محمد بن عبدالجبار قمى: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{بخشی از یک کتاب}}
 
{{بخشی از یک کتاب}}
==مطلع==
+
==ولادت و نسبت==
  
شهر مقدس [[قم]] از آغاز پيدايش، در سال 83 هجرى قمرى<ref> معجم البلدان، يعقوب حموى، ج 4، ص 392؛ تتمة المنتهى، شيخ عباس قمى.</ref> يكى از خيزشگاه هاى مهم مردان بزرگى بود كه هميشه در ميدان دانش [[حديث]] و [[فقه]] خوش درخشيده اند. از اين حرم [[اهل  بيت]] علیهم‌السلام صدها دانشور توانا و [[محدث]] بزرگ بپا خاسته اند كه با سلاح برنده قلم و تأليف كتاب هاى گرانسنگ، آئين مقدس [[اسلام]] را يارى نموده اند. در اين نوشتار برآنيم تا با چهره تابناك يكى از روايتگران نامور [[شیعه|شيعى]] كه در آسمان قم طلوع كرد، آشنا شويم و راهش را در جهت زنده كردن معارف و آموزه هاى دينى، استمرار بخشيم.
+
تاریخ ولادت محمد بن عبدالجبار به درستی روشن نيست؛ ولى از آنجا كه وى از زمره خدمتگزاران [[امام حسن عسکری]] علیه‌السلام محسوب مى شده است و نيز استادانى همچون [[صفوان بن یحیی|صفوان بن يحيى]] (متوفى: 210 ق)<ref> رجال نجاشى، ص83.</ref> و [[حسن بن علی بن فضال|حسن بن على بن فضال]] (متوفى: 224 ق)<ref> همان، ص24.</ref> داشته؛ شايد بتوان حدس زد كه اين دانشور برجسته، در اواخر نيمه سده دوم هجرى قمرى، به دنیا آمده است. همه تراجم‌نويسان اتفاق نظر دارند كه او [[قم|قمى]] بوده و به اين شهر منسوب است.<ref name="zamiri">فهرست، شيخ طوسى، ص 147؛ رجال، شيخ طوسى، ص 407؛ خلاصه، ص 142؛ ريحانة الادب، ج 7، ص 2255؛ معجم الرجال، ج 16، ص 200؛ تنقيح المقال، ج 2، ص 135.</ref>
  
==نام و نسبت==
+
گاهى در روايات و يا سخنان بزرگان تراجم ديده مى شود كه محمد بن ابى‌الصهبان، را از گروه روايتگران [[شیعه|شيعى]] قرار داده اند. بايد بدانيم كه محمد بن ابى‌الصهبان، همان محمد بن عبدالجبار قمى است. پدر وى عبدالجبار، به «ابوالصهبان» هم معروف بوده است. بر اين اساس، در روايات گاهى محمد بن عبدالجبار مى بينيم و گاهى محمد بن ابى الصهبان؛ حال آن كه هر دو يك محدثند.<ref> رجال شيخ طوسى، ص 423؛ خلاصه، ص 142؛ امالى، مفيد، ص 51، چاپ جامعه مدرسين قم.</ref>
  
هنگامى كه اين نوباوه چشم به جهان گشود، پدرش عبدالجبار، نام او را محمد برگزيد. همه تراجم‌نويسان اتفاق نظر دارند كه او قمى بوده و به اين شهر منسوب است.<ref name="zamiri">فهرست، شيخ طوسى، ص 147؛ رجال، شيخ طوسى، ص 407؛ خلاصه، ص 142؛ ريحانة الادب، ج 7، ص 2255؛ معجم الرجال، ج 16، ص 200؛ تنقيح المقال، ج 2، ص 135.</ref>
+
به دليل وجود برخى قرائن، مى توان حدس زد كه او در اواسط سده سوم هجرى از اين جهان رحلت كرده است.  
 
 
بر ما روشن نيست كه اين ستاره پرفروغ حديث، در چه سالى پا به عرصه گيتى نهاده است؛ ولى از آنجا كه وى در عصر [[امام جواد]] علیه‌السلام و [[امام هادى]] علیه‌السلام مى زيست و همچنين از آنجا كه از زمره خدمتگزاران حضرت [[امام حسن عسکری]] علیه‌السلام محسوب مى شده است و نيز استادانى همچون [[صفوان بن یحیی|صفوان بن يحيى]] (متوفى: 210 ق)<ref> نجاشى، ص83.</ref> و [[حسن بن علی بن فضال|حسن بن على بن فضال]] (متوفى: 224 ق)<ref> همان، ص24.</ref> داشته؛ شايد بتوان حدس زد كه اين دانشور برجسته، در اواخر نيمه سده دوم هجرى قمرى، به شبستان زندگى خاندان خويش گام نهاد و روشنى بخش آن گرديد.
 
  
 
==از ياران امام علیه‌السلام==
 
==از ياران امام علیه‌السلام==
  
محمد بن عبدالجبار قمى، اين سعادت و افتخار را داشت كه در جرگه شاگردان سه تن از [[ائمه اطهار|امامان معصوم]] شيعى قرار گيرد و از درياى بیكران دانش مواجشان بهره مند شود و معارف ناب [[شیعه|شيعه]] را از سرچشمه زلال و پاك آن بنوشد و ميراثى مكتوب و ارزشمند را به تمام مسلمانان جهان، هديه نمايد. [[شيخ طوسى]] در يك جا او را از ياران حضرت جواد علیه‌السلام برمى شمرد و در جاى ديگر از صحابى امام هادى علیه‌السلام و امام حسن عسكرى علیه‌السلام.<ref> رجال، شيخ طوسى، ص 407 و 423 و 435؛ تنقيح المقال، ج 2، ص 135؛ معجم الرجال، ج 16، ص 200؛ جامع الروات، ج 2، ص 135؛ خلاصه، ص 142؛ معجم الثقات، ص 99.</ref>
+
محمد بن عبدالجبار قمى، اين سعادت و افتخار را داشت كه در جرگه شاگردان سه تن از [[ائمه اطهار|امامان معصوم]] شيعى قرار گيرد و از درياى بیكران دانش مواجشان بهره مند شود. [[شيخ طوسى]] در يك جا او را از ياران [[امام جواد]] علیه‌السلام برمى شمرد و در جاى ديگر از صحابى [[امام هادى]] علیه‌السلام و [[امام حسن عسكرى]] علیه‌السلام.<ref> رجال، شيخ طوسى، ص 407 و 423 و 435؛ تنقيح المقال، ج 2، ص 135؛ معجم الرجال، ج 16، ص 200؛ جامع الروات، ج 2، ص 135؛ خلاصه، ص 142؛ معجم الثقات، ص 99.</ref>
 
 
==خدمتگزار امام معصوم علیه‌السلام==
 
 
 
اين محدث بزرگوار، علاوه بر اين كه صحابى چندين امام معصوم علیه‌السلام است يكى از انسان هاى شايسته و امين بود و از خدمتگزاران امام عسكرى علیه‌السلام هم به شمار مى آيد. همان گونه كه مى دانيد حضرت امام عسكرى علیه‌السلام بيشتر عمر بابركت خويش را در شهر [[سامرا]]ى [[عراق]] سپرى كردند. فعاليت هاى آن امام از جهات گوناگون زير نظر مأموران جنايت پيشه حكومت [[عباسيان]] قرار داشت. هر كس را كه احساس مى كردند از علاقه مندان و معتقدان به [[امامت]] حضرت عسكرى علیه‌السلام است، مورد سخت ترين آزارها قرار مى دادند. در هنگامه اى چنين خطرناك و حساس، انسان بايد بسيار با [[تقوا]]، [[امانت‌داری|امانت دار]] و حافظ اسرار باشد تا بتواند در آن شرائط سخت، امام علیه‌السلام را همراهى كرده و كارهاى شخصى آن حضرت را انجام دهد. محمد بن عبدالجبار قمى در مقطعى از زندگى خويش خادم امام حسن عسكرى علیه‌السلام بود و ضمن پرسيدن نيازهاى دينى خود از آن امام بزرگوار مى پرسيد و امام هم پاسخ هاى لازم را به او ارائه مى فرمود.
 
 
 
[[علی بن عیسی اربلی|على بن عيسى اربلى]] مى گويد: «محمد بن عبدالجبار كان خادماً، يسئله عن مسائل كثيره؛ محمد بن عبدالجبار، خدمتگزار امام عسكرى علیه‌السلام بود. او از آن حضرت مسائل بسيارى را مى پرسيد».<ref> كشف الغمه، ج 2، ص 418، چاپ مسجد جامع تبريز.</ref>
 
  
==عصر محمد بن عبدالجبار قمى==
+
اين محدث بزرگوار، علاوه بر اين كه صحابى چندين امام [[معصوم]] است، يكى از انسان هاى شايسته و امين بود و از خدمتگزاران امام عسكرى علیه‌السلام هم به شمار مى آيد. [[علی بن عیسی اربلی|على بن عيسى اربلى]] مى گويد: «محمد بن عبدالجبار كان خادماً، يسئله عن مسائل كثيره؛ محمد بن عبدالجبار، خدمتگزار امام عسكرى علیه‌السلام بود. او از آن حضرت مسائل بسيارى را مى پرسيد».<ref> كشف الغمه، ج 2، ص 418، چاپ مسجد جامع تبريز.</ref>
  
ايشان در عصرى زندگى مى كرد كه حاكميت سياه و فاسد خلفاى بنى عباس، سايه سنگين خود را بر جامعه اسلامى افكنده بود. به ويژه شيعيان علوى با انواع آزار و شكنجه ها روبرو بودند؛ و سرنوشت محتوم جمعى از آنان شهادت بود. دوران زندگى اين محدث شيعى، با حكومت چند تن از خلفاى عباسى معاصر بود: [[مأمون]]، [[معتصم]]، [[متوکل|متوكل]] و غيره، كه هر كدام از آنان ستم هاى فراوانى را بر شيعيان روا داشتند. بدترين و پليدترين اين‌ها متوكل، دشمن سرسخت، عنود و هتاك حضرت [[اميرالمؤمنين]] علیه‌السلام و فرزندان گرامى اش بود. او بارها قبر مقدس [[امام حسين]] علیه‌السلام را با خاك يكسان كرد و دست و پاى شيعيان را كه به [[زيارت]] آن مرقد مطهر مى رفتند، قطع نمود؛ به عنوان نمونه، فردى چون [[ابن سكيت اهوازى|ابن سكيت]] را كه از جرگه روايتگران شيعى و دانشمندى توانا بود و عشق و محبت اميرالمؤمنين علیه‌السلام و امامان شيعى در ژرفناى وجودش موج مى زد، وحشيانه به شهادت رسانيد.
+
محمد بن عبدالجبار قمى در عصرى زندگى مى كرد كه حاكميت سياه و فاسد خلفاى [[بنى عباس]]، سايه سنگين خود را بر جامعه اسلامى افكنده بود. به ويژه [[شيعيان]] علوى با انواع آزار و شكنجه ها روبرو بودند؛ و سرنوشت محتوم جمعى از آنان شهادت بود. دوران زندگى اين محدث شيعى، با حكومت چند تن از خلفاى عباسى معاصر بود: [[مأمون]]، [[معتصم]]، [[متوکل|متوكل]] و غيره، كه هر كدام از آنان ستم هاى فراوانى را بر شيعيان روا داشتند. براى شيعه آن چنان موقعيت تلخ و خطرناك بود كه حتى وكيلان امامان علیه‌السلام نمى توانستند خويش را بدين عنوان به مردم معرفى نمايند. آرى، محمد بن عبدالجبار در اين روزگار تاريك و آزاردهنده، از خادمان حضرت عسكرى علیه‌السلام و روايتگران معروف به حساب مى آمد و اين نيست مگر برهانى بر بزرگى و اعتقاد راسخ او به خاندان پاك [[پیامبر اسلام|پيامبر اكرم]] صلی الله علیه و آله.<ref> غيبة شيخ طوسى، ص 214، چاپ كتابخانه نينوا؛ سيرة الائمة الاثنى عشر، هاشم معروف الحسنى، ج 2، ص 514؛ حيوة الحيوان، دميرى، ج 1، ص 119؛ الكنى والالقاب، ج 1، ص 303، انتشارات بيدار قم.</ref>
 
 
براى شيعه آن چنان موقعيت تلخ و خطرناك بود كه حتى وكيلان امامان علیه‌السلام نمى توانستند خويش را بدين عنوان به مردم معرفى نمايند. مثلاً يكى از آنان با لقب سمّان (روغن فروش) به خانه امام عسكرى علیه‌السلام رفت و آمد مى كرد و اموال و وجوهات را به آن حضرت مى رسانيد.
 
 
 
آرى، محمد بن عبدالجبار در اين روزگار تاريك و آزاردهنده، از خادمان حضرت عسكرى علیه‌السلام و روايتگران معروف به حساب مى آمد و اين نيست مگر برهانى بر بزرگى و اعتقاد راسخ او به خاندان پاك [[پیامبر اسلام|پيامبر اكرم]] صلی الله علیه و آله.<ref> غيبة شيخ طوسى، ص 214، چاپ كتابخانه نينوا؛ سيرة الائمة الاثنى عشر، هاشم معروف الحسنى، ج 2، ص 514؛ حيوة الحيوان، دميرى، ج 1، ص 119؛ الكنى والالقاب، ج 1، ص 303، انتشارات بيدار قم.</ref>
 
  
 
==از منظر بزرگان==
 
==از منظر بزرگان==
سطر ۳۴: سطر ۲۲:
 
[[شيخ طوسى]] مى گويد: «محمد بن عبدالجبار قمى روايتگرى نامدار و موثق است».<ref> رجال، شيخ طوسى، ص 423 و 435.</ref>
 
[[شيخ طوسى]] مى گويد: «محمد بن عبدالجبار قمى روايتگرى نامدار و موثق است».<ref> رجال، شيخ طوسى، ص 423 و 435.</ref>
  
[[علامه حلى]] هم مى فرمايد: «محمد بن عبدالجبار از ياران [[امام هادى]] علیه‌السلام بوده و محدثى مورد اطمينان است».<ref> خلاصه، علامه، ص 142.</ref>
+
[[علامه حلى]] هم مى گويد: «محمد بن عبدالجبار از ياران [[امام هادى]] علیه‌السلام بوده و محدثى مورد اطمينان است».<ref> خلاصه، علامه، ص 142.</ref>
  
ساير تراجم نويسان همچون محقق اردبيلى، [[وحید بهبهانی|وحيد بهبهانى]] و [[شيخ عبدالله مامقانی|عبدالله ممقانى]] نيز از او تجليل كرده اند. [[آیت الله سید ابوالقاسم خویی|آيت الله خوئى]] هم در ميراث مكتوب و گرانسنگ خويش آورده است: «شماره رواياتى كه اين محدث ارزشمند از امامان شيعه نقل كرده و باب هاى مختلف حديثى را دربر مى گيرد، به 900 روايت مى رسد».<ref> معجم الرجال، ج 16، ص 200؛ تنقيح المقال، ج 2، ص 135؛ جامع الروات، ج 3، ص 135.</ref>
+
ساير تراجم نويسان همچون محقق اردبيلى، [[وحید بهبهانی|وحيد بهبهانى]] و [[شيخ عبدالله مامقانی|عبدالله ممقانى]] نيز از او تجليل كرده اند.  
 
 
==خاندان==
 
 
 
از خاندان اين محدث نامور، اطلاع دقيقى در دست نيست ولى مناسب است در اين جا به نكته اى اشاره شود. گاهى در روايات و يا سخنان بزرگان تراجم ديده مى شود كه محمد بن ابى‌الصهبان، را از گروه روايتگران شيعى قرار داده اند. ممكن است عده اى از پژوهشگران در ماهيت وى دچار اشتباه شوند؛ ولى بايد بدانيم كه محمد بن ابى‌الصهبان، همان محمد بن عبدالجبار قمى است. پدر وى عبدالجبار، به «ابوالصهبان» هم معروف بوده است. بر اين اساس، در روايات گاهى محمد بن عبدالجبار مى بينيم و گاهى محمد بن ابى الصهبان؛ حال آن كه هر دو يك محدثند.<ref> رجال شيخ طوسى، ص 423؛ خلاصه، ص 142؛ امالى، مفيد، ص 51، چاپ جامعه مدرسين قم.</ref>
 
  
 
==استادان==
 
==استادان==
  
از بنيادى ترين پايه هاى رشد و پيشرفت هر پژوهشگرى در حوزه معارف و انديشه، داشتن استادان برجسته است. محمد بن عبدالجبار يكى از همين افراد است كه نزد گروهى از معروف ترين و شاخص ترين محدثان شيعه، به فراگيرى دانش و روايات [[اهل البیت|اهل بيت]] پيغمبر صلی الله علیه و آله پرداخت و خود به دنبال تلاش و عشق به گردآورى اخبار پرداخت و به يكى از چهره هاى سرشناس و پايه‌گذاران نشر [[حديث]] تبديل شد. اكنون به ذكر چند تن از اساتيد وى مى پردازيم:
+
محمد بن عبدالجبار نزد گروهى از معروف ترين و شاخص ترين [[محدثان]] [[شيعه]]، به فراگيرى دانش و گردآورى اخبار روايات [[اهل البیت|اهل بيت]] علیهم السلام پرداخت و به يكى از چهره هاى سرشناس و پايه‌گذاران نشر [[حديث]] تبديل شد. اكنون به ذكر چند تن از اساتيد وى مى پردازيم:
  
#صفوان بن يحيى؛ كه روايات محمد بن عبدالجبار بيشتر از همين دانشور تواناست. به گفته آيت الله خوئى وى 309 حديث از صفوان نقل مى كند.<ref> معجم الرجال، ج 16، ص 202؛ توحيد، صدوق، ص 98.</ref> صفوان از پرآوازه ترين و بافضيلت ترين دانشمندان شيعه است و سهم بزرگى در نشر دانش حديث دارد. شيخ طوسى مى فرمايد: «وى نزد اصحاب حديث از موثق ترين و عابدترين اهل زمان خود بود».<ref> فهرست، ص 83: «اوثق اهل زمانه عند اصحاب الحديث و اعبدهم».</ref> نجاشى آورده است: «او از [[امام رضا]] علیه‌السلام روايت مى كرد و نزد آن حضرت منزلت عظيمى داشت. زمانى وكيل حضرت امام رضا علیه‌السلام و [[امام جواد علیه السلام|امام جواد]] علیه‌السلام بود. او در ميدان [[عبادت]] و پرهيزكارى جايگاه بلندى داشت».<ref> نجاشى، ص 39.</ref> جان او در سال 210 در اوائل سده سوم هجرى قمرى به سوى معبودش پركشيد.<ref> همان، ص 40.</ref>
+
*[[صفوان بن یحیی|صفوان بن يحيى]] (م، 210)؛ صفوان از پرآوازه ترين و بافضيلت ترين دانشمندان شيعه است كه روايات محمد بن عبدالجبار بيشتر از همين دانشور تواناست. به گفته [[سید ابوالقاسم خویی|آيت الله خوئى]] وى 309 حديث از صفوان نقل مى كند.<ref> معجم الرجال، ج 16، ص 202؛ توحيد، صدوق، ص 98.</ref>  
#[[محمد بن اسماعيل بن بزيع]]؛<ref> معجم الرجال، ج 16، ص 202.</ref> او هم از روايتگران معروف شيعه است. وى محدثى صاحب نام و موثق بوده و از ياران [[امام كاظم]] علیه‌السلام، امام رضا علیه‌السلام و امام جواد علیه‌السلام مى باشد. ايشان ضمن آن كه يكى از مخلص ترين و وفادارترين اصحاب امامان بود، در برهه اى از زندگى خويش وزير يكى از خلفاى عباسى شد. روزى حضرت امام رضا علیه‌السلام به گروهى از شيعيان فرمودند: «دوست داشتم در ميان شما، افرادى همانند محمد بن اسماعيل بن بزيع پيدا مى شد».<ref>نجاشى، ص 233 و 234؛ رجال، ص 386؛ فهرست، ص 139.</ref>
+
*[[محمد بن اسماعيل بن بزيع]]؛<ref> معجم الرجال، ج 16، ص 202.</ref> او از روايتگران معروف شيعه و از ياران [[امام كاظم]]، [[امام رضا]] و [[امام جواد]] علیهم السلام است.  
#حسن بن على بن فضال؛<ref> معجم الرجال، ج 16، ص 202؛ بحارالانوار، ج 2، ص 236، حديث 24.</ref> اين محدث و فقيه شيعه از كارآمدترين، عابدترين و موثق ترين چهره هاى حديثى است و نام او در كنار روايات اهل بيت علیه‌السلام چونان ستاره اى در آغوش آسمان مى درخشد. شيخ طوسى مى فرمايد: «او از راويان امام رضا علیه‌السلام بود و ارتباط ويژه اى با آن حضرت داشت. محدثى بود بلندمرتبه، زاهد، با تقوى و موثق كه در سال 224 مرغ جانش به ملكوت اعلى پيوست».<ref> نجاشى، ص 8؛ فهرست، ص 47.</ref>
+
*[[حسن بن علی بن فضال|حسن بن على بن فضال]] (م، 224)؛<ref> معجم الرجال، ج 16، ص 202؛ بحارالانوار، ج 2، ص 236، حديث 24.</ref> اين محدث و فقيه از كارآمدترين، عابدترين و موثق ترين چهره هاى حديثى شيعه است.  
#[[محمد بن ابی عمیر|محمد بن ابى عمير]]؛<ref> بحارالانوار، ج 2، ص 241، حديث 34.</ref> وى در قلمرو نشر احاديث [[ائمه اطهار]]‌ علیهم‌السلام و ايستادگى در برابر حكومت جبار زمان خويش، قهرمانى سترگ است كه نامش بر تارك تاريخ حماسه سازان شيعى، مى درخشد. شخصيت او آن چنان در اوج بوده است كه دوست و دشمن از او ستايش كرده اند. شيخ طوسى آورده است: «ابن ابى عمير هم نزد شيعه و هم اهل سنت از موثق ترين، عابدترين و باورع ترين چهره هاى روايتى است. او سه تن از امامان علیه‌السلام را درك كرد: حضرت موسى بن جعفر علیه‌السلام، امام رضا علیه‌السلام و امام جواد علیه‌السلام. با اين كه بخشى از كتاب هاى او از بين رفته، ولى تاكنون 94 كتاب از او باقى مانده است».<ref> فهرست، شيخ طوسى، ص 142: «كان من اوثق الناس عند الخاصه و العامه و انسكهم نسكاً و اورعهم و اعبدهم».</ref> [[احمد بن علی نجاشی|نجاشى]] مى گويد: «او نزد شيعيان و سنيان منزلت رفيعى داشت. جاحظ كه از دانشمندان مشهور [[اهل سنت]] است، در كتاب هاى خويش از او به عنوان چهره برجسته شيعه ياد كرده و او را مى ستايد».<ref> نجاشى، ص 229.</ref>
+
*[[محمد بن ابی عمیر|محمد بن ابى عمير]]؛ شيخ طوسى می گوید: «ابن ابى عمير هم نزد شيعه و هم اهل سنت از موثق ترين، عابدترين و باورع ترين چهره هاى روايتى است...<ref> فهرست، شيخ طوسى، ص 142: «كان من اوثق الناس عند الخاصه و العامه و انسكهم نسكاً و اورعهم و اعبدهم».</ref>  
#[[علی بن مهزیار اهوازی|على بن مهزيار اهوازى]]؛<ref> وسائل الشيعه، ج 3، ص 258، باب 7، حديث 3.</ref> از بزرگان محدثين است. به گفته شيخ طوسى: «او انسانى است بلندمرتبه، با روايات زياد و موثق».<ref> فهرست، ص 85.</ref>
+
*[[علی بن مهزیار اهوازی|على بن مهزيار اهوازى]]؛ از بزرگان محدثين است. به گفته شيخ طوسى: «او انسانى است بلندمرتبه، با روايات زياد و موثق».<ref> فهرست، ص 85.</ref>
#[[محمد بن خالد برقی|محمد بن خالد برقى]]؛<ref> بحارالانوار، ج 2، ص 215.</ref> از ياران امام موسى بن جعفر علیه‌السلام كه چهره اى موثق و نام‌آور است.<ref> رجال، شيخ طوسى، ص 386؛ خلاصه، علامه، ص 139.</ref>
+
*[[محمد بن خالد برقی|محمد بن خالد برقى]]؛ از ياران امام موسى بن جعفر علیه‌السلام كه چهره اى موثق و نام‌آور است.<ref> رجال، شيخ طوسى، ص 386؛ خلاصه، علامه، ص 139.</ref>
#عبدالله بن حجال؛<ref> بحارالانوار، ج 2، ص 215.</ref> روايتگر توانا و پرآوازه شيعى<ref> نجاشى، ص 157؛ رجال، ص 381؛ خلاصه، ص 157.</ref> كه در [[احاديث]] بيشتر به «حجال» شهره است.
+
*عبدالله بن حجال؛ روايتگر توانا و پرآوازه شيعى<ref> نجاشى، ص 157؛ رجال، ص 381؛ خلاصه، ص 157.</ref> كه در [[احاديث]] بيشتر به «حجال» شهره است.
  
 
==شاگردان==
 
==شاگردان==
  
محمد بن عبدالجبار براى سيراب كردن جان تشنه اش از مشرب حديث اهل  بيت علیهم‌السلام، به گردآورى و حفظ احاديث مى پرداخت. وى با استفاده از محضر استادان پرمايه اش، در نهايت اندوخته هاى خويش را به جمعى از دلباختگان خاندان عصمت - كه پروانه وار گردآگرد شمع وجود او حلقه زده بودند - آموزش مى داد. اكنون به ذكر شمارى از مشاهير ايشان بسنده مى كنيم:
+
محمد بن عبدالجبار با استفاده از محضر استادان پرمايه اش، در نهايت اندوخته هاى خويش را به جمعى از دلباختگان خاندان عصمت آموزش مى داد. اكنون به ذكر شمارى از مشاهير ايشان بسنده مى كنيم:
  
#[[احمد ابن ادریس|احمد بن ادريس قمى]]؛<ref> توحيد، صدوق، ص 98 و 146؛ بحارالانوار، ج 1، ص 116.</ref> وى به حق از تواناترين و نامدارترين محدثان شيعه است. او كه يكى از استادان [[شیخ کلینی|محمد بن يعقوب كلينى]] است، بيشتر روايات خود را از محمد بن عبدالجبار قمى روايت مى كند. اين نكته در كتاب هاى حديثى كاملاً آشكار است.<ref> فهرست، شيخ، ص 26؛ نجاشى، ص 67.</ref>
+
*[[احمد ابن ادریس|احمد بن ادريس قمى]]؛<ref> توحيد، صدوق، ص 98 و 146؛ بحارالانوار، ج 1، ص 116.</ref> وى از تواناترين و نامدارترين محدثان شيعه و يكى از استادان [[شیخ کلینی|محمد بن يعقوب كلينى]] است. او بيشتر روايات خود را از محمد بن عبدالجبار قمى روايت مى كند. اين نكته در كتاب هاى حديثى كاملاً آشكار است.<ref> فهرست، شيخ، ص 26؛ نجاشى، ص 67.</ref>
#[[محمد بن حسن فروخ صفار|محمد بن حسن صفار قمى]]؛<ref> بحارالانوار، ج 2، ص 241 و 196.</ref> ايشان از سلسله برجسته محدثان شيعى به شمار مى آيد و كتاب [[بصائرالدرجات]] از تأليفات معروف اين مرد بزرگ است. عمر وى در سال 290 ق، به پايان رسيد و او را در شهر مقدس [[قم]] به خاك سپردند.<ref> نجاشى، ص 157.</ref>
+
*[[محمد بن حسن فروخ صفار|محمد بن حسن صفار قمى]] (م، 290 ق)؛<ref> بحارالانوار، ج 2، ص 241 و 196.</ref> ايشان از محدثان برجسته شيعى و صاحب كتاب [[بصائرالدرجات]] است.  
#[[عبدالله بن جعفر حمیری|عبدالله بن جعفر حميرى]]؛<ref> بحارالانوار، ج 2، ص 46.</ref> از ياران حضرت عسكرى علیه‌السلام بود كه با [[امام زمان]] علیه‌السلام هم ارتباط ويژه اى داشت. او را به عنوان «شيخِ» دانشمندان قمى، نام مى برند. كتاب معروفش «[[قرب الاسناد]]» از مدارك مورد اعتبار «[[فقه]] شيعه» است.<ref> نجاشى، ص 152؛ فهرست، ص 102.</ref>
+
*[[عبدالله بن جعفر حمیری|عبدالله بن جعفر حميرى]]؛<ref> بحارالانوار، ج 2، ص 46.</ref> از ياران [[امام حسن عسکری علیه السلام|امام عسكرى]] علیه‌السلام بود كه با [[امام زمان]] علیه‌السلام هم ارتباط ويژه اى داشت. او را به عنوان «شيخِ» دانشمندان قمى، نام مى برند. كتاب معروفش «[[قرب الاسناد (کتاب)|قرب الاسناد]]» از مدارك مورد اعتبار [[فقه]] شيعه است.<ref> نجاشى، ص 152؛ فهرست، ص 102.</ref>
#[[احمد بن محمد بن عیسی اشعری|احمد بن محمد بن عيسى اشعرى قمى]]؛<ref> امالى، مفيد، مجلس 35، حديث 9، ص 299.</ref> اين شخصيت به يقين از عالمان و فقهاى زبده شيعه محسوب مى شود. وى علاوه بر اين كه در حوزه حديث، برجستگى ويژه اى داشت، در ميدان سياست و مديريت، شايستگى هاى خوبى از خويش نشان داد.<ref> نجاشى، ص 60.</ref>
+
*[[احمد بن محمد بن عیسی اشعری|احمد بن محمد بن عيسى اشعرى قمى]]؛<ref> امالى، مفيد، مجلس 35، حديث 9، ص 299.</ref> وى علاوه بر اين كه در حوزه حديث، برجستگى ويژه اى داشت، در ميدان سياست و مديريت، شايستگى هاى خوبى از خويش نشان داد.<ref> نجاشى، ص 60.</ref>
#[[محمد بن يحيى عطار قمى|محمد بن يحيى قمى]]؛<ref> امالى، مفيد، ص 51، مجلس ششم، حديث 11.</ref> او كه از استادان بلندمرتبه شيخ كلينى است، نزد محمد بن عبدالجبار، سِمَت شاگردى را دارد. اين محدث قمى از چهره هاى شاخص مقبولى است كه نام او در سراسر كتاب گرانسنگ كافى همانند ستاره اى پرفروغ مى درخشد.<ref> نجاشى، ص 250؛ خلاصه، ص 157.</ref>
+
*[[محمد بن يحيى عطار قمى|محمد بن يحيى عطار قمى]]؛<ref> امالى، مفيد، ص 51، مجلس ششم، حديث 11.</ref> او كه از استادان بلندمرتبه شيخ كلينى است، نزد محمد بن عبدالجبار، سِمَت شاگردى را دارد.<ref> نجاشى، ص 250؛ خلاصه، ص 157.</ref>
  
==برگى زرين از روايات==
+
==نمونه‌ای از روايات==
 +
[[آیت الله سید ابوالقاسم خویی|آيت الله خوئى]] در ميراث مكتوب و گرانسنگ خويش آورده است: «شماره رواياتى كه اين محدث ارزشمند از [[ائمه اطهار|امامان]] شيعه نقل كرده و باب هاى مختلف حديثى را دربر مى گيرد، به 900 روايت مى رسد».<ref> معجم الرجال، ج 16، ص 200؛ تنقيح المقال، ج 2، ص 135؛ جامع الروات، ج 3، ص 135.</ref>
  
 
'''<I>نماز با لباس ابريشمى:</I>'''
 
'''<I>نماز با لباس ابريشمى:</I>'''
  
او مى گويد: به [[امام حسن عسکری]]‌ علیه‌السلام نامه اى نوشتم و از آن حضرت پرسيدم: «آيا با كلاهى از ابريشم خالص، يا ديباى بافته شده مى توان نماز خواند؟» حضرت علیه‌السلام در پاسخ نوشتند: «نماز خواندن با ابريشم خالص جايز نيست».<ref> وسائل الشيعه، ج 3، ص 267، باب 11، حديث 2: «قال: كتبت الى ابى محمد علیه‌السلام اسأله هل يصلى فى قلنسوه حرير محض، او قلنسوه ديباج فكتب عليه‌السلام لاتحل الصلوة فى حرير محض».</ref>
+
محمد بن عبدالجبار مى گويد: «كتبت الى ابى محمد علیه‌السلام اسأله هل يصلى فى قلنسوه حرير محض، او قلنسوه ديباج؟ فكتب عليه‌السلام لاتحل الصلوة فى حرير محض». به [[امام حسن عسکری]]‌ علیه‌السلام نامه اى نوشتم و از آن حضرت پرسيدم: «آيا با كلاهى از ابريشم خالص، يا ديباى بافته شده مى توان [[نماز]] خواند؟» حضرت علیه‌السلام در پاسخ نوشتند: «نماز خواندن با ابريشم خالص جايز نيست».<ref> وسائل الشيعه، ج 3، ص 267، باب 11، حديث 2.</ref>
  
 
'''<I>ماهيت عقل:</I>'''
 
'''<I>ماهيت عقل:</I>'''
  
وى با واسطه از [[امام صادق]] علیه‌السلام روايت مى كند: يكى از ياران امام علیه‌السلام از ايشان پرسيد: «عقل چيست؟» امام فرمودند: «عقل آن گوهر گرانبهائى است كه به وسيله آن خداوند را [[عبادت]] مى كنند و [[بهشت]] را به دست مى آورند» گفتم: «پس آنچه [[معاویه|معاويه]] داشت چه بود؟» فرمودند: «آن مكر و شيطنت بود؛ شبه عقل بود نه عقل».<ref> بحارالانوار، ج 1، ص 116، حديث 8: «قلت فالذى فى معاويه؟ قال تلك النكراء و تلك الشيطنته و هى شبيهة بالعقل و ليست بالعقل».</ref>
+
وى با واسطه از [[امام صادق]] علیه‌السلام روايت مى كند: يكى از ياران امام علیه‌السلام از ايشان پرسيد: «[[عقل]] چيست؟» امام فرمودند: «عقل آن گوهر گرانبهائى است كه به وسيله آن خداوند را [[عبادت]] مى كنند و [[بهشت]] را به دست مى آورند». گفتم: «پس آنچه [[معاویه|معاويه]] داشت چه بود؟» فرمودند: «قال تلك النكراء و تلك الشيطنته و هى شبيهة بالعقل و ليست بالعقل». آن [[مکر|مكر]] و شيطنت بود؛ شبه عقل بود نه عقل».<ref> بحارالانوار، ج 1، ص 116، حديث 8.</ref>
  
 
'''<I>سخن معصوم، سخن جبرئيل است:</I>'''
 
'''<I>سخن معصوم، سخن جبرئيل است:</I>'''
  
با واسطه از عمر بن يزيد حديث مى كند كه گفت: من به حضرت صادق علیه‌السلام عرض كردم: «در ميان اصحاب ما گاهى اختلاف رأى به وجود مى آيد و هر كسى چيزى مى گويد، من به آن‌ها مى گويم سخن من، سخن جعفر بن محمد علیه‌السلام است» امام فرمودند: «بله و آنچه را هم كه من در مسائل گوناگون مى گويم، از خود نمى گويم؛ بلكه ريشه و اساس اين دستورات از [[جبرئیل|جبرئيل]] است».<ref> بحارالانوار، ج 2، ص 241، ح 34.</ref>
+
با واسطه از عمر بن يزيد حديث مى كند كه گفت: من به حضرت صادق علیه‌السلام عرض كردم: «در ميان اصحاب ما گاهى اختلاف رأى به وجود مى آيد و هر كسى چيزى مى گويد، من به آن‌ها مى گويم سخن من، سخن [[امام صادق علیه السلام|جعفر بن محمد]] علیه‌السلام است». امام فرمودند: «بله و آنچه را هم كه من در مسائل گوناگون مى گويم، از خود نمى گويم؛ بلكه ريشه و اساس اين دستورات از [[جبرئیل|جبرئيل]] است».<ref> بحارالانوار، ج 2، ص 241، ح 34.</ref>
  
 
'''<I>ترك گناه:</I>'''
 
'''<I>ترك گناه:</I>'''
  
با واسطه از امام صادق علیه‌السلام روايت مى كند كه حضرت فرمودند: «خوشا به حال آن كس كه از لذت هاى زودگذر و فريبنده دنيا دورى كند و براى ترس از عذاب [[جهنم]] و روز حساب، دامن به گناه نيالايد».<ref> امالى مفيد، ص 51، مجلس 6، ح11.</ref>
+
با واسطه از امام صادق علیه‌السلام روايت مى كند كه حضرت فرمود: «خوشا به حال آن كس كه از لذت هاى زودگذر و فريبنده دنيا دورى كند و براى ترس از عذاب [[جهنم]] و روز حساب، دامن به [[گناه]] نيالايد».<ref> امالى مفيد، ص 51، مجلس 6، ح11.</ref>
  
'''<I>مظلوميت و غربت حضرت فاطمه سلام الله علیها:</I>'''
+
'''<I>مظلوميت حضرت فاطمه علیهاالسلام:</I>'''
  
با واسطه از [[امام حسين]] علیه‌السلام روايت مى كند كه فرمودند: «[[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|حضرت فاطمه زهرا]] سلام الله علیها در واپسين لحظات عمر كه بيمار بودند، به [[امام على]] علیه‌السلام وصيت كردند: «امور مربوط به من را از اين مردم نهان كن و بيمارى مرا به هيچ كس اطلاع مده». حضرت اميرالمؤمنين علیه‌السلام هم وصيت حضرت فاطمه سلام الله علیها را پذيرفته و خود مراقبت از حضرت زهرا سلام الله علیها را به عهده گرفتند و [[اسماء دختر عمیس|اسماء]] هم ايشان را يارى و كمك مى كرد. وقتى رحلت جانسوز حضرت فاطمه سلام الله علیها نزديك شد، باز به على علیه‌السلام وصيت فرمود: «آنچه مربوط به من است، خودت انجام بده؛ مرا به دست خود [[غسل]] و كفن كن و قبرم را پنهان دار». حضرت على علیه‌السلام بعد از رحلت فاطمه زهرا سلام الله علیها خودش با انجام تمام وصيت آن حضرت، او را غسل داد، كفن كرد و قبرش را نهان كرد. هنگامى كه پيكر فاطمه سلام الله علیها را در قبر مى نهاد و خاك ها را به روى بدن حضرت مى ريخت، غم و اندوه فراوانى على علیه‌السلام را در بر گرفت. سرشك از گونه هايش مى تراويد. روى خود را به سوى قبر [[پیامبر اسلام|پيامبر اكرم]] صلی الله علیه و آله كرد و سخنان سوزناكى را كه حكايتگر رنج ها و دردهايش بود، با پيامبر در ميان گذاشت».<ref> همان، ص 281، مجلس 33، ح7.</ref>
+
با واسطه از [[امام حسين]] علیه‌السلام روايت مى كند كه فرمود: «[[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|حضرت فاطمه زهرا]] سلام الله علیها در واپسين لحظات عمر كه بيمار بودند، به [[امام على]] علیه‌السلام وصيت كردند: «امور مربوط به من را از اين مردم نهان كن و بيمارى مرا به هيچ كس اطلاع مده». حضرت اميرالمؤمنين هم وصيت حضرت فاطمه را پذيرفته و خود مراقبت از حضرت زهرا را به عهده گرفتند و [[اسماء دختر عمیس|اسماء]] هم ايشان را يارى و كمك مى كرد. وقتى رحلت جانسوز حضرت فاطمه نزديك شد، باز به امام على وصيت فرمود: «آنچه مربوط به من است، خودت انجام بده؛ مرا به دست خود [[غسل]] و [[كفن]] كن و قبرم را پنهان دار». حضرت على بعد از رحلت فاطمه زهرا خودش با انجام تمام وصيت آن حضرت، او را غسل داد، كفن كرد و قبرش را نهان كرد. هنگامى كه پيكر فاطمه را در [[قبر]] مى نهاد و خاك ها را به روى بدن حضرت مى ريخت، غم و اندوه فراوانى او را در بر گرفت و سرشك از گونه هايش مى تراويد. پس روى خود را به سوى قبر [[پیامبر اسلام|پيامبر اكرم]] صلی الله علیه و آله كرد و سخنان سوزناكى را كه حكايتگر رنج ها و دردهايش بود، با پيامبر در ميان گذاشت».<ref> همان، ص 281، مجلس 33، ح7.</ref>
  
 
'''نرمش و مدارا با مردم:'''
 
'''نرمش و مدارا با مردم:'''
  
با واسطه از رسول اكرم صلی الله علیه و آله روايت مى كند كه آن حضرت فرمودند: «آن چنان كه من از طرف خدا دستور دارم [[واجب|واجبات]] و فرائض را انجام دهم، همان گونه دستور دارم با مردم [[مدارا]] كنم».<ref> بحارالانوار، ج 18، ص 213، ح 42: «امرت بمداراه الناس كما امرت باداء الواجبات».</ref>
+
با واسطه از رسول اكرم صلی الله علیه و آله روايت مى كند كه آن حضرت فرمودند: «آن چنان كه من از طرف خدا دستور دارم [[واجب|واجبات]] و فرائض را انجام دهم، همان گونه دستور دارم با مردم [[مدارا]] كنم».<ref> بحارالانوار، ج 18، ص 213، ح 42: «امرت بمداراه الناس كما امرت باداء الواجبات».</ref>
  
 
'''منزل كوچك:'''
 
'''منزل كوچك:'''
  
 
با واسطه از [[امام باقر]] علیه‌السلام روايت مى كند كه حضرتش فرمودند: «يكى از سختى هاى زندگى، داشتن خانه كوچك و تنگ است».<ref> وسائل الشيعه، ج 3، ص 559: «من شقاء العيش ضيق المنزل».</ref>
 
با واسطه از [[امام باقر]] علیه‌السلام روايت مى كند كه حضرتش فرمودند: «يكى از سختى هاى زندگى، داشتن خانه كوچك و تنگ است».<ref> وسائل الشيعه، ج 3، ص 559: «من شقاء العيش ضيق المنزل».</ref>
 
==غروب ستاره==
 
 
محمد بن عبدالجبار قمى، بعد از عمرى تلاش در راه حفظ اخبار و روايات اهل بيت علیهم‌السلام و نشر و گسترش آن‌ها، چشم از اين جهان فروبست و كبوتر جانش به سوى عالم ملكوت پركشيد. اين كه او در چه سالى و در كدامين سرزمين از اين دنيا رخت بربست، مشخص نيست. فقط به دليل وجود برخى قرائن، مى توان حدس زد كه او در اواسط سده سوم هجرى از اين جهان رحلت كرده است. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
<references />
 
<references />
  
==منبع==
+
==منابع==
ابوالحسن ربانى صالح‌آبادى، "محمد بن عبدالجبار قمى؛ آواى حق" از [[ستارگان حرم]]، جلد7.
+
 
 +
* "محمد بن عبدالجبار قمى؛ آواى حق"، ابوالحسن ربانى صالح‌آبادى، [[ستارگان حرم]]، جلد7.
  
 
[[رده:علمای قرن دوم]]
 
[[رده:علمای قرن دوم]]

نسخهٔ ‏۲۹ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۰۶:۱۸

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

ولادت و نسبت

تاریخ ولادت محمد بن عبدالجبار به درستی روشن نيست؛ ولى از آنجا كه وى از زمره خدمتگزاران امام حسن عسکری علیه‌السلام محسوب مى شده است و نيز استادانى همچون صفوان بن يحيى (متوفى: 210 ق)[۱] و حسن بن على بن فضال (متوفى: 224 ق)[۲] داشته؛ شايد بتوان حدس زد كه اين دانشور برجسته، در اواخر نيمه سده دوم هجرى قمرى، به دنیا آمده است. همه تراجم‌نويسان اتفاق نظر دارند كه او قمى بوده و به اين شهر منسوب است.[۳]

گاهى در روايات و يا سخنان بزرگان تراجم ديده مى شود كه محمد بن ابى‌الصهبان، را از گروه روايتگران شيعى قرار داده اند. بايد بدانيم كه محمد بن ابى‌الصهبان، همان محمد بن عبدالجبار قمى است. پدر وى عبدالجبار، به «ابوالصهبان» هم معروف بوده است. بر اين اساس، در روايات گاهى محمد بن عبدالجبار مى بينيم و گاهى محمد بن ابى الصهبان؛ حال آن كه هر دو يك محدثند.[۴]

به دليل وجود برخى قرائن، مى توان حدس زد كه او در اواسط سده سوم هجرى از اين جهان رحلت كرده است.

از ياران امام علیه‌السلام

محمد بن عبدالجبار قمى، اين سعادت و افتخار را داشت كه در جرگه شاگردان سه تن از امامان معصوم شيعى قرار گيرد و از درياى بیكران دانش مواجشان بهره مند شود. شيخ طوسى در يك جا او را از ياران امام جواد علیه‌السلام برمى شمرد و در جاى ديگر از صحابى امام هادى علیه‌السلام و امام حسن عسكرى علیه‌السلام.[۵]

اين محدث بزرگوار، علاوه بر اين كه صحابى چندين امام معصوم است، يكى از انسان هاى شايسته و امين بود و از خدمتگزاران امام عسكرى علیه‌السلام هم به شمار مى آيد. على بن عيسى اربلى مى گويد: «محمد بن عبدالجبار كان خادماً، يسئله عن مسائل كثيره؛ محمد بن عبدالجبار، خدمتگزار امام عسكرى علیه‌السلام بود. او از آن حضرت مسائل بسيارى را مى پرسيد».[۶]

محمد بن عبدالجبار قمى در عصرى زندگى مى كرد كه حاكميت سياه و فاسد خلفاى بنى عباس، سايه سنگين خود را بر جامعه اسلامى افكنده بود. به ويژه شيعيان علوى با انواع آزار و شكنجه ها روبرو بودند؛ و سرنوشت محتوم جمعى از آنان شهادت بود. دوران زندگى اين محدث شيعى، با حكومت چند تن از خلفاى عباسى معاصر بود: مأمون، معتصم، متوكل و غيره، كه هر كدام از آنان ستم هاى فراوانى را بر شيعيان روا داشتند. براى شيعه آن چنان موقعيت تلخ و خطرناك بود كه حتى وكيلان امامان علیه‌السلام نمى توانستند خويش را بدين عنوان به مردم معرفى نمايند. آرى، محمد بن عبدالجبار در اين روزگار تاريك و آزاردهنده، از خادمان حضرت عسكرى علیه‌السلام و روايتگران معروف به حساب مى آمد و اين نيست مگر برهانى بر بزرگى و اعتقاد راسخ او به خاندان پاك پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله.[۷]

از منظر بزرگان

محمدبن عبدالجبار در پرتو خصلت هاى نيك خود و از آن جا كه از درياى دانش امامان معصوم شيعه، فيض و بهره فراوانى برده، ستايش تراجم‌نويسان را برانگيخته است و آنان جايگاه بلند او را ارج نهاده اند.

شيخ طوسى مى گويد: «محمد بن عبدالجبار قمى روايتگرى نامدار و موثق است».[۸]

علامه حلى هم مى گويد: «محمد بن عبدالجبار از ياران امام هادى علیه‌السلام بوده و محدثى مورد اطمينان است».[۹]

ساير تراجم نويسان همچون محقق اردبيلى، وحيد بهبهانى و عبدالله ممقانى نيز از او تجليل كرده اند.

استادان

محمد بن عبدالجبار نزد گروهى از معروف ترين و شاخص ترين محدثان شيعه، به فراگيرى دانش و گردآورى اخبار روايات اهل بيت علیهم السلام پرداخت و به يكى از چهره هاى سرشناس و پايه‌گذاران نشر حديث تبديل شد. اكنون به ذكر چند تن از اساتيد وى مى پردازيم:

شاگردان

محمد بن عبدالجبار با استفاده از محضر استادان پرمايه اش، در نهايت اندوخته هاى خويش را به جمعى از دلباختگان خاندان عصمت آموزش مى داد. اكنون به ذكر شمارى از مشاهير ايشان بسنده مى كنيم:

نمونه‌ای از روايات

آيت الله خوئى در ميراث مكتوب و گرانسنگ خويش آورده است: «شماره رواياتى كه اين محدث ارزشمند از امامان شيعه نقل كرده و باب هاى مختلف حديثى را دربر مى گيرد، به 900 روايت مى رسد».[۲۶]

نماز با لباس ابريشمى:

محمد بن عبدالجبار مى گويد: «كتبت الى ابى محمد علیه‌السلام اسأله هل يصلى فى قلنسوه حرير محض، او قلنسوه ديباج؟ فكتب عليه‌السلام لاتحل الصلوة فى حرير محض». به امام حسن عسکری‌ علیه‌السلام نامه اى نوشتم و از آن حضرت پرسيدم: «آيا با كلاهى از ابريشم خالص، يا ديباى بافته شده مى توان نماز خواند؟» حضرت علیه‌السلام در پاسخ نوشتند: «نماز خواندن با ابريشم خالص جايز نيست».[۲۷]

ماهيت عقل:

وى با واسطه از امام صادق علیه‌السلام روايت مى كند: يكى از ياران امام علیه‌السلام از ايشان پرسيد: «عقل چيست؟» امام فرمودند: «عقل آن گوهر گرانبهائى است كه به وسيله آن خداوند را عبادت مى كنند و بهشت را به دست مى آورند». گفتم: «پس آنچه معاويه داشت چه بود؟» فرمودند: «قال تلك النكراء و تلك الشيطنته و هى شبيهة بالعقل و ليست بالعقل». آن مكر و شيطنت بود؛ شبه عقل بود نه عقل».[۲۸]

سخن معصوم، سخن جبرئيل است:

با واسطه از عمر بن يزيد حديث مى كند كه گفت: من به حضرت صادق علیه‌السلام عرض كردم: «در ميان اصحاب ما گاهى اختلاف رأى به وجود مى آيد و هر كسى چيزى مى گويد، من به آن‌ها مى گويم سخن من، سخن جعفر بن محمد علیه‌السلام است». امام فرمودند: «بله و آنچه را هم كه من در مسائل گوناگون مى گويم، از خود نمى گويم؛ بلكه ريشه و اساس اين دستورات از جبرئيل است».[۲۹]

ترك گناه:

با واسطه از امام صادق علیه‌السلام روايت مى كند كه حضرت فرمود: «خوشا به حال آن كس كه از لذت هاى زودگذر و فريبنده دنيا دورى كند و براى ترس از عذاب جهنم و روز حساب، دامن به گناه نيالايد».[۳۰]

مظلوميت حضرت فاطمه علیهاالسلام:

با واسطه از امام حسين علیه‌السلام روايت مى كند كه فرمود: «حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در واپسين لحظات عمر كه بيمار بودند، به امام على علیه‌السلام وصيت كردند: «امور مربوط به من را از اين مردم نهان كن و بيمارى مرا به هيچ كس اطلاع مده». حضرت اميرالمؤمنين هم وصيت حضرت فاطمه را پذيرفته و خود مراقبت از حضرت زهرا را به عهده گرفتند و اسماء هم ايشان را يارى و كمك مى كرد. وقتى رحلت جانسوز حضرت فاطمه نزديك شد، باز به امام على وصيت فرمود: «آنچه مربوط به من است، خودت انجام بده؛ مرا به دست خود غسل و كفن كن و قبرم را پنهان دار». حضرت على بعد از رحلت فاطمه زهرا خودش با انجام تمام وصيت آن حضرت، او را غسل داد، كفن كرد و قبرش را نهان كرد. هنگامى كه پيكر فاطمه را در قبر مى نهاد و خاك ها را به روى بدن حضرت مى ريخت، غم و اندوه فراوانى او را در بر گرفت و سرشك از گونه هايش مى تراويد. پس روى خود را به سوى قبر پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله كرد و سخنان سوزناكى را كه حكايتگر رنج ها و دردهايش بود، با پيامبر در ميان گذاشت».[۳۱]

نرمش و مدارا با مردم:

با واسطه از رسول اكرم صلی الله علیه و آله روايت مى كند كه آن حضرت فرمودند: «آن چنان كه من از طرف خدا دستور دارم واجبات و فرائض را انجام دهم، همان گونه دستور دارم با مردم مدارا كنم».[۳۲]

منزل كوچك:

با واسطه از امام باقر علیه‌السلام روايت مى كند كه حضرتش فرمودند: «يكى از سختى هاى زندگى، داشتن خانه كوچك و تنگ است».[۳۳]

پانویس

  1. رجال نجاشى، ص83.
  2. همان، ص24.
  3. فهرست، شيخ طوسى، ص 147؛ رجال، شيخ طوسى، ص 407؛ خلاصه، ص 142؛ ريحانة الادب، ج 7، ص 2255؛ معجم الرجال، ج 16، ص 200؛ تنقيح المقال، ج 2، ص 135.
  4. رجال شيخ طوسى، ص 423؛ خلاصه، ص 142؛ امالى، مفيد، ص 51، چاپ جامعه مدرسين قم.
  5. رجال، شيخ طوسى، ص 407 و 423 و 435؛ تنقيح المقال، ج 2، ص 135؛ معجم الرجال، ج 16، ص 200؛ جامع الروات، ج 2، ص 135؛ خلاصه، ص 142؛ معجم الثقات، ص 99.
  6. كشف الغمه، ج 2، ص 418، چاپ مسجد جامع تبريز.
  7. غيبة شيخ طوسى، ص 214، چاپ كتابخانه نينوا؛ سيرة الائمة الاثنى عشر، هاشم معروف الحسنى، ج 2، ص 514؛ حيوة الحيوان، دميرى، ج 1، ص 119؛ الكنى والالقاب، ج 1، ص 303، انتشارات بيدار قم.
  8. رجال، شيخ طوسى، ص 423 و 435.
  9. خلاصه، علامه، ص 142.
  10. معجم الرجال، ج 16، ص 202؛ توحيد، صدوق، ص 98.
  11. معجم الرجال، ج 16، ص 202.
  12. معجم الرجال، ج 16، ص 202؛ بحارالانوار، ج 2، ص 236، حديث 24.
  13. فهرست، شيخ طوسى، ص 142: «كان من اوثق الناس عند الخاصه و العامه و انسكهم نسكاً و اورعهم و اعبدهم».
  14. فهرست، ص 85.
  15. رجال، شيخ طوسى، ص 386؛ خلاصه، علامه، ص 139.
  16. نجاشى، ص 157؛ رجال، ص 381؛ خلاصه، ص 157.
  17. توحيد، صدوق، ص 98 و 146؛ بحارالانوار، ج 1، ص 116.
  18. فهرست، شيخ، ص 26؛ نجاشى، ص 67.
  19. بحارالانوار، ج 2، ص 241 و 196.
  20. بحارالانوار، ج 2، ص 46.
  21. نجاشى، ص 152؛ فهرست، ص 102.
  22. امالى، مفيد، مجلس 35، حديث 9، ص 299.
  23. نجاشى، ص 60.
  24. امالى، مفيد، ص 51، مجلس ششم، حديث 11.
  25. نجاشى، ص 250؛ خلاصه، ص 157.
  26. معجم الرجال، ج 16، ص 200؛ تنقيح المقال، ج 2، ص 135؛ جامع الروات، ج 3، ص 135.
  27. وسائل الشيعه، ج 3، ص 267، باب 11، حديث 2.
  28. بحارالانوار، ج 1، ص 116، حديث 8.
  29. بحارالانوار، ج 2، ص 241، ح 34.
  30. امالى مفيد، ص 51، مجلس 6، ح11.
  31. همان، ص 281، مجلس 33، ح7.
  32. بحارالانوار، ج 18، ص 213، ح 42: «امرت بمداراه الناس كما امرت باداء الواجبات».
  33. وسائل الشيعه، ج 3، ص 559: «من شقاء العيش ضيق المنزل».

منابع

  • "محمد بن عبدالجبار قمى؛ آواى حق"، ابوالحسن ربانى صالح‌آبادى، ستارگان حرم، جلد7.