اعجاز قرآن: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (ایجاد صفحه) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | '''''تعریف اعجاز''''' | + | '''''تعریف اعجاز''''' |
[[اعجاز]] از ريشه «عجز» (ناتواني) به معناي ناتوان ساختن ميباشد ناتوان ساختن بر دو گونه است: يكي آن كه توانايي كسي قهرا از وي سلب شود و او به عجز درآيد، مثلا اگر شخصي قدرت مالي يا مقامي دارد، آن مال يا مقام از او با زور گرفته شود و او به خاك مذلت بنشيند. | [[اعجاز]] از ريشه «عجز» (ناتواني) به معناي ناتوان ساختن ميباشد ناتوان ساختن بر دو گونه است: يكي آن كه توانايي كسي قهرا از وي سلب شود و او به عجز درآيد، مثلا اگر شخصي قدرت مالي يا مقامي دارد، آن مال يا مقام از او با زور گرفته شود و او به خاك مذلت بنشيند. | ||
سطر ۶: | سطر ۶: | ||
اعجاز قرآن از نوع دوم است، يعني در [[بلاغت]]، [[فصاحت]]، استواري گفتار، رسابودن بيان، نوآوري هاي فراوان در زمينه معارف و [[احكام]] و ديگر ويژگيها، آن اندازه اوج گرفته كه دور از دسترس بشريت قرار گرفته است از اين جهت [[قرآن]] را «[[معجزة خالدة]]، [[معجزه جاويد]]» گويند اين حالت براي قرآن، هميشگي و ثابت است، چرا كه اين كتاب بزرگ قدر، سند شريعت جاويد [[اسلام]] است. | اعجاز قرآن از نوع دوم است، يعني در [[بلاغت]]، [[فصاحت]]، استواري گفتار، رسابودن بيان، نوآوري هاي فراوان در زمينه معارف و [[احكام]] و ديگر ويژگيها، آن اندازه اوج گرفته كه دور از دسترس بشريت قرار گرفته است از اين جهت [[قرآن]] را «[[معجزة خالدة]]، [[معجزه جاويد]]» گويند اين حالت براي قرآن، هميشگي و ثابت است، چرا كه اين كتاب بزرگ قدر، سند شريعت جاويد [[اسلام]] است. | ||
− | |||
'''''پيشينه بحث''''' | '''''پيشينه بحث''''' | ||
سطر ۲۶: | سطر ۲۵: | ||
اخيرا كتابها و رسالههاي فراواني در زمينه اعجاز قرآن نوشته شده كه مشهورترين آنها عبارتاند از: «المعجزة الخالدة» علامه سيد هبةالدين شهرستاني، «اعجازالقرآن» استاد مصطفي صادق رافعي، «النباء العظيم» استاد عبدالله دراز، «اعجاز قرآن» علامه طباطبايی. به علاوه نوشتههايي نيز به عنوان مقدمه تفسير نوشتهاند مانند مقدمه تفسير «آلاء الرحمان» شيخ محمدجواد بلاغي و «البيان» استاد آيت الله خويي.<ref> علوم قرآنی، محمد هادی معرفت، ص 342. </ref> | اخيرا كتابها و رسالههاي فراواني در زمينه اعجاز قرآن نوشته شده كه مشهورترين آنها عبارتاند از: «المعجزة الخالدة» علامه سيد هبةالدين شهرستاني، «اعجازالقرآن» استاد مصطفي صادق رافعي، «النباء العظيم» استاد عبدالله دراز، «اعجاز قرآن» علامه طباطبايی. به علاوه نوشتههايي نيز به عنوان مقدمه تفسير نوشتهاند مانند مقدمه تفسير «آلاء الرحمان» شيخ محمدجواد بلاغي و «البيان» استاد آيت الله خويي.<ref> علوم قرآنی، محمد هادی معرفت، ص 342. </ref> | ||
− | |||
'''''قرآن معجزه الهى''''' | '''''قرآن معجزه الهى''''' | ||
سطر ۴۸: | سطر ۴۶: | ||
به همين دليل است كه گفتيم: نبوت جاودانى، معجزه جاودانى مىخواهد كه هميشه دليل بر صدق چنين نبوت گردد و خداوند قرآن مجيد را به همين منظور نازل نموده است كه معجزه جاويد براى نبوت جاودانه خاتم پيامبران باشد، همان طور كه حجت و دليل بر گذشتگان بود، بر آيندگان نيز گواه روشن و وسيله اتمام حجت گردد. | به همين دليل است كه گفتيم: نبوت جاودانى، معجزه جاودانى مىخواهد كه هميشه دليل بر صدق چنين نبوت گردد و خداوند قرآن مجيد را به همين منظور نازل نموده است كه معجزه جاويد براى نبوت جاودانه خاتم پيامبران باشد، همان طور كه حجت و دليل بر گذشتگان بود، بر آيندگان نيز گواه روشن و وسيله اتمام حجت گردد. | ||
− | و از همه | + | و از همه آنچه گفته شد، چنين به دست می آید که: اولا قرآن بر تمام معجزاتى كه پيامبران گذشته و همچنين بر ديگر معجزات خود پيامبر اسلام تفوق و برترى دارد، زيرا قرآن معجزه جاودانى است كه اعجاز آن در طول قرنها براى تمام مردم جهان خود را نشان داده، يكهتاز صحنه مبارزه و مسابقه كرده تا دامنه رستاخيز نيز بىرقيب و يكهتاز خواهد ماند. |
− | اولا قرآن بر تمام معجزاتى كه پيامبران گذشته و همچنين بر ديگر معجزات خود پيامبر اسلام تفوق و برترى دارد، زيرا قرآن معجزه جاودانى است كه اعجاز آن در طول قرنها براى تمام مردم جهان خود را نشان داده، يكهتاز صحنه مبارزه و مسابقه كرده تا دامنه رستاخيز نيز بىرقيب و يكهتاز خواهد ماند. | ||
و دیگر اینکه دوران شرايع و قوانين گذشته به پايان رسيده است، به دليل اين كه معجزات آن شرايع كه شاهد و گواه صدق آنها بود، منقطع و زمان آنها پايان رفته است.<ref> ترجمه البیان فی تفسیر القرآن، سید ابولقاسم خوئی، ص 65. </ref> | و دیگر اینکه دوران شرايع و قوانين گذشته به پايان رسيده است، به دليل اين كه معجزات آن شرايع كه شاهد و گواه صدق آنها بود، منقطع و زمان آنها پايان رفته است.<ref> ترجمه البیان فی تفسیر القرآن، سید ابولقاسم خوئی، ص 65. </ref> | ||
− | |||
'''''وجوه اعجاز قرآن''''' | '''''وجوه اعجاز قرآن''''' | ||
سطر ۶۰: | سطر ۵۶: | ||
'''اعجاز قرآن از نظر معارف عقلى و فلسفى''' | '''اعجاز قرآن از نظر معارف عقلى و فلسفى''' | ||
− | قرآن مجيد اين مطلب را در آيات متعدد و به صراحت بيان مىكند كه محمد اُمّى و درس نخوانده است... | + | قرآن مجيد اين مطلب را در آيات متعدد و به صراحت بيان مىكند كه محمد اُمّى و درس نخوانده است... ولى با اين كه رسول خدا صلی الله علیه و آله درس نخوانده، سوادى ياد نگرفته بود كتابى آورد كه مالامال از معارف عقلى و دقايق علمى و فلسفى است،... و اين خود از بزرگترين جنبههاى اعجاز قرآن مجيد است. |
− | ولى با اين كه رسول خدا | ||
− | |||
'''اعجاز در هماهنگى قرآن''' | '''اعجاز در هماهنگى قرآن''' | ||
دومين جنبه اعجاز قرآن هماهنگى كامل و نظم و انسجام حاكم در آيات قرآن است، يعنى كوچكترين اختلاف و تناقضى در ميان آيات و مفاهيم آن وجود ندارد... | دومين جنبه اعجاز قرآن هماهنگى كامل و نظم و انسجام حاكم در آيات قرآن است، يعنى كوچكترين اختلاف و تناقضى در ميان آيات و مفاهيم آن وجود ندارد... | ||
+ | |||
قرآن مجيد در تمام شئون و امور زندگى انسانها به طور وسيع و دامنهدار وارد شده، در اين موارد سخن گفته و تشريع و قانون گذارى نموده است، با اين حال كوچكترين اختلاف و تناقض در آن مشاهده نشده است و در سرتاسر اين مباحث از دايره عقل و خرد به دور نرفته است. | قرآن مجيد در تمام شئون و امور زندگى انسانها به طور وسيع و دامنهدار وارد شده، در اين موارد سخن گفته و تشريع و قانون گذارى نموده است، با اين حال كوچكترين اختلاف و تناقض در آن مشاهده نشده است و در سرتاسر اين مباحث از دايره عقل و خرد به دور نرفته است. | ||
'''اخبار غيبى در قرآن''' | '''اخبار غيبى در قرآن''' | ||
− | قرآن مجيد در قسمتى از آياتش از امور مهمى كه مربوط به آينده بود، خبر داده از حوادث و پيشامدهايى كه بعدا واقع مىشد، پيشگويى نموده است و همه آنها نيز پس از مدتى به وقوع پيوسته، هيچ يك از آنها مخالف با واقع نگرديده است. | + | قرآن مجيد در قسمتى از آياتش از امور مهمى كه مربوط به آينده بود، خبر داده از حوادث و پيشامدهايى كه بعدا واقع مىشد، پيشگويى نموده است و همه آنها نيز پس از مدتى به وقوع پيوسته، هيچ يك از آنها مخالف با واقع نگرديده است. البته جاى ترديد نيست كه اين همه اخبار از غيب و پيشگويى است كه به جز طريق وحى، راهى بر آن نيست. |
− | |||
− | البته جاى ترديد نيست كه اين همه اخبار از غيب و پيشگويى است كه به جز طريق وحى، راهى بر آن نيست. | ||
− | نمونه ای از این اخبار غیبی، پيشگويى در باره جنگ ايران و روم است: | + | نمونه ای از این اخبار غیبی، پيشگويى در باره جنگ ايران و روم است: «غُلِبَتِ الرُّومُ. فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ».([[سوره روم]]، آیه 2-3) |
− | «غُلِبَتِ الرُّومُ. فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ».(سوره روم | ||
آن چه اين آيه خبر داده بود، در مدت كمتر از ده سال واقع گرديد و شاه روم بر پادشاه ايران غالب شد و سپاه روم وارد سرزمين فارس گرديد. | آن چه اين آيه خبر داده بود، در مدت كمتر از ده سال واقع گرديد و شاه روم بر پادشاه ايران غالب شد و سپاه روم وارد سرزمين فارس گرديد. | ||
− | |||
'''اسرار آفرينش در قرآن''' | '''اسرار آفرينش در قرآن''' | ||
قرآن مجيد در آيات متعددى از مسائل مربوط به قوانين آفرينش و عالم طبيعت و كرات آسمانى و امثال آنها سخن گفته است. قرآن در عصرى از اين حقايق و اسرار، پرده برداشته است كه راهى به اين گونه مسائل و مطالب نبود و كسى نمىتوانست به اين حقايق پىبرد، مگر از راه وحى و اخبار غيبى. | قرآن مجيد در آيات متعددى از مسائل مربوط به قوانين آفرينش و عالم طبيعت و كرات آسمانى و امثال آنها سخن گفته است. قرآن در عصرى از اين حقايق و اسرار، پرده برداشته است كه راهى به اين گونه مسائل و مطالب نبود و كسى نمىتوانست به اين حقايق پىبرد، مگر از راه وحى و اخبار غيبى. | ||
− | |||
− | + | از جمله آیات شریفه قرآن در این زمینه، آیاتی است که به کروی بودن زمین اشاره می کند: خداوند متعال مىفرمايد: «رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ رَبُّ الْمَشارِقِ؛ او پروردگار آسمانها و زمين و آنچه در ميان آنهاست و پروردگار مشرقها است». | |
− | او پروردگار آسمانها و زمين و | ||
− | + | «فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ إِنَّا لَقادِرُونَ؛ سوگند! به پروردگار مشرقها و مغربها كه ما تواناييم». | |
− | سوگند! به پروردگار مشرقها و مغربها كه ما | ||
اين آيات در عين اين كه بر متعدد بودن محل طلوع و تابش آفتاب و محل غروب آن دلالت مىكند، بر كروى بودن زمين نيز اشاره دارد زيرا اگر زمين كروى باشد، طلوع كردن و تابيدن آفتاب بر هر جزئى از اجزاى كره زمين مستلزم اين است كه از جزء ديگر آن غروب بكند و در اين صورت تعدد مشرقها و مغربها بدون هيچگونه تكلف و زحمتى، روشن و واضح مىگردد ولى در غير كروى بودن زمين، تعدد مشرقها و مغربها كه از آيه استفاده مىشود، قابل درك و مفهوم نيست. | اين آيات در عين اين كه بر متعدد بودن محل طلوع و تابش آفتاب و محل غروب آن دلالت مىكند، بر كروى بودن زمين نيز اشاره دارد زيرا اگر زمين كروى باشد، طلوع كردن و تابيدن آفتاب بر هر جزئى از اجزاى كره زمين مستلزم اين است كه از جزء ديگر آن غروب بكند و در اين صورت تعدد مشرقها و مغربها بدون هيچگونه تكلف و زحمتى، روشن و واضح مىگردد ولى در غير كروى بودن زمين، تعدد مشرقها و مغربها كه از آيه استفاده مىشود، قابل درك و مفهوم نيست. | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
+ | * ترجمه البیان فی تفسیر القرآن، سید ابولقاسم خوئی. | ||
+ | * علوم قرآنی، محمدهادی معرفت. | ||
− | + | ==پانویس== | |
− | + | <references/> | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | ==پانویس == | ||
− | <references /> | ||
[[رده:علوم قرآنی]] | [[رده:علوم قرآنی]] |
نسخهٔ ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۴۷
تعریف اعجاز
اعجاز از ريشه «عجز» (ناتواني) به معناي ناتوان ساختن ميباشد ناتوان ساختن بر دو گونه است: يكي آن كه توانايي كسي قهرا از وي سلب شود و او به عجز درآيد، مثلا اگر شخصي قدرت مالي يا مقامي دارد، آن مال يا مقام از او با زور گرفته شود و او به خاك مذلت بنشيند.
ديگر آن كه كاري انجام گيرد كه ديگران از انجام و يا هم آوردي با آن عاجز باشند، بدون آن كه درباره آنان هيچ گونه اقدام منفي به عمل آمده باشد، مثلا ممكن است كسي در كسب كمالات روحي و معنوي به اندازهاي پيش رفت كند كه دست ديگران بدو نرسد و از روي عجز دست فرونهند در مثل گويند: «فلان اخرس اعداه، فلاني زبان دشمنان خود را بندآورد» مقصود آن است كه آن اندازه آراسته به كمالات گرديده و كاستيها را از خود دور ساخته كه جايي براي رخنه عيب جويان باقي نگذارده است.
اعجاز قرآن از نوع دوم است، يعني در بلاغت، فصاحت، استواري گفتار، رسابودن بيان، نوآوري هاي فراوان در زمينه معارف و احكام و ديگر ويژگيها، آن اندازه اوج گرفته كه دور از دسترس بشريت قرار گرفته است از اين جهت قرآن را «معجزة خالدة، معجزه جاويد» گويند اين حالت براي قرآن، هميشگي و ثابت است، چرا كه اين كتاب بزرگ قدر، سند شريعت جاويد اسلام است.
پيشينه بحث
مساله «اعجاز قرآن» از دير زمان مورد بحث و نظر دانشمندان بوده است شايد اولين كسي كه در اين زمينه بحث كرده و مساله را به صورت كتاب يا يك رساله درآورده طبق گفته ابن نديم[۱] محمد بن زيد واسطي (متوفي 307) است وي از بزرگان اهل كلام ميباشد و كتابهايي در اين زمينه به نام «الامامة» و «اعجاز القرآن في نظمه و تاليفه» نگاشته است.
برخي پيش از او، ابوعبيدة معمر بن المثني (متوفي 209) را ياد ميكنند، او كتابي در دو مجلد درباره اعجاز قرآن نوشته است همچنين ابوعبيد قاسم بن سلام (متوفي 224) كتابي در اعجاز قرآن دارد اما اين نوشتهها اكنون در دست نيست.
قديميترين اثري كه در اين زمينه در دست است، رساله «بيان اعجاز القرآن» نوشته ابوسليمان حمد بن محمدبن ابراهيم خطابي بستي(متوفي 388) است اين اثر ضمن مجموعهاي با عنوان «ثلاث رسائل في اعجاز القرآن» اخيرا به چاپ رسيده است. مؤلف اين رساله، مساله اعجاز القرآن را از بعد «بياني» با شيوهاي جالب مطرح ساخته و درباره انتخاب واژهها در قرآن و نكتهسنجيها متناسب و همآهنگ سخن گفته و برجستگي قرآن را در اين انتخاب و چينش شگفتآور كاملا آشكار ساخته و به خوبي از عهده آن برآمده است.
دو رساله ديگر اين مجموعه يكي تاليف ابوالحسن علي بن عيسي رماني (متوفي 386) از بزرگان اهل كلام و انديشمندان جهان اسلام است نوشتههاي او در زمينههاي قرآني بسيار ارزشمند و مورد عنايت شيخ الطائفه ابوجعفر طوسي در تفسير گرانقدرش «التبيان» قرار گرفته است. ديگري رساله «شافيه» نوشته شيخ عبدالقاهر جرجاني (متوفي 471) است جرجاني پايهگذار علوم بلاغت، به صورت علم مدون ميباشد اين شخصيت بزرگ جهان علم و ادب، سه نوشته ارجمند در اين زمينه براي هميشه به يادگار گذارده است:
اسرارالبلاغة، دلايل الاعجاز و آخرين آنها رساله «شافيه» است رساله شافيه خلاصه و چكيده مباحث دو كتاب پيش را كه به مثابه مقدمه براي وصول به اعجاز ميباشد به گونهاي موجز و فشرده عرضه كرده است وي خدمتي شايسته به عالم ادب در راه رسيدن به اعجاز قرآن انجام داده است.
ابوبكر باقلاني (متوفي 403) و امام فخر رازي (متوفي 606)، و كمال الدين زملكاني (متوفي 651) هر يك كتابي مبسوط در اين زمينه نوشته و مساله اعجاز قرآن را به گونه تفصيلي مورد بحث قرار دادهاند. جلال الدين سيوطی (متوفي 910) نيز به طور گسترده كتابي در سه مجلد ضخيم با عنوان «معترك الاقران في اعجاز القرآن» به رشته تحرير درآورده است.
اخيرا كتابها و رسالههاي فراواني در زمينه اعجاز قرآن نوشته شده كه مشهورترين آنها عبارتاند از: «المعجزة الخالدة» علامه سيد هبةالدين شهرستاني، «اعجازالقرآن» استاد مصطفي صادق رافعي، «النباء العظيم» استاد عبدالله دراز، «اعجاز قرآن» علامه طباطبايی. به علاوه نوشتههايي نيز به عنوان مقدمه تفسير نوشتهاند مانند مقدمه تفسير «آلاء الرحمان» شيخ محمدجواد بلاغي و «البيان» استاد آيت الله خويي.[۲]
قرآن معجزه الهى
هر كس با تاريخ اسلام و قرآن آشنايى دارد، اين مطلب را به يقين مىداند و بر آن اذعان و ايمان دارد كه محمد (ص) تمام ملل جهان را به سوى اسلام دعوت كرده، با قرآن بر آنان احتجاج و اتمام حجت نموده است و به وسيله اعجاز قرآن قدم به ميدان مبارزه نهاده، با صداى رسا و بلند به جهانيان اعلام داشته است كه همگان دست به دست هم دهند و كتابى را به مانند اين قرآن عرضه كنند تا او از دعوت و ادعاى خويش دست بردارد. ولى پس از مدت كمى از اين مرحله تنزل و به آوردن ده سوره به مانند سورههاى قرآن اكتفا نموده، باز هم تنزل كرد و آوردن تنها يك سوره از قرآن را پيشنهاد نمود و بدين گونه به تحدى و مبارزه خود ادامه داد تا به امروز نيز اين تحدى و مبارزهطلبى ادامه داشته، تا دامنه رستاخيز همچنان هم ادامه خواهد داشت.
اما براى عرب آن زمان كه در فصاحت و بلاغت و در شعر و ادب، تخصص و بلكه يك نوع نبوغ داشت، بهترين و سادهترين راه مبارزه با قرآن اين بود كه يكى از سورههاى كوچك قرآن را بياورد و جوابگوى تحدى و پيشنهاد رسول خدا (ص) گرديده با بلاغت و فصاحت قرآن مجيد، معارضه و مبارزه كند و ادعاى وى را كه رايجترين عقايد و روشنترين سنن و آداب آنان را مىكوبيد، محكوم نمايد و از اين طريق پيروزى خود را ثابت و نام خويش را در تاريخ ماندگار سازد و بر ارزش و موقعيت خويش بيفزايد و با اين معارضه و مبارزه ساده، ملت عرب را از جنگهاى كوبنده و صرف هزينههاى سنگين و نثار خونهاى رنگين راحت و آسوده كند و از تحمل سختىها و فشارها و ترك نمودن خانهها و اوطانش، آسوده خاطر شود.
ولى عرب فصيح و بليغ آن روز وقتى در برابر قرآن قرار گرفت و در فصاحت و بلاغت آيات قرآن دقت و تفكر كرد، هر چه زودتر به معجزه بودن آن اذعان نمود و به اين حقيقت پى برد كه مبارزه با قرآن با شكست قطعى مواجه خواهد شد و جز تسليم و سر فرود آوردن در برابر حق و اظهار عجز و ناتوانى در برابر قرآن چاره و راه ديگر ندارد.
روى همان اذعان و يقين بود كه عدهاى از آنان وحى بودن قرآن را پذيرفته، نبوت پيامبر اسلام را تصديق نمودند و در برابر دعوت قرآن سر تسليم فرود آورده، با تشرف به دين اسلام به سعادت ابدى نائل گرديدند ولى گروه ديگرى راه عناد و لجاجت در پيش گرفته، مبارزه با شمشير را بر مبارزه با سخن ترجيح دادند و به جاى معارضه با بيان، معارضه با نيزه و سنان را انتخاب نمودند.
اين عجز و درماندگى، خود بزرگترين دليل و روشنترين گواه بر وحى بودن قرآن مىباشد و ثابت مىكند كه آوردن كتابى مثل قرآن از دايره قدرت بشر بيرون و از حد امكان او خارج است.
قرآن معجزه جاودان
تنها راه شناخت انبياء معجزه مىباشد و چون نبوت پيامبران گذشته به دوران معين و محدودى اختصاص داشت، دوران معجزه آنان نيز طبعا كوتاه و محدود و تنها براى مردم آن دوران بوده است...
ولى يك شريعت و نبوت جاودانى بايد داراى يك معجزه جاويد نيز باشد زيرا معجزه اگر محدود و منحصر به يك زمان گردد، مردم ازمنه و اعصار آينده نمىتوانند آن را با چشم خود درك نمايند و اخبار و نقلهاى متواتر نيز در اثر مرور زمان ممكن است، از بين برود و يا لااقل در اثر عوامل مختلف ترديدهايى به وجود آيد...
به همين دليل است كه گفتيم: نبوت جاودانى، معجزه جاودانى مىخواهد كه هميشه دليل بر صدق چنين نبوت گردد و خداوند قرآن مجيد را به همين منظور نازل نموده است كه معجزه جاويد براى نبوت جاودانه خاتم پيامبران باشد، همان طور كه حجت و دليل بر گذشتگان بود، بر آيندگان نيز گواه روشن و وسيله اتمام حجت گردد.
و از همه آنچه گفته شد، چنين به دست می آید که: اولا قرآن بر تمام معجزاتى كه پيامبران گذشته و همچنين بر ديگر معجزات خود پيامبر اسلام تفوق و برترى دارد، زيرا قرآن معجزه جاودانى است كه اعجاز آن در طول قرنها براى تمام مردم جهان خود را نشان داده، يكهتاز صحنه مبارزه و مسابقه كرده تا دامنه رستاخيز نيز بىرقيب و يكهتاز خواهد ماند.
و دیگر اینکه دوران شرايع و قوانين گذشته به پايان رسيده است، به دليل اين كه معجزات آن شرايع كه شاهد و گواه صدق آنها بود، منقطع و زمان آنها پايان رفته است.[۳]
وجوه اعجاز قرآن
اعجاز قرآن تنها در بلاغت و جنبههاى ادبى آن تمام نمىشود بلكه در علوم و معارف نيز به حد اعجاز رسيده است؛ اینک به برخی از جنبه های اعجاز قرآن کریم اشاره می شود:
اعجاز قرآن از نظر معارف عقلى و فلسفى
قرآن مجيد اين مطلب را در آيات متعدد و به صراحت بيان مىكند كه محمد اُمّى و درس نخوانده است... ولى با اين كه رسول خدا صلی الله علیه و آله درس نخوانده، سوادى ياد نگرفته بود كتابى آورد كه مالامال از معارف عقلى و دقايق علمى و فلسفى است،... و اين خود از بزرگترين جنبههاى اعجاز قرآن مجيد است.
اعجاز در هماهنگى قرآن
دومين جنبه اعجاز قرآن هماهنگى كامل و نظم و انسجام حاكم در آيات قرآن است، يعنى كوچكترين اختلاف و تناقضى در ميان آيات و مفاهيم آن وجود ندارد...
قرآن مجيد در تمام شئون و امور زندگى انسانها به طور وسيع و دامنهدار وارد شده، در اين موارد سخن گفته و تشريع و قانون گذارى نموده است، با اين حال كوچكترين اختلاف و تناقض در آن مشاهده نشده است و در سرتاسر اين مباحث از دايره عقل و خرد به دور نرفته است.
اخبار غيبى در قرآن
قرآن مجيد در قسمتى از آياتش از امور مهمى كه مربوط به آينده بود، خبر داده از حوادث و پيشامدهايى كه بعدا واقع مىشد، پيشگويى نموده است و همه آنها نيز پس از مدتى به وقوع پيوسته، هيچ يك از آنها مخالف با واقع نگرديده است. البته جاى ترديد نيست كه اين همه اخبار از غيب و پيشگويى است كه به جز طريق وحى، راهى بر آن نيست.
نمونه ای از این اخبار غیبی، پيشگويى در باره جنگ ايران و روم است: «غُلِبَتِ الرُّومُ. فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ».(سوره روم، آیه 2-3)
آن چه اين آيه خبر داده بود، در مدت كمتر از ده سال واقع گرديد و شاه روم بر پادشاه ايران غالب شد و سپاه روم وارد سرزمين فارس گرديد.
اسرار آفرينش در قرآن
قرآن مجيد در آيات متعددى از مسائل مربوط به قوانين آفرينش و عالم طبيعت و كرات آسمانى و امثال آنها سخن گفته است. قرآن در عصرى از اين حقايق و اسرار، پرده برداشته است كه راهى به اين گونه مسائل و مطالب نبود و كسى نمىتوانست به اين حقايق پىبرد، مگر از راه وحى و اخبار غيبى.
از جمله آیات شریفه قرآن در این زمینه، آیاتی است که به کروی بودن زمین اشاره می کند: خداوند متعال مىفرمايد: «رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ رَبُّ الْمَشارِقِ؛ او پروردگار آسمانها و زمين و آنچه در ميان آنهاست و پروردگار مشرقها است».
«فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ إِنَّا لَقادِرُونَ؛ سوگند! به پروردگار مشرقها و مغربها كه ما تواناييم».
اين آيات در عين اين كه بر متعدد بودن محل طلوع و تابش آفتاب و محل غروب آن دلالت مىكند، بر كروى بودن زمين نيز اشاره دارد زيرا اگر زمين كروى باشد، طلوع كردن و تابيدن آفتاب بر هر جزئى از اجزاى كره زمين مستلزم اين است كه از جزء ديگر آن غروب بكند و در اين صورت تعدد مشرقها و مغربها بدون هيچگونه تكلف و زحمتى، روشن و واضح مىگردد ولى در غير كروى بودن زمين، تعدد مشرقها و مغربها كه از آيه استفاده مىشود، قابل درك و مفهوم نيست.
منابع
- ترجمه البیان فی تفسیر القرآن، سید ابولقاسم خوئی.
- علوم قرآنی، محمدهادی معرفت.
پانویس
- ↑ ر.ك: الفهرست، ص 63 آن جا كه از علوم قرآنی سخن ميگويد و ص 259 آن جا كه از مذاهب اهل اعتزال بحث ميكند. (چاپ قاهره ـ الاستقامة)
- ↑ علوم قرآنی، محمد هادی معرفت، ص 342.
- ↑ ترجمه البیان فی تفسیر القرآن، سید ابولقاسم خوئی، ص 65.