وکیل (اسم الله): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی '{{بخشی از یک کتاب}} لفظ وكيل در قرآن 24 بار وارد شده و در چهارده مورد، وصف خدا قرار ...' ایجاد کرد)
 
 
(۲ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{بخشی از یک کتاب}}
 
{{بخشی از یک کتاب}}
لفظ وكيل در قرآن 24 بار وارد شده و در چهارده مورد، وصف خدا قرار گرفته است مانند:
+
لفظ '''«وكيل»''' در [[قرآن کریم]] 24 بار وارد شده و در 14 مورد، وصف [[الله|خداوند]] متعال قرار گرفته است، مانند:
*...خالِقُ كُلِّ شَىء فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلى كُلّ شَىء وَكِيل.<ref>«آفريننده همه چيز است او را بپرستيد كه نگهبان همه چيز است». انعام/102 </ref>
+
 
*وَ للّهِ ما فِى السَّمواتِ وَ ما فِى الأَرْضِ وَ كَفى بِاللّهِ وَكِيلاً.<ref> «براى خدااست آنچه در آسمانها و زمين است وكافى است كه او حامى است».نساء/132 </ref>
+
*{{متن قرآن|«... خالِقُ كُلِّ شَىء فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلى كُلّ شَىء وَكِيل»}}.<ref> [[سوره انعام]]/102 </ref> «آفريننده همه چيز است او را بپرستيد كه نگهبان همه چيز است».
*إِنَّ عِبادى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطان وَ كَفى بِرَبِّكَ وَكيلاًا<ref>«تو را بر بندگان من تسلطى نيست و كافى است كه خدا حامى و ياور است». سراء/65 </ref>
+
*{{متن قرآن|«وَ للّهِ ما فِى السَّماواتِ وَ ما فِى الأَرْضِ وَ كَفى بِاللّهِ وَكِيلاً»}}.<ref> [[سوره نساء]]/132 </ref> «براى خدااست آنچه در آسمانها و زمين است وكافى است كه او حامى است».
 +
*{{متن قرآن|«إِنَّ عِبادى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطان وَ كَفى بِرَبِّكَ وَكيلاً»}}.<ref> [[سوره اسراء]]/65 </ref> «تو را بر بندگان من تسلطى نيست و كافى است كه خدا حامى و ياور است».
 +
 
 
==معنای وکیل==
 
==معنای وکیل==
[[ابن فارس]] مى گويد: ماده «وكل» حاكى از اعتماد به ديگرى در كار است، و اگر به وكيل، وكيل مى گويند چون كار به او واگذار مى شود.راغب در مفردات مى گويد: «توكل» اين است كه بر غير خود اعتماد كنى و او را نائب خود قرار دهى.و ـ لذا ـ مى فرمايد: (...وَ كَفى بِاللّهِ وَكيلاً) يعنى «به او بسنده كن تا كارهاى تو را انجام دهد».
+
[[ابن فارس]] مى گويد: ماده «وكل» حاكى از اعتماد به ديگرى در كار است، و اگر به وكيل، وكيل مى گويند چون كار به او واگذار مى شود. [[راغب اصفهانی]] در [[مفردات قرآن راغب|مفردات]] مى گويد: «توكّل» اين است كه بر غير خود اعتماد كنى و او را نائب خود قرار دهى، چنانکه مى فرمايد: {{متن قرآن|«...وَ كَفى بِاللّهِ وَكيلاً»}} يعنى «به او بسنده كن تا كارهاى تو را انجام دهد».
ولى بايد توجّه نمود كه اگر وكالتهاى عرفى به معنى، نائب گيرى و يا اعتماد به ديگرى است، ولى وكيل گرفتن خدا، معنى بالاتر از اين دارد و آن واگذارى كار به او است به هر صورتى كه بخواهد، و به همين جهت مى فرمايد:(...وَ قالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الوَكيل).<ref> «ما را كافى است و چه وكيل خوبى است».آل عمران/173 </ref>:
+
 
و به ديگر سخن: در وكالتهاى عادى، موكل، از وكيل مى خواهد فلان كار را صورت دهد و در مورد خدا، موكل كار را به او مى سپارد به هر نحوى بخواهد و صلاح بداند انجام مى دهد.
+
ولى بايد توجّه نمود كه اگر وكالتهاى عرفى به معنى نائب گيرى و يا اعتماد به ديگرى است، وكيل گرفتن خدا، معنى بالاتر از اين دارد و آن واگذارى كار به او است، به هر صورتى كه بخواهد، و به همين جهت مى فرمايد: {{متن قرآن|«...وَ قالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الوَكيل»}}.<ref>[[سوره آل عمران]]/173 </ref> «ما را كافى است و چه وكيل خوبى است».
وكيل هاى عادى، از ديگران كمك مى گيرند، چه بسا در اثناى كار از صورت دادن به مورد وكالت ناتوان مى شوند بر خلاف وكالت خدا، كه به تنهايى، بدون كوچكترين ناتوانى انجام مى دهد، چنان كه مى فرمايد:(...وَ كَفى بِرَبِّكَ وَكيلاً). <ref> اسراء/65 </ref>
+
 
از آنجا كه وكيل پيوسته حافظ منافع موكل است، گاهى به مناسبتى در معنى «حفيظ» نيز به كار مى رود چنانكه مى فرمايد: (...اللّهُ حَفيظٌ عَلَيْهِمْ وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكيل)<ref> «خدا حافظ ونگهبان آنان، تو نگهبان آنها نيستى، ونيز به مناسبتى در معنى مسلط به كار مى رود» شورى/6 </ref> چنانكه مى فرمايد:(...مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيل)<ref> «هركس گمراه شود به ضرر خويش گمراه شده تو بر او مسلط نيستى».زمر/41 </ref>
+
و به ديگر سخن: در وكالتهاى عادى، موكّل، از وكيل مى خواهد فلان كار را انجام دهد و در مورد خدا، موكّل كار را به او مى سپارد به هر نحوى بخواهد و صلاح بداند انجام مى دهد.
انگيزه انسان از وكيل گيرى دو چيز است:
+
 
*الف. صاحب كار از انجام كار ناتوان است، يا كار مهمترى در دست دارد، از اين جهت كار را به ديگرى واگذار مى كند.
+
وكيل هاى عادى، از ديگران كمك مى گيرند، چه بسا در اثناى كار از صورت دادن به مورد وكالت ناتوان مى شوند، بر خلاف وكالت خدا كه به تنهايى، بدون كوچكترين ناتوانى انجام مى دهد، چنان كه مى فرمايد: {{متن قرآن|«...وَ كَفى بِرَبِّكَ وَكيلاً»}}.<ref> [[سوره اسراء]]/65 </ref>  
*ب. وكيل در انجام كار از بصيرت و آگاهى بيشترى برخوردار است.
+
 
درمورد وكيل گرفتن خدا، هر دو شرط به نحو اتم موجود است، انسان به عجز و ناتوانى خود در زندگى معترف است، وخدا نيز داناتر و تواناتر بر انجام كار است از اين جهت مردان عارف كارها را به خدا واگذار مى كنند چنان كه مى فرمايد:(وَ تَوَكَّلْ عَلَى الحَىِّ الَّذِى لا يَمُوت...).<ref> «كا را به خداى زنده كه هرگز نمى ميرد، واگذار كن».(فرقان/58) </ref>و نيز مى فرمايد:(...وَ مَنْ يَتَوكَّلْ عَلَى اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ...).<ref> «هركس كار را به خدا واگذارد او براى او كافى است».(طلاق/3) </ref>
+
از آنجا كه «وكيل» پيوسته حافظ منافع موكّل است، گاهى به مناسبتى در معنى «حفيظ» نيز به كار مى رود چنانكه مى فرمايد: {{متن قرآن|«...اللّهُ حَفيظٌ عَلَيْهِمْ وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكيل»}}<ref> [[سوره شورى]]/6 </ref> «خدا حافظ و نگهبان آنان، تو نگهبان آنها نيستى»، و نيز به مناسبتى در معنى مسلط به كار مى رود، چنانكه مى فرمايد: {{متن قرآن|«...مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيل»}}.<ref>[[سوره زمر]]/41 </ref> «هركس گمراه شود به ضرر خويش گمراه شده تو بر او مسلط نيستى».
==پی نوشت==
+
 
 +
انگيزه انسان از گرفتن وكيل دو چيز است: الف. صاحب كار از انجام كار ناتوان است، يا كار مهمترى در دست دارد، از اين جهت كار را به ديگرى واگذار مى كند. ب. وكيل در انجام كار از بصيرت و آگاهى بيشترى برخوردار است.
 +
 
 +
در مورد وكيل گرفتن خدا، هر دو شرط به نحو اتم موجود است، انسان به عجز و ناتوانى خود در زندگى معترف است، و خدا نيز داناتر و تواناتر بر انجام كار است، از اين جهت مردان عارف كارها را به خدا واگذار مى كنند، چنان كه مى فرمايد: {{متن قرآن|«وَ تَوَكَّلْ عَلَى الحَىِّ الَّذِى لا يَمُوت...»}}.<ref>[[سوره فرقان]]/58 </ref> «كار را به خداى زنده كه هرگز نمى ميرد، واگذار كن». و نيز مى فرمايد: {{متن قرآن|«...وَ مَنْ يَتَوكَّلْ عَلَى اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ...»}}.<ref>[[سوره طلاق]]/3 </ref> «هركس كار را به خدا واگذارد او براى او كافى است».
 +
 
 +
سرانجام بايد دانست كه واگذارى كار به خداى بزرگ، به معنى دست روى دست گذاردن و انجام ندادن كار نيست، بلكه بندگان خدا تا آنجا كه مى توانند مقدمات كار را انجام مى دهند، آنگاه كار را به او تفويض نمايند، و به ديگر سخن: آنچه به آنها محول نشده انجام مى دهند آنگاه به خدا واگذار مى كنند.
 +
 
 +
[[قرآن]] در يكى از آيات خود به [[پیامبر اسلام]] دستور مى دهد، كه افراد با ايمان را در ميدان هاى نبرد در جايگاههاى مخصوصى بگمارد و تا آنجا كه وظيفه آنها مى باشد انجام دهند، آنگاه كار را به خدا بسپارند چنانكه مى فرمايد: {{متن قرآن|«وَ إِذْ غَدَوتَ مِنْ أَهْلِكَ تُبَوّئُ المُؤمِنينَ مَقاعِدَ لِلقِتالِ وَ اللّهُ سَميعٌ عَليمٌ»}}.<ref>[[سوره آل عمران]]/121</ref> «آنگاه بامدادان در ميان كسان خود بيرون آمدى، مؤمنان را در جايگاههاى خود براى جنگ، قراردادى، و خدا شنوا و دانا است».
 +
 
 +
و نیز می فرماید: {{متن قرآن|«إِذْ هَمَّتْ طائِفَتانِ مِنْكُمْ أَنْ تَفْشَلا وَ اللّهُ وَلِيُّهُما وَ عَلى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ المُؤْمِنُونَ»}}.<ref>[[سوره آل عمران]]/122</ref> «آنگاه كه دوگروه از شما آهنگ سستى در جنگ كردند و خدا ياور آنان است مؤمنان بايد بر خدا توكل كنند».
 +
 
 +
كسانى كه وكيل گرفتن خداوند، و يا توكل را به معنى كناره گيرى از كار تفسير مى كنند، از معنى واقعى توكل غفلت كرده و آن را با اهمال و سستى يكسان گرفته اند.
 +
==پانویس==
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
==منبع==
+
==منابع==
[http://shia.ir/fa/persian/book?bookID=167&page=15#id384_p384  منشور جاوید-جلد دوم، جعفر سبحانی، صفحه۳۸۴ و ۳۸۵،  پایگاه اطلاع رسانی آیت الله سبحانی]
+
*منشور جاوید، جعفر سبحانی، ج2 ص389-387، [https://tohid.ir/fa/index/book?bookID=167&page=15#id386_p386 پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله سبحانی].
 +
[[رده:واژگان قرآنی]]
 +
[[رده:اسماء و صفات الهی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۱۳

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

لفظ «وكيل» در قرآن کریم 24 بار وارد شده و در 14 مورد، وصف خداوند متعال قرار گرفته است، مانند:

  • «... خالِقُ كُلِّ شَىء فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلى كُلّ شَىء وَكِيل».[۱] «آفريننده همه چيز است او را بپرستيد كه نگهبان همه چيز است».
  • «وَ للّهِ ما فِى السَّماواتِ وَ ما فِى الأَرْضِ وَ كَفى بِاللّهِ وَكِيلاً».[۲] «براى خدااست آنچه در آسمانها و زمين است وكافى است كه او حامى است».
  • «إِنَّ عِبادى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطان وَ كَفى بِرَبِّكَ وَكيلاً».[۳] «تو را بر بندگان من تسلطى نيست و كافى است كه خدا حامى و ياور است».

معنای وکیل

ابن فارس مى گويد: ماده «وكل» حاكى از اعتماد به ديگرى در كار است، و اگر به وكيل، وكيل مى گويند چون كار به او واگذار مى شود. راغب اصفهانی در مفردات مى گويد: «توكّل» اين است كه بر غير خود اعتماد كنى و او را نائب خود قرار دهى، چنانکه مى فرمايد: «...وَ كَفى بِاللّهِ وَكيلاً» يعنى «به او بسنده كن تا كارهاى تو را انجام دهد».

ولى بايد توجّه نمود كه اگر وكالتهاى عرفى به معنى نائب گيرى و يا اعتماد به ديگرى است، وكيل گرفتن خدا، معنى بالاتر از اين دارد و آن واگذارى كار به او است، به هر صورتى كه بخواهد، و به همين جهت مى فرمايد: «...وَ قالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الوَكيل».[۴] «ما را كافى است و چه وكيل خوبى است».

و به ديگر سخن: در وكالتهاى عادى، موكّل، از وكيل مى خواهد فلان كار را انجام دهد و در مورد خدا، موكّل كار را به او مى سپارد به هر نحوى بخواهد و صلاح بداند انجام مى دهد.

وكيل هاى عادى، از ديگران كمك مى گيرند، چه بسا در اثناى كار از صورت دادن به مورد وكالت ناتوان مى شوند، بر خلاف وكالت خدا كه به تنهايى، بدون كوچكترين ناتوانى انجام مى دهد، چنان كه مى فرمايد: «...وَ كَفى بِرَبِّكَ وَكيلاً».[۵]

از آنجا كه «وكيل» پيوسته حافظ منافع موكّل است، گاهى به مناسبتى در معنى «حفيظ» نيز به كار مى رود چنانكه مى فرمايد: «...اللّهُ حَفيظٌ عَلَيْهِمْ وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكيل»[۶] «خدا حافظ و نگهبان آنان، تو نگهبان آنها نيستى»، و نيز به مناسبتى در معنى مسلط به كار مى رود، چنانكه مى فرمايد: «...مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيل».[۷] «هركس گمراه شود به ضرر خويش گمراه شده تو بر او مسلط نيستى».

انگيزه انسان از گرفتن وكيل دو چيز است: الف. صاحب كار از انجام كار ناتوان است، يا كار مهمترى در دست دارد، از اين جهت كار را به ديگرى واگذار مى كند. ب. وكيل در انجام كار از بصيرت و آگاهى بيشترى برخوردار است.

در مورد وكيل گرفتن خدا، هر دو شرط به نحو اتم موجود است، انسان به عجز و ناتوانى خود در زندگى معترف است، و خدا نيز داناتر و تواناتر بر انجام كار است، از اين جهت مردان عارف كارها را به خدا واگذار مى كنند، چنان كه مى فرمايد: «وَ تَوَكَّلْ عَلَى الحَىِّ الَّذِى لا يَمُوت...».[۸] «كار را به خداى زنده كه هرگز نمى ميرد، واگذار كن». و نيز مى فرمايد: «...وَ مَنْ يَتَوكَّلْ عَلَى اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ...».[۹] «هركس كار را به خدا واگذارد او براى او كافى است».

سرانجام بايد دانست كه واگذارى كار به خداى بزرگ، به معنى دست روى دست گذاردن و انجام ندادن كار نيست، بلكه بندگان خدا تا آنجا كه مى توانند مقدمات كار را انجام مى دهند، آنگاه كار را به او تفويض نمايند، و به ديگر سخن: آنچه به آنها محول نشده انجام مى دهند آنگاه به خدا واگذار مى كنند.

قرآن در يكى از آيات خود به پیامبر اسلام دستور مى دهد، كه افراد با ايمان را در ميدان هاى نبرد در جايگاههاى مخصوصى بگمارد و تا آنجا كه وظيفه آنها مى باشد انجام دهند، آنگاه كار را به خدا بسپارند چنانكه مى فرمايد: «وَ إِذْ غَدَوتَ مِنْ أَهْلِكَ تُبَوّئُ المُؤمِنينَ مَقاعِدَ لِلقِتالِ وَ اللّهُ سَميعٌ عَليمٌ».[۱۰] «آنگاه بامدادان در ميان كسان خود بيرون آمدى، مؤمنان را در جايگاههاى خود براى جنگ، قراردادى، و خدا شنوا و دانا است».

و نیز می فرماید: «إِذْ هَمَّتْ طائِفَتانِ مِنْكُمْ أَنْ تَفْشَلا وَ اللّهُ وَلِيُّهُما وَ عَلى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ المُؤْمِنُونَ».[۱۱] «آنگاه كه دوگروه از شما آهنگ سستى در جنگ كردند و خدا ياور آنان است مؤمنان بايد بر خدا توكل كنند».

كسانى كه وكيل گرفتن خداوند، و يا توكل را به معنى كناره گيرى از كار تفسير مى كنند، از معنى واقعى توكل غفلت كرده و آن را با اهمال و سستى يكسان گرفته اند.

پانویس

منابع