رعایت ادبیات دانشنامه ای متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

خواجه نصیرالدین طوسی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۲۳ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
'''کلیدواژه: خواجه نصیرالدین طوسی، آثار خواجه نصیرالدین طوسی، اسماعیلیان'''
+
{{خوب}}
 
+
'''«خواجه نصیرالدین طوسی»''' (۵۹۷-۶۷۲ ق)، فیلسوف، متکلّم، منجّم و ریاضیدان بزرگ [[ایران|ایرانی]] [[شیعه]] در قرن هفتم هجری و بناکننده رصدخانه مراغه است. وی کتب و رساله‌های علمی متعددی در موضوعات گوناگون به رشته تحریر درآورد که از آن جمله می‌توان به [[تجرید الاعتقاد]] و [[اخلاق ناصری]] اشاره کرد. عالمان بزرگی همچون [[علامه حلی]] و [[قطب الدین شیرازی|قطب‌الدین شیرازی]] از شاگردان او هستند.
ابوجعفر، محمد بن محمد بن حسن طوسى معروف به محقق طوسى و خواجه نصيرالدين طوسى فیلسوف، متکلم، فقیه، دانشمند، ریاضیدان و سیاست‌مدار ایرانی [[شیعه]] سده هفتم است.
+
{{شناسنامه عالم
 
+
||نام کامل =  محمد نصیرالدین طوسى
 +
||تصویر=[[پرونده:Khajeh-tosi.jpg]]
 +
||زادروز =  ۵۹۷ قمری
 +
|زادگاه =  طوس، ایران
 +
|وفات =    ۶۷۲ قمری
 +
|مدفن = [[کاظمین]]
 +
|اساتید =  نصیرالدین عبدالله بن حمزه، سراج‌الدین قمری، کمال الدین موصلی، سالم بن بدران مصری مازنی،...
 +
|شاگردان = [[علامه حلی]]، [[ابن میثم بحرانی]]، [[قطب الدین شیرازی]]، سید رکن‌الدین استرآبادی،...
 +
|آثار = [[تجرید الاعتقاد]]، [[اخلاق ناصری]]، [[اوصاف الاشراف]]، [[اساس الاقتباس (کتاب)|اساس الاقتباس]]، زیج ایلخانی، قواعد العقاید،...
 +
}}
 
==ولادت==
 
==ولادت==
  
خواجه نصيرالدين طوسى در سال 597 هـ.ق در طوس متولد شد. پدرش محمد بن حسن از فقهاى اماميه و محدثان طوس بود.<ref name = "نور الحکمه">مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، نرم افزار نورالحکمه (نسخه 3)، بخش اطلاعات جانبی (زندگی نامه مولفان).</ref>
+
محمد بن محمد بن حسن طوسى، معروف به «خواجه نصیرالدین طوسى» در سال ۵۹۷ هـ.ق در طوس متولد شد. پدرش محمد بن حسن از فقهاى [[شیعه|امامیه]] و [[محدث|محدثان]] طوس بود.<ref name="نور الحکمه">مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، نرم افزار نورالحکمه (نسخه ۳)، بخش اطلاعات جانبی (زندگی نامه مولفان).</ref>
 
 
==تحصیل==
 
 
 
ایام كودكی و نوجوانی محمد در شهر طوس سپری شد. وی در این ایام پس از خواندن و نوشتن، قرائت [[قرآن]]، قواعد زبان عربی و فارسی، معانی و بیان و [[حدیث]] را نزد پدر خویش آموخت.
 
 
 
مادرش نیز وی را در خواندن [[قرآن]] و متون فارسی كمك می‌كرد. پس از آن به توصیه پدر، نزد دایی‌اش «نورالدین علی بن محمد شیعی» كه از دانشمندان نامور در ریاضیات، حكمت و منطق بود به فراگیری آن علوم پرداخت.
 
 
 
عطش علمی محمد در نزد دایی‌اش چندان برطرف نشد و بدین سبب با راهنمایی پدر در محضر «كمال‌الدین محمد حاسب» كه از دانشوران نامی در ریاضیات بود به تحصیل پرداخت اما هنوز چند ماهی نگذشته بود كه استاد قصد سفر كرد و آورده‌اند كه وی به پدر او چنین گفت: من آنچه می‌دانستم به او (خواجه نصیر) آموختم و اكنون سؤال‌هایی می‌كند كه گاه پاسخش را نمی‌دانم!
 
  
پس از چندی آن نوجوان سعادتمند از فیض وجود استاد بی‌بهره شده بود دایی پدرش «نصیرالدین عبدالله بن حمزه» كه تبحر ویژه‌أی در علوم رجال، درایه و [[حدیث]] داشت به طوس آمد و محمد كه هر لحظه، عطش علمی‌اش افزون می‌گردید در نزد او به كسب علوم پرداخت. گرچه او موفق به فراگیری مطالب جدیدی از استاد نشد، اما هوش و استعداد وافرش شگفتی و تعجب استاد را برانگیخت به گونه‌أی كه به او توصیه كرد تا به منظور استفاده‌های علمی بیشتر به نیشابور مهاجرت كند.
+
==تحصیل و استادان==
  
او در شهر طوس و بدست استادش «نصیرالدین عبدالله بن حمزه» لباس مقدس عالمان دین را بر تن كرد و از آن پس به لقب «نصیرالدین» از سوی استاد افتخاری جاویدان یافت.
+
ایام کودکی و نوجوانی محمد در شهر طوس سپری شد. وی در این ایام پس از خواندن و نوشتن، قرائت [[قرآن]]، [[حدیث]] و قواعد زبان عربی و فارسی را نزد پدر خویش آموخت. پس از آن به توصیه پدر، نزد دایی‌اش «نورالدین علی بن محمد شیعی» که از دانشمندان نامور در [[ریاضی|ریاضیات]]، [[حکمت|حکمت]] و [[منطق]] بود به فراگیری آن علوم پرداخت.
  
در آخرین روزهایی كه نصیرالدین جوان برای سفر به نیشابور آماده می‌شد غم از دست دادن پدر بر وجودش سایه افكند اما تقدیر چنین بود و او می‌بایست با تحمل آن اندوه جانكاه به تحصیل ادامه دهد. در حالی كه یك سال از فوت پدرش می‌گذشت به نیشابور پای نهاد و به توصیه دایی پدر به مدرسه سراجیه رفت و مدت یك سال نزد سراج‌الدین قمری كه از استادان بزرگ درس خارج [[فقه]] و [[اصول]] در آن مدرسه بود، به تحصیل پرداخت. سپس در محضر استاد فریدالدین داماد نیشابوری ـ از شاگردان امام فخر رازی ـ كتاب «اشارات ابن سینا» را فراگرفت.
+
سپس با راهنمایی پدر در محضر «کمال‌الدین محمد حاسب» که از دانشوران نامی در ریاضیات بود به تحصیل پرداخت اما هنوز چند ماهی نگذشته بود که استاد قصد سفر کرد و آورده‌اند که وی به پدر خواجه نصیر چنین گفت: من آنچه می‌دانستم به او آموختم و اکنون سؤال‌هایی می‌کند که گاه پاسخش را نمی‌دانم!
  
پس از مباحثات علمی متعدد فریدالدین با خواجه، علاقه و استعداد فوق‌العاده خواجه نسبت به دانش‌اندوزی نمایان شد و فریدالدین او را به یكی دیگر از شاگردان فخر رازی معرفی كرد و بدین ترتیب نصیرالدین طوسی توانست كتاب «قانون ابن سینا» را نزد «قطب‌الدین مصری شافعی» به خوبی بیاموزد. وی علاوه بر كتاب‌های فوق از محضر عارف معروف آن دیار «عطار نیشابوری» (متوفی 627) نیز بهره‌مند شد.
+
پس از چندی، دایی پدرش «نصیرالدین عبدالله بن حمزه» که تبحر ویژه‌أی در علوم [[علم رجال|رجال]]، [[درایه الحدیث|درایه]] و [[حدیث]] داشت به طوس آمد و محمد در نزد او به کسب علوم پرداخت. گرچه او موفق به فراگیری مطالب جدیدی از استاد نشد، اما هوش و استعداد وافرش شگفتی و تعجب استاد را برانگیخت به گونه‌ای که به او توصیه کرد تا به منظور استفاده‌های علمی بیشتر به نیشابور مهاجرت کند. او در شهر طوس و بدست استادش «نصیرالدین عبدالله بن حمزه» لباس مقدس عالمان دین را بر تن کرد و از آن پس به لقب «نصیرالدین» از سوی استاد افتخاری جاویدان یافت.
  
خواجه كه در آن حال صاحب علوم ارزشمندی گشته و همواره به دنبال كسب علوم و فنون بیشتر بود، پس از خوشه‌چینی فراوان از خرمن پربار دانشمندان نیشابور به ری شتافت و با دانشور بزرگی به نام برهان‌الدین محمد بن محمد بن علی الحمدانی قزوینی آشنا گشت. او سپس قصد سفر به اصفهان كرد. اما در بین راه پس از آشنایی با «میثم بن علی میثم بحرانی» به دعوت او و به منظور استفاده از درس خواجه ابوالسعادات اسعد بن عبدالقادر بن اسعد اصفهانی به شهر قم رو كرد.
+
نصیرالدین جوان سپس به نیشابور پای نهاد و به توصیه دایی پدر به مدرسه سراجیه رفت و مدت یک سال نزد سراج‌الدین قمری که از استادان بزرگ درس خارج [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] در آن مدرسه بود، به تحصیل پرداخت. سپس در محضر استاد فریدالدین داماد نیشابوری ـ از شاگردان [[فخر رازى|فخر رازی]] ـ کتاب «[[اشارات و تنبیهات (کتاب)|اشارات]]» [[ابن سینا]] را فراگرفت.
  
محقق طوسی پس از قم به اصفهان و از آنجا به عراق رفت. او علم «فقه» را از محضر «معین‌الدین سالم بن بدران مصری مازنی» (از شاگردان ابن ادریس حلی و ابن زهره حلبی) فراگرفت. و در سال 619 ق از استاد خود اجازه نقل روایت دریافت كرد. آن گونه كه نوشته‌اند خواجه مدت زمانی از «علامه حلی» فقه و علامه نیز در مقابل، درس حكمت نزد خواجه آموخته است.
+
پس از مباحثات علمی متعدد فریدالدین با خواجه، علاقه و استعداد فوق‌العاده خواجه نسبت به دانش‌اندوزی نمایان شد و فریدالدین او را به یکی دیگر از شاگردان فخر رازی معرفی کرد و بدین ترتیب نصیرالدین طوسی توانست کتاب «[[القانون فی الطب (کتاب)|قانون]]» ابن سینا را نزد «قطب‌الدین مصری شافعی» به خوبی بیاموزد. وی علاوه بر کتاب‌های فوق از محضر عارف معروف آن دیار «[[عطار نیشابوری]]» (متوفی ۶۲۷) نیز بهره‌مند شد.
  
«كمال الدین موصلی» ساكن شهر موصل (عراق) از دیگر دانشمندانی بود كه علم نجوم و ریاضی به خواجه آموخت و بدین ترتیب محقق طوسی دوران تحصیل را پشت سر نهاده، پس از سال‌ها دوری از وطن و خانواده، قصد عزیمت به خراسان كرد.<ref name = "گلشن ابرار">گلشن ابرار، جلد 1، زندگی نامه «خواجه نصیر طوسی» از عبدالوحيد وفايي.</ref>
+
خواجه که در آن حال صاحب علوم ارزشمندی گشته و همواره به دنبال کسب علوم و فنون بیشتر بود، پس از خوشه‌چینی فراوان از خرمن پربار دانشمندان نیشابور، به ری شتافت و با دانشور بزرگی به نام برهان‌الدین محمد بن محمد بن علی الحمدانی قزوینی آشنا گشت. او سپس قصد سفر به [[اصفهان]] کرد. اما در بین راه پس از آشنایی با «[[ابن میثم بحرانی|میثم بن علی میثم بحرانی]]» به دعوت او و به منظور استفاده از درس خواجه ابوالسعادات اسعد بن عبدالقادر بن اسعد اصفهانی به شهر [[قم]] رو کرد.
  
==خواجه طوسی در قلعه های اسماعیلیان==
+
محقق طوسی پس از قم به اصفهان و از آنجا به [[عراق]] رفت. او علم «[[فقه]]» را از محضر «معین‌الدین سالم بن بدران مصری مازنی» (از شاگردان [[ابن ادریس حلی]] و [[ابن زهره|ابن زهره حلبی]]) فراگرفت. و در سال ۶۱۹ ه.ق از استاد خود [[اجازه (علم الحدیث)|اجازه]] نقل روایت دریافت کرد. آن گونه که نوشته‌اند خواجه مدت زمانی از «[[علامه حلی]]» فقه و علامه نیز در مقابل، درس [[حکمت|حکمت]] نزد خواجه آموخته است.
  
خواجه نصیرالدین طوسی یکی از قربانیان نخستین حمله مغول‌هاست که طی آن سپاهیان چنگیز (1215 ـ 1227 م) سرزمین‌های اسلامی را مورد تعرّض قرار دادند و به هر شهری که رسیدند، آن را با خاک یکسان کردند. شهر نیشابور نیز یکی از این شهرهاست که در آن زمان دارای مدارس علمیه متعدد و مملو از علما بود. مغول‌ها در این حمله، نه تنها نیشابور را ویران کردند، بلکه با شمشیر به جان مردم افتادند و هر کس را که یافتند، کشتند. تنها عده معدودی توانستند از دست آنان جان سالم به در برند و خواجه نصیرالدین طوسی یکی از آن‌ها بود که در پی پناهگاهی مطمئن و امن، آواره بیابان‌ها شد<ref> خواجه نصیرالدین طوسی و نقش او در گسترش تشیّع و حفظ آثار اسلامی، امین، سید حسن / ترجمه، تلخیص و تحقیق: مهدی زندیه، فصلنامه شیعه شناسی، شماره 5 در دسترس در [http://www.hawzah.net/fa/article/articleview/83786 سایت حوزه]، بازیابی: 29 اردیبهشت 1392.</ref> تا این که ناصرالدين عبدالرحيم بن ابى منصور محتشم که از طرف علاءالدين محمد پادشاه اسماعيليان حاکم خراسان بود، خواجه را به قهستان دعوت كرد و خواجه نيز كه قلعه قهستان را ايمن‌ترين نقطه در خراسان يافت اين دعوت را پذيرفت و به قهستان رفت.
+
«کمال الدین موصلی» ساکن شهر موصل ([[عراق]]) از دیگر دانشمندانی بود که [[علم نجوم]] و [[ریاضی]] به خواجه آموخت و بدین ترتیب، محقق طوسی دوران تحصیل را پشت سر نهاده، پس از سال‌ها دوری از وطن و خانواده، قصد عزیمت به [[خراسان]] کرد.<ref name="گلشن ابرار">گلشن ابرار، جلد ۱، زندگی نامه «خواجه نصیر طوسی» از عبدالوحید وفایی.</ref>
  
تاريخ دقيق ورود خواجه به مشخص نيست و بعد از سال 619 هـ.ق مى‌باشد كه از استاد خود سالم بن بدران اجازه روايى گرفته است و اگر به دعوت ناصرالدين رفته باشد بايد بعد از سال 624 هـ.ق باشد كه اين سال ابتداى فرمان‌فرمايى اوست.<ref name="نور الحکمه"/>
+
==تدریس و شاگردان==
  
او در مدت اقامت خود کتاب «طهارة الاعراق» تألیف ابن مسکویه را به درخواست میزبانش به زبان فارسی ترجمه کرد و نام آن را «اخلاق ناصری» نهاد. وی در همین ایّام «رساله معینیه» را در موضوع علم هیئت به زبان فارسی نگاشت. ناسازگاری اعتقادی خواجه با اسماعیلیان و نیز ظلم و ستم آنان نسبت به مردم وی را بر آن داشت تا برای کمک گرفتن، نامه‌ای به خلیفة عباسی در بغداد بنویسد.
+
خواجه نصیرالدین طوسی در شهرها و کشورهای مختلف رفت و آمد می‌کرد و همچون خورشیدی تابان نورافشانی کرده، شاگردان بسیاری را فروغ دانش می‌بخشید. نام برخی از آنان به این قرار است:
  
در این میان حاکم قلعه از ماجرای نامه باخبر شد و به دستور او خواجه نصیر بازداشت و زندانی گردید. پس از چندی خواجه به قلعة الموت منتقل شد ولی حاکم قلعه که از دانش محقق طوسی اطلاع پیدا کرده بود با او رفتاری مناسب در پیش گرفت. نصیرالدین طوسی حدود ۲۶ سال در قلعه‌های اسماعیلیه بسر برد امّا در این دوران لحظه‌ای از تلاش علمی باز ننشست و کتابهای متعددی از جمله «شرح اشارات ابن سینا»، «تحریر اقلیدس»، «تولی و تبری» و «اخلاق ناصری» و چند کتاب و رسالة دیگر را تألیف کرد. کتاب روضه التسلیم و مطلوب المومنین؛ تولی و تبری از جمله آثاری است که به فرمان امام اسماعیلی در الموت نوشته است.(1-1)
+
*[[علامه حلی]] (متوفی ۷۲۶ ق)؛ او از دانشوران برزگ [[شیعه]] بود که آثار گرانسنگی از خود به جای نهاد. وی شرح‌هایی نیز بر کتاب‌های خواجه نگاشت.
 +
*[[ابن میثم بحرانی|کمال‌الدین میثم بن علی بن میثم بحرانی]]؛ او حکیم، ریاضیدان، متکلم و فقیه بود و عالمان بزرگی از محضرش استفاده کردند. وی گرچه در رشته [[حکمت]] زانوی ادب و شاگردی در مقابل خواجه بر زمین زد، از آن سو خواجه از درس [[فقه]] وی بهره‌مند شد. این محقق بحرینی شرح مفصلی بر [[نهج ‌البلاغه]] نوشته که به شرح نهج البلاغه ابن میثم معروف است.
 +
*[[قطب الدین شیرازی|قطب‌الدین ‌شیرازی]] (متوفی ۷۱۰ ق)؛ او از شاگردان ممتاز خواجه است. وی در چهارده سالگی به جای پدر نشست و در بیمارستان به طبابت پرداخت. سپس به شهرهای مختلفی سفر کرد و علم هیئت و اشارات [[ابن سینا|ابوعلی]] را از محضر پرفیض خواجه نصیر فراگرفت. قطب‌الدین کتاب‌هایی در شرح [[القانون فی الطب (کتاب)|قانون]] ابن سینا و در [[تفسیر قرآن|تفسیر قرآن‌]] نوشته است.
 +
*کمال‌الدین عبدالرزاق شیبانی بغدادی معروف به ابن الفُوَطی (۶۴۲ـ۷۲۳ ق)؛ او [[حنبلی]] مذهب بود و مدت زیادی در محضر خواجه علم آموخته است. وی از تاریخ‌نویسان معروف قرن هفتم است و کتاب‌های معجم الآداب، الحوادث الجامعه و تلخیص معجم الالقاب از آثار اوست.
 +
*سید رکن‌الدین استرآبادی (متوقی ۷۱۵ ق) از شاگردان و همراهان خاص خواجه بوده و شرح‌هایی بر کتاب‌های استاد خویش نوشته است.
  
خواجه در پایان کتاب شرح اشارات می‌نویسد: «بیشتر مطالب آن را در چنان وضع سختی نوشته‌ام که سخت تر از آن ممکن نیست و بیشتر آن را در روزگار پریشانی فکر نگاشتم که هر جزئی از آن، ظرفی برای غصه و عذاب دردناک بود و پشیمانی و حسرت بزرگی همراه داشت. و زمانی بر من نگذشت که از چشمانم اشک نریزد و دلم پریشان نباشد و زمانی پیش نمی‌آمد که دردهایم افزون نگردد و غمهایم دو چندان نشود...».<ref name="گلشن ابرار"/>
+
==آثار و تألیفات==
  
==خواجه طوسی و هلاکوخان مغول==
+
خواجه نصیرالدین در دوران حیات ارزشمند خویش به رغم آشوب و حوادث مخاطره‌انگیز و فشارهای سیاسی، اجتماعی و نظامی آن عصر، توانست حدود یکصد و نود کتاب و رساله علمی در موضوعات متفاوت به رشته تحریر درآورد. برخی از آثارش عبارت‌اند از:
  
از آنجا كه وجود اسماعیلیان حاكمیت و قدرت سیاسی مغولان را به خطر می‌انداخت هلاكوخان در سال 651 ق با اعزام لشكری به قهستان آنجا را فتح كرد. حاكم قلعه پس از مشورت با خواجه نصیر، علاوه بر تسلیم كامل قلعه، از مغولان اطاعت كرد و چندی پس از آن در سال 656 ق تاج و تخت اسماعیلیان در ایران برچیده شد و بدین سان خواجه نصیر بزرگترین گام را در جلوگیری از جنگ و خونریزی و قتل عام مردم برداشته، از این رو نزد خان مغول احترام و موقعیت ویژه‌ای یافت.<ref name="گلشن ابرار"/>
+
#[[تجرید الاعتقاد (کتاب)|تجرید الاعتقاد]] که در موضوع [[کلام]] نگاشته شده و به دلیل اهمیت فوق‌العاده آن مورد توجه دانشمندان قرار گرفته و شرح‌های بسیاری پیرامون آن نوشته شده است.
 +
#شرح الاشارات: این کتاب شرحی بر «[[اشارات و تنبیهات (کتاب)|اشارات]]» [[ابن سینا|بوعلی سینا]] است.
 +
#قواعد العقاید، در موضوع اصول عقاید
 +
#[[اخلاق ناصری (کتاب)|اخلاق ناصری]]
 +
#[[اوصاف الاشراف]]
 +
#تحریر اقلیدس
 +
#تحریر مجسطی
 +
#[[اساس الاقتباس (کتاب)|اساس الاقتباس]]
 +
#زیج ایلخانی
 +
#اثبات الجواهر
 +
#اثبات اللوح المحفوظ
 +
#اشکال الکرویه
 +
#شرح [[اصول کافی|اصول کافی]]
 +
#رساله‌ای در کلیات طب (خواجه در بعضى از مصنفات خویش به کارهاى [[طب|طبى]] و معالجات خود اشاره نموده است و این حاکى از اطلاع او از طبابت است.)
 +
#تجرید الهندسه.<ref name="گلشن ابرار" />
  
بعد از راحتى خيال از جانب اسماعيليان، هلاكوخان متوجه [[بغداد]] و خلافت [[عباسيان]] گرديد و با خواجه در اين مورد مشورت كرد و از او خواست اوضاع كواكب را بررسى و نتيجه را بيان كند. خواجه اوضاع را اين گونه توضيح داد كه خلافت عباسيان بزودى منقرض و نابود مى‌شود و اين امر هلاكو را به فتح بغداد ترغيب كرد.
+
خواجه طوسی داراى ذوق [[شعر|شعرى]] نیز بوده و اشعار بسیارى به زبان عربى و فارسى سروده است که به جز چند [[قطعه (شعر)|قطعه]] و چند [[رباعی|رباعى]] و [[مثنوی (قالب شعر)|مثنوى]] کوتاه چیزى در دست نیست.<ref name="نور الحکمه" />
  
مخالفت بعضى ديگر از منجمين با جنگ با خليفه و اظهار اين كه اين كار آثار شومى دربر دارد در برابر استدلالات خواجه به جايى نيانجاميد و هلاكوخان پس از محاصره بغداد آن را به تصرف درآورد و خلافت [[عباسيان]] با كشته شدن آخرين خليفه المستعصم بالله، منقرض گرديد.
+
==فعالیت‌های علمی و اجتماعی==
+
خواجه نصیرالدین طوسی یکی از قربانیان نخستین حمله مغول‌هاست (۱۲۱۵ـ۱۲۲۷ م) که طی آن سپاهیان چنگیز سرزمین‌های اسلامی را مورد تعرّض قرار دادند و به هر شهری که رسیدند، آن را با خاک یکسان کردند. شهر نیشابور نیز یکی از این شهرهاست که در آن زمان دارای مدارس علمیه متعدد و مملو از علما بود. مغول‌ها در این حمله، نه تنها نیشابور را ویران کردند، بلکه با شمشیر به جان مردم افتادند و هر کس را که یافتند، کشتند. تنها عده معدودی توانستند از دست آنان جان سالم به در برند و خواجه نصیرالدین طوسی یکی از آن‌ها بود که در پی پناهگاهی مطمئن و امن، آواره بیابان‌ها شد<ref>خواجه نصیرالدین طوسی و نقش او در گسترش تشیّع و حفظ آثار اسلامی، سید حسن امین/ ترجمه: مهدی زندیه، فصلنامه شیعه شناسی، شماره ۵ در دسترس در [http://www.hawzah.net/fa/article/articleview/۸۳۷۸۶ سایت حوزه]، بازیابی: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۲.</ref> تا این که ناصرالدین عبدالرحیم بن ابى منصور محتشم که از طرف علاءالدین محمد پادشاه [[اسماعیلیه|اسماعیلیان]] حاکم [[خراسان]] بود، خواجه را به قهستان دعوت کرد و خواجه نیز که قلعه قهستان را ایمن‌ترین نقطه در خراسان یافت این دعوت را پذیرفت و به قهستان رفت.
در اين زمان خواجه با تدبير خود جان بسيارى از مردم و علما و اهل فضل و هنر را نجات داد و از غارت اموال بسيارى جلوگيرى نمود. حكايت شفاعت‌هاى او نزد هلاكو براى حفظ جان علما در تاريخ نگاشته شده است.<ref name="نور الحکمه"/>  
 
  
===ساخت رصدخانه به دست خواجه طوسی===
+
تاریخ دقیق ورود خواجه به قهستان بعد از سال ۶۱۹ هـ.ق مى‌باشد که از استاد خود سالم بن بدران [[اجازه (علم الحدیث)|اجازه]] روایى گرفته است و اگر به دعوت ناصرالدین رفته باشد باید بعد از سال ۶۲۴ هـ.ق باشد که این سال ابتداى فرمان‌فرمایى اوست.<ref name="نور الحکمه2">نرم افزار نورالحکمه، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، بخش اطلاعات جانبی (زندگی نامه مولفان).</ref>
  
بعد از فتح [[بغداد]] و برگشتن خواجه به مراغه در خدمت هلاكو به امر پادشاه مأمور بستن رصد گرديد. بعضى اين كار را از پيشنهادهاى خود خواجه و موافقت هلاكو قلمداد كرده‌اند و عده‌اى آن را از آرزوهاى منكوقا آن جانشين چنگيزخان دانسته‌اند، گفته‌اند او در هندسه دستى داشت و به فكر افتاد در امپراطورى خويش رصدى ايجاد كند.
+
او در مدت اقامت خود کتاب «[[تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق (کتاب)|طهارة الاعراق]]» تألیف [[ابن مسکویه]] را به درخواست میزبانش به زبان فارسی ترجمه کرد و نام آن را «[[اخلاق ناصری (کتاب)|اخلاق ناصری]]» نهاد.<ref>همچنین گفته شده ابتدا بنا بود کتاب «الطهارة» ابن مسکویه را از عربی به فارسی ترجمه کند اما بعد تصمیم گرفت خود کتابی مستقل در این زمینه بنگارد.</ref> وی در همین ایّام «رساله معینیه» را در موضوع علم هیئت به زبان فارسی نگاشت.
  
ابتدا براى اين كار جمال الدين محمد بن طاهر بن محمد زئيدى بخارى را انتخاب كرد ولى او با تمام فضائلى كه داشت خود را مرد انجام آن نديد و اظهار عجز كرد.
+
ناسازگاری اعتقادی خواجه با اسماعیلیان و نیز ظلم و ستم آنان نسبت به مردم، وی را بر آن داشت تا برای کمک گرفتن، نامه‌ای به [[حکومت بنی عباس|خلیفه عباسی]] در [[بغداد]] بنویسد. در این میان، حاکم قلعه از ماجرای نامه باخبر شد و به دستور او خواجه نصیر بازداشت و زندانی گردید. پس از چندی خواجه به قلعه الموت منتقل شد، ولی حاکم قلعه که از دانش محقق طوسی اطلاع پیدا کرده بود با او رفتاری مناسب در پیش گرفت. نصیرالدین طوسی حدود ۲۶ سال در قلعه‌های اسماعیلیه بسر برد امّا در این دوران لحظه‌ای از تلاش علمی باز ننشست و کتابهای متعددی از جمله «شرح اشارات [[ابن سینا]]»، «تحریر اقلیدس»، «تولی و تبری» و «اخلاق ناصری» و چند کتاب و رساله دیگر را تألیف کرد. کتاب روضة التسلیم و مطلوب المومنین و تولی و تبری از جمله آثاری است که به فرمان امام اسماعیلی در الموت نوشته است.
  
منكوقا آن كه صيت و آوازه تبحر خواجه را در علوم رياضى شنيده بود و مى‌دانست كه او در قلعه‌هاى اسماعيليان است، وقتى كه هلاكو را به ايران فرستاد هنگام وداع گفت كه پس از تصرف قلعه‌هاى ملاحده، خواجه نصير طوسى را كه بطلميوس دهر و اقليدس عصر است و ديريست در دست ملاحده اسير است به نزد ما بفرست تا به بستن رصدى كه منظور است قيام كند.
+
خواجه در پایان کتاب شرح [[اشارات و تنبیهات (کتاب)|اشارات]] می‌نویسد: «بیشتر مطالب آن را در چنان وضع سختی نوشته‌ام که سخت تر از آن ممکن نیست و بیشتر آن را در روزگار پریشانی فکر نگاشتم که هر جزئی از آن، ظرفی برای غصه و عذاب دردناک بود و پشیمانی و حسرت بزرگی همراه داشت. و زمانی بر من نگذشت که از چشمانم اشک نریزد و دلم پریشان نباشد و زمانی پیش نمی‌آمد که دردهایم افزون نگردد و غمهایم دو چندان نشود...».<ref name="گلشن ابرار2">گلشن ابرار، جلد ۱، زندگی نامه «خواجه نصیر طوسی» از عبدالوحید وفایی.</ref>
  
ولى هلاكو او را به نزد خان نفرستاد زيرا يا مى‌ترسيد كه او نتواند به اين امر قيام كند يا چون حسن سيرت و صدق خواجه را مشاهده نمود دوست داشت كه او ملازم خودش باشد و بستن رصد به نام خودش تمام شود. پس از هفت سال از حكومت هلاكو رصد ايلخانى بنا نهاده شد.  
+
از آنجا که وجود [[اسماعیلیه|اسماعیلیان]] حاکمیت و قدرت سیاسی مغولان را به خطر می‌انداخت، هلاکوخان در سال ۶۵۱ ق، با اعزام لشکری به قهستان آنجا را فتح کرد. حاکم قلعه پس از مشورت با خواجه نصیر، علاوه بر تسلیم کامل قلعه، از مغولان اطاعت کرد و چندی پس از آن در سال ۶۵۶ ق، تاج و تخت اسماعیلیان در [[ایران]] برچیده شد و بدین سان خواجه نصیر بزرگترین گام را در جلوگیری از جنگ و خونریزی و قتل عام مردم برداشته، از این رو نزد خان مغول احترام و موقعیت ویژه‌ای یافت.<ref name="گلشن ابرار2" />
  
هلاكو فرمان داده بود كه خواجه هر قدر مال نياز داشت از خزانه به او بدهند و عشر موقوفات تمام ممالك را نيز در اختيار خواجه گذاشته بود و بر حسب درخواست خواجه جمعى از علماى رياضى و ماهران در نجوم را از اطراف بلاد خواست تا دستيار خواجه باشند همانند:
+
بعد از راحتى خیال هلاکوخان از جانب اسماعیلیان، متوجه [[بغداد]] و خلافت [[عباسیان]] گردید و با خواجه در این مورد مشورت کرد و از او خواست اوضاع کواکب را بررسى و نتیجه را بیان کند. خواجه اوضاع را این گونه توضیح داد که خلافت عباسیان بزودى منقرض و نابود مى‌شود و این امر هلاکو را به فتح بغداد ترغیب کرد.
  
* مؤيد الدين عرضى كه در علم هندسه و آلات رصد متبحر بود از [[دمشق]].
+
مخالفت بعضى دیگر از منجمین با جنگ با خلیفه و اظهار این که این کار آثار شومى دربر دارد، در برابر استدلالات خواجه به جایى نیانجامید و هلاکوخان پس از محاصره بغداد آن را به تصرف درآورد و خلافت عباسیان با کشته شدن آخرین خلیفه [[مستعصم|المستعصم بالله]]، منقرض گردید.
* نجم الدين كاتبى كه در [[حكمت]] و كلام و منطق فاضل بود از قزوين.
 
* فخرالدين اخلاطى متبحر و مهندس در علوم رياضى از تفليس.
 
* فخرالدين مراغه‌اى كه طبيب و در علوم رياضى استاد بود از موصل.
 
* نجم الدين كاتب بغدادى كه در اجزاء علوم رياضى و هندسه و علم رصد مهارت داشت و نقاش نيز بود.
 
* محيى الدين مغربى كه مهندس و در علوم رياضى و اعمال رصد دانا بود.
 
* قطب الدين شيرازى و جمعى ديگر از حكما و دانشمندان مانند شمس الدين شروانى و شيخ كمال الدين ايجى و حسام الدين شامى و نجم الدين شامى و نجم الدين اسطرلابى و سيد ركن الدين استرآبادى و ابن الفوطى و صدرالدين على و اصيل الدين حسن پسران خواجه.  
 
  
اين رصدخانه با مشورت اين علما در طرف شمال غربى شهر مراغه در بالاى تپه بلندى كه به رصد داغى (كوه رصد) مشهور است ساخته شد و در روز سه‌شنبه چهارم [[جمادى الاول]] سال 657 هـ.ق شروع به بناى رصد نمودند و در سال 660 آلت‌هاى رصدى به اتمام رسيد.
+
در این زمان خواجه با تدبیر خود، جان بسیارى از مردم و علما و اهل فضل و هنر را نجات داد و از غارت اموال بسیارى جلوگیرى نمود. حکایت شفاعت‌هاى او نزد هلاکو براى حفظ جان علما در تاریخ نگاشته شده است.<ref name="نور الحکمه2" />
  
در جنب اين رصدخانه كتابخانه بزرگى ساخته شد كه چهارصد هزار جلد كتاب داشت و بنا به فرمان هلاكو كتب نفيس فراوانى كه از [[بغداد]] و [[دمشق]] و موصل و خراسان غارت شده بود و براى خواجه و همراهان وى لازم بود به آن كتابخانه نقل داده شد و خود خواجه نيز مأمورينى به بلاد اطراف مى‌فرستاد كه كتب علمى را در هر كجا بيابند براى او بخرند و بفرستند و در مسافرت‌ها خودش هم هر جا كتابى يا اسطرلابى يا آلت نجومى ديگرى پيدا مى‌كرد مى‌خريد و آن را به مراغه مى‌آورد.
+
بعد از فتح [[بغداد]] و برگشتن خواجه به مراغه در خدمت هلاکو، به امر پادشاه مأمور بستن رصد گردید. بعضى این کار را از پیشنهادهاى خود خواجه و موافقت هلاکو قلمداد کرده‌اند و عده‌اى آن را از آرزوهاى منکوقاآن جانشین چنگیزخان دانسته‌اند، گفته‌اند او در هندسه دستى داشت و به فکر افتاد در امپراطورى خویش رصدى ایجاد کند. ابتدا براى این کار جمال الدین محمد بن طاهر بن محمد زئیدى بخارى را انتخاب کرد ولى او با تمام فضائلى که داشت خود را مرد انجام آن ندید و اظهار عجز کرد.
  
يك رصد كامل به سى سال وقت نياز داشت ولى چون هلاكو تعجيل داشت خواجه مجبور شد نتايج كار خويش را در دوازده سال ارائه دهد و از اين رو خواجه مجبور شد به كمك جدول‌هاى زيجهاى سابق و رصدخانه جديد به ترتيب زيج بپردازد و زيج ايلخانى را منتشر كند و خطاى چهل دقيقه‌اى خورشيد در اول سال را بر اساس حساب گذشتگان نشان داد.
+
منکوقاآن که آوازه تبحر خواجه را در علوم [[ریاضی|ریاضى]] شنیده بود و مى‌دانست که او در قلعه‌هاى اسماعیلیان است، وقتى که هلاکو را به [[ایران]] فرستاد هنگام وداع گفت که پس از تصرف قلعه‌هاى ملاحده، خواجه نصیر طوسى را که بطلمیوس دهر و اقلیدس عصر است و دیریست در دست ملاحده اسیر است به نزد ما بفرست تا به بستن رصدى که منظور است قیام کند. ولى هلاکو او را به نزد خان نفرستاد زیرا یا مى‌ترسید که او نتواند به این امر قیام کند یا چون حسن سیرت و صدق خواجه را مشاهده نمود دوست داشت که او ملازم خودش باشد و بستن رصد به نام خودش تمام شود. پس از هفت سال از حکومت هلاکو رصد ایلخانى بنا نهاده شد.
  
خواجه بعد از ملازم شدن با هلاكو و فرزندش اباقا سفرهاى متعددى انجام داد. در سال 665 هـ.ق به همراهى قطب شيرازى به خراسان رفت و در سال 667 هـ.ق به مراغه بازگشت در سال 662 هـ.ق و چند نوبت ديگر براى جمع‌آورى كتاب به بغداد سفر كرد.<ref name="نور الحکمه"/>
+
هلاکو فرمان داده بود که خواجه هر قدر مال نیاز داشت از خزانه به او بدهند و عُشر موقوفات تمام ممالک را نیز در اختیار خواجه گذاشته بود و بر حسب درخواست خواجه جمعى از علماى ریاضى و ماهران در نجوم را از اطراف بلاد خواست تا دستیار خواجه باشند همانند:
  
==خواجه طوسی در زمان اباقاخان==
+
*مؤیدالدین عرضى که در علم هندسه و آلات رصد متبحر بود از [[دمشق]].
 +
*نجم الدین کاتبى که در [[حکمت]] و [[علم کلام|کلام]] و [[منطق]] فاضل بود از قزوین.
 +
*فخرالدین اخلاطى متبحر و مهندس در علوم ریاضى از تفلیس.
 +
*فخرالدین مراغه‌اى که طبیب و در علوم ریاضى استاد بود از موصل.
 +
*نجم الدین کاتب بغدادى که در اجزاء علوم ریاضى و هندسه و علم رصد مهارت داشت و نقاش نیز بود.
 +
*محیى الدین مغربى که مهندس و در علوم ریاضى و اعمال رصد دانا بود.
 +
*[[قطب الدین شیرازی|قطب الدین شیرازى]] و جمعى دیگر از حکما و دانشمندان.
  
خواجه در به سلطنت رساندن اباقاخان بعد از مرگ هلاكو دخالت داشت و در همان لحظه به سلطنت رسيدن جمله‌اى از نصايح سودمند نوشت و به عرض رسانيد و به فرمان اباقاخان، خواجه آن نوشته را با صداى بلند در آن مجلس خواند.
+
این رصدخانه با مشورت این علما در طرف شمال غربى شهر مراغه در بالاى تپه بلندى که به رصد داغى (کوه رصد) مشهور است ساخته شد و در روز سه‌شنبه چهارم [[جمادى الاول]] سال ۶۵۷ هـ.ق شروع به بناى رصد نمودند و در سال ۶۶۰ آلت‌هاى رصدى به اتمام رسید.
  
بعد از شروع سلطنت اباقاخان عمر اين دانشمند رو به آخر گذارده و از او سخنى نمى‌شنويم جز آن كه پنج سال بعد از اين تاريخ يعنى در سال 669 هـ.ق تفصيل معالجه اباقاخان از او نقل شده است.
+
در جنب این رصدخانه کتابخانه بزرگى ساخته شد که چهارصد هزار جلد کتاب داشت و بنا به فرمان هلاکو کتب نفیس فراوانى که از [[بغداد]] و [[دمشق]] و موصل و [[خراسان]] غارت شده بود و براى خواجه و همراهان وى لازم بود به آن کتابخانه نقل داده شد و خود خواجه نیز مأمورینى به بلاد اطراف مى‌فرستاد که کتب علمى را در هر کجا بیابند براى او بخرند و بفرستند و در مسافرت‌ها خودش هم هر جا کتابى یا اسطرلابى یا آلت نجومى دیگرى پیدا مى‌کرد مى‌خرید و آن را به مراغه مى‌آورد.
  
خواجه در بعضى از مصنفات خويش به كارهاى طبى و معالجات خود اشاره نموده است و اين حاكى از اطلاع او از طبابت است.
+
یک رصد کامل به سى سال وقت نیاز داشت ولى چون هلاکو تعجیل داشت خواجه مجبور شد نتایج کار خویش را در دوازده سال ارائه دهد و از این رو خواجه مجبور شد به کمک جدول‌هاى زیجهاى سابق و رصدخانه جدید به ترتیب زیج بپردازد و زیج ایلخانى را منتشر کند و خطاى چهل دقیقه‌اى خورشید در اول سال را بر اساس حساب گذشتگان نشان داد.
  
خواجه داراى ذوق شعرى نيز بوده و اشعار بسيارى به زبان عربى و فارسى سروده است كه به جز چند قطعه و چند رباعى و مثنوى كوتاه چيزى در دست نيست.<ref name="نور الحکمه"/>
+
خواجه بعد از ملازم شدن با هلاکو و فرزندش اباقاخان سفرهاى متعددى انجام داد. در سال ۶۶۵ هـ.ق به همراهى [[قطب الدین شیرازی|قطب شیرازى]] به خراسان رفت و در سال ۶۶۷ هـ.ق به مراغه بازگشت در سال ۶۶۲ هـ.ق و چند نوبت دیگر براى جمع‌آورى کتاب به بغداد سفر کرد.<ref name="نور الحکمه2" />
  
==شاگردان خواجه طوسی==
+
خواجه در به سلطنت رساندن اباقاخان بعد از مرگ هلاکو دخالت داشت و در همان لحظه‌ی به سلطنت رسیدن جمله‌اى از نصایح سودمند نوشت و به عرض رسانید و به فرمان اباقاخان، خواجه آن نوشته را با صداى بلند در آن مجلس خواند.
 
 
نصیرالدین طوسی در شهرها و كشورهای مختلف رفت و آمد می‌كرد و همچون خورشیدی تابان نورافشانی كرده، شاگردان بسیاری را فروغ دانش می‌بخشید. برخی از آنان به این قرار است:
 
 
 
# جمال‌الدین حسن بن یوسف مطهر حلی ([[علامه حلی]] ـ متوفی 726 ق) او از دانشوران برزگ [[شیعه]] بود كه آثار گرانسنگی از خود به جای نهاد. وی شرح‌هایی نیز بر كتاب‌های خواجه نگاشت.
 
# كمال‌الدین میثم بن علی بن میثم بحرانی. او حكیم، ریاضیدان، متكلم و فقیه بود و عالمان بزرگی از محضرش استفاده كردند. وی گرچه در رشته [[حكمت]] زانوی ادب و شاگردی در مقابل خواجه بر زمین زد، از آن سو خواجه از درس فقه وی بهره‌مند شد. این محقق بحرینی شرح مفصلی بر [[نهج ‌البلاغه]] نوشته كه به شرح نهج البلاغه ابن میثم معروف است.
 
# محمود بن ‌مسعود بن مصلح ‌شیرازی، معروف به «قطب‌الدین ‌شیرازی» (متوفی 710 ق) او از شاگردان ممتاز خواجه است وی در چهارده سالگی به جای پدر نشست و در بیمارستان به طبابت پرداخت. سپس به شهرهای مختلفی سفر كرد و علم هیئت و اشارات ابوعلی را از محضر پرفیض خواجه نصیر فراگرفت. قطب‌الدین كتاب‌هایی در شرح قانون ابن سینا و در تفسیر [[قرآن‌]] نوشته است.
 
# كمال‌الدین عبدالرزاق شیبانی بغدادی (642ـ723 ق) او حنبلی مذهب و معروف به ابن الفُوَطی بود. این دانشمند مدت زیادی در محضر خواجه علم آموخته است. وی از تاریخ‌نویسان معروف قرن هفتم است و كتاب‌های معجم الآداب، الحوادث الجامعه و تلخیص معجم الالقاب از آثار اوست.
 
# سید ركن‌الدین استرآبادی (متوقی 715 ق) از شاگردان و همراهان خاص خواجه بوده و شرح‌هایی بر كتاب‌های استاد خویش نوشته و علاوه بر تواضع و بردباری، از احترامی افزون برخوردار بوده است. وی در تبریز به خاك سپرده شده است.
 
 
 
برخی دیگر از شاگردان خواجه نصیر عبارتند از:
 
* ابراهیم حموی جوینی
 
* اثیرالدین اومانی
 
* مجدالدین طوسی
 
* مجدالدین مراغی
 
 
 
==آثار==
 
 
 
خواجه نصیرالدین در دوران حیات ارزشمند خویش به رغم آشوب و حوادث مخاطره‌انگیز و فشارهای سیاسی، اجتماعی و نظامی آن عصر، توانست حدود یكصد و نود كتاب و رساله علمی در موضوعات متفاوت به رشته تحریر درآورد. برخی از آثارش عبارت‌اند از:
 
 
 
# تجرید العقاید كه در موضوع [[كلام]] نگاشته شده و به دلیل اهمیت فوق‌العاده آن مورد توجه دانشمندان قرار گرفته و شرح‌های بسیاری پیرامون آن نوشته شده است.
 
# شرح اشارات: این كتاب شرحی بر اشارات بوعلی سینا است.
 
# فواعد العقاید، در موضوع اصول عقاید
 
# اخلاق ناصری
 
# اوصاف الاشراف
 
# تحریر اقلیدس
 
# تحریر مجسطی
 
# اساس الاقتباس
 
# زیج ایلخانی
 
# اثبات الجواهر
 
# اثبات اللوح المحفوظ
 
# اشكال الكرویه
 
# شرح اصول كافی
 
# رساله‌ای در كلیات طب
 
# تجرید الهندسه و ده‌ها كتاب و رساله علمی دیگر<ref name="گلشن ابرار"/>
 
  
 +
بعد از شروع سلطنت اباقاخان، عمر این دانشمند رو به آخر گذارده و از او سخنى نمى‌شنویم جز آن که پنج سال بعد از این تاریخ یعنى در سال ۶۶۹ هـ.ق تفصیل معالجه اباقاخان از او نقل شده است.
 
==وفات==
 
==وفات==
 +
خواجه نصیرالدین طوسی سرانجام در سال ۶۷۲ هـ.ق در [[بغداد]] رحلت نمود و بنابر وصیت خودش در شهر [[کاظمین]] مدفون گردید.<ref name="گلشن ابرار" />
  
خواجه طوسی در سال 672 هـ.ق در [[بغداد]] رحلت نمود و بنابر وصيت خودش در شهر [[كاظمين]] مدفون گرديد.<ref name="گلشن ابرار"/>
+
علامه حسن زاده آملی در مورد خواجه طوسی نوشته است :
 
+
«خواجه وقتی که در بغداد حالش دگرگون شد و دید دارد از این نشئه به جوار الهی ارتحال می کند، وصیت کرد: «مرا از کنار [[امام موسی کاظم علیه السلام|امام هفتم]]، باب الحوائج الی الله، از این معقل و پناهگاه بیرون نبرید و در عتبه به خاک بسپارید و روی قبر من بنویسید: "و کلبُهم باسطٌ ذراعَیه بالوَصید"<ref>و سگشان دو دستش را در آستانه غار گسترانیده است. ( [[سوره کهف]]، ۱۸)</ref>«.<ref>هزار و یک نکته، علامه حسن زاده آملی.</ref>
خواجه وقتی که در بغداد حالش دگرگون شد و دید دارد از این نشائه به جوار الهی ارتحال می کند، وصیت کرد: «مرا از کنار امام هفتم، باب الحوائج الی الله از این معقل و پناهگاه بیرون نبرید و در عتبه به خاک بسپارید و روی قبر من بنویسید: وکلبهم باسط ذراعیه بالوصید».<ref>هزار و یک نکته، علامه حسن زاده آملی.</ref>  
 
 
 
==فرزندان==
 
 
 
خواجه نصیر سه پسر از خود به یادگار نهاد: صدرالدین علی، فرزند بزرگ او كه همواره در كنار پدر و همگام با او بود و در [[فلسفه]]، نجوم و ریاضی بهره كافی داشت. دومین فرزندش اصیل‌الدین حسن نیز اهل دانش و فضیلت بود و در زمان حیاتش اغلب به امور سیاسی مشغول بود. فرزند كوچك خواجه فخرالدین محمد بود كه ریاست امور اوقاف در كشورهای اسلامی را به عهده داشت.<ref name="گلشن ابرار"/>
 
 
 
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
 
+
==پيوندها==
==منابع==
 
* گلشن ابرار، جلد 1، زندگی نامه «خواجه نصیر طوسی» از عبدالوحيد وفايي.
 
* مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، نرم افزار نورالحکمه (نسخه 3)، بخش اطلاعات جانبی (زندگی نامه مولفان).
 
 
 
'''پيوندها'''
 
* '''[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource.do?action=resource&id=64196&scope=QxqEK673b5ggmVhePdyohwILADADRHEMILADADRHEM&flowLastAction=view&from=search&query=%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%AC%D9%87%20%D9%86%D8%B5%D9%8A%D8%B1%D8%A7%D9%84%D8%AF%D9%8A%D9%86%20%D8%B7%D9%88%D8%B3%D9%8A&field=&collectionPID=0&lang=&count=20&execute=true زندگينامه]'''
 
* '''[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource.do?action=resource&id=45261&scope=7gnqWktR5XXatUXHilIQjQILADADRHEMILADADRHEM&flowLastAction=view&from=search&query=%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%AC%D9%87%20%D9%86%D8%B5%D9%8A%D8%B1%D8%A7%D9%84%D8%AF%D9%8A%D9%86%20%D8%B7%D9%88%D8%B3%D9%8A&field=&collectionPID=0&lang=&count=20&execute=true نظريه ها و سياست هاي اقتصادي از منظر خواجه نصيرالدين طوسي]'''
 
  
 +
*'''[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource.do?action=resource&id=64196&scope=QxqEK673b5ggmVhePdyohwILADADRHEMILADADRHEM&flowLastAction=view&from=search&query=%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%AC%D9%87%20%D9%86%D8%B5%D9%8A%D8%B1%D8%A7%D9%84%D8%AF%D9%8A%D9%86%20%D8%B7%D9%88%D8%B3%D9%8A&field=&collectionPID=0&lang=&count=20&execute=true زندگينامه]'''
 +
*'''[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource.do?action=resource&id=45261&scope=7gnqWktR5XXatUXHilIQjQILADADRHEMILADADRHEM&flowLastAction=view&from=search&query=%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%AC%D9%87%20%D9%86%D8%B5%D9%8A%D8%B1%D8%A7%D9%84%D8%AF%D9%8A%D9%86%20%D8%B7%D9%88%D8%B3%D9%8A&field=&collectionPID=0&lang=&count=20&execute=true نظريه‌ها و سياست‌های اقتصادی از منظر خواجه نصيرالدين طوسی]'''
 
[[رده:علمای قرن هفتم]]
 
[[رده:علمای قرن هفتم]]
 +
[[رده:علماء شیعه]]
 
[[رده:ریاضیدانان]]
 
[[رده:ریاضیدانان]]
 
[[رده:فیلسوفان]]
 
[[رده:فیلسوفان]]
[[رده:راویان حدیث]]
+
[[رده:محدثان]]
 
[[رده:متکلمان]]
 
[[رده:متکلمان]]
 
[[رده:منجمان]]
 
[[رده:منجمان]]
 
[[رده:علمای اخلاق]]
 
[[رده:علمای اخلاق]]
 +
[[رده:مدفونین در کاظمین]]
 +
[[رده:دانشمندان مسلمان ایرانی]]
 +
[[رده: مقاله های مهم]]
 +
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= خوب
 +
|عنوان بندی مناسب= خوب
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= متوسط
 +
|جامعیت= خوب
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده= دارد
 +
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۱۲

«خواجه نصیرالدین طوسی» (۵۹۷-۶۷۲ ق)، فیلسوف، متکلّم، منجّم و ریاضیدان بزرگ ایرانی شیعه در قرن هفتم هجری و بناکننده رصدخانه مراغه است. وی کتب و رساله‌های علمی متعددی در موضوعات گوناگون به رشته تحریر درآورد که از آن جمله می‌توان به تجرید الاعتقاد و اخلاق ناصری اشاره کرد. عالمان بزرگی همچون علامه حلی و قطب‌الدین شیرازی از شاگردان او هستند.

Khajeh-tosi.jpg
نام کامل محمد نصیرالدین طوسى
زادروز ۵۹۷ قمری
زادگاه طوس، ایران
وفات ۶۷۲ قمری
مدفن کاظمین

Line.png

اساتید

نصیرالدین عبدالله بن حمزه، سراج‌الدین قمری، کمال الدین موصلی، سالم بن بدران مصری مازنی،...

شاگردان

علامه حلی، ابن میثم بحرانی، قطب الدین شیرازی، سید رکن‌الدین استرآبادی،...

آثار

تجرید الاعتقاد، اخلاق ناصری، اوصاف الاشراف، اساس الاقتباس، زیج ایلخانی، قواعد العقاید،...

ولادت

محمد بن محمد بن حسن طوسى، معروف به «خواجه نصیرالدین طوسى» در سال ۵۹۷ هـ.ق در طوس متولد شد. پدرش محمد بن حسن از فقهاى امامیه و محدثان طوس بود.[۱]

تحصیل و استادان

ایام کودکی و نوجوانی محمد در شهر طوس سپری شد. وی در این ایام پس از خواندن و نوشتن، قرائت قرآن، حدیث و قواعد زبان عربی و فارسی را نزد پدر خویش آموخت. پس از آن به توصیه پدر، نزد دایی‌اش «نورالدین علی بن محمد شیعی» که از دانشمندان نامور در ریاضیات، حکمت و منطق بود به فراگیری آن علوم پرداخت.

سپس با راهنمایی پدر در محضر «کمال‌الدین محمد حاسب» که از دانشوران نامی در ریاضیات بود به تحصیل پرداخت اما هنوز چند ماهی نگذشته بود که استاد قصد سفر کرد و آورده‌اند که وی به پدر خواجه نصیر چنین گفت: من آنچه می‌دانستم به او آموختم و اکنون سؤال‌هایی می‌کند که گاه پاسخش را نمی‌دانم!

پس از چندی، دایی پدرش «نصیرالدین عبدالله بن حمزه» که تبحر ویژه‌أی در علوم رجال، درایه و حدیث داشت به طوس آمد و محمد در نزد او به کسب علوم پرداخت. گرچه او موفق به فراگیری مطالب جدیدی از استاد نشد، اما هوش و استعداد وافرش شگفتی و تعجب استاد را برانگیخت به گونه‌ای که به او توصیه کرد تا به منظور استفاده‌های علمی بیشتر به نیشابور مهاجرت کند. او در شهر طوس و بدست استادش «نصیرالدین عبدالله بن حمزه» لباس مقدس عالمان دین را بر تن کرد و از آن پس به لقب «نصیرالدین» از سوی استاد افتخاری جاویدان یافت.

نصیرالدین جوان سپس به نیشابور پای نهاد و به توصیه دایی پدر به مدرسه سراجیه رفت و مدت یک سال نزد سراج‌الدین قمری که از استادان بزرگ درس خارج فقه و اصول در آن مدرسه بود، به تحصیل پرداخت. سپس در محضر استاد فریدالدین داماد نیشابوری ـ از شاگردان فخر رازی ـ کتاب «اشارات» ابن سینا را فراگرفت.

پس از مباحثات علمی متعدد فریدالدین با خواجه، علاقه و استعداد فوق‌العاده خواجه نسبت به دانش‌اندوزی نمایان شد و فریدالدین او را به یکی دیگر از شاگردان فخر رازی معرفی کرد و بدین ترتیب نصیرالدین طوسی توانست کتاب «قانون» ابن سینا را نزد «قطب‌الدین مصری شافعی» به خوبی بیاموزد. وی علاوه بر کتاب‌های فوق از محضر عارف معروف آن دیار «عطار نیشابوری» (متوفی ۶۲۷) نیز بهره‌مند شد.

خواجه که در آن حال صاحب علوم ارزشمندی گشته و همواره به دنبال کسب علوم و فنون بیشتر بود، پس از خوشه‌چینی فراوان از خرمن پربار دانشمندان نیشابور، به ری شتافت و با دانشور بزرگی به نام برهان‌الدین محمد بن محمد بن علی الحمدانی قزوینی آشنا گشت. او سپس قصد سفر به اصفهان کرد. اما در بین راه پس از آشنایی با «میثم بن علی میثم بحرانی» به دعوت او و به منظور استفاده از درس خواجه ابوالسعادات اسعد بن عبدالقادر بن اسعد اصفهانی به شهر قم رو کرد.

محقق طوسی پس از قم به اصفهان و از آنجا به عراق رفت. او علم «فقه» را از محضر «معین‌الدین سالم بن بدران مصری مازنی» (از شاگردان ابن ادریس حلی و ابن زهره حلبی) فراگرفت. و در سال ۶۱۹ ه.ق از استاد خود اجازه نقل روایت دریافت کرد. آن گونه که نوشته‌اند خواجه مدت زمانی از «علامه حلی» فقه و علامه نیز در مقابل، درس حکمت نزد خواجه آموخته است.

«کمال الدین موصلی» ساکن شهر موصل (عراق) از دیگر دانشمندانی بود که علم نجوم و ریاضی به خواجه آموخت و بدین ترتیب، محقق طوسی دوران تحصیل را پشت سر نهاده، پس از سال‌ها دوری از وطن و خانواده، قصد عزیمت به خراسان کرد.[۲]

تدریس و شاگردان

خواجه نصیرالدین طوسی در شهرها و کشورهای مختلف رفت و آمد می‌کرد و همچون خورشیدی تابان نورافشانی کرده، شاگردان بسیاری را فروغ دانش می‌بخشید. نام برخی از آنان به این قرار است:

  • علامه حلی (متوفی ۷۲۶ ق)؛ او از دانشوران برزگ شیعه بود که آثار گرانسنگی از خود به جای نهاد. وی شرح‌هایی نیز بر کتاب‌های خواجه نگاشت.
  • کمال‌الدین میثم بن علی بن میثم بحرانی؛ او حکیم، ریاضیدان، متکلم و فقیه بود و عالمان بزرگی از محضرش استفاده کردند. وی گرچه در رشته حکمت زانوی ادب و شاگردی در مقابل خواجه بر زمین زد، از آن سو خواجه از درس فقه وی بهره‌مند شد. این محقق بحرینی شرح مفصلی بر نهج ‌البلاغه نوشته که به شرح نهج البلاغه ابن میثم معروف است.
  • قطب‌الدین ‌شیرازی (متوفی ۷۱۰ ق)؛ او از شاگردان ممتاز خواجه است. وی در چهارده سالگی به جای پدر نشست و در بیمارستان به طبابت پرداخت. سپس به شهرهای مختلفی سفر کرد و علم هیئت و اشارات ابوعلی را از محضر پرفیض خواجه نصیر فراگرفت. قطب‌الدین کتاب‌هایی در شرح قانون ابن سینا و در تفسیر قرآن‌ نوشته است.
  • کمال‌الدین عبدالرزاق شیبانی بغدادی معروف به ابن الفُوَطی (۶۴۲ـ۷۲۳ ق)؛ او حنبلی مذهب بود و مدت زیادی در محضر خواجه علم آموخته است. وی از تاریخ‌نویسان معروف قرن هفتم است و کتاب‌های معجم الآداب، الحوادث الجامعه و تلخیص معجم الالقاب از آثار اوست.
  • سید رکن‌الدین استرآبادی (متوقی ۷۱۵ ق) از شاگردان و همراهان خاص خواجه بوده و شرح‌هایی بر کتاب‌های استاد خویش نوشته است.

آثار و تألیفات

خواجه نصیرالدین در دوران حیات ارزشمند خویش به رغم آشوب و حوادث مخاطره‌انگیز و فشارهای سیاسی، اجتماعی و نظامی آن عصر، توانست حدود یکصد و نود کتاب و رساله علمی در موضوعات متفاوت به رشته تحریر درآورد. برخی از آثارش عبارت‌اند از:

  1. تجرید الاعتقاد که در موضوع کلام نگاشته شده و به دلیل اهمیت فوق‌العاده آن مورد توجه دانشمندان قرار گرفته و شرح‌های بسیاری پیرامون آن نوشته شده است.
  2. شرح الاشارات: این کتاب شرحی بر «اشارات» بوعلی سینا است.
  3. قواعد العقاید، در موضوع اصول عقاید
  4. اخلاق ناصری
  5. اوصاف الاشراف
  6. تحریر اقلیدس
  7. تحریر مجسطی
  8. اساس الاقتباس
  9. زیج ایلخانی
  10. اثبات الجواهر
  11. اثبات اللوح المحفوظ
  12. اشکال الکرویه
  13. شرح اصول کافی
  14. رساله‌ای در کلیات طب (خواجه در بعضى از مصنفات خویش به کارهاى طبى و معالجات خود اشاره نموده است و این حاکى از اطلاع او از طبابت است.)
  15. تجرید الهندسه.[۲]

خواجه طوسی داراى ذوق شعرى نیز بوده و اشعار بسیارى به زبان عربى و فارسى سروده است که به جز چند قطعه و چند رباعى و مثنوى کوتاه چیزى در دست نیست.[۱]

فعالیت‌های علمی و اجتماعی

خواجه نصیرالدین طوسی یکی از قربانیان نخستین حمله مغول‌هاست (۱۲۱۵ـ۱۲۲۷ م) که طی آن سپاهیان چنگیز سرزمین‌های اسلامی را مورد تعرّض قرار دادند و به هر شهری که رسیدند، آن را با خاک یکسان کردند. شهر نیشابور نیز یکی از این شهرهاست که در آن زمان دارای مدارس علمیه متعدد و مملو از علما بود. مغول‌ها در این حمله، نه تنها نیشابور را ویران کردند، بلکه با شمشیر به جان مردم افتادند و هر کس را که یافتند، کشتند. تنها عده معدودی توانستند از دست آنان جان سالم به در برند و خواجه نصیرالدین طوسی یکی از آن‌ها بود که در پی پناهگاهی مطمئن و امن، آواره بیابان‌ها شد[۳] تا این که ناصرالدین عبدالرحیم بن ابى منصور محتشم که از طرف علاءالدین محمد پادشاه اسماعیلیان حاکم خراسان بود، خواجه را به قهستان دعوت کرد و خواجه نیز که قلعه قهستان را ایمن‌ترین نقطه در خراسان یافت این دعوت را پذیرفت و به قهستان رفت.

تاریخ دقیق ورود خواجه به قهستان بعد از سال ۶۱۹ هـ.ق مى‌باشد که از استاد خود سالم بن بدران اجازه روایى گرفته است و اگر به دعوت ناصرالدین رفته باشد باید بعد از سال ۶۲۴ هـ.ق باشد که این سال ابتداى فرمان‌فرمایى اوست.[۴]

او در مدت اقامت خود کتاب «طهارة الاعراق» تألیف ابن مسکویه را به درخواست میزبانش به زبان فارسی ترجمه کرد و نام آن را «اخلاق ناصری» نهاد.[۵] وی در همین ایّام «رساله معینیه» را در موضوع علم هیئت به زبان فارسی نگاشت.

ناسازگاری اعتقادی خواجه با اسماعیلیان و نیز ظلم و ستم آنان نسبت به مردم، وی را بر آن داشت تا برای کمک گرفتن، نامه‌ای به خلیفه عباسی در بغداد بنویسد. در این میان، حاکم قلعه از ماجرای نامه باخبر شد و به دستور او خواجه نصیر بازداشت و زندانی گردید. پس از چندی خواجه به قلعه الموت منتقل شد، ولی حاکم قلعه که از دانش محقق طوسی اطلاع پیدا کرده بود با او رفتاری مناسب در پیش گرفت. نصیرالدین طوسی حدود ۲۶ سال در قلعه‌های اسماعیلیه بسر برد امّا در این دوران لحظه‌ای از تلاش علمی باز ننشست و کتابهای متعددی از جمله «شرح اشارات ابن سینا»، «تحریر اقلیدس»، «تولی و تبری» و «اخلاق ناصری» و چند کتاب و رساله دیگر را تألیف کرد. کتاب روضة التسلیم و مطلوب المومنین و تولی و تبری از جمله آثاری است که به فرمان امام اسماعیلی در الموت نوشته است.

خواجه در پایان کتاب شرح اشارات می‌نویسد: «بیشتر مطالب آن را در چنان وضع سختی نوشته‌ام که سخت تر از آن ممکن نیست و بیشتر آن را در روزگار پریشانی فکر نگاشتم که هر جزئی از آن، ظرفی برای غصه و عذاب دردناک بود و پشیمانی و حسرت بزرگی همراه داشت. و زمانی بر من نگذشت که از چشمانم اشک نریزد و دلم پریشان نباشد و زمانی پیش نمی‌آمد که دردهایم افزون نگردد و غمهایم دو چندان نشود...».[۶]

از آنجا که وجود اسماعیلیان حاکمیت و قدرت سیاسی مغولان را به خطر می‌انداخت، هلاکوخان در سال ۶۵۱ ق، با اعزام لشکری به قهستان آنجا را فتح کرد. حاکم قلعه پس از مشورت با خواجه نصیر، علاوه بر تسلیم کامل قلعه، از مغولان اطاعت کرد و چندی پس از آن در سال ۶۵۶ ق، تاج و تخت اسماعیلیان در ایران برچیده شد و بدین سان خواجه نصیر بزرگترین گام را در جلوگیری از جنگ و خونریزی و قتل عام مردم برداشته، از این رو نزد خان مغول احترام و موقعیت ویژه‌ای یافت.[۶]

بعد از راحتى خیال هلاکوخان از جانب اسماعیلیان، متوجه بغداد و خلافت عباسیان گردید و با خواجه در این مورد مشورت کرد و از او خواست اوضاع کواکب را بررسى و نتیجه را بیان کند. خواجه اوضاع را این گونه توضیح داد که خلافت عباسیان بزودى منقرض و نابود مى‌شود و این امر هلاکو را به فتح بغداد ترغیب کرد.

مخالفت بعضى دیگر از منجمین با جنگ با خلیفه و اظهار این که این کار آثار شومى دربر دارد، در برابر استدلالات خواجه به جایى نیانجامید و هلاکوخان پس از محاصره بغداد آن را به تصرف درآورد و خلافت عباسیان با کشته شدن آخرین خلیفه المستعصم بالله، منقرض گردید.

در این زمان خواجه با تدبیر خود، جان بسیارى از مردم و علما و اهل فضل و هنر را نجات داد و از غارت اموال بسیارى جلوگیرى نمود. حکایت شفاعت‌هاى او نزد هلاکو براى حفظ جان علما در تاریخ نگاشته شده است.[۴]

بعد از فتح بغداد و برگشتن خواجه به مراغه در خدمت هلاکو، به امر پادشاه مأمور بستن رصد گردید. بعضى این کار را از پیشنهادهاى خود خواجه و موافقت هلاکو قلمداد کرده‌اند و عده‌اى آن را از آرزوهاى منکوقاآن جانشین چنگیزخان دانسته‌اند، گفته‌اند او در هندسه دستى داشت و به فکر افتاد در امپراطورى خویش رصدى ایجاد کند. ابتدا براى این کار جمال الدین محمد بن طاهر بن محمد زئیدى بخارى را انتخاب کرد ولى او با تمام فضائلى که داشت خود را مرد انجام آن ندید و اظهار عجز کرد.

منکوقاآن که آوازه تبحر خواجه را در علوم ریاضى شنیده بود و مى‌دانست که او در قلعه‌هاى اسماعیلیان است، وقتى که هلاکو را به ایران فرستاد هنگام وداع گفت که پس از تصرف قلعه‌هاى ملاحده، خواجه نصیر طوسى را که بطلمیوس دهر و اقلیدس عصر است و دیریست در دست ملاحده اسیر است به نزد ما بفرست تا به بستن رصدى که منظور است قیام کند. ولى هلاکو او را به نزد خان نفرستاد زیرا یا مى‌ترسید که او نتواند به این امر قیام کند یا چون حسن سیرت و صدق خواجه را مشاهده نمود دوست داشت که او ملازم خودش باشد و بستن رصد به نام خودش تمام شود. پس از هفت سال از حکومت هلاکو رصد ایلخانى بنا نهاده شد.

هلاکو فرمان داده بود که خواجه هر قدر مال نیاز داشت از خزانه به او بدهند و عُشر موقوفات تمام ممالک را نیز در اختیار خواجه گذاشته بود و بر حسب درخواست خواجه جمعى از علماى ریاضى و ماهران در نجوم را از اطراف بلاد خواست تا دستیار خواجه باشند همانند:

  • مؤیدالدین عرضى که در علم هندسه و آلات رصد متبحر بود از دمشق.
  • نجم الدین کاتبى که در حکمت و کلام و منطق فاضل بود از قزوین.
  • فخرالدین اخلاطى متبحر و مهندس در علوم ریاضى از تفلیس.
  • فخرالدین مراغه‌اى که طبیب و در علوم ریاضى استاد بود از موصل.
  • نجم الدین کاتب بغدادى که در اجزاء علوم ریاضى و هندسه و علم رصد مهارت داشت و نقاش نیز بود.
  • محیى الدین مغربى که مهندس و در علوم ریاضى و اعمال رصد دانا بود.
  • قطب الدین شیرازى و جمعى دیگر از حکما و دانشمندان.

این رصدخانه با مشورت این علما در طرف شمال غربى شهر مراغه در بالاى تپه بلندى که به رصد داغى (کوه رصد) مشهور است ساخته شد و در روز سه‌شنبه چهارم جمادى الاول سال ۶۵۷ هـ.ق شروع به بناى رصد نمودند و در سال ۶۶۰ آلت‌هاى رصدى به اتمام رسید.

در جنب این رصدخانه کتابخانه بزرگى ساخته شد که چهارصد هزار جلد کتاب داشت و بنا به فرمان هلاکو کتب نفیس فراوانى که از بغداد و دمشق و موصل و خراسان غارت شده بود و براى خواجه و همراهان وى لازم بود به آن کتابخانه نقل داده شد و خود خواجه نیز مأمورینى به بلاد اطراف مى‌فرستاد که کتب علمى را در هر کجا بیابند براى او بخرند و بفرستند و در مسافرت‌ها خودش هم هر جا کتابى یا اسطرلابى یا آلت نجومى دیگرى پیدا مى‌کرد مى‌خرید و آن را به مراغه مى‌آورد.

یک رصد کامل به سى سال وقت نیاز داشت ولى چون هلاکو تعجیل داشت خواجه مجبور شد نتایج کار خویش را در دوازده سال ارائه دهد و از این رو خواجه مجبور شد به کمک جدول‌هاى زیجهاى سابق و رصدخانه جدید به ترتیب زیج بپردازد و زیج ایلخانى را منتشر کند و خطاى چهل دقیقه‌اى خورشید در اول سال را بر اساس حساب گذشتگان نشان داد.

خواجه بعد از ملازم شدن با هلاکو و فرزندش اباقاخان سفرهاى متعددى انجام داد. در سال ۶۶۵ هـ.ق به همراهى قطب شیرازى به خراسان رفت و در سال ۶۶۷ هـ.ق به مراغه بازگشت در سال ۶۶۲ هـ.ق و چند نوبت دیگر براى جمع‌آورى کتاب به بغداد سفر کرد.[۴]

خواجه در به سلطنت رساندن اباقاخان بعد از مرگ هلاکو دخالت داشت و در همان لحظه‌ی به سلطنت رسیدن جمله‌اى از نصایح سودمند نوشت و به عرض رسانید و به فرمان اباقاخان، خواجه آن نوشته را با صداى بلند در آن مجلس خواند.

بعد از شروع سلطنت اباقاخان، عمر این دانشمند رو به آخر گذارده و از او سخنى نمى‌شنویم جز آن که پنج سال بعد از این تاریخ یعنى در سال ۶۶۹ هـ.ق تفصیل معالجه اباقاخان از او نقل شده است.

وفات

خواجه نصیرالدین طوسی سرانجام در سال ۶۷۲ هـ.ق در بغداد رحلت نمود و بنابر وصیت خودش در شهر کاظمین مدفون گردید.[۲]

علامه حسن زاده آملی در مورد خواجه طوسی نوشته است : «خواجه وقتی که در بغداد حالش دگرگون شد و دید دارد از این نشئه به جوار الهی ارتحال می کند، وصیت کرد: «مرا از کنار امام هفتم، باب الحوائج الی الله، از این معقل و پناهگاه بیرون نبرید و در عتبه به خاک بسپارید و روی قبر من بنویسید: "و کلبُهم باسطٌ ذراعَیه بالوَصید"[۷]«.[۸]

پانویس

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، نرم افزار نورالحکمه (نسخه ۳)، بخش اطلاعات جانبی (زندگی نامه مولفان).
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ گلشن ابرار، جلد ۱، زندگی نامه «خواجه نصیر طوسی» از عبدالوحید وفایی.
  3. خواجه نصیرالدین طوسی و نقش او در گسترش تشیّع و حفظ آثار اسلامی، سید حسن امین/ ترجمه: مهدی زندیه، فصلنامه شیعه شناسی، شماره ۵ در دسترس در سایت حوزه، بازیابی: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۲.
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ نرم افزار نورالحکمه، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، بخش اطلاعات جانبی (زندگی نامه مولفان).
  5. همچنین گفته شده ابتدا بنا بود کتاب «الطهارة» ابن مسکویه را از عربی به فارسی ترجمه کند اما بعد تصمیم گرفت خود کتابی مستقل در این زمینه بنگارد.
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ گلشن ابرار، جلد ۱، زندگی نامه «خواجه نصیر طوسی» از عبدالوحید وفایی.
  7. و سگشان دو دستش را در آستانه غار گسترانیده است. ( سوره کهف، ۱۸)
  8. هزار و یک نکته، علامه حسن زاده آملی.

پيوندها