منابع و پی نوشتهای متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

استطاعت در حج: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۲ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
استطاعتِ حج را فقهای مذاهب [[اسلام]] در رساله‌های عملی و کتاب‌های مناسک، معنی کرده‌اند: آن‌قدر پول که بتوان به [[مکه]] رفت و برگشت، آن اندازه که زن و بچه او تا بازگشت وی بدان زندگی کنند، به علاوه دارابودن مایه‌ای برای گذران خود و عائله‌اش پس از بازگشت از حج.<ref> میقات حج: پاییز 1371، شماره 1.</ref>
+
{{خوب}}
 +
'''«اِستطاعت»''' که به [[فتوا|فتوای]] مشهور فقیهان [[شیعه]]، شرط واجب شدنِ [[حج|حجّ]] است، به معنای توانایی انسان برای انجام دادن مناسک حج می‌باشد. استطاعت در حج، در چهار زمینۀ مالی، بدنی، امنیتی و زمانی مطرح می‌شود.  
  
==شرايط  استطاعت==
+
==استطاعت در لغت و اصطلاح==
 +
«استطاعت» از ریشه «ط.و.ع» و در لغت به معنای توانایی، قدرت و تمکّن و به تعبیر دقیق‌تر، فراهم بودن زمینه‌های توانایی انسان برای انجام دادن کاری است.
  
1 - فراهم بودن هزينه هاى سفر رفت و برگشت به بيت اللَّه الحرام به گونه اى متعارف و به دور از هر گونه سختى، نيز داشتن توانايى در پرداختن نفقه خانواده در مدّت سفر.
+
در اصطلاح [[فقه|فقهی]]، استطاعت به معنای توانایی انجام دادن واجبات یا تکالیف شرعی به کار می‌رود. مقصود از استطاعت در باب [[حج]]، مفهومی خاص‌تر، یعنی توانایی حج ‌‌گزاردن بر پایه ضوابط و [[احکام شرعی|احکام شرعی]] مانند داشتن توشه و وسیله سفر حج است.
  
2 - داشتن نيروى بدنى لازم براى پرداختن به چنين سفرى و در كار نبودن مرضى كه حاجى را از رفتن به سفرى هم چون حجّ باز دارد يا چنان بر اوسخت باشد كه حاجى توانايى تحمّل آن را نداشته باشد.
+
تعبیر استطاعت در حج برگرفته از آیه ۹۷ [[سوره آل عمران]] است که می فرماید: {{متن قرآن|«... وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیهِ سَبِیلًا...»}}.<ref>[https://wikihaj.com/view/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%B7%D8%A7%D8%B9%D8%AA "استطاعت"، ویکی حج و زیارت].</ref>
  
3 - نبودن مانعى در راه كه شخص را از پيمودن آن باز دارد؛ مانعى همچون  دزد و دشمن و نظاير آن، مگر آن كه شخص بتواند بى هيچ سختى اين مانع رابر طرف سازد.
+
==شرایط استطاعت==
 +
برای تحقق استطاعت در حج، شرایطی را مطرح کرده اند:
  
4 - داشتن وقت كافى از هنگام استطاعت براى پيمودن مسافت و رسيدن به مكّه مكرّمه و پرداختن به اعمال حجّ در وقت معيّن.
+
*فراهم بودن هزینه هاى سفر رفت و برگشت به [[کعبه|بیت اللَّه الحرام]] به گونه اى متعارف و به دور از هر گونه سختى، و نیز داشتن توانایى در پرداختن [[نفقه]] خانواده در مدّت سفر.
 +
*داشتن نیروى بدنى لازم براى پرداختن به چنین سفرى و در کار نبودن مرضى که شخص را از رفتن به سفرى هم چون [[حج|حجّ]] باز دارد یا چنان بر او سخت باشد که حاجى توانایى تحمّل آن را نداشته باشد.
 +
*نبودن مانعى در راه که شخص را از پیمودن آن باز دارد؛ مانعى همچون دزد و دشمن و نظایر آن، مگر آن که شخص بتواند بى هیچ سختى این مانع را برطرف سازد.
 +
*داشتن وقت کافى از هنگام استطاعت براى پیمودن مسافت و رسیدن به [[مکه|مکه]] مکرّمه و پرداختن به اعمال حجّ در وقت معین.
 +
*رفتن به حجّ موجب نگردد اخلال جدّى به زندگى او یا خانواده او پس از بازگشت از حجّ، وارد آید، همچون بیکار شدن.<ref> الفقه الاسلامی - احکام حج، سید محمدتقی مدرسی، استطاعت حج و اقسام آن. </ref>
  
5 - اين كه رفتن به حجّ موجب نگردد اخلال جدّى به زندگى او يا خانواده او پس از بازگشت از حجّ، وارد آيد، همچون بيكار شدن.<ref> الفقه الاسلامی - احکام حج، سید محمد تقی مدرسی؛ بخش دوم : استطاعت حج و اقسام آن </ref>
+
==احکام استطاعت==
  
==اجکام استطاعت==
+
*۱. شخص نباید براى فراهم کردن استطاعت مالى تلاش زیاد بکار بندد یا به گرفتن [[قرض]] تن در دهد، ولى اگر چنین کرد و مى توانست پس از بازگشت بدون مشکل قرض خود را بپردازد، بعید نیست که [[حج|حجّ]] بر او [[واجب]] گردد و [[حجّة الإسلام‌‌‌|حجّة الاسلام]] به حساب آید.
اوّل - شخص نبايد براى فراهم كردن استطاعت مالى تلاش زياد به كاربندد يا به گرفتن قرض تن در دهد، ولى اگر چنين كرد و مى توانست پس ازبازگشت بدون مشكل قرض خود را بپردازد بعيد نيست كه حجّ بر او واجب گردد و حِجّة الاسلام به حساب آيد.
+
*۲. مقروضى که پس از اداى قرض -اگر زمان اداى قرض فرارسیده باشد- دیگر پولى برایش نماند، باید قرضش را بپردازد. امّا اگر فرصت داشت و مى توانست در وقت دیگرى قرض خود را بپردازد، یا طلبکار پول خود را از او طلب نکرد، یا پس از اداى قرض توانایى مالى حجّ رفتن را نیز داشت، حجّ بر او واجب است.
 +
*۳. کسى که حقوقى بر عهده دارد باید آنها را بپردازد و سپس ببیند آیا باقیمانده آن براى هزینه هاى حجّ بر حسب شرایط کافى است، که در این صورت حجّ بر او واجب است، وگرنه حجّ بر او واجب نیست.
 +
*۴. اگر کالایى در اختیار داشت که مى توانست آن را بفروشد به گونه اى که بر زندگیش اثر ننهد، بر او واجب است که آن را به فروش برساند و بهایش را هزینه حجّ کند.
 +
*۵. اگر هزینه هاى حجّ فزونى یابد، ملاک در استطاعت، توانایى شخص است در پرداختن هزینه هاى حجّ بدون هیچ گونه سختى (عُسر و حرج) یا زیان قابل توجّه.
 +
*۶. مسؤولان کاروانها و روحانیون و پزشکان و کارگران و دیگرانى که معمولاً حجّاج را همراهى مى کنند، در صورتى که حاجیان هزینه سفر ایشان را عهده دار شوند و آنها نیز به همراهى حاجیان راضى گردند، حجّ بر ایشان واجب مى گردد، البتّه مشروط بر آن که سایر شرایط استطاعت نیز در آنها گرد آید.
 +
*۷. کسى که استطاعت مى یابد نباید استطاعت خویش را از میان ببرد، چنانکه اموال خود را به کسانى همچون پدر یا مادر هدیه کند که دیگر نتواند از ایشان باز ستاند، و اگر چنین کرد حجّ از او ساقط نمى گردد.
 +
*۸. کسى که نیاز مبرم به [[ازدواج]] دارد و پول او تنها براى حجّ یا ازدواج کافى است، باید ازدواج را بر حجّ مقدّم دارد. مفهوم نیاز مبرم آن است که کسى از آن بهراسد که اگر ازدواج نکند به [[حرام]] مى افتد یا بیمار مى گردد یا به گرفتارى و حرج مى رسد.
 +
*۹. کسى که هزینه حجّ بدو پرداخت شود و شرط گردد که با آن به حجّ رود و او از پذیرش این مال به دشوارى و حرج نیفتد باید آن را بپذیرد و حجّ گزارد.
 +
*۱۰. حجّ بر کسى که بتواند بدون دشوارى به مناسک حجّ همچون سفر و جز آن اقدام کند و مانعى نداشته باشد واجب مى گردد. پس بیمارى که نمى تواند به [[زیارت]] بیت اللَّه الحرام برود، یا این کار براى او بسى دشوار باشد، حجّ از او ساقط مى گردد، اگر چه سایر شرایط وجوب حجّ را نیز داشته باشد، پس باید بهبودى را انتظار کشد تا به حجّ رود، امّا اگر بیمارى او چنان مزمن بود که امیدى به بهبودى وى نمى رود، باید نایب بگیرد و احوط آن است که نایب او از کسانى باشد که براى نخستین بار به حجّ مى رود.
 +
*۱۱. اگر کسى شرایط استطاعت را یافت ولى براى رسیدن به حجّ وقت بر او تنگ بود، باید به انتظار سال آینده بنشیند، پس اگر شرایط استطاعت تغییر نیافت به حجّ مى رود.
 +
*۱۲. اگر به هنگام داشتن استطاعت از رفتن به مکه سرباز زند تا آن که استطاعتش از میان برود، باید در سالهاى بعد به حجّ برود، گرچه شرایط استطاعت را نیابد، زیرا حجّ بر او ثابت گشته است.<ref> الفقه الاسلامی - احکام حج، سید محمدتقی مدرسی، استطاعت حج و اقسام آن. </ref>
 +
*۱۳. اگر شرایط استطاعت براى شخصى موجود باشد ولى به حج نرود، حج بر او مستقر مى شود و باید بعداً هر گونه که مى تواند به حج برود؛ هر چند آن شرایط را از دست داده باشد.
  
دوّم - مقروضى كه پس از اداى قرض -اگر زمان اداى قرض فرارسيده باشد- ديگر پولى برايش نماند بايد قرضش را بپردازد. امّا اگر فرصت داشت و مى توانست در وقت ديگرى قرض خود را بپردازد، يا طلبكار پول خود رااز او طلب نكرد، يا پس از اداى قرض توانايى مالى حجّ رفتن رانيز داشت،حجّ بر او واجب است.
+
*۱۴. مستطیع باید خودش به حج برود و حج دیگرى از او کفایت نمى کند، مگر مریض یا پیر که حج بر او مستقر شده ولى خودش نمى تواند به حج برود که در این صورت باید شخصى را به نیابت از خود به حج بفرستد.
 +
*۱۵. زنى که [[مهریه]] اش به مقدار مخارج [[حج]] یا بیشتر از آن است، اگر شوهرش قدرت پرداخت مهریه را ندارد، زن حق مطالبه مهریه را ندارد و مستطیع نیست. و اگر قدرت پرداخت دارد ولی مطالبه آن مفسده ندارد، با فرض این که شوهر مخارج زندگى او را مى دهد، لازم است مهریه را طلب کند و به حج برود. و اگر قدرت پرداخت دارد و مطالبه آن براى زن مفسده دارد؛ مثلاً ممکن است به نزاع و [[طلاق]] منجر شود، مطالبه آن لازم نیست. در این صورت، زن مستطیع نیست.
 +
*۱۶. زنى که شوهرش از دنیا رفته و اموالى از [[ارث]] به او رسیده که به مقدار مخارج حج است؛ اگر درآمد دیگرى ندارد که بتواند بعد از برگشتن از حج، زندگى خود را اداره کند، مستطیع نیست. اگر شغل یا راه درآمد دارد و بتواند به حج برود، باید برود؛ اما اگر به سبب مریضى یا عذر دیگرى نتواند به حج برود مستطیع نیست.
 +
*۱۷. زنى که شوهرش زنده است و مخارج زندگى او را مى پردازد، ولى پس از [[مرگ]] یکى از بستگانش، اموالى از ارث به او رسیده که به مقدار مخارج حج است، مستطیع است و باید به حج برود.
 +
*۱۸. اگر زنى با فروش وسایل اضافى زندگى، مانند زیورآلاتى که از نظر قیمت زیادتر از شأن اوست، مى تواند مخارج حج را تأمین کند، مثلًا گردنبند گران قیمتى دارد که مى تواند به ارزان تر تبدیل کند و با تفاوت قیمت آن، حج به جا آورد. اگر سایر شرایط را داشته باشد، مستطیع است و باید به حج برود.
 +
*۱۹. زنى که خودش هزینه حج را ندارد، ولى شوهرش یا پدرش یا دیگرى تمام هزینه آن را بپردازد، واجب است قبول کند و به حج برود؛ که به آن حجّ بَذْلى گویند. حجّ بَذْلى، کفایت از [[حجّة الإسلام‌‌‌|حَجة الاسلام]] مى کند؛ یعنى اگر بعد از انجام این حج، خودش هم استطاعت مالى پیدا کرد، واجب نیست دوباره به حج برود.
 +
*۲۰. زنى که افرادى را تحت تکفّل دارد و مخارج آن‌ها بر عهده اوست؛ مثل زنى که همسرش از دنیا رفته و او مخارج فرزندانش را عهده دار است، در صورتى مستطیع است که علاوه بر مخارج حج و احتیاجات زندگى، مخارج افراد تحت تکفّل خود را تا برگشت از حج داشته باشد.
 +
*۲۱. اگر زن مستطیع باشد، براى رفتن به حج، اجازه شوهر شرط نیست و براى شوهر هم جایز نیست که او را از رفتن به حج منع کند. اما اگر زن بخواهد حج [[استحباب|مستحبى]] به جا آورد، باید از شوهرش اجازه بگیرد.
 +
*۲۲. اگر زن بتواند به تنهایى به حج برود و بر خود نترسد، شرط نیست که مَحرمى همراه او باشد؛ ولى اگر امنیت ندارد و تنها نمى تواند به حج برود، واجب است یکى از محارم یا فرد مورد اطمینانى را همراه ببرد.<ref> احکام اقتصادى خانواده، نعمت الله یوسفیان، ص ۷۵.</ref>
  
سوّم - كسى كه حقوقى بر عهده دارد بايد آنها را بپردازد و سپس ببيند آياباقيمانده آن براى هزينه هاى حجّ بر حسب شرايط كافى است كه حجّ بر اوواجب است، يا خير، كه حجّ بر او واجب نيست.
+
==پانویس==
 
+
<references />
چهارم - اگر كالايى در اختيار داشت كه مى توانست آن را بفروشد به گونه اى كه بر زندگيش اثر ننهد، بر او واجب است كه آن را به فروش برساند وبهايش را هزينه حجّ كند.
+
{{سنجش کیفی
 
+
|سنجش=شده
پنجم - اگر هزينه هاى حجّ فزونى يابد، ملاك در استطاعت توانايى شخص است در پرداختن هزينه هاى حجّ بدون هيچ گونه سختى )عُسر وحرج( يا زيان قابل توجّه.
+
|شناسه= خوب
 
+
|عنوان بندی مناسب= خوب
ششم - مسؤولان كاروانها و روحانيّون و پزشكان و كارگران و ديگرانى كه معمولاً حجّاج را همراهى مى كنند در صورتى كه حاجيان هزينه سفر ايشان را عهده دار شوند و آنها نيز به همراهى حاجيان راضى گردند حجّ بر ايشان واجب مى گردد البتّه مشروط بر آن كه ساير شرايط استطاعت نيز در آنهاگردآيد.
+
|کفایت منابع و پی نوشت ها= متوسط
 
+
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
هفتم - كسى كه استطاعت مى يابد نبايد استطاعت خويش را از ميان ببردچنانكه اموال خود را به كسانى هديه كند كه ديگر نتواند از ايشان باز ستاندهمچون پدر يا مادر، و اگر چنين كرد حجّ از او ساقط نمى گردد.
+
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 
+
|جامعیت= خوب
هشتم - كسى كه نياز مبرم به ازدواج دارد و پول او تنها براى حجّ يا ازدواج كافى است، بايد ازدواج را بر حجّ مقدّم دارد. مفهوم نياز مبرم آن است كه كسى از آن بهراسد كه اگر ازدواج نكند به حرام مى افتد يا بيمار مى گردد يا به گرفتارى و حرج مى رسد.
+
|رعایت اختصار= خوب
 
+
|سیر منطقی= خوب
نهم - كسى كه هزينه حجّ بدو پرداخت شود و شرط گردد كه با آن به حجّ رود و او از پذيرش اين مال به دشوارى و حرج نيفتد بايد آن را بپذيرد و حجّ گزارد.
+
|کیفیت پژوهش= خوب
 
+
|رده= دارد
دهم - حجّ بر كسى كه بتواند بدون دشوارى به مناسك حجّ همچون سفرو جز آن اقدام كند و مانعى نداشته باشد واجب مى گردد. پس بيمارى كه نمى تواند به زيارت بيت اللَّه الحرام برود، يا اين كار براى او بسى دشوار باشدحجّ از او ساقط مى گردد، اگر چه ساير شرايط وجوب حجّ را نيز داشته باشد، پس بايد بهبودى را انتظار كشد تا به حجّ رود، امّا اگر بيمارى او چنان مزمن بود كه اميدى به بهبودى وى نمى رود بايد نايب بگيرد، و احوط آن است كه نايب او از كسانى باشد كه براى نخستين بار به حجّ مى رود.
+
}}
 
 
يازدهم - اگر كسى شرايط استطاعت را يافت ولى براى رسيدن به حجّ وقت بر او تنگ بود بايد به انتظار سال آينده بنشيند، پس اگر شرايطاستطاعت تغيير نيافت به حجّ مى رود.
 
 
 
دوازدهم - اگر به هنگام داشتن استطاعت از رفتن به مكّه سرباز زند تا آن كه استطاعتش از ميان برود، بايد در سالهاى بعد به حجّ برود گرچه شرايطاستطاعت را نيابد زيرا حجّ بر او ثابت گشته<ref> الفقه الاسلامی - احکام حج، سید محمد تقی مدرسی؛ بخش دوم : استطاعت حج و اقسام آن </ref>
 
 
 
==استطاعت زن==
 
 
 
'''<I>الف) استطاعت با مهريه :</I>'''
 
 
 
زنى كه مهريه اش به مقدار مخارج حج يا بيشتر از آن است:
 
 
 
* 1. اگر شوهرش قدرت پرداخت مهريه را ندارد، زن حق مطالبه مهريه را ندارد و مستطيع نيست.
 
 
 
* 2. اگر قدرت پرداخت دارد و مطالبه آن مفسده ندارد، با فرض اين كه شوهر مخارج زندگى او را مى دهد، لازم است مهريه را طلب كند و به [[حج]] برود.
 
  
* 3. اگر قدرت پرداخت دارد و مطالبه آن براى زن مفسده دارد؛ مثلاً ممكن است به نزاع و [[طلاق]] منجر شود، مطالبه آن لازم نيست. در اين صورت، زن مستطيع نيست.
 
 
'''<I>ب) استطاعت با ارث :</I>'''
 
 
زنى كه شوهرش از دنيا رفته و اموالى از ارث به او رسيده كه به مقدار مخارج [[حج]] است؛ اگر درآمد ديگرى ندارد كه بتواند بعد از برگشتن از حج، زندگى خود را اداره كند، مستطيع نيست. اگر شغل يا راه درآمد دارد و بتواند به حج برود، بايد برود؛ اما اگر به سبب مريضى يا عذر ديگرى نتواند به حج برود مستطيع نيست.
 
 
زنى كه شوهرش زنده است و مخارج زندگى او را مى پردازد، ولى پس از [[مرگ]] يكى از بستگانش، اموالى از ارث به او رسيده كه به مقدار مخارج حج است، مستطيع است و بايد به حج برود.
 
 
'''<I>ج) استطاعت با فروش وسايل اضافى :</I>'''
 
 
اگر زنى با فروش وسايل اضافى زندگى، مانند زيورآلاتى كه از نظر قيمت زيادتر از شأن اوست، مى تواند مخارج حج را تأمين كند، مثلًا گردنبند گران قيمتى دارد كه مى تواند به ارزان تر تبديل كند و با تفاوت قيمت آن، حج به جا آورد. اگر ساير شرايط را داشته باشد، مستطيع است و بايد به حج برود.
 
 
'''<I>د) حج بذلى :</I>'''
 
 
زنى كه خودش هزينه حج را ندارد، ولى شوهرش يا پدرش يا ديگرى به وى بگويد: «به حج برو، من تمام هزينه آن را مى پردازم»، چنانچه به گفته او اطمينان داشته باشد، واجب است قبول كند و به حج برود. حجّ بَذْلى، كفايت از حَجة الاسلام مى كند؛ يعنى اگر بعد از انجام اين حج، خودش هم استطاعت مالى پيدا كرد واجب نيست دوباره به حج برود.
 
 
'''<I>هـ) مسئله :</I>'''
 
 
* 1. زنى كه افرادى را تحت تكفل دارد و مخارج آن‌ها بر عهده اوست؛ مثل زنى كه همسرش از دنيا رفته و او مخارج فرزندانش را عهده دار است، در صورتى مستطيع است كه علاوه بر مخارج حج و احتياجات زندگى، مخارج افراد تحت تكفّل خود را تا برگشت از حج داشته باشد.
 
 
* 2. اگر شرايط استطاعت براى شخصى موجود باشد ولى به حج نرود، حج بر او مستقر مى شود و بايد بعداً هر گونه كه مى تواند به حج برود؛ هر چند آن شرايط را از دست داده باشد.
 
 
* 3. مستطيع بايد خودش به حج برود و حج ديگرى از او كفايت نمى كند، مگر مريض يا پير كه حج بر او مستقر شده ولى خودش نمى تواند به حج برود كه در اين صورت بايد شخصى را به نيابت از خود به حج بفرستد.
 
 
* 4. اگر زن، مستطيع باشد، براى رفتن به حج، اجازه شوهر شرط نيست و براى شوهر هم جايز نيست كه او را از رفتن به حج منع كند.
 
 
* 5. اگر زن، بخواهد حج مستحبى به جا آورد، بايد از شوهرش اجازه بگيرد.
 
 
* 6. اگر زن بتواند به تنهايى به حج برود و بر خود نترسد، شرط نيست كه مَحرمى همراه او باشد؛ ولى اگر امنيت ندارد و تنها نمى تواند به حج برود، واجب است يكى از محارم يا فرد مورد اطمينانى را همراه ببرد.<ref> احكام اقتصادى خانواده، نعمت الله يوسفيان ، ص 75.</ref>
 
 
==پانویس ==
 
<references />
 
(2)و (3). الفقه الاسلامی - احکام حج، سید محمد تقی مدرسی؛ بخش دوم : استطاعت حج و اقسام آن
 
 
[[Category:حج]]
 
[[Category:حج]]
 +
[[رده: مقاله های مهم]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۰۳

«اِستطاعت» که به فتوای مشهور فقیهان شیعه، شرط واجب شدنِ حجّ است، به معنای توانایی انسان برای انجام دادن مناسک حج می‌باشد. استطاعت در حج، در چهار زمینۀ مالی، بدنی، امنیتی و زمانی مطرح می‌شود.

استطاعت در لغت و اصطلاح

«استطاعت» از ریشه «ط.و.ع» و در لغت به معنای توانایی، قدرت و تمکّن و به تعبیر دقیق‌تر، فراهم بودن زمینه‌های توانایی انسان برای انجام دادن کاری است.

در اصطلاح فقهی، استطاعت به معنای توانایی انجام دادن واجبات یا تکالیف شرعی به کار می‌رود. مقصود از استطاعت در باب حج، مفهومی خاص‌تر، یعنی توانایی حج ‌‌گزاردن بر پایه ضوابط و احکام شرعی مانند داشتن توشه و وسیله سفر حج است.

تعبیر استطاعت در حج برگرفته از آیه ۹۷ سوره آل عمران است که می فرماید: «... وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیهِ سَبِیلًا...».[۱]

شرایط استطاعت

برای تحقق استطاعت در حج، شرایطی را مطرح کرده اند:

  • فراهم بودن هزینه هاى سفر رفت و برگشت به بیت اللَّه الحرام به گونه اى متعارف و به دور از هر گونه سختى، و نیز داشتن توانایى در پرداختن نفقه خانواده در مدّت سفر.
  • داشتن نیروى بدنى لازم براى پرداختن به چنین سفرى و در کار نبودن مرضى که شخص را از رفتن به سفرى هم چون حجّ باز دارد یا چنان بر او سخت باشد که حاجى توانایى تحمّل آن را نداشته باشد.
  • نبودن مانعى در راه که شخص را از پیمودن آن باز دارد؛ مانعى همچون دزد و دشمن و نظایر آن، مگر آن که شخص بتواند بى هیچ سختى این مانع را برطرف سازد.
  • داشتن وقت کافى از هنگام استطاعت براى پیمودن مسافت و رسیدن به مکه مکرّمه و پرداختن به اعمال حجّ در وقت معین.
  • رفتن به حجّ موجب نگردد اخلال جدّى به زندگى او یا خانواده او پس از بازگشت از حجّ، وارد آید، همچون بیکار شدن.[۲]

احکام استطاعت

  • ۱. شخص نباید براى فراهم کردن استطاعت مالى تلاش زیاد بکار بندد یا به گرفتن قرض تن در دهد، ولى اگر چنین کرد و مى توانست پس از بازگشت بدون مشکل قرض خود را بپردازد، بعید نیست که حجّ بر او واجب گردد و حجّة الاسلام به حساب آید.
  • ۲. مقروضى که پس از اداى قرض -اگر زمان اداى قرض فرارسیده باشد- دیگر پولى برایش نماند، باید قرضش را بپردازد. امّا اگر فرصت داشت و مى توانست در وقت دیگرى قرض خود را بپردازد، یا طلبکار پول خود را از او طلب نکرد، یا پس از اداى قرض توانایى مالى حجّ رفتن را نیز داشت، حجّ بر او واجب است.
  • ۳. کسى که حقوقى بر عهده دارد باید آنها را بپردازد و سپس ببیند آیا باقیمانده آن براى هزینه هاى حجّ بر حسب شرایط کافى است، که در این صورت حجّ بر او واجب است، وگرنه حجّ بر او واجب نیست.
  • ۴. اگر کالایى در اختیار داشت که مى توانست آن را بفروشد به گونه اى که بر زندگیش اثر ننهد، بر او واجب است که آن را به فروش برساند و بهایش را هزینه حجّ کند.
  • ۵. اگر هزینه هاى حجّ فزونى یابد، ملاک در استطاعت، توانایى شخص است در پرداختن هزینه هاى حجّ بدون هیچ گونه سختى (عُسر و حرج) یا زیان قابل توجّه.
  • ۶. مسؤولان کاروانها و روحانیون و پزشکان و کارگران و دیگرانى که معمولاً حجّاج را همراهى مى کنند، در صورتى که حاجیان هزینه سفر ایشان را عهده دار شوند و آنها نیز به همراهى حاجیان راضى گردند، حجّ بر ایشان واجب مى گردد، البتّه مشروط بر آن که سایر شرایط استطاعت نیز در آنها گرد آید.
  • ۷. کسى که استطاعت مى یابد نباید استطاعت خویش را از میان ببرد، چنانکه اموال خود را به کسانى همچون پدر یا مادر هدیه کند که دیگر نتواند از ایشان باز ستاند، و اگر چنین کرد حجّ از او ساقط نمى گردد.
  • ۸. کسى که نیاز مبرم به ازدواج دارد و پول او تنها براى حجّ یا ازدواج کافى است، باید ازدواج را بر حجّ مقدّم دارد. مفهوم نیاز مبرم آن است که کسى از آن بهراسد که اگر ازدواج نکند به حرام مى افتد یا بیمار مى گردد یا به گرفتارى و حرج مى رسد.
  • ۹. کسى که هزینه حجّ بدو پرداخت شود و شرط گردد که با آن به حجّ رود و او از پذیرش این مال به دشوارى و حرج نیفتد باید آن را بپذیرد و حجّ گزارد.
  • ۱۰. حجّ بر کسى که بتواند بدون دشوارى به مناسک حجّ همچون سفر و جز آن اقدام کند و مانعى نداشته باشد واجب مى گردد. پس بیمارى که نمى تواند به زیارت بیت اللَّه الحرام برود، یا این کار براى او بسى دشوار باشد، حجّ از او ساقط مى گردد، اگر چه سایر شرایط وجوب حجّ را نیز داشته باشد، پس باید بهبودى را انتظار کشد تا به حجّ رود، امّا اگر بیمارى او چنان مزمن بود که امیدى به بهبودى وى نمى رود، باید نایب بگیرد و احوط آن است که نایب او از کسانى باشد که براى نخستین بار به حجّ مى رود.
  • ۱۱. اگر کسى شرایط استطاعت را یافت ولى براى رسیدن به حجّ وقت بر او تنگ بود، باید به انتظار سال آینده بنشیند، پس اگر شرایط استطاعت تغییر نیافت به حجّ مى رود.
  • ۱۲. اگر به هنگام داشتن استطاعت از رفتن به مکه سرباز زند تا آن که استطاعتش از میان برود، باید در سالهاى بعد به حجّ برود، گرچه شرایط استطاعت را نیابد، زیرا حجّ بر او ثابت گشته است.[۳]
  • ۱۳. اگر شرایط استطاعت براى شخصى موجود باشد ولى به حج نرود، حج بر او مستقر مى شود و باید بعداً هر گونه که مى تواند به حج برود؛ هر چند آن شرایط را از دست داده باشد.
  • ۱۴. مستطیع باید خودش به حج برود و حج دیگرى از او کفایت نمى کند، مگر مریض یا پیر که حج بر او مستقر شده ولى خودش نمى تواند به حج برود که در این صورت باید شخصى را به نیابت از خود به حج بفرستد.
  • ۱۵. زنى که مهریه اش به مقدار مخارج حج یا بیشتر از آن است، اگر شوهرش قدرت پرداخت مهریه را ندارد، زن حق مطالبه مهریه را ندارد و مستطیع نیست. و اگر قدرت پرداخت دارد ولی مطالبه آن مفسده ندارد، با فرض این که شوهر مخارج زندگى او را مى دهد، لازم است مهریه را طلب کند و به حج برود. و اگر قدرت پرداخت دارد و مطالبه آن براى زن مفسده دارد؛ مثلاً ممکن است به نزاع و طلاق منجر شود، مطالبه آن لازم نیست. در این صورت، زن مستطیع نیست.
  • ۱۶. زنى که شوهرش از دنیا رفته و اموالى از ارث به او رسیده که به مقدار مخارج حج است؛ اگر درآمد دیگرى ندارد که بتواند بعد از برگشتن از حج، زندگى خود را اداره کند، مستطیع نیست. اگر شغل یا راه درآمد دارد و بتواند به حج برود، باید برود؛ اما اگر به سبب مریضى یا عذر دیگرى نتواند به حج برود مستطیع نیست.
  • ۱۷. زنى که شوهرش زنده است و مخارج زندگى او را مى پردازد، ولى پس از مرگ یکى از بستگانش، اموالى از ارث به او رسیده که به مقدار مخارج حج است، مستطیع است و باید به حج برود.
  • ۱۸. اگر زنى با فروش وسایل اضافى زندگى، مانند زیورآلاتى که از نظر قیمت زیادتر از شأن اوست، مى تواند مخارج حج را تأمین کند، مثلًا گردنبند گران قیمتى دارد که مى تواند به ارزان تر تبدیل کند و با تفاوت قیمت آن، حج به جا آورد. اگر سایر شرایط را داشته باشد، مستطیع است و باید به حج برود.
  • ۱۹. زنى که خودش هزینه حج را ندارد، ولى شوهرش یا پدرش یا دیگرى تمام هزینه آن را بپردازد، واجب است قبول کند و به حج برود؛ که به آن حجّ بَذْلى گویند. حجّ بَذْلى، کفایت از حَجة الاسلام مى کند؛ یعنى اگر بعد از انجام این حج، خودش هم استطاعت مالى پیدا کرد، واجب نیست دوباره به حج برود.
  • ۲۰. زنى که افرادى را تحت تکفّل دارد و مخارج آن‌ها بر عهده اوست؛ مثل زنى که همسرش از دنیا رفته و او مخارج فرزندانش را عهده دار است، در صورتى مستطیع است که علاوه بر مخارج حج و احتیاجات زندگى، مخارج افراد تحت تکفّل خود را تا برگشت از حج داشته باشد.
  • ۲۱. اگر زن مستطیع باشد، براى رفتن به حج، اجازه شوهر شرط نیست و براى شوهر هم جایز نیست که او را از رفتن به حج منع کند. اما اگر زن بخواهد حج مستحبى به جا آورد، باید از شوهرش اجازه بگیرد.
  • ۲۲. اگر زن بتواند به تنهایى به حج برود و بر خود نترسد، شرط نیست که مَحرمى همراه او باشد؛ ولى اگر امنیت ندارد و تنها نمى تواند به حج برود، واجب است یکى از محارم یا فرد مورد اطمینانى را همراه ببرد.[۴]

پانویس

  1. "استطاعت"، ویکی حج و زیارت.
  2. الفقه الاسلامی - احکام حج، سید محمدتقی مدرسی، استطاعت حج و اقسام آن.
  3. الفقه الاسلامی - احکام حج، سید محمدتقی مدرسی، استطاعت حج و اقسام آن.
  4. احکام اقتصادى خانواده، نعمت الله یوسفیان، ص ۷۵.