سید عارف حسین حسینی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(آرشیو عکس و تصویر)
 
(۱۵ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
از آن زمان كه حيات پرفراز و نشيب آدمى قامت برافراشت و كتاب تكوين خدايى در نظام هستى گشوده شد، پيوسته جويندگان راه كمال و فضيلت پا به عرصه وجود گذاشته اند تا با حضور خويش در عينيت جامعه، قافله بشرى را به منزل برسانند.
+
'''شهید سید عارف حسین حسینى''' (۱۳۲۰ - ۱۳۶۷ ش)، از روحانیون مبارز و استعمار ستیز [[شیعه]] بود که براى بقاء [[دین|دین]] و مجد و عظمت [[پاکستان]]، فداکارى فراوان نمود و سرانجام توسط عناصر ضددین و تفکر انقلاب اسلامى به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رسید. شهید حسینى زبان گویاى انقلاب اسلامى [[ایران]] در شبه قاره هند بود.
  
جامعه متمدن بشرى، مرهون زحمات خالصانه دانشمندانى است كه سروش آزادى، خودشناسى و اقتدار فرهنگى-سياسى را از وراء مرزهاى مادى الهام گرفتند و در پرتوش خدمات تحسين انگيز، بر جاى بنهادند. اين نوشتار، جهت معرفى چهره علامه شهيد سيد عارف حسين حسينى، است. آن سرو و نخلى، كه براى بقاء دين، مجد و عظمت جامعه دينى پاكستان، فداكارى فراوانى نمود و سرانجام توسط عناصر ضددين و تفكر انقلاب اسلامى به درجه رفيع شهادت نايل آمد، حيات پربارش در جامعه مسلمان پاكستان، مشعل فروزان هدايت گرديد، شهادت او سبب استحكام باورهاى دينى و افشاى چهره دشمنان [[اسلام]] شد.
+
{{شناسنامه عالم
 +
||نام کامل = سید عارف حسین حسینى
 +
|تصویر=[[پرونده:Aref h.jpg|۲۲۰px|center]]
 +
||زادروز =  ۱۳۲۰ شمسی
 +
|زادگاه = پاراچنار، [[پاکستان]]
 +
|وفات =  ۱۳۶۷ شمسی
 +
|مدفن =  پاراچنار، پاکستان
 +
|اساتید = [[امام خمینی]]، [[مرتضی مطهری|شهید مطهرى]]، [[شهید سید اسدالله مدنی|سید اسدالله مدنى]]، [[ناصر مکارم شیرازی|ناصر مکارم شیرازى]]،...
 +
|شاگردان =
 +
|آثار =
 +
}}
  
==تولد==
+
==تحصیلات و اساتید==
  
پيشاور مركز استان سرحد پاكستان است كه به كشور افغانستان، مرز دارد و در شمال غربى آن فرماندارى است به نام «پاراچنار» كه حدود 200 كيلومتر از پيشاور فاصله دارد و در 10 كيلومترى پاراچنار روستاى مرزى واقع شده است به نام «پيوار» در اين روستاى مرزى سه قبيله زندگى مى كنند به نام هاى «غندى خيل»، «على زائى» و «دويرزائى» كه شهيد سيد عارف حسين حسينى از قبيله دويرزائى «پيوار» مى باشد جمعيت شيعيان «پاراچنار» قريب به 200 هزار نفر مى رسد.
+
سید عارف حسین حسینى متولد سال ۱۳۲۰ شمسى، در [[پاکستان|پاکستان]] است. او نخست تحت تعلیم و تربیت پدرش که سید فضل حسین میان بود، قرار گرفت و از سرچشمه [[تقوا]] و کمال وى سیراب گشت. وی پس از اخذ دیپلم بر اساس رغبت زیادى که به فراگیرى علوم آل محمد صلی الله علیه و آله داشت وارد [[حوزه علمیه]] جعفریه پاراچنار شد و نزد استاد حاجى غلام جعفر لقمان، در مدت کوتاهى [[ادبیات عرب|ادبیات عرب]] را فراگرفت و به مرحله سطوح عالى رسید.
  
در سال 1320 هجرى شمسى، شهيد حسينى در يكى از خانواده هاى مذهبى و روحانى قبيله مذكور، ديده به جهان گشود.
+
سید عارف حسین جهت فراگیرى بیشتر علوم دینى در سال ۱۳۴۶ راهى حوزه علمیه [[نجف]] اشرف گردید، همان ایام مصادف بود با تبعید [[امام خمینی]] و سلطه جائرانه سوسیال بعثى ها در [[عراق]] که دشوارترین دوره در عمر حوزه علمیه نجف اشرف بود. با وجود موانع متعدد و فقر اقتصادى، عارف حسین حسینى نخست در مدرسه علمیه «بشریه» و سپس مدتى بعد در مدرسه علمیه دارالحکمه سکنى گزید.
==تحصيل==
 
  
از آنجايى كه سيد عارف حسين حسينى از بقاياى سلسله مردان علم و كمال بود، مسير پاك آن نيكمردان را پيمود. نخست تحت تعليم و تربيت پدرش كه سيد فضل حسين ميان بود، قرار گرفت و از سرچشمه تقوا و كمال وى سيراب گشت. با آماده شدن شرايط سنى وارد مدرسه ابتدائى و سپس راهنمائى گرديد و با استعداد سرشارى كه داشت، سريع مراتب تحصيل را پشت سر نهاد.
+
این شهید عالی‌قدر، علوم حوزوی را در [[نجف]] اشرف نزد اساتید زیر گذراند:
  
به عنوان شاگرد ممتاز، راهى دبيرستان پاراچنار گرديد و در سال 1343 ش. دوره دبيرستان را با موفقيت به پايان رسانيد، پس از اخذ ديپلم بر اساس رغبت زيادى كه به فراگيرى علوم آل محمد صلی الله علیه و آله داشت وارد حوزه علميه جعفريه پاراچنار شد و نزد استاد حاجى غلام جعفر لقمان، در مدت كوتاهى ادبيات عرب را فراگرفت و به مرحله سطوح عالى رسيد.
+
* آیت الله [[شهید سید اسدالله مدنی|سید اسدالله مدنى]]: ([[شرح لمعه]])
 +
* سید مجتبى لنکرانى: ([[فرائد الاصول (کتاب)|رسایل]])
 +
* آیت الله مرتضوى: ([[مکاسب (کتاب)|مکاسب]])
  
و جهت فراگيرى بيشتر علوم دينى در سال 1346 راهى حوزه علميه [[نجف]] اشرف گرديد، همان ايام مصادف بود با تبعيد حضرت امام و سلطه جائرانه سوسيال بعثى ها در عراق كه دشوارترين دوره در عمر حوزه علميه نجف اشرف بود. و با وجود موانع متعدد و فقر اقتصادى، شهيد عارف حسين حسينى نخست در مدرسه علميه «بشريه» و سپس مدتى بعد در مدرسه علميه دارالحكمه سكنى گزيد.
+
همچنین در [[حوزه علمیه قم]]، قبل از انقلاب اسلامى نزد اساتید بزرگ، کتاب‌ها و درس‌هاى ذیل را فراگرفت:
  
==اساتيد==
+
* آیت الله [[مرتضی مطهری|شهید مرتضى مطهرى]]: ([[فلسفه]])
 +
* آیت الله [[آیت الله محمدفاضل لنکرانی|فاضل لنکرانى]]: (جلد اول [[کفایة الاصول (کتاب)|کفایه]])
 +
* آیت الله [[جعفر سبحانی|جعفر سبحانى]]: (جلد دوم کفایه)
 +
* استاد ستوده: ([[مکاسب (کتاب)|مکاسب]])
 +
* آیت الله محسن حرم پناهى: ([[عقاید]] اسلامى)
 +
* آیت الله [[ناصر مکارم شیرازی|ناصر مکارم شیرازى]]: (خارج [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]])
 +
* آیت الله [[میرزا جواد تبریزی|شیخ جواد تبریزى]]: (خارج [[فقه]]).<ref>مصاحبه با حجت الاسلام شیخ محمدعلى فیاضى کشمیرى (از هم‌درس‌هاى شهید).</ref>
  
اين شهيد عالي‌قدر گام‌هاى نخستين تعليم و تربيت را نزد پدرش مرحوم سيد فضل حسين ميان برداشت و سپس براى طى نمودن مدارج بالاتر علمى از محضر حاجى غلام جعفر لقمان ادبيات عرب را خواند و تا لمعه رساند و سپس راهى نجف اشرف شده و نزد اساتيد:
+
==فعالیت‌هاى سیاسى==
  
- آيت الله سيد اسدالله مدنى: شرح لمعه را.
+
شهید سید عارف حسین حسینى در ایام اقامت در [[نجف]] اشرف در کنار مردان عمل و اسوه مبارزه قرار گرفت. اولین آشنایى ایشان با شخصیت محبوب امت اسلام، [[امام خمینی|امام خمینى]] بود. این آشنایى آغاز تحول فکرى و سیاسى در زندگى این شهید بود. در اول برخورد با امام مجذوب گشته و تحت هدایت پیامبرگونه ایشان قرار گرفت و در متن وقایع سیاسى وارد گردید.  
  
- سيد مجتبى لنكرانى: رسايل را و نزد.
+
یکى از هم‌درس‌هاى وى مى گوید: «در عصر حاکمیت بعثى ها، از آنجایى که [[سید محسن حکیم|آیت الله العظمى حکیم]] با دیدگاه هاى حزب بعث مخالف و آن را به عنوان نگرش انحرافى و مخالف تفکر دینى معرفى مى کرد با واکنش دولت بعثى مواجه شده، ایشان را در [[کوفه]] در محاصره قرار دادند و فعالیت وى را محدود ساختند. در مورد فعالیت هاى سیاسى شهید حسینى در [[عراق]] یکى از فرزندانش مى گوید: «به دلیل شرکت در فعالیت هاى انقلابى و شرکت در تظاهرات، در اعتراض به ظلمى که نسبت به آیت الله العظمى حکیم اعمال مى شد، دستگیر و حدود یک ماه زندانى و سپس توسط بعثى هاى جابر از عراق اخراج گردید».<ref>مصاحبه با حجت الاسلام سید على حسینى فرزند شهید.</ref>
  
- آيت الله مرتضوى: مكاسب را تا خيارات خواند.
+
وی پس از اخراج از عراق به [[پاکستان]] رفت و به فعالیت هاى علمى-سیاسى خود پرداخت و نفوذ گسترده در بین اقشار امت مسلمان پاکستان پیدا نمود. در سال ۱۳۵۳ دوباره جهت فراگیرى بیشتر [[علوم اسلامی|علوم اسلامى]]، راهى [[نجف]] اشرف شد و با ندادن اجازه ورود به کشور عراق، ناگزیر مقیم [[حوزه علمیه قم]] گردید و در کنار تحصیل به فعالیت هاى سیاسى نیز مشغول شد. ورود شهید حسینى به حوزه علمیه [[قم]] همزمان بود با گسترش نهضت جهانى [[امام خمینى]]. این شهید هم خود در تظاهرات شرکت مى کرد، هم دیگر طلاب پاکستانى ساکن حوزه علمیه قم را، ترغیب مى نمود و از این رو طلاب غیر ایرانى، به خصوص طلاب پاکستانى، تحت مراقبت شدید [[ساواک|ساواک]] قرار گرفتند و به همین سبب شهید حسینى را پس از شناسایى، دستگیر و از [[ایران|ایران]] اخراج نمودند.
  
و در حوزه علميه قم، قبل از انقلاب اسلامى نزد اساتيد بزرگ، كتاب‌ها و درس‌هاى ذيل را فراگرفت.
+
شهید سید عارف حسین حسینى پس از ورود به پاکستان بیکار نماند و براى بیدارى توده هاى پاکستان چهره سفاک شاه ایران را معرفى کرد و از نهضت اسلامى امام خمینى که در حال پیروزى بود، حمایت نمود. در کتاب زندگینامه شهید حسینى، آمده است: «شهید حسینى حضرت امام خمینى را، به عنوان ولى امر مسلمانان و رهبر جهان [[اسلام]] براى مسلمانان پاکستان معرفى کرد و علیرغم مخالفت ها با قاطعیت تمام، راه خود را ادامه داد و همواره در پى نشر افکار بلند و انقلابى رهبر مستضعفان جهان، تلاش مى‌کرد تا آنجا که به پشتیبانى از نهضت و انقلاب اسلامى ایران، راهپیمایى دویست کیلومترى را تدارک دید و به همراه چند هزار نفر از مردم «پاراچنار» پاکستان بسوى «پیشاور» حرکت کرد. در پیشاور با تشکیل یک اجتماع عظیم، از حضرت امام امت و انقلاب اسلامى، اعلام حمایت کرد. این حرکت که در نوع خود در تاریخ پاکستان بى‌نظیر بود، موجب آگاهى توده ها نسبت به حقانیت انقلاب اسلامى گردید».<ref>زندگینامه شهید حسینى، ص ۲۸-۲۷.</ref>
  
- آيت الله شهيد مرتضى مطهرى: درس فلسفه.
+
این شهید براى شروع تحول فرهنگى-سیاسى در ساختار جامعه پاکستان اقدامات حساب شده اى را انجام داده و [[شیعه|شیعیان]] پاکستان را از ماهیت حکومت نظامى ضیاءالحق آگاه ساخت و علناً با حکومت ظالم او مخالفت کرد. از طرف دولت پیشنهادهاى زیادى براى مذاکره شد و مى خواستند شهید حسینى راه سازش را در پیش گیرد، اما شهید حسینى آن را به هیچ وجه قبول نکرد. 
  
- آيت الله فاضل لنكرانى: جلد اول كفايه.
+
شهید عارف حسینى پس از انتخاب به رهبرى، قلمرو فعالیت هاى انقلابى خود را گسترش داد. او محو شدن مفاسد اجتماعى، اقتصادى و [[فرهنگ|فرهنگى]] را در پاکستان در یک حرکت بنیادى در بافت کلى جامعه پاکستان مى دانست و از این جهت انقلاب اسلامى را در پاکستان تنها راه حل آن به حساب مى آورد و چنین عقیده داشت: «حل تمام این مشکلات از راه یک انقلاب اسلامى خواهد بود، مانند انقلاب اسلامى که در [[ایران|ایران]] برپا شد و دشمن هم امروز به حقانیت آن اعتراف دارد، اکنون آمریکا با این که میلیون‌ها دلار صرف کرده است در دل محرومان و مظلومان جهان جایی ندارد و علیرغم همه مخالفت‌هاى قدرت‌هاى استکبارى، دل محرومان و مظلومان جهان، مالامال از محبت به انقلاب اسلامى ایران و [[امام خمینی|امام خمینى]] است».<ref>پیام به مستضعفین، از زندگینامه شهید حسینى، ص ۵۶.</ref>
 
 
- آيت الله جعفر سبحانى: جلد دوم كفايه.
 
 
 
- استاد ستوده: باقى مانده خيارات مكاسب.
 
 
 
- آيت الله محسن حرم پناهى: درس عقائد اسلامى.
 
 
 
- آيت الله ناصر مكارم شيرازى: خارج اصول.
 
 
 
- آيت الله شيخ جواد تبريزى: خارج فقه و... بهره فراوان كسب نمود.(1)
 
 
 
==فعاليت هاى سياسى==
 
 
 
شهيد سيد عارف حسين حسينى در ايام اقامت در [[نجف]] اشرف در كنار مردان عمل و اسوه مبارزه قرار گرفت. اولين آشنايى ايشان با شخصيت محبوب امت اسلام، امام خمينى  بود. اين آشنايى آغاز تحول فكرى و سياسى در زندگى اين شهيد بود.
 
 
 
در اول برخورد با امام مجذوب گشته و تحت هدايت پيامبرگونه ايشان قرار گرفت در متن وقايع سياسى وارد گرديد. يكى از هم‌درس‌هاى وى مى گويد: «در عصر حاكميت بعثى ها، از آنجايى كه آيت الله العظمى حكيم با ديدگاه هاى حزب بعث مخالف و آن را به عنوان نگرش انحرافى و مخالف تفكر دينى معرفى مى كرد با واكنش دولت بعثى مواجه شده، ايشان را در [[كوفه]] در محاصره قرار دادند و فعاليت وى را محدود ساختند. مردم عراق نيز از آيت الله العظمى حكيم پشتيبانى نكردند؛ روحانيت نجف تصميم گرفتند كه به ديدار ايشان از نجف به كوفه بروند.
 
 
 
من و شهيد عارف حسين حسينى با اتوبوس شهرى عازم كوفه و در كنار [[مسجد كوفه]] از اتوبوس پياده شديم. منزلى كه آيت الله العظمى حكيم اقامت داشت در كنار فرات بود. و در مسير ما كلانترى بود. نيروهاى پليس جلوى ما را گرفته و مانع از حركت ما به طرف بيت معظم له، شدند. در اين فرصت چند تن از طلاب «بصرى» وارد درگيرى با پليس شدند، من و شهيد عارف حسينى خود را به درون منزل ايشان رسانيديم و پس از سخنرانى آيت الله العظمى حكيم از منزل خارج شديم. همين كه مقابل كلانترى رسيديم، ديديم پليس با چوب هايى كه در دست دارد، طلاب را مى زند. شهيد حسينى جلوتر از ما حركت مى كرد و من پشت سر ايشان بودم كه ناگهان يكى از نيروهاى پليس دست دراز كرد تا عمامه مرا از سرم بردارد، شهيد عارف حسين حسينى با مشت محكم به سينه او زد و نقش بر زمينش ساخت. تعدادى از مردم كوفه كه در قهوه خانه نشسته بودند، با ديدن اين صحنه بيرون آمده و به حمايت از نيروهاى پليس شتافتند و پنج نفر از آن‌ها آمده، اطراف شهيد حسينى را گرفته و او را با عبايش پيچيده، به داخل كلانترى بردند و زندانيش ساختند»(2) و در مورد فعاليت هاى سياسى شهيد حسينى در [[عراق]] يكى از فرزندانش چنين مى گويد: «به دليل شركت در فعاليت هاى انقلابى و شركت در تظاهرات، در اعتراض به ظلمى كه نسبت به آيت الله العظمى حكيم اعمال مى شد، دستگير و حدود يك ماه زندانى و سپس توسط بعثى هاى جابر از عراق اخراج گرديد».(3)
 
 
 
و پس از اخراج از عراق به پاكستان رفت و به فعاليت هاى علمى-سياسى خود پرداخت و نفوذ گسترده در بين اقشار امت مسلمان پاكستان پيدا نمود. در سال 1353 دوباره جهت فراگيرى بيشتر علوم اسلامى، راهى [[نجف]] اشرف شد و با ندادن اجازه ورود به كشور عراق، ناگزير مقيم حوزه علميه قم گرديد و در كنار تحصيل به فعاليت هاى سياسى نيز مشغول شد. ورود شهيد حسينى  به حوزه علميه [[قم]] همزمان بود، با گسترش نهضت جهانى [[امام خمينى]]. اين شهيد هم خود در تظاهرات شركت مى كرد هم ديگر طلاب پاكستانى، ساكن حوزه علميه قم را، ترغيب مى نمود و از اين رو طلاب غيرايرانى، به خصوص طلاب پاكستانى، تحت مراقبت شديد ساواك قرار گرفتند و به همين سبب شهيد حسينى را پس از شناسايى، دستگير و از ايران اخراج نمودند.
 
 
 
شهيد سيد عارف حسين حسينى پس از ورود به پاكستان بيكار نماند و براى بيدارى توده هاى پاكستان چهره سفاك شاه ايران را معرفى كرد و از نهضت اسلامى امام خمينى كه در حال پيروزى بود، حمايت نمود. در كتاب زندگينامه شهيد حسينى، آمده است: «شهيد حسينى حضرت امام خمينى را، به عنوان ولى امر مسلمانان و رهبر جهان اسلام براى مسلمانان پاكستان معرفى كرد و علیرغم مخالفت ها با قاطعيت تمام، راه خود را ادامه داد و همواره در پى نشر افكار بلند و انقلابى رهبر مستضعفان جهان، تلاش مى‌كرد تا آنجا كه به پشتيبانى از نهضت و انقلاب اسلامى ايران، راهپيمايى دويست كيلومترى را تدارك ديد و به همراه چند هزار نفر از مردم «پاراچنار» بسوى «پيشاور» حركت كرد. در پيشاور با تشكيل يك اجتماع عظيم، از حضرت امام امت و انقلاب اسلامى، اعلام حمايت كرد. اين حركت كه در نوع خود در تاريخ پاكستان بى‌نظير بود، موجب آگاهى توده ها نسبت به حقانيت انقلاب اسلامى گرديد».(4)
 
 
 
==زمينه‌سازى انقلاب اسلامى==
 
 
 
اين شهيد براى شروع تحول فرهنگى-سياسى در ساختار جامعه پاكستان اقدامات حساب شده اى را انجام داده و شيعيان پاكستان را از ماهيت حكومت نظامى ضياءالحق آگاه ساخت. در اين باره، آمده است كه: «در ششم جولاى 1986 ايشان اعلام كرد كه: ما وارد سياست خواهيم شد. زماني كه ضياءالحق، ديكتاتور معروف پاكستان بود، هيچ كس جرأت نمى كرد عليه ضياءالحق قيام كند حتى «بى‌نظير بوتو» كه نخست وزير بود، نمى توانست بر عليه او ابراز عقيده كند. شهيد حسينى در اوايل رهبرى علناً با حكومت ظالم ضياءالحق مخالفت كرد. از طرف دولت پيشنهادهاى زيادى براى مذاكره شد و مى خواستند شهيد حسينى راه سازش را در پيش گيرد. اما شهيد حسينى آن را به هيچ وجه قبول نكرده در سال 1980 دولت قوانينى به تصويب رساند كه در آن حقوق شيعيان تضييع شده بود و شيعيان را در اقليت قرار داده بودند. آن زمان كه رهبر شيعيان پاكستان مفتى جعفر حسينى بود. اعلام كرد كه همه شيعيان جهت اعتراض به اين قانون، در «اسلام آباد» تجمع كنند. دولت اعتراض مردم را قبول نكرد و شيعيان به دبيرخانه (كه نخست وزيرى و مجلس سنا در آن واقع است) حمله كردند و يكى از شيعيان در اين راه شهيد شد و نتيجه آن (اعتراضات) به تصويب رسيدن قرار داد بين شيعيان و دولت بود.
 
 
 
يكى از محركين اصلى و از كسانى كه در اين جريان فعاليت زيادى داشت، شهيد عارف حسينى بود و بعد از دستگيرى مفتى جعفر حسينى شهيد حسينى فعاليت خود را شدت بخشيد».(5) شهيد عارف حسينى پس از انتخاب به رهبرى، قلمرو فعاليت هاى انقلابى خود را گسترش داد. او محو مفاسد اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى را در پاكستان در يك حركت بنيادى در بافت كلى جامعه پاكستان مى دانست و از اين جهت انقلاب اسلامى را در پاكستان تنها راه حل آن به حساب مى آورد و چنين عقيده داشت: «حل تمام اين مشكلات از راه يك انقلاب اسلامى خواهد بود، مانند انقلاب اسلامى كه در ايران برپا شد و دشمن هم امروز به حقانيت آن اعتراف دارد، اكنون آمريكا با اين كه ميليون‌ها دلار صرف كرده است در دل محرومان و مظلومان جهان جاى ندارد و علیرغم همه مخالفت‌هاى قدرت‌هاى استكبارى، دل محرومان و مظلومان جهان، مالامال از محبت به انقلاب اسلامى ايران و امام خمينى  است».(6)
 
 
 
رابطه دوستانه شهيد حسينى با رهبران جمهورى اسلامى حكايت از وفادارى وى نسبت به انقلاب اسلامى ايران دارد. در واقع علامه عارف حسين حسينى زبان گوياى انقلاب اسلامى در شبه قاره هند بود.(6)
 
  
 
==خدمات اجتماعى==
 
==خدمات اجتماعى==
اين شهيد عالى مقام، جهت گسترش معارف آل محمد صلی الله علیه و آله مراكز آموزشى و عبادى زيادى را در شهرهاى مختلف پاكستان بنا نهاده است و ما در اين مجال كوتاه به چند مورد آن اشاره مى كنيم:
+
این شهید عالى مقام، جهت گسترش معارف آل [[پیامبر اسلام|محمد]] صلی الله علیه و آله، مراکز آموزشى و عبادى زیادى را در شهرهاى مختلف [[پاکستان]] بنا نهاده است و ما در این مجال کوتاه به چند مورد آن اشاره مى کنیم:  
 
 
دارالمعارف اسلاميه: در اين كانون آموزشى، با برنامه هاى سنتى و جديد به پرورش فرزندان مسلمان مى پرداخت، تدريس رشته هاى نو و پاسخگويى به نياز جامعه بر اساس شرايط زندگى اجتماعى عصر، همانند اقتصاد، علوم سياسى و آموزش‌هاى اعتقادى جريان داشت. در كشورى كه تقابل فرهنگى به صورت سيار و پرپيچ و خم رواج داشت، چنين حوزه هاى معارف دينى، نقش حساس و مؤثرى ايفاء مى كردند و با پاسدارى از حريم مكتب، رسالت خويش را به انجام مى رساندند.
 
 
 
و پس از شهادت اين عارف دلسوز اسلام، اسم اين مركز دينى-علمى تغيير يافته و اكنون بنام جامعه شهيد عارف الحسين الحسينى خوانده مى شود. با توجه به عدم امكانات اقتصادى لازم در مناطق شيعه‌نشين، اين حوزه دينى، بسيار زيبا و به شيوه جديد ساخته شده و از امكانات لازم برخوردار است. اين حوزه علميه در شهر پيشاور جامعه اهل البيت «انوار المدارس» در منطقه اى واقع شده است بنام (اوركزئى) كه قبايل آزاد زندگى مى كنند و تحت نظارت نماينده سياسى دولت مركزى اداره مى شود. اين مكان علمى نياز طلاب همانند، خوابگاه، مدرس و مسكن مدرسين را برطرف مى سازد و مسجدى بسيار مجلل را در كنار اين مدرسه ساخته است.
 
 
 
مساجد: علامه شهيد علاوه بر فعاليت هاى سياسى به آبادسازى مراكز عبادى نيز مى پرداخت. ايشان براى ايجاد مساجد در مناطق دورافتاده و محروم، برنامه‌ريزى وسيعى داشت و موفق شد در مناطق ايالت سرحد سند و بلوچستان اين برنامه ها را پياده كند، گرچه دشمنان اسلام به ايشان فرصت ندادند و او را از ملت گرفتند ولى او در مدت كوتاهى به ساخت و تأسيس مساجد متعددى موفق شد كه عبارتند از:
 
 
 
- مسجدى در منطقه بنگش.
 
 
 
- مسجدى در منطقه كچى.
 
 
 
- مسجدى در ستر سام.
 
 
 
- مسجدى در شبلان واقع در منطقه «كرم».
 
 
 
- مسجدى در «پيوار» زادگاهش.
 
 
 
- مسجدى جامع در مركز اوركزئى بنام كلايا.
 
 
 
- مسجدى در بخش على زائى.
 
 
 
- مسجدى در سرازئى.
 
 
 
- مسجدى در اندخيل «اوركزئى».
 
 
 
- مسجد باشكوهى در قصبه در كرمان در چهار مايلى پاراچنار.
 
 
 
- در مناطق بلوچستان پاكستان، سه مسجد جامع تأسيس كرده است.
 
 
 
- مسجدى در آزاد كشمير. امروز اين مساجد مراكز اسلام شناسى هزاران تن از مسلمانان اين مناطق به حساب مى آيد.
 
 
 
حسينيه: در مؤمن آباد بنگش؛ در منطقه سترسام و مناطق ديگر حسينيه هاى متعددى را بوجود آورده است.
 
 
 
درمانگاه: در شهرستان پاراچنار و در حاشيه شهر درمانگاهى به نام «شفاخانه علمدار» به همت ايشان ساخته شد، در اين درمانگاه علاوه بر وسايل درمانى و امكانات مورد نياز بيماران، سى تخت براى بسترى شدن بيماران مى باشد. پزشكان ماهر با وسايل و ابزار پيشرفته به معالجه بيماران مى پردازند.
 
 
 
در شهر كراچى: براى معالجه افراد فقير و بى‌پول درمانگاهى به نام «العصر» به دستور مستقيم ايشان تأسيس گرديد و هم‌اكنون در خدمت مردم محروم اين شهر قرار دارد».(7)
 
 
 
==ويژگي‌هاى اخلاقى==
 
 
 
شهيد عارف حسين حسينى علاوه بر برجستگى هاى علمى و سياسى، از صفات اخلاقى خوبى برخوردار بود. و از همين جهت خيلى زود توانست در قلوب مسلمانان پاكستان جا نمايد و خدمات شايسته اى را به انجام برساند و ما طبق اين مبحث به مواردى از آن اشاره مى نماييم:
 
 
 
تعبد: تقيد به برنامه هاى دينى و عبادى در هر شرايط در او ملموس بود؛ فرزندش چنين مى گويد: «به اعتقاد من رمز موفقيت شهيد عارف در حفظ [[اخلاص]] و تعبد ايشان بود. قبل از رهبرى هم اين خلق و خوى در ايشان بود، حفاظت و مداومت بر [[نماز شب]] ايشان قابل تحسين بود. گاه مسافرت‌هاى طولانى داشت، مثلاً هفده ساعت در مسافرت بود، اما با اين حال از نماز شب غافل نمى شد و در طول 24 ساعت شبانه‌روز 3 الى 4 ساعت خواب داشت و با آن خستگى زياد، نماز شب را ترك نمى كرد. در همه حال در سفر و حضر بر اقامه نماز شب تأكيد فراوان داشت. سجده هاى طولانى داشت و همچنين به [[دعاى كميل]] بسيار علاقمند بود و هر شب جمعه دعاى كميل مى خواند».(8)
 
 
 
يكى از دوستان دوران نجف شهيد حسينى درباره [[روح]] تعبد ايشان اظهار مى دارد: «در همان جوانى كه با هم در حوزه علميه نجف بوديم، تقوى و پرهيزكارى از سيمايش پيدا بود و هرگاه به [[زيارت]] قبر مولى الموحدين [[امام على]] علیه‌السلام مشرف مى شد و زيارت‌نامه مى خواند، تا آخر زيارت‌نامه يكنواخت اشك مى ريخت. چنان با هيجان و سوزدل بود، كه اطرافيانش را نيز منقلب مى ساخت».(9)
 
 
 
تواضع: شهيد عارف حسين حسينى از نظر تواضع كم‌نظير بود. چه قبل از انتخاب به رهبرى و نيز پس از آن، برخوردش بسيار شايسته و با همه نزديكان دوستانه بود و خود را بالاتر از اطرافيان به حساب نمى آورد. يكى از دوستان شهيد درباره تواضع ايشان چنين مى گويد: «دو قضيه از تواضع شهيد عارف حسين حسينى به نظر من آمده است:
 
 
 
1- يكى اين كه وقتى بنده در مدرسه ايشان (پيشاور) به عنوان مدرس اعزام شده بودم، گاهى بنده به عنوان امام جماعت، نماز جماعت مى خواندم. ايشان هم گاهى كه در پيشاور بودند و در حوزه علميه حضور داشتند در نماز جماعت شركت و به بنده اقتداء مى كردند. با اين كه بنده يك طلبه كوچك و ايشان قائد ملت جعفريه كشور پاكستان بود.
 
 
 
2- يك روز من و شهيد حسينى در داخل مدرسه علميه پيشاور قدم مى زديم، ايشان از من به عنوان مشاوره پرسيد: آقاى مهدوى! بفرمائيد كه بنده از طرف ايران دعوت شده ام چه بكنم، مسافرت بروم يا نه؟ شأن ايشان اجل از اين بود كه با طلبه كوچكى مثل بنده مشورت كند. بنده در جواب عرض كردم كه: آقا، ما قابليت اين را نداريم كه به جناب عالى نظر مشورت بدهيم. ايشان باز هم اصرار كردند لذا بنده مجبور شدم و عرض كردم: آقا، به نظر بنده جناب عالى مدرسه علميه را فعال كنيد و خودتان مشغول تدريس شويد. و اصلاً از مدرسه خارج نشويد و فقط نماينده هاى خود را روانه كنيد. در جواب گفتند: آقاى مهدوى! شما درست فرمودى، ولى بنده مجبورم كه به شهرها و روستاها بروم، چون اگر بنده نروم اختلافات مي‌افتد. بنده مجبورم كه اختلافات را حل كنم و بدون من اختلافات بعضى جاها حل نمى شود».(10)
 
 
 
درد اجتماعى: شهيد حسينى خود را وقف خدمات اجتماعى كرده بود، با توجه به عدم امكانات لازم به بسيارى از مناطق محروم و شهرهاى مرزى سفر مى كرد و به حل معضلات اقتصادى-فرهنگى توده هاى رنجديده [[شيعه]] مى پرداخت. او نه تنها در دوره رهبرى اين گونه بود، بلكه در ايام جوانى نيز خدمات اجتماعى اش را از كسى دريغ نمى كرد و در حد توان به حل آن اهتمام مى ورزيد. يكى از دوستان شهيد حسينى در اين باره چنين اظهارنظر مى نمايد: «در سال 1354 در حوزه علميه قم بودم، همسرم مريض و در بيمارستان (نيكويى) بسترى بود. شهيد حسينى هم در [[قم]] بود. روزى در خيابان ارم (آيت الله مرعشى نجفى) مرا ديد و از حال همسرم پرسيد. من از اين كه رابطه آنچنانى با ايشان نداشتم مسئله مريضى همسرم را به او نگفته بودم، از سؤال او تعجب نمودم كه چطور فهميده است؟
 
 
 
فرداى آن روز به وسيله يكى از همدرسى‌هايم مقدار سيصد تومان برايم فرستاد تا خرج بيمارستان نمايم و همچنين براى بهبودى همسرم در بيمارستان نياز به خون بود ولذا شهيد حسينى دو نفر را فرستاد خون دادند. با همكارى آن شهيد بزرگوار بود كه همسرم نجات يافت.
 
 
 
شهيد حسينى پس از رهبرى هم روحيه خدمت به توده ها را از دست نداد چون خودش از بين قشر محروم برخاسته بود. درد مردمى داشت و مشكلات آن‌ها را درك مى نمود و از اين رو به دورافتاده ترين مناطق كشور مى رفت. مثلاً در دهات (سند) كه فاقد امكانات مانند برق... بود مى رفت و به مشكلات آن‌ها مى پرداخت و حتى عبا را پهن مى كرد و [[نماز جماعت]] مى خواند».(11)
 
 
 
اخلاق در خانه: اين شهيد بزرگوار در خانه و با خانواده اش بسيار ساده و صميمى بود و اخلاقش در روابط خانوادگى همانند اخلاق سياسى و اجتماعى اش الگو بود. همسر شهيد در رابطه با روش او در خانه و خصوصيت شخصى اش اظهار مى دارد: «ما در زندگى با شهيد هيچ مشكلى نداشتيم؛
 
 
 
* 1- او بااخلاق بسيار خوب با ما رفتار مى كرد و مى فرمود: موقعى كه تمام خانواده را خوشحال مى بينم خستگى‌ام از بين مى رود.
 
 
 
* 2- ايشان تمام پول و مخارج خانه را بدست من مى داد و به من كاملاً اعتماد مى كرد و هميشه مى فرمود: من به شما اعتماد دارم و مى دانم كه امور خانه را بهتر از من مى توانيد اداره نمائيد.
 
 
 
* 3- همچنين ايشان براى پذيرايى هر چه بهتر از مهمانان تأكيد مى ورزيد.
 
 
 
* 4- ايشان با خويشان خود بانهايت عطوفت و رأفت رفتار مى كرد و اگر از آن‌ها كسى مريض مى شد و يا در مصيبتى مبتلا مى شد، هر كمكى كه امكان داشت به آن‌ها مى كرد و آن‌ها را يارى مى نمود. او از پول شخصى خود براى معالجه آنان اقدام مى نمود و حتى در بعضى مواقع آن‌ها را براى استراحت و گذراندن دوره معالجه يا نقاهت، به منزل خود مى آورد.
 
 
 
* 5- هرگاه درباره شهادت كسى خبرى مى شنيد مى فرمود: چقدر خوشبخت است كه سعادت شهادت را يافته است. ايشان در تمام نمازهاى خود از خدا مى خواست كه: خدايا! مرا از اين سعادت محروم نفرما.
 
 
 
* 6- و همچنين هر كجاى جهان مصيبتى بر شيعيان وارد مى شد، ايشان ناراحت مى شد و گاه در آن روز غذا ميل نمى كرد.
 
 
 
* 7- در زندگى مبارك خود هميشه كمتر مى خوابيد، تقريباً بيشتر وقت شب‌ها را به عبادت الهى اشتغال داشت و بعد از خواندن نماز فجر كمى استراحت مى كرد.
 
 
 
* 8- به غذاى لذيذ تمايل نداشت. البته درباره مهمانان خويش اين طور نبود. براى آن‌ها با كمال اهتمام دعوت مى كرد و غذاهاى خصوصى و لذيذ، تهيه مى كرد.(12)
 
 
 
اسلام گرايى: شهيد حسينى چه قبل از رهبرى و يا بعد از آن مدافع سرسخت اسلام و ارزش‌هاى آن بود و لحظه اى از سنگر پاسدارى دين غافل نشد. در مجامع علمى و سخنرانى ها شالوده زندگى سالم را در سايه [[قرآن]] دانسته و عمل به آن را مايه سربلندى مسلمين مى دانست. در اين مورد چنين گفته است: «قرآن خاص ابدى سعادت بشرى است و انسان را از ذلت و نكبت مى رهاند» و در موضوع قرآن و هدايت مى گفت: «قرآن فقط يك كتاب فقهى و تربيتى نيست، بلكه شامل اصول سياسى، اجتماعى، اقتصادى، عدالتى، روحانى و مادى نيز مى باشد. مسلمانان تا وقتى كه به قرآن عمل مى كردند، سرفراز و رستگار و باسعادت بودند و از لحظه اى كه از تعليمات اين كتاب آسمانى دورى جسته اند در معرض زوال و نابودى قرار گرفته اند. آن عظمت از دست رفته مسلمانان زمانى بر خواهد گشت كه مسلمين راه هاى غلط و انحرافى را ترك كرده و به [[قرآن]] روى آورند و به تعليمات آن عمل نمايند و قرآن را رهنماى خويش و چراغ زندگى خود قرار بدهند».(13)
 
 
 
اين شهيد براى وحدت اسلامى زياد زحمت كشيد. با علماء اهل سنت پاكستان و ساير بلاد و مسلمانان رابطه اى صميمى داشت. و قلمرو فعاليت هاى فرهنگى خود را تا شهرهاى سنى‌نشينى گسترش داده بود و با نفوذ كلام و نفس پاكى كه داشت، خيلى ها را شيفته فرهنگ اهلبيت علیه‌السلام ساخت. فرزندش مى گويد: «در پاكستان منطقه اى است به نام (چارسده و ديز) كه از مناطق صد در صد سنى‌نشين هستند و تعصب عجيبى نسبت به شيعيان دارند، شهيد حسينى در آنجا تبليغات خود را شروع كرد و براى مردم آن جا كتاب مى فرستاد و سخنرانى مى كرد. مهمترين هدفى را كه در اين كار دنبال مى كرد، اين بود كه اتحاد بين تسنن و تشيع محكمتر شود. بحمدالله در آنجا صدها نفر علاقمند به شيعه شدند و هم‌اكنون افراد ديگرى هم كه توسط شهيد حسينى؛ شيعه شدند، خود به خود فعاليت هاى مذهبى و تبليغى دارند».(14)
 
 
 
يكى از طلاب پاكستانى در اين رابطه چنين مى گويد: «در سال 1354 با هم [[مكه]] مشرف شديم، در «منى » چادر بزرگ به پا شده بود و علماء پاكستانى كه از اهل سنت بودند، در آنجا ساكن بودند. شهيد عارف حسين حسينى [[دعاى عرفه]] را خواندند، آن چنان جذاب و توأم با قلب شكسته بود كه حتى برادران سنى اشك مى ريختند وقتى به [[مكه]] آمديم از شهيد حسينى و همراهان دعوت كردند و در فضاى بسيار دوستانه به گفتگو پرداختند».(15)
 
 
 
استعمار ستيزى: شهيد حسينى در برابر دشمنان دين، از خود سازش نشان نمى داد و از مجامع سياسى، با قاطعيت نظام استكبارى را مورد حمله قرار مى داد و سرچشمه مفاسد سياسى و اقتصادى جهان را آمريكا معرفى مى كرد و با وجود نفوذ گسترده استعمار آمريكايى در پاكستان، هراسى نداشت و اين چنين جهان استعمار را مورد انتقاد قرار مى داد: «براى ما تعجب‌آور نيست اگر مى بينيم براى ايجاد اختلاف بين مسلمانان پاكستان مسجدى به نام (مسجد فيصل) در اسلام آباد ساختند و يا براى ايجاد اختلاف در بين مسلمانان پاكستان، دانشگاه هايى را به وجود آوردند. پس ما اين منطق را درك مى كنيم كه تنها با اين كارها منافع خود را دنبال مى كنند، به خاطر منافع خودشان مسلمانان را به جان يكديگر مى اندازند، براى منافع خودشان مساجد و مدارس را به صورت سنگر درمى آورند ولى ما اين منطق را درك نمى كنيم آن كه آل سعود به چه دليل براى از بين بردن انقلاب نيكاراگوا به نهضت ضدانقلابى «كنترا» كمك هاى مالى مى كند؟!
 
 
 
آمريكا كه خود را جمهورى‌خواه و حكومت خود را جمهورى مى انگارد، ببينيد در «پاناما» به چه توطئه‌هايى كه عليه پاناما دست نمى زند. «گرانادا» را ببينيد كه آمريكا چگونه به وسيله ارتش خود، حكومت آنجا را سرنگون و حكومتى مطابق خواسته هاى خود در آنجا بوجود آورد. اين آمريكا كه به «مسكو» رفته و حقوق بشر را به گورباچف، تدريس مى كند. ما در رابطه با همين حقوق بشر مى پرسيم: آقاى «ريگان»! شما سخن از حقوق كدام بشر را مطرح مى كنيد؟ آيا فلسطينى ها بشر نيستند؟ آيا در لبنان بشر نيست؟ «ويتنامى ها» بشر نبودند؟ در آفريقاى جنوبى بشر نيست؟ آن‌هايى كه در ايران در هواپيما و در حال سفر بودند، بشر نبودند؟ اين كدام بشر است كه آمريكا از آن دم مى زند؟ اين بشر همان بشرى است كه براى منافع آمريكا كار كند. چه اين بشر، يهودى باشد و چه حكام به اصطلاح مسلمان».(16) و ديگر سخنرانى هاى اين شهيد كه در اين فرصت كوتاه نمى شود. آن را گنجانيد، همه بيانگر شجاعت و قاطعيت او در برابر استكبار جهانى و در رأس آن، آمريكا است.
 
 
 
==فرزندان==
 
 
 
از شهيد عارف حسين حسينى هفت فرزند باقى مانده است، دو دختر و پنج پسر كه عبارتند از:
 
 
 
* 1- سيد محمد حسينى، تحصيل كرده؛
 
  
* 2- حجت الاسلام والمسلمين سيد على حسينى؛
+
* '''تأسیس دارالمعارف اسلامیه:''' در این کانون آموزشى، با برنامه هاى سنتى و جدید به پرورش فرزندان مسلمان مى پرداخت، تدریس رشته هاى نو و پاسخگویى به نیاز جامعه بر اساس شرایط زندگى اجتماعى عصر، همانند اقتصاد، علوم سیاسى و آموزش‌هاى اعتقادى جریان داشت. در کشورى که تقابل [[فرهنگ|فرهنگى]] به صورت سیار و پرپیچ و خم رواج داشت، چنین حوزه هاى معارف دینى، نقش حساس و مؤثرى ایفاء مى کردند و با پاسدارى از حریم مکتب، رسالت خویش را به انجام مى رساندند. و پس از شهادت این عارف دلسوز [[اسلام]]، اسم این مرکز دینى-علمى تغییر یافته و اکنون بنام جامعه شهید عارف الحسین الحسینى خوانده مى شود. با توجه به عدم امکانات اقتصادى لازم در مناطق [[شیعه|شیعه]] ‌نشین، این حوزه دینى، بسیار زیبا و به شیوه جدید ساخته شده و از امکانات لازم برخوردار است. این [[حوزه علمیه]] در شهر پیشاور جامعه اهل البیت «انوار المدارس» در منطقه اى واقع شده است بنام (اورکزئى) که قبایل آزاد زندگى مى کنند و تحت نظارت نماینده سیاسى دولت مرکزى اداره مى شود. این مکان علمى نیاز طلاب همانند، خوابگاه، مدرس و مسکن مدرسین را برطرف مى سازد و مسجدى بسیار مجلل را در کنار این مدرسه ساخته است.
 +
* '''احداث [[مسجد]] و [[حسینیه|حسینیه]]:''' علامه شهید علاوه بر فعالیت هاى سیاسى، به آبادسازى مراکز عبادى نیز مى پرداخت. ایشان براى ایجاد مساجد در مناطق دورافتاده و محروم، برنامه‌ریزى وسیعى داشت و موفق شد در مناطق ایالت سرحد سند و بلوچستان این برنامه ها را پیاده کند، گرچه دشمنان اسلام به ایشان فرصت ندادند و او را از ملت گرفتند ولى او در مدت کوتاهى به ساخت و تأسیس مساجد متعددى موفق شد که عبارتند از: مسجدى در منطقه بنگش - مسجدى در منطقه کچى - مسجدى در ستر سام - مسجدى در شبلان واقع در منطقه «کرم» - مسجدى در «پیوار» زادگاهش - مسجدى جامع در مرکز اورکزئى بنام کلایا - مسجدى در بخش على زائى - مسجدى در سرازئى - مسجدى در اندخیل «اورکزئى» - مسجد باشکوهى در قصبه در کرمان در چهار مایلى پاراچنار - در مناطق بلوچستان پاکستان، سه مسجد جامع تأسیس کرده است - مسجدى در آزاد کشمیر - در مؤمن آباد بنگش، در منطقه سترسام و مناطق دیگر حسینیه هاى متعددى را بوجود آورده است.
 +
* '''احداث درمانگاه:''' در شهرستان پاراچنار و در حاشیه شهر درمانگاهى به نام «شفاخانه علمدار» به همت ایشان ساخته شد، در این درمانگاه علاوه بر وسایل درمانى و امکانات مورد نیاز بیماران، سى تخت براى بسترى شدن بیماران مى باشد. پزشکان ماهر با وسایل و ابزار پیشرفته به معالجه بیماران مى پردازند. در شهر کراچى براى معالجه افراد فقیر و بى‌پول، درمانگاهى به نام «العصر» به دستور مستقیم ایشان تأسیس گردید و هم‌اکنون در خدمت مردم محروم این شهر قرار دارد».<ref>زندگینامه شهید حسینى، ص ۸۲ و ۸۱.</ref>
  
* 3- سيد حسين حسينى؛
+
==ویژگی‌هاى اخلاقى==
  
* 4- سيد سجاد حسينى؛
+
شهید عارف حسین حسینى علاوه بر برجستگى هاى علمى و سیاسى، از صفات اخلاقى خوبى برخوردار بود. و از همین جهت خیلى زود توانست در قلوب مسلمانان پاکستان جا نماید و خدمات شایسته اى را به انجام برساند و ما طبق این مبحث به مواردى از آن اشاره مى نماییم:
  
* 5- سيد حسن حسينى.
+
* '''تعبد:''' تقید به برنامه هاى دینى و عبادى در هر شرایط در او ملموس بود؛ فرزندش چنین مى گوید: «به اعتقاد من رمز موفقیت شهید عارف در حفظ [[اخلاص]] و تعبد ایشان بود. قبل از رهبرى هم این خلق و خوى در ایشان بود، حفاظت و مداومت بر [[نماز شب]] ایشان قابل تحسین بود. [[سجده]] هاى طولانى داشت و همچنین به [[دعای کمیل]] بسیار علاقمند بود و هر شب جمعه دعاى کمیل مى خواند». یکى از دوستان دوران نجف شهید حسینى درباره روح تعبد ایشان اظهار مى دارد: «در همان جوانى که با هم در حوزه علمیه [[نجف]] بودیم، تقوى و پرهیزکارى از سیمایش پیدا بود و هرگاه به [[زیارت]] قبر مولى الموحدین [[امام على]] علیه‌السلام مشرف مى شد و [[زیارتنامه|زیارت‌نامه]] مى خواند، تا آخر زیارت‌نامه یکنواخت اشک مى ریخت. چنان با هیجان و سوزدل بود، که اطرافیانش را نیز منقلب مى ساخت».<ref>مصاحبه با حجت الاسلام محمدعلى فیاضى کشمیرى (از هم‌دوره اى شهید).</ref>
 +
* '''تواضع:''' شهید عارف حسین حسینى از نظر [[تواضع]] کم‌نظیر بود. چه قبل از انتخاب به رهبرى و نیز پس از آن، برخوردش بسیار شایسته و با همه نزدیکان دوستانه بود و خود را بالاتر از اطرافیان به حساب نمى آورد. 
 +
* '''درد اجتماعى:''' شهید حسینى خود را وقف خدمات اجتماعى کرده بود، با توجه به عدم امکانات لازم به بسیارى از مناطق محروم و شهرهاى مرزى سفر مى کرد و به حل معضلات اقتصادى-فرهنگى توده هاى رنجدیده [[شیعه]] مى پرداخت. او نه تنها در دوره رهبرى این گونه بود، بلکه در ایام جوانى نیز خدمات اجتماعى اش را از کسى دریغ نمى کرد و در حد توان به حل آن اهتمام مى ورزید. شهید حسینى پس از رهبرى هم روحیه خدمت به توده ها را از دست نداد چون خودش از بین قشر محروم برخاسته بود. درد مردمى داشت و مشکلات آن‌ها را درک مى نمود و از این رو به دورافتاده ترین مناطق کشور مى رفت. مثلاً در دهات (سند) که فاقد امکانات مانند برق و ... بود مى رفت و به مشکلات آن‌ها مى پرداخت و حتى عبا را پهن مى کرد و [[نماز جماعت]] مى خواند».<ref>مصاحبه با شیخ حسین شریفى پاکستانى.</ref>
 +
* '''اخلاق در خانه:''' این شهید بزرگوار در خانه و با خانواده اش بسیار ساده و صمیمى بود و اخلاقش در روابط خانوادگى همانند اخلاق سیاسى و اجتماعى اش الگو بود. همسر شهید در رابطه با روش او در خانه و خصوصیت شخصى اش اظهار مى دارد: «ما در زندگى با شهید هیچ مشکلى نداشتیم؛ او بااخلاق بسیار خوب با ما رفتار مى کرد».
 +
* '''اسلام گرایى:''' شهید حسینى چه قبل از رهبرى و یا بعد از آن مدافع سرسخت [[اسلام]] و ارزش‌هاى آن بود و لحظه اى از سنگر پاسدارى [[دین|دین]] غافل نشد. در مجامع علمى و سخنرانى ها شالوده زندگى سالم را در سایه [[قرآن]] دانسته و عمل به آن را مایه سربلندى مسلمین مى دانست. در این مورد چنین گفته است: «قرآن خاص ابدى سعادت بشرى است و انسان را از ذلت و نکبت مى رهاند» و در موضوع قرآن و هدایت مى گفت: «قرآن فقط یک کتاب فقهى و تربیتى نیست، بلکه شامل اصول سیاسى، اجتماعى، اقتصادى، عدالتى، روحانى و مادى نیز مى باشد. مسلمانان تا وقتى که به قرآن عمل مى کردند، سرفراز و رستگار و باسعادت بودند و از لحظه اى که از تعلیمات این کتاب آسمانى دورى جسته اند در معرض زوال و نابودى قرار گرفته اند. آن عظمت از دست رفته مسلمانان زمانى بر خواهد گشت که مسلمین راه هاى غلط و انحرافى را ترک کرده و به قرآن روى آورند و به تعلیمات آن عمل نمایند و قرآن را رهنماى خویش و چراغ زندگى خود قرار بدهند».<ref>از سخنرانى هاى شهید: تحت عنوان قرآن و هدایت. از زندگینامه شهید، ص  ۱۰۷.</ref> این شهید براى وحدت اسلامى زیاد زحمت کشید. با علماء اهل سنت پاکستان و سایر بلاد و مسلمانان رابطه اى صمیمى داشت. و قلمرو فعالیت هاى فرهنگى خود را تا شهرهاى سنى‌نشینى گسترش داده بود و با نفوذ کلام و نفس پاکى که داشت، خیلى ها را شیفته فرهنگ اهلبیت علیه‌السلام ساخت. فرزندش مى گوید: «در پاکستان منطقه اى است به نام (چارسده و دیز) که از مناطق صد در صد سنى‌نشین هستند و تعصب عجیبى نسبت به شیعیان دارند، شهید حسینى در آنجا تبلیغات خود را شروع کرد و براى مردم آن جا کتاب مى فرستاد و سخنرانى مى کرد. مهمترین هدفى را که در این کار دنبال مى کرد، این بود که اتحاد بین تسنن و تشیع محکمتر شود. بحمدالله در آنجا صدها نفر علاقمند به شیعه شدند و هم‌اکنون افراد دیگرى هم که توسط شهید حسینى؛ شیعه شدند، خود به خود فعالیت هاى مذهبى و تبلیغى دارند».<ref>مصاحبه با سید على حسینى (فرزند شهید).</ref>
 +
* '''استعمار ستیزى:''' شهید حسینى در برابر دشمنان دین، از خود سازش نشان نمى داد و از مجامع سیاسى، با قاطعیت نظام استکبارى را مورد حمله قرار مى داد و سرچشمه مفاسد سیاسى و اقتصادى جهان را آمریکا معرفى مى کرد و با وجود نفوذ گسترده استعمار آمریکایى در پاکستان، هراسى نداشت و این چنین جهان استعمار را مورد انتقاد قرار مى داد: «براى ما تعجب‌آور نیست اگر مى بینیم براى ایجاد اختلاف بین مسلمانان پاکستان مسجدى به نام (مسجد فیصل) در اسلام آباد ساختند و یا براى ایجاد اختلاف در بین مسلمانان پاکستان، دانشگاه هایى را به وجود آوردند. پس ما این منطق را درک مى کنیم که تنها با این کارها منافع خود را دنبال مى کنند، به خاطر منافع خودشان مسلمانان را به جان یکدیگر مى اندازند، براى منافع خودشان مساجد و مدارس را به صورت سنگر درمى آورند ولى ما این منطق را درک نمى کنیم آن که آل سعود به چه دلیل براى از بین بردن انقلاب نیکاراگوا به نهضت ضدانقلابى «کنترا» کمک هاى مالى مى کند؟! آمریکا که خود را جمهورى‌خواه و حکومت خود را جمهورى مى انگارد، ببینید در «پاناما» به چه توطئه‌هایى که علیه پاناما دست نمى زند. «گرانادا» را ببینید که آمریکا چگونه به وسیله ارتش خود، حکومت آنجا را سرنگون و حکومتى مطابق خواسته هاى خود در آنجا بوجود آورد. این آمریکا که به «مسکو» رفته و حقوق بشر را به گورباچف، تدریس مى کند. ما در رابطه با همین حقوق بشر مى پرسیم: آقاى «ریگان»! شما سخن از حقوق کدام بشر را مطرح مى کنید؟ آیا [[فلسطین|فلسطینى]] ها بشر نیستند؟ آیا در [[لبنان]] بشر نیست؟ «ویتنامى ها» بشر نبودند؟ در آفریقاى جنوبى بشر نیست؟ آن‌هایى که در [[ایران|ایران]] در هواپیما و در حال سفر بودند، بشر نبودند؟ این کدام بشر است که آمریکا از آن دم مى زند؟ این بشر همان بشرى است که براى منافع آمریکا کار کند. چه این بشر، [[یهود|یهودى]] باشد و چه حکام به اصطلاح مسلمان».<ref>از زندگینامه شهید حسینى، ص ۱۹۲.</ref>
  
 
==شهادت==
 
==شهادت==
  
شهيد حسينى شخصيت متعهدى بود كه شجاعانه از حريم پاك مكتب دفاع و مانع بزرگ سر راه استعمار سياسى-فرهنگى در پاكستان بود، همانا استعمارگران خارجى و سياستمداران مستبد داخلى او را دشمن مى دانستند و سعى بر نابوديش داشتند و در اين فرصت كوتاه اشاره مى‌شود به روندى كه سرانجامش منجر به شهادت ايشان شد.
+
شهید حسینى شخصیت متعهدى بود که شجاعانه از حریم پاک مکتب دفاع و مانع بزرگ سر راه استعمار سیاسى-فرهنگى در پاکستان بود، همانا استعمارگران خارجى و سیاستمداران مستبد داخلى او را دشمن مى دانستند و سعى بر نابودیش داشتند.
 
 
پس از تولد كشور پاكستان و جدايى اش از شبه قاره هند، پاكستان كشورى بود فاقد سرمايه غنى و سالم فكرى-سياسى، و اعلام استقلال آن‌ها ناشى از تنفر از حاكميت استبدادى هندوها بر مسلمانان بود. و به علت عدم آشنايى اين كشور، با بينش دينى و معيارهاى سالم اعتقادى، به مرور زمان به فقر اقتصادى-سياسى و فرهنگى دچار گرديد و در نتيجه مورد هجوم فرهنگ بيگانه قرار گرفت. و از همه زودتر مورد تهاجم فرهنگى غرب سرمايه دارى و شرق سوسياليستى واقع شد، اين دو بلوك مبلغ روابط آزاد جنسى، بى‌حجابى، مواد مخدر و برنامه هاى ضددين بودند و در اين ميدان غربى ها بيشتر نفوذ خود را گستردند، رسانه هاى داخلى در راستاى برنامه هاى استعمارى و با تبليغات زهرآگين خود اذهان را، نسبت به اسلام و شعاير ملى-مذهبى بدبين مى ساختند. در چنين مقطع حساسى از حيات سياسى-فرهنگى و اخلاقى پاكستان، وارد شدن شخصيتى همانند شهيد حسينى در صحنه پيكار عليه تمام مظاهر تباهى فرهنگى-سياسى، براى جامعه مسلمان پاكستان از موهبت هاى خدايى تلقى مى شد و حضور امثال وى در ميدان عمل سياسى-فرهنگى براى استكبار جهانى و استبداد داخلى زنگ خطر بود. ولذا استعمارگران با نوكران منطقه اى و حلقه به گوشان پاكستانى خود، او را به شهادت رسانده و قلوب محرومان را مجروح ساختند.
 
 
 
'''در سنگر شهادت'''
 
 
 
شهيد سيد عارف حسين حسينى شامگاه 13 مرداد ماه 1367 از زادگاهش پاراچنار به پيشاور آمده و شب را در مدرسه علميه دارالمعارف ماند، قرار بود فردا صبح 14 مرداد براى شركت در يك مصاحبه مطبوعاتى به لاهور سفر كند و پس از ختم مصاحبه در اجتماع مردم سخنرانى نمايد و مسئله اى مهم درباره آينده موقعيت سياسى كشور، اعلام كند و مردم از شهرهاى دور و نزديك گرد هم آمده بودند تا به سخنان رهبر عالي‌قدر خويش گوش فرادهند.
 
 
 
شهيد حسينى [[نماز صبح]] جمعه همان روز را اقامه و پس از بجا آوردن فريضه الهى جهت تجديد [[وضو]] طرف وضوخانه كه طبقه دوم مدرسه علميه دارالمعارف بود، مى رود و پس از وضو همان طورى كه از پله ها پايين مى آيد، توسط جنايت كاران ناشناسى هدف گلوله اى قرار مى گيرد كه از تفنگ داراى «صداخفه كن» شليك مى شود و به محض اصابت گلوله ها با فرياد لا اله الا الله، نقش بر زمين مى گردد.
 
 
 
يكى از شاهدان عينى مى گويد: «من هنوز علت زمين افتادن را متوجه نشده بودم و نزديك شدم تا با كمك من ايشان از زمين برخيزد. ليكن وقتى كه من ايشان را از زمين بلند كردم، ديدم كه سينه و صورت ايشان هدف تير قرار گرفته است».(17)
 
 
 
طلاب مدرسه از اين فاجعه اطلاع يافته و خود را در كنار بدن شهيد حسينى مى رسانند، فرزندان آن شهيد، سيد على و سيد محمد حسينى كه در همان شب به همراه پدر از پاراچنار آمده بودند در هنگام حادثه، خود را به بالين جسد غرقه در خون پدر رسانده، اشك مى ريختند.
 
 
 
بدن آغشته در خون ايشان را طرف بيمارستان حركت دادند و پس از تحقيقات پزشكى درمى يابند كه گلوله ها سمى بود و به قلبى كه همواره در غم مظلومان مى تپيد، رسيده. پس از لحظه اى روحش به درجه رفيع شهادت نايل و به معبود مى پيوندد. مى رود تا درد و اندوه امت مظلوم [[شيعه]] و پيروان اهل بيت علیهم‌السلام را به اجداد طاهرينش برساند.
 
 
 
از خبر ترور و شهادت اين رهبر شهير، شهر پيشاور را ماتم فراگرفت، گريبان‌ها دريده و سراسيمه به خيابان‌ها ريختند. امت مسلمان و عاشق روحانيت و اسلام در لاهور كه انتظار مقدمش را مى كشيدند، نيز لباس ماتم به تن و در فراق رهبر دلسوز خويش، اشك مى ريختند.
 
 
 
صبح جمعه همان روز «14 مرداد ماه 1367» خبر شهادت سيد عارف حسين حسينى از تلويزيون پاكستان پخش و به گوش مسلمانان به خصوص شيعيان تحت ستم مى رسد، از اين مصيبت دل‌هاى آنان شكسته و با چشم هاى اشك آلود به همديگر تسليت مى گويند و غم وارده بر يتيمان شهيد حسينى وصف ناپذير است. احساسات آن روز مردم پاراچنار را نمى توان در قالب بيان و قلم ريخت و به توصيف آن نشست.
 
 
 
'''غروب آفتاب پاراچنار'''
 
 
 
پيكره پاك شهيد حسينى را به مدرسه دارالمعارف انتقال دادند، دوستان پيرامون جنازه اش تا صبح 15 مرداد، نوحه‌سرايى نمودند. هنگام طلوع آفتاب پيكرش را جانب پارك جناح (كه داخل شهر پيشاور است) حركت دادند، دسته هاى عزادار و به خصوص دو فرزند يتيم آن شهيد، در ميان درياى جمعيت حركت مى كردند، هيجان و اندوه جمعيت قابل توصيف نيست. در جمع تشييع كنندگان، پس از آن كه جمعيت دعوت به سكوت شدند، فرزندش سيد على حسينى خطاب به مردم چنين گفت: «اى ملت! من مفتخرم به اين كه امروز فرزند يك شهيد هستم، از شما خواهش مى كنم تا زمانى كه امام خمينى رهبر عظيم‌الشأن من و اميد مسلمانان جهان، زنده است. شما احساس يتيمى نكنيد ما تا ايشان زنده باشند، يتيم نيستيم».(18)
 
 
 
هيئت عالى رتبه اى از ايران اسلامى وارد پيشاور شد، تا در تشييع جنازه شهيد حسينى  شركت جويد، پس از ورود هيئت مذكور پيكرش بر روى دوش عاشقان اهل بيت علیهم‌السلام و با شركت شخصيت هاى  علمى، سياسى و نظامى به پارك جناح انتقال يافت پس از اقامه [[نماز]] بر پيكر پاك آن شهيد به امامت حضرت آيت الله جنتى، جنازه اش را با هلیكوپتر طرف زادگاهش (پاراچنار) حركت دادند.
 
 
 
پرچم هاى سياه بر بام خانه ها حكايت از عزاى عمومى در شهر پاراچنار مى نمود، تصاوير [[امام خمينى]] و شهيد حسينى بدست ياران مصيبت ديده آن شهيد حكايت از هم جهتى دو كشور مسلمان و همسنگرى دو مرد اخلاص و عمل داشت. پيكرش را در حوزه علميه «پاراچنار» بردند آن شب را نيز دفن نكردند، تا دوستان و شاگردانش پروانه‌وار گرد شمع وجودش بگردند و با اشك بدرقه اش كنند پس از اذان صبح در ميان سيلى از جمعيت نالان، جانب زادگاه اصلى اش «پيوار» حركت دادند و بدن ابرمرد پيكار و اسوه عمل را در درون خاك وطن و در كنار آرامگاه يكى از بزرگان كه از اجداد آن شهيد است، به خاك سپردند. او زير خاك خوابيد ولى آرمان بلندش را فرزندان و يارانش ادامه مى دهند و سنگرش را خالى نمى گذارند. انشاءالله
 
 
 
'''پيام هاى تسليت'''
 
 
 
پس از دريافت خبر شهادت علامه سيد عارف حسينى پيام هاى تسليت از طرف شخصيت‌هاى علمى-سياسى جهان اسلام سرازير شد كه در اين جا به يكى از آن پيام‌ها، بسنده مى كنيم:
 
 
 
[[امام خمينى]] رهبر كبير انقلاب اسلامى: خدمت حضرات علماى اعلام و حجج الاسلام و ملت بزرگوار پاكستان ايدهم الله تعالى پيام ها و تلگراف‌هاى تبريك و تسليت شما در رابطه با شهادت جناب حجت الاسلام آقاى سيد عارف حسين الحسينى، اين يار وفادار اسلام و انقلاب و مدافع محرومان و مستضعفان و اين فرزند راستين سيد و سالار شهيدان حضرت ابى عبدالله الحسين علیه‌السلام واصل گرديد.
 
 
 
گرچه اين حادثه بزرگ، قلوب مسلمانان و خصوصاً روحانيت متعهد اسلام را جريحه‌دار نمود، ولى مسئله اى دور از انتظار ما و ملت‌هاى مظلوم جهان و خصوصاً ملت بزرگوار پاكستان كه خود طعم تلخ استعمار را چشيده است و با مبارزه و جهاد و شهادت، استقلال خويش را بدست آورده است، نبود.
 
 
 
درد آشنايان جوامع اسلامى، هم آنان كه با محرومان و پابرهنگان ميثاق خون بسته اند، بايد توجه كنند كه در آغاز راه مبارزه اند و براى شكستن سدهاى استعمار و استثمار و رسيدن به اسلام ناب محمدى صلی الله علیه و آله راه طولانى در پيش دارند و براى امثال علامه عارف حسين حسينى بشارتى بالاتر از اين نبوده است كه از محراب [[عبادت]] حق عروج خونين «ارجعى الى ربّك» خويش را نظاره كند و جرعه وصل يار را از شهد شهادت بياشامد و شاهد وصول هزاران تشنه عدالت به سرچشمه نور گردد.(19)
 
 
 
پى  نوشت
 
 
 
(1). مصاحبه با حجت الاسلام شيخ محمدعلى فياضى كشميرى (از هم‌درس‌هاى شهيد) توسط مؤلف.
 
 
 
(2). همان.
 
 
 
(3). مصاحبه با حجت الاسلام سيد على حسينى فرزند شهيد، توسط مؤلف.
 
 
 
(4). زندگينامه شهيد حسينى، ص 28-27.
 
 
 
(5). مصاحبه با حجت الاسلام سيد على حسينى، توسط على باباجانى.
 
 
 
(6). پيام به مستضعفين: از زندگينامه شهيد حسينى، ص 56.
 
 
 
(7). زندگينامه شهيد حسينى، ص 82 و 81.
 
 
 
(8). مصاحبه با سيد على حسينى، توسط على باباجانى.
 
 
 
(9). مصاحبه با حجت الاسلام محمدعلى فياضى كشميرى (از هم‌دوره اى شهيد) توسط مؤلف.
 
 
 
(10). مصاحبه با شيخ على ناصر مهدوى پاكستانى (مسئول حوزه علميه قرآن و عترت قم) توسط مؤلف.
 
 
 
(11). مصاحبه با شيخ حسين شريفى پاكستانى «بلستانى» توسط مؤلف.
 
 
 
(12). مصاحبه با همسر شهيد حسينى: نقل از زندگينامه شهيد، ص 186.
 
 
 
(13). از سخنرانى هاى شهيد: تحت عنوان قرآن و هدايت. از زندگينامه شهيد، ص  107.
 
 
 
(14). مصاحبه با سيد على حسينى (فرزند شهيد) توسط على باباجانى.
 
 
 
(15). مصاحبه با شيخ حسين شريفى پاكستانى، توسط مؤلف.
 
  
(16). از زندگينامه شهيد حسينى، ص 192.
+
شهید سید عارف حسین حسینى ۱۳ مرداد ماه ۱۳۶۷ از زادگاهش پاراچنار به پیشاور آمده و شب را در مدرسه علمیه دارالمعارف ماند، قرار بود فردا صبح ۱۴ مرداد براى شرکت در یک مصاحبه مطبوعاتى به لاهور سفر کند و پس از ختم مصاحبه در اجتماع مردم سخنرانى نماید و مسئله اى مهم درباره آینده موقعیت سیاسى کشور، اعلام کند. امام او پس از اقامه [[نماز صبح]] جمعه، توسط جنایت کاران ناشناسى هدف گلوله اى قرار مى گیرد و با فریاد لا اله الا الله، نقش بر زمین مى گردد. پیکرش را در حوزه علمیه «پاراچنار» بردند و جانب زادگاه اصلى اش «پیوار» حرکت دادند و در کنار آرامگاه یکى از بزرگان که از اجداد آن شهید است، به خاک سپردند.
  
(17). سيد جواد هادى (از نزديكان شهيد حسينى) نقل از زندگينامه شهيد، ص 85.
+
[[امام خمینى]] رهبر کبیر انقلاب اسلامى پس از دریافت خبر شهادت سید عارف حسینى می گوید: ... گرچه این حادثه بزرگ، قلوب مسلمانان و خصوصاً روحانیت متعهد [[اسلام]] را جریحه‌دار نمود، ولى مسئله اى دور از انتظار ما و ملت‌هاى مظلوم جهان و خصوصاً ملت بزرگوار پاکستان که خود طعم تلخ استعمار را چشیده است و با مبارزه و جهاد و شهادت، استقلال خویش را بدست آورده است، نبود. درد آشنایان جوامع اسلامى، هم آنان که با محرومان و پابرهنگان میثاق خون بسته اند، باید توجه کنند که در آغاز راه مبارزه اند و براى شکستن سدهاى استعمار و استثمار و رسیدن به اسلام ناب محمدى صلی الله علیه و آله راه طولانى در پیش دارند و براى امثال علامه عارف حسین حسینى بشارتى بالاتر از این نبوده است که از محراب [[عبادت]] حق عروج خونین «ارجعى الى ربّک» خویش را نظاره کند و جرعه وصل یار را از شهد شهادت بیاشامد و شاهد وصول هزاران تشنه عدالت به سرچشمه نور گردد.<ref>صحیفه نور، ج ۱۹، ص ۷-۹ در تاریخ ۱۳۶۷/۵/۱۴.</ref>
  
(18). همان، ص 89.
+
==پانویس==
 +
{{پانویس}}
 +
==منابع==
  
(19). [[صحيفه نور]]، ج 19، ص 7-9 در تاريخ 1367/5/14.
+
*سید غلامحسین صادقى، "سید عارف حسین حسینى"، [[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]، جلد ۶.
  
(20). زندگينامه شهيد حسينى، ص 229-238.
+
==آرشیو عکس و تصویر==
 +
<gallery mode="packed" heights="170px">
 +
پرونده:سيد عارف حسين حسينى (1).jpg|شهید سید عارف حسین حسینی
 +
پرونده:سيد عارف حسين حسينى (2).jpg|شهید سید عارف حسین حسینی در جمع دوستان جوان طلبه
 +
پرونده:سيد عارف حسين حسينى (3).jpg|از راست: [[سید محمود هاشمی شاهرودی]] و شهید سید عارف حسین حسینی
 +
پرونده:سيد عارف حسين حسينى (4).jpg|از راست: قربان علی محقق کابلی و شهید سید عارف حسین حسینی
 +
پرونده:سيد عارف حسين حسينى (55).jpg|شهید سید عارف حسین حسینی
 +
پرونده:ح پناهی.jpg|از راست: شهید سید عارف حسین حسینی و [[آيت الله محسن حرم پناهي|محسن حرم پناهی]]
 +
پرونده:سيد عارف حسين حسينى (6).jpg|شهید سید عارف حسین حسینی و [[سید علی حسینی خامنه ای]]
 +
پرونده:سيد عارف حسين حسينى (7).jpg|پیکر غرق به خون شهید سید عارف حسین حسینی
 +
پرونده:سيد عارف حسين حسينى (88).jpg|بارگاه شهید سید عارف حسین حسینی در پاراچنار
 +
پرونده:سيد عارف حسين حسينى (888).jpg|قبر شهید سید عارف حسین حسینی
  
==منبع==
+
</gallery>
  
*سيد غلامحسين صادقى," سيد عارف حسين حسينى" ستارگان حرم، جلد 6
+
[[رده:علمای معاصر|حسینی،سيد عارف حسین]]
[[رده: علمای معاصر]]
 
 
[[رده:مبارزان علیه پهلوی]]
 
[[رده:مبارزان علیه پهلوی]]
 +
[[رده:علمای شهید]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۶ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۴۸

شهید سید عارف حسین حسینى (۱۳۲۰ - ۱۳۶۷ ش)، از روحانیون مبارز و استعمار ستیز شیعه بود که براى بقاء دین و مجد و عظمت پاکستان، فداکارى فراوان نمود و سرانجام توسط عناصر ضددین و تفکر انقلاب اسلامى به شهادت رسید. شهید حسینى زبان گویاى انقلاب اسلامى ایران در شبه قاره هند بود.

۲۲۰px
نام کامل سید عارف حسین حسینى
زادروز ۱۳۲۰ شمسی
زادگاه پاراچنار، پاکستان
وفات ۱۳۶۷ شمسی
مدفن پاراچنار، پاکستان

Line.png

اساتید

امام خمینی، شهید مطهرى، سید اسدالله مدنى، ناصر مکارم شیرازى،...




تحصیلات و اساتید

سید عارف حسین حسینى متولد سال ۱۳۲۰ شمسى، در پاکستان است. او نخست تحت تعلیم و تربیت پدرش که سید فضل حسین میان بود، قرار گرفت و از سرچشمه تقوا و کمال وى سیراب گشت. وی پس از اخذ دیپلم بر اساس رغبت زیادى که به فراگیرى علوم آل محمد صلی الله علیه و آله داشت وارد حوزه علمیه جعفریه پاراچنار شد و نزد استاد حاجى غلام جعفر لقمان، در مدت کوتاهى ادبیات عرب را فراگرفت و به مرحله سطوح عالى رسید.

سید عارف حسین جهت فراگیرى بیشتر علوم دینى در سال ۱۳۴۶ راهى حوزه علمیه نجف اشرف گردید، همان ایام مصادف بود با تبعید امام خمینی و سلطه جائرانه سوسیال بعثى ها در عراق که دشوارترین دوره در عمر حوزه علمیه نجف اشرف بود. با وجود موانع متعدد و فقر اقتصادى، عارف حسین حسینى نخست در مدرسه علمیه «بشریه» و سپس مدتى بعد در مدرسه علمیه دارالحکمه سکنى گزید.

این شهید عالی‌قدر، علوم حوزوی را در نجف اشرف نزد اساتید زیر گذراند:

همچنین در حوزه علمیه قم، قبل از انقلاب اسلامى نزد اساتید بزرگ، کتاب‌ها و درس‌هاى ذیل را فراگرفت:

فعالیت‌هاى سیاسى

شهید سید عارف حسین حسینى در ایام اقامت در نجف اشرف در کنار مردان عمل و اسوه مبارزه قرار گرفت. اولین آشنایى ایشان با شخصیت محبوب امت اسلام، امام خمینى بود. این آشنایى آغاز تحول فکرى و سیاسى در زندگى این شهید بود. در اول برخورد با امام مجذوب گشته و تحت هدایت پیامبرگونه ایشان قرار گرفت و در متن وقایع سیاسى وارد گردید.

یکى از هم‌درس‌هاى وى مى گوید: «در عصر حاکمیت بعثى ها، از آنجایى که آیت الله العظمى حکیم با دیدگاه هاى حزب بعث مخالف و آن را به عنوان نگرش انحرافى و مخالف تفکر دینى معرفى مى کرد با واکنش دولت بعثى مواجه شده، ایشان را در کوفه در محاصره قرار دادند و فعالیت وى را محدود ساختند. در مورد فعالیت هاى سیاسى شهید حسینى در عراق یکى از فرزندانش مى گوید: «به دلیل شرکت در فعالیت هاى انقلابى و شرکت در تظاهرات، در اعتراض به ظلمى که نسبت به آیت الله العظمى حکیم اعمال مى شد، دستگیر و حدود یک ماه زندانى و سپس توسط بعثى هاى جابر از عراق اخراج گردید».[۲]

وی پس از اخراج از عراق به پاکستان رفت و به فعالیت هاى علمى-سیاسى خود پرداخت و نفوذ گسترده در بین اقشار امت مسلمان پاکستان پیدا نمود. در سال ۱۳۵۳ دوباره جهت فراگیرى بیشتر علوم اسلامى، راهى نجف اشرف شد و با ندادن اجازه ورود به کشور عراق، ناگزیر مقیم حوزه علمیه قم گردید و در کنار تحصیل به فعالیت هاى سیاسى نیز مشغول شد. ورود شهید حسینى به حوزه علمیه قم همزمان بود با گسترش نهضت جهانى امام خمینى. این شهید هم خود در تظاهرات شرکت مى کرد، هم دیگر طلاب پاکستانى ساکن حوزه علمیه قم را، ترغیب مى نمود و از این رو طلاب غیر ایرانى، به خصوص طلاب پاکستانى، تحت مراقبت شدید ساواک قرار گرفتند و به همین سبب شهید حسینى را پس از شناسایى، دستگیر و از ایران اخراج نمودند.

شهید سید عارف حسین حسینى پس از ورود به پاکستان بیکار نماند و براى بیدارى توده هاى پاکستان چهره سفاک شاه ایران را معرفى کرد و از نهضت اسلامى امام خمینى که در حال پیروزى بود، حمایت نمود. در کتاب زندگینامه شهید حسینى، آمده است: «شهید حسینى حضرت امام خمینى را، به عنوان ولى امر مسلمانان و رهبر جهان اسلام براى مسلمانان پاکستان معرفى کرد و علیرغم مخالفت ها با قاطعیت تمام، راه خود را ادامه داد و همواره در پى نشر افکار بلند و انقلابى رهبر مستضعفان جهان، تلاش مى‌کرد تا آنجا که به پشتیبانى از نهضت و انقلاب اسلامى ایران، راهپیمایى دویست کیلومترى را تدارک دید و به همراه چند هزار نفر از مردم «پاراچنار» پاکستان بسوى «پیشاور» حرکت کرد. در پیشاور با تشکیل یک اجتماع عظیم، از حضرت امام امت و انقلاب اسلامى، اعلام حمایت کرد. این حرکت که در نوع خود در تاریخ پاکستان بى‌نظیر بود، موجب آگاهى توده ها نسبت به حقانیت انقلاب اسلامى گردید».[۳]

این شهید براى شروع تحول فرهنگى-سیاسى در ساختار جامعه پاکستان اقدامات حساب شده اى را انجام داده و شیعیان پاکستان را از ماهیت حکومت نظامى ضیاءالحق آگاه ساخت و علناً با حکومت ظالم او مخالفت کرد. از طرف دولت پیشنهادهاى زیادى براى مذاکره شد و مى خواستند شهید حسینى راه سازش را در پیش گیرد، اما شهید حسینى آن را به هیچ وجه قبول نکرد.

شهید عارف حسینى پس از انتخاب به رهبرى، قلمرو فعالیت هاى انقلابى خود را گسترش داد. او محو شدن مفاسد اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى را در پاکستان در یک حرکت بنیادى در بافت کلى جامعه پاکستان مى دانست و از این جهت انقلاب اسلامى را در پاکستان تنها راه حل آن به حساب مى آورد و چنین عقیده داشت: «حل تمام این مشکلات از راه یک انقلاب اسلامى خواهد بود، مانند انقلاب اسلامى که در ایران برپا شد و دشمن هم امروز به حقانیت آن اعتراف دارد، اکنون آمریکا با این که میلیون‌ها دلار صرف کرده است در دل محرومان و مظلومان جهان جایی ندارد و علیرغم همه مخالفت‌هاى قدرت‌هاى استکبارى، دل محرومان و مظلومان جهان، مالامال از محبت به انقلاب اسلامى ایران و امام خمینى است».[۴]

خدمات اجتماعى

این شهید عالى مقام، جهت گسترش معارف آل محمد صلی الله علیه و آله، مراکز آموزشى و عبادى زیادى را در شهرهاى مختلف پاکستان بنا نهاده است و ما در این مجال کوتاه به چند مورد آن اشاره مى کنیم:

  • تأسیس دارالمعارف اسلامیه: در این کانون آموزشى، با برنامه هاى سنتى و جدید به پرورش فرزندان مسلمان مى پرداخت، تدریس رشته هاى نو و پاسخگویى به نیاز جامعه بر اساس شرایط زندگى اجتماعى عصر، همانند اقتصاد، علوم سیاسى و آموزش‌هاى اعتقادى جریان داشت. در کشورى که تقابل فرهنگى به صورت سیار و پرپیچ و خم رواج داشت، چنین حوزه هاى معارف دینى، نقش حساس و مؤثرى ایفاء مى کردند و با پاسدارى از حریم مکتب، رسالت خویش را به انجام مى رساندند. و پس از شهادت این عارف دلسوز اسلام، اسم این مرکز دینى-علمى تغییر یافته و اکنون بنام جامعه شهید عارف الحسین الحسینى خوانده مى شود. با توجه به عدم امکانات اقتصادى لازم در مناطق شیعه ‌نشین، این حوزه دینى، بسیار زیبا و به شیوه جدید ساخته شده و از امکانات لازم برخوردار است. این حوزه علمیه در شهر پیشاور جامعه اهل البیت «انوار المدارس» در منطقه اى واقع شده است بنام (اورکزئى) که قبایل آزاد زندگى مى کنند و تحت نظارت نماینده سیاسى دولت مرکزى اداره مى شود. این مکان علمى نیاز طلاب همانند، خوابگاه، مدرس و مسکن مدرسین را برطرف مى سازد و مسجدى بسیار مجلل را در کنار این مدرسه ساخته است.
  • احداث مسجد و حسینیه: علامه شهید علاوه بر فعالیت هاى سیاسى، به آبادسازى مراکز عبادى نیز مى پرداخت. ایشان براى ایجاد مساجد در مناطق دورافتاده و محروم، برنامه‌ریزى وسیعى داشت و موفق شد در مناطق ایالت سرحد سند و بلوچستان این برنامه ها را پیاده کند، گرچه دشمنان اسلام به ایشان فرصت ندادند و او را از ملت گرفتند ولى او در مدت کوتاهى به ساخت و تأسیس مساجد متعددى موفق شد که عبارتند از: مسجدى در منطقه بنگش - مسجدى در منطقه کچى - مسجدى در ستر سام - مسجدى در شبلان واقع در منطقه «کرم» - مسجدى در «پیوار» زادگاهش - مسجدى جامع در مرکز اورکزئى بنام کلایا - مسجدى در بخش على زائى - مسجدى در سرازئى - مسجدى در اندخیل «اورکزئى» - مسجد باشکوهى در قصبه در کرمان در چهار مایلى پاراچنار - در مناطق بلوچستان پاکستان، سه مسجد جامع تأسیس کرده است - مسجدى در آزاد کشمیر - در مؤمن آباد بنگش، در منطقه سترسام و مناطق دیگر حسینیه هاى متعددى را بوجود آورده است.
  • احداث درمانگاه: در شهرستان پاراچنار و در حاشیه شهر درمانگاهى به نام «شفاخانه علمدار» به همت ایشان ساخته شد، در این درمانگاه علاوه بر وسایل درمانى و امکانات مورد نیاز بیماران، سى تخت براى بسترى شدن بیماران مى باشد. پزشکان ماهر با وسایل و ابزار پیشرفته به معالجه بیماران مى پردازند. در شهر کراچى براى معالجه افراد فقیر و بى‌پول، درمانگاهى به نام «العصر» به دستور مستقیم ایشان تأسیس گردید و هم‌اکنون در خدمت مردم محروم این شهر قرار دارد».[۵]

ویژگی‌هاى اخلاقى

شهید عارف حسین حسینى علاوه بر برجستگى هاى علمى و سیاسى، از صفات اخلاقى خوبى برخوردار بود. و از همین جهت خیلى زود توانست در قلوب مسلمانان پاکستان جا نماید و خدمات شایسته اى را به انجام برساند و ما طبق این مبحث به مواردى از آن اشاره مى نماییم:

  • تعبد: تقید به برنامه هاى دینى و عبادى در هر شرایط در او ملموس بود؛ فرزندش چنین مى گوید: «به اعتقاد من رمز موفقیت شهید عارف در حفظ اخلاص و تعبد ایشان بود. قبل از رهبرى هم این خلق و خوى در ایشان بود، حفاظت و مداومت بر نماز شب ایشان قابل تحسین بود. سجده هاى طولانى داشت و همچنین به دعای کمیل بسیار علاقمند بود و هر شب جمعه دعاى کمیل مى خواند». یکى از دوستان دوران نجف شهید حسینى درباره روح تعبد ایشان اظهار مى دارد: «در همان جوانى که با هم در حوزه علمیه نجف بودیم، تقوى و پرهیزکارى از سیمایش پیدا بود و هرگاه به زیارت قبر مولى الموحدین امام على علیه‌السلام مشرف مى شد و زیارت‌نامه مى خواند، تا آخر زیارت‌نامه یکنواخت اشک مى ریخت. چنان با هیجان و سوزدل بود، که اطرافیانش را نیز منقلب مى ساخت».[۶]
  • تواضع: شهید عارف حسین حسینى از نظر تواضع کم‌نظیر بود. چه قبل از انتخاب به رهبرى و نیز پس از آن، برخوردش بسیار شایسته و با همه نزدیکان دوستانه بود و خود را بالاتر از اطرافیان به حساب نمى آورد.
  • درد اجتماعى: شهید حسینى خود را وقف خدمات اجتماعى کرده بود، با توجه به عدم امکانات لازم به بسیارى از مناطق محروم و شهرهاى مرزى سفر مى کرد و به حل معضلات اقتصادى-فرهنگى توده هاى رنجدیده شیعه مى پرداخت. او نه تنها در دوره رهبرى این گونه بود، بلکه در ایام جوانى نیز خدمات اجتماعى اش را از کسى دریغ نمى کرد و در حد توان به حل آن اهتمام مى ورزید. شهید حسینى پس از رهبرى هم روحیه خدمت به توده ها را از دست نداد چون خودش از بین قشر محروم برخاسته بود. درد مردمى داشت و مشکلات آن‌ها را درک مى نمود و از این رو به دورافتاده ترین مناطق کشور مى رفت. مثلاً در دهات (سند) که فاقد امکانات مانند برق و ... بود مى رفت و به مشکلات آن‌ها مى پرداخت و حتى عبا را پهن مى کرد و نماز جماعت مى خواند».[۷]
  • اخلاق در خانه: این شهید بزرگوار در خانه و با خانواده اش بسیار ساده و صمیمى بود و اخلاقش در روابط خانوادگى همانند اخلاق سیاسى و اجتماعى اش الگو بود. همسر شهید در رابطه با روش او در خانه و خصوصیت شخصى اش اظهار مى دارد: «ما در زندگى با شهید هیچ مشکلى نداشتیم؛ او بااخلاق بسیار خوب با ما رفتار مى کرد».
  • اسلام گرایى: شهید حسینى چه قبل از رهبرى و یا بعد از آن مدافع سرسخت اسلام و ارزش‌هاى آن بود و لحظه اى از سنگر پاسدارى دین غافل نشد. در مجامع علمى و سخنرانى ها شالوده زندگى سالم را در سایه قرآن دانسته و عمل به آن را مایه سربلندى مسلمین مى دانست. در این مورد چنین گفته است: «قرآن خاص ابدى سعادت بشرى است و انسان را از ذلت و نکبت مى رهاند» و در موضوع قرآن و هدایت مى گفت: «قرآن فقط یک کتاب فقهى و تربیتى نیست، بلکه شامل اصول سیاسى، اجتماعى، اقتصادى، عدالتى، روحانى و مادى نیز مى باشد. مسلمانان تا وقتى که به قرآن عمل مى کردند، سرفراز و رستگار و باسعادت بودند و از لحظه اى که از تعلیمات این کتاب آسمانى دورى جسته اند در معرض زوال و نابودى قرار گرفته اند. آن عظمت از دست رفته مسلمانان زمانى بر خواهد گشت که مسلمین راه هاى غلط و انحرافى را ترک کرده و به قرآن روى آورند و به تعلیمات آن عمل نمایند و قرآن را رهنماى خویش و چراغ زندگى خود قرار بدهند».[۸] این شهید براى وحدت اسلامى زیاد زحمت کشید. با علماء اهل سنت پاکستان و سایر بلاد و مسلمانان رابطه اى صمیمى داشت. و قلمرو فعالیت هاى فرهنگى خود را تا شهرهاى سنى‌نشینى گسترش داده بود و با نفوذ کلام و نفس پاکى که داشت، خیلى ها را شیفته فرهنگ اهلبیت علیه‌السلام ساخت. فرزندش مى گوید: «در پاکستان منطقه اى است به نام (چارسده و دیز) که از مناطق صد در صد سنى‌نشین هستند و تعصب عجیبى نسبت به شیعیان دارند، شهید حسینى در آنجا تبلیغات خود را شروع کرد و براى مردم آن جا کتاب مى فرستاد و سخنرانى مى کرد. مهمترین هدفى را که در این کار دنبال مى کرد، این بود که اتحاد بین تسنن و تشیع محکمتر شود. بحمدالله در آنجا صدها نفر علاقمند به شیعه شدند و هم‌اکنون افراد دیگرى هم که توسط شهید حسینى؛ شیعه شدند، خود به خود فعالیت هاى مذهبى و تبلیغى دارند».[۹]
  • استعمار ستیزى: شهید حسینى در برابر دشمنان دین، از خود سازش نشان نمى داد و از مجامع سیاسى، با قاطعیت نظام استکبارى را مورد حمله قرار مى داد و سرچشمه مفاسد سیاسى و اقتصادى جهان را آمریکا معرفى مى کرد و با وجود نفوذ گسترده استعمار آمریکایى در پاکستان، هراسى نداشت و این چنین جهان استعمار را مورد انتقاد قرار مى داد: «براى ما تعجب‌آور نیست اگر مى بینیم براى ایجاد اختلاف بین مسلمانان پاکستان مسجدى به نام (مسجد فیصل) در اسلام آباد ساختند و یا براى ایجاد اختلاف در بین مسلمانان پاکستان، دانشگاه هایى را به وجود آوردند. پس ما این منطق را درک مى کنیم که تنها با این کارها منافع خود را دنبال مى کنند، به خاطر منافع خودشان مسلمانان را به جان یکدیگر مى اندازند، براى منافع خودشان مساجد و مدارس را به صورت سنگر درمى آورند ولى ما این منطق را درک نمى کنیم آن که آل سعود به چه دلیل براى از بین بردن انقلاب نیکاراگوا به نهضت ضدانقلابى «کنترا» کمک هاى مالى مى کند؟! آمریکا که خود را جمهورى‌خواه و حکومت خود را جمهورى مى انگارد، ببینید در «پاناما» به چه توطئه‌هایى که علیه پاناما دست نمى زند. «گرانادا» را ببینید که آمریکا چگونه به وسیله ارتش خود، حکومت آنجا را سرنگون و حکومتى مطابق خواسته هاى خود در آنجا بوجود آورد. این آمریکا که به «مسکو» رفته و حقوق بشر را به گورباچف، تدریس مى کند. ما در رابطه با همین حقوق بشر مى پرسیم: آقاى «ریگان»! شما سخن از حقوق کدام بشر را مطرح مى کنید؟ آیا فلسطینى ها بشر نیستند؟ آیا در لبنان بشر نیست؟ «ویتنامى ها» بشر نبودند؟ در آفریقاى جنوبى بشر نیست؟ آن‌هایى که در ایران در هواپیما و در حال سفر بودند، بشر نبودند؟ این کدام بشر است که آمریکا از آن دم مى زند؟ این بشر همان بشرى است که براى منافع آمریکا کار کند. چه این بشر، یهودى باشد و چه حکام به اصطلاح مسلمان».[۱۰]

شهادت

شهید حسینى شخصیت متعهدى بود که شجاعانه از حریم پاک مکتب دفاع و مانع بزرگ سر راه استعمار سیاسى-فرهنگى در پاکستان بود، همانا استعمارگران خارجى و سیاستمداران مستبد داخلى او را دشمن مى دانستند و سعى بر نابودیش داشتند.

شهید سید عارف حسین حسینى ۱۳ مرداد ماه ۱۳۶۷ از زادگاهش پاراچنار به پیشاور آمده و شب را در مدرسه علمیه دارالمعارف ماند، قرار بود فردا صبح ۱۴ مرداد براى شرکت در یک مصاحبه مطبوعاتى به لاهور سفر کند و پس از ختم مصاحبه در اجتماع مردم سخنرانى نماید و مسئله اى مهم درباره آینده موقعیت سیاسى کشور، اعلام کند. امام او پس از اقامه نماز صبح جمعه، توسط جنایت کاران ناشناسى هدف گلوله اى قرار مى گیرد و با فریاد لا اله الا الله، نقش بر زمین مى گردد. پیکرش را در حوزه علمیه «پاراچنار» بردند و جانب زادگاه اصلى اش «پیوار» حرکت دادند و در کنار آرامگاه یکى از بزرگان که از اجداد آن شهید است، به خاک سپردند.

امام خمینى رهبر کبیر انقلاب اسلامى پس از دریافت خبر شهادت سید عارف حسینى می گوید: ... گرچه این حادثه بزرگ، قلوب مسلمانان و خصوصاً روحانیت متعهد اسلام را جریحه‌دار نمود، ولى مسئله اى دور از انتظار ما و ملت‌هاى مظلوم جهان و خصوصاً ملت بزرگوار پاکستان که خود طعم تلخ استعمار را چشیده است و با مبارزه و جهاد و شهادت، استقلال خویش را بدست آورده است، نبود. درد آشنایان جوامع اسلامى، هم آنان که با محرومان و پابرهنگان میثاق خون بسته اند، باید توجه کنند که در آغاز راه مبارزه اند و براى شکستن سدهاى استعمار و استثمار و رسیدن به اسلام ناب محمدى صلی الله علیه و آله راه طولانى در پیش دارند و براى امثال علامه عارف حسین حسینى بشارتى بالاتر از این نبوده است که از محراب عبادت حق عروج خونین «ارجعى الى ربّک» خویش را نظاره کند و جرعه وصل یار را از شهد شهادت بیاشامد و شاهد وصول هزاران تشنه عدالت به سرچشمه نور گردد.[۱۱]

پانویس

  1. مصاحبه با حجت الاسلام شیخ محمدعلى فیاضى کشمیرى (از هم‌درس‌هاى شهید).
  2. مصاحبه با حجت الاسلام سید على حسینى فرزند شهید.
  3. زندگینامه شهید حسینى، ص ۲۸-۲۷.
  4. پیام به مستضعفین، از زندگینامه شهید حسینى، ص ۵۶.
  5. زندگینامه شهید حسینى، ص ۸۲ و ۸۱.
  6. مصاحبه با حجت الاسلام محمدعلى فیاضى کشمیرى (از هم‌دوره اى شهید).
  7. مصاحبه با شیخ حسین شریفى پاکستانى.
  8. از سخنرانى هاى شهید: تحت عنوان قرآن و هدایت. از زندگینامه شهید، ص ۱۰۷.
  9. مصاحبه با سید على حسینى (فرزند شهید).
  10. از زندگینامه شهید حسینى، ص ۱۹۲.
  11. صحیفه نور، ج ۱۹، ص ۷-۹ در تاریخ ۱۳۶۷/۵/۱۴.

منابع

  • سید غلامحسین صادقى، "سید عارف حسین حسینى"، ستارگان حرم، جلد ۶.

آرشیو عکس و تصویر