طاغوت: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای جدید حاوی '{{مدخل دائرة المعارف|دانشنامه جهان اسلام}} {{الگو:نیازمند ویرایش فنی}} واژها...' ایجاد کرد) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{مدخل دائرة المعارف|[[دانشنامه جهان اسلام]]}} | {{مدخل دائرة المعارف|[[دانشنامه جهان اسلام]]}} | ||
− | |||
+ | واژهای قرآنی به معنای طغیانگر و متجاوز از حدود، به خصوص حدود دینی و اخلاقی. واژه طاغوت هشت بار در [[قرآن کریم]] ذکر شده است. (رجوع کنید به عبدالباقی، ذیل «طغی») | ||
− | + | در قرآن، پیروی از طاغوت در مقابلِ عبادت و پیروی از خداست <ref>[[سوره بقره]]: 256؛ [[سوره نحل]]: 36.</ref> و حتی کفر ورزیدن به آن مقدم بر ایمان به خداست ([[سوره بقره]]: 256) و دعوت به خداپرستی با دعوت به اجتناب از طاغوت همراه بوده است.<ref>رجوع کنید به [[سوره نحل]]: 36.</ref> | |
− | + | در [[قرآن کریم]]، طاغوتپرستان بدتر از فاسقان اهل کتاب و حتی بدترین و گمراهترین انسانها و ملعون و مغضوب خداوند، معرفی شده اند<ref>رجوع کنید به [[سوره مائده]]: 59-60.</ref> و رزمندگان در راه خدا در مقابل جنگکنندگان در راه طاغوت قرار گرفتهاند. <ref>رجوع کنید به [[سوره نساء]]: 76.</ref> همچنین ذکر شده است که پیروان طاغوت در آتش جهنم جاودان خواهند بود.<ref>[[سوره بقره]]: 257.</ref> | |
− | + | طاغوت (جمع آن طواغیت) در لغت از مادّه طَغَی یَطغَی است و به کسی که در شرّ و معصیت فراتر از حد خود قدم بردارد، طاغی و طاغوت گفته شده است.<ref>رجوع کنید به جوهری، ذیل «طَغا»؛ ابوهلال عسكری، ص155.</ref> | |
− | + | مصدر این واژه، طُغیان نیز به معنای تجاوز از حد و اندازه خود است. ایزوتسو (ص149) طغیان را با استکبار مترادف دانسته و آن را به رودخانهای تشبیه کرده است که آب آن به قدری بالا میآید که از کرانههای آن لبریز میشود. این معنا مجازاً به استکبار و هر نوع غروری که به عصیان بینجامد، اطلاق میگردد. | |
− | |||
− | |||
− | در | + | طاغوت، بر وزن فَعَلُوت در اصل طَغَیوت یا طَغَووت بوده که یاء یا واو آن بر غین مقدّم و به الف بدل شده است.<ref>طبری، ذیل [[سوره بقره]]: 256؛ راغب اصفهانی، ص305؛ ابن منظور، ذیل «طغی».</ref> این لفظ به صورت مفرد و جمع و مذکر و مؤنث بکار می رود. (ابن منظور، همانجا) طاغوت در کاربرد ثانوی خود، برای کاهن و شیطان و سردمداران گمراهی بکار رفته است.<ref>رجوع کنید به جوهری؛ ابن منظور، همانجاها.</ref> به نظر ابوهلال عسكری (ص 155)، طاغوت به سبب فخامتِ لفظ از طاغی بلیغتر و استعمال آن نیز بیشتر است، بهطوری که هر معبودی به جز خدا طاغوت نام گرفته و [[شیطان]] نیز به سبب شدت طغیان، بدین نام خوانده شده است. بر این اساس علاوه بر این که وزن طاغوت (فاعول)، به نوعی بر کثرت و مبالغه دلالت دارد، در کاربردهای گوناگون آن اغلب به معنای اسم فاعل به کار رفته است.<ref>رجوع کنید به طباطبائی، ذیل [[سوره بقره]]: 256، [[سوره نساء]]: 51.</ref> |
− | + | بر مبنای بحث لغوی، طاغوت کلمهای عربی است. جوالیقی و خفاجی نیز این واژه را در لغات معرّب نیاوردهاند، تنها سیوطی <ref>مهذّب، ص52؛ متوکلی، ص40، 41.</ref> به سبب ذکر آن به همراه کلمه جِبت در روایات منقول از ابن عباس و عکرمه و سعید بن جبیر آن را در لغات حبشی آورده و گفته که طاغوت به معنای کاهن است. | |
− | + | گایگر و در پی او بیشتر خاورشناسان، واژه طاغوت را اصالتاً مربوط به فرهنگ یهودی و نزدیک به معنای بتها یا بتپرست فرض کردهاند، اما برخی از آنان اصل مسیحی را برای این واژه محتملتر دانستهاند.<ref>رجوع کنید به جفری، ص203.</ref> نولدکه آن را از اصلی آرامی مشتق دانسته، اما جفری با توجه به روایاتی که سیوطی آورده، اصل آن را حبشی دانسته است.<ref>رجوع کنید به جفری، ص203؛ د.اسلام، ذیل مادّه.</ref> | |
+ | مفسران برای کلمه طاغوت معانی متعددی ذکر کرده اند، از جمله شیطان، کاهن، ساحر، انسانها و جنیان متمرّد، بتها و هر آنچه به جای خدا پرستش شود و کسانی که راه را برای بتپرستی و گمراه کردن مردم هموار کنند.<ref>رجوع کنید به طبری، ذیل [[سوره نساء]]: 51؛ طوسی؛ طبرسی، ذیل [[سوره بقره]]: 256.</ref> همراه شدن لفظ طاغوت با واژه جِبت در آیه 51 [[سوره نساء]]، موجب شده است معانی بیشتری برای هر دو واژه ذکر شود. از جمله این که آنان دو بت بودند؛ یا یهودیانی بودند که برای همراهی با مشرکان قریش، بت های آنان را میپرستیدند؛ یا اینکه جبت، حُیَیّ بن اَخطَب است و طاغوت، کَعب بن اشرف یهودی است؛ یا اینکه جبت، سحر است و طاغوت، شیطان است.<ref>برای مصادیق و توضیحات بیشتر رجوع کنید به بخاری، ج5، ص180؛ طبری؛ طوسی، ذیل [[سوره نساء]]: 51؛ جبت؛ برای سبب نزول این آیه رجوع کنید به ابن هشام، ج2، ص402.</ref> | ||
− | == منابع مقاله == | + | از تعدد معانی و کاربردهای متفاوت واژه طاغوت چنین برمیآید که این لفظ معنایی عام دارد که بر افراد مختلفی صدق میکند، از این رو مفسران در معنای آن گفته اند که طاغوت به هر طغیانگر و متجاوز از حدود اطلاق می شود، پس همه ساحران و کاهنان و مانعان راه خیر، بتها یا شیاطین یا اَجنّهای که عبادت میشوند، انسانهای گمراهکننده مردم و همه کسانی که بدون رضایت خدا فرمانبری می شوند، طاغوت هستند.<ref>طبری، ذیل [[سوره بقره]]: 256؛ راغب اصفهانی، ص305؛ طباطبائی، ذیل سوره بقره: 256.</ref> |
− | + | ||
− | + | در قرآن کریم، واژه طاغی – که از ریشه طغیان و مترادف با طاغوت است – شش مرتبه به صیغه جمع (طاغون و طاغین) بکار رفته است.<ref>رجوع کنید به عبدالباقی، ذیل طغی.</ref> در این آیات، طاغی برای قوم نوح <ref>[[سوره ذاریات]]: 53.</ref> کسانی که پیامبر اکرم را کاهن، مجنون یا شاعر میخواندند ([[سوره طور]]: 29-33) و دیگر مردمان ستمکار و ناسپاس بکار رفته <ref>[[سوره صافات]]: 22-30؛ [[سوره قلم]]: 31.</ref> و ذکر شده است که طغیانگران فرجام بدی خواهند داشت و به جهنم می روند.<ref>[[سوره ص]]: 55-56؛ [[سوره نبا]]: 21-22.</ref> وات5، طاغی را کسی دانسته است که بدون توجه به موانع، بخصوص موانع و ملاحظات اخلاقی و مذهبی، به راه خود میرود و اجازه نمیدهد چیزی سدّ راهش شود و اطمینان بیپایانی به توانایی های خود دارد. بر اساس آیات قرآن، این واژه بر فقدان حس مخلوقیت بنده در برابر خالق دلالت میکند و با بیاعتنایی و تکذیب پروردگار مرتبط است. (وات، ص66-67) | |
+ | |||
+ | در منابع روایی، طاغوت و جمع آن طواغیت و نیز طاغیه و جمع آن طواغی،<ref>رجوع کنید به ابن منظور، ذیل «طغی».</ref> فراوان به کار رفته است. در برخی احادیث آمده است که در دوران جاهلیت، اعراب بعضی از داوریهای خود را نزد طواغیت میبردند. به نقل بخاری (ج5، ص180) از جابر، طواغیتی که نزد ایشان داوری میشد در هر قبیلهای وجود داشت و آنان کاهنانی بودند که شیطان برایشان نازل میشد. | ||
+ | |||
+ | ابن هشام،<ref>ج2، ص368.</ref> به نقل از ابن اسحاق، سبب نزول آیه 60 [[سوره نساء]] را چنین دانسته است که در نزاع میان گروهی از منافقان با برخی مسلمانان، گروه مسلمان آنان را به داوری نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله دعوت کردند، اما منافقان پیشنهاد کردند که داوری را نزد کاهنان که داوران زمان جاهلیت بودند، ببرند. | ||
+ | |||
+ | اما در روایات دیگری لفظ طاغیة برای بت منات در جاهلیت بکار رفته و گفته شده که آیه 158 [[سوره بقره]] – که درباره سعی بین صفا و مروه است – در خصوص عدهای از انصار نازل شده است که پیش از اسلام آوردن، برای منات تهلیل میگفتند<ref>رجوع کنید به بخاری، ج2، ص169؛ مسلم نيشابوری، ج4، ص69.</ref> همچنین در روایاتی، طاغیه برای بت قبیله دوس بکار رفته که ذوالخلصة نام داشته است و در جاهلیت آن را میپرستیدند.<ref>رجوع کنید به بخاری، ج8، ص100؛ ابن أبی عاصم، ص38؛ برای توضیح بیشتر رجوع کنید به د.اسلام، ذیل مادّه.</ref> در روایتی از پیامبر اکرم نقل شده است که به طواغی قسم نخورید.<ref>مسلم نیشابوری، ج5، ص82؛ نووی، ج11، ص108.</ref> با توضیحاتی آن را بتها معنا کرده است. در برخی روایات نیز این مبحث با موضوعات غیبی ارتباط یافته و مثلاً ابن أبی شيبه <ref>ج7، ص254؛ ج8، ص604.</ref> از انس بن مالک نقل کرده است که در آغاز ملوک بر سر کار خواهند آمد، سپس جباران و سپس طواغیت. | ||
+ | |||
+ | در منابع حدیثی شیعه، لفظ طاغوت پرکاربردتر از منابع اهل سنّت است و سخن از طاغوت و طاغیه به مفاهیم و موضوعات همعصر با صدور روایات نزدیک است و اغلب بر حاکمان ستمگر تطبیق داده شده است.<ref>رجوع کنید به صفارقمی، ص144-145؛ كلينی، ج1، ص261-262، 319، 477.</ref> | ||
+ | |||
+ | در روایتی، پیروان ائمه علیهم السلام دستور یافتهاند که مراقب فتنه طاغوتها و پیروان آنها باشند زیرا آنان فریفته حُطام دنیا شدهاند. (كلينی، ج8، ص15) | ||
+ | |||
+ | ابن بابویه <ref>صفات الشيعة، ص29-30.</ref> در روایتی از [[امام صادق]] علیه السلام، یکی از شش ویژگی اختصاصی شیعیان را برائت از طاغوتها برشمرده و حتی علت غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را وجود طاغوتها دانسته است.<ref>همو، كمال الدين، ص26.</ref> روایات بسیاری از این دست در ابواب حرمت و کراهت مراجعه به قاضی، حاکم و سلطان ظالم دیده می شود.<ref>برای نمونه، رجوع کنید به کلینی، ج7، ص411-412؛ حر عاملی، ج27، ص11-16.</ref> | ||
+ | |||
+ | بنابراین روایات – که در آنها گاه از حکام و قضات و سلاطین با عنوان طاغوت نام برده شده – هر گونه مراجعه به طاغوت و داوری خواستن از او حتی اگر برای گرفتن حق خود باشد، ممنوع و حرام است که فقها استثنائاً آن را مورد بحث و بررسی قرار داده اند.<ref>برای نمونه، رجوع کنید به فاضل هندی، ج10، ص7-8؛ انصاری، ص61-64؛ آشتیانی، ص20-22.</ref> | ||
+ | |||
+ | در برخی از روایات شيعه، جبت و طاغوت به دشمنان اهل بیت علیهم السلام تأویل شده<ref>برای نمونه، رجوع کنید به مجلسی، ج30، ص187-188؛ ج31، ص600-601.</ref> و در برخی از زیارت نامههای مأثور، به برائت از جبت و طاغوت و لات و عُزَّی و دیگر بتها و شیاطین، شهادت داده شده است.<ref>برای نمونه، رجوع کنید به مجلسی، ج96، ص190، 193؛ ج97، ص206، 295.</ref> | ||
+ | |||
+ | روایات دیگری نیز نقل شده که راجع به علائم ظهور و دوران غیبت است و بر اساس آن هر بیرقی که پیش از قیام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برپا شود، صاحب آن طاغوت است.<ref>کلینی، ج8، ص295؛ مجلسی، ج52، ص143.</ref> | ||
+ | |||
+ | در دوران معاصر و به خصوص پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، واژه طاغوت در ادبیات ایران و جهان اسلام کاربرد وسیعی یافته است. امام خمینی اغلب این کلمه را برای شاهان پهلوی و درباریان فاسد آنها بکار میبرد، اما امروزه این واژه در جهان اسلام برای هر شخص، گروه یا حکومتی که چهره ضداسلامی داشته باشد و از ارزشهای مادّی و ضددینی غرب حمایت کند، بکار میرود. همچنین کسانی که همچون عوامل و وابستگان غرب، سعی در مهم جلوه دادن ارزشهای غربی و نظام سکولار آن دارند، به این نام خوانده میشوند.(د. جهان نوین اسلام، ذیل مادّه؛ د. خاورمیانه معاصر، ذیل« طاغوتی») | ||
+ | |||
+ | ==منابع مقاله== | ||
+ | |||
+ | * قرآن کریم | ||
+ | * محمدحسن آشتیانی، کتاب القضاء، قم 1404. | ||
+ | * عبدالله بن محمدبن أبی شیبه كوفی، المصنف، چاپ سعید لحام، بیروت 1409/1989. | ||
+ | * عمرو بن أبی عاصم شیبانی، کتاب السنة، چاپ محمد ناصرالدين ألبانی، بیروت 1413/1993. | ||
+ | * ابن منظور. | ||
+ | * محمد بن علی ابن بابویه قمی، صفات الشيعة، تهران. | ||
+ | * همو، کمال الدین و تمام النعمة، چاپ علی اکبر غفاری، قم 1405/1363ش. | ||
+ | * عبدالملک ابن هشام حمیری، السیرة النبویة، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره 1383/1963. | ||
+ | * ابوهلال حسن بن عبدالله عسكری، الفروق اللغویة، قم 1412. | ||
+ | * انصاری، مرتضی، القضاء والشهادات، قم 1415. | ||
+ | * محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، بیروت 1401/1981. | ||
+ | * اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت 1407/1987. | ||
+ | * حر عاملی. | ||
+ | * ابوالقاسم حسین بن محمد راغب اصفهانى، المفردات فی غریب القرآن، قم 1404. | ||
+ | * عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، المهذب فیما وقع فی القرآن من المعرّب، چاپ سمیر حسین حلبی، بیروت 1988. | ||
+ | * همو، المتوکلی، چاپ عبدالکریم زبیدی، بیروت 1988. | ||
+ | * محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، چاپ حسن کوچه باغی، تهران 1362ش. | ||
+ | * طباطبائی. | ||
+ | * طبرسی | ||
+ | * طبری، تفسیر | ||
+ | * طوسی | ||
+ | * محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، استانبول 1404/1984. | ||
+ | * بهاءالدین حسن فاضل هندی، کشف اللثام عن قواعد الاحکام، قم. | ||
+ | * کلینی | ||
+ | * مجلسی | ||
+ | * مسلم بن حجاج نیشابوری، الجامع الصحیح، بیروت | ||
+ | * محیی الدین یحیی بن شرف نووی، شرح صحیح مسلم، بیروت 1407/1987. | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references/> | <references/> | ||
− | == منابع == | + | ==منابع== |
+ | * دانشنامه جهان اسلام، حیدر اشرف آل طه، طاغوت دسترس در [http://www.encyclopaediaislamica.com/ پایگاه دانشنامه جهان اسلام] ، تاریخ بازیابی: 16 آذرماه 1392. | ||
− | |||
[[رده:واژگان قرآنی]] | [[رده:واژگان قرآنی]] |
نسخهٔ ۲۹ دسامبر ۲۰۱۳، ساعت ۰۸:۴۳
واژهای قرآنی به معنای طغیانگر و متجاوز از حدود، به خصوص حدود دینی و اخلاقی. واژه طاغوت هشت بار در قرآن کریم ذکر شده است. (رجوع کنید به عبدالباقی، ذیل «طغی»)
در قرآن، پیروی از طاغوت در مقابلِ عبادت و پیروی از خداست [۱] و حتی کفر ورزیدن به آن مقدم بر ایمان به خداست (سوره بقره: 256) و دعوت به خداپرستی با دعوت به اجتناب از طاغوت همراه بوده است.[۲]
در قرآن کریم، طاغوتپرستان بدتر از فاسقان اهل کتاب و حتی بدترین و گمراهترین انسانها و ملعون و مغضوب خداوند، معرفی شده اند[۳] و رزمندگان در راه خدا در مقابل جنگکنندگان در راه طاغوت قرار گرفتهاند. [۴] همچنین ذکر شده است که پیروان طاغوت در آتش جهنم جاودان خواهند بود.[۵]
طاغوت (جمع آن طواغیت) در لغت از مادّه طَغَی یَطغَی است و به کسی که در شرّ و معصیت فراتر از حد خود قدم بردارد، طاغی و طاغوت گفته شده است.[۶]
مصدر این واژه، طُغیان نیز به معنای تجاوز از حد و اندازه خود است. ایزوتسو (ص149) طغیان را با استکبار مترادف دانسته و آن را به رودخانهای تشبیه کرده است که آب آن به قدری بالا میآید که از کرانههای آن لبریز میشود. این معنا مجازاً به استکبار و هر نوع غروری که به عصیان بینجامد، اطلاق میگردد.
طاغوت، بر وزن فَعَلُوت در اصل طَغَیوت یا طَغَووت بوده که یاء یا واو آن بر غین مقدّم و به الف بدل شده است.[۷] این لفظ به صورت مفرد و جمع و مذکر و مؤنث بکار می رود. (ابن منظور، همانجا) طاغوت در کاربرد ثانوی خود، برای کاهن و شیطان و سردمداران گمراهی بکار رفته است.[۸] به نظر ابوهلال عسكری (ص 155)، طاغوت به سبب فخامتِ لفظ از طاغی بلیغتر و استعمال آن نیز بیشتر است، بهطوری که هر معبودی به جز خدا طاغوت نام گرفته و شیطان نیز به سبب شدت طغیان، بدین نام خوانده شده است. بر این اساس علاوه بر این که وزن طاغوت (فاعول)، به نوعی بر کثرت و مبالغه دلالت دارد، در کاربردهای گوناگون آن اغلب به معنای اسم فاعل به کار رفته است.[۹]
بر مبنای بحث لغوی، طاغوت کلمهای عربی است. جوالیقی و خفاجی نیز این واژه را در لغات معرّب نیاوردهاند، تنها سیوطی [۱۰] به سبب ذکر آن به همراه کلمه جِبت در روایات منقول از ابن عباس و عکرمه و سعید بن جبیر آن را در لغات حبشی آورده و گفته که طاغوت به معنای کاهن است.
گایگر و در پی او بیشتر خاورشناسان، واژه طاغوت را اصالتاً مربوط به فرهنگ یهودی و نزدیک به معنای بتها یا بتپرست فرض کردهاند، اما برخی از آنان اصل مسیحی را برای این واژه محتملتر دانستهاند.[۱۱] نولدکه آن را از اصلی آرامی مشتق دانسته، اما جفری با توجه به روایاتی که سیوطی آورده، اصل آن را حبشی دانسته است.[۱۲]
مفسران برای کلمه طاغوت معانی متعددی ذکر کرده اند، از جمله شیطان، کاهن، ساحر، انسانها و جنیان متمرّد، بتها و هر آنچه به جای خدا پرستش شود و کسانی که راه را برای بتپرستی و گمراه کردن مردم هموار کنند.[۱۳] همراه شدن لفظ طاغوت با واژه جِبت در آیه 51 سوره نساء، موجب شده است معانی بیشتری برای هر دو واژه ذکر شود. از جمله این که آنان دو بت بودند؛ یا یهودیانی بودند که برای همراهی با مشرکان قریش، بت های آنان را میپرستیدند؛ یا اینکه جبت، حُیَیّ بن اَخطَب است و طاغوت، کَعب بن اشرف یهودی است؛ یا اینکه جبت، سحر است و طاغوت، شیطان است.[۱۴]
از تعدد معانی و کاربردهای متفاوت واژه طاغوت چنین برمیآید که این لفظ معنایی عام دارد که بر افراد مختلفی صدق میکند، از این رو مفسران در معنای آن گفته اند که طاغوت به هر طغیانگر و متجاوز از حدود اطلاق می شود، پس همه ساحران و کاهنان و مانعان راه خیر، بتها یا شیاطین یا اَجنّهای که عبادت میشوند، انسانهای گمراهکننده مردم و همه کسانی که بدون رضایت خدا فرمانبری می شوند، طاغوت هستند.[۱۵]
در قرآن کریم، واژه طاغی – که از ریشه طغیان و مترادف با طاغوت است – شش مرتبه به صیغه جمع (طاغون و طاغین) بکار رفته است.[۱۶] در این آیات، طاغی برای قوم نوح [۱۷] کسانی که پیامبر اکرم را کاهن، مجنون یا شاعر میخواندند (سوره طور: 29-33) و دیگر مردمان ستمکار و ناسپاس بکار رفته [۱۸] و ذکر شده است که طغیانگران فرجام بدی خواهند داشت و به جهنم می روند.[۱۹] وات5، طاغی را کسی دانسته است که بدون توجه به موانع، بخصوص موانع و ملاحظات اخلاقی و مذهبی، به راه خود میرود و اجازه نمیدهد چیزی سدّ راهش شود و اطمینان بیپایانی به توانایی های خود دارد. بر اساس آیات قرآن، این واژه بر فقدان حس مخلوقیت بنده در برابر خالق دلالت میکند و با بیاعتنایی و تکذیب پروردگار مرتبط است. (وات، ص66-67)
در منابع روایی، طاغوت و جمع آن طواغیت و نیز طاغیه و جمع آن طواغی،[۲۰] فراوان به کار رفته است. در برخی احادیث آمده است که در دوران جاهلیت، اعراب بعضی از داوریهای خود را نزد طواغیت میبردند. به نقل بخاری (ج5، ص180) از جابر، طواغیتی که نزد ایشان داوری میشد در هر قبیلهای وجود داشت و آنان کاهنانی بودند که شیطان برایشان نازل میشد.
ابن هشام،[۲۱] به نقل از ابن اسحاق، سبب نزول آیه 60 سوره نساء را چنین دانسته است که در نزاع میان گروهی از منافقان با برخی مسلمانان، گروه مسلمان آنان را به داوری نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله دعوت کردند، اما منافقان پیشنهاد کردند که داوری را نزد کاهنان که داوران زمان جاهلیت بودند، ببرند.
اما در روایات دیگری لفظ طاغیة برای بت منات در جاهلیت بکار رفته و گفته شده که آیه 158 سوره بقره – که درباره سعی بین صفا و مروه است – در خصوص عدهای از انصار نازل شده است که پیش از اسلام آوردن، برای منات تهلیل میگفتند[۲۲] همچنین در روایاتی، طاغیه برای بت قبیله دوس بکار رفته که ذوالخلصة نام داشته است و در جاهلیت آن را میپرستیدند.[۲۳] در روایتی از پیامبر اکرم نقل شده است که به طواغی قسم نخورید.[۲۴] با توضیحاتی آن را بتها معنا کرده است. در برخی روایات نیز این مبحث با موضوعات غیبی ارتباط یافته و مثلاً ابن أبی شيبه [۲۵] از انس بن مالک نقل کرده است که در آغاز ملوک بر سر کار خواهند آمد، سپس جباران و سپس طواغیت.
در منابع حدیثی شیعه، لفظ طاغوت پرکاربردتر از منابع اهل سنّت است و سخن از طاغوت و طاغیه به مفاهیم و موضوعات همعصر با صدور روایات نزدیک است و اغلب بر حاکمان ستمگر تطبیق داده شده است.[۲۶]
در روایتی، پیروان ائمه علیهم السلام دستور یافتهاند که مراقب فتنه طاغوتها و پیروان آنها باشند زیرا آنان فریفته حُطام دنیا شدهاند. (كلينی، ج8، ص15)
ابن بابویه [۲۷] در روایتی از امام صادق علیه السلام، یکی از شش ویژگی اختصاصی شیعیان را برائت از طاغوتها برشمرده و حتی علت غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را وجود طاغوتها دانسته است.[۲۸] روایات بسیاری از این دست در ابواب حرمت و کراهت مراجعه به قاضی، حاکم و سلطان ظالم دیده می شود.[۲۹]
بنابراین روایات – که در آنها گاه از حکام و قضات و سلاطین با عنوان طاغوت نام برده شده – هر گونه مراجعه به طاغوت و داوری خواستن از او حتی اگر برای گرفتن حق خود باشد، ممنوع و حرام است که فقها استثنائاً آن را مورد بحث و بررسی قرار داده اند.[۳۰]
در برخی از روایات شيعه، جبت و طاغوت به دشمنان اهل بیت علیهم السلام تأویل شده[۳۱] و در برخی از زیارت نامههای مأثور، به برائت از جبت و طاغوت و لات و عُزَّی و دیگر بتها و شیاطین، شهادت داده شده است.[۳۲]
روایات دیگری نیز نقل شده که راجع به علائم ظهور و دوران غیبت است و بر اساس آن هر بیرقی که پیش از قیام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برپا شود، صاحب آن طاغوت است.[۳۳]
در دوران معاصر و به خصوص پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، واژه طاغوت در ادبیات ایران و جهان اسلام کاربرد وسیعی یافته است. امام خمینی اغلب این کلمه را برای شاهان پهلوی و درباریان فاسد آنها بکار میبرد، اما امروزه این واژه در جهان اسلام برای هر شخص، گروه یا حکومتی که چهره ضداسلامی داشته باشد و از ارزشهای مادّی و ضددینی غرب حمایت کند، بکار میرود. همچنین کسانی که همچون عوامل و وابستگان غرب، سعی در مهم جلوه دادن ارزشهای غربی و نظام سکولار آن دارند، به این نام خوانده میشوند.(د. جهان نوین اسلام، ذیل مادّه؛ د. خاورمیانه معاصر، ذیل« طاغوتی»)
منابع مقاله
- قرآن کریم
- محمدحسن آشتیانی، کتاب القضاء، قم 1404.
- عبدالله بن محمدبن أبی شیبه كوفی، المصنف، چاپ سعید لحام، بیروت 1409/1989.
- عمرو بن أبی عاصم شیبانی، کتاب السنة، چاپ محمد ناصرالدين ألبانی، بیروت 1413/1993.
- ابن منظور.
- محمد بن علی ابن بابویه قمی، صفات الشيعة، تهران.
- همو، کمال الدین و تمام النعمة، چاپ علی اکبر غفاری، قم 1405/1363ش.
- عبدالملک ابن هشام حمیری، السیرة النبویة، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره 1383/1963.
- ابوهلال حسن بن عبدالله عسكری، الفروق اللغویة، قم 1412.
- انصاری، مرتضی، القضاء والشهادات، قم 1415.
- محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، بیروت 1401/1981.
- اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت 1407/1987.
- حر عاملی.
- ابوالقاسم حسین بن محمد راغب اصفهانى، المفردات فی غریب القرآن، قم 1404.
- عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، المهذب فیما وقع فی القرآن من المعرّب، چاپ سمیر حسین حلبی، بیروت 1988.
- همو، المتوکلی، چاپ عبدالکریم زبیدی، بیروت 1988.
- محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، چاپ حسن کوچه باغی، تهران 1362ش.
- طباطبائی.
- طبرسی
- طبری، تفسیر
- طوسی
- محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، استانبول 1404/1984.
- بهاءالدین حسن فاضل هندی، کشف اللثام عن قواعد الاحکام، قم.
- کلینی
- مجلسی
- مسلم بن حجاج نیشابوری، الجامع الصحیح، بیروت
- محیی الدین یحیی بن شرف نووی، شرح صحیح مسلم، بیروت 1407/1987.
پانویس
- ↑ سوره بقره: 256؛ سوره نحل: 36.
- ↑ رجوع کنید به سوره نحل: 36.
- ↑ رجوع کنید به سوره مائده: 59-60.
- ↑ رجوع کنید به سوره نساء: 76.
- ↑ سوره بقره: 257.
- ↑ رجوع کنید به جوهری، ذیل «طَغا»؛ ابوهلال عسكری، ص155.
- ↑ طبری، ذیل سوره بقره: 256؛ راغب اصفهانی، ص305؛ ابن منظور، ذیل «طغی».
- ↑ رجوع کنید به جوهری؛ ابن منظور، همانجاها.
- ↑ رجوع کنید به طباطبائی، ذیل سوره بقره: 256، سوره نساء: 51.
- ↑ مهذّب، ص52؛ متوکلی، ص40، 41.
- ↑ رجوع کنید به جفری، ص203.
- ↑ رجوع کنید به جفری، ص203؛ د.اسلام، ذیل مادّه.
- ↑ رجوع کنید به طبری، ذیل سوره نساء: 51؛ طوسی؛ طبرسی، ذیل سوره بقره: 256.
- ↑ برای مصادیق و توضیحات بیشتر رجوع کنید به بخاری، ج5، ص180؛ طبری؛ طوسی، ذیل سوره نساء: 51؛ جبت؛ برای سبب نزول این آیه رجوع کنید به ابن هشام، ج2، ص402.
- ↑ طبری، ذیل سوره بقره: 256؛ راغب اصفهانی، ص305؛ طباطبائی، ذیل سوره بقره: 256.
- ↑ رجوع کنید به عبدالباقی، ذیل طغی.
- ↑ سوره ذاریات: 53.
- ↑ سوره صافات: 22-30؛ سوره قلم: 31.
- ↑ سوره ص: 55-56؛ سوره نبا: 21-22.
- ↑ رجوع کنید به ابن منظور، ذیل «طغی».
- ↑ ج2، ص368.
- ↑ رجوع کنید به بخاری، ج2، ص169؛ مسلم نيشابوری، ج4، ص69.
- ↑ رجوع کنید به بخاری، ج8، ص100؛ ابن أبی عاصم، ص38؛ برای توضیح بیشتر رجوع کنید به د.اسلام، ذیل مادّه.
- ↑ مسلم نیشابوری، ج5، ص82؛ نووی، ج11، ص108.
- ↑ ج7، ص254؛ ج8، ص604.
- ↑ رجوع کنید به صفارقمی، ص144-145؛ كلينی، ج1، ص261-262، 319، 477.
- ↑ صفات الشيعة، ص29-30.
- ↑ همو، كمال الدين، ص26.
- ↑ برای نمونه، رجوع کنید به کلینی، ج7، ص411-412؛ حر عاملی، ج27، ص11-16.
- ↑ برای نمونه، رجوع کنید به فاضل هندی، ج10، ص7-8؛ انصاری، ص61-64؛ آشتیانی، ص20-22.
- ↑ برای نمونه، رجوع کنید به مجلسی، ج30، ص187-188؛ ج31، ص600-601.
- ↑ برای نمونه، رجوع کنید به مجلسی، ج96، ص190، 193؛ ج97، ص206، 295.
- ↑ کلینی، ج8، ص295؛ مجلسی، ج52، ص143.
منابع
- دانشنامه جهان اسلام، حیدر اشرف آل طه، طاغوت دسترس در پایگاه دانشنامه جهان اسلام ، تاریخ بازیابی: 16 آذرماه 1392.