جنگ های فجار در تاریخ عرب: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش فنی)
 
(۷ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
عرب [[جاهلیت|جاهلى]]، تمام سال را با جنگ و غارت بسر مى‌برد و فقط در چهار ماه سال ([[ماه رجب|رجب]]، [[ذى القعده]]، [[ذى الحجه]]، [[ماه محرم|محرم]]) جنگ را تحریم مى‌کردند، تا در این مدت بازارهاى تجارتى خود را باز کنند و به کار و کسب بپردازند. ولى در طول تاریخ عرب، چهار بار این سد شکسته شد و بعضى از قبائل عرب به جان یکدیگر افتادند، و چون این جنگها در [[ماه های حرام|ماه‌های حرام]] اتفاق افتاد، نام آنها را «جنگ‌ فجار» نهادند.
  
 +
==واژه فجار در لغت==
  
 +
«فِجار»، بر وزن «قِتال» یا «مقاتله» بوده و از آنجا که مصدر فعال یا مفاعله بر کاری طرفینی دلالت دارد، کلمه فجار به معنی مبادله فجور خواهد بود، یعنی هر دو طرف درگیر در این نبرد، در کار مبادله فجور و تباهی با یکدیگر همدست بودند و آن تباهی آن بود که به جنگ در ماه­های حرام مشغول شدند.<ref> ابن منظور؛ لسان العرب، بیروت، دارالمصادر، ۱۴۱۴، چاپ سوم، ج۵، ص۴۸. </ref>
  
 +
==تاریخ وقوع جنگ فجار==
  
'''منبع:''' فروغ ابديت
+
جنگ­های فجار که به فاصله بیست سال بعد از [[عام الفیل|عام­ الفیل]]، به وقوع پیوست،­<ref> تاریخ طبری، ترجمه ابو القاسم پاینده، ج ۳، ص ۸۴۱؛ مسعودی، مروج الذهب، ترجمه ابو القاسم پاینده، ج ۱، ص۶۲۵. </ref> از جنگ­های معروف عرب [[جاهلیت|جاهلی]] به شمار می ­آمد، به گونه ­ای که عده ­ای از اعراب آن را مبدأ تاریخ خود قرار دادند<ref> مجمل التواریخ، پیشین، ص۲۲۶ و مسعودی، علی بن حسین؛ التنبیه و الاشراف، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، انتسارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۵، چاپ دوم، ص۱۹۰. </ref> و شعرای جاهلی اشعار بسیاری درباره آن سروده ­اند.<ref> ابن سعد؛ طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴، ج۱، ص۱۱۷. </ref>
  
'''نویسنده:''' جعفر سبحانی
+
==علل وقوع جنگ فجار==
  
==جنگ هاي فجار در تاريخ عرب==
+
عرب جاهلی، تمام سال را با جنگ و غارت بسر می برد و ادامه این وضع، زندگی آنان را مختل می ساخت. از این جهت، فقط در ظرف سال، در چهار ماه ([[رجب]]، [[ذی القعده]]، [[ذی الحجه]]، [[محرم]]) جنگ را تحریم می کردند، تا در این مدت بازارهای تجارتی خود را باز کنند، و به کار و کسب بپردازند.<ref> از [[آیه 36 سوره توبه|آیه ۳۶ سوره توبه]] استفاده می شود که تحریم جنگ در این چهار ماه ریشه مذهبی داشته و عرب جاهلی به پیروی از سنت‌ حضرت ابراهیم علیه السلام آن را محترم می شمردند.</ref>
  
[[عرب جاهلي]]، تمام سال را با جنگ و غارت بسر مي  برد، و ادامه اين وضع زندگي آنان را مختل مي  ساخت. از اين جهت، فقط در ظرف سال، در چهار ماه ([[رجب]]، [[ذی القعده]]، [[ذی الحجه]]، [[محرم]]) جنگ را تحريم مي  کردند، تا در اين مدت بازارهاي تجارتي خود را باز کنند، و به کار و کسب بپردازند.<ref> از آيه 36 [[سوره توبه]] استفاده مي  شود که تحريم جنگ در اين چهار ماه ريشه مذهبي داشته و عرب جاهلي به پيروي از [[سنت]]‌ [[حضرت ابراهیم]] علیه السلام آن را محترم مي  شمردند.</ref>
+
روی این تصمیم، در طول این چهار ماه، بازارهای «عکاظ»، «مجنة»، «ذی المجاز»، شاهد اجتماعات شگفت انگیزی بود، و دوست و دشمن، کنار یکدیگر به داد و ستد و ابراز تفاخر می پرداختند. سرایندگان بزرگ عرب، سروده های خود را در میان آن محافل می خواندند. خطیبان معروف، سخنرانی می نمودند. [[یهود|یهودیان]] و [[مسیحیت|مسیحیان]] و [[بت پرستی|بت پرستان]]، با کمال اطمینان از گزند دشمن، عقائد خود را به جهان عرب عرضه می داشتند.
  
روي اين تصميم، در طول اين چهار ماه، بازارهاي  «عکاظ »، «مجنة »، «ذي المجاز»، شاهد اجتماعات شگفت انگيزي بود، و دوست و دشمن، کنار يکديگر به داد و ستد و ابراز تفاخر مي  پرداختند. سرايندگان بزرگ عرب، سروده هاي خود را در ميان آن محافل مي  خواندند. خطيبان معروف، سخنراني مي  نمودند. يهوديان و مسيحيان و بت پرستان، با کمال اطمينان از گزند دشمن، عقائد خود را به جهان عرب عرضه مي  داشتند.
+
ولی در طول تاریخ عرب، چهار بار این سد شکسته شد و بعضی از قبائل عرب، به جان یکدیگر افتادند، و چون این جنگ ها در [[ماه های حرام|ماههای حرام]] اتفاق افتاد، نام آن ها را جنگ «فجار» نهادند.
  
ولي در طول تاريخ عرب، چهار بار اين سد شکسته شد و بعضي از قبائل عرب، به جان يکديگر افتادند، و چون اين جنگ ها در [[ماههاي حرام]] اتفاق افتاد، نام آن ها را جنگ  «فجار» نهادند. اينک به طور اجمال به آن ها اشاره مي  کنيم:
+
== معرفی جنگ­های فجار ==
  
'''فجار نخست'''
+
===فجار اول===
  
طرفين درگير در اين جنگ، قبيله  «کنانه» و «هوازن» بودند و علت جنگ را چنين مي  نويسند که: مردي، به نام [[بدر بن معشر]]، در بازار «[[عکاظ]] »، براي خود جايگاهي ترتيب داده بود، و هر روز بر مردم مفاخر خود را بيان  مي  کرد. روزي شمشيري بدست گرفته گفت: مردم، من گرامي ترين مردم هستم، و هر کس گفتار مرا نپذيرد، بايد با اين شمشير کشته شود. در اين هنگام مردي برخاست، شمشيري بر پاي او زد و پاي او را قطع نمود. از اين جهت، طائفه دو طرف بهم ريختند، ولي بدون اين که کسي کشته شود از هم دست برداشتند.
+
طرفین درگیر در این جنگ، قبیله «[[قبیله کنانه|کنانه]]» و «[[قبیله هوازن|هوازن]]» بودند و علت جنگ را چنین می نویسند که: مردی به نام بدر بن معشر، در بازار «عکاظ»، برای خود جایگاهی ترتیب داده بود و هر روز بر مردم مفاخر خود را بیان می کرد. روزی شمشیری بدست گرفته گفت: مردم، من گرامی ترین مردم هستم، و هر کس گفتار مرا نپذیرد، باید با این شمشیر کشته شود. در این هنگام مردی برخاست، شمشیری بر پای او زد و پای او را قطع نمود. از این جهت، طائفه دو طرف بهم ریختند، ولی بدون این که کسی کشته شود از هم دست برداشتند.
  
'''فجار دوم'''
+
===فجار دوم===
  
سبب جنگ اين بود که زن زيبائي، از طائفه «[[بني عامر]]»، توجه جوان چشم چراني را به خود جلب کرد. آن جوان، از او درخواست کرد که: صورت خود را باز کند. آن زن اباء نمود، جوان هوس باز پشت سر او نشست و دامن هاي دراز زن را با خار به هم دوخت، به طوري که موقع برخاستن صورت آن زن باز شد. در اين هنگام هر کدام قبيله خود را صدا زدند، پس از کشته شدن عده اي دست از هم برداشتند!
+
سبب جنگ این بود که زن زیبائی، از طائفه «[[بنی عامر|بنی عامر]]»، توجه جوان چشم چرانی را به خود جلب کرد. آن جوان، از او درخواست کرد که صورت خود را باز کند. آن زن اباء نمود، جوان هوس باز پشت سر او نشست و دامن های بلند زن را با خار به هم دوخت، به طوری که موقع برخاستن صورت آن زن باز شد. در این هنگام هر کدام قبیله خود را صدا زدند، پس از کشته شدن عده ای دست از هم برداشتند!
  
'''فجار سوم'''
+
===فجار سوم===
  
مردي از قبيله  «بني عامر»، از يک مرد «کناني » طلبکار بود. مرد بدهکار امروز و فردا مي  کرد. از اين جهت مشاجره ميان اين دو نفر درگير شد. چيزي نمانده بود که دو قبيله همديگر را بکشند، که کار را با مسالمت خاتمه دادند.
+
مردی از قبیله «بنی عامر»، از یک مرد «کنانی» طلبکار بود. مرد بدهکار امروز و فردا می کرد. از این جهت مشاجره میان این دو نفر درگیر شد. چیزی نمانده بود که دو قبیله همدیگر را بکشند، که کار را با مسالمت خاتمه دادند.
  
'''فجار چهارم'''
+
===فجار چهارم===
  
همان جنگي است که پيامبر در آن شخصا شرکت نمود. سن او را در موقع بروز جنگ، به طور مختلف نقل کرده اند، عده اي مي  گويند: پانزده يا چهارده سال داشت، برخي نوشته اند که: بيست  سال داشت، ولي چون اين جنگ چهار سال طول کشيد از اين جهت ممکن است تقريبا تمام نقل ها صحيح باشد.<ref> [[تاريخ کامل ]]، ج 1/358-959، [[سيره ابن هشام ]]، پاورقي، ج 1/184.</ref>
+
همان جنگی است که [[پیامبر اکرم]] صلی الله علیه وآله در آن شخصا شرکت نمود. سن ایشان را در موقع بروز جنگ، به طور مختلف نقل کرده اند. عده ای می گویند: پانزده یا چهارده سال داشت، برخی نوشته اند که: بیست سال داشت، ولی چون این جنگ چهار سال طول کشید از این جهت ممکن است تقریبا همه نقل ها صحیح باشد.<ref> تاریخ کامل، ج ۱/۳۵۸-۹۵۹؛ سیره ابن هشام ، پاورقی، ج ۱/۱۸۴.</ref>
  
'''<I>ريشه نزاع را چنين مي  نويسند که:</I>'''
+
ریشه نزاع را چنین می نویسند که [[نعمان بن منذر]]، هر سال کاروانی ترتیب می داد و مال التجاره ای به «عکاظ» می فرستاد، تا در مقابل آن پوست و ریسمان و پارچه های زربفت برای او بخرند و بیاورند. مردی از قبیله «هوازن»، به نام «عروة الرجال»، حفاظت و حمایت کاروان را به عهده گرفت، ولی «براض بن قیس» کنانی، از پیش افتادن مرد هوازنی سخت عصبانی شد، پیش «نعمان بن منذر» رفت و اعتراض نمود. ولی اعتراض او ثمر نبخشید، آتش [[خشم]] و [[حسد]] در درون او شعله می کشید. پیوسته مترصد بود که در اثناء راه «عروة الرجال» را از پای درآورد و سرانجام در سرزمین «بنی مره» او را کشت، و دست خود را با خون مرد «هوازنی» آلوده ساخت.
  
[[نعمان بن منذر]]، هر سال کارواني ترتيب مي  داد، و مال التجاره اي به عکاظ مي  فرستاد، تا در مقابل آن پوست و ريسمان و پارچه هاي زربفت  براي او بخرند و بياورند.
+
آن روزها قبیله «[[قریش]]» و «[[قبیله کنانه|کنانه]]» با هم متحد بودند و این جریان موقعی اتفاق افتاد که قبائل عرب در بازار عکاظ سرگرم داد و ستد بودند. مردی قبیله قریش را از جریان آگاه ساخت، از این جهت قبیله قریش و کنانه پیش از آن که قبیله هوازن از جریان آگاه کردند، دست و پای خود را جمع کرده رو به «حرم» آوردند. ولی طائفه هوازن، فورا آنان را تعقیب کردند و پیش از آن که به حرم برسند، جنگ میان دو گروه درگیر شد. سرانجام، تاریکی هوا سبب شد که دست از جنگ بردارند، و این خود فرصتی بود که قریش و کنانه راه حرم را در تاریکی پیش گیرند و از خطر دشمن ایمن شوند. از آن روز به بعد، گاه و بی گاه قریش و متحدین آن ها از حرم بیرون می آمدند و جنگ می کردند. در بعضی از روزها، رسول خدا همراه عموهای خود در جنگ - به طوری که قبلا گفته شد - شرکت می کرد. این وضع چهار سال ادامه داشت، بالاخره جنگ با پرداختن خون بهای کشتگان «هوازن» که بیش از قریش کشته داده بودند، خاتمه پذیرفت.<ref> سیره ابن هشام، ج ۱/۱۸۴-۱۸۷ - تحریم در ماه های حرام، ریشه دیرینه مذهبی داشته و چون جنگ «فجار»، چهار سال ادامه داشته است، شرکت رسول گرامی گذشته بر این که ممکن است جنبه دفاعی داشته باشد، احتمال دارد در غیر ماه های حرام بوده باشد و لفظ «فجار» به خاطر این گفته می شود که آغاز جنگ در ماه های حرام بوده است نه این که تمام آن در این ماه ها بوده است.</ref>  
 
+
==پانویس==
مردي از قبيله  «[[هوازن ]]»، به نام  «عروة الرجال »، حفاظت و حمايت کاروان را به عهده گرفت، ولي  «براض بن قيس » کناني، از پيش افتادن مرد هوازني سخت عصباني شد، پيش  «نعمان بن  منذر» رفت و اعتراض نمود. ولي اعتراض او ثمر نبخشيد، آتش [[خشم]] و [[حسد]] در درون او شعله مي  کشيد. پيوسته مترصد بود که در اثناء راه  «عروة الرجال » را از پاي درآورد و سرانجام در سرزمين  «[[بني مره ]]» او را کشت، و دست  خود را با خون مرد «هوازني » آلوده ساخت.
+
<references />
 
+
==منابع==
آن روزها قبيله  «قريش » و کنانه با هم متحد بودند، و اين جريان موقعي اتفاق افتاد که قبائل عرب در بازار عکاظ سرگرم داد و ستد بودند. مردي قبيله قريش را از جريان آگاه ساخت، از اين جهت قبيله قريش و کنانه پيش از آن که قبيله هوازن از جريان آگاه کردند، دست و پاي خود را جمع کرده رو به حرم (چهار فرسخ از چهار طرف [[مکه]] را حرم گويند و جنگ در آن نقطه ميان عرب ممنوع بود.) آوردند.  
+
*جعفر سبحانی، [[فروغ ابدیت (کتاب)|فروغ ابدیت]]، ج ۱، ص ۱۸۱.
 
+
*سید علی اکبر حسینی، "فجار"، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، بازیابی: ۲۰ بهمن ۱۳۹۲.
ولي طائفه هوازن، فورا آنان را تعقيب کردند و پيش از آن که به حرم برسند، جنگ ميان دو گروه درگير شد. سرانجام، تاريکي هوا سبب شد که دست از جنگ بردارند، و اين خود فرصتي بود که قريش و کنانه راه حرم را در تاريکي پيش گيرند و از خطر دشمن ايمن شوند. از آن روز به بعد، گاه و بي گاه قريش و متحدين آن ها از حرم بيرون مي  آمدند و جنگ مي  کردند. در بعضي از روزها، رسول خدا همراه عموهاي خود در جنگ - به طوري که قبلا گفته شد - شرکت مي  کرد. اين وضع چهار سال ادامه داشت، بالاخره جنگ با پرداختن خون بهاي کشتگان «هوازن » که بيش از قريش کشته داده بودند، خاتمه پذيرفت.<ref> سيره ابن هشام ، ج 1/184-187 - در گذشته يادآور شديم که تحريم در [[ماه هاي حرام]]، ريشه ديرينه مذهبي داشته است و چون جنگ «فجار»، چهار سال ادامه داشته است، شرکت رسول گرامي گذشته بر اين که ممکن است جنبه دفاعي داشته، احتمال دارد در غير ماه هاي حرام بوده باشد و لفظ «فجار» به خاطر اين گفته مي  شود که آغاز جنگ در ماه هاي حرام بوده است نه اين که تمام آن در اين ماه ها بوده است.</ref>
 
 
 
==پانویس ==
 
<references/>
 
  
 
[[رده:دوران جاهلیت]]
 
[[رده:دوران جاهلیت]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۸ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۷:۲۱

عرب جاهلى، تمام سال را با جنگ و غارت بسر مى‌برد و فقط در چهار ماه سال (رجب، ذى القعده، ذى الحجه، محرم) جنگ را تحریم مى‌کردند، تا در این مدت بازارهاى تجارتى خود را باز کنند و به کار و کسب بپردازند. ولى در طول تاریخ عرب، چهار بار این سد شکسته شد و بعضى از قبائل عرب به جان یکدیگر افتادند، و چون این جنگها در ماه‌های حرام اتفاق افتاد، نام آنها را «جنگ‌ فجار» نهادند.

واژه فجار در لغت

«فِجار»، بر وزن «قِتال» یا «مقاتله» بوده و از آنجا که مصدر فعال یا مفاعله بر کاری طرفینی دلالت دارد، کلمه فجار به معنی مبادله فجور خواهد بود، یعنی هر دو طرف درگیر در این نبرد، در کار مبادله فجور و تباهی با یکدیگر همدست بودند و آن تباهی آن بود که به جنگ در ماه­های حرام مشغول شدند.[۱]

تاریخ وقوع جنگ فجار

جنگ­های فجار که به فاصله بیست سال بعد از عام­ الفیل، به وقوع پیوست،­[۲] از جنگ­های معروف عرب جاهلی به شمار می ­آمد، به گونه ­ای که عده ­ای از اعراب آن را مبدأ تاریخ خود قرار دادند[۳] و شعرای جاهلی اشعار بسیاری درباره آن سروده ­اند.[۴]

علل وقوع جنگ فجار

عرب جاهلی، تمام سال را با جنگ و غارت بسر می برد و ادامه این وضع، زندگی آنان را مختل می ساخت. از این جهت، فقط در ظرف سال، در چهار ماه (رجب، ذی القعده، ذی الحجه، محرم) جنگ را تحریم می کردند، تا در این مدت بازارهای تجارتی خود را باز کنند، و به کار و کسب بپردازند.[۵]

روی این تصمیم، در طول این چهار ماه، بازارهای «عکاظ»، «مجنة»، «ذی المجاز»، شاهد اجتماعات شگفت انگیزی بود، و دوست و دشمن، کنار یکدیگر به داد و ستد و ابراز تفاخر می پرداختند. سرایندگان بزرگ عرب، سروده های خود را در میان آن محافل می خواندند. خطیبان معروف، سخنرانی می نمودند. یهودیان و مسیحیان و بت پرستان، با کمال اطمینان از گزند دشمن، عقائد خود را به جهان عرب عرضه می داشتند.

ولی در طول تاریخ عرب، چهار بار این سد شکسته شد و بعضی از قبائل عرب، به جان یکدیگر افتادند، و چون این جنگ ها در ماههای حرام اتفاق افتاد، نام آن ها را جنگ «فجار» نهادند.

معرفی جنگ­های فجار

فجار اول

طرفین درگیر در این جنگ، قبیله «کنانه» و «هوازن» بودند و علت جنگ را چنین می نویسند که: مردی به نام بدر بن معشر، در بازار «عکاظ»، برای خود جایگاهی ترتیب داده بود و هر روز بر مردم مفاخر خود را بیان می کرد. روزی شمشیری بدست گرفته گفت: مردم، من گرامی ترین مردم هستم، و هر کس گفتار مرا نپذیرد، باید با این شمشیر کشته شود. در این هنگام مردی برخاست، شمشیری بر پای او زد و پای او را قطع نمود. از این جهت، طائفه دو طرف بهم ریختند، ولی بدون این که کسی کشته شود از هم دست برداشتند.

فجار دوم

سبب جنگ این بود که زن زیبائی، از طائفه «بنی عامر»، توجه جوان چشم چرانی را به خود جلب کرد. آن جوان، از او درخواست کرد که صورت خود را باز کند. آن زن اباء نمود، جوان هوس باز پشت سر او نشست و دامن های بلند زن را با خار به هم دوخت، به طوری که موقع برخاستن صورت آن زن باز شد. در این هنگام هر کدام قبیله خود را صدا زدند، پس از کشته شدن عده ای دست از هم برداشتند!

فجار سوم

مردی از قبیله «بنی عامر»، از یک مرد «کنانی» طلبکار بود. مرد بدهکار امروز و فردا می کرد. از این جهت مشاجره میان این دو نفر درگیر شد. چیزی نمانده بود که دو قبیله همدیگر را بکشند، که کار را با مسالمت خاتمه دادند.

فجار چهارم

همان جنگی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در آن شخصا شرکت نمود. سن ایشان را در موقع بروز جنگ، به طور مختلف نقل کرده اند. عده ای می گویند: پانزده یا چهارده سال داشت، برخی نوشته اند که: بیست سال داشت، ولی چون این جنگ چهار سال طول کشید از این جهت ممکن است تقریبا همه نقل ها صحیح باشد.[۶]

ریشه نزاع را چنین می نویسند که نعمان بن منذر، هر سال کاروانی ترتیب می داد و مال التجاره ای به «عکاظ» می فرستاد، تا در مقابل آن پوست و ریسمان و پارچه های زربفت برای او بخرند و بیاورند. مردی از قبیله «هوازن»، به نام «عروة الرجال»، حفاظت و حمایت کاروان را به عهده گرفت، ولی «براض بن قیس» کنانی، از پیش افتادن مرد هوازنی سخت عصبانی شد، پیش «نعمان بن منذر» رفت و اعتراض نمود. ولی اعتراض او ثمر نبخشید، آتش خشم و حسد در درون او شعله می کشید. پیوسته مترصد بود که در اثناء راه «عروة الرجال» را از پای درآورد و سرانجام در سرزمین «بنی مره» او را کشت، و دست خود را با خون مرد «هوازنی» آلوده ساخت.

آن روزها قبیله «قریش» و «کنانه» با هم متحد بودند و این جریان موقعی اتفاق افتاد که قبائل عرب در بازار عکاظ سرگرم داد و ستد بودند. مردی قبیله قریش را از جریان آگاه ساخت، از این جهت قبیله قریش و کنانه پیش از آن که قبیله هوازن از جریان آگاه کردند، دست و پای خود را جمع کرده رو به «حرم» آوردند. ولی طائفه هوازن، فورا آنان را تعقیب کردند و پیش از آن که به حرم برسند، جنگ میان دو گروه درگیر شد. سرانجام، تاریکی هوا سبب شد که دست از جنگ بردارند، و این خود فرصتی بود که قریش و کنانه راه حرم را در تاریکی پیش گیرند و از خطر دشمن ایمن شوند. از آن روز به بعد، گاه و بی گاه قریش و متحدین آن ها از حرم بیرون می آمدند و جنگ می کردند. در بعضی از روزها، رسول خدا همراه عموهای خود در جنگ - به طوری که قبلا گفته شد - شرکت می کرد. این وضع چهار سال ادامه داشت، بالاخره جنگ با پرداختن خون بهای کشتگان «هوازن» که بیش از قریش کشته داده بودند، خاتمه پذیرفت.[۷]

پانویس

  1. ابن منظور؛ لسان العرب، بیروت، دارالمصادر، ۱۴۱۴، چاپ سوم، ج۵، ص۴۸.
  2. تاریخ طبری، ترجمه ابو القاسم پاینده، ج ۳، ص ۸۴۱؛ مسعودی، مروج الذهب، ترجمه ابو القاسم پاینده، ج ۱، ص۶۲۵.
  3. مجمل التواریخ، پیشین، ص۲۲۶ و مسعودی، علی بن حسین؛ التنبیه و الاشراف، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، انتسارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۵، چاپ دوم، ص۱۹۰.
  4. ابن سعد؛ طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴، ج۱، ص۱۱۷.
  5. از آیه ۳۶ سوره توبه استفاده می شود که تحریم جنگ در این چهار ماه ریشه مذهبی داشته و عرب جاهلی به پیروی از سنت‌ حضرت ابراهیم علیه السلام آن را محترم می شمردند.
  6. تاریخ کامل، ج ۱/۳۵۸-۹۵۹؛ سیره ابن هشام ، پاورقی، ج ۱/۱۸۴.
  7. سیره ابن هشام، ج ۱/۱۸۴-۱۸۷ - تحریم در ماه های حرام، ریشه دیرینه مذهبی داشته و چون جنگ «فجار»، چهار سال ادامه داشته است، شرکت رسول گرامی گذشته بر این که ممکن است جنبه دفاعی داشته باشد، احتمال دارد در غیر ماه های حرام بوده باشد و لفظ «فجار» به خاطر این گفته می شود که آغاز جنگ در ماه های حرام بوده است نه این که تمام آن در این ماه ها بوده است.

منابع