عبدالله بن بدیل: تفاوت بین نسخهها
(اضافه کردن رده) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | ==نگاهی کوتاه به عبدالله بن بدیل== | |
− | |||
− | |||
− | |||
عبدالله بُدَيل بن ورقاء الخزاعى، قاضى نورالله گفت كه در كتاب «استيعاب» مذكور است كه عبدالله با پدر خود پيش از [[فتح مكه]] مسلمان شدند و او بزرگ خزاعه بود و خزاعه عيبه حضرت پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم يعنى موضع سرّ آن حضرت بودند. عبدالله در غزاى [[حنين]] و [[طائف]] و [[تبوک]] حاضر بود و او را قدر و بزرگى تمام بود و در حرب صفين با برادرش عبدالرحمن شهيد شد و در آن روز امير پيادگان لشكر حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام بود و از اكابر اصحاب او بود. و از شعبى روايت كرده كه عبدالله بن بديل در حرب صفين دو زره پوشيده بود و دو شمشير داشت و اهل شام را به شمشير مىزد و مىگفت: | عبدالله بُدَيل بن ورقاء الخزاعى، قاضى نورالله گفت كه در كتاب «استيعاب» مذكور است كه عبدالله با پدر خود پيش از [[فتح مكه]] مسلمان شدند و او بزرگ خزاعه بود و خزاعه عيبه حضرت پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم يعنى موضع سرّ آن حضرت بودند. عبدالله در غزاى [[حنين]] و [[طائف]] و [[تبوک]] حاضر بود و او را قدر و بزرگى تمام بود و در حرب صفين با برادرش عبدالرحمن شهيد شد و در آن روز امير پيادگان لشكر حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام بود و از اكابر اصحاب او بود. و از شعبى روايت كرده كه عبدالله بن بديل در حرب صفين دو زره پوشيده بود و دو شمشير داشت و اهل شام را به شمشير مىزد و مىگفت: | ||
سطر ۱۰: | سطر ۷: | ||
مَشْىَ الْجِمالِ فى حِياضِ المَنْهَلِ × وَاللّهُ يَقْضْي مايَشآءُ وَ يَفْعَلُ | مَشْىَ الْجِمالِ فى حِياضِ المَنْهَلِ × وَاللّهُ يَقْضْي مايَشآءُ وَ يَفْعَلُ | ||
− | و همچنان شمشير مىزد و مبارز مىانداخت تا به [[معاويه]] رسيد و او را از جاى خود برداشت و اصحاب او را كه در حوالى او بودند متفرق ساخت بعد از آن اصحاب او اتفاق نموده او را سنگباران كردند و تير و شمشير در او ريختند تا شهيد شد. پس معاويه و عبداللّه بن عامر كه با هم ايستاده بودند بر سر كشته او آمدند و عبدالله عامر عمامه خود را فى الحال بر روى او پوشيد و رحمت بر او كرد و معاويه به قصد آن كه گوش و بينى او را ببرد فرمود كه روى او را باز كنند، عبدالله قسم ياد كرد كه تا جان در بدن من باشد نخواهم گذاشت كه به او تعرضى رسانيد، معاويه گفت: روى او را باز كنيد كه ما او را به عبدالله عامر بخشيديم، چون عمامه از روى او برداشتند و معاويه را نظر بر يال و كوپال او افتاد گفت: به خدا سوگند كه آن قوچ قوم خود بود خدايا مرا ظفر ده بر اشتر و اشعث بن قيس كه مانند اين مرد در ميان لشكر على نيست مگر آن دو مرد. بعد از آن معاويه گفت: محبت قبيله خزاعه با على به مرتبهاى است كه اگر زنان ايشان توانستندى كه با دشمن او جنگ كنند تقصير نكردندى تا به مردان چه رسد انتهى. | + | و همچنان شمشير مىزد و مبارز مىانداخت تا به [[معاويه]] رسيد و او را از جاى خود برداشت و اصحاب او را كه در حوالى او بودند متفرق ساخت بعد از آن اصحاب او اتفاق نموده او را سنگباران كردند و تير و شمشير در او ريختند تا شهيد شد. پس معاويه و عبداللّه بن عامر كه با هم ايستاده بودند بر سر كشته او آمدند و عبدالله عامر عمامه خود را فى الحال بر روى او پوشيد و رحمت بر او كرد و معاويه به قصد آن كه گوش و بينى او را ببرد فرمود كه روى او را باز كنند، عبدالله قسم ياد كرد كه تا جان در بدن من باشد نخواهم گذاشت كه به او تعرضى رسانيد، معاويه گفت: روى او را باز كنيد كه ما او را به عبدالله عامر بخشيديم، چون عمامه از روى او برداشتند و معاويه را نظر بر يال و كوپال او افتاد گفت: به خدا سوگند كه آن قوچ قوم خود بود خدايا مرا ظفر ده بر اشتر و اشعث بن قيس كه مانند اين مرد در ميان لشكر على نيست مگر آن دو مرد. بعد از آن معاويه گفت: محبت قبيله خزاعه با على به مرتبهاى است كه اگر زنان ايشان توانستندى كه با دشمن او جنگ كنند تقصير نكردندى تا به مردان چه رسد انتهى.<ref>[[مجالس المؤمنين]]، 1/255، [[الاستيعاب]]، 3/872.</ref> |
فقير گويد: كه منتهى مىشود به عبدالله بن بُدَيل، نَسَب شيخ امام سعيد قدوة المفسّرين ترجمان كلامالله مجيد جناب حسين بن على بنْ محمد بن احمد الخزاعى مشهور به [[شيخ ابوالفتوح رازى]] صاحب «[[روض الجنان]]» در تفسير قرآن و جد او محمد بن احمد و جد جدش احمد و عموى پدرش عبدالرحمن بن احمد بن الحسين الخزاعى النيشابورى نزيل رى مشهور به مفيد نيشابورى و پسر او ابوالفتوح محمد بن الحسين و پسر خواهرش احمد بن محمد تمامى از علما و فضلا مىباشند. | فقير گويد: كه منتهى مىشود به عبدالله بن بُدَيل، نَسَب شيخ امام سعيد قدوة المفسّرين ترجمان كلامالله مجيد جناب حسين بن على بنْ محمد بن احمد الخزاعى مشهور به [[شيخ ابوالفتوح رازى]] صاحب «[[روض الجنان]]» در تفسير قرآن و جد او محمد بن احمد و جد جدش احمد و عموى پدرش عبدالرحمن بن احمد بن الحسين الخزاعى النيشابورى نزيل رى مشهور به مفيد نيشابورى و پسر او ابوالفتوح محمد بن الحسين و پسر خواهرش احمد بن محمد تمامى از علما و فضلا مىباشند. | ||
سطر ۱۸: | سطر ۱۵: | ||
==پانویس == | ==پانویس == | ||
<references /> | <references /> | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
+ | ==منابع== | ||
حاج شیخ عباس قمی, منتهی الامال، قسمت اول، باب سوم، در تاريخ حضرت علي عليه السلام | حاج شیخ عباس قمی, منتهی الامال، قسمت اول، باب سوم، در تاريخ حضرت علي عليه السلام | ||
[[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]] | [[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]] |
نسخهٔ ۱۷ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۰۵
نگاهی کوتاه به عبدالله بن بدیل
عبدالله بُدَيل بن ورقاء الخزاعى، قاضى نورالله گفت كه در كتاب «استيعاب» مذكور است كه عبدالله با پدر خود پيش از فتح مكه مسلمان شدند و او بزرگ خزاعه بود و خزاعه عيبه حضرت پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم يعنى موضع سرّ آن حضرت بودند. عبدالله در غزاى حنين و طائف و تبوک حاضر بود و او را قدر و بزرگى تمام بود و در حرب صفين با برادرش عبدالرحمن شهيد شد و در آن روز امير پيادگان لشكر حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام بود و از اكابر اصحاب او بود. و از شعبى روايت كرده كه عبدالله بن بديل در حرب صفين دو زره پوشيده بود و دو شمشير داشت و اهل شام را به شمشير مىزد و مىگفت:
لَمْ يَبْقَ اِلا النَّصْرُوَ التَّوَكُّلُ × ثُمَّ الَّتمَشّي فِي الرَّعيلِ الاَوَّلِ
مَشْىَ الْجِمالِ فى حِياضِ المَنْهَلِ × وَاللّهُ يَقْضْي مايَشآءُ وَ يَفْعَلُ
و همچنان شمشير مىزد و مبارز مىانداخت تا به معاويه رسيد و او را از جاى خود برداشت و اصحاب او را كه در حوالى او بودند متفرق ساخت بعد از آن اصحاب او اتفاق نموده او را سنگباران كردند و تير و شمشير در او ريختند تا شهيد شد. پس معاويه و عبداللّه بن عامر كه با هم ايستاده بودند بر سر كشته او آمدند و عبدالله عامر عمامه خود را فى الحال بر روى او پوشيد و رحمت بر او كرد و معاويه به قصد آن كه گوش و بينى او را ببرد فرمود كه روى او را باز كنند، عبدالله قسم ياد كرد كه تا جان در بدن من باشد نخواهم گذاشت كه به او تعرضى رسانيد، معاويه گفت: روى او را باز كنيد كه ما او را به عبدالله عامر بخشيديم، چون عمامه از روى او برداشتند و معاويه را نظر بر يال و كوپال او افتاد گفت: به خدا سوگند كه آن قوچ قوم خود بود خدايا مرا ظفر ده بر اشتر و اشعث بن قيس كه مانند اين مرد در ميان لشكر على نيست مگر آن دو مرد. بعد از آن معاويه گفت: محبت قبيله خزاعه با على به مرتبهاى است كه اگر زنان ايشان توانستندى كه با دشمن او جنگ كنند تقصير نكردندى تا به مردان چه رسد انتهى.[۱]
فقير گويد: كه منتهى مىشود به عبدالله بن بُدَيل، نَسَب شيخ امام سعيد قدوة المفسّرين ترجمان كلامالله مجيد جناب حسين بن على بنْ محمد بن احمد الخزاعى مشهور به شيخ ابوالفتوح رازى صاحب «روض الجنان» در تفسير قرآن و جد او محمد بن احمد و جد جدش احمد و عموى پدرش عبدالرحمن بن احمد بن الحسين الخزاعى النيشابورى نزيل رى مشهور به مفيد نيشابورى و پسر او ابوالفتوح محمد بن الحسين و پسر خواهرش احمد بن محمد تمامى از علما و فضلا مىباشند.
وَ هوَ رَحمهُ اللّهُ معدِنُ الْعِلْمِ وَ مَحْتِدُهُ شَرَفٌتَت ابَعَك ابِرٌعَنْك ابِرٍكَالرُمْحِ اَنْبُوبا عَلى اَنْبوبٍ؛ و اين بزرگوار از مشايخ ابن شهر آشوب است و قبر شريفش در جوار حضرت عبدالعظيم حسنی در رى در صحن امامزاده حمزه است.
پانویس
- ↑ مجالس المؤمنين، 1/255، الاستيعاب، 3/872.
منابع
حاج شیخ عباس قمی, منتهی الامال، قسمت اول، باب سوم، در تاريخ حضرت علي عليه السلام