آیه ۱ حمد: تفاوت بین نسخهها
سطر ۷: | سطر ۷: | ||
|سوره= حمد | |سوره= حمد | ||
|شماره سوره= 1 | |شماره سوره= 1 | ||
+ | |جزء=1 | ||
|نزول = مکه | |نزول = مکه | ||
}} | }} |
نسخهٔ ۱۳ سپتامبر ۲۰۱۵، ساعت ۱۲:۰۴
<<1 | آیه 1 سوره حمد | 2>> | |||||||||||||
|
ترجمه های فارسی
الهی قمشهای
به نام خداوند بخشنده مهربان
انصاریان
|به نام خدا که رحمتش بیاندازه است و مهربانیاش همیشگی.
فولادوند
|به نام خداوند رحمتگر مهربان
آیتی
به نام خداى بخشاينده مهربان
مکارم شیرازی
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
ترجمه های انگلیسی(English translations)
== Qarai
|-| Shakir=
|-| Pickthall=
|-| yusufali===
- برای مشاهده ترجمه های بیشتر آیه، سایت قرآن را کلیک کنید.
معنی کلمات و عبارات
«بِسْمِ»: فراهم آمده است از (بِ) و (اِسْمِ). یعنی: کارم را با نام خدا آغاز میکنم؛ نه به نام چیز دیگری، و نه به فرمان دل یا کس دیگری. واژه (اِسْم) از ماده (سُمُوّ) به معنی عُلُوّ، یا (وسم) به معنی علامت و نشانه است. «اللهِ»: اسم خاصّ است برای خدا. اصل آن (إِلاه) بوده و مصدری است بر وزن (فِعال) به معنی مفعول، یعنی (مَأْلُوه) به معنی معبود میباشد. همان گونه که مصدر (خَلْق) به معنی مخلوق است (نگا: لقمان / ). «الرَّحْمنِ»: دارای مهر فراوان (نگا: أعراف / . «الرَّحِیمِ»: دارای مهر همیشگی. [۱]
تفسیرهای فارسی
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«1» بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشندهى مهربان.
نكتهها:
در ميان اقوام و ملل مختلف، رسم است كه كارهاى مهم و با ارزش را به نام بزرگى از بزرگان خويش كه مورد احترام و علاقهى آنهاست، شروع مىكنند تا آن كار ميمون و مبارك گردد و به انجام رسد. البتّه آنان بر اساس اعتقادات صحيح يا فاسد خويش عمل مىكنند.
گاهى به نام بتها وطاغوتها وگاهى با نام خدا و به دست اولياى خدا، كار را شروع مىكنند.
چنانكه در جنگ خندق، اوّلين كلنگ را رسول خدا صلى الله عليه و آله بر زمين زد. «1»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» سر آغاز كتاب الهى است. «بِسْمِ اللَّهِ» نه تنها در ابتداى قرآن، بلكه در آغاز تمام كتابهاى آسمانى بوده است. در سر لوحهى كار و عمل همهى انبيا «بِسْمِ اللَّهِ» قرار داشت. وقتى كشتى حضرت نوح در ميان امواج طوفان به راه افتاد، نوح عليه السلام به ياران خود گفت: سوار شويد كه «بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها» «2» يعنى حركت و توقّف اين كشتى با نام خداست. حضرت سليمان عليه السلام نيز وقتى ملكه سبا را به ايمان فراخواند، دعوتنامه خود را با جملهى «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» «3» آغاز نمود.
حضرت على عليه السلام فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ»، مايه بركت كارها و ترك آن موجب نافرجامى است.
همچنين آن حضرت به شخصى كه جملهى «بسم اللَّه» را مىنوشت، فرمود: «جودها» آنرا نيكو بنويس. «4»
بر زبان آوردن «بِسْمِ اللَّهِ» در شروع هر كارى سفارش شده است؛ در خوردن و خوابيدن
______________________________
(1). بحار، ج 20 ص 218.
(2). هود، 41.
(3). نمل، 30.
(4). كنزالعمّال، ح 29558.
تفسير نور، ج1، ص: 23
ونوشتن، سوارشدن بر مركب ومسافرت وبسيارى كارهاى ديگر. حتّى اگر حيوانى بدون نام خدا ذبح شود، مصرف گوشت آن حرام است و اين رمز آن است كه خوراك انسانهاى هدفدار و موحّد نيز بايد جهت الهى داشته باشد.
در حديث مىخوانيم: «بِسْمِ اللَّهِ» را فراموش نكن، حتّى در نوشتن يك بيت شعر. و رواياتى در پاداش كسى كه اوّلين بار «بسم اللَّه» را به كودك ياد بدهد، وارد شده است. «1»
سؤال: چرا در شروع هر كارى «بِسْمِ اللَّهِ» سفارش شده است؟
پاسخ: «بِسْمِ اللَّهِ»* آرم ونشانهى مسلمانى است وبايد همه كارهاى او رنگ الهى داشته باشد.
همان گونه كه محصولات و كالاهاى ساخت يك كارخانه، آرم و علامت آن كارخانه را دارد؛ خواه به صورت جزيى باشد يا كلّى. مثلًا يك كارخانه چينى سازى، علامت خود را روى تمام ظروف مىزند، خواه ظرفهاى بزرگ باشد يا ظرفهاى كوچك. يا اينكه پرچم هر كشورى هم بر فراز ادارات و مدارس و پادگانهاى آن كشور است و هم بر فراز كشتىهاى آن كشور در درياها، و هم بر روى ميز ادارى كارمندان.
سؤال: آيا «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» آيهاى مستقل است؟
پاسخ: به اعتقاد اهلبيت رسول اللّه عليهم السلام كه صد سال سابقه بر ساير رهبران فقهى مذاهب دارند و در راه خدا به شهادت رسيده و در قرآن نيز عصمت و پاكى آنها به صراحت بيان شده است، آيه «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» آيهاى مستقل و جزء قرآن است. فخر رازى در تفسير خويش شانزده دليل آورده كه «بسم اللَّه» جزء سوره است. آلوسى نيز همين اعتقاد را دارد. در مسند احمد نيز «بسم اللَّه» جزء سوره شمرده شده است. «2» برخى از افراد كه بسماللَّه را جزء سوره ندانسته و يا در نماز آن را ترك كردهاند، مورد اعتراض واقع شدهاند. در مستدرك حاكم آمده است: روزى معاويه در نماز «بسم اللَّه» نگفت، مردم به او اعتراض كردند كه «أ سرقت أم نيست»، آيه را دزديدى يا فراموش كردى؟! «3»
امامان معصوم عليهم السلام اصرار داشتند كه در نماز، بسماللَّه را بلند بگويند. امام باقر عليه السلام در مورد
______________________________
(1). تفسيربرهان، ج 1، ص 43.
(2). مسند احمد، ج 3، ص 177 و ج 4، ص 85.
(3). مستدرك، ج 3، ص 233.
تفسير نور، ج1، ص: 24
كسانى كه «بسم اللَّه» را در نماز نمىخواندند و يا جزء سوره نمىشمردند، مىفرمود: «سرقوا اكرم آية» «1» بهترين آيه قرآن را به سرقت بردند. در سنن بيهقى در ضمن حديثى آمده است: چرا بعضى «بسماللَّه» را جزء سوره قرار ندادهاند! «2»
شهيد مطهّرى قدس سره در تفسير سوره حمد، ابن عباس، عاصم، كسايى، ابنعمر، ابنزبير، عطاء، ابنطاووس، فخررازى وسيوطى را از جمله كسانى معرّفى مىكند كه بسم اللَّه را جزء سوره مىدانستند.
در تفسير قرطبى از امام صادق عليه السلام نقل شده است: «بسماللَّه» تاج سورههاست. تنها در آغاز سوره برائت (سوره توبه) «بسماللَّه» نيامده و اين به فرموده حضرت على عليه السلام به خاطر آن است كه «بسم الله» كلمه امان و رحمت است، واعلام برائت از كفّار و مشركان، با اظهار محبّت ورحمت سازگار نيست. «3»
سيماى «بِسْمِ اللَّهِ»
1. «بِسْمِ اللَّهِ» نشانگر رنگ وصبغهى الهى وبيانگر جهتگيرى توحيدى ماست. «4»
2. «بِسْمِ اللَّهِ» رمز توحيد است وذكر نام ديگران به جاى آن رمز كفر، و قرين كردن نام خدا بانام ديگران، نشانهى شرك. نه در كنار نام خدا، نام ديگرى را ببريم ونه به جاى نام او. «5»
3. «بِسْمِ اللَّهِ» رمز بقا ودوام است. زيرا هرچه رنگ خدايى نداشته باشد، فانى است. «6»
4. «بِسْمِ اللَّهِ» رمز عشق به خدا وتوكّل به اوست. به كسىكه رحمان و رحيم است عشق مىورزيم و كارمان را با توكّل به او آغاز مىكنيم، كه بردن نام او سبب جلب رحمت است.
5. «بسماللَّه» رمز خروج از تكبّر و اظهار عجز به درگاه الهى است.
6. «بسماللَّه» گام اوّل در مسير بندگى و عبوديّت است.
______________________________
(1). بحار، ج 85، ص 20.
(2). سنن بيهقى، ج 2، ص 50.
(3). تفسير مجمعالبيان و فخررازى.
(4). امام رضا عليه السلام مىفرمايد: بسماللَّه يعنى نشان بندگى خدا را بر خود مىنهم. تفسير نورالثقلين.
(5). نه فقط ذات او، بلكه نام او نيز از هر شريكى منزّه است؛ «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى» حتّى شروع كردن كار به نام خدا و محمد صلى الله عليه و آله ممنوع است. اثباتالهداة، ج 7، ص 482.
(6). «كُلُّ شَيْءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ» قصص، 88.
تفسير نور، ج1، ص: 25
7. «بسماللَّه» مايه فرار شيطان است. كسى كه خدا را همراه داشت، شيطان در او مؤثّر نمىافتد.
8. «بسماللَّه» عامل قداست يافتن كارها و بيمه كردن آنهاست.
9. «بسماللَّه» ذكر خداست، يعنى خدايا! من تو را فراموش نكردهام.
10. «بسماللَّه» بيانگر انگيزه ماست، يعنى خدايا هدفم تو هستى نه مردم، نه طاغوتها ونه جلوهها و نه هوسها.
11. امام رضا عليه السلام فرمود: «بسماللَّه» به اسم اعظم الهى، از سياهى چشم به سفيدى آن نزديكتر است. «1»
پيامها:
1- «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» در آغاز سوره، رمز آن است كه مطالب سوره، از مبدأ حقّ و مظهر رحمت نازل شده است.
2- «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» در آغاز كتاب آسمانى، يعنى هدايت تنها با استعانت از او محقّق مىشود. «2»
3- «بِسْمِ اللَّهِ» كلامى كه سخن خداوند با مردم و سخن مردم با خدا، با آن شروع مىشود.
4- رحمت الهى همچون ذات او ابدى و هميشگى است. «اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
5- بيان رحمت الهى در قالبهاى گوناگون، نشانهى اصرار بر رحمت است. (هم قالب «رحمن»، هم قالب «رحيم») «الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
6- شايد آوردن كلمه رحمان و رحيم در آغاز كتاب، نشانه اين باشد كه قرآن جلوهاى از رحمت الهى است، همان گونه كه اصل آفرينش و بعثت جلوه
______________________________
(1). تفسير راهنما.
(2). شايد معناى اينكه مىگويند: تمام قرآن در سوره حمد، و تمام سوره حمد در بسماللَّه، و تمام بسماللَّه در حرف (باء) خلاصه مىشود، اين باشد كه آفرينش هستى و هدايت آن، همه با استمداد از اوست. چنانكه رسالت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز با نام او آغاز گرديد. «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ»
تفسير نور، ج1، ص: 26
لطف ورحمت اوست. «الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
تفسير اثنا عشرى ج1 32
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ (1)
بنام خداى بخشنده مهربان در منهج: مروى است كه خداى تعالى صد و چهار كتاب از آسمان نازل فرموده كه از ميان آنها تورات و انجيل و زبور و قرآن را برگزيد و علوم جميع كتب را در آن درج، و بعد از ميان اين چهار كتاب قرآن را اختيار و تمام بركات و ثواب و علوم را در قرآن منطوى ساخت، و آنگاه جميع علوم و بركات و حقايق قرآن را در سورههاى مفصله منطوى ساخت، و همه آن معارف و بركات و مثوبات را در سوره فاتحة الكتاب جمع فرمود. پس هر كه اين سوره مباركه را بخواند، چنان است كه تمام كتب سماوى را تلاوت نموده است. و اطلاع بر معنى آن، مانند اطلاع بر جميع كتب است. «1» و لذا ابن عباس روايت نموده از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام كه فرمود: لو كتبت معانى الفاتحة لا و قرت سبعين بعيرا «2» يعنى: اگر بنويسم معانى و حقائق فاتحه را، هر آينه هفتاد شتر از شرح آن بار شود.
و نيز ابن عباس نقل نموده كه حضرت امير المؤمنين عليه السّلام از اول شب تا وقت صبح براى من تفسير فاتحة الكتاب مىفرمود و هنوز از تفسير باء نگذشته بود. بعد از آن فرمود: انا نقطة تحت الباء: من نقطه زير باء مىباشم، يعنى نقطه و مركز علوم اولين و آخرين هستم. «3» بزرگان تحقيقى در اين قسمت نمودهاند.
تفسير اللّه: لفظ جلاله «اللّه» نام نامى ذات واجب الوجود بالذات است
______________________________
(1) منهج الصادقين، جلد اوّل، صفحه 23- تفسير بصائر، جلد اوّل صفحه 24، بنقل از مدارك التنزيل (با اندكى تفاوت)
(2) تفسير برهان، جلد اوّل صفحه 3، حديث دوّم (با اختلاف اندكى در تعبير)
(3) تفسير بصائر، جلد اوّل، صفحه 187 و 188 بنقل از ينابيع المودة، صفحه 69 و 408.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 31
كه مستجمع تمام صفات كماليّه و منزه از كليه نقايص و قابل پرستش و ستايش باشد. پس تمام اسماء و صفات حسنى در لفظ جلاله مندرج، و لذا اعظم اسماء الهى است؛ چنانچه در تفسير صافى از حضرت امير المؤمنين عليه السلام مروى است كه فرمود: اللّه اعظم اسم من اسماء اللّه عزّ و جلّ لا يسمّى به غيره. «1» و ابن بابويه در معانى الاخبار در ذيل حديثى از حضرت امام حسن عسكرى عليه السّلام روايت نموده كه در معنى «بسم اللّه» فرمود: استعانت جويم بر تمام امور به خدائى كه سزاوار پرستش نيست مگر ذات او؛ فرياد رسى كه هرگاه اغاثه شود و اجابت كنندهاى كه هرگاه خوانده شود.
اين همان مطلبى است كه شخصى از حضرت صادق عليه السّلام سؤال نمود كه: مرا دلالت نما بر خدا، چيست او. پس به تحقيق زياد شده است مجادله مجادله كنندگان و مرا متحير ساختند؟ حضرت فرمود: اى بنده خدا، آيا كشتى هرگز سوار شدهاى؟ عرض كرد: بلى. فرمود: آيا كشتىات شكسته شده زمانى كه كشتى ديگر براى نجات نباشد و شناورى هم نباشد تا تو را رهائى دهد؟ عرض كرد: بلى. فرمود آيا تعلق دارد قلب تو در آن زمان به اينكه شيئى قادر باشد بر اينكه تو را از ورطه هلاكت خلاص كند؟ عرض كرد: بلى. فرمود: همان شيء اللّه قادر است بر نجات دادن وقتى كه نجات دهندهاى نباشد و قادر است بر فريادرسى زمانى كه فريادرسى نباشد. «2» تفسير رحمن و رحيم: در منهج از حضرت صادق عليه السّلام مروى است كه فرمود: «رحمن» اسمش خاص است، يعنى لفظ آن را بر غير خدا اطلاق نكنند؛ و لذا بعد از اسم مخصوصه جلاله واقع شده و وصف آن عام است كه مطلق بخشش باشد در دنيا. «رحيم» اسمش عام كه بر غير خدا
______________________________
(1) تفسير صافى (طبع لبنان)، جلد اوّل صفحه 81.
(2) تفسير برهان، جلد اوّل صفحه 45، حديث هشتم.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 32
اطلاق نمايند، لكن وصفش خاص است كه مطلق بخشش باشد در آخرت «1». و حضرت عيسى بن مريم عليه السّلام فرمود: الرّحمن رحمن الدّنيا و الرّحيم رحيم الاخرة. و از تابعين صحابه منقول است كه ذات سبحانى «رحمن» است نسبت به جميع مردمان از مؤمن و كافر و نيكوكار و معصيت كار، يعنى خالق و رازق همه مىباشد؛ و «رحيم» است نسبت به مؤمنين، با اين توجه كه توفيق دهنده ايشان است در طاعت و عبادت و آمرزنده گناهان و معطى ثواب به آنها در آخرت. و لذا محققين فرمودهاند رحمت الهيه بر دو قسم است: رحمت رحمانيه كه شامل مؤمن و كافر مىشود، و رحمت رحيميه كه اختصاص دارد به مؤمن فقط.
تبصره: اسماء و صفات الهى مانند رحيم و رءوف و لطيف و قهار به اعتبار غايات افعال باشد، نه مبادى كه انفعالات است؛ مثلا رحمت و رأفت ناشى گردد از رقّت قلب، و همچنين غضب منشأش التهاب نفس و هر دو مستلزم تغيير حال؛ و ذات سبحانى متعالى است از تغيّر و حدوث و انقلاب. تعالى اللّه عن ذلك علوّا كبيرا. پس بنابراين «رحيم»، يعنى لازمه رحمت را كه احسان و انعام است به بندگان عطا فرمايد، از نعمت وجود و بقا و رزق و صحت و امنيت و آسايش و ساير مراحم؛ و نسبت به غضب و سخط لازمه آنها را كه زجر و عقاب و نكال است، وارد سازد. و بر اين قياس تمام اسماء صفات الهى به اعتبار لوازم و آثار مىباشد.
فوائد بسم اللّه: شمهاى از اخبار و آثار در فضيلت «بسم اللّه» بيان مىشود:
1- تفسير برهان: باسناده عن على بن موسى الرضا عليه السّلام قال:
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم اقرب الى اسم اللّه الاعظم من سواد العين الى بياضها. «2» فرمود حضرت رضا عليه السّلام: «بسم اللّه» نزديكتر است به اسم
______________________________
(1) تفسير مجمع البيان، جلد اوّل، صفحه 201.
(2) تفسير برهان، جلد اوّل، صفحه 41 حديث نهم.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 33
خداى اعظم از سياهى چشم به سفيدى آن.
2- قال النبى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: اذا قال المعلّم للصّبىّ بسم اللّه الرّحمن الرّحيم، كتب اللّه برائة للصّبىّ و برائة لابويه و برائة للمعلّم. «1» فرمود حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: هرگاه معلم به طفل تعليم دهد «بسم اللّه» را، بنويسد خدا برائتى براى بچه و براى پدر و مادر او و برائتى براى معلم.
3- هر كه در وقت طعام «بسم اللّه» گويد، شيطان دور شود و اگر نگويد، با او مشغول شود. «2» 4- هركه در وقت جامه كندن «بسم اللّه» گويد، حايلى واقع شود ميان چشم شياطين و عورت او.
5- قال النبى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: كلّ امر ذى بال لم يبدء ببسم اللّه فهو ابتر. «3» فرمود حضرت پيغمبر: هر امرى كه ابتدا نشود به «بسم اللّه»، دنباله نخواهد داشت و به آخر نرسد.
روزى حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به قبرستان گذر كرد و نزديك قبرى رسيد، اصحاب را فرمود: به تعجيل بگذريد. ايشان به عجله گذشتند. در مراجعت چون به آنجا رسيدند، خواستند عجله كنند، حضرت نهى فرمود. سبب را پرسيدند، فرمود: وقت رفتن شخصى را عذاب مىكردند و من طاقت فرياد او را نداشتم؛ حال خدا بر او رحمت فرمود. جهت را سؤال نمودند، فرمود: مردى فاسق به سبب معصيت تا اين ساعت معذب بود؛ طفلى از او باقى، او را به مكتب، و معلم او را تعليم «بسم اللّه» و كودك به زبان جارى كرد، خطاب رسيد: عذاب را از او برداريد.
6- منقول است كه قيصر روم را دردسرى عارض، اطبا از معالجه آن
______________________________
(1) تفسير برهان، جلد اوّل، صفحه 43 حديث 32.
(2) فروع كافى، جلد 6، كتاب الاطعمه، صفحه 294، حديث 11.
(3) تفسير صافى، جلد اوّل صفحه 83.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 34
عاجز شدند، نامهاى خدمت حضرت امير المؤمنين عليه السّلام براى رفعش عرضه داشت؛ حضرت طاقيهاى را فرستاد تا به سر نهاد، فورا شفا يافت. آن را شكافته «بسم اللّه» ديد، دانست شفاى او به اين كلمه مباركه حاصل شده فى الحال مسلمان شد.
چون «بسم اللّه» استفتاح است به اسم منعم حقيقى، و اعتراف به الهيت سبحانى، و التذاذ به ذكر و فضل و رحمت او، و اين باعث اشتغال نفس است به شكرگزارى و سپاسدارى به حمد و ثناى او؛ لذا بعد از «بسم اللّه» طريق كيفيت «حمد» را تلقين بندگان فرمايد:
تفسیر انوار درخشان (حسینی همدانی)
[سوره الفاتحة (1): آيه 1]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ (1)
پس از ذكر لفظ جلاله «اللّه» از ساير صفات كماليّه آفريدگار، اين دو صفت ذكر شده، يكى صفت رحمن كه عوالم امكانى از پرتو اين صفت پديد آمده و بفيض وجود نائل گشته، زيرا موجودات امكانى بر حسب اختلاف مراتب، ظهور رحمت باريتعالى هستند.
و نيز صفت رحيم نامبرده شده كه عبارت از هدايت سلسله بشر باشد و نتيجه و غرض از بسط رحمت كه عوالم امكانى را فرا گرفته سوق جامعه بشر بفضائل انسانيّت و سعادتست و موجودات امكانى از پرتو اين دو صفت بعرصه ظهور آمده و از نعمت هستى برخوردارند.
قرآن كريم كه يگانه وسيله هدايت و سعادت بشر و از مظاهر رحمت است باين دو صفت كماليّه شروع فرموده تا خلاصهئى باشد از معارف و حقايق كه در ضمن سوره بيان ميشود و بمنظور تعليم آنحقايق ذكر ميگردد، و نيز دستورى براى اهل ايمانست كه تا در هر عملى كه شروع كنند اسم جلاله و صفت رحمت اطلاقى آفريدگار را بياد آورده و نتايجى كه منظورست بر آن مترتّب شود. زيرا كه آن عمل از مظاهر رحمت خواهد شد و چنين عملى متزلزل و زوالپذير نخواهد بود.
و در روايات شريفه وارد شده كه هر عملى بنام پروردگار شروع نشود بىاثر و نتيجه خواهد بود، و نصيب آن از بقاء و اثر بقدر نصيب آن عمل است از نشانه رحمت.
تفسير برهان از حضرت امير المؤمنين عليه السلام روايت نموده كه رسول مكرّم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود باريتعالى مرا تعليم نمود كه هر امر مهمّى بنام پروردگار شروع نشود آن عمل ناتمام و بيهوده خواهد ماند. پس حرف باء در كريمه بسم اللّه براى شروع بذكر لفظ جلاله و صفت كماليّه او ميباشد.
و در آيات كريمه غرض و حقيقت قرآن كريم را بيان فرموده: «قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِينٌ». مائده: 17. از جانب پروردگار فرستاده شد نور درخشان و كتاب
انوار درخشان، ج1، ص: 9
كريم بسوى جامعه بشر براى راهنمائى و رهبرى آنان زيرا كه قرآن كريم مظهر هدايت، و جامعه بشر را بسوى سعادت سوق ميدهد و حقائق فطرت را كه پروردگار در كمون بشر بوديعت سپرده آشكار ميسازد.
و راهنمائى مردمان بكريمه بسم اللّه الرحمن الرحيم، شروع شده يعنى بنام پروردگار يگانه كه داراى همه كمالات وجودى بطور وجوبست. رحمن يعنى از پرتو رحمت و سعه اطلاقى او تمام موجودات از زندگى خود بهرهمند ميشوند.
قرآن كريم طريقه رحمت و هدايت را براى جامعه بشر عموما و براى اهل ايمان خصوصا بيان فرموده در كريمه: «وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ فَسَأَكْتُبُها لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ».
اعراف: 155. خلاصه رحمت بىپايان بارى موجودات امكانى را فرا گرفته، و نتيجه آن را كه سعادتست براى اهل ايمان قرار داده، و بدون هيچ قيد و شرطى رحمت اطلاقى او شامل هر موجود خواستهئى ميشود، جز قيد قابليت محل. و كريمه بسمله يكى از آيات سوره فاتحة الكتاب است كه مبنى بر ذكر و ستايش آفريدگار و نيز ذكر آشكارترين صفات حميده اوست.
ممكنست كه متعلّق حرف باء در كريمه بسمله، جمله «أبتده» باشد كه بوسيله ذكر كريمه فطرت و تعلّق قلبى خود را در آن عمل بمعرض ظهور درآورد، و نيز محتمل است متعلّق به «أستعين» باشد كه بوسيله ذكر كريمه و عملى كه در مقام اداء وظيفه عبوديّت برآمده استعانت جويد و درخواست كمك از آفريدگار نمايد همچنانكه بهمين حقيقت تصريح فرموده در كريمه «وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ». كه استعانت از آفريدگار را از مظاهر اداء وظيفه عبوديّت قرار داده است.
كلمه اسم اصل آن و سم بضمّ و ياسمه بكسر كه بمعنى علامت و نشانه است مانند صلة و عدة و ثقة كه وصل و وعد و وثق بوده يا از سموّ كه بمعنى رفعت و بلندى است و جمع آن أسماء نظير قنوّ و أقناء كه مصغّر آن سمىّ بضمّ سين و فتح ميم و تشديد ياء و بر حسب دقّت آنستكه «اسم» كلمهئيست كه دلالت كند بر معنى و آن غير مسمّى است و اسمى كه در آن صفتى از پروردگار ذكر شود غير حقيقت مسمّى است مانند لفظ
انوار درخشان، ج1، ص: 10
عالم از اسماء حسنى كه دلالت مينمايد بر ذات باريتعالى بتناسب اخذ عنوان علم شهودى و احاطه قيّومى در آن و اسم نشانهئى است از مسمّى و حكايت از ذات واجب مينمايد همچنانكه هر صفتى از صفات كماليّه و جماليّه كه بجهتى بر آفريدگار اطلاق ميشود بر آن نيز اسم گفته ميشود.
پس اسم بدو لحاظ اطلاق ميشود: يكى اسم لفظى كه ظاهر اسم است و ديگر اسم عينى كه دلالت نمايد بر ذات واجب بتناسب صفت و ظهورى از آن بر حسب دقّت و تحليل عقلى.
لفظ جلاله «اللَّهِ» در اصل إله بر وزن فعال بكسر فاء بوده كه همزه آن حذف و در عوض الف و لام بآن افزوده شده و البتّه همزه آن نيز وصلست. إله از ماده أله بمعنى عبوديّت و از مشتقّات آن تألّه بمعنى شعار عبوديت است و الوهيّت بمعنى شايستگى براى پرستش ميباشد. و شايد از اصل وله باشد كه از آنست «وله الرجل» بمعنى حيرت. و إله بكسر الف بمعنى مألوه بر وزن مفعول و واله و مألوه نيز بهمين معنى است زيرا كه فهم و تعقّل از كنه ذات حقّ و صفات وجوديّه در حيرت ميباشند.
و نيز ممكنست كه لفظ جلاله «اللَّهِ» اشتقاق نداشته و نام و علم باشد. يا آنكه در اصل لاه اسم مصدر بمعنى فاعل باشد از نظر رفعت وجودى كه بر موجودات دارد، همچنانكه از حضرت موسى الكاظم عليه السّلام سؤال شد از معنى لفظ جلاله اللّه، فرمود استيلا و رفعت بر همه مراتب عاليه و نازله موجودات دارد.
الف و لام جزء كلمه جلاله شده و همزه در درج ساقط ميشود جز در مورد نداء مانند يا اللّه و كلمه «بِسْمِ اللَّهِ» جارّ و مجرور و متعلّق بجمله مقدّره «أبتدء» ميباشد.
و شاهد بر تقدير جمله «أبتدء» روايت شريفه است، از رسول مكرّم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، كه «كل أمر ذي بال لم يبدء فيه باسم اللّه فهو أبتر» يعنى بركت و خير در هر عملى بآنست كه هنگام شروع بآن كريمه بسمله را بگويند.
محتمل است كه متعلّق بجمله مقدره «أستعين» باشد كه در كريمه «وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» همين حقيقت را بيان فرموده.
انوار درخشان، ج1، ص: 11
و اضافه كلمه اسم بلفظ جلاله اضافه بيانيّه نيست همچنانكه كلمه «الرَّحْمنِ» و «الرَّحِيمِ» معطوف بلفظ جلاله نميباشد بدين قرينه اضافه معنويه است و در زمان جاهليّت و پيش از نزول قرآن كريم لفظ جلاله در نزد اهل جاهليّت معمول بوده چنانكه در كريمه تصريح فرموده «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ»* لقمان: 17 چنانچه از مردمان پرسش نمائى كه آسمانها و زمين را كه ايجاد نموده خواهند گفت آفريدگار عالميان.
و شاهد اينكه لفظ جلاله نام باريتعالى است آنكه أسماء حسنى صفت براى لفظ جلاله واقع ميشوند مانند اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، و رحم اللّه العباد ولى لفظ جلاله براى ساير اسماء صفت واقع نميشود. گفته شده كه بلفظ جامد استعمال ميشود، بقرينه اينكه «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ»* كلمه توحيد است ولى جمله «لا إله إلّا الرازق» و مانند آن (از باقى صفات) مبنى بر شهادت بتوحيد نخواهد بود.
و بلحاظ اينكه لفظ جلاله علم است در مرحله وضع آن جهتى از تعينات وجوديّه بخصوص رعايت نشده، بلكه در برابر ذات واجب وضع شده، بدين جهت صفات وجوديّه در كلمه اللّه درج است و داراى صفات وجوديّه و صرافت وجود ميباشد.
صفت وجوديّه «رحمن و رحيم» از ماده رحمت گرفته شده و صفت رحمت در بشر عبارتست از انفعال و تأثّر خاطر از مشاهده حاجت شخص نيازمند، كه بر انسان حالت رقّت و شكستگى خاطر رخ داده و سبب شود كه حاجت محتاج را برآورد، و تأثّر خاطر در برابر حاجت مردمان، ضعيفترين مراتب رحمتست و از كمالات نفسانيّه ميباشد.
و چون حالت انفعال در باره پروردگار كه ظهور نقص امكانى است راه ندارد (بلكه رحمت او بطور وجوب و عين وجود و ايجاد است) پس نهايت مرتبه رحمت واسعه باريتعالى همانا اعطاء نعمت وجود است. و افاضه رحمت مطلقه بر همه ممكنات بطور وجوب ميباشد و توقّف بر مبادى و اسباب امكانى ندارد و اسباب و علل مربوطه بهر موجودى از حدود قابليّت آن موجود امكانيست و از قيود و شرائط تماميّت فاعل نخواهد بود. زيرا اتّصاف بارى بصفت رحمن اقصى مرتبه رحمت فعلى وجوبيست و البتّه در همه صفات كماليّه نيز
انوار درخشان، ج1، ص: 12
واجب و از شؤون وجودست.
لفظ رحمن بر وزن فعلان بمعنى مبالغه و كثرت معنوى و كمال سعه رحمت وجوبيست.
لفظ رحيم بر وزن فعيل و صفت مشبهه و بر ثبات رحمت خاصّه بر جامعه بشر و اهل ايمان دلالت دارد.
(رحمت عامه چيست؟) چنانكه گذشت لفظ رحمن دلالت دارد بر رحمت واجبه كه شامل همه موجودات امكانى ميشود بر حسب مراتب غير متناهيه آنها پس رحمت وجود و حدود وجوديّه آن نسبت ببشر كمال اولست و از آن برحمت عامّه تعبير ميشود مانند كريمه «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى» طه: 5 رحمت و موهبت هستى را چنان گسترده كه همه مراتب امكانى بر حسب قابليّت خود بهرمند ميگردند.
(رحمت خاصه چيست؟) و نيز لفظ رحيم دلالت دارد بر رحمت ثانويّه كه موهبت و كمال ثانوىست و بلحاظ قابليت بشر اختصاص بآنان دارد و داراى مراتب بيشماريست.
مبدء اشتقاقى رحمن و رحيم لفظ رحمت است كه ضدّ قسوت است و رحمت صفت فعل بارى تعالى بوده مانند خلق و رزق كه برابر صفات ذاتست مانند علم و قدرت و حيات و همه صفات او عين ذات و از شؤون وجود واجب است.
و كلمه رحيم نيز در بعضى آيات مرادف كلمه رحمن است مانند كريمه: «إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ»* حج: 3 كه قيد ايمان در آن نشده، و اينگونه رحمت كه بسوء اختيار منتهى بعقوبات ابديّه گردد، نقمت و مكرست، همچنانكه در باره ستمگران اجراء فرمايد. ولى صفت رحيم بلحاظ رحمت اكتسابى است كه اختصاص باهل ايمان دارد.
تفسير برهان از حضرت رضا عليه السّلام روايت نموده كه گفتار بسمله بمنزله آنستكه شعار خود را تعلّق بآفريدگار قرار داده (كه ظهور عبوديت قلبى است) سؤال شد سمه چيست فرمود بمعنى علامت و نشانه است.
تفسير امام عليه السلام فرمود، شخصى سؤال نمود از على عليه السلام از كريمه بسمله، فرمود كلمه جلاله بزرگترين اسماء آفريدگارست، و شايسته نيست كسى بآن
انوار درخشان، ج1، ص: 13
ناميده شود، و نيز مرجع و پناه نيازمندان ميباشد و شايسته است هنگام شروع بهر عملى كريمه بسمله گفته شود، و مفاد آن در خواست كمك از پروردگار است كه شايسته الوهيّت ميباشد و عبادت و ستايش براى غير او شايسته نخواهد بود.
و از روايات شريفه استفاده ميشود كه ذكر كريمه بسمله هنگام شروع بهر عمل آنرا داراى صبغه و جنبه رحمت نموده و داراى صلاح و سداد خواهد گرديد زيرا هر عمل جوارحى كه ناشى از مبادى نفسانيه و تعلّق و ياد پروردگار توانا باشد لامحاله داراى آثار نيك بوده و ظهور تعلّق بپروردگار خواهد بود.
تهذيب از حضرت صادق و حضرت رضا عليهما السّلام روايت نموده كه فرمود كريمه بسم اللّه نزديكتر است باسم اعظم پروردگار، از سياهى و مردمك چشم بسفيدى آن.
ممكنست اشاره باشد به اين كه كريمه جلاله و صفت رحمت عامه و خاصه از مظاهر اسم اعظم پروردگار ميباشد كه عوالم امكانى و هدايت بشر از شؤون آنست.
تفسير برهان روايت نموده كه سؤال شد از امير المؤمنين عليه السلام كريمه بسمله جزء فاتحة الكتاب است؟ فرمود بلى، رسول مكرّم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آنرا ميخواند و جزء سوره قرار ميداد و ميفرمود فاتحة الكتاب عبارت از سبع مثانى است.
صدوق روايت نموده كه امير المؤمنين عليه السّلام فرمود شنيدم از رسول مكرّم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه پروردگار عالم بمن خطاب فرمود در كريمه: «وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ» و بر من منّت نهاد بنزول سوره فاتحة الكتاب و آنرا برابر قرآن عظيم شمرد، و نيز از گنجهاى نهانى و شرافت آن زياده است. و تخصيص داد آنرا بمن و هيچيك از پيغمبران را در آن شركت نداد جز سليمان كه كريمه بسمله را در آيه «إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتابٌ كَرِيمٌ إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»، حكايت فرموده از نامهئى كه بسوى بلقيس پادشاه سبا فرستاده بود.
عياشى روايت نموده كه راوى سؤال نمود از حضرت صادق عليه السّلام از كريمه «وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ» فرمود مراد سوره حمد است كه داراى هفت آيه از جمله «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» ميباشد و سبب ناميدن آن بمثانى بلحاظ آنست
انوار درخشان، ج1، ص: 14
كه در نماز دو مرتبه خوانده ميشود.
و نيز تفسير عياشى از حضرت باقر عليه السلام روايت نمود كه مردمان (اهل سنّت) اسقاط كردند بزرگترين آيهئى را از قرآن كه كريمه بسمله باشد.
مفسر گويد: ظاهر تعريض بر عامّه است كه كريمه بسمله را جزء ساير سورههاى قرآنيّه ندانسته بلكه فقط جزء سوره حمد ميدانند.
و نيز تفسير عياشى از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده كه پروردگار عالم سورهئى را نفرستاد مگر آنكه ابتداى آن كريمه بسمله بوده و شناخته ميشد پايان هر سورهئى بنزول آن.
از ابن مسعود روايت شده كه رسول مكرّم صلّى اللّه عليه و آله ميفرمود هر كه بخواهد كه پروردگار عالم او را از شعلههاى آتشين نوزده گانه دوزخ برهاند عَلَيْها تِسْعَةَ عَشَرَ (مدثّر: 31) بخواند كريمه بسمله را زيرا داراى نوزده حرفست و هر حرفى براى دفاع يكى از زبانههاى آتشين دوزخ است.
و نيز از رسول مكرّم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده: هنگاميكه معلّم بكودك بياموزد كريمه بسمله را پروردگار برائت از آتش را براى كودك و پدر و مادر و نيز براى معلّم او مقرّر فرمايد.
كتاب ربيع الأنوار روايت نموده از رسول مكرّم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: درخواست هر حاجتى از پروردگار كه اول آن كريمه بسمله ذكر شود هرگز رد نخواهد شد، و امّت من (اهل ايمان) وارد محشر شوند در حاليكه آنرا بزبان گويند و بدان سبب حسنات آنان در ميزان سنجش افزايش يابد.
و ساير امتها به پيغمبران گويند بچه سبب حسنات امّت محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم افزايش يافت پيغمبران گويند بسبب آنكه ابتداء كلام آنان سه اسم از اسماء پروردگار است كه هر گاه ثواب ذكر آن در ميزان سنجش گذارده شود و گناهان ساير خلق در جانب ديگر ثواب آن افزايش خواهد يافت.
كريمه بسمله سرمقاله و نخستين آيهئيست از قرآن كريم و باريتعالى در كتاب
انوار درخشان، ج1، ص: 15
تدوينى خود بذكر اسم جلاله ابتداء فرموده و آنرا ببهترين صفات فعليّه توصيف نموده و همه صفات او در نهايت ظهورست كه عوالم امكانى از پرتو آندو صفت بعرصه ظهور آمده، همچنان كه در كتاب تكوينى و خلق عوالم امكانى بر حسب روايات شريفه ابتداء فرموده بآفرينش انوار مقدّسه رسول مكرّم و اوصياء طاهرين او عليهم الصلاة و السلام كه بهترين مسطوره صفات واجبه هستند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
[سوره الفاتحة (1): آيه 1]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ (1)
ترجمه
بنام خداوند بخشنده مهربان.
تفسير
در صافى از تفسير امام عليه السلام و توحيد صدوق نقل فرموده كه حضرت امير المؤمنين (ع) فرمود او است خداوندى كه ملتجى ميشود باو هر مخلوقى در وقت حاجت و شدت كه منقطع شده باشد اميد او از هر كسى جز او و قطع شده باشد اسباب از هر كس كه سواى او است ميگويد بسم اللّه يعنى كمك ميجويم در تمام امورم از خداوندى كه سزاوار نيست بندگى مگر براى او، آنخداونديكه دادخواه است چون از او دادخواهى كنند و اجابت كننده است وقتى كه او را بخوانند.
شرح اللّه نام مبارك خداوند است كه جامع صفات كمال و منزه از هر عيب و نقص است و از اين باب است كه از امير المؤمنين (ع) نقل شده كه فرمود اللّه اسم اعظم الهى است: زيرا دلالت بر تمام اسماء و صفات الهى دارد و ساير اسماء هر يك اشاره بمرتبه از مراتب وجود او است، تعالى شأنه و تقدست اسمائه، و در باب فرق بين دو اسم مبارك رحمن و رحيم اخبار و اقوال مفسرين مختلف است بنظر حقير بهترين مبين روايتى است كه از امام صادق (ع) نقل شده كه فرمود الرحمن اسم خاص است براى صفت عام و الرحيم اسم عام است براى صفت خاص يعنى رحمن اسمى است كه سزاوار نيست اطلاق آن بر غير خداوند زيرا دلالت كند بر معنى عام كه مهربانى بتمام موجودات باشد كه بهر موجودى خلعت هستى پوشيده و بكمال لائق خود رسانده و خوان نعمت خود را در تمام عوالم وجود گسترده، و اين عموم رحمت و كمال رأفت واضح است كه مخصوص بخداوند است، و رحيم اسمى است كه اطلاق آن بر غير خداوند هم سزاوار است، زيرا دلالت دارد بر صفت خاص كه آن صفت در غير خداوند عبارت از حد و مرتبه رحم و مهربانى هر موجودى است و در خداوند عبارت از توفيق در دنيا و دين است كه نتيجه آن آمرزش در آخرت است و اين فضل و كرم اختصاص باهل ايمان دارد.
تفسير روان جاويد، ج1، ص: 4
تحقيق بنظر حقير اين دو اسم مبارك هر دو صفت مشبّهه مبنى براى مبالغه است و يك معنى دارد و براى تأكيد ذكر شده است چون يكى از نكات مهمه بلاغتى آنستكه متكلم در اول خطاب مالك قلوب مخاطبين شود و اظهار محبت تام و تمام بانها نمايد بلكه مدعى محبت آنها بخود شود، چنانچه حضرت سجاد (ع) در اول خطبه شام فرمود خداوند بما علم و حلم و فصاحت و شجاعت و سماحت عطا فرمود و محبت ما را در دلهاى اهل ايمان جاى داد و در صورتى كه مقام اقتضاء تثبيت و تسجيل امر را دارد تكرار معنى بالفاظ مترادفه مخل بفصاحت نيست بلكه مؤكد است و اينكه در روايات و تفاسير ذكر فرق شده براى رفع توهم تكرار مخل بفصاحت بيان مصداق فرمودهاند چنانچه متعارف در محاوره با اهل لسان است و معلوم است كه مهربانى پروردگار در دنيا خلعت هستى و روزى دادن است و در آخرت آمرزش و بهشت جاويد و هر دو از لوازم كمال رحمت و رحمانيت است و لهذا رحمت رحمانيّه و رحيميه گويند و قدر مشترك را رحمت گيرند و در اين بيانات تعبير بلازم شده است ولى مفهوم يكى است و اين وجه جمع بين اقوال و اخبار مختلفه اين باب است، نهايت آنكه چون رحمن يك حرف اضافه دارد اشاره برحمت غير متناهيه گرفتهاند و در غير خداوند استعمال نميشود.
تنبيه در خبر است از مولاى متقيان و امير مؤمنان كه فرمود همانا قرآن تمامى در باء بسم اللّه است و من نقطه زير آن بائم: و اين براى آنستكه اجمال معانى قرآن در سوره مباركه حمد است كه بمنزله فهرست معارف قرآنيّه است و شايد بهمين سبب با آنكه در مدينه نازل شده است در اول قرآن ضبط شده و تمام معانى حمد در اين آيه شريفه بنحو اجمال مندرج است و باين جهت مطلع الشمس كلام الهى گشته بلكه مائز هر سوره از سوره ديگر است چنانچه از امير المؤمنين (ع) نقل شده كه فرمود بسم اللّه الرحمن الرحيم در اول هر سوره آيه است از آن سوره خداوند هيچ سوره را بر نبى اكرم نفرستاد مگر آنكه مصّدر بود باين آيه مباركه و در كافى از امام باقر (ع) نقل فرموده كه بسم اللّه الرحمن الرحيم اول هر كتابى است كه از آسمان نازل شده و چون اين آيه را تلاوت كنى باكى نيست اگر استعاذه ننمائى و محفوظ خواهى بود از آفات ارضى و سماوى انشاء اللّه تعالى، و از حضرت ختمى مرتبت مروى است كه خداوند فرمود هر امر خطيرى كه در ابتداء آن بسم اللّه الرحمن الرحيم ذكر نشود ناتمام خواهد ماند و از
تفسير روان جاويد، ج1، ص: 5
حضرت باقر (ع) نقل شده كه فرمود دزديدند يعنى اهل خلاف گرامىترين آيه را از كتاب خداوند كه آن بسم اللّه الرحمن الرحيم است سزاوار است تبرك جسته شود بآن در اول هر امر خواه بزرگ باشد خواه كوچك خلاصه آنكه اين مزيّت براى مقام جامعيت اين آيه شريفه است و تمام معانى اين آيه مباركه در اسم مقدس اللّه بنحو اجمال در عين كشف تفصيلى جمع است و لفظ باء مظهر سببيت مسبب الاسباب است در عالم لفظ و امتياز باء از حروف مشابهه بآن بنقطه زيرين است، و مظهر تام و تمام مسبب الاسباب در تمام عوالم وجود سر سلسله خاندان نبوت و طهارت است بكم فتح اللّه و بكم يختم چنانچه اگر ديده بصيرت شخص باز شود و قرآن را بوجود نورانى مشاهده نمايد تمام حقائق موجودات عالم بآن نور برايش مشهود ميشود و در اين مقام كه قرآن نور محض و بياض خالص است مىبيند كه تمام آنحقائق در سوره حمد جمع و تمام آن حقيقت و نورانيت در آيه مباركه مكشوف و امير المؤمنين (ع) نقطه زير باء و امام مبين است و تمامى موجودات در آن نقطه جمعند و از شعاع آن خلعت هستى گرفته و در بارگاه انس جاى گزينند خداوند بما ديده بصيرت عنايت فرمايد انشاء اللّه تعالى.
ايقاظ اى برادر عزيز از فضل و رحمت الهى مأيوس مباش و سعى كن باين مقام برسى چون يأس از رحمت الهى از معاصى كبيره است خداوند بر طبق روايات معصومين، صد جزء رحمت دارد كه يك جزء آنرا بر تمام كائنات از اوّلين و آخرين قسمت نموده و از آن يك جزء است رحمت و مهربانى انبيا و اوليا بر امم و شيعيان خودشان و محبت پدران و مادران و خويشاوندان بر اولاد و نزديكان خود و عطوفت چرندگان و پرندگان بر مواليدشان، اين جوهر قدسى كه در وجود تو جاى گزين شده امانت الهى است هشيار باش و بىمصرف خرج مكن در تهذيب اخلاق بكوش و لوح دل را از زنگار معاصى بشوى تا مظهر جلوه رحمانى و مظهر انوار قرآنى شود و باسرار الهى واقف گردد تا مصداق آيه شريفه و لكن جعلناه نورا نهدى به من نشاء من عبادنا باشى و مقام مقدس علوى را مشاهده نمائى تو ملك بودى فردوس برين جايت بود آدم آورد درين دير خراب آبادت.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
فضائل و مثوبات بسملة: فضائل و مزاياى اين آيه فزونتر از اينست كه شماره شود و ما ببرخى از احاديث كه در فضيلت اين آيه وارد شده اشاره ميكنيم در كتاب لآلى الاخبار «1» در ضمن حديث مطوّلى كه از احاديث قدسيه است روايت ميكند
«قال تعالى و عزّتى و جلالى من قال من امّة محمد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بسم اللَّه الرحمن الرحيم اكتب له فى كتاب حسناته عبادة سبعمائة سنة»
(خداوند متعال فرمود بعزّت و جلال خودم قسم كسى كه از امت محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بسم اللَّه الرحمن الرحيم را بگويد در نامه حسناتش ثواب عبادت هفتصد سال بنويسم) و در حديث طويلى «2» از امير المؤمنين عليه السّلام از پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم روايت ميكند كه در ضمن آن ميفرمايد
«ثمّ يأتى امّتى يوم القيمة و هم يقولون بسم اللَّه الرحمن الرحيم فاذا وضعت اعمالهم فى الميزان ترجحت حسناتهم»
(سپس امّت من در روز قيامت ميآيند در حالى كه بسم اللَّه الرحمن الرحيم ميگويند پس وقتى كه اعمال آنان در ميزان نهاده ميشود حسناتشان مىچربد)
__________________________________________________
1 باب 7 ص 346 در ضمن حديث خلقت قلم از نور محمد ص
2- لالى باب 7 ص 347
أطيب البيان في تفسير القرآن، ج1، ص: 87
و در لآلى «1» از حضرت رضا عليه السّلام روايت ميكند كه فرمود
«انّها اقرب الى اسم اللَّه الاعظم من ناظر العين الى بياضها»
(بدرستى كه بسم اللَّه، باسم اعظم الهى از سفيدى چشم بچشم نزديكتر است) خواص بسملة: براى آيه بسم اللَّه الرحمن الرحيم خواص بسيارى در اخبار ذكر شده كه بپاره از آنها ذيلا اشاره ميشود 1- طرد شيطان، گفتن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» در موقع غذا خوردن موجب طرد شيطان ميشود چنانچه در كافى «2» و وسائل «3» روايت ميكند كه
«اذا وضعت المائده حفّها اربعة آلاف ملك فاذا قال العبد بسم اللَّه قالت الملائكة بارك اللَّه لكم فى طعامكم ثمّ يقولون للشيطان اخرج يا فاسق لا سلطان لك عليهم الحديث»
(هر گاه سفره نهاده شود چهار هزار فرشته آن را احاطه كند) .. پس وقتى كه بنده بسم اللَّه ميگويد ملائكه ميگويند خداوند بركت دهد براى شما در طعامتان سپس بشيطان گويند كه اى فاسق بيرون شو تسلّطى براى تو بر ايشان نيست تا آخر حديث) 2- دفع مضارّ طعام، چنانچه در لآلى «4» از امير المؤمنين عليه السّلام روايت كرده كه فرمود
«ضمنت لمن سمّى على طعام ان لا يشتكى منه»
(ضامن شده ام براى كسى كه اسم خدا را بر طعام ببرد اينكه مريض و مبتلاء نشود) 3- دفع دشمن، در لآلى «5» از حضرت صادق روايت كرده كه فرمود
«كان رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم اذا دخل منزله و اجتمعت عليه قريش يجهر ببسم اللَّه الرّحمن الرحيم و يرفع بها صوته فتولّى قريش فرارا»
(رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم هر گاه داخل منزل ميشد و قريش عليه او اجتماع كرده بودند بسم اللَّه الرحمن الرحيم را آشكارا
__________________________________________________
1- باب 7 347
2- نقل از لالى باب 7 ص 347
3- و نيز از روضة البهيمة
4- در همين باب و همين صفحه
5- باب 7 ص 348
أطيب البيان في تفسير القرآن، ج1، ص: 88
ميگفت و صداى خود را بآن بلند مينمود قريش گريزان رو برميگردانيدند) 4- جهر ببسم اللَّه در نماز موجب طرد شيطان ميشود، چنانچه در لآلى «1» از حضرت سجاد عليه السّلام نقل ميكند كه بابى حمزه ثمالى فرمود
«انّ الصّلاة اذا قيمت جاء الشّيطان الى قرين الامام فيقول هل ذكر ربّه فان قال نعم، ذهب و ان قال لا، ركب كتفيه و دلّى رجليه فى صدره فكان امام القوم حتى ينصرفوا قال الثمالى فقلت جعلت فداك أ ليس يقرءون القرآن؟ قال بلى ليس حيث تذهب، انّما هو الجهر ببسم اللَّه الرحمن الرحيم»
(وقتى نماز بپا شد شيطان قرين امام جماعت ميآيد و ميگويد آيا پروردگار را ياد كرده؟ اگر گويد آرى ميرود و اگر گويد نه بر دو شانه امام سوار ميشود و دو پايش را بر سينه امام آويزان ميكند و امام مردم است تا از نماز برگردند، ثمالى گويد گفتم فداى تو شوم مگر آنان قرآن نميخوانند؟ فرمود بلى، ولى مقصود از ذكر پروردگار آنچه تو فكر كرده نيست همانا مراد از ذكر جهر ببسم اللَّه الرحمن الرحيم است) 5- گفتن بسم اللَّه در موقع جماع موجب دفع شيطان ميشود و اگر بسم اللَّه نگويد شيطان در جماع و نطفه شركت ميكند چنانچه در لآلى «2» روايت ميكند كه فرمود
«انّ الرجل اذا دنى من المرأة و جلس مجلسه حضره الشيطان فان هو ذكر اسم اللَّه تنحّى الشيطان عنه فان فعل و لم يسمّ ادخل الشيطان ذكره فكان العمل منهما جميعا و النطفة واحدة»
(انسان هر گاه با همسر خودش نزديكى كند شيطان حاضر ميشود پس اگر اسم خدا را ياد كند، شيطان از او دور ميگردد ولى اگر عمل را انجام دهد و اسم خدا را نبرد شيطان با او شركت كند پس عمل بوسيله هر دو «انسان و شيطان» واقع شود در صودتى كه نطفه يكى باشد 6- در شروع بهر كارى موجب اتمام و اكمال آن ميشود چنانچه از رسول
__________________________________________________
1- باب 8 ص 388
2- باب 7 ص 348
أطيب البيان في تفسير القرآن، ج1، ص: 89
اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم «1» روايت شده كه فرمود
«كل امر ذى بال لم يبدء فيه ببسم اللَّه فهو ابتر و في رواية اخرى لم يذكر فيه بسم اللَّه الرحمن الرحيم فهو ابتر»
(هر كار مهمّى كه ببسم اللَّه الرحمن الرحيم آغاز نشود آنكار ناقص باشد) و در لآلى «2» از امير المؤمنين عليه السّلام روايت كرده كه فرمود
«انّ اللَّه يقول انا احق من سئل و اولى من تضرّع اليه فقولوا عند افتتاح كل امر صغير او عظيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اى استعين على هذا الامر باللّه الحديث»
(بدرستى كه خداوند ميفرمايد من سزاوارتر كسى هستم كه از او سؤال و درخواست شود و شايستهترين كسى هستم كه بسوى او تضرّع و انابت شود پس نزد آغاز هر كار كوچك و بزرگى بگوئيد بسم اللَّه الرحمن الرحيم، يعنى طلب يارى ميكنم در اين كار از خدا تا آخر حديث) 7- در هر گرفتارى موجب وصول بمقصد است چنانچه از پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم روايت شده «3» كه فرمود
«من حزنه امر يتعاطاه فقال بسم اللَّه الرحمن الرحيم و هو مخلص للَّه و يقبل بلبه اليه لم ينفك عن احدى اثنتين امّا بلوغ حاجته في الدنيا و امّا يعدّ له عند ربّه و يدّخر له لديه و ما عند اللَّه خير و ابقى للمؤمنين»
(هر كه را محزون كند كارى كه مشغول بآنست پس بگويد بسم اللَّه الرحمن الرحيم و حال آنكه نسبت بخدا اخلاص داشته باشد و بدل متوجه باو شود، از يكى از دو چيز منفك نشود، يا رسيدن بحاجتش در دنيا و يا اينكه مهيّا و ذخيره ميشود براى او نزد پروردگارش و آنچه نزد خداست براى مؤمنين بهتر و پايدارتر است) 8- موجب حفظ از بلاست: در لآلى «4» از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده كه فرمود
«اول كل كتاب نزل من السماء بسم اللَّه الرحمن الرحيم فاذا قرأتها
__________________________________________________
(1)- لالى باب 7 ص 349
2- باب 7 ص 349
3- لالى باب 7 ص 349 [.....]
4- باب 7 ص 349
أطيب البيان في تفسير القرآن، ج1، ص: 90
فلا تبال ان لا تستعيذ فاذا قرأتها سترتك فيما بين السماء و في الارض»
(اول هر كتابى كه از آسمان نازل شد بسم اللَّه الرحمن الرحيم بود پس هر گاه بسم اللَّه را قرائت كردى باكى نيست از اينكه استعاذه نكنى پس هر گاه بسم اللَّه را قرائت كنى مانع ميشود ترا از بليّاتى كه بين آسمان و در زمين است) 9- در موقع خلع لباس موجب ميشود كه شياطين آن را در بر نكنند چنانچه در لآلى الاخبار «1» از پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم روايت كرده كه فرمود
«اذا خلع احدكم ثيابه فليسمّ لان لا يلبسه الجنّ»
(هر گاه يكى از شما جامه خودش را بكند پس خدا را نام برد تا اينكه ديوان آن را در بر نكنند) 10- موقع كشف عورت باعث ستر آن از شياطين ميشود چنانچه در لآلى الاخبار «2» از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده كه فرمود
«اذا كشف احدكم لبول او لغير ذلك فليقل بسم اللَّه فان الشيطان يغضّ بصره عنه حتى يفرغ»
هر گاه يكى از شما عورت خود را براى بول كردن يا غير آن كشف كند سپس بسم اللَّه گويد بدرستى كه شيطان چشمش را از آن بپوشاند تا فارغ شود.
«و در لآلى در خاصيت هفتم فرموده است
ستر ما بين اعين الجنّ و عورة بنى آدم الحديث»
(بسم اللَّه پرده و حجابيست بين عورة اولاد آدم و بين چشمهاى اجنة و شياطين) 11- نوشتن آن بر در خانه موجب دفع بلا ميشود و روايت شده «3» كه فرعون پيش از آنكه كافر شود و دعوى الوهيت كند بر بالاى قصرش بسم اللَّه الرحمن الرحيم نوشته بود و تا اين نوشته باقى بود عذاب بر وى نازل نشد 12- در وقت سوار شدن موجب دفع شيطان ميگردد، از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم روايت كرده «4» كه فرمود
«اذا ركب الرجل فسمى ردفه ملك يحفظه حتّى
__________________________________________________
1- باب 7 349
2- باب 7 349
3- لالى باب 7 ص 349
4- لالى باب 7 ص 349
أطيب البيان في تفسير القرآن، ج1، ص: 91
ينزل فان ركب و لم يسمّ ردفه شيطان الحديث»
(هر گاه انسان سوار شود و اسم خدا را ببرد ملكى رديف او شود و او را حفظ كند تا اينكه پياده شود پس اگر سوار شود و نام خدا را نبرد شيطان رديف او باشد تا آخر حديث) 13- در موقع دخول در خانه يا اطاق موجب فرار شيطان و نزول بركت ميشود «لآلى «1» از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام روايت كرده كه فرمود
«اذا بلغ احدكم باب حجرته فليسمّ فانه يفرّ الشيطان و اذا دخل بيته فليسمّ فانه منزل البركة و تؤنسه الملائكة»
(هر گاه يكى از شما بدر اطاقش رسيد و خدا را نام برد پس بدرستى كه شيطان ميگريزد و هر گاه داخل خانهاش شود خدا را نام برد تا محل نزول بركت و انس ملائكه شود) 14- در ابتداى وضوء موجب طهارت همه بدن ميگردد چنانچه ميفرمايد «2»
«من قاله في اول وضوئه طهرت جميع جسده و من لم يسمّ لم يطهر الّا ما اصابه الماء»
(هر كه در اول وضويش بسم اللَّه گويد همه بدنش طاهر باشد و كسى كه بسم اللَّه نگويد بدنش طاهر نباشد مگر آن مقدارى كه آب رسيده است)
در بيان اينكه «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» آيه از قران و جزء آن است:
ميان عامّه اختلاف است كه آيا بسملة جزو قرآن و آيه مستقلّى از آن است يا اينكه جزو قرآن نيست بعضى از آنها مانند ابو حنيفه و تابعين او بسم اللَّه را جزو قرآن نميدانند نه در سوره حمد و نه در ساير سورهها، از اينجهت آن را در نماز
__________________________________________________
1- باب 7 ص 349
2- لالى باب 7 ص 349
أطيب البيان في تفسير القرآن، ج1، ص: 92
نميخوانند و فقط بسم اللَّه وسط سوره نمل را جزو قرآن ميدانند و جماعتى از آنها بسم اللَّه را در سوره حمد جزو دانسته و در ساير سورهها جزو نميدانند و در نماز سوره حمد را با بسمله ميخوانند و برخى از آنها مانند شافعى و پيروانش بسم اللَّه را در سوره حمد و در ساير سورهها (غير سوره برائة) جزو قرآن ميدانند ولى شيعه اماميّه متّفقا بسم اللَّه را در سوره حمد و ساير سورههاى قرآن (جز سوره برائة) جزو قرآن و اعظم آيات آن ميدانند و قرائت آن را در نماز چه در حمد و چه در سوره واجب و بلند خواندن آن را در نمازهاى جهريه واجب و در نمازهاى اخفائيّه مستحبّ ميدانند و پايه اين اتفاق اخبارى است كه از پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و ائمه اطهار عليهم السلام رسيده مانند حديثى كه در خاصيت چهارم از خواص بسمله ذكر كرديم از ابى حمزه در كتاب امالى از زين العابدين نقل كرده كه فرمود
«قيل لامير المؤمنين عليه السّلام اخبرنا عن بسم اللَّه الرحمن الرحيم أ هي من فاتحة الكتاب فقال عليه السّلام نعم كان رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم يقرئها و يعدّها آية منها و يقول فاتحة الكتاب هى السبع المثانى»
(بامير المؤمنين عليه السّلام گفته شد خبر ده ما را كه بسم اللَّه الرحمن الرحيم جزو از سوره فاتحة الكتاب است؟ حضرت فرمود آرى، رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم آن را قرائت ميفرمود و آن را آيهاى از فاتحة الكتاب ميشمرد و ميفرمود فاتحة الكتاب همان سبع مثانى است «هفت آيه» است) و در خصال از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرمود
«ما لهم؟ قاتلهم اللَّه عمدوا الى اعظم آية في كتاب اللَّه فزعموا انّها بدعة اذا اظهروها»
(چه شده است ايشان را؟ خدا بكشد آنان را، قصد كردند بطرف بزرگترين آيه در كتاب خدا، پس گمان كردند هر گاه آن را اظهار كنند بدعت است) و در بعض اخبار از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده كه فرمود
«سرقوا اكرم آية ب البيان في تفسير القرآن، ج1، ص: 93
فى كتاب اللَّه بسم اللَّه الرحمن الرحيم و ينبغى الإتيان به عند افتتاح كل امر عظيم او صغير ليبارك فيه»
(بزرگوارترين آيه كتاب خدا را كه بسم اللَّه الرحمن الرحيم است دزديدند، و سزاوار است گفتن آن در آغاز هر كار بزرگ و كوچكى براى اينكه بركت در آن واقع شود) اعراب بسملة: مشهور بين مفسرين حتى مفسّرين شيعه مانند صاحب تبيان و مجمع البيان و غير آنها اينست كه باء بسم اللَّه باء ابتدائيه است و تقدير اينست كه «ابتدء بسم اللَّه الرحمن الرحيم» و باخبار متقدمه كه ميفرمودند در ابتداء هر كارى بسم اللَّه بگوئيد استشهاد كردهاند و گفتهاند كه باء براى استعانت نيست زيرا استعانت را در آيه شريفه بعد إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ صريحا ذكر فرموده ولى آنچه بنظر ميرسد باء بسم اللَّه براى استعانت است براى اينكه اوّلا در صريح اخبار باستعانت تفسير شده، چنانچه در خاصيت هشتم از خواصّ بسم اللَّه در ضمن حديثى كه از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شد فرمود «اى استعين على هذا الامر باللّه» و در لآلى از حضرت عسكرى عليه السّلام روايت كرده كه فرمود
«اى استعين على امورى كلّها باللّه»
و از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرده كه فرمود
«اى استعين على هذا الامر باللّه»
و ثانيا اگر غرض از ابتداء، ابتداء بآيه شريفه بسم اللَّه الرحمن الرحيم باشد بايديك باء بر او زياد شود و تقدير «ابتدء ببسم اللَّه» باشد و اگر مقصود اينست كه باء بسم اللَّه باء ابتدائيّه است، اخبار از خارج است يعنى كسى كه در خارج در آغاز كارش گفته باشد «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» صدق ميكند كه باسم خدا ابتداء كرده ولى باء استعانت افاده انشاء ميكند يعنى گوينده طلب استعانت باسم خدا أطيب البيان في تفسير القرآن، ج1، ص: 94
ميكند و همين معنى در موارد متقدمه ظاهر است بلكه مناسب با استعاذه قبل از قرائت نيز همين معنى است و اسم مأخوذ از سموّ بمعنى رفعت و بلندى است بدليل مشتقّات آن مانند اسماء و سمّى و تسمية و غير اينها نه اينكه مأخوذ از وسم بمعنى داغ و علامت باشد چنانچه بعضى توهّم كردهاند، و مراد لفظى است كه بر مسمّى دلالت ميكند و از براى خداوند اسمهاى بسيار است چنانچه ميفرمايد قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى «1» (بگو اللَّه را بخوانيد يا رحمن را بخوانيد، هر كدام را بخوانيد، براى خدا است اسمهاى نيكو) و در بعض اخبار هزار و يك اسم و در برخى ديگر سيصد و شصت اسم براى خدا ذكر شده و در قرآن مجيد هفتاد اسم مذكور است، و همه اسماء الهيّه از سه قسم بيرون نيست:
قسمت اوّل اسماء صفات است كه دلالت بر وجود صفت كمالى يا سلب نقصى دارد مانند عليم و قدير «كه اسماء ذات اضافهاش گويند» و حىّ و علىّ و قديم «كه اسماء غير ذات اضافهاش نامند» و مانند سبّوح و قدّوس كه دلالت بر تنزيه بارى از صفات عيب و نقص دارد و اين صفات، صفات ذاتيّه و عين ذات است نه زائد بر ذات چنانچه اشاعره توهم كردهاند و تحقيق آن ذكر خواهد شد انشاء اللَّه تعالى قسمت دوم اسماء افعال است كه بر صدور فعلى از خداوند دلالت دارد مانند رحمن و رحيم و خالق و رازق و امثال اينها و باعتبار ديگر صفاتى كه بر ثبوت كمالى در خداوند دلالت دارد صفات
__________________________________________________
(1) سوره اسرى آيه 110
أطيب البيان في تفسير القرآن، ج1، ص: 95
كماليه و صفاتى كه بر سلب عيب و نقص دلالت دارد صفات جلاليه و صفاتى كه بر صدور فعلى دالّ است صفات جماليه نامند قسمت سوّم اسماء ذات است و آنها سه اسم است:
«هو» كه بر مقام عيب الغيوبى ذات دلالت دارد كه محال است ممكن بآن پى برد «حق» كه بر وجوب وجود دلالت دارد يعنى ذاتش واجب الوجود و وجود صرف و صرف وجود است و فرض عدم بر او محال است «اللَّه» كه علم است براى ذاتى كه مستجمع جميع كمالات و منزّه از همه عيوب و نواقص باشد و لذا اين اسم مختصّ بذات مقدّس اوست زيرا غير او نه جامع جميع كمالات است و نه منزّه از همه عيوب و نواقص است و از اينجهت اين اسم دلالت بر جميع اسماء الهى دارد و اسماء حق توقيفى است يعنى بايد از طريق شرع رسيده باشد تا بتوان بر خداوند اطلاق نمود و اطلاق نامى بر خداوند هر چند دلالت بر كمال يا سلب نقصى داشته باشد بدون ورود از شرع جايز نيست مانند اطلاق علّت يا علّت العلل كه در لسان حكما است «1» و يا اطلاق عاشق و معشوق كه در لسان عرفاء است «2» «اللَّه» مأخوذ از اله بمعنى عبد و اله بمعنى معبود است و اين معنى اشاره بمقام معبوديّت حقّه ذات اقدس بارى است كه تمام ممكنات سر تعظيم و
__________________________________________________
1- زيرا علت تأثرش در معلول ذاتيست و اختيارى نيست و خداوند فاعل مختار است بلكه اطلاق قدرت هم بر علت نميشود چون علت قدرت بر ترك ندارد و انفكاك محال است بين علت و معلول
2- زيرا عشق نوعى از جنونست و مخالف عقل است و لذا در دعاء كميل است
(و اجعلنى بحبك متيما)
نه عاشقان
أطيب البيان في تفسير القرآن، ج1، ص: 96
عبوديت در پيشگاه مقدس او فرود ميآورند و يا مأخوذ از و له بمعنى تحيّر است زيرا تمام عقول حكماء و دانشمندان در ذات او متحيّر و سر گردانند و چنانچه گذشت اللَّه اسم است از براى ذات واجب الوجود كه مستجمع جميع صفات كمال است و در كافى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرمود
«من قال يا اللَّه عشر مرّات قيل له لبّيك ما حاجتك؟»
(كسى كه ده مرتبه بگويد يا اللَّه باو گفته شود لبيك حاجت تو چيست؟) «الرحمن الرحيم» دو صفتند كه اوّلى دلالت بر عموم رحمت، و دوّمى بر ثبات و دوام و بقاء رحمت حق ميكند چنانچه ميفرمايد رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً «1» و ميفرمايد وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ «2» و در دعاى كميل عرض ميكند
«اللّهم انى اسئلك برحمتك الّتى وسعت كل شيئى»
و اينكه بعضى گفتهاند «رحمن روزى دهنده است خلايق را در دنيا بشرط جان و رحيم ثواب دهنده است مؤمنين را در آخرت بشرط ايمان» درست نيست بلكه چنانچه در بعض ادعيه وارد شده
«يا رحمن الدنيا و الاخرة و رحيمهما»
و از آيات قرآن استفاده ميشود (مانند «إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ» در سورة بقره و «إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ» در سوره حجّ) خداوند در دنيا و آخرت رحمن و رحيم است و از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود
«الرّحمن اسم خاص بصفة عامّة و الرحيم اسم عام بصفة خاصّة» «3»
(يعنى رحمن از اسماء خاصّه حق است و اطلاق آن بر غير خدا جايز نيست زيرا احدى غير از ذات حق رحمتش اين اندازه
__________________________________________________
1- سوره مؤمن آيه 7
2- سوره اعراف آيه 155
3- توحيد صدوق
أطيب البيان في تفسير القرآن، ج1، ص: 97
توسعه ندارد كه تمام اشياء را فرا گيرد و رحيم اسم عام است و اطلاق آن بر غير خدا جايز است «1» و چون دلالت بر ثبات و دوام رحمت ميكند خاصّ باهل ايمان است كه در دنيا و آخرت مشمول رحمت حق ميباشند ولى غير مؤمن خود را از رحمت دائمى حق بىنصيب ميسازد و «نكته» ذكر اين دو وصف «رحمن و رحيم» بعد از كلمه اللَّه از قبيل ذكر خاص بعد از عام است زيرا چنانچه گذشت لفظ اللَّه علم است براى ذاتى كه مستجمع جميع صفات كمال باشد پس ذكر اسم اللَّه بمنزله جميع اسماء الهى است كه از آن جمله رحمن و رحيم ميباشد، و وجه اختصاص اين دو اسم بذكر اينست كه خداوند بواسطه صفت رحمانيّت در جميع امور و مقاصد اعانت مينمايد و بواسطه صفت رحيميّت توفيق عبادت و بندگى عنايت ميفرمايد و اين مؤيّد نظر ماست كه گفتيم باء بسم اللَّه براى استعانت است لذا انسان بايد در همه امور دنيوى و اخروى باين اسم شريف استعانت جويد و موارد چهارده گانه كه قبلا متذكر شديم از باب بيان مصداق بود نه منحصر باشد باين امور
برگزیده تفسیر نمونه
(آيه 1)- ميان همه مردم جهان رسم است كه هر كار مهم و پر ارزشى را به نام بزرگى از بزرگان آغاز مىكنند، يعنى آن كار را با آن شخصيت مورد نظر از آغاز ارتباط مىدهند. ولى آيا بهتر نيست كه براى پاينده بودن يك برنامه و جاويد ماندن يك تشكيلات، آن را به موجود پايدار و جاويدانى ارتباط دهيم كه فنا در ذات او راه ندارد، از ميان تمام موجودات آنكه ازلى و ابدى است تنها ذات پاك خداست و به همين دليل بايد همه چيز و هر كار را با نام او آغاز كرد و از او استمداد نمود لذا در نخستين آيه قرآن مىگوئيم: «بنام خداوند بخشنده بخشايشگر» (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ). برگزيده تفسير نمونه، ج1، ص: 26
و در حديث معروفى از پيامبر صلّى اللّه عليه و اله مىخوانيم: كلّ امر ذى بال لم يذكر فيه اسم اللّه فهو ابتر: «هر كار مهمى كه بدون نام خدا شروع شود بى فرجام است».
و نيز امام باقر عليه السّلام مىفرمايد: «سزاوار است هنگامى كه كارى را شروع مىكنيم، چه بزرگ باشد چه كوچك، بسم اللّه بگوئيم تا پر بركت و ميمون باشد».
كوتاه سخن اينكه: پايدارى و بقاء عمل بسته به ارتباطى است كه با خدا دارد به همين مناسبت خداوند به پيامبر دستور مىدهد كه در آغاز شروع تبليغ اسلام اين وظيفه خطير را با نام خدا شروع كند: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ (سوره علق آيه 1)، و مىبينيم حضرت نوح در آن طوفان سخت و عجيب هنگام سوار شدن بر كشتى براى پيروزى بر مشكلات به ياران خود دستور مىدهد كه در هنگام حركت و در موقع توقف كشتى «بسم اللّه» بگويند (سوره هود آيه 41 و 48).
و آنها نيز اين سفر را سر انجام با موفقيت و پيروزى پشت سر گذاشتند.
و نيز سليمان در نامهاى كه به ملكه سبا مىنويسد سر آغاز آن را «بِسْمِ اللَّهِ» قرار مىدهد (سوره نحل آيه 30).
روى همين اصل، تمام سورههاى قرآن- با بسم اللّه آغاز مىشود تا هدف اصلى از آغاز تا انجام با موفقيت و پيروزى و بدون شكست انجام شود و تنها سوره توبه است كه بسم اللّه در آغاز آن نمىبينيم چرا كه سوره توبه با اعلان جنگ به جنايتكاران مكّه و پيمان شكنان آغاز شده، و اعلام جنگ با توصيف خداوند به «رحمان و رحيم» سازگار نيست.
نكتهها:
1- آيا بسم اللّه جزء سوره است؟
در ميان دانشمندان و علماء شيعه اختلافى نيست كه بسم اللّه جزء سوره حمد و همه سورههاى قرآن است، اصولا ثبت «بسم اللّه» در آغاز همه سورهها، خود گواه زنده اين امر است، زيرا مىدانيم در متن قرآن چيزى اضافه نوشته نشده است، و ذكر «بسم اللّه» در آغاز سورهها از زمان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله تاكنون معمول بوده است. به علاوه سيره مسلمين همواره بر اين بوده كه هنگام تلاوت قرآن بسم اللّه را در آغاز هر سورهاى مىخواندند، و متواترا نيز ثابت برگزيده تفسير نمونه، ج1، ص: 27
شده كه پيامبر صلّى اللّه عليه و اله آن را تلاوت مىفرمود، چگونه ممكن است چيزى جزء قرآن نباشد و پيامبر و مسلمانان همواره آن را ضمن قرآن بخوانند و بر آن مداومت كنند.
به هر حال مسأله آنقدر روشن است كه مىگويند: يك روز معاويه در دوران حكومتش در نماز جماعت بسم اللّه را نگفت، بعد از نماز جمعى از مهاجران و انصار فرياد زدند أسرقت أم نسيت؟ آيا بسم اللّه را دزديدى يا فراموش كردى!
2- اللّه جامعترين نام خداست:
زيرا بررسى نامهاى خدا كه در قرآن مجيد و يا ساير منابع اسلامى آمده نشان مىدهد كه هر كدام از آن يك بخش خاص از صفات خدا را منعكس مىسازد، تنها نامى كه جامع صفات جلال و جمال است همان «اللّه» مىباشد. به همين دليل اسماء ديگر خداوند غالبا به عنوان صفت براى كلمه «اللّه» گفته مىشود به عنوان نمونه: «غفور» و «رحيم» كه به جنبه آمرزش خداوند اشاره مىكند (فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ)- سوره بقره آيه 266.
«سميع» اشاره به آگاهى او از مسموعات، و «عليم» اشاره به آگاهى او از همه چيز است (فَإِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ)- بقره: 227.
و در يك آيه بسيارى از اين اسماء، وصف «اللّه» قرار مىگيرند. هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ:
«اوست اللّه كه معبودى جز وى نيست، اوست حاكم مطلق، منزه از ناپاكيها، از هر گونه ظلم و بيدادگرى، ايمنى بخش، نگاهبان همه چيز، توانا و شكست ناپذير، قاهر بر همه موجودات، و با عظمت».
يكى از شواهد جامعيت اين نام آن است كه ابراز ايمان و توصيه تنها با جمله لا اله الّا اللّه مىتوان كرد.
3- رحمت عام و خاص خدا:
مشهور در ميان گروهى از مفسران اين است كه صفت «رحمان» اشاره به رحمت عام خداست كه شامل دوست و دشمن، مؤمن و كافر و نيكوكار و بدكار مىباشد، زيرا «باران رحمت بىحسابش همه را رسيده، و خوان نعمت بىدريغش همه جا كشيده».
ولى «رحيم» اشاره به رحمت خاص پروردگار است كه ويژه بندگان مطيع برگزيده تفسير نمونه، ج1، ص: 28
و صالح و فرمانبردار است. و تنها چيزى كه ممكن است اشاره به اين مطلب باشد آن است كه «الرَّحْمنِ» در همه جا در قرآن به صورت مطلق آمده است كه نشانه عموميت آن است، در حالى كه «الرَّحِيمِ» گاهى به صورت مقيد ذكر شده كه دليل بر خصوصيت آن است مانند (وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً) «خداوند نسبت به مؤمنان رحيم است» (احزاب: 43).
در روايتى نيز از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم: «خداوند معبود همه چيز است، نسبت به تمام مخلوقاتش رحمان، و نسبت به خصوص مؤمنان رحيم است».
4- چرا صفات ديگر خدا در «بسم اللّه» نيامده است؟
و تنها روى صفت «رحمانيت و رحيميّت» او تكيه مىشود. امّا با توجه به يك نكته، پاسخ اين سؤال روشن مىشود و آن اينكه در آغاز هر كار لازم است از صفتى استمداد كنيم كه آثارش بر سراسر جهان پرتوافكن است، همه موجودات را فرا گرفته و گرفتاران را در لحظات بحرانى نجات بخشيده است.
بهتر است اين حقيقت را از زبان قرآن بشنويد آنجا كه مىگويد: وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ «رحمت من همه چيز را فرا گرفته است» (اعراف- 156).
از سوى ديگر مىبينيم پيامبران براى نجات خود از چنگال حوادث سخت و دشمنان خطرناك دست به دامن رحمت خدا مىزدند، در مورد «هود» و پيروانش مىخوانيم: فَأَنْجَيْناهُ وَ الَّذِينَ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا: «هود و پيروانش را به وسيله رحمت خويش (از چنگال دشمنان) رهائى بخشيديم» (اعراف- 72).
پس اساس كار خداوند بر رحمت است و مجازات جنبه استثنائى دارد چنانكه در دعا مىخوانيم: يا من سبقت رحمته غضبه «اى خدائى كه رحمتت بر غضبت پيشى گرفته است». انسانها نيز بايد در برنامه زندگى اساس و پايه كار را بر رحمت و محبت قرار دهند و توسل به خشونت را براى مواقع ضرورت بگذارند
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان (طبرسی)
تفسیر نور الثقلین (حویزی)
تفسیر الصافی (فیض کاشانی)
تفاسیر دیگر این آیه را می توانید در سایت قرآن ببینید.
روایات و احادیث
- عبداللّه بن سنان مى گوید از امام صادق (ع) از معناى «بسم اللّه الرحمن الرحیم» سؤال کردم، آن حضرت فرمود: «الباء بهاء اللّه و السین سناء اللّه و المیم مجد اللّه - و روى بعضهم ملک اللّه - واللّه إله کل شىء [و] الرحمن لجمیع العالم و الرحیم بالمؤمنین خاصة;[۲] «باى» بسم اللّه، نشانگر خوبى و حسن خداوند و «سین» اشاره به رفعت او و «میم» اشاره به مجد و عظمت اوست. و بعضى روایت کرده اند که: [میم] اشاره به ملک و سلطنت خداوند است و «اللّه» معبود همه چیز است [و] «رحمان» نظر به رحمت او در باره همه عالم و «رحیم» نظر به رحمت او فقط درباره مؤمنان دارد.
- اسماعیل بن مهران گوید: امام رضا (ع) فرمود: «ان بسم اللّه الرحمن الرحیم أقرب إلى إسم اللّه الأعظم من سواد العین إلى بیاضها;[۳] «بسم الله الرحمن الرحیم» به اسم اعظم خدا نزدیکتر از سیاهى چشم به سفیدى آن است.
- حسن بن فضال گوید: «سألت الرضا (ع) على بن موسى (ع) عن «بسم اللّه»، فقال: معنى قول القائل «بسم اللّه» اسم على نفسى سمة من سمات اللّه عز و جل و هى العبادة ... ;[۴] امام رضا(ع) در پاسخ سؤال از معناى «بسم اللّه» فرمود: معناى سخن کسى که مى گوید «بسم اللّه» این است که یکى از نشانه هاى بندگى خداى عز و جل را بر خود مى نهم ...».
- ابو سعید خدرى روایت مى کند که رسول خدا (ص) فرمود: «... قال عیسى (ع) ... «الرحمان» رحمان الدنیا و الآخرة و «الرحیم» رحیم الآخرة;[۵] ... حضرت عیسى (ع) فرمود: ... «رحمان» نظر به رحمت واسعه خدا در دنیا و آخرت و «رحیم» نظر به رحمت ویژه او در آخرت دارد».
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- تفسیر انوار درخشان، سيد محمد حسين حسينى همدانى، تهران:كتابفروشى لطفى، 1404 ق، چاپ اول
- تفسير اثنا عشرى، حسين حسينى شاه عبدالعظيمى، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسير روان جاويد، محمد ثقفى تهرانى، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم