منابع و پی نوشتهای متوسط
رعایت ادبیات دانشنامه ای متوسط
مقاله بدون شناسه یا دارای شناسه ضعیف است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

نفس: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(جهاد با نفس)
 
(۶ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{متوسط}}
+
{{خوب}}
 +
'''«نَفْس»''' -که گاهی «[[روح]]» نامیده می‌شود-، در کنار «بدن»، از ابعاد وجودی [[انسان]] است. بدن انسان به تدريج رو به خرابى مى‌رود، اما نفْس یا روح او كه حقيقت اوست، بعد از زوال بدن باقى مى‌ماند. نفس مطمئنّه، نفس لوّامه و نفس امّاره، حالات و مراتب مختلف نفس آدمی است.
 +
 
 
==حقيقت نفس‌==
 
==حقيقت نفس‌==
  
وجود [[انسان]] مركب از «بدن» و «[[روح]]» است؛ بدن انسان به تدريج رو به خرابى مى‌رود، اما روح او حقيقت او است كه بعد از زوال بدن باقى مى‌ماند.
+
[[فیض کاشانی|ملا محسن فيض كاشانى]] در تعريف «نَفْس» فرموده است: نفس، گوهرى لطيف و ملكوتى است كه اين بدن جسمانى را براى رفع نيازهايش بكار مى‌گيرد، همان طور كه مولا خادم خودش را به انجام كارى وامى‌دارد و ذات و حقيقت انسان‌ كه درك مى‌كند، همين جوهر ملكوتى است كه در بدن انسان داراى لشكرى جسمانى است كه اعضاى بدن است و داراى لشكرى روحانى است كه قوا و استعدادهاى انسان است و خداوند مى‌فرمايد: آيا در نفس هاى خودتان نمى‌نگريد؟ گاهى اين گوهر ملكوتى روح ناميده مى‌شود، چون حيات بدن متوقف بر اوست. و گاهى او را قلب مى‌نامند، چون حالات مختلف پيدا مى‌كند. و گاهى عقلش مى‌نامند چون معلوماتى كسب مى‌نمايد و ادراكاتى پيدا مى‌كند. بنابراين ملاک فضيلت و برترى انسان بر ساير حيوانات، نفس و روح انسانى است كه از روح الهى گرفته شده است.
 
 
مرحوم [[فیض کاشانی|ملا محسن فيض كاشانى]] در تعريف نفس فرموده است: نفس، گوهرى لطيف و ملكوتى است كه اين بدن جسمانى را براى رفع نيازهايش بكار مى‌گيرد، همان طور كه مولا خادم خودش را به انجام كارى وامى‌دارد و ذات و حقيقت انسان‌ كه درك مى‌كند، همين جوهر ملكوتى است كه در بدن انسان داراى لشكرى جسمانى است كه اعضاى بدن است و داراى لشكرى روحانى است كه قوا و استعدادهاى انسان است و خداوند مى‌فرمايد: يا در نفس هاى خودتان نمى‌نگريد؟ گاهى اين گوهر ملكوتى روح ناميده مى‌شود، چون حيات بدن متوقف بر اوست.
 
 
 
و گاهى او را قلب مى‌نامند، چون حالات مختلف پيدا مى‌كند و گاهى عقلش مى‌نامند چون معلوماتى كسب مى‌نمايد و ادراكاتى پيدا مى‌كند. بنابراين ملاك فضيلت و برترى انسان بر ساير حيوانات، نفس و روح انسانى است كه از روح الهى گرفته شده است.
 
  
[[خداوند]]، وقتى [[آدم]] را خلق كرد، خطاب به فرشتگان فرمود: {{متن قرآن|فَاذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِن رُّوحى‌ فَقَعُوا لَهُ ساجِدينَ}} ([[سوره حجر]]: 29) چون آفرينشش را به پايان بردم و از روح خود در آن دميدم، در برابرش به [[سجده]] بيفتيد.
+
[[خداوند]]، وقتى [[آدم]] را خلق كرد، خطاب به فرشتگان فرمود: {{متن قرآن|فَاذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِن رُّوحى‌ فَقَعُوا لَهُ ساجِدينَ}}؛<ref>[[سوره حجر]]: 29</ref> چون آفرينشش را به پايان بردم و از روح خود در آن دميدم، در برابرش به [[سجده]] بيفتيد.
  
 
==حالات نفس‌==
 
==حالات نفس‌==
  
نفس آدمى كه حقيقت انسان است حالات گوناگون پيدا مى‌كند و در هر حالى نام مخصوصى دارد. در اينجا به برخى از حالات نفس اشاره مى‌كنيم:
+
نفس كه حقيقت [[انسان]] است، حالات گوناگون پيدا مى‌كند و در هر حالى نام مخصوصى دارد. در اينجا به برخى از حالات نفس اشاره مى‌كنيم:
 
 
الف- [[قرآن|قرآن كريم]]، گاهى نفس را به صفت «مطمئنه» مى‌خواند و مى‌فرمايد: {{متن قرآن|يا ايَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعى‌ الى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً}} ([[سوره فجر]]: 27- 28) اى نفس مطمئنه! خشنود و پسنديده به سوى خدايت بازگرد.
 
  
اين در حالى است كه انسان در اثر قرب به پروردگار، حالت اطمينان و آرامشى يافته كه جز خدا به چيزى نمى‌انديشد و همه چيز را مقهور و مغلوب اراده الهى مى‌داند به همين جهت، سختى و راحتى، غنا و فقر، بود و نبود، آرامش او را بر هم نمى‌زند و او خود را تسليم امر الهى مى‌بيند.
+
===نفس مطمئنّه===
 +
[[قرآن|قرآن كريم]]، گاهى نفس را به صفت «مطمئنّه» مى‌خواند و مى‌فرمايد: «{{متن قرآن|يا ايَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعى‌ الى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً}}»؛<ref>[[سوره فجر]]: 27-28</ref> اى نفس مطمئنه! خشنود و پسنديده به سوى خدايت بازگرد. اين در حالى است كه انسان در اثر قرب به پروردگار، حالت [[اطمینان]] و آرامشى يافته كه جز خدا به چيزى نمى‌انديشد و همه چيز را مقهور و مغلوب اراده الهى مى‌داند. به همين جهت، سختى و راحتى و غنا و فقر، آرامش او را بر هم نمى‌زند و او خود را [[تسليم]] امر الهى مى‌بيند.
  
ب- گاهى خداوند نفس را به صفت «لوّامه» مى‌خواند و مى‌فرمايد: {{متن قرآن|وَلا اقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ}} ([[سوره قيامت]]: 2) سوگند به نفس بسيار سرزنش كننده.
+
===نفس لوّامه===
 +
گاهى خداوند نفس را به صفت «لوّامه» مى‌خواند و مى‌فرمايد: «{{متن قرآن|وَلا اقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ}}»؛<ref>[[سوره قيامت]]: 2</ref> سوگند به نفس بسيار سرزنش كننده. اين وقتى است كه انسان قواى حيوانى طغيانگر را مورد اعتراض و انتقاد قرار مى‌دهد و نمى‌تواند ظلم و خيانت آنها را تحمل كند.
  
اين وقتى است كه انسان قواى حيوانى طغيانگر را مورد اعتراض و انتقاد قرار مى‌دهد و نمى‌تواند ظلم و خيانت آنها را تحمل كند.
+
===نفس امّاره===
 
+
گاهى نيز نفس را به صفت «امّاره» مى‌خواند. خداوند در داستان [[حضرت يوسف]] علیه السلام وقتى كه بى گناهى او ثابت شد از زبان همسر عزيز مصر نقل مى‌كند، كه گفت: «{{متن قرآن|وَ ما اُبَرِّى‌ءُ نَفْسى‌ انَّ النَّفْسَ لَامَّارَةٌ بِالسُّوءِ الّا ما رَحِمَ رَبّى‌}}»<ref>[[سوره يوسف]]: 53</ref> من نفس خود را تبرئه نمى‌كنم، به درستى كه نفس فراوان انسان را به كارهاى زشت مى‌خواند مگر آنچه را پروردگارم رحم كند.
ج- گاهى نيز نفس را به صفت «امّاره» مى‌خواند. خداوند در داستان [[حضرت يوسف]] علیه السلام وقتى كه بى گناهى او ثابت شد از زبان همسر عزيز مصر نقل مى‌كند، كه گفت: {{متن قرآن|وَ ما ابَرِّى‌ءُ نَفْسى‌ انَّ النَّفْسَ لَامَّارَةٌ بِالسُّوءِ الّا ما رَحِمَ رَبّى‌}}.([[سوره يوسف]]: 53) من نفس خود را تبرئه نمى‌كنم، به درستى كه نفس فراوان انسان را به كارهاى زشت مى‌خواند مگر آنچه را پروردگارم رحم كند.
 
  
 
در اينجا به حالت امّاره بودن نفس اشاره شده است و در اين حالت است كه هواها و هوسها به انسان رو مى‌آورد و انسانها بيشتر گرفتار اين حالت نفس هستند و غالباً مقهور و مغلوب آنند و آنچه در روايات به مبارزه با آن سفارش شده، همين حالت نفس است و چون اين حالت نفس با قواى حيوانى و خواهش هاى مادّى انسان مناسبت زيادى دارد، انسان ها غالباً اسير آن مى‌شوند و از اين راه سقوط مى‌كنند.
 
در اينجا به حالت امّاره بودن نفس اشاره شده است و در اين حالت است كه هواها و هوسها به انسان رو مى‌آورد و انسانها بيشتر گرفتار اين حالت نفس هستند و غالباً مقهور و مغلوب آنند و آنچه در روايات به مبارزه با آن سفارش شده، همين حالت نفس است و چون اين حالت نفس با قواى حيوانى و خواهش هاى مادّى انسان مناسبت زيادى دارد، انسان ها غالباً اسير آن مى‌شوند و از اين راه سقوط مى‌كنند.
  
==صفات نفس‌==
+
==جهاد با نفس==
 +
در آموزه های [[اسلام]]، «نفس امّارۀ» انسان که سرچشمه [[شهوت رانی|شهوات]] و خواسته های رنگارنگ و عامل انحراف از جاده [[اخلاق]] و انسانیت است، بزرگترین دشمن انسان دانسته شده است. [[رسول خدا]] صلی الله علیه وآله فرمود: «{{متن حدیث|أعدى عَدوِّكَ نَفسُكَ الَّتي بَينَ جَنبَيكَ}}»؛<ref>الوافی، فیض کاشانی، ج‏12، ص: 216</ref> دشمن ترين دشمن تو، نفسى است كه ميان دو پهلويت قرار دارد.
  
نفس انسان داراى صفاتى است كه بعضى از آنها مختص حيوانات است و برخى مخصوص [[فرشتگان]]. از تركيب و اجتماع اينهاست كه حقيقت انسان از حيوانات و فرشتگان متمايز مى‌شود و كمال و نقص انسان و سعادت و شقاوتش به كيفيت ارتباط اين صفات بستگى دارد اگر صفات حيوانى انسان مطيع صفات ملكوتى او شود، سعادتمند است و اگر صفات ملكوتى فرمانبر صفات حيوانى او گردد، بدبخت و شقاوتمند خواهد بود.
+
از این رو  همواره مسلمانان به [[جهاد]] و مبازره با نفس و خواسته های نفسانی تشویق شده اند. رسول خدا می فرماید: «{{متن حدیث| أَفْضَلُ الْجِهَادِ مَنْ جَاهَدَ نَفْسَهُ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْهِ.}}»<ref>الأمالی، شیخ صدوق، ص: 467</ref>؛ برترين جهاد اين است كه به خاطر خداوند متعال با نفْس و هواهاى نفسانيت جهاد كنى.  
  
مرحوم فيض كاشانى درباره تركيب صفات مختلف در انسان مى‌فرمايد: «انسان در تركيب و خلقتش چهار جزء دارد و در نتيجه داراى چهار صفت است كه عبارتند از صفات: درندگى، حيوانى، شيطانى و ربانى. از جهت اين كه غضب بر او مسلط مى‌شود، افعال درندگان را كه دشمنى و بغض و هجوم بر مردم و زدن ديگرى است انجام مى‌دهد و از جهت آن كه [[شهوت رانی|شهوت]] بر او غلبه مى‌كند، كارهاى حيوانات مثل زياده‌طلبى و حرص و شهوت جنسى و غيره به او روى مى‌آورد و از جهت آن كه خود امرى الهى است، همان طور كه خداوند مى‌فرمايد: {{متن قرآن|«قُلِ الرُّوحُ مِنْ امْرِ ربّى‌»}}ادعاى ربوبيت دارد... و از جهت آن كه در شناخت و ادراكش از حيوانات ممتاز مى‌شود، در حالى كه در [[غضب]] و شهوت با حيوانات شريك است، صفت شيطانيت دارد يعنى موجود شرورى مى‌شود كه شناخت و ادراك خود را صرف پيدا كردن راه‌هاى حيله و خدعه مى‌كند و شرّ را مانند خير نشان مى‌دهد و هر انسانى جزئى از اين صفات چهارگانه را دارد و مجموع اين صفات، در قالب انسان به صورت خوك و سگ و [[شیطان|شيطان]] و حكيم است. خوك همان شهوت است و سگ همان غضب و شيطان تحريك كننده شهوت خوك و غضب سگ و حكيم همان عقل است كه مأمور است تأكيد شيطان را دفع كند».<ref>الحقائق، ص 45.</ref>
+
[[امام علی]] علیه السلام نیز می فرمایند: «{{متن حدیث|اعلَموا أنَّ الجِهادَ الأكْبَرَ جِهادُ النَّفْسِ، فاشْتَغِلوا بجِهادِ أنْفُسِكُم تَسْعَدوا}}»؛<ref>تصنيف غررالحكم و دررالكلم، آمدی، ص: 226</ref> بدانيد كه جهاد اكبر جهاد با نفْس است، پس به جهاد با نفْسهاى خويش پردازيد تا نيك بخت شوید.
  
تمام فضائل اخلاقى و صفات نيك و نيز همه رذايل و صفات زشت، از همين چهار صفت انسان سرچشمه مى‌گيرند و در واقع شاخه‌هاى فرعى آنها هستند.
+
جهاد به نفس،  مقابله و مقاومت با خواسته های آن است و رشد و صلاح نفس در بستر مخالفت با هوای نفس شکل می گیرد. امام على عليه السلام فرمود: «{{متن حدیث|في خِلافِ النَّفسِ رُشدُها}}»؛<ref>تحف العقول، حرانی، ص: 98</ref> هدايت نفْس، در مخالفت كردن با آن است.
  
==جهاد با نفس==
+
روشن است که زندگی بر محور خواسته های نفس، انسان را از مسیر عقلانیت دور می سازد. به این جهت است که پیشوایان دین رشد خردمندی  و حفظ عقلانیت را در مخالفت با نفس  دانسته اند. امام على عليه السلام می فرمایند: «{{متن حدیث|حِفظُ العَقلِ بِمُخالَفَةِ الهَوى}}»؛<ref>تصنيف غررالحكم و دررالكلم، ص: 53</ref> نگهدارى خرد، در گرو مخالفت با هواى نفس و دورى از دنياست.
در آموزه های اسلام «نفس» انسان که سرچشمه ی شهوات و خواسته های رنگارنگ و عامل انحراف از جاده اخلاق و انسانیت است بزرگترین دشمن انسان دانسته شده است. رسول خدا فرمود: «{{متن حدیث|أعدى عَدوِّكَ نَفسُكَ الَّتي بَينَ جَنبَيكَ}}»؛ دشمن ترين دشمن تو، نفسى است كه ميان دو پهلويت قرار دارد.  
 
  
از این رو در آیین اسلام همواره مسلمانان به جهاد و مبازره با نفس و خواسته های نفسانی تشویق شده اند. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «{{متن حدیث|أفْضَلُ الجِهادِ أنْ تُجاهِدَ نَفْسَكَ و هوَاكَ في ذاتِ اللّهِ تعالى}}»؛ برترين جهاد اين است كه به خاطر خداوند متعال با نفْس و هواهاى نفسانيت جهاد كنى.
+
'''حقیقت مجاهده با نفس:'''
  
امام علی علیه السلام نیز می فرمایند:«{{متن حدیث|اعلَموا أنَّ الجِهادَ الأكْبَرَ جِهادُ النَّفْسِ، فاشْتَغِلوا بجِهادِ أنْفُسِكُم تَسْعَدوا.}}» بدانيد كه جهاد اكبر جهاد با نفْس است، پس به جهاد با نفْسهاى خويش پردازيد تا نيك بخت شوید.  
+
مجاهده و ریاضت در اسلام، نه به معنای محرومیت از نعمت‌های الهی و سرکوب تمایلات مشروع مادی است -آن‌گونه که درپاره مسلک‌های افراطی ترویج شده است-، بلکه به معنای محدود ساختن و مهار کردن و به کار گرفتن این استعدادها در جهت رشد و کمال و تعالی آدمی است. در واقع، محدودیت که یک اصل منطقی در نظام آفرینش است و به طور خودکار و تحت تدبیر و امر الهی جریان دارد، رمز مصونیت و بقای موجودات و از جمله انسان است؛ مثلاً انسان با خصلت غریزی خود به خوردنی‌ها و آشامیدنی‌های مطبوع تمایل نامحدود دارد، اما در همین حال، ساختار طبیعی بدن، او را محدود می‌سازد و آنگاه که نیاز بدن تامین شد و به مرز طبیعی رسید، آب و غذا را پس می‌زند.
  
== تزکیه نفس ==
+
پیامبران خدا برانگیخته شدند تا کاروان انسانی را در مسیر کمال همراهی کنند و محدوده هر یک از قوا را مشخص نمایند تا انسان در پرتو [[عقل]] و [[شرع]]، شهوت و غضب را مهار کند، نه آنکه به تعطیل بکشاند.
تزکیه از ریشه «زکا» به معنای رشد و نمو است.  و از آن‌جا که امکان رشد منوط به نبود آفات و موانع و وجود شرایط است، در اصطلاح نیز، تزکیه، پاکی نفس از اوصاف رذیله (موانع رشد) و آرایش آن به صفات جمیله (شرایط رشد) معنا شده است.  قرآن کریم تزکیه نفس را شرط رستگاری انسان دانسته و می فرماید: «{{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا}}»؛ بی تردید کسی که نفس را [از آلودگی پاک کرد و] رشد داد، رستگار شد. امام على عليه السلام فرمود: «{{متن حدیث|بِتَزكِيَةِ النَّفسِ يَحصُلُ الصَّفاءُ}}» با تزكيه نفس است كه صفا[ى دل و نفس] حاصل مى شود .
 
  
==ظلم به نفس==
+
و نیز ناگفته نماند که اسارت و بردگی انسان در برابر امیال نفسانی، نه تنها سدّ راه تکامل و مقامات عالی انسانی است و موجب رکود توان نامحدود معنوی اوست و سعادت ابدی او را به مخاطره می‌افکند، بلکه در همین جهان مادی و زندگی دنیوی نیز موجب فساد و ویرانی و هرج و مرج اخلاقی خواهد بود و ادامه حیات اجتماعی را در فضایی از عواطف انسانی و تعهدات اخلاقی ناممکن می‌سازد؛ به همین دلیل است که هیچ یک از جوامع، ‌آزادی انسان را به طور مطلق نپذیرفته‌اند و همه مکاتب، نوعی محدودیت را الزامی می‌دانند.
  
 +
==تزکیه نفس==
 +
تزکیه از ریشه «زکا» به معنای رشد و نمو است؛ و از آن‌جا که امکان رشد منوط به نبود آفات و موانع و وجود شرایط است، در اصطلاح نیز، [[تزکیه نفس]]، پاکی آن از اوصاف رذیله (موانع رشد) و آرایش آن به صفات جمیله (شرایط رشد) معنا شده است. [[قرآن کریم]] تزکیه نفس را شرط رستگاری انسان دانسته و می فرماید: «{{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا}}»؛<ref>[[سوره شمس]]: 9</ref> بی تردید کسی که نفس را [از آلودگی پاک کرد و] رشد داد، رستگار شد.
  
در قرآن کریم آیات زیادی هست که از مسأله ظلم به نفس یاد می کند. مانند: همانا خداوند به آنها ظلم نمی کند، آنها خودشان بر خودشان ظلم می کنند.([[سوره توبه]]: 70) ظلم به نفس یعنی ظلم به خویشتن. یا در اثر جهالت بر خود ظلم می کند و یا در اثر طغیان شهوت و هوا و هوس بر [[عقل]] و قلب. همه گناهانی که انسان مرتکب می شود به خیال خودش حظ و بهره ای به خود رساند، حال آنکه همه در حقیقت جز دشمنی و رفتار خصمانه با خود چیزی نیست.
+
[[امام على]] عليه السلام نیز می فرماید: «{{متن حدیث|بِتَزكِيَةِ النَّفسِ يَحصُلُ الصَّفاءُ}}»؛<ref>مجموعة ورام، ج‏2، ص: 119</ref> با تزكيه نفس است كه صفا[ى دل و نفس] حاصل مى شود.  
  
==محاسبه نفس==
+
مربیان [[اخلاق]] و ارباب سلوک، برای [[تهذیب نفس]] و حرکت از نقص به سوی کمال، مراحلی ذکر کرده‌اند که عبارتند از: [[یقظه]]، [[تفکر]]، عزم، مشارطه، [[مراقبه]]، محاسبه و تذکر.<ref>رک: چهل حدیث، امام خمینی</ref>
  
 
+
* <big>یقظه:</big> یقظه یعنی بیداری و تنبه و خروج از غفلت و خودفراموشی که بدون آن، آدمی هیچ گاه به فکر تزکیه نخواهد افتاد،
قرآن کریم می فرماید: ای صاحبان [[ایمان]] و دلهای بیدار، [[تقوا]] داشته باشید و مراقب خویش باشید که چه پیش می فرستید. باز هم تقوای الهی داشته باشید و بدانید که خدا از همه کارهای شما آگاه است.([[سوره حشر]]: 18)
+
* '''تفکر:'''  تفکر «سیر باطن انسان است از مبادی به مقاصد» و هیچ‌کس از مرتبه نقصان به مرتبه کمال جز به تفکر نتواند رسید. مبادی تفکر، یعنی نقطه آغازین‌ اندیشه، عبارت است از نظر در آیات «آفاق و انفس»،‌ تفکر در آثار خدا و نعمت‌های بیکران او که توجه به آن‌ها نفس را به خضوع و سپاس وا می‌دارد، و نیز‌ اندیشیدن انسان به سرنوشت خویش و وظیفه‌ای که در برابر آفریدگار خود دارد و این‌که هدف از این زندگی دنیوی چیست، مقصد نهایی حیات کجاست و برای وصول به آن مقصد چه باید کرد.
 
+
* '''عزم:''' سومین مرحله تهذیب، عزم است؛ یعنی تصمیم بر ادای فرایض و ترک محرمات و جبران مافات و پایداری در راه حق. انسان بدون عزم و تصمیم، به هیچ یک از مقامات نخواهد رسید.
در این آیه کریمه دستور مراقبت بر خویشتن است. [[امام علی علیه السلام|حضرت علی]] علیه السلام می فرمایند: از نفس خود حساب بکشید قبل از آنکه از نفس شما حساب بکشند.
+
* '''مشارطه:''' مشارطه که آن را معاهده نیز می‌گویند، عبارت است از شرط و تعهد انسان بر ترک معصیت و پایبندی به عهد و میثاقی که در این خصوص بسته است.  
 +
* '''مراقبه:''' مراقبه آن است که در تمام مدتی که فرد شرط کرده است خلاف نکند، مراقب خود باشد و بر عهد و پیمان بایستد و به وسوسه‌های [[شیطان]] و نفس دل نسپارد و از شر آن‌ها به خدا پناه ببرد.
 +
* '''محاسبه:''' محاسبه آن است که انسان هر روز از خود حساب گیرد که چه طاعتی یا معصیتی مرتکب شده است. اگر طاعتی داشته بر آن بیفزاید و اگر گناهی مرتکب شده در جبران آن بکوشد
 +
* '''تذکر:''' تذکر یعنی متذکر عظمت خداوند بودن و نعمت‌های او را یاد کردن و توجه داشتن به اینکه انسان در محضر خداست و باید از گناه بپرهیزد.
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
سطر ۶۰: سطر ۶۱:
  
 
==منابع==
 
==منابع==
اصول اخلاق فردى، علی اصغر الهامی نیا و همکاران.
 
  
حکمت ها واندرزها، [[شهيد مرتضی مطهرى|شهید مطهری]]، فصل ظلم به نفس و محاسبه نفس
+
*الوافی، فيض كاشانى، اصفهان، چاپ اول، 1406ق.
 +
*الأمالی، شیخ صدوق، تهران، چاپ ششم، 1376ش.
 +
*تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، تميمى آمدى، قم، چاپ اول، 1366ش.
 +
*تحف العقول، ابن شعبه حرانى، قم، چاپ دوم، 1404ق.
 +
*مجموعة ورّام، ورام بن أبی فراس، قم، چاپ اول، 1410ق.
 +
*حکمت‌ها واندرزها، مرتضی مطهرى.
 +
*اصول اخلاق فردى، علی‌اصغر الهامی‌نیا.
  
 +
[[رده:واژگان قرآنی]]
 
[[رده:کلیات اخلاق]]
 
[[رده:کلیات اخلاق]]
 
[[رده:انسان]]
 
[[رده:انسان]]
[[رده:مقاله های مهم]]
 
 
 
 
{{سنجش کیفی
 
{{سنجش کیفی
 
|سنجش=شده
 
|سنجش=شده
 
|شناسه= ضعیف
 
|شناسه= ضعیف
 
|عنوان بندی مناسب= خوب
 
|عنوان بندی مناسب= خوب
|کفایت منابع و پی نوشت ها= ضعیف
+
|کفایت منابع و پی نوشت ها= متوسط
 
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= متوسط
 
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= متوسط

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۳۳

«نَفْس» -که گاهی «روح» نامیده می‌شود-، در کنار «بدن»، از ابعاد وجودی انسان است. بدن انسان به تدريج رو به خرابى مى‌رود، اما نفْس یا روح او كه حقيقت اوست، بعد از زوال بدن باقى مى‌ماند. نفس مطمئنّه، نفس لوّامه و نفس امّاره، حالات و مراتب مختلف نفس آدمی است.

حقيقت نفس‌

ملا محسن فيض كاشانى در تعريف «نَفْس» فرموده است: نفس، گوهرى لطيف و ملكوتى است كه اين بدن جسمانى را براى رفع نيازهايش بكار مى‌گيرد، همان طور كه مولا خادم خودش را به انجام كارى وامى‌دارد و ذات و حقيقت انسان‌ كه درك مى‌كند، همين جوهر ملكوتى است كه در بدن انسان داراى لشكرى جسمانى است كه اعضاى بدن است و داراى لشكرى روحانى است كه قوا و استعدادهاى انسان است و خداوند مى‌فرمايد: آيا در نفس هاى خودتان نمى‌نگريد؟ گاهى اين گوهر ملكوتى روح ناميده مى‌شود، چون حيات بدن متوقف بر اوست. و گاهى او را قلب مى‌نامند، چون حالات مختلف پيدا مى‌كند. و گاهى عقلش مى‌نامند چون معلوماتى كسب مى‌نمايد و ادراكاتى پيدا مى‌كند. بنابراين ملاک فضيلت و برترى انسان بر ساير حيوانات، نفس و روح انسانى است كه از روح الهى گرفته شده است.

خداوند، وقتى آدم را خلق كرد، خطاب به فرشتگان فرمود: فَاذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِن رُّوحى‌ فَقَعُوا لَهُ ساجِدينَ؛[۱] چون آفرينشش را به پايان بردم و از روح خود در آن دميدم، در برابرش به سجده بيفتيد.

حالات نفس‌

نفس كه حقيقت انسان است، حالات گوناگون پيدا مى‌كند و در هر حالى نام مخصوصى دارد. در اينجا به برخى از حالات نفس اشاره مى‌كنيم:

نفس مطمئنّه

قرآن كريم، گاهى نفس را به صفت «مطمئنّه» مى‌خواند و مى‌فرمايد: «يا ايَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعى‌ الى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً»؛[۲] اى نفس مطمئنه! خشنود و پسنديده به سوى خدايت بازگرد. اين در حالى است كه انسان در اثر قرب به پروردگار، حالت اطمینان و آرامشى يافته كه جز خدا به چيزى نمى‌انديشد و همه چيز را مقهور و مغلوب اراده الهى مى‌داند. به همين جهت، سختى و راحتى و غنا و فقر، آرامش او را بر هم نمى‌زند و او خود را تسليم امر الهى مى‌بيند.

نفس لوّامه

گاهى خداوند نفس را به صفت «لوّامه» مى‌خواند و مى‌فرمايد: «وَلا اقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ»؛[۳] سوگند به نفس بسيار سرزنش كننده. اين وقتى است كه انسان قواى حيوانى طغيانگر را مورد اعتراض و انتقاد قرار مى‌دهد و نمى‌تواند ظلم و خيانت آنها را تحمل كند.

نفس امّاره

گاهى نيز نفس را به صفت «امّاره» مى‌خواند. خداوند در داستان حضرت يوسف علیه السلام وقتى كه بى گناهى او ثابت شد از زبان همسر عزيز مصر نقل مى‌كند، كه گفت: «وَ ما اُبَرِّى‌ءُ نَفْسى‌ انَّ النَّفْسَ لَامَّارَةٌ بِالسُّوءِ الّا ما رَحِمَ رَبّى‌»[۴] من نفس خود را تبرئه نمى‌كنم، به درستى كه نفس فراوان انسان را به كارهاى زشت مى‌خواند مگر آنچه را پروردگارم رحم كند.

در اينجا به حالت امّاره بودن نفس اشاره شده است و در اين حالت است كه هواها و هوسها به انسان رو مى‌آورد و انسانها بيشتر گرفتار اين حالت نفس هستند و غالباً مقهور و مغلوب آنند و آنچه در روايات به مبارزه با آن سفارش شده، همين حالت نفس است و چون اين حالت نفس با قواى حيوانى و خواهش هاى مادّى انسان مناسبت زيادى دارد، انسان ها غالباً اسير آن مى‌شوند و از اين راه سقوط مى‌كنند.

جهاد با نفس

در آموزه های اسلام، «نفس امّارۀ» انسان که سرچشمه شهوات و خواسته های رنگارنگ و عامل انحراف از جاده اخلاق و انسانیت است، بزرگترین دشمن انسان دانسته شده است. رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «أعدى عَدوِّكَ نَفسُكَ الَّتي بَينَ جَنبَيكَ»؛[۵] دشمن ترين دشمن تو، نفسى است كه ميان دو پهلويت قرار دارد.

از این رو همواره مسلمانان به جهاد و مبازره با نفس و خواسته های نفسانی تشویق شده اند. رسول خدا می فرماید: « أَفْضَلُ الْجِهَادِ مَنْ جَاهَدَ نَفْسَهُ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْهِ.»[۶]؛ برترين جهاد اين است كه به خاطر خداوند متعال با نفْس و هواهاى نفسانيت جهاد كنى.

امام علی علیه السلام نیز می فرمایند: «اعلَموا أنَّ الجِهادَ الأكْبَرَ جِهادُ النَّفْسِ، فاشْتَغِلوا بجِهادِ أنْفُسِكُم تَسْعَدوا»؛[۷] بدانيد كه جهاد اكبر جهاد با نفْس است، پس به جهاد با نفْسهاى خويش پردازيد تا نيك بخت شوید.

جهاد به نفس،  مقابله و مقاومت با خواسته های آن است و رشد و صلاح نفس در بستر مخالفت با هوای نفس شکل می گیرد. امام على عليه السلام فرمود: «في خِلافِ النَّفسِ رُشدُها»؛[۸] هدايت نفْس، در مخالفت كردن با آن است.

روشن است که زندگی بر محور خواسته های نفس، انسان را از مسیر عقلانیت دور می سازد. به این جهت است که پیشوایان دین رشد خردمندی  و حفظ عقلانیت را در مخالفت با نفس  دانسته اند. امام على عليه السلام می فرمایند: «حِفظُ العَقلِ بِمُخالَفَةِ الهَوى»؛[۹] نگهدارى خرد، در گرو مخالفت با هواى نفس و دورى از دنياست.

حقیقت مجاهده با نفس:

مجاهده و ریاضت در اسلام، نه به معنای محرومیت از نعمت‌های الهی و سرکوب تمایلات مشروع مادی است -آن‌گونه که درپاره مسلک‌های افراطی ترویج شده است-، بلکه به معنای محدود ساختن و مهار کردن و به کار گرفتن این استعدادها در جهت رشد و کمال و تعالی آدمی است. در واقع، محدودیت که یک اصل منطقی در نظام آفرینش است و به طور خودکار و تحت تدبیر و امر الهی جریان دارد، رمز مصونیت و بقای موجودات و از جمله انسان است؛ مثلاً انسان با خصلت غریزی خود به خوردنی‌ها و آشامیدنی‌های مطبوع تمایل نامحدود دارد، اما در همین حال، ساختار طبیعی بدن، او را محدود می‌سازد و آنگاه که نیاز بدن تامین شد و به مرز طبیعی رسید، آب و غذا را پس می‌زند.

پیامبران خدا برانگیخته شدند تا کاروان انسانی را در مسیر کمال همراهی کنند و محدوده هر یک از قوا را مشخص نمایند تا انسان در پرتو عقل و شرع، شهوت و غضب را مهار کند، نه آنکه به تعطیل بکشاند.

و نیز ناگفته نماند که اسارت و بردگی انسان در برابر امیال نفسانی، نه تنها سدّ راه تکامل و مقامات عالی انسانی است و موجب رکود توان نامحدود معنوی اوست و سعادت ابدی او را به مخاطره می‌افکند، بلکه در همین جهان مادی و زندگی دنیوی نیز موجب فساد و ویرانی و هرج و مرج اخلاقی خواهد بود و ادامه حیات اجتماعی را در فضایی از عواطف انسانی و تعهدات اخلاقی ناممکن می‌سازد؛ به همین دلیل است که هیچ یک از جوامع، ‌آزادی انسان را به طور مطلق نپذیرفته‌اند و همه مکاتب، نوعی محدودیت را الزامی می‌دانند.

تزکیه نفس

تزکیه از ریشه «زکا» به معنای رشد و نمو است؛ و از آن‌جا که امکان رشد منوط به نبود آفات و موانع و وجود شرایط است، در اصطلاح نیز، تزکیه نفس، پاکی آن از اوصاف رذیله (موانع رشد) و آرایش آن به صفات جمیله (شرایط رشد) معنا شده است. قرآن کریم تزکیه نفس را شرط رستگاری انسان دانسته و می فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا»؛[۱۰] بی تردید کسی که نفس را [از آلودگی پاک کرد و] رشد داد، رستگار شد.

امام على عليه السلام نیز می فرماید: «بِتَزكِيَةِ النَّفسِ يَحصُلُ الصَّفاءُ»؛[۱۱] با تزكيه نفس است كه صفا[ى دل و نفس] حاصل مى شود.

مربیان اخلاق و ارباب سلوک، برای تهذیب نفس و حرکت از نقص به سوی کمال، مراحلی ذکر کرده‌اند که عبارتند از: یقظه، تفکر، عزم، مشارطه، مراقبه، محاسبه و تذکر.[۱۲]

  • یقظه: یقظه یعنی بیداری و تنبه و خروج از غفلت و خودفراموشی که بدون آن، آدمی هیچ گاه به فکر تزکیه نخواهد افتاد،
  • تفکر: تفکر «سیر باطن انسان است از مبادی به مقاصد» و هیچ‌کس از مرتبه نقصان به مرتبه کمال جز به تفکر نتواند رسید. مبادی تفکر، یعنی نقطه آغازین‌ اندیشه، عبارت است از نظر در آیات «آفاق و انفس»،‌ تفکر در آثار خدا و نعمت‌های بیکران او که توجه به آن‌ها نفس را به خضوع و سپاس وا می‌دارد، و نیز‌ اندیشیدن انسان به سرنوشت خویش و وظیفه‌ای که در برابر آفریدگار خود دارد و این‌که هدف از این زندگی دنیوی چیست، مقصد نهایی حیات کجاست و برای وصول به آن مقصد چه باید کرد.
  • عزم: سومین مرحله تهذیب، عزم است؛ یعنی تصمیم بر ادای فرایض و ترک محرمات و جبران مافات و پایداری در راه حق. انسان بدون عزم و تصمیم، به هیچ یک از مقامات نخواهد رسید.
  • مشارطه: مشارطه که آن را معاهده نیز می‌گویند، عبارت است از شرط و تعهد انسان بر ترک معصیت و پایبندی به عهد و میثاقی که در این خصوص بسته است.
  • مراقبه: مراقبه آن است که در تمام مدتی که فرد شرط کرده است خلاف نکند، مراقب خود باشد و بر عهد و پیمان بایستد و به وسوسه‌های شیطان و نفس دل نسپارد و از شر آن‌ها به خدا پناه ببرد.
  • محاسبه: محاسبه آن است که انسان هر روز از خود حساب گیرد که چه طاعتی یا معصیتی مرتکب شده است. اگر طاعتی داشته بر آن بیفزاید و اگر گناهی مرتکب شده در جبران آن بکوشد
  • تذکر: تذکر یعنی متذکر عظمت خداوند بودن و نعمت‌های او را یاد کردن و توجه داشتن به اینکه انسان در محضر خداست و باید از گناه بپرهیزد.

پانویس

  1. سوره حجر: 29
  2. سوره فجر: 27-28
  3. سوره قيامت: 2
  4. سوره يوسف: 53
  5. الوافی، فیض کاشانی، ج‏12، ص: 216
  6. الأمالی، شیخ صدوق، ص: 467
  7. تصنيف غررالحكم و دررالكلم، آمدی، ص: 226
  8. تحف العقول، حرانی، ص: 98
  9. تصنيف غررالحكم و دررالكلم، ص: 53
  10. سوره شمس: 9
  11. مجموعة ورام، ج‏2، ص: 119
  12. رک: چهل حدیث، امام خمینی

منابع

  • الوافی، فيض كاشانى، اصفهان، چاپ اول، 1406ق.
  • الأمالی، شیخ صدوق، تهران، چاپ ششم، 1376ش.
  • تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، تميمى آمدى، قم، چاپ اول، 1366ش.
  • تحف العقول، ابن شعبه حرانى، قم، چاپ دوم، 1404ق.
  • مجموعة ورّام، ورام بن أبی فراس، قم، چاپ اول، 1410ق.
  • حکمت‌ها واندرزها، مرتضی مطهرى.
  • اصول اخلاق فردى، علی‌اصغر الهامی‌نیا.