اخفش: تفاوت بین نسخهها
جز (پروژه4: اولویت بندی و رتبه بندی) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
(۲ نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | {{ | + | {{خوب}} |
− | {{ | + | «سعید بن مسعده» معروف به «اَخفش اوسط» (م، ۲۱۵ ق)، ادیب، نحوى و لغوى مسلمان در قرن سوم قمری و از شاگردان [[سیبویه|سیبویه]] در [[نحو]] بود. آثار نحوی اخفش یکی از منابع عمدۀ نحویان در سدههای بعد بوده است. «معانی القرآن» و «القوافی»، از تألیفات اوست. |
− | اخفش | + | {{شناسنامه عالم |
+ | |نام کامل = سعید بن مسعده؛ اخفش | ||
+ | ||تصویر= | ||
+ | |زادروز = | ||
+ | |زادگاه = بصره | ||
+ | |وفات = قرن سوم قمری | ||
+ | |مدفن = | ||
+ | |اساتید = [[سیبویه|سیبویه]]، عیسی بن عمر، [[خلیل بن احمد فراهیدی|خلیل بن احمد]]، یونس بن حبیب، ابوزید انصاری، عمرو بن عبید، [[محمد بن عمر واقدی|محمد بن عمر واقدی]]،... | ||
+ | |شاگردان = ابوعمر جرمی، ابوعثمان مازنی، [[کسایی|کسایی]]، [[ابوحاتم سجستانی|ابوحاتم سجستانی]]،... | ||
+ | |آثار = معانی القرآن، القوافی، ابیات المعانی، الاشتقاق، الاوسط، التصریف، غریب الحدیث، اللامات، معانی الکلام، وقف التمام، المقاییس،... | ||
+ | }} | ||
+ | ==زندگینامه== | ||
+ | «اَخْفَش»، نام چندین تن از نحویان است که معروفترین آنان ابوالحسن سعید بن مَسعدۀ مُجاشعی (متوفای حدود ۲۱۵ق)، معروف به اخفش اوسط، می باشد. وی از موالی قبیلۀ مجاشع بن دارِم بوده، و نسبت مجاشعی وی به همین سبب است. برخی نویسندگان کهن همچون مبرّد و ابوطیب لغوی او را [[ایران|ایرانی]] و اهل بلخ میدانند؛ اما بلخی مؤلف کتاب فضایل خراسان، وی را از مردم خوارزم شمرده است. | ||
+ | |||
+ | از نام عربی پدر و نسبت مجاشعی وی چنین بر میآید که خانوادۀ اخفش سالها پیش از تولد وی به [[عراق]] کوچیده، و «ولاء» قبیلۀ مجاشع را پذیرفته بودهاند. از آنجا که بنی مجاشع در [[بصره|بصره]] میزیستند، میتوان پنداشت که اخفش نیز در همان شهر به دنیا آمده است. برخی نیز تولد وی را در خوارزم گفته اند. ولادت او را برخی از معاصران در دهۀ سوم از سدۀ ۲ق. تخمین زدهاند. | ||
+ | |||
+ | به گفتۀ ابنکثیر لقب اخفش را به سبب کمسویی و کوچکی چشمانش به او دادهاند و گفتهاند «اَجْلَع» نیز بوده، یعنی لبانش به خوبی روی همبسته نمیشده است.<ref>المعارف، ابنقتیبه، ۵۴۵.</ref> | ||
+ | |||
+ | اخفش در آغاز و حتی تا روزگار ابنقتیبه و زبیدی اندلسی به اخفش صغیر یا اصغر معروف بود، زیرا لقب «اخفش کبیر» به ابوخطاب عبدالحمید اختصاص داشت، اما پس از آنکه علی بن سلیمان (م، ۳۱۵ق) نیز به اخفش شهرت یافت، سعید بن مسعده را «اخفش اوسط» نامیدند<ref>وفیات الاعیان، ابنخلکان، ۲/ ۳۸۰-۳۸۱.</ref> و ابن سلیمان را اخفش اصغر. از حدود سدۀ ۳ق. به بعد نحویان بسیاری اخفش خوانده شدند و گویی این نام پس از سعید بن مسعده به صورت لقبی افتخارآمیز برای نحویان درآمده، و بسیاری از مدعیان [[نحو]] دانی، این لقب را برای خود برگزیدند. [[جلال الدین سیوطی|سیوطی]] نام ۱۱ تن از کسانی را که به اخفش معروف بودهاند، آورده و می گوید نحویان هرگاه لفظ اخفش را به تنهایی به کار بردهاند، مقصودشان سعید بن مسعده بوده است. | ||
+ | |||
+ | ==تحصیل و استادان== | ||
+ | اخفش آغاز زندگی خود را در بصره گذراند و در همانجا به تحصیل علم پرداخت. بصره در آن روزگار بزرگترین کانون علم و ادب بهشمار میرفت و برجستهترین دانشمندان در علوم مختلف را در خود جای داده بود. اخفش برای فراگیری [[صرف|صرف]] و [[نحو]]، [[سیبویه|سیبویه]] پیشوای نحویان بصره را که به تازگی اصول و قواعد نحو را پایهریزی کرده و شکل نهایی به آن بخشیده بود، برگزید و «الکتاب» را نزد وی خواند. | ||
+ | |||
+ | منابع نزدیک به روزگار اخفش از دیگر استادان وی نامی به میان نیاوردهاند و همه به ذکر این نکته که «سن او از سیبویه بیشتر بوده و محضر استادان او را نیز درک کرده است»، بسنده کردهاند، که در این صورت اخفش باید از استادان سیبویه همچون عیسی بن عمر، [[خلیل بن احمد فراهیدی|خلیل بن احمد]]، یونس بن حبیب و ابوزید انصاری دانش آموخته باشد. برخی منابع به صراحت گفتهاند که وی شاگرد خلیل بن احمد نبوده است. بهعلاوه اخفش خود نیز در کتاب «معانی القرآن» بارها از این استادان بجز خلیل بن احمد نام برده است. با این حال برخی روایات حکایت از حضور اخفش در مجالس درس خلیل دارند.<ref>معجمالادباء، یاقوت، ۵/ ۲۱۲۸.</ref> | ||
+ | |||
+ | اخفش از هشام بن عروه، عمرو بن عبید، ابراهیم نخعی، شرحبیل بن مدرک و [[محمد بن عمر واقدی|محمد بن عمر واقدی]] حدیث شنیده و ظاهراً نزد خلف احمر، [[اصمعی|اصمعی]] و ابومالک نمیری [[شعر]] و [[ادبیات عرب|ادب]] و [[علم لغت|لغت]] آموخته است و گویا از اعراب، خواه بدویان بصره و خواه دیگر اعراب بیاباننشین نیز لغت اخذ کرده است، زیرا عباراتی همچون «سمعنا من العرب»، «قال بعض العرب» و «قال قوم من العرب» در کتاب معانی القرآن وی بارها تکرار شده است. | ||
+ | |||
+ | در زبان فارسی مَثل «بُز اخفش» شهرت بسیار دارد و دربارۀ کسانی به کار میرود که تصدیق بدون علم کنند، زیرا پنداشتهاند که اخفش ملاحظات نحوی خود را به بزی عرضه میداشت و از او تصدیق میخواست. بز نیز اتفاقاً، بر اثر کشیدن ریسمانی که به شاخش بسته بود، سر تصدیق فرو میآورد. اما چنین ماجرایی در شرح حال اخفش نیامده و اساساً با شخصیت عالمانه و نسبتاً با وقار اخفش هماهنگ نیست. در عوض نسبت آن به شخصیتی شوخ طبع و نادره پرداز چون [[اعمش|اَعْمَش]] (م، ۱۴۸ ق) معقولتر به نظر میآید، خاصه که ثعالبی همین نکته را دربارۀ «عنز الاعمش» آورده، تصریح میکند که مثل اعمش و بز او را دربارۀ کسی گفتهاند که مخاطب وی، چیزی از سخنش در نیابد.<ref>ثمار القلوب، ص ۱۷۱.</ref> | ||
+ | |||
+ | ==جایگاه علمی== | ||
+ | اخفش در آغاز، تعلیم و تربیت فرزندان کسانی چون معذّل بن غیلان و محمد بن هانی را بر عهده داشت؛ اما چون شهرتی به دست آورد، تدریس «الکتاب» را پیشه ساخت و به برکت دانشی که از سیبویه آموخته بود، امرار معاش میکرد. برجستهترین نحویان سدۀ ۳ق. همچون ابوعمر جرمی، ابوعثمان مازنی، [[کسایی|کسایی]]، [[ابوحاتم سجستانی|ابوحاتم سجستانی]] و توزی، الکتاب را نزد وی فرا گرفتند. به گفتۀ برخی منابع، اخفش در نحو ادعای برتری بر سیبویه داشته، و مدعی بوده که سیبویه در تألیف الکتاب از او کمک میگرفته، و پیش از نوشتن هر مطلب،نخست آنرا بر وی عرضهمیکرده است. | ||
+ | |||
+ | اخفش با اینکه به مکتب نحوی [[بصره|بصره]] تعلق داشت، مورد توجه خاص نحویان [[کوفه|کوفه]] نیز بود و کوفیان وی را پیشوای نحویان میخواندند. اخفش پس از مناظرۀ مشهور [[سیبویه|سیبویه]] با [[کسایی]]، روانۀ [[بغداد]] شد تا از نزدیک با نحویان کوفه و نظریات آنان آشنا شود و چون بر کسایی وارد شد، در حضور شاگردان او مسائل نحوی بسیاری مطرح کرد که کسایی از عهدۀ پاسخ هیچ یک برنیامد و چون شاگردان او بر اخفش برآشفتند، کسایی مانع آنان شد و بر خلاف انتظار، وی را سخت گرامی داشت و از او خواست تا نزد وی بماند و تربیت فرزندانش را بر عهده گیرد. | ||
+ | |||
+ | اخفش مدتی دراز در بغداد در کنار کسایی به سر برد و به تدریس و تألیف پرداخت. وی در این مدت کوشید تا بدون [[تعصب|تعصب]] نسبت به مکتب نحوی بصره یا کوفه، نظریاتی را که معقولتر به نظر میرسید بپذیرد و به شاگردان خود تعلیم دهد، چنانکه بسیاری از آراء سیبویه را رد کرد و برخی آراء کوفیان را پذیرفت و یا اینکه خود نظریات جدیدی ارائه داد. بدین سان وی به تدریج توانست تعدیلی میان نظریات دو مکتب نحوی بصره و کوفه برقرار سازد و سنگ نخستین مکتب نحوی سومی را بنیان نهد که بعدها به مکتب بغداد شهرت یافت. | ||
+ | |||
+ | اخفش در بغداد آثار بسیاری تألیف کرد که به زودی مورد توجه همگان قرار گرفت و در سراسر جهان [[اسلام]] منتشر شد، چنانکه اندکی پس از [[مرگ|مرگ]] وی، [[یعقوب لیث صفاری|یعقوب لیث صفاری]] از سیستان به ابوحاتم سجستانی نوشت تا آثار اخفش را برای او بفرستد. البته برخی نیز زبان تخصص گرا و لحن عالمانۀ اخفش را نمیپسندیدند و گاه کسانی همچون [[جاحظ]] و ابن خیاط بر شیوۀ نگارش او خرده گرفتهاند. به روایتی، چون جاحظ از وی پرسید که چرا آثار خود را به سبکی دشوار و نامفهوم مینویسد، وی پاسخ داد: تا از نیاز دانش پژوهان به وی کاسته نگردد. | ||
+ | |||
+ | آثار نحوی اخفش یکی از منابع عمدۀ نحویان در سدههای بعد بوده است. زجاجی، ابوعلی فارسی، ابن جنی، [[جارالله زمخشری|زمخشری]]، ابن سراج و [[ابوحیان اندلسی|ابوحیان غرناطی]]، از آراء و نظریات وی بسیار بهره بردهاند. | ||
+ | |||
+ | اخفش راوی [[شعر]] و ادب نیز بوده است و از همین رو به او لقب راویه دادهاند و گفتهاند که وی نخستین کسی بوده که معانی دشوار اشعار را در زیر هر [[بیت (شعر)|بیت]] املا میکرده است. ثعلب دانش وی را بسیار ستوده، و او را در روایت شعر برجستهترین مردمان روزگار خود دانسته است، اما گویی اخفش خود معترف بوده که در این باره هرگز به پای راویان بزرگ همروزگارش چون [[اصمعی|اصمعی]] نمیرسیده است. | ||
+ | |||
+ | دانش اخفش علاوه بر [[نحو]] و روایت شعر، در [[علم عروض|علم عروض]] نیز مورد ستایش بسیار قرار گرفته است. وی که احتمالاً عروض را از بنیانگذارش [[خلیل بن احمد فراهیدی|خلیل بن احمد]] فرا گرفته بود، در ادامۀ کار وی، [[بحر شعری|بحر]] خَبَب یا متدارک را به اوزان عروضی افزود. اخفش در برخی از مباحث عروضی با خلیل بن احمد اختلاف نظر داشت. | ||
+ | |||
+ | اخفش را از آشنایان به [[علم کلام|علم کلام]] نیز دانستهاند و گفتهاند که شاگرد متکلم معروف ابوشمر مرجی بوده است. برخی او را [[معتزله|معتزلی]] شمردهاند، چنانکه شاگردش ابوحاتم سجستانی سخت از وی انتقاد کرده، و او را با نکوهش بسیار، بد عقیده خوانده است.<ref>طبقات النحویین و اللغویین، زبیدی، ۷۳.</ref> | ||
+ | |||
+ | ==آثار و تألیفات== | ||
+ | از جمله تألیفات اخفش عبارت است از: | ||
+ | |||
+ | ۱. القوافی؛ | ||
+ | |||
+ | ۲. معانی القرآن؛ اخفش این کتاب را در [[بغداد]] و به درخواست کسایی تألیف کرده است. ابوحاتم سجستانی بر این کتاب بسیار خرده گرفته، و آن را اقتباسی از کتاب مجاز القرآن ابوعبیده معمر بن مثنی دانسته است. | ||
+ | |||
+ | اخفش نزدیک به ۲۰ کتاب دیگر نیز داشته که اثری از آنها برجای نمانده است: | ||
+ | |||
+ | ۱. ابیات المعانی (معانی الشعر)؛ | ||
+ | |||
+ | ۲. الاربعة؛ | ||
+ | |||
+ | ۳. الاشتقاق، در نحو؛ | ||
+ | |||
+ | ۴. الاصوات؛ | ||
+ | |||
+ | ۵. الاوسط، در نحو؛ | ||
+ | |||
+ | ۶. التصریف؛ | ||
+ | |||
+ | ۷. شرح کتاب سیبویه؛ | ||
+ | |||
+ | ۸. شرح کتاب مسائیۀ ابوزید انصاری؛ | ||
+ | |||
+ | ۹. شرح النوادر؛ | ||
+ | |||
+ | ۱۰. صفات الغنم و الوانها و علاجها و اسنانها (اسبابها)؛ | ||
− | + | ۱۱. غریب الحدیث؛ | |
− | + | ۱۲. اللامات؛ | |
− | + | ۱۳. کتاب المسائل الصغیر؛ | |
− | + | ۱۴. کتاب المسائل الکبیر، که آن را به درخواست هشام ضریر از شاگردان کسایی نوشته است؛ | |
− | + | ۱۵. معانی الکلام؛ | |
− | + | ۱۶. المقاییس؛ | |
− | + | ۱۷. الملوک؛ | |
+ | ۱۸. وقف التمام.<ref>الفهرست، ابن ندیم، ۵۸؛ معجمالادباء، یاقوت، ۳/ ۱۳۷۶.</ref> | ||
+ | ==پانویس== | ||
+ | <references /> | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | + | *[https://www.cgie.org.ir/fa/article/228675/%D8%A7%D8%AE%D9%81%D8%B4 "اخفش"، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]. | |
− | *[[انجمن مفاخر فرهنگی]]، [[اثرآفرینان]]، | + | *[[انجمن مفاخر فرهنگی]]، [[اثرآفرینان]]، ج۱، ص۲۱۲. |
{{سنجش کیفی | {{سنجش کیفی | ||
|سنجش=شده | |سنجش=شده | ||
سطر ۳۳: | سطر ۱۰۹: | ||
|رده=دارد | |رده=دارد | ||
}} | }} | ||
− | + | [[رده:علمای قرن سوم]] | |
[[رده:نحویون]] | [[رده:نحویون]] | ||
− | [[رده:لغت شناسان]] | + | [[رده:لغت شناسان]][[رده:ادیبان]] |
[[رده: مقاله های مرتبط به دانشنامه]] | [[رده: مقاله های مرتبط به دانشنامه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳۰ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۷:۵۰
«سعید بن مسعده» معروف به «اَخفش اوسط» (م، ۲۱۵ ق)، ادیب، نحوى و لغوى مسلمان در قرن سوم قمری و از شاگردان سیبویه در نحو بود. آثار نحوی اخفش یکی از منابع عمدۀ نحویان در سدههای بعد بوده است. «معانی القرآن» و «القوافی»، از تألیفات اوست.
نام کامل | سعید بن مسعده؛ اخفش |
زادگاه | بصره |
وفات | قرن سوم قمری |
اساتید |
سیبویه، عیسی بن عمر، خلیل بن احمد، یونس بن حبیب، ابوزید انصاری، عمرو بن عبید، محمد بن عمر واقدی،... |
شاگردان |
ابوعمر جرمی، ابوعثمان مازنی، کسایی، ابوحاتم سجستانی،... |
آثار |
معانی القرآن، القوافی، ابیات المعانی، الاشتقاق، الاوسط، التصریف، غریب الحدیث، اللامات، معانی الکلام، وقف التمام، المقاییس،... |
زندگینامه
«اَخْفَش»، نام چندین تن از نحویان است که معروفترین آنان ابوالحسن سعید بن مَسعدۀ مُجاشعی (متوفای حدود ۲۱۵ق)، معروف به اخفش اوسط، می باشد. وی از موالی قبیلۀ مجاشع بن دارِم بوده، و نسبت مجاشعی وی به همین سبب است. برخی نویسندگان کهن همچون مبرّد و ابوطیب لغوی او را ایرانی و اهل بلخ میدانند؛ اما بلخی مؤلف کتاب فضایل خراسان، وی را از مردم خوارزم شمرده است.
از نام عربی پدر و نسبت مجاشعی وی چنین بر میآید که خانوادۀ اخفش سالها پیش از تولد وی به عراق کوچیده، و «ولاء» قبیلۀ مجاشع را پذیرفته بودهاند. از آنجا که بنی مجاشع در بصره میزیستند، میتوان پنداشت که اخفش نیز در همان شهر به دنیا آمده است. برخی نیز تولد وی را در خوارزم گفته اند. ولادت او را برخی از معاصران در دهۀ سوم از سدۀ ۲ق. تخمین زدهاند.
به گفتۀ ابنکثیر لقب اخفش را به سبب کمسویی و کوچکی چشمانش به او دادهاند و گفتهاند «اَجْلَع» نیز بوده، یعنی لبانش به خوبی روی همبسته نمیشده است.[۱]
اخفش در آغاز و حتی تا روزگار ابنقتیبه و زبیدی اندلسی به اخفش صغیر یا اصغر معروف بود، زیرا لقب «اخفش کبیر» به ابوخطاب عبدالحمید اختصاص داشت، اما پس از آنکه علی بن سلیمان (م، ۳۱۵ق) نیز به اخفش شهرت یافت، سعید بن مسعده را «اخفش اوسط» نامیدند[۲] و ابن سلیمان را اخفش اصغر. از حدود سدۀ ۳ق. به بعد نحویان بسیاری اخفش خوانده شدند و گویی این نام پس از سعید بن مسعده به صورت لقبی افتخارآمیز برای نحویان درآمده، و بسیاری از مدعیان نحو دانی، این لقب را برای خود برگزیدند. سیوطی نام ۱۱ تن از کسانی را که به اخفش معروف بودهاند، آورده و می گوید نحویان هرگاه لفظ اخفش را به تنهایی به کار بردهاند، مقصودشان سعید بن مسعده بوده است.
تحصیل و استادان
اخفش آغاز زندگی خود را در بصره گذراند و در همانجا به تحصیل علم پرداخت. بصره در آن روزگار بزرگترین کانون علم و ادب بهشمار میرفت و برجستهترین دانشمندان در علوم مختلف را در خود جای داده بود. اخفش برای فراگیری صرف و نحو، سیبویه پیشوای نحویان بصره را که به تازگی اصول و قواعد نحو را پایهریزی کرده و شکل نهایی به آن بخشیده بود، برگزید و «الکتاب» را نزد وی خواند.
منابع نزدیک به روزگار اخفش از دیگر استادان وی نامی به میان نیاوردهاند و همه به ذکر این نکته که «سن او از سیبویه بیشتر بوده و محضر استادان او را نیز درک کرده است»، بسنده کردهاند، که در این صورت اخفش باید از استادان سیبویه همچون عیسی بن عمر، خلیل بن احمد، یونس بن حبیب و ابوزید انصاری دانش آموخته باشد. برخی منابع به صراحت گفتهاند که وی شاگرد خلیل بن احمد نبوده است. بهعلاوه اخفش خود نیز در کتاب «معانی القرآن» بارها از این استادان بجز خلیل بن احمد نام برده است. با این حال برخی روایات حکایت از حضور اخفش در مجالس درس خلیل دارند.[۳]
اخفش از هشام بن عروه، عمرو بن عبید، ابراهیم نخعی، شرحبیل بن مدرک و محمد بن عمر واقدی حدیث شنیده و ظاهراً نزد خلف احمر، اصمعی و ابومالک نمیری شعر و ادب و لغت آموخته است و گویا از اعراب، خواه بدویان بصره و خواه دیگر اعراب بیاباننشین نیز لغت اخذ کرده است، زیرا عباراتی همچون «سمعنا من العرب»، «قال بعض العرب» و «قال قوم من العرب» در کتاب معانی القرآن وی بارها تکرار شده است.
در زبان فارسی مَثل «بُز اخفش» شهرت بسیار دارد و دربارۀ کسانی به کار میرود که تصدیق بدون علم کنند، زیرا پنداشتهاند که اخفش ملاحظات نحوی خود را به بزی عرضه میداشت و از او تصدیق میخواست. بز نیز اتفاقاً، بر اثر کشیدن ریسمانی که به شاخش بسته بود، سر تصدیق فرو میآورد. اما چنین ماجرایی در شرح حال اخفش نیامده و اساساً با شخصیت عالمانه و نسبتاً با وقار اخفش هماهنگ نیست. در عوض نسبت آن به شخصیتی شوخ طبع و نادره پرداز چون اَعْمَش (م، ۱۴۸ ق) معقولتر به نظر میآید، خاصه که ثعالبی همین نکته را دربارۀ «عنز الاعمش» آورده، تصریح میکند که مثل اعمش و بز او را دربارۀ کسی گفتهاند که مخاطب وی، چیزی از سخنش در نیابد.[۴]
جایگاه علمی
اخفش در آغاز، تعلیم و تربیت فرزندان کسانی چون معذّل بن غیلان و محمد بن هانی را بر عهده داشت؛ اما چون شهرتی به دست آورد، تدریس «الکتاب» را پیشه ساخت و به برکت دانشی که از سیبویه آموخته بود، امرار معاش میکرد. برجستهترین نحویان سدۀ ۳ق. همچون ابوعمر جرمی، ابوعثمان مازنی، کسایی، ابوحاتم سجستانی و توزی، الکتاب را نزد وی فرا گرفتند. به گفتۀ برخی منابع، اخفش در نحو ادعای برتری بر سیبویه داشته، و مدعی بوده که سیبویه در تألیف الکتاب از او کمک میگرفته، و پیش از نوشتن هر مطلب،نخست آنرا بر وی عرضهمیکرده است.
اخفش با اینکه به مکتب نحوی بصره تعلق داشت، مورد توجه خاص نحویان کوفه نیز بود و کوفیان وی را پیشوای نحویان میخواندند. اخفش پس از مناظرۀ مشهور سیبویه با کسایی، روانۀ بغداد شد تا از نزدیک با نحویان کوفه و نظریات آنان آشنا شود و چون بر کسایی وارد شد، در حضور شاگردان او مسائل نحوی بسیاری مطرح کرد که کسایی از عهدۀ پاسخ هیچ یک برنیامد و چون شاگردان او بر اخفش برآشفتند، کسایی مانع آنان شد و بر خلاف انتظار، وی را سخت گرامی داشت و از او خواست تا نزد وی بماند و تربیت فرزندانش را بر عهده گیرد.
اخفش مدتی دراز در بغداد در کنار کسایی به سر برد و به تدریس و تألیف پرداخت. وی در این مدت کوشید تا بدون تعصب نسبت به مکتب نحوی بصره یا کوفه، نظریاتی را که معقولتر به نظر میرسید بپذیرد و به شاگردان خود تعلیم دهد، چنانکه بسیاری از آراء سیبویه را رد کرد و برخی آراء کوفیان را پذیرفت و یا اینکه خود نظریات جدیدی ارائه داد. بدین سان وی به تدریج توانست تعدیلی میان نظریات دو مکتب نحوی بصره و کوفه برقرار سازد و سنگ نخستین مکتب نحوی سومی را بنیان نهد که بعدها به مکتب بغداد شهرت یافت.
اخفش در بغداد آثار بسیاری تألیف کرد که به زودی مورد توجه همگان قرار گرفت و در سراسر جهان اسلام منتشر شد، چنانکه اندکی پس از مرگ وی، یعقوب لیث صفاری از سیستان به ابوحاتم سجستانی نوشت تا آثار اخفش را برای او بفرستد. البته برخی نیز زبان تخصص گرا و لحن عالمانۀ اخفش را نمیپسندیدند و گاه کسانی همچون جاحظ و ابن خیاط بر شیوۀ نگارش او خرده گرفتهاند. به روایتی، چون جاحظ از وی پرسید که چرا آثار خود را به سبکی دشوار و نامفهوم مینویسد، وی پاسخ داد: تا از نیاز دانش پژوهان به وی کاسته نگردد.
آثار نحوی اخفش یکی از منابع عمدۀ نحویان در سدههای بعد بوده است. زجاجی، ابوعلی فارسی، ابن جنی، زمخشری، ابن سراج و ابوحیان غرناطی، از آراء و نظریات وی بسیار بهره بردهاند.
اخفش راوی شعر و ادب نیز بوده است و از همین رو به او لقب راویه دادهاند و گفتهاند که وی نخستین کسی بوده که معانی دشوار اشعار را در زیر هر بیت املا میکرده است. ثعلب دانش وی را بسیار ستوده، و او را در روایت شعر برجستهترین مردمان روزگار خود دانسته است، اما گویی اخفش خود معترف بوده که در این باره هرگز به پای راویان بزرگ همروزگارش چون اصمعی نمیرسیده است.
دانش اخفش علاوه بر نحو و روایت شعر، در علم عروض نیز مورد ستایش بسیار قرار گرفته است. وی که احتمالاً عروض را از بنیانگذارش خلیل بن احمد فرا گرفته بود، در ادامۀ کار وی، بحر خَبَب یا متدارک را به اوزان عروضی افزود. اخفش در برخی از مباحث عروضی با خلیل بن احمد اختلاف نظر داشت.
اخفش را از آشنایان به علم کلام نیز دانستهاند و گفتهاند که شاگرد متکلم معروف ابوشمر مرجی بوده است. برخی او را معتزلی شمردهاند، چنانکه شاگردش ابوحاتم سجستانی سخت از وی انتقاد کرده، و او را با نکوهش بسیار، بد عقیده خوانده است.[۵]
آثار و تألیفات
از جمله تألیفات اخفش عبارت است از:
۱. القوافی؛
۲. معانی القرآن؛ اخفش این کتاب را در بغداد و به درخواست کسایی تألیف کرده است. ابوحاتم سجستانی بر این کتاب بسیار خرده گرفته، و آن را اقتباسی از کتاب مجاز القرآن ابوعبیده معمر بن مثنی دانسته است.
اخفش نزدیک به ۲۰ کتاب دیگر نیز داشته که اثری از آنها برجای نمانده است:
۱. ابیات المعانی (معانی الشعر)؛
۲. الاربعة؛
۳. الاشتقاق، در نحو؛
۴. الاصوات؛
۵. الاوسط، در نحو؛
۶. التصریف؛
۷. شرح کتاب سیبویه؛
۸. شرح کتاب مسائیۀ ابوزید انصاری؛
۹. شرح النوادر؛
۱۰. صفات الغنم و الوانها و علاجها و اسنانها (اسبابها)؛
۱۱. غریب الحدیث؛
۱۲. اللامات؛
۱۳. کتاب المسائل الصغیر؛
۱۴. کتاب المسائل الکبیر، که آن را به درخواست هشام ضریر از شاگردان کسایی نوشته است؛
۱۵. معانی الکلام؛
۱۶. المقاییس؛
۱۷. الملوک؛
۱۸. وقف التمام.[۶]
پانویس
منابع
- "اخفش"، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- انجمن مفاخر فرهنگی، اثرآفرینان، ج۱، ص۲۱۲.