شهادت عمار در جنگ صفین: تفاوت بین نسخهها
جز (شهادت عمار ياسر در جنگ صفين را به تقویم: شهادت عمار ياسر در جنگ صفين منتقل کرد) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | {{تقویم|روز= 9 صفر|سال= سال | + | {{تقویم|روز= 9 صفر|سال= سال ۳۷ هجری قمری}} |
− | عمار بن | + | [[عمار یاسر|عمار بن یاسر]] در دو [[جنگ جمل]] و [[جنگ صفین|صفین]] از عناصر اصلى یاران [[امام علی علیه السلام|امام علی]] علیهالسلام بود و کارهاى مهمى در این دو جنگ بر عهده داشت. عمار یاسر در [[جنگ صفین]]، مبارزات زیادى به عمل آورد و به سپاه [[معاویه|معاویه]] مى گفت: «لوددتُ أنّکم خلق واحد فذبحتُکم»<ref> وقعة صفین (نصر بن مزاحم)، ص ۳۱۹.</ref>؛ (به خدا سوگند) دوست داشتم که شما همه یک خلق بودید و تمامى شما را ذبح مى کردم!<ref> نک: أنساب الأشراف (بلاذری)، ص ۲۱۹.</ref> |
− | + | سرانجام در یک عملیات بزرگ، سپاهیان امام علی علیهالسلام ضربه هاى سهمگین و مهمى بر سپاه معاویه وارد کرده و شیرازه صفوف لشکریان [[شام|شامى]] را در هم ریختند. در معرکه جنگ، از دو طرف زنانى بودند که پرستارى زخمیان و مددرسانى رزمندگان را بر عهده داشتند. در این میان، یکى از پرستاران به عمار رسید و از وى پرسید: آیا چیزى مى خواهید؟ عمار که بسیار تشنه بود، از وى تقاضاى آب کرد. | |
− | + | زن پرستار، مقدارى شیر براى عمار آورد. عمار هنگامى که شیر را مى نوشید، مى گفت: [[بهشت]] در زیر گام هاى پیران است. امروز دوستان خود را ملاقات مى کنم. امروز [[حضرت محمد]] صلی الله علیه و آله و حزبش را دیدار مى نمایم. به خدا سوگند، اگر دشمنانمان آن قدر بر ما شمشیر مى زدند که ما را به حد ناتوانى مى رساندند، باز هم یقین داشتیم که ما بر حقیم و آنان بر باطل. | |
− | + | عمار پس از نوشیدن شیر، دوباره به رزم بى امانش ادامه داد و صفوف دشمن را از هم گسست و بسیارى از آن سیاهبختان را به خاک مذلت انداخت. ولى در گرماگرم نبرد فردى به نام ابوعادیه از سپاهیان دشمن بدن عمار را نشانه گرفت و نیزه اى بر او فرود آورد و فرمانده عالى مقام حضرت على علیهالسلام را از زین به زمین انداخت. فردى دیگر از سپاه دشمن به نام ابن جون، سرش را از بدن جدا کرد. | |
− | + | این دو نفر، در حالى که سر بریده عمار را به نزد [[معاویه]] بردند، از او تقاضاى پاداش و جایزه کردند و هر کدام از آن دو تلاش مى کرد که ثابت کند، او عمار را کشته است و در این باره به نزاع برخاسته بودند. | |
− | + | عبدالله پسر [[عمرو بن عاص]] که در نزد معاویه بود و آن دو را مشاهده مى کرد، گفت: درباره سر عمار شتاب زدگى نکنید و به آن خوشحال نباشید، زیرا از [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه و آله شنیدم که مى فرمود: عمار را گروه سرکشان و ستمکاران مى کشند. معاویه که سخنان وى را شنید، بسیار ناراحت و خشمگین شد و به عمرو بن عاص گفت: آیا نمى شود این دیوانه را از پیش چشمان ما دور کنى! | |
− | + | سپس به عبدالله بن عمرو بن عاص گفت: تو به جاى این حرف ها، چرا جنگ نمى کنى؟ عبدالله گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله روزى مرا امر به فرمانبردارى از پدرم کرد. من نیز به خاطر فرمان پیامبر صلی الله علیه و آله از پدرم اطاعت مى کنم و به اصرار او به این نبرد آمده ام و با شما هستم ولى با کسى مبارزه نمى کنم. | |
− | عمار | + | همچنین، پیش از شهادت عمار، بارها عمرو بن عاص گفته بود که [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله فرمود: عمار را گروه ستمکاران مى کشند. از وى پرسیدند: پس چرا او با ما مى جنگد؟ آیا ما ستمکاریم؟ عمرو بن عاص براى فریب آنان گفت: نه، بلکه عمار سرانجام به ما خواهد پیوست و بدست یاران على کشته خواهد شد.<ref>وقعة صفین، ص ۳۱۹.</ref> |
− | + | شهادت عمار ضربه سهمگین و تزلزلآورى بر سپاهیان معاویه وارد کرد و بسیارى از آنان را به تردید و دودلى انداخت. ولى معاویه براى سرپوش گذاشتن بر این فضاحت آشکار، در میان سپاهیان خود شایع کرد که عمار را على کشت. زیرا عمار به دستور على به جنگ شامیان آمد و بدست شامیان کشته شده است. پس قاتل او، على است! ادعاى واهى و بى ارزش معاویه، شاید برخى از دودلان شامى را ساکت مى کرد و تسکینى بر التیام آنان بود، ولى در یاران امام على علیهالسلام تأثیرى نداشت. بلکه موجب تقویت ایمان و تثبیت بیشتر اعتقادات آنان گردید. | |
− | عمار | + | عمار یاسر به هنگام [[شهادت در راه خدا|شهادت]]، ۹۱ سال و به روایتى ۹۳ سال و به روایتى دیگر ۹۴ سال از عمرش گذشته بود. علاوه بر ابوالعادیه، افراد دیگرى نیز به عنوان قاتل عمار در منابع تاریخى بیان شده اند، مانند: عقبة بن عامر جهنى، عمرو بن حارث خولانى و شریک بن سلمه مرادى.<ref>کشف الغمه (علی بن عیسی اربلی)، ج ۱، ص ۳۳۵.</ref> |
− | + | پس از فروکش کردن جنگ، حضرت على علیهالسلام بدن عمار و [[هاشم بن عتبه مرقال|هاشم مرقال]] را که در یک نبرد به شهادت رسیده بودند، در کنار هم قرار داد و بر آنان [[نماز میت|نماز]] گزارد و در همان جا [[دفن]] نمود. آن حضرت در غم از دست دادن عمار، بسیار ناراحت بود و مى فرمود: هر کس از وفات عمار دلتنگ نشود، او را از مسلمانى نصیبى نباشد.<ref> منتهى الآمال، ج ۱، ص ۱۲۴.</ref> | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | پس از | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
سطر ۴۵: | سطر ۲۷: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | + | * سید تقى واردى، روز شمار تاریخ اسلام، جلد دوم، ماه صفر. | |
منابع بیشتر: | منابع بیشتر: | ||
− | [http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource/31855/%D9%81%D9%8A%D8%B6-%D8%A7%D9%84%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85-%D9%81%D9%8A-%D8%B9%D9%85%D9%84-%D8%A7%D9%84%D8%B4%D9%87%D9%88%D8%B1-%D9%88-%D9%88%D9%82%D8%A7%D9%8A%D8%B9-%D8%A7%D9%84%D8%A7%D9%8A%D8%A7%D9%85/preview/31084/%D9%85%D8%AD%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%8A-%D8%AF%D9%8A%D8%AC%D9%8A%D8%AA%D8%A7%D9%84%D9%8A/&sa=false&#!page=78 وقایع | + | * [http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource/31855/%D9%81%D9%8A%D8%B6-%D8%A7%D9%84%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85-%D9%81%D9%8A-%D8%B9%D9%85%D9%84-%D8%A7%D9%84%D8%B4%D9%87%D9%88%D8%B1-%D9%88-%D9%88%D9%82%D8%A7%D9%8A%D8%B9-%D8%A7%D9%84%D8%A7%D9%8A%D8%A7%D9%85/preview/31084/%D9%85%D8%AD%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%8A-%D8%AF%D9%8A%D8%AC%D9%8A%D8%AA%D8%A7%D9%84%D9%8A/&sa=false&#!page=78 وقایع الایام، شیخ عباس قمی، ۹ صفر]. |
[[رده:وقایع ماه صفر]] | [[رده:وقایع ماه صفر]] | ||
[[رده:سال ۳۷ هجری قمری]] | [[رده:سال ۳۷ هجری قمری]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۷:۱۲
تقویم هجری قمری |
روز واقعه:9 صفر |
سال ۳۷ هجری قمری |
عمار بن یاسر در دو جنگ جمل و صفین از عناصر اصلى یاران امام علی علیهالسلام بود و کارهاى مهمى در این دو جنگ بر عهده داشت. عمار یاسر در جنگ صفین، مبارزات زیادى به عمل آورد و به سپاه معاویه مى گفت: «لوددتُ أنّکم خلق واحد فذبحتُکم»[۱]؛ (به خدا سوگند) دوست داشتم که شما همه یک خلق بودید و تمامى شما را ذبح مى کردم![۲]
سرانجام در یک عملیات بزرگ، سپاهیان امام علی علیهالسلام ضربه هاى سهمگین و مهمى بر سپاه معاویه وارد کرده و شیرازه صفوف لشکریان شامى را در هم ریختند. در معرکه جنگ، از دو طرف زنانى بودند که پرستارى زخمیان و مددرسانى رزمندگان را بر عهده داشتند. در این میان، یکى از پرستاران به عمار رسید و از وى پرسید: آیا چیزى مى خواهید؟ عمار که بسیار تشنه بود، از وى تقاضاى آب کرد.
زن پرستار، مقدارى شیر براى عمار آورد. عمار هنگامى که شیر را مى نوشید، مى گفت: بهشت در زیر گام هاى پیران است. امروز دوستان خود را ملاقات مى کنم. امروز حضرت محمد صلی الله علیه و آله و حزبش را دیدار مى نمایم. به خدا سوگند، اگر دشمنانمان آن قدر بر ما شمشیر مى زدند که ما را به حد ناتوانى مى رساندند، باز هم یقین داشتیم که ما بر حقیم و آنان بر باطل.
عمار پس از نوشیدن شیر، دوباره به رزم بى امانش ادامه داد و صفوف دشمن را از هم گسست و بسیارى از آن سیاهبختان را به خاک مذلت انداخت. ولى در گرماگرم نبرد فردى به نام ابوعادیه از سپاهیان دشمن بدن عمار را نشانه گرفت و نیزه اى بر او فرود آورد و فرمانده عالى مقام حضرت على علیهالسلام را از زین به زمین انداخت. فردى دیگر از سپاه دشمن به نام ابن جون، سرش را از بدن جدا کرد.
این دو نفر، در حالى که سر بریده عمار را به نزد معاویه بردند، از او تقاضاى پاداش و جایزه کردند و هر کدام از آن دو تلاش مى کرد که ثابت کند، او عمار را کشته است و در این باره به نزاع برخاسته بودند.
عبدالله پسر عمرو بن عاص که در نزد معاویه بود و آن دو را مشاهده مى کرد، گفت: درباره سر عمار شتاب زدگى نکنید و به آن خوشحال نباشید، زیرا از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدم که مى فرمود: عمار را گروه سرکشان و ستمکاران مى کشند. معاویه که سخنان وى را شنید، بسیار ناراحت و خشمگین شد و به عمرو بن عاص گفت: آیا نمى شود این دیوانه را از پیش چشمان ما دور کنى!
سپس به عبدالله بن عمرو بن عاص گفت: تو به جاى این حرف ها، چرا جنگ نمى کنى؟ عبدالله گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله روزى مرا امر به فرمانبردارى از پدرم کرد. من نیز به خاطر فرمان پیامبر صلی الله علیه و آله از پدرم اطاعت مى کنم و به اصرار او به این نبرد آمده ام و با شما هستم ولى با کسى مبارزه نمى کنم.
همچنین، پیش از شهادت عمار، بارها عمرو بن عاص گفته بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: عمار را گروه ستمکاران مى کشند. از وى پرسیدند: پس چرا او با ما مى جنگد؟ آیا ما ستمکاریم؟ عمرو بن عاص براى فریب آنان گفت: نه، بلکه عمار سرانجام به ما خواهد پیوست و بدست یاران على کشته خواهد شد.[۳]
شهادت عمار ضربه سهمگین و تزلزلآورى بر سپاهیان معاویه وارد کرد و بسیارى از آنان را به تردید و دودلى انداخت. ولى معاویه براى سرپوش گذاشتن بر این فضاحت آشکار، در میان سپاهیان خود شایع کرد که عمار را على کشت. زیرا عمار به دستور على به جنگ شامیان آمد و بدست شامیان کشته شده است. پس قاتل او، على است! ادعاى واهى و بى ارزش معاویه، شاید برخى از دودلان شامى را ساکت مى کرد و تسکینى بر التیام آنان بود، ولى در یاران امام على علیهالسلام تأثیرى نداشت. بلکه موجب تقویت ایمان و تثبیت بیشتر اعتقادات آنان گردید.
عمار یاسر به هنگام شهادت، ۹۱ سال و به روایتى ۹۳ سال و به روایتى دیگر ۹۴ سال از عمرش گذشته بود. علاوه بر ابوالعادیه، افراد دیگرى نیز به عنوان قاتل عمار در منابع تاریخى بیان شده اند، مانند: عقبة بن عامر جهنى، عمرو بن حارث خولانى و شریک بن سلمه مرادى.[۴]
پس از فروکش کردن جنگ، حضرت على علیهالسلام بدن عمار و هاشم مرقال را که در یک نبرد به شهادت رسیده بودند، در کنار هم قرار داد و بر آنان نماز گزارد و در همان جا دفن نمود. آن حضرت در غم از دست دادن عمار، بسیار ناراحت بود و مى فرمود: هر کس از وفات عمار دلتنگ نشود، او را از مسلمانى نصیبى نباشد.[۵]
پانویس
منابع
- سید تقى واردى، روز شمار تاریخ اسلام، جلد دوم، ماه صفر.
منابع بیشتر: