اسلیمی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(رده)
جز (مهدی موسوی صفحهٔ اِسليمي را به اسلیمی منتقل کرد)
 
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱: سطر ۱:
اين اصطلاح منسوب به اِسْليم، صورت ديگري از [[اسلام]] است و به اين جهت آن را اسلامي نيز خوانده‌اند. نقشي است داراي پيچ‌وخم‌هاي فرو رفته و فرا آمده و در هم، با حلقهْ گونه‌ها و گره‌بندي‌هاي دقيق و گل و برگ‌دار.
+
«اِسلیمی» نقشی است دارای پیچ‌وخم‌های فرو رفته و فرا آمده و در هم، با حلقهْ‌گونه‌ها و گره‌بندی‌های دقیق و گُل و برگ‌دار. این اصطلاح منسوب به اِسْلیم، صورت دیگری از [[اسلام]] است و به این جهت آن را اسلامی نیز خوانده‌اند.  
  
نقاشان ايراني اسليمي را ـ همچون خَتايي، فرنگي، فَصّالي، ابْر، واق، و گره (بند رومي) ـ يكي از اصول هفت‌گانه نقاشي محسوب داشته‌اند و وضع آن را به اميرمؤمنان علي علیه السلام منسوب كرده‌اند به اين گونه كه چون اهل ختا نقش ختايي را به جهان اسلام آوردند:
+
نقاشان [[ایران|ایرانی]] اسلیمی را ـ همچون خَتایی، فرنگی، فَصّالی، ابْر، واق و گره (بند رومی) ـ یکی از اصول هفت‌گانه نقاشی محسوب داشته‌اند و وضع آن را به [[امام علی علیه السلام|امیرمؤمنان علی]] علیه السلام منسوب کرده‌اند، به این گونه که چون اهل ختا نقش ختایی را به جهان اسلام آوردند:
 +
{{بیت|ببردند از عین کافر دلی|به دعوی سوی شاه مردان علی}}
 +
{{بیت|چو شاه ولایت بدید آن رقم|به اعجاز بگرفت در کف قلم}}
 +
{{بیت|رقم کرد اسلامی دلربا|که شد حیرت جمله اهل ختا}}
 +
{{بیت|چو آن اصل افتاد در دستشان|بشد نقش‌های دگر پَستشان}}
  
{{بیت|ببردند از عين كافر دلي|به دعوي سوي شاه مردان علي}}
+
تردیدی نیست که نسبت وضع این نقاشی به حضرت علی علیه السلام افسانه و ساخته نقاشان و [[تذهیب|مُذهّبان]] عصر تیموری و [[صفویه|صفوی]] است. با این همه، همین افسانه حاکی از آن است که نقش اسلیمی از اصل‌های دیرین و کهن نقاشی در جهان [[اسلام]] و [[ایران]] بوده است. وجود نمونه‌های عالی و ممتاز آن از سده پنجم قمری در رباط شریف ـ واقع در میان سرخس و [[مشهد]] ـ نشان از آن دارد که خوشنویسان و نقاشان ایرانی پیش‌تر از آن دوره با نقش مورد بحث آشنایی داشته‌اند.
{{بیت|چو شاه ولايت بديد آن رقم|به اعجاز بگرفت در كف قلم}}
 
{{بیت|رقم كرد اسلامي دلربا|كه شد حيرت جمله اهل ختا}}
 
{{بیت|چو آن اصل افتاد در دستشان|بشد نقش‌هاي دگر پَستشان}}
 
  
ترديدي نيست كه نسبت وضع اين نقاشي به حضرت علي علیه السلام افسانه و ساخته نقاشان و مذهّبان عصر تيموري و صفوي است. با اين همه، همين افسانه حاكي از آن است كه نقش اسليمي از اصل‌هاي ديرين و كهن نقاشي در جهان ايران و اسلام بوده است. وجود نمونه‌هاي عالي و ممتاز آن از سده پنجم قمري. در رباط شريف ـ واقع در ميان سرخس و [[مشهد]] ـ نشان از آن دارد كه خوشنويسان و نقاشان ايراني پيش‌تر از آن دوره با نقش مورد بحث آشنايي داشته‌اند.
+
نقش اسلیمی را ـ که به‌ صورت سَلِمی هم ضبط کرده‌اند ـ عمدتاً از نقش ختایی جدا دانسته‌اند، چنان‌که اشاره صادقی بیگ‌افشار (صادقی کتابدار) بر این جدایی تصریح دارد، آنجا که گفته است:
 +
{{بیت|چنین کرد اوستادم رهنمایی|که هست اسلامی و دیگر ختایی}}
  
نقش اسليمي را ـ كه به‌ صورت سَلِمي هم ضبط كرده‌اند ـ عمدتاً از نقش ختايي جدا دانسته‌اند، چنان‌كه اشاره صادقي بيگ‌افشار (صادقي كتابدار) بر اين جدايي تصريح دارد، آنجا كه گفته است:
+
[[سالک یزدی|سالک یزدی]] هم که از نقاشی آگاهی داشته گفته است:  
 +
{{بیت|خطا باشد اگر بندی به دل نقش ختایی را|گرت لوحی بُوَد سلمی تو از اسلام برداری}}
  
{{بیت|چنين كرد اوستادم رهنمايي|كه هست اسلامي و ديگر ختايي}}
+
با وجود این، بعضی نیز نقش مذکور را با بندِ رومی (گره) و نقش ختایی یکی دانسته و ضبط اسلیمی ختایی را شهرت داده‌اند و البته این به‌ لحاظ شباهتی است که در میان نقش‌های اسلیمی، ختایی و بند رومی دیده می‌شود. نقش پیچاپیچ و اسلیمی گونه‌ای که بر دَرکوبه‌ای مغربی و سنگ‌فرشی رومی بر جای مانده، شباهت گره یا بند رومی را با نوع هندسی اسلیمی نشان می‌دهد. طرح‌های بسیار ظریف و نازک دو و چند پیچ ختایی نیز این نقش را به اسلیمی همانند می‌دارد.
  
سالك يزدي هم كه از نقاشي آگاهي داشته گفته است:
+
آنچه از صورت ظاهر اسلیمی آشکار است این است که گویا نقاش و [[تذهیب|مذهّب]] در وضع این نقش به تاک انبوه و گشن نگریسته و از آن الهام گرفته است، زیرا تاک از پیچیدگی‌ها، خمیدگی‌ها، در هم رفتگی‌های برگ‌ها و پیچش‌های تنه و ساقه‌ها و شاخه‌ها همان‌گونه برخوردار است که در نقش اسلیمی نیز آنها را می‌توان دید.
  
{{بیت|خطا باشد اگر بندي به دل نقش ختايي را|گرت لوحي بُوَد سلمي تو از اسلام برداري}}
+
هم می‌توان گفت که مذهّب و نقاش ایرانی در طرح اسلیمی گیاهی، احتمالاً از دیدن گیاه زیبای عَشَقه (عشقه پیچان) که در ایران فراوان می‌روییده، الهام گرفته تا جایی که حتی ذهن عارفان نیز در تبیین «عشق» به آن معطوف بوده است. همچنان که عشقه پیچان حالت پیچاپیچ دارد و با همه پیچ‌وخم‌ها روی به‌ سوی بالا دارد، نقش اسلیمی گیاهی هم به سوی بالا ترسیم می‌شده است. کاشیکاری‌های [[مسجد گوهرشاد]] در [[مشهد]] ـ که از سده نهم قمری بازمانده است ـ این شباهت و همگونی دقیق را در میان اسلیمی گیاهی و عشقه پیچان می‌نمایاند.
  
با وجود اين، بعضي نيز نقش مذكور را با بندِ رومي (گره) و نقش ختايي يكي دانسته و ضبط اسليمي ختايي را شهرت داده‌اند و البته اين به‌ لحاظ شباهتي است كه در ميان نقش‌هاي اسليمي، ختايي و بند رومي ديده مي‌شود. نقش پيچاپيچ و اسليمي گونه‌اي كه بر دَرâكوبه‌اي  مغربي و سنگ‌فرشي رومي بر جاي مانده، شباهت گره يا بند رومي را با نوع هندسي اسليمي نشان مي‌دهد. طرح‌هاي بسيار ظريف و نازك دو و چند پيچ ختايي نيز اين نقش را به اسليمي همانند مي‌دارد.
+
مبنا و اساس نقش اسلیمی از تکرار خط پیچ‌خورده و گردش‌های تو در تو و مکرر آن حاصل می‌آمده است. این تکرار و گردش‌های مکرر خط، نامحدود است و به هیچ روی متضمن قرینه‌سازی‌های کمّی و معمولی نیست؛ اما همین تکرّر پیچ‌وخم‌ها در نقش مورد بحث، مجموعه‌ای به‌وجود می‌آوَرَد که از نوع قرینه کیفی برخوردار می‌نماید.
  
آنچه از صورت ظاهر اسليمي آشكار است اين است كه گويا نقاش و مذهّب در وضع اين نقش به تاك انبوه و گشن نگريسته و از آن الهام گرفته است، زيرا تاك از پيچيدگي‌ها، خميدگي‌ها، در هم رفتگي‌هاي برگ‌ها و پيچش‌هاي تنه و ساقه‌ها و شاخه‌ها همان‌گونه برخوردار است كه در نقش اسليمي نيز آنها را مي‌توان ديد.
+
اسلیمی انواع گیاهی، حیوانی و هندسی دارد. در اسلیمی گیاهی خط‌های مکرر پیچ‌وخم‌دار جای تنه و ساقه گیاه را می‌گیرد که در مقاطع و عطف‌گاه‌های آن، گل‌وبرگ‌های تزیینی ترسیم می‌گردد؛ و در اسلیمی حیوانی ـ که به اسلیمی ماری هم شهرت دارد ـ خطِ مبنای نقش به ماری می‌ماند که دارای پیچ‌وخم‌های بسیار است. اما اسلیمی هندسی ـ که کهن‌ترین گونه نقش مورد بحث تصور می‌شود ـ از پیچاندن‌ها، خماندن‌ها و برگردان‌های مکرر خطوط ریز و نازک هندسی بدست می‌آید. شکل ابتدایی این نوع اسلیمی در اشکالی مانند دو پیچ که در هنر یین یانگ چین معمول بوده است، یافت می‌شود. بورکهارت این نوع اسلیمی را استمرار و ادامه هنر جانورنگاری<ref>Zoomorphic art </ref> سکاها و سرمت‌ها می‌داند که در میان اقوام بیابان‌گرد آسیای میانه رواج داشته است.
  
هم مي‌توان گفت كه مذهّب و نقاش ايراني در طرح اسليمي گياهي، احتمالاً از ديدن گياه زيباي عَشَقه (عشقه پيچان) كه در ايران فراوان مي‌روييده، الهام گرفته تا جايي كه حتي ذهن عارفان نيز در تبيين «عشق» به آن معطوف بوده است. همچنان كه عشقه پيچان حالت پيچاپيچ دارد و با همه پيچ‌وخم‌ها روي به‌ سوي بالا دارد، نقش اسليمي گياهي هم به سوي بالا ترسيم مي‌شده است. كاشيكاري‌هاي مسجد گوهرشاد در مشهد ـ كه از سده نهم قمري بازمانده است ـ اين شباهت و همگوني دقيق را در ميان اسليمي گياهي و عشقه پيچان مي‌نماياند.
+
نقش اسلیمی به لحاظ زیبایی فوق‌العاده‌اش، در تاریخ تمدن اسلامی در زمینه‌های مختلف و متنوع کاربرد داشته است. در کتابه‌های بناها نیز آن را بکار می‌برده‌اند (مانند کتابه رباط شریف در [[خراسان]]) و در زمینه خط و نوشته‌ها هم، آمیزه‌ای از خوشنویسی و نقش اسلیمی بسیار زیبا فراهم می‌آورده‌اند تا جایی که حسن و زیبایی را در برخی خطوط ـ مانند [[خط کوفی|کوفی]] مُعَشَّق (کوفی گره‌دار) ـ از جفت کردن آن خط با اسلیمی استفاده می‌کرده‌اند. همچنین در فن کتاب‌پردازی و کتاب‌آرایی از آن بهره می‌برده‌اند، به‌ طوری‌ که در حاشیه قطعه‌های خط و تصویر؛ زمینه سرلوحه ها؛ زمینه سرسوره‌های نسخ [[قرآن]] و زمینه شمسه‌ها، لَچَکی‌ها و کتیبه‌های حواشی جلدهای ضربی و مُعَرَّقِ کتاب‌ها از آن استفاده شده است.
 
 
مبنا و اساس نقش اسليمي از تكرار خط پيچ‌خورده و گردش‌هاي تودرتو و مكرر آن حاصل مي‌آمده است. اين تكرار و گردش‌هاي مكرر خط، نامحدود است و به هيچ روي متضمن قرينه‌سازي‌هاي كمّي و معمولي نيست؛ اما همين تكرّر پيچ‌وخم‌ها در نقش مورد بحث، مجموعه‌اي به‌وجود مي‌آوَرَد كه از نوع قرينه كيفي برخوردار مي‌نمايد.
 
 
 
اسليمي انواع گياهي، حيواني و هندسي دارد. در اسليمي گياهي خط‌هاي مكرر پيچ‌وخم‌دار جاي تنه و ساقه گياه را مي‌گيرد كه در مقاطع و عطف‌گاه‌هاي آن، گل‌وبرگ‌هاي تزييني ترسيم مي‌گردد؛ و در اسليمي حيواني ـ كه به اسليمي ماري هم شهرت دارد ـ خطِ مبناي نقش به ماري مي‌ماند كه داراي پيچ‌وخم‌هاي بسيار است. اما اسليمي هندسي ـ كه كهن‌ترين گونه نقش مورد بحث تصور مي‌شود ـ از پيچاندن‌ها، خماندن‌ها و برگردان‌هاي مكرر خطوط ريز و نازك هندسي بدست مي‌آيد. شكل ابتدايي اين نوع اسليمي در اشكالي مانند دو پيچ كه در هنر يين يانگ چين معمول بوده است، يافت مي‌شود. بوركهارت اين نوع اسليمي را استمرار و ادامه هنر جانورنگاري<ref>Zoomorphic art </ref> سكاها و سرمت‌ها مي‌داند كه در ميان اقوام بيابان‌گرد آسياي ميانه رواج داشته است.
 
 
 
نقش اسليمي به لحاظ زيبايي فوق‌العاده‌اش، در تاريخ تمدن اسلامي در زمينه‌هاي مختلف و متنوع كاربرد داشته است. در كتابه‌هاي بناها نيز آن را بكار مي‌برده‌اند (مانند كتابه رباط شريف در خراسان) و در زمينه خط و نوشته‌ها هم، آميزه‌اي از خوشنويسي و نقش اسليمي بسيار زيبا فراهم مي‌آورده‌اند تا جايي كه حسن و زيبايي را در برخي خطوط ـ مانند كوفي مُعَشَّق (كوفي گره‌دار) ـ از جفت كردن آن خط با اسليمي استفاده مي‌كرده‌اند. همچنين در فن كتاب‌پردازي و كتاب‌آرايي از آن بهره مي‌برده‌اند، به‌ طوري‌ كه در حاشيه قطعه‌هاي خط و تصوير؛ زمينه سرلوحه ها؛ زمينه سرسوره‌هاي نسخ [[قرآن]] و زمينه شمسه*ها، لَچَكي‌ها و كتيبه‌هاي حواشي جلدهاي ضربي و مُعَرَّقِ كتاب‌ها از آن استفاده شده است.
 
 
 
گستره كاربرد نقش اسليمي در تاريخ تمدن اسلامي و نيز زيبايي و دلنشيني اين نقش سبب شده است كه وجهه جهاني پيدا كند. وقتي كه اروپاييان با نقش اسليمي آشنا شدند چنان شيفته آن گرديدند كه پرداختن نقاشان اروپايي به آن، سبكي در ميان آنان ايجاد كرد و چون آنها هنر اسلامي را به نام هنر عربي مي‌شناختند آن سبك را ـ كه بر اثر پيروي از اسليمي به‌وجود آمده بود ـ آرابسك<ref>Arabesque</ref> يعني عَرَبانه ناميدند.
 
  
 +
گستره کاربرد نقش اسلیمی در تاریخ تمدن اسلامی و نیز زیبایی و دلنشینی این نقش سبب شده است که وجهه جهانی پیدا کند. وقتی که اروپاییان با نقش اسلیمی آشنا شدند چنان شیفته آن گردیدند که پرداختن نقاشان اروپایی به آن، سبکی در میان آنان ایجاد کرد و چون آنها [[هنرهای اسلامی|هنر اسلامی]] را به نام هنر عربی می‌شناختند، آن سبک را ـ که بر اثر پیروی از اسلیمی به‌وجود آمده بود ـ آرابسک<ref>Arabesque</ref> یعنی عَرَبانه نامیدند.
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
 
 
==منابع==
 
==منابع==
* [http://portal.nlai.ir/daka/Wiki%20Pages/%D8%A7%D9%90%D8%B3%D9%84%D9%8A%D9%85%D9%8A.aspx دائره المعارف کتابداری و اطلاع رسانی، مدخل "اسلیمی" از نجيب مايل‌هروي]، بازیابی: 7 مرداد 1392.
+
*[http://portal.nlai.ir/daka/Wiki%20Pages/%D8%A7%D9%90%D8%B3%D9%84%D9%8A%D9%85%D9%8A.aspx "اسلیمی"، دائرةالمعارف کتابداری و اطلاع‌رسانی، نجيب مايل‌هروی]، بازیابی: ۷ مرداد ۱۳۹۲.
 
 
 
[[رده:هنرهای اسلامی]]
 
[[رده:هنرهای اسلامی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۵:۲۶

«اِسلیمی» نقشی است دارای پیچ‌وخم‌های فرو رفته و فرا آمده و در هم، با حلقهْ‌گونه‌ها و گره‌بندی‌های دقیق و گُل و برگ‌دار. این اصطلاح منسوب به اِسْلیم، صورت دیگری از اسلام است و به این جهت آن را اسلامی نیز خوانده‌اند.

نقاشان ایرانی اسلیمی را ـ همچون خَتایی، فرنگی، فَصّالی، ابْر، واق و گره (بند رومی) ـ یکی از اصول هفت‌گانه نقاشی محسوب داشته‌اند و وضع آن را به امیرمؤمنان علی علیه السلام منسوب کرده‌اند، به این گونه که چون اهل ختا نقش ختایی را به جهان اسلام آوردند:

ببردند از عین کافر دلی به دعوی سوی شاه مردان علی

چو شاه ولایت بدید آن رقم به اعجاز بگرفت در کف قلم

رقم کرد اسلامی دلربا که شد حیرت جمله اهل ختا

چو آن اصل افتاد در دستشان بشد نقش‌های دگر پَستشان

تردیدی نیست که نسبت وضع این نقاشی به حضرت علی علیه السلام افسانه و ساخته نقاشان و مُذهّبان عصر تیموری و صفوی است. با این همه، همین افسانه حاکی از آن است که نقش اسلیمی از اصل‌های دیرین و کهن نقاشی در جهان اسلام و ایران بوده است. وجود نمونه‌های عالی و ممتاز آن از سده پنجم قمری در رباط شریف ـ واقع در میان سرخس و مشهد ـ نشان از آن دارد که خوشنویسان و نقاشان ایرانی پیش‌تر از آن دوره با نقش مورد بحث آشنایی داشته‌اند.

نقش اسلیمی را ـ که به‌ صورت سَلِمی هم ضبط کرده‌اند ـ عمدتاً از نقش ختایی جدا دانسته‌اند، چنان‌که اشاره صادقی بیگ‌افشار (صادقی کتابدار) بر این جدایی تصریح دارد، آنجا که گفته است:

چنین کرد اوستادم رهنمایی که هست اسلامی و دیگر ختایی

سالک یزدی هم که از نقاشی آگاهی داشته گفته است:

خطا باشد اگر بندی به دل نقش ختایی را گرت لوحی بُوَد سلمی تو از اسلام برداری

با وجود این، بعضی نیز نقش مذکور را با بندِ رومی (گره) و نقش ختایی یکی دانسته و ضبط اسلیمی ختایی را شهرت داده‌اند و البته این به‌ لحاظ شباهتی است که در میان نقش‌های اسلیمی، ختایی و بند رومی دیده می‌شود. نقش پیچاپیچ و اسلیمی گونه‌ای که بر دَرکوبه‌ای مغربی و سنگ‌فرشی رومی بر جای مانده، شباهت گره یا بند رومی را با نوع هندسی اسلیمی نشان می‌دهد. طرح‌های بسیار ظریف و نازک دو و چند پیچ ختایی نیز این نقش را به اسلیمی همانند می‌دارد.

آنچه از صورت ظاهر اسلیمی آشکار است این است که گویا نقاش و مذهّب در وضع این نقش به تاک انبوه و گشن نگریسته و از آن الهام گرفته است، زیرا تاک از پیچیدگی‌ها، خمیدگی‌ها، در هم رفتگی‌های برگ‌ها و پیچش‌های تنه و ساقه‌ها و شاخه‌ها همان‌گونه برخوردار است که در نقش اسلیمی نیز آنها را می‌توان دید.

هم می‌توان گفت که مذهّب و نقاش ایرانی در طرح اسلیمی گیاهی، احتمالاً از دیدن گیاه زیبای عَشَقه (عشقه پیچان) که در ایران فراوان می‌روییده، الهام گرفته تا جایی که حتی ذهن عارفان نیز در تبیین «عشق» به آن معطوف بوده است. همچنان که عشقه پیچان حالت پیچاپیچ دارد و با همه پیچ‌وخم‌ها روی به‌ سوی بالا دارد، نقش اسلیمی گیاهی هم به سوی بالا ترسیم می‌شده است. کاشیکاری‌های مسجد گوهرشاد در مشهد ـ که از سده نهم قمری بازمانده است ـ این شباهت و همگونی دقیق را در میان اسلیمی گیاهی و عشقه پیچان می‌نمایاند.

مبنا و اساس نقش اسلیمی از تکرار خط پیچ‌خورده و گردش‌های تو در تو و مکرر آن حاصل می‌آمده است. این تکرار و گردش‌های مکرر خط، نامحدود است و به هیچ روی متضمن قرینه‌سازی‌های کمّی و معمولی نیست؛ اما همین تکرّر پیچ‌وخم‌ها در نقش مورد بحث، مجموعه‌ای به‌وجود می‌آوَرَد که از نوع قرینه کیفی برخوردار می‌نماید.

اسلیمی انواع گیاهی، حیوانی و هندسی دارد. در اسلیمی گیاهی خط‌های مکرر پیچ‌وخم‌دار جای تنه و ساقه گیاه را می‌گیرد که در مقاطع و عطف‌گاه‌های آن، گل‌وبرگ‌های تزیینی ترسیم می‌گردد؛ و در اسلیمی حیوانی ـ که به اسلیمی ماری هم شهرت دارد ـ خطِ مبنای نقش به ماری می‌ماند که دارای پیچ‌وخم‌های بسیار است. اما اسلیمی هندسی ـ که کهن‌ترین گونه نقش مورد بحث تصور می‌شود ـ از پیچاندن‌ها، خماندن‌ها و برگردان‌های مکرر خطوط ریز و نازک هندسی بدست می‌آید. شکل ابتدایی این نوع اسلیمی در اشکالی مانند دو پیچ که در هنر یین یانگ چین معمول بوده است، یافت می‌شود. بورکهارت این نوع اسلیمی را استمرار و ادامه هنر جانورنگاری[۱] سکاها و سرمت‌ها می‌داند که در میان اقوام بیابان‌گرد آسیای میانه رواج داشته است.

نقش اسلیمی به لحاظ زیبایی فوق‌العاده‌اش، در تاریخ تمدن اسلامی در زمینه‌های مختلف و متنوع کاربرد داشته است. در کتابه‌های بناها نیز آن را بکار می‌برده‌اند (مانند کتابه رباط شریف در خراسان) و در زمینه خط و نوشته‌ها هم، آمیزه‌ای از خوشنویسی و نقش اسلیمی بسیار زیبا فراهم می‌آورده‌اند تا جایی که حسن و زیبایی را در برخی خطوط ـ مانند کوفی مُعَشَّق (کوفی گره‌دار) ـ از جفت کردن آن خط با اسلیمی استفاده می‌کرده‌اند. همچنین در فن کتاب‌پردازی و کتاب‌آرایی از آن بهره می‌برده‌اند، به‌ طوری‌ که در حاشیه قطعه‌های خط و تصویر؛ زمینه سرلوحه ها؛ زمینه سرسوره‌های نسخ قرآن و زمینه شمسه‌ها، لَچَکی‌ها و کتیبه‌های حواشی جلدهای ضربی و مُعَرَّقِ کتاب‌ها از آن استفاده شده است.

گستره کاربرد نقش اسلیمی در تاریخ تمدن اسلامی و نیز زیبایی و دلنشینی این نقش سبب شده است که وجهه جهانی پیدا کند. وقتی که اروپاییان با نقش اسلیمی آشنا شدند چنان شیفته آن گردیدند که پرداختن نقاشان اروپایی به آن، سبکی در میان آنان ایجاد کرد و چون آنها هنر اسلامی را به نام هنر عربی می‌شناختند، آن سبک را ـ که بر اثر پیروی از اسلیمی به‌وجود آمده بود ـ آرابسک[۲] یعنی عَرَبانه نامیدند.

پانویس

  1. Zoomorphic art
  2. Arabesque

منابع