لغو از منظر قرآن: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی '{{نیازمند ویرایش فنی}} {{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}} "لغو" در لغت به چ...' ایجاد کرد)
 
 
(۴ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{نیازمند ویرایش فنی}}
 
 
{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}}
 
{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}}
  
"لغو" در لغت به چیزی اطلاق می‌شود که مورد اعتنا نبوده و از آن نفعی حاصل نگردد.<ref>. ابن منظور،محمدبن مکرم؛ لسان العرب، بیروت، دار صادر، 1414ق، ج‌15، ص250.</ref>و در اصطلاح قرآنی به کلام، عمل یا فکر بیهوده‌ و باطلی که موجب غفلت انسان از یاد خدا باشد، اطلاق می‌شود.<ref>. مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران،بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360 ش، ج‌10، ص 208.</ref>
+
"لغو" در لغت به چیزی اطلاق می‌شود که مورد اعتنا نبوده و از آن نفعی حاصل نگردد.<ref>ابن منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۴ق، ج‌۱۵، ص۲۵۰.</ref> و در اصطلاح [[قرآن|قرآنی]] به کلام، عمل یا فکر بیهوده‌ و باطلی که موجب غفلت [[انسان]] از یاد [[خدا]] باشد، اطلاق می‌شود.<ref>مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰ش، ج‌۱۰، ص۲۰۸.</ref> واژگانِ هزل، لهو و عبث نیز به معنی کلام و کار بی‌اهمیت، بدون قصد و بی‌حاصل است؛ و از این جهت با واژه‌ی "لغو" هم‌معنا می‌باشند.<ref>راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات فی غریب القرآن، تحقیق: صفوان عدنان داودی، دارالعلم الدار الشامیة، دمشق بیروت، چاپ یکم، ۱۴۱۲ق، ص۸۴۱ و ۷۴۸ والتحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۸، ص۱۱.</ref>
  
واژگانِ هزل، لهو و عبث، نیز به معنی کلام و کار بی‌اهمیت، بدون قصد و بی‌حاصل است؛ و از این جهت با واژه‌ی "لغو" هم‌معنا می‌باشند.<ref>. راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات فی غریب القرآن، تحقیق:صفوان عدنان داودی، دار العلم الدار الشامیة، دمشق بیروت، چاپ یکم، 1412ق، ص 841 و 748 و التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌8، ص11.</ref>
+
==لغو از منظر قرآن==
 
== لغو از منظر قرآن ==
 
  
از آنجا که قرآن، خلقت عالم وجود را- که انسان هم جزئی از آن عالم است- بر اساس اهداف والای الهی دانسته و اینکه هر موجودی در این عالم دارای وظایفی بوده که باید آن را انجام دهد، تا آن هدف والا محقق گردد؛ لذا، خداوند در قرآن، با عبارات مختلف، انسان را از مشغول شدن به اموری که متناسب با هدف الهی نیست، برحذر داشته و پرهیز از لغویات را از صفات مؤمنان قرار داده است.<ref>. نجفی خمینی، محمد جواد؛ تفسیر آسان‌، تهران، انتشارات اسلامیه، چاپ اول، 1398ق، ج‌13، ص270.</ref>
+
از آنجا که [[قرآن]]، خلقت عالم وجود را - که [[انسان]] هم جزئی از آن عالم است - بر اساس اهداف والای الهی دانسته و این که هر موجودی در این عالم دارای وظایفی بوده که باید آن را انجام دهد، تا آن هدف والا محقق گردد؛ لذا خداوند در قرآن با عبارات مختلف انسان را از مشغول شدن به اموری که متناسب با هدف الهی نیست، برحذر داشته و پرهیز از لغویات را از صفات مؤمنان قرار داده است.<ref>نجفی خمینی، محمدجواد؛ تفسیر آسان‌، تهران، انتشارات اسلامیه، چاپ اول، ۱۳۹۸ق، ج‌۱۳، ص۲۷۰.</ref> واژه‌ی لغو در قرآن ۱۱ بار تکرار شده است.
واژه‌ی لغو در قرآن 11 بار تکرار شده است.
 
 
== عوامل و زمینه‌های لغو ==
 
  
1.فراموشی یاد خدا و روز جزا:
+
==عوامل و زمینه‌های لغو==
  
یکی از عواملی که موجب روی آوردن انسانها به کارهای لغو و بیهوده می‌گردد، فراموشی یاد خدا و روز جزاست. قرآن در این‌باره می‌فرماید:
+
*۱. فراموشی [[ذکر|یاد خدا]] و روز جزا: یکی از عواملی که موجب روی آوردن انسانها به کارهای لغو و بیهوده می‌گردد، فراموشی یاد خدا و روز جزاست. قرآن در این‌باره می‌فرماید: {{متن قرآن|«الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فَالْيَوْمَ نَنْسَاهُمْ كَمَا نَسُوا لِقَاءَ يَوْمِهِمْ هَٰذَا...»}}؛<ref>[[سوره اعراف]]/۵۱.</ref> همانها که دین و آیین خود را سرگرمی و بازیچه گرفتند و زندگی دنیا آنان را مغرور ساخت، امروز ما آنها را فراموش می‌کنیم، همان گونه که لقای چنین روزی را فراموش کردند!...
«الَّذِینَ اتَّخَذُواْ دِینَهُمْ لَهْوًا وَ لَعِبًا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیَوةُ الدُّنْیَا
 
فَالْیَوْمَ نَنسَئهُمْ کَمَا نَسُواْ لِقَاءَ یَوْمِهِمْ هَذَا...»<ref>. أعراف/51.</ref>
 
«همانها که دین و آیین خود را سرگرمی و بازیچه گرفتند و زندگی دنیا
 
آنان را مغرور ساخت، امروز ما آنها را فراموش می‌کنیم،
 
همان گونه که لقای چنین روزی را فراموش کردند!...»
 
 
آیه بیان می‌دارد که، علت اعراض این افراد از برنامه‌های دین، و روی آوری به امور بیهوده، فراموشی یاد خدا و روز جزا می‌باشد.<ref>. حسینی‌همدانی، سیدمحمدحسین؛ انوار درخشان، تحقیق:بهبودی، محمدباقر، تهران، کتابفروشی لطفی، 1404ق، اول، ج‌6، ص 354.</ref>
 
 
2. لذت‌جویی دنیوی:
 
  
لذت‌جویی از عوامل مهم، در گرایش به لغویات است؛ چرا که، انسان برای رسیدن به لذات زودگذر، عنان خود را به دست هوای نفس ‌سپرده و نفس، او را از پرداختن به اهداف انسانی و الهی دور می‌سازد. قرآن درباره‌ی لذت‌جویانی که در لغویات غرق شده‌اند، پیامبر را مورد خطاب قرار داده و می‌فرماید:
+
آیه بیان می‌دارد که علت اعراض این افراد از برنامه‌های دین و روی آوری به امور بیهوده، فراموشی یاد خدا و روز جزا می‌باشد.<ref>حسینی‌همدانی، سید محمدحسین؛ انوار درخشان، تحقیق: بهبودی، محمدباقر، تهران، کتابفروشی لطفی، ۱۴۰۴ق، اول، ج‌۶، ص۳۵۴.</ref>
«ذَرْهُمْ یَأْکُلُواْ وَ یَتَمَتَّعُواْ وَ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُون‌»<ref>. حجر/3.</ref>
 
«بگذار آنها بخورند، و بهره گیرند، و آرزوها، آنان را غافل سازد
 
ولی بزودی خواهند فهمید!»
 
 
اشاره‌ی آیه به کسانی است که، تنها لذتهای مادی را ملاک عمل خود قرار داده‌ و از امور مهم غافل گشته و خود را با لغویات سرگرم نموده‌اند.<ref>. مصطفوی،حسن؛ تفسیر روشن، تهران،مرکز نشر کتاب، 1380 ش،چاپ اول، ج‌12، ص 298.</ref>
 
 
3.همنشینی با بدان:
 
  
از دیگر عوامل گرایش به لغویات، همنشینی با افراد ناسالم است؛ چرا که، این افراد حق را باطل و باطل را به صورت حق جلوه داده و عمل زشت و لغو را در نظرها، زیبا و پر فایده می‌نمایانند. قرآن می‌فرماید:
+
*۲. لذت‌جویی دنیوی: لذت‌جویی از عوامل مهم در گرایش به لغویات است؛ چرا که انسان برای رسیدن به لذات زودگذر، عنان خود را بدست [[هوای نفس]] ‌سپرده و نفس، او را از پرداختن به اهداف انسانی و الهی دور می‌سازد. قرآن درباره‌ی لذت‌جویانی که در لغویات غرق شده‌اند، [[پیامبر اسلام|پیامبر]] را مورد خطاب قرار داده و می‌فرماید: {{متن قرآن|«ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَيَتَمَتَّعُوا وَيُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ»}}؛<ref>[[سوره حجر]]/۳.</ref> بگذار آنها بخورند و بهره گیرند و آرزوها، آنان را غافل سازد ولی بزودی خواهند فهمید!
«وَ قَیَّضْنَا لهَُمْ قُرَنَاءَ فَزَیَّنُواْ لهَُم مَّا بَینْ‌َ أَیْدِیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ...
 
وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَا تَسْمَعُواْ لهَِذَا الْقُرْءَانِ
 
وَ الْغَوْا فِیهِ لَعَلَّکمُ‌ْ تَغْلِبُون‌»<ref>. فصلت/25و 26.</ref>
 
«ما برای آنها همنشینانی (زشت‌سیرت) قرار دادیم که زشتیها را
 
از پیش رو و پشت سر آنها در نظرشان جلوه دادند؛... کافران گفتند:
 
گوش به این قرآن فرا ندهید و به هنگام تلاوت آن، جنجال کنید؛
 
شاید پیروز شوید!»
 
 
اشاره‌ی آیه بر این امر است که همنشین ناصالح، زشتیها را برای دوستان خود تزیین نموده و آنها را امر به لغو‌گویی و جنجال می‌کند، تا صدای حق به گوش مردم نرسد.<ref>. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، 1374 ش، چاپ اول، ج‌20، ص 261 تا 265.</ref>
 
 
==مصادیق لغو از منظر قرآن ==
 
  
1. بت پرستی:
+
اشاره‌ی آیه به کسانی است که تنها لذتهای مادی را ملاک عمل خود قرار داده‌ و از امور مهم غافل گشته و خود را با لغویات سرگرم نموده‌اند.<ref>مصطفوی، حسن؛ تفسیر روشن، تهران، مرکز نشر کتاب، ۱۳۸۰ ش، چاپ اول، ج‌۱۲، ص۲۹۸.</ref>
  
پرستش به منظور اظهار حاجت، جلب منفعت و یا دفع خطر و ضرر است و در صورتی که، معبود فاقد حس و ادراک باشد، اظهار حاجت لغو خواهد بود و دلیلی برای خضوع در برابر آن وجود نخواهد داشت.<ref>. طباطبائی(علامه)، سیّد محمدحسین؛ تفسیر المیزان، قم، دفتر انتشارت اسلامی جامعه مدرسین، 1417 ق، چاپ پنجم، ج‌14، ص 57 و ج7، ص143.</ref>
+
*۳. همنشینی با بدان: از دیگر عوامل گرایش به لغویات، همنشینی با افراد ناسالم است؛ چرا که این افراد [[حق]] را باطل و [[باطل]] را به صورت حق جلوه داده و عمل زشت و لغو را در نظرها، زیبا و پر فایده می‌نمایانند. قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|« وَقَيَّضْنَا لَهُمْ قُرَنَاءَ فَزَيَّنُوا لَهُمْ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ... وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَٰذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ»}}؛<ref>[[سوره فصلت]]/۲۵ و ۲۶.</ref> ما برای آنها همنشینانی (زشت‌سیرت) قرار دادیم که زشتی ها را از پیش رو و پشت سر آنها در نظرشان جلوه دادند؛ ...کافران گفتند: گوش به این قرآن فراندهید و به هنگام تلاوت آن، جنجال کنید؛ شاید پیروز شوید!
«إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ یَأَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا یَسْمَعُ وَ لَا یُبْصِرُ وَ لَا یُغْنیِ عَنکَ شَیْئاً»<ref>. مریم/42.</ref>
 
«به پدرش گفت:ای پدر! چرا چیزی را می‌پرستی که نه می‌شنود،
 
و نه می‌بیند، و نه هیچ مشکلی را از تو حلّ می‌کند؟!»
 
 
این آیه -که مربوط به احتجاج ابراهیم(ع) با عموی خود می‌باشد- بیانگر این مطلب است که پرستش موجودی که هیچگونه قدرتی ندارد (بت‌پرستی)، لغو و بیهوده است.<ref>. مراد از "أب" در آیه‌ پدر حضرت ابراهیم نیست بلکه عموی ایشان می‌باشد. جهت مطالعه‌ی بیشتر به تفسیر المیزان، ج7، ص159-168 ذیل آیه‌ی 74 انعام مراجعه شود.</ref>
 
 
2. سوگند لغو:
 
  
از آنجا که سوگند خوردن ارزش و اهمیت خاصی در کلام داشته و همچنین در کلام و زندگی انسان اثرگذار است، گاهی ممکن است انسان برحسب عادت و بدون قصد، آن را به زبان آورد؛ لذا، یکی از مواردی که در قرآن به عنوان مصادیق لغو به شمار آمده، سوگندهایی است که بدون قصد و ایجاد اثر بر زبان جاری می‌شود:<ref>. تفسیر المیزان، ج‌2، ص 223.</ref>
+
اشاره‌ی آیه بر این امر است که همنشین ناصالح، زشتی ها را برای دوستان خود تزیین نموده و آنها را امر به لغو‌گویی و جنجال می‌کند، تا صدای حق به گوش مردم نرسد.<ref>مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ ش، چاپ اول، ج‌۲۰، ص۲۶۱ تا ۲۶۵.</ref>
«لا یُؤاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فی‌ أَیْمانِکُم ‌...»<ref>. بقره/225.</ref>
 
«خداوند شما را به خاطر سوگندهایی که بدون توجه یاد می‌کنید،
 
مؤاخذه نخواهد کرد...»
 
 
در این آیه‌ی شریفه، خداوند سوگندهای بدون قصد و توجه را نیز، لغو شمرده؛ لکن، مورد مؤاخذه قرار نمی‌دهد.
 
 
3. عبادت لغو
 
  
مصداق دیگری که در قرآن برای لغو ذکر شده است، اعمال و افعال بیهوده‌ای بود که از کفار به نام عبادت انجام می‌گرفت:
+
==مصادیق لغو در قرآن==
«وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلاَّ مُکاءً وَ تَصْدِیَةً...‌»<ref>. أنفال/35.</ref>
 
«(آنها که مدّعی هستند ما هم نماز داریم،) نمازشان نزد خانه (خدا)،
 
چیزی جز «سوت کشیدن» «کف زدن» نبود...»
 
 
در حقیقت این آیه، به عبادت کفار- که در مقابل کعبه<ref>. بنابر روایات وارده و نظر مفسران شیعه و اهل سنت در ذیل آیه، منظور از "بیت"، کعبه و مسجدالحرام می‌باشد.</ref>برای بت‌های خود، حرکات زننده‌ای مانند کف زدن و... انجام می‌دادند- اشاره کرده و بیان می‌کند که این رفتارها مخصوص مجالس لغو بوده و با قداست کعبه منافات دارد.<ref>. صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، قم، انتشارات فرهنگ اسلامی، 1365 ش، چاپ دوم، ج‌12، ص204.</ref>
 
 
== عدم لغو در بهشت ==
 
  
از آنجا که بهشتیان در حدّ کمال از نعمت‌های الهی بهره‌مندند و هوای نفس و وسوسه‌ی نفسانی در آنها وجود ندارد، عقول آنها کامل گشته، حقایق برای آنها آشکار شده و جهل آنها تبدیل به عرفان می‌شود؛ لذا، عوامل گرایش به لغو از وجود آنها منتفی شده‌ و بالاترین لذتشان، وصل به معبود بوده و گرایش به امور دیگر برای آنها تلخ و ناگوار است؛ بنابراین، هیچگونه زمینه‌ای برای پرداختن به لغویات و غفلت از حق تعالی در بهشتیان وجود ندارد؛<ref>. الفرقان فی تفسیر القرآن، ج‌28، ص70.</ref>چنانچه قرآن، در توصیف بهشت و اهل آن می‌فرماید:
+
*۱. [[بت پرستی]]: پرستش به منظور اظهار حاجت، جلب منفعت و یا دفع خطر و ضرر است و در صورتی که معبود فاقد حس و ادراک باشد، اظهار حاجت لغو خواهد بود و دلیلی برای خضوع در برابر آن وجود نخواهد داشت.<ref>طباطبائی (علامه)، سیّد محمدحسین؛ تفسیر المیزان، قم، دفتر انتشارت اسلامی جامعه مدرسین، ۱۴۱۷ ق، چاپ پنجم، ج‌۱۴، ص ۵۷ و ج۷، ص۱۴۳.</ref> {{متن قرآن|«إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا يَسْمَعُ وَلَا يُبْصِرُ وَلَا يُغْنِي عَنْكَ شَيْئًا»}}؛<ref>[[سوره مریم]]/۴۲.</ref> به پدرش گفت: ای پدر! چرا چیزی را می‌پرستی که نه می‌شنود و نه می‌بیند و نه هیچ مشکلی را از تو حلّ می‌کند؟!
«لا یَسْمَعُونَ فیها لَغْواً وَ لا تَأْثیماً إِلَّا قِیلًا سَلاماً سَلاما»<ref>. واقعه/25.</ref>
 
«در آن (باغهای بهشتی) نه لغو و بیهوده‌ای می‌شنوند،
 
نه سخنان گناه آلود، تنها چیزی که می‌شنوند
 
"سلام" است "سلام"!»
 
 
آیه مشعر بر این است که در بهشت نه تنها لغو وجود ندارد؛ بلکه، اهل بهشت از امنیت و احترام کامل برخوردار بوده، و در کمال لذت‌جویی از نعمتهای بهشتی و بندگی خدای سبحان مشغولند.<ref>. تفسیر نمونه، ج‌23، ص 216.</ref>
 
 
== مؤمنان و اعراض از لغو ==
 
  
مؤمنان به بواسطه‌ی ایمان، به منبع عزّت و عظمت وصل شده‌، و در زندگی خود، جز به زندگی سعادتمند ابدی و بندگی خالصانه برای خدای متعال، اهتمام نمی‌ورزند. تنها به کارهایی مشغول می‌گردند که، حقّ آن را عظیم دانسته و آنچه را جاهلان برای آن اهمیت قائلند، بی‌ارزش و لغو ‌شمرده؛ در نتیجه، جزو رستگاران قرار می‌گیرند:<ref>. تفسیر المیزان، ج‌15، ص9.</ref>
+
این آیه - که مربوط به احتجاج [[حضرت ابراهیم علیه السلام|ابراهیم]] علیه السلام با عموی خود می‌باشد - بیانگر این مطلب است که پرستش موجودی که هیچگونه قدرتی ندارد (بت‌پرستی)، لغو و بیهوده است.<ref>مراد از "أب" در آیه‌ پدر حضرت ابراهیم نیست بلکه عموی ایشان می‌باشد. جهت مطالعه‌ی بیشتر به تفسیر المیزان، ج۷، ص۱۵۹-۱۶۸ ذیل آیه‌ی ۷۴ انعام مراجعه شود.</ref>
«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُون الّذِینَ هُم فِی صَلاتِهِم خَاشِعُونَ
+
 
وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون‌»<ref>. مؤمنون/1 3.</ref>
+
*۲. [[سوگند]] لغو: از آنجا که سوگند خوردن ارزش و اهمیت خاصی در کلام داشته و همچنین در کلام و زندگی انسان اثرگذار است، گاهی ممکن است انسان برحسب عادت و بدون قصد آن را به زبان آورد؛ لذا یکی از مواردی که در [[قرآن]] به عنوان مصادیق لغو به شمار آمده، سوگندهایی است که بدون قصد و ایجاد اثر بر زبان جاری می‌شود:<ref>تفسیر المیزان، ج‌۲، ص۲۲۳.</ref> {{متن قرآن|«لَا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ...»}}؛<ref>[[سوره بقره]]/۲۲۵.</ref> خداوند شما را به خاطر سوگندهایی که بدون توجه یاد می‌کنید، مؤاخذه نخواهد کرد...
«مؤمنان رستگار شدند؛ آنها که در نمازشانخشوع دارند؛
+
 
و آنها که از لغو و بیهودگی روی‌گردانند.»
+
در این آیه‌ی شریفه، خداوند سوگندهای بدون قصد و توجه را نیز لغو شمرده؛ لکن مورد مؤاخذه قرار نمی‌دهد.
+
 
اعراض مؤمنان از لغو تا حدی است که، اگر از کنار اهل لغو بگذرند، کرامتشان به آنها اجازه‌ی شرکت در آن محفل را نمی‌دهد:
+
*۳. [[عبادت]] لغو: مصداق دیگری که در قرآن برای لغو ذکر شده است، اعمال و افعال بیهوده‌ای بود که از کفار به نام عبادت انجام می‌گرفت: {{متن قرآن|«وَمَا كَانَ صَلَاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلَّا مُكَاءً وَتَصْدِيَةً...‌»}}؛<ref>[[سوره انفال]]/۳۵.</ref> (آنها که مدّعی هستند ما هم نماز داریم) نمازشان نزد خانه (خدا)، چیزی جز «سوت کشیدن» «کف زدن» نبود...
«... وَ إِذَا مَرُّواْ بِاللَّغْوِ مَرُّواْ کِرَامًا»<ref>. فرقان/72.</ref>
+
 
«... و هنگامی که با لغو و بیهودگی برخورد کنند،
+
در حقیقت این آیه به عبادت کفار - که در مقابل [[کعبه]]<ref>بنابر روایات وارده و نظر مفسران شیعه و اهل سنت در ذیل آیه، منظور از "بیت"، کعبه و مسجدالحرام می‌باشد.</ref> برای بت‌های خود، حرکات زننده‌ای مانند کف زدن و... انجام می‌دادند - اشاره کرده و بیان می‌کند که این رفتارها مخصوص مجالس لغو بوده و با قداست کعبه منافات دارد.<ref>صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، قم، انتشارات فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۵ ش، چاپ دوم، ج‌۱۲، ص۲۰۴.</ref>
بزرگوارانه از آن می‌گذرند.»
+
 
 +
==عدم لغو در بهشت==
 +
 
 +
از آنجا که بهشتیان در حدّ کمال از نعمت‌های الهی بهره‌مندند و هوای نفس و وسوسه‌ی نفسانی در آنها وجود ندارد، عقول آنها کامل گشته، حقایق برای آنها آشکار شده و جهل آنها تبدیل به عرفان می‌شود؛ لذا عوامل گرایش به لغو از وجود آنها منتفی شده‌ و بالاترین لذتشان، وصل به معبود بوده و گرایش به امور دیگر برای آنها تلخ و ناگوار است؛ بنابراین هیچگونه زمینه‌ای برای پرداختن به لغویات و غفلت از حق تعالی در بهشتیان وجود ندارد؛<ref>الفرقان فی تفسیر القرآن، ج‌۲۸، ص۷۰.</ref> چنانچه قرآن در توصیف [[بهشت]] و اهل آن می‌فرماید: {{متن قرآن|«لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِيمًا* إِلَّا قِيلًا سَلَامًا سَلَامًا»}}؛<ref>[[سوره واقعه]]/۲۵.</ref> در آن (باغهای بهشتی) نه لغو و بیهوده‌ای می‌شنوند، نه سخنان گناه آلود، تنها چیزی که می‌شنوند "سلام" است "سلام"!
 +
 
 +
آیه مُشعر بر این است که در بهشت نه تنها لغو وجود ندارد؛ بلکه اهل بهشت از امنیت و احترام کامل برخوردار بوده و در کمال لذت‌جویی از نعمتهای بهشتی و بندگی خدای سبحان مشغولند.<ref>تفسیر نمونه، ج‌۲۳، ص۲۱۶.</ref>
 +
 
 +
==مؤمنان و اعراض از لغو==
 +
 
 +
مؤمنان به واسطه‌ی [[ایمان]] به منبع عزّت و عظمت وصل شده‌ و در زندگی خود، جز به زندگی سعادتمند ابدی و بندگی خالصانه برای خدای متعال، اهتمام نمی‌ورزند. تنها به کارهایی مشغول می‌گردند که حقّ آن را عظیم دانسته و آنچه را جاهلان برای آن اهمیت قائلند، بی‌ارزش و لغو ‌شمرده؛ در نتیجه جزو رستگاران قرار می‌گیرند:<ref>تفسیر المیزان، ج‌۱۵، ص۹.</ref> {{متن قرآن|«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ* الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ* وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»}}؛<ref>[[سوره مؤمنون]]/۱-۳.</ref> مومنان رستگار شدند؛ آنها که در نمازشان خشوع دارند و آنها که از لغو و بیهودگی روی‌ گردانند.
 +
 
 +
اعراض مؤمنان از لغو تا حدی است که اگر از کنار اهل لغو بگذرند، کرامتشان به آنها اجازه‌ی شرکت در آن محفل را نمی‌دهد: {{متن قرآن|«...وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا»}}؛<ref>[[سوره فرقان]]/۷۲.</ref> ... و هنگامی که با لغو و بیهودگی برخورد کنند، بزرگوارانه از آن می‌گذرند.
  
 
==پانویس==  
 
==پانویس==  
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
 +
 
==منابع==
 
==منابع==
*محمد مؤذني،لغو در دسترس در [http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=35699 سایت پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام (بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی)] تاریخ بازیابی:18 آذرماه 1392.
+
 
 +
*محمد مؤذنی، لغو، [http://www.pajoohe.ir  دانشنامه پژوهه]، تاریخ بازیابی: 18 آذرماه 1392.
 +
 
 
[[رده:واژگان قرآنی]]
 
[[رده:واژگان قرآنی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۰۶:۰۷

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


"لغو" در لغت به چیزی اطلاق می‌شود که مورد اعتنا نبوده و از آن نفعی حاصل نگردد.[۱] و در اصطلاح قرآنی به کلام، عمل یا فکر بیهوده‌ و باطلی که موجب غفلت انسان از یاد خدا باشد، اطلاق می‌شود.[۲] واژگانِ هزل، لهو و عبث نیز به معنی کلام و کار بی‌اهمیت، بدون قصد و بی‌حاصل است؛ و از این جهت با واژه‌ی "لغو" هم‌معنا می‌باشند.[۳]

لغو از منظر قرآن

از آنجا که قرآن، خلقت عالم وجود را - که انسان هم جزئی از آن عالم است - بر اساس اهداف والای الهی دانسته و این که هر موجودی در این عالم دارای وظایفی بوده که باید آن را انجام دهد، تا آن هدف والا محقق گردد؛ لذا خداوند در قرآن با عبارات مختلف انسان را از مشغول شدن به اموری که متناسب با هدف الهی نیست، برحذر داشته و پرهیز از لغویات را از صفات مؤمنان قرار داده است.[۴] واژه‌ی لغو در قرآن ۱۱ بار تکرار شده است.

عوامل و زمینه‌های لغو

  • ۱. فراموشی یاد خدا و روز جزا: یکی از عواملی که موجب روی آوردن انسانها به کارهای لغو و بیهوده می‌گردد، فراموشی یاد خدا و روز جزاست. قرآن در این‌باره می‌فرماید: «الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فَالْيَوْمَ نَنْسَاهُمْ كَمَا نَسُوا لِقَاءَ يَوْمِهِمْ هَٰذَا...»؛[۵] همانها که دین و آیین خود را سرگرمی و بازیچه گرفتند و زندگی دنیا آنان را مغرور ساخت، امروز ما آنها را فراموش می‌کنیم، همان گونه که لقای چنین روزی را فراموش کردند!...

آیه بیان می‌دارد که علت اعراض این افراد از برنامه‌های دین و روی آوری به امور بیهوده، فراموشی یاد خدا و روز جزا می‌باشد.[۶]

  • ۲. لذت‌جویی دنیوی: لذت‌جویی از عوامل مهم در گرایش به لغویات است؛ چرا که انسان برای رسیدن به لذات زودگذر، عنان خود را بدست هوای نفس ‌سپرده و نفس، او را از پرداختن به اهداف انسانی و الهی دور می‌سازد. قرآن درباره‌ی لذت‌جویانی که در لغویات غرق شده‌اند، پیامبر را مورد خطاب قرار داده و می‌فرماید: «ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَيَتَمَتَّعُوا وَيُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ»؛[۷] بگذار آنها بخورند و بهره گیرند و آرزوها، آنان را غافل سازد ولی بزودی خواهند فهمید!

اشاره‌ی آیه به کسانی است که تنها لذتهای مادی را ملاک عمل خود قرار داده‌ و از امور مهم غافل گشته و خود را با لغویات سرگرم نموده‌اند.[۸]

  • ۳. همنشینی با بدان: از دیگر عوامل گرایش به لغویات، همنشینی با افراد ناسالم است؛ چرا که این افراد حق را باطل و باطل را به صورت حق جلوه داده و عمل زشت و لغو را در نظرها، زیبا و پر فایده می‌نمایانند. قرآن می‌فرماید: « وَقَيَّضْنَا لَهُمْ قُرَنَاءَ فَزَيَّنُوا لَهُمْ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ... وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَٰذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ»؛[۹] ما برای آنها همنشینانی (زشت‌سیرت) قرار دادیم که زشتی ها را از پیش رو و پشت سر آنها در نظرشان جلوه دادند؛ ...کافران گفتند: گوش به این قرآن فراندهید و به هنگام تلاوت آن، جنجال کنید؛ شاید پیروز شوید!

اشاره‌ی آیه بر این امر است که همنشین ناصالح، زشتی ها را برای دوستان خود تزیین نموده و آنها را امر به لغو‌گویی و جنجال می‌کند، تا صدای حق به گوش مردم نرسد.[۱۰]

مصادیق لغو در قرآن

  • ۱. بت پرستی: پرستش به منظور اظهار حاجت، جلب منفعت و یا دفع خطر و ضرر است و در صورتی که معبود فاقد حس و ادراک باشد، اظهار حاجت لغو خواهد بود و دلیلی برای خضوع در برابر آن وجود نخواهد داشت.[۱۱] «إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا يَسْمَعُ وَلَا يُبْصِرُ وَلَا يُغْنِي عَنْكَ شَيْئًا»؛[۱۲] به پدرش گفت: ای پدر! چرا چیزی را می‌پرستی که نه می‌شنود و نه می‌بیند و نه هیچ مشکلی را از تو حلّ می‌کند؟!

این آیه - که مربوط به احتجاج ابراهیم علیه السلام با عموی خود می‌باشد - بیانگر این مطلب است که پرستش موجودی که هیچگونه قدرتی ندارد (بت‌پرستی)، لغو و بیهوده است.[۱۳]

  • ۲. سوگند لغو: از آنجا که سوگند خوردن ارزش و اهمیت خاصی در کلام داشته و همچنین در کلام و زندگی انسان اثرگذار است، گاهی ممکن است انسان برحسب عادت و بدون قصد آن را به زبان آورد؛ لذا یکی از مواردی که در قرآن به عنوان مصادیق لغو به شمار آمده، سوگندهایی است که بدون قصد و ایجاد اثر بر زبان جاری می‌شود:[۱۴] «لَا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ...»؛[۱۵] خداوند شما را به خاطر سوگندهایی که بدون توجه یاد می‌کنید، مؤاخذه نخواهد کرد...

در این آیه‌ی شریفه، خداوند سوگندهای بدون قصد و توجه را نیز لغو شمرده؛ لکن مورد مؤاخذه قرار نمی‌دهد.

  • ۳. عبادت لغو: مصداق دیگری که در قرآن برای لغو ذکر شده است، اعمال و افعال بیهوده‌ای بود که از کفار به نام عبادت انجام می‌گرفت: «وَمَا كَانَ صَلَاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلَّا مُكَاءً وَتَصْدِيَةً...‌»؛[۱۶] (آنها که مدّعی هستند ما هم نماز داریم) نمازشان نزد خانه (خدا)، چیزی جز «سوت کشیدن» «کف زدن» نبود...

در حقیقت این آیه به عبادت کفار - که در مقابل کعبه[۱۷] برای بت‌های خود، حرکات زننده‌ای مانند کف زدن و... انجام می‌دادند - اشاره کرده و بیان می‌کند که این رفتارها مخصوص مجالس لغو بوده و با قداست کعبه منافات دارد.[۱۸]

عدم لغو در بهشت

از آنجا که بهشتیان در حدّ کمال از نعمت‌های الهی بهره‌مندند و هوای نفس و وسوسه‌ی نفسانی در آنها وجود ندارد، عقول آنها کامل گشته، حقایق برای آنها آشکار شده و جهل آنها تبدیل به عرفان می‌شود؛ لذا عوامل گرایش به لغو از وجود آنها منتفی شده‌ و بالاترین لذتشان، وصل به معبود بوده و گرایش به امور دیگر برای آنها تلخ و ناگوار است؛ بنابراین هیچگونه زمینه‌ای برای پرداختن به لغویات و غفلت از حق تعالی در بهشتیان وجود ندارد؛[۱۹] چنانچه قرآن در توصیف بهشت و اهل آن می‌فرماید: «لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِيمًا* إِلَّا قِيلًا سَلَامًا سَلَامًا»؛[۲۰] در آن (باغهای بهشتی) نه لغو و بیهوده‌ای می‌شنوند، نه سخنان گناه آلود، تنها چیزی که می‌شنوند "سلام" است "سلام"!

آیه مُشعر بر این است که در بهشت نه تنها لغو وجود ندارد؛ بلکه اهل بهشت از امنیت و احترام کامل برخوردار بوده و در کمال لذت‌جویی از نعمتهای بهشتی و بندگی خدای سبحان مشغولند.[۲۱]

مؤمنان و اعراض از لغو

مؤمنان به واسطه‌ی ایمان به منبع عزّت و عظمت وصل شده‌ و در زندگی خود، جز به زندگی سعادتمند ابدی و بندگی خالصانه برای خدای متعال، اهتمام نمی‌ورزند. تنها به کارهایی مشغول می‌گردند که حقّ آن را عظیم دانسته و آنچه را جاهلان برای آن اهمیت قائلند، بی‌ارزش و لغو ‌شمرده؛ در نتیجه جزو رستگاران قرار می‌گیرند:[۲۲] «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ* الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ* وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»؛[۲۳] مومنان رستگار شدند؛ آنها که در نمازشان خشوع دارند و آنها که از لغو و بیهودگی روی‌ گردانند.

اعراض مؤمنان از لغو تا حدی است که اگر از کنار اهل لغو بگذرند، کرامتشان به آنها اجازه‌ی شرکت در آن محفل را نمی‌دهد: «...وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا»؛[۲۴] ... و هنگامی که با لغو و بیهودگی برخورد کنند، بزرگوارانه از آن می‌گذرند.

پانویس

  1. ابن منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۴ق، ج‌۱۵، ص۲۵۰.
  2. مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰ش، ج‌۱۰، ص۲۰۸.
  3. راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات فی غریب القرآن، تحقیق: صفوان عدنان داودی، دارالعلم الدار الشامیة، دمشق بیروت، چاپ یکم، ۱۴۱۲ق، ص۸۴۱ و ۷۴۸ والتحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۸، ص۱۱.
  4. نجفی خمینی، محمدجواد؛ تفسیر آسان‌، تهران، انتشارات اسلامیه، چاپ اول، ۱۳۹۸ق، ج‌۱۳، ص۲۷۰.
  5. سوره اعراف/۵۱.
  6. حسینی‌همدانی، سید محمدحسین؛ انوار درخشان، تحقیق: بهبودی، محمدباقر، تهران، کتابفروشی لطفی، ۱۴۰۴ق، اول، ج‌۶، ص۳۵۴.
  7. سوره حجر/۳.
  8. مصطفوی، حسن؛ تفسیر روشن، تهران، مرکز نشر کتاب، ۱۳۸۰ ش، چاپ اول، ج‌۱۲، ص۲۹۸.
  9. سوره فصلت/۲۵ و ۲۶.
  10. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ ش، چاپ اول، ج‌۲۰، ص۲۶۱ تا ۲۶۵.
  11. طباطبائی (علامه)، سیّد محمدحسین؛ تفسیر المیزان، قم، دفتر انتشارت اسلامی جامعه مدرسین، ۱۴۱۷ ق، چاپ پنجم، ج‌۱۴، ص ۵۷ و ج۷، ص۱۴۳.
  12. سوره مریم/۴۲.
  13. مراد از "أب" در آیه‌ پدر حضرت ابراهیم نیست بلکه عموی ایشان می‌باشد. جهت مطالعه‌ی بیشتر به تفسیر المیزان، ج۷، ص۱۵۹-۱۶۸ ذیل آیه‌ی ۷۴ انعام مراجعه شود.
  14. تفسیر المیزان، ج‌۲، ص۲۲۳.
  15. سوره بقره/۲۲۵.
  16. سوره انفال/۳۵.
  17. بنابر روایات وارده و نظر مفسران شیعه و اهل سنت در ذیل آیه، منظور از "بیت"، کعبه و مسجدالحرام می‌باشد.
  18. صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، قم، انتشارات فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۵ ش، چاپ دوم، ج‌۱۲، ص۲۰۴.
  19. الفرقان فی تفسیر القرآن، ج‌۲۸، ص۷۰.
  20. سوره واقعه/۲۵.
  21. تفسیر نمونه، ج‌۲۳، ص۲۱۶.
  22. تفسیر المیزان، ج‌۱۵، ص۹.
  23. سوره مؤمنون/۱-۳.
  24. سوره فرقان/۷۲.


منابع