غزوه ذوالعشیره: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
پس از [[غزوه بواط]]، غزوه ذوالعشيره پيش آمد پيامبر در ماه [[جمادی الاول]] - سال دوم هجرت - ابا سلمة بن عبدالاسد را در [[مدينه]] منصوب فرمود و خود با گروهى از [[مهاجرين]] از شهر بيرون آمد و راه  «نقب بنى دينار» را پيش گرفته همچنان تا جايى به نام  «عشيره » براند و در آن جا توقف كرد.
+
== غزوه عشیره ==
 +
پس از [[غزوه بواط]]، غزوه ذوالعشيره پيش آمد پيامبر در ماه [[جمادی الاول]] - سال دوم هجرت - ابا سلمة بن عبدالاسد را در [[مدينه]] منصوب فرمود و خود با گروهى از [[مهاجرين]] از شهر بيرون آمد و راه  «نقب بنى دينار» را پيش گرفته همچنان تا جايى به نام  «عشيره » براند و در آن جا توقف كرد.<ref>زدگانى ‌محمد(ص)/ترجمه سیره ابن هشام ،ج‌1،ص:395 </ref>و تا چند روز از ماه [[جمادی الثانی]] را نيز در آن جا ماند و عُشَيره نام موضعى است از براى بنى «مدلج» به «ينبع» در ميان [[مكه]] و مدينه .
  
و تا چند روز از ماه [[جمادی الثانی]] را نيز در آن جا ماند و عُشَيره نام موضعى است از براى بنى «مدلج» به «ينبع» در ميان [[مكه]] و مدينه و آن چنان است كه [[رسول خدا]] صلى الله عليه و آله و سلم شنيد كه [[ابوسفيان]] با جماعتى از قريش به جهت تجارت مسافر شام اند. پس سر هم با جماعتى از اصحاب از دنبال او به ارض ذوالعُشيره آمد ابوسفيان را ملاقات نفرمود لكن بزرگان [[بنى مدلج]] كه در نواحى ذوالعشيره بودند به خدمت آن حضرت رسيدند و كار بر مصالحه و مهادنه نهادند.
+
پيامبر (ص) به منظور حمله به كاروانهاى قريش كه عازم شام بودند ياران خود را فرا خواند، و همراه يكصد و پنجاه و به قولى دويست نفر بيرون آمد. به آن حضرت خبر رسيده بود كه كاروان مجهزى كه قريش اموال خود را در آن جمع كرده‌اند از مكه بيرون آمده و آهنگ شام دارد.<ref>ترجمه المغازى،متن،ص:10 </ref>
  
 +
و آن چنان است كه [[رسول خدا]] صلى الله عليه و آله و سلم شنيد كه [[ابوسفيان]] با جماعتى از قريش به جهت تجارت مسافر شام اند. پس سر هم با جماعتى از اصحاب از دنبال او به ارض ذوالعُشيره آمد ابوسفيان را ملاقات نفرمود لكن بزرگان [[بنى مدلج]] كه در نواحى ذوالعشيره بودند به خدمت آن حضرت رسيدند و كار بر مصالحه و مهادنه نهادند.
 +
== دادن کنیه ابوتراب به امیرالمؤنین (علیه السلام)==
 
[[ابن هشام]] و ديگران از [[عمار بن ياسر]] نقل كرده اند كه گفته است: در غزوه عشيره من و على بن ابي طالب همسفر و مانوس بوديم و در آن چند روزى كه در عشيره توقف داشتيم روزى على بن ابى طالب به من گفت: بيا تا به تماشاى بنى مدلج كه در نخلستان در آن نزديكى كار مى  كردند برويم و من با او به آن نزديكى رفتيم و هم چنان كه نشسته بوديم و كار آن ها را تماشا مى  كرديم خواب مان گرفت و هر دو برخاسته زير نخله خرما و روى شن هاى نرمى كه آن جا بود خوابيديم.
 
[[ابن هشام]] و ديگران از [[عمار بن ياسر]] نقل كرده اند كه گفته است: در غزوه عشيره من و على بن ابي طالب همسفر و مانوس بوديم و در آن چند روزى كه در عشيره توقف داشتيم روزى على بن ابى طالب به من گفت: بيا تا به تماشاى بنى مدلج كه در نخلستان در آن نزديكى كار مى  كردند برويم و من با او به آن نزديكى رفتيم و هم چنان كه نشسته بوديم و كار آن ها را تماشا مى  كرديم خواب مان گرفت و هر دو برخاسته زير نخله خرما و روى شن هاى نرمى كه آن جا بود خوابيديم.
  
 
هنگامى به خود آمديم كه [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله بالاى سر ما ايستاده بود و ما را با پاى خود حركت مى  داد، من و على بن ابي طالب كه سر و روي مان خاك آلود شده بود برخاسته و در برابر آن حضرت ايستاديم، پيغمبر اسلام كه سر و صورت خاك آلود على را ديد فرمود: اى [[ابوتراب]] اين چه حالى است؟ و سپس فرمود: آيا شما را از بدبخت  ترين و شقى  ترين مردم آگاه نكنم كه آن ها كيان  اند؟
 
هنگامى به خود آمديم كه [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله بالاى سر ما ايستاده بود و ما را با پاى خود حركت مى  داد، من و على بن ابي طالب كه سر و روي مان خاك آلود شده بود برخاسته و در برابر آن حضرت ايستاديم، پيغمبر اسلام كه سر و صورت خاك آلود على را ديد فرمود: اى [[ابوتراب]] اين چه حالى است؟ و سپس فرمود: آيا شما را از بدبخت  ترين و شقى  ترين مردم آگاه نكنم كه آن ها كيان  اند؟
  
عرض كرديم: چرا يا رسول الله! فرمود: يكى همان پى كننده ناقه (صالح) است - و سپس در حالى كه اشاره به [[امام علی]] بن ابي طالب مى  كرد - فرمود: و ديگرى آن كسى است كه بر اين جاى سر تو ضربت مى  زند و اين محاسن تو را از آن رنگين مى  سازد.
+
عرض كرديم: چرا يا رسول الله! فرمود: يكى همان پى كننده ناقه (صالح) است - و سپس در حالى كه اشاره به [[امام علی]] بن ابي طالب مى  كرد - فرمود: و ديگرى آن كسى است كه بر اين جاى سر تو ضربت مى  زند و اين محاسن تو را از آن رنگين مى  سازد.<ref> زندگانى ‌محمد(ص)/ترجمه سیره ابن هشام،ج‌1،ص:396 </ref>
 +
 
 +
==پانویس==
 +
<references/>
  
 
==منابع==
 
==منابع==
* رسولى محلاتی، هاشم. زندگانى حضرت محمد صلی الله علیه و آله، ص 289.
 
 
* قمی، عباس. [[منتهي الامال]].
 
* قمی، عباس. [[منتهي الامال]].
 
+
*زندگانى محمد(ص) پيامبر اسلام، ابن هشام (م 218)، ترجمه سيد هاشم رسولى، تهران، انتشارات كتابچى، چ پنجم ، 1375ش.
 +
* مغازى تاريخ جنگهاى پيامبر(ص)، محمد بن عمر واقدى (م 207)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مركز نشر دانشگاهى، چ دوم، 1369ش.
 
[[رده:غزوات پیامبر اکرم]]
 
[[رده:غزوات پیامبر اکرم]]
 +
[[رده:جنگ های صدر اسلام]]
 +
[[رده:تاریخ صدر اسلام]]

نسخهٔ ‏۷ ژوئن ۲۰۱۵، ساعت ۰۷:۴۶

غزوه عشیره

پس از غزوه بواط، غزوه ذوالعشيره پيش آمد پيامبر در ماه جمادی الاول - سال دوم هجرت - ابا سلمة بن عبدالاسد را در مدينه منصوب فرمود و خود با گروهى از مهاجرين از شهر بيرون آمد و راه «نقب بنى دينار» را پيش گرفته همچنان تا جايى به نام «عشيره » براند و در آن جا توقف كرد.[۱]و تا چند روز از ماه جمادی الثانی را نيز در آن جا ماند و عُشَيره نام موضعى است از براى بنى «مدلج» به «ينبع» در ميان مكه و مدينه .

پيامبر (ص) به منظور حمله به كاروانهاى قريش كه عازم شام بودند ياران خود را فرا خواند، و همراه يكصد و پنجاه و به قولى دويست نفر بيرون آمد. به آن حضرت خبر رسيده بود كه كاروان مجهزى كه قريش اموال خود را در آن جمع كرده‌اند از مكه بيرون آمده و آهنگ شام دارد.[۲]

و آن چنان است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيد كه ابوسفيان با جماعتى از قريش به جهت تجارت مسافر شام اند. پس سر هم با جماعتى از اصحاب از دنبال او به ارض ذوالعُشيره آمد ابوسفيان را ملاقات نفرمود لكن بزرگان بنى مدلج كه در نواحى ذوالعشيره بودند به خدمت آن حضرت رسيدند و كار بر مصالحه و مهادنه نهادند.

دادن کنیه ابوتراب به امیرالمؤنین (علیه السلام)

ابن هشام و ديگران از عمار بن ياسر نقل كرده اند كه گفته است: در غزوه عشيره من و على بن ابي طالب همسفر و مانوس بوديم و در آن چند روزى كه در عشيره توقف داشتيم روزى على بن ابى طالب به من گفت: بيا تا به تماشاى بنى مدلج كه در نخلستان در آن نزديكى كار مى كردند برويم و من با او به آن نزديكى رفتيم و هم چنان كه نشسته بوديم و كار آن ها را تماشا مى كرديم خواب مان گرفت و هر دو برخاسته زير نخله خرما و روى شن هاى نرمى كه آن جا بود خوابيديم.

هنگامى به خود آمديم كه رسول خدا صلی الله علیه و آله بالاى سر ما ايستاده بود و ما را با پاى خود حركت مى داد، من و على بن ابي طالب كه سر و روي مان خاك آلود شده بود برخاسته و در برابر آن حضرت ايستاديم، پيغمبر اسلام كه سر و صورت خاك آلود على را ديد فرمود: اى ابوتراب اين چه حالى است؟ و سپس فرمود: آيا شما را از بدبخت ترين و شقى ترين مردم آگاه نكنم كه آن ها كيان اند؟

عرض كرديم: چرا يا رسول الله! فرمود: يكى همان پى كننده ناقه (صالح) است - و سپس در حالى كه اشاره به امام علی بن ابي طالب مى كرد - فرمود: و ديگرى آن كسى است كه بر اين جاى سر تو ضربت مى زند و اين محاسن تو را از آن رنگين مى سازد.[۳]

پانویس

  1. زدگانى ‌محمد(ص)/ترجمه سیره ابن هشام ،ج‌1،ص:395
  2. ترجمه المغازى،متن،ص:10
  3. زندگانى ‌محمد(ص)/ترجمه سیره ابن هشام،ج‌1،ص:396

منابع

  • قمی، عباس. منتهي الامال.
  • زندگانى محمد(ص) پيامبر اسلام، ابن هشام (م 218)، ترجمه سيد هاشم رسولى، تهران، انتشارات كتابچى، چ پنجم ، 1375ش.
  • مغازى تاريخ جنگهاى پيامبر(ص)، محمد بن عمر واقدى (م 207)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مركز نشر دانشگاهى، چ دوم، 1369ش.