قیام ابراهیم بن عبدالله محض: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{تقویم|روز= 25 ذی القعده|سال= سال ۱۴۵ هجری قمری}}  
 
{{تقویم|روز= 25 ذی القعده|سال= سال ۱۴۵ هجری قمری}}  
محمد بن عبدالله معروف به "[[نفس زکیه|نفس زکیه]]" و ابراهیم بن عبدالله معروف به "مقتول باخمری" دو تن از فرزندان عبدالله محض بن [[حسن مثنی|حسن مثنی]] بن [[امام حسن|امام حسن‌]] علیه‌السلام بودند که در اوائل خلافت [[حکومت بنی عباس|بنی‌عباس]]، حکومتشان را غاصبانه و غیرمشروع دانسته و بر علیه آنان قیام نمودند. در اواخر حکومت [[بنی امیه|بنی‌امیه]] از سال ۱۰۰ تا ۱۳۲ قمری، قیامی بر ضد امویان در سراسر جوامع اسلامی پدیدار گشت و رهبریت آن را [[بنی هاشم|هاشمیان]] بر عهده داشتند.
+
«[[ابراهیم بن عبدالله محض]]» معروف به «مقتول باخمری» یا «أحمر العينين»،<ref>او از آن جهت به احمر العینین ملقب گردیده چرا که حدقه چشمش قرمز بوده است.</ref> فرزند عبدالله محض بن [[حسن مثنی|حسن مثنی]] بن [[امام حسن|امام حسن‌]] علیه‌السلام بود. او فردی عالم و شجاع بود، و در سال ۱۴۵ قمری به همراه برادرش «[[نفس زکیه|محمد نفس زکیه]]» عليه [[منصور (خلیفه عباسی)|منصور عباسی]] قيام كرد، ولی سرانجام هر دو به دست لشكريان منصور به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رسيدند.
  
مهمترین و معروفترین افراد طایفه [[بنی هاشم|بنی‌هاشم]]، عبارت بودند از: نوادگان علی بن [[ابن عباس|عبدالله بن عباس]] (که بعدها به [[بنی‌عباس]] معروف شدند)، نوادگان [[امام حسن]] علیه‌السلام (که بنی‌الحسن علیه‌السلام خوانده می‌شدند) و برخی از نوادگان [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] علیه‌السلام (که بنی‌الحسین علیه‌السلام خوانده می‌شدند).
+
== قیام علیه عباسیان ==
 +
در اواخر حکومت [[بنی امیه|بنی‌امیه]] از سال ۱۰۰ تا ۱۳۲ قمری، قیامی بر ضد [[امویان]] در سراسر جوامع اسلامی پدیدار گشت و رهبریت آن را [[بنی هاشم|هاشمیان]] بر عهده داشتند. مهمترین و معروفترین افراد طایفه [[بنی هاشم|بنی‌هاشم]]، عبارت بودند از: نوادگان علی بن [[ابن عباس|عبدالله بن عباس]] (که بعدها به [[بنی‌عباس]] معروف شدند)، نوادگان [[امام حسن]] علیه‌السلام (که بنی‌الحسن علیه‌السلام خوانده می‌شدند) و برخی از نوادگان [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] علیه‌السلام (که بنی‌الحسین علیه‌السلام خوانده می‌شدند).
  
 
مجموع آنان، بدون در نظر گرفتن پیشوای خاصی، به شعار "الرضا من آل محمد" که یک عنوان جاذبه‌دار و خوش‌آیند بود، دعوت می‌کردند. اما هنگامی که قیام سراسری مردم به ثمر نشست و خلافت ستمکارانه امویان زایل گردید، بنی‌عباس پیش‌دستی کرده و [[خلافت]] را از رقبای دیگر خود، یعنی بنی‌الحسن علیه‌السلام و بنی‌الحسین علیه‌السلام ربودند و در مسند خلافت اسلامی قرار گرفتند.
 
مجموع آنان، بدون در نظر گرفتن پیشوای خاصی، به شعار "الرضا من آل محمد" که یک عنوان جاذبه‌دار و خوش‌آیند بود، دعوت می‌کردند. اما هنگامی که قیام سراسری مردم به ثمر نشست و خلافت ستمکارانه امویان زایل گردید، بنی‌عباس پیش‌دستی کرده و [[خلافت]] را از رقبای دیگر خود، یعنی بنی‌الحسن علیه‌السلام و بنی‌الحسین علیه‌السلام ربودند و در مسند خلافت اسلامی قرار گرفتند.
  
برخی از [[علویان]] به خلافتشان رضایت داده و با آنان همراه شدند و یا حداقل، موضع مخالف نگرفتند. ولی برخی دیگر به ویژه فرزندان عبدالله محض از آغاز، ناسازگاری در پیش گرفته و با آنان مخالفت نمودند. [[ابوالعباس سفاح]] نخستین خلیفه عباسی، رفتار نیکویی با علویان در پیش گرفت و آنان را از خود راضی نگه داشت، ولی هنگامی که خلافت به [[منصور (خلیفه عباسی)|منصور دوانقی]] رسید، شدت عمل نشان داد و مخالفان را به قیامی بزرگ وادار کرد.  
+
برخی از [[علویان]] به خلافتشان رضایت داده و با آنان همراه شدند و یا حداقل، موضع مخالف نگرفتند. ولی برخی دیگر به ویژه فرزندان عبدالله محض از آغاز، ناسازگاری در پیش گرفته و با آنان مخالفت نموده، حکومتشان را غاصبانه و غیرمشروع دانسته و بر علیه آنان قیام نمودند. [[ابوالعباس سفاح]] نخستین خلیفه عباسی، رفتار نیکویی با علویان در پیش گرفت و آنان را از خود راضی نگه داشت، ولی هنگامی که خلافت به [[منصور (خلیفه عباسی)|منصور دوانقی]] رسید، شدت عمل نشان داد و مخالفان را به قیامی بزرگ وادار کرد.  
  
پیشوایی قیام ضد [[عباسیان]] را محمد بن عبدالله، معروف به [[نفس زکیه|نفس زکیه]] برعهده داشت. وی در [[جمادی الثانی]] سال ۱۴۵ قمری در [[مدینه]] منوره قیام کرد و این شهر و حوالی آن را از دست عوامل منصور دوانقی بیرون آورد و به برادر خود ابراهیم که در [[عراق]] ساکن بود، دستور داد قیامش را آشکار کند و دست منصور دوانقی را از عراق کوتاه نماید. ولی محمد بن عبدالله نتوانست چندان دوام آورد و در نبرد با سپاهیان مهاجم منصور در ماه [[رمضان]] همان سال شکست خورد و به همراه تعداد زیادی از همراهانش کشته شد.
+
پیشوایی قیام ضد [[عباسیان]] را محمد بن عبدالله، معروف به «[[نفس زکیه|نفس زکیه]]» برعهده داشت. وی در [[جمادی الثانی]] سال ۱۴۵ قمری در [[مدینه]] منوره قیام کرد و این شهر و حوالی آن را از دست عوامل منصور دوانقی بیرون آورد و به برادرش ابراهیم بن عبدالله که در [[عراق]] ساکن بود، دستور داد قیامش را آشکار کند و دست منصور دوانقی را از عراق کوتاه نماید. ولی خود محمد بن عبدالله نتوانست چندان دوام آورد و در نبرد با سپاهیان مهاجم منصور در ماه [[رمضان]] همان سال شکست خورد و به همراه تعداد زیادی از همراهانش کشته شد.
  
اما برادرش ابراهیم بن عبدالله در نخستین روز مبارک رمضان سال ۱۴۵ قمری در [[بصره]] قیامش را آشکار کرد و با فداکاری‌های هوادارانش این شهر را از سیطره عباسیان بیرون آورد و سپس سپاهیان را به شهرهای اطراف فرستاد و برخی از آن‌ها را از تصرف عباسیان خارج کرد. سپاهیان وی در مناطق فارس، اهواز، واسط، کسکر، [[مداین|مداین]] و بسیاری از نقاط جنوب غربی [[ایران|ایران]] و جنوب عراق به پیروزی رسیدند. شهر بزرگ [[کوفه|کوفه]]، گرچه در تصرف عباسیان بود ولی تعداد یکصد هزار رزمنده آماده حضور در رکاب ابراهیم و نبرد با سپاهیان بنی‌عباس بودند.
+
اما برادرش ابراهیم بن عبدالله در نخستین روز مبارک رمضان سال ۱۴۵ قمری در [[بصره]] قیامش را آشکار کرد و با فداکاری‌های هوادارانش این شهر را از سیطره عباسیان بیرون آورد و سپس سپاهیان را به شهرهای اطراف فرستاد و برخی از آن‌ها را از تصرف عباسیان خارج کرد. سپاهیان وی در مناطق فارس، اهواز، [[واسط]]، کسکر، [[مداین|مداین]] و بسیاری از نقاط جنوب غربی [[ایران|ایران]] و جنوب عراق به پیروزی رسیدند. شهر بزرگ [[کوفه|کوفه]]، گرچه در تصرف عباسیان بود، ولی تعداد یکصد هزار رزمنده آماده حضور در رکاب ابراهیم و نبرد با سپاهیان بنی‌عباس بودند.
  
 
مردم علاقه خاصی به ابراهیم نشان داده و او را [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] می‌خواندند و منتظر پیروزی نهایی او بر عباسیان بودند. منصور دوانقی، احساس خطر بزرگی می‌کرد و حتی آماده گریختن به مناطق دوردست گردید. وی برای جلوگیری از نفوذ زیادتر ابراهیم، سپاهیان خویش را از مناطق مختلف از جمله: [[حجاز]]، [[ایران]] و [[عراق]] فراخواند و سپاه عظیمی تشکیل داد و آنان را برای نابودی قیام ابراهیم به سوی [[کوفه]] اعزام کرد.
 
مردم علاقه خاصی به ابراهیم نشان داده و او را [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] می‌خواندند و منتظر پیروزی نهایی او بر عباسیان بودند. منصور دوانقی، احساس خطر بزرگی می‌کرد و حتی آماده گریختن به مناطق دوردست گردید. وی برای جلوگیری از نفوذ زیادتر ابراهیم، سپاهیان خویش را از مناطق مختلف از جمله: [[حجاز]]، [[ایران]] و [[عراق]] فراخواند و سپاه عظیمی تشکیل داد و آنان را برای نابودی قیام ابراهیم به سوی [[کوفه]] اعزام کرد.
سطر ۱۶: سطر ۱۷:
 
از آن سو ابراهیم بن عبدالله به قصد ورود به کوفه و بهره‌وری بیشتر از [[شیعه|شیعیان]] مقیم این شهر بزرگ از [[بصره]] خارج گردید و به سوی کوفه حرکت کرد. دو سپاه در مکانی به نام "باخمری" واقع در ۱۶ فرسنگی کوفه به یکدیگر رسیده و نبرد بزرگی را آغاز کردند. در ابتدا سپاهیان ابراهیم بر سپاهیان منصور فائق آمده و آنان را به عقب‌نشینی وادار کردند و به پیروزی رسیدند. ولی ابراهیم به سپاهیان خویش فرمان داد که از تعقیب فراریان دست برداشته و به اردوگاه خویش برگردند.
 
از آن سو ابراهیم بن عبدالله به قصد ورود به کوفه و بهره‌وری بیشتر از [[شیعه|شیعیان]] مقیم این شهر بزرگ از [[بصره]] خارج گردید و به سوی کوفه حرکت کرد. دو سپاه در مکانی به نام "باخمری" واقع در ۱۶ فرسنگی کوفه به یکدیگر رسیده و نبرد بزرگی را آغاز کردند. در ابتدا سپاهیان ابراهیم بر سپاهیان منصور فائق آمده و آنان را به عقب‌نشینی وادار کردند و به پیروزی رسیدند. ولی ابراهیم به سپاهیان خویش فرمان داد که از تعقیب فراریان دست برداشته و به اردوگاه خویش برگردند.
  
آنان در بازگشت که کار را تمام شده پنداشته بودند، یک باره با تهاجم دیگر سپاهیان منصور مواجه شدند و در این مرحله کشته زیادی دادند و در میدان نبرد، تیری به ابراهیم اصابت کرد و او را نقش بر زمین نمود. پس از کشته شدن ابراهیم، سپاه وی از هم گسست و متحمل شکست نهایی شد. سر ابراهیم را از بدن جدا کرده و به نزد منصور دوانقی رسانیدند. این رویداد در ۲۵ و به قولی در ۲۶ [[ذی القعده]] سال ۱۴۵ قمری واقع گردید و چون ابراهیم در آن مکان باخمری کشته شد به «مقتول باخمری»، معروف گردید.<ref> الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج۵، ص۵۶۵؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۰۳؛ وقایع الایام، شیخ عباس قمی، ص۱۰۲.</ref>
+
آنان در بازگشت که کار را تمام شده پنداشته بودند، یک باره با تهاجم دیگر سپاهیان منصور مواجه شدند و در این مرحله کشته زیادی دادند و در میدان نبرد، تیری به ابراهیم اصابت کرد و او را نقش بر زمین نمود. پس از کشته شدن ابراهیم، سپاه وی از هم گسست و متحمل شکست نهایی شد. سر ابراهیم را از بدن جدا کرده و به نزد منصور دوانقی فرستادند. این رویداد در ۲۵ و به قولی در ۲۶ [[ذی القعده]] سال ۱۴۵ قمری واقع گردید و چون ابراهیم در آن مکان «باخمری» کشته شد، به «مقتول باخمری» معروف گردید.<ref> الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج۵، ص۵۶۵؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۰۳؛ وقایع الایام، شیخ عباس قمی، ص۱۰۲.</ref> امروزه در محل دفن سر او در هاشميه، در نزديكى رودخانه الجربوعيه آرامگاهى به نام او ساخته‌اند.
 
 
گفتنی است، [[ابوحنیفه|ابوحنیفه]] پیشوای [[حنفی|حنفیان]] از هواداران جدی ابراهیم بود و به او کمک‌های مالی و تبلیغاتی زیادی نمود و [[فتوا]] به پشتیبانی از وی و حضور در قیامش داده بود. بدین لحاظ پس از قتل ابراهیم مورد خشم منصور دوانقی قرار گرفت.<ref> عمده الطالب فی أنساب آل ابی‌طالب احمد بن عیینه حسینی، ص۱۳۰.</ref>
 
  
 +
گفتنی است، [[ابوحنیفه|ابوحنیفه]] پیشوای [[حنفی|حنفیان]] از هواداران جدی ابراهیم بود و به او کمک‌های مالی و تبلیغاتی زیادی نمود و [[فتوا]] به پشتیبانی از وی و حضور در قیامش داده بود. بدین لحاظ پس از قتل ابراهیم مورد خشم منصور دوانقی قرار گرفت.<ref> عمدة الطالب فی أنساب آل ابی‌طالب، احمد بن عیینه حسینی، ص۱۳۰.</ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
<references />
 
<references />
 
 
==منابع==
 
==منابع==
 
+
*مؤسسه تبیان، نرم‌افزار دایرة‌المعارف چهارده معصوم علیهم‌السلام.
* مؤسسه تبیان، نرم‌افزار دایرة‌المعارف چهارده معصوم علیهم‌السلام
+
*راهنماى اماکن زیارتى و سیاحتى در عراق، دکتر احسان مقدس، نشر مشعر، تهران، ص۳۲۳.
  
 
منابع بیشتر:
 
منابع بیشتر:
  
* [http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource/31855/%D9%81%D9%8A%D8%B6-%D8%A7%D9%84%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85-%D9%81%D9%8A-%D8%B9%D9%85%D9%84-%D8%A7%D9%84%D8%B4%D9%87%D9%88%D8%B1-%D9%88-%D9%88%D9%82%D8%A7%D9%8A%D8%B9-%D8%A7%D9%84%D8%A7%D9%8A%D8%A7%D9%85/preview/31084/%D9%85%D8%AD%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%8A-%D8%AF%D9%8A%D8%AC%D9%8A%D8%AA%D8%A7%D9%84%D9%8A/&sa=false&#!page=46 وقایع الایام شیخ عباس قمی، ۲۵ ذی القعده].
+
*[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource/31855/%D9%81%D9%8A%D8%B6-%D8%A7%D9%84%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85-%D9%81%D9%8A-%D8%B9%D9%85%D9%84-%D8%A7%D9%84%D8%B4%D9%87%D9%88%D8%B1-%D9%88-%D9%88%D9%82%D8%A7%D9%8A%D8%B9-%D8%A7%D9%84%D8%A7%D9%8A%D8%A7%D9%85/preview/31084/%D9%85%D8%AD%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%8A-%D8%AF%D9%8A%D8%AC%D9%8A%D8%AA%D8%A7%D9%84%D9%8A/&sa=false&#!page=46 وقایع الایام، شیخ عباس قمی، ۲۵ ذی القعده].
  
[[رده:وقایع ماه ذی القعده]]
+
[[رده:قیام های علویان]]
[[رده:سال ۱۴۵ هجری قمری]]
+
[[رده:قیامهای بر ضد عباسیان]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۵۱

تقویم هجری قمری

روز واقعه:25 ذی القعده
سال ۱۴۵ هجری قمری

«ابراهیم بن عبدالله محض» معروف به «مقتول باخمری» یا «أحمر العينين»،[۱] فرزند عبدالله محض بن حسن مثنی بن امام حسن‌ علیه‌السلام بود. او فردی عالم و شجاع بود، و در سال ۱۴۵ قمری به همراه برادرش «محمد نفس زکیه» عليه منصور عباسی قيام كرد، ولی سرانجام هر دو به دست لشكريان منصور به شهادت رسيدند.

قیام علیه عباسیان

در اواخر حکومت بنی‌امیه از سال ۱۰۰ تا ۱۳۲ قمری، قیامی بر ضد امویان در سراسر جوامع اسلامی پدیدار گشت و رهبریت آن را هاشمیان بر عهده داشتند. مهمترین و معروفترین افراد طایفه بنی‌هاشم، عبارت بودند از: نوادگان علی بن عبدالله بن عباس (که بعدها به بنی‌عباس معروف شدند)، نوادگان امام حسن علیه‌السلام (که بنی‌الحسن علیه‌السلام خوانده می‌شدند) و برخی از نوادگان امام حسین علیه‌السلام (که بنی‌الحسین علیه‌السلام خوانده می‌شدند).

مجموع آنان، بدون در نظر گرفتن پیشوای خاصی، به شعار "الرضا من آل محمد" که یک عنوان جاذبه‌دار و خوش‌آیند بود، دعوت می‌کردند. اما هنگامی که قیام سراسری مردم به ثمر نشست و خلافت ستمکارانه امویان زایل گردید، بنی‌عباس پیش‌دستی کرده و خلافت را از رقبای دیگر خود، یعنی بنی‌الحسن علیه‌السلام و بنی‌الحسین علیه‌السلام ربودند و در مسند خلافت اسلامی قرار گرفتند.

برخی از علویان به خلافتشان رضایت داده و با آنان همراه شدند و یا حداقل، موضع مخالف نگرفتند. ولی برخی دیگر به ویژه فرزندان عبدالله محض از آغاز، ناسازگاری در پیش گرفته و با آنان مخالفت نموده، حکومتشان را غاصبانه و غیرمشروع دانسته و بر علیه آنان قیام نمودند. ابوالعباس سفاح نخستین خلیفه عباسی، رفتار نیکویی با علویان در پیش گرفت و آنان را از خود راضی نگه داشت، ولی هنگامی که خلافت به منصور دوانقی رسید، شدت عمل نشان داد و مخالفان را به قیامی بزرگ وادار کرد.

پیشوایی قیام ضد عباسیان را محمد بن عبدالله، معروف به «نفس زکیه» برعهده داشت. وی در جمادی الثانی سال ۱۴۵ قمری در مدینه منوره قیام کرد و این شهر و حوالی آن را از دست عوامل منصور دوانقی بیرون آورد و به برادرش ابراهیم بن عبدالله که در عراق ساکن بود، دستور داد قیامش را آشکار کند و دست منصور دوانقی را از عراق کوتاه نماید. ولی خود محمد بن عبدالله نتوانست چندان دوام آورد و در نبرد با سپاهیان مهاجم منصور در ماه رمضان همان سال شکست خورد و به همراه تعداد زیادی از همراهانش کشته شد.

اما برادرش ابراهیم بن عبدالله در نخستین روز مبارک رمضان سال ۱۴۵ قمری در بصره قیامش را آشکار کرد و با فداکاری‌های هوادارانش این شهر را از سیطره عباسیان بیرون آورد و سپس سپاهیان را به شهرهای اطراف فرستاد و برخی از آن‌ها را از تصرف عباسیان خارج کرد. سپاهیان وی در مناطق فارس، اهواز، واسط، کسکر، مداین و بسیاری از نقاط جنوب غربی ایران و جنوب عراق به پیروزی رسیدند. شهر بزرگ کوفه، گرچه در تصرف عباسیان بود، ولی تعداد یکصد هزار رزمنده آماده حضور در رکاب ابراهیم و نبرد با سپاهیان بنی‌عباس بودند.

مردم علاقه خاصی به ابراهیم نشان داده و او را امیرالمؤمنین می‌خواندند و منتظر پیروزی نهایی او بر عباسیان بودند. منصور دوانقی، احساس خطر بزرگی می‌کرد و حتی آماده گریختن به مناطق دوردست گردید. وی برای جلوگیری از نفوذ زیادتر ابراهیم، سپاهیان خویش را از مناطق مختلف از جمله: حجاز، ایران و عراق فراخواند و سپاه عظیمی تشکیل داد و آنان را برای نابودی قیام ابراهیم به سوی کوفه اعزام کرد.

از آن سو ابراهیم بن عبدالله به قصد ورود به کوفه و بهره‌وری بیشتر از شیعیان مقیم این شهر بزرگ از بصره خارج گردید و به سوی کوفه حرکت کرد. دو سپاه در مکانی به نام "باخمری" واقع در ۱۶ فرسنگی کوفه به یکدیگر رسیده و نبرد بزرگی را آغاز کردند. در ابتدا سپاهیان ابراهیم بر سپاهیان منصور فائق آمده و آنان را به عقب‌نشینی وادار کردند و به پیروزی رسیدند. ولی ابراهیم به سپاهیان خویش فرمان داد که از تعقیب فراریان دست برداشته و به اردوگاه خویش برگردند.

آنان در بازگشت که کار را تمام شده پنداشته بودند، یک باره با تهاجم دیگر سپاهیان منصور مواجه شدند و در این مرحله کشته زیادی دادند و در میدان نبرد، تیری به ابراهیم اصابت کرد و او را نقش بر زمین نمود. پس از کشته شدن ابراهیم، سپاه وی از هم گسست و متحمل شکست نهایی شد. سر ابراهیم را از بدن جدا کرده و به نزد منصور دوانقی فرستادند. این رویداد در ۲۵ و به قولی در ۲۶ ذی القعده سال ۱۴۵ قمری واقع گردید و چون ابراهیم در آن مکان «باخمری» کشته شد، به «مقتول باخمری» معروف گردید.[۲] امروزه در محل دفن سر او در هاشميه، در نزديكى رودخانه الجربوعيه آرامگاهى به نام او ساخته‌اند.

گفتنی است، ابوحنیفه پیشوای حنفیان از هواداران جدی ابراهیم بود و به او کمک‌های مالی و تبلیغاتی زیادی نمود و فتوا به پشتیبانی از وی و حضور در قیامش داده بود. بدین لحاظ پس از قتل ابراهیم مورد خشم منصور دوانقی قرار گرفت.[۳]

پانویس

  1. او از آن جهت به احمر العینین ملقب گردیده چرا که حدقه چشمش قرمز بوده است.
  2. الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج۵، ص۵۶۵؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۰۳؛ وقایع الایام، شیخ عباس قمی، ص۱۰۲.
  3. عمدة الطالب فی أنساب آل ابی‌طالب، احمد بن عیینه حسینی، ص۱۳۰.

منابع

  • مؤسسه تبیان، نرم‌افزار دایرة‌المعارف چهارده معصوم علیهم‌السلام.
  • راهنماى اماکن زیارتى و سیاحتى در عراق، دکتر احسان مقدس، نشر مشعر، تهران، ص۳۲۳.

منابع بیشتر: