عمر بن خطاب: تفاوت بین نسخهها
(←سیمای ظاهری عمر بن خطاب) |
(←سیمای ظاهری عمر بن خطاب) |
||
سطر ۲۷: | سطر ۲۷: | ||
=== سیمای ظاهری عمر بن خطاب === | === سیمای ظاهری عمر بن خطاب === | ||
در شكل و شمایل عمر نوشتهاند: عمر مردی دراز قد و درشت هیكل بود. عمر سرش به شدّت طاس بود، یعنی هیچ مویی بر سرش دیده نمیشد. رنگ چهرهی عمر سیاه و قرمز بسیار تند و تیره بوده است.<ref>اریخ الخلفاء، سیوطی، ص131</ref> یعقوبی می نویسد که او مردی بلند قامت، پيش سر بى موى، كژچشم و سخت گندمگون بود، با هر دو دست كار مى كرد، ريش خود را رنگ زرد مى بست و بقولى آن را با رنگ و حنا تغيير مى داد.<ref>تاريخ يعقوبى/ترجمه،ج2،ص:51،الطبقات الكبرى/ترجمه،ج3،ص:281</ref> همچنین ابن ابی الحدید معتزلی می نویسد:«چهرهی عمر چنان وحشت آفرین و هولناك بود که وقتی زن حاملهای را جهت تحقیق در مورد مسئلهای احضار كرد، زن به مجرد مشاهدهی عمر، از شدت ترس، فرزندش سقط شد و مرده به دنیا آمد.<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج1، ص174</ref>» | در شكل و شمایل عمر نوشتهاند: عمر مردی دراز قد و درشت هیكل بود. عمر سرش به شدّت طاس بود، یعنی هیچ مویی بر سرش دیده نمیشد. رنگ چهرهی عمر سیاه و قرمز بسیار تند و تیره بوده است.<ref>اریخ الخلفاء، سیوطی، ص131</ref> یعقوبی می نویسد که او مردی بلند قامت، پيش سر بى موى، كژچشم و سخت گندمگون بود، با هر دو دست كار مى كرد، ريش خود را رنگ زرد مى بست و بقولى آن را با رنگ و حنا تغيير مى داد.<ref>تاريخ يعقوبى/ترجمه،ج2،ص:51،الطبقات الكبرى/ترجمه،ج3،ص:281</ref> همچنین ابن ابی الحدید معتزلی می نویسد:«چهرهی عمر چنان وحشت آفرین و هولناك بود که وقتی زن حاملهای را جهت تحقیق در مورد مسئلهای احضار كرد، زن به مجرد مشاهدهی عمر، از شدت ترس، فرزندش سقط شد و مرده به دنیا آمد.<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج1، ص174</ref>» | ||
+ | |||
+ | === فرزندان عمر بن خطاب === | ||
==حکومت عمر== | ==حکومت عمر== |
نسخهٔ ۳ مارس ۲۰۱۸، ساعت ۱۶:۳۹
عمر بن خطاب | |
نام | عمر بن خطاب بن نوفل |
کنیه | ابوحفص |
نام پدر | خطاب بن نفيل بن عبد العزى |
نسب/قبیله | قریش / بنی عدی |
زادروز/زادگاه | سیزده سال پس از عام الفیل/مکه |
سال وفات | 23 هجری قمری |
مدت زمان خلافت | 23-13 هجری |
همسران | زینب بنت مظعون و ام كلثوم بنت جرول بن مالك و .... |
فرزندان | عبدالله ، عبد الرحمن ، زيد ، عبيد الله و حفصه |
جنگ ها | جنگ نخیله ، جنگ قادسیه ، جنگ نهاوند ، جنگ یرموک ، فتح بیت المقدس و مرج الصفّر |
علت مرگ | به دست فیروز غلام مغیرة بن شعبة به قتل رسید |
جانشین | عثمان بن عفان |
مدفن | مدینه |
أبوحفص عمر بن الخطاب (متوفی 23ق)، خلیفه دوم از خلفای نخستین است. وی بنا به وصیت خلیفه اول، به مدت 10 (13-23 ق) خلیفه مسلمانان بود. در زمان او، اعراب موفق شدند بخش های عظیمی از امپراطوری ساسانی و امپراطوری روم را به تصرف خود درآوردند.
شیعیان و مورخین شیعی به دلیل برخی اقدامات وی مانند غصب خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام و ضرب و شتم حضرت زهرا سلام الله علیها که منجر به شهادت ایشان شد، وی را نکوهش می کنند.
محتویات
معرفی اجمالی
نام او عمر بن خطاب بن نفيل بن عبد العزى بن رياح بن عبد الله بن قرط بن رزاح بن عدى بن كعب است و و كنيه اش ابو حفص و مادرش حنتمه دختر هاشم بن مغيرة بن عبد الله بن عمر بن محزوم می باشد.[۱] البته مورخان نفیل، جد عمر را نه از قبیله قریش بلکه از احفاد قبیله می دانند. تاریخ تولد وی را سال 13 عام الفیل ذکر کرده اند.
در زمان جاهلیت شغل عمر بن خطاب را مسؤول کرایه دادن حیواناتی مانند شتر و الاغ به مردم ذکر کرده اند.عبدالرحمن بن حاطب می گوید با عمر به منطقه ضجنان رسیدیم عمر گفت : اگر مرا در اینجا میدیدی درحالیکه شترهای خطاب که مردی خشن ،تندخو و سنگدلی بود را می چرانیدم مرتبه ای بر شتر هیزم بار میزدم مرتبه ای دیگر برگ درختان را جمع می کردم اماامروز به انجا رسیدم که- دراطراف من با ذلت خواری شلاق بر سر صورت مردم فرود می آید-و احدی از من بر تر و بالاتر نیست.[۲] همچنین در حدیثی آمده است که عمر در دوران جاهلیت مبرطش بوده و در معنی مبرطش آورده شده یعنی کسی که شتر و الاغ و استر افراد را به مردم کرایه می داده و در مقابل مبغلی جهت دلالی می گرفته است.[۳]
سیمای ظاهری عمر بن خطاب
در شكل و شمایل عمر نوشتهاند: عمر مردی دراز قد و درشت هیكل بود. عمر سرش به شدّت طاس بود، یعنی هیچ مویی بر سرش دیده نمیشد. رنگ چهرهی عمر سیاه و قرمز بسیار تند و تیره بوده است.[۴] یعقوبی می نویسد که او مردی بلند قامت، پيش سر بى موى، كژچشم و سخت گندمگون بود، با هر دو دست كار مى كرد، ريش خود را رنگ زرد مى بست و بقولى آن را با رنگ و حنا تغيير مى داد.[۵] همچنین ابن ابی الحدید معتزلی می نویسد:«چهرهی عمر چنان وحشت آفرین و هولناك بود که وقتی زن حاملهای را جهت تحقیق در مورد مسئلهای احضار كرد، زن به مجرد مشاهدهی عمر، از شدت ترس، فرزندش سقط شد و مرده به دنیا آمد.[۶]»
فرزندان عمر بن خطاب
حکومت عمر
عمر در سقیفه بنی ساعده حضور داشت و بیشترین نقش را در برگزیدن ابوبکر و بیعت مردم با او ایفا کرد. ابوبکر نیز در هنگام مرگ، وصیت کرد که عمر پس از وی خلیفه شود. از این رو عمر در سال 13 هجری، پس از مرگ ابوبکر به خلافت دست یافت و لقب «امیرالمؤمنین» را برای خود برگزید. عمر ده سال و شش ماه خلافت کرد و در این مدت به تاسیس دیوان و دفتر برای حکومت همت گماشت و مقررات حکومتی بسیاری وضع کرد. بسیاری از سرزمینهای اسلامی (مانند عراق، فلسطین، شام، مصر و بخشهای بسیاری از ایران) در دوران خلافت او فتح شد.
یکی از اقدامات نادرست وی، طبقهبندی اصحاب رسول خدا جهت دریافت حقوق و مزایا بود؛ به طوری که در سال اّخر زندگی خود با مشاهده اختلاف طبقاتی شدید بین مسلمانان گفت: «اگر سال دیگر زنده باشم، بیت المال را به روش پیامبر به طور مساوی بین مردم تقسیم میکنم».
در عهد او تاريخ هجرى متداول و براى مسلمانان ديوان محاسبات برگزار گرديد.[۷] و چنان كه از تواريخ عامه برمى آيد وى در زندگى شخصى ساده و متناسب با يك حاكم اسلامى بود، بدين معنى كه به ظاهر نماى حكومت اسلامى را محفوظ مى داشت و حيثيات برونى آن را مراعات مى نمود، هر چند آن شيوه جز شيوه رسول خدا و متفاوت با روش آن حضرت بوده، چنان كه تاريخ به وضوح، گواه اين مدعى است.
به هر حال، «عمر» نسبت به يار خويش (عثمان)، جهات حكومتى محسوس عندالعموم را مرعى مى داشته است. او سرانجام در 27 ذی الحجه سال 23 هجری به خنجر فيروز فارسى مكنى به ابولؤلؤ غلام مغيرة بن شعبه، در نماز صبح مجروح و پس از سه روز درگذشت.
ویژگی های عمر
آنچنان كه از متون تاريخ برمى آيد، عمر مردى بى باك و در عين حال آگاهى او به احكام دين اندك بوده است.
صفت بى باكى عمر
ابن ابى الحديد معتزلى كه از دانشمندان نامى اهل سنت است مي نويسد: از جمله خصايص اخلاقى عمر اين بود كه وى متانت در گفتار و عفت كلام را رعايت نمي كرد و گاه سخنى را بزبان مي آورد كه شنونده آن را شايسته وى نمي دانست و چون براى كسى بازگو مي شد وى تصور ميكرد كه عمر خلاف ظاهر آن سخن را اراده نموده است. از آن بخش از سخنان اوست همان جمله معروف كه در مرض موت رسول خدا صلی الله علیه و آله بزبان آورد، که «ان الرجل ليهجر».
آنگاه ابن ابى الحديد به آن سخن عجيب عمر كه در حدیبیه گفت: اشاره مي كند و از تصريح به آن شرم ميدارد، و آن جمله كه در تاريخ معروف است و به تواتر نقل شده اين است: «ما شككت في نبوة محمد قط كشكّى فيها يوم حديبية».[۸]
و اما صفت كم اطلاعى او به احكام دين:
- 1. ابن ابى الحديد مي نويسد: عمر مكرّراً در مورد حكمى از احكام فتوى مي داد و سپس آن را نقض مي نمود و برخلاف آن فتواى ديگر مي داد. در مورد ارث جدّ كه با برادران جمع شود اين امر بتكرار اتفاق افتاد.
- 2. روزى اعلام كرد كه: اگر به من خبر رسد كه مهر زنى از مهر زنان پيغمبر صلی الله علیه و آله فراتر رفته آن را از وى بازستانم. زنى كه اين را شنيده بود به وى گفت: خداوند به تو چنين اجازه اى را نداده، زيرا خداوند خود فرموده: «وآتيتم احداهن قنطارا فلا تأخذوا منه شيئا اتأخذونه بهتانا واثما مبينا». عمر چون شنيد گفت: همه مردمان از عمر دانشمند ترند، حتى زنان پرده نشين. آيا تعجب نمي كنيد از پيشوائى كه خطا كند وزنى به صواب رود؟!
با این وجود شگفت اين كه جلال الدين سيوطى كه از دانشمندان بنام عامّه است درباره علم عمر مبالغه را از حد گذارنيده مي گويد: ابن مسعود گفته: اگر علم عمر را در يك كفه ترازو نهند و علم همه مردم روى زمين را در كفه ديگر، كفه علم عمر سنگينتر آيد و در ميان مردم چنين شايع بود كه: عمر نُه دهم علم را با خود برد.[۹]
پانویس
منابع
- سید مصطفی حسینی دشتی، فرهنگ «معارف و معاریف».
- دانشنامه رشد، بازیابی: 6 اردیبهشت 1393.