مادر حضرت مریم: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(تعیین رده)
 
(۴ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{نوشته های اعضای دانشنامه}}
+
مطابق با [[تاریخ طبری (کتاب)|تاریخ طبری]] مادر [[حضرت مریم|حضرت مریم]] سلام الله علیها، حَنّه دختر فاقود پسر قبیل بود.<ref> ترجمه تاریخ طبرى، ج۲، ص۵۰۱.</ref> حنّه خواهر ایشاع<ref>حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر، جلددوم،  تعلیقه، ص: ۵۴۱، به نقل از ناسخ التواریخ </ref> یا الیصابات<ref>حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر، جلددوم،  تعلیقه، ص: ۵۴۱، به نقل از انجیل لوقا باب اول</ref> همسر [[حضرت زکریا علیه السلام|حضرت زکریا]] علیه السلام بود؛ و با این وصف مادر حضرت مریم، خاله‌­ی [[حضرت یحیی علیه السلام|حضرت یحیی]] علیه السلام نیز هست.
  
 +
==مادر حضرت مریم در قرآن==
  
 +
در [[قرآن]] نامی از مادر [[حضرت مریم علیهاالسلام|حضرت مریم]] ذکر نشده، اما در آیات ۳۵ الی ۳۷ [[سوره آل عمران]] به او اشاره شده است. در این آیات داستان تولد حضرت مریم و [[نذر]] مادرش را بیان می کند.
  
 +
*{{متن قرآن|«إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَک ما فِی بَطْنِی مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّی إِنَّک أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیم»}}؛ یاد کن زمانى را که زن عمران گفت: پروردگارا بدرستى که من نذر کردم براى تو که این طفلى که در شکم دارم محرر (خادم [[بیت المقدس]]) باشد، پس از من قبول فرما محققا تو سمیعى و عالمى به آن چه نذر کردم و قرارداد نمودم.<ref>سوره آل عمران، آیه ۳۵.</ref>
  
'''وجه تسميه'''
+
*{{متن قرآن|«فَلَمَّا وَضَعَتْها قالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُها أُنْثى وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ وَلَیسَ الذَّکرُ کالْأُنْثى وَ إِنِّی سَمَّیتُها مَرْیمَ وَ إِنِّی أُعِیذُها بِک وَ ذُرِّیتَها مِنَ الشَّیطانِ الرَّجِیمِ»}}؛ همین که وضع حمل کرد گفت: پروردگارا من او را دختر زاییدم (و خدا از خود او بهتر مى دانست که چه زاییده) و معلوم است که براى خدمتگزارى معبد تو پسر چون دختر نیست و من او را مریم نام نهادم و من او و نسل او را از [[شیطان]] رجیم به تو پناه دادم.<ref> سوره آل عمران، آیه ۳۶.</ref>
  
حنه (بفتح حاء و شد نون مفتوح) يعنى [[فضيلت]] يا با توفيق و آن اسم زنی است.<ref> [[حجة التفاسير و بلاغ الإكسير]]، جلددوم،  تعليقه، ص: 541.</ref>
+
حنه که مادر حضرت مریم بود پیر شده و از زایمان محروم بود. یک روز که در زیر درختى نشسته بود دید پرنده اى بچه خود را غذا می داد. حنه از خدا فرزند خواست و نذر کرد: اگر خدا به وى فرزندى دهد آن فرزند را خادم بیت المقدس نماید. چندان طولى نکشید که به حضرت مریم حامله شد. به شوهرش که عمران بود گفت: آیا می دانى من نذر کردم این بچه اى که در شکم دارم خادم بیت المقدس باشد؟ عمران گفت: تو نباید این نذر را بکنى. زیرا شاید دختر باشد و تو مسئول باشى!؟ هنوز مریم متولد نشده بود که عمران از دنیا رفت.  
  
'''نسب مادر حضرت مریم'''
+
هنگامى که حنه وضع حمل نمود مریم را در میان پارچه اى پیچید و آورد در میان بیت المقدس نزد علمائى نهاد که خادم بیت المقدس بودند. مادر حضرت مریم به آنان گفت: این نذر را تحویل بگیرید.
  
نام مادر مريم حنه دختر فاقود پسر قبيل بود.<ref> ترجمه تاريخ طبرى، ج  2، ص: 501.</ref> که زن عمران ابن ماثان كه خواهر ايشاع مادر يحيى ابن زكريا بوده است.<ref> ترجمه فيض الاسلام، ج  1، ص: 109.</ref>
+
[[حضرت زکریا]] علیه السلام فرمود: من براى [[کفالت]] این دختر سزاوارترم، زیرا خاله مریم در خانه من است. ولى علماء و خادمین بیت المقدس قبول نکردند و به مناقشه پرداختند و گفتند: اگر بنا باشد مریم به حساب خاله اش نزد تو باشد بهتر این است که نزد مادرش باشد. چون عمران پدر حضرت مریم (که ظاهرا در آن موقع از دنیا رفته بود) پیشوا و بزرگ آنان بود، لذا هر یک از ایشان راغب بود که سرپرستى حضرت مریم را عهده دار گردد.  
  
'''مادر حضرت مریم در قرآن'''
+
وقتی قیل و قال آنان در این باره بطول انجامید لذا بنا نهادند قرعه بزنند. تا قرعه بنام هر کسى درآید او عهده دار این کفالت شود. آنان که ۲۹ نفر بودند رفتند و هر کدام تیرى تراشیده، نام خود را بر آن نقش نمودند و بر لب جوى آب آمدند. وقتى ایشان تیرهاى خود را در میان آب انداختند کلیه تیرها در آب فرورفتند، مگر تیر حضرت زکریا که بر روى آب ماند. هنگامى که با این منظره مواجه شدند دست از حضرت مریم برداشتند و او را به زکریا واگذار کردند.<ref>تفسیر آسان، ج۲، ص۲۶۴.</ref>
 +
==مادر حضرت مریم در روایات==
  
در [[قرآن]] نامی از مادر مریم ذکر نشده است اما در آیات 35 الی 37 [[سوره آل عمران]] به او اشاره شده است. که در این آیات داستان [[تولد حضرت مریم]] و نذر مادرش را بیان می کند.
+
*[[امام باقر]] علیه السلام فرمودند: روزى [[حضرت عیسی]] علیه السلام به [[ابلیس]] گفت: آیا شده است تا به حال از حیله هاى خود طرفى نبندى؟ [[شیطان]] گفت: بلى آن روز که جده تو حنه خواهر همسر زکریا بعد از آن که خداوند بدان ها علیرغم میل باطنى ایشان دخترى بنام [[حضرت مریم علیهاالسلام|مریم]] را عنایت فرمود از شیطان به خداوند پناه بردند. {{متن قرآن|«رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُها أُنْثى ... وَ إِنِّی أُعِیذُها بِک وَ ذُرِّیتَها مِنَ الشَّیطانِ الرَّجِیم»}}.<ref> داستان پیامبران یا قصه هاى قرآن از آدم تا خاتم، ص ۵۸۶.</ref>
  
* 1- «إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ ما فِي بَطْنِي مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيم »: ياد كن زمانى را كه زن عمران گفت: پروردگارا بدرستى كه من [[نذر]] كردم براى تو كه اين طفلى كه در شكم دارم محرر (خادم [[بيت المقدس]]) باشد پس از من قبول فرما محققا تو سميعى و عالمى به آن چه نذر كردم و قرارداد نمودم.<ref> [[سوره آل  عمران]]، آيه 35.</ref>
+
*[[ابو بصیر|ابوبصیر]] از [[امام صادق]] علیه السلام نقل می کند: خداوند تبارک و تعالى به عمران [[وحى]] کرد که من به تو یک پسر درست و بابرکت مى دهم که کور مادرزاد و پیس را درمان کند و مُرده را به اذن خدا زنده کند و او را رسول بر [[بنی اسرائیل|بنى اسرائیل]] سازم، عمران این را به زن خود حنه که مادر مریم بود بازگفت، پس چون آبستن شد پیش خود بار خود را پسرى مى دانست، و چون زائیدش گفت: پروردگارا به راستى من او را دختر زائیدم، نیست پسر بمانند دختر یعنى دختر رسول خدا نشود، که خدا عز و جل مى فرماید: «و خدا داناتر بود بدان چه زائیده» (آل عمران، ۳۶)، چون خدای تعالى عیسى را به مریم داد او همانى بود که به عمران مژده داده بود و با او وعده کرده بود، چون بگوئیم در مردى از ماها چیزى هست و از آن چیز در فرزند یا فرزندان او هم باشد شما منکر آن نباشید (و آن را [[دروغ]] نشمارید).<ref> اصول کافى/ترجمه کمره اى، ج۳، ص۵۹۱.</ref>
  
* 2- «فَلَمَّا وَضَعَتْها قالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُها أُنْثى  وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثى  وَ إِنِّي سَمَّيْتُها مَرْيَمَ وَ إِنِّي أُعِيذُها بِكَ وَ ذُرِّيَّتَها مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ»: همين كه وضع حمل كرد گفت: پروردگارا من او را دختر زاييدم (و خدا از خود او بهتر مى دانست كه چه زاييده) و معلوم است كه براى خدمتگزارى معبد تو پسر چون دختر نيست و من او را مريم نام نهادم و من او و نسل او را از [[شيطان]] رجيم به تو پناه دادم.<ref> سوره آل  عمران، آيه 36.</ref>
+
*به سند صحیح منقول است که از امام باقر علیه السلام پرسیدند: آیا عمران پیغمبر بود؟ فرمود: بلى، پیغمبر مرسل بود بسوى قوم خود، و «حنه» زن عمران و «حنانه» زن [[حضرت زکریا علیه السلام|زکریا]] علیه السلام خواهر بودند، پس از براى عمران از حنه مریم بهم رسید و از براى زکریا از حنانه [[حضرت یحیی علیه السلام|یحیى]] بهم رسید و از مریم [[حضرت عیسی علیه السلام|عیسى]] بهم رسید و عیسى پسر دختر خاله یحیى بود و یحیى پسر خاله مریم و خاله مادر به منزله خاله است پس به این سبب عیسى و یحیى را خاله زاده یکدیگر مى گفتند.<ref>حیوة القلوب، ج۲، ص۱۰۶۴.</ref>
  
حنه كه مادر حضرت مريم بود پير شده و از زايمان محروم بود. يك روز كه در زير درختى نشسته بود ديد پرنده اى بچه خود را غذا مي داد. حنه از خدا فرزند خواست و نذر كرد: اگر خدا به وى فرزندى دهد آن فرزند را خادم بيت المقدس نمايد. چندان طولى نكشيد كه به حضرت مريم حامله شد.
+
*[[محمد بن مسعود عیاشی|عیاشى]] به سندهاى معتبر از امام محمدباقر علیه السلام روایت کرده است که: [[نذر]] کرد زن عمران که آنچه در شکم اوست محرر گرداند، و محرر آن بود که براى [[مسجد]] و معبد خود قرار مى دادند که هرگز از مسجد بیرون نیاید.<ref>حیوة القلوب، ج۲، ص۱۰۶۱.</ref>
  
به شوهرش كه عمران بود گفت: آيا مي دانى من نذر كردم اين بچه اى كه در شكم دارم خادم بيت المقدس باشد؟ عمران گفت: تو نبايد اين نذر را بكنى. زيرا شايد دختر باشد و تو مسئول باشى!؟ هنوز مريم متولد نشده بود كه عمران از دنيا رفت. هنگامى كه: حنه (نام مادر حضرت مريم است) وضع حمل نمود مريم را در ميان پارچه اى پيچيد و آورد در ميان بيت المقدس نزد علمائى نهاد كه خادم بيت المقدس بودند مادر حضرت مريم به آنان گفت: اين نذر را تحويل بگيريد.
+
==پانویس==
 
 
[[حضرت زکریا]] عليه السلام فرمود: من براى كفالت اين دختر سزاوارترم. زيرا خاله مريم در خانه من است. ولى علماء و خادمين بيت المقدس قبول نكردند و به مناقشه پرداختند و گفتند: اگر بنا باشد مريم به حساب خاله اش نزد تو باشد بهتر اين است كه نزد مادرش باشد. چون عمران پدر [[حضرت مریم]] (كه ظاهرا در آن موقع از دنيا رفته بود) پيشوا و بزرگ آنان بود. لذا هر يك از ايشان راغب بود كه سرپرستى حضرت مريم را عهده دار گردد. چون قيل و قال آنان در اين باره بطول انجاميد لذا بنا نهادند قرعه بزنند. تا قرعه بنام هر كسى درآيد او عهده دار اين كفالت شود.
 
 
 
آنان كه - 29 - نفر بودند رفتند و هر كدام تيرى تراشيده نام خود را بر آن نقش نمودند و بر لب جوى آب آمدند. وقتى ايشان تيرهاى خود را در ميان آب انداختند كليه تيرها در آب فرورفتند، مگر تير حضرت زكريا كه بر روى آب ماند. هنگامى كه با اين منظره مواجه شدند دست از حضرت مريم برداشتند و او را به زكريا واگذار كردند.<ref> تفسير آسان، ج  2، ص: 264.</ref>
 
 
 
'''مادر حضرت مریم در روايات'''
 
 
 
* 1- [[امام باقر]] علیه السلام فرمودند:
 
 
 
روزى [[حضرت عیسی]] به [[ابليس]] گفت: آيا شده است تا به حال از حيله هاى خود طرفى نبندى؟ [[شيطان]] گفت: بلى آن روز كه جده تو حنه همسر زكريا بعد از آن كه خداوند بدان ها عليرغم ميل باطنى ايشان دخترى بنام مريم را عنايت فرمود از شيطان رجيم و رانده شده به خداوند پناه بردند. رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُها أُنْثى ... وَ إِنِّي أُعِيذُها بِكَ وَ ذُرِّيَّتَها مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيم.<ref> داستان [[پيامبران]] يا [[قصه هاى قرآن]] از آدم تا خاتم، ص 586.</ref>
 
 
 
* 2- از [[ابوبصير]] از [[امام صادق]] علیه السلام فرمود:
 
 
 
خداوند تبارك و تعالى به عمران [[وحى]] كرد كه من به تو يك پسر درست و با بركت مى دهم كه كور مادرزاد و پيس را درمان كند و مُرده را به اذن خدا زنده كند و او را رسول بر بنى اسرائيل سازم، عمران اين را به زن خود حنه، كه مادر مريم بود بازگفت، پس چون آبستن شد پيش  خود بار خود را پسرى مى دانست، و چون زائيدش گفت: پروردگارا به راستى من او را دختر زائيدم، نيست پسر بمانند دختر، يعنى دختر [[رسول خدا]] نشود، كه خدا [[عزوجل]] مى فرمايد: ([[سوره آل عمران]]، 32) «و خدا داناتر بود بدان چه زائيده»، چون خدا تعالى عيسى را به مريم داد او همانى بود كه به عمران مژده داده بود و با او وعده كرده بود، چون بگوئيم در مردى از ماها چيزى هست و از آن چيز در فرزند يا فرزندان او هم باشد شما منكر آن نباشيد (و آن را [[دروغ]] نشماريد).<ref> [[اصول كافى]]/ترجمه كمره اى، ج  3، ص: 591.</ref>
 
 
 
* 3- به سند صحيح منقول است كه از [[امام باقر]] عليه السلام پرسيدند:
 
 
 
آيا عمران پيغمبر بود؟ فرمود: بلى، پيغمبر مرسل بود بسوى قوم خود، و «حنه» زن عمران و «حنانه» زن زكريا عليه السلام خواهر بودند، پس از براى عمران از حنه مريم بهم رسيد، و از براى زكريا از حنانه يحيى بهم رسيد، و از مريم عيسى بهم رسيد و عيسى پسر دختر خاله يحيى بود، و يحيى پسر خاله مريم و خاله مادر به منزله خاله است، پس به اين سبب عيسى و يحيى را خاله زاده يكديگر مى گفتند.<ref> [[حيوة القلوب]]، ج  2، ص: 1064.</ref>
 
 
 
* 4- عياشى به سندهاى معتبراز امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است كه:
 
 
 
چون [[نذر]] كرد زن عمران كه آن چه در شكم اوست محرر گرداند، و محرر آن بود كه براى [[مسجد]] و معبد خود قرار مى دادند كه هرگز از مسجد بيرون نيايد.<ref> حيوة القلوب، ج  2، ص: 1061.</ref>
 
 
 
==پانویس ==
 
 
<references />
 
<references />
==منابع:==
 
 
(1). [[حجة التفاسير و بلاغ الإكسير]]، سيد عبدالحجت بلاغى؛ [[قم]]: انتشارات [[حكمت]]، 1386 ق.
 
 
(2). ترجمه تاريخ طبرى، ابوالقاسم پاينده ؛ تهران: اساطير، چاپ پنجم ، 1375 ش.
 
 
(3). ترجمه [[فيض الاسلام]]، فيض الاسلام سيد على نقى؛ تهران: انتشارات فقيه، چاپ اول، 1378 ش.
 
 
(4). تفسير آسان، محمد جواد نجفى خمينى؛ تهران: انتشارات اسلاميه، چاپ اول، 1398 ق.
 
  
(5). داستان [[پیامبران]] يا قصه هاى قرآن از آدم تا خاتم؛ يوسف عزيزى، تهران: انتشارات هاد، چاپ اول، 1380 ش.
+
==منابع==
  
(6). اصول كافى/ترجمه كمره اى، محمد باقر كمره اى؛ قم: انتشارات اسوه، چاپ سوم، 1375 ش.
+
*[[حجة التفاسیر و بلاغ الاکسیر (کتاب)|حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر]]، سید عبدالحجت بلاغى؛ قم: انتشارات حکمت، ۱۳۸۶ ق.
 +
*[[تاریخ طبری|تاریخ طبرى]]، ترجمه ابوالقاسم پاینده؛ تهران: اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ ش.
 +
*[[تفسیر آسان (کتاب)|تفسیر آسان]]، محمدجواد نجفى خمینى؛ تهران: انتشارات اسلامیه، چاپ اول، ۱۳۹۸ ق.
 +
*داستان پیامبران یا قصه هاى قرآن از آدم تا خاتم؛ یوسف عزیزى؛ تهران: انتشارات هاد، چاپ اول، ۱۳۸۰ ش.
 +
*[[اصول کافی|اصول کافى]]، محمد بن یعقوب کلینی، ترجمه محمدباقر کمره اى؛ قم: انتشارات اسوه، چاپ سوم، ۱۳۷۵ ش.
 +
*[[حیوة القلوب]]، علامه مجلسى؛ قم: سرور، چاپ ششم، ۱۳۸۴ ش.
  
(7). [[حيوة القلوب]]، [[علامه مجلسى ]]؛ قم : سرور، چاپ ششم ، 1384 ش .
 
 
[[رده:زنان مطرح شده در قرآن]]
 
[[رده:زنان مطرح شده در قرآن]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۴۸

مطابق با تاریخ طبری مادر حضرت مریم سلام الله علیها، حَنّه دختر فاقود پسر قبیل بود.[۱] حنّه خواهر ایشاع[۲] یا الیصابات[۳] همسر حضرت زکریا علیه السلام بود؛ و با این وصف مادر حضرت مریم، خاله‌­ی حضرت یحیی علیه السلام نیز هست.

مادر حضرت مریم در قرآن

در قرآن نامی از مادر حضرت مریم ذکر نشده، اما در آیات ۳۵ الی ۳۷ سوره آل عمران به او اشاره شده است. در این آیات داستان تولد حضرت مریم و نذر مادرش را بیان می کند.

  • «إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَک ما فِی بَطْنِی مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّی إِنَّک أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیم»؛ یاد کن زمانى را که زن عمران گفت: پروردگارا بدرستى که من نذر کردم براى تو که این طفلى که در شکم دارم محرر (خادم بیت المقدس) باشد، پس از من قبول فرما محققا تو سمیعى و عالمى به آن چه نذر کردم و قرارداد نمودم.[۴]
  • «فَلَمَّا وَضَعَتْها قالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُها أُنْثى وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ وَلَیسَ الذَّکرُ کالْأُنْثى وَ إِنِّی سَمَّیتُها مَرْیمَ وَ إِنِّی أُعِیذُها بِک وَ ذُرِّیتَها مِنَ الشَّیطانِ الرَّجِیمِ»؛ همین که وضع حمل کرد گفت: پروردگارا من او را دختر زاییدم (و خدا از خود او بهتر مى دانست که چه زاییده) و معلوم است که براى خدمتگزارى معبد تو پسر چون دختر نیست و من او را مریم نام نهادم و من او و نسل او را از شیطان رجیم به تو پناه دادم.[۵]

حنه که مادر حضرت مریم بود پیر شده و از زایمان محروم بود. یک روز که در زیر درختى نشسته بود دید پرنده اى بچه خود را غذا می داد. حنه از خدا فرزند خواست و نذر کرد: اگر خدا به وى فرزندى دهد آن فرزند را خادم بیت المقدس نماید. چندان طولى نکشید که به حضرت مریم حامله شد. به شوهرش که عمران بود گفت: آیا می دانى من نذر کردم این بچه اى که در شکم دارم خادم بیت المقدس باشد؟ عمران گفت: تو نباید این نذر را بکنى. زیرا شاید دختر باشد و تو مسئول باشى!؟ هنوز مریم متولد نشده بود که عمران از دنیا رفت.

هنگامى که حنه وضع حمل نمود مریم را در میان پارچه اى پیچید و آورد در میان بیت المقدس نزد علمائى نهاد که خادم بیت المقدس بودند. مادر حضرت مریم به آنان گفت: این نذر را تحویل بگیرید.

حضرت زکریا علیه السلام فرمود: من براى کفالت این دختر سزاوارترم، زیرا خاله مریم در خانه من است. ولى علماء و خادمین بیت المقدس قبول نکردند و به مناقشه پرداختند و گفتند: اگر بنا باشد مریم به حساب خاله اش نزد تو باشد بهتر این است که نزد مادرش باشد. چون عمران پدر حضرت مریم (که ظاهرا در آن موقع از دنیا رفته بود) پیشوا و بزرگ آنان بود، لذا هر یک از ایشان راغب بود که سرپرستى حضرت مریم را عهده دار گردد.

وقتی قیل و قال آنان در این باره بطول انجامید لذا بنا نهادند قرعه بزنند. تا قرعه بنام هر کسى درآید او عهده دار این کفالت شود. آنان که ۲۹ نفر بودند رفتند و هر کدام تیرى تراشیده، نام خود را بر آن نقش نمودند و بر لب جوى آب آمدند. وقتى ایشان تیرهاى خود را در میان آب انداختند کلیه تیرها در آب فرورفتند، مگر تیر حضرت زکریا که بر روى آب ماند. هنگامى که با این منظره مواجه شدند دست از حضرت مریم برداشتند و او را به زکریا واگذار کردند.[۶]

مادر حضرت مریم در روایات

  • امام باقر علیه السلام فرمودند: روزى حضرت عیسی علیه السلام به ابلیس گفت: آیا شده است تا به حال از حیله هاى خود طرفى نبندى؟ شیطان گفت: بلى آن روز که جده تو حنه خواهر همسر زکریا بعد از آن که خداوند بدان ها علیرغم میل باطنى ایشان دخترى بنام مریم را عنایت فرمود از شیطان به خداوند پناه بردند. «رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُها أُنْثى ... وَ إِنِّی أُعِیذُها بِک وَ ذُرِّیتَها مِنَ الشَّیطانِ الرَّجِیم».[۷]
  • ابوبصیر از امام صادق علیه السلام نقل می کند: خداوند تبارک و تعالى به عمران وحى کرد که من به تو یک پسر درست و بابرکت مى دهم که کور مادرزاد و پیس را درمان کند و مُرده را به اذن خدا زنده کند و او را رسول بر بنى اسرائیل سازم، عمران این را به زن خود حنه که مادر مریم بود بازگفت، پس چون آبستن شد پیش خود بار خود را پسرى مى دانست، و چون زائیدش گفت: پروردگارا به راستى من او را دختر زائیدم، نیست پسر بمانند دختر یعنى دختر رسول خدا نشود، که خدا عز و جل مى فرماید: «و خدا داناتر بود بدان چه زائیده» (آل عمران، ۳۶)، چون خدای تعالى عیسى را به مریم داد او همانى بود که به عمران مژده داده بود و با او وعده کرده بود، چون بگوئیم در مردى از ماها چیزى هست و از آن چیز در فرزند یا فرزندان او هم باشد شما منکر آن نباشید (و آن را دروغ نشمارید).[۸]
  • به سند صحیح منقول است که از امام باقر علیه السلام پرسیدند: آیا عمران پیغمبر بود؟ فرمود: بلى، پیغمبر مرسل بود بسوى قوم خود، و «حنه» زن عمران و «حنانه» زن زکریا علیه السلام خواهر بودند، پس از براى عمران از حنه مریم بهم رسید و از براى زکریا از حنانه یحیى بهم رسید و از مریم عیسى بهم رسید و عیسى پسر دختر خاله یحیى بود و یحیى پسر خاله مریم و خاله مادر به منزله خاله است پس به این سبب عیسى و یحیى را خاله زاده یکدیگر مى گفتند.[۹]
  • عیاشى به سندهاى معتبر از امام محمدباقر علیه السلام روایت کرده است که: نذر کرد زن عمران که آنچه در شکم اوست محرر گرداند، و محرر آن بود که براى مسجد و معبد خود قرار مى دادند که هرگز از مسجد بیرون نیاید.[۱۰]

پانویس

  1. ترجمه تاریخ طبرى، ج۲، ص۵۰۱.
  2. حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر، جلددوم، تعلیقه، ص: ۵۴۱، به نقل از ناسخ التواریخ
  3. حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر، جلددوم، تعلیقه، ص: ۵۴۱، به نقل از انجیل لوقا باب اول
  4. سوره آل عمران، آیه ۳۵.
  5. سوره آل عمران، آیه ۳۶.
  6. تفسیر آسان، ج۲، ص۲۶۴.
  7. داستان پیامبران یا قصه هاى قرآن از آدم تا خاتم، ص ۵۸۶.
  8. اصول کافى/ترجمه کمره اى، ج۳، ص۵۹۱.
  9. حیوة القلوب، ج۲، ص۱۰۶۴.
  10. حیوة القلوب، ج۲، ص۱۰۶۱.

منابع

  • حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر، سید عبدالحجت بلاغى؛ قم: انتشارات حکمت، ۱۳۸۶ ق.
  • تاریخ طبرى، ترجمه ابوالقاسم پاینده؛ تهران: اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ ش.
  • تفسیر آسان، محمدجواد نجفى خمینى؛ تهران: انتشارات اسلامیه، چاپ اول، ۱۳۹۸ ق.
  • داستان پیامبران یا قصه هاى قرآن از آدم تا خاتم؛ یوسف عزیزى؛ تهران: انتشارات هاد، چاپ اول، ۱۳۸۰ ش.
  • اصول کافى، محمد بن یعقوب کلینی، ترجمه محمدباقر کمره اى؛ قم: انتشارات اسوه، چاپ سوم، ۱۳۷۵ ش.
  • حیوة القلوب، علامه مجلسى؛ قم: سرور، چاپ ششم، ۱۳۸۴ ش.