تألیف قلوب: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}}
 
{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}}
__toc__
 
  
[[پیامبر اسلام]] صلی الله علیه و آله، پس از پیروزی در جنگ با قبیله هوازن و ثقیف که غنایم زیادی نصیب مسلمانان شد، [[خمس]] این اموال را ـ كه متعلق به خودش بود ـ به افردی بخشید كه در تاریخ اسلام به «مؤلفة القلوب» مشهور شده اند.
+
[[پیامبر اسلام]] صلی الله علیه و آله، پس از پیروزی در [[جنگ حنین]] و برخورد با قبیله هوازن و [[قبیله ثقیف|ثقیف]]، که غنایم زیادی نصیب مسلمانان شد، بخشی از این اموال را به افرادی بخشید تا به [[اسلام]] و پیامبر رغبت پیدا کنند، که در تاریخ اسلام به «مؤلّفة القلوب» مشهور شده‌اند.
  
== معنا و مصادیق مؤلفة القلوب ==
+
==معنا و مصادیق مؤلفةالقلوب==
«مؤلفة القلوب» را در لغت، از این عبارات برگرفته اند: «الًفتَ بینَهم تألیفاً...»؛ الفت دادی بین آنها الفتی؛ یعنی تفرقه بین آنها را از بین بردی و «الًفتَ الشی تألیفا...»؛<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج9، ص 9.</ref> چیزی را الفت دادی...  بنابراین در لغت به معنای پیونددادن بین دلها و جمع كردن آنهاست.
+
«مؤلفة القلوب» را در لغت، از این عبارات برگرفته اند: «الّفتَ بینَهم تألیفاً...»؛ الفت دادی بین آنها الفتی؛ یعنی تفرقه بین آنها را از بین بردی و «الّفتَ الشی تألیفا...»؛<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۹، ص ۹.</ref> چیزی را الفت دادی...  بنابراین در لغت به معنای پیونددادن بین دلها و جمع کردن آنهاست.
  
مؤلقةالقلوب در اصطلاح، یك معنای عام و یك معنای خاص دارد:
+
مؤلفةالقلوب در اصطلاح، یک معنای عام و یک معنای خاص دارد:
  
این كلمه در معنای اصطلاحی عامش به كفاری اطلاق می شود كه با اختصاص بخشی از [[زكات]] به ایشان، دلهای ایشان جلب و به [[اسلام]] متمایل می شود و یا در [[جهاد]] یا دفاع، مسلمانان را همراهی می كنند. همچنین به «ضعفاء العقول» از مسلمانان (كسانی كه از نظر عقلی كاستی دارند) «مؤلفة القلوب» اطلاق می شود و به آنها نیز اموالی می پردازند تا اعتقاد یا رغبتشان برای همراهی مسلمانان در جهاد و دفاع، تقویت شود.<ref> طباطبايي يزدي، محمدكاظم؛ الغاية القصوي، ترجمه شيخ عباس قمي، تهران، المكتبة الرضويه، ج ص 30.</ref> البته در این كه آیا تألیف قلوب تنها به كفار اختصاص دارد و یا شامل مسلمانان می شود ـ همان گونه كه در غایة القصوی آمده است ـ اختلاف وجود دارد؛<ref>[[شيخ صدوق]]، من لايحضره الفقيه، قم، مؤسسه النشر الاسلامي، بی تا، ج ص 5.</ref>
+
این کلمه در معنای اصطلاحی عامش به کفاری اطلاق می شود که با اختصاص بخشی از [[زکات]] به ایشان، دلهای ایشان جلب و به [[اسلام]] متمایل می شود و یا در [[جهاد]] یا دفاع، مسلمانان را همراهی می کنند. همچنین به «ضعفاء العقول» از مسلمانان (کسانی که از نظر عقلی کاستی دارند) «مؤلفة القلوب» اطلاق می شود و به آنها نیز اموالی می پردازند تا اعتقاد یا رغبتشان برای همراهی مسلمانان در جهاد و دفاع، تقویت شود.<ref> طباطبایی یزدی، محمدکاظم؛ الغایة القصوی، ترجمه شیخ عباس قمی، تهران، المکتبة الرضویه، ج ۲، ص ۳۰.</ref> البته در این که آیا تألیف قلوب تنها به کفار اختصاص دارد و یا شامل مسلمانان می شود ـ همان گونه که در غایة القصوی آمده است ـ اختلاف وجود دارد.<ref>شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، بی تا، ج ۲، ص ۵.</ref>
  
اما مؤلفة القلوب در معنای اصطلاحیِ خاصش شامل كسانی می شود كه [[پیامبر اسلام|پیامبر اكرم]] صلی الله علیه و آله برای جلب آنها به اسلام، بخشی از غنایم [[جنگ هوازن]] را به ایشان بخشید. این گروه، شامل افرادی چون [[ابوسفیان]]، [[معاویه]]، حكیم بن حزام، نضر بن حارث و دیگران بوده اند كه به آنها اشاره خواهد شد. [[محمد بن جریر طبری|طبری]] می نویسد: «پیامبر به كسانی از اشراف مكه كه می خواست دلهای آنها را جلب كند، عطا داد و آنها به "مؤلفة قلوبهم" مشهور شدند (که عبارت اند از:) ابوسفیان بن حرب و پسرش معاویه، حكیم بن حزام، نضر بن حارث، علاء بن حارثه، حارث بن هشام، [[صفوان بن امیه]]، سهیل بن عمرو، خویطب بن عبدالعزی، عیینة بن حصن، اقرع بن حابس و مالك بن عوف كه هر كدام صد شتر گرفتند».<ref>طبري، تاریخ طبری، ج3، ص 1214 و 1215.</ref>
+
اما مؤلفة القلوب در معنای اصطلاحیِ خاصش شامل کسانی می شود که [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله برای جلب آنها به اسلام، بخشی از غنایم [[جنگ هوازن]] را به ایشان بخشید. این گروه، شامل افرادی چون [[ابوسفیان]]، [[معاویه]]، حکیم بن حزام، نضر بن حارث و دیگران بوده اند که به آنها اشاره خواهد شد. [[محمد بن جریر طبری|طبری]] می نویسد: «پیامبر به کسانی از اشراف مکه که می خواست دلهای آنها را جلب کند، عطا داد و آنها به "مؤلفة قلوبهم" مشهور شدند (که عبارت اند از:) ابوسفیان بن حرب و پسرش معاویه، حکیم بن حزام، نضر بن حارث، علاء بن حارثه، حارث بن هشام، [[صفوان بن امیه]]، سهیل بن عمرو، خویطب بن عبدالعزی، عیینة بن حصن، اقرع بن حابس و مالک بن عوف که هر کدام صد شتر گرفتند».<ref>طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص ۱۲۱۴ و ۱۲۱۵.</ref>
  
[[محمد بن سعد]] می نویسد: «در [[جنگ حنین]] و برخورد با قبیله ثقیف، غنایم زیادی نصیب مسلمانان شد. 6 هزار اسیر، 24 هزار شتر، 40 هزار گوسفند و بز و چهل هزار اوقیه نقره... . آن حضرت این اموال را بین مسلمانان تقسیم كرد. ابتدا اموالی را به كسانی پرداخت كه می خواست دلهای آنان را با پرداخت مال بدست آورد. ابوسفیان بن حرب 40 اوقیه نقره و صد شتر، یزید بن ابوسفیان و معاویه بن ابوسفیان نیز همین مقدار، حكیم بن حزام 200 شتر و نضر بن حارث و اسید بن جاریه 100 شتر، حارث بن هشام، صفوان بن امیه، قیس بن عدی، سهیل بن عمرو... 50 شتر و عباس بن مرداس<ref> عباس بن مرداس از ميزان سهم خويش راضي نبود. به دستور پيامبر به او 100 شتر دادند.</ref> ابتدا 40 شتر و سپس 100 شتر.<ref>ابن سعد، پيشين، ج2، ص 147 150.</ref>
+
[[محمد بن سعد]] می نویسد: «در [[جنگ حنین]] و برخورد با قبیله ثقیف، غنایم زیادی نصیب مسلمانان شد. ۶ هزار اسیر، ۲۴ هزار شتر، ۴۰ هزار گوسفند و بز و چهل هزار اوقیه نقره... . آن حضرت این اموال را بین مسلمانان تقسیم کرد. ابتدا اموالی را به کسانی پرداخت که می خواست دلهای آنان را با پرداخت مال بدست آورد. ابوسفیان بن حرب ۴۰ اوقیه نقره و صد شتر، یزید بن ابوسفیان و معاویه بن ابوسفیان نیز همین مقدار، حکیم بن حزام ۲۰۰ شتر و نضر بن حارث و اسید بن جاریه ۱۰۰ شتر، حارث بن هشام، صفوان بن امیه، قیس بن عدی، سهیل بن عمرو... ۵۰ شتر و عباس بن مرداس<ref> عباس بن مرداس از میزان سهم خویش راضی نبود. به دستور پیامبر به او ۱۰۰ شتر دادند.</ref> ابتدا ۴۰ شتر و سپس ۱۰۰ شتر.<ref>ابن سعد، پیشین، ج۲، ص ۱۴۷ ۱۵۰.</ref>
  
[[علامه مجلسی]] می نویسد: «كلینی و عیاشی از [[زرارة بن اعین|زراره]] روایت كرده اند كه از [[امام باقر]] علیه السلام از مؤلفة قلوبهم پرسیده شد. حضرت فرمود: "ایشان گروهی بودند كه عبادت بت ها را ترك كردند و لاالله الاالله و محمد رسول الله گفتند و با این حال به آنچه [[حضرت محمد]] صلی الله علیه و آله برای ایشان می آورد (دستورهای اسلامی) شك داشتند. پس حق تعالی به پیامبر امر كرد كه دلهای آنها را با مال به اسلام الفت دهد. شاید اسلام ایشان نیكو شود و در دینی كه داخل شده و به آن اقرار كرده اند، ثابت قدم شوند».<ref>مجلسي، محمدباقر؛ حيات القلوب، قم، سرور، 1384ش، چاپ ششم، ج ص 1228 و 1229.</ref>
+
[[علامه مجلسی]] می نویسد: «کلینی و عیاشی از [[زرارة بن اعین|زراره]] روایت کرده اند که از [[امام باقر]] علیه السلام از مؤلفة قلوبهم پرسیده شد. حضرت فرمود: ایشان گروهی بودند که عبادت بت ها را ترک کردند و لاالله الاالله و محمد رسول الله گفتند و با این حال به آنچه [[حضرت محمد]] صلی الله علیه و آله برای ایشان می آورد (دستورهای اسلامی) شک داشتند. پس حق تعالی به پیامبر امر کرد که دلهای آنها را با مال به اسلام الفت دهد، شاید اسلام ایشان نیکو شود و در دینی که داخل شده و به آن اقرار کرده اند، ثابت قدم شوند».<ref>مجلسی، محمدباقر؛ حیات القلوب، قم، سرور، ۱۳۸۴ش، چاپ ششم، ج ۴، ص ۱۲۲۸ و ۱۲۲۹.</ref>
  
[[علی بن ابراهیم قمی]] می نویسد: «مؤلفة قلوبهم گروهی بودند كه خداوند را به یگانگی می شناختند؛ اما معرفت (واقعی) به این كه [[پیامبر اسلام|محمد]] صلی الله علیه و آله فرستاده الهی است، در دلهای آنها وارد نشده بود؛ بنابراین [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله با آنها الفت ایجاد كرد و آنها را آگاه كرد. خداوند برای آنها نصیبی از صدقات قرار داد تا پیامبر صلی الله علیه و آله را به [[نبوت|رسالت]] بشناسند و به [[اسلام]] و پیامبر، رغبت پیدا كنند».<ref>قمي، علي بن ابراهيم؛ تفسير القمي، قم، مؤسسه دارالكتاب، 1404 ق، ج1، ص 298 و فيض كاشاني، ملامحسن؛ تفسير الصافي، تهران، مكتبه الصدر، 1416 ق، چاپ دوم، ج ص 350.</ref>
+
[[علی بن ابراهیم قمی]] می نویسد: «مؤلفة قلوبهم گروهی بودند که خداوند را به یگانگی می شناختند؛ اما معرفت (واقعی) به این که [[پیامبر اسلام|محمد]] صلی الله علیه و آله فرستاده الهی است، در دلهای آنها وارد نشده بود؛ بنابراین [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله با آنها الفت ایجاد کرد و آنها را آگاه کرد. خداوند برای آنها نصیبی از صدقات قرار داد تا پیامبر صلی الله علیه و آله را به [[نبوت|رسالت]] بشناسند و به [[اسلام]] و پیامبر، رغبت پیدا کنند».<ref>قمی، علی بن ابراهیم؛ تفسیر القمی، قم، مؤسسه دارالکتاب، ۱۴۰۴ ق، ج۱، ص ۲۹۸ و فیض کاشانی، ملامحسن؛ تفسیر الصافی، تهران، مکتبه الصدر، ۱۴۱۶ ق، چاپ دوم، ج ۲، ص ۳۵۰.</ref>
  
[[شیخ طوسی]] و [[شیخ طبرسی]] در تعریف مؤلفة القلوب آورده اند: «ایشان گروهی از اشراف زمان [[حضرت محمد]] صلی الله علیه و آله  بودند كه آن حضرت، آنان را به [[اسلام]] متمایل ساخت و از آنها برای جنگ با دشمنان خویش كمك گرفت و به ایشان سهمی از زكات را عنایت كرد».<ref>طوسي، محمد بن حسن؛ التبيان، بي جا، مكتب الاعلام الاسلامي، 1409 ق، چاپ اول، ج ص 344 و طبرسي، فضل بن حسن؛ مجمع البيان، بيروت، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، 1415 ق، چاپ اول، ج5، ص 75.</ref>
+
[[شیخ طوسی]] و [[شیخ طبرسی]] در تعریف مؤلفة القلوب آورده اند: «ایشان گروهی از اشراف زمان [[حضرت محمد]] صلی الله علیه و آله  بودند که آن حضرت، آنان را به [[اسلام]] متمایل ساخت و از آنها برای جنگ با دشمنان خویش کمک گرفت و به ایشان سهمی از زکات را عنایت کرد».<ref>طوسی، محمد بن حسن؛ التبیان، بی جا، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۰۹ ق، چاپ اول، ج ۵، ص ۳۴۴ و طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۱۵ ق، چاپ اول، ج۵، ص ۷۵.</ref>
  
==تألیف قلوب در آیات و روایات==
+
تقریباً همه مورخان قائل اند اموالی که [[پیامبر اسلام|پیامبر]] به اشراف [[قریش]] بخشید، از [[خمس]] غنایم بوده است.<ref>ابن سعد، طبقات، ج۲، ص ۱۵۰.</ref> از طرفی در آیه ای که از «مؤلفة قلوبهم» نام برده شده است، این گروه جزء کسانی اند که مستحق [[زکات|زکات]] اند. به نظر می رسد [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله با توجه به اختیاراتی که داشت و یک پنجم این غنایم سهم خودش بود، در واقع از سهم خودش به سران قریش بخشید؛ اما امروزه اگر بخواهیم برای تألیف قلوب مشرکان، مالی را مصرف کنیم، باید از زکات باشد.
  
در آیات متعددی از [[قرآن كریم]] به تألیف قلوب اشاره شده است. [[الله|خداوند]] متعال در [[سوره انفال]] آیات 62 و 63 می فرماید: {{متن قرآن|«... هُوَ الَّذِيَ أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ × وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِي الأَرْضِ جَمِيعاً مَّا أَلَّفَتْ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَـكِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ‌»}}؛<ref>[[سوره انفال]]، آیه 62 و 63.</ref> ... او بود كه تو را با یارى خود و مؤمنان نیرومند ساخت و میان دلهای آنان الفت انداخت كه اگر آنچه در روى زمین است همه را خرج مى‌كردى نمى‌توانستى میان دلهای آنان الفت برقرار كنى ولى خدا بود كه میان آنان الفت انداخت؛ چرا كه او تواناى حكیم است.
+
برخی مورخان نوشته اند: «پیامبر همه [[بیت المال]] را میان مسلمانان قسمت کرد و خمس بیت المال را که مخصوص خود او بود میان سران قریش ـ که تازه اسلام آورده بودند ـ تقسیم فرمود... آنان با این بخشش های گران و سهام اختصاصی دیگرِ خود، تحت تأثیر عواطف و محبت های پیامبر قرار گرفتند و خواه و ناخواه به جانب اسلام کشیده شدند. این دسته را در [[فقه]] اسلامی "مؤلفة القلوب" می نامند و یکی از مصارف زکات اسلامی، همین دسته است».<ref>سبحانی، جعفر؛ فروغ ابدیت، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۵ ش، چاپ بیست و یکم، ص ۸۴۳.</ref>
  
خداوند متعال در این آیه به تألیف قلوب بین مؤمنان اشاره دارد كه از جانب خودش صورت گرفته است، همچنین در آیه 103 [[سوره آل عمران]] می فرماید: {{متن قرآن|«وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا...»}}؛ و نعمت خدا را بر خود یاد كنید: آنگاه كه دشمنان (یكدیگر) بودید؛ پس میان دلهاى شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شدید... . خداوند در این آیه نیز به نعمت برادری اشاره كرده است كه از راه تألیف قلوب بدست می آید.
+
==اعتراض انصار به تقسیم غنائم==
  
در [[سوره توبه]]، آیه 60 {{متن قرآن|«الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ»}} به كسانی اطلاق شده است كه مستحق دریافت [[زكات]] اند: {{متن قرآن|«إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاء وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ»}}؛<ref>همان و سوره توبه، آیه 60.</ref> صدقات، تنها به فقیران و بینوایان و متصدیان (گردآورى و پخش‌) آن و كسانى كه دلشان بدست آورده مى‌شود و در (راه آزادى‌) بردگان و وامداران و در راه خدا و به در راه مانده، اختصاص دارد. (این) به عنوان فریضه از جانب خداست و خدا، داناى حكیم است.
+
بخشش های [[پیامبر اسلام|حضرت رسول]] صلی الله علیه و آله به اشراف [[قریش]] برای جلب دلهای آنها به [[اسلام]]، باعث حرف و حدیثهایی میان [[انصار]] شد. آنها وقتی دیدند، پیامبر صلی الله علیه و آله از غنایم به مردم قریش پرداخت کرد، اعتراض کردند.<ref>ابن سعد، پیشین، ج ۲، ص ۱۵۱.</ref>
  
در روایات نیز به تألیف قلوب توجه شده است. پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: «خیاركم احسنكم اخلاقا الذین یألفون و یؤلفون»؛<ref>نوري، مستدرك الوسائل، قم، آل البيت علیهم السلام، 1408 ق، ‌ج 8، ص 451.</ref> بهترین شما از لحاظ اخلاقی كسانی اند كه انس و الفت ایجاد می كنند و با دیگران الفت می گیرند.
+
آن حضرت پس از آگاهی از ناراحتی انصار، آنان را دعوت و برایشان سخنرانی کرد و فرمود: «ای گروه انصار! به سبب اندک چیزی از دنیا آزرده دل شده اید که قلوب افرادی را با آن الفت دادم تا مسلمان شوند و شما را به اسلامتان سپرده ام؟ مگر راضی نیستید که مردم، گوسفند و شتر ببرند و شما پیغمبر را پیش خود ببرید؟ به خدایی که جان محمد به فرمان اوست، اگر هجرت نبود، من یکی از انصار بودم...».<ref>ابن هشام، پیشین، ج ۲، ص ۳۱۸ و طبری، پیشین، ج۳، ص ۱۲۱۷.</ref>
  
[[امام علی علیه السلام|حضرت علی]] علیه السلام نیز می فرماید: «طوبی لمن یألف الناس و یألفونه علی طاعة الله»؛<ref> مجلسي، محمدباقر؛ بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، 1403 ق، ج 75، ص 56.</ref> خوش به حال كسی كه با مردم انس و الفت می گیرد و مردم هم بر اطاعت از خداوند با او الفت می گیرند.
+
انصار که از سخنان خویش پشیمان شده بودند، گفتند: «ای رسول خدا، ما بسیار خشنودیم که شما همراه ما و بهره ما باشید». پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «خدایا! انصار و فرزندان انصار و فرزندان فرزندان ایشان را رحمت فرمای».<ref>ابن سعد، پیشین، ص۱۵۱.</ref> [[ابن واضح یعقوبی|یعقوبی]] می نویسد: پیامبر در جواب اعتراض انصار فرمود: «من به گروهی بخشش کردم تا دلشان را بدست آورم و شما را به اسلامتان وامی گذارم».<ref>یعقوبی، ابن واضح؛ پیشین، ج ۱، ص ۴۲۵.</ref>
  
==خمس یا زكات==
+
نقل های تاریخی مؤید این امر است که این بخشش به کسانی تعلق گرفت که به پیامبر و به [[اسلام]] دلبستگی چندانی نداشتند. آن حضرت برای جلب آنها به اسلام واقعی، این اموال را به آنان بخشید. [[ابن هشام حمیری|ابن هشام]] می نویسد: «مردی به خاتم انبیا صلی الله علیه و آله اعتراض کرد که به عیینة بن حصن و اقرع بن حابس، هر یک صد شتر دادی؛ ولی به جعیل بن سراقه که یکی از بزرگان قبیله غفار است هیچ ندادی؟ حضرت فرمود: "سوگند به آنکه جان محمد بدست اوست... من این کار را کردم برای آن که دلشان را بدست آورم تا اسلام آورند؛ اما جعیل بن سراقه را به همان اسلامی که دارد واگذار کردم».<ref>ابن هشام، پیشین، ج ۲، ص ۳۱۵ و ۳۱۶.</ref>
  
تقریباً همه مورخان قائل اند اموالی كه [[پیامبر اسلام|پیامبر]] به اشراف [[قریش]] بخشید از [[خمس]] غنایم بوده است.<ref>همان، ص 150.</ref> از طرفی در آیه ای كه از «مؤلفة قلوبهم» نام برده شده است، این گروه جزء كسانی اند كه مستحق [[زکات|زكات]] اند. به نظر می رسد [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله با توجه به اختیاراتی كه داشت و یك پنجم این غنایم سهم خودش بود، در واقع از سهم خودش به سران قریش بخشید؛ اما امروزه اگر بخواهیم برای تألیف قلوب مشركان، مالی را مصرف كنیم، باید از زكات باشد.
+
==تألیف قلوب در آیات و روایات==
 
+
در آیات متعددی از [[قرآن کریم]] به تألیف قلوب اشاره شده است. [[الله|خداوند]] متعال در [[سوره انفال]] آیات ۶۲ و ۶۳ می فرماید: {{متن قرآن|«... هُوَ الَّذِی أَیدَک بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِینَ * وَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِی الأَرْضِ جَمِیعاً مَّا أَلَّفَتْ بَینَ قُلُوبِهِمْ وَلَـکنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَینَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکیمٌ‌»}}؛ ... او بود که تو را با یارى خود و مؤمنان نیرومند ساخت و میان دلهای آنان الفت انداخت که اگر آنچه در روى زمین است همه را خرج مى‌کردى نمى‌توانستى میان دلهای آنان الفت برقرار کنى ولى خدا بود که میان آنان الفت انداخت؛ چرا که او تواناى حکیم است.
برخی مورخان نوشته اند: «پیامبر همه [[بیت المال]] را میان مسلمانان قسمت كرد و خمس بیت المال را كه مخصوص خود او بود میان سران قریش ـ که تازه اسلام آورده بودند ـ تقسیم فرمود... آنان با این بخشش های گران و سهام اختصاصی دیگرِ خود، تحت تأثیر عواطف و محبت های پیامبر قرار گرفتند و خواه و ناخواه به جانب اسلام كشیده شدند. این دسته را در [[فقه]] اسلامی "مؤلفة القلوب" می نامند و یكی از مصارف زكات اسلامی، همین دسته است».<ref>سبحاني، جعفر؛ فروغ ابديت، قم، بوستان كتاب، 1385 ش، چاپ بيست و يكم، ص 843.</ref>
 
 
 
==اعتراض انصار==
 
  
بخشش های حضرت رسول صلی الله علیه و آله به اشراف قریش برای جلب دلهای آنها به اسلام، باعث حرف و حدیث هایی، میان [[انصار]] شد. آنها وقتی دیدند، پیامبر صلی الله علیه و آله از غنایم به مردم قریش پرداخت كرد، اعتراض کردند.<ref>ابن سعد، پيشين، ج 2، ص 151.</ref>
+
خداوند متعال در این آیه به تألیف قلوب بین مؤمنان اشاره دارد که از جانب خودش صورت گرفته است، همچنین در آیه ۱۰۳ [[سوره آل عمران]] می فرماید: {{متن قرآن|«وَاذْکرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیکمْ إِذْ کنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا...»}}؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید: آنگاه که دشمنان (یکدیگر) بودید؛ پس میان دلهاى شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شدید... . خداوند در این آیه نیز به نعمت برادری اشاره کرده است که از راه تألیف قلوب بدست می آید.
  
حضرت پس از آگاهی از ناراحتی انصار، آنان را دعوت و برایشان سخنرانی کرد و فرمود: «ای گروه انصار! به سبب اندك چیزی از دنیا آزرده دل شده اید كه قلوب افرادی را با آن الفت دادم تا مسلمان شوند و شما را به اسلامتان سپرده ام؟ مگر راضی نیستید كه مردم، گوسفند و شتر ببرند و شما پیغمبر را پیش خود ببرید؟ به خدایی كه جان محمد به فرمان اوست، اگر هجرت نبود، من یكی از انصار بودم...».<ref>ابن هشام، پيشين، ج 2، ص 318 و طبري، پيشين، ج3، ص 1217.</ref>
+
در [[سوره توبه]]، آیه ۶۰ {{متن قرآن|«الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ»}} به کسانی اطلاق شده است که مستحق دریافت [[زکات]] اند: {{متن قرآن|«إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاء وَالْمَسَاکینِ وَالْعَامِلِینَ عَلَیهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِی الرِّقَابِ وَالْغَارِمِینَ وَفِی سَبِیلِ اللّهِ وَابْنِ السَّبِیلِ فَرِیضَةً مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکیمٌ»}}؛ صدقات، تنها به فقیران و بینوایان و متصدیان (گردآورى و پخش‌) آن و کسانى که دلشان بدست آورده مى‌شود و در (راه آزادى‌) بردگان و وامداران و در راه خدا و به در راه مانده، اختصاص دارد. (این) به عنوان فریضه از جانب خداست و خدا، داناى حکیم است.
  
انصار كه از سخنان خویش پشیمان شده بودند، گفتند: «ای رسول خدا، ما بسیار خشنودیم كه شما همراه ما و بهره ما باشید». پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «خدایا! انصار و فرزندان انصار و فرزندان فرزندان ایشان را رحمت فرمای».<ref>ابن سعد، پيشين، ص151.</ref> [[ابن واضح یعقوبی|یعقوبی]] می نویسد: پیامبر در جواب اعتراض انصار فرمود: «من به گروهی بخشش كردم تا دلشان را بدست آورم و شما را به اسلامتان وامی گذارم».<ref>يعقوبي، ابن واضح؛ پيشين، ج 1، ص 425.</ref>
+
در روایات نیز به تألیف قلوب توجه شده است. پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: «خیارکم احسنکم اخلاقا الذین یألفون و یؤلفون»؛<ref>نوری، مستدرک الوسائل، قم، آل البیت علیهم السلام، ۱۴۰۸ ق، ‌ج ۸، ص ۴۵۱.</ref> بهترین شما از لحاظ اخلاقی کسانی اند که انس و الفت ایجاد می کنند و با دیگران الفت می گیرند.
  
نقل های تاریخی مؤید این امر است كه این بخشش به كسانی تعلق گرفت كه به پیامبر و به [[اسلام]] دلبستگی چندانی نداشتند. آن حضرت برای جلب آنها به اسلام واقعی، این اموال را به آنان بخشید. [[ابن هشام حمیری|ابن هشام]] می نویسد: «مردی به خاتم انبیا صلی الله علیه و آله اعتراض كرد كه به عیینة بن حصن و اقرع بن حابس، هر یك صد شتر دادی؛ ولی به جعیل بن سراقه كه یكی از بزرگان قبیله غفار است هیچ ندادی؟ حضرت فرمود: "سوگند به آنکه جان محمد بدست اوست... من این كار را كردم برای آن كه دلشان را بدست آورم تا اسلام آورند؛ اما جعیل بن سراقه را به همان اسلامی كه دارد واگذار كردم».<ref>ابن هشام، پيشين، ج ص 315 و 316.</ref>
+
[[امام علی علیه السلام|حضرت علی]] علیه السلام نیز می فرماید: «طوبی لمن یألف الناس و یألفونه علی طاعة الله»؛<ref> مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ ق، ج ۷۵، ص ۵۶.</ref> خوش به حال کسی که با مردم انس و الفت می گیرد و مردم هم بر اطاعت از خداوند با او الفت می گیرند.
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
سطر ۵۴: سطر ۵۰:
 
==منابع==
 
==منابع==
  
*یدالله حاجی زاده، مؤلفة القلوب، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، تاریخ بازیابی: 29 بهمن 1391.
+
*یدالله حاجی زاده، "مؤلفة القلوب"، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، تاریخ بازیابی: ۲۹ بهمن ۱۳۹۱.
  
 
[[رده:واژگان قرآنی]]
 
[[رده:واژگان قرآنی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۲۵

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، پس از پیروزی در جنگ حنین و برخورد با قبیله هوازن و ثقیف، که غنایم زیادی نصیب مسلمانان شد، بخشی از این اموال را به افرادی بخشید تا به اسلام و پیامبر رغبت پیدا کنند، که در تاریخ اسلام به «مؤلّفة القلوب» مشهور شده‌اند.

معنا و مصادیق مؤلفةالقلوب

«مؤلفة القلوب» را در لغت، از این عبارات برگرفته اند: «الّفتَ بینَهم تألیفاً...»؛ الفت دادی بین آنها الفتی؛ یعنی تفرقه بین آنها را از بین بردی و «الّفتَ الشی تألیفا...»؛[۱] چیزی را الفت دادی... بنابراین در لغت به معنای پیونددادن بین دلها و جمع کردن آنهاست.

مؤلفةالقلوب در اصطلاح، یک معنای عام و یک معنای خاص دارد:

این کلمه در معنای اصطلاحی عامش به کفاری اطلاق می شود که با اختصاص بخشی از زکات به ایشان، دلهای ایشان جلب و به اسلام متمایل می شود و یا در جهاد یا دفاع، مسلمانان را همراهی می کنند. همچنین به «ضعفاء العقول» از مسلمانان (کسانی که از نظر عقلی کاستی دارند) «مؤلفة القلوب» اطلاق می شود و به آنها نیز اموالی می پردازند تا اعتقاد یا رغبتشان برای همراهی مسلمانان در جهاد و دفاع، تقویت شود.[۲] البته در این که آیا تألیف قلوب تنها به کفار اختصاص دارد و یا شامل مسلمانان می شود ـ همان گونه که در غایة القصوی آمده است ـ اختلاف وجود دارد.[۳]

اما مؤلفة القلوب در معنای اصطلاحیِ خاصش شامل کسانی می شود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای جلب آنها به اسلام، بخشی از غنایم جنگ هوازن را به ایشان بخشید. این گروه، شامل افرادی چون ابوسفیان، معاویه، حکیم بن حزام، نضر بن حارث و دیگران بوده اند که به آنها اشاره خواهد شد. طبری می نویسد: «پیامبر به کسانی از اشراف مکه که می خواست دلهای آنها را جلب کند، عطا داد و آنها به "مؤلفة قلوبهم" مشهور شدند (که عبارت اند از:) ابوسفیان بن حرب و پسرش معاویه، حکیم بن حزام، نضر بن حارث، علاء بن حارثه، حارث بن هشام، صفوان بن امیه، سهیل بن عمرو، خویطب بن عبدالعزی، عیینة بن حصن، اقرع بن حابس و مالک بن عوف که هر کدام صد شتر گرفتند».[۴]

محمد بن سعد می نویسد: «در جنگ حنین و برخورد با قبیله ثقیف، غنایم زیادی نصیب مسلمانان شد. ۶ هزار اسیر، ۲۴ هزار شتر، ۴۰ هزار گوسفند و بز و چهل هزار اوقیه نقره... . آن حضرت این اموال را بین مسلمانان تقسیم کرد. ابتدا اموالی را به کسانی پرداخت که می خواست دلهای آنان را با پرداخت مال بدست آورد. ابوسفیان بن حرب ۴۰ اوقیه نقره و صد شتر، یزید بن ابوسفیان و معاویه بن ابوسفیان نیز همین مقدار، حکیم بن حزام ۲۰۰ شتر و نضر بن حارث و اسید بن جاریه ۱۰۰ شتر، حارث بن هشام، صفوان بن امیه، قیس بن عدی، سهیل بن عمرو... ۵۰ شتر و عباس بن مرداس[۵] ابتدا ۴۰ شتر و سپس ۱۰۰ شتر.[۶]

علامه مجلسی می نویسد: «کلینی و عیاشی از زراره روایت کرده اند که از امام باقر علیه السلام از مؤلفة قلوبهم پرسیده شد. حضرت فرمود: ایشان گروهی بودند که عبادت بت ها را ترک کردند و لاالله الاالله و محمد رسول الله گفتند و با این حال به آنچه حضرت محمد صلی الله علیه و آله برای ایشان می آورد (دستورهای اسلامی) شک داشتند. پس حق تعالی به پیامبر امر کرد که دلهای آنها را با مال به اسلام الفت دهد، شاید اسلام ایشان نیکو شود و در دینی که داخل شده و به آن اقرار کرده اند، ثابت قدم شوند».[۷]

علی بن ابراهیم قمی می نویسد: «مؤلفة قلوبهم گروهی بودند که خداوند را به یگانگی می شناختند؛ اما معرفت (واقعی) به این که محمد صلی الله علیه و آله فرستاده الهی است، در دلهای آنها وارد نشده بود؛ بنابراین رسول خدا صلی الله علیه و آله با آنها الفت ایجاد کرد و آنها را آگاه کرد. خداوند برای آنها نصیبی از صدقات قرار داد تا پیامبر صلی الله علیه و آله را به رسالت بشناسند و به اسلام و پیامبر، رغبت پیدا کنند».[۸]

شیخ طوسی و شیخ طبرسی در تعریف مؤلفة القلوب آورده اند: «ایشان گروهی از اشراف زمان حضرت محمد صلی الله علیه و آله بودند که آن حضرت، آنان را به اسلام متمایل ساخت و از آنها برای جنگ با دشمنان خویش کمک گرفت و به ایشان سهمی از زکات را عنایت کرد».[۹]

تقریباً همه مورخان قائل اند اموالی که پیامبر به اشراف قریش بخشید، از خمس غنایم بوده است.[۱۰] از طرفی در آیه ای که از «مؤلفة قلوبهم» نام برده شده است، این گروه جزء کسانی اند که مستحق زکات اند. به نظر می رسد رسول خدا صلی الله علیه و آله با توجه به اختیاراتی که داشت و یک پنجم این غنایم سهم خودش بود، در واقع از سهم خودش به سران قریش بخشید؛ اما امروزه اگر بخواهیم برای تألیف قلوب مشرکان، مالی را مصرف کنیم، باید از زکات باشد.

برخی مورخان نوشته اند: «پیامبر همه بیت المال را میان مسلمانان قسمت کرد و خمس بیت المال را که مخصوص خود او بود میان سران قریش ـ که تازه اسلام آورده بودند ـ تقسیم فرمود... آنان با این بخشش های گران و سهام اختصاصی دیگرِ خود، تحت تأثیر عواطف و محبت های پیامبر قرار گرفتند و خواه و ناخواه به جانب اسلام کشیده شدند. این دسته را در فقه اسلامی "مؤلفة القلوب" می نامند و یکی از مصارف زکات اسلامی، همین دسته است».[۱۱]

اعتراض انصار به تقسیم غنائم

بخشش های حضرت رسول صلی الله علیه و آله به اشراف قریش برای جلب دلهای آنها به اسلام، باعث حرف و حدیثهایی میان انصار شد. آنها وقتی دیدند، پیامبر صلی الله علیه و آله از غنایم به مردم قریش پرداخت کرد، اعتراض کردند.[۱۲]

آن حضرت پس از آگاهی از ناراحتی انصار، آنان را دعوت و برایشان سخنرانی کرد و فرمود: «ای گروه انصار! به سبب اندک چیزی از دنیا آزرده دل شده اید که قلوب افرادی را با آن الفت دادم تا مسلمان شوند و شما را به اسلامتان سپرده ام؟ مگر راضی نیستید که مردم، گوسفند و شتر ببرند و شما پیغمبر را پیش خود ببرید؟ به خدایی که جان محمد به فرمان اوست، اگر هجرت نبود، من یکی از انصار بودم...».[۱۳]

انصار که از سخنان خویش پشیمان شده بودند، گفتند: «ای رسول خدا، ما بسیار خشنودیم که شما همراه ما و بهره ما باشید». پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «خدایا! انصار و فرزندان انصار و فرزندان فرزندان ایشان را رحمت فرمای».[۱۴] یعقوبی می نویسد: پیامبر در جواب اعتراض انصار فرمود: «من به گروهی بخشش کردم تا دلشان را بدست آورم و شما را به اسلامتان وامی گذارم».[۱۵]

نقل های تاریخی مؤید این امر است که این بخشش به کسانی تعلق گرفت که به پیامبر و به اسلام دلبستگی چندانی نداشتند. آن حضرت برای جلب آنها به اسلام واقعی، این اموال را به آنان بخشید. ابن هشام می نویسد: «مردی به خاتم انبیا صلی الله علیه و آله اعتراض کرد که به عیینة بن حصن و اقرع بن حابس، هر یک صد شتر دادی؛ ولی به جعیل بن سراقه که یکی از بزرگان قبیله غفار است هیچ ندادی؟ حضرت فرمود: "سوگند به آنکه جان محمد بدست اوست... من این کار را کردم برای آن که دلشان را بدست آورم تا اسلام آورند؛ اما جعیل بن سراقه را به همان اسلامی که دارد واگذار کردم».[۱۶]

تألیف قلوب در آیات و روایات

در آیات متعددی از قرآن کریم به تألیف قلوب اشاره شده است. خداوند متعال در سوره انفال آیات ۶۲ و ۶۳ می فرماید: «... هُوَ الَّذِی أَیدَک بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِینَ * وَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِی الأَرْضِ جَمِیعاً مَّا أَلَّفَتْ بَینَ قُلُوبِهِمْ وَلَـکنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَینَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکیمٌ‌»؛ ... او بود که تو را با یارى خود و مؤمنان نیرومند ساخت و میان دلهای آنان الفت انداخت که اگر آنچه در روى زمین است همه را خرج مى‌کردى نمى‌توانستى میان دلهای آنان الفت برقرار کنى ولى خدا بود که میان آنان الفت انداخت؛ چرا که او تواناى حکیم است.

خداوند متعال در این آیه به تألیف قلوب بین مؤمنان اشاره دارد که از جانب خودش صورت گرفته است، همچنین در آیه ۱۰۳ سوره آل عمران می فرماید: «وَاذْکرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیکمْ إِذْ کنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا...»؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید: آنگاه که دشمنان (یکدیگر) بودید؛ پس میان دلهاى شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شدید... . خداوند در این آیه نیز به نعمت برادری اشاره کرده است که از راه تألیف قلوب بدست می آید.

در سوره توبه، آیه ۶۰ «الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ» به کسانی اطلاق شده است که مستحق دریافت زکات اند: «إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاء وَالْمَسَاکینِ وَالْعَامِلِینَ عَلَیهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِی الرِّقَابِ وَالْغَارِمِینَ وَفِی سَبِیلِ اللّهِ وَابْنِ السَّبِیلِ فَرِیضَةً مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکیمٌ»؛ صدقات، تنها به فقیران و بینوایان و متصدیان (گردآورى و پخش‌) آن و کسانى که دلشان بدست آورده مى‌شود و در (راه آزادى‌) بردگان و وامداران و در راه خدا و به در راه مانده، اختصاص دارد. (این) به عنوان فریضه از جانب خداست و خدا، داناى حکیم است.

در روایات نیز به تألیف قلوب توجه شده است. پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: «خیارکم احسنکم اخلاقا الذین یألفون و یؤلفون»؛[۱۷] بهترین شما از لحاظ اخلاقی کسانی اند که انس و الفت ایجاد می کنند و با دیگران الفت می گیرند.

حضرت علی علیه السلام نیز می فرماید: «طوبی لمن یألف الناس و یألفونه علی طاعة الله»؛[۱۸] خوش به حال کسی که با مردم انس و الفت می گیرد و مردم هم بر اطاعت از خداوند با او الفت می گیرند.

پانویس

  1. ابن منظور، لسان العرب، ج۹، ص ۹.
  2. طباطبایی یزدی، محمدکاظم؛ الغایة القصوی، ترجمه شیخ عباس قمی، تهران، المکتبة الرضویه، ج ۲، ص ۳۰.
  3. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، بی تا، ج ۲، ص ۵.
  4. طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص ۱۲۱۴ و ۱۲۱۵.
  5. عباس بن مرداس از میزان سهم خویش راضی نبود. به دستور پیامبر به او ۱۰۰ شتر دادند.
  6. ابن سعد، پیشین، ج۲، ص ۱۴۷ – ۱۵۰.
  7. مجلسی، محمدباقر؛ حیات القلوب، قم، سرور، ۱۳۸۴ش، چاپ ششم، ج ۴، ص ۱۲۲۸ و ۱۲۲۹.
  8. قمی، علی بن ابراهیم؛ تفسیر القمی، قم، مؤسسه دارالکتاب، ۱۴۰۴ ق، ج۱، ص ۲۹۸ و فیض کاشانی، ملامحسن؛ تفسیر الصافی، تهران، مکتبه الصدر، ۱۴۱۶ ق، چاپ دوم، ج ۲، ص ۳۵۰.
  9. طوسی، محمد بن حسن؛ التبیان، بی جا، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۰۹ ق، چاپ اول، ج ۵، ص ۳۴۴ و طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۱۵ ق، چاپ اول، ج۵، ص ۷۵.
  10. ابن سعد، طبقات، ج۲، ص ۱۵۰.
  11. سبحانی، جعفر؛ فروغ ابدیت، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۵ ش، چاپ بیست و یکم، ص ۸۴۳.
  12. ابن سعد، پیشین، ج ۲، ص ۱۵۱.
  13. ابن هشام، پیشین، ج ۲، ص ۳۱۸ و طبری، پیشین، ج۳، ص ۱۲۱۷.
  14. ابن سعد، پیشین، ص۱۵۱.
  15. یعقوبی، ابن واضح؛ پیشین، ج ۱، ص ۴۲۵.
  16. ابن هشام، پیشین، ج ۲، ص ۳۱۵ و ۳۱۶.
  17. نوری، مستدرک الوسائل، قم، آل البیت علیهم السلام، ۱۴۰۸ ق، ‌ج ۸، ص ۴۵۱.
  18. مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ ق، ج ۷۵، ص ۵۶.

منابع

  • یدالله حاجی زاده، "مؤلفة القلوب"، دانشنامه پژوهه، تاریخ بازیابی: ۲۹ بهمن ۱۳۹۱.