سریه عبدالله بن جحش: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۲: سطر ۲:
  
  
 
+
'''کلیدواژه: وقایع پس از هجرت، سريه عبدالله بن جحش'''
 
 
'''منبع:''' زندگانى حضرت محمد صلی الله علیه و آله، ص 291
 
 
 
'''نویسنده:''' هاشم رسولى محلاتى
 
  
 
==سريه عبدالله بن جحش==
 
==سريه عبدالله بن جحش==
سطر ۴۴: سطر ۴۰:
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
<references/>  
 
<references/>  
 +
 +
==منابع==
 +
هاشم رسولى محلاتى، زندگانى حضرت محمد صلی الله علیه و آله، ص291.
  
 
[[رده:جنگ های صدر اسلام]]
 
[[رده:جنگ های صدر اسلام]]

نسخهٔ ‏۱۳ مهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۵:۲۹

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


کلیدواژه: وقایع پس از هجرت، سريه عبدالله بن جحش

سريه عبدالله بن جحش

در ماه رجب سال دوم هجرت، رسول خدا صلی الله علیه و آله عبدالله بن جحش يكى از مهاجرين را مامور كرد با هشت نفر - و به گفته برخى دوازده نفر - از مدينه خارج شود و نامه اى سربسته بدو داد و فرمود: به سمت مكه برو و تا دو روز، نامه را باز نكن و پس از آن، نامه را باز كن و هر چه در آن نوشته بود بدان عمل نما.

عبدالله طبق دستور به راه افتاد و پس از دو روز، نامه را گشود و ديد در آن نوشته تا نخله - كه ميان مكه و طائف است - پيش برويد و در آن جا مترصد كاروان قريش باش و از اخبار ايشان ما را آگاه كن و همراهان خود را در رفتن بدان جا آزاد بگذار و كسى را براى رفتن مجبور نكن.

عبدالله همين كه نامه را خواند به همراهان خود گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا مامور كرده به «نخله » بروم و در آن جا مترصد كاروان قريش باشم و خبر آن ها را براى آن حضرت بفرستم و شما را در آمدن با من مخير ساخته اكنون هر كس آماده فداكارى و شهامت است همراه من بيايد و گر نه از همين جا بازگردد.

همراهان همگى گفتند: ما همراه تو خواهيم آمد و هيچ كدام حاضر به بازگشت نشدند. آن ها تا جايى به نام «بحران » پيش رفتند و در آن جا دو تن از ايشان - كه يكى سعد بن ابى وقاص و ديگرى عتبة بن غزوان بود - شتران خود را گم كرده و براى پيدا كردن شتر خود از آن ها جدا شدند و راه بيابان را پيش گرفتند، عبدالله بن جحش نيز با ديگران به دنبال ماموريت به سوى نخله حركت كردند.

سعد بن ابى وقاص و عتبة همچنان كه پيش مى رفتند به دست قرشيان افتاده و اسير گشتند، عبدالله بن جحش نيز با همراهان وارد نخله شد و براى اطلاع از كاروان قريش در جايى كمين كردند و روز آخر ماه رجب بود كه كاروانى از قريش را ديدند با كالاهاى تجارتى مانند پوست و كشمش و غيره از طائف به سوى مكه مى روند.

اين كاروان را چند تن از قرشيان به نام عمرو بن حضرمى، عثمان بن عبدالله، برادرش نوفل بن عبدالله و حكم بن كيسان نگهبانى و همراهى مى كردند و چون چشمشان به عبدالله بن جحش و همراهان او افتاد، وحشت آن ها را گرفت ولى چون جلوى مسلمانان عكاشة بن محصن بود و او نيز سر خود را تراشيده بود قرشيان با هم گفتند: اينان از عمره باز مى گردند و ترسى از آن ها در دل راه ندهيد.

از آن سو عبدالله و همراهان او وقتى قرشيان را ديدند براى جنگ با آن ها به گفتگو و مشورت پرداختند. اينان كه پس از سال ها شكنجه و آزارى كه از دست مشركين ديده بودند و دستورى براى دفاع از خويش نداشتند، فرصتى براى انتقام و تلافى به دست آورده مايل بودند به هر كيفيتى شده اين فرصت را از دست ندهند و به جاى آن ضربت ها كه خورده بودند ضربتى به قريش بزنند، به خصوص عبدالله بن جحش كه خانه و اموالش را پس از مهاجرت به مكه همين قرشيان مصادره كرده و همه را به غارت برده بودند.

چنان كه پيش از اين داستانش گذشت - و از طرفى روز آخر ماه رجب و از ماه هايى بود كه عرب ها جنگ در آن را جايز نمى دانستند و سرانجام پس از گفتگوى مختصرى نتوانستند فرصت را از دست داده و خوددارى كنند و واقد بن عبدالله تميمى - يكى از همراهان عبدالله - تيرى به سوى قرشيان انداخت و عمرو بن حضرمى را به قتل رسانيد و به دنبال او مسلمانان ديگر نيز حمله كرده و عثمان بن عبدالله و حكم بن كيسان را دستگير ساخته نوفل بن عبدالله نيز فرار كرده به مكه گريخت و بدين ترتيب فرستادگان رسول خدا صلی الله علیه و آله با دو اسير و اموال كاروان به مدينه آمدند.

اما وقتى به مدينه آمدند با اعتراض رسول خدا صلی الله علیه و آله كه بدان ها فرمود: «من به شما نگفته بودم در ماه حرام جنگ كنيد».

مواجه شده و به دنبال آن مسلمانان ديگر نيز زبان به ملامت آن ها گشوده و پيغمبر اسلام در آن اموال و دو اسيرى هم كه آورده بودند تصرفى نكرده و آن ها را بلاتكليف گذارد تا دستورى در اين باره از خداى تعالى برسد، و همين جريان عبدالله و همراهان را سخت پريشان و افسرده كرد و كسى نمى دانست تكليف آن ها و عملى كه انجام داده بودند چه خواهد شد.

اين ماجرا تدريجا به صورت حربه اى به دست مشركين و يهوديان افتاد تا عليه پیامبر اسلام و مسلمانان تبليغ كنند و بگويند: محمد و پيروانش حرمت ماه حرام را شكسته و دست به قتل و خونريزى در ماه رجب زده اند.

هر چه از اين ماجرا مى گذشت به ناراحتى عبدالله و همراهانش افزوده مى شد و بيشتر مورد شماتت و ملامت قرار مى گرفتند تا سرانجام وحى الهى در ضمن آيات زير به رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد و زبان دشمنان را بست: «يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير و صد عن سبيل الله و كفر به و المسجد الحرام و اخراج اهله منه اكبر عندالله و الفتنة اكبر من القتل و لا يزالون يقاتلونكم حتى يردوكم عن دينكم ان استطاعوا...».[۱]

اى پيغمبر مردم از تو راجع به جنگ در ماه حرام سؤال مى كنند بگو گناهى است بزرگ و بازداشتن مردم از راه خدا و كفر به خداست ولى بيرون كردن اهل حرم خدا گناه بزرگترى است و فتنه گرى بزرگتر از قتل است، و اينان پيوسته با شما كارزار كنند تا شما را اگر بتوانند از دين خود بازگردانند...

يعنى شما اگر در ماه حرام اقدام به جنگ كرده ايد آنان گناه بزرگترى را مرتكب شده اند كه اهل مكه را به جرم پرستش خداوند از شهر و ديار خود بيرون كرده و از سوى ديگر مسلمانان مكه را زير شكنجه و فشار قرار داده تا دست از دين و آيين خود بردارند و چنين افرادى حق ندارند عبدالله و همراهانش را سرزنش و ملامت كنند.

با نزول اين آيات عبدالله و يارانش از نگرانى و اضطراب بيرون آمده و پاسخ مشركان و يهوديان و ديگران داده شد و رسول خدا صلی الله علیه و آله نيز غنايم جنگ را قبول كرده و تقسيم نمود و به دنبال آن قريش كسى به نزد آن حضرت فرستاد تا اسيران خود را بدون فديه آزاد كنند و رسول خدا صلی الله علیه و آله آزادى آن دو را موكول به آمدن سعد بن ابى وقاص و عتبة بن غزوان كرد.

و چون آن دو را آزاد كردند پيغمبر اسلام نيز آن دو اسير را آزاد ساخت و حكم بن كيسان - يكى از آن دو اسير - پس از آن آزاد شدن مسلمان گرديد و به مكه نرفت و هم چنان در مدينه ماند تا در جنگ «بئر معونة » شهيد گرديد، و آن ديگر يعنى عثمان بن عبدالله به مكه بازگشت و در همان جا بود تا به حال كفر از دنيا برفت.

پانویس

  1. سوره بقره، آيه 217.

منابع

هاشم رسولى محلاتى، زندگانى حضرت محمد صلی الله علیه و آله، ص291.