مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

ابوجندل عامرى: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی 'عاصى<ref> جمهرة انساب العرب، ص‌ 166.</ref> (عمرو<ref> انساب الاشراف، ج‌ 11، ص‌ 10.</ref>) بن ...' ایجاد کرد)
 
 
(۹ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
عاصى<ref> جمهرة انساب العرب، ص‌ 166.</ref> (عمرو<ref> انساب الاشراف، ج‌ 11، ص‌ 10.</ref>) بن سهيل بن عمرو از تيره بنى‌عامر<ref> الطبقات، ابن‌خياط، ص‌ 63‌.</ref> از اصحاب ‌پيامبر صلى الله عليه و آله.
+
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
 +
{{خوب}}
 +
«ابوجندل عامری» فرزند سهیل بن عمرو، از [[صحابی|اصحاب]] ‌[[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلى الله علیه وآله است که پیش از [[صلح حدیبیه]] در [[مکه]] ایمان آورد. نام او در [[شأن نزول]] برخی آیات [[قرآن|قرآن کریم]] ذکر شده است.
  
برخى ابوجندل را با برادرش عبدالله كه از بدريون است، اشتباه گرفته‌اند.<ref> الاستيعاب، ج‌ 4، ص‌ 188؛ الطبقات، ابن‌خياط، ص ‌63‌.</ref> او در [[مكه]] اسلام آورد و به وسيله پدرش زندانى شد.<ref> الطبقات، ج‌ 7، ص‌ 284.</ref> با شنيدن خبر ورود پيامبر صلى الله عليه و آله به حديبيه در سال ششم هجرى با غل و زنجير از زندان گريخت و به مسلمانان پيوست.
+
==زندگی‌نامه==
  
در اين زمان، قرارداد صلح بين پيامبر و سهيل ‌بن عمرو (پدر ابوجندل) به نمايندگى از مشركان، به تازگى بسته شده<ref> سيره ابن ‌هشام، ج‌ 3، ص‌ 318؛ انساب الاشراف، ج‌ 11، ص‌ 10.</ref> يا به مراحل پايانى‌اش رسيده بود<ref> المغازى، ج‌ 2، ص‌ 608‌؛ الاصابه، ج‌ 7، ص‌ 59‌.</ref> و سهيل، طبق يكى ‌از بندهاى آن (بازگرداندن تازه مسلمانان مكى) بازگرداندن ابوجندل را طلبيد و به نقلى، كامل ‌شدن قرارداد را مشروط به آن دانست.<ref> همان.</ref>
+
ابوجندل عاصى<ref> جمهرة انساب العرب، ص‌ ۱۶۶.</ref> (عمرو)<ref> انساب الاشراف، ج‌ ۱۱، ص‌ ۱۰.</ref> بن سهیل بن عمرو، از تیره [[بنی عامر|بنى‌عامر]]<ref> الطبقات، ابن‌خیاط، ص‌ ۶۳‌.</ref>، در [[مکه]] [[اسلام]] آورد و به وسیله پدرش (سهیل بن عمرو) زندانى شد.<ref>الطبقات، ج‌ ۷، ص‌ ۲۸۴.</ref> با شنیدن خبر ورود [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلى الله علیه و آله به [[حدیبیّه|حدیبیه]] در سال ششم هجرى، با غُل و زنجیر از زندان گریخت و به مسلمانان پیوست.
  
پيامبر صلى الله عليه و آله به ابوجندل فرمود: شكيبا باش و پاداشت را از خدا بخواه. خداوند بزودى براى تو و همراهانت گشايش خواهد كرد. ما با اين قوم، ‌قرارداد صلح بسته‌ايم.<ref> المغازى، ج‌ ص‌ 608‌؛ سيره ابن ‌هشام، ج‌ ص‌ 318.</ref>
+
در این زمان، قرارداد [[صلح حدیبیه]] بین پیامبر و سهیل ‌بن عمرو (پدر ابوجندل) به نمایندگى از مشرکان، به تازگى بسته شده<ref> سیره ابن ‌هشام، ج‌ ۳، ص‌ ۳۱۸؛ انساب الاشراف، ج‌ ۱۱، ص‌ ۱۰.</ref> یا به مراحل پایانى‌اش رسیده بود<ref> المغازى، ج‌ ۲، ص‌ ۶۰۸‌؛ الاصابه، ج‌ ۷، ص‌ ۵۹‌.</ref> و سهیل، طبق یکى ‌از بندهاى آن (بازگرداندن تازه مسلمانان مکى) بازگرداندن ابوجندل را طلبید و به نقلى، کامل ‌شدن قرارداد را مشروط به آن دانست.<ref> همان.</ref>
  
عُمَر ابوجندل را به ‌كشتن پدرش تشويق كرد. ابوجندل پرسيد: چرا ‌تو او را نمى‌كشى؟ گفت: پيامبر مرا از كشتن او ‌و غير او نهى كرده است. وى با رد پيشنهاد عمر ‌گفت: تو براى اطاعت رسول خدا شايسته‌تر از من نيستى.<ref> المغازى، ج‌ ص‌ 609‌.</ref>
+
پیامبر صلى الله علیه و آله به ابوجندل فرمود: شکیبا باش و پاداشت را از خدا بخواه. خداوند بزودى براى تو و همراهانت گشایش خواهد کرد. ما با این قوم، ‌قرارداد صلح بسته‌ایم.<ref>المغازى، ج‌ ۲، ص‌ ۶۰۸‌؛ سیره ابن ‌هشام، ج‌ ۳، ص‌ ۳۱۸.</ref>
  
وعده پيامبر بزودى محقق شد و ابوجندل دوباره از زندان گريخت و به ابوبصير و ديگر مسلمانان مكى پيوست كه از شكنجه مشركان مكه به عيص (منطقه‌اى در اطراف مدينه) رفته بودند و با ناامن كردن راه كاروان‌هاى تجارى قريش، آنان را به لغو آن بند واداشتند؛<ref> تاريخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 125؛ الاستيعاب، ج‌ 4، ص‌ 188.</ref> سپس ابوجندل به مدينه آمد و در تمام جنگ‌هاى پيامبر صلى الله عليه و آله شركت كرد.<ref> الطبقات، ج‌ 7، ص‌ 284؛ تاريخ دمشق، ج‌ 25، ص‌ 300.</ref>
+
[[عمر بن خطاب|عُمَر خطاب]]، ابوجندل را به ‌کشتن پدرش تشویق کرد. ابوجندل پرسید: چرا ‌تو او را نمى‌کشى؟ گفت: پیامبر مرا از کشتن او ‌و غیر او نهى کرده است. وى با رد پیشنهاد عمر ‌گفت: تو براى اطاعت رسول خدا شایسته‌تر از من نیستى.<ref> المغازى، ج‌ ۲، ص‌ ۶۰۹‌.</ref>
  
پس از رحلت پيامبر از نخستين مجاهدانى بود كه به شام رفت<ref> الطبقات، ج‌ 7، ص‌ 284.</ref> و در فتح ‌يرموك<ref> تاريخ طبرى، ج‌ 2، ص ‌339.</ref>(منطقه‌اى نزديك شام) و مَرْجُ الصُّفر<ref> الطبقات، ج‌ ص‌ 74.</ref> (محلى نزديك دمشق) شركت جست. ابوجندل با وجود پيشينه نيكو، در اواخر عمر دچار لغزش شد و به همراه دو تن ديگر از مجاهدانِ جبهه شام، شراب خورد و براى توجيه عملش آيه 93<ref> الاستيعاب، ج‌ ص‌ 188.</ref> (يا 91) [[سوره مائده]]/ 5 را تأويل كرد.
+
وعده پیامبر بزودى محقق شد و ابوجندل دوباره از زندان گریخت و به ابوبصیر و دیگر مسلمانان مکى پیوست که از شکنجه مشرکان مکه به عیص (منطقه‌اى در اطراف [[مدینه]]) رفته بودند و با ناامن کردن راه کاروان‌هاى تجارى [[قریش]]، آنان را به لغو آن بند واداشتند؛<ref> تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص‌ ۱۲۵؛ الاستیعاب، ج‌ ۴، ص‌ ۱۸۸.</ref> سپس ابوجندل به مدینه آمد و در تمام [[غزوات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله|غزوات]] پیامبر شرکت کرد.<ref> الطبقات، ج‌ ۷، ص‌ ۲۸۴؛ تاریخ دمشق، ج‌ ۲۵، ص‌ ۳۰۰.</ref>
  
به دستور عمر بر او حد جارى و پس از آن، دچار بحران روحى شد.<ref> تاريخ طبرى، ج‌ ص‌ 507ـ508‌؛ الاستيعاب، ج‌ 4، ص‌ 188.</ref> عمر در نامه‌اى خطاب به وى، آيه 48 [[سوره نساء]]/ 4 و 53 [[سوره زمر]]/ 39 را (در موضوع توبه) يادآورى كرد كه منجر به توبه<ref> تاريخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 507ـ508‌.</ref> او انجاميد و سرانجام در سال 18 هجرى در طاعون عمواس (منطقه‌اى نزديك بيت‌المقدس) كه بسيارى از سربازان اسلام را به كام مرگ فرو برد، از دنيا رفت. از او فرزندى باقى نمانده است.<ref> الطبقات، ج‌ ص‌ 284؛ تاريخ دمشق، ج‌ 25، ص‌ 299.</ref>
+
ابوجندل پس از [[رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله|رحلت پیامبر]] صلى الله علیه و آله، از نخستین مجاهدانى بود که به [[شام]] رفت<ref> الطبقات، ج‌ ۷، ص‌ ۲۸۴.</ref> و در فتح ‌[[جنگ یرموک|یرموک]]<ref> تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص ‌۳۳۹.</ref>(منطقه‌اى نزدیک شام) و مَرْجُ الصُّفر<ref> الطبقات، ج‌ ۴، ص‌ ۷۴.</ref> (محلى نزدیک [[دمشق]]) شرکت جست.
  
'''ابوجندل در شأن نزول:'''
+
ابوجندل با وجود پیشینه نیکو، در اواخر عمر دچار لغزش شد و به همراه دو تن دیگر از مجاهدانِ جبهه شام، [[شراب خواری|شراب]] خورد و براى توجیه عملش، [[آیه 93 سوره مائده|آیه ۹۳ سوره مائده]] را [[تأویل]] کرد.<ref> الاستیعاب، ج‌ ۴، ص‌ ۱۸۸.</ref>
  
مفسران در ذيل سه آيه از ابوجندل ياد كرده‌اند:
+
پس به دستور [[عمر بن خطاب|عمر]] بر او [[حدود‌‌‌‌|حد]] جارى و پس از آن، دچار بحران روحى شد.<ref> تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص‌ ۵۰۷ـ۵۰۸‌؛ الاستیعاب، ج‌ ۴، ص‌ ۱۸۸.</ref> عمر در نامه‌اى خطاب به وى، [[آیه 48 سوره نساء|آیه ۴۸ سوره نساء]] را (در موضوع [[توبه]]) یادآورى کرد که منجر به توبه او شد.<ref> تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص‌ ۵۰۷ـ۵۰۸‌.</ref>
  
# [[سوره نحل]]/16، 41 و 42: «وَ‌الّذين هاجَروا فِى اللّهِ مِن بَعدِ ما ظُلِموا لَنُبَوِّئَنَّهُم فِى الدُّنيا حَسنَةً ولأجرُ الأخِرَةِ أكبرُ لَو كانُوا يَعلَمون × الّذين صَبَروا و عَلى رَبِّهم يَتَوكَّلُون؛ و كسانى كه پس از ستم ديدن در راه خدا هجرت كردند در دنيا جایگاه خوبى به آن‌ها مى‌دهيم و پاداش آخرت بزرگ‌تر است؛ اگر مى‌دانستند. (آنانند) كسانى كه شكيبايى ورزيدند و فقط بر پروردگارشان توكل مى‌كنند».
+
ابوجندل سرانجام در سال ۱۸ هجرى در بیماری طاعون عمواس (منطقه‌اى نزدیک [[بیت المقدس|بیت‌المقدس]]) که بسیارى از سربازان سپاه اسلام را به کام مرگ فرو برد، از دنیا رفت.<ref> الطبقات، ج‌ ۷، ص‌ ۲۸۴؛ تاریخ دمشق، ج‌ ۲۵، ص‌ ۲۹۹.</ref>
  
طبرى نقل مى‌كند كه نزول اين دو آيه درباره ابوجندل است؛<ref> جامع‌البيان، مج‌ 8‌، ج‌ 14، ص ‌143.</ref> هر چند قرطبى پس از نقل شأن نزولِ مذكور، در روايتى به نقل از قتاده مى‌نويسد: آيه شامل همه اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله مى‌شود كه مورد ستم واقع شدند و هجرت كردند.<ref> قرطبى، ج‌ 10، ص‌ 71.</ref>
+
==ابوجندل در شأن نزول==
  
# [[سوره نحل]]/16، 110: «ثُمّ إنّ رَبَّك لِلّذين هاجَروا مِن بَعد ما فُتِنوا ثُمّ جهَدوا و صَبَروا إنّ رَبَّكَ مِن بَعدِها لَغَفُورٌ رَحيمٌ؛ اما پروردگار تو به كسانى كه پس از شكنجه شدن هجرت كردند؛ سپس جنگيدند و (در راه خدا) استقامت ورزيدند، پروردگارت از آن پس آمرزنده و مهربان است (و ‌آن‌ها را مشمول رحمت خود خواهد ساخت)».
+
مفسران در ذیل سه [[آیه]] از ابوجندل یاد کرده‌اند:
  
طبرسى مى‌نويسد: گفته شده كه اين آيه درباره ابوجندل و گروهى از مسلمانان [[مكه]] نازل شده كه بر اثر شكنجه مشركان به بعضى از خواسته‌هاى آن‌ها تن دادند؛ سپس هجرت و جهاد ‌كردند.<ref> مجمع‌البيان، ج‌ 6‌، ص‌ 598‌.</ref>
+
*الف. [[سوره نحل]]، ۴۱ و ۴۲: {{متن قرآن|«وَالَّذِینَ هَاجَرُواْ فِی اللّهِ مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُواْ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَلَأَجْرُ الآخِرَةِ أَکبَرُ لَوْ کانُواْ یعْلَمُونَ × الَّذِینَ صَبَرُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ یتَوَکلُونَ»}}؛ و کسانى که پس از ستم دیدن در راه خدا هجرت کردند در دنیا جایگاه خوبى به آن‌ها مى‌دهیم و پاداش آخرت بزرگ‌تر است اگر مى‌دانستند. کسانى که شکیبایى ورزیدند و فقط بر پروردگارشان توکل مى‌کنند.
  
# [[سوره فتح]]/48، 25: «...وَلَولا رِجالٌ مُؤمِنونَ وَ نِساءٌ مُؤمِنتٌ لَم‌تَعلَموهم أن تَطَوهم فَتُصِيبَكُم مِنهم مَعَرَّةٌ بِغَيْرِ علم؛ و اگر (در مكه) مردان و زنان باايمانى نمى‌بودند كه بدون آگاهى شما در زير دست و پا از بين مى‌رفتند و از اين راه عيب و عارى ناآگاهانه به شما مى‌رسيد، (خداوند مانع اين جنگ نمى‌شد)».
+
[[محمد بن جریر طبری|طبرى]] نقل مى‌کند که نزول این دو آیه درباره ابوجندل است؛<ref> جامع‌البیان، مج‌ ۸‌، ج‌ ۱۴، ص ‌۱۴۳.</ref> هر چند قرطبى پس از نقل [[شأن نزول]] مذکور، در روایتى به نقل از قتاده مى‌نویسد: آیه شامل همه [[صحابی|اصحاب]] پیامبر صلى الله علیه و آله مى‌شود که مورد ستم واقع شدند و هجرت کردند.<ref> قرطبى، ج‌ ۱۰، ص‌ ۷۱.</ref>
 +
. [[سوره نحل]]، ۱۱۰: {{متن قرآن|«ثُمَّ إِنَّ رَبَّک لِلَّذِینَ هَاجَرُواْ مِن بَعْدِ مَا فُتِنُواْ ثُمَّ جَاهَدُواْ وَصَبَرُواْ إِنَّ رَبَّک مِن بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ»}}؛ اما پروردگار تو به کسانى که پس از شکنجه شدن هجرت کردند؛ سپس جنگیدند و استقامت ورزیدند، پروردگارت از آن پس آمرزنده و مهربان است».
  
گفته‌اند: مقصود از «رِجالٌ مُؤمِنونَ» ابوجندل و ديگر مؤمنان ضعيف در ميان مشركان مكه‌اند كه خداوند براى حفظ جان آن‌ها به مسلمانان اجازه ورود به مكه نداد و به [[صلح حديبيه]] انجاميد.<ref> [[سيره ابن ‌هشام]]، ج‌ 3، ص‌ 321؛ قرطبى، ج‌ 16، ص‌ 188.</ref>
+
[[شیخ طبرسی|طبرسى]] مى‌نویسد: گفته شده که این آیه درباره ابوجندل و گروهى از مسلمانان [[مکه]] نازل شده که بر اثر شکنجه مشرکان به بعضى از خواسته‌هاى آن‌ها تن دادند؛ سپس هجرت و جهاد ‌کردند.<ref> مجمع‌البیان، ج‌ ۶‌، ص‌ ۵۹۸‌.</ref>
 +
*ج. [[سوره فتح]]، ۲۵: {{متن قرآن|«...وَلَوْلَا رِجَالٌ مُّؤْمِنُونَ وَنِسَاء مُّؤْمِنَاتٌ لَّمْ تَعْلَمُوهُمْ أَن تَطَؤُوهُمْ فَتُصِیبَکم مِّنْهُم مَّعَرَّةٌ بِغَیرِ عِلْمٍ»}}؛ و اگر (در مکه) مردان و زنان باایمانى نمى‌بودند که بدون آگاهى شما در زیر دست و پا از بین مى‌رفتند و از این راه عیب و عارى ناآگاهانه به شما مى‌رسید، (خداوند مانع این جنگ نمى‌شد).<p>
  
==پانویس ==
+
گفته‌اند: مقصود از {{متن قرآن|«رِجالٌ مُؤمِنونَ»}} ابوجندل و دیگر مؤمنان ضعیف در میان مشرکان مکه‌اند که خداوند براى حفظ جان آن‌ها به مسلمانان اجازه ورود به مکه نداد و به [[صلح حدیبیه]] انجامید.<ref> سیره ابن ‌هشام، ج‌ ۳، ص‌ ۳۲۱؛ قرطبى، ج‌ ۱۶، ص‌ ۱۸۸.</ref></p>
 +
 
 +
==پانویس==
 
<references />
 
<references />
===منابع===
 
  
سيد عبدالرسول حسينى‌زاده، دائرة‌المعارف قرآن کریم، جلد صفحه 638-640.
+
==منابع==
 +
*سید عبدالرسول حسینى‌زاده، دائرة‌المعارف قرآن کریم، جلد ۱، صفحه ۶۳۸-۶۴۰.
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= خوب
 +
|عنوان بندی مناسب= خوب
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 +
|جامعیت= خوب
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده= دارد
 +
}}
  
 
[[رده: اصحاب پیامبر]]
 
[[رده: اصحاب پیامبر]]
 
+
[[رده:شخصیت‌های شان نزول آیات قرآن]]
[[رده: ابوجندل عامری در شان نزول آیات قرآن]]
+
[[رده: مقاله های مرتبط به دانشنامه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۵۳

Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«ابوجندل عامری» فرزند سهیل بن عمرو، از اصحابپیامبر صلى الله علیه وآله است که پیش از صلح حدیبیه در مکه ایمان آورد. نام او در شأن نزول برخی آیات قرآن کریم ذکر شده است.

زندگی‌نامه

ابوجندل عاصى[۱] (عمرو)[۲] بن سهیل بن عمرو، از تیره بنى‌عامر[۳]، در مکه اسلام آورد و به وسیله پدرش (سهیل بن عمرو) زندانى شد.[۴] با شنیدن خبر ورود پیامبر صلى الله علیه و آله به حدیبیه در سال ششم هجرى، با غُل و زنجیر از زندان گریخت و به مسلمانان پیوست.

در این زمان، قرارداد صلح حدیبیه بین پیامبر و سهیل ‌بن عمرو (پدر ابوجندل) به نمایندگى از مشرکان، به تازگى بسته شده[۵] یا به مراحل پایانى‌اش رسیده بود[۶] و سهیل، طبق یکى ‌از بندهاى آن (بازگرداندن تازه مسلمانان مکى) بازگرداندن ابوجندل را طلبید و به نقلى، کامل ‌شدن قرارداد را مشروط به آن دانست.[۷]

پیامبر صلى الله علیه و آله به ابوجندل فرمود: شکیبا باش و پاداشت را از خدا بخواه. خداوند بزودى براى تو و همراهانت گشایش خواهد کرد. ما با این قوم، ‌قرارداد صلح بسته‌ایم.[۸]

عُمَر خطاب، ابوجندل را به ‌کشتن پدرش تشویق کرد. ابوجندل پرسید: چرا ‌تو او را نمى‌کشى؟ گفت: پیامبر مرا از کشتن او ‌و غیر او نهى کرده است. وى با رد پیشنهاد عمر ‌گفت: تو براى اطاعت رسول خدا شایسته‌تر از من نیستى.[۹]

وعده پیامبر بزودى محقق شد و ابوجندل دوباره از زندان گریخت و به ابوبصیر و دیگر مسلمانان مکى پیوست که از شکنجه مشرکان مکه به عیص (منطقه‌اى در اطراف مدینه) رفته بودند و با ناامن کردن راه کاروان‌هاى تجارى قریش، آنان را به لغو آن بند واداشتند؛[۱۰] سپس ابوجندل به مدینه آمد و در تمام غزوات پیامبر شرکت کرد.[۱۱]

ابوجندل پس از رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله، از نخستین مجاهدانى بود که به شام رفت[۱۲] و در فتح ‌یرموک[۱۳](منطقه‌اى نزدیک شام) و مَرْجُ الصُّفر[۱۴] (محلى نزدیک دمشق) شرکت جست.

ابوجندل با وجود پیشینه نیکو، در اواخر عمر دچار لغزش شد و به همراه دو تن دیگر از مجاهدانِ جبهه شام، شراب خورد و براى توجیه عملش، آیه ۹۳ سوره مائده را تأویل کرد.[۱۵]

پس به دستور عمر بر او حد جارى و پس از آن، دچار بحران روحى شد.[۱۶] عمر در نامه‌اى خطاب به وى، آیه ۴۸ سوره نساء را (در موضوع توبه) یادآورى کرد که منجر به توبه او شد.[۱۷]

ابوجندل سرانجام در سال ۱۸ هجرى در بیماری طاعون عمواس (منطقه‌اى نزدیک بیت‌المقدس) که بسیارى از سربازان سپاه اسلام را به کام مرگ فرو برد، از دنیا رفت.[۱۸]

ابوجندل در شأن نزول

مفسران در ذیل سه آیه از ابوجندل یاد کرده‌اند:

  • الف. سوره نحل، ۴۱ و ۴۲: «وَالَّذِینَ هَاجَرُواْ فِی اللّهِ مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُواْ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَلَأَجْرُ الآخِرَةِ أَکبَرُ لَوْ کانُواْ یعْلَمُونَ × الَّذِینَ صَبَرُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ یتَوَکلُونَ»؛ و کسانى که پس از ستم دیدن در راه خدا هجرت کردند در دنیا جایگاه خوبى به آن‌ها مى‌دهیم و پاداش آخرت بزرگ‌تر است اگر مى‌دانستند. کسانى که شکیبایى ورزیدند و فقط بر پروردگارشان توکل مى‌کنند.

طبرى نقل مى‌کند که نزول این دو آیه درباره ابوجندل است؛[۱۹] هر چند قرطبى پس از نقل شأن نزول مذکور، در روایتى به نقل از قتاده مى‌نویسد: آیه شامل همه اصحاب پیامبر صلى الله علیه و آله مى‌شود که مورد ستم واقع شدند و هجرت کردند.[۲۰]

  • ب. سوره نحل، ۱۱۰: «ثُمَّ إِنَّ رَبَّک لِلَّذِینَ هَاجَرُواْ مِن بَعْدِ مَا فُتِنُواْ ثُمَّ جَاهَدُواْ وَصَبَرُواْ إِنَّ رَبَّک مِن بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ»؛ اما پروردگار تو به کسانى که پس از شکنجه شدن هجرت کردند؛ سپس جنگیدند و استقامت ورزیدند، پروردگارت از آن پس آمرزنده و مهربان است».

طبرسى مى‌نویسد: گفته شده که این آیه درباره ابوجندل و گروهى از مسلمانان مکه نازل شده که بر اثر شکنجه مشرکان به بعضى از خواسته‌هاى آن‌ها تن دادند؛ سپس هجرت و جهاد ‌کردند.[۲۱]

  • ج. سوره فتح، ۲۵: «...وَلَوْلَا رِجَالٌ مُّؤْمِنُونَ وَنِسَاء مُّؤْمِنَاتٌ لَّمْ تَعْلَمُوهُمْ أَن تَطَؤُوهُمْ فَتُصِیبَکم مِّنْهُم مَّعَرَّةٌ بِغَیرِ عِلْمٍ»؛ و اگر (در مکه) مردان و زنان باایمانى نمى‌بودند که بدون آگاهى شما در زیر دست و پا از بین مى‌رفتند و از این راه عیب و عارى ناآگاهانه به شما مى‌رسید، (خداوند مانع این جنگ نمى‌شد).

گفته‌اند: مقصود از «رِجالٌ مُؤمِنونَ» ابوجندل و دیگر مؤمنان ضعیف در میان مشرکان مکه‌اند که خداوند براى حفظ جان آن‌ها به مسلمانان اجازه ورود به مکه نداد و به صلح حدیبیه انجامید.[۲۲]

پانویس

  1. جمهرة انساب العرب، ص‌ ۱۶۶.
  2. انساب الاشراف، ج‌ ۱۱، ص‌ ۱۰.
  3. الطبقات، ابن‌خیاط، ص‌ ۶۳‌.
  4. الطبقات، ج‌ ۷، ص‌ ۲۸۴.
  5. سیره ابن ‌هشام، ج‌ ۳، ص‌ ۳۱۸؛ انساب الاشراف، ج‌ ۱۱، ص‌ ۱۰.
  6. المغازى، ج‌ ۲، ص‌ ۶۰۸‌؛ الاصابه، ج‌ ۷، ص‌ ۵۹‌.
  7. همان.
  8. المغازى، ج‌ ۲، ص‌ ۶۰۸‌؛ سیره ابن ‌هشام، ج‌ ۳، ص‌ ۳۱۸.
  9. المغازى، ج‌ ۲، ص‌ ۶۰۹‌.
  10. تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص‌ ۱۲۵؛ الاستیعاب، ج‌ ۴، ص‌ ۱۸۸.
  11. الطبقات، ج‌ ۷، ص‌ ۲۸۴؛ تاریخ دمشق، ج‌ ۲۵، ص‌ ۳۰۰.
  12. الطبقات، ج‌ ۷، ص‌ ۲۸۴.
  13. تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص ‌۳۳۹.
  14. الطبقات، ج‌ ۴، ص‌ ۷۴.
  15. الاستیعاب، ج‌ ۴، ص‌ ۱۸۸.
  16. تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص‌ ۵۰۷ـ۵۰۸‌؛ الاستیعاب، ج‌ ۴، ص‌ ۱۸۸.
  17. تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص‌ ۵۰۷ـ۵۰۸‌.
  18. الطبقات، ج‌ ۷، ص‌ ۲۸۴؛ تاریخ دمشق، ج‌ ۲۵، ص‌ ۲۹۹.
  19. جامع‌البیان، مج‌ ۸‌، ج‌ ۱۴، ص ‌۱۴۳.
  20. قرطبى، ج‌ ۱۰، ص‌ ۷۱.
  21. مجمع‌البیان، ج‌ ۶‌، ص‌ ۵۹۸‌.
  22. سیره ابن ‌هشام، ج‌ ۳، ص‌ ۳۲۱؛ قرطبى، ج‌ ۱۶، ص‌ ۱۸۸.

منابع

  • سید عبدالرسول حسینى‌زاده، دائرة‌المعارف قرآن کریم، جلد ۱، صفحه ۶۳۸-۶۴۰.