شهید سید عبدالکریم هاشمی‌نژاد: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
سطر ۷۸: سطر ۷۸:
 
*محمدتقی عارفیان، فریادگر شهر شهادت، شهادت حجت الاسلام سید عبدالکریم هاشمی نژاد، گلبرگ، مهر۱۳۸۲، شماره ۴۳، [http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/3282/4773/39107 پایگاه اطلاع رسانی حوزه]، بازیابی: ۲۶ بهمن ۱۳۹۲.
 
*محمدتقی عارفیان، فریادگر شهر شهادت، شهادت حجت الاسلام سید عبدالکریم هاشمی نژاد، گلبرگ، مهر۱۳۸۲، شماره ۴۳، [http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/3282/4773/39107 پایگاه اطلاع رسانی حوزه]، بازیابی: ۲۶ بهمن ۱۳۹۲.
  
[[رده:شهدای هشت سال دفاع مقدس|هاشمی نژاد، عبدالکریم]]
+
[[رده:علمای معاصر|هاشمی نژاد، سید عبدالکریم]]
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]
+
[[رده:شهدای هشت سال دفاع مقدس]]
 
[[رده:علمای شهید]]
 
[[رده:علمای شهید]]

نسخهٔ ‏۷ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۰۷:۴۸

شهید حجةالاسلام سید عبدالکریم هاشمی نژاد (۱۳۶۰-۱۳۱۱ ش) از جمله یاران صدیق امام خمینی (رحمه الله) بود که در شکل گیری نهضت های مردمی و به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی نقش به سزایی داشت. وی در سال ۱۳۶۰ توسط گروه منحرف منافقین به شهادت رسید.

Hashemi nejad.png

تحصیلات و استادان

سید عبدالکریم هاشمی نژاد متولد سال ۱۳۱۱ شمسی در یکی از روستاهای بهشهر بود که در جوانی در میدان جاذبه علوم اسلامی قرار گرفت و وارد حوزه علمیه آیت الله کوهستانی در ۶ کیلومتری بهشهر شد و در آن جا مشغول تحصیل و پیمودن قله‌های رفیع علم و معنویت گردید. سپس، شوق هجرت به قم، جان هاشمی نژاد را مشتعل ساخت. با آمدن به شهر حضرت معصومه علیهاالسلام، بنا بر توصیه استادش با شیخ علی کاشانی آشنا شد. همین آشنایی و ارتباط نزدیک با آن مرد عارف و خداترس، توفیق ملاقات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف را نصیب هاشمی نژاد ساخت.[۱]

جوان مهاجر بهشهری هر روز با جدیت مضاعف درخت علمش تنومند می‌گردید تا این که در درس بزرگانی مجتهد پرور چون امام خمینی و آیت الله بروجردی شرکت جست. درس خارج اصول فقه حضرت امام و خارج فقه حضرت آیت الله بروجردی دو چشمه زلال بود که کامش را سیراب می‌کرد. او امام را خورشیدی می‌دانست که از تابش نورش هماره جان می‌گرفت و به او عشق می‌ورزید.

آثار و تألیفات

در زمانی که در حوزه‌ها آشنایان به قلم اندک بودند، استاد هاشمی‌نژاد اهمیت اسلحه‌ای که قرآن بنام آن قسم یاد کرده را خوب شناخت. او معتقد بود این اسلحه باید در دست دلسوختگان قرار گیرد. برخی از آثار او عبارتند از:

  1. دکتر وپیر: در سال ۱۳۳۷ در بیست و شش سالگی، مبارزه‌اش را علیه فرهنگ منحط غربی شروع کرد و اولین اثر قلمی خود را تحت عنوان «دکتر وپیر» هنر موازنه با شیوه‌ای نو و جذاب برای جامعه آن روز به سبک داستانی عرضه داشت. این سبک نگارش، جاذبه خاصی برای خوانندگان کتاب پدید آورد. داستان این کتاب بین چند نفر مسافر در قطار شروع می‌شود که در لابلای بحث به میان ارزش‌های اسلامی و دفاع از قوانین جاودانه اسلام می‌پردازد.
  2. مشکلات مذهبی روز: بعضی موضوعات این کتاب عبارتند از: حکومت جهانی امام زمان علیه السلام، طول عمر آن حضرت از نظر زیست شناسی و پزشکی، مشکل پیری، چگونه امام زمان بر جهان غلبه می‌کند، انتظار فرج یعنی چه، در حکومت امام چه کسانی محکوم به مرگ می‌شوند، کتاب جدید چیست؟
  3. درسی که حسین به انسان‌ها آموخت: در این کتاب نهضت مقدس امام حسین علیه السلام و جوانب مختلف آن بررسی شده است.
  4. پاسخ به مشکلات جوانان: این کتاب حاوی مجموعه پاسخ‌هایی است که در موضوعات مختلف علمی و دینی در جلسات کانون بحث و اقتصاد دینی به انبوه جوانان داده است.
  5. اصول پنجگانه اعتقادی.
  6. راه سوم بین کمونیزم و سرمایه‌داری: این کتاب تحت سه عنوان کلی سرمایه‌داری و انتقاد به روش آن، کمونیزم و انتقادات وارده بر آن و موضع اسلام، اختلافات طبقاتی را مورد بحث قرار داده است.
  7. ضرورت تشکیلات: که در مورد ضرورت و نقش تشکیلات در پیشبرد اهداف انقلاب و نظام جمهوری اسلامی بحث شده است.

ده عنوان دیگر از تألیفات استاد هاشمی‌نژاد که از خود به یادگار گذاشته از این قبیل است:

مبارزه با جهل و مادیت، قرآن و کتاب‌های دیگر آسمانی، رهبران راستین، مسائل عصر ما، ولایت فقیه، زهرا مکتب مقاومت، رسالت انقلابی امام حسین، تقریرات اصول آیت الله شیخ علی کاشانی، غروب آفتاب اندلس و مشکلات جنبی و چاره آن در اسلام.

مبارزات و فعالیتهای اجتماعی

زندگی هاشمی نژاد همواره توأم با مبارزه علیه ظلم و ستم بوده است. در ۱۴ سالگی شهامتش او را وادار به سخن علیه رژیم بیدادگر کرد. او گفت: «روزی خواهد آمد که ما این رژیم را سرنگون خواهیم کرد.»[۲] با تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی و طرح انقلاب به اصطلاح سفید شاه، مبارزه روحانیت به رهبری امام خمینی اوج گرفت و هاشمی‌نژاد نیز مبارزه سیاسی‌اش را با سخنرانی‌های افشاگرانه تشدید نمود. تا این که در نیمه شب ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ امام خمینی به همراه ۴۰ تن از یاران از جمله هاشمی‌نژاد دستگیر و روانه زندان شد.[۳]

مبارز خستگی‌ناپذیر در مدت مبارزه‌اش علیه شاه چهار بار دیگر روانه زندان شد. دومین بار زمانی بود که از وی جهت سخنرانی در مسجد فیل در یکی از مناطق محروم مشهد دعوت به عمل آمد. وی هنگام سخنرانی با سینه‌ای پر تب و طوفان، پتک فریاد را بر فرق رژیم تبهکار می‌کوبید و فریادش گرمابخش دل‌های خسته بود. سید با اطلاع از آمدن ساواک به مسجد، با صدایی رسا، بانگ بر‌آورد: «اگر بنای سرکوبی و ایجاد ترس و قانون جنگل به رخ مردم کشیدن را ندارید، می‌توانستید در منزل یا پیش از منبر احضارم کنید».[۴]

هاشمی نژاد وقتی در مشهد ممنوع المنبر شد، به دعوت مردم اصفهان، به مدت ۱۰ شب در مسجد سید اصفهان به افشاگری ماهیت رژیم شاه پرداخت. تا این که برای سومین بار دستگیر و به زندان عمومی منتقل شد.[۵]

در سال ۱۳۵۳ وقتی طلاب به یاد شهدای فاجعه نیمه خرداد ۴۲ در مدرسه فیضیه گرد آمده بودند، مورد هجوم کماندوهای ساواک قرار گرفتند و عده‌ای شهید و مجروح شدند. به همین بهانه مجاهد نستوه، مبارزه‌اش را شدت بخشید و با جلب رضایت اساتید حوزه مشهد روز شنبه ۲۴/۳/۱۳۵۳ راهپیمایی باشکوهی در خیابان‌های مشهد به راه انداخت. رژیم، هاشمی نژاد را که مرکز ثقل مبارزه و محرک اصلی این راهپیمایی می‌دانست، برای چهارمین بار دستگیر و روانه زندان کردند.

در سال ۱۳۵۷ که هنوز شعله انقلاب روشن نشده بود، مبارزات و خدمات بی‌شائبه و مجاهدت‌های مخلصانه آن بزرگمرد مورد تقدیر و تشکر حضرت امام خمینی واقع شد. امام در نامه‌ای خطاب به وی فرمود: «من چشمم به افرادی چون شما روشن است.»[۶] در ادامه مبارزه، مردم مشهد صبح یک روز، با بیرون آمدن از منازل، اطلاعیه‌ای را به امضای صریح سه تن از علمای شهر یعنی حضرت آیت الله خامنه‌ای، هاشمی نژاد، و واعظ طبسی بر در و دیوار شهر دیدند که در آن به شاه حمله مستقیم شده بود. رژیم در برابر این اطلاعیه چاره‌ای جز حبس هاشمی‌نژاد نداشت.[۷] بدین ترتیب مجاهد قهرمان برای پنجمین بار در اسارت رژیم قرار گرفت.

بحث و مناظره با منحرفان و منافقان:

مشعلدار فضیلت با طرح‌های جوان‌پسند، تلاش کوردلان را در خاموش کردن شعله هدایت عقیم گذاشت پایگاهی تأسیس کرد که بتواند ابهامات نسل جوان را پاسخ دهد و با تجربه در موفقیت خود با توکل به خدا و همکاری دوستان «کانون بحث و انتقاد دینی را به راه انداخت».

خود در این باره می‌گوید: «پس از رفتن به مشهد عمده کار من تدریس و یک سری جلسات بحث آزادی برای قشر دانشجو و دانش آموز بود. این جلسات که به کمک بعض از دوستان به راه انداختیم ادامه داشت و بسیار موفقیت آمیز بود تا این که ساواک ما را از شرکت در بحث آزاد منع کرد!» محل فعلی کانون میدان صاحب الزمان مشهد است که قبلا بهائیان سکونت و فعالیت داشتند.

استاد فرزانه به تناسب هر صحنه، هنر خاصی را در مبارزه حق طلبانه به خدمت می‌گرفت. مناظرات هاشمی‌نژاد از قدرت بیان و قوت استدلال وی در برابر کج فهمان و منحرفان حکایت داشت و چون نوری شب‌کوران را به وحشت می‌انداخت. او در فاصله سال‌های ۵۶ـ۱۳۵۴ در زندان مشهد برخوردهای زیادی با گروههای سیاسی داشت. خود وی فضای زندان را این گونه ترسیم می‌کند: زندان بهترین فرصت برای شناخت گروهها و افکار آنان بود... در آن فضای برخورد افکار هوشیار کسانی بودند که در دام صیادان سیاسی گرفتار نیایند. گروهک پیکار از جمله آن گروهها بود. وقتی به آن ها پیشنهاد بحث و مناظره دادم، چون مرا طلبه‌ای بی‌سواد می‌دانستند ابتدا قبول نمی‌کردند، وقتی موافقت کردند و یکی دو بار با آن ها جلسه مناظره در مسائل اقتصادی گذاشتیم شکست خوردند و برای دفعات بعد عقب‌نشینی کردند، به آن ها پیغام دادم شما که اعتقاد به علمی بودن ایدئولوژی‌تان دارید و ما را مرتجع و کهنه‌پرست می‌دانید پس چرا از مناظره وحشت دارید؟ بیایید و ساعتی را کنار هم بحث کنیم، اما قبول نکردند!

مبارزه فکری با منافقان، بخشی از زندگی آنان جوانمرد را شامل می‌شد. استاد در بخشی از خاطراتش می‌گوید: در زندان برخورد با گروه‌هایی چون طوفان، مجاهدین خلق، (منافقین)، چریک های فدایی خلق، پیکاری‌ها و حزب توده داشتم. پیکاری‌ها کسانی بودند که تازه از مجاهدین خلق منشعب شده بودند و با عقیده مارکسیستی فعالیت مستقلی داشتند. رابطه ما با مارکسیست‌ها رابطه گرمی نبود. فقط در حد سلام کردن در راهرو بود به طوری که غذاخوردن، ورزش کردن مذهبیون از مارکسیست‌ها جدا بود. بنده از مجاهدین خلق شناختی نداشتم و نوشته‌هایشان را نخوانده بودم. آن ها با برخوردهای منافقانه سعی می‌کردند چیزهایی که بچه مسلمان‌ها به آن‌ها حساسیت داشتند رعایت کنند. این باعث شده بود برخورد حادی با آن‌ها نداشته باشیم. اما پس از انقلاب، نظر بنده در مورد آن‌ها عوض شد و با منافقین به شدت برخورد کردم.

دو نفر از رهبران سازمان که نزد بنده این مسئله را به عنوان گله مطرح کردند به آن‌ها گفتم: تا قبل از سال ۱۳۵۴ و آمدنم به زندان موضع شما مورد قبول بود، پس از این که گروه پیکار از سازمان جدا شد عده‌ای از شما با اظهار تنفر از خیانت پیکاری ها آن را به حساب ایدئولوژی غلط مارکسیستی آن‌ها گذاشتید که موضع‌گیری آن موقع شما مورد تایید بنده قرار گرفت. اما وضع فعلی سازمان غیر از حرف‌هایی است که در زندان می‌زد الان در اجتماع ندای وحدت با مارکسیست‌ها را سر می‌دهید. استاد هاشمی نژاد در ادامه از موضع گیری آنان بعد از انقلاب می‌گوید: آن طوری که تاریخ کشورمان نشان می‌دهد پس از پیروزی انقلاب، موضع و خط آن ها درست خلاف خط امام بوده است.

با مقایسه‌ای بین موضع‌گیری آمریکا و منافقین نسبت به انقلاب ما، هماهنگی زیادی در این زمینه بین آمریکا و این سازمان وجود داشته است. موضع‌گیری آن ها در استقرار جمهوری اسلامی، در رابطه با مجلس خبرگان و تضعیف آن و قانون اساسی، منفی بوده و هماهنگی کاملی بین این سازمان و روزنامه‌های ضدانقلابی چون آیندگان، پیغام امروز و... داشته است و این برای یک سازمان انقلابی! که خود را ضدامپریالیست! نیز می‌داند، بسیار غیرمنطقی است، که برخلاف شعارش دقیقاً در خط آمریکا حرکت کند. این اواخر که سعادتی (عضو منافقین) را به جرم جاسوسی برای شوروی محاکمه می‌کردند، مجاهدین خلق می‌گفتند: چطور می‌شود ما از یک طرف متهم به جاسوسی برای شوروی باشیم و از طرف دیگر ما را به عنوان شرکت در کودتای آمریکایی متهم کنند؟ و ما آیا آمریکایی هستیم یا طرفدار شوروی؟ جوابش این است آقایان از نظر زیربنای فکری و خط فکری مارکسیسم را پذیرفته‌اند و طرفدار شرق‌اند ولی عملکرد مرحله‌ای آن ها در خط آمریکاست».

پس از انقلاب:

پس از بازگشت پیروزمندانه حضرت امام خمینی رحمه الله به ایران در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷، شهید هاشمی نژاد از مشهد به تهران آمد و به زیارت امام رحمه الله شتافت. در روز ۲۲ بهمن که فرصت طلبان برای جمع آوری اسلحه قصد حمله به پادگان و لشگر ۷۷ خراسان داشتند، سید عبدالکریم در حفظ و نظم شهر و حفظ پادگان نقش به سزایی داشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، وی به مبارزه بر ضد گروه های کج اندیش پرداخت، چرا که معتقد بود بزرگ ترین انقلاب، انقلاب فرهنگی است؛ یعنی درهم ریختنِ فرهنگی که غرب بر ما تحمیل کرده است.

ویژگی‌های اخلاقی

شهید هاشمی نژاد در برابر خداوند تسلیم محض بود و علاقه و ارادت خاصی به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام داشت. ایشان نسبت به انجام فرایض و ترک محرمات بسیار جدّی بود و به راحتی از خطاهای دیگران درباره خودش می گذشت.

با توده های مردم به ویژه قشر محروم و مستضعف رابطه نزدیکی داشت و به یاری آنان می شتافت. ایشان با سعه صدر، آراء و افکار مخالفان را می شنید و به بحث و مناظره با آن ها می پرداخت.

نسبت به مسائل فرهنگی بسیار حسّاس بود و تاریخ اسلام را به خوبی تحلیل می کرد. شجاعت کم نظیر، نظم در کار و وفای به عهد، از دیگر صفات بارز او به شمار می آمد.

شهادت

با پیروزی رزمندگان و شکست حصر آبادان، در آستانه برگزاری سومین انتخابات ریاست جمهوری (مهر ۱۳۶۰) تضعیف روحیه مردم، مأموریت جدید منافقان بود. بدین منظور ترور شخصیت بزرگ هاشمی‌نژاد در دستور کارشان قرار گرفت. دو روز قبل از عملیات یعنی پنجم مهر ماه ۱۳۶۰ طی تماس تلفنی او را تهدید به مرگ کردند. او که عاشق شهادت بود، وعده امام خمینی که «من با اجل طبیعی از دنیا می‌روم تو به فکر خودت باش» را لحظه‌ای بیاد آورد. و در انتظار شهادت روز شماری می‌کرد.

شهید هاشمی‌نژاد در روز شهادت امام جواد علیه السلام به مکان حزب جمهوری اسلامی آمد. یکی از اعضای منافقین به بهانه خرید کتاب و پوستر با نارنجک به سالن حزب رفت و در آن جا مخفی شد. پس از پایان کلاس، منافق سیه روز، خود را به آن جوانمرد فاضل رساند و او را در بغل گرفت و نارنجک را در جلوی آن عاشق شهادت منفجر کرد.

امام خمینی پس از شهادت سید هاشمی‌نژاد فرمود: «در روز شهادت امام جواد علیه السلام یکی از فرزندان و تبار آن خانواده به شهادت رسید. من از نزدیک با او و خصال و تعهدش آشنا بودم و آن را لمس کرده بودم و مراتب فضل و مجاهدات او بر اشخاص آشنا پوشیده نیست... امروز در روز شهادت سلف صالح، این خلف صالح و متعهد از دست ما گرفته شد... اسلام از این شهدا و بالاترین شهید را در راه هدف تقدیم کرده است».[۸]

پانویس

  1. ملاقات با امام زمان، سید حسن ابطحی، ص ۴۱.
  2. سید جواد هاشمی نژاد به نقل از یکی از اهالی بهشهر.
  3. فراگیری اخلاق و زندگی، ص ۱۸.
  4. ویژه‌نامه جوانمرد فاضل، ص ۷.
  5. فراگیری اخلاق زندگی، ص ۱۳.
  6. ویژه‌نامه جوانمرد فاضل، ص ۹.
  7. فراگیری اخلاق و زندگی، ص ۷.
  8. روزنامه جمهوری اسلامی، ۸/۷/۱۳۶۰.

منابع

  • تلخیص از مجموعه گلشن ابرار، جلد ۲، زندگی نامه "شهید هاشمی نژاد" از مرتضی بذرافشان.
  • محمدتقی عارفیان، فریادگر شهر شهادت، شهادت حجت الاسلام سید عبدالکریم هاشمی نژاد، گلبرگ، مهر۱۳۸۲، شماره ۴۳، پایگاه اطلاع رسانی حوزه، بازیابی: ۲۶ بهمن ۱۳۹۲.