ملاعلی آرانی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
(۲۱ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
* [http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/9/95/%D8%A2%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D9%88%D8%A8%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D9%84_%D9%85%D8%B3%D8%AC%D8%AF_%D9%88_%D8%A2%D8%B1%D8%A7%D9%85%DA%AF%D8%A7%D9%87_%D8%A2%DB%8C%D8%AA_%D8%A7%D9%84%D9%87_%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D9%82%D8%A7%D8%B6%DB%8C_%D9%85%D9%84%D8%A7%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%A2%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C. مسجد  و آرامگاه ملاعلی آرانی بزرگ در جوار خانه کرباسی ها  محله قاضی]
+
[[پرونده:59 full.jpg|left]]
  
*[http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/4/4b/%D9%85%D9%84%D8%A7%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%A2%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C_MOLA_ALI_ARANI.%DA%A9%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B3%DB%8C.JPG دست خط ملاعلی آرانی بزرگ]
+
ملا محمدعلی بن محمدحسن مشهور به ملا علی آرانی (۱۱۷۷ـ۱۲۴۴ق)؛ از علمای بزرگ و صاحب تألیفات فراوان در [[فقه]]، [[منطق]]، [[علم نحو|نحو]] و [[ادبیات عرب|ادب]] به زبان فارسی و عربی بوده است.
  
*[http://wiki.ahlolbait.com/images/7/70/%D9%85%D9%84%D8%A7%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%A2%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C_MOLA_ALI_ARANI. ملاعلی آرانی]
+
==ولادت==
 +
ملا محمدعلی آرانی فرزند ملامحمد حسن در سال ۱۱۷۷ ق در آران و بیدگل (شهرستانی در شمال استان [[اصفهان]]) دیده به جهان گشود.
  
ملا علی آرانی:
+
==تحصیلات==
# فرزند ملا محمدحسن
+
ملا علی آرانی از دانشمندان مبرز و سخت کوش سده سیزدهم است. او تحصیلات خود را نزد استادان عصر خود تکمیل کرد. بخش عمده تحصیلاتش نزد علامه دوران، حکیم و [[فقیه]] و عارف مشهور [[ملا احمد نراقی]] بوده و از او اجازه [[اجتهاد]] دریافت کرده است. نراقی مراجعات فقهی خود را به آرانی ارجاع می داده است.  
# فرزند ملا مهدی و...
 
  
Mola Ali Arani
+
== تألیفات ==
 +
ملا محمدعلی آرانی نویسنده ای پرتلاش بوده و آثار وی حدود سی رساله در موضوعات [[صرف]] و [[علم نحو|نحو]]، [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]]، [[دعا]]،
 +
[[تاریخ]]، [[شعر]] و... است. از میان تألیفات او می‌توان به کتاب‌های ذیل اشاره نمود:
  
* ملا علی آرانی (1177ـ1244ق)
+
۱. جواهر السّنیّة فی شرح العوامل المحسنیّة(نحو)
  
مرحوم مغفور ملا محمدعلی بن محمدحسن مشهور به ملا علی آرانی (1177ـ1244ق)؛ از علماي بزرگ و صاحب تألیفات فراوان در [[فقه]]، [[منطق]]، نحو و ادب به زبان فارسی و عرب بوده است. از میان تألیفات او می توان به كتابهاي ذیل اشاره نمود:
+
۲. مُعین المبتدی(نحو)
  
# جواهر السّنیّة فی شرح العوامل المحسنیّة (نحو)
+
۳. الدّریة البهیة(نحو)
# مُعین المبتدی (نحو)
 
# الدّريّة البهيّة (نحو)
 
# ینابیع الاصول
 
# قالعة الشبهة
 
# الفوائد الصّادقيّة (منطق)
 
# مقاصد المهمّه (اصول)
 
# فصل الخطاب (اصول)
 
# مخزن الاسرار (استفتائات)
 
# تبصرة العاقد
 
# معادن المسائل الشرعیة (فقه)
 
# منبع الاحکام الشرعیة (فقه)
 
# خلاصة المحسنیة (نحو)
 
# مناهل الشّوارد في تلخيص المقاصد (اصول)
 
# عویصات المهام فی شرح الفقه والاحکام
 
# مجمع الرسائل
 
# شرح الاحوال من البدایة الی المآل و...
 
  
اسامی این کتابها در کتاب «شرح الاحوال» ذکر شده است؛ کتابی که در حقیقت، فهرستی ترتیبی بر زمان تألیفات و تصنیفات او می باشد. البته این عالم بزرگ در کتاب «شرح الاحوال» علاوه بر این که به طور مفصّل درباره ی انگیزه، نام و موضوع تألیفات خود شرح می دهد از خاطرات زندگی پرفراز و نشیب خود نیز یاد می کند؛ خاطراتی که می تواند برای عموم خوانندگان به خصوص طلاب علوم دینی، جالب باشد. نامبرده در این رساله پس از خطبه، ابتدا اجمالی از تاریخ و جغرافیای زادگاه خویش، آران بیان نموده است.
+
۴. ینابیع الاصول
  
'''مراکز اطلاع رسانى:'''
+
۵. قالعة الشبهة
  
* آستان قدس رضوي - کتابخانه مرکزي
+
۶. الفوائد الصّادقیة(منطق)
* دانشگاه فردوسي مشهد - مرکز اطلاع رساني و کتابخانه مرکزي
 
* دانشگاه بجنورد - کتابخانه مرکزي
 
* دانشگاه تربيت مدرس - کتابخانه مرکزي
 
* دانشگاه تهران - پرديس علوم - کتابخانه
 
* دانشگاه آزاد اسلامي - واحد قوچان
 
* مرکز دايره المعارف بزرگ اسلامي
 
* دانشگاه خيام - کتابخانه
 
  
'''مرکز اطلاع رسانى مرکز دايره المعارف بزرگ اسلامي پايگاه کتابهاي فارسي:'''
+
۷. «مقاصد المهمّه(اصول)
  
* عنوان ميراث حديث شيعه، دفتر پانزدهم پديدآور اصلى مهريزي، مهدي موضوع حديث هاي شيعه
+
۸. فصل الخطاب(اصول)
* مجموعه‌ها حديث هاي خاص (ان‌الارض علي‌الحوت)
 
* نقد و تفسير علي بن ابيطالب، امام اول، ‎۲۳ ق.هـ.-‎۴۰ ق. نهج‌البلاغه
 
* نقد و تفسير علي بن حسين، زين‌العابدين علیه السلام، امام چهارم، ۳۸-‎۹۴ ق. صحيفه
 
* مسائل لغوي
 
* نقد و تفسير کفعمي، ابراهيم بن علي، ۸۴۰-‎۹۰۵ ق. بلدالامين
 
* نقد و تفسير دعاهاي اهل بيت‌المعمور (يا من اظهرالجميل)
 
* نقد و تفسير حديث
 
* علم رجال حديث
 
* درايه‌الحديث محدثان شيعه علي آراني، محمدعلي بن محمدحسن ۱۱۱۷-‎۱۲۴۴ ق
 
* خود سرگذشتنامه‌نگاري حديث هاي خاص (حديث نورانيه)
 
* نقد و تفسير شرح * عنوان پشت جلد به انگليسي: The Hadith heritage of Shiah
 
  
'''کتابنامه؛ پاورقي و فهارس:'''
+
۹. مخزن الاسرار(استفتائات)
  
فارسي و عربي
+
۱۰. تبصرة العاقد
  
ناشر دارالحديث تاريخ اثر ۱۳۸۵ مشخصه ظاهرى ‎۵۶۴ ص.: جدول، نمونه؛ ۵/‎۲۴ س‌م شماره بازيابى BP140 .M995 1385 نوع کتاب زبان اثر فارسي.
+
۱۱. معادن المسائل الشرعیة(فقه)
  
سرشناسه: آرانی، ملاعلی ‌عنوان و نام پديدآور: رساله در کیفیت [[نماز شب]] و دعاهای آن/ نوشته ملاعلی آرانی؛ به اهتمام حبیب‌الله سلمانی‌ آرانی. ‌مشخصات نشر: قم: سازمان اوقاف و امور خیریه، انتشارات اسوه‌‫، ۱۳۹۰.‬ ‌مشخصات ظاهری: ‌‫۹۴ ص.‬ ‌شابک : ‌‫978-964-5423-06-1‬ ‌وضعیت فهرست نویسی: فیپا ‌يادداشت: بخش هایی از کتاب به زبان فارسی و عربی است. ‌موضوع: [[نماز شب]] ‌موضوع: نماز شب -- احادیث ‌موضوع: دعاها ‌موضوع: دعا -- تاثیر ‌شناسه افزوده: س‍ل‍م‍ان‍ی‌ آران‍ی‌، ح‍ب‍ی‍ب‌ال‍ل‍ه‌ ‌شناسه افزوده: سازمان [[حج]] و اوقاف و امور خیریه. انتشارات اسوه ‌رده بندی کنگره : ‌‫‭BP۱۸۷/۷‌‫‭/آ۳۵ر۵ ۱۳۹۰ ‌رده بندی دیویی : ‌‫‭۲۹۷/۳۵۳ ‌شماره کتابشناسی ملی : ‎۲‎۲‎۷‎۱‎۲‎۲‎۳
+
۱۲. منبع الاحکام الشرعیة(فقه)
  
'''اجازه ملا احمد نراقى به ملا على آرانى به قلم نویسنده:'''
+
۱۳. خلاصة المحسنیة(نحو)
  
على صدرايى خويى ملااحمد نراقى كاشانى (م‌1245ق) و پدر گرامى‌اش ملامهدى (م 1209ق)، از دانشمندان جامع الاطراف سده سيزدهم هجرى هستند. اين دو فرزانه در: [[فقه]]، [[اصول]]، [[فلسفه]]، [[عرفان]]، رياضيات، نجوم، علوم غريبه، ادبيات، معما و ديگر علوم رايج در آن دوران، تبحر داشته‌اند و در هر يك آثارى از خود بر جاى گذارده‌اند.
+
۱۴. مناهل الشّوارد فی تلخیص المقاصد (اصول)
  
كنگره بزرگ‌داشت محققان نراقى، فرصتى است تا جامعه علمى ايران به انديشه و آثارشان، رویكردى دوباره نمايد و جایگاه آن‌ها را در علوم اسلامى مورد ارزيابى قرار دهد. حقير نيز به اقتضاى فرصت و اداى دين به اين دو دانشمند، اجازه ملا احمد نراقى را به ملاعلى آرانى، پس از تحقيق و تصحيح، پيش‌كش ارباب فضل مى‌نمايد.
+
۱۵. عویصات المهام فی شرح الفقه و الاحکام
  
مجيز: ملا على آرانى شخصى كه نراقى اين اجازه نامه را براى او نوشته «ملا محمدعلى آرانى‌» (متولد 1177 و متوفى 1244ق) است. «آرانى‌» يكى از شاگردان زبده ملااحمد نراقى است. او شرح حال خود را به صورت مفصل قلمى نموده كه همراه اين اجازه به چاپ خواهد رسيد و در مقدمه آن زندگى نامه و شرح حال و آثار وى به تفصيل ذكر خواهد شد.
+
۱۶. مجمع الرسائل
  
«آرانى‌» مدت مديدى در «نراق‌» شاگرد نراقى بوده و نراقى اين اجازه را در [[ذی القعده]] 1217 براى او نگاشته است. اجازه نامه نراقى در اجازه‌اى كه به آرانى نوشته، ضمن اشاره به فضل و دانش «آرانى‌» و اين‌كه او در اثر تحصيل به ملكه [[اجتهاد]] دست‌يافته، به وى اجازه نقل روايت اعطا مى‌كند.
+
۱۷. شرح الاحوال من البدایة الی المآل
  
و در حقيقت اين اجازه نامه، هم اجازه اجتهاد و هم اجازه روايت ‌براى «آرانى‌» به شمار مى‌رود. نراقى در اثناى اجازه به مشايخ اجازه خود نيز تصريح مى‌كنند كه عبارت‌اند از:
+
و...
  
# پدرش ملامحمدمهدى نراقى
+
اسامی این کتابها در کتاب «شرح الاحوال» ذکر شده است؛ کتابی که در حقیقت، فهرستی ترتیبی بر زمان تألیفات و تصنیفات او می باشد. البتّه این عالم بزرگ در کتاب «شرح الاحوال» علاوه بر این که به طور مفصّل درباره ی انگیزه، نام و موضوع تألیفات خود شرح می دهد از خاطرات زندگی پر فراز و نشیب خود نیز یاد می کند؛ خاطراتی که می تواند برای عموم خوانندگان به خصوص طلاب علوم دینی، جالب باشد. نامبرده در این رساله پس از خطبه، ابتدا اجمالی از تاریخ و جغرافیای زادگاه خویش، آران، بیان نموده است.
# سيد مهدى بحرالعلوم
 
# ميرزا محمدمهدى شهرستانى
 
# سيد على طباطبايى (صاحب رياض المسايل)
 
# شيخ محمدجعفر نجفى
 
  
در پايان اجازه، نراقى طريق روايتى غريبى را ذكر مى‌كند. او از پدرش محمدمهدى نراقى از طريق خود از «سيد نعمت‌الله جزايرى‌» از «سيد هاشم بن حسين لحساوى‌» از «شيخ محمد حرفوشى‌» از «شيخ محمدعلى بن عثمان مغربى حضرموتى‌» معروف به «ابى الدنيا» از اميرالمؤمنين عليه السلام نقل مى‌كند كه «حرفوشى‌» از عالمان سده دهم است و «ابى الدنيا» پس از ده قرن از [[امام على]] عليه السلام حديث نقل مى‌كند.
+
==منابع==
 
 
نسخه اين اجازه در ضمن مجموعه رسائل «آرانى‌» قرار داشته كه با لطف و عنايت استاد «عبدالحسن حايرى‌» در اختيار نگارنده قرار گرفت و از محل نگه‌دارى اصل نسخه، اطلاعى در دست نيست. متن اجازه بسم‌الله الرحمن الرحيم الحمدلله رافع درجات العلماء و جاعلهم ورثة الانبياء و نواب الائمة الاصفياء و خلفاء الخلفاء، و مفضل مدادهم على دماء الشهداء، والصلاة والسلام على رسوله محمد المبعوث بالشريعة الغراء والحنيفية البيضاء، والد الهداة الامناء والولاة الادلاء.
 
 
 
اما بعد، فيقول المحتاج الى عفو ربه الباقي احمد بن محمدمهدي بن ابي ذرالنراقي: ان من فضل الله على العباد، ان سهل لهم سبيل الرشاد، و ابان لهم طريق السداد، و سن لهم الشرائع والاحكام، و بين لهم الحلال و الحرام، ثم جعل لحفظ دينه و احكام شريعته علماء، و لانبيائه و حججه خلفاء، فكم من ذائب بدنه لطلب العلى، و تارك وطنه لنيل المنى، و كم من دافع عن عينه الكرى، والناس يرقدون لطلب الهدى، و مانع عن نفسه الهوى، والقوم يطربون للوصول الى مراتب الحجى، فلله درهم! اذ عرفوا من قدر العلم ما عرفوا، و صرفوا اليه من وجوه همم ما صرفوا، و شكرالله سعيهم اذ سهروا في الليالي الدياجر، و ظماوا في ظماء الهواجر، و كان ممن جد في الطلب، و بذل الجهد في هذا المطلب، و حصل من العلم شطرا وافيا جزيلا و بلغ من التفقه مبلغا كاملا جليلا، الفاضل النبيل المؤيد، و الكامل الجليل المسدد، العالم العلامة، والمحقق الفهامة، ذوالفهم الثاقب، والفكر الصائب، الالمعي البارع، الذي ملك ارباع اقطام الادراك بلا منازع، قطب فلك التحقيق و مركز دائرة التدقيق، الصالح الزكي و الورع التقي، مولانا محمدعلي بن محمد حسن الكاشاني الشهير بعلي الاراني - زاد الله في علمه و تقاه و حباه بما يرضيه و يرضاه - و قد استجازني بعد ان تردد الي و قرا ما قرا علي، و اخذ مني ما اخذ من علوم العترة الطاهرين، و سمع مني ما سمع من اخبار الائمة المعصومين، فوجدته للاجازة اهلا، و رايت انجاز ماموله فرضا لا نفلا، لما هو عليه من طول الباع في سباحة هذا التبار، و طي لحجج هذه البحار، و لعمري! ربما سقاني من مختوم رحيق تحقيقه، و ارواني من رشحات زلال عيون تدقيقه، فاجزت له - اسعد الله جده، و ضاعف كده و جده - ان يروي عني جميع كتب الاخبار المتداولة بين العلماء الاخيار، سيما الاربعة التي عليها المدار في جميع الاعصار والامصار الكافي و الفقيه و «التهذيب و الاستبصار» و الثلاثة الجامعة لشتاه الآثار «الوافي و الوسائل و بحارالانوار» و سائر كتب الحديث و التفسير و الفقه و الاصولين، و كتب اللغة و النحو و القراءة كالالفية المالكية و «حرز الاماني‌» و «صحاح الجوهري‌» و «مجمع البحرين‌» و اجزت له ايضا ان يروي عني جميع مصنفاتي مما وجد و مما سيوجد انشاءالله، و جميع مصنفات والدي مما تجاوز عن ثلاثين و لم يبلغ الى اربعين، و طرقنا الى كتب الاخبار، و غيرها من مصنفات علمائنا الاخيار كثيرة لا تكاد تحصر خصوصا مع ضيق المجال، و بلبال البال، ولنقتصر على طائفة منها عملا بالمثل المشهور: «الميسور لا يترك بالمعسور».
 
 
 
فمنها: ما اخبرني به قراءة و سماعا و اجازة شيخنا الاعظم و استادنا الاعلم والدي و استادي و من عليه فى جميع العلوم النقلية و العقلية استنادي، طود العلم والتحقيق، و من هو بالتقديم على الكل حقيق، مبين، احكام سيدالبشر مروج المذهب في صدر المئة الثالثة عشر، خاتم الفقهاء والمجتهدين و زبدة الحكماء والمهندسين، مولانا محمدمهدي النراقي مولدا، والكاشاني رياسة و مسكنا، والنجفي التجاء و مدفنا - نورالله مرقده و طيب في دارالكرامة مقعده - صاحب كتاب «اللوامع والمعتمد و تجريد الاصول والتلخيص و انيس المجتهدين و جامع السعادات‌» مما يتجاوز عن ثلاثين عن شيخ المحدث الكامل والفقيه الدين الفاضل العالم المتبحر العامل، صاحب «الحدائق الناضرة‌» و غيرها من المؤلفات الفاخرة الشيخ يوسف بن الشيخ احمد بن ابراهيم البحراني عن شيخه الكامل الفاضل الشيخ حسين بن الشيخ محمد الماحوزي البحراني، عن شيخه علامة الزمان الشيخ سليمان بن الشيخ عبدالله الماحوزي، عن شيخه نادرة الاوان الشيخ سليمان بن علي الساخوري البحراني، عن شيخه التقي الشيخ على بن سليمان المقدمي البحراني، عن شيخه عمدة العلماء و زبدة الفضلاء الشيخ بهاءالملة والدين العاملي، عن والده الامجد الشيخ حسين بن الشيخ عبدالصمد، عن شيخه عمدة المحققين و زبدة المجتهدين زين الملة والدين العاملي الشهير بالشهيد الثاني.
 
 
 
حيلولة، و عن الشيخ يوسف المتقدم، عن المولى الفاضل محمد بن فرخ - الشهير بملا رفيع - المجاور بالمشهد الرضوي عن شيخيه و معلميه الذين احدهما العلامة المجلسي، عن مشايخه الذين هم والده العلامة والمحدث العارف الرباني مولانا عبدالمحسن الكاشاني صاحب «الصافي والوافي والمفاتيح‌» و غيرها من المصنفات الكثيرة.
 
 
 
و مولانا محمدصالح المازندراني و ملا خليل القزويني كلهم عن شيخنا البهائي. والآخر الحبر الفاضل جمال الدين محمد الخوانساري، عن والده المحقق آقا حسين الخوانساري، عن مولانا محمدتقي المجلسي، عن شيخنا البهائي. حيلولة، و عن الشيخ يوسف المذكور، عن السيد الاجل السيد عبدالله بن السيد علوي البلادري، عن شيخه الشيخ احمد والد الشيخ يوسف المذكور، والشيخ عبدالله بن صالح البحراني كلاهما عن الشيخ سليمان بن عبدالله الميقدم.
 
 
 
حيلولة، و عن والدي العلامة النحرير - طاب ثراه - عن الشيخ المحدث الفاضل والفقيه العالم الكامل الشيخ محمدمهدي بن الشيخ بهاءالدين الفتوني العاملي، عن شيخه الاعظم رئيس المحدثين في زمانه المولى ابي الحسن الشريف العاملي - المدرس في النجف الاشرف - ، عن شيخ العلامة المجلسي بطرقه الواصلة الى شيخنا البهائي.
 
 
 
حيلولة، و عن والدي المحقق النحرير، عن شيخه المحقق والفاضل المدقق وحيد عصره و فريد دهره، عمدة المجتهدين، جم الفضائل والمفاخر، شيخنا و مولانا محمدباقر البهبهاني مسكنا، الاصبهاني مولدا، الحائرى، خاتمة و مدفنا، صاحب «شرح المفاتيح‌» والرسائل الكثيرة، عن والده الاجل مولانا محمد اكمل، عن مشايخه الذين هم العلامة المجلسي و جمال الملة والدين الخوانساري و مولانا ميرزا محمد الشيرواني و شيخنا الشيخ جعفر القاضي و مولانا محمدشفيع الاسترابادي الواصلة طرقهم بلا واسطة او بواسطة الى مولانا محمدتقي المجلسي الواصلة طريقه الى شيخنا البهائي الواصل طريقه الى الشهيد الثاني: حيلولة، و عن والدي الحبر العلامة - طيب الله رمسه، عن شيخه النحرير المحقق والفقيه الجامع المدقق علامة الزمان و وحيد الاوان الحاج شيخ محمد بن محمد زمان الكاشاني اصلا و مولدا، والاصبهاني رياسة و مسكنا، والنجفي التجاء و مدفنا - طاب ثراه - ، عن مشايخه العظام الشيخ حسين الماحوزي المتقدم بطرقه المتقدمة ببعض تحويلاته، والسيد الاجل الامير محمدحسين الخاتون آبادي ابن بنت المحدث المجلسي، والمولى التقي محمدقاسم بن محمدرضا الطبرسي والشيخ الزاهد الحاج محمدطاهر ابن الحاج مقصود علي الاصبهاني، والمولى العالم ميرزا محمدابراهيم القاضي، والفاضل ميرزا محمدابراهيم بن غياث الدين الخوزاني الاصبهاني جميعا عن العلامة المجلسي، الا ان الاخيرين يرويان عنه بواسطة واحدة.
 
 
 
فاولهما بتوسط ابي الحسن الشريف العاملي المتقدم، والثاني بتوسط السيد الجليل ميرزا محمدباقر بن ميرزا حسن بن ميرزا علاءالدين حسين، الشهير بخليفة سلطان. حيلولة، و عن السيد المذكور، عن ميرزا محمدباقر المتقدم، عن الفاضل مولانا محمد بن عبدالفتاح التنكابني - مؤلف سفينة النجاة - ، عن شيخه العالم الكامل والمجتهد الفاضل مولانا محمدباقر السبزواري صاحب «الذخيرة والكفاية‌» عن السيد الجليل نورالدين علي صاحب «غرر المجامع في شرح النافع‌» عن اخويه صاحبي «المدارك و المعالم‌» كلاهما عن السيد علي بن ابي الحسن و الشيخ عز الدين حسين ابن عبدالصمد الحارثي والسيد نورالدين علي بن سيد فخرالدين الهاشمي جميعا عن ممهد قواعد المباني و مشيد اركان المعاني الشهيد الثاني رحمه الله.
 
 
 
حيلولة، و عن السيد المذكور، عن السيد الحسيب والفاضل الاديب السيد علي بن نظام الدين الشهير بالسيد علي خان صاحب «شرح الصحيفة السجادية و شرح الصمدية و شرح الشافية‌» عن المحدث الرباني الشيخ جعفر بن كمال الدين البحراني، عن الشيخين الفاضلين الشيخ حسام الدين الحلى والشيخ عبدالسلام البحراني، عن شيخنا البهائي بطرقه الواصلة الى الشهيد الثاني.
 
 
 
حيلولة، و عن السيد المذكور، عن ابي الحسن الشريف المتقدم بطرقه التي احدها ما تقدم، و ثانيها عن الشيخ الثقة التقي الشيخ محمدقاسم الكاظمي، عن السيد نورالدين و غيره من مشايخه، ثالثها عن الشيخ الفاضل الشيخ محمدحسين الميسي، عن الشيخ عبدالله الميسي و غيره من شيوخه، و رابعها عن الشيخ الفاضل الشيخ صفي الدين بن الشيخ فخرالدين الطريحي صاحب «مجمع البحرين‌» و خامسها عن الشيخ الصالح الحاج محمود الميمندي، عن الشيخ جعفر البحراني و السيد نعمة الله الجزائري و الشيخ محمد الحر العاملي صاحب «الوسائل‌».
 
 
 
حيلولة، و عن ميرزا محمد ابراهيم الخوزاني، عن السيد محمد بن امير محمد باقر ابن امير محمد اسماعيل الخاتون آبادي، عن جده، عن جماعة من مشايخه منهم مولانا محمد تقي المجلسي، و منهم مولانا الامير محمد رفيع النائينى كلاهما تارة عن الشيخ البهائي و اخرى عن المولى الالمعي مولانا عبدالله التستري، عن المولى المقدس مولانا احمد الاردبيلي، عن السيد علي بن صانع، عن الشهيد الثاني. حيلولة، و عن الامير رفيع الدين، عن سيد العلماء الامير محمد باقر بن سيد محمد الاسترابادي الشهير بالسيد الداماد، عن خاله الشيخ عبد العالي بن الشيخ علي بن عبد العالي و عن جده علي بن عبدالعالي بطرقه و عن الشيخ حسين بن عبدالصمد، عن الشهيد الثاني.
 
 
 
حيلولة، و عن ميرزا ابراهيم المذكور، عن شيخه الامين الشيخ محيي الدين بن الشيخ حسين به محيي الدين بن الشيخ عبداللطيف بن الشيخ نور الدين علي بن الشيخ شهاب الدين بن احمد بن ابي جامع الحارثي الهمداني العاملي الحويزاوي عن ابيه، عن ابيه، عن ابيه، عن ابيه، عن الشيخ علي عبد العالي الكركي بطرقه. حيلولة، و عن والدي المحقق الالمعي اليلمعي اللوذعي - نور الله مرقده - عن شيخه و استاده و من عليه في اكثر العلوم العقلية و النقلية استناده الفاضل المؤيد مولانا محمد مهديي الهرندي الاصفهاني، عن شيخه الشيخ حسين الماجوزي و السيد الجليل الامير محمد حسين الخاتون آبادي بطرقهما المتقدمة.
 
 
 
حيلولة، و عن والدي الجليل النبيل الجامع الفائق، عن الفقيه الدين التقي ملا محمد جعفر البيدكلي الكاشاني، عن السيد الفاضل الالمعي السيد نصرالله الحائري، عن الشيخ الماحوزي و غيره من مشايخه. و منها: ما اخبرني به قراءة و سماعا و اجازة شيخنا و استادنا سيد سادات عصره و زمانه و المسلم عند الكل في دهره و اوانه، العالم الكامل الجامع المحقق المدقق جامع مكارم الاخلاق و المشتهر في الاقطار و الآفاق، السيد المعظم المكرم الموقر، و الفاضل المبجل الافخر السيد محمدمهدي بن السيد المرتضى بن السيد محمد الطباطبائي الحسني الحسيني النجفي موطنا و مدفنا - افاض الله عليه شآبيب الغفران و اسكنه اعلى مساكن الجنان - ، عن شيخه و استاده المجتهد المحقق ذي المحامد و المفاخر مولانا محمد باقر البهبهاني المتقدم ذكره و طريقه. حيلولة، و عن السيد السند المؤيد المسدد الممجد المذكور، عن الشيخ العالم المحدث الفقيه النبيه الشيخ محمد مهدي العاملي الفتوني بطريقه المتقدم. حيلولة، و عن السيد العامل الكامل الحسيب الاديب الشريف المذكور، عن شيخه الكامل الفقيه الفاضل الشيخ يوسف بن الشيخ ابراهيم المتقدم بطرقه المتقدمة. حيلولة، و عن السيد الجليل النبيل المذكور، عن السيد الفقيه العالم المقدس الورع التقي السيد حسين القزوينى ابن المحقق المدقق المتكلم الحكيم السيد ابراهيم عن ابيه، عن المولى محمد باقر المجلسي بطرقه المتصلة الى الشهيد الثاني.
 
 
 
حيلولة، و عن السيد الاجل الاكمل الافضل المذكور، عن المولى الفاضل العالم المولى عبد النبي القزويني اصلا و اليزدي مسكنا، عن السيد ابراهيم المذكور، عن العلامة المجلسي - تغمدهم الله بغفرانه - ، عن والده العلامة الملامحمدتقي المجلسي - تغمده الله بغفرانه و اسكنه اعلى فراديس جنانه - عن السيد السند و الحبر المعتمد القاضي امير محمد حسين بن حيدر العاملي الكركي ابن بنت المحقق الثاني، عن خاله المحقق المدقق الفائق الشيخ عبد العالي ابن الشيخ علي بن عبد العالي الكركي، عن والده المحقق الثاني، و عن السيد امير محمد حسين المذكور، عن الشيخ بهاء الدين العاملي رحمه الله و عنه عن ابن خالته العلم العلامة العماد الامير محمد باقر الداماد، باسناد هم الواصلة الى ارباب العصمة و الطهارة عليهم السلام. و منها: ما اخبرني به اجازة السيد السند الفقيه النبيه الجليل العالم الفاضل المكرم المعظم المحترم ميرزا محمد مهدي بن ميرزا ابي القاسم الموسوي الشهرستاني مولدا الحائري مسكنا و مدفنا - طيب الله ثراه و جعل اعلى فراديس الجنان ماواه و مثواه - عن مشايخه العظام العلماء الاعلام آقا محمد باقر البهبهاني و الشيخ يوسف بن الشيخ احمد البحراني و الشيخ محمد مهدي الفتوني. و منها: ما اخبرني به اجازة سيدنا الالمعي اللوذعي العالم الكامل الفقيه الفاضل الواصل في مرتبتي العلم و العمل الى درجة لا يدانيها ريب و لا زلل، المجتهد المحقق الامير السيد علي بن محمد علي الطباطبائي المجاور في الحائر المدرس فيه - ادام الله ايام افاداته و متع الله المسلمين بطول بقائه و حياته - صاحب شرحي الكبير و الصغير على «النافع‌» و الشيخ على «المفاتح‌» عن شيخه و خاله المحقق العريف الغطريف آقا محمد باقر البهبهاني بطريقه السالف.
 
 
 
و منها: ما اخبرني به اجازة شيخنا الفقيه الكامل الورع التقي الفاضل شيخ المشايخ في عصره و الاوحدي من العلماء في دهره الشيخ الابجل الافخر الشيخ محمد جعفر النجفي - دام ظله - عن شيخيه العالمين العاملين الفاضلين الكاملين المؤيدين المسددين المعتمدين آقا محمد باقر البهبهاني و السيد محمد مهدي الطباطبائي - رحمهما الله و رفع درجاتهما - بطرقهما المتقدمة. ثم الطرق المذكورة اكثرها كما عرفت متصلة بالشهيد الثاني، و بعضها بالشيخ علي بن عبد العالي الكركي. فنقول لاتصال سلسلة العنعنة الى منتهاها و بالاسانيد المذكورة عن الشهيد الثاني، عن شيخه الجليل و الفاضل النبيل مربي علماء عصره نور الدين علي بن عبدالعالي الميسي، عن شيخه الامام السعيد و ابن عم الشهيد شمس الدين محمد بن محمد بن محمد بن داوود الشهير باب المؤذن، عن الشيخ الكامل السعيد الشيخ ضياء الدين، عن والده الامام الاعظم و النحرير المعظم المتبحر الاجل الاكمل و من انعقدت عليه الخناصر في العلم و العمل محمد بن مكي الشهير بالشهيد الاول - نور الله مراقدهم - و هذا الطريق اعلى طرقه سندا كما ذكره في اجازته الكبيرة. حيلولة، و عن الشهيد الثاني عن الشيخ العالم الجليل الشيخ جمال الدين بن احمد بن الشيخ شمس الدين محمد بن خاتون، عن زبدة المجتهدين و قدوة المتاخرين نور الملة و الحق والدين علي بن عبد العالي الكركي العاملي، عن الشيخ الفاضل العابد الزاهد الشيخ علي بن هلال الجزائري عن الشيخ الفاضل التقي الشيخ جمال الدين احمد بن فهد الحلي صاحب «المهذب البارع في شرح المختصر النافع‌» و غيره من الكتب، عن الشيخ زين الدين علي بن الخازن، عن شيخه الجليل المكرم الشيخ مقداد بن عبد الله السيوري، عن شيخنا الشهيد الاول، عن مشايخه الكرام العظام، و هم: فخر المقحقين الشيخ ابوطالب محمدبن العلامة، و السيدان الجليلان عميد الدين و اخوه ضياء الدين ابنا عبدالمطلب بن ابي الفوارس السيد الفاضل العلامة محمد بن القاسم بن معيه، و قطب المحققين الشيخ قطب الدين الرازي صاحب «شرح المطالع و الشمسية‌» كلهم عن طود العلم و التحقيق و من هو بالتقديم على الكل حقيق، مكمل المعارف و العلوم و من اذعنت‌بفضله الخصوم علم الاعلام و البحر القمقام المخصوص بغاية الفضيلة و الكرامة و تاج ارباب العمامة ابي منصور الحسن بن يوسف بن المطهر الشهير بالعلامة - افاض الله عليه و عليهم شآبيب رحمته - عن عدة من مشايخة الذين منهم خاله الفاضل العالم الشيخ نجم الدين ابو القاسم جعفر بن سعيد المشتهر بالمحقق. و منهم: بارع المحققين و افضل المتقدمين و المتاخرين نصير الملة و الدين محمد بن الحسن الطوسي. و منهم: قدوة العارفين كمال الدين ميثم [بن] علي بن ميثم البحراني صاحب الشروح الثلاثة على «نهج البلاغة‌».
 
 
 
و منهم: السيدان الجليلان النبيلان رضي الدين علي و جمال الدين احمد ابنا طاوس. و منهم: العالم البارع يحيى بن سعيد صاحب «الجامع‌» . و منهم: والده المعظم المكرم يوسف بن المطهر بطرقهم المتصلة بارباب العصمة و الطهارة، فمن طرق المحقق ما رواه عن الشيخ نجيب الدين محمد بن نما، عن شيخه الدين التقي محمد بن ادريس الحلي صاحب «السرائر» عن الشيخ عربي بن مسافر، عن شيخه الياس بن هشام الحائري، عن شيخه ابي علي، عن والده شيخ الطائفة المحقة و رئيس الفرقة الحقة الشيخ ابي جعفر محمدبن الحسن الطوسي. و من طرق المحقق نصير الدين الطوسي عن والده محمد بن الحسن الطوسي، عن السيد الجليل النبيل الامام الهمام ضياءالدين ابي الرضا فضل الله بن علي الحسني الراوندي المدفون بكاشان في المزار المعروف ب «پنجه شاه‌» في محوطة قريبة بالمسجد الجامع، عن السيد المجتبى بن الداعي الحسيني، عن الشيخ ابي جعفر الطوسي. و من طريق الشيخ كمال الدين ميثم ما رواه عن شيخه علي بن سليمان السرائري، عن الشيخ كمال الدين بن سعادة السرائري، عن الشيخ نجيب الدين محمد السوراوي، عن الشيخ هبة الله بن رملة، عن الشيخ ابي علي، عن والده الشيخ ابي جعفر الطوسي، و سائر اجازات العلامة مذكورة في اجازاته الطويلة و كتب الرجال. ثم بالاسانيد الى الشيخ الطوسي مما ذكر او لم يذكر، عن عدة من مشايخه المذكور ين في كتب الاخبار بالاسانيد المتصلة بالائمة الاطهار - عليهم صلوات الله - آناء الليل و اطراف النهار. منهم: شيخه مفيد الطائفة الحقة و مرجع الفرقة المحقة محمد بن محمد بن النعمان - افاض الله عليه شآبيب الرحمة و الرضوان - عن شيخه ابي القاسم جعفر بن محمد بن قولويه، عن شيخه ثقة الاسلام و معتمد الانام و مرجع الخاص و العام محمدبن يعقوب الكليني، عن مشايخه المذكورين في جامعة «الكافي‌» باسانيد هم المتصلة بالائمة الطاهرين - صلوات الله عليهم اجمعين - . حيلولة، و عن الشيخ المفيد، عن الشيخ محمد بن علي بن الحسين بن موسى بن بابويه الشهير بالصدوق، عن مشايخه المذكورين في كتب الاخبار باسانيد هم المتصلة بالائمة الاخيار صلوات الله عليهم.
 
 
 
هذه جملة من الطرق الى اصحاب الاصول، و باقيها مذكورة في الاجازات الطويلة، و اعى طرقي الى سيدنا و مولانا سيد الكائنات - صلوات الله عليه - . و منه: يعلم اعلاها الى كتب الحديث ما ارويه بثلاث وسائط عن العلامة المجلسي، عن والده التقي، عن الشيخ المعمر الجليل الشيخ ابي البركات الواعظ الاصفهاني، عن الشيخ علي بن عبد العالي الكركي مروج المذهب، عن محمد بن داوود، عن الشيخ ضياء الدين، عن الشهيد الاول، عن الشيخ جلال الدين، عن نجم الدين الشهير بالمحقق، عن السيد فخار، عن شاذان، عن جعفر الدوريسيي، عن المفيد، عن الصدوق، عن ابيه، عن عبدالله بن جعفر الحميري، عن هارون بن مسلم، عن مسعدة بن زياد، عن الامام جعفر بن محمد الصادق، عن ابيه، عن ابيه، عن ابيه، عن ابيه، عن رسول‌الله - صلى الله عليه و عليهم اجمعين - عين جبرئيل، عن الله - سبحانه تعالى شانه و تقدست اسماؤه - و اعلى طرقي الى المعصوم ما ارويه بست عشرة واسطة، عن الصدوق، عن محمد بن قاسم الجرجاني، عن يوسف بن محمد بن زياد، عن ابيه، عن مولانا و سيدنا ابي محمد العسكري، انه قال: قال رسول‌الله صلى الله عليه و آله وسلم لبعض اصحابه ذات يوم: يا عبدالله، احبب في الله و ابغض في الله، و وال في الله و عاد في الله، فانه لا تنال ولاية الله الا بذلك، و لا يجد رجل طعم الايمان و ان كثرت صلواته و صومه حتى يكون كذلك، الحديث. وقد اجزت له ان يروي جميع ما ذكرته من مشايخي الذين هم آبائي الروحانيون - جزاهم الله احسن الجزاء - و اجزات له ايضا - وفقه الله و ايده - ان يروي عني كتاب الصحاح لاسماعيل بن حماد الجوهري باسنادي عن العلامة الحلي، عن والدة، عن مهذب الدين الحسين بن رده، عن محمد بن الحسن بن علي بن محمد بن علي بن عبد الصمد التميمي، عن ابيه، عن جد ابيه، عن الاديب ابي منصور بن ابي القاسم البيشكي، عن الجوهري مصنف الصحاح و ان يروي عني كتاب «الالفية المالكية‌» باسنادي، عن الشهيد الاول، عن الشيخ شهاب الدين ابي العباس احمد بن الحسن ابن احمد النحوي فقيه الصخرة ببيت المقدس، عن الشيخ برهان الدين ابراهيم بن عمر الجعبري، عن الشيخ شمس الدين محمد بن ابي الفتح الدمشقي عن ناظمهما و ان يروي عني كتاب «حرز الاماني المشهور بالشاطبية فى القراءة‌» باسنادي عن الشهيد الاول، عن الشيخ شمس الدين محمد بن عبدالله البغدادي، عن الشيخ محمد بن يعقوب المعروف بابن الجراميدي، عن ولد مصنف، عن والده ابي القاسم بن فيرة الرعيني. ولنا طريق آخر غريب عال جد الى امير المؤمنين و امام المتقين و يعسوب الدين علي بن ابي طالب و الى باقي ائمتنا الاطهار و سادتنا الاخيار، و كثير من علماء العربية كالشيخ عبد القاهر و السكاكي و غيرهما و هو ما اجازني به والدي العلم العلامة محمد مهدي النراقي - طاب ثراه - عن شيخ المتقدم ذكره الحاج شيخ محمدبن محمد زمان، عن شيخه ميرمحمد حسين الخاتون آبادي عن الشيخ ابي الحسن الشريف العاملي، عن الشيخ الصالح الحاج محمود الميمندي، عن السيد نعمة‌الله الجزائري، عن السيد الثقة السيدهاشم بن الحسين اللحساوي، عن الثقة المقدس الشيخ محمد الحرفوشي صاحب «شرح الزبدة‌» و «شرح قواعد الشهيد» عن الشيخ المعمر علي بن عثمان المغربي الحضرموتي الملقب بابي الدنيا - صاحب امير المؤمنين - عن امير المؤمنين عليه السلام و عن باقي الائمة و كثير من علماء الامة، فليرو ذلك و غيره عني بهذه الطرق و غيرها مما ذكره الاصحاب في كتبهم و ضمنوه اجازاتهم - قدس الله سرهم و جعلنا من رفقائهم في الرفيق الاعلى بحق سيد المرسلين و آله الطاهرين - . و آخذ عليه في ذلك بما اخذ علي آبائي الروحانيون و مشايخي المقدسون بملازمة تقوى الله سبحانه و دوام مراقبته، و الاحتياط التام في جميع اموره خصوصا في الفتيا، فان المفتي على شفير جهنم، و بذل العلم لاهله، و بذل الوسع في تحصيله و تحقيقه، و الاخلاص لله تعالى في طلبه و بذله، و تعظيم ربه و تمجيده، و القيام بوظائف شكره و تحميده، و حفظ نواميس الدين و الايمان، و خدمة الشريعة بقدر الامكان، و اوصيه - سلمه الله و ابقاه - ان لا ينساني من الدعاء عند الخلوات، و يترحم علي بطلب المغفرة و الرحمة في شرائف الاوقات عند الحياة و بعد الممات، و اسئل الله سبحانه ان يجعلني و اياه من المقتفين بآثار محمد و اهل بيته الطاهرين و المحشورين في زمرتهم و تحت لوائهم و المعدودين من محبيهم و اوليائهم، انه ارحم الراحمين. كتب بيده الداثرة المحتاج الى الله في الدنيا و الآخرة احمد بن محمد مهدي بن ابي ذر النراقي اصلا، الكاشاني مسكنا الامامي مذهبا في شهر ذي القعدة الحرام من شهور سنة 1217 (سبع عشرة و مئتين بعد الالف) من الهجرة النبوية على هاجرها آلاف سلام و تحية.
 
 
 
ملا محمدعلی آرانی دوم (1250-1327ق) فرزند ملا محمدمهدی آرانی و او هم فرزند ملا محمدحسین آرانی و این آخری برادر ملاعلی آرانی اول یا پسراو است (پس پسر برادر اوست ولی به گفته اهالی معمر از نوادگان ملاعلی اول بوده است؟)
 
 
 
صاحب اثر:
 
 
 
* نفائس المسائل و عرایس الوسائل نسخه خطی
 
* اجتهاد و تقلید
 
* احکام الرضاع
 
* حکم ماﺀالبئر
 
* حواشی بر قوانین
 
* رسائل و مکاسب از شاگردان میرزا آخوند خراسانی.
 
 
 
آیت الله العظمی آقا میرزا احمد عاملی آرانی (1279-1369ق) فرزند ملا محمدعلی آرانی منبع نقل: نقباﺀالبشر، ج4، ص115 ملا غلامرضا آرانی (1192-1265ق) فرزند ملا محمدعلی آرانی تاریخچه علم واد بص 121 ملا محمدعلی آرانی (زنده در 1204ق) فرزند ملا علی آرانی رساله هلالیه ص 180 ملا محمدعلی آرانی (زنده در1200ق) فرزند حاج سلطانعلی آرانی استاد ملا غلامرضا آرانی تاریخچه علم واد بص 22 ملا محمدعلی آرانی (زنده در 1344 ق) فرزند ملا محمدباقر آرانی معروف به باباحاجی از اجداد افتخارالاسلام مدفون در عتبات تاریخچه علم واد بص 35.
 
 
 
==ملا علي آراني==
 
 
 
کتاب دست نوشت شرح الاحوال ملا علی آرانی (با کمی تغیرات جزئی) از: حجت الاسلام والمسلمین شیخ علی صدرائی خوئی.
 
 
 
آران و بیدگل شهرستانی در شمال استان اصفهان است که واقع در دوازده کیلومتری شمال خاوری شهرستان کاشان، در منطقه ای شن زار با هوایی معتدل. این شهرستان از بخش های مرکزی آران و بیدگل و نوش آباد و بخش ابوزید آباد تشکیل شده است. در این بخش، آثار معروفی چون بقعه های امامزادگان هلال بن علی و قاسم بن علی النقی و امامزاده هادی از اولاد امام زین العابدین و پنج امامزاده و چندین بقعه و اماکن مذهبی دیگر واقع شده است.
 
 
 
از این بخش، عالمان و دانشمندان گرانقدری در عرصه علم و دانش به ظهور رسیده که خدمات شایانی به دین و علم انجام داده اند. از جمله این دانشمندان، آخوند ملا محمدعلی آرانی است. او در سال 1177 در آران دیده به جهان گشود و در سال 1244 در همان دیار رحل سفر به سرای باقی کشید و در جنب مسجدی که خود بنا کرده، در آرامگاه ابدی اش آرمید.
 
 
 
آرانی از دانشمندان مبرز و سخت کوش سده سیزدهم است. او تحصیلات خود را نزد استادان عصر خود تکمیل کرد. بخش عمده تحصیلاتش نزد علامه دوران، حکیم و فقیه و عارف مشهور ملا احمد نراقی بوده و از او اجازه [[اجتهاد]] دریافت کرده است. نراقی مراجعات فقهی خود را به آرانی ارجاع می داده است. ملا محمدعلی آرانی نویسنده ای پرتلاش بوده و آثار وی حدود سی رساله در موضوعات صرف و نحو، فقه و اصول، دعا، تاریخ، شعر و... است.
 
 
 
ترتیب تاریخی تالیفات وی عبارت است از:
 
 
 
# جواهرالسنیه فی شرح العوامل المحسنیه، مولف آن را در سال 1209 تالیف کرده و نسخه ای از آن در کتابخانه آیت الله مرعشی به شماره 5865 موجود است.
 
# معین المبتدی در نحو، تالیف در سال 1213.
 
# ینابیع الاصول که شرحی است بر کتاب عین الاصول ملا احمد نراقی (الذریعه، ج15، ص 367) که در [[نجف]] اشرف تالیف شده است.
 
# عجاله الحائریه: درباره فرق میان لفظ مشترک و مرتجل و مجاز و حقیقت. این کتاب در الذریعه، ج15، ص221 معرفی شده است.
 
# قالعه الشبهه، تالیف شده در [[نجف]] اشرف درباره نجاست ملاقی متنجس.
 
# فوائدالصادقیه در علم منطق، در سال 1217 تالیف شده که نسخه ای از آن در کتابخانه آیت الله مرعشی به شماره 17 موجود است.
 
# اصول المقاصد در شرح معالم، تالیف در سال 1217.
 
# فصل الخطاب: مولف سوالاتی را درباره کتاب قوانین طرح کرده و برای مولف آن فرستاده است. میرزای قمی به سوالات وی پاسخ داده و مولف جواب های قمی را مورد نقد قرار داده است. این سؤال و جواب ها در کتاب حاضر جمع آوری شده است.
 
# مخزن الاسرار فی جواب المسائل، سوالات فقهی که از مولف شده و او به آنها پاسخ داده است. این سؤال و جواب ها در کتاب حاضر به ترتیب کتاب مختصرالنافع محقق حلی جمع آوری شده است.
 
# تبصره العاقد، درباره صیغه های عقد نکاح، تالیف شده در 1220.
 
# مقاصدالمهمه فی اصول احکام الله والرسول والائمه: کتاب مفصلی است در [[اصول فقه]] در سه جلد، جلد اول در طی چهار سال آن در 2 [[شعبان]] 1221 پایان یافته و جلد سوم در 12 [[جمادی الثانی]] 1238 به پایان رسیده و مدت تالیف این سه جلد 21 سال طول کشیده است. الذریعه، ج21، 385.
 
# مناهل الشوارد فی تلخیص المقاصد، تلخیص کتاب مقاصدالمهمه خود مولف است. مولف جلد اول آن را درسال 1224 به پایان رسانیده و نسخه ای از آن در کتابخانه آیت الله مرعشی به شماره 6916 موجود است. الذریعه، ج22، ص354.
 
# الدره البهیه و بهجه مرضیه، منظومه ای است در اصول [[فقه]] بر وزن الفیه ابن مالک. این منظومه شامل پانصد و چهل بیت است و دو نسخه از آن در کتابخانه آیت الله مرعشی به شماره 6052 و 6989 موجود است. الذریعه، ج8، ص91.
 
# عویصات المهام فی شرح الفقه والاحکام، فارسی، تالیف شده در سال 1226.
 
# خلاصه الحسنیه به عربی در نحو، تالیف شده در [[ذی الحجه]] 1226.
 
# معادن المسائل الشرعیه فی استنباط الاحکام الالهیه من الادله التفصیلیه کتاب مفصل فقهی است.
 
# منبع الاحکام الشرعیه فی فقه الامامیه کتاب فقهی عربی استدلالی است و کوتاه تر از کتاب سابق مولف است.
 
# مرجع الانام، کتاب فارسی در [[فقه]]، شبیه رساله عملیه.
 
# مطلع الانوار به فارسی در تاریخ در چهار قسم، قسم اول در احوال انبیاء و اوصیاء از [[حضرت آدم]] تا امام زمان عجل الله تعالی فرجه؛ قسم دوم در تاریخ پادشاهان از کیومرث تا عصر مولف قسم سوم در داستان ها و حکایت های متفرقه؛ قسم چهارم در عجایب مخلوقات. از این کتاب فقط قسم دوم آن در دست است و نسخه های آن در فهرست نسخه های خطی فارسی، ج6، ص 4201 معرفی شده است. الذریعه، ج21، ص51.
 
# عوائدالایام فی الفوائدالمتفرقه، مولف در آغاز آن شرح حال خود در ایام تحصیل و کیفیت تالیفاتش را بیان کرده است.
 
# میزان الاعمال در فقه به فارسی.
 
# العمده الالهیه فی شرح الزبده البهائیه، شرح مفصل مولف بر زبده الاصول شیخ بهایی.
 
# تلخیص العمده فی شرح الزبده. الذریعه، ج4، ص424.
 
# تحفه الاخیار فی حجیه الظن.
 
# حرزالداعی فی الدعا.
 
# رساله در کیفیت [[نماز شب]] و دعاهای آن.
 
# رساله در کیفیت [[زیارت عاشورا]].
 
# رساله فی مساله مصالحه حق الرجوع فی العده الرجعیه.
 
# حاشیه مناهل الشوارد، تالیف شده در سال 1237.
 
# زادالناسکین، رساله عملیه به فارسی در یک مقدمه و دوازده باب و یک خاتمه که مولف برای استفاده مقلدان خود نوشته و نسخه ای از آن در امامزاده هلال آران کاشان موجود است.
 
# رساله فی تخصیص العام بالصفه والشرط والغایه، تالیف شده در 27 [[شعبان]] 1237.
 
# شرح الاحوال من البدایه الی المال (رساله حاضر)
 
# جامع الخیرات فی شرح اسرارالصلاه. این کتاب، شرحی است بر التنبیهات العلیه فی اسرارالصلاه القلبیه از شهید ثانی. مولف، از این کتاب در پایان مطلع الانوار نام برده است. الذریعه، ج5، ص51.
 
# مجمع الرسائل که مولف بنا داشته همه رساله های خود را در آن جمع کند. نسخه عکسی از این کتاب، نزد حقیر است و در آن این رسایل از مولف موجود است:
 
## شرح الاحوال من البدایه الی المال
 
## عویصات المهام فی شرح الفقه والاحکام، فارس
 
## فصل الخطاب فی تحقیق السؤال و ترتیب الجواب
 
## دره البهیه
 
## عجاله الحایریه
 
## رساله فی تخصیص العام بالصفه والشرط والغایه
 
## رساله فی مساله مصالحه حق الرجوع فی العده الرجعیه
 
## کیفیت نماز شب
 
## حاشیه مناهل الشوارد
 
## دو فصل از عوائدالایام شامل فصل دوم: اجازه معنعنه مولف از ملا احمد نراقی فصل چهلم: لغز و معما.
 
 
 
این نسخه عکسی به التفات و عنایت استاد گرانقدر عبدالحسین حائری رئیس سابق کتابخانه مجلس شورای اسلامی بدست ما رسید که در همین جا از بزرگواری آن استاد فرزانه تشکر می کنم. در این مقاله رساله اول از این مجموعه یعنی زندگی خودنوشت مولف ارایه و در پاورقی برخی توضیحات لازم درج می گردد. این شرح حال در نسخه موصوف که تنها نسخه شناخته شده از آن است، ناتمام است ولی با قراینی می توان حدس زد که مقدار ساقط شده بیش از یک صفحه نبوده است.
 
 
 
ملا علی آرانی در این رساله حوادث مهم عصر خود را نیز با اشاره تحریر کرده که خالی از فایده نیست. با هم صفحات زندگی این عالم سخت کوش را از قلم خود وی ورق می زنیم. شرح الاحوال من البدایه الی المال بسم الله الرحمن الرحیم و به ثقتی. الحمدلله رب العالمین والصلاه والسلام علی اشرف الانبیاء والمرسلین، محمد و عترته الطاهرین سیما ابن عمه و کاشف غمه علی امیرالمؤمنین و یعسوب الدین و علی قاتل الکفار والمشرکین، و اولاد الائمه الاطیاب الانجبین صلاه متتالیه توالی الشهور والسنین.
 
 
 
اما بعد، بر رای خیریت انتمای برادران ایمانی و اخوان روحانی پوشیده و مخفی نماناد که غرض اصلی از ایجاد موجودات، معرفت واجب الوجود است. و بعد از معرفت، ادای شکر حضرت منعم حقیقی، از جمله وظایف لازمه است که موجب مزید نعمت می گردد، «لئن شکرتم لازیدنکم ولئن کفرتم ان عذابی لشدید».
 
 
 
و هر نعمتی را شکری در مقابل، مقرر است. و از اعاظم نعمای حضرت واهب النعم نعمت ادراک است و شکرش آن است که آنچه از مبدا فیض، افاضه شود در دفاتر ثبت گردد تا باعث ارشاد و هدایت دیگران گردد. و فقیر کثیرالتقصیر، محرر این کلمات محمدعلی بن محمدحسن، الشهیر «علی آرانی» به جهت ادای شکر این نعمت عظما در مدت عمر در صدد تعلیم و تعلم و افاده و استفاده بودم و با وجود ضنک عیش و تشدد بلایا و تواتر نوائب، در تحصیل علوم دینیه و معارف یقینیه کوشش داشتم تا بسیاری از صیود علوم را در قید تصنیف و تالیف درآوردم.
 
 
 
پس برخود لازم دانستم که واردات خود را با بعضی اموری که در نظر اهم نماید: از کیفیت تحصیل و اسفار و ارده در ازمنه تحصیل و عدد تصنیفات و تالیفات خود و تواریخ شروع و اتمام آنها و سایر امور متعلقه به این معنا را در طی رساله ای درج نمایم. لهذا شروع کردم در تالیف این رساله و مسما گردانیدم آن را به «شرح الاحوال من البدایه الی المال» وبالله الاستعانه.
 
 
 
تولد بدان که ولادت حقیر در بعض شهور سنه هزار و صد و هفتاد و هفت هجری اتفاق افتاد در عهد جهانبانی سلاطین زندیه در عهد کریم خان زند در قریه آران. زادگاه و آران بر وزن قاران اسم قریه عظیمی است از قرای کاشان و مسافت آن با اصل بلده کاشان تقریبا یک فرسخ می شود و اهل آن به عبادات و طاعات رغبت تمامی دارند و به [[نماز جمعه]] و جماعت بسیار مایلند.
 
 
 
و به این تقریب، مساجد عالیه دارد. و از جمله خوبی های آن قریه آن است که هر حمامی که بنا نهاده اند، در جنب آن حمام کوچکی ساخته اند که در وقت صبح زنان در آنجا غسل می کنند و بر جنابت باقی نمی مانند تا ظهر و عصر.
 
 
 
و اهل آن قریه به تعزیه داری جناب سیدالشهداء، بسیار مایل و راغبند و مردان تعزیه دار در میان ایشان بسیار است. و در مسجدها که [[نماز جماعت]] می کنند تعزیه جناب سید جوانان اهل بهشت را می گیرند و در سر هر محله از آن، حسینیه ای ساخته اند که هر ساله که [[محرم]] می شود در دهه عاشورا اهل هر محله به حسینیه آن محل می روند و لوای تعزیه داری [[سیدالشهداء]] برپا می کنند.
 
 
 
و زنان تعزیه دار هم دارند که در میان خانه ها، از برای زنان تعزیه می گیرند و آب آن قریه، آب قنات است و قنوات آن، تمام از طرف قبله است و تقریباً چهل قنات دایر دارد که در سمت شمال آن قریه زراعت می شود و چون اصل قریه در سمت جنوب مزارع واقع شده، چند قنات آن از میان قریه می گذرد و در میان خانه ها حوض ها از آجر و چارو ساخته اند که آب جاری در میان خانه ها باشد.
 
 
 
وانفع آن قنات ها نسبت به اهل قریه، دو قنات است که یکی را «قنات آران دشت» می گویند و آن قنات از سمت جنوب قریه داخل می شود و از سمت شمال آن خارج می شود.
 
 
 
دوم «قنات و شاد» به دال مهمله که آن هم از یک سمت آن قریه داخل می شود و در بسیاری از خانه ها جاری می شود و بعد از آن به صحرا می رود و زراعت می شود. آران و آن قریه (آران) از بناهای قدیمه است و بانی آن، چنان که در کتاب خلاصه البلدان که از تالیفات میرزا صفی قمی است، مسطور است.
 
 
 
آران بن قاسان اکبر بوده است که پدر او که قاسان اکبر باشد، بنا بر قولی بانی اصلی بلده کاشان بوده است و آران مذکور، آن قریه را بنا کرده و به اسم خود موسوم ساخت و گویا همان قنات مزرعه آران دشت را هم آران بن قاسان جاری نموده باشد و به اسم خود مسما کرده باشد، یعنی دشت آران.
 
 
 
و در همان کتاب مسطور است: که قاسان هم رودخانه ای بود که آن به زبان فارسی کاشان می خواندند والحال آن رودخانه خشک است و به جای آن، شهر بنا شده است و بعضی دیگر گفته اند که قاسان نام شطی بوده است که آن را به فارسی کاس رود می خواندند. و بعد از آن که آب آن شط شروع در خشکی نمود، اول موضع قریه بطریده که الحال به بدریه مشهور است، ظاهر شد و آن بلندترین موضع آن بوده است.
 
 
 
و بعد از آن موضع، قریه درام ظاهر شد و گویند که بانی کاشان یوراسف بوده است و گفته اند که او به هیچ جایی و موضعی نگذشت مگر آن که به اهل آنجا صفتی به میراث گذاشت و در اصفهان رغبت و میل به حلویات و شیرینی ها میراث گذاشت و آن حالت تاالیوم در میان اهل اصفهان شایع و دایر است و حلواها و نقل های گوناگون می سازند.
 
 
 
...و گویند که فریدون ملک، یوراسف را با ریسمان بسته محبوس ساخت و او با آن ریسمان از حبس گریخت. فریدون امر کرد که جمعی او را تعاقب کردند و در نواحی [[قم]] در معدن نمک او را یافتند که به قضای حاجت نشسته بود و همچنان نمک شده بود. پس، بعد از این به اندک فاصله صاحب خلاصه البلدان گفته است: «که در خصوص بانی کاشان خلاف واقع شده است؛ بعضی چنان که مذکور شد، گفته اند یوراسف آن را بنا گذاشت و بعضی دیگر گفته اند که آن را قاسان اکبر بنا نهاد و به اسم خود آن را مسما گردانید».
 
 
 
تمام شد سخن صاحب خلاصه البلدان و آن نسخه خلاصه البلدان که الحال در نزد حقیر حاضر است گویا خط مصنف آن است و تاریخ تالیفش غره شهر [[رجب]] المرجب سنه 1079 هجری بوده است. و در کتاب نزهه القلوب مذکور است که: «کاشان از اقلیم چهارم است؛ طولش از جزایر خالدات «فوم 126» و عرضش از خط استوا «لدها 34»، زبیده خاتون منکوحه هارون الرشید ساخت به طالع سنبله بر ظاهر آن قلعه گلین است که آن را فین خوانند» تمام شد موضع حاجت از کلام نزهه القلوب.
 
 
 
و آنچه بر حقیر ظاهر می شود این است که کلام صاحب خلاصه البلدان اقرب است به صواب و می توان جمع کرد میان آنها به این که بعد از بنای کاشان خرابی به کاشان دست داده باشد و زبیده آن را تعمیر کرده باشد. والله العالم.
 
 
 
و بدان که در کتاب خلاصه البلدان اسامی بعضی قری و توابع کاشان مذکور است و بانی بعض از قرای آن را ذکر کرده است و بانی بعض آنها را گفته است: «معلوم نیست».
 
 
 
پس باکی نیست که ما آن را طردا للباب ذکر کنیم هر چند دخلی به مقصود اصلی ما ندارد، پس می گوییم ...برمی گردیم به آنچه مقصود بالذات است. پس می گویم که حقیر در زمان طفولیت مایل به این بودم که تحصیل کمالات نمایم و والد حقیر نهایت میل به این مطلب داشت. حقیر را به مکتب فرستاد تا سال 1192 که زلزله شد و اوضاع مردم اختلال بسیاری به هم رسانید و در خلال این احوال کریم خان زند هم وفات نمود و اغتشاش در امر ولایت پدید آمد و والد حقیر تنگدست شده به واسطه قلت کاسبی، حقیر را از مکتب بازگرفتند و به کسب معاش ترغیب کردند و حقیر از کثرت شوقی که به تحصیل علوم داشتم از پی معاش و کسب نمی رفتم.
 
 
 
و سعی متعلمان این بود که حقیر را هم در کسب شریک خود نموده باشند و حقیر به این راضی نمی شدم. دست خط دانشمند محترم مرحوم ملا محمدعلی آرانی تا چند مدت بر این هم گذشت. زمام سلطنت به کف کفایت علی مرادخان زند قرار گرفت. اندک امنیتی در ولایت پیدا شد. حقیر را داعیه این شد که مشغول امر تحصیل شوم نظر به این که حقیر اول سلسله بودم، کتابی که از روی آن درس بخوانم نداشتم و استعداد این که کتاب بخرم هم نداشتم. به زجر تمام از این و آن، کتاب عاریه می گرفتم و درس می خواندم تا این که علی مرادخان هم داعی حق را لبیک اجابت گفتند زمام سلطنت به کف کفایت جعفرخان زند قرار یافت.
 
 
 
هنوز امر سلطنت بر او مسلم نشده بود که شاه جمجاه ملایک سپاه ظل الله علی الصغار والکبار آقا محمدخان قاجار از سمت دارالمرز (سپاه) جمع آوری نموده بر سر دارالسلطنه تهران آمده و دارالسلطنه تهران را محاصره نمود و بعد از چندی از آنجا به طرف قم نهضت فرمود و چندی دارالمؤمنین قم را محاصره کرد و بعد از چندی برادر خود، علی قلی خان را سردار نموده به دور کاشان فرستاد و از آن طرف جعفرخان از اصفهان، عرب علی خان را سردار نمود، به سمت کاشان فرستاد و تلافی فریقین در حوالی کاشان اتفاق افتاد. باز به جهت آمد و شد عسکراز طرفین اغتشاش عظیمی در ولایت ظاهرشد. و حقیر در آن خلال به خاطر دارم که مکرر شب ها حقیر را می بردند به برج، به جهت کشیک و حقیر کتاب خود را به میان برج می بردم و با های و هوی بیدارباش کشیک چیان، مطالعه می کردم.
 
 
 
و در صبح به مجمع درس، حاضر می شدم و تنگی معیشت به حدی بود که اگر اندکی از بسیار آن را ذکر کنم یقین است که شنونده حمل بر افترا می کند. و به این فلاکت مشغول تحصیل بودم تا سال 1200. و در خلال این احوال شروع در نوشتن شرح عوامل ملامحسن نمودم و قدری از آن را نوشته بودم که عرصه معیشت به حدی تنگ شد که راه بیرون شدن از آن ممکن نبود.
 
 
 
لاعلاج فرار، برقرار اختیار کردم و سفر را بر حضر، برگزیدم و به ورامین رفتم و در آنجا مبتلا شدم. وبالمره از تحصیل، تعلیما و تعلما بازماندم و تقریبا دو سال هم در آنجا بسر بردم تا این که عالم فی الجمله آرامی گرفت و قدری اغتشاش کمتر شد.
 
 
 
از آنجا به آران معاودت کردم و باز مشغول درس و بحث بودم. ولیکن باز امر معیشت بسیار تنگ بود و گذران به صعوبت می شد و به نوعی تنگ می گذشت که گاهی پارچه نانی بدست می آمد و گاهی آن هم میسر نمی شد. و حقیر تن به قضای حضرت آفریدگار در داده بودم و دست از تحصیل برنمی داشتم. بعد از مراجعت ار سفر، جمعی از طلاب از حقیر خواستند که شرح عوامل را تمام کنم.
 
 
 
پس باتفرق احوال وتشتت بال شروع در نوشتن آن کردم. گاهی که میسر می شد قدری می نوشتم و گاهی که میسر نمی شد به گوشه نشیان می انداختم تا این که در اوقات متفرقه و آنات متعدده به اتمام رسید. آن را مسما کردم به الجواهرالسنیه فی شرح العوامل المحسنیه و به خصوص تاریخ اتمام آن این بیت رقم زده، کلک بیان شد: سئلت عن الاتمام قلت بداهه لتاریخه «قدتم شرح عواملی» در سال 1209 آن شرح به اتمام رسید. و از نحوس طالع، در این مدت در نزد کسی تحصیل می کردم که در غالب اوقات از درس او نفعی به حقیر نمی رسید. و هر چند می خواستم از دست او خلاص شوم، میسر نمی شد و سبب این که از درس او نفعی نمی بردم این بود که او نهایت سعی و اهتمام داشت در خوشگذران و غالب اوقاتش به صحبت های بی نفع می گذشت و از استاد فن هم چیزی نشنیده بود و چندان استعدادی نداشت.
 
 
 
و مع ذلک خود را اعلم علما می دانست و گاه گاهی به تصنیف و تالیف می پرداخت از آن جمله حاشیه بر معالم می نوشت که بعضی از همدرسان حقیر آن را مسما نموده بود به «جامعه الحواشی» به تقریب آن که چیزی دیگر در میان آن پیدانمی شد، به غیر از حواشی که دیگران نوشته بودند. دراین مدت، پیوسته از حق تعالی درخواست می کردم که گریبان مرا از دست آن خلاص کند، دعای من مستجاب نمی شد. حاصل این که در همین سال به سفر فیض اثر کربلای معلا مشرف شدم ومی خواستم که درآن جا تحصیل کنم، آن هم میسر نشد، معاودت کردم به وطن و در اول ذی حجه الحرام همین سال به امر امامت مشغول شدم و مدت چهار سال هم مشغول امامت بودم وانتظار فرج می کشیدم. ودراین خلال کتاب معین المبتدی رادرنحو نوشتم. ودرسنه 1213 آن کتاب هم به اتمام رسید. وسبب تالیف آن این بود که جمعی از طلبه درنزد حقیر نحو می خواندند و بعضی قواعد را حقیر برای ایشان می گفتم. از حقیر استدعا کردند که آن قواعد را در کتابی بنویسم و ایشان بخوانند. حقیر هم اجابه لمسوولهم [برای پاسخ گویی به درخواست آنها] آن کتاب را به زبان فارسی نوشتم و در این سال زمان ابتلا به سر آمد و آن شخص به سفر رفت و حقیر هم اساس محراب و منبر را بر هم زدم و به شهر کاشان رفتم و در «مدرسه عمادیه»  سکنا گرفتم و مشغول مباحثه فقه و اصول شدم و مدت یک سال یا بیشتر هم در خدمت فضلای کاشان مباحثه داشتم.
 
 
 
و در یوم دوشنبه ششم شهر شوال المکرم سنه 1214 دوباره مصمم به سفر عتبات عالیات شدم و در آنجا ماندم و در خدمت عمده العلماء و زبده الفضلاء، جامع الاصول والفروع، سیدالمحققین، امیر سیدعلی طباطبایی به مباحثه فقه و اصول فقه پرداختم و گاهی هم به مجمع عمده المتبحرین الحبرالمعتمد آقا سیدمحمد مخدوم زاده آن بزرگوار حاضر می شدم و از او نیز استفاده قواعد اصولیه و فقهیه می کردم و در آن جا شروع به نوشتن ینابیع الاصول نمودم و قدری از آن (را) نوشتم و رساله عجاله الحائریه را نیز در آنجا نوشتم و رساله قالعه الشبهه را نیز در آنجا نوشتم و چون آن رساله به اتمام رسید به نظر کیمیا اثر آن بزرگوار رساندم و بسیار تحسین فرمودند و شاگردان خود را مامور به انتساخ آن نمودند و از آن رساله نسخه برداشتند.
 
 
 
و در آنجا بودم تا آن که چنان دانستم فارغ التحصیل شده ام. پس، از آنجا به وطن مراجعت کردم و مشغول تعلیم می بودم و در سنه 1216 در یوم عید غدیر آن سال شروع نمودم به تصنیف فوائدالصادقیه که در منطق نوشته ام و با وفور اشتغال و کثرت ابتلا، مدت تصنیفش سه ماه و بیست روز کشید و این کلمه به حذف «باء» جاره مطابق تاریخ شروع آن شد: شرعت فی الفوائد بکد و این کلمه هم مطابق تاریخ اتمامش برآمد: «قداءتممت الفوائد بمحن».
 
 
 
و این اتفاقات حسنه است و در روز غدیر این سال [1216] طائفه یاغیه باغیه طاغیه وهابیه که سردار و امیر ایشان سعود نامسعود مردود درگاه خدای ودود بود بر سر کربلای معلا لشکر نابود کشید و بعضی محلات آن ولایت بابرکت را تسخیر و قتل و غارت کرد و داغ شهادت حضرت سیدالشهداء را تازه نمود و بسیاری از سادات عظام و علمای ذوی الاحترام و طلاب علوم ائمه دین: را به قتل رسانید و کتب علمیه تلف نمود. قتلهم الله.
 
 
 
و در فصل تابستان سنه 1217 که هوای آران که مسقط راس حقیر است بسیار گرم شد عزم مسافرت به قریه نراق بر خود مصمم کردم و از آران به آنجا دو منزل مسافت دارد و در آنجا به خدمت افضل الفضلاء و اعلم العلماء جامع المعقول والمنقول حاوی الفروع والاصول مولانا و شیخناالمعتمد آخوند ملااحمد نراقی مشرف شدم و از صحبت آن بزرگوار استفاده بسیار از برای این بی بضاعت حاصل شد.
 
 
 
و در این سال در قریه نراق شروع به تصنیف کتاب مقاصد المهمه، که در اصول نوشته ام، نمودم و آن مدتی که در آنجا بودم در طی مباحثه معالم، اصول المقاصد را می نوشتم و در وقت مراجعت به کاشان جمعی از حقیر خواهشمند این مطلب شدند که کتاب قوانین المحکمه را که از جمله کتب عالم عامل فاضل کامل مقتدانا و مقتدی الانام میرزا ابوالقاسم قمی است، از برای ایشان مباحثه کنم.
 
 
 
حقیر هم با اعتراف به قلت بضاعت و کمی استطاعت، آن امر را قبول نمودم و در ضمن مباحثه آن، باز مقاصد را می نوشتم و در بسیاری از مواقع در عبارات قوانین شبهه می کردم و کسی که متصدی حل آن بشود، نمی دیدم. بالاخره عریضه به خدمت آن عالی جناب [میرزای قمی] نوشتم به عربی و بعضی از ابحاث خود را در آن درج کردم و به خدمت آن عالی جناب فرستادم.
 
 
 
آن عالی جناب ابحاث حقیر را جواب فرمودند و برای حقیر فرستادند و حقیر در جواب های آن بزرگوار تامل بسیار کردم، بعضی جواب ها که به نظر حقیر صحیح نمی نمود، رد کردم. بعد از آن که جواب ها را بالتمام به نظر فکر و تامل دیدم و ردی که داشتم بر آن نوشتم، صورت عریضه را با صور اسئله و اجوبه در رساله ای نوشتم و آن را مسما به فصل الخطاب کردم. و آن رساله را در کتاب مجمع الرسائل که اغلب رسائل خود را در آن جمع کرده، ذکر نموده ام.
 
 
 
و چون اکثر مقاصد را در طی مباحثه و مطالعه قوانین نوشتم، در بسیاری از مواضع متعرض مطالب قوانین شدم و مدت تصنیف قسم اول مقاصد، تقریبا چهار سال کشید و در ماه [[ذی القعده]] الحرام این سال، جناب معظم الیه یعنی محقق نراقی (دام ظله العالی) اجازه معنعنه که از مشایخ عظام خود داشت، از برای حقیر به قلم مرحمت شیم خود نوشت.
 
 
 
و این ناقابل را در سلسله سند اخبار [[ائمه اطهار]]: داخل نمود و صورت اجازه را در خاتمه کتاب عوائدالایام ایراد کرده ام و از قضایای اتفاقیه این سال این بود که در روز سه شنبه بیست و دوم ماه [[جمادی الاول]] در وقت غیلوله در حجره ای از حجرات به مدرسه مشهور به محمد صالح بیک از مدارس دارالایمان کاشان در خواب دیدم که ادریس پیغمبر علی نبینا و آله علیه السلام از آسمان نازل شد و در نزد من نشست و با من مشغول صحبت شد و چون مدتی از زمان صحبت گذشت، خواست که به آسمان مراجعت کند، حقیر مانع او شدم و او را از رفتن منع کردم و از حضرت آفریدگار عالم و مالک رقاب بنی آدم درخواستم که اختیار رفتن و ماندن ادریس را به حقیر واگذارد.
 
 
 
در آن حال، گویا منادی از جانب رب الارباب ندا کرد که ما اختیار عروج ادریس را به تو واگذاشتیم، هر وقتی که رخصت دهی او به آسمان عروج کند. پس در آن حال، از خواب بیدار شدم و صورت خواب را با تاریخ آن حال ثبت کردم. والله الموفق. و در سنه 1217 در فصل تابستان که هوا بسیار گرم شد، باز به امر عالی جناب شیخناالنراقی مصمم سفر نراق شدم و در مدتی که در خدمت آن عالی جناب بسر می بردم فتاوایی که از اطراف و اکناف از برای آن عالی جناب می آوردند آن عالی جناب به حقیر محول می فرمودند و حقیرهم به قدر قوه، سعی در استنباط مسایل می کردم و فتاوی را می نوشتم و مردم می بردند.
 
 
 
تا بعد از مدتی که بسیاری از صور فتاوی که در استنباط آنها زحمت بسیاری کشیده بودم از میان رفت، برخوردم به کتاب مقامع الفضل  که از بدایع افکار عالی جناب اعلم العلماء و افضل الفضلا آقا محمدعلی کرمانشاهی است و مجموع آن کتاب که بسیار حجیم بود، جواب سوالات بود. متنبه شدم که شاید عمر باقی بماند و این جواب سوالات که حقیر هم می نویسم قابل این شود که در کتابی درج شود. لهذا من بعد شروع کردم در ضبط صور اسئله و اجوبه و آنچه از واردات که اتفاق می افتاد یوما فیوما می نوشتم تا به تاریخ هذه السنه 1227، چون دیدم که صور سوالات و اجوبه قدر قابلی شده است با خود اندیشه کردم که عمر را اعتمادی نیست و اگر این صور اسئله و اجوبه متفرق بماند شاید از میان برود و کسی دیگر آن را جمع آوری ننماید.
 
 
 
برخود لازم شمردم که آنها را ترتیبی داده باشم و هر سوالی را در موضوع خود بنویسم که شاید در حیات حقیر یا بعد از ممات حقیر به مسلمانی نفعی برساند. لهذا شروع نمودم در تالیف کتاب مخزن الاسرار و آن را بر ترتیب نافع ترتیب دادم.
 
 
 
برگشتیم به گزارش احوال سنه 1218: در تابستان آن سال هم در خدمت جناب معظم الیه (:مرحوم نراقی) به قریه نراق مسافرت کردم و در خدمت آن جناب بسر می بردم و آن جناب با حقیر بسیار اظهار شفقت می فرمودند. تا فصل پاییز آن سال که قافله زوار عتبات عالیات از قریه آران به آنجا عبور نمودند، از حقیر خواهش نمودند که به همراه ایشان به کربلای معلا مشرف شوم. حقیر هم قبول کردم و از آنجا، مصمم سفر فیض اثر کربلای معلا شدم و بعد از مراجعت از آن سفر باز مدتی در قریه آران که موطن اصلی و مسقط راس حقیر است، بسر می بردم که در این خلال جمعی از اهل گنجدجان، که اسم قریه ای است از قرای گلپایگان و به تقریبی با حقیر رابطه آشنایی به هم رسانیده بودند، خواهش کردند که حقیر به قریه گنجد جان روم و به بعضی تقریبات، دل حقیر هم از ماندن در وطن سرد شده بود و حسد بعض حساد نسبت به این اقل عباد از حد اعتدال بیرون.
 
 
 
لهذا، بعد از استخاره ذات الرقاع مصمم هجرت به آن قریه شدم و در روز چهاردهم شهر [[رجب]] المرجب 1219 تنها و بی رفیق، موسی وار از ترس فراعنه، زحمت سفر را بر راحت حضر اختیار کردم و از قریه آران به همراه چند نفر چاروادار روانه جانب قریه گنجدجان شدم ولیکن به قدر مقدور اسباب نوشتن مقاصد را همراه برداشتم و یوم 17 رجب المرجب مذکور وارد آن قریه شدم و چند مدت که ماندم آن تشویشی که از سفر کردن به آن ولا[یت] داشتم، زایل گردید و در آنجا باز مشغول نوشتن مقاصد بودم.
 
 
 
و در [[شوال]] همان سال به سمت وطن مراجعت کرده و مدتی باز در آنجا بسر می بردم و شاگردانی که سابق بر آن داشتم، باز بر سر حقیر جمعیت کرده و بنای افاده و استفاده شد و در [[محرم]] الحرام سال 1220 رساله تبصره العاقد را به التماس بعض اخوان نوشتم و در کتاب مخزن الاسرار آن رساله نوشته می شود. در این سال باز به سعی و التماس اهل قریه گنجدجان عازم گلپایگان شدم و در قریه گنجدجان باز مسکن کردم و باز مشغول مباحثه فقه و اصول شدم و در ضمن آن باز مشغول نوشتن کتاب المقاصدالمهمه بودم و آن را در وقت فرصت می نوشتم تا این که به تاریخ سحر شب چهارشنبه دوم شهر [[شعبان]] 1221 (جلد اول آن) به اتمام رسید.
 
 
 
و عدد ابیات آن تقریباً بیست و یک هزار بیت می شود و این کلمه به زیادتی اول اعداد به سوی آن، موافق تاریخ آن اتفاق افتاد: کمل القسم الاول من المقاصد المهمه. این هم از اتفاقات حسنه است و چون از نوشتن (جلد اول) مقاصدالمهمه فارغ شدم، جمعی از طلاب که در نزد حقیر به مباحثه مشغول بودند از حقیر خواهش نمودند که آن کتاب را تلخیص کنم. حقیراجابه لمسوولهم شروع در تلخیص آن کردم و در اوایل سنه 1222 به تلخیص آن مشغول شدم ولیکن در اوقات متفرقه و احوال متشتته، آن را می نوشتم و آن را در مدت دو سال و کسری تمام کردم.
 
 
 
و آن را مسما گردانیدم به مناهل الشوارد فی تلخیص المقاصد و به تاریخ ظهریوم پنج شنبه اول شهر [[جمادی الاول]] سنه 1224 از تصنیف آن فارغ شدم و عدد ابیات آن تقریبا هفت هزار و یک صد و چهل بیت می شود. و این کلمه به حذف باء جاره موافق تاریخ اتمام آن اتفاق افتاد: «قدتم مناهل الشوارد بجهد».
 
 
 
و از امور اتفاقیه این ساله به خاطر دارم که به قریه آران که مسقط راس حقیر است، معاودت و در آنجا مشغول تدریس شدم. شبی از شب ها در عالم رویا دیدم که جمعی از عظما که آثار جلالت از ناصیه احوالشان ظاهر بود از در سرای حقیر سواره می گذشتند. حقیر در جلو ایشان افتادم و می دویدم. در آن حال ملهم شدم که ایشان ائمه معصومین اند: و جناب علی بن ابی طالب علیه السلام در پیش همه بر اسبی سوار بود. حقیر خود را به نزدیک اسب آن حضرت رساندم.
 
 
 
در جلوی آن حضرت می دویدم و بر حقیر در آن حال چنان معلوم بود که ایشان به جهاد می رفتند و حقیر هم می دویدم که به این فیض فایض شوم. در آن حال، آن حضرت نظر التفات به جانب من انداخته فرمود: که برگرد و سوار شو به همان اسب و حقیر به امر آن حضرت برگشتم و بر آن اسب که آن حضرت فرموده بود، سوار شدم و همراه ایشان می رفتم.
 
 
 
در آن حال بیدار شدم. برگشتیم به داستان اول؛ پس می گوییم که در خلال این احوال فهرست قسم اول مقاصدالمهمه را نوشتم و آن فهرست در ماه [[جمادی الثانی]] سنه 1224 به اتمام رسید و این کلمه موافق، تاریخ اتمام آن اتفاق افتاده. «اءکمل المقاصدالمهمه فهرسها».
 
 
 
و نیز در خلال نوشتن مناهل بعضی از طلاب محرک این بی بضاعت گردیدند که مهمات مطالبی که در مناهل الشوارد ذکر آنها کرده ام و تحقیق آن را در مقاصدالمهمه به تفصیل نوشته ام به نظم در رساله ای ذکر کنم تا ضبط آنها از برای طالب کمال، آسان باشد. چون خاطر او در نزد حقیر بسیار تعلق داشت، متحمل این تصدیع هم شدم و مدت دو سال هم تقریبا به نظم آن مشغول بودم و خود را مانند صیادی می دیدم که در کمین صیدی باشد تا این که بعون الله و حسن توفیقه به تاریخ چاشتگاه یوم جمعه دوم [[ربیع الثانی]] 1226 از نظم آن فارغ شدم و آن را به غره جلیه و دره بهیه و بهجه مرضیه مسما نمودم و عدد ابیات آن تقریباً پانصد و چهل بیت می شود.
 
 
 
و در نظم آن بسیار تصدیع کشیدم. امیدوارم که قربه الی الله و طلبالمرضاته این زحمت را کشیده باشم و وزن شعر آن بر وزن الفیه مالکیه است و شاید آن رساله در کتاب مجمع الرسائل نوشته شود و در اول ماه [[ذی الحجه]] الحرام این سال، کتابی در نحو نوشتم به عربی مسما به خلاصه الحسنیه و عدد ابیات آن تقریبا دوهزار بیت می شود و مدت تصنیفش یک ماه کشید. در اول ماه ذی الحجه الحرام شروع کردم و در آخر ماه تمام کردم. نفع الله بهاالطلاب انه ولی النفع.
 
 
 
و در خلال این احوال میل به این کردم که کتابی در [[فقه]] بنویسم. چون بخت وارون با من مساعت نداشت و اسبابی که از برای نوشتن ضرور است تمام نبود، این امر در عهده تعویق بود والحال هم در عهده تعویق است. ولکن سه کتاب در فقه شروع کرده ام یکی کتاب کبیر که مسما است به معادن المسائل الشرعیه فی استنباط الاحکام الالهیه من الادله التفصیلیه و یکی دیگر کتاب مختصری است به استدلال، کمی بر وجه اختصار و آن مسما است به «منبع الاحکام الشرعیه فی فقه الامامیه». سیم کتاب فارسی است که در آن اقتصار بر اصل فتوا کرده ام و غالباً متعرض ذکر اقوال و اختلاف علما نشده ام:
 
 
 
# فصلنامه وقف میراث جاویدان، شماره 4، ص 61.
 
# [[سوره ابراهیم]]، آیه 7. ترجمه: و یاد آرید زمانی که خدای تعالی اعلام کرد که اگر در برابر نعمت ها شکر و سپاس کنید، آنها را زیاد گردانم و اگر کفر و انکار بورزید و به وحدانیت خدای اقرار نکنید، هر آینه عذاب من شدید و سخت است.
 
# همه عناوین از مصحح محترم است.
 
# پس از آن، این عبارت ها نوشته شده ولی مولف روی آنها خط کشیده است: «که از آن جمله مسجد جامع است که مشهور است به مسجد قاضی و آن مسجد، شبستانی دارد که در فصل تابستان که هوا گرم می شود، آن شبستان بسیار خنک است و در فصل زمستان که هوا سرد می شود، آن شبستان بسیار گرم است و تقریباً هزار نفر در آنجا می تواند نماز کند و مسجدهای دیگر نیز دارد».
 
# بعد از آن این عبارت نوشته شده ولی روی آن خط کشیده شده است: «و در هر محله آن حمامی هست و هشت حمام الیوم در آن می گردد».
 
# «چارو» ساروج، آهک رسیده با چیزها آمیخته است که بر آب انبار و حوض و امثال آن مالند. لغت نامه دهخدا، ماده چارو.
 
# بعد از آن این عبارت نوشته شده که بعدا خط خورده است: «و در ابتدای قریه، خانه ای است که آن را خانه آب بخش می گویند و آن قنات در میان آن خانه دو شعبه می شود و یک شعبه آن به سمت شرقی قریه جاری می شود و شعبه دیگر به سمت غربی قریه و در میان خانه ها می گذرد و چون آن شعبه که به سمت شرقی جاری می شود، زودتر به صحرا می رسد به خلاف آن شعبه که از سمت غربی قریه می گذرد به این تقریب مالکین قنات و رعایای آن مزرعه به این راضی اند که بیشتر آب از سمت شرقی قریه به صحرا برود و مالیکن خانه ها که بر سر مهر آب واقعند، مانع می شوند و هر چند وقت به این تقریب فتنه و آشوب در میان مالکین قنوات و مالکین خانه ها برپا می شود.
 
# خلاصه البلدان، به فارسی و تالیف صفی الدین محمدهاشم بن صفی الدین محمدحسینی رضوی قمی در سال 1079 ق است. این کتاب در تاریخ [[قم]] و [[مکه]] و [[مدینه]] و مختصری در سایر شهرهای شیعیان امامیه است و مولف در اثنای آن، شرح حال عده ای از بزرگان را درج نموده است. این کتاب تا به حال به چاپ نرسیده و سه نسخه عکسی از آن در کتابخانه آیت الله مرعشی به شماره های 104 و 265 و 266 موجود است. (الذریعه، ج7، ص 216؛ فهرست کتاب های عکسی کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، ج1، ص106 و 240 و 241).
 
# از این جا، چند سطر حذف شد. مصحح.
 
# نزهه القلوب تالیف حمدالله مستوفی قزوینی (م 750) است. این کتاب از منابع مهم جغرافیایی مسلمانان است و بارها به چاپ رسیده است. ر.ک: الذریعه، ج24، ص120.
 
# جزایر خالدات که به آنها جزایرالسعاده نیز می گویند، همان جزایر کحناری است که در جنوب غربی صحرا در غرب آفریقا واقع شده و اکنون متعلق به اسپانیاست. جغرافیدانان مبدا طول جغرافیایی را از این جزایر محاسبه می کردند ولی امروزه معمولاً مبدا طول را از نصف النهار شهر گرینویچ انگلستان محاسبه می کنند. برای اطلاع بیشتر ر.ک: دروس هیئت و دیگر رشته های ریاضی از استاد حسن زاده آملی، ج1، ص145-199 و ج2، ص776-792.
 
# در نسخه خطی و همچنین در نزهه القلوب طول کاشان از جزایر خالدات «فوم» ذکر شده است و این درست نیست و لفظ «م» زیاد است. چون طول کاشان از گرینویچ 51 درجه و 27 دقیقه و طول تهران از گرینویچ 51 درجه و 25 دقیقه است. استاد حسن زاده آملی در دروس هیئت، ج2، ص787 فرماید: «طول ری از جزایر خالدات فو درجه و کا دقیقه است». پس طول کاشان نیز «فو» درجه یعنی 86 درجه غربی جزایر خالدات است.
 
# نزهه القلوب، تهران دنیای کتاب، 1362، ص 67.
 
# چون دخلی به مقصود نداشت در تصحیح حذف شد.
 
# از این مدرسه و موسس آن در کاشان اطلاعی در دست نیست. برای مدارس علمیه کاشان ر.ک: سیمای کاشان 99-106 که این مدرسه در آنجا ذکر نشده است.
 
# آقا سید علی بن محمدعلی طباطبائی متوفی 1231 مولف ریاض المسائل و فرزندش سید محمد مجاهد (متوفی 1242) از عالمان سرشناس سده سیزدهم هجری هستند.
 
# علامه ملا احمد بن مهدی بن ابی ذر نراقی (م 1244) و پدرش ملا مهدی نراقی (م 1209) از عالمان برجسته [[شیعه]] هستند که در بسیاری از علوم اسلامی مهارت داشته و تصانیف زیادی نگاشته اند.
 
# «اجازه معنعنه» یعنی اجازه ای که استادی از استادش و او از اساتیدش تا برسد به ائمه: به شاگرد می دهد و چون در عربی از آن به کلمه «عن» تعبیر می کنند، از این رو این سلسله اتصال «معنعنه» نامیده شده است.
 
# این اجازه را مرحوم نراقی در [[ذی القعده]] 1217 برای مولف نوشته است.
 
# ر.ک: سیمای کاشان، حبیب الله سلمانی آرانی، ص 101.
 
# سؤال و جواب های فقهی آقا محمدعلی فرزند وحید بهبهانی (م 1216) است. این کتاب چند بار در ایران چاپ شده است. (الذریعه، ج22، ص14)
 
# کتاب النافع فی مختصرالشرایع یا المختصرالنافع تالیف شیخ نجم الدین جعفر بن حسن حلی مشهور به محقق حلی و محقق اول (م 676) از متون مهم فقهی شیعه امامیه است و بارها به چاپ رسیده و شروح و حواشی زیادی بر آن نوشته شده است. (الذریعه 20/213)
 
# گنجدجان یکی از بخش های مرکزی گلپایگان و در 16 کیلومتری شمال شرقی این شهر قرار دارد.
 
# استخاره ذات الرقاع: نوعی استخاره است که در آن در یک رقعه (کاغذ) کلمه افعل (انجام بده) نوشته و در دیگری لاتفعل (انجام نده) می نویسند و آن را در زیر سجاده گذاشته دو رکعت نماز می خوانند و پس از نماز، دست زیر سجاده برده یکی از رقعه ها را بیرون می آورند و مطابق آن عمل می کنند.
 
# نسخه مورد استفاده ما در همین جا پایان می پذیرد و بعد از آن، فاقد است.
 
 
 
'''دفاعیه ها:'''
 
 
 
نامه جناب ملا محمدجعفر برزکی محبوبعلی در جواب تفکیر ملاعلی آرانی کدام ملاعلی آرانی؟ توضیح: متن نامه جناب حاج ملا محمدجعفر برزکی محبوبعلی (وفات ۱۲۷۷ ش)، شیخ مجاز جناب سلطان علیشاه در کاشان به حاج میرزا فخرالدین کاشانی که حکم به کفر ایشان و دراویش داده بود (حدود سال ۱۳۱۲ قمری) ضمیمه «سلطان علیشاه، سلطان محمد بن حیدر، ۱۲۵۱ - ۱۳۲۷ ق - / کتاب نابغه - بخش پنجم: ۱۳۱۰ تا ۱۳۲۷ قمری؛ شرح پاورقی شماره ۵ مراجعه شود.
 
 
 
بسم الله الرحمن الرحیم؛ به عرض مقدس عالی می رساند، بعد از طی مراسم اخلاص و نیازمندی در فقره غوغایی که حضرات ملا های آران و بیدگل و نوش آباد در تکفیر این ضعیف و جماعتی که آنها را دراویش نامیده اند، نمودند و نسبت های [[دروغ]] و [[تهمت]] که ماخذش را از خودشان اگر سوال شود جوابی به جز «مردم می گویند» ندارند، عرض می کنم.
 
 
 
حقیر از چیزی که می ترسم این است که در معرض سخط و مواخذه حق تعالی واقع شوم بلیات و واردات دنیوی را همیشه مبتلا هستم این هم یک نوعش باشد. شنیدم بندگان جنابعالی هم تصدیقی از ایشان فرموده اند و نوشته و حکمی بر کفر این مسلمانان صادر فرموده اند.
 
 
 
از این فقره خیلی متاثر شدم چرا که یقین داشتم از جنابعالی برخلاف قانون و قواعد شریعت و [[ایمان]] کلمه ای صادر نخواهد شد، خیال کردم عریضه عرض کنم اگر شبهه القا نموده اند، رفع شود از [[قرآن مجید]] استخاره کردم این آیه آمد: {{متن قرآن|«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا × يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَمَن يُطِعْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا».<ref>[[سوره احزاب]]، آیه 70-71: ای کسانی که ایمان آورده اید، از خدا بترسید و سخن درست بگویید. خدا کارهای شما را به صلاح آورد و گناهانتان را بیامرزد و هر که از خدا و پیامبرش اطاعت کند به کامیابی بزرگی دست یافته است.</ref>
 
 
 
لهذا جسارت نموده شرح حال این ضعیفان را در چند فصل عرض می کنم و مستدعی که محضا لله و ترقبا للاصلاح، ناظرا الی حضور الرب العدل الکریم، استماع والتفات فرمایند.
 
 
 
اولا: حال این اشخاص عوام مقلد، اجمالا این است که حسن ظنی پیدا می کنند مثلا به این حقیر عاصی شرمسار خواهش مطلبی می کنند که خودشان هم نمی دانند چیست؛ اجمالا می خواهند از این که هستند بهتر باشند. حقیر کرارا به تاکیدات اکیده، حالی می کنم که دین و مذهب و ملت و طریقه تازه ای که پیدا نشده آنچه از عقاید اصول دین و فروع و عبادات و اخلاق و غیرها، اول عمر تا به حال از علما و در منابر و مساجد شنیده و در کتب شیعه خوانده اید، حق همان است. غرض عمل کردن و دارابودن است نه شنیدن و پشت سر انداختن و برخلاف آن رفتار نمودن. اجمالا شخص باید همیشه از یاد خدا و توسل به ائمه هدی علیهم السلام خالی نباشد؛ اگر نمی توانید این طور باشید اقلا آخرت را مثل دنیا در فکرش باشید که نصف از اوقات شبانه روز را در فکر بندگی خدا باشید تا نهایت، امرتان به جایی برسد که در هر حرکت و سکونی امر و نهی حق تعالی منظور باشد که موافق اخبار معصومین علیهم السلام حقیقت ذکر همین است که «ان یذکر الله عند کل طاعه و معصیه».
 
 
 
همین مطلب را می شوند باز اصرار در دعایی و اورادی می کنند آنچه خصوصا یا عموما از معصومین علیهم السلام رسیده از قبیل آیات قرآنی و صلوات کبیره و بعضی ادعیه را تعلیم گرفته یا می خوانند یا نمی خوانند. حالا فرض بفرمایید حقیر بدترین خلق هستم و شایسته این که این کار را بکنم نیستم؛ آن کسانی که این حسن ظن را پیدا می کنند هم خطا فهمیده اند، کفر و نجاست و اباحه دم آنها به چه قاعده ثابت شد و حال آن که این اشخاص البته هیچ دو نفری اعتقاد و حسن ظنشان هم به یک اندازه نیست و این که از یک نفر بر فرض چیزی شنیده شود که غلوی در محبت یا نسبت کرامت به کسی بدهند، از قبیل این ها از جمله عوام شنیده می شود مثل بسیاری در حق بندگان جناب میرزای شیرازی مدظله العالی می گویند که هر حکمی مشکل شود می نویسد، جواب به خط سبز از حضرت حجه عجل الله فرجه بیرون می آید و خیلی بالاتر از این ها که اگر جنابعالی بفرمایید این حرف ها را نزنید. مضایقه ندارند، تکفیر و تخطئه کنند  مردم طالب اینند که یک حرف تازه ای بزنند، چنانکه دشمن ها ملاحظه بفرمایند چه نسبت ها دادند که هیچ ذی شعوری تصور و تعقل صدقش را نمی کند، مع ذلک خواهند گفت و یک نفر محضا لله منع نخواند کرد و خطاب حضرت حق جل شانه که {{متن قرآن|«إِن جَاءكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا»}} <ref>[[سوره حجرات]]، آیه 6: اگر فاسقی برایتان خبری آورد، تحقیق کنید.</ref> را عمل نخواهد کرد اگر چه بعون الله تعالی ملالی نیست: {{متن قرآن|«إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقَاتُهُمْ أَجْمَعِينَ»}}.<ref>[[سوره دخان]]، آیه 40: وعده گاه همه در روز داوری، قیامت است.</ref> {{متن قرآن|«حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ»}}<ref>[[سوره آل عمران]]، آیه 173: خدا ما را بسنده است و چه نیکو یاوری است.</ref> {{متن قرآن|«نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ»}}<ref>[[سوره انفال]]، آیه 40؛ [[سوره حج]]، آیه 78: مولایی نیکو و یاوری نیکو  .</ref>
 
 
 
فصل دوم در خصوص خواص و پیشوایان این طایفه مطعونین، شرحی در دیباچه تفسیر<ref>دیباچه تفسیر «بیان السعاده فی مقامات العباده» تالیف جناب سلطان علیشاه گنابادی</ref> از جناب مقدا و آقای خود <ref>جناب ملا سلطان محمد بیدختی گنابادی سلطان علی شاه (وفات ۱۲۸۸ شمسی).</ref> به نظر آمد صورتش را نوشته در لف عریضه ملاحظه فرمایید.
 
 
 
مسلمان راضی می شود صاحبان این عقاید را نسبت کفر و اباحه دم بدهد؟ خواهید فرمود: پس چه اختلافی هست؟
 
 
 
* اولا: اختلافی نیست، از باب غرض ندانسته از طرفین اختلاف شخصی و لفظی می اندازند، خداترسی می خواهد که گوش ندهد.
 
* ثانیاً: فی الجمله اختلاف، نظیر خلاف مجتهد و اخباری است که عرض می کنم. شخص مجتهد جامع الشرایط جایز التقلید، شرط اعظمش دارا بودن ملکه تقوا است بعباره اخری باید نفس او از سر هوی و شیطان خارج و مسخر عقل شده باشد: «و اما من کان من الفقهاء حافظا لدینه، صئنا لنفسه، مخالفا لهواه، مطیعا لامر مولاه فللعوام ان یقلدوه».<ref>هر کس از فقها که دین خود را محفوظ دارد و نفس خود را رام نماید و حفظ کند و مخالف هوای نفس و مطیع امر مولا باشد، مردم باید از او تقلید کنند.</ref>
 
 
 
و این مرتبه دخلی به مرتبه امامت و عصمت ندارد عالم «بما کان و ما یکون» نیست، بری از سهو و نسیان نیست همین قدر مامون از متابعت نفس است. همین مساله را در چند سال پیش در «سر من رآی»، بندگان جناب میرزا مدظله با طلاب معتبر در میان داشتند که آن جناب می فرمودند: مجتهد باید صاحب مقام و ملکه باشد فوق عدالت؛ طلاب قبول نمی کردند و برهان آن بزرگوار همین حدیث شریف بود.
 
  
باری در هر صورت حکم تکفیر چنانچه از جانب آخوند ملا محمدعلی آرانی دیدم سبب تضییع علم و علما است؛ اقلا چنین مطلبی را باید یک مجلس با حقیر گفتگو کرده باشد بدون زور چماق. بیش از این جسارت، موجب تصدیع است اگر میل خاطر باشد شرفیاب می شوم نه یک بار و دو بار مثل تلمیذی هر روزه، هر قدر بخواهید و اگر یقین حاصل فرمودید به کفر ما مسلمانان که مختارید ولی شخص مسلمان تا زبان دارد و زنده است در هر جا باشد اسلام خود را ثابت می کند و دیگر این که مردم این افتراها که مقدسین به ما می زنند تحقیق می کنند وقتی فهمیدند دروغ است، دیگر هیچ اعتقادی برای کسی باقی نمی ماند بلکه اسباب دخول مردم در باب ضلالت ضالین واقعی می شود.  
+
*[[نقباء البشر (کتاب)|نقباﺀالبشر]]، ج۴، ص ۱۵۴۰ تاریخچه علم و ادب، ص۳۱.
 +
*نابغه علم و عرفان در قرن چهاردهم، سلطان حسین تابنده گنابادی. تهران: حقیقت، ۱۳۸۴، پاورقی صفحات ۱۳۵-۱۳۷.
  
شان عالم این است که اگر طایفه ای از مسلمین را هم مخطی در طریق دید به ملایمت به ادله و براهین بطلانش را ثابت کند. هر چه مذمت و طعن هم شایسته می داند در مجالس و منابر بکند نه این حرکات شنیعه جاهلانه که در آران و بیدگل و نوش آباد می کنند و اذیت و آزار بزرگ و کوچک.
+
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]
 
+
[[رده:فقیهان]]
عیال مردم را می گویند: « بیا بی طلاق شوهر کن»، اگر این طریقه اسلام و [[ایمان]] است و این نوع مردم را خلفاء الله و نواب ائمه باید دانست و مفتریات آنها را باید قبول نمود که داد از این مسلمانی! کسی که احتمال بی غرضی و دادرسی در او بدهم جز جنابعالی سراغ نداشتم، جسارت کردم آنچه تکلیف می دانید در اطفای فتنه بفرمایید که عندالله تعالی و رسوله ضایع نمی شود.
+
[[رده:اصولیون]]
 
+
[[رده:نحویون]]
اگر جوابی هم مرحمت شود، مختارید. یکی از دروغ ها که در حق حقیر فقیر گفته می شود این است که مردم فوج فوج می روند و مرید او می شوند رجالا و نساء، کی و کجا و به چه خیال؟ نه حقیر اهل این کارم، نه کسی به خیال آخرت. این ملاها از دور یک چیزی شنیده اند. دو روز بازدیدی کردم همه گرفتار ناخوش داری، غیر از طبابت مرضی، خیالی دیگر نبود. اجتماع دو سه نفر آبله دار، دردگلو، نوبه، حمل بر دستگاه ارشاد کردند، حسد داعی بر این فتنه شد. و الی الله المشتکی و به الاستجاره. (انتهی)
 
 
 
'''ملا محمد علی بن مهدی آرانی (والد آیت الله آقامیرزا احمد عاملی)'''
 
 
 
اشاره پس از استقرار حکومت صفویه و مهاجرت محقق کرکی از [[عراق]] به ایران، بسیاری از علمای جبل عامل که از جانب حکّام شامات در تنگنا بودند و ایران را مهد تشیع یافتند، به ایران آمده و به دستور محقق کرکی (شیخ الاسلام) برای تبلیغ آیین تشیع به شهرهای مختلف اعزام شدند.
 
 
 
از جمله تعدادی از آنها به شهر کاشان و اطراف آن وارد شدند که بسیاری از علمای این زمان هم از تبار همان عالمان مهاجر هستند؛ ولی تنها تعدادی از آنها به نام «جبل عامل» منسوبند که از مشهورترین آنها در این منطقه «آیت الله آقا میرزا احمد عاملی» است. پیش از این پستی را به وی اختصاص دادیم. در این نوشتار برآنیم مطالبی را درباره والد معظم او ملا محمدعلی عاملی تقدیم کنیم.
 
 
 
تولد در سال 1250 هـ.ق در محله ملاها (محله قاضی) و در خانه ای سرشار از علم و فضیلت، کودکی پا به عرصه وجود نهاد که به عشق رسالت و ولایت، محمدعلی نام گرفت. شیر عشق و محبت از سینه مادر نوشید و همچون نیای خود شور علم و معرفت از سینه اش جوشید. پدرش که از علمای زمان بود، چون نشانه های نبوغ و استعداد را در او دید او را به زیر بال تعلیم و تربیت گرفت و زمینه های پیشرفت او را فراهم نمود.
 
 
 
اساتید وی مقدمات را نزد پدر خود «ملا مهدی» و عالمی به نام «حاج سید (محمد) حسین کاشانی» (1296 ق) به پایان رساند و پس از مدتی تحصیل در تهران برای ادامه تحصیل و تکمیل معلومات در عتبات عالیات به محضر ملا محمدفاضل ایروانی (1306 ق) و حاج شیخ زین العابدین مازندرانی (1227-1309ق) شرفیاب گردید و پس از کسب علم و دریافت اجازات به ایران مراجعت نمود و در آران اقامت گزید.
 
 
 
از دیگر اساتید او می توان به حاجی ملامحمد نراقی (1215-1297 ق)، حاج آقا محمد اصفهانی و شیخ محمدحسین اردکانی (1235-1302ق) اشاره کرد. شاگردان آیات عظام آقا میرزا احمدعاملی (1284-1369ق)، شیخ محمدتقی محقق بیدگلی، ملا محمود فاضل بیدگلی (1263-1350ق) و... تألیفات ملامحمدعلی ضمن این که در آران به انجام وظایف دینی اشتغال داشته به تألیف و نگارش کتب متعددی پرداخته است.
 
 
 
آثار قلمی وی عبارتند از:
 
 
 
# الف: کتاب ها و رساله های فقهی
 
## کتاب الطهارة
 
## حکم المیاه القلیلة و ما یتبعها من الغسالة
 
## شرح کتاب الاقرار
 
## کشف القناع عن مسائل الرضاع
 
## الطلاق
 
## شرح الدرّة النجفیة سید بحرالعلوم
 
## نفائس الوسائل شرح الفیه شهید اول
 
## جواز بیع الوقف و عدمه
 
## زادالناسکین؛ رساله عملیه به زبان فارسی
 
## حاشیه بر مکاسب
 
## حکم الخمر والعصیر
 
## توریث الزوجه
 
## العدالة
 
# ب: کتاب ها و رساله های فقهی
 
## اصول فقه
 
## الاجتهاد والتقلید
 
## جواز تقلید المفضول
 
## حجیة الظن
 
## فوائد اصولیه
 
## شرح کتاب فی الاصول
 
## حاشیة الاستصحاب و فوائد الاستصحاب
 
## شرح خلاصة الاصول
 
## شرح الزبدة
 
## حاشیه بر قوانین الاصول میرزای قمی (1231 ق)
 
## حاشیه بر الرسائل شیخ انصاری
 
## رساله ای در شبهه محصوره
 
## رساله ای در اصل برائت در گفتار دیگران علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی درباره آیت الله آقا ملا محمدعلی آرانی چنین می نویسد: «...او شیخ محمدعلی فرزند ملامهدی آرانی، عالمی است بزرگ و فقیهی است ژرف اندیش وی عالمی با ورع و باتقوی است و از صالحان و عابدان می باشد. جامع علوم است و اطلاعات وسیع و گسترده دارد. در رفتار و گفتار خود مخلص است». (نقباءالبشر، جزء2، ص1540) همچنین آیت الله ملا حبیب الله شریف کاشانی، ملا محمدعلی آرانی را «اسوه مجتهدین، قدوه فقها، علامه زمان، اعجوبه دوران و عالم عامل» لقب داده است.
 
 
 
مرحوم حجت الاسلام آقای علی تشکری می نویسد: «نامبرده علاوه بر تبحر و مهارت در فقه و اصول دارای بیانی فصیح و تقریری بلیغ بوده و به همین علت در مباحثات بر علمای زمان خود تفوق و برتری داشت. گویند زمانی استاد ارجمندش عازم مشهد حضرت [[امام رضا]] علیه السلام بودند او را به معیت خود انتخاب فرمود معظم له در کلیه مباحثات علمی در مجالس مقام اول را احراز می نمود».
 
 
 
وفات و مدفن سرانجام این عالم والامقام پس از عمری تبلیغ و نشر تعالیم اسلام در سال 1327 هـ.ق به رحمت ایزدی پیوست و در حجره ای از مزار شیخان [[قم]] به خاک سپرده شد. ماده تاریخ وفات شادروان ادیب بیضایی آرانی در وفات ملا محمدعلی سروده است:
 
 
 
{{بیت|فقیه عصر محمدعلی که شرع رسول چنو نداشت به گیتی|مروج الاحکام امید بود که در چشم مردم آران کند}}
 
{{بیت|چو مردمک دیده عن قریب مقـام که ناگهان|پی تاریخ رحلتش گفتند: «دعو الکلام و قد مات حجة الاسلام»}}
 
 
 
(1327هـ.ق) روحش شاد.
 
 
 
==پانویس==
 
{{پانویس}}
 
 
 
==منابع==
 
* نقباﺀالبشر، ج4، ص 1540 تاریخچه علم و ادب، ص31.
 
* نابغه علم و عرفان در قرن چهاردهم/ تالیف: حاج سلطان حسین تابنده گنابادی رضا علیشاه. تهران: حقیقت، ۱۳۸۴/پاورقی صفحات ۱۳۵-۱۳۷.
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۱۵

59 full.jpg

ملا محمدعلی بن محمدحسن مشهور به ملا علی آرانی (۱۱۷۷ـ۱۲۴۴ق)؛ از علمای بزرگ و صاحب تألیفات فراوان در فقه، منطق، نحو و ادب به زبان فارسی و عربی بوده است.

ولادت

ملا محمدعلی آرانی فرزند ملامحمد حسن در سال ۱۱۷۷ ق در آران و بیدگل (شهرستانی در شمال استان اصفهان) دیده به جهان گشود.

تحصیلات

ملا علی آرانی از دانشمندان مبرز و سخت کوش سده سیزدهم است. او تحصیلات خود را نزد استادان عصر خود تکمیل کرد. بخش عمده تحصیلاتش نزد علامه دوران، حکیم و فقیه و عارف مشهور ملا احمد نراقی بوده و از او اجازه اجتهاد دریافت کرده است. نراقی مراجعات فقهی خود را به آرانی ارجاع می داده است.

تألیفات

ملا محمدعلی آرانی نویسنده ای پرتلاش بوده و آثار وی حدود سی رساله در موضوعات صرف و نحو، فقه و اصول، دعا، تاریخ، شعر و... است. از میان تألیفات او می‌توان به کتاب‌های ذیل اشاره نمود:

۱. جواهر السّنیّة فی شرح العوامل المحسنیّة(نحو)

۲. مُعین المبتدی(نحو)

۳. الدّریة البهیة(نحو)

۴. ینابیع الاصول

۵. قالعة الشبهة

۶. الفوائد الصّادقیة(منطق)

۷. «مقاصد المهمّه(اصول)

۸. فصل الخطاب(اصول)

۹. مخزن الاسرار(استفتائات)

۱۰. تبصرة العاقد

۱۱. معادن المسائل الشرعیة(فقه)

۱۲. منبع الاحکام الشرعیة(فقه)

۱۳. خلاصة المحسنیة(نحو)

۱۴. مناهل الشّوارد فی تلخیص المقاصد (اصول)

۱۵. عویصات المهام فی شرح الفقه و الاحکام

۱۶. مجمع الرسائل

۱۷. شرح الاحوال من البدایة الی المآل

و...

اسامی این کتابها در کتاب «شرح الاحوال» ذکر شده است؛ کتابی که در حقیقت، فهرستی ترتیبی بر زمان تألیفات و تصنیفات او می باشد. البتّه این عالم بزرگ در کتاب «شرح الاحوال» علاوه بر این که به طور مفصّل درباره ی انگیزه، نام و موضوع تألیفات خود شرح می دهد از خاطرات زندگی پر فراز و نشیب خود نیز یاد می کند؛ خاطراتی که می تواند برای عموم خوانندگان به خصوص طلاب علوم دینی، جالب باشد. نامبرده در این رساله پس از خطبه، ابتدا اجمالی از تاریخ و جغرافیای زادگاه خویش، آران، بیان نموده است.

منابع

  • نقباﺀالبشر، ج۴، ص ۱۵۴۰ تاریخچه علم و ادب، ص۳۱.
  • نابغه علم و عرفان در قرن چهاردهم، سلطان حسین تابنده گنابادی. تهران: حقیقت، ۱۳۸۴، پاورقی صفحات ۱۳۵-۱۳۷.