سید عارف حسین حسینی: تفاوت بین نسخهها
(←آرشیو عکس و تصویر) |
|||
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است) | |||
سطر ۸۷: | سطر ۸۷: | ||
پرونده:سيد عارف حسين حسينى (3).jpg|از راست: [[سید محمود هاشمی شاهرودی]] و شهید سید عارف حسین حسینی | پرونده:سيد عارف حسين حسينى (3).jpg|از راست: [[سید محمود هاشمی شاهرودی]] و شهید سید عارف حسین حسینی | ||
پرونده:سيد عارف حسين حسينى (4).jpg|از راست: قربان علی محقق کابلی و شهید سید عارف حسین حسینی | پرونده:سيد عارف حسين حسينى (4).jpg|از راست: قربان علی محقق کابلی و شهید سید عارف حسین حسینی | ||
− | پرونده:سيد عارف حسين حسينى (55).jpg|سید عارف حسین حسینی | + | پرونده:سيد عارف حسين حسينى (55).jpg|شهید سید عارف حسین حسینی |
پرونده:ح پناهی.jpg|از راست: شهید سید عارف حسین حسینی و [[آيت الله محسن حرم پناهي|محسن حرم پناهی]] | پرونده:ح پناهی.jpg|از راست: شهید سید عارف حسین حسینی و [[آيت الله محسن حرم پناهي|محسن حرم پناهی]] | ||
پرونده:سيد عارف حسين حسينى (6).jpg|شهید سید عارف حسین حسینی و [[سید علی حسینی خامنه ای]] | پرونده:سيد عارف حسين حسينى (6).jpg|شهید سید عارف حسین حسینی و [[سید علی حسینی خامنه ای]] | ||
سطر ۹۸: | سطر ۹۸: | ||
[[رده:علمای معاصر|حسینی،سيد عارف حسین]] | [[رده:علمای معاصر|حسینی،سيد عارف حسین]] | ||
[[رده:مبارزان علیه پهلوی]] | [[رده:مبارزان علیه پهلوی]] | ||
+ | [[رده:علمای شهید]] |
نسخهٔ کنونی تا ۶ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۴۸
شهید سید عارف حسین حسینى (۱۳۲۰ - ۱۳۶۷ ش)، از روحانیون مبارز و استعمار ستیز شیعه بود که براى بقاء دین و مجد و عظمت پاکستان، فداکارى فراوان نمود و سرانجام توسط عناصر ضددین و تفکر انقلاب اسلامى به شهادت رسید. شهید حسینى زبان گویاى انقلاب اسلامى ایران در شبه قاره هند بود.
نام کامل | سید عارف حسین حسینى |
زادروز | ۱۳۲۰ شمسی |
زادگاه | پاراچنار، پاکستان |
وفات | ۱۳۶۷ شمسی |
مدفن | پاراچنار، پاکستان |
اساتید |
امام خمینی، شهید مطهرى، سید اسدالله مدنى، ناصر مکارم شیرازى،... |
| |
| |
محتویات
تحصیلات و اساتید
سید عارف حسین حسینى متولد سال ۱۳۲۰ شمسى، در پاکستان است. او نخست تحت تعلیم و تربیت پدرش که سید فضل حسین میان بود، قرار گرفت و از سرچشمه تقوا و کمال وى سیراب گشت. وی پس از اخذ دیپلم بر اساس رغبت زیادى که به فراگیرى علوم آل محمد صلی الله علیه و آله داشت وارد حوزه علمیه جعفریه پاراچنار شد و نزد استاد حاجى غلام جعفر لقمان، در مدت کوتاهى ادبیات عرب را فراگرفت و به مرحله سطوح عالى رسید.
سید عارف حسین جهت فراگیرى بیشتر علوم دینى در سال ۱۳۴۶ راهى حوزه علمیه نجف اشرف گردید، همان ایام مصادف بود با تبعید امام خمینی و سلطه جائرانه سوسیال بعثى ها در عراق که دشوارترین دوره در عمر حوزه علمیه نجف اشرف بود. با وجود موانع متعدد و فقر اقتصادى، عارف حسین حسینى نخست در مدرسه علمیه «بشریه» و سپس مدتى بعد در مدرسه علمیه دارالحکمه سکنى گزید.
این شهید عالیقدر، علوم حوزوی را در نجف اشرف نزد اساتید زیر گذراند:
- آیت الله سید اسدالله مدنى: (شرح لمعه)
- سید مجتبى لنکرانى: (رسایل)
- آیت الله مرتضوى: (مکاسب)
همچنین در حوزه علمیه قم، قبل از انقلاب اسلامى نزد اساتید بزرگ، کتابها و درسهاى ذیل را فراگرفت:
- آیت الله شهید مرتضى مطهرى: (فلسفه)
- آیت الله فاضل لنکرانى: (جلد اول کفایه)
- آیت الله جعفر سبحانى: (جلد دوم کفایه)
- استاد ستوده: (مکاسب)
- آیت الله محسن حرم پناهى: (عقاید اسلامى)
- آیت الله ناصر مکارم شیرازى: (خارج اصول)
- آیت الله شیخ جواد تبریزى: (خارج فقه).[۱]
فعالیتهاى سیاسى
شهید سید عارف حسین حسینى در ایام اقامت در نجف اشرف در کنار مردان عمل و اسوه مبارزه قرار گرفت. اولین آشنایى ایشان با شخصیت محبوب امت اسلام، امام خمینى بود. این آشنایى آغاز تحول فکرى و سیاسى در زندگى این شهید بود. در اول برخورد با امام مجذوب گشته و تحت هدایت پیامبرگونه ایشان قرار گرفت و در متن وقایع سیاسى وارد گردید.
یکى از همدرسهاى وى مى گوید: «در عصر حاکمیت بعثى ها، از آنجایى که آیت الله العظمى حکیم با دیدگاه هاى حزب بعث مخالف و آن را به عنوان نگرش انحرافى و مخالف تفکر دینى معرفى مى کرد با واکنش دولت بعثى مواجه شده، ایشان را در کوفه در محاصره قرار دادند و فعالیت وى را محدود ساختند. در مورد فعالیت هاى سیاسى شهید حسینى در عراق یکى از فرزندانش مى گوید: «به دلیل شرکت در فعالیت هاى انقلابى و شرکت در تظاهرات، در اعتراض به ظلمى که نسبت به آیت الله العظمى حکیم اعمال مى شد، دستگیر و حدود یک ماه زندانى و سپس توسط بعثى هاى جابر از عراق اخراج گردید».[۲]
وی پس از اخراج از عراق به پاکستان رفت و به فعالیت هاى علمى-سیاسى خود پرداخت و نفوذ گسترده در بین اقشار امت مسلمان پاکستان پیدا نمود. در سال ۱۳۵۳ دوباره جهت فراگیرى بیشتر علوم اسلامى، راهى نجف اشرف شد و با ندادن اجازه ورود به کشور عراق، ناگزیر مقیم حوزه علمیه قم گردید و در کنار تحصیل به فعالیت هاى سیاسى نیز مشغول شد. ورود شهید حسینى به حوزه علمیه قم همزمان بود با گسترش نهضت جهانى امام خمینى. این شهید هم خود در تظاهرات شرکت مى کرد، هم دیگر طلاب پاکستانى ساکن حوزه علمیه قم را، ترغیب مى نمود و از این رو طلاب غیر ایرانى، به خصوص طلاب پاکستانى، تحت مراقبت شدید ساواک قرار گرفتند و به همین سبب شهید حسینى را پس از شناسایى، دستگیر و از ایران اخراج نمودند.
شهید سید عارف حسین حسینى پس از ورود به پاکستان بیکار نماند و براى بیدارى توده هاى پاکستان چهره سفاک شاه ایران را معرفى کرد و از نهضت اسلامى امام خمینى که در حال پیروزى بود، حمایت نمود. در کتاب زندگینامه شهید حسینى، آمده است: «شهید حسینى حضرت امام خمینى را، به عنوان ولى امر مسلمانان و رهبر جهان اسلام براى مسلمانان پاکستان معرفى کرد و علیرغم مخالفت ها با قاطعیت تمام، راه خود را ادامه داد و همواره در پى نشر افکار بلند و انقلابى رهبر مستضعفان جهان، تلاش مىکرد تا آنجا که به پشتیبانى از نهضت و انقلاب اسلامى ایران، راهپیمایى دویست کیلومترى را تدارک دید و به همراه چند هزار نفر از مردم «پاراچنار» پاکستان بسوى «پیشاور» حرکت کرد. در پیشاور با تشکیل یک اجتماع عظیم، از حضرت امام امت و انقلاب اسلامى، اعلام حمایت کرد. این حرکت که در نوع خود در تاریخ پاکستان بىنظیر بود، موجب آگاهى توده ها نسبت به حقانیت انقلاب اسلامى گردید».[۳]
این شهید براى شروع تحول فرهنگى-سیاسى در ساختار جامعه پاکستان اقدامات حساب شده اى را انجام داده و شیعیان پاکستان را از ماهیت حکومت نظامى ضیاءالحق آگاه ساخت و علناً با حکومت ظالم او مخالفت کرد. از طرف دولت پیشنهادهاى زیادى براى مذاکره شد و مى خواستند شهید حسینى راه سازش را در پیش گیرد، اما شهید حسینى آن را به هیچ وجه قبول نکرد.
شهید عارف حسینى پس از انتخاب به رهبرى، قلمرو فعالیت هاى انقلابى خود را گسترش داد. او محو شدن مفاسد اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى را در پاکستان در یک حرکت بنیادى در بافت کلى جامعه پاکستان مى دانست و از این جهت انقلاب اسلامى را در پاکستان تنها راه حل آن به حساب مى آورد و چنین عقیده داشت: «حل تمام این مشکلات از راه یک انقلاب اسلامى خواهد بود، مانند انقلاب اسلامى که در ایران برپا شد و دشمن هم امروز به حقانیت آن اعتراف دارد، اکنون آمریکا با این که میلیونها دلار صرف کرده است در دل محرومان و مظلومان جهان جایی ندارد و علیرغم همه مخالفتهاى قدرتهاى استکبارى، دل محرومان و مظلومان جهان، مالامال از محبت به انقلاب اسلامى ایران و امام خمینى است».[۴]
خدمات اجتماعى
این شهید عالى مقام، جهت گسترش معارف آل محمد صلی الله علیه و آله، مراکز آموزشى و عبادى زیادى را در شهرهاى مختلف پاکستان بنا نهاده است و ما در این مجال کوتاه به چند مورد آن اشاره مى کنیم:
- تأسیس دارالمعارف اسلامیه: در این کانون آموزشى، با برنامه هاى سنتى و جدید به پرورش فرزندان مسلمان مى پرداخت، تدریس رشته هاى نو و پاسخگویى به نیاز جامعه بر اساس شرایط زندگى اجتماعى عصر، همانند اقتصاد، علوم سیاسى و آموزشهاى اعتقادى جریان داشت. در کشورى که تقابل فرهنگى به صورت سیار و پرپیچ و خم رواج داشت، چنین حوزه هاى معارف دینى، نقش حساس و مؤثرى ایفاء مى کردند و با پاسدارى از حریم مکتب، رسالت خویش را به انجام مى رساندند. و پس از شهادت این عارف دلسوز اسلام، اسم این مرکز دینى-علمى تغییر یافته و اکنون بنام جامعه شهید عارف الحسین الحسینى خوانده مى شود. با توجه به عدم امکانات اقتصادى لازم در مناطق شیعه نشین، این حوزه دینى، بسیار زیبا و به شیوه جدید ساخته شده و از امکانات لازم برخوردار است. این حوزه علمیه در شهر پیشاور جامعه اهل البیت «انوار المدارس» در منطقه اى واقع شده است بنام (اورکزئى) که قبایل آزاد زندگى مى کنند و تحت نظارت نماینده سیاسى دولت مرکزى اداره مى شود. این مکان علمى نیاز طلاب همانند، خوابگاه، مدرس و مسکن مدرسین را برطرف مى سازد و مسجدى بسیار مجلل را در کنار این مدرسه ساخته است.
- احداث مسجد و حسینیه: علامه شهید علاوه بر فعالیت هاى سیاسى، به آبادسازى مراکز عبادى نیز مى پرداخت. ایشان براى ایجاد مساجد در مناطق دورافتاده و محروم، برنامهریزى وسیعى داشت و موفق شد در مناطق ایالت سرحد سند و بلوچستان این برنامه ها را پیاده کند، گرچه دشمنان اسلام به ایشان فرصت ندادند و او را از ملت گرفتند ولى او در مدت کوتاهى به ساخت و تأسیس مساجد متعددى موفق شد که عبارتند از: مسجدى در منطقه بنگش - مسجدى در منطقه کچى - مسجدى در ستر سام - مسجدى در شبلان واقع در منطقه «کرم» - مسجدى در «پیوار» زادگاهش - مسجدى جامع در مرکز اورکزئى بنام کلایا - مسجدى در بخش على زائى - مسجدى در سرازئى - مسجدى در اندخیل «اورکزئى» - مسجد باشکوهى در قصبه در کرمان در چهار مایلى پاراچنار - در مناطق بلوچستان پاکستان، سه مسجد جامع تأسیس کرده است - مسجدى در آزاد کشمیر - در مؤمن آباد بنگش، در منطقه سترسام و مناطق دیگر حسینیه هاى متعددى را بوجود آورده است.
- احداث درمانگاه: در شهرستان پاراچنار و در حاشیه شهر درمانگاهى به نام «شفاخانه علمدار» به همت ایشان ساخته شد، در این درمانگاه علاوه بر وسایل درمانى و امکانات مورد نیاز بیماران، سى تخت براى بسترى شدن بیماران مى باشد. پزشکان ماهر با وسایل و ابزار پیشرفته به معالجه بیماران مى پردازند. در شهر کراچى براى معالجه افراد فقیر و بىپول، درمانگاهى به نام «العصر» به دستور مستقیم ایشان تأسیس گردید و هماکنون در خدمت مردم محروم این شهر قرار دارد».[۵]
ویژگیهاى اخلاقى
شهید عارف حسین حسینى علاوه بر برجستگى هاى علمى و سیاسى، از صفات اخلاقى خوبى برخوردار بود. و از همین جهت خیلى زود توانست در قلوب مسلمانان پاکستان جا نماید و خدمات شایسته اى را به انجام برساند و ما طبق این مبحث به مواردى از آن اشاره مى نماییم:
- تعبد: تقید به برنامه هاى دینى و عبادى در هر شرایط در او ملموس بود؛ فرزندش چنین مى گوید: «به اعتقاد من رمز موفقیت شهید عارف در حفظ اخلاص و تعبد ایشان بود. قبل از رهبرى هم این خلق و خوى در ایشان بود، حفاظت و مداومت بر نماز شب ایشان قابل تحسین بود. سجده هاى طولانى داشت و همچنین به دعای کمیل بسیار علاقمند بود و هر شب جمعه دعاى کمیل مى خواند». یکى از دوستان دوران نجف شهید حسینى درباره روح تعبد ایشان اظهار مى دارد: «در همان جوانى که با هم در حوزه علمیه نجف بودیم، تقوى و پرهیزکارى از سیمایش پیدا بود و هرگاه به زیارت قبر مولى الموحدین امام على علیهالسلام مشرف مى شد و زیارتنامه مى خواند، تا آخر زیارتنامه یکنواخت اشک مى ریخت. چنان با هیجان و سوزدل بود، که اطرافیانش را نیز منقلب مى ساخت».[۶]
- تواضع: شهید عارف حسین حسینى از نظر تواضع کمنظیر بود. چه قبل از انتخاب به رهبرى و نیز پس از آن، برخوردش بسیار شایسته و با همه نزدیکان دوستانه بود و خود را بالاتر از اطرافیان به حساب نمى آورد.
- درد اجتماعى: شهید حسینى خود را وقف خدمات اجتماعى کرده بود، با توجه به عدم امکانات لازم به بسیارى از مناطق محروم و شهرهاى مرزى سفر مى کرد و به حل معضلات اقتصادى-فرهنگى توده هاى رنجدیده شیعه مى پرداخت. او نه تنها در دوره رهبرى این گونه بود، بلکه در ایام جوانى نیز خدمات اجتماعى اش را از کسى دریغ نمى کرد و در حد توان به حل آن اهتمام مى ورزید. شهید حسینى پس از رهبرى هم روحیه خدمت به توده ها را از دست نداد چون خودش از بین قشر محروم برخاسته بود. درد مردمى داشت و مشکلات آنها را درک مى نمود و از این رو به دورافتاده ترین مناطق کشور مى رفت. مثلاً در دهات (سند) که فاقد امکانات مانند برق و ... بود مى رفت و به مشکلات آنها مى پرداخت و حتى عبا را پهن مى کرد و نماز جماعت مى خواند».[۷]
- اخلاق در خانه: این شهید بزرگوار در خانه و با خانواده اش بسیار ساده و صمیمى بود و اخلاقش در روابط خانوادگى همانند اخلاق سیاسى و اجتماعى اش الگو بود. همسر شهید در رابطه با روش او در خانه و خصوصیت شخصى اش اظهار مى دارد: «ما در زندگى با شهید هیچ مشکلى نداشتیم؛ او بااخلاق بسیار خوب با ما رفتار مى کرد».
- اسلام گرایى: شهید حسینى چه قبل از رهبرى و یا بعد از آن مدافع سرسخت اسلام و ارزشهاى آن بود و لحظه اى از سنگر پاسدارى دین غافل نشد. در مجامع علمى و سخنرانى ها شالوده زندگى سالم را در سایه قرآن دانسته و عمل به آن را مایه سربلندى مسلمین مى دانست. در این مورد چنین گفته است: «قرآن خاص ابدى سعادت بشرى است و انسان را از ذلت و نکبت مى رهاند» و در موضوع قرآن و هدایت مى گفت: «قرآن فقط یک کتاب فقهى و تربیتى نیست، بلکه شامل اصول سیاسى، اجتماعى، اقتصادى، عدالتى، روحانى و مادى نیز مى باشد. مسلمانان تا وقتى که به قرآن عمل مى کردند، سرفراز و رستگار و باسعادت بودند و از لحظه اى که از تعلیمات این کتاب آسمانى دورى جسته اند در معرض زوال و نابودى قرار گرفته اند. آن عظمت از دست رفته مسلمانان زمانى بر خواهد گشت که مسلمین راه هاى غلط و انحرافى را ترک کرده و به قرآن روى آورند و به تعلیمات آن عمل نمایند و قرآن را رهنماى خویش و چراغ زندگى خود قرار بدهند».[۸] این شهید براى وحدت اسلامى زیاد زحمت کشید. با علماء اهل سنت پاکستان و سایر بلاد و مسلمانان رابطه اى صمیمى داشت. و قلمرو فعالیت هاى فرهنگى خود را تا شهرهاى سنىنشینى گسترش داده بود و با نفوذ کلام و نفس پاکى که داشت، خیلى ها را شیفته فرهنگ اهلبیت علیهالسلام ساخت. فرزندش مى گوید: «در پاکستان منطقه اى است به نام (چارسده و دیز) که از مناطق صد در صد سنىنشین هستند و تعصب عجیبى نسبت به شیعیان دارند، شهید حسینى در آنجا تبلیغات خود را شروع کرد و براى مردم آن جا کتاب مى فرستاد و سخنرانى مى کرد. مهمترین هدفى را که در این کار دنبال مى کرد، این بود که اتحاد بین تسنن و تشیع محکمتر شود. بحمدالله در آنجا صدها نفر علاقمند به شیعه شدند و هماکنون افراد دیگرى هم که توسط شهید حسینى؛ شیعه شدند، خود به خود فعالیت هاى مذهبى و تبلیغى دارند».[۹]
- استعمار ستیزى: شهید حسینى در برابر دشمنان دین، از خود سازش نشان نمى داد و از مجامع سیاسى، با قاطعیت نظام استکبارى را مورد حمله قرار مى داد و سرچشمه مفاسد سیاسى و اقتصادى جهان را آمریکا معرفى مى کرد و با وجود نفوذ گسترده استعمار آمریکایى در پاکستان، هراسى نداشت و این چنین جهان استعمار را مورد انتقاد قرار مى داد: «براى ما تعجبآور نیست اگر مى بینیم براى ایجاد اختلاف بین مسلمانان پاکستان مسجدى به نام (مسجد فیصل) در اسلام آباد ساختند و یا براى ایجاد اختلاف در بین مسلمانان پاکستان، دانشگاه هایى را به وجود آوردند. پس ما این منطق را درک مى کنیم که تنها با این کارها منافع خود را دنبال مى کنند، به خاطر منافع خودشان مسلمانان را به جان یکدیگر مى اندازند، براى منافع خودشان مساجد و مدارس را به صورت سنگر درمى آورند ولى ما این منطق را درک نمى کنیم آن که آل سعود به چه دلیل براى از بین بردن انقلاب نیکاراگوا به نهضت ضدانقلابى «کنترا» کمک هاى مالى مى کند؟! آمریکا که خود را جمهورىخواه و حکومت خود را جمهورى مى انگارد، ببینید در «پاناما» به چه توطئههایى که علیه پاناما دست نمى زند. «گرانادا» را ببینید که آمریکا چگونه به وسیله ارتش خود، حکومت آنجا را سرنگون و حکومتى مطابق خواسته هاى خود در آنجا بوجود آورد. این آمریکا که به «مسکو» رفته و حقوق بشر را به گورباچف، تدریس مى کند. ما در رابطه با همین حقوق بشر مى پرسیم: آقاى «ریگان»! شما سخن از حقوق کدام بشر را مطرح مى کنید؟ آیا فلسطینى ها بشر نیستند؟ آیا در لبنان بشر نیست؟ «ویتنامى ها» بشر نبودند؟ در آفریقاى جنوبى بشر نیست؟ آنهایى که در ایران در هواپیما و در حال سفر بودند، بشر نبودند؟ این کدام بشر است که آمریکا از آن دم مى زند؟ این بشر همان بشرى است که براى منافع آمریکا کار کند. چه این بشر، یهودى باشد و چه حکام به اصطلاح مسلمان».[۱۰]
شهادت
شهید حسینى شخصیت متعهدى بود که شجاعانه از حریم پاک مکتب دفاع و مانع بزرگ سر راه استعمار سیاسى-فرهنگى در پاکستان بود، همانا استعمارگران خارجى و سیاستمداران مستبد داخلى او را دشمن مى دانستند و سعى بر نابودیش داشتند.
شهید سید عارف حسین حسینى ۱۳ مرداد ماه ۱۳۶۷ از زادگاهش پاراچنار به پیشاور آمده و شب را در مدرسه علمیه دارالمعارف ماند، قرار بود فردا صبح ۱۴ مرداد براى شرکت در یک مصاحبه مطبوعاتى به لاهور سفر کند و پس از ختم مصاحبه در اجتماع مردم سخنرانى نماید و مسئله اى مهم درباره آینده موقعیت سیاسى کشور، اعلام کند. امام او پس از اقامه نماز صبح جمعه، توسط جنایت کاران ناشناسى هدف گلوله اى قرار مى گیرد و با فریاد لا اله الا الله، نقش بر زمین مى گردد. پیکرش را در حوزه علمیه «پاراچنار» بردند و جانب زادگاه اصلى اش «پیوار» حرکت دادند و در کنار آرامگاه یکى از بزرگان که از اجداد آن شهید است، به خاک سپردند.
امام خمینى رهبر کبیر انقلاب اسلامى پس از دریافت خبر شهادت سید عارف حسینى می گوید: ... گرچه این حادثه بزرگ، قلوب مسلمانان و خصوصاً روحانیت متعهد اسلام را جریحهدار نمود، ولى مسئله اى دور از انتظار ما و ملتهاى مظلوم جهان و خصوصاً ملت بزرگوار پاکستان که خود طعم تلخ استعمار را چشیده است و با مبارزه و جهاد و شهادت، استقلال خویش را بدست آورده است، نبود. درد آشنایان جوامع اسلامى، هم آنان که با محرومان و پابرهنگان میثاق خون بسته اند، باید توجه کنند که در آغاز راه مبارزه اند و براى شکستن سدهاى استعمار و استثمار و رسیدن به اسلام ناب محمدى صلی الله علیه و آله راه طولانى در پیش دارند و براى امثال علامه عارف حسین حسینى بشارتى بالاتر از این نبوده است که از محراب عبادت حق عروج خونین «ارجعى الى ربّک» خویش را نظاره کند و جرعه وصل یار را از شهد شهادت بیاشامد و شاهد وصول هزاران تشنه عدالت به سرچشمه نور گردد.[۱۱]
پانویس
- ↑ مصاحبه با حجت الاسلام شیخ محمدعلى فیاضى کشمیرى (از همدرسهاى شهید).
- ↑ مصاحبه با حجت الاسلام سید على حسینى فرزند شهید.
- ↑ زندگینامه شهید حسینى، ص ۲۸-۲۷.
- ↑ پیام به مستضعفین، از زندگینامه شهید حسینى، ص ۵۶.
- ↑ زندگینامه شهید حسینى، ص ۸۲ و ۸۱.
- ↑ مصاحبه با حجت الاسلام محمدعلى فیاضى کشمیرى (از همدوره اى شهید).
- ↑ مصاحبه با شیخ حسین شریفى پاکستانى.
- ↑ از سخنرانى هاى شهید: تحت عنوان قرآن و هدایت. از زندگینامه شهید، ص ۱۰۷.
- ↑ مصاحبه با سید على حسینى (فرزند شهید).
- ↑ از زندگینامه شهید حسینى، ص ۱۹۲.
- ↑ صحیفه نور، ج ۱۹، ص ۷-۹ در تاریخ ۱۳۶۷/۵/۱۴.
منابع
- سید غلامحسین صادقى، "سید عارف حسین حسینى"، ستارگان حرم، جلد ۶.
آرشیو عکس و تصویر
از راست: سید محمود هاشمی شاهرودی و شهید سید عارف حسین حسینی
از راست: شهید سید عارف حسین حسینی و محسن حرم پناهی
شهید سید عارف حسین حسینی و سید علی حسینی خامنه ای