وجوه و نظائر: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{بخشی از یک کتاب}}
 
{{بخشی از یک کتاب}}
  
'''منبع:''' علوم قرآنی
+
يكى از مسايل قرآنى، مساله «وجوه و نظائر» است، كه راه احتمال را در فهم معانى قرآن باز نموده و گاهى موجب اشتباه برخى و گاه موجب دست آويزى براى فتنه جويان شده است. فهم معانى قرآن نياز به ورزيدگى و انديشه عميق دارد تا امكان سد احتمالات ميسر گردد؛ لذا شناخت «وجوه» و احتمالات و نيز اشباه و «نظائر» يك ضرورت تفسيرى به شمار مى رود.
 
 
'''نویسنده:''' محمد هادی معرفت
 
 
 
يـكـى از مـسـايـل قرآنى، مساله ((وجوه و نظائر)) است، كه راه احتمال را در فهم معانى قرآن باز نـمـوده و گـاهى موجب اشتباه برخى و گاه موجب دست آويزى براى فتنه جويان شده است.
 
 
 
فهم مـعـانـى قـرآن نـيـاز به ورزيدگى و انديشه عميق دارد تاامكان سد احتمالات ميسر گردد؛ لذا شـناخت «وجوه» و احتمالات و نيز اشباه و «نظائر» يك ضرورت تفسيرى به شمار مى رود.
 
  
 
==پیشینه بحث==
 
==پیشینه بحث==
  
در اين زمينه كتاب ها و رساله هاى فراوانى نوشته شده و نيز تاليفاتى با عنوان ((غريب القرآن )) يا ((تاويل مشكل القرآن )) ارائه شده است. پيشينيان در اين زمينه كوشش فراوانى نموده و براى حل مشكلات قرآنى آثار نفيسى از خود به يادگار گذارده اند.
+
در اين زمينه كتاب ها و رساله هاى فراوانى نوشته شده و نيز تاليفاتى با عنوان «غريب القرآن» يا «تاويل مشكل القرآن» ارائه شده است. پيشينيان در اين زمينه كوشش فراوانى نموده و براى حل مشكلات قرآنى آثار نفيسى از خود به يادگار گذارده اند. اولين كسى كه در اين وادى قدم نهاد، ابوالحسن مقاتل بن سليمان (متوفى 150) است وى از [[تابعین]] به نام شمرده مى شود.
اولين كسى كه در اين وادى قدم نهاد، ابوالحسن مقاتل بن سليمان (متوفاى 150) اسـت وى از [[تابعین]] به نام شمرده مى شود.
 
 
 
به گفته جلال الدين سيوطى، ابوالفرج اصفهانی(مـتـوفاى 597) واعظ و محدث و مفسر معروف و ابـن فارس و ديگران در اين زمينه كتاب هايى نوشته اند.
 
 
 
عـمـده تـريـن كـتـاب در دست در اين زمينه كتاب ((وجوه و نظائر)) نوشته ابوالفضل حبيش بن ابـراهـيـم تفليسى (متوفاى حدود سال 600) است اين كتاب به فارسى نگاشته شده است.
 
 
 
== تعريف وجوه و نظائر ==
 
 
 
 
 
«وجوه» درباره محتملات معانى به كار مى رود و «نظائر» درباره الفاظ و تعابير. اگر درلفظ يا عبارتى چند معنا احتمال رود، اين معانى را '''وجوه''' گويند؛ به اين معنا كه عبارت مذكور را بتوان بر چند وجـه تـعبير كرد و هر وجهى را تفسيرى شمرد.
 
 
 
'''نظائر''' درالفاظ يا تعابير مترادفه به كار مى رود و آن هـنـگـامى است كه چند لفظ (كلمه يا جمله) يك معناى تقريبى واحد را افاده كنند. اين بيش تر در الـفـاظى يـافت مى شود كه داراى معانى متقارب و مترادف باشند و جدا ساختن آن ها گاه دشوار مـى نـمـايـد.
 
 
 
در قـرآن ازهـر دو نـوع فـراوان يافت مى شود لذا شناخت «وجوه و نظائر» در قرآن يك ضرورت تفسيرى به شمار مى رود.
 
 
 
جـلال الدين سيوطى در تعريف وجوه چنين گويد: ((فالوجوه للفظ المشترك الذى يستعمل في عـدة مـعـان، كلفظ الاُمّة)) وجوه لفظ مشتركى را گويند كه در چندمعنا به كار مى رود, مانند لفظ امت كه به سه معنا آمده : ملت , طريقت و مدت)؛
 
 
 
امت به معناى ملت در آيه: «و كذلك جعلناكم امّةً وسطاً» [[سوره بقره]]- 143،(اين چنين است كه ما شمار را ملتى ميانه قرار داديم).
 
 
 
امت به معناى طـريـقت نظير آيه: «انّا وجدنا آبائنا على امّة و انّا على آثارهم مقتدون» [[سوره زخرف]]- 23،(ما پدرانمان را بر طريقتى [روشى] يافتيم و ما همان را دنبال مى كنيم).
 
 
 
امت به معناى مدت نظير آيه : «و قال الذي نـجـا منهما و ادّكَر بعد امّةٍ» [[سوره یوسف]]- 45،( و آن كس از آن دو [زندانى] كه نجات يافته و پس از مدتى [يوسف را] به خاطرآورده بود, گفت ...).
 
  
و در تـعـريف نظائر گويد: ((والنظائر, كالالفاظ المتواطئة, نظائر الفاظى را گويند كه با يكديگر هم آهنگ و هم تا باشند)) مانند الفاظ مترادفه كه معانى آن ها يك سان يا نزديك به هم باشند.
+
به گفته جلال الدين سيوطى، ابوالفرج اصفهانی(متوفى 597) واعظ و محدث و مفسر معروف و ابن فارس و ديگران در اين زمينه كتابهايى نوشته اند.
  
وجـوه مـحـتـمله در الفاظ و عبارات قرآن, به ويژه در جمله هاى تركيبى، فـراوان اسـت و تا كسى اين وجوه محتمله را نداند, درست را از نادرست تشخيص نخواهد داد و بر حـقـيقت تفسير آيه آگاه نخواهند شد؛ زیرا پى بردن به حقيقت, به ميزان تشخيص و توانايى جدايى صـحـيـح از سقيم بستگى دارد.  
+
عمده ترين كتاب در دست در اين زمينه كتاب «وجوه و نظائر» نوشته ابوالفضل حبيش بن ابراهيم تفليسى (متوفى حدود سال 600) است اين كتاب به فارسى نگاشته شده است.
  
به هر تقدير در قرآن اين ويژگى وجود دارد كه در بسيارى از تعابير آن راه احتمالات بازاست؛ براى روشن شدن معنا بايد راه احتمالات سد شود.
+
==تعريف وجوه و نظائر==
  
مولا [[امیرالمؤمنین]] (علیه السلام) فرمود: ((القرآن حمّال ذو وجوه, قرآن محتملات گوناگونى را پذيرا است ))؛ هر يك از آيات كشش معانى مختلفى را دارد لذا بايد انديشيد تا راه درست را براى رسيدن به معانى صـحـيـح يـافـت.  
+
«وجوه» درباره محتملات معانى به كار مى رود و «نظائر» درباره الفاظ و تعابير. اگر درلفظ يا عبارتى چند معنا احتمال رود، اين معانى را '''وجوه''' گويند؛ به اين معنا كه عبارت مذكور را بتوان بر چند وجه تعبير كرد و هر وجهى را تفسيرى شمرد.  
  
اين سخن را على (علیه السلام) هنگامى به ابن عباس  فرمود كه خواست او را به احتجاج با خوارج روانه كند آن گاه دستور فرمود:((لا تخاصمهم بالقرآن, فان القرآن حمال ذو وجوه تقول و يقولون ولكن حاججهم بالسنة, فانهم لن يجدوا عنها محيصاً)), با قرآن با آنان درگير نشو, زيـرا قـرآن مـعـانـى گـونـاگونى را پذيرا است , مى گويى و مى گويند ولى با سنت با آنان از در گـفـتـگـودرآى , زيرا راه چاره اى جز پذيرفتن و تسليم شدن نخواهند داشت )).  
+
'''نظائر''' درالفاظ يا تعابير مترادفه به كار مى رود و آن هنگامى است كه چند لفظ (كلمه يا جمله) يك معناى تقريبى واحد را افاده كنند. اين بيش تر در الفاظى يافت مى شود كه داراى معانى متقارب و مترادف باشند و جدا ساختن آنها گاه دشوار مى نمايد.  
  
پس درك صحيح قرآن در آن است كه يك مفسر دانا تمامى وجوه محتمله آيات را بداند و بتواند صحيح آن را از سقيم جـدا سـازد. لـذا [[پیامبر]] اكرم (صلی الله علیه و آله )فرموده است: ((القرآن ذلول ذو وجوه, فاحملوه على احسن الوجوه؛ قرآن هم چون شتر رام به هر طرف مى توان او را برد, ولى آن را بر بهترين وجه راه بريد)).
+
در قرآن ازهر دو نوع فراوان يافت مى شود لذا شناخت «وجوه و نظائر» در قرآن يك ضرورت تفسيرى به شمار مى رود.
  
 +
جلال الدين سيوطى در تعريف وجوه چنين گويد: فالوجوه للفظ المشترك الذى يستعمل في عدة معان، كلفظ الاُمّة؛ وجوه لفظ مشتركى را گويند كه در چند معنا به كار مى رود، مانند لفظ امت كه به سه معنا آمده: ملت، طريقت و مدت).
  
== نمونه های «وجوه و نظایر» ==
+
امت به معناى ملت در آيه: {{متن قرآن|«وكذلك جعلناكم امّةً وسطاً»}} [[سوره بقره]]-143، (اين چنين است كه ما شمار را ملتى ميانه قرار داديم).
  
در این قسمت تنها به ذکر نمونه هایی از «وجوه» و «نظایر» موجود در قرآن کریم اشاره می شود:
+
امت به معناى طريقت نظير آيه: {{متن قرآن|«انّا وجدنا آبائنا على امّة و انّا على آثارهم مقتدون»}} [[سوره زخرف]]-23، (ما پدرانمان را بر طريقتى [روشى] يافتيم و ما همان را دنبال مى كنيم).
  
مرحوم علامه معرفت برای «وجوه» این موارد را ذکر کرده اند: لفظ «امّت»، كه در قرآن به سه معنا آمده، چنان چه يادآور شديم .
+
امت به معناى مدت نظير آيه: {{متن قرآن|«و قال الذي نجا منهما وادّكَر بعد امّةٍ»}} [[سوره یوسف]]-45، (و آن كس از آن دو (زندانى) كه نجات يافته و پس از مدتى (يوسف را) به خاطرآورده بود، گفت...).
  
همچنین لفظ «بـرهان» در آيه «و لقد همّت به و همّ بها لو لا ان رَاى برهان ربّه» ((سوره یوسف - 24)) که در معنی آن وجوهی را احتمال داده اند، از جمله:
+
و در تعريف نظائر گويد: والنظائر، كالالفاظ المتواطئة، نظائر الفاظى را گويند كه با يكديگر هم آهنگ و هم تا باشند. مانند الفاظ مترادفه كه معانى آنها يكسان يا نزديك به هم باشند.
  
1. حكم قطعى الهى در تحريم زنا, كه عقوبت دنيوى و اخروى دارد.
+
وجوه محتمله در الفاظ و عبارات قرآن به ويژه در جمله هاى تركيبى، فراوان است و تا كسى اين وجوه محتمله را نداند، درست را از نادرست تشخيص نخواهد داد و بر حقيقت تفسير آيه آگاه نخواهند شد؛ زیرا پى بردن به حقيقت به ميزان تشخيص و توانايى جدايى صحيح از سقيم بستگى دارد.  
  
2. آن چـه را كـه خـداونـد بـه انـبيا داده از مكارم اخلاق و صفات عاليه كه از هرگونه آلودگى بپرهيزند.
+
به هر تقدير در قرآن اين ويژگى وجود دارد كه در بسيارى از تعابير آن راه احتمالات باز است؛ براى روشن شدن معنا بايد راه احتمالات سد شود.
  
3. مقام نبوت كه مانع ارتكاب فحشا و منكر است كه از مقام حكمت انبياسرچشمه گرفته.
+
مولا [[امیرالمؤمنین]] علیه السلام فرمود: القرآن حمّال ذو وجوه، قرآن محتملات گوناگونى را پذيرا است؛ هر يك از آيات كشش معانى مختلفى را دارد لذا بايد انديشيد تا راه درست را براى رسيدن به معانى صحيح يافت.
  
4. زليخا در آن هنگام پارچه اى بر چهره بتى كه در كنار اتاق بود افكند تا جلوى او مرتكب فحشا نگردد و اين عمل هشدارى بود براى يوسف تا خود را از ديد خداوند دور نبيند.
+
اين سخن را على علیه السلام هنگامى به ابن عباس فرمود كه خواست او را به احتجاج با [[خوارج]] روانه كند. آنگاه دستور فرمود:«لاتخاصمهم بالقرآن، فان القرآن حمال ذو وجوه تقول و يقولون ولكن حاججهم بالسنة، فانهم لن يجدوا عنها محيصاً» با قرآن با آنان درگير نشو زيرا [[قرآن]] معانى گوناگونى را پذيرا است، مى گويى و مى گويند ولى با سنت با آنان از در گفتگو درآى زيرا راه چاره اى جز پذيرفتن و تسليم شدن نخواهند داشت.
  
5. در سـقـف خـانه نوشته اى پديدار گشت و زشتى و پليدى عمل زنا را براى يوسف روشن تر ساخت.
+
پس درك صحيح قرآن در آن است كه يك مفسر دانا تمامى وجوه محتمله آيات را بداند و بتواند صحيح آن را از سقيم جدا سازد. لذا [[پیامبر]] اكرم صلی الله علیه و آله فرموده است: القرآن ذلول ذو وجوه، فاحملوه على احسن الوجوه؛ قرآن همچون شتر رام به هر طرف مى توان او را برد، ولى آن را بر بهترين وجه راه بريد.
  
6. حـضرت يعقوب را در گوشه اتاق, مجسم ديد كه انگشت به دندان گرفته به يوسف يادآور مى شود تا دامن نبوت را لكه دار نكند.
+
==نمونه های «وجوه و نظایر»==
  
7. ايمان راسخ و مقام عصمت حضرت يوسف از پيش مانع هر گونه دست يازيدن به آلودگى ها بوده است.
+
در این قسمت تنها به ذکر نمونه هایی از «وجوه» و «نظایر» موجود در قرآن کریم اشاره می شود: مرحوم علامه معرفت برای «وجوه» این موارد را ذکر کرده اند: لفظ «امّت» كه در قرآن به سه معنا آمده، چنانچه يادآور شديم.
  
در ايـن وجـوه مـحتمله تنها وجه اخير با مقام شامخ عصمت سازگار است و برخى از اين وجوه با مقام منيع نبوت سازش ندارد.
+
همچنین لفظ «برهان» در آيه {{متن قرآن|«ولقد همّت به و همّ بها لولا ان رَاى برهان ربّه»}} (سوره یوسف-24) که در معنی آن وجوهی را احتمال داده اند، از جمله:
  
ایشان همچنین برای «نظایر» این موارد را بر می شمرد:
+
# حكم قطعى الهى در تحريم زنا كه عقوبت دنيوى و اخروى دارد.
 +
# آنچه را كه خداوند به انبيا داده از مكارم اخلاق و صفات عاليه كه از هرگونه آلودگى بپرهيزند.
 +
# مقام نبوت كه مانع ارتكاب فحشا و منكر است كه از مقام حكمت انبيا سرچشمه گرفته.
 +
# زليخا در آن هنگام پارچه اى بر چهره بتى كه در كنار اتاق بود افكند تا جلوى او مرتكب فحشا نگردد و اين عمل هشدارى بود براى يوسف تا خود را از ديد خداوند دور نبيند.
 +
# در سقف خانه نوشته اى پديدار گشت و زشتى و پليدى عمل زنا را براى يوسف روشن تر ساخت.
 +
# حضرت يعقوب را در گوشه اتاق، مجسم ديد كه انگشت به دندان گرفته به يوسف يادآور مى شود تا دامن نبوت را لكه دار نكند.
 +
# ايمان راسخ و مقام عصمت حضرت يوسف از پيش مانع هر گونه دست يازيدن به آلودگى ها بوده است.
  
کلماتی مانند قلب و عقل و لُبّ، که هر سه يك معنا دارند: نيروى ادراك وانديشيدن چنان چه در آيات زير است:
+
در اين وجوه محتمله تنها وجه اخير با مقام شامخ عصمت سازگار است و برخى از اين وجوه با مقام منيع نبوت سازش ندارد.
  
((ان فـي ذلـك لـذكـرى لـمـن كـان له قلب او القى السمع و هو شهيد (([[سوره ق]] - 37))
+
ایشان همچنین برای «نظایر» این موارد را برمی شمرد: کلماتی مانند قلب و عقل و لُبّ که هر سه يك معنا دارند: نيروى ادراك و انديشيدن چنانچه در آيات زير است:
  
((و قـالـوا لـو كـنـا نـسمع او نعقل ما كنا في اصحاب السعير (([[سوره ملک]] - 10))
+
* {{متن قرآن|«ان في ذلك لذكرى لمن كان له قلب او القى السمع و هو شهيد»}}. ([[سوره ق]]-37)
 +
* {{متن قرآن|«و قالوا لوكنا نسمع او نعقل ما كنا في اصحاب السعير»}}. ([[سوره ملک]]-10)
 +
* {{متن قرآن|«ان في ذلك لذكرى لاولي الالباب»}}. ([[سوره زمر]]-21)
  
((ان فـي ذلـك لذكرى لاولي الالباب (([[سوره زمر]] - 21))
+
همچنين کلماتی مثل «عَلِم و عقل و رأى و أبصَر و نظَر و فهِم و فقه و فكّر و أيقن و تذكّر و وَعى» تمامى اين الفاظ معناى آگاه شدن و دانستن را مى دهد، چنانكه در اين آيات آمده است.
  
همچنين کلماتی مثل « عَلِم و عقل و رأى و أبصَر و نظَر و فهِم و فقه و فكّر و أيقن و تذكّر و وَعى » تمامى اين الفاظ معناى آگاه شدن و دانستن را مى دهد، چنان كه در اين آيات آمده است.
+
و نیز «نظائر» در جمله هاى تركيبى مانند: «طبع اللّه على قلوبهم»، «ختم اللّه على قلوبهم»، «قلوبهم في غلف»، «صرف اللّه قلوبهم»، «اعينهم في غطا»، «و على ابصارهم غشاوة»، «ازاغ اللّه قلوبهم»، «في قلوبهم مرض» و... كه تمامى اين تعابير يك معنا را مى رساند: كج انديشى و كج بينى و كج روى كه برخلاف فطرت انجام گرفته است.
  
و نیز «نظائر» در جمله هاى تركيبى مانند: «طبع اللّه على قلوبهم» , «ختم اللّه على قلوبهم» , «قلوبهم في غلف» , «صـرف اللّه قـلـوبـهم» , «اعينهم في غطا», «و على ابصارهم غشاوة» , «ازاغ اللّه قلوبهم» , «في قلوبهم مرض» و...، كـه تـمـامى اين تعابير يك معنا را مى رساند: كج انديشى و كج بينى و كج روى كه بر خلاف فطرت انجام گرفته است.
+
==منابع==
 +
محمدهادی معرفت، علوم قرآنی.
  
 
[[رده:علوم قرآنی]]
 
[[رده:علوم قرآنی]]

نسخهٔ ‏۳۰ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۰۱

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


يكى از مسايل قرآنى، مساله «وجوه و نظائر» است، كه راه احتمال را در فهم معانى قرآن باز نموده و گاهى موجب اشتباه برخى و گاه موجب دست آويزى براى فتنه جويان شده است. فهم معانى قرآن نياز به ورزيدگى و انديشه عميق دارد تا امكان سد احتمالات ميسر گردد؛ لذا شناخت «وجوه» و احتمالات و نيز اشباه و «نظائر» يك ضرورت تفسيرى به شمار مى رود.

پیشینه بحث

در اين زمينه كتاب ها و رساله هاى فراوانى نوشته شده و نيز تاليفاتى با عنوان «غريب القرآن» يا «تاويل مشكل القرآن» ارائه شده است. پيشينيان در اين زمينه كوشش فراوانى نموده و براى حل مشكلات قرآنى آثار نفيسى از خود به يادگار گذارده اند. اولين كسى كه در اين وادى قدم نهاد، ابوالحسن مقاتل بن سليمان (متوفى 150) است وى از تابعین به نام شمرده مى شود.

به گفته جلال الدين سيوطى، ابوالفرج اصفهانی(متوفى 597) واعظ و محدث و مفسر معروف و ابن فارس و ديگران در اين زمينه كتابهايى نوشته اند.

عمده ترين كتاب در دست در اين زمينه كتاب «وجوه و نظائر» نوشته ابوالفضل حبيش بن ابراهيم تفليسى (متوفى حدود سال 600) است اين كتاب به فارسى نگاشته شده است.

تعريف وجوه و نظائر

«وجوه» درباره محتملات معانى به كار مى رود و «نظائر» درباره الفاظ و تعابير. اگر درلفظ يا عبارتى چند معنا احتمال رود، اين معانى را وجوه گويند؛ به اين معنا كه عبارت مذكور را بتوان بر چند وجه تعبير كرد و هر وجهى را تفسيرى شمرد.

نظائر درالفاظ يا تعابير مترادفه به كار مى رود و آن هنگامى است كه چند لفظ (كلمه يا جمله) يك معناى تقريبى واحد را افاده كنند. اين بيش تر در الفاظى يافت مى شود كه داراى معانى متقارب و مترادف باشند و جدا ساختن آنها گاه دشوار مى نمايد.

در قرآن ازهر دو نوع فراوان يافت مى شود لذا شناخت «وجوه و نظائر» در قرآن يك ضرورت تفسيرى به شمار مى رود.

جلال الدين سيوطى در تعريف وجوه چنين گويد: فالوجوه للفظ المشترك الذى يستعمل في عدة معان، كلفظ الاُمّة؛ وجوه لفظ مشتركى را گويند كه در چند معنا به كار مى رود، مانند لفظ امت كه به سه معنا آمده: ملت، طريقت و مدت).

امت به معناى ملت در آيه: «وكذلك جعلناكم امّةً وسطاً» سوره بقره-143، (اين چنين است كه ما شمار را ملتى ميانه قرار داديم).

امت به معناى طريقت نظير آيه: «انّا وجدنا آبائنا على امّة و انّا على آثارهم مقتدون» سوره زخرف-23، (ما پدرانمان را بر طريقتى [روشى] يافتيم و ما همان را دنبال مى كنيم).

امت به معناى مدت نظير آيه: «و قال الذي نجا منهما وادّكَر بعد امّةٍ» سوره یوسف-45، (و آن كس از آن دو (زندانى) كه نجات يافته و پس از مدتى (يوسف را) به خاطرآورده بود، گفت...).

و در تعريف نظائر گويد: والنظائر، كالالفاظ المتواطئة، نظائر الفاظى را گويند كه با يكديگر هم آهنگ و هم تا باشند. مانند الفاظ مترادفه كه معانى آنها يكسان يا نزديك به هم باشند.

وجوه محتمله در الفاظ و عبارات قرآن به ويژه در جمله هاى تركيبى، فراوان است و تا كسى اين وجوه محتمله را نداند، درست را از نادرست تشخيص نخواهد داد و بر حقيقت تفسير آيه آگاه نخواهند شد؛ زیرا پى بردن به حقيقت به ميزان تشخيص و توانايى جدايى صحيح از سقيم بستگى دارد.

به هر تقدير در قرآن اين ويژگى وجود دارد كه در بسيارى از تعابير آن راه احتمالات باز است؛ براى روشن شدن معنا بايد راه احتمالات سد شود.

مولا امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: القرآن حمّال ذو وجوه، قرآن محتملات گوناگونى را پذيرا است؛ هر يك از آيات كشش معانى مختلفى را دارد لذا بايد انديشيد تا راه درست را براى رسيدن به معانى صحيح يافت.

اين سخن را على علیه السلام هنگامى به ابن عباس فرمود كه خواست او را به احتجاج با خوارج روانه كند. آنگاه دستور فرمود:«لاتخاصمهم بالقرآن، فان القرآن حمال ذو وجوه تقول و يقولون ولكن حاججهم بالسنة، فانهم لن يجدوا عنها محيصاً» با قرآن با آنان درگير نشو زيرا قرآن معانى گوناگونى را پذيرا است، مى گويى و مى گويند ولى با سنت با آنان از در گفتگو درآى زيرا راه چاره اى جز پذيرفتن و تسليم شدن نخواهند داشت.

پس درك صحيح قرآن در آن است كه يك مفسر دانا تمامى وجوه محتمله آيات را بداند و بتواند صحيح آن را از سقيم جدا سازد. لذا پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرموده است: القرآن ذلول ذو وجوه، فاحملوه على احسن الوجوه؛ قرآن همچون شتر رام به هر طرف مى توان او را برد، ولى آن را بر بهترين وجه راه بريد.

نمونه های «وجوه و نظایر»

در این قسمت تنها به ذکر نمونه هایی از «وجوه» و «نظایر» موجود در قرآن کریم اشاره می شود: مرحوم علامه معرفت برای «وجوه» این موارد را ذکر کرده اند: لفظ «امّت» كه در قرآن به سه معنا آمده، چنانچه يادآور شديم.

همچنین لفظ «برهان» در آيه «ولقد همّت به و همّ بها لولا ان رَاى برهان ربّه» (سوره یوسف-24) که در معنی آن وجوهی را احتمال داده اند، از جمله:

  1. حكم قطعى الهى در تحريم زنا كه عقوبت دنيوى و اخروى دارد.
  2. آنچه را كه خداوند به انبيا داده از مكارم اخلاق و صفات عاليه كه از هرگونه آلودگى بپرهيزند.
  3. مقام نبوت كه مانع ارتكاب فحشا و منكر است كه از مقام حكمت انبيا سرچشمه گرفته.
  4. زليخا در آن هنگام پارچه اى بر چهره بتى كه در كنار اتاق بود افكند تا جلوى او مرتكب فحشا نگردد و اين عمل هشدارى بود براى يوسف تا خود را از ديد خداوند دور نبيند.
  5. در سقف خانه نوشته اى پديدار گشت و زشتى و پليدى عمل زنا را براى يوسف روشن تر ساخت.
  6. حضرت يعقوب را در گوشه اتاق، مجسم ديد كه انگشت به دندان گرفته به يوسف يادآور مى شود تا دامن نبوت را لكه دار نكند.
  7. ايمان راسخ و مقام عصمت حضرت يوسف از پيش مانع هر گونه دست يازيدن به آلودگى ها بوده است.

در اين وجوه محتمله تنها وجه اخير با مقام شامخ عصمت سازگار است و برخى از اين وجوه با مقام منيع نبوت سازش ندارد.

ایشان همچنین برای «نظایر» این موارد را برمی شمرد: کلماتی مانند قلب و عقل و لُبّ که هر سه يك معنا دارند: نيروى ادراك و انديشيدن چنانچه در آيات زير است:

  • «ان في ذلك لذكرى لمن كان له قلب او القى السمع و هو شهيد». (سوره ق-37)
  • «و قالوا لوكنا نسمع او نعقل ما كنا في اصحاب السعير». (سوره ملک-10)
  • «ان في ذلك لذكرى لاولي الالباب». (سوره زمر-21)

همچنين کلماتی مثل «عَلِم و عقل و رأى و أبصَر و نظَر و فهِم و فقه و فكّر و أيقن و تذكّر و وَعى» تمامى اين الفاظ معناى آگاه شدن و دانستن را مى دهد، چنانكه در اين آيات آمده است.

و نیز «نظائر» در جمله هاى تركيبى مانند: «طبع اللّه على قلوبهم»، «ختم اللّه على قلوبهم»، «قلوبهم في غلف»، «صرف اللّه قلوبهم»، «اعينهم في غطا»، «و على ابصارهم غشاوة»، «ازاغ اللّه قلوبهم»، «في قلوبهم مرض» و... كه تمامى اين تعابير يك معنا را مى رساند: كج انديشى و كج بينى و كج روى كه برخلاف فطرت انجام گرفته است.

منابع

محمدهادی معرفت، علوم قرآنی.