عفت: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
|||
| (۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده) | |||
| سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{الگو:منبع الکترونیکی پایگاه معتبر}} | {{الگو:منبع الکترونیکی پایگاه معتبر}} | ||
| + | '''«عفّت»''' در اصطلاح منابع اسلامى معناى عامى دارد که شامل عفّت در شکم (دورى از حرام خورى و پرخورى)، دورى از [[شهوت رانی|شهوت]] نامشروع، پرهیز از گدایی کردن، عفت در کلام داشتن و بد زبان نبودن، صبر بر ندارى و غیر آن مى شود. «عفت» عبارت است از مطیع و منقاد شدن قوه شهویه براى قوه عاقله، تا آن چه در خصوص خوردن و آشامیدنی و [[نکاح|نکاح]] امر فرماید، متابعت کند و از آن چه نهى فرماید اجتناب نماید. | ||
| + | عفت در لغت، خودنگهداری و در اصطلاح اخلاق، به معنی خویشتنداری در برابر تمایلات افراطگونه نسبت به لذتهای مادی و نفسانی است. | ||
| + | عفت یکی از فضائلی است که در قرآن مورد توجه واقع شده است و در تفکر اسلامی عفت شامل منزهبودن و پاکی دست و زبان و شکم و دامن از هرگونه عیب و بدی است و زیربنای علم اخلاق است. | ||
| + | عفیف کسی است که اعمالش مطابق [[شریعت، عقل و جوانمردی باشد. | ||
| + | شرم، پرهیزکاری، شکیبایی، قناعت، نرمخویی و وقار در نتیجه عفتورزی بوجود میآیند.[۵]احمد حاج سید جوادی و دیگران، دایره المعارف تشیع، ج۱۱، ص۳۱۱. | ||
| + | ==مفهوم عفت== | ||
| + | «عفت» در لغت، به معنای خودنگهداری و پدید آمدن حالتی برای [[نفس]] و جان [[انسان]] است که به وسیله آن از غلبه و تسلط شهوت جلوگیری میشود و اصلش بسنده کردن در گرفتن چیز اندک است. و طلب عفت و پاکدامنی و بازایستادن از حرام، استعفاف نام دارد.[۱]راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۳۳۹. | ||
| + | «عفّت» که نقطه مقابل «[[شهوت رانی|شهوت]]» است، در اصطلاح علم [[اخلاق]] به خویشتنداری در برابر تمایلات افراطگونه نسبت به لذتهای مادی و نفسانی، یا خوددارى از چیزى که [[حلال]] نیست (الْکفُّ عَمّا لایحِلُّ) گفته میشود. قوه شهوت در خوردن و آمیزش جنسی، باید مطیع [[عقل]] باشد و از چیزی که عقل و [[شرع]] نهی کرده، اجتناب نماید و این حد [[اعتدال]] در شرع، ستوده شده است.[۲]احمد حاج سید جوادی و دیگران، دایرة المعارف تشیع، ج۱۱، ص۳۱۰. | ||
| + | عفت در تفکر اسلامی، شامل منزهبودن و پاکی دست و زبان و شکم و دامن از هر گونه عیب و بدی است؛ لذا عفت معنای عامی داشته و تمامی امور نفسانی را شامل میشود، مانند: پاکی چشم، پاکی زبان، ... و منحصر به پاکدامنی و شهوت جنسی نیست. | ||
| + | برخی برای معرفی عفت، از ضدش -هتّاکی (پردهدری)- استفاده میکنند؛ به همین علت در بسیاری از موارد عفت را در مورد پرهیزکاری در خصوص مسایل جنسی استعمال کردهاند. در حقیقت عفت حد اعتدال [[شره|شرّه]] و خمودی است.[۴]ناصر مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ج۲، ص۳۱۵. شرّه (شهوت رانی) فرو رفتن انسان در شهوات است و خمودی یعنی بیحرکتی در جهت لذات مشروع که بدن به آنها بهطور طبیعی و از سر ضرورت بدنی، احتیاج دارد. | ||
| − | + | [[ملا احمد نراقی]] در این رابطه می گوید: عفّت از فطریات و لوازم [[فطرت]] مخموره و از جنود [[عقل]] است، و هتک از لوازم فطرت محجوبه و از جنود [[ابلیس]] و [[جهل]] است... عفت و [[حیا|حیاء]] و حجب از فطریات تمام عایله بشر است، چنانچه تهتّک و فحشاء و بى حیایى بر خلاف فطرت جمیع است.<ref>معراج السعادة، ص۳۲۲.</ref> | |
| − | + | [[امام خمینی]] نیز در کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» می گوید: «عفّت این است که قوه شهوت مطیع و منقاد [[عقل]] باشد در خوردن و [[نکاح|نکاح]] و آمیزش از حیث کم و کیف، و از آنچه عقل نهى کند اجتناب نماید، و این حدّ [[اعتدال]] است که در عقل و [[شرع]] پسندیده و ستوده است، و دو طرف افراط و تفریط آن ناپسند و مذموم است، که در همه [[اخلاق]] و احوال حدّ وسط مطلوب است زیرا «خیر الامور أوسطها».<ref>شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۷۷.</ref> | |
| − | عفت در | + | == عفت در قرآن == |
| + | ریشه عفت چهار بار در [[قرآن کریم]] آمده که دو بار مربوط به امور اقتصادى و دو بار مربوط به امور شهوانى است: | ||
| − | + | ۱ـ {{متن قرآن|«لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ لَا يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا ۗ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ»}}؛<ref>[[آیه ۲۷۳ بقره|سوره بقره، آیه ۲۷۳.]]</ref> این صدقات براى آن دسته از نیازمندانى است که در راه خدا فرومانده اند و نمى توانند براى تأمین هزینه زندگى در زمین سفر کنند از شدّت خویشتن دارى، فرد بى اطلاع، آنان را توانگر مى پندارد. آن ها را از سیمایشان مى شناسى. با اصرار، چیزى از مردم نمى خواهند. و هر مالى به آنان انفاق کنید، قطعاً خدا از آن آگاه است. | |
| − | + | [[تفسیر]]: جمله «يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ» یعنى کسى که از حال ایشان اطلاع ندارد از شدت عفتى که دارند ایشان را توانگر مى پندارد، چون با این که فقیرند، ولى تظاهر به فقر نمى کنند، پس جمله نامبره دلالت دارد بر این که مؤمنین تا آن جا که مى توانند تظاهر به فقر نمى کنند، و از علامت هاى فقر به غیر آن مقدارى که نمى توان پنهان داشت، پنهان مى دارند، و مردم پى به حال آنان نمى برند، مگر این که شدت فقر رنگ و رویشان را زرد کند و یا لباسشان کهنه شود. | |
| − | + | ۲ـ {{متن قرآن|«وَابْتَلُوا الْيَتَامَىٰ حَتَّىٰ إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ ۖ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا ۚ وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ ۖ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ ۚ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ حَسِيبًا»}}<ref>[[آیه 6 نساء|سوره نساء، آیه ۶.]]</ref>؛ و یتیمان را بیازمایید تا وقتى به سن زناشویى برسند؛ پس اگر در ایشان رشد فکرى یافتید، اموالشان را به آنان رد کنید، و آن را از بیم آن که مبادا بزرگ شوند، به اسراف و شتاب مخورید. و آن کس که توانگر است باید از گرفتن اجرت سرپرستى خوددارى ورزد؛ و هر کس تهیدست است باید مطابق عرف از آن بخورد؛ پس هر گاه اموالشان را به آنان رد کردید بر ایشان گواه بگیرید، خداوند حسابرسى را کافى است. | |
| − | + | تفسیر: جمله «وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ» یعنى سرپرستان ایتام اگر متمکن و ثروتمندند نباید به هیچ عنوانى از اموال ایتام استفاده کنند و اگر فقیر و نادار باشند تنها مى توانند در برابر زحماتى که بخاطر حفظ اموال یتیم متحمل مى شوند با رعایت [[عدالت]] و [[انصاف]]، حق الزحمه خود را از اموال آنها بردارند. | |
| − | + | ۳ـ {{متن قرآن|«وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّىٰ يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ...»}}؛<ref>[[آیه 33 نور|سوره نور، آیه ۳۳.]]</ref> و کسانى که وسیله زناشویى نمى یابند، باید عفت ورزند تا خدا آنان را از فضل خویش بى نیاز گرداند. | |
| − | بى | + | تفسیر: در این [[آیه]] دستور پارسائى را هر چند مشکل باشد داده و مى گوید: آنها که وسیله [[ازدواج]] ندارند باید عفت پیشه کنند، تا خداوند آنان را به فضلش بى نیاز سازد؛ نکند در این مرحله بحرانى و در این دوران [[آزمایش]] الهى تن به آلودگى دهند و خود را معذور بشمرند، که هیچ عذرى پذیرفته نیست، بلکه باید قدرت ایمان و شخصیت و [[تقوا]] را در چنین مرحله اى آزمود. یکى از روش ها براى جوانان که نمى توانند ازدواج کنند، رو آوردن به کسب علوم و مطالعه کتاب در غیر مورد مسئله ازدواج و در فکر آن نبودن است؛ اما مسئله [[بلوغ]] و [[غریزه]] جنسى، در هر ماهى کمتر یا بیشتر، با محتلم شدن در موقع خواب، خودبخود مشکل آن هم برطرف مى شود. |
| − | + | ۴ـ {{متن قرآن|«وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ ۖ وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»}}<ref>[[آیه 60 نور|همان، آیه ۶۰.]]</ref>؛ و بر زنان از کار افتاده اى که دیگر امید زناشویى ندارند گناهى نیست که پوشش خود را کنار نهند به شرطى که زینتى را آشکار نکنند؛ و عفّت ورزیدن براى آن ها بهتر است، و خدا شنواى دانا است. | |
| − | + | تفسیر: در آخرین آیه مورد بحث، استثنائى براى حکم [[حجاب]] زنان بیان مى کند و زنان پیر و سالخورده را از این حکم مستثنى مى شمرد و مى گوید: زنان از کار افتاده اى که امیدى به ازدواج ندارند گناهى بر آنان نیست که لباس هاى (روئین) خود را بر زمین بگذارند در حالى که در برابر مردم خودآرائى نکنند، در واقع براى این استثناء دو شرط وجود دارد: نخست این که به سن و سالى برسند که معمولا امیدى به ازدواج ندارند، و به تعبیر دیگر جاذبه جنسى را کاملا از دست داده اند. دیگر این که در حال بر داشتن حجاب خود را زینت ننمایند. روشن است که با این دو قید مفاسد کشف حجاب در مورد آنان وجود نخواهد داشت و به همین دلیل [[اسلام]] این حکم را از آنان برداشته است. این نکته نیز روشن است که منظور برهنه شدن و بیرون آوردن همه لباسها نیست بلکه تنها کنار گذاشتن لباس هاى رو است که بعضى روایات از آن تعبیر به چادر و روسرى کرده است (الجلباب و الخمار). | |
| − | + | == عفت در روایات == | |
| + | *۱ـ عَنِ الْجِعَابِی عَنِ الْفَضْلِ بْنِ حُبَابٍ عَنْ عَبْدِ الْوَاحِدِ بْنِ سُلَیمَانَ عَنْ أَبِیهِ عـَنِ الْأَجْلَحِ الْکنْدِی عَنْ نَافِعٍ عَنِ ابْنِعُمَرَ قَالَ {{متن حدیث|«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْحَیی الْمُتَعَفِّفَ و َیبْغِضُ الْبَذِی السَّائِلَ الْمُلْحِفَ»}}؛ [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلى الله علیه و آله: خداوند دوست می دارد انسان با [[حیا]] و عفیف را و دشمن مى دارد انسان بد زبان و بسیار سؤال کننده را.<ref>بحارالانوار، ج۶۸، ص۲۷۰.</ref> | ||
| − | + | *۲ـ ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ عـَنِ ابْنِ رِبَاطٍ عَنِ الْحَضْرَمِی عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ {{متن حدیث|«بَرُّوا آبَاءَکمْ یبَرَّکمْ أَبْنَاؤُکمْ و َعِفُّوا عَنْ نِسَاءِ النَّاسِ تُعَفَّ نِسَاؤُکمْ»}}؛ [[امام صادق]] علیه السلام مى فرمایند: به پدران خود نیکى کنید تا فرزندانتان به شما نیکى کنند و نسبت به زنان دیگران عفت داشته باشید تا نسبت به زنانتان عفت داشته باشند.<ref>الکافی، ج۵، ص۵۵۴.</ref> | |
| − | + | *۳ـ و قَال على علیه السلام {{متن حدیث|«قِلَّةُ الْأَکلِ مِنَ الْعَفَافِ و کثْرَتُهُ مِنَ الْإِسْرَافِ»}}؛ [[امام علی علیه السلام|امام على]] علیه السلام: کم خوردن عفت و پاکدامنى است و زیاد خوردن اسراف است.<ref>مستدرک الوسائل، ج۱۶، ص۲۱۳.</ref> | |
| − | + | *۴ـ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله {{متن حدیث|«الْعَفَافُ زِینَةُ الْبَلَاءِ»}}؛ رسول خدا صلى الله علیه و آله: عفت و پاکدامنى زیور و زینت بلا است.<ref> بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۳۳.</ref> | |
| − | + | *۵ـ و قَالَ علی علیه السلام {{متن حدیث|«الْعَفَافُ زِینَةُ الْفَقْرِ و َالشُّکرُ زِینَةُ الْغِنَى»}}؛ على علیه السلام: عفت و پاکدامنى زینت فقر و تنگدستى است و شکر زینت ثروت و دارایى است.<ref> [https://ahlolbait.com/content/16899/%D8%AD%DA%A9%D9%85%D8%AA-68-%D9%86%D9%87%D8%AC-%D8%A7%D9%84%D8%A8%D9%84%D8%A7%D8%BA%D9%87-%D8%B2%D9%8A%D9%86%D8%AA-%D9%81%D9%82%D8%B1-%D9%88-%D8%B2%DB%8C%D9%86%D8%AA-%D8%BA%D9%86%D8%A7 نهج البلاغه، حکمت ۶۸.]</ref> | |
| − | و | + | *۶ـ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِی بْنِ حَفْصٍ عَنْ رَجُلٍ قَالَ {{متن حدیث|«سُئِلَ الْحَسَنُ علیه السلام عَنِ الْمُرُوءَةِ فَقَالَ الْعَفَافُ فِی الدِّینِ وَ حُسْنُ التَّقْدِیرِ فِی الْمَعِیشَةِ وَ الصَّبْرُ عَلَى النَّائِبَةِ»}}؛ شخصى از [[امام حسن]] علیه السلام پرسید: [[مروت]] چیست؟ حضرت فرمودند: مروت عبارت است از عفت و پاکدامنى در دین و میانه روى در امور معاش و زندگى و [[صبر]] در برابر بلا و سختى.<ref>وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۳۵.</ref> |
| − | + | ==اهمیت عفت== | |
| − | + | عفّت از مهمترین فضایل انسانی محسوب میشود و یک عامل بازدارنده از حرکات مضر و زیانبار و کنترل کنندهای است که انسان را در مقابل انواع شهوتها و تمایلاتی چون شهوت جنسی، مالی و... باز میدارد و از این جهت یک ضرورت و خصلت لازم برای انسان به حساب میآید و باعث اعتبار و بالا رفتن ارزش و بهاء او میگردد. | |
| − | + | عفت زیربنای علم [[اخلاق]] است، زیرا علمای اخلاق زیر بنای فضایل و اخلاق نیک را چهار چیز شمردهاند: عفت، [[حکمت|حکمت]]، [[شجاعت]] و [[عدالت]]. | |
| − | + | در روایات، از عفاف و پاکدامنی، به بالاترین شرافتها، نتیجه [[عقل]]، برترین [[عبادت]]، کمال نعمت و به معنای خویشتنداری در کردار و گفتار تعبیر شده است. [[امام علی]] (علیهالسلام) میفرماید: {{متن حدیث|«مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِیدُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَف...»}}؛ جهادگرى که در راه خدا [[شهادت در راه خدا|شهید]] می شود، اجرش بیشتر نیست از کسى که قدرت بر [[گناه]] دارد و چشم می پوشد. انسان پاک نزدیک است فرشتهای از فرشتگان گردد؛ چرا چنین نباشد، در حالی که انسان عفیف در جهاد اکبر به پیروزی رسیده، ولی مجاهد فی سبیلالله، پیروزی را در جهاد اصغر به دست آورده است.<ref>[https://ahlolbait.com/content/19182/%D8%AA%D8%B1%D8%AC%D9%85%D9%87-%D9%88-%D8%B4%D8%B1%D8%AD-%D8%AD%DA%A9%D9%85%D8%AA-474-%D9%86%D9%87%D8%AC-%D8%A7%D9%84%D8%A8%D9%84%D8%A7%D8%BA%D9%87-%D8%A7%D8%B1%D8%B2%D8%B4-%D8%B9%D9%81%D8%AA-%D9%88-%D9%BE%D8%A7%DA%A9%D8%AF%D8%A7%D9%85%D9%86%D9%89 نهج البلاغه، حکمت ۴۷۴.]</ref> | |
| − | + | و [[امام باقر]] علیه السلام میفرماید: {{متن حدیث|«مَا مِنْ عِبَادَةٍ أَفْضَلَ عِنْدَاللَّهِ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ»}}؛ هیچ عبادتى برتر و بالاتر از عفت بطن و عفت فرج نیست.<ref>الکافی، ج۲، ص۸۰.</ref> | |
| − | + | در روایت دیگری از امام باقر علیه السلام در مورد فضیلت عفاف آمده است: {{متن حدیث|«قَالَ لَهُ رَجُلٌ إِنِّی ضَعِیفُ الْعَمَلِ قَلِیلُ الصَّلَاةِ قَلِیلُ الصَّوْمِ وَلَکنْ أَرْجُو أَنْ لَا آکلَ إِلَّا حَلَالًا وَ لَاأَنْکحَ إِلَّا حَلَالًا فَقَالَ وَأَی جِهَادٍ أَفْضَلُ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ»}}؛ شخصى آمد خدمت حضرت باقر علیه السلام عرض کرد من مردى ضعیف العمل هستم، [[نماز]] و [[روزه]] (مستحبى) کم انجام مى دهم؛ امّا امید دارم (و سعى مى کنم) که جز حلال نخورم و زناشویى نکنم مگر از راه حلال؛ حضرت فرمود: چه جهادى بهتر از عفت شکم و فرج است!؟<ref>بحارالانوار، ج۶۸، ص۲۷۳.</ref> | |
| − | + | تنها دین نیست که ما را به عفاف و پاکدامنی فرا میخواند، بلکه این ندا از درون آدمی نشات میگیرد، که دین نیز آن را تایید مینماید. [[غیرت]]، [[جوانمردی]] و کرامت نفسانی، همگی انسان را به عفاف دعوت میکنند که طبق روایتی، عفت و پاکدامی اصل جوانمردی است. علاوه بر این، هویت انسان در سایه قوام عفاف آشکار میگردد، از اینرو از متون دینی نیز میتوان دریافت که رابطهای معقول و منطقی بین رشد عفاف و [[عقل]] وجود دارد و تعاملی متقابل بین این دو برقرار میباشد، به همین جهت [[امام علی]] (علیهالسلام) میفرماید: هر آن کس که عقل دارد، عفاف میورزد، زیرا منشاء هر دو صفت، حرکت به سوی تعادل و پرهیز از افراط و تفریط است. | |
| − | |||
| − | |||
| − | + | ۷ - دامنه عفاف | |
| + | [ویرایش] | ||
| + | بررسی ابعاد مختلف عفاف و گستره آن در شئونات فردی و اجتماعی دامنه وسیعی دارد که با استفاده از قرآن و سنت به چند مورد اشاره میکنیم. | ||
| − | + | ۷.۱ - در فکر | |
| + | عقل یکی از عوامل مؤثر در تعدیل خواهشهای نفسانی و رامکردن غرایز بشری است، هرچه تفکر انسان متعادل شود و با فطرت کمالجویی او (خالی از هرگونه زشتی) بیشتر منطبق باشد سریعتر راه تکامل را میپیماید، عقل انسان به میزان عفت و قناعتش سنجیده میشود. | ||
| − | در | + | ۷.۲ - در نگاه |
| + | چشم دروازه دل است و آنچه از این دریچه وارد وجود شخص میشود گاهی او را به سعادت و گاهی به شقاوت میکشاند، لذا عفت در نگاه توصیه شده که انسان خود را از نگاههای آلوده برحذر دارد، افراد چشمچران دچار اضطراب و نگرانی هستند که به دنبال آن طمع هوسآلود باعث رسوایی ایشان میشود. | ||
| − | + | ۷.۳ - در معاشرت | |
| + | از دیدگاه اسلام مشارکت اجتماعی زنان و تعامل و ارتباط بین زن و مرد در اجتماع داری آدابی است که آن را عفت اجتماعی مینامند (که پرهیز از خلوت و گفتگوهای فتنهانگیز و دستدادن و استعمال عطر و.... از آن جمله آنهاست). | ||
| − | و از | + | ۷.۴ - در زینت |
| + | تمایل انسان به زیبایی و جمال با سرشت آمیخته شده ولی این حس نباید از حد اعتدال خود تجاوز کند. افراط در آن، تجملگرایی و خودآرایی و بیعفتی را به دنبال دارد که عوارض نامطلوبی را دارد. | ||
| − | + | ۷.۵ - در کلام | |
| + | عفت در کلام هرگونه گفتار باطل و بیهوده و گناهآلود و مخالف حق را نفی میکند و همچنین هرگونه ناز و غمزه در کلام و تغییر صدا که افراد شهوتران را به فکر گناه میافکند، مردود میداند. | ||
| + | کلام و قلم از حد وسط عفت، بینصیب نیستند و از جمله واجبات اخلاقی عفت کلام و قلم است، نه یکی را که حقش نیست بسیار بالا برد و نه بالعکس.[۶]ناصر مکارم شیرازی، اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، ص۳۴۵. | ||
| − | + | ۷.۶ - در ستر و حجاب | |
| + | قرآن، عفت در ستر را گاهی پوشاندن اعضاء و ستر عورت و حفظ بدن و گاهی وسیله، احترام و شخصیت زن و بازدارنده از دستبرد آزار مزاحمان معرفی میکند. | ||
| − | + | ۷.۷ - در مورد شکم | |
| + | در مورد شکم هم حد وسط مطلوب است و نباید برخی از روایاتی که در مدح و فضیلت افراط در گرسنگی آمده ما را به اشتباه اندازد، حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید: «طوبی لِمَنْ ظَمِیءَ اَوْ جاعَ للهِ؛[۷]محمد محمدی ریشهری، میزان الحکمه، ج۶، ص۳۹۹. خوشا به حال کسی که برای خدا تشنگی یا گرسنگی کشد.» | ||
| + | شارع مقدس باید در مقابل طبع سرکش، چنین سخن گوید و این از اسرار و حکمت شریعت است که هر وقت طبع انسان جانب افراط چیزی را طلب کند، شرع مبالغه و افراط در منع از آن میکند تا فرد به حال اعتدال برگردد.[۱۰]ناصر مکارم شیرازی، اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، ص۳۴۴. | ||
| + | بنابراین افراط در گرسنگی ممدوح نیست، چون غرض از خلقت انسان، بندگی کردن است و آن موقوف است به قوت و نشاط طبع، شکی نیست که گرسنگی بسیار، قوت را زایل میکند و نشاط را از بین میبرد، پس مراد، اندک خوردن است به حدی که آدمی، سنگینی غذا را نفهمد.[۱۱]ملااحمد نراقی، معراج السعاده، ص۳۲۱. | ||
| − | + | ==آثار و نتایج عفتورزی== | |
| − | + | *۱- استحکام خانواده و پاکی نسل انسان: اگر عفاف در جامعه کاملاً رعایت شود روابط جنسی به محیط خانواده محدود شده، ثبات و استحکام خانواده بیشتر میشود و باعث شناخته شدن نسلها و تقویت و پیوند بین زن و شوهر میشود. | |
| + | *۲- آرامش روانی و تمرکز حواس: عفاف، بازدارنده بسیاری از التهابات و هیجانات روحی است چنانچه رعایت آن از انحراف فکر و ذهن کاسته و حواس افراد را متوجه ارزشهای واقعی مینماید. | ||
| + | *۳- سلامت جامعه و فرد: حضور زنان و مردان در صورتی که موجب تحریک و شائبه نباشد، جامعه را استوار و مستحکم کرده و زمینه پیشرفت آن جامعه را فراهم میسازد و فرد نیز از بسیاری از آلودگیهای جسمی در امان میماند. | ||
| − | + | و همچنین عفت موجب تزکیه اعمال، تضعیف و کاهش شهوات، سبک شدن بار گناهان، عزت یافتن، بالا رفتن قدر و منزلت نزد خداوند و مایه حفظ [[آبرو]] میشود که شخصیت هر فردی در گرو حفظ این سرمایه والای انسانی است. | |
| − | + | ==راههای ترویج عفاف== | |
| − | + | طبق روایات وارده از معصومین (علیهمالسلام) بهترین عواملی که برای پدید آمدن عفت در وجود انسان کمک میکنند عبارتند از: تقویت [[ایمان]]، چشمپوشی از [[گناه]]، کثرت یاد [[مرگ]]، تهدید نفس به [[عذاب]] الهی، [[توکل]] و استعانت از خداوند، [[قناعت]] و راضیبودن بهاندازه احتیاجات و ضروریات زندگی و در جامعه نیز دادن آگاهی فرهنگی و اجتماعی به مردم و معرفی الگوهای مناسب و تسهیل در امر [[ازدواج]] و جلوگیری از مفاسد اجتماعی و.... را میتوان نام برد. | |
| − | + | پاکبودن محیط، تربیت خانوادگی، علم و آگاهی بر پیامدهای رذایل اخلاقی، حجاب و ترک خودآرایی در انظار عموم، عدم اختلاط زن و مرد و اشباع صحیح امیال و خواستهای جنسی و برنامهریزی دقیق برای زندگی و مجال نداشتن برای کشیدهشدن به آلودگیهای شهوانی، از طرق پیشگیری از بیعفتی میباشد.[۱۷]مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، ج۲، ص۳۰۱. | |
| − | |||
| − | + | == عفت در کتب اخلاقى == | |
| + | و از اخبارى که در فضیلت [[گرسنگی|گرسنگى]] وارد شده، گمان نکنى که افراط در آن ممدوح است، که چنین نیست؛ بلکه از اسرار حکمت [[شریعت|شریعت]] این است که در هر موردى که طبع آدمى طرف افراط را خواستار است، شرع در منع از آن مبالغه مى کند به نحوى که جاهل مى پندارد طرف تفریط مطلوب است، ولیکن عالم درمى یابد که مقصود حدّ وسط است. و چون طبع آدمى غایت سیرى را مى طلبد شرع گرسنگى را مى ستاید تا در این کشاکش که طبع انگیزنده و شرع منع کننده است، اعتدال حاصل شود. مثلا گاهى [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلى اللّه علیه و آله در ستایش [[شب زنده دارى]] و [[نماز شب]] و [[روزه]] تأکید مى کرد، سپس با آگاهى به این که بعضى همه شب به پا مى ایستند و همه روزها روزه دارند، از آن نهى فرمود. و اخبار وارده در ستایش عفّت و فضیلت آن بسیار است، [[امیرمؤمنان]] علیه السلام فرمود: {{متن حدیث|«افضل العبادة العفاف»}}؛ برترین عبادت ها عفاف و پاکدامنى است. و [[امام باقر]] علیه السلام فرمود: {{متن حدیث|«ما من عبادة أفضل من عفّة بطن و فرج»}}؛ هیچ عبادتى برتر از عفّت شکم و فرج نیست. و فرمود: {{متن حدیث|«أىّ الاجتهاد افضل من عفّة بطن و فرج»}}؛ کدام مجاهده و کوشیدن بالاتر از عفّت ورزیدن در شکم و شهوت است! پس از آگاهى به فضیلت عفّت، آدمى باید بداند که [[اعتدال]] در خوردن این است که به اندازه اى بخورد که نه ثقل و سنگینى در معده احساس کند و نه درد گرسنگى. بلکه شکم را از یاد ببرد و از آن متأثّر نشود، زیرا مقصود از خوردن زنده بودن و کسب نیرو براى [[عبادت]] است. و سنگینى طعام آدمى را کسل مى کند و از عبادت باز مى دارد، و درد گرسنگى نیز دل را مشغول مى کند و مانع از عبادت مى شود. پس سزاوار است که به حدّ اعتدال بخورد، به طورى که اثرى از خوردن در او نباشد، تا همانند [[فرشتگان]] از سنگینى معده و درد گرسنگى آسوده و فارغ باشد، و از این جهت خداى تعالى فرمود: {{متن قرآن|«... وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا ...»}}<ref>[[آیه ۳۱ اعراف|سوره اعراف، آیه ۳۱.]]</ref>؛ بخورید و بیاشامید و [[اسراف]] مکنید. و این نسبت به اشخاص و حالات و غذاهاى گوناگون مختلف مى شود، و معیار این است که تا اشتها و رغبت کافى پیدا نکند نخورد، و هنوز اشتهاى او باقى باشد که دست از طعام بدارد. و شایسته است که غرض او از غذا خوردن لذت نباشد، بلکه قوّت یافتن براى کارى باشد که براى آن خلق شده است.».<ref>شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۷۷.</ref> | ||
| − | + | ==پانویس== | |
| − | + | <references /> | |
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
==منابع== | ==منابع== | ||
| − | گروهی از | + | *[http://pajoohe.ir/%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D8%B9%D9%84%D9%88%D9%85-%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%88-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C/%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9%82/%D9%81%D8%B6%D8%A7%D8%A6%D9%84/%D8%B9%D9%81%D8%AA-Chastity__a-46346-29014-29106-11011.aspx "عفت"، علی رحيمی اقدم، دانشنامه پژوهه]. |
| + | * [http://www.downloadbook.org/maasumin/p/effat.htm "عفت"، گروهی از پژوهشگران، سایت دانلود بوک، بخش با معصومین]، بازیابی: ۱ بهمن ۱۳۹۱. | ||
[[رده:اخلاق فردی]] | [[رده:اخلاق فردی]] | ||
[[رده:صفات پسندیده]] | [[رده:صفات پسندیده]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱۵ دسامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۷:۱۰
این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.
(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)
«عفّت» در اصطلاح منابع اسلامى معناى عامى دارد که شامل عفّت در شکم (دورى از حرام خورى و پرخورى)، دورى از شهوت نامشروع، پرهیز از گدایی کردن، عفت در کلام داشتن و بد زبان نبودن، صبر بر ندارى و غیر آن مى شود. «عفت» عبارت است از مطیع و منقاد شدن قوه شهویه براى قوه عاقله، تا آن چه در خصوص خوردن و آشامیدنی و نکاح امر فرماید، متابعت کند و از آن چه نهى فرماید اجتناب نماید. عفت در لغت، خودنگهداری و در اصطلاح اخلاق، به معنی خویشتنداری در برابر تمایلات افراطگونه نسبت به لذتهای مادی و نفسانی است. عفت یکی از فضائلی است که در قرآن مورد توجه واقع شده است و در تفکر اسلامی عفت شامل منزهبودن و پاکی دست و زبان و شکم و دامن از هرگونه عیب و بدی است و زیربنای علم اخلاق است. عفیف کسی است که اعمالش مطابق [[شریعت، عقل و جوانمردی باشد. شرم، پرهیزکاری، شکیبایی، قناعت، نرمخویی و وقار در نتیجه عفتورزی بوجود میآیند.[۵]احمد حاج سید جوادی و دیگران، دایره المعارف تشیع، ج۱۱، ص۳۱۱.
محتویات
مفهوم عفت
«عفت» در لغت، به معنای خودنگهداری و پدید آمدن حالتی برای نفس و جان انسان است که به وسیله آن از غلبه و تسلط شهوت جلوگیری میشود و اصلش بسنده کردن در گرفتن چیز اندک است. و طلب عفت و پاکدامنی و بازایستادن از حرام، استعفاف نام دارد.[۱]راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۳۳۹.
«عفّت» که نقطه مقابل «شهوت» است، در اصطلاح علم اخلاق به خویشتنداری در برابر تمایلات افراطگونه نسبت به لذتهای مادی و نفسانی، یا خوددارى از چیزى که حلال نیست (الْکفُّ عَمّا لایحِلُّ) گفته میشود. قوه شهوت در خوردن و آمیزش جنسی، باید مطیع عقل باشد و از چیزی که عقل و شرع نهی کرده، اجتناب نماید و این حد اعتدال در شرع، ستوده شده است.[۲]احمد حاج سید جوادی و دیگران، دایرة المعارف تشیع، ج۱۱، ص۳۱۰.
عفت در تفکر اسلامی، شامل منزهبودن و پاکی دست و زبان و شکم و دامن از هر گونه عیب و بدی است؛ لذا عفت معنای عامی داشته و تمامی امور نفسانی را شامل میشود، مانند: پاکی چشم، پاکی زبان، ... و منحصر به پاکدامنی و شهوت جنسی نیست.
برخی برای معرفی عفت، از ضدش -هتّاکی (پردهدری)- استفاده میکنند؛ به همین علت در بسیاری از موارد عفت را در مورد پرهیزکاری در خصوص مسایل جنسی استعمال کردهاند. در حقیقت عفت حد اعتدال شرّه و خمودی است.[۴]ناصر مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ج۲، ص۳۱۵. شرّه (شهوت رانی) فرو رفتن انسان در شهوات است و خمودی یعنی بیحرکتی در جهت لذات مشروع که بدن به آنها بهطور طبیعی و از سر ضرورت بدنی، احتیاج دارد.
ملا احمد نراقی در این رابطه می گوید: عفّت از فطریات و لوازم فطرت مخموره و از جنود عقل است، و هتک از لوازم فطرت محجوبه و از جنود ابلیس و جهل است... عفت و حیاء و حجب از فطریات تمام عایله بشر است، چنانچه تهتّک و فحشاء و بى حیایى بر خلاف فطرت جمیع است.[۱]
امام خمینی نیز در کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» می گوید: «عفّت این است که قوه شهوت مطیع و منقاد عقل باشد در خوردن و نکاح و آمیزش از حیث کم و کیف، و از آنچه عقل نهى کند اجتناب نماید، و این حدّ اعتدال است که در عقل و شرع پسندیده و ستوده است، و دو طرف افراط و تفریط آن ناپسند و مذموم است، که در همه اخلاق و احوال حدّ وسط مطلوب است زیرا «خیر الامور أوسطها».[۲]
عفت در قرآن
ریشه عفت چهار بار در قرآن کریم آمده که دو بار مربوط به امور اقتصادى و دو بار مربوط به امور شهوانى است:
۱ـ «لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ لَا يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا ۗ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ»؛[۳] این صدقات براى آن دسته از نیازمندانى است که در راه خدا فرومانده اند و نمى توانند براى تأمین هزینه زندگى در زمین سفر کنند از شدّت خویشتن دارى، فرد بى اطلاع، آنان را توانگر مى پندارد. آن ها را از سیمایشان مى شناسى. با اصرار، چیزى از مردم نمى خواهند. و هر مالى به آنان انفاق کنید، قطعاً خدا از آن آگاه است.
تفسیر: جمله «يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ» یعنى کسى که از حال ایشان اطلاع ندارد از شدت عفتى که دارند ایشان را توانگر مى پندارد، چون با این که فقیرند، ولى تظاهر به فقر نمى کنند، پس جمله نامبره دلالت دارد بر این که مؤمنین تا آن جا که مى توانند تظاهر به فقر نمى کنند، و از علامت هاى فقر به غیر آن مقدارى که نمى توان پنهان داشت، پنهان مى دارند، و مردم پى به حال آنان نمى برند، مگر این که شدت فقر رنگ و رویشان را زرد کند و یا لباسشان کهنه شود.
۲ـ «وَابْتَلُوا الْيَتَامَىٰ حَتَّىٰ إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ ۖ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا ۚ وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ ۖ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ ۚ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ حَسِيبًا»[۴]؛ و یتیمان را بیازمایید تا وقتى به سن زناشویى برسند؛ پس اگر در ایشان رشد فکرى یافتید، اموالشان را به آنان رد کنید، و آن را از بیم آن که مبادا بزرگ شوند، به اسراف و شتاب مخورید. و آن کس که توانگر است باید از گرفتن اجرت سرپرستى خوددارى ورزد؛ و هر کس تهیدست است باید مطابق عرف از آن بخورد؛ پس هر گاه اموالشان را به آنان رد کردید بر ایشان گواه بگیرید، خداوند حسابرسى را کافى است.
تفسیر: جمله «وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ» یعنى سرپرستان ایتام اگر متمکن و ثروتمندند نباید به هیچ عنوانى از اموال ایتام استفاده کنند و اگر فقیر و نادار باشند تنها مى توانند در برابر زحماتى که بخاطر حفظ اموال یتیم متحمل مى شوند با رعایت عدالت و انصاف، حق الزحمه خود را از اموال آنها بردارند.
۳ـ «وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّىٰ يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ...»؛[۵] و کسانى که وسیله زناشویى نمى یابند، باید عفت ورزند تا خدا آنان را از فضل خویش بى نیاز گرداند.
تفسیر: در این آیه دستور پارسائى را هر چند مشکل باشد داده و مى گوید: آنها که وسیله ازدواج ندارند باید عفت پیشه کنند، تا خداوند آنان را به فضلش بى نیاز سازد؛ نکند در این مرحله بحرانى و در این دوران آزمایش الهى تن به آلودگى دهند و خود را معذور بشمرند، که هیچ عذرى پذیرفته نیست، بلکه باید قدرت ایمان و شخصیت و تقوا را در چنین مرحله اى آزمود. یکى از روش ها براى جوانان که نمى توانند ازدواج کنند، رو آوردن به کسب علوم و مطالعه کتاب در غیر مورد مسئله ازدواج و در فکر آن نبودن است؛ اما مسئله بلوغ و غریزه جنسى، در هر ماهى کمتر یا بیشتر، با محتلم شدن در موقع خواب، خودبخود مشکل آن هم برطرف مى شود.
۴ـ «وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ ۖ وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»[۶]؛ و بر زنان از کار افتاده اى که دیگر امید زناشویى ندارند گناهى نیست که پوشش خود را کنار نهند به شرطى که زینتى را آشکار نکنند؛ و عفّت ورزیدن براى آن ها بهتر است، و خدا شنواى دانا است.
تفسیر: در آخرین آیه مورد بحث، استثنائى براى حکم حجاب زنان بیان مى کند و زنان پیر و سالخورده را از این حکم مستثنى مى شمرد و مى گوید: زنان از کار افتاده اى که امیدى به ازدواج ندارند گناهى بر آنان نیست که لباس هاى (روئین) خود را بر زمین بگذارند در حالى که در برابر مردم خودآرائى نکنند، در واقع براى این استثناء دو شرط وجود دارد: نخست این که به سن و سالى برسند که معمولا امیدى به ازدواج ندارند، و به تعبیر دیگر جاذبه جنسى را کاملا از دست داده اند. دیگر این که در حال بر داشتن حجاب خود را زینت ننمایند. روشن است که با این دو قید مفاسد کشف حجاب در مورد آنان وجود نخواهد داشت و به همین دلیل اسلام این حکم را از آنان برداشته است. این نکته نیز روشن است که منظور برهنه شدن و بیرون آوردن همه لباسها نیست بلکه تنها کنار گذاشتن لباس هاى رو است که بعضى روایات از آن تعبیر به چادر و روسرى کرده است (الجلباب و الخمار).
عفت در روایات
- ۱ـ عَنِ الْجِعَابِی عَنِ الْفَضْلِ بْنِ حُبَابٍ عَنْ عَبْدِ الْوَاحِدِ بْنِ سُلَیمَانَ عَنْ أَبِیهِ عـَنِ الْأَجْلَحِ الْکنْدِی عَنْ نَافِعٍ عَنِ ابْنِعُمَرَ قَالَ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْحَیی الْمُتَعَفِّفَ و َیبْغِضُ الْبَذِی السَّائِلَ الْمُلْحِفَ»؛ رسول خدا صلى الله علیه و آله: خداوند دوست می دارد انسان با حیا و عفیف را و دشمن مى دارد انسان بد زبان و بسیار سؤال کننده را.[۷]
- ۲ـ ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ عـَنِ ابْنِ رِبَاطٍ عَنِ الْحَضْرَمِی عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ «بَرُّوا آبَاءَکمْ یبَرَّکمْ أَبْنَاؤُکمْ و َعِفُّوا عَنْ نِسَاءِ النَّاسِ تُعَفَّ نِسَاؤُکمْ»؛ امام صادق علیه السلام مى فرمایند: به پدران خود نیکى کنید تا فرزندانتان به شما نیکى کنند و نسبت به زنان دیگران عفت داشته باشید تا نسبت به زنانتان عفت داشته باشند.[۸]
- ۳ـ و قَال على علیه السلام «قِلَّةُ الْأَکلِ مِنَ الْعَفَافِ و کثْرَتُهُ مِنَ الْإِسْرَافِ»؛ امام على علیه السلام: کم خوردن عفت و پاکدامنى است و زیاد خوردن اسراف است.[۹]
- ۴ـ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله «الْعَفَافُ زِینَةُ الْبَلَاءِ»؛ رسول خدا صلى الله علیه و آله: عفت و پاکدامنى زیور و زینت بلا است.[۱۰]
- ۵ـ و قَالَ علی علیه السلام «الْعَفَافُ زِینَةُ الْفَقْرِ و َالشُّکرُ زِینَةُ الْغِنَى»؛ على علیه السلام: عفت و پاکدامنى زینت فقر و تنگدستى است و شکر زینت ثروت و دارایى است.[۱۱]
- ۶ـ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِی بْنِ حَفْصٍ عَنْ رَجُلٍ قَالَ «سُئِلَ الْحَسَنُ علیه السلام عَنِ الْمُرُوءَةِ فَقَالَ الْعَفَافُ فِی الدِّینِ وَ حُسْنُ التَّقْدِیرِ فِی الْمَعِیشَةِ وَ الصَّبْرُ عَلَى النَّائِبَةِ»؛ شخصى از امام حسن علیه السلام پرسید: مروت چیست؟ حضرت فرمودند: مروت عبارت است از عفت و پاکدامنى در دین و میانه روى در امور معاش و زندگى و صبر در برابر بلا و سختى.[۱۲]
اهمیت عفت
عفّت از مهمترین فضایل انسانی محسوب میشود و یک عامل بازدارنده از حرکات مضر و زیانبار و کنترل کنندهای است که انسان را در مقابل انواع شهوتها و تمایلاتی چون شهوت جنسی، مالی و... باز میدارد و از این جهت یک ضرورت و خصلت لازم برای انسان به حساب میآید و باعث اعتبار و بالا رفتن ارزش و بهاء او میگردد.
عفت زیربنای علم اخلاق است، زیرا علمای اخلاق زیر بنای فضایل و اخلاق نیک را چهار چیز شمردهاند: عفت، حکمت، شجاعت و عدالت.
در روایات، از عفاف و پاکدامنی، به بالاترین شرافتها، نتیجه عقل، برترین عبادت، کمال نعمت و به معنای خویشتنداری در کردار و گفتار تعبیر شده است. امام علی (علیهالسلام) میفرماید: «مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِیدُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَف...»؛ جهادگرى که در راه خدا شهید می شود، اجرش بیشتر نیست از کسى که قدرت بر گناه دارد و چشم می پوشد. انسان پاک نزدیک است فرشتهای از فرشتگان گردد؛ چرا چنین نباشد، در حالی که انسان عفیف در جهاد اکبر به پیروزی رسیده، ولی مجاهد فی سبیلالله، پیروزی را در جهاد اصغر به دست آورده است.[۱۳]
و امام باقر علیه السلام میفرماید: «مَا مِنْ عِبَادَةٍ أَفْضَلَ عِنْدَاللَّهِ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ»؛ هیچ عبادتى برتر و بالاتر از عفت بطن و عفت فرج نیست.[۱۴]
در روایت دیگری از امام باقر علیه السلام در مورد فضیلت عفاف آمده است: «قَالَ لَهُ رَجُلٌ إِنِّی ضَعِیفُ الْعَمَلِ قَلِیلُ الصَّلَاةِ قَلِیلُ الصَّوْمِ وَلَکنْ أَرْجُو أَنْ لَا آکلَ إِلَّا حَلَالًا وَ لَاأَنْکحَ إِلَّا حَلَالًا فَقَالَ وَأَی جِهَادٍ أَفْضَلُ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ»؛ شخصى آمد خدمت حضرت باقر علیه السلام عرض کرد من مردى ضعیف العمل هستم، نماز و روزه (مستحبى) کم انجام مى دهم؛ امّا امید دارم (و سعى مى کنم) که جز حلال نخورم و زناشویى نکنم مگر از راه حلال؛ حضرت فرمود: چه جهادى بهتر از عفت شکم و فرج است!؟[۱۵]
تنها دین نیست که ما را به عفاف و پاکدامنی فرا میخواند، بلکه این ندا از درون آدمی نشات میگیرد، که دین نیز آن را تایید مینماید. غیرت، جوانمردی و کرامت نفسانی، همگی انسان را به عفاف دعوت میکنند که طبق روایتی، عفت و پاکدامی اصل جوانمردی است. علاوه بر این، هویت انسان در سایه قوام عفاف آشکار میگردد، از اینرو از متون دینی نیز میتوان دریافت که رابطهای معقول و منطقی بین رشد عفاف و عقل وجود دارد و تعاملی متقابل بین این دو برقرار میباشد، به همین جهت امام علی (علیهالسلام) میفرماید: هر آن کس که عقل دارد، عفاف میورزد، زیرا منشاء هر دو صفت، حرکت به سوی تعادل و پرهیز از افراط و تفریط است.
۷ - دامنه عفاف [ویرایش] بررسی ابعاد مختلف عفاف و گستره آن در شئونات فردی و اجتماعی دامنه وسیعی دارد که با استفاده از قرآن و سنت به چند مورد اشاره میکنیم.
۷.۱ - در فکر عقل یکی از عوامل مؤثر در تعدیل خواهشهای نفسانی و رامکردن غرایز بشری است، هرچه تفکر انسان متعادل شود و با فطرت کمالجویی او (خالی از هرگونه زشتی) بیشتر منطبق باشد سریعتر راه تکامل را میپیماید، عقل انسان به میزان عفت و قناعتش سنجیده میشود.
۷.۲ - در نگاه چشم دروازه دل است و آنچه از این دریچه وارد وجود شخص میشود گاهی او را به سعادت و گاهی به شقاوت میکشاند، لذا عفت در نگاه توصیه شده که انسان خود را از نگاههای آلوده برحذر دارد، افراد چشمچران دچار اضطراب و نگرانی هستند که به دنبال آن طمع هوسآلود باعث رسوایی ایشان میشود.
۷.۳ - در معاشرت از دیدگاه اسلام مشارکت اجتماعی زنان و تعامل و ارتباط بین زن و مرد در اجتماع داری آدابی است که آن را عفت اجتماعی مینامند (که پرهیز از خلوت و گفتگوهای فتنهانگیز و دستدادن و استعمال عطر و.... از آن جمله آنهاست).
۷.۴ - در زینت تمایل انسان به زیبایی و جمال با سرشت آمیخته شده ولی این حس نباید از حد اعتدال خود تجاوز کند. افراط در آن، تجملگرایی و خودآرایی و بیعفتی را به دنبال دارد که عوارض نامطلوبی را دارد.
۷.۵ - در کلام عفت در کلام هرگونه گفتار باطل و بیهوده و گناهآلود و مخالف حق را نفی میکند و همچنین هرگونه ناز و غمزه در کلام و تغییر صدا که افراد شهوتران را به فکر گناه میافکند، مردود میداند. کلام و قلم از حد وسط عفت، بینصیب نیستند و از جمله واجبات اخلاقی عفت کلام و قلم است، نه یکی را که حقش نیست بسیار بالا برد و نه بالعکس.[۶]ناصر مکارم شیرازی، اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، ص۳۴۵.
۷.۶ - در ستر و حجاب قرآن، عفت در ستر را گاهی پوشاندن اعضاء و ستر عورت و حفظ بدن و گاهی وسیله، احترام و شخصیت زن و بازدارنده از دستبرد آزار مزاحمان معرفی میکند.
۷.۷ - در مورد شکم در مورد شکم هم حد وسط مطلوب است و نباید برخی از روایاتی که در مدح و فضیلت افراط در گرسنگی آمده ما را به اشتباه اندازد، حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید: «طوبی لِمَنْ ظَمِیءَ اَوْ جاعَ للهِ؛[۷]محمد محمدی ریشهری، میزان الحکمه، ج۶، ص۳۹۹. خوشا به حال کسی که برای خدا تشنگی یا گرسنگی کشد.» شارع مقدس باید در مقابل طبع سرکش، چنین سخن گوید و این از اسرار و حکمت شریعت است که هر وقت طبع انسان جانب افراط چیزی را طلب کند، شرع مبالغه و افراط در منع از آن میکند تا فرد به حال اعتدال برگردد.[۱۰]ناصر مکارم شیرازی، اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، ص۳۴۴. بنابراین افراط در گرسنگی ممدوح نیست، چون غرض از خلقت انسان، بندگی کردن است و آن موقوف است به قوت و نشاط طبع، شکی نیست که گرسنگی بسیار، قوت را زایل میکند و نشاط را از بین میبرد، پس مراد، اندک خوردن است به حدی که آدمی، سنگینی غذا را نفهمد.[۱۱]ملااحمد نراقی، معراج السعاده، ص۳۲۱.
آثار و نتایج عفتورزی
- ۱- استحکام خانواده و پاکی نسل انسان: اگر عفاف در جامعه کاملاً رعایت شود روابط جنسی به محیط خانواده محدود شده، ثبات و استحکام خانواده بیشتر میشود و باعث شناخته شدن نسلها و تقویت و پیوند بین زن و شوهر میشود.
- ۲- آرامش روانی و تمرکز حواس: عفاف، بازدارنده بسیاری از التهابات و هیجانات روحی است چنانچه رعایت آن از انحراف فکر و ذهن کاسته و حواس افراد را متوجه ارزشهای واقعی مینماید.
- ۳- سلامت جامعه و فرد: حضور زنان و مردان در صورتی که موجب تحریک و شائبه نباشد، جامعه را استوار و مستحکم کرده و زمینه پیشرفت آن جامعه را فراهم میسازد و فرد نیز از بسیاری از آلودگیهای جسمی در امان میماند.
و همچنین عفت موجب تزکیه اعمال، تضعیف و کاهش شهوات، سبک شدن بار گناهان، عزت یافتن، بالا رفتن قدر و منزلت نزد خداوند و مایه حفظ آبرو میشود که شخصیت هر فردی در گرو حفظ این سرمایه والای انسانی است.
راههای ترویج عفاف
طبق روایات وارده از معصومین (علیهمالسلام) بهترین عواملی که برای پدید آمدن عفت در وجود انسان کمک میکنند عبارتند از: تقویت ایمان، چشمپوشی از گناه، کثرت یاد مرگ، تهدید نفس به عذاب الهی، توکل و استعانت از خداوند، قناعت و راضیبودن بهاندازه احتیاجات و ضروریات زندگی و در جامعه نیز دادن آگاهی فرهنگی و اجتماعی به مردم و معرفی الگوهای مناسب و تسهیل در امر ازدواج و جلوگیری از مفاسد اجتماعی و.... را میتوان نام برد.
پاکبودن محیط، تربیت خانوادگی، علم و آگاهی بر پیامدهای رذایل اخلاقی، حجاب و ترک خودآرایی در انظار عموم، عدم اختلاط زن و مرد و اشباع صحیح امیال و خواستهای جنسی و برنامهریزی دقیق برای زندگی و مجال نداشتن برای کشیدهشدن به آلودگیهای شهوانی، از طرق پیشگیری از بیعفتی میباشد.[۱۷]مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، ج۲، ص۳۰۱.
عفت در کتب اخلاقى
و از اخبارى که در فضیلت گرسنگى وارد شده، گمان نکنى که افراط در آن ممدوح است، که چنین نیست؛ بلکه از اسرار حکمت شریعت این است که در هر موردى که طبع آدمى طرف افراط را خواستار است، شرع در منع از آن مبالغه مى کند به نحوى که جاهل مى پندارد طرف تفریط مطلوب است، ولیکن عالم درمى یابد که مقصود حدّ وسط است. و چون طبع آدمى غایت سیرى را مى طلبد شرع گرسنگى را مى ستاید تا در این کشاکش که طبع انگیزنده و شرع منع کننده است، اعتدال حاصل شود. مثلا گاهى پیامبر صلى اللّه علیه و آله در ستایش شب زنده دارى و نماز شب و روزه تأکید مى کرد، سپس با آگاهى به این که بعضى همه شب به پا مى ایستند و همه روزها روزه دارند، از آن نهى فرمود. و اخبار وارده در ستایش عفّت و فضیلت آن بسیار است، امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: «افضل العبادة العفاف»؛ برترین عبادت ها عفاف و پاکدامنى است. و امام باقر علیه السلام فرمود: «ما من عبادة أفضل من عفّة بطن و فرج»؛ هیچ عبادتى برتر از عفّت شکم و فرج نیست. و فرمود: «أىّ الاجتهاد افضل من عفّة بطن و فرج»؛ کدام مجاهده و کوشیدن بالاتر از عفّت ورزیدن در شکم و شهوت است! پس از آگاهى به فضیلت عفّت، آدمى باید بداند که اعتدال در خوردن این است که به اندازه اى بخورد که نه ثقل و سنگینى در معده احساس کند و نه درد گرسنگى. بلکه شکم را از یاد ببرد و از آن متأثّر نشود، زیرا مقصود از خوردن زنده بودن و کسب نیرو براى عبادت است. و سنگینى طعام آدمى را کسل مى کند و از عبادت باز مى دارد، و درد گرسنگى نیز دل را مشغول مى کند و مانع از عبادت مى شود. پس سزاوار است که به حدّ اعتدال بخورد، به طورى که اثرى از خوردن در او نباشد، تا همانند فرشتگان از سنگینى معده و درد گرسنگى آسوده و فارغ باشد، و از این جهت خداى تعالى فرمود: «... وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا ...»[۱۶]؛ بخورید و بیاشامید و اسراف مکنید. و این نسبت به اشخاص و حالات و غذاهاى گوناگون مختلف مى شود، و معیار این است که تا اشتها و رغبت کافى پیدا نکند نخورد، و هنوز اشتهاى او باقى باشد که دست از طعام بدارد. و شایسته است که غرض او از غذا خوردن لذت نباشد، بلکه قوّت یافتن براى کارى باشد که براى آن خلق شده است.».[۱۷]
پانویس
- ↑ معراج السعادة، ص۳۲۲.
- ↑ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۷۷.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۷۳.
- ↑ سوره نساء، آیه ۶.
- ↑ سوره نور، آیه ۳۳.
- ↑ همان، آیه ۶۰.
- ↑ بحارالانوار، ج۶۸، ص۲۷۰.
- ↑ الکافی، ج۵، ص۵۵۴.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج۱۶، ص۲۱۳.
- ↑ بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۳۳.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۶۸.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۳۵.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۴۷۴.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۸۰.
- ↑ بحارالانوار، ج۶۸، ص۲۷۳.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۳۱.
- ↑ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۷۷.
منابع
- "عفت"، علی رحيمی اقدم، دانشنامه پژوهه.
- "عفت"، گروهی از پژوهشگران، سایت دانلود بوک، بخش با معصومین، بازیابی: ۱ بهمن ۱۳۹۱.




