رعایت ادبیات دانشنامه ای متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

میرزا حبیب الله رشتی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(اضافه کردن رده)
 
(۱۰ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
{{خوب}}
 +
'''آیت‌الله میرزا حبیب‌الله رشتی''' (۱۳۱۲-۱۲۳۴ ق)، از فقها و مجتهدین بزرگ [[شیعه]] و از شاگردان [[شیخ مرتضی انصاری|شیخ انصاری]] بود. عالمان بزرگی چون [[سید محمدکاظم طباطبائی یزدی|سید محمدکاظم یزدی]] و [[میرزا محمدحسین نائینی|میرزا حسین نائینی]] از شاگردان او هستند. از او آثاری در [[فقه]] و [[علم اصول|اصول]] بر جای مانده است.
 +
{{شناسنامه عالم
 +
|نام کامل = میرزا حبیب الله رشتی
 +
||تصویر=[[پرونده:Rashti.jpg|220px|center]]
 +
|زادروز =  ۱۲۳۴ قمری
 +
|زادگاه =  گیلان
 +
|وفات =  ۱۳۱۲ قمری
 +
|مدفن =  [[نجف]]
 +
|اساتید =  [[شیخ مرتضی انصاری|شیخ انصاری]]، [[شیخ محمدحسن نجفی]]، شیخ عبدالکریم ایروانی،...
 +
|شاگردان =  [[سید محمدکاظم طباطبائی یزدی|سید محمدکاظم یزدی]]، [[سید ابوالحسن اصفهانی]]، [[آقا ضیاءالدین عراقی|آقا ضیاء الدین عراقی]]، [[میرزا محمدحسین نائینی|میرزا حسین نائینی]]،...
 +
|آثار = التعادل والتراجیح، بدایع الافکار، الامامة و کاشف الظلام فی حل معضلات الکلام،...
 +
}}
  
 +
==ولادت و خاندان==
  
 +
میرزا حبیب الله رشتی فرزند میرزا محمدعلی خان در سال ۱۲۳۴ قمری در املش گیلان چشم به جهان گشود.<ref>ر.ک: دایره المعارف تشیع، ج۲، ص۵۰۹.</ref> قبل از تولد او، پدرش که از نیک‌مردان روزگار و حاکم منطقه بود خواب هایی دیده بود که این فرزند را از طلایه داران قرن نشان می‌داد.<ref>زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، مرتضی انصاری، ص۲۶۱.</ref> پدرانش در اصل اهل قوچان بودند که در سال‌های آغازین قرن یازدهم به گیلان کوچانده شده و از آن پس در گیلان ساکن شدند.<ref>گوشه‌هایی از تاریخ گیلان، شیخ بهاءالدین املشی، ص۳۵.</ref>
  
 +
==تحصیلات و استادان==
  
'''منبع:''' تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد 1، صفحه 379
+
پدرش در سال‌های نخستین زندگی حبیب الله در تکاپوی یافتن معلمی مؤمن و دانا بود تا فرزندش گام‌های اول ترقی را در زادگاه بپیماید.<ref>مقدمه‌ی کتاب القضاء (میرزای رشتی)، تحقیق: سید احمد حسینی، ج۱، ص۹.</ref> چنین بود که حبیب الله در خانه، نخستین کلمات را از [[قرآن]] آموخت. دوازده ساله بود که از املش به لنگرود و سپس به رشت عزیمت نمود تا بر اندوخته‌اش افزوده و پاسخی در خور پرسش هایش بیابد. هیجده بهار را دیده بود که به خواست پدر در میهمانی یکی از خوانین (امین دیوان لاهیجی) منطقه حضور یافت. خان حاکم با استفاده از قدرت و نفوذش تصمیم به پایمالی حق رعیتی داشت که با مخالفت سرسخت شیخ حبیب الله جوان روبرو شد. چون نصایح روحانی جوان کارگر نیفتاد به نشانی اعتراض مجلس مهمانی را ترک کرد و از همان روز تصمیم به ترک دیار گرفت.<ref> نقل از: حاج فتح الله صوفی.</ref>
  
'''نویسنده:''' رضا مظفري
+
'''در حوزه قزوین:'''
  
'''ولادت'''
+
شیخ حبیب الله در پی آرمانی بلند راه هجرت پیش گرفت و عازم [[حوزه علمیه|حوزه‌ علمیه]] قزوین شد. او در قزوین استادی عالی مقام یافت که «شیخ عبدالکریم ایروانی» نام داشت. استادی که در [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] نامور و ممتاز بود. شیخ حبیب الله هفت سال پیاپی از محضر ایشان بهره گرفت و در همان شهر به خواست پدر، با خانواده‌ی ارباب وصلت نمود. مشی زاهدانه‌ی استاد تأثیر شگرفی در او نهاد به گونه‌ای که از آن پس خود به زندگی زاهدانه روی کرد و تا پایان عمر بر روش پسندیده‌ی استاد وفادار ماند. در ۲۵ سالگی، سیراب از سرچشمه معارف دینی به مقام عالی [[اجتهاد]] نائل آمد<ref> گنجینه دانشمندان، شیخ محمد رازی، ج ۵، ص ۱۷۴.</ref> و با نظر شیخ عبدالکریم ایروانی خود را مهیای سفر به املش نمود.
  
میرزا حبیب الله رشتی فرزند میرزا محمدعلی خان فرزند جهانگیرخان قوچانی گیلانی، دانشمند و محقق ژرف‌نگر، از بزرگترین فقهای جهان تشیع و یگانه‌ی دوران خود بود. پدرانش در اصل اهل قوچان بودند كه در سال‌های آغازین قرن یازدهم به گیلان كوچانده شده و از آن پس در گیلان ساكن شدند.<ref> گوشه‌هایی از تاریخ گیلان، شیخ بهاءالدین املشی، ص 35.</ref>
+
سال ۱۲۵۹ ق. از قزوین به املش بازگشت و چهار سال مرجع امور دینی مردم بود. برپایی [[نماز جماعت]]، هدایت و ارشاد مردم، پاسخ گویی به پرسش های اعتقادی و قضاوت عادلانه او موجب شده بود مردم ارادتی عاشقانه به مجتهد جوان داشته باشند اما او دوست داشت سفری به [[نجف]] اشرف رفته و از حوزه‌ی علمیه‌ی آن شهر مقدس جرعه جرعه شراب [[معرفت]] نوشد.  
  
میرزا حبیب الله سال 1234 ق. در املش<ref> ر.ك: دایره المعارف تشیع، ج 2، ص 509.</ref> چشم به جهان گشود قبل از تولد او پدرش که  از نیك‌مردان روزگار و حاكم منطقه بود خواب هایی دیده بود كه این فرزند را از طلایه داران قرن نشان می‌داد.<ref> زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، مرتضی انصاری، ص 261.</ref> او در سال‌های نخستین زندگی حبیب الله در تكاپوی یافتن معلمی مؤمن و دانا بود تا فرزندش گام‌های اول ترقی را در زادگاه بپیماید.<ref> مقدمه‌ی كتاب القضاء (میرزای رشتی)، تحقیق: سید احمد حسینی، ج 1، ص 9.</ref>
+
'''ورود به نجف:'''
  
چنین بود كه حبیب الله در خانه، نخستین كلمات را از [[قرآن]] آموخت. دوازده ساله بود كه از املش به لنگرود و سپس به رشت عزیمت نمود تا بر اندوخته‌اش افزوده و پاسخی در خور پرسش هایش بیابد. هیجده بهار را دیده بود كه به خواست پدر در میهمانی یكی از خوانین (امین دیوان لاهیجی) منطقه حضور یافت. خان حاكم با استفاده از قدرت و نفوذش تصمیم به پایمالی حق رعیتی داشت كه با مخالفت سرسخت شیخ حبیب الله جوان روبرو شد. چون نصایح روحانی جوان كارگر نیفتاد به نشانی اعتراض مجلس مهمانی را ترك كرد و از همان روز تصمیم به ترك دیار گرفت.<ref> نقل از: حاج فتح الله صوفی.</ref>  
+
شیخ حبیب الله مجتهد املشی در سال ۱۲۶۳ ق. وارد [[نجف]] شد و در حلقه‌ی شاگردان فقیه کبیر [[شیخ محمدحسن نجفی]] (صاحب [[جواهر الکلام (کتاب)|جواهر]]) به کامجویی نشست. او تا سال ۱۲۶۶ ق. که سال وفات صاحب جواهر بود از کلاسش بهره برد و از آن فقیه نامور اجازه‌ی [[اجتهاد]] دریافت داشت.<ref> اعیان الشیعه، علامه سید محسن امین، ج ۹، ص ۱۴۹.</ref>
  
'''در حوزه قزوین'''
+
پس از آن به درس [[شیخ مرتضی انصاری|شیخ اعظم انصاری]] دل بست و تا پایان زندگی پرافتخار شیخ اعظم از شاگردان ممتاز درس وی بود. شیخ حبیب الله فرموده بود: «با آن که هفت سال پیش از فوت شیخ از درس او مستغنی بودم ولی از هنگام ورود در جلسه‌ی شیخ تا موقع [[تشییع جنازه|تشییع جنازه‌اش]] بحثی از ابحاث او از من فوت نشد».<ref> زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۲۶۲ و ۹۵.</ref>
  
شیخ حبیب الله در پی آرمانی بلند راه هجرت پیش گرفت و عازم حوزه‌ی علمیه‌ی قزوین شد. پدرش كه او را به دلیل شهامت و اراده‌ی شگفتش می‌ستود برای تهیه لوازم زندگی، او را تا قزوین همراهی نمود.<ref> زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص 262.</ref>
+
==شاگردان==
  
او در قزوین استادی عالی مقام یافت كه «شیخ عبدالكریم ایروانی» نام داشت. استادی كه در [[فقه]] و [[اصول]] نامور و ممتاز بود. شیخ حبیب الله هفت سال پیاپی از محضر ایشان بهره گرفت و در همان شهر به خواست پدر، با خانواده‌ی ارباب وصلت نمود.
+
از شاگردان میرزا حبیب الله رشتی برخی مرجع دینی شدند و عده‌ای رهبر حرکت های سیاسی و اجتماعی دیار خویش و دسته‌ای نیز در عرصه‌ی تدریس و تحقیق طلایه دار حوزه بودند. از جمله شاگردان او این افراد را می توان نام برد:
  
مشی زاهدانه‌ی استاد تأثیر شگرفی در او نهاد به گونه‌ای كه از آن پس خود به زندگی زاهدانه روی كرد و تا پایان عمر بر روش پسندیده‌ی استاد وفادار ماند. در 25 سالگی، سیراب از سرچشمه معارف دینی به مقام عالی [[اجتهاد]] نائل آمد<ref> گنجینه دانشمندان، شیخ محمد رازی، ج 5، ص 174.</ref> و با نظر شیخ عبدالكریم ایروانی خود را مهیای سفر به املش نمود.
+
آیت الله [[سید محمدکاظم طباطبائی یزدی|سید محمدکاظم یزدی]]، آیت الله [[آقا ضیاءالدین عراقی]]، آیت الله [[میرزا محمدحسین نائینی|میرزا حسین نائینی]]، آیت الله [[شعبان دیوشلی گیلانی|شیخ شعبان دیوشلی]] (لنگرودی)، آیت الله شیخ عبدالله مازندرانی (لنگرودی)، آیت الله شهید [[شيخ فضل الله نورى|شیخ فضل الله نوری]]، آیت الله شهید آقا میر بحرالعلوم رشتی، آیت الله شهید شیخ علی رشتی، آیت الله شهید شیخ عبدالغنی بادکوبه‌ای، آیت الله [[سید ابوالحسن اصفهانی]]، آیت الله سید ابوالقاسم اشکوری، آیت الله سید [[سید علی اکبر فال اسیری|سید علی‌اکبر فال اسیری]].
  
سال 1259 ق. از قزوین به املش بازگشت و چهار سال مرجع امور دینی مردم بود. برپایی [[نماز جماعت]]، هدایت و ارشاد مردم، پاسخ گویی به پرسش های اعتقادی و قضاوت عادلانه او موجب شده بود مردم ارادتی عاشقانه به مجتهد جوان داشته باشند اما او دوست داشت سفری به [[نجف]] اشرف رفته و از حوزه‌ی علمیه‌ی آن شهر مقدس جرعه جرعه شراب [[معرفت]] نوشد.
+
'''اجازات:'''
  
'''شهر آسمانی'''
+
محقق رشتی از صدور اجازه‌ی [[اجتهاد]] به شدت پرهیز داشت و تنها برای اندکی از شاگردان برگزیده اجازه‌ی اجتهاد نگاشت. نام برخی شاگردان ارجمند وی که مفتخر به [[اجازه (علم الحدیث)|اجازه]] نقل روایت و اجتهادند ذکر می‌شود:
  
شیخ حبیب الله مجتهد املشی در سال 1263 ق. وارد [[نجف]] شد و در حلقه‌ی شاگردان فقیه كبیر شیخ محمدحسن نجفی (صاحب جواهر) به كامجویی نشست. او تا سال 1266 ق. كه سال وفات صاحب جواهر بود از كلاسش بهره برد و از آن فقیه نامور اجازه‌ی اجتهاد دریافت داشت.<ref> اعیان الشیعه، علامه سید محسن امین، ج 9، ص 149.</ref>
+
حاج آقا مجتهد رشتی (اجتهاد)، سید عبدالکریم فرزند سید حسن اعرجی (روایت)، حاج میرزا احمد دیلارستاقی لاریجانی (اجتهاد)، سید علی آقا میری دزفولی (اجتهاد)،...
  
پس از آن به درس شیخ اعظم انصاری دل بست و تا پایان زندگی پرافتخار شیخ اعظم از شاگردان ممتاز درس وی بود. شیخ حبیب الله فرموده بود: «با آن كه هفت سال پیش از فوت شیخ از درس او مستغنی بودم ولی از هنگام ورود در جلسه‌ی شیخ تا موقع تشییع جنازه‌اش بحثی از ابحاث او از من فوت نشد».<ref> زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص 262 و 95.</ref>
+
==آثار و تألیفات==
  
'''اسرار عشق'''
+
*آثار او در [[علم اصول]] عبارتند از: رساله فی الضد و اقتضاء الامر بشیء النهی عنه و عدمه، التعادل والتراجیح، [[بدایع الافکار (کتاب)|بدایع الافکار]]، اجتماع الامر والنهی، رساله فی مقدمه الواجب، رساله فی المشتق، التقریرات.
 +
*در [[علم فقه]]: کتاب الطهاره، الحاشیه علی [[المکاسب]]، کتاب الزکاه، کتاب الاجاره، الالتقاط، کتاب الغصب، کتاب القضاء والشهادات، الوقوف والصدقات، رساله فی اللباس المشکوک، حاشیه علی منهج الرشاد، حاشیه علی نجاة العباد، حاشیه علی النخبه.
 +
*در [[علم تفسیر]]: حواشی بر [[تفسير الجلالين (کتاب)|تفسیر جلالین]].
 +
*در [[ علم کلام]]: الامامة و کاشف الظلام فی حل معضلات الکلام.
  
ویژگی های اخلاقی میرزا حبیب الله رشتی او را به شخصیتی وارسته تبدیل كرد كه زهدش زبانزد خاص و عام بود. در این مختصر تنها به اشاره‌ای اكتفا كرده تا دوستداران بخوانند و بدانند شخصیت های روحانی تاریخ [[شیعه]] چگونه زیستند.
+
[[نسخه خطی|نسخه‌های خطی]] از آثار محقق رشتی که می‌رفت در غبار زمان به فراموشی سپرده شود اخیراً به کتابخانه [[سید شهاب الدین مرعشی نجفی|آیت الله مرعشی]] سپرده شد و اکنون در کاروان نسخه‌های خطی آن کتابخانه ماندگار است.
  
1. میرزا حبیب الله پس از [[مرگ]] پدرش كه حاكم منطقه بود برای پاسداشت مقامش به گیلان سفر نمود اما اختلاف برادران بر میراث پدری موجب بازگشت او به [[نجف]] اشرف شد. او با این كه زندگی بسیار فقیرانه‌ای داشت از سهم ارث چشم پوشید. میرزای رشتی پس از رسیدن به نجف، برای تأمین معاش، به تدریج لوازم زندگی را یكی پس از دیگری فروخت به گونه‌ای كه در گرمای طاقت فرسای تابستان از خرید آب نیز عاجز بود.
+
'''تقریرات:'''
  
2. [[یاد خدا]] در جان او چنان عجین شده بود كه از هر فرصتی برای ذكر و [[تسبیح]] و قرائت [[قرآن]] كریم بهره می‌جست. حتی هنگامی كه برای تدریس به سوی حرم مطهر می‌رفت [[وضو]] می‌گرفت و [[سوره يس]] را در راه از حفظ می‌خواند تا به در قبله‌ی صحن [[امیرالمومنین]] علیه السلام می‌رسید، خواندن سوره را در كنار آرامگاه استاد خود [[شیخ مرتضی انصاری]] به پایان می‌رسانید.<ref> مرگی در نور، عبدالحسین كفایی، ص 82 و سیمای فرزانگان، رضا مختاری، ج 3، ص 266.</ref>
+
از انبوه شاگردان کوشا و دانشمند محقق رشتی، بسیاری تقریرات درس ایشان را نوشته‌اند که در گرامی داشت مقامشان نام برخی از آنان می‌آید: سید میرزا حسن همدانی، [[سيد صادق قمی|سید صادق قمی]]، میرزا باقر فرزند میرزا محمدعلی، شیخ حسن تویسرکانی، شیخ محمدباقر فرزند محمدجعفر بهاری همدانی، سید ابوالقاسم فرزند معصوم حسینی اشکوری.
  
3. در دقت و احتیاط ضرب المثل بود. همین امر وی را از پاسخگویی سریع و بدون تحقیق بازمی‌داشت.
+
==ویژگی‌های اخلاقی و اجتماعی==
  
از دیگر سو مردم را تشویق می‌نمود تا استفتائات خود را به میرزای شیرازی ارجاع دهند. نوشته‌اند پس از پایان ماه [[رمضان]] برای اثبات اولین روز [[شوال]] بیش از 40 نفر شهادت دادند و او فرمود «نزدیك قطع شده است» كنایه از این كه هنوز برایم قطعی و یقین نشده است.<ref> [[اعیان الشیعه]]، ج 4، ص 559.</ref>
+
۱. میرزا حبیب الله پس از مرگ پدرش که حاکم منطقه بود برای پاسداشت مقامش به گیلان سفر نمود اما اختلاف برادران بر میراث پدری موجب بازگشت او به [[نجف]] اشرف شد. او با این که زندگی بسیار فقیرانه‌ای داشت از سهم [[ارث]] چشم پوشید. میرزای رشتی پس از رسیدن به نجف، برای تأمین معاش، به تدریج لوازم زندگی را یکی پس از دیگری فروخت به گونه‌ای که در گرمای طاقت فرسای تابستان از خرید آب نیز عاجز بود.
  
4. او در ادب عشق نیز ممتاز بود. آن گاه كه جان به حضرت عزرائیل می‌سپرد، هر چه پایش را رو به [[قبله]] دراز می‌كردند او پای خود را جمع می‌كرد و چیزی نمی‌گفت. چون چند بار این كار تكرار شد، از او علت را پرسیدند، به زحمت فرمود: «چون [[وضو]] ندارم پایم را رو به قبله دراز نمی‌كنم».<ref> سیمای فرزانگان، ج ص 274.</ref>
+
۲. یاد خدا در جان او چنان عجین شده بود که از هر فرصتی برای [[ذکر|ذکر]] و [[تسبیح]] و قرائت [[قرآن]] کریم بهره می‌جست. حتی هنگامی که برای تدریس به سوی حرم مطهر می‌رفت [[وضو]] می‌گرفت و [[سوره یس]] را در راه از حفظ می‌خواند تا به در قبله‌ی صحن [[امیرالمومنین]] علیه السلام می‌رسید، خواندن سوره را در کنار آرامگاه استاد خود [[شیخ مرتضی انصاری]] به پایان می‌رسانید.<ref> مرگی در نور، عبدالحسین کفایی، ص ۸۲ و سیمای فرزانگان، رضا مختاری، ج ۳، ص ۲۶۶.</ref>
  
5. هرگز وجوه شرعی را نمی‌پذیرفت، با آن كه امری مرسوم و رایج بود. نقل می‌كنند: مردی ثروتمند از هند برای پرداخت وجوه شرعی به [[زیارت]] میرزای رشتی شتافت، اما او چندان عصبانی شد كه اطرافیان از حالتش متعجب شدند و چون از عصبانیتش پرسیدند فرمود: «چاره‌ای جز عصبانیت نبود». نیز نوشته‌اند علاءالدوله<ref> ر.ك: تاریخ منتظم ناصری، محمدحسن اعتمادالسلطنه، ج 2، ص 1223.</ref> برای پرداخت پولی به عنوان وجوه شرعی به [[نجف]] اشرف مسافرت كرده بود ولی با بی‌اعتنایی میرزای رشتی مواجه شد<ref> اعیان الشیعه، ج ص 559. و مردان علم در میدان عمل، سید نعمت الله حسینی، ج 193.</ref> و محقق رشتی با این رفتار به آیندگان نشان داد كه مردان بزرگ خدا برای مال دنیا ارزشی قائل نیستند.
+
۳. در دقت و احتیاط ضرب المثل بود. همین امر وی را از پاسخگویی سریع و بدون تحقیق بازمی‌داشت. از دیگر سو مردم را تشویق می‌نمود تا استفتائات خود را به [[میرزا محمدحسن شیرازی|میرزای شیرازی]] ارجاع دهند. نوشته‌اند پس از پایان ماه [[رمضان]] برای اثبات اولین روز [[شوال]] بیش از ۴۰ نفر شهادت دادند و او فرمود «نزدیک قطع شده است» کنایه از این که هنوز برایم قطعی و یقین نشده است.<ref> اعیان الشیعه، ج ۴، ص ۵۵۹.</ref>
  
6. نوشته‌اند: چهار نفر از شاگردان شیخ انصاری اركان پایدار اعلمیت و ریاست بودند ولی مقام علمی و تدریس منحصر به میرزا حبیب الله رشتی بود. او جز تدریس منظوری نداشت. ریاست نمی‌خواست، از روی عمد تجاهل می‌ورزید و شاگردان خود را نمی‌شناخت برای این كه از او اجازه‌ی [[اجتهاد]] نخواهند و تنها درس بخواهند... در خط مرجعیت هم نبود. كسی از مجتهدین به خوش نیتی و سلامت نفس میرزای رشتی نبود، از پرتگاه‌های ریاست خود را نجات داد. قناعت پیشه نمود...».<ref> تاریخ روابط ایران و عراق، مرتضی مدرسی، ص 208.</ref>
+
۴. او در ادب عشق نیز ممتاز بود. آن گاه که جان به حضرت [[عزرائیل]] می‌سپرد، هر چه پایش را رو به [[قبله]] دراز می‌کردند او پای خود را جمع می‌کرد و چیزی نمی‌گفت. چون چند بار این کار تکرار شد، از او علت را پرسیدند، به زحمت فرمود: «چون [[وضو]] ندارم پایم را رو به قبله دراز نمی‌کنم».<ref> سیمای فرزانگان، ج ۳، ص ۲۷۴.</ref>
  
7. محقق رشتی دیانت و سیاست را به هم سرشته بود. پس از رحلت شیخ انصاری بسیاری از دانشمندان مردم را برای تقلید به میرزای رشتی ارجاع داده بودند. اما او با پیشنهادها مخالفت می‌كرد و نیك می‌دانست كه دنیای [[اسلام]] به مرجعی سیاستمدار نیازمند است. او میرزای شیرازی را مجتهدی آگاه به مسائل سیاسی و چهره‌ای سرشناس و محبوب یافته بود.  
+
۵. نوشته‌اند: چهار نفر از شاگردان شیخ انصاری ارکان پایدار اعلمیت و ریاست بودند ولی مقام علمی و تدریس منحصر به میرزا حبیب الله رشتی بود. او جز تدریس منظوری نداشت. ریاست نمی‌خواست، از روی عمد تجاهل می‌ورزید و شاگردان خود را نمی‌شناخت برای این که از او اجازه‌ی [[اجتهاد]] نخواهند و تنها درس بخواهند... در خط [[مرجعیت]] هم نبود. کسی از مجتهدین به خوش نیتی و سلامت نفس میرزای رشتی نبود، از پرتگاه‌های ریاست خود را نجات داد. [[قناعت]] پیشه نمود...».<ref> تاریخ روابط ایران و عراق، مرتضی مدرسی، ص ۲۰۸.</ref>
  
محقق رشتی بر آن بود تا مرجعیت میرزای شیرازی را به علمای نجف پیشنهاد كرده از آن حمایت كند. این امر موجب شد تا توطئه‌ی دشمن برای لطمه زدن به وحدت شیعیان نقش بر آب شود. ژرف اندیشی سیاسی میرزای رشتی را در گفتارش می‌جوییم. وقتی پرسیدند از چه كسی تقلید كنیم؟ در پاسخ گفت: «از مرجعی تقلید كنید كه تقلیدش جایز باشد. امروز پرچم بر دوش عالم جلیل سید محمدحسن (شیرازی) است و همه پیرامون اویند كه پرچم ساقط نشود».<ref> مجله نور علم، جامعه مدرسین حوزه‌ی علمیه قم، ش 42. نقل از پندهایی از رفتار علمای اسلام، ص 65.</ref>
+
۶. محقق رشتی دیانت و سیاست را به هم سرشته بود. پس از رحلت شیخ انصاری بسیاری از دانشمندان مردم را برای [[تقلید]] به میرزای رشتی ارجاع داده بودند. اما او با پیشنهادها مخالفت می‌کرد و نیک می‌دانست که دنیای [[اسلام]] به مرجعی سیاستمدار نیازمند است. او [[میرزا محمدحسن شیرازی|میرزای شیرازی]] را مجتهدی آگاه به مسائل سیاسی و چهره‌ای سرشناس و محبوب یافته بود. محقق رشتی بر آن بود تا مرجعیت میرزای شیرازی را به علمای نجف پیشنهاد کرده از آن حمایت کند. این امر موجب شد تا توطئه‌ی دشمن برای لطمه زدن به وحدت [[شیعه|شیعیان]] نقش بر آب شود. ژرف اندیشی سیاسی میرزای رشتی را در گفتارش می‌جوییم. وقتی پرسیدند از چه کسی تقلید کنیم؟ در پاسخ گفت: «از مرجعی تقلید کنید که تقلیدش جایز باشد. امروز پرچم بر دوش عالم جلیل سید محمدحسن (شیرازی) است و همه پیرامون اویند که پرچم ساقط نشود».<ref> مجله نور علم، جامعه مدرسین حوزه‌ی علمیه قم، ش ۴۲. نقل از پندهایی از رفتار علمای اسلام، ص ۶۵.</ref>  
  
8. نظم از دیگر ویژگی های محقق رشتی بود. او پس از ادای [[نماز]] مغرب و عشا و انجام مستحبات مربوط به آن و پس از صرف مقدار كمی شام، آن گاه كه آسمان چادر سیه شب را بروی خود می‌كشید و ستاره‌ها چشمك زنان نمایان می‌شدند، اندكی می‌خفت تا جان را آماده‌ی خدمت [[روح]] كند و جان خود را در چشمه‌ی نور بشوید و عاشقانه‌تر با خدای خویش راز و نیاز كند.
+
۷. نظم، از دیگر ویژگی های محقق رشتی بود. او پس از ادای [[نماز]] مغرب و عشا و انجام مستحبات مربوط به آن و پس از صرف مقدار کمی شام، اندکی می‌خفت تا جان را آماده‌ی خدمت [[روح]] کند و جان خود را در چشمه‌ی نور بشوید و عاشقانه‌تر با خدای خویش راز و نیاز کند.
  
9. [[تواضع]] و [[فروتنی]] (از دستورات عالی اسلامی) در جای جای رفتار محقق رشتی نمایان است. او دانشمندان را به دیده‌ی احترام می‌نگریست و با بهره‌گیری از نظر نیك، برترین روش را برمی‌گزید. در پی سفر محقق رشتی به ایران، حوزه‌ی درس ایشان تعطیل شد و دانشوران از خورشید وجودش محروم شدند. آن گاه كه به سفری دیگر باربست، دانشمندان [[نجف]] بر آن شدند تا او را از سفر بازدارند.  
+
۸. [[تواضع]] و فروتنی، در جای جای رفتار محقق رشتی نمایان است. او دانشمندان را به دیده‌ی احترام می‌نگریست و با بهره‌گیری از نظر نیک، برترین روش را برمی‌گزید. در پی سفر محقق رشتی به [[ایران]]، حوزه‌ی درس ایشان تعطیل شد و دانشوران از خورشید وجودش محروم شدند. آن گاه که به سفری دیگر باربست، دانشمندان [[نجف]] بر آن شدند تا او را از سفر بازدارند. وی به وساطت شیخ حسن مامقانی برنامه‌ی سفر را لغو کرد و به او فرمود: «چون شما مجتهد عادل هستید، حکمتان را واجب الاطاعه می‌دانم». این در حالی است که شیخ حسن مامقانی در ردیف شاگردان محقق رشتی بود و نسبت میان آن دو مثل استاد و شاگرد بود».<ref> نقل از حضرت آیت الله سید موسی شبیری زنجانی، از شیخ عزالدین زنجانی از پدرش.</ref>
  
وی به وساطت شیخ حسن مامقانی برنامه‌ی سفر را لغو كرد و به او فرمود: «چون شما مجتهد عادل هستید، حكمتان را واجب الاطاعه می‌دانم» این در حالی است كه شیخ حسن مامقانی در ردیف شاگردان محقق رشتی بود و نسبت میان آن دو مثل استاد و شاگرد بود».<ref> نقل از حضرت آیت الله سید موسی شبیری زنجانی، از شیخ عزالدین زنجانی از پدرش.</ref>
+
۹. اعزام شاگردان برجسته برای تبلیغ، از دیگر ویژگی های این محقق بود. از جمله‌ی آنان آیت الله [[سید علی اکبر فال اسیری|سید علی‌اکبر فال اسیری]] از شاگردانی بود که در پرتو اندیشه‌ی والای آن استاد پرورش یافت. او به تشویق محقق رشتی و میرزای شیرازی به شیراز بازگشت و با کوششی در خور به تبلیغ و هدایتگری پرداخت. همچنین در نهضت توتون و تنباکو نیز عهده‌دار نقشی سترگ در تثبیت فتوای میرزای شیرازی بود.<ref> نقش مجتهد فارس در نهضت تنباکو، محمدرضا رحمتی، ص ۶۲ و ر.ک: وقایع اتفاقیه، به کوشش سعیدی سیرجانی، ص مکرر.</ref>
  
10. اعزام شاگردان برجسته برای تبلیغ، از دیگر ویژگی های این محقق بود. از جمله‌ی آنان آیت الله سید علی‌اكبر فال اسیری از شاگردانی بود كه در پرتو اندیشه‌ی والای آن استاد پرورش یافت. او به تشویق محقق رشتی و میرزای شیرازی به شیراز بازگشت و با كوششی در خور به تبلیغ و هدایتگری پرداخت. همچنین در نهضت توتون و تنباكو نیز عهده‌دار نقشی سترگ در تثبیت فتوای میرزای شیرازی بود.<ref> نقش مجتهد فارس در نهضت تنباكو، محمدرضا رحمتی، ص 62 و ر.ك: وقایع اتفاقیه، به كوشش سعیدی سیرجانی، ص مكرر.</ref>
+
۱۰. سپاسگزاری او در حق پدر و مادر آموختنی و بی‌نظیر است و نشانه‌ی بالندگی او در مراحل عالی شکر به درگاه حضرت ربوبی است. درخشندگی معنوی او مدیون دعاهای پدر و مادر در روزگاران دور بود. نوشته‌اند او نمازهای پدر و مادر خود را سه بار خواند. یک بار به تقلید از مراجع آنان و دوبار به اجتهاد خودش و این مطلب درباره‌ی هیچ یک از علمای تاریخ ذکر نشده است.<ref> نقباءالبشر، شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج ۱، ص ۳۵۸ و ۳۵۹.</ref>
  
11. سپاسگزاری او در حق پدر و مادر آموختنی و بی‌نظیر است و نشانه‌ی بالندگی او در مراحل عالی شكر به درگاه حضرت ربوبی است. درخشندگی معنوی او مدیون دعاهای پدر و مادر در روزگاران دور بود. نوشته‌اند او [[نماز]]های پدر و مادر خود را سه بار خواند. یك بار به [[تقلید]] از مراجع آنان و دوبار به [[اجتهاد]] خودش و این مطلب درباره‌ی هیچ یك از علمای تاریخ ذكر نشده است.<ref> نقباءالبشر، شیخ [[آقا بزرگ تهرانی]]، ج 1، ص 358 و 359.</ref>
+
۱۱. او را باید به حق از حافظان حریم روحانیت در عصر خویش خواند. شخصی در نجف بود که به هنگام سخن حرمت علما را پاس نمی‌داشت و بارها از او پرخاشگری و [[اهانت]] نسبت به علمای سابق و معاصر شنیده می‌شد. محقق رشتی در جمعی که وی نیز حضور داشت دستور داد استکانش را آب بکشند، به گونه‌ای که مردم گمان بر [[تکفیر]] وی برده و او را راندند. پس از آن هرگز نتوانست جایگاه از دست رفته خود را بازیابد. باری رفتار شدید میرزای رشتی و شیوه [[امر به معروف و نهی از منکر|نهی از منکر]] او موجب شد تا آنان که در پی چنین خیالی بودند از گمان خویش بازگردند.
  
12. او را باید به [[حق]] از حافظان حریم روحانیت در عصر خویش خواند. شخصی در نجف بود كه به هنگام سخن حرمت علما را پاس نمی‌داشت و بارها از او پرخاشگری و اهانت نسبت به علمای سابق و معاصر شنیده می‌شد. محقق رشتی در جمعی كه وی نیز حضور داشت دستور داد استكانش را آب بكشند، به گونه‌ای كه مردم گمان بر تكفیر وی برده و او را راندند. پس از آن هرگز نتوانست جایگاه از دست رفته خود را بازیابد. باری رفتار شدید میرزای رشتی و شیوه نهی از منكر او موجب شد تا آنان كه در پی چنین خیالی بودند از گمان خویش بازگردند.
+
==وفات==
  
'''آثار ماندگار'''
+
مرحوم میرزا حبیب الله رشتی، سرانجام در چهاردهم [[جمادی الثانی]] ۱۳۱۲ ق. در [[نجف]] دار فانی را وداع گفت<ref>ریحانه الادب، محمدعلی مدرس تبریزی، ج۲، ص۳۰۸.</ref> و جسد مطهر او در یکی از حجره‌های [[حرم امیرالمؤمنین علیه السلام|صحن مطهر علوی]] دفن گردید.<ref>نقل از خانم عزت صوفی دختر آیت الله شیخ اسحاق رشتی.</ref>
  
آثار او در [[علم اصول]] عبارتند از: رساله فی الضد و اقتضاء الامر بشیء النهی عنه و عدمه، التعادل والتراجیح، بدایع الافكار، اجتماع الامر والنهی، رساله فی مقدمه الواجب، رساله فی المشتق، التقریرات.
+
==پانویس==
 
+
<references />
در [[علم فقه]]: كتاب الطهاره الحاشیه علی المكاسب، كتاب الزكاه، كتاب الاجاره، الالتقاط، كتاب العضب، كتاب القضاء والشهادات، الوقوف والصدقات، رساله فی اللباس المشكوك، حاشیه علی منهج الرشاد، حاشیه علی نجاه العباد، حاشیه علی النخبه.
+
==منابع==
 
 
در [[علم تفسیر]]: حواشی بر تفسیر جلالین، و علم كلام: الامامه، كاشف الظلام فی حل معضلات الكلام است.
 
 
 
نسخه‌های خطی از آثار محقق رشتی كه می‌رفت در غبار زمان به فراموشی سپرده شود اخیراً به كتابخانه آیت الله مرعشی سپرده شد و اكنون در كاروان نسخه‌های خطی آن كتابخانه ماندگار است.
 
 
 
'''تقریرات'''
 
 
 
از انبوه شاگردان كوشا و دانشمند محقق رشتی، بسیاری تقریرات درس ایشان را نوشته‌اند كه در گرامی داشت مقامشان نام برخی از آنان می‌آید: سید حاج میرزا حسن همدانی، سید صادق قمی، میرزا باقر فرزند میرزا محمدعلی، شیخ حسن تویسركانی، شیخ محمدباقر فرزند محمدجعفر بهاری همدانی، سید ابوالقاسم فرزند معصوم حسینی اشكوری...
 
 
 
'''اجازات'''
 
 
 
محقق رشتی از صدور اجازه‌ی [[اجتهاد]] به شدت پرهیز داشت و تنها برای اندكی از شاگردان برگزیده اجازه‌ی اجتهاد نگاشت. نام برخی شاگردان ارجمند وی كه مفتخر به اجازه‌ی نقل روایت و اجتهادند ذكر می‌شود. حاج آقا مجتهد رشت (اجتهاد)، سید عبدالكریم فرزند سید حسن اعرجی (روایت)، حاج میرزا احمد دیلارستاقی لاریجانی (اجتهاد)، سید علی آقا میری دزفولی (اجتهاد)،...
 
 
 
'''شاگردان'''
 
 
 
از شاگردان میرزا حبیب الله رشتی برخی مرجع دینی شدند و عده‌ای رهبر حركت های سیاسی و اجتماعی دیار خویش و دسته‌ای نیز در عرصه‌ی تدریس و تحقیق طلایه دار حوزه بودند.من جمله شاگردان او این افراد را میتوان نام برد:
 
  
آیت الله العظمی سید محمدكاظم یزدی، آیت الله العظمی آقا ضیاءالدین عراقی، آیت الله العظمی حاج میرزا حسین نائینی، آیت الله شیخ شعبان دیوشلی (لنگرودیآیت الله شیخ عبدالله مازندرانی (لنگرودی)، آیت الله شهید شیخ فضل الله نوری، آیت الله شهید حاج آقا میر بحرالعلوم رشتی، آیت الله شهید شیخ علی رشتی، آیت الله شهید شیخ عبدالغنی بادكوبه‌ای، آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی، آیت الله سید ابوالقاسم اشكوری.
+
*تلخیص از مجموعه [[گلشن ابرار (کتاب)|گلشن ابرار]]، جلد ۱، زندگی نامه "میرزا حبیب الله رشتی" از رضا مظفری.
 
+
*چهل سال تاریخ ایران، به کوشش ایرج افشار، ج۱، ص۱۹۴، ۲۲۳، ۲۳۴، ۲۴۵ و ۷۵۰.
'''وفات'''
+
{{سنجش کیفی
 
+
|سنجش=شده
شب پنج شنبه چهاردهم [[جمادی الثانی]] 1312 ق. محقق رشتی در نجف دار فانی را وداع گفت .<ref> ریحانه الادب، محمدعلی مدرس تبریزی، ج 2، ص 308.</ref> و جسد مطهر او در یكی از حجره‌های صحن مطهر علوی دفن گردید.<ref> نقل از خانم عزت صوفی دختر آیت الله شیخ اسحاق رشتی.</ref>
+
|شناسه= خوب
 
+
|عنوان بندی مناسب= خوب
==پانویس ==
+
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
<references />
+
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]
+
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= متوسط
 +
|جامعیت= خوب
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده= دارد
 +
}}
 +
[[رده:علمای قرن چهاردهم]][[رده:علماء شیعه]]
 +
[[رده:فقیهان]]
 +
[[رده:مجتهدین]]
 +
[[رده:مدفونین در حرم امام علی علیه السلام]]
 +
[[رده: مقاله های مرتبط به دانشنامه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۵ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۰۷:۴۶

آیت‌الله میرزا حبیب‌الله رشتی (۱۳۱۲-۱۲۳۴ ق)، از فقها و مجتهدین بزرگ شیعه و از شاگردان شیخ انصاری بود. عالمان بزرگی چون سید محمدکاظم یزدی و میرزا حسین نائینی از شاگردان او هستند. از او آثاری در فقه و اصول بر جای مانده است.

Rashti.jpg
نام کامل میرزا حبیب الله رشتی
زادروز ۱۲۳۴ قمری
زادگاه گیلان
وفات ۱۳۱۲ قمری
مدفن نجف

Line.png

اساتید

شیخ انصاری، شیخ محمدحسن نجفی، شیخ عبدالکریم ایروانی،...

شاگردان

سید محمدکاظم یزدی، سید ابوالحسن اصفهانی، آقا ضیاء الدین عراقی، میرزا حسین نائینی،...

آثار

التعادل والتراجیح، بدایع الافکار، الامامة و کاشف الظلام فی حل معضلات الکلام،...


ولادت و خاندان

میرزا حبیب الله رشتی فرزند میرزا محمدعلی خان در سال ۱۲۳۴ قمری در املش گیلان چشم به جهان گشود.[۱] قبل از تولد او، پدرش که از نیک‌مردان روزگار و حاکم منطقه بود خواب هایی دیده بود که این فرزند را از طلایه داران قرن نشان می‌داد.[۲] پدرانش در اصل اهل قوچان بودند که در سال‌های آغازین قرن یازدهم به گیلان کوچانده شده و از آن پس در گیلان ساکن شدند.[۳]

تحصیلات و استادان

پدرش در سال‌های نخستین زندگی حبیب الله در تکاپوی یافتن معلمی مؤمن و دانا بود تا فرزندش گام‌های اول ترقی را در زادگاه بپیماید.[۴] چنین بود که حبیب الله در خانه، نخستین کلمات را از قرآن آموخت. دوازده ساله بود که از املش به لنگرود و سپس به رشت عزیمت نمود تا بر اندوخته‌اش افزوده و پاسخی در خور پرسش هایش بیابد. هیجده بهار را دیده بود که به خواست پدر در میهمانی یکی از خوانین (امین دیوان لاهیجی) منطقه حضور یافت. خان حاکم با استفاده از قدرت و نفوذش تصمیم به پایمالی حق رعیتی داشت که با مخالفت سرسخت شیخ حبیب الله جوان روبرو شد. چون نصایح روحانی جوان کارگر نیفتاد به نشانی اعتراض مجلس مهمانی را ترک کرد و از همان روز تصمیم به ترک دیار گرفت.[۵]

در حوزه قزوین:

شیخ حبیب الله در پی آرمانی بلند راه هجرت پیش گرفت و عازم حوزه‌ علمیه قزوین شد. او در قزوین استادی عالی مقام یافت که «شیخ عبدالکریم ایروانی» نام داشت. استادی که در فقه و اصول نامور و ممتاز بود. شیخ حبیب الله هفت سال پیاپی از محضر ایشان بهره گرفت و در همان شهر به خواست پدر، با خانواده‌ی ارباب وصلت نمود. مشی زاهدانه‌ی استاد تأثیر شگرفی در او نهاد به گونه‌ای که از آن پس خود به زندگی زاهدانه روی کرد و تا پایان عمر بر روش پسندیده‌ی استاد وفادار ماند. در ۲۵ سالگی، سیراب از سرچشمه معارف دینی به مقام عالی اجتهاد نائل آمد[۶] و با نظر شیخ عبدالکریم ایروانی خود را مهیای سفر به املش نمود.

سال ۱۲۵۹ ق. از قزوین به املش بازگشت و چهار سال مرجع امور دینی مردم بود. برپایی نماز جماعت، هدایت و ارشاد مردم، پاسخ گویی به پرسش های اعتقادی و قضاوت عادلانه او موجب شده بود مردم ارادتی عاشقانه به مجتهد جوان داشته باشند اما او دوست داشت سفری به نجف اشرف رفته و از حوزه‌ی علمیه‌ی آن شهر مقدس جرعه جرعه شراب معرفت نوشد.

ورود به نجف:

شیخ حبیب الله مجتهد املشی در سال ۱۲۶۳ ق. وارد نجف شد و در حلقه‌ی شاگردان فقیه کبیر شیخ محمدحسن نجفی (صاحب جواهر) به کامجویی نشست. او تا سال ۱۲۶۶ ق. که سال وفات صاحب جواهر بود از کلاسش بهره برد و از آن فقیه نامور اجازه‌ی اجتهاد دریافت داشت.[۷]

پس از آن به درس شیخ اعظم انصاری دل بست و تا پایان زندگی پرافتخار شیخ اعظم از شاگردان ممتاز درس وی بود. شیخ حبیب الله فرموده بود: «با آن که هفت سال پیش از فوت شیخ از درس او مستغنی بودم ولی از هنگام ورود در جلسه‌ی شیخ تا موقع تشییع جنازه‌اش بحثی از ابحاث او از من فوت نشد».[۸]

شاگردان

از شاگردان میرزا حبیب الله رشتی برخی مرجع دینی شدند و عده‌ای رهبر حرکت های سیاسی و اجتماعی دیار خویش و دسته‌ای نیز در عرصه‌ی تدریس و تحقیق طلایه دار حوزه بودند. از جمله شاگردان او این افراد را می توان نام برد:

آیت الله سید محمدکاظم یزدی، آیت الله آقا ضیاءالدین عراقی، آیت الله میرزا حسین نائینی، آیت الله شیخ شعبان دیوشلی (لنگرودی)، آیت الله شیخ عبدالله مازندرانی (لنگرودی)، آیت الله شهید شیخ فضل الله نوری، آیت الله شهید آقا میر بحرالعلوم رشتی، آیت الله شهید شیخ علی رشتی، آیت الله شهید شیخ عبدالغنی بادکوبه‌ای، آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی، آیت الله سید ابوالقاسم اشکوری، آیت الله سید سید علی‌اکبر فال اسیری.

اجازات:

محقق رشتی از صدور اجازه‌ی اجتهاد به شدت پرهیز داشت و تنها برای اندکی از شاگردان برگزیده اجازه‌ی اجتهاد نگاشت. نام برخی شاگردان ارجمند وی که مفتخر به اجازه نقل روایت و اجتهادند ذکر می‌شود:

حاج آقا مجتهد رشتی (اجتهاد)، سید عبدالکریم فرزند سید حسن اعرجی (روایت)، حاج میرزا احمد دیلارستاقی لاریجانی (اجتهاد)، سید علی آقا میری دزفولی (اجتهاد)،...

آثار و تألیفات

  • آثار او در علم اصول عبارتند از: رساله فی الضد و اقتضاء الامر بشیء النهی عنه و عدمه، التعادل والتراجیح، بدایع الافکار، اجتماع الامر والنهی، رساله فی مقدمه الواجب، رساله فی المشتق، التقریرات.
  • در علم فقه: کتاب الطهاره، الحاشیه علی المکاسب، کتاب الزکاه، کتاب الاجاره، الالتقاط، کتاب الغصب، کتاب القضاء والشهادات، الوقوف والصدقات، رساله فی اللباس المشکوک، حاشیه علی منهج الرشاد، حاشیه علی نجاة العباد، حاشیه علی النخبه.
  • در علم تفسیر: حواشی بر تفسیر جلالین.
  • در علم کلام: الامامة و کاشف الظلام فی حل معضلات الکلام.

نسخه‌های خطی از آثار محقق رشتی که می‌رفت در غبار زمان به فراموشی سپرده شود اخیراً به کتابخانه آیت الله مرعشی سپرده شد و اکنون در کاروان نسخه‌های خطی آن کتابخانه ماندگار است.

تقریرات:

از انبوه شاگردان کوشا و دانشمند محقق رشتی، بسیاری تقریرات درس ایشان را نوشته‌اند که در گرامی داشت مقامشان نام برخی از آنان می‌آید: سید میرزا حسن همدانی، سید صادق قمی، میرزا باقر فرزند میرزا محمدعلی، شیخ حسن تویسرکانی، شیخ محمدباقر فرزند محمدجعفر بهاری همدانی، سید ابوالقاسم فرزند معصوم حسینی اشکوری.

ویژگی‌های اخلاقی و اجتماعی

۱. میرزا حبیب الله پس از مرگ پدرش که حاکم منطقه بود برای پاسداشت مقامش به گیلان سفر نمود اما اختلاف برادران بر میراث پدری موجب بازگشت او به نجف اشرف شد. او با این که زندگی بسیار فقیرانه‌ای داشت از سهم ارث چشم پوشید. میرزای رشتی پس از رسیدن به نجف، برای تأمین معاش، به تدریج لوازم زندگی را یکی پس از دیگری فروخت به گونه‌ای که در گرمای طاقت فرسای تابستان از خرید آب نیز عاجز بود.

۲. یاد خدا در جان او چنان عجین شده بود که از هر فرصتی برای ذکر و تسبیح و قرائت قرآن کریم بهره می‌جست. حتی هنگامی که برای تدریس به سوی حرم مطهر می‌رفت وضو می‌گرفت و سوره یس را در راه از حفظ می‌خواند تا به در قبله‌ی صحن امیرالمومنین علیه السلام می‌رسید، خواندن سوره را در کنار آرامگاه استاد خود شیخ مرتضی انصاری به پایان می‌رسانید.[۹]

۳. در دقت و احتیاط ضرب المثل بود. همین امر وی را از پاسخگویی سریع و بدون تحقیق بازمی‌داشت. از دیگر سو مردم را تشویق می‌نمود تا استفتائات خود را به میرزای شیرازی ارجاع دهند. نوشته‌اند پس از پایان ماه رمضان برای اثبات اولین روز شوال بیش از ۴۰ نفر شهادت دادند و او فرمود «نزدیک قطع شده است» کنایه از این که هنوز برایم قطعی و یقین نشده است.[۱۰]

۴. او در ادب عشق نیز ممتاز بود. آن گاه که جان به حضرت عزرائیل می‌سپرد، هر چه پایش را رو به قبله دراز می‌کردند او پای خود را جمع می‌کرد و چیزی نمی‌گفت. چون چند بار این کار تکرار شد، از او علت را پرسیدند، به زحمت فرمود: «چون وضو ندارم پایم را رو به قبله دراز نمی‌کنم».[۱۱]

۵. نوشته‌اند: چهار نفر از شاگردان شیخ انصاری ارکان پایدار اعلمیت و ریاست بودند ولی مقام علمی و تدریس منحصر به میرزا حبیب الله رشتی بود. او جز تدریس منظوری نداشت. ریاست نمی‌خواست، از روی عمد تجاهل می‌ورزید و شاگردان خود را نمی‌شناخت برای این که از او اجازه‌ی اجتهاد نخواهند و تنها درس بخواهند... در خط مرجعیت هم نبود. کسی از مجتهدین به خوش نیتی و سلامت نفس میرزای رشتی نبود، از پرتگاه‌های ریاست خود را نجات داد. قناعت پیشه نمود...».[۱۲]

۶. محقق رشتی دیانت و سیاست را به هم سرشته بود. پس از رحلت شیخ انصاری بسیاری از دانشمندان مردم را برای تقلید به میرزای رشتی ارجاع داده بودند. اما او با پیشنهادها مخالفت می‌کرد و نیک می‌دانست که دنیای اسلام به مرجعی سیاستمدار نیازمند است. او میرزای شیرازی را مجتهدی آگاه به مسائل سیاسی و چهره‌ای سرشناس و محبوب یافته بود. محقق رشتی بر آن بود تا مرجعیت میرزای شیرازی را به علمای نجف پیشنهاد کرده از آن حمایت کند. این امر موجب شد تا توطئه‌ی دشمن برای لطمه زدن به وحدت شیعیان نقش بر آب شود. ژرف اندیشی سیاسی میرزای رشتی را در گفتارش می‌جوییم. وقتی پرسیدند از چه کسی تقلید کنیم؟ در پاسخ گفت: «از مرجعی تقلید کنید که تقلیدش جایز باشد. امروز پرچم بر دوش عالم جلیل سید محمدحسن (شیرازی) است و همه پیرامون اویند که پرچم ساقط نشود».[۱۳]

۷. نظم، از دیگر ویژگی های محقق رشتی بود. او پس از ادای نماز مغرب و عشا و انجام مستحبات مربوط به آن و پس از صرف مقدار کمی شام، اندکی می‌خفت تا جان را آماده‌ی خدمت روح کند و جان خود را در چشمه‌ی نور بشوید و عاشقانه‌تر با خدای خویش راز و نیاز کند.

۸. تواضع و فروتنی، در جای جای رفتار محقق رشتی نمایان است. او دانشمندان را به دیده‌ی احترام می‌نگریست و با بهره‌گیری از نظر نیک، برترین روش را برمی‌گزید. در پی سفر محقق رشتی به ایران، حوزه‌ی درس ایشان تعطیل شد و دانشوران از خورشید وجودش محروم شدند. آن گاه که به سفری دیگر باربست، دانشمندان نجف بر آن شدند تا او را از سفر بازدارند. وی به وساطت شیخ حسن مامقانی برنامه‌ی سفر را لغو کرد و به او فرمود: «چون شما مجتهد عادل هستید، حکمتان را واجب الاطاعه می‌دانم». این در حالی است که شیخ حسن مامقانی در ردیف شاگردان محقق رشتی بود و نسبت میان آن دو مثل استاد و شاگرد بود».[۱۴]

۹. اعزام شاگردان برجسته برای تبلیغ، از دیگر ویژگی های این محقق بود. از جمله‌ی آنان آیت الله سید علی‌اکبر فال اسیری از شاگردانی بود که در پرتو اندیشه‌ی والای آن استاد پرورش یافت. او به تشویق محقق رشتی و میرزای شیرازی به شیراز بازگشت و با کوششی در خور به تبلیغ و هدایتگری پرداخت. همچنین در نهضت توتون و تنباکو نیز عهده‌دار نقشی سترگ در تثبیت فتوای میرزای شیرازی بود.[۱۵]

۱۰. سپاسگزاری او در حق پدر و مادر آموختنی و بی‌نظیر است و نشانه‌ی بالندگی او در مراحل عالی شکر به درگاه حضرت ربوبی است. درخشندگی معنوی او مدیون دعاهای پدر و مادر در روزگاران دور بود. نوشته‌اند او نمازهای پدر و مادر خود را سه بار خواند. یک بار به تقلید از مراجع آنان و دوبار به اجتهاد خودش و این مطلب درباره‌ی هیچ یک از علمای تاریخ ذکر نشده است.[۱۶]

۱۱. او را باید به حق از حافظان حریم روحانیت در عصر خویش خواند. شخصی در نجف بود که به هنگام سخن حرمت علما را پاس نمی‌داشت و بارها از او پرخاشگری و اهانت نسبت به علمای سابق و معاصر شنیده می‌شد. محقق رشتی در جمعی که وی نیز حضور داشت دستور داد استکانش را آب بکشند، به گونه‌ای که مردم گمان بر تکفیر وی برده و او را راندند. پس از آن هرگز نتوانست جایگاه از دست رفته خود را بازیابد. باری رفتار شدید میرزای رشتی و شیوه نهی از منکر او موجب شد تا آنان که در پی چنین خیالی بودند از گمان خویش بازگردند.

وفات

مرحوم میرزا حبیب الله رشتی، سرانجام در چهاردهم جمادی الثانی ۱۳۱۲ ق. در نجف دار فانی را وداع گفت[۱۷] و جسد مطهر او در یکی از حجره‌های صحن مطهر علوی دفن گردید.[۱۸]

پانویس

  1. ر.ک: دایره المعارف تشیع، ج۲، ص۵۰۹.
  2. زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، مرتضی انصاری، ص۲۶۱.
  3. گوشه‌هایی از تاریخ گیلان، شیخ بهاءالدین املشی، ص۳۵.
  4. مقدمه‌ی کتاب القضاء (میرزای رشتی)، تحقیق: سید احمد حسینی، ج۱، ص۹.
  5. نقل از: حاج فتح الله صوفی.
  6. گنجینه دانشمندان، شیخ محمد رازی، ج ۵، ص ۱۷۴.
  7. اعیان الشیعه، علامه سید محسن امین، ج ۹، ص ۱۴۹.
  8. زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۲۶۲ و ۹۵.
  9. مرگی در نور، عبدالحسین کفایی، ص ۸۲ و سیمای فرزانگان، رضا مختاری، ج ۳، ص ۲۶۶.
  10. اعیان الشیعه، ج ۴، ص ۵۵۹.
  11. سیمای فرزانگان، ج ۳، ص ۲۷۴.
  12. تاریخ روابط ایران و عراق، مرتضی مدرسی، ص ۲۰۸.
  13. مجله نور علم، جامعه مدرسین حوزه‌ی علمیه قم، ش ۴۲. نقل از پندهایی از رفتار علمای اسلام، ص ۶۵.
  14. نقل از حضرت آیت الله سید موسی شبیری زنجانی، از شیخ عزالدین زنجانی از پدرش.
  15. نقش مجتهد فارس در نهضت تنباکو، محمدرضا رحمتی، ص ۶۲ و ر.ک: وقایع اتفاقیه، به کوشش سعیدی سیرجانی، ص مکرر.
  16. نقباءالبشر، شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج ۱، ص ۳۵۸ و ۳۵۹.
  17. ریحانه الادب، محمدعلی مدرس تبریزی، ج۲، ص۳۰۸.
  18. نقل از خانم عزت صوفی دختر آیت الله شیخ اسحاق رشتی.

منابع

  • تلخیص از مجموعه گلشن ابرار، جلد ۱، زندگی نامه "میرزا حبیب الله رشتی" از رضا مظفری.
  • چهل سال تاریخ ایران، به کوشش ایرج افشار، ج۱، ص۱۹۴، ۲۲۳، ۲۳۴، ۲۴۵ و ۷۵۰.