خوانم.
  
آن جوان عرب اين جوان عجم را به غلامي اش برگزيد. به اين عزيز ديروز و ذليل امروز كنيه ابوهمدان بخشيد و وي را قنبر ناميد.<ref> الارشاد، ص173؛ بحارالانوار، ج42 ، ص126 </ref>
+
او در سفر و حضر در خدمت مولای متقیان و آماده اجرای هر دستوری بود. اینکه او را غلام [[امام علی علیه السلام|علی]] (ع) دانسته اند، به خوبی نشان می دهد که او بیش از اصحاب دیگر به علی (ع) نزدیک بوده است.  
  
از آن پس همواره همراه و يار مولايش علي بود. خيلي زود با محيط خو گرفت و خيلي چيزها آموخت. اجراي حدود الهي و تعزيرات حكومتي را برعهده گرفت و با اين اجراي عدالت خود را در زمره عادلان وارد ساخت تا جايي كه مولايش نيز به عدالت وي گواهي داد.
+
[[شیخ کلینی]] در کتاب «[[الکافی]]» از [[امام صادق]] (علیه‌السّلام) نقل می‌کند که فرمود: قنبر غلام علی (علیه‌السّلام)، محبّت شدیدی به علی (علیه‌السّلام) داشت و چون علی (که درودهای خدا بر او باد) بیرون می‌آمد، او نیز بدون این که حضرت متوجه باشند پشت سر ایشان با شمشیر، بیرون می‌آمد. یک شب علی (علیه‌السّلام) او را دید، پرسید: چه می‌خواهی‌ ای قنبر؟ (برای چه پشت سر من آمده‌ای؟)
 +
قنبر گفت: پشت سر شما آمده‌ام (تا از شما محافظت کنم.) علی (علیه‌السّلام) فرمود: می‌خواهی مرا از اهل آسمان حفظ کنی یا از اهل زمین؟ قنبر گفت: نه. از اهل زمین. امام علی (علیه‌السّلام) فرمود: «انَّ اهلَ الارضِ لا یستطیعونَ شیئاً الّا باذن الله»؛ ‌اهل زمین بدون اراده و خواست خداوند هیچ کاری نمی‌توانند انجام دهند، پس برگرد. قنبر هم برگشت.<ref>علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۴۲، ص۱۲۲.</ref>   
  
«ابوعمرو کشی» با اسنادی روایت می کند که امیرالمومنین علی (ع) این بیت را می خواند و در آن از قنبر یاد می کردند.
+
قنبر نه تنها در کارهای روزانه در خدمت امیرمومنان (علیه‌السّلام) بود، بلکه در میدان نبرد، سختی جنگ را تحمل نموده و از مولای خود دفاع می‌کرد. در اولین روزهای [[جنگ صفین]]، که امیرالمومنین (علیه‌السّلام) از [[نخیله]]، آماده حرکت به جانب صفین بود، برای سران سپاه پرچم‌هایی بست، از جمله برای قنبر پرچمی بست که فرمانده قسمتی از سپاه گردد.
  
اِنّي اِذا اَبْصَرْتُ شَيْئا مُنْكَرا × اَوْقَدْتُ نارى وَ دَعَوْتُ قَنْبَرا
+
==قنبر بعد از شهادت امیرالمؤمنین==
 +
قنبر پس از [[شهادت امام علی علیه السلام|شهادت امیرالمؤمنین]](ع) ملازم رکاب [[امام حسن علیه السلام|امام حسن مجتبی]](ع) شد که در حدود ۱۰ سال به طول انجامید. او از نزدیکان و مقربان امام حسن (ع) بود. وی از جمله کسانی بود که در لحظه شهادت امام مجتبی(ع) در آنجا حضور داشت و بر وصیت های ایشان بر برادرش [[محمد بن حنفیه|محمد بن حنفیه]] ناظر و شاهد بود.
  
یعنی: هرگاه کاری سخت و ناخوشایندی پیش می آید، آتشم را می افروزم و «قنبر» را فرا می خوانم. او در سفر و حضر در خدمت مولای متقیان و آماده اجرای هر دستوری بود. اینکه او را غلام علی (ع) دانسته اند، به خوبی نشان میدهد که او بیش از اصحاب دیگر به علی (ع) نزدیک بوده است.  
+
پس از شهادت امام حسن(ع)، قنبر توفیق درک [[امامت]] حضرت [[سیدالشهداء|سیدالشهدا]](ع) را دریافت، اما توفیق یاری [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]](ع) در [[روز عاشورا|عاشورا]] را از دست داد. درباره این که چرا قنبر با این همه سوابق در [[کربلا|کربلا]] حضور نداشته، هیچ سند تاریخی وجود ندارد. اما با این حال برخی درباره عدم حضور قنبر در نهضت کربلا احتمالاتی را بیان کرده اند، از جمله این که با ظهور [[عبیدالله بن زیاد|ابن‌ زیاد]]، [[شیعه|شیعیان]] مخفیانه و پراکنده زندگی می‌کردند و قنبر در آن زمان در زندان‌های [[بنی امیه|بنی‌امیه]] اسیر بود و بعد از شهادت امام حسین(ع) از زندان آزاد شد.
  
== قنبر بعد از شهادت امام علي(ع) ==
+
قنبر پس از آزادی از زندان بنی‌امیه، در زمره یاران [[امام سجاد]] (علیه‌السّلام) درآمد اما به علت شرایط سیاسی و خفقان آن دوران موفق به خدمتگزاری نزدیک به امام چهارم نشد.
وي پس از شهادت اميرالمومنين(ع) ملازم ركاب امام حسن مجتبي(ع) شد كه در حدود 10سال به طول انجاميد.
 
  
او از نزديكان و مقربان امام حسن مجتبي(ع) بود. وي از جمله كساني بود كه در لحظه شهادت امام مجتبي(ع) در آنجا حضور داشت بر وصيت هاي ايشان بر برادرش محمدبن حنفيه ناظر و شاهد بود.
+
==شهادت قنبر==
  
== در زمان امام حسين(ع) ==
+
«[[حجاج بن یوسف|حجاج بن یوسف ثقفی]]» در یکی از روزها به اطرافیان خود گفت: آرزومندم یکی از اصحاب [[امام علی علیه السلام|علی]] را به چنگ آورم و با ریختن خونش به درگاه خداوند تقرب جویم! درباریان نام قنبر را بردند و به دستور حجاج او را احضار کردند. وقتی قنبر وارد شد، حجاج خطاب به او گفت: تو کیستی؟
  
پس از شهادت امام حسن(ع) قنبر توفيق درك امامت سيدالشهدا(ع) را دريافت اما وي نيز توفيق ياري امام حسين(ع) در عاشورا را از دست داد.
+
قنبر با بیانی رسا و بدون هیچ خوف و ترسی خود را چنین معرفی کرد: «أنا مولی من ضرب بسَیفین و طعن برُمحین، و صلّی قبلتین و بایع البیعتین و هاجر الهجرتین و لم یکفر بالله طرفة عین، أنا مولی صالح المؤمنین و وارث النبیین و خیرالوصیین…؛ من غلام آن کسی هستم که با دو شمشیر و دو نیزه می جنگید و به دو [[قبله]] نماز خواند و دو نوبت (با [[رسول خدا]] صلی الله علیه وآله) بیعت کرد و دو نوبت هجرت نمود و چشم بر هم زدنی کافر نشد، من غلام صالح مومنانم و غلام وارث انبیا و بهترین اوصیا هستم...».
  
درباره اين كه چرا قنبر با اين همه سوابق در كربلا حضور نداشته، متاسفانه هيچ سند تاريخي وجود ندارد. چون بسياري از موارد در تاريخ ذكر نشده است و چه بسا به دست ما نرسيده است لذا نكات مبهم و تاريك در تاريخ بسيار زياد است و مساله حضور افرادي چون قنبر و ديگران در جريان عاشورا و نهضت امام حسين(ع) يكي از آن موارد است. اما با اين حال برخي درباره عدم حضور قنبر در نهضت كربلا احتمالاتي را بيان كرده اند من جمله اين كه با ظهور ابن‌زياد شيعيان مخفيانه و پراكنده زندگي مي‌كردند و قنبر در آن زمان در زندان‌هاي بني‌اميه اسير بود و بعد از شهادت امام حسين(ع) و ياران باوفايش از زندان آزاد شد.
+
چون حجاج این سخنان را از قنبر شنید، دستور داد گردن او را زدند و آن مرد خدا و یار و همراه [[امام علی علیه السلام|امیر مومنان]] علیه السلام را به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رساندند.<ref> الاختصاص مفید، ص ۷۳؛ الارشاد مفید، ج ۱، ص ۳۲۸؛ بحارالانوار، ج ۴۲، ص۱۲۶.</ref>
  
== شهادت ==
+
همچنین روایتی از [[امام هادی]] (علیه‌السّلام) است که فرمود: چون قنبر را بر حجاج ثقفی وارد نمودند، حجاج پرسید تو در خدمت على چه مى‌کردى؟ گفت: آب وضویش را حاضر مى‌ساختم؛ پرسید که على چه مى‌گفت چون از وضوى خویش فارغ مى‌گشت؟ گفت: این [[آیه|آیه]] مبارکه را تلاوت مى‌فرمود: {{متن قرآن|«فلَمّا نسوا ما ذُکرِوُا بهِ فَتَحْنا عَلَیهِمْ اَبْوابَ کلِّ شىٍْ حَتّى اِذا فَرِحوُا بِما اءُوتوُ اَخذْناهمْ بغتةً فاِذاهُمْ مُبْلِسُونَ * فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذینَ ظَلَمُوا وَالْحَمْدُلِلّهِ رَبَّ الْعالَمینَ»}}.<ref> [[سوره انعام]]، آیه ۴۴ـ۴۵.</ref>
  
در يكي از روزها «حجاج بن يوسف ثقفي» به اطرافيان خود گفت: آرزومندم يكي از اصحاب علي رابه چنگ آورم و با ريختن خونش به درگاه خداوند تقرب جويم!
+
حجاج گفت: گمان مى‌کنم که این آیه را بر ما [[تأویل|تأویل]] مى‌کرد (و ما را مصداق آن می‌دانست)، قنبر گفت: آری. حجاج گفت: چه خواهى کرد اگر سر تو را بردارم؟ گفت: در این هنگام من سعید خواهم بود و تو شقى. پس حکم کرد تا قنبر را گردن زدند.<ref> رجال کشى، ۱/۲۹۰، مجالس المؤمنین، ۱/۳۱۴.</ref>
  
درباريان نام قنبر را بردند و به دستور حجاج او را احضار كردند. وقتي قنبر وارد شد، حجاج خطاب به او گفت:
+
زیارتگاهی منسوب به قنبر، در بازار یا محله قنبر علی، در منطقه رصافه (در بخش شرقی [[بغداد]]) قرار دارد. برخی نیز گفته اند، با توجه به این‌که قنبر توسط حجاج به شهادت رسید و محل حکومت حجاج نیز شهر [[کوفه]] بود، ظاهرا مزار قنبر نیز در همین شهر باشد و گزارش‌هایی نیز در این زمینه وجود دارد.<ref>ابوالحسن هروی، الاشارات الی معرفه الزیارات، ج ۱، ص ۱۹، قاهره، ۱۴۲۲ق.</ref>
 
+
==پانویس==
تو كيستي؟
 
 
 
قنبر با بياني رسا و بدون هيچ خوف و ترسي خود را چنين معرفي كرد:
 
 
 
« انا مولي من ضرب بسيفين و طعن برمحين، و صلي قبلتين و بايع البيعتين و هاجر الهجرتين و لم يكفر بالله طرفه عين، انا مولي صالح المومنين و وارث النبيين و خيرالوصيين…؛
 
 
 
من غلام آن كسي هستم كه با دو شمشير و دو نيزه مي جنگيد و به دو قبله نماز خواند و دو نوبت با رسول خدا صلي الله عليه و آله بيعت كرد و دو نوبت هجرت نمود و لحظه و چشم به هم زدني كافر نشد، من غلام صالح مومنانم و غلام وارث انبيا و بهترين اوصيا هستم...»
 
 
 
چون حجاج اين سخنان را از قنبر شنيد، دستور داد گردن او را زدند و آن مرد خدا و يار و همراه امير مومنان عليه السلام را به شهادت رساندند.<ref> الاختصاص، ص ۷۳؛ معجم رجال الحديث، ج ۱۴، ص ۸۶؛ا رشاد، ج ۱، ص ۳۲۸؛ سفينه البحار، ج ۲، ص ۴۴۹؛ بحارالانوار، ج ۴۲، ص126.
 
</ref>
 
و همچنین روايت است كه چون قنبر را بر حجاج وارد نمودند حجاج پرسيد تو در خدمت على چه مى‌كردى؟ گفت: آب وضويش را حاضر مى‌ساختم؛ پرسيد كه على چه مى‌گفت چون از وضوى خويش فارغ مى‌گشت؟
 
 
 
گفت: اين آيه مباركه را تلاوت مى‌فرمود: «فلَمّا نسواما ذُكرِوُا بهِ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ اَبْوابَ كُلِّ شىٍْ حَتّى اِذا فَرِحوُا بِمااءُوتوُ اَخذْناهمْ بغتةً فاِذاهُمْ مُبْلِسُونَ فَقُطِعَ دابِرُالْقَوْمِ الَّذينَ ظَلَمُوا وَالْحَمْدُلِلّهِ رَبَّ الْعالَمينَ».<ref> [[سوره انعام]](6)، آيه 44ـ45.</ref>
 
 
 
حجاج گفت: گمان مى‌كنم كه اين آيه را بر ما تاويل مى‌كرد، قنبر گفت: بلى، حجاج گفت: چه خواهى كرد اگر سر تو را بردارم؟ گفت: در اين هنگام من سعيد خواهم بود و تو شقى، پس حكم كرد تا قنبر را گردن زدند.<ref> [[رجال كشى]]، 1/290، [[مجالس المؤمنين]]، 1/314.</ref>
 
 
 
==پانویس ==
 
 
<references />
 
<references />
 
 
==منابع==
 
==منابع==
 
+
*[[منتهى الآمال (کتاب)|منتهی الآمال]]، شیخ عباس قمی، قسمت اول، باب سوم، در تاريخ حضرت علی عليه‌السلام.
*حاج شیخ عباس قمی, منتهی الامال، قسمت اول، باب سوم، در تاريخ حضرت علي عليه السلام
+
*[http://www.tahoordanesh.com/page.php?pid=18516 "قنبر"، کتابخانه طهور]، تاریخ بازیابی: ۵ دی ۱۳۹۲.
*[http://www.tahoordanesh.com/page.php?pid=18516 قنبر، کتابخانه طهور] تاریخ بازیابی:5 دی ماه 1392.
+
*[http://pajuhesh.irc.ir/article/index/show/type/article/id/+1203 "زندگی‌نامه قنبر غلام وفادار امام علی"، سيد رضی سيدنژاد، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما]، بازیابی: ۵ دی ۱۳۹۲.
 
 
*[http://pajuhesh.irc.ir/article/index/show/type/article/id/+1203 زندگي نامه قنبر غلام وفادار امام علي(ع)،مرکز پژهش های اسلامی صدا و سیما] تاریخ بازیابی:5 دی ماه 1392.
 
 
[[رده:اصحاب امام علی علیه السلام]]
 
[[رده:اصحاب امام علی علیه السلام]]
 
[[رده:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]
 
[[رده:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۸:۱۱

«قنبر» غلام خاص امام علی علیه‌السلام و کسی است که دائما ملازم آن حضرت بود. او دلداده امیرالمؤمنین علیه‌السلام بود و آن حضرت نیز او را بسیار دوست می‌داشت. قنبر سرانجام در زمان حکومت حجاج بن یوسف به جرم محبت علی علیه‌السلام به شهادت رسید.

نسب و طایفه قنبر

قنبر از قبیله همدان ( از قبایل مشهور یمن) و کنیه اش را «ابوهمدان» گفته اند. از زندگی و دوران قنبر، اطلاع زیادی در دست نیست، فقط نقل های کوتاه تاریخی و حکایت هایی از او در کنار امام علی علیه‌السلام و خاندانش، ارزش وجودی و صفای او را نشان می دهد. قنبر از حیث حسب و نسب نیز شخصی مجهول است و اطلاعات متقنی درباره آباء و اجداد او در دست نیست. اما چه حسب و نسبی بالاتر از این که قنبر را منتسب به علی (ع) می دانند.

او در کوفه زندگی می کرد و از سالهای قبل، علی (ع) را به حقانیت می شناخت. از سابقین در ولایت و معرفت آن حضرت و همیشه وفادار و مطیع امر مولای خود بود. امام نیز در کارهای مختلف از او استفاده می کرد و در مواقع حساس او را می طلبید و مامور کاری مهم می کرد.

قنبر در خدمت امیرالمؤمنین

یکی از روزهایی که جنگ میان مسلمانان و ساسانیان ادامه داشت، سپاهیان مسلمان با کوله باری از غنایم جنگی از راه رسیدند و مانند همیشه گروهی از ایرانیان اسیر را به همراه داشتند. آنها را به اهل مدینه عرضه داشتند تا هر یک دوران اسارات خود را جایی بگذراند. در آن میان جوانی بود با موهای برآمده و زایده ای بر سرش که می گفتند پسر حمدان و از سخن گویان حکومتی بوده است. سر به زیر افکنده و خود را از نگاه های پیروز شدگان جنگ می رهانید. ناگهان نگاهی محبت آمیز بر سرش سنگینی کرد، می خواست خود را پنهان سازد ولی غافلگیر شده بود. زیرچشمی بدان عرب نگریست، او هم جوانی بود با چشم هایی مهربان ولی پر کشش. اندکی موهای جلوی سر را نداشت و آثار جنگ در چهره اش می نمود. آن جوان عرب این جوان عجم را به غلامی اش برگزید. به این عزیز دیروز و ذلیل امروز کنیه ابوهمدان بخشید و وی را قنبر نامید.[۱]

از آن پس همواره همراه و یار مولایش امیرالمؤمنین علی (ع) بود. خیلی زود با محیط خو گرفت و خیلی چیزها آموخت. اجرای حدود الهی و تعزیرات حکومتی را برعهده گرفت و با این اجرای عدالت، خود را در زمره عادلان وارد ساخت تا جایی که مولایش نیز به عدالت وی گواهی داد.

«ابوعمرو کشی» با اسنادی روایت می کند که امیرالمؤمنین (ع) این بیت را می خواند و در آن از قنبر یاد می کرد:

اِنّی اِذا اَبْصَرْتُ شَیئا مُنْکرا * اَوْقَدْتُ نارى وَ دَعَوْتُ قَنْبَرا

یعنی: هرگاه کاری سخت و ناخوشایندی پیش می آید، آتشم را می افروزم و «قنبر» را فرا می خوانم.

او در سفر و حضر در خدمت مولای متقیان و آماده اجرای هر دستوری بود. اینکه او را غلام علی (ع) دانسته اند، به خوبی نشان می دهد که او بیش از اصحاب دیگر به علی (ع) نزدیک بوده است.

شیخ کلینی در کتاب «الکافی» از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل می‌کند که فرمود: قنبر غلام علی (علیه‌السّلام)، محبّت شدیدی به علی (علیه‌السّلام) داشت و چون علی (که درودهای خدا بر او باد) بیرون می‌آمد، او نیز بدون این که حضرت متوجه باشند پشت سر ایشان با شمشیر، بیرون می‌آمد. یک شب علی (علیه‌السّلام) او را دید، پرسید: چه می‌خواهی‌ ای قنبر؟ (برای چه پشت سر من آمده‌ای؟) قنبر گفت: پشت سر شما آمده‌ام (تا از شما محافظت کنم.) علی (علیه‌السّلام) فرمود: می‌خواهی مرا از اهل آسمان حفظ کنی یا از اهل زمین؟ قنبر گفت: نه. از اهل زمین. امام علی (علیه‌السّلام) فرمود: «انَّ اهلَ الارضِ لا یستطیعونَ شیئاً الّا باذن الله»؛ ‌اهل زمین بدون اراده و خواست خداوند هیچ کاری نمی‌توانند انجام دهند، پس برگرد. قنبر هم برگشت.[۲]

قنبر نه تنها در کارهای روزانه در خدمت امیرمومنان (علیه‌السّلام) بود، بلکه در میدان نبرد، سختی جنگ را تحمل نموده و از مولای خود دفاع می‌کرد. در اولین روزهای جنگ صفین، که امیرالمومنین (علیه‌السّلام) از نخیله، آماده حرکت به جانب صفین بود، برای سران سپاه پرچم‌هایی بست، از جمله برای قنبر پرچمی بست که فرمانده قسمتی از سپاه گردد.

قنبر بعد از شهادت امیرالمؤمنین

قنبر پس از شهادت امیرالمؤمنین(ع) ملازم رکاب امام حسن مجتبی(ع) شد که در حدود ۱۰ سال به طول انجامید. او از نزدیکان و مقربان امام حسن (ع) بود. وی از جمله کسانی بود که در لحظه شهادت امام مجتبی(ع) در آنجا حضور داشت و بر وصیت های ایشان بر برادرش محمد بن حنفیه ناظر و شاهد بود.

پس از شهادت امام حسن(ع)، قنبر توفیق درک امامت حضرت سیدالشهدا(ع) را دریافت، اما توفیق یاری امام حسین(ع) در عاشورا را از دست داد. درباره این که چرا قنبر با این همه سوابق در کربلا حضور نداشته، هیچ سند تاریخی وجود ندارد. اما با این حال برخی درباره عدم حضور قنبر در نهضت کربلا احتمالاتی را بیان کرده اند، از جمله این که با ظهور ابن‌ زیاد، شیعیان مخفیانه و پراکنده زندگی می‌کردند و قنبر در آن زمان در زندان‌های بنی‌امیه اسیر بود و بعد از شهادت امام حسین(ع) از زندان آزاد شد.

قنبر پس از آزادی از زندان بنی‌امیه، در زمره یاران امام سجاد (علیه‌السّلام) درآمد اما به علت شرایط سیاسی و خفقان آن دوران موفق به خدمتگزاری نزدیک به امام چهارم نشد.

شهادت قنبر

«حجاج بن یوسف ثقفی» در یکی از روزها به اطرافیان خود گفت: آرزومندم یکی از اصحاب علی را به چنگ آورم و با ریختن خونش به درگاه خداوند تقرب جویم! درباریان نام قنبر را بردند و به دستور حجاج او را احضار کردند. وقتی قنبر وارد شد، حجاج خطاب به او گفت: تو کیستی؟

قنبر با بیانی رسا و بدون هیچ خوف و ترسی خود را چنین معرفی کرد: «أنا مولی من ضرب بسَیفین و طعن برُمحین، و صلّی قبلتین و بایع البیعتین و هاجر الهجرتین و لم یکفر بالله طرفة عین، أنا مولی صالح المؤمنین و وارث النبیین و خیرالوصیین…؛ من غلام آن کسی هستم که با دو شمشیر و دو نیزه می جنگید و به دو قبله نماز خواند و دو نوبت (با رسول خدا صلی الله علیه وآله) بیعت کرد و دو نوبت هجرت نمود و چشم بر هم زدنی کافر نشد، من غلام صالح مومنانم و غلام وارث انبیا و بهترین اوصیا هستم...».

چون حجاج این سخنان را از قنبر شنید، دستور داد گردن او را زدند و آن مرد خدا و یار و همراه امیر مومنان علیه السلام را به شهادت رساندند.[۳]

همچنین روایتی از امام هادی (علیه‌السّلام) است که فرمود: چون قنبر را بر حجاج ثقفی وارد نمودند، حجاج پرسید تو در خدمت على چه مى‌کردى؟ گفت: آب وضویش را حاضر مى‌ساختم؛ پرسید که على چه مى‌گفت چون از وضوى خویش فارغ مى‌گشت؟ گفت: این آیه مبارکه را تلاوت مى‌فرمود: «فلَمّا نسوا ما ذُکرِوُا بهِ فَتَحْنا عَلَیهِمْ اَبْوابَ کلِّ شىٍْ حَتّى اِذا فَرِحوُا بِما اءُوتوُ اَخذْناهمْ بغتةً فاِذاهُمْ مُبْلِسُونَ * فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذینَ ظَلَمُوا وَالْحَمْدُلِلّهِ رَبَّ الْعالَمینَ».[۴]

حجاج گفت: گمان مى‌کنم که این آیه را بر ما تأویل مى‌کرد (و ما را مصداق آن می‌دانست)، قنبر گفت: آری. حجاج گفت: چه خواهى کرد اگر سر تو را بردارم؟ گفت: در این هنگام من سعید خواهم بود و تو شقى. پس حکم کرد تا قنبر را گردن زدند.[۵]

زیارتگاهی منسوب به قنبر، در بازار یا محله قنبر علی، در منطقه رصافه (در بخش شرقی بغداد) قرار دارد. برخی نیز گفته اند، با توجه به این‌که قنبر توسط حجاج به شهادت رسید و محل حکومت حجاج نیز شهر کوفه بود، ظاهرا مزار قنبر نیز در همین شهر باشد و گزارش‌هایی نیز در این زمینه وجود دارد.[۶]

پانویس

  1. الارشاد، ص۱۷۳؛ بحارالانوار، ج۴۲، ص۱۲۶
  2. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۴۲، ص۱۲۲.
  3. الاختصاص مفید، ص ۷۳؛ الارشاد مفید، ج ۱، ص ۳۲۸؛ بحارالانوار، ج ۴۲، ص۱۲۶.
  4. سوره انعام، آیه ۴۴ـ۴۵.
  5. رجال کشى، ۱/۲۹۰، مجالس المؤمنین، ۱/۳۱۴.
  6. ابوالحسن هروی، الاشارات الی معرفه الزیارات، ج ۱، ص ۱۹، قاهره، ۱۴۲۲ق.

منابع

مسابقه از خطبه ۱۱۱ نهج البلاغه