شیخ محمدکاظم شیرازی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} <keywords content='کلید واژه: شیخ محمدکاظم شیرازی، آثار شیخ محمدکاظم ...' ایجاد کرد)
 
(اضافه کردن رده)
سطر ۱۱۶: سطر ۱۱۶:
 
==پانویس ==
 
==پانویس ==
 
<references />
 
<references />
 +
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]

نسخهٔ ‏۷ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۰۶:۰۲

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)



منبع: تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد 5، صفحه 308

نویسنده: ابوالحسن رباني سبزواري

شیخ محمدکاظم شیرازی

محمدکاظم شیرازی در سال 1292 هـ.ق در شهر شیراز دیده به جهان گشود. کودکی را، ـ تا حدود هشت سالگی ـ در دامن پرمهر و عطوفت پدرش، در شیراز گذراند و پس از آن، به اتفاق پدرش برای زیارت عتبات عالیات، به عراق مشرف شد و در حدود دو سال، یعنی تا سال (1302 هـ.ق) در کربلا، در جوار مرقد مقدس حضرت ابی عبدالله بسر برد. محمدکاظم در این مقطع از زندگی خود، ابتدا به فراگیری قرائت قرآن پرداخت و سپس نوشتن، و خواندن برخی از کتاب‌های فارسی را که در آن عصر، آموزش آن برای کودکان و نوجوانان معمول بود، آموخت.[۱]

بازگشت به وطن

محمدکاظم در اواخر سال (1302 هـ.ق) با همراهی پدرش، راهی زادگاه خود، شیراز شد. در این شهر بود که وی، عملاً شروع به تحصیل و یادگیری مقدمات علوم اسلامی‌ نمود، و فراگیری پاره‌ای از کتاب‌های سطح را پشت سر گذاشت. این جوان خودش فکر، با استعداد و پرتلاش، که جدیت و پشت کار از خصلت‌های ذاتی او بود، کتاب‌های مطول و معالم الاصول را نزد دانشمند و استاد مشهور حوزه علمیه شیراز، سید محمدعلی کازرونی که در تدریس این کتاب‌ها، تخصص ویژه داشت، به پایان برد.[۲]

حوزه علمیه شیراز همواره از عزت ویژه‌ای برخوردار بوده است. با دقت در مدرسه‌هایی چون منصوریه و حکیم شیراز که چندین قرن از تأسیس آن‌ها می‌گذرد، می‌توان به رونق علم و دانش در این شهر پی برد. ترجمه نگاران در مورد این که آیا شخصیت مورد نظر این نوشتار، در این مقطع از تحصیلات خود در شیراز، فقط نزدیک استاد (سید محمدعلی کازرونی) تحصیل نموده یا این که استادان دیگری هم داشته، سکوت نموده‌اند. نیز چگونگی شخصیت سید محمدعلی کازرونی، در هاله‌ای از ابهام قرار دارد.

هجرت به کربلا

محمدکاظم در سال (1308 هـ.ق) در شانزدهمین بهار زندگی خویش، به سوی حوزه علمیه کربلا حرکت نمود. و در آن جا کتاب‌هایی مانند: «شرح لمعه»، «قوانین» و «ریاض المسائل» را نزد، استادان این شهر فراگرفت؛ اما در منابع ترجمه این عالم بزرگوار، نامی ‌از استادانش آورده نشده است.[۳]

محمدکاظم شیرازی به عنوان یک طلبه جوان و درس خوان، در این مسیر مقدس، جز به درس و تلاش نمی‌اندیشید. برخی از بزرگان که او را از نزدیک دیده‌اند، می‌گویند: او آن چنان غرق در درس و تحقیق و اندیشیدن بود، که هیچ مانعی او را از این کار بازنمی‌داشت. هیچ کس او را تشویق نمی‌کرد؛ اما انگیزه او، عشق سرشار او، برای باسواد شدن و فقیه شدن در دین بود و این بزرگوار در همین برهه از عمر خویش بود که با تمام وجود احساس کرد، در راه و روش طلبگی، باید دانش را همگام با کردار و عمل، فراگیرد و همان گونه که در راه کسب علم می‌کوشد، باید در راه سازندگی و تهذیب نفس نیز، کوشش بیشتری مبذول نماید.[۴]

هجرت در هجرت

در اوائل سده چهارده هجری قمری حوزه سامرا که از رونق و جنب و جوش شگفت‌انگیزی برخوردار بود، حوزه درس‌های دینی بسیار باشکوهی بود که سبب آن، وجود مرجع بزرگی شیعی، آیت الله سید محمدحسن شیرازی معروف به میرزای بزرگ بوده است. میرزا، از نجف به سامرا هجرت کرد و حوزه درس عظیمی ‌تشکیل داد و برجسته‌ترین دانشوران روزگار، در زمینه‌های فقه، اصول، عرفان و حکمت به گرد این وجود بابرکت و تابناک جمع شدند.

محمدکاظم در 20 سالگی مجذوب آوازه و شهرت شهر سامرا و حوزه پرشکوهش شد و عزم کرد که به آن شهر هجرت کند، بنابراین از کربلا به سامرا رفت و در محضر همشهری بزرگ خویش حاضر شد. با معرفی یکی از شاگردان میرزای شیرازی، محمدکاظم به بیت آن مرجع اول جهان تشیع راه یافت و سید، هنگامی ‌که عقل و درایت، و اخلاق و روش و منش اسلامی ‌و رفتار و کردار پسندیده او را مشاهده کرد، او را همانند یکی از فرزندان خود قرار داد، و دستور داد تا تمام لوازم و مایحتاج او را فراهم کنند و نیازهای مادی او را برطرف نمایند. این طلبه با استعداد شیرازی چنان مورد توجه سید محمدحسن شیرازی قرار گرفت که حتی لباس‌های او را در بیت آن مرجع بزرگ، می‌دوختند و چنین بود که محمدکاظم شیرازی در این مقطع از عمرش، از رفتار، اخلاق، دانش و درایت میرزا، درس های بزرگی آموخت.[۵]

محمدکاظم، رسائل و مکاسب را نزد دانشور فرزانه، آیت الله شیخ حسنعلی تهرانی فراگرفت و او از بزرگترین استادان سطح عالی حوزه سامرا و از منظر اخلاق و خصلت‌‌های دینی، به عنوان یک الگو در زهد و تقوا مطرح بود.[۶]

این که ایشان دروس دیگر مانند کفایه الاصول را نزد چه استادی فراگرفته است، مشخص نیست، به هر حال او پس از اتمام کتاب‌های مزبور و فارغ شدن از آن‌ها، درس خارج فقه و اصول را نزد مجتهد معروف حوزه سامرا، میرزا محمدتقی شیرازی، آموخت و از محضر آن استاد فرهیخته و متفکر بهره‌مند شد. محمدکاظم شیرازی حالا از منظر مقام فضل و دانش به مرتبه‌ای رسیده بود که کتاب‌های رسائل و مکاسب را تدریس می‌نمود و بر این اساس بود که در حوزه سامرا، ضمن این که از محضر میرزا محمدتقی کسب فیض می‌کرد، به تدریس نیز می‌پرداخت و گروهی از طلاب در محضر درس او حاضر می‌شدند. پیوند و ارتباط او با استاد بزرگش آیت حق، میرزا محمدتقی شیرازی، آن چنان محکم و پایدار شد که تا لحظات آخر عمر بابرکت شیخ محمدتقی ادامه یافت.[۷]

رحلت میرزای شیرازی

در سال (1312 هـ.ق)، جهان تشیع، بلکه عالم اسلام، یکی از بزرگترین مردان خویش را از دست داد، مردی که تبلور عقل، اخلاق، زهد و سیاست بود و جهان در فراق او به سوک نشست.[۸]

بعد از رحلت میرزا، شیخ محمدکاظم شیرازی که چهارده سال بود پدر و خویشاوندان خود را ندیده بود، برای زیارت آنان و خویشان خود به اتفاق آیت الله شیخ محمدابراهیم شیرازی، که یکی از شاگردان بزرگ میرزای شیرازی بود، عزم شیراز کرد و چند ماهی در آن جا ماندگار شد. او که اینک به عنوان یک طلبه فاضل و مدرس دروس سطح در سامرا، مشهور بود، بزرگان شیراز، از او درخواست نمودند که در این شهر بماند و به تدریس و امور فرهنگی بپردازد؛ اما او این پیشنهاد را نپذیرفت و بار دیگر عازم عراق و شهر سامرا شد.[۹]

حرکت دوباره به سامرا

محمدکاظم شیرازی که شور دانش طلبی آرامش را از او سلب نموده بود، دوباره به سامرا برگشت، و با جدیت بیشتر در محضر بزرگان سامرا چون: آیت الله سید محمد فشارکی اصفهانی، شیخ حسن علی تهرانی و میرزا محمدتقی شیرازی حاضر و از خرمن دانش آن‌ها بهره‌ها برد. محمدکاظم در این اواخر فقط در درس آیه حق، میرزا محمدتقی شیرازی حضور می‌یافت و با گذشت زمان، یکی از همراهان و ملازمان ویژه استادش شناخته شد. او در هر دو درس استادش حاضر می‌شد چون مرحوم شیرازی دو درس می‌فرمود. یکی برای عموم شاگردان، و دیگری برای شاگردان خاص و ویژه، و همین روش ادامه داشت تا این که تحولات سیاسی و اشغال عراق به دست انگلیسی ها میرزا محمدتقی را ناچار کرد که از سامرا به کاظمین برود. شیخ محمدکاظم همراه استاد، به کاظمین رفت و در حالی که زن و بچه‌اش همراهش بودند، چندین سال در کاظمین زندگی کرد. او چند سال در صحن مقدس کاظمین، درس خارج می‌گفت، و جمع زیادی از پژوهشگران علوم دینی، و طلبه‌های فاضل، در حوزه درس او شرکت می‌کردند.[۱۰]

شیخ محمدتقی در کربلا

آیت الله محمدتقی، بعد از چند سال اقامت در کاظمین، عازم حوزه کربلا شد و در آن جا رحل اقامت افکند. شاگرد برجسته‌اش که اینک، به عنوان یکی از برازنده‌ترین مجتهدان مکتب درسی او شناخته می‌شد، فراق و دوری استادش را برنتابید و بار دیگر، به همراه خانواده و فرزندان، راهی کربلا شد، و دیگر بار، به محضر استادش شتافت و در درس های فقه و اصول او شرکت نمود و خودش نیز حوزه درسی مستقلی تشکیل داد.

در سال (1338 هـ.ق) میرزا محمدتقی شیرازی، که در غیرت دینی و مبارزه با استعمار انگلیس، و تحقیق و ژرف اندیشی، از اسوه‌های برجسته فقه، اصول و سیاست اسلامی ‌بود، دیده از جهان فروبست و جهان اسلام را به سوک نشاند.[۱۱]

آخرین پایگاه دانش

شیخ کاظم شیرازی، بعد از رحلت استادش، به سبب اصرار جمعی از بزرگان نجف، به حوزه نجف رفت و بلافاصله حوزه درس او رونق بسزائی یافت و تدریس او شهرت پیدا کرد و در ردیف فقیهان نخبه و اصولین حوزه نجف بشمار آمد.[۱۲]

او در روزگار مرجعیت جهانی آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی، یکی از نزدیکترین یاران سید و از موثرترین و مهمترین اعضای شورای استفتاء آیت الله اصفهانی بود و جواب بیشتر استفتائاتی که از محضرت آیت الله اصفهانی می‌شد، توسط شیخ محمدکاظم شیرازی، با خط زیبای او نوشته می‌شد و سید بعد از مطالعه، آن ها را امضا و مهر می‌کرد.[۱۳]

یک بار از حضرت آیت الله وحید خراسانی که از مدرسان حوزه قم و مراجع تقلید است شنیدم که فرمود: من در اواخر عمر سید ابوالحسن اصفهانی، به نجف رفتم و در جلسه شورای استفتاء آیت الله اصفهانی، بزرگان و برجستگان علمی ‌نجف را دیدم، که یکی از آنان استاد مسلم فقه و اصول، آیت الله شیخ کاظم شیرازی بود.[۱۴]

شاگردان

علامه شیخ کاظم شیرازی در اثر جدیت و داشتن استعداد سرشار و اندیشه ژرف، حوزه تدریسش، از مهمترین حوزه‌های درس در نجف اشرف بود. گروه زیادی از دانش طلبان، از محضر پرفیض او بهره‌مند شده و یا از ایشان اجازه روایتی دریافت نموده‌اند. اینک نام گروهی از آنان را که در کتاب‌های تراجم بدان اشاره شده می‌آوریم.

  • 1. آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی؛
  • 2. علامه شیخ محمدتقی جعفری، فیلسوف شرق در عصر اخیر.
  • 3. بانوی مجتهده، بی‌بی نصرت امین اصفهانی، که در حوزه نجف در درس او حاضر و از استادش اجازه روایت دارد.[۱۵]
  • 4. شیخ محمد کرباسی اصفهانی،
  • 5. شیخ راضی کاظمینی، که از بزرگان و یکی از امامان جماعت صحن کاظمین بود.
  • 6. میرزا حسن حائری.
  • 7. محمدحسین بیرجندی قائنی، که در سال‌های اخیر، در بیرجند از دنیا رفت.
  • 8. محمدرضا طبسی، و صاحب کتاب «اثبات الرجعه»؛
  • 9. آیت الله بهاءالدین محلاتی، که از استادش اجازه اجتهاد داشت.[۱۶]
  • 10. آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی دام عزه العالی.

از منظر صاحب نظران

شخصیت علمی‌ و کمالات روحی این فقیه بزرگ و اصولی متبحر، آن چنان والا بود که تمامی ‌ترجمه نویسان، که در این دانش قلم رانده‌اند، از او ستایش کرده و مقام شامخ او را ارج نهاده‌اند. آیت الله سید محمدمهدی اصفهانی، که یکی از عالمان برجسته و از رجال شناسان سده چهاردهم هجری است، در کتاب ارزشمند و ماندگار خود، به نام «احسن الودیعه فی تراجم مشاهیر مجتهدین» نوشته است: و اتفاقاً تألیف این کتاب، در زمان حیات شیخ محمدکاظم شیرازی، در سال (1348 هـ.ق) نوشته شده است.

وی درباره مقام رفیع او می‌نویسد: او اینک (در سال 1347 هـ.ق) یکی از بزرگترین مجتهدان و فقیهان روزگار ما است. از منظر زهد و تقوا جایگاه بس بلندی دارد. جمعی از عالمان و طلاب حوزه نجف در مجلس درسش حاضر می‌شوند. بسیار خوش بیان، دارای خط زیبا، تعامل اجتماعی او با مردم و طلاب بسیار نیکو، در گفتگو و مباحثه با دیگران با انصاف و نیک روش و دارای سیمای تابناکی بود. در مسائل علمی ‌دارای دقت فراوان بود، با طلاب به گونه یک پدر برخورد می‌کرد و دارای ذوق سالم بود.[۱۷]

استاد محمدتقی جعفری در فضل و کمال استادش می‌گوید: «اولین درس من، خارج درس حاج شیخ کاظم شیرازی بود. آن بزرگوار، از نظر اخلاق، یک مربی نمونه و متین بود، و بدین سبب درس سازنده‌ای داشت. ایشان بسیار مورد عنایت آیات و مراجع عظام، به ویژه آیت الله میرزا محمدتقی شیرازی بود. مقداری از مکاسب و طهارت را در خدمت ایشان خواندم و یک دوره کتاب طهارت را در مدرسه مشهور قوام، درس گفتند».[۱۸]

رحلت آیت الله اصفهانی

آیت الله العظمی‌ سید ابوالحسن اصفهانی، که مرجعیت او در روزگار خویش تقریبا منحصر به فرد بود، هنگامی‌ که در سال 1365 هـ.ق از دنیا رفت، مسئولیت مرجعیت شیعه، به عهده آیت الله شیخ کاظم شیرازی قرار گرفت، و جمع زیادی از فضلا، مردم عراق و یاران و به ویژه خطه فارس، در امر تقلید به ایشان رجوع کردند.[۱۹]

آیت الله بهاءالدین محلاتی در منزل استادش می‌گوید: در میان مراجع، مرجعی که توانسته فرمایشات شیخ انصاری را درک نماید، مرحوم شیخ محمدکاظم شیرازی است. ایشان حاشیه‌ای بر مکاسب دارند که توسط نوه ایشان، آقا سید رضی شیرازی، اخیراً چاپ و منتشر شده است.[۲۰]

به هر حال، مرجعیت ایشان چندان طول نکشید، چون بعد از دو سال، پس از رحلت آیت الله اصفهانی، ایشان نیز از دنیا رفت، و مرجعیت آیت الله بروجردی مطرح شد و جهان شیعه در تقلید به ایشان رجوع کردند.

هجرت به قم

آیت الله محمدکاظم شیرازی، در سال 1366 هـ.ق یک سال قبل از رحلت، به مقصد زیارت مرقد منور حضرت امام رضا علیه السلام و حضرت معصومه علیهاالسلام عازم ایران شد، دنباله سخن از مرحوم محمد رازی که خود نظاره‌گر، ورود ایشان به قم بوده، چنین است: آیت الله شیخ کاظم شیرازی که از مراجع بزرگ نجف است، هنگام ورود به شهر قم، از طرف مراجع تقلید، آیات عظام: بروجردی، حجت، خوانساری، صدر، فیض، و گروه زیادی از فضلا و طلاب، مورد استقبال قرار گرفت، و ایشان به منزل آیت الله فیض قمی ‌وارد شد.[۲۱]

آثار علمی‌

شیخ محمدکاظم شیرازی، که صاحب اندیشه نیرومند و استعداد خدادادی در فهم مسائل علمی ‌بود، در زمینه اصول و فقه، صاحب آثار فراوانی است، که ترجمه نگاران در شرح حال او چنین یادآوری کرده‌اند: «حواشی استدلالی بر عروه الوثقی، «تعلیقه بر رسائل» و تألیف مستقل دیگر در مباحث الفاظ و ادله عقلیه، در علم اصول فقه، «تعلیقات بر فرائد الاصول» آیت الله نایینی و «حواشی بر درر» شیخ عبدالکریم حائری و حاشیه مفصلی بر مکاسب شیخ مرتضی انصاری به نام «بلغه الطالب فی حاشیه المکاسب».

در میان این آثار، فقط کتاب اخیر، به زینت چاپ آراسته شده و دو جلد است؛ جلد اولش در سال 1356 تمام شده. شیرازی در این کتاب گاهی آرا صاحب «مکاسب» را توضیح می‌دهد و گاهی هم، بدان اشکال می‌کند. اما نظرات ابتکاری و ابداعات علمی، که جدید و نو باشد مشاهده نشده؛ و متأسفانه از آثار دیگر ایشان اطلاع در دست نیست و ظاهراً هیچ کدام چاپ نشده است.[۲۲]

هجرت آخرین

آیت الله شیخ محمدکاظم شیرازی، فقیه و اصولی متبحر و فرهیخته، مرجع نامور شیعه، و معلم اخلاق، بعد از تحمل سال ها رنج و هجرت به شهرهای مختلف، برای کسب علم و کمال، عاقبت در سال 1367 هـ.ق) پس از گذشت 75 بهار از عمر پربرکتش، جان عرشی او از قالب جسم به سوی جانان پرکشید و چشم از این جهان فروبست. هنگامی ‌که خبر رحلت او در نجف منتشر شد، این شهر یک پارچه سوگوار شد و خیل طلاب، فضلا، مراجع و مردم نجف، در تشییع جنازه‌اش شرکت کردند.

بعد از این که حضرت آیت الله سید جعفر بحرالعلوم، بر پیکر مقدس او نماز گذارد، در یکی از حجره‌های صحن مقدس علوی، در جوار مرقد مطهر مولا و مقتدایش امیرالمؤمنین علی علیه السلام، رخ در نقاب خاک کشید. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.[۲۳]

پانویس

  1. احسن الودیعه، بخش دوم، ص 278، چاپ دوم، سال 1388 هـ.ق؛ المسلسلات، ج 2، ص 165، چاپ کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، چاپ سال 1416 هـ.ق؛ علمای معاصرین، ص 241، چاپ قدیم؛ دانشمندان و سخن سرایان فارس، ج 4، ص 232، چاپ 1340 ش.
  2. همان. مقدمه بلغه الطالب فی حاشیه المکاسب، چاپ سال 1370 هـ.ق.
  3. مقدمه بلغه الطالب فی حاشیه المکاسب، چاپ (1307 هـ.ق) ص 1 و 2؛ احسن الدودیعه، بخش دوم، ص 278.
  4. همان.
  5. مقدمه بلغه الطالب؛ احسن الودیعه، بخش 2، ص 278.
  6. همان.
  7. احسن الودیعه، بخش 2، ص 278؛ المسلسلات، ج 2، ص 165.
  8. فوائد الرضویه، ص 484.
  9. مقدمه بلغه الطالب فی حاشیه المکاسب، سید علی شبر.
  10. احسن الودیعه، بخش 2، ص 278؛ المسلسلات، ج 2، ص 165؛ مقدم بلغه الطالب.
  11. احسن الودیعه، بخش 2، ص 279؛ علماء معاصرین، ص 241؛ و علماء بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی ص 388؛ چاپ معارف اسلامی‌ قم، سال 1364؛ داستان‌هایی از زندگی علما، ص 83، نشر برگزیده 1372.
  12. مقدمه بلغه الطالب؛ احسن الودیعه، بخش 2، ص 279.
  13. همان.
  14. به نقل از نگارنده مقاله.
  15. بانوی مجتهده ایرانی، ص 36، چاپ دوم، پاییز 1372 ش.
  16. المسلسلات، ج 2، ص 165؛ ماضی النجف و حاضرها، ج 3، ص 237، چاپ 1406 هـ.ق؛ مجله حوزه، ش 19، ص 150، فروردین 1366؛ مردی بزرگ از خطه فارس، گروه تحقیق حوزه علمیه قم، ص 116، چاپ 1367 ش.
  17. احسن الودیعه، بخش 2، ص 280.
  18. مجله حوزه، ش 19، ص 19.
  19. بلغه الطالب.؛ و آیت الله انصاری شیرازی.
  20. مردی از خطه فارس، ص 118.
  21. گنجینه دانشمندان، ج 1، ص 271.
  22. المسلسلات، ج 2، ص 167؛ بلغه الطالب، فی الحاشیه المکاسب، چاپ 1370 هـ.ق.
  23. المسلسلات، ج 2، ص 167. مقدمه بلغه الطالب فی حاشیه المکاسب.