عیسی بن سری کرخی قمی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (مهدی موسوی صفحهٔ علي بن سري كرخي قمي را به عیسی بن سری کرخی قمی منتقل کرد)
 
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۲: سطر ۲:
  
  
 +
«عیسی بن سرّی» از راویان [[شیعه]] در قرن دوم هجری و از اصحاب [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]] علیه السلام است. او نزد عالمان [[علم رجال|رجال]] فردی موثق و موجه شمرده می شود. [[صفوان بن یحیی|صفوان بن یحیی]] و [[حماد بن عيسی|حمّاد بن عیسی]] از شاگردان او هستند.
  
 +
== معرفی اجمالی ==
 +
عیسی بن سرّی در اوائل سده دوم در خطه دانش‌پرور [[قم]]، دیده به جهان گشود. نام پدرش سَرِّی<ref> به فتح سین و تشدید یا از منظر واژه‌شناسی به چند معناست که روشن‌ترین آن سَرْوَر بزرگ است. (تنقیح المقال، ج ۱، ص ۸۵)</ref> است و از زندگی‌نامه سری اطلاع چندانی در دست نیست.
  
'''پيام‌رسان صادق'''
+
[[کنیه|کنیه]] عیسی، ابوالیسَع و چون زادگاهش، قم بود، به قمی ‌‌اشتهار دارد. وی مقطعی از عمر خویش را در [[بغداد]] و محله کرخ سپری کرده، به عنوان بغدادی کرخی نیز از او نام برده شده است.<ref> رجال نجاشی، ص ۲۰۹، داوری قم؛ رجال شیخ طوسی، ص ۲۵۷، ش ۵۵۹.</ref> [[شیخ طوسی]] می‌‌نویسد: عیسی بن سرّی، قمی ‌‌است و چون در محله کرخ بغداد زندگی می‌‌کرد به او کرخی بغدادی می‌‌گویند.<ref> رجال طوسی، ص ۲۵۷.</ref>
  
از ديرباز نامِ [[قم]] در عرصه فرهنگ و توسعه دانش و رونق بخشيدن به گسترش پيام‌هاي ديني، شهرت چشمگيري داشته و همچنان در اين راهِ روشن، پوياست. چنين بود كه از افق اين سرزمين، كه حرم امامان معصوم عليهم‌السلام است، صدها محدث ديني، درخشيدند و با تلاش‌هاي مخلصانه خويش، گام‌هاي بلندي در حوزه نشرِ پيام دين، برداشتند.
+
از آنجا که منطقه کرخ مرکز شیعیان و دانشمندان [[شیعه]] بود، وی برای فراگیری بیشتر دانش و درک محضر حجت خدا در [[مدینه]]، به سرزمین [[حجاز]] رفت و مقطعی از حیات فرهنگی خود را در محضر [[امام صادق]] علیه السلام سپری کرد. سپس راهی [[بغداد]] شد. این شهر در نیمه دوم سده دوم هجری قمری از منظر رونق دانش، شهرتی بسزا داشت. عیسی در محله کرخ به تلاش و فعالیت علمی ‌‌خود تداوم بخشید و در همانجا سکونت نمود.  
  
در اين نوشتار، به يكي ديگر از اين ستارگان حرم، پرداخته می‌‌شود.
+
از تاریخ وفات این محدث بزرگ و این که در کدام سرزمین جان به جان آفرین تسلیم کرده در کتب تراجم یادی نشده است.
  
'''سيماي راوي'''
+
عیسی بن سرّی ظاهرا دو برادر داشته است<ref> رجال شناس معاصر آیت الله شبیری زنجانی در مصاحبه ای فرمودند: اگر کنیه و لقب آنان یکی است، این مطلب قابل تأیید است.</ref> که هر دوی آنان مانند عیسی، از راویان نُخبه، صاحب نامِ شیعه هستند. نام یکی از آنان حسن و دیگری علی است. [[علامه حلی|علامه حلی]] در معرفی حسن بن سرّی می‌‌گوید: حسن بن سری کاتب کرخی از چهره‌های موجه است.<ref> خلاصةالاقوال، شیخ طوسی، ص ۴۲، ش ۲۳؛ رجال نجاشی، چ جامعه مدرسین، ص ۴۷، ش ۹۶.</ref> [[شیخ طوسی|شیخ طوسی]] چنین می‌‌نگارد: حسن بن سرّی کرخی یکی از یاران [[امام صادق]] علیه السلام است.<ref> رجال شیخ طوسی، ص ۱۶۸، ش ۳۹.</ref> و ضمناً حسن بن سری یکی از مؤلفان اخبار و روایات شیعه است که دارای کتاب است.<ref> رجال نجاشی، ص ۴۷.</ref> دیگری علی بن سری کرخی است که شیخ طوسی در کتاب رجال، او را مانند برادرش، یکی از اصحاب امام صادق علیه‌السلام به شمار می‌‌آورد.<ref> رجال شیخ طوسی، ص ۲۴۲، ش ۳۰۶.</ref> در [[رجال کشی (کتاب)|رجال کشی]] آمده: گروهی از اصحاب، در نزد امام صادق علیه السلام حضور داشتند که سخن از علی بن سرّی شد. امام فرمود: علی بن سرّی از غیر شیعه روایت نمی‌‌کند؛ بلکه از هر شیعه‌ای هم، روایت نمی‌‌کند؛ مگر این که از منظر منزلت، بسیار به امامان شیعه نزدیک و پیوند ژرفی با آنان داشته باشد.<ref> تنقیح المقال، ممقانی، ج ۲، ص ۲۹۰؛ تهذیب المقال، محمدعلی موحدی، ج ۲، ص ۸۰، چ نجف اشرف، ۱۳۹۰ ق.</ref>
  
در اوائل سده دوم در خطه دانش‌پرور قم، كودكي ديده به جهان گشود كه نام عيسي برايش برگزيده شد. نام پدرش سَرِّي<ref> به فتح سين و تشديد يا از منظر واژه‌شناسي به چند معناست كه روشن‌ترين آن سَرْوَر بزرگ است. (تنقيح المقال، ج 1، ص 85)</ref> است. از زندگي‌نامه سري اطلاع چنداني در دست نيست.  
+
== استادان و شاگردان ==
 +
عیسی بن سرّی گرچه در جرگه راویان [[شیعه|شیعه]] است و بالطبع در حوزه فراگیری روایات، استادانی داشته است، ولی از استادان او در زندگینامه‌ها، نامی ‌‌برده نشده، جز این که گفته‌اند او از محضر پرفیض [[امام صادق علیه السلام|امام جعفر بن محمد]] علیه‌السلام بهره وافی برده است.
  
كنيه عيسي، ابواليَسَع و چون زادگاهش، قم بود، به قمی ‌‌اشتهار دارد. مقطعي از عمر خويش را در [[بغداد]] و محله كرخ سپري كرده، به عنوان بغدادي كرخي نيز از او نام برده شده است.<ref> رجال نجاشي، ص 209، داوري قم؛ رجال شيخ طوسي، ص 257، ش 559.</ref>
+
اما جمعی از بزرگان و چهره‌های پرآوازه شیعه گرچه شمار آنان اندک است از دانش این [[محدث]] بزرگ بهرمند شده‌اند. در این جا به گونه‌ای گذرا، به معرفی آنان می‌‌پردازیم.
  
'''قمي'''
+
'''<I>۱. صفوان بن یحیی:</I>''' اولین شاگرد برجسته این استاد حدیث، [[صفوان بن یحیی|صفوان بن یحیی بَجَلّی]] است. [[شیخ طوسی|شیخ طوسی]] در مورد او می‌‌گوید: صفوان بن یحیی، که یکی از یاران [[امام کاظم]] و [[امام رضا]] علیهماالسلام است از موجه‌ترین و قابل اعتمادترین، محدثان روزگار خود بود. وی در [[زهد]]، وفای به عهد و پرواپیشگی، و گریز از ریاست طلبی، الگو و نمونه بود. او یکی از [[اصحاب اجماع]] است که در حوزه روایت از اهمیت شایانی برخوردارند.<ref> ر.ک: خلاصةالاقوال، ص ۸۸.</ref>
  
بيشتر شرح حال نويسان قمی ‌‌بودن عيسي بن سَرّي، را، يادآوري شده‌اند. اين محدث، بيشتر به لقب كرخي مشهور است؛ فقيه و رجالي برجسته شيعي در سده پنجم هجري قمري، [[شيخ طوسی]]، در اثر گرانسنگ خود می‌‌نويسد: عيسي بن سرّي، قمی ‌‌است و چون در محله كرخ بغداد زندگي می‌‌كرد به او كرخي بغدادي می‌‌گويند.<ref> رجال طوسي، ص 257.</ref>
+
'''<I>۲. حمّاد بن عیسی:</I>''' [[حماد بن عيسی|حمّاد بن عیسی]] یکی از اصحاب اجماع و از جمله راویان عالی قدر حوزه روایتی شیعه است که نامش در جای جای کتاب‌های روایی به چشم می‌‌خورد. وی از یاران موجه و قابل اعتماد حضرت امام صادق علیه السلام است.  
  
محدّثِ والامقامِ روزگار اخير، [[شيخ عباس قمی]] ‌‌می‌‌گويد: اين راوي، اهل قم است و در كرخ بغداد ساكن شده، بدين سبب به او كرخي بغدادي گفته می‌‌شود.<ref> تحفةالاحباب، ص 370.</ref>
+
'''<I>۳. عبدالله بن محمد نهیکی:</I>'''<ref> جامع الروات، ج ۱، ص ۶۵۱.</ref> [[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]] در ترجمه‌اش در مورد عبدالله بن محمد نهیکی که به ابن نهیکی نیز مشهور است، می‌‌گوید: او یکی از محدثان صاحب وجاهت است؛ اما در حوزه نقل روایت، اخبار کمی ‌‌نقل نموده. کتاب او که مجموعه‌ای از روایات پراکنده و گوناگون است به دست ما رسیده است.<ref> رجال نجاشی، ص ۱۵۷.</ref>
  
'''از اصحاب امام'''
+
'''<I>۴. محمد بن سلمة بن ارتبیل:</I>'''<ref> جامع الروات، ج ۱۷، ص ۶۵۱.</ref> محمد بن سلمه برازنده‌ترین محدثان شیعی است. نجاشی در ترسیمی ‌‌از سیمای او می‌‌گوید: او از بزرگان اصحاب [[شیعه]] در [[کوفه]] بود. وی صاحب جایگاه بلند، فقیه، قاری [[قرآن]]، لغت شناس، و محدث بسیار بزرگی است. او برای پژوهش و شناخت واژه‌ها و لغات، به میان مردم بادیه و صحرانشین می‌‌رفت. جمعی از عرب‌ها از او دانش فراگرفتند و نیز ابن سکیت از شاگردان اوست.<ref> رجال نجاشی، ص ۳۳۹، ش ۸۹۵، چاپ جامعه مدرسین قم.</ref>
  
نكته ديگري كه پرداختن به آن شايسته است، اين است كه دانسته شود اين محدث قمي، از ياران كدامين امام از امامان شيعي به شمار می‌‌رفته است؟ شيخ طوسي او را از ياران امام جعفرصادق عليه السلام به شمار آورده است.<ref> رجال طوسي، ص 257.</ref>
+
== ابن سری از منظر عالمان ==
 +
[[شیخ طوسی|شیخ طوسی]] او را از یاران [[امام صادق علیه السلام|امام جعفر صادق]] علیه السلام به شمار آورده است.<ref> رجال طوسی، ص ۲۵۷.</ref> [[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]] نیز می‌‌گوید: عیسی بن سرّی از امام صادق علیه السلام روایت می‌‌کند. بدین ترتیب این محدث بزرگوار، محضر مقدس آن پیشوای [[معصوم]] علیه السلام را درک نموده و از دانش بیکران آن حضرت بهرمند شده است.
  
نجاشي نيز می‌‌گويد: عيسي بن سرّي از [[امام صادق]] عليه السلام روايت می‌‌كند بدين ترتيب اين محدث بزرگوار، محضر مقدس آن پيشواي معصوم عليه السلام را درك نموده و از دانش بيكران آن حضرت بهرمند شده است.
+
اما یاران [[ائمه اطهار|امامان]] علیهم‌السلام از منظر خصلت‌ها، رفتارها و حرکت در راه [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم‌السلام تا آخرین لحظه عمر، گوناگون بودند؛ ولی هنگامی‌‌ که شخصیت عیسی قمی‌‌ را در آیینه سخنان زندگینامه نویسان به نظاره می‌‌نشینیم، می‌‌نگریم که همگی، او را ستایش کرده‌اند. نجاشی پیرامون منزلت این راوی می‌‌گوید: عیسی بن سری از چهره‌های موجه و برجسته تاریخ شیعی است.<ref> همان.</ref> این سخن در گفتار تمام کسانی که در ساحتِ دانش [[علم رجال|رجال]]، فعالیت و تلاش علمی‌‌ دارند به نیکی بازتاب داشته است. [[علامه حلی]] و [[ابن داوود حلی|ابن داوود]] و صاحب [[وسائل الشیعه (کتاب)|وسائل الشیعه]] از همین دسته‌اند.  
  
'''چگونگي شخصيت'''
+
[[میرداماد]] در شأن این محدث چنین نگاشته است: عیسی بن سری بی‌تردید، چهره و شخصیت موجه شیعه است که هیچ گونه نقطه تاریک و منفی در زندگی و رفتار او وجود ندارد؛ بلکه از بزرگان اصحاب حضرت [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]] علیه السلام است.<ref> حاشیه میرداماد بر رجال کشی، ج ۲، ص ۷۲۲.</ref>
  
بعد از اين كه دانستيم اين راوي، در جرگه يارانِ پيشوايِ شيعيان قرار دارد لازم است جايگاه فضل و دانش او مورد بررسي قرار گيرد. ياران امامان عليهم‌السلام از منظر خصلت‌ها، رفتارها و حركت در راه اهل بيت عليهم‌السلام تا آخرين لحظه عمر، گوناگون بودند؛ ولي هنگامی‌‌ كه شخصيت عيسي قمی‌‌ را در آيينه سخنانِ زندگينامه نويسان به نظاره می‌‌نشينيم، می‌‌نگريم كه همگي، او را ستايش كرده‌اند.
+
== روایتی از ابن سری ==
 +
از این محدث، روایت چندانی به یادگار نمانده است و در پژوهشی که انجام شد، فقط به یک روایت از او، دست یافتیم که به عنوان رهیافتی از تلاش فرهنگی این راوی قمی ‌‌ترجمه آن [[حدیث]] را در پایان نوشتار می‌‌آوریم. گرچه روایت یکی است؛ اما از اخبار بسیار مهمی ‌‌است که راهگشای مطالب بسیاری در حوزه امام شناسی است.
  
باز هم به سخن نجاشي بازمی‌‌گرديم كه پيرامون منزلت اين راوي می‌‌گويد: عيسي بن سري از چهره‌هاي موجه و برجسته تاريخ شيعي است.<ref> همان.</ref>
+
عیسی بن سرّی می‌‌گوید: «به [[امام صادق]] علیه السلام عرض کردم: ارکان [[اسلام]] را به من خبر ده؛ آن ارکانی که کوتاهی در شناسایی آن‌ها برای هیچ کس روا و شایسته نیست و آن کس که در معرفت آن‌ها، کوتاهی کند دین خود را تباه ساخته و خداوند کردار او را نمی‌‌پذیرد. ارکانی را به من بیاموز که هر کس آن‌ها را بشناسد و به آن‌ها عمل کند، دینداری او شایسته و اعمالش نزد خدا پذیرفته می‌‌شود...
  
اين سخن در گفتار تمام كساني كه در ساحتِ دانش رجال، فعاليت و تلاش علمی‌‌ دارند به نيكي بازتاب داشته است. [[علامه حلی]] و ابن داوود و صاحب وسائل الشيعه از همين دسته‌اند. فيلسوف، رجالي و محدث پرآوازه شيعه در سده يازدهم هجري قمري ميرداماد در اثر نفيس خود، در شأن اين محدث چنين نگاشته است: عيسي بن سري بي‌ترديد، چهره و شخصيت موجه شيعه است كه هيچ گونه نقطه تاريك و منفي در زندگي و رفتار او وجود ندارد؛ بلكه از بزرگان اصحاب حضرت امام صادق عليه السلام است.<ref> حاشيه ميرداماد بر رجال كشي، ج 2، ص 722.</ref>
+
حضرت در پاسخ فرمود: ارکان اسلام این‌هاست: گواهی دادن به یگانگی [[خدا]]، و این که [[پیامبر اسلام|حضرت محمد]] صلی الله علیه و آله فرستاده خداست. و اعتراف و باور به آن چه از جانب خدا آورده است. و این که [[زکات]] مال و ثروت، حق است و [[ولایت]] که خداوند به آن امر فرموده ولایت محمد و آل محمد علیهم‌السلام است.
  
'''خاندان'''
+
به امام عرض کردم: آیا در رابطه با ولایت، دلیل مخصوصی برای کسی که ادعای آن را داشته باشد هست که به آن شناخته شود؟ فرمود: آری! خداوند فرموده: ای مؤمنان! از خدا و [[رسول خدا]] و از [[اولی الأمر|اولی الامر]] که متولیان امور هستند، اطاعت و پیروی کنید. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس بمیرد و امام خود را نشناسد به مرگ دوران [[جاهلیت|جاهلیت]] از دنیا رفته است. پیشوای مردم، پیامبر صلی الله علیه و آله بود و امیرمؤمنان [[امام علی]] علیه‌السلام. دیگران (مخالفان [[شیعه|شیعه]]) گفتند: [[معاویه|معاویه]] پیشوا بود. سپس [[امام حسن]] علیه‌السلام امام بود و بعد از او، [[امام حسین]] علیه‌السلام. باز مخالفان گفتند: [[یزید بن معاویه|یزید بن معاویه]]، (در حالی که) حسین بن علی و یزید برابر نباشند، پر روشن است که معاویه و یزید شایستگی پیشوایی را ندارند.
  
در بررسي شرح زندگي برخي از محدثان، گاهي مشاهده می‌‌شود كه جمعي از اعضاي يك خاندان، در راه يك آرمان و انگيزه قدسي به تلاش مشترك می‌‌پردازند. عيسي بن سرّي قمی ‌‌از اين گروه است، چون وي طبق آنچه ظاهر است دو برادر داشته<ref> مصاحبه با رجال شناس معاصر: آيت الله شبيري زنجاني (دام ظله) ايشان فرمودند: اگر كنيه و لقب آنان يكي است، اين مطلب قابل تأييد است.</ref> كه هر دوي آنان مانند عيسي، از راويان نُخبه، صاحب نامِ شيعه هستند. بدين مناسبت به شرح زندگي آنان اشاره كوتاهي خواهيم داشت.
+
سپس امام سکوت کرد و سپس فرمود: برایت زیادتر بگویم؟ یکی از اصحاب که در مجلس حاضر بود عرض کرد: آری قربانت گردم! امام فرمود: بعد از امام حسین علیه‌السلام حضرت [[امام سجاد علیه السلام|علی بن الحسین]] علیه‌السلام بود و بعد از او ابوجعفر [[امام باقر علیه السلام|محمد بن علی]] علیه‌السلام. شیعیان، قبل از ابوجعفر علیه‌السلام مناسک [[حج]] و [[حلال]] و [[حرام]] خود را نمی‌‌دانستند؛ چون ابوجعفر آمد، باب دانش را گشود، مناسک و [[احکام]] حلال و حرام را برای مردم بیان کرد، ... مسئله [[امامت]] این گونه است که زمین بدون امام [[معصوم]] علیه‌السلام باقی نمی‌‌ماند. هر کس بمیرد و امامش را نشناسد مانند این است که در روزگار شرک و جاهلیت از دنیا رفته است. بیشترین احتیاج تو به ولایت [[اهل بیت]] علیهم‌السلام زمانی است که نفست به این جا برسد - با دست به گردنش اشاره فرمود - هنگامی‌‌ که دنیا از تو بریده شود، خواهی گفت: عقیده و باور خوبی داشتم و در هنگام جان دادن، ارزش و فضیلت [[ولایت]] را خواهی فهمید.»
  
'''حسن بن سرّي'''
+
==پانویس==
 
 
نام يكي از آنان حسن و ديگري علي است. علامه حلي در معرفي حسن بن سرّي می‌‌گويد: حسن بن سري كاتب كرخي از چهره‌هاي موجه است.<ref> خلاصةالاقوال، شيخ طوسي، ص 42، ش 23؛ رجال نجاشي، چ جامعه مدرسين، ص 47، ش 96.</ref>
 
 
 
شيخ طوسي چنين می‌‌نگارد: حسن بن سرّي كرخي يكي از ياران [[امام صادق]] عليه السلام است.<ref> رجال شيخ طوسي، ص 168، ش 39.</ref> و ضمناً حسن بن سري يكي از مؤلفان اخبار و روايات شيعه است كه داراي كتاب است.<ref> رجال نجاشي، ص 47.</ref>
 
 
 
'''علي بن سري كرخي'''
 
 
 
پيرامون اين راوي، استاد بزرگ شيعه، شيخ طوسی در كتاب رجال، او را مانند برادرش، يكي از اصحاب امام صادق عليه‌السلام به شمار می‌‌آورد.<ref> رجال شيخ طوسي، ص 242، ش 306.</ref>
 
 
 
علامه حلي در مورد منزلت او می‌‌نويسد: علي بن سرّي كرخي از ياران امام جعفرصادق عليه‌السلام و از محدثان باوجاهت شيعه است.<ref> خلاصةالاقوال، ص 96، ش 28.</ref>
 
 
 
در رجال كشي روايتي است كه در آن بنا به گفته شهيد دوم به گونه‌اي بسيار روشن، امام صادق عليه السلام علي بن سري كرخي را مورد عنايت ويژه قرار داده است. گروهي از اصحاب، در نزد امام صادق عليه السلام حضور داشتند كه سخن از علي بن سرّي شد. امام فرمود: علي بن سرّي از غيرشيعه روايت نمی‌‌كند؛ بلكه از هر شيعه‌اي هم، روايت نمی‌‌كند؛ مگر اين كه از منظر منزلت، بسيار به امامان شيعه نزديك و پيوند ژرفي با آنان داشته باشد.<ref> تنقيح المقال، ممقاني، ج 2، ص 290؛ تهذيب المقال، محمدعلي موحدي، ج 2، ص 80، چ نجف اشرف، 1390 ق.</ref>
 
 
 
'''استادان'''
 
 
 
عيسي بن سرّي گرچه در جرگه راويان شيعه است و بالطبع در حوزه فراگيري روايات، استاداني داشته است. ولي از استادان او در زندگينامه‌ها، نامی ‌‌برده نشده، جز اين كه گفته‌اند او از محضر پرفيض امام ابوعبدالله جعفر بن محمد عليه‌السلام بهره وافي برده است.
 
 
 
'''شاگردان'''
 
 
 
جمعي از بزرگان و چهره‌هاي پرآوازه شيعه گرچه شمار آنان اندك است از دانش اين محدث بزرگ بهرمند شده‌اند. در اين جا به گونه‌اي گذرا، به معرفي آنان می‌‌پردازيم.
 
 
 
'''<I>1. صفوان بن يحيي:</I>'''
 
 
 
اولين شاگرد برجسته اين استاد حديث، صفوان بن يحيي بَجَلّي است. نام و شخصيت ارزنده او چنان روشن است كه ما را از ترجمه گسترده او بي‌نياز می‌‌كند، بنابراين فقط به اين سخن شيخ طوسي بسنده می‌‌كنيم كه می‌‌گويد: صفوان بن يحيي، كه يكي از ياران [[امام كاظم]] و [[امام رضا]] عليهماالسلام ست از موجه‌ترين و قابل اعتمادترين، محدثان روزگار خود بود. وي در زهد، وفاي به عهد و پرواپيشگي، و گريز از رياست طلبي، الگو و نمونه بود. او يكي از اصحاب اجماع است كه در حوزه روايت از اهميت شاياني برخوردارند.<ref> ر.ك: خلاصةالاقوال، ص 88.</ref>
 
 
 
'''<I>2. حمّاد بن عيسي:</I>'''
 
 
 
حمّاد بن عيسي يكي از اصحاب اجماع و از جمله راويان عالي قدر حوزه روايتي شيعه است كه نامش در جاي جاي كتاب‌هاي روايي به چشم می‌‌خورد. وي از ياران موجه و قابل اعتماد حضرت امام صادق عليه السلام است. او در سال 290 ق. در شهر كوفه ديده از جهان فروبست.<ref> رجال نجاشي، 104، چاپ داوري و خلاصةالاقوال، ص 56.</ref>
 
 
 
'''<I>3. عبدالله بن محمد نهيكي:</I>'''<ref> جامع الروات، ج 1، ص 651.</ref>
 
 
 
نجاشي در ترجمه‌اش در مورد عبدالله بن محمد نهيكي كه به ابن نهيكي نيز مشهور است، می‌‌گويد: او يكي از محدثان صاحب وجاهت است؛ اما در حوزه نقل روايت، اخبار كمی ‌‌نقل نموده. كتاب او كه مجموعه‌اي از روايات پراكنده و گوناگون است به دست ما رسيده است.<ref> رجال نجاشي، ص 157.</ref>
 
 
 
'''<I>4. محمد بن سلمة بن ارتبيل:</I>'''<ref> جامع الروات، ج 17، ص 651.</ref>
 
 
 
محمد بن سلمه برازنده‌ترين محدثان شيعي است. نجاشي در ترسيمی ‌‌از سيماي او می‌‌گويد: كنيه‌اش ابوجعفر و لقب او يشكري است، كه نام قبيله‌اي از عرب‌هاي كوفه است. او از بزرگان اصحاب [[شيعه]] در [[كوفه]] بود. وي صاحب جايگاه بلند، فقيه، قاري [[قرآن]]، لغت شناس، و محدث بسيار بزرگي است.<ref> جليلٌ من اصحابنا الكوفيين، عظيم القدر، فقيه، قاريٌّ، لغوّي، راوية، خرج الي البادية و لقي العرب...</ref> او براي پژوهش و شناخت واژه‌ها و لغات، به ميان مردم باديه و صحرانشين می‌‌رفت. جمعي از عرب‌ها از او دانش فراگرفتند و نيز ابن سكيت از شاگردان اوست. يَشْكر نام تبار و تيره بزرگي در كوفه است كه بسيار خوش فكر، بافهم و دانشمند هستند.
 
 
 
از ميان اين خاندان، نويسندگان برجسته‌اي درخشيده‌اند كه هنوز تا زمان ما - روزگار نجاشي اوائل سده پنجم هجري قمري - سلسله آنان ادامه دارد. او كتاب‌هاي فراواني را تأليف نموده و از خود به يادگار نهاده است.<ref> رجال نجاشي، ص 339، ش 895، چاپ جامعه مدرسين قم.</ref>
 
 
 
'''هجرت از قم'''
 
 
 
زادگاه عيسي بن سرّي قم بود و در اين شهر چندين بهار از عمر خود را سپري كرد. از آنجا كه منطقه كرخ مركز شيعيان و دانشمندان [[شيعه]] بود وي براي فراگيري بيشتر دانش و درك محضر حجت خدا در [[مدينه]]، به سرزمين [[حجاز]] رفت و مقطعي از حيات فرهنگي خود را در محضر [[امام صادق]] عليه السلام سپري كرد. سپس راهي [[بغداد]] شد. اين شهر در نيمه دوم سده دوم هجري قمري از منظر رونق دانش، شهرتي بسزا داشت. عيسي در محله كرخ به تلاش و فعاليت علمی ‌‌خود تداوم بخشيد و در همانجا سكونت نمود. وي به قدري در كرخ بغداد ماند كه به عنوان بغدادي كرخي، اشتهار يافت، به گونه‌اي كه قمی ‌‌بودن او تحت الشعاع، نام كرخي قرار گرفت.
 
 
 
'''كرخ بغداد'''
 
 
 
كرخِ بغداد، نامی ‌‌آشناست، به ويژه در نيمه اول سده پنجم هجري قمري كه محل زندگي و تدريس استاد بزرگ شيعه، [[شيخ طوسی]] بوده است. در كرخ بود كه مخالفان شيعه به حوزه درسي، كتابخانه و خانه شيخ هجوم بردند و در نهايت تأسف كتابخانه، كرسي تدريس و خانه شيخ در آتش كينه آنان سوخت. بدين جهت بود كه اين استاد بزرگ فقه، حديث، رجال و كلام، از كرخ به [[نجف]] هجرت نمود و در آنجا حوزه پرافتخار شيعه را بنيان نهاد.
 
 
 
جغرافيدان بزرگ اسلامی ‌‌پيرامون كرخ می‌‌نويسد: محله كرخ، در آغاز در وسط بغداد قرار داشت؛ ولي اينك - در سده هفتم - منطقه‌اي است كه جداي از بغداد است و ساكنان اطراف كرخ، همه از سنيان حنبلي هستند. التبه ساكنين كرخ، همگي از شيعيان اماميه و اثناعشري‌اند. به گونه‌اي كه حتي يك نفر سني در آن جا پيدا نمی‌‌شود.<ref> معجم البلدان، ج 4، ص 448.</ref>
 
 
 
در كتاب برهان قاطع و لغت‌نامه دهخدا چنين نگاشته شده: كرخ، كه شاپور ذوالاكتاف آن را بنا كرده در سابق دهي بوده در بغداد و امروز از محله‌هاي غرب اين شهر است. عيسي بن سرّي در راه نشر و گسترش [[حديث]]، كوشش می‌‌كرد. از تاريخ وفات اين محدث بزرگ و اين كه در كدام سرزمين جان به جان آفرين تسليم كرده در كتب تراجم يادي نشده است.
 
 
 
'''روايت'''
 
 
 
از اين محدث، روايت چنداني به يادگار نمانده است، ولي در پژوهشي كه انجام شد، فقط به يك روايت از او، دست يافتيم كه به عنوان رهيافتي از تلاش فرهنگي اين راوي قمی ‌‌ترجمه آن [[حديث]] را در پايان نوشتار می‌‌آوريم. گرچه روايت يكي است؛ اما از اخبار بسيار مهمی ‌‌است كه راهگشاي مطالب بسياري در حوزه امام شناسي است.
 
 
 
عيسي بن سرّي می‌‌گويد: به [[امام صادق]] عليه السلام عرض كردم: اركان اسلام را به من خبر ده؛ آن اركاني كه كوتاهي، در شناسايي آن‌ها براي هيچ كس روا و شايسته نيست و آن كس كه در معرفت آن‌ها، كوتاهي كند دين خود را تباه ساخته و خداوند كردار او را نمی‌‌پذيرد. اركاني را به من بياموز كه هر كس آن‌ها را بشناسد و به آن‌ها عمل كند، دينداري او شايسته و اعمالش نزد خدا پذيرفته می‌‌شود...
 
 
 
حضرت در پاسخ فرمود: اركان اسلام اين‌هاست: گواهي دادن به يگانگي خدا، و اين كه حضرت محمد صلي الله عليه و آله فرستاده خداست. و اعتراف و باور به آن چه از جانب خدا آورده است. و اين كه [[زكات]] مال و ثروت، حق است و ولايت كه خداوند به آن امر فرموده ولايت محمد و آل محمد عليهم‌السلام است.
 
 
 
به امام عرض كردم: آيا در رابطه با ولايت، دليل مخصوصي براي كسي كه ادعاي آن را داشته باشد هست كه به آن شناخته شود؟ فرمود: آري! خداوند فرموده: اي مؤمنان! از خدا و [[رسول خدا]] و از اولي الامر كه متوليان امور هستند، اطاعت و پيروي كنيد. رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: هر كس بميرد و امام خود را نشناسد به مرگ دوران جاهليت از دنيا رفته است.
 
 
 
پيشواي مردم، پيامبر صلي الله عليه و آله بود. و اميرمؤمنان [[امام علی]] عليه‌السلام. ديگران - مخالفان شيعه - گفتند: معاويه پيشوا بود و سپس [[امام حسن]] عليه‌السلام امام بود. بعد از او، [[امام حسين]] عليه‌السلام باز مخالفان گفتند: يزيد بن معاويه، حسين بن علي و يزيد برابر نباشند - پر روشن است كه معاويه و يزيد شايستگي پيشوايي را ندارند - سپس امام سكوت كرد و سپس فرمود: برايت زيادتر بگويم؟ يكي از اصحاب كه در مجلس حاضر بود عرض كرد: آري قربانت گردم!
 
 
 
امام فرمود: بعد از امام حسين عليه‌السلام حضرت علي بن الحسين عليه‌السلام بود و بعد از او ابوجعفر محمد بن علي عليه‌السلام شيعيان، قبل از ابوجعفر عليه‌السلام مناسك [[حج]] و [[حلال]] و [[حرام]] خود را نمی‌‌دانستند؛ چون ابوجعفر آمد، باب دانش را گشود، مناسك و [[احكام]] حلال و حرام را براي مردم بيان كرد، تا آن جا كه مردمی‌‌ شيعه به آنان در امر مناسك و حلال و حرام نيازمند بود خود محتاج به شيعه شدند. مسئله امامت اين گونه است كه زمين بدون امام معصوم عليه‌السلام باقي نمی‌‌ماند. هر كس بميرد و امامش را نشناسد مانند اين است كه در روزگار شرك و جاهليت از دنيا رفته است.
 
 
 
بيشترين احتياج تو به ولايت [[اهل بيت]] عليهم‌السلام زماني است كه نفست به اين جا برسد - با دست به گردنش اشاره فرمود - هنگامی‌‌ كه دنيا از تو بريده شود، خواهي گفت: عقيده و باور خوبي داشتم و در هنگام جان دادن، ارزش و فضيلت ولايت را خواهي فهميد.<ref> با تحقيق و بررسي‌اي كه در كتاب‌هاي روايي، انجام شد از اين بزرگوار، روايت ديگري نقل نشده است.</ref>
 
 
 
==پانویس ==
 
 
<references />
 
<references />
 
==منابع==
 
==منابع==
ابوالحسن رباني سبزواري, ستارگان حرم، جلد 20، صفحه 47-56
+
* ابوالحسن ربانی سبزواری، [[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]، جلد ۲۰، صفحه ۴۷-۵۶.
  
 
[[رده: علمای قرن دوم]]
 
[[رده: علمای قرن دوم]]
 
[[رده:اصحاب امام صادق علیه السلام]]
 
[[رده:اصحاب امام صادق علیه السلام]]
 
[[رده:راویان حدیث]]
 
[[رده:راویان حدیث]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۳۱

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


«عیسی بن سرّی» از راویان شیعه در قرن دوم هجری و از اصحاب امام صادق علیه السلام است. او نزد عالمان رجال فردی موثق و موجه شمرده می شود. صفوان بن یحیی و حمّاد بن عیسی از شاگردان او هستند.

معرفی اجمالی

عیسی بن سرّی در اوائل سده دوم در خطه دانش‌پرور قم، دیده به جهان گشود. نام پدرش سَرِّی[۱] است و از زندگی‌نامه سری اطلاع چندانی در دست نیست.

کنیه عیسی، ابوالیسَع و چون زادگاهش، قم بود، به قمی ‌‌اشتهار دارد. وی مقطعی از عمر خویش را در بغداد و محله کرخ سپری کرده، به عنوان بغدادی کرخی نیز از او نام برده شده است.[۲] شیخ طوسی می‌‌نویسد: عیسی بن سرّی، قمی ‌‌است و چون در محله کرخ بغداد زندگی می‌‌کرد به او کرخی بغدادی می‌‌گویند.[۳]

از آنجا که منطقه کرخ مرکز شیعیان و دانشمندان شیعه بود، وی برای فراگیری بیشتر دانش و درک محضر حجت خدا در مدینه، به سرزمین حجاز رفت و مقطعی از حیات فرهنگی خود را در محضر امام صادق علیه السلام سپری کرد. سپس راهی بغداد شد. این شهر در نیمه دوم سده دوم هجری قمری از منظر رونق دانش، شهرتی بسزا داشت. عیسی در محله کرخ به تلاش و فعالیت علمی ‌‌خود تداوم بخشید و در همانجا سکونت نمود.

از تاریخ وفات این محدث بزرگ و این که در کدام سرزمین جان به جان آفرین تسلیم کرده در کتب تراجم یادی نشده است.

عیسی بن سرّی ظاهرا دو برادر داشته است[۴] که هر دوی آنان مانند عیسی، از راویان نُخبه، صاحب نامِ شیعه هستند. نام یکی از آنان حسن و دیگری علی است. علامه حلی در معرفی حسن بن سرّی می‌‌گوید: حسن بن سری کاتب کرخی از چهره‌های موجه است.[۵] شیخ طوسی چنین می‌‌نگارد: حسن بن سرّی کرخی یکی از یاران امام صادق علیه السلام است.[۶] و ضمناً حسن بن سری یکی از مؤلفان اخبار و روایات شیعه است که دارای کتاب است.[۷] دیگری علی بن سری کرخی است که شیخ طوسی در کتاب رجال، او را مانند برادرش، یکی از اصحاب امام صادق علیه‌السلام به شمار می‌‌آورد.[۸] در رجال کشی آمده: گروهی از اصحاب، در نزد امام صادق علیه السلام حضور داشتند که سخن از علی بن سرّی شد. امام فرمود: علی بن سرّی از غیر شیعه روایت نمی‌‌کند؛ بلکه از هر شیعه‌ای هم، روایت نمی‌‌کند؛ مگر این که از منظر منزلت، بسیار به امامان شیعه نزدیک و پیوند ژرفی با آنان داشته باشد.[۹]

استادان و شاگردان

عیسی بن سرّی گرچه در جرگه راویان شیعه است و بالطبع در حوزه فراگیری روایات، استادانی داشته است، ولی از استادان او در زندگینامه‌ها، نامی ‌‌برده نشده، جز این که گفته‌اند او از محضر پرفیض امام جعفر بن محمد علیه‌السلام بهره وافی برده است.

اما جمعی از بزرگان و چهره‌های پرآوازه شیعه گرچه شمار آنان اندک است از دانش این محدث بزرگ بهرمند شده‌اند. در این جا به گونه‌ای گذرا، به معرفی آنان می‌‌پردازیم.

۱. صفوان بن یحیی: اولین شاگرد برجسته این استاد حدیث، صفوان بن یحیی بَجَلّی است. شیخ طوسی در مورد او می‌‌گوید: صفوان بن یحیی، که یکی از یاران امام کاظم و امام رضا علیهماالسلام است از موجه‌ترین و قابل اعتمادترین، محدثان روزگار خود بود. وی در زهد، وفای به عهد و پرواپیشگی، و گریز از ریاست طلبی، الگو و نمونه بود. او یکی از اصحاب اجماع است که در حوزه روایت از اهمیت شایانی برخوردارند.[۱۰]

۲. حمّاد بن عیسی: حمّاد بن عیسی یکی از اصحاب اجماع و از جمله راویان عالی قدر حوزه روایتی شیعه است که نامش در جای جای کتاب‌های روایی به چشم می‌‌خورد. وی از یاران موجه و قابل اعتماد حضرت امام صادق علیه السلام است.

۳. عبدالله بن محمد نهیکی:[۱۱] نجاشی در ترجمه‌اش در مورد عبدالله بن محمد نهیکی که به ابن نهیکی نیز مشهور است، می‌‌گوید: او یکی از محدثان صاحب وجاهت است؛ اما در حوزه نقل روایت، اخبار کمی ‌‌نقل نموده. کتاب او که مجموعه‌ای از روایات پراکنده و گوناگون است به دست ما رسیده است.[۱۲]

۴. محمد بن سلمة بن ارتبیل:[۱۳] محمد بن سلمه برازنده‌ترین محدثان شیعی است. نجاشی در ترسیمی ‌‌از سیمای او می‌‌گوید: او از بزرگان اصحاب شیعه در کوفه بود. وی صاحب جایگاه بلند، فقیه، قاری قرآن، لغت شناس، و محدث بسیار بزرگی است. او برای پژوهش و شناخت واژه‌ها و لغات، به میان مردم بادیه و صحرانشین می‌‌رفت. جمعی از عرب‌ها از او دانش فراگرفتند و نیز ابن سکیت از شاگردان اوست.[۱۴]

ابن سری از منظر عالمان

شیخ طوسی او را از یاران امام جعفر صادق علیه السلام به شمار آورده است.[۱۵] نجاشی نیز می‌‌گوید: عیسی بن سرّی از امام صادق علیه السلام روایت می‌‌کند. بدین ترتیب این محدث بزرگوار، محضر مقدس آن پیشوای معصوم علیه السلام را درک نموده و از دانش بیکران آن حضرت بهرمند شده است.

اما یاران امامان علیهم‌السلام از منظر خصلت‌ها، رفتارها و حرکت در راه اهل بیت علیهم‌السلام تا آخرین لحظه عمر، گوناگون بودند؛ ولی هنگامی‌‌ که شخصیت عیسی قمی‌‌ را در آیینه سخنان زندگینامه نویسان به نظاره می‌‌نشینیم، می‌‌نگریم که همگی، او را ستایش کرده‌اند. نجاشی پیرامون منزلت این راوی می‌‌گوید: عیسی بن سری از چهره‌های موجه و برجسته تاریخ شیعی است.[۱۶] این سخن در گفتار تمام کسانی که در ساحتِ دانش رجال، فعالیت و تلاش علمی‌‌ دارند به نیکی بازتاب داشته است. علامه حلی و ابن داوود و صاحب وسائل الشیعه از همین دسته‌اند.

میرداماد در شأن این محدث چنین نگاشته است: عیسی بن سری بی‌تردید، چهره و شخصیت موجه شیعه است که هیچ گونه نقطه تاریک و منفی در زندگی و رفتار او وجود ندارد؛ بلکه از بزرگان اصحاب حضرت امام صادق علیه السلام است.[۱۷]

روایتی از ابن سری

از این محدث، روایت چندانی به یادگار نمانده است و در پژوهشی که انجام شد، فقط به یک روایت از او، دست یافتیم که به عنوان رهیافتی از تلاش فرهنگی این راوی قمی ‌‌ترجمه آن حدیث را در پایان نوشتار می‌‌آوریم. گرچه روایت یکی است؛ اما از اخبار بسیار مهمی ‌‌است که راهگشای مطالب بسیاری در حوزه امام شناسی است.

عیسی بن سرّی می‌‌گوید: «به امام صادق علیه السلام عرض کردم: ارکان اسلام را به من خبر ده؛ آن ارکانی که کوتاهی در شناسایی آن‌ها برای هیچ کس روا و شایسته نیست و آن کس که در معرفت آن‌ها، کوتاهی کند دین خود را تباه ساخته و خداوند کردار او را نمی‌‌پذیرد. ارکانی را به من بیاموز که هر کس آن‌ها را بشناسد و به آن‌ها عمل کند، دینداری او شایسته و اعمالش نزد خدا پذیرفته می‌‌شود...

حضرت در پاسخ فرمود: ارکان اسلام این‌هاست: گواهی دادن به یگانگی خدا، و این که حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرستاده خداست. و اعتراف و باور به آن چه از جانب خدا آورده است. و این که زکات مال و ثروت، حق است و ولایت که خداوند به آن امر فرموده ولایت محمد و آل محمد علیهم‌السلام است.

به امام عرض کردم: آیا در رابطه با ولایت، دلیل مخصوصی برای کسی که ادعای آن را داشته باشد هست که به آن شناخته شود؟ فرمود: آری! خداوند فرموده: ای مؤمنان! از خدا و رسول خدا و از اولی الامر که متولیان امور هستند، اطاعت و پیروی کنید. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس بمیرد و امام خود را نشناسد به مرگ دوران جاهلیت از دنیا رفته است. پیشوای مردم، پیامبر صلی الله علیه و آله بود و امیرمؤمنان امام علی علیه‌السلام. دیگران (مخالفان شیعه) گفتند: معاویه پیشوا بود. سپس امام حسن علیه‌السلام امام بود و بعد از او، امام حسین علیه‌السلام. باز مخالفان گفتند: یزید بن معاویه، (در حالی که) حسین بن علی و یزید برابر نباشند، پر روشن است که معاویه و یزید شایستگی پیشوایی را ندارند.

سپس امام سکوت کرد و سپس فرمود: برایت زیادتر بگویم؟ یکی از اصحاب که در مجلس حاضر بود عرض کرد: آری قربانت گردم! امام فرمود: بعد از امام حسین علیه‌السلام حضرت علی بن الحسین علیه‌السلام بود و بعد از او ابوجعفر محمد بن علی علیه‌السلام. شیعیان، قبل از ابوجعفر علیه‌السلام مناسک حج و حلال و حرام خود را نمی‌‌دانستند؛ چون ابوجعفر آمد، باب دانش را گشود، مناسک و احکام حلال و حرام را برای مردم بیان کرد، ... مسئله امامت این گونه است که زمین بدون امام معصوم علیه‌السلام باقی نمی‌‌ماند. هر کس بمیرد و امامش را نشناسد مانند این است که در روزگار شرک و جاهلیت از دنیا رفته است. بیشترین احتیاج تو به ولایت اهل بیت علیهم‌السلام زمانی است که نفست به این جا برسد - با دست به گردنش اشاره فرمود - هنگامی‌‌ که دنیا از تو بریده شود، خواهی گفت: عقیده و باور خوبی داشتم و در هنگام جان دادن، ارزش و فضیلت ولایت را خواهی فهمید.»

پانویس

  1. به فتح سین و تشدید یا از منظر واژه‌شناسی به چند معناست که روشن‌ترین آن سَرْوَر بزرگ است. (تنقیح المقال، ج ۱، ص ۸۵)
  2. رجال نجاشی، ص ۲۰۹، داوری قم؛ رجال شیخ طوسی، ص ۲۵۷، ش ۵۵۹.
  3. رجال طوسی، ص ۲۵۷.
  4. رجال شناس معاصر آیت الله شبیری زنجانی در مصاحبه ای فرمودند: اگر کنیه و لقب آنان یکی است، این مطلب قابل تأیید است.
  5. خلاصةالاقوال، شیخ طوسی، ص ۴۲، ش ۲۳؛ رجال نجاشی، چ جامعه مدرسین، ص ۴۷، ش ۹۶.
  6. رجال شیخ طوسی، ص ۱۶۸، ش ۳۹.
  7. رجال نجاشی، ص ۴۷.
  8. رجال شیخ طوسی، ص ۲۴۲، ش ۳۰۶.
  9. تنقیح المقال، ممقانی، ج ۲، ص ۲۹۰؛ تهذیب المقال، محمدعلی موحدی، ج ۲، ص ۸۰، چ نجف اشرف، ۱۳۹۰ ق.
  10. ر.ک: خلاصةالاقوال، ص ۸۸.
  11. جامع الروات، ج ۱، ص ۶۵۱.
  12. رجال نجاشی، ص ۱۵۷.
  13. جامع الروات، ج ۱۷، ص ۶۵۱.
  14. رجال نجاشی، ص ۳۳۹، ش ۸۹۵، چاپ جامعه مدرسین قم.
  15. رجال طوسی، ص ۲۵۷.
  16. همان.
  17. حاشیه میرداماد بر رجال کشی، ج ۲، ص ۷۲۲.

منابع