عفت: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی ' <keywords content='کلید واژه: عفت در روايات، عفت و پاكدامني، ' /> '''کلید واژه: عفت در روايا...' ایجاد کرد)
 
(ویرایش)
 
(۶ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{<I>منبع اين نوشتار يک سايت است. آن را با نوشته خودتان جايگزين کنيد.</I>}
+
{{الگو:منبع الکترونیکی پایگاه معتبر}}عفت در اصطلاح منابع اسلامى معناى عامى دارد که شامل عفت در شکم (دورى از حرام خورى و پرخورى)، دورى از [[شهوت رانی|شهوت]] نامشروع، پرهیز از گدایی کردن، عفت در کلام داشتن و بد زبان نبودن، صبر بر ندارى و غیر آن مى شود. «عفت» عبارت است از مطیع و منقاد شدن قوه شهویه براى قوه عاقله، تا آن چه امر فرماید در خصوص اکل و شرب و [[نکاح|نکاح]]، متابعت کند و از آن چه نهى فرماید اجتناب نماید.  
  
'''منبع:'''سایت تربیت
+
==مفهوم عفت==
  
'''نویسنده:''' گروهی از محققان و پژوهشگران
+
عفت یعنی خوددارى از چیزى که [[حلال]] نیست (الْعِفَّةُ: الْکفُّ عَمّا لایحِلُّ)؛ پس عمومیت دارد و مخصوص امور شهوانى نیست و مختص یک گروه از جامعه که زن ها باشند هم نیست؛ گرچه عنوان پاکدامنى مخصوص خانم ها است.
  
==عفت و پاكدامنى==
+
عفت: (بکسر عین و فتح فاى مشدد) پارسایى؛ پرهیز کارى؛ پاکدامنى ([[فرهنگ عمید]])
  
الْعِفَّةُ: الْكَفُّ عَمّا لا يَحِلُّ
+
عفت: نهفتگى و پاکدامنى. پرهیزگارى و پارسائى و احتراز از محرمات خصوصاً از شهوات [[حرام]].
  
عفت در لغت: خوددارى از چيزى كه حلال نيست؛ پس عموميت دارد و مخصوص امور شهوانى نيست و مختص ‍يك گروه از جامعـه كه زن ها باشند هم نيست؛ گرچه عنوان پاكدامنى مخصوص خانم ها است.
+
عفت یکى از فضایل اربعه نزد قدما است: [[حکمت|حکمت]]، [[شجاعت]]، عفت، [[عدالت]].
  
عفت: (بكسر عين و فتح فاى مشدد) پارسايى؛ پرهيز كارى؛ پاكدامنى (فرهنگ عميد)
+
هرچند در ثمرات عفت تأمل بیش کردم رغبت من در اکتساب آن زیادت گشت. ([[کلیله و دمنه|کلیله و دمنه]])
  
عفت. نهفتگى و پاكدامنى. پرهيزگارى و پارسائى و احتراز از محرمات خصوصاً از شهوات حرام.
+
با عفت: پارسا و [[زهد|زاهد]] و پاکدامن و با شرم و [[حیا|حیا]] و پرهیزکار. بى عفت: بى شرم و حیا. بى عفتى: بى شرمى. بى حیایى. ([[علی اکبر دهخدا|دهخدا]])
  
يكى از فضايل اربعه نزد قدما: حكمت، شجاعت، عفت، عدالت
+
== عفت در قرآن ==
 +
ریشه عفت چهار بار در [[قرآن کریم]] آمده که دو بار مربوط به امور اقتصادى و دو بار مربوط به امور شهوانى است:
  
هرچند در ثمرات عفت تأمل بيش كردم رغبت من در اكتساب آن زيادت گشت. ([[كليله و دمنه]]).
+
۱ـ {{متن قرآن|«لِلفُقَرَاءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فى سبِیلِ اللَّهِ لا یستَطِیعُونَ ضرْباً فى الاَرْضِ یحْسبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِیمَهُمْ لا یسئَلُونَ النَّاس إِلْحَافاً و َمَا تُنفِقُوا مِنْ خَیرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ»}}. این صدقات براى آن دسته از نیازمندانى است که در راه خدا فرومانده اند، و نمى توانند براى تأمین هزینه زندگى در زمین سفر کنند از شدّت خویشتن دارى، فرد بى اطلاع، آنان را توانگر مى پندارد. آن ها را از سیمایشان مى شناسى. با اصرار، چیزى از مردم نمى خواهند. و هر مالى به آنان انفاق کنید، قطعاً خدا از آن آگاه است. ([[سوره بقره]]: ۲۷۳)
  
باعفت؛ پارسا و زاهد و پاكدامن و با شرم و حيا و پرهيزكار.
+
تفسیر: «یحسبهم الجاهل» یعنى کسى که از حال ایشان اطلاع ندارد از شدت عفتى که دارند ایشان را توانگر مى پندارد، چون با این که فقیرند ولى تظاهر به فقر نمى کنند، پس جمله نامبره دلالت دارد بر این که مؤمنین تا آن جا که مى توانند تظاهر به فقر نمى کنند، و از علامت هاى فقر به غیر آن مقدارى که نمى توان پنهان داشت، پنهان مى دارند، و مردم پى به حال آنان نمى برند، مگر این که شدت فقر رنگ و رویشان را زرد کند، و یا لباسشان کهنه شود.
  
بى عفت؛ بى شرم و حيا.
+
۲ـ {{متن قرآن|«وَابْتَلُوا الْیتَمَى حَتى إِذَا بَلَغُوا النِّکاحَ فَإِنْ ءَانَستُم مِّنهُمْ رُشداً فَادْفَعُوا إِلَیهِمْ أَمْوَلَهُمْ و َلا تَأْکلُوهَا إِسرَافاً و َبِدَاراً أَن یکبرُوا وَ مَن کانَ غَنِیا فَلْیستَعْفِف وَ مَن کانَ فَقِیراً فَلْیأْکلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَیهِمْ أَمْوَلَهُمْ فَأَشهِدُوا عَلَیهِمْ وَ کفَى بِاللَّهِ حَسِیباً»}}. و یتیمان را بیازمایید تا وقتى به سن زناشویى برسند؛ پس اگر در ایشان رشد فکرى یافتید، اموالشان را به آنان رد کنید، و آن را از بیم آن که مبادا بزرگ شوند، به اسراف و شتاب مخورید. و آن کس که توانگر است باید از گرفتن اجرت سرپرستى خوددارى ورزد؛ و هر کس تهیدست است باید مطابق عرف از آن بخورد؛ پس هر گاه اموالشان را به آنان رد کردید بر ایشان گواه بگیرید، خداوند حسابرسى را کافى است. ([[سوره نساء]]: ۶)
  
بى عفتى؛ بى شرمى. بى حيايى. (دهخدا)
+
تفسیر: «و من کان غنیا فلیستعفف و من کان فقیرا فلیاکل بالمعروف»: یعنى سرپرستان ایتام اگر متمکن و ثروتمندند نباید به هیچ عنوانى از اموال ایتام استفاده کنند و اگر فقیر و نادار باشند تنها مى توانند در برابر زحماتى که بخاطر حفظ اموال یتیم متحمل مى شوند با رعایت عدالت و انصاف، حق الزحمة خود را از اموال آن ها بردارند.
  
در اصطلاح منابع اسلامى: معناى عامى دارد كه شامل عفت در شكم (دورى از حرام خورى و پرخورى)، دورى ازشهوت نامشروع، پرهيز از گداى كردن و سائل بودن، عفت در كلام داشتن و بد زبان نبودن، صبر بر ندارى براى ازدواج و غير آن مى شود كه در روايات و آيات متوجه خواهيد شد.
+
۳ـ {{متن قرآن|«وَلْیستَعْفِفِ الَّذِینَ لایجِدُونَ نِکاحاً حَتى یغْنِیهُمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ»}}؛ و کسانى که وسیله زناشویى نمى یابند، باید عفت ورزند تا خدا آنان را از فضل خویش بى نیاز گرداند. ([[سوره نور]]: ۳۳)
  
ريشه عفت چهار بار در [[قرآن كريم]] آمده كه دو بار مربوط به امور اقتصادى و دو بار مربوط به امور شهوانى
+
تفسیر: در این آیه دستور پارسائى را هر چند مشکل باشد به آن ها داده مى گوید: و آن ها که وسیله [[ازدواج]] ندارند باید عفت پیشه کنند، تا خداوند آنان را به فضلش بى نیاز سازد؛ نکند در این مرحله بحرانى و در این دوران آزمایش ‍ الهى تن به آلودگى دهند و خود را معذور بشمرند که هیچ عذرى پذیرفته نیست، بلکه باید قدرت ایمان و شخصیت و [[تقوا]] را در چنین مرحله اى آزمود. یکى از روش ها براى جوانان که نمى توانند ازدواج کنند، رو آوردن به کسب علوم و مطالعه کتاب در غیر مورد مسئله ازدواج و در فکر آن نبودن است؛ اما مسئله بلوغ و غریزه جنسى، در هر ماهى کمتر یا بیشتر، با محتلم شدن در موقع خواب، خودبخود مشکل آن هم برطرف مى شود.
  
1 ـ لِلفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فى سبِيلِ اللَّهِ لا يَستَطِيعُونَ ضرْباً فى الاَرْضِ يحْسبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِيمَهُمْ لا يَسئَلُونَ النَّاس إِلْحَافاً و َمَا تُنفِقُوا مِنْ خَيرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ
+
۴ـ {{متن قرآن|«وَالْقَوَعدُ مِنَ النِّساءِ الَّتى لا یرْجُونَ نِکاحاً فَلَیس عـَلَیهِنَّ جُنَاحٌ أَن یضعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیرَ مُتَبرِّجَتِ بِزِینَةٍ و َأَن یستَعْفِفْنَ خَیرٌ لَّهُنَّ وَ اللَّهُ سمِیعٌ عَلِیم»}}؛ و بر زنان از کار افتاده اى که دیگر امید زناشویى ندارند گناهى نیست که پوشش خود را کنار نهند به شرطى که زینتى را آشکار نکنند؛ و عفّت ورزیدن براى آن ها بهتر است، و خدا شنواى دانا است. (سوره نور: ۶۰)
  
اين صدقات براى آن دسته از نيازمندانى است كه در راه خدا فرومانده اند، و نمى توانند براى تأمين هزينه زندگى در زمين سفر كنند از شدّت خويشتن دارى، فرد بى اطلاع، آنان را توانگر مى پندارد. آن ها را از سيمايشان مى شناسى. با اصرار، چيزى از مردم نمى خواهند. و هر مالى به آنان انفاق كنيد، قطعاً خدا از آن آگاه است.
+
تفسیر: در آخرین آیه مورد بحث استثنائى براى حکم [[حجاب]] زنان بیان مى کند و زنان پیر و سالخورده را از این حکم مستثنى مى شمرد و مى گوید: زنان از کار افتاده اى که امیدى به ازدواج ندارند گناهى بر آنان نیست که لباس هاى (روئین) خود را بر زمین بگذارند در حالى که در برابر مردم خود آرائى نکنند، در واقع براى این استثناء دو شرط وجود دارد: نخست این که به سن و سالى برسند که معمولا امیدى به ازدواج ندارند، و به تعبیر دیگر جاذبه جنسى را کاملا از دست داده اند. دیگر این که در حال بر داشتن حجاب خود را زینت ننمایند. روشن است که با این دو قید مفاسد کشف حجاب در مورد آنان وجود نخواهد داشت و به همین دلیل [[اسلام]] این حکم را از آنان برداشته است. این نکته نیز روشن است که منظور برهنه شدن و بیرون آوردن همه لباسها نیست بلکه تنها کنار گذاشتن لباس هاى رو است که بعضى روایات از آن تعبیر به چادر و روسرى کرده است (الجلباب و الخمار).
  
([[سوره بقره]]: 273)
+
== عفت در روایات ==
 +
۱ـ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یحْیى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِی بْنِ الْحَکمِ عَنْ سَیفِ بْنِ عـَمِیرَةَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَاز ِمٍعَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ مَا مِنْ عِبَادَةٍ أَفْضَلَ عِنْدَاللَّهِ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ؛ [[امام باقر]] علیه السلام: هیچ عبادتى برتر و بالاتر از عفت بطن و عفت فرج نیست. ([[الکافی (کتاب)|الکافی]]، ج۲ ص۸۰)
  
( [[تفسير الميزان]])
+
۲ـ عَنِ الْجِعَابِی عَنِ الْفَضْلِ بْنِ حُبَابٍ عَنْ عَبْدِ الْوَاحِدِ بْنِ سُلَیمَانَ عَنْ أَبِیهِ عـَنِ الْأَجْلَحِ الْکنْدِی عَنْ نَافِعٍ عَنِ ابْنِعُمَرَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله و سلم إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْحَیی الْمُتَعَفِّفَ و َیبْغِضُ الْبَذِی السَّائِلَ الْمُلْحِفَ؛ [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلى الله علیه و آله و سلم: خداوند دوست می دارد انسان با حیاء و عفیف را و دشمن مى دارد انسان بد زبان و بسیار سؤال کننده را. ([[بحارالأنوار (کتاب)|بحارالانوار]]، ج۶۸، ص۲۷۰)
  
يحسبهم الجاهل يعنى كسى كه از حال ايشان اطلاع ندارد از شدت عفتى كه دارند ايشان را توانگر مى پندارد، چون با اين كه فقيرند ولى تظاهر به فقر نمى كنند، پس جمله نامبره دلالت دارد بر همين كه مؤمنين تا آن جا كه مى توانند تظاهر به فقر نمى كنند، و از علامت هاى فقر به غير آن مقدارى كه نمى توان پنهان داشت، پنهان مى دارند، و مردم پى به حال آنان نمى برند، مگر اين كه شدت فقر رنگ و رويشان را زرد كند، و يا لباسشان كهنه شود.
+
۳ـ ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ عـَنِ ابْنِ رِبَاطٍ عَنِ الْحَضْرَمِی عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ بَرُّوا آبَاءَکمْ یبَرَّکمْ أَبْنَاؤُکمْ و َعِفُّوا عَنْ نِسَاءِ النَّاسِ تُعَفَّ نِسَاؤُکمْ؛ [[امام صادق]] علیه السلام مى فرمایند: به پدران خود نیکى کنید تا فرزندانتان به شما نیکى کنند و نسبت به زنان دیگران عفت داشته باشید تا نسبت به زنانتان عفت داشته باشند. (الکافی، ج۵، ص۵۵۴)
  
2 ـ وَابْتَلُوا الْيَتَمَى حَتى إِذَا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ ءَانَستُم مِّنهُمْ رُشداً فَادْفَعُوا إِلَيهِمْ أَمْوَلَهُمْ و َلا تَأْكلُوهَا إِسرَافاً و َبِدَاراً أَن يَكْبرُوا وَ مَن كانَ غَنِيًّا فَلْيَستَعْفِف وَ مَن كانَ فَقِيراً فَلْيَأْكلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيهِمْ أَمْوَلَهُمْ فَأَشهِدُوا عَلَيهِمْ وَ كَفَى بِاللَّهِ حَسِيباً
+
۴ـ عَنِ النَّضْرِ عَنْ یحْیى الْحَلَبِی عَنْ مُعَلًّى أَبِی عُثْمَانَ عَنْ أَبِی بَصـِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ لَهُرَجُلٌ إِنِّی ضَعِیفُ الْعَمَلِ قَلِیلُ الصَّلَاةِ قَلِیلُ الصَّوْمِ وَلَکنْ أَرْجُو أَنْ لَا آکلَ إِلَّا حَلَالًا وَ لَاأَنْکحَ إِلَّا حَلَالًا فَقَالَ وَأَی جِهَادٍ أَفْضَلُ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ؛ شخصى آمد خدمت [[امام باقر]] علیه السلام عرض کرد من مردى ضعیف العمل هستم [[نماز]] و [[روزه]] (مستحبى) کم انجام مى دهم؛ امّا امید دارم (و سعى مى کنم) که نخورم جز حلال و زناشویى نکنم مگر از راه حلال؛ حضرت فرمود چه جهادى بهتر از عفت شکم و فرج است. (بحارالانوار، ج۶۸، ص۲۷۳)
  
و يتيمان را بي ازماييد تا وقتى به سن زناشويى برسند؛ پس اگر در ايشان رشد فكرى يافتيد، اموالشان را به آنان رد كنيد، و آن را از بيم آن كه مبادا بزرگ شوند، به اسراف و شتاب مخوريد. و آن كس كه توانگر است بايد از گرفتن اجرت سرپرستى خوددارى ورزد؛ و هر كس تهيدست است بايد مطابق عرف از آن بخورد؛ پس هر گاه اموالشان رابه آنان رد كرديد بر ايشان گواه بگيريد، خداوند حسابرسى را كافى است.
+
۵ـ و قَال على علیه السلام قِلَّةُ الْأَکلِ مِنَ الْعَفَافِ و َکثْرَتُهُ مِنَ الْإِسْرَافِ؛ [[امام علی علیه السلام|امام على]] علیه السلام: کم خوردن عفت و پاکدامنى است و زیاد خوردن اسراف است. ([[مستدرک الوسائل]]، ج۱۶، ص۲۱۳)
  
(سوره نساء: 6)
+
۶ـ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله و سلم الْعَفَافُ زِینَةُ الْبَلَاءِ؛ رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم: عفت و پاکدامنى زیور و زینت بلا است. (بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۳۳)
  
تفسير: و من كان غـنيا فليستعـفف و من كان فقيرا فلياكل بالمعـروف: يعنى سرپرستان ايتام اگر متمكن و ثروتمندند نبايد به هيچ عنوانى از اموال ايتام استفاده كنند و اگر فقير و نادار باشند تنها مى توانند در برابر زحماتى كه بخاطر حفظ اموال يتيم متحمل مى شوند با رعايت عدالت و انصاف، حق الزحمة خود را از اموال آن ها بردارند.
+
۷ـ و قَالَ علیه السلام الْعَفَافُ زِینَةُ الْفَقْرِ و َالشُّکرُ زِینَةُ الْغِنَى؛ على علیه السلام: عفت و پاکدامنى زینت فقر و تنگدستى است و شکر زینت ثروت و دارایى است. ([[نهج البلاغة|نهج البلاغه]]، ص۴۷۹)
  
3 ـ وَلْيَستَعْفِفِ الَّذِينَ لا يجِدُونَ نِكاحاً حَتى يُغْنِيهُمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ
+
پاکدامنى یکى از صفات پسندیده و نیک است اما پاکدامنى از فقیر نیکوتر است زیرا او در اثر شدت فقر، اگر زن باشد نجابت را از دست مى دهد و اگر مرد باشد در اثر ناملایمات دست به دزدى و گدائى می زند به همین جهت فقیر بیشتر نیاز به عفت دارد و باید ایمانش کاملتر باشد.
  
و كسانى كه وسيله زناشويى نمى يابند، بايد عفت ورزند تا خدا آنان را از فضل خويش بى نياز گرداند.
+
۸ـ و قَالَ علیه السلام مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِیدُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَف؛ جهادگرى که در راه خدا [[شهید]] می شود اجرش بیشتر از کسى که قدرت بر [[گناه]] دارد و چشم می پوشد نیست. (نهج البلاغه، ص۵۵۹)
  
([[سوره نور]]: 33)
+
بر طبق این حدیث [[شهادت]] در راه خدا با آن همه اجرى که دارد اجرش از انسان پاکدامن کمتر است زیرا شهید چند ساعت یا چند روز در راه خدا [[جهاد]] می کند و به شهادت می رسد، او با عده معدودى جهاد کرده و کشته شده، اما کسى که پاکدامن است لحظه به لحظه باید دست و زبان و چشم و تمام بدنش را حفظ کند از هر راهى که می گذرد و در برابر هر سخنى باید با هواى نفس (نامشروع) مجاهده کند تا آلوده به [[دروغ]] و [[غیبت]] و مال حرام و [[زنا]] و فحشا نگردد.
  
تفسير: در اين آيه دستور پارسائى را هر چند مشكل باشد به آن ها داده مى گويد: و آن ها كه وسيله ازدواج ندارند بايد عفت پيشه كنند، تا خداوند آنان را به فضلش بى نياز سازد؛ نكند در اين مرحله بحرانى و در اين دوران آزمايش ‍ الهى تن به آلودگى در دهند و خود را معذور بشمرند كه هيچ عذرى پذيرفته نيست، بلكه بايد قدرت ايمان و شخصيت و تقوا را در چنين مرحله اى آزمود.
+
۹ـ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِی بْنِ حَفْصٍ عَنْ رَجُلٍ قَالَ سُئِلَ الْحَسَنُ علیه السلام عَنِ الْمُرُوءَةِ فَقَالَ الْعَفَافُ فِی الدِّینِ وَ حُسْنُ التَّقْدِیرِ فِی الْمَعِیشَةِ وَ الصَّبْرُ عَلَى النَّائِبَةِ؛ شخصى از امام حسن مجتبى علیه السلام پرسید: مروت چیست؟ حضرت فرمودند: مروت عبارت است از عفت و پاکدامنى در دین و میانه روى در امور معاش و زندگى و صبر در برابر بلا و سختى. ([[وسائل الشیعة|وسائل الشیعه]]، ج۱۱، ص۴۳۵)
  
يكى از روش ها براى جوانان كه نمى توانند ازدواج كنند، رو آوردن به كسب علوم و مطالعـه كتاب در غير مورد مسئله ازدواج و در فكر آن نبودن است؛ اما مسئله بلوغ و غريزه جنسى، در هر ماهى كمتر يا بيشتر، با محتلم شدن در موقع خواب، خودبخود مشكل آن هم برطرف مى شود.
+
== عفت در کتب اخلاقى ==
 +
[[ملا احمد نراقی]] در این رابطه می گوید: عفّت از فطریات و لوازم فطرت مخموره و از جنود [[عقل]] است، و هتک از لوازم فطرت محجوبه و از جنود [[ابلیس]] و [[جهل]] است... عفت و [[حیا|حیاء]] و حجب از فطریات تمام عایله بشر است، چنان چه تهتّک و فحشاء و بى حیایى بر خلاف فطرت جمیع است، لهذا در نهاد عائله بشرى، عشق به عفّت و حیاء مخمور است، و تنفر از هتک و بى حیائى نیز مخمّر است. ([[معراج السعادة]]، ص۳۲۲)
  
4 ـ وَ الْقَوَعدُ مِنَ النِّساءِ الَّتى لا يَرْجُونَ نِكاحاً فَلَيْس عـَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَن يَضعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيرَ مُتَبرِّجَتِ بِزِينَةٍ و َأَن يَستَعْفِفْنَ خَيرٌ لَّهُنَّ وَ اللَّهُ سمِيعٌ عَلِيم
+
[[امام خمینی]] نیز در کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» می گوید: و عفّت این است که قوه شهوت مطیع و منقاد [[عقل]] باشد در خوردن و [[نکاح|نکاح]] و آمیزش از حیث کم و کیف، و از آنچه عقل نهى کند اجتناب نماید، و این حدّ اعتدال است که در عقل و شرع پسندیده و ستوده است، و دو طرف افراط و تفریط آن ناپسند و مذموم است، که در همه [[اخلاق]] و احوال حدّ وسط مطلوب است زیرا «خیر الامور أوسطها».
  
و بر زنان از كار افتاده اى كه ديگر اميد زناشويى ندارند گناهى نيست كه پوشش خود را كنار نهند به شرطى كه زينتى را آشكار نكنند؛ و عفّت ورزيدن براى آن ها بهتر است، و خدا شنواى دانا است.
+
و از اخبارى که در فضیلت [[گرسنگی|گرسنگى]] وارد شده گمان نکنى که افراط در آن ممدوح است، که چنین نیست بلکه از اسرار حکمت [[شریعت|شریعت]] این است که در هر موردى که طبع آدمى طرف افراط را خواستار است شرع در منع از آن مبالغه مى کند به نحوى که جاهل مى پندارد طرف تفریط مطلوب است، ولیکن عالم درمى یابد که مقصود حدّ وسط است. و چون طبع آدمى غایت سیرى را مى طلبد شرع گرسنگى را مى ستاید تا در این کشاکش که طبع انگیزنده و شرع منع کننده است اعتدال حاصل شود. مثلا گاهى [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلى اللّه علیه و آله و سلم در ستایش شب زنده دارى و [[نماز شب]] و روزه تأ کید مى کرد، سپس با آگاهى به این که بعضى همه شب به پا مى ایستند و همه روزها روزه دارند از آن نهى فرمود.
  
(سوره نور: 60)
+
و اخبار وارده در ستایش عفّت و فضیلت آن بسیار است، امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: «افضل العبادة العفاف» برترین عبادت ها عفاف و پاکدامنى است. و [[امام باقر]] علیه السلام فرمود: «ما من عبادة أفضل من عفّة بطن و فرج» هیچ عبادتى برتر از عفّت شکم و فرج نیست. و فرمود: «أىّ الاجتهاد افضل من عفّة بطن و فرج» کدام مجاهده و کوشیدن بالاتر از عفّت ورزیدن در شکم و شهوت است.
  
تفسير:
+
پس از آگاهى به فضیلت عفّت، آدمى باید بداند که اعتدال در خوردن این است که به اندازه اى بخورد که نه ثقل و سنگینى در معده احساس کند و نه درد گرسنگى. بلکه شکم را از یاد ببرد و از آن متأثّر نشود، زیرا مقصود از خوردن زنده بودن و کسب نیرو براى عبادت است. و سنگینى طعام آدمى را کسل مى کند و از عبادت باز مى دارد، و درد گرسنگى نیز دل را مشغول مى کند و مانع از عبادت مى شود. پس سزاوار است که به حدّ اعتدال بخورد به طورى که اثرى از خوردن در او نباشد، تا همانند فرشتگان از سنگینى معده و درد گرسنگى آسوده و فارغ باشد، و از این جهت خداى تعالى فرمود: {{متن قرآن|«... کلُوا واشْرَبُوا ولاتُسْرِفُوا»}}؛ ...بخورید و بیاشامید و اسراف مکنید. ([[سوره اعراف]]: ۳۱) و این نسبت به اشخاص و حالات و غذاهاى گوناگون مختلف مى شود، و معیار این است که تا اشتها و رغبت کافى پیدا نکند نخورد، و هنوز اشتهاى او باقى باشد که دست از طعام بدارد. و شایسته است که غرض او از غذا خوردن لذت نباشد بلکه قوّت یافتن براى کارى باشد که براى آن خلق شده است. (شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۷۷)
  
در آخرين آيه مورد بحث استثنائى براى حكم [[حجاب]] زنان بيان مى كند و زنان پير و سالخورده را از اين حكم مستثنى مى شمرد و مى گويد: زنان از كار افتاده اى كه اميدى به ازدواج ندارند گناهى بر آنان نيست كه لباس هاى (روئين) خود را بر زمين بگذارند در حالى كه در برابر مردم خود آرائى نكنند، در واقع براى اين استثناء دو شرط وجود دارد: نخست اين كه به سن و سالى برسند كه معمولا اميدى به ازدواج ندارند، و به تعبير ديگر جاذبه جنسى را كاملا از دست داده اند.
+
==منابع==
 +
* [http://www.downloadbook.org/maasumin/p/effat.htm گروهی از پژوهشگران، عفت، سایت دانلود بوک، بخش با معصومین]، بازیابی :۱ بهمن ۱۳۹۱.
  
ديگر اين كه در حال بر داشتن حجاب خود را زينت ننمايند.
+
[[رده:اخلاق فردی]]
 
+
[[رده:صفات پسندیده]]
روشن است كه با اين دو قيد مفاسد كشف حجاب در مورد آنان وجود نخواهد داشت و به همين دليل [[اسلام]] اين حكم را از آنان برداشته است.
 
 
 
اين نكته نيز روشن است كه منظور برهنه شدن و بيرون آوردن همه لباسها نيست بلكه تنها كنار گذاشتن لباس هاى رواست كه بعضى روايات از آن تعبير به چادر و روسرى كرده است (الجلباب و الخمار).
 
 
 
در حديثى از [[امام صادق]] (عليه السلام) در ذيل همين آيه مى خوانيم كه فرمود: الخمار و الجلباب، قلت بين يدى من كان؟ قال: بين يدى من كان غير متبرجة بزينة: منظور روسرى و چـادر است، راوى مى گويد از امام پرسيدم: در برابرهر كس كه باشد؟ فرمود: در برابر هر كس باشد، اما خود آرائى و زينت نكند.
 
 
 
روايات ديگرى نيز به همين مضمون يا نزديك به آن از ائمه اهلبيت (عليهم السلام) نقل شده است.
 
 
 
در پايان آيه اضافه مى كند كه با همه احوال اگر آن ها تعفف كنند و خويشتن را بپوشانند براى آن ها بهتر است و ان يستعففن خير لهن.
 
 
 
چرا كه از نظر اسلام هر قدر زن جانب عفاف و حجاب را رعايت كند پسنديده تر و به تقوا و پاكى نزديك تر است.
 
 
 
و از آن جا كه ممكن است بعضى از زنان سالخورده از اين آزادى حساب شده و مشروع سوء استفاده كنند، و احيانا با مردان به گفتگوهاى نامناسب بپردازند و يا طرفين در دل افكار آلوده اى داشته باشند در آخر آيه به عنوان يك اخطارمى فرمايد: خداوند شنوا و دانا است و الله سميع عليم.
 
 
 
آن چه را مى گوئيد مى شنود و آن چه را در دل داريد و يا در سر مى پرورانيد مى داند.
 
 
 
'''<I> روايات</I>'''
 
 
 
1 ـ كا، الكافي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عـَمِيرَةَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَاز ِمٍعَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ مَا مِنْ عِبَادَةٍ أَفْضَلَ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ
 
 
 
[[امام باقر]] عليه السلام: هيچ عبادتى برتر و بالاتر از عفت بطن و عفت فرج نيست.
 
 
 
(الكافي ج2 ص80)
 
 
 
2 ـ الْمُفِيدُ عَنِ الْجِعَابِيِّ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ حُبَابٍ عَنْ عَبْدِ الْوَاحِدِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِيهِ عـَنِ الْأَجْلَحِ الْكِنْدِيِّ عَنْ نَافِعٍ عَنِ ابْنِعُمَرَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله و سلم إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْحَيِيَّ الْمُتَعَفِّفَ و َيُبْغِضُ الْبَذِيَّ السَّائِلَ الْمُلْحِفَ
 
 
 
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم: خداوند دوست مي دارد انسان با حياء و عفيف را و دشمن مى دارد انسان بد زبان و بسيار سؤال كننده را.
 
 
 
(بحار الانوار ج68 ص270)
 
 
 
3 ـ ل، الخصال ابْنُ الْوَلِيدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عـَنِ ابْنِ رِبَاطٍ عَنِ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ بَرُّوا آبَاءَكُمْ يَبَرَّكُمْ أَبْنَاؤُكُمْ و َعِفُّوا عَنْ نِسَاءِ النَّاسِ تُعَفَّ نِسَاؤُكُمْ
 
 
 
امام صادق عليه السلام مى فرمايند: به پدران خود نيكى كنيد تا فرزندانتان به شما نيكى كنند و نسبت به زنان ديگران عفت داشته باشيد تا نسبت به زنانتان عفت داشته باشند.
 
 
 
(الكافي ج5 ص554)
 
 
 
4 ـ سن، المحاسن أَبِي عَنِ النَّضْرِ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ مُعَلًّى أَبِي عُثْمَانَ عَنْ أَبِي بَصـِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ قَالَ لَهُرَجُلٌ إِنِّي ضَعِيفُ الْعَمَلِ قَلِيلُ الصَّلَاةِ قَلِيلُ الصَّوْمِ وَلَكِنْ أَرْجُو أَنْ لَا آكُلَ إِلَّا حَلَالًا وَ لَاأَنْكَحَ إِلَّا حَلَالًا فَقَالَ وَأَيُّ جِهَادٍ أَفْضَلُ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ
 
 
 
شخصى آمد خدمت [[امام باقر]] عليه السلام عرض كرد من مردى ضعيف العمل هستم [[نماز]] و [[روزه]] (مستحبى) كم انجام مى دهم؛امّا اميد دارم (و سعى مى كنم) كه نخورم جز حلال و زناشوى نكنم مگر از راه حلال؛ حضرت فرمود چه جهادى بهتر از عفت شكم و فرج است.
 
 
 
(بحار الانوار ج68 ص273)
 
 
 
5 ـ و َقَال على عليه السلام قِلَّةُ الْأَكْلِ مِنَ الْعَفَافِ و َكَثْرَتُهُ مِنَ الْإِسْرَافِ
 
 
 
على عليه السلام: كم خوردن عفت و پاكدامنى است و زياد خوردن اسراف است.
 
 
 
([[مستدرك الوسائل]] ج16 ص213)
 
 
 
6 ـ جع، جامع الا خبار قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله و سلم الْعَفَافُ زِينَةُ الْبَلَاءِ
 
 
 
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم: عفت و پاكدامنى زيور و زينت بلا است.
 
 
 
(بحار الانوار ج74 ص133)
 
 
 
7 ـ و َقَالَ عليه السلام الْعَفَافُ زِينَةُ الْفَقْرِ و َالشُّكْرُ زِينَةُ الْغِنَى
 
 
 
على عليه السلام: عفت و پاكدامنى زينت فقر و تنگدستى است و شكر زينت ثروت و دارايى است.
 
 
 
([[نهج البلاغة]] ص479)
 
 
 
پاكدامنى يكى از صفات پسنديده و نيك است اما پاكدامنى از فقير نيكوتر است زيرا او در اثر شدت فقر، اگر زن باشد نجابت را از دست مى دهد و اگر مرد باشد در اثر ناملايمات دست به دزدى و گدائى مي زند به همين جهت فقير بيشتر نياز به عفت دارد و بايد ايمانش كاملتر باشد.
 
 
 
8 ـ و َقَالَ عليه السلام مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِيدُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَف
 
 
 
جهادگرى كه در راه خدا [[شهيد]] مي شود اجرش بيشتر از كسى كه قدرت بر [[گناه]] دارد و چشم مي پوشد نيست.
 
 
 
(نهج البلاغة ص559)
 
 
 
بر طبق اين حديث [[شهادت]] در راه خدا با آن همه اجرى كه دارد اجرش از انسان پاكدامن كمتر است زيرا شهيد چند ساعت يا چند روز در راه خدا جهاد مي كند و به شهادت مي رسد او با عده معـدودى جهاد كرده و كشته شده اما كسى كه پاكدامن است لحظه به لحظه بايد دست و زبان و چشم و تمام بدنش را حفظ كند از هر راهى كه مي گذرد و در برابر هر سخنى بايد با هواى نفس (نامشروع) مجاهده كند تا آلوده به [[دروغ]] و [[غـيبت]] و مال حرام و زنا و فحشا نگردد.
 
 
 
9 ـ و َبِالْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَفْصٍ عَنْ رَجُلٍ قَالَ سُئِلَ الْحَسَنُ عليه السلام عَنِ الْمُرُوءَةِ فَقَالَ الْعَفَافُ فِي الدِّينِ وَ حُسْنُ التَّقْدِيرِ فِي الْمَعِيشَةِ وَ الصَّبْرُ عَلَى النَّائِبَةِ
 
 
 
شخصى از امام حسن مجتبى عليه السلام پرسيد: مروت چيست؟ حضرت فرمودند: مروت عبارت است از عفت و پاكدامنى در دين و ميانه روى در امور معاش و زندگى و صبر در برابر بلا و سختى.
 
 
 
([[وسائل الشيعة]] ج11 ص435)
 
 
 
(داستان معنوي ص5940 الي 47)
 
 
 
حضرت [[آيت الله كشميرى]] صبح ها قريب دو ساعت به ظهر مانده در يكى از ايوان هاي صحن اميرالمؤمنين عليه السّلام مي نشستند و افراد مختلف در اين موقع براى گرفتن استخاره به ايشان مراجعه مي كردند. ايشان فرمودند: مدتي بود، مي ديدم زنى با عباي سياه و حالت زنان معيدى (روستائي و چادرنشين) زير ناودان طلا مي نشيند و زن ها به او مراجعه مي كنند. او نيز با تسبيحي كه به دست دارد برايشان استخاره مي گيرد.
 
 
 
اين حالت نظرم را جلب كرد. روزى به يكي از خدّام صحن مطهر گفتم هنگام ظهر كه كار اين زن تمام مي شود او را نزد من بياور، از او سؤالاتى دارم. خادم، يك روز پس از اين كه كار استخاره آن زن تمام شد، او را نزد من آورد. از او سؤال كردم: تو چـه مي كني؟ گفت براي زن ها استخاره مى گيرم. گفتم استخاره را از كه آموختى؟ چـه ذكرى مى خوانى؟ و چگونه مسائل را به مردم مي گوئى؟ گفت: من داستانى دارم و شروع به تعريف آن كرد و گفت: من زني بودم كه با شوهرم و فرزندانم زندگي عادى را مي گذراندم؛ شوهرم در اثر حادثه اى از دنيا رفت و من با چهار فرزند يتيم مانديم! خانواده شوهرم، به اين عنوان كه من بدشگون هستم و قدم من باعث مرگ پسرشان شده است، مرا از خود طرد كردند خانواده خودم هم اعتنايى به مشكلات مادي من نداشتند؛ لذا زندگي را با زحمات زياد و رنج فراوان مي گذراندم. ضمناً از آن جا كه زني جوان بودم، طبعاً دام هايي نيز براى انحرافم گسترده مي شد.
 
 
 
چندين مرتبه بر اثر احتياجات مادي نزديك بود به دام بيفتم و به فساد كشيده شوم و تن به فحشاء بدهم؛ ولى خداوند كمك نمود و خوددارى كردم؛ تا روزى بر اثر شدت احتياج و گرفتارى تصميم گرفتم كه چون زندگي برايم سخت شده و ديگر چاره اى نداشتم تن به فحشاء بدهم.
 
 
 
من تصميم خودم را گرفته بودم؛ اما اين بار نيز خدا به فريادم رسيد و مرا نجات داد. در بين ما رسم است كه اگر حاجتى داريم به حرم [[حضرت ابوالفضل]] عليه السلام مي آييم و سه روز اعتصاب غذا مي كنيم تا حاجتمان را بگيريم و اكثراً هم حاجت خود را مي گيرند. من تصميم گرفتم اين رسم را انجام دهم؛ پس رفتم كنار ضريح حضرت عباس عليه السّلام و اعتصاب غذا را شروع كردم. روز سوم بود كه كنار ضريح خوابم برد و حضرت عباس به خوابم آمد و حاجتم را برآورد و فرمود: تو براي مردم استخاره بگير.
 
 
 
عرض كردم من كه [[استخاره]] بلد نيستم فرمود: تو تسبيح را به دست بگير؛ ما حاضريم و به تو مي گوييم كه چه بگوئى. از خواب بيدار شدم و با خود گفتم: اين چه خوابى است كه ديده ام؟ آيا براستى حاجت من روا شده است و ديگر مشكلي نخواهم داشت؟ مردّد بودم چه كنم؟ بلاخره، تصميم گرفتم كه اعتصابم را شكسته و از حرم خارج شوم، ببينم چـه مي شود از حرم خارج شدم و داخل صحن گرديدم. از يكى از راهرو خروجي كه مي گذشتم زنى به من برخورد كرد و گفت خانم استخاره مي گيرى؟
 
 
 
تعجب كردم اين زن چـه مي گويد؟ معمول نيست كه زن استخاره بگيرد، آن هم زني چادرنشين و روستائي! آيا اين خانم از خوابم مطّلع است؟ آيا از طرف حضرت مأمور است؟ بالاخره به او گفتم: من كه تسبيح براى استخاره ندارم. فوراً تسبيحى به من داد و گفت: اين تسبيح را بگير واستخاره كن. دست بردم و با توجهى كه به حضرت ابوالفضل داشتم، مشتي از دانه هاى تسبيح را گرفتم، ديدم حضرت در مقابلم ظاهر شد و فرمود به اين زن چه بگويم. مطلب را گفتم و او رفت.
 
 
 
از آن تاريخ من هفته اي يك روز به اين محل زير ناودان طلا مي آيم و زناني كه وضع مرا مي دانند، نزدم مي آيند و من براي ايشان استخاره مي گيرم. بابت هر استخاره پولى به من مى دهند. ظهر آن روز با پول حاصله، وسايل معـيشت زندگي خودم و فرزندانم را تهيه مي كنم و به منزل بر مى گردم.
 
 
 
'''<I> كتب اخلاقى</I>'''
 
 
 
'''<I>    كتاب علم اخلاق اسلامى</I>'''
 
 
 
عـفّت (خويشتن دارى و پاكدامنى) است، و آن اين است كه قوه شهوت مطيع و منقاد عقل باشد در خوردن و نكاح و آميزش از حيث كم و كيف، و از آن چه عـقل نهى كند اجتناب نمايد، و اين حدّ اعتدال است كه در عقل و شرع پسنديده و ستوده است، و دو طرف افراط و تفريط آن ناپسند و مذموم است، كه در همه اخلاق و احوال حدّ وسط مطلوب است زيرا خير الامور أوسطها. و از اخبارى كه در فضـيلت گرسنگى وارد شده گمان نكنى كه افراط در آن ممدوح است، كه چنين نيست بلكه از اسرار حكمت شريعت اين است كه در هر موردى كه طبع آدمى طرف افراط را خواستاراست شرع در منع از آن مبالغه مى كند به نحوى كه جاهل مى پندارد طرف تفريط مطلوب است، و ليكن عالم در مى يابد كه مقصود حدّ وسط است.
 
 
 
و چون طبع آدمى غايت سيرى را مى طلبد شرع گرسنگى را مى ستايد تا در اين كشاكش كه طبع انگيزنده و شرع منع كننده است اعتدال حاصل شود. مثلا گاهى پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم در ستايش شب زنده دارى و [[نماز شب]] و روزه تأ كيد مى كرد، سپس با آگاهى به اين كه بعضى همه شب به پا مى ايستند و همه روزها روزه دارند از آن نهى فرمود.
 
 
 
و اخبار وارده در ستايش عفّت و فضيلت آن بسيار است، اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: افضل العبادة العفاف برترين عبادت ها عفاف و پاكدامنى است. و امام باقر عليه السلام فرمود: ما من عبادة أفضل من عفّة بطن و فرج هيچ عبادتى برتر از عفّت شكم و فرج نيست. و فرمود: أىّ الاجتهاد افضل من عفّة بطن و فرج كدام مجاهده و كوشيدن بالاتر از عفّت ورزيدن در شكم و شهوت است. و در اين معنى اخبار ديگرى نيز هست.
 
 
 
پس از آگاهى به فضيلت عـفّت، آدمى بايد بداند كه اعتدال در خوردن اين است كه به اندازه اى بخورد كه نه ثقل وسنگينى در معده احساس كند و نه درد گرسنگى. بلكه شكم را از ياد ببرد و از آن متأثّر نشود، زيرا مقصود از خوردن زنده بودن و كسب نيرو براى عبادت است. و سنگينى طعام آدمى را كسل مى كند و از عبادت باز مى دارد، و درد گرسنگى نيز دل را مشغول مى كند و مانع از عبادت مى شود. پس سزاوار است كه به حدّ اعتدال بخورد به طورى كه اثرى از خوردن در او نباشد، تا همانند فرشتگان از سنگينى معده و درد گرسنگى آسوده و فارغ باشد، و از اين جهت خداى تعالى فرمود:
 
 
 
... و َكُلُوا و َاشْرَبُوا و َلا تُسْرِفُوا
 
 
 
... بخوريد و بياشاميد و اسراف مكنيد
 
 
 
(اعراف: 31)
 
 
 
و اين نسبت به اشخاص و حالات و غذاهاى گوناگون مختلف مى شود، و معيار اين است كه تا اشتها و رغبت كافى پيدا نكند نخورد، و هنوز اشتهاى او باقى باشد كه دست از طعام بدارد. و شايسته است كه غرض او از غذا خوردن لذت نباشد بلكه قوّت يافتن براى كارى باشد كه براى آن خلق شده است.
 
 
 
(شرح حديث جنود عقل وجهل ص277)
 
 
 
عفّت از فطريات و لوازم فطرت مخموره و از جنود عقل است، و هتك از لوازم فطرت محجوبه و از جنود ابليس وجهل است، زيرا كه عدالت در قوا كه به منزله جنس است از براى عفّت، فطرى است و جور بر خلاف فطرت است.
 
 
 
عـفّت و حياء و حجب از فطريات تمام عايله بشر است، چنان چه تهتّك و فحشاء و بى حيايى بر خلاف فطرت جميع است، لهذا در نهاد عائله بشرى، عشق به عفّت و حياء مخمور است، و تنفر از هتك و بى حيائى نيز مخمّر است.
 
 
 
([[معراج السعادة]] ص322 (با تصرفاتى)9
 
 
 
'''<I> فصل سوم: عفت</I>'''
 
 
 
(عفت) و آن عبارت است از: مطيع و منقاد شدن قوه شهويّه از براى قوه عاقله، تا آن چه امر فرمايد در خصوص اكل وشرب و نكاح، متابعت كند. و از آن چه نهى فرمايد اجتناب نمايد. و آن حد اعتدال است، كه در شرع و عقل پسنديده است. و دو طرف افراط و تفريط آن مذموم و ناپسند است.
 
 
 
پس گمان نكنى كه آن چه وارد شده است در فضيلت جوع و گرسنگى، افراط در آن ممدوح باشد. چگونه مى تواند چنين باشد و حال اين كه غرض از خلقت انسان، بندگى كردن است و آن موقوف است بر قوت، و نشاط طبع. و شكى نيست كه گرسنگى بسيار قوّت را زايل، و نشاط را باطل مى كند. پس مراد از آن: اندك خوردن است به حدى كه آدمى ثقل غذا را نفهمد و حيوانيت بر او غالب نشود و هميشه راغب به غذا بوده باشد.
 
 
 
نه به حدى كه از قوت بيفتد و مزاج را فاسد كند، زيرا كه آن خارج از حد اعتدالى است كه مقصود شارع است. و غير از معنى عفت است، كه در اخبار بسيار، مدح آن وارد شده.
 
 
 
و بدان كه: ـ هم چنان كه اشاره به آن شد ـ اعتدال در چيز خوردن، آن است كه:
 
 
 
اين قدر چيزى بخورد كه ثقل معده و الم گرسنگى هيچ يك را نفهمد. بلكه از ياد شكم بيرون رود و از آن متأثر نگردد، زيرا كه: مقصود از خوردن، زنده بودن و قوت عبادت است. و ثقل طعام آدمى را كسل، و از عبادت مانع مى شود و الم گرسنگى نيز دل او را مشغول مى كند و از كار باز مى دارد.
 
 
 
پس سزاوار آن است كه چنان چيزى خورد كه اثرى از اكل در او نباشد تا شبيه به [[ملائكه]] گردد، كه ايشان نه از ثقل معده متأثر، و نه از گرسنگى متضرّر مى گردند.
 
 
 
و از اين جهت خداى ـ تعالى ـ فرمود: كُلُوا وَ اشْرَبُوا و َلا تُسْرِفُوا [[سوره اعراف]]: آيه 31 يعـنى: بخوريد و بياشاميد و اسراف مكنيد. و اين به نسبت به اشخاص و احوال و غذا مختلف مى گردد. و معيار آن است كه: تا بسيار رغبت نداشته باشد نخورد، و هنوز رغبت او باقى باشد دست بكشد.
 
 
 
و بر گوشت خوردن مداومت نكند، و بالمرّه هم آن را ترك نكند.
 
 
 
حضرت اميرالمؤمنين ـ عـليه السّلام ـ فرمود كه: هر كه چهل روز گوشت را ترك كند خلق او بد مى شود. و هر كه چهل روز بر گوشت خوردن مداومت كند دل او را قساوت مى گيرد.
 
 
 
در وقت چيز خوردن بسم اللّه بگويد. و بعد از آن خدا را حمد و شكر كند. و در اوّل و آخر دست بشويد.
 
 
 
و در حديث وارد است كه: دست شستن در ابتدا، فقر را زايل كند. و ابتداى اكل و انتهاى آن را به نمك كند. و از براى اكل و شرب، آدابى ديگر هست كه در كتب احاديث مذكور است.
 
 
 
بلى: اگر نفس به مرتبه سركشى رسيده باشد و به هيچ گونه اطاعت ننمايد، و رام كردن آن به زجر دادن به گرسنگى، موقوف باشد، چاره از آن نيست.
 
 
 
و امّا [[غسل]] كردن:  پس حدّ اعـتدال آن، آن است كه: اقتصار كنند بر آن به قدرى كه از [[وسوسه شيطان]] فارغ شوند. و خطرات شهوات از دل آنان بيرون رود. و منجر به ضعف بدن و اختلال قوا نگردد.
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۱۷

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

عفت در اصطلاح منابع اسلامى معناى عامى دارد که شامل عفت در شکم (دورى از حرام خورى و پرخورى)، دورى از شهوت نامشروع، پرهیز از گدایی کردن، عفت در کلام داشتن و بد زبان نبودن، صبر بر ندارى و غیر آن مى شود. «عفت» عبارت است از مطیع و منقاد شدن قوه شهویه براى قوه عاقله، تا آن چه امر فرماید در خصوص اکل و شرب و نکاح، متابعت کند و از آن چه نهى فرماید اجتناب نماید.

مفهوم عفت

عفت یعنی خوددارى از چیزى که حلال نیست (الْعِفَّةُ: الْکفُّ عَمّا لایحِلُّ)؛ پس عمومیت دارد و مخصوص امور شهوانى نیست و مختص یک گروه از جامعه که زن ها باشند هم نیست؛ گرچه عنوان پاکدامنى مخصوص خانم ها است.

عفت: (بکسر عین و فتح فاى مشدد) پارسایى؛ پرهیز کارى؛ پاکدامنى (فرهنگ عمید)

عفت: نهفتگى و پاکدامنى. پرهیزگارى و پارسائى و احتراز از محرمات خصوصاً از شهوات حرام.

عفت یکى از فضایل اربعه نزد قدما است: حکمت، شجاعت، عفت، عدالت.

هرچند در ثمرات عفت تأمل بیش کردم رغبت من در اکتساب آن زیادت گشت. (کلیله و دمنه)

با عفت: پارسا و زاهد و پاکدامن و با شرم و حیا و پرهیزکار. بى عفت: بى شرم و حیا. بى عفتى: بى شرمى. بى حیایى. (دهخدا)

عفت در قرآن

ریشه عفت چهار بار در قرآن کریم آمده که دو بار مربوط به امور اقتصادى و دو بار مربوط به امور شهوانى است:

۱ـ «لِلفُقَرَاءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فى سبِیلِ اللَّهِ لا یستَطِیعُونَ ضرْباً فى الاَرْضِ یحْسبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِیمَهُمْ لا یسئَلُونَ النَّاس إِلْحَافاً و َمَا تُنفِقُوا مِنْ خَیرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ». این صدقات براى آن دسته از نیازمندانى است که در راه خدا فرومانده اند، و نمى توانند براى تأمین هزینه زندگى در زمین سفر کنند از شدّت خویشتن دارى، فرد بى اطلاع، آنان را توانگر مى پندارد. آن ها را از سیمایشان مى شناسى. با اصرار، چیزى از مردم نمى خواهند. و هر مالى به آنان انفاق کنید، قطعاً خدا از آن آگاه است. (سوره بقره: ۲۷۳)

تفسیر: «یحسبهم الجاهل» یعنى کسى که از حال ایشان اطلاع ندارد از شدت عفتى که دارند ایشان را توانگر مى پندارد، چون با این که فقیرند ولى تظاهر به فقر نمى کنند، پس جمله نامبره دلالت دارد بر این که مؤمنین تا آن جا که مى توانند تظاهر به فقر نمى کنند، و از علامت هاى فقر به غیر آن مقدارى که نمى توان پنهان داشت، پنهان مى دارند، و مردم پى به حال آنان نمى برند، مگر این که شدت فقر رنگ و رویشان را زرد کند، و یا لباسشان کهنه شود.

۲ـ «وَابْتَلُوا الْیتَمَى حَتى إِذَا بَلَغُوا النِّکاحَ فَإِنْ ءَانَستُم مِّنهُمْ رُشداً فَادْفَعُوا إِلَیهِمْ أَمْوَلَهُمْ و َلا تَأْکلُوهَا إِسرَافاً و َبِدَاراً أَن یکبرُوا وَ مَن کانَ غَنِیا فَلْیستَعْفِف وَ مَن کانَ فَقِیراً فَلْیأْکلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَیهِمْ أَمْوَلَهُمْ فَأَشهِدُوا عَلَیهِمْ وَ کفَى بِاللَّهِ حَسِیباً». و یتیمان را بیازمایید تا وقتى به سن زناشویى برسند؛ پس اگر در ایشان رشد فکرى یافتید، اموالشان را به آنان رد کنید، و آن را از بیم آن که مبادا بزرگ شوند، به اسراف و شتاب مخورید. و آن کس که توانگر است باید از گرفتن اجرت سرپرستى خوددارى ورزد؛ و هر کس تهیدست است باید مطابق عرف از آن بخورد؛ پس هر گاه اموالشان را به آنان رد کردید بر ایشان گواه بگیرید، خداوند حسابرسى را کافى است. (سوره نساء: ۶)

تفسیر: «و من کان غنیا فلیستعفف و من کان فقیرا فلیاکل بالمعروف»: یعنى سرپرستان ایتام اگر متمکن و ثروتمندند نباید به هیچ عنوانى از اموال ایتام استفاده کنند و اگر فقیر و نادار باشند تنها مى توانند در برابر زحماتى که بخاطر حفظ اموال یتیم متحمل مى شوند با رعایت عدالت و انصاف، حق الزحمة خود را از اموال آن ها بردارند.

۳ـ «وَلْیستَعْفِفِ الَّذِینَ لایجِدُونَ نِکاحاً حَتى یغْنِیهُمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ»؛ و کسانى که وسیله زناشویى نمى یابند، باید عفت ورزند تا خدا آنان را از فضل خویش بى نیاز گرداند. (سوره نور: ۳۳)

تفسیر: در این آیه دستور پارسائى را هر چند مشکل باشد به آن ها داده مى گوید: و آن ها که وسیله ازدواج ندارند باید عفت پیشه کنند، تا خداوند آنان را به فضلش بى نیاز سازد؛ نکند در این مرحله بحرانى و در این دوران آزمایش ‍ الهى تن به آلودگى دهند و خود را معذور بشمرند که هیچ عذرى پذیرفته نیست، بلکه باید قدرت ایمان و شخصیت و تقوا را در چنین مرحله اى آزمود. یکى از روش ها براى جوانان که نمى توانند ازدواج کنند، رو آوردن به کسب علوم و مطالعه کتاب در غیر مورد مسئله ازدواج و در فکر آن نبودن است؛ اما مسئله بلوغ و غریزه جنسى، در هر ماهى کمتر یا بیشتر، با محتلم شدن در موقع خواب، خودبخود مشکل آن هم برطرف مى شود.

۴ـ «وَالْقَوَعدُ مِنَ النِّساءِ الَّتى لا یرْجُونَ نِکاحاً فَلَیس عـَلَیهِنَّ جُنَاحٌ أَن یضعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیرَ مُتَبرِّجَتِ بِزِینَةٍ و َأَن یستَعْفِفْنَ خَیرٌ لَّهُنَّ وَ اللَّهُ سمِیعٌ عَلِیم»؛ و بر زنان از کار افتاده اى که دیگر امید زناشویى ندارند گناهى نیست که پوشش خود را کنار نهند به شرطى که زینتى را آشکار نکنند؛ و عفّت ورزیدن براى آن ها بهتر است، و خدا شنواى دانا است. (سوره نور: ۶۰)

تفسیر: در آخرین آیه مورد بحث استثنائى براى حکم حجاب زنان بیان مى کند و زنان پیر و سالخورده را از این حکم مستثنى مى شمرد و مى گوید: زنان از کار افتاده اى که امیدى به ازدواج ندارند گناهى بر آنان نیست که لباس هاى (روئین) خود را بر زمین بگذارند در حالى که در برابر مردم خود آرائى نکنند، در واقع براى این استثناء دو شرط وجود دارد: نخست این که به سن و سالى برسند که معمولا امیدى به ازدواج ندارند، و به تعبیر دیگر جاذبه جنسى را کاملا از دست داده اند. دیگر این که در حال بر داشتن حجاب خود را زینت ننمایند. روشن است که با این دو قید مفاسد کشف حجاب در مورد آنان وجود نخواهد داشت و به همین دلیل اسلام این حکم را از آنان برداشته است. این نکته نیز روشن است که منظور برهنه شدن و بیرون آوردن همه لباسها نیست بلکه تنها کنار گذاشتن لباس هاى رو است که بعضى روایات از آن تعبیر به چادر و روسرى کرده است (الجلباب و الخمار).

عفت در روایات

۱ـ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یحْیى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِی بْنِ الْحَکمِ عَنْ سَیفِ بْنِ عـَمِیرَةَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَاز ِمٍعَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ مَا مِنْ عِبَادَةٍ أَفْضَلَ عِنْدَاللَّهِ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ؛ امام باقر علیه السلام: هیچ عبادتى برتر و بالاتر از عفت بطن و عفت فرج نیست. (الکافی، ج۲ ص۸۰)

۲ـ عَنِ الْجِعَابِی عَنِ الْفَضْلِ بْنِ حُبَابٍ عَنْ عَبْدِ الْوَاحِدِ بْنِ سُلَیمَانَ عَنْ أَبِیهِ عـَنِ الْأَجْلَحِ الْکنْدِی عَنْ نَافِعٍ عَنِ ابْنِعُمَرَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله و سلم إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْحَیی الْمُتَعَفِّفَ و َیبْغِضُ الْبَذِی السَّائِلَ الْمُلْحِفَ؛ رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم: خداوند دوست می دارد انسان با حیاء و عفیف را و دشمن مى دارد انسان بد زبان و بسیار سؤال کننده را. (بحارالانوار، ج۶۸، ص۲۷۰)

۳ـ ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ عـَنِ ابْنِ رِبَاطٍ عَنِ الْحَضْرَمِی عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ بَرُّوا آبَاءَکمْ یبَرَّکمْ أَبْنَاؤُکمْ و َعِفُّوا عَنْ نِسَاءِ النَّاسِ تُعَفَّ نِسَاؤُکمْ؛ امام صادق علیه السلام مى فرمایند: به پدران خود نیکى کنید تا فرزندانتان به شما نیکى کنند و نسبت به زنان دیگران عفت داشته باشید تا نسبت به زنانتان عفت داشته باشند. (الکافی، ج۵، ص۵۵۴)

۴ـ عَنِ النَّضْرِ عَنْ یحْیى الْحَلَبِی عَنْ مُعَلًّى أَبِی عُثْمَانَ عَنْ أَبِی بَصـِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ لَهُرَجُلٌ إِنِّی ضَعِیفُ الْعَمَلِ قَلِیلُ الصَّلَاةِ قَلِیلُ الصَّوْمِ وَلَکنْ أَرْجُو أَنْ لَا آکلَ إِلَّا حَلَالًا وَ لَاأَنْکحَ إِلَّا حَلَالًا فَقَالَ وَأَی جِهَادٍ أَفْضَلُ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ؛ شخصى آمد خدمت امام باقر علیه السلام عرض کرد من مردى ضعیف العمل هستم نماز و روزه (مستحبى) کم انجام مى دهم؛ امّا امید دارم (و سعى مى کنم) که نخورم جز حلال و زناشویى نکنم مگر از راه حلال؛ حضرت فرمود چه جهادى بهتر از عفت شکم و فرج است. (بحارالانوار، ج۶۸، ص۲۷۳)

۵ـ و قَال على علیه السلام قِلَّةُ الْأَکلِ مِنَ الْعَفَافِ و َکثْرَتُهُ مِنَ الْإِسْرَافِ؛ امام على علیه السلام: کم خوردن عفت و پاکدامنى است و زیاد خوردن اسراف است. (مستدرک الوسائل، ج۱۶، ص۲۱۳)

۶ـ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله و سلم الْعَفَافُ زِینَةُ الْبَلَاءِ؛ رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم: عفت و پاکدامنى زیور و زینت بلا است. (بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۳۳)

۷ـ و قَالَ علیه السلام الْعَفَافُ زِینَةُ الْفَقْرِ و َالشُّکرُ زِینَةُ الْغِنَى؛ على علیه السلام: عفت و پاکدامنى زینت فقر و تنگدستى است و شکر زینت ثروت و دارایى است. (نهج البلاغه، ص۴۷۹)

پاکدامنى یکى از صفات پسندیده و نیک است اما پاکدامنى از فقیر نیکوتر است زیرا او در اثر شدت فقر، اگر زن باشد نجابت را از دست مى دهد و اگر مرد باشد در اثر ناملایمات دست به دزدى و گدائى می زند به همین جهت فقیر بیشتر نیاز به عفت دارد و باید ایمانش کاملتر باشد.

۸ـ و قَالَ علیه السلام مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِیدُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَف؛ جهادگرى که در راه خدا شهید می شود اجرش بیشتر از کسى که قدرت بر گناه دارد و چشم می پوشد نیست. (نهج البلاغه، ص۵۵۹)

بر طبق این حدیث شهادت در راه خدا با آن همه اجرى که دارد اجرش از انسان پاکدامن کمتر است زیرا شهید چند ساعت یا چند روز در راه خدا جهاد می کند و به شهادت می رسد، او با عده معدودى جهاد کرده و کشته شده، اما کسى که پاکدامن است لحظه به لحظه باید دست و زبان و چشم و تمام بدنش را حفظ کند از هر راهى که می گذرد و در برابر هر سخنى باید با هواى نفس (نامشروع) مجاهده کند تا آلوده به دروغ و غیبت و مال حرام و زنا و فحشا نگردد.

۹ـ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِی بْنِ حَفْصٍ عَنْ رَجُلٍ قَالَ سُئِلَ الْحَسَنُ علیه السلام عَنِ الْمُرُوءَةِ فَقَالَ الْعَفَافُ فِی الدِّینِ وَ حُسْنُ التَّقْدِیرِ فِی الْمَعِیشَةِ وَ الصَّبْرُ عَلَى النَّائِبَةِ؛ شخصى از امام حسن مجتبى علیه السلام پرسید: مروت چیست؟ حضرت فرمودند: مروت عبارت است از عفت و پاکدامنى در دین و میانه روى در امور معاش و زندگى و صبر در برابر بلا و سختى. (وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۳۵)

عفت در کتب اخلاقى

ملا احمد نراقی در این رابطه می گوید: عفّت از فطریات و لوازم فطرت مخموره و از جنود عقل است، و هتک از لوازم فطرت محجوبه و از جنود ابلیس و جهل است... عفت و حیاء و حجب از فطریات تمام عایله بشر است، چنان چه تهتّک و فحشاء و بى حیایى بر خلاف فطرت جمیع است، لهذا در نهاد عائله بشرى، عشق به عفّت و حیاء مخمور است، و تنفر از هتک و بى حیائى نیز مخمّر است. (معراج السعادة، ص۳۲۲)

امام خمینی نیز در کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» می گوید: و عفّت این است که قوه شهوت مطیع و منقاد عقل باشد در خوردن و نکاح و آمیزش از حیث کم و کیف، و از آنچه عقل نهى کند اجتناب نماید، و این حدّ اعتدال است که در عقل و شرع پسندیده و ستوده است، و دو طرف افراط و تفریط آن ناپسند و مذموم است، که در همه اخلاق و احوال حدّ وسط مطلوب است زیرا «خیر الامور أوسطها».

و از اخبارى که در فضیلت گرسنگى وارد شده گمان نکنى که افراط در آن ممدوح است، که چنین نیست بلکه از اسرار حکمت شریعت این است که در هر موردى که طبع آدمى طرف افراط را خواستار است شرع در منع از آن مبالغه مى کند به نحوى که جاهل مى پندارد طرف تفریط مطلوب است، ولیکن عالم درمى یابد که مقصود حدّ وسط است. و چون طبع آدمى غایت سیرى را مى طلبد شرع گرسنگى را مى ستاید تا در این کشاکش که طبع انگیزنده و شرع منع کننده است اعتدال حاصل شود. مثلا گاهى پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلم در ستایش شب زنده دارى و نماز شب و روزه تأ کید مى کرد، سپس با آگاهى به این که بعضى همه شب به پا مى ایستند و همه روزها روزه دارند از آن نهى فرمود.

و اخبار وارده در ستایش عفّت و فضیلت آن بسیار است، امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: «افضل العبادة العفاف» برترین عبادت ها عفاف و پاکدامنى است. و امام باقر علیه السلام فرمود: «ما من عبادة أفضل من عفّة بطن و فرج» هیچ عبادتى برتر از عفّت شکم و فرج نیست. و فرمود: «أىّ الاجتهاد افضل من عفّة بطن و فرج» کدام مجاهده و کوشیدن بالاتر از عفّت ورزیدن در شکم و شهوت است.

پس از آگاهى به فضیلت عفّت، آدمى باید بداند که اعتدال در خوردن این است که به اندازه اى بخورد که نه ثقل و سنگینى در معده احساس کند و نه درد گرسنگى. بلکه شکم را از یاد ببرد و از آن متأثّر نشود، زیرا مقصود از خوردن زنده بودن و کسب نیرو براى عبادت است. و سنگینى طعام آدمى را کسل مى کند و از عبادت باز مى دارد، و درد گرسنگى نیز دل را مشغول مى کند و مانع از عبادت مى شود. پس سزاوار است که به حدّ اعتدال بخورد به طورى که اثرى از خوردن در او نباشد، تا همانند فرشتگان از سنگینى معده و درد گرسنگى آسوده و فارغ باشد، و از این جهت خداى تعالى فرمود: «... کلُوا واشْرَبُوا ولاتُسْرِفُوا»؛ ...بخورید و بیاشامید و اسراف مکنید. (سوره اعراف: ۳۱) و این نسبت به اشخاص و حالات و غذاهاى گوناگون مختلف مى شود، و معیار این است که تا اشتها و رغبت کافى پیدا نکند نخورد، و هنوز اشتهاى او باقى باشد که دست از طعام بدارد. و شایسته است که غرض او از غذا خوردن لذت نباشد بلکه قوّت یافتن براى کارى باشد که براى آن خلق شده است. (شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۷۷)

منابع