قیام صاحب الزنج: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | در عصر خلافت [[ | + | در عصر خلافت [[مهتدی (خلیفه عباسی)|مهتدى عباسى]] به سال ۲۵۴ قمری، شورشى در [[بصره]] آغاز گردید که رهبرى آن را مردى به نام «صاحب الزّنج» بر عهده داشت و پیروزىهاى بزرگى نیز بدست آورد. قیام او، نه یک شورش مذهبی، بلکه شورشی اجتماعی اقتصادی و بر پایه اختلاف طبقاتی میان اشراف و بردگان شکل گرفته بود. صاحب الزّنج سرانجام پس از حدود چهارده سال تاخت و تاز و حکومت کردن بر بخشى از جنوب غربى [[ایران]] و جنوب شرقى [[عراق]]، در سال ۲۷۰ قمرى بدست سپاهیان [[موفق عباسی|موفق عباسى]] کشته شد و پرونده این شورش بزرگ نیز بسته گردید. |
+ | |||
+ | ==صاحب الزنج== | ||
+ | علی بن محمد مشهور به «صاحب الزّنج»، رئیس گروهی از بردگان و زنگیان ستمدیده بود که آنان را به مخالفت با مالکان خود فراخواند و توانست با زبان رسای خود، یاران فراوانی را فراهم آورد. قیام صاحب الزنج، نه رنگ [[شیعه|شیعی]] دارد و نه رنگ [[خوارج|خارجی]]، بلکه تنها بر پایه اختلاف طبقاتی میان اشراف و بردگان شکل گرفته و از نظر زمانی، پانزده سال به درازا کشیده است. روش برخورد آنها با سایر مردم، چندان منصفانه نبود و همانند [[خوارج]]، برخورد [[کینه]] توزانه ای نسبت به مخالفان خود داشتند و به سادگی خون آنها را می ریختند. در این زمان، بخشی از کشور [[ایران]] نیز به نوعی درگیر این شورش بوده است. | ||
+ | |||
+ | صاحب الزّنج برای مشروعیت خود از آبروی خاندان [[پیامبر اکرم]] (ص) بهره گرفت و خود را فردی [[علویان|علوی]] خوانده و از نسل [[زید بن علی بن الحسین]] (ع) معرفی می کرد، اما منابع تاریخی که همگی با شورش وی مخالفند، او را عربی از قبیله عبدالقیس دانسته اند. برخی نیز او را یک [[ایران|ایرانی]] و شاید عرب ایرانی شده اهل ری دانسته اند. | ||
+ | |||
+ | درباره انتساب صاحب الزّنج به [[اهل بیت]] علیهمالسلام و علوى دانستن وى که در برخى از کتب تاریخى (به ویژه در منابع [[اهل سنت]]) آمده است، تردیدى در باطل بودن این گونه ادعاها نیست. چون قیام زنگیان در عصر [[امام حسن عسکری]] علیهالسلام به وقوع پیوست و آن حضرت که امام شیعیان و بزرگ علویان بود، هنگامى که شنید برخى از مردم وى را علوى مى دانند، به صراحت بیان کرد که وى از اهل بیت علیهمالسلام نیست. | ||
+ | از محمد بن صالح خثعمى روایت شده است: تصمیم گرفته بودم از امام عسکرى علیهالسلام چند چیزى را بپرسم و پاسخ شرعى آن ها را بدست آورم. پرسش هایم را نوشتم و نامه را براى امام علیهالسلام فرستادم، ولیکن با این که در نظر داشتم درباره صاحب الزّنج هم بپرسم، غفلت کرده و این موضوع از یادم رفته بود. ولى هنگامى که امام علیهالسلام پاسخ نامه ام را داد و نامه را گشودم و پاسخهایم را گرفتم، با شگفتى مشاهده کردم که امام علیهالسلام نوشته است: «و صاحب الزّنج لیس منّا اهل البیت».<ref>مناقب آل أبی طالب، ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۴۲۸.</ref> | ||
+ | |||
+ | [[علامه مجلسى]] درباره صاحب الزّنج مى نویسد: «و کان مَنفیاً عنهم علیهم السلام نسباً و مذهباً و عملاً»؛ صاحب الزّنج از جهت نسب، مذهب و کردار هیچ گونه رابطه اى با اهل بیت علیهمالسلام نداشت.<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۶۶، ص ۱۹۷.</ref> | ||
==آغاز قیام زنگیان== | ==آغاز قیام زنگیان== | ||
− | سال های پایانی طاهریان و آغاز دوره صفاری، [[بصره]] و بخشی از خوزستان، صحنه شورش بزرگی بود که پانزده سال ادامه داشت. این شورش که آن را شورش زنگیان نام نهاده اند، در اصل بر دوش سیاهانی بود که به عنوان برده در آن نواحی به کار کشاورزی مشغول بودند | + | سال های پایانی طاهریان و آغاز دوره صفاری، [[بصره]] و بخشی از خوزستان، صحنه شورش بزرگی بود که پانزده سال ادامه داشت. این شورش که آن را شورش زنگیان نام نهاده اند، در اصل بر دوش سیاهانی بود که به عنوان برده در آن نواحی به کار کشاورزی مشغول بودند. |
− | محل قیام زنگیان و بردگان به رهبری صاحب الزنج، شهر | + | محل قیام زنگیان و بردگان به رهبری صاحب الزنج، شهر بصره و سال شروع کار او ۲۵۵ قمری است. صاحب الزنج اندکی بعد دستگیر و به [[واسط]] فرستاده شد. از آنجا رهایی یافت و به [[بغداد]] آمد و شروع به گردآوری افراد کرد. پس از آن که شنید زن و فرزندانش از زندان بصره آزاد شده اند به این شهر آمد و به طور پنهانی و با قدرت، اصحابی را برای خود فراهم آورد. بیش تر این افراد، بردگانی بودند که به قصد رهایی از اسارت اربابان خویش به وی پیوستند. |
− | + | زمانی که بیش از پانزده هزار نفر از بردگان به وی پیوستند، او [[نماز عید فطر]] سال ۲۵۵ ق. را با آنها خواند و گفت: «خداوند شما را نجات داده و من برآنم تا همگی تان را صاحب مال و مکنت کنم و از سختی رنج زندگی برهانم.» پس از آن، نبرد میان مردم بصره و بردگان آغاز شد. در همه این جنگ ها، نیروهای زنگی بر مردم غلبه کرده و روز به روز بر شوکت و قدرت آنها افزوده شد. | |
− | + | صاحب الزنج آتش انتقام جویى را در دل بردگان و محرومان شعله ور ساخت، تا آنجا که پس از پیروزى بر ثروتمندان و برده داران دستور مى داد هر یک از بردگان اربابان خودرا پانصد تازیانه بزنند، و زنان آنها را اسیر مى کرد و براى تحقیر آنها هر یک را به دو سه درهم مى فروخت و در اختیار مردان یا زنان زنجى سیاه پوست قرار مى داد. مورخ مشهور [[مسعودی]] در «[[مروج الذهب]]» مى گوید: صاحب الزنج بزرگ و کوچک و مرد و زن را مى کشت و اموال و وسایل آنها را مى سوزاند و خانه هایشان را خراب مى کرد. | |
− | صاحب | + | زمانی که قدرت بصریان برای مواجه با صاحب الزنج به جایی نرسید، از بغداد استمداد کردند. از آن پس سیل کمک بود که برای یاری رسانی به اشراف بصره به سوی این منطقه روانه شد. صاحب زنج که نیروی زیادی را در اختیار داشت، در سال ۲۵۷ ق. شهر بصره را به تصرف خود درآورد و آن را مرکز مقاومت خود قرار داد. او پس از پیروزی در نزدیکی شهر بصره، شهر جدیدی به نام "مختاره" برای خود و سپاهیان خویش بنا نمود. |
− | + | صاحب الزّنج و سپاهیان او پس از سال ها نبرد و کشتار مردم و تاراج اموال آنان، به سوى عافیت طلبى و ایجاد رفاه و زندگى اشرافى روى آوردند. براى خویش ساختمان هاى مجلل و برج و باروهایى بنا نمودند و خدمتکارانى از مردان و زنان بى نوا را در استخدام خود گرفته و براى اشباع [[شهوت رانی|شهوات]] نفسانى خود، اقدام به هر عملى مى کردند. سرانجام، آفت [[دنیاطلبی|دنیاطلبى]]، دامن سپاهیان صاحب الزّنج را گرفت و آنان را به رقابت، [[کینه|حِقد]] و [[حسد|حسادت]] وادار ساخت و براى از میان بردن رقیبان خود، دست به هر عملی زده تا خود میدان دار و صاحب اختیار باشند. این امر موجب ضعف و سستى سپاهیان صاحب الزّنج و تقویت سپاه خلیفه گردید. | |
− | == شکست قیام زنگیان == | + | ==شکست قیام زنگیان== |
− | داستان جنگ های صاحب الزنج با سپاه [[عباسیان|عباسی]]، صفحات زیادی از تواریخ عمومی سالهای میان ۲۵۵ تا ۲۷۰ قمری را پر کرده است. این وقایع تا اندازه ای گسترده بود که [[موفق عباسی]] در روزگار ولایت عهدی، به فرمان برادرش خلیفه [[معتمد عباسی]]، فرماندهی سپاه را در جنگ بر ضد زنگیان بر عهده داشت. در این جنگ ها، بارها سپاه بغداد شکست خورد و در مواردی نیز پیروزی هایی به دست آورد، اما نتوانست صاحب الزنج را از میان بردارد | + | داستان جنگ های صاحب الزنج با سپاه [[عباسیان|عباسی]]، صفحات زیادی از تواریخ عمومی سالهای میان ۲۵۵ تا ۲۷۰ قمری را پر کرده است. این وقایع تا اندازه ای گسترده بود که [[موفق عباسی]] در روزگار ولایت عهدی، به فرمان برادرش خلیفه [[معتمد عباسی]] (پانزدهمین خلیفه عباسى)، فرماندهی سپاه را در جنگ بر ضد زنگیان بر عهده داشت. در این جنگ ها، بارها سپاه بغداد شکست خورد و در مواردی نیز پیروزی هایی به دست آورد، اما نتوانست صاحب الزنج را از میان بردارد. |
− | + | در اول [[ربیع الاول]] سال ۲۵۸ قمرى، معتمد بالله برادر خود، موفق عباسى را به همراه "مفلح ترکى" به نبرد صاحب الزنج اعزام کرد. مفلح که فرماندهى جسور و جنگنده اى بى باک و ترک نژاد بود و در بسیارى از آشوب ها و قیام هاى مردمى بر ضد [[حکومت بنی عباس|خلافت عباسى]]، نقش سرکوبگر را بر عهده داشت و معترضان را با بى رحمى تمام نابود مى کرد، در «ماجرای صاحب الزنج» نیز فرماندهى لشکر موفق عباسى را بر عهده داشت. ولیکن در این نبرد سخت، پیروزى با سپاهیان صاحب الزنج بود و مفلح به همراه تعداد زیادى از یاران موفق عباسى در ۱۸ [[جمادی الاول]] سال ۲۵۸ قمرى کشته شدند. موفق عباسى که توان رویارویى با صاحب الزنج را از دست داده بود به ناچار عقب نشینى کرد.<ref>مروج الذهب، ج ۴، ص ۱۹۹؛ وقایع الایام، ص ۲۰۲.</ref> | |
− | + | در سالهای ۲۶۳ و ۲۶۴ ق. نیروهای صاحب توانستند بر بخشی از خوزستان و حتی برای مدتی بر اهواز مسلط شوند. در این زمان، نیروهای وفادار به [[یعقوب لیث صفاری|یعقوب لیث صفاری]] در این مناطق قدرت را به دست داشتند. اتحاد صفاریان با زنگیان، برای خلافت عباسی بسیار خطرناک بود، اما هیچ گاه میان آنها توافقی نشد. | |
− | + | زنگیان در سال ۲۶۶ ق. موفق به تصرف شهر واسط [[عراق]] شدند و این اوج قدرت آنها بود. در همین زمان موفق عباسی خود برای سرکوبی شورشیان زنگی عازم جنگ با آنها شد. وی در سال ۲۶۷ ق، موفق شد تا شهر مختاره را که صاحب الزنج در آنجا بود محاصره کند. برخی از نیروهای زنگی امان موفق عباسی را پذیرفته و به او پیوستند. | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | [[ | + | جنگ نیروهای عباسی با صاحب زنج تا [[ماه محرم|محرم]] سال ۲۷۰ هجری به درازا کشید. در ۲۷ محرم سال ۲۷۰، جنگ میان طرفین شدت گرفت، ولى سپاهیان صاحب الزنج، هرچه مى گذشت ناتوان تر مى شدند و در نتیجه متحمل شکست سنگین و سخت شدند و شهر مختاره به تصرف موفق درآمد. علاوه بر کشته شدن تعداد فراوان و فرار گروهى دیگر، تعداد پنجاه هزار تن از سپاهیان صاحب الزّنج به اسارت نیروهاى موفق درآمدند. صاحب الزّنج نیز، در اول ماه [[صفر]] سال ۲۷۰ قمرى بدست سپاهیان موفق عباسى کشته شد و با کشته شدن وى، پرونده این شورش بزرگ نیز بسته گردید.<ref>نک: تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ص ۴۶۷-۵۱۰؛ تاریخ الخلفاء، سیوطی، ج ۱، ص ۳۶۳.</ref> |
+ | شورش «صاحب الزنج» و [[فتنه]] او هر چند در ظاهر به عنوان حمایت از بردگان و محرومان اجتماع بود، ولى در عمل از این هدف منحرف شد، ویرانى هاى عظیمى به بار آورد و خونهاى بى گناهان زیادى را بر خاک ریخت و به گفته [[مسعودی]] پانصد هزار نفر از زن و مرد و کودک را به خاک و خون کشید.<ref>مروج الذهب، مسعودی، ج ۴، ص ۱۰۸.</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references /> | <references /> | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
+ | |||
*از طلوع طاهریان تا غروب خوارزمشاهیان، رسول جعفریان. | *از طلوع طاهریان تا غروب خوارزمشاهیان، رسول جعفریان. | ||
+ | *پیام امام امیرالمومنین، ناصر مکارم شیرازى، دارالکتب الاسلامیة، تهران، ج ۵، ص ۳۵۲. | ||
*سید تقى واردى، روز شمار تاریخ اسلام، جلد دوم، ماه صفر. | *سید تقى واردى، روز شمار تاریخ اسلام، جلد دوم، ماه صفر. | ||
+ | [[رده:تاریخ اسلام]] | ||
[[رده:قیامهای بر ضد عباسیان]] | [[رده:قیامهای بر ضد عباسیان]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۶:۱۰
در عصر خلافت مهتدى عباسى به سال ۲۵۴ قمری، شورشى در بصره آغاز گردید که رهبرى آن را مردى به نام «صاحب الزّنج» بر عهده داشت و پیروزىهاى بزرگى نیز بدست آورد. قیام او، نه یک شورش مذهبی، بلکه شورشی اجتماعی اقتصادی و بر پایه اختلاف طبقاتی میان اشراف و بردگان شکل گرفته بود. صاحب الزّنج سرانجام پس از حدود چهارده سال تاخت و تاز و حکومت کردن بر بخشى از جنوب غربى ایران و جنوب شرقى عراق، در سال ۲۷۰ قمرى بدست سپاهیان موفق عباسى کشته شد و پرونده این شورش بزرگ نیز بسته گردید.
صاحب الزنج
علی بن محمد مشهور به «صاحب الزّنج»، رئیس گروهی از بردگان و زنگیان ستمدیده بود که آنان را به مخالفت با مالکان خود فراخواند و توانست با زبان رسای خود، یاران فراوانی را فراهم آورد. قیام صاحب الزنج، نه رنگ شیعی دارد و نه رنگ خارجی، بلکه تنها بر پایه اختلاف طبقاتی میان اشراف و بردگان شکل گرفته و از نظر زمانی، پانزده سال به درازا کشیده است. روش برخورد آنها با سایر مردم، چندان منصفانه نبود و همانند خوارج، برخورد کینه توزانه ای نسبت به مخالفان خود داشتند و به سادگی خون آنها را می ریختند. در این زمان، بخشی از کشور ایران نیز به نوعی درگیر این شورش بوده است.
صاحب الزّنج برای مشروعیت خود از آبروی خاندان پیامبر اکرم (ص) بهره گرفت و خود را فردی علوی خوانده و از نسل زید بن علی بن الحسین (ع) معرفی می کرد، اما منابع تاریخی که همگی با شورش وی مخالفند، او را عربی از قبیله عبدالقیس دانسته اند. برخی نیز او را یک ایرانی و شاید عرب ایرانی شده اهل ری دانسته اند.
درباره انتساب صاحب الزّنج به اهل بیت علیهمالسلام و علوى دانستن وى که در برخى از کتب تاریخى (به ویژه در منابع اهل سنت) آمده است، تردیدى در باطل بودن این گونه ادعاها نیست. چون قیام زنگیان در عصر امام حسن عسکری علیهالسلام به وقوع پیوست و آن حضرت که امام شیعیان و بزرگ علویان بود، هنگامى که شنید برخى از مردم وى را علوى مى دانند، به صراحت بیان کرد که وى از اهل بیت علیهمالسلام نیست. از محمد بن صالح خثعمى روایت شده است: تصمیم گرفته بودم از امام عسکرى علیهالسلام چند چیزى را بپرسم و پاسخ شرعى آن ها را بدست آورم. پرسش هایم را نوشتم و نامه را براى امام علیهالسلام فرستادم، ولیکن با این که در نظر داشتم درباره صاحب الزّنج هم بپرسم، غفلت کرده و این موضوع از یادم رفته بود. ولى هنگامى که امام علیهالسلام پاسخ نامه ام را داد و نامه را گشودم و پاسخهایم را گرفتم، با شگفتى مشاهده کردم که امام علیهالسلام نوشته است: «و صاحب الزّنج لیس منّا اهل البیت».[۱]
علامه مجلسى درباره صاحب الزّنج مى نویسد: «و کان مَنفیاً عنهم علیهم السلام نسباً و مذهباً و عملاً»؛ صاحب الزّنج از جهت نسب، مذهب و کردار هیچ گونه رابطه اى با اهل بیت علیهمالسلام نداشت.[۲]
آغاز قیام زنگیان
سال های پایانی طاهریان و آغاز دوره صفاری، بصره و بخشی از خوزستان، صحنه شورش بزرگی بود که پانزده سال ادامه داشت. این شورش که آن را شورش زنگیان نام نهاده اند، در اصل بر دوش سیاهانی بود که به عنوان برده در آن نواحی به کار کشاورزی مشغول بودند.
محل قیام زنگیان و بردگان به رهبری صاحب الزنج، شهر بصره و سال شروع کار او ۲۵۵ قمری است. صاحب الزنج اندکی بعد دستگیر و به واسط فرستاده شد. از آنجا رهایی یافت و به بغداد آمد و شروع به گردآوری افراد کرد. پس از آن که شنید زن و فرزندانش از زندان بصره آزاد شده اند به این شهر آمد و به طور پنهانی و با قدرت، اصحابی را برای خود فراهم آورد. بیش تر این افراد، بردگانی بودند که به قصد رهایی از اسارت اربابان خویش به وی پیوستند.
زمانی که بیش از پانزده هزار نفر از بردگان به وی پیوستند، او نماز عید فطر سال ۲۵۵ ق. را با آنها خواند و گفت: «خداوند شما را نجات داده و من برآنم تا همگی تان را صاحب مال و مکنت کنم و از سختی رنج زندگی برهانم.» پس از آن، نبرد میان مردم بصره و بردگان آغاز شد. در همه این جنگ ها، نیروهای زنگی بر مردم غلبه کرده و روز به روز بر شوکت و قدرت آنها افزوده شد.
صاحب الزنج آتش انتقام جویى را در دل بردگان و محرومان شعله ور ساخت، تا آنجا که پس از پیروزى بر ثروتمندان و برده داران دستور مى داد هر یک از بردگان اربابان خودرا پانصد تازیانه بزنند، و زنان آنها را اسیر مى کرد و براى تحقیر آنها هر یک را به دو سه درهم مى فروخت و در اختیار مردان یا زنان زنجى سیاه پوست قرار مى داد. مورخ مشهور مسعودی در «مروج الذهب» مى گوید: صاحب الزنج بزرگ و کوچک و مرد و زن را مى کشت و اموال و وسایل آنها را مى سوزاند و خانه هایشان را خراب مى کرد.
زمانی که قدرت بصریان برای مواجه با صاحب الزنج به جایی نرسید، از بغداد استمداد کردند. از آن پس سیل کمک بود که برای یاری رسانی به اشراف بصره به سوی این منطقه روانه شد. صاحب زنج که نیروی زیادی را در اختیار داشت، در سال ۲۵۷ ق. شهر بصره را به تصرف خود درآورد و آن را مرکز مقاومت خود قرار داد. او پس از پیروزی در نزدیکی شهر بصره، شهر جدیدی به نام "مختاره" برای خود و سپاهیان خویش بنا نمود.
صاحب الزّنج و سپاهیان او پس از سال ها نبرد و کشتار مردم و تاراج اموال آنان، به سوى عافیت طلبى و ایجاد رفاه و زندگى اشرافى روى آوردند. براى خویش ساختمان هاى مجلل و برج و باروهایى بنا نمودند و خدمتکارانى از مردان و زنان بى نوا را در استخدام خود گرفته و براى اشباع شهوات نفسانى خود، اقدام به هر عملى مى کردند. سرانجام، آفت دنیاطلبى، دامن سپاهیان صاحب الزّنج را گرفت و آنان را به رقابت، حِقد و حسادت وادار ساخت و براى از میان بردن رقیبان خود، دست به هر عملی زده تا خود میدان دار و صاحب اختیار باشند. این امر موجب ضعف و سستى سپاهیان صاحب الزّنج و تقویت سپاه خلیفه گردید.
شکست قیام زنگیان
داستان جنگ های صاحب الزنج با سپاه عباسی، صفحات زیادی از تواریخ عمومی سالهای میان ۲۵۵ تا ۲۷۰ قمری را پر کرده است. این وقایع تا اندازه ای گسترده بود که موفق عباسی در روزگار ولایت عهدی، به فرمان برادرش خلیفه معتمد عباسی (پانزدهمین خلیفه عباسى)، فرماندهی سپاه را در جنگ بر ضد زنگیان بر عهده داشت. در این جنگ ها، بارها سپاه بغداد شکست خورد و در مواردی نیز پیروزی هایی به دست آورد، اما نتوانست صاحب الزنج را از میان بردارد.
در اول ربیع الاول سال ۲۵۸ قمرى، معتمد بالله برادر خود، موفق عباسى را به همراه "مفلح ترکى" به نبرد صاحب الزنج اعزام کرد. مفلح که فرماندهى جسور و جنگنده اى بى باک و ترک نژاد بود و در بسیارى از آشوب ها و قیام هاى مردمى بر ضد خلافت عباسى، نقش سرکوبگر را بر عهده داشت و معترضان را با بى رحمى تمام نابود مى کرد، در «ماجرای صاحب الزنج» نیز فرماندهى لشکر موفق عباسى را بر عهده داشت. ولیکن در این نبرد سخت، پیروزى با سپاهیان صاحب الزنج بود و مفلح به همراه تعداد زیادى از یاران موفق عباسى در ۱۸ جمادی الاول سال ۲۵۸ قمرى کشته شدند. موفق عباسى که توان رویارویى با صاحب الزنج را از دست داده بود به ناچار عقب نشینى کرد.[۳]
در سالهای ۲۶۳ و ۲۶۴ ق. نیروهای صاحب توانستند بر بخشی از خوزستان و حتی برای مدتی بر اهواز مسلط شوند. در این زمان، نیروهای وفادار به یعقوب لیث صفاری در این مناطق قدرت را به دست داشتند. اتحاد صفاریان با زنگیان، برای خلافت عباسی بسیار خطرناک بود، اما هیچ گاه میان آنها توافقی نشد.
زنگیان در سال ۲۶۶ ق. موفق به تصرف شهر واسط عراق شدند و این اوج قدرت آنها بود. در همین زمان موفق عباسی خود برای سرکوبی شورشیان زنگی عازم جنگ با آنها شد. وی در سال ۲۶۷ ق، موفق شد تا شهر مختاره را که صاحب الزنج در آنجا بود محاصره کند. برخی از نیروهای زنگی امان موفق عباسی را پذیرفته و به او پیوستند.
جنگ نیروهای عباسی با صاحب زنج تا محرم سال ۲۷۰ هجری به درازا کشید. در ۲۷ محرم سال ۲۷۰، جنگ میان طرفین شدت گرفت، ولى سپاهیان صاحب الزنج، هرچه مى گذشت ناتوان تر مى شدند و در نتیجه متحمل شکست سنگین و سخت شدند و شهر مختاره به تصرف موفق درآمد. علاوه بر کشته شدن تعداد فراوان و فرار گروهى دیگر، تعداد پنجاه هزار تن از سپاهیان صاحب الزّنج به اسارت نیروهاى موفق درآمدند. صاحب الزّنج نیز، در اول ماه صفر سال ۲۷۰ قمرى بدست سپاهیان موفق عباسى کشته شد و با کشته شدن وى، پرونده این شورش بزرگ نیز بسته گردید.[۴]
شورش «صاحب الزنج» و فتنه او هر چند در ظاهر به عنوان حمایت از بردگان و محرومان اجتماع بود، ولى در عمل از این هدف منحرف شد، ویرانى هاى عظیمى به بار آورد و خونهاى بى گناهان زیادى را بر خاک ریخت و به گفته مسعودی پانصد هزار نفر از زن و مرد و کودک را به خاک و خون کشید.[۵]
پانویس
منابع
- از طلوع طاهریان تا غروب خوارزمشاهیان، رسول جعفریان.
- پیام امام امیرالمومنین، ناصر مکارم شیرازى، دارالکتب الاسلامیة، تهران، ج ۵، ص ۳۵۲.
- سید تقى واردى، روز شمار تاریخ اسلام، جلد دوم، ماه صفر.