تکلف: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{خوب}}
 
{{خوب}}
{{و}}
+
 
 
{{الگو:منبع الکترونیکی پایگاه معتبر}}
 
{{الگو:منبع الکترونیکی پایگاه معتبر}}
  
 +
==معنای تکلف==
  
 +
تکلف این است که شخصى عملى را با سختى و مشقت انجام دهد یا کارى را با تصنع و به خود بستن عهده دار گردد. دو محرک مى تواند آدمى را به تکلف و تحمل مشقت وادار سازد یکى نیل به کمال واقعى و تعالى حقیقى و این تکلفى است پسندیده و ممدوح و دیگر اقناع تمایل خودنمائى و [[ریا|ریا]] و این تکلف ناپسند و مذموم است. در تعالیم [[اسلام]] هر دو قسمت از جهت مثبت و منفى مورد توجه قرار گرفته و درباره هر یک [[آیه|آیات]] و اخبارى رسیده است و چون شناخت تکلف روا و ناروا از شرائط وظیفه شناسى و لازمه حسن [[اخلاق]] است در این فصل پیرامون آن از هر دو نظر بحث مى شود.
  
 +
== تکلف ممدوح ==
 +
قسمتى از رشد و تکامل [[انسان|بشر]] طبق نظام حکیمانه آفرینش ‍ تکوینى است و هر انسانى به جبر طبیعت و بدون تکلف و مشقت از آن برخودار مى گردد. ولى قسمت دیگر تعالى و تکامل انسان تحصیلى و اکتسابى است و تنها افرادى به آن نائل مى شوند که در راه بدست آوردنش تلاش و کوشش نمایند و براى رسیدن به آن با مشکلات و ناراحتی ها بسازند و از تحمل مشقت و تکلف شانه خالى نکنند. در این جا به چند نمونه اشاره مى شود: کسانى که مى خواهند انسان باشند و آزاده و با شرافت زندگى کنند، به مکارم اخلاق و سجایاى انسانى متخلق گردند، از بزهکارى و اعمال غیر انسانى بر کنار بمانند و به کمالى که لایق مقام انسان است دست یابند باید مشقت [[تزکیه نفس|تزکیه نفس]] را تحمل کنند، به سختی هاى مجاهده تن در دهند با تکلف بر هواى نفس (نامشروع) خویش پیروز گردند، غرائز سرکش را مهار نمایند و تمایلات غیر مشروع را در نهاد خود سرکوب سازند.
  
==تكلف==
+
* عَنْ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام قَال أَکرِهْ نَفْسَک عَلَى الْفَضَائِلِ فَإِنَّ الرَّذَائِلَ أَنْتَ مَطْبُوعٌ عَلَیهَا؛ [[امام علی]] علیه السلام: فضائل اخلاقى را به خود تحمیل کن و خویشتن را با تکلف به ملکات حمیده ملزم و متعهد نما، چه آن که نفس سر کش آدمى بطبع غرائز حیوانى و کشش تمایلات طبیعى به رذائل و صفات ناپسند گرایش دارد باید با مجاهده و کوشش به راه فضیلتش سوق داد و با مشقت و زحمت به سجایاى انسانیش متخلق ساخت. ([[مستدرک الوسائل]]، ج ۱۱، ص ۳۲۴)
 
+
{{بیت|زمانه گوهر آزادى آن زمان بنهد|بدامنت که ز دام هوى شوى آزاد}}
تكلف اين است كه شخصى عملى را با سختى و مشقت انجام دهد يا كارى را با تصنع و به خود بستن عهده دار گردد. دو محرك مى تواند آدمى را به تكلف و تحمل مشقت وادار سازد يكى نيل به كمال واقعى و تعالى حقيقى و اين تكلفى است پسنديده و ممدوح و ديگر اقناع تمايل خود نمائى و ريا و اين تكلف ناپسند و مذموم است در تعاليم اسلام هر دو قسمت از جهت مثبت و منفى مورد توجه قرار گرفته و درباره هر يك آيات و اخبارى رسيده است و چون شناخت تكلف روا و ناروا از شرائط  وظيفه شناسى و لازمه حسن اخلاق است در اين فصل پيرامون آن از هر دو نظر بحث مى شود.
+
{{بیت|عنان خنگ شرف کجا بدست آرد|کسی که پا ز رکاب هوس برون ننهاد}}
 
 
تكلف ممدوح: قسمتى از رشد و تكامل بشر طبق نظام حكيمانه آفرينش ‍ تكوينى است و هر انسانى به جبر طبيعت و بدون تكلف و مشقت از آن بر خودار مى گردد. ولى قسمت ديگر تعالى و تكامل انسان تحصيلى و اكتسابى است و تنها افرادى به آن نائل مى شوند كه در راه بدست آوردنش تلاش و كوشش نمايند براى رسيدن به آن با مشكلات و ناراحتي ها بسازند و از تحمل مشقت و تكلف شانه خالى نكنند در اين جا به چند نمونه اشاره مى شود: كسانى كه مى خواهند انسان باشند و آزاده و با شرافت زندگى كنند، به مكارم اخلاق و سجاياى انسانى متخلق گردند، از بزهكارى و اعمال غير انسانى بر كنار بمانند و به كمالى كه لايق مقام انسان است دست يابند بايد مشقت تزكيه نفس را تحمل كنند، به سختي هاى مجاهده تن در دهند با تكلف بر هواى نفس (نامشروع) خويش پيروز گردند غرائز سركش را مهار نمايند و تمايلات غير مشروع را در نهاد خود سركوب سازند.
 
 
 
'''<I> روايات</I>'''
 
 
 
* قَالَ الصَّادِقُ عليه السلام الْمُتَكَلِّفُ لَا يَسْتَجْلِبُ فِي عَاقِبَةِ أَمْرِهِ إِلَّا الْهَوَانَ و َفِي الْوَقْتِ إِلَّا التَّعَبَ وَ الْعَنَاءَ و َالشَّقَاء؛ امام صادق علیه السلام: شخص متكلف در پايان عمل خود غير از حقارت و ذلت بهره اى نمى برد و در هنگام كار مشقت بار خويش جز خستگى و رنج و بدبختى نصيبى نخواهد داشت. ([[بحارالانوار]]، ج 70، ص 394)
 
 
 
* عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام قَال أَكْرِهْ نَفْسَكَ عَلَى الْفَضَائِلِ فَإِنَّ الرَّذَائِلَ أَنْتَ مَطْبُوعٌ عَلَيْهَا؛ [[امام علی]] علیه السلام: فضائل اخلاقى را به خود تحميل كن و خويشتن را با تكلف به ملكات حميده ملزم و متعهد نما، چه آن كه نفس سر كش آدمى بطبع غرائز حيوانى و كشش تمايلات طبيعى به رذائل و صفات ناپسند گرايش دارد بايد با مجاهده و كوشش به راه فضيلتش سوق داد و با مشقت و زحمت به سجاياى انسانيش متخلق ساخت. ([[مستدرك الوسائل]]، ج 11، ص 324)
 
 
 
* و َقَالَ الصَّادِقُ عليه السلام لَوْ عَلِمَ النَّاسُ مَا فِي الْعِلْمِ لَطَلَبُوهُ و َلَوْ بِسَفْكِ الْمُهَجِ و َخَوْضِ اللُّجَجِ؛ [[امام صادق]] علیه السلام اگر مردم به فضيلت و كمالى كه در علم نهفته آگاهى داشتند در پى آن مى رفتند و در طلبش هر زحمت و مشقتى را تحمل مى نمودند هر چند بريختن خون هاى دل و فرو رفتن در آب هاى متراكم باشد. (بحارالانوار، ج 1، ص 177)
 
 
 
* قَالَ الصَّادِقُ عليه السلام يَا رِفَاعَةُ مَا آمَنَ بِاللَّهِ وَ لَابِمُحَمَّدٍ و َلَابِعَلِيٍّ مَنْ إِذَا أَتَاهُ أَخُوهُ الْمُؤْمِنُ فِي حَاجَةٍ لَمْ يَضْحَكْ فِي وَجْهِهِ فَإِنْ كَانَتْ حَاجَتُهُ عِنْدَهُ سَارَعَ إِلَى قَضَائِهَا وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ تَكَلَّفَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِهِ حَتَّى يَقْضِيَهَا لَهُ فَإِذَا كَانَ بِخِلَافِ مَا وَصَفْتُهُ فَلَا وَلَايَةَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ؛ امام صادق عليه السلام به [[رفاعه بن موسى]] فرمود: اى رفاعه! كسى كه برادر مؤمنش براى حاجتى به وى مراجعه مى كند موظف است او را با گشاده رويى بپذيرد، اگر قادر است خود در قضاء حاجتش تسريع كند و اگر قادر نيست به تكلف تن بدهد و از كسى كه قادر است استمداد نمايد و حاجت او را روا سازد. كسى كه اين برنامه را رعايت نمى كند و بر خلاف آن قدم بر مى دارد به [[توحيد]] و [[نبوت]] و [[امامت]] آن طور كه بايد و شايد ايمان نياورده و بين ما و او پيوند [[ولايت]] وجود ندارد. (بحارالانوار،  ج 72، ص 176)
 
 
 
* مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ قَالَ قَالَ لِي أَبُو الْحَسَنِ عليه السلام مَنْ طَلَبَ هَذَا الرِّزْقَ مِنْ حِلِّهِ لِيَعُودَ بِهِ عَلَى نَفْسِهِ و َعِيَالِهِ كَانَ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عَزَّوَجَل؛ حضرت موسى بن جعفر عليه السلام فرموده است: كسى كه براى اداره زندگى خويش و عائله خود از پى كسب مشروع مى رود مانند سربازى است كه در ميدان جنگ براى خدا جهاد مى كند. (الكافي، ج 5، ص 93)
 
 
 
* عَنْ عَلِىٍّ عليه السلام قَالَ: مَنْ جَعَلَ الْحَقَّ مَطْلَبَهُ لانَ لَهُ الشَّدِيدُ و َقَرُبَ عَلَيْهِ الْبَعِيدُ؛ على عليه السلام فرموده است: آن كس كه مطلوب و مقصودش حق باشد سختى بر وى آسان مى گردد و دور براى او نزديك مى شود. (غررالحكم، ص:68)
 
 
 
* وَ لَانَتَكَلَّفَ إِلَّا مَا يُدْنِي مِنْ ثَوَابِكَ؛ بارالها ما را يارى فرما كه از تكلف بر كنار باشيم مگر در مواردى كه كه عمل آميخته با تكلف ما را به تو نزديك مى كند و از ثواب و عطاى تو برخوردارمان مى سازد. ([[الصحيفه السجاديه]]، ص 186)
 
 
 
* عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ و َمُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عليه السلام قَالَ لَا تُكَرِّهُوا إِلَى أَنْفُسِكُمُ الْعِبَادَةَ؛ امام صادق علیه السلام: عبادت را با فشار و بي ميلى بر خود تحميل ننمائيد. (الكافي، ج 2، ص 86)
 
 
 
* مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله إِنَّ هَذَا الدِّينَ مَتِينٌ فَأَوْغِلُوا فِيهِ بِرِفْقٍ وَ لَا تُكَرِّهُوا عِبَادَةَ اللَّهِ إِلَى عِبَادِ اللَّهِ فَتَكُونُوا كَالرَّاكِبِ الْمُنْبَتِّ الَّذِي لَا سَفَراً قَطَعَ و َلَاظَهْراً أَبْقَى؛ رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود: همانا اين دين محكم و متين است؛ پس با ملايمت در آن در آئيد و عبادت خدا را به بندگان خدا با كراهت تحميل نكنيد. تا مانند سوار در مانده‌ئى باشيد كه نه مسافت را پيموده ونه مركبى بجا گذاشته (يعنى بواسطه زيادى سرعت؛ مركبش ‍در بين راه از رفتار باز مانده). (الكافي، ج 2، ص 86)
 
 
 
* الْآمِدِيُّ فِي الْغُرَرِ، عَنْ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ عليه السلام أَنَّهُ قَالَ الْحِرْصُ مَطِيَّةُ التَّعَب؛ امام على علیه السلام: حرص مركب راهوار خستگى و فرسودگى است. (مستدرك الوسائل، ج 12، ص 61)
 
 
 
* شَرٌُّ الاَصْدِقَاءِ مَنْ تَكَلَّفَ لَكَ شَرُّ إِخْوَانِكَ مَنْ أَحْوَجَكَ إِلَى مُدَارَاةٍ وَأَلْجَأَكَ إِلَى اِعْتِذَارٍ التَّعَب؛ امام على علیه السلام: رفيق خوبى نيست آن كه خويشتن را براى تو به تكلف و مشقت مى اندازد و آن كه تو را به مدارا نيازمند و به عذرخواهى ناگزير مى سازد. (غررالحكم، ص:418)
 
 
 
* وَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام أَثْقَلُ إِخْوَانِي عَلَيَّ مَنْ يَتَكَلَّفُ لِي وَ أَتَحَفَّظُ مِنْهُ و َأَخَفُّهُمْ عَلَى قَلْبِي مَنْ أَكُونُ مَعَهُمْ كَمَا أَكُونُ وَحْدِي؛ امام صادق علیه السلام: چه بار گرانى است آن رفيقى كه براى من به تكلف و زحمت تن مى دهد و ناچار مى شوم كه خود را از او تحفظ نمايم و چه بار خفيفى است بر من آن رفيق بى آلايشى كه وقتى با او نشسته ام مانند اين است كه تنها هستم. (مستدرك الوسائل، ج 9  ، ص 155)
 
 
 
* قَالَ الصَّادِقُ عليه السلام الْمُتَكَلِّفُ لَا يَسْتَجْلِبُ فِي عَاقِبَةِ أَمْرِهِ إِلَّا الْهَوَانَ وَ فِي الْوَقْتِ إِلَّا التَّعَبَ وَ الْعَنَاءَ و َالشَّقَاء؛ امام صادق علیه السلام: شخص متكلف (تكلف مذموم) در پايان عمل خود غير از حقارت و ذلت بهره اى نمى برد و در هنگام كار مشقت بار خويش جز خستگى و رنج و بدبختى نصيبى نخواهد داشت. (بحارالانوار، ج 70، ص 394)
 
 
 
* عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام قَال أَكْرِهْ نَفْسَكَ عَلَى الْفَضَائِلِ فَإِنَّ الرَّذَائِلَ أَنْتَ مَطْبُوعٌ عَلَيْهَا؛ امام على علیه السلام: فضائل اخلاقى را به خود تحميل كن و خويشتن را با تكلف به ملكات حميده ملزم و متعهد نما، چه آن كه نفس سر كش آدمى بطبع غرائز حيوانى و كشش تمايلات طبيعى به رذائل و صفات ناپسند گرايش دارد بايد با مجاهده و كوشش به راه فضيلتش سوق داد و با مشقت و زحمت به سجاياى انسانيش متخلق ساخت. (مستدرك الوسائل، ج 11، ص 324)
 
 
 
* قَالَ الصَّادِقُ عليه السلام الْمُتَكَلِّفُ لَا يَسْتَجْلِبُ فِي عَاقِبَةِ أَمْرِهِ إِلَّا الْهَوَانَ و َفِي الْوَقْتِ إِلَّا التَّعَبَ وَ الْعَنَاءَ و َالشَّقَاء؛ امام صادق علیه السلام: شخص متكلف (تكلف مذموم) در پايان عمل خود غير از حقارت و ذلت بهره اى نمى برد و در هنگام كار مشقت بار خويش جز خستگى و رنج و بدبختى نصيبى نخواهد داشت. ([[بحارالانوار]]، ج 70، ص 394)
 
 
 
{{بیت|زمانه گوهر آزادى آن زمان بنهد|بدامنت كه ز دام هوى شوى آزاد}}
 
{{بیت|عنان خنگ شرف كجا بدست آرد|كسي كه پا ز ركاب هوس برون ننهاد}}
 
 
 
زير بناى ترقى و ركن اساسى تكامل انسان جهاد با نفس و مسخر ساختن هوى و تمنيات حيوانى است. مصلحت زندگى و تامين سعادت مادى و معنوى ايجاب مى كند كه آدمى غرائز كور و بي شعور را تعديل كند، تمايلات بى قيد و بند خود را محدود كند، عنان اختيار هوى و شهوات را به دست عقل و شرع سپارد و از سركشى و طغيانشان باز دارد.
 
 
 
{{بیت|چون خرد سالار و مخدوم تو شد|پس هواى نفس محكوم تو شد}}
 
{{بیت|صيقل عقلت بدان دادست حق|كه بدو روشن شود دل را ورق}}
 
 
 
در روايات اسلامى جهاد با نفس به جهاد اكبر تعبير شده زيرا از يك طرف اين مجاهده دشوار و پر تكلف از تمام پيكار هاى خونين در ميدان جنگ سخت تر و مشقت بارتر است از طرف ديگر پيروزى بر دشمن درونى و غلبه بر نفس ‍خود كامه بمراتب ارزنده تر و ثمر بخش تر از غلبه بر خصم برونى و پيروزى بر دشمن در صحنه هاى نبرد است از اين رو اولياى گرامى اسلام جهاد با نفس را از ساير جهاد ها برتر شناختند و اهميت وى را به پيروان خود خاطر نشان نمودند.
 
 
 
كسانى كه مى خواهند عالم شوند و مدارج رفيع ترقى و كمال بپيمايند بايد مشقت درس خواندن را تحمل كنند با زحمت مطالعه و مباحثه نمايند، خويشتن را با سختي ها و مشكلات برنامه هاى درسى تطبيق دهند، از اتلاف وقت بپرهيزند، از تن آسائى و استراحت چشم پوشى نمايند.
 
 
 
{{بیت|بگيتى بهتر از دانشورى نيست|بجز دانش به گيتى مهترى نيست}}
 
{{بیت|به راه دانش اى مرد خردمند|زيانى برتر از تن پرورى نيست}}
 
 
 
اولياى گرامى اسلام براى آن كه ارزش علم را به مردم بفهمانند و آنان را به فرا گرفتن دانش ترغيب و تشويق نمايند با تعبير هاى گوناگون سخن گفته و به پيروان خود جاطر نشان ساخته اند كه در راه تحصيل علم بكوشند و از مشكلات نهراسند و براى دست يافتن به اين گوهر پر ارج و گران قدر به مشقت ها تن در دهند.
 
 
 
و َقَالَ الصَّادِقُ عليه السلام لَوْ عَلِمَ النَّاسُ مَا فِي الْعِلْمِ لَطَلَبُوهُ وَ لَوْ بِسَفْكِ الْمُهَجِ وَ خَوْضِ اللُّجَجِ؛ امام صادق علیه السلام اگر مردم به فضيلت و كمالى كه در علم نهفته آگاهى داشتند در پى آن مى رفتند و در طلبش هر زحمت و مشقتى را تحمل مى نمودند هر چند بريختن خون هاى دل و فرو رفتن در آب هاى متراكم باشد. ([[بحارالانوار]]، ج 1، ص 177)
 
  
تكلفى كه آدمى براى فرا گرفتن علم تحمل مى كند از نظر عقلى و دينى بسيار پسنديده و ممدوح است چه با كسب دانش استعدادهاى درونى انسان به فعليت مى رسد، لياقت هاى نهفته اش آشكار مى گردد و در پرتو آن بشر به كمال نهائى خويش دست مى يابد.
+
زیر بناى ترقى و رکن اساسى تکامل انسان جهاد با نفس و مسخر ساختن هوى و تمنیات حیوانى است. مصلحت زندگى و تامین سعادت مادى و معنوى ایجاب مى کند که آدمى غرائز کور و بی شعور را تعدیل کند، تمایلات بى قید و بند خود را محدود کند، عنان اختیار هوى و شهوات را به دست عقل و شرع سپارد و از سرکشى و طغیانشان باز دارد.
  
{{بیت|درخت تو گر بار دانش بگيرد|بزير آورى چرخ نيلو فرى را}}
+
{{بیت|چون خرد سالار و مخدوم تو شد|پس هواى نفس محکوم تو شد}}
 +
{{بیت|صیقل عقلت بدان دادست حق|که بدو روشن شود دل را ورق}}
  
كسانى كه مى خواهند دگر دوست باشند و حس تعاون را كه از مكارم اخلاق و سجاياى اخلاقى است در نهاد خود زنده و بيدار نگه دارند بايد در قضاء حوائج برادران و خواهران خويش بكوشند و تا آن جا كه قادرند در حل مشكلات آنان مجاهده نمايند و در مواقعى كه لازم باشد به قيمت آبروى خود از ديگران نيز استمداد كنند و زحمت تكلف را در اين راه بپذيرند. اگر كسى براى حل مشكلات افراد از اين و آن استمداد نمايد و به مشقت تقاضا تن ندهد با اين عمل مسير دگر دوستى و مواسات را ترك گفته از انجام وظيفه سر باز زده و حدود كرامت نفس و شرافت انسانى را رعايت نكرده است.
+
در روایات اسلامى جهاد با نفس به [[جهاد اکبر‌‌‌‌‌‌‌|جهاد اکبر]] تعبیر شده زیرا از یک طرف این مجاهده دشوار و پر تکلف از تمام پیکار هاى خونین در میدان جنگ سخت تر و مشقت بارتر است، از طرف دیگر پیروزى بر دشمن درونى و غلبه بر نفس ‍خودکامه بمراتب ارزنده تر و ثمر بخش تر از غلبه بر خصم برونى و پیروزى بر دشمن در صحنه هاى نبرد است از این رو اولیاى گرامى [[اسلام]] جهاد با نفس را از سایر جهاد ها برتر شناختند و اهمیت وى را به پیروان خود خاطر نشان نمودند.
  
{{بیت|تو كز محنت ديگران بى غمى|نشايد كه نامت نهند آدمى}}
+
کسانى که مى خواهند عالم شوند و مدارج رفیع ترقى و کمال بپیمایند باید مشقت درس خواندن را تحمل کنند با زحمت مطالعه و مباحثه نمایند، خویشتن را با سختی ها و مشکلات برنامه هاى درسى تطبیق دهند، از اتلاف وقت بپرهیزند، از تن آسائى و استراحت چشم پوشى نمایند.
  
قَالَ الصَّادِقُ عليه السلام يَا رِفَاعَةُ مَا آمَنَ بِاللَّهِ وَلَا بِمُحَمَّدٍ وَ لَابِعَلِيٍّ مَنْ إِذَا أَتَاهُ أَخُوهُ الْمُؤْمِنُ فِي حَاجَةٍ لَمْ يَضْحَكْ فِي وَجْهِهِ فَإِنْ كَانَتْ حَاجَتُهُ عِنْدَهُ سَارَعَ إِلَى قَضَائِهَا و َإِنْ لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ تَكَلَّفَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِهِ حَتَّى يَقْضِيَهَا لَهُ فَإِذَا كَانَ بِخِلَافِ مَا وَصَفْتُهُ فَلَا وَلَايَةَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ؛ امام صادق عليه السلام به رفاعه بن موسى فرمود: اى رفاعه! كسى كه برادر مؤمنش براى حاجتى به وى مراجعه مى كند موظف است او را با گشاده رويى بپذيرد، اگر قادر است خود در قضاء حاجتش تسريع كند و اگر قادر نيست به تكلف تن بدهد و از كسى كه قادر است استمداد نمايد و حاجت او را روا سازد. كسى كه اين برنامه را رعايت نمى كند و بر خلاف آن قدم برمى دارد به توحيد و نبوت و امامت آن طور كه بايد و شايد ايمان نياورده و بين ما و او پيوند ولايت وجود ندارد. (بحارالانوار، ج 72، ص 176)
+
{{بیت|بگیتى بهتر از دانشورى نیست|بجز دانش به گیتى مهترى نیست}}
 +
{{بیت|به راه دانش اى مرد خردمند|زیانى برتر از تن پرورى نیست}}
  
كسانى كه مى خواهند زندگى را شرافتمندانه بگذرانند، از خوارى و ذلت نيازمندى مصون بمانند، و براى تأمين معاش خود و خانواده خود بار دوش دگران نباشند بايد سختى و مشقت كار را تحمل كنند، رزق خويش را با تلاش و كوشش به دست آورند، و با استغناء از مردم، سرمايه پرارج دين و شرف انسانى خود را محافظت نمايند.
+
اولیاى گرامى اسلام براى آن که ارزش علم را به مردم بفهمانند و آنان را به فرا گرفتن دانش ترغیب و تشویق نمایند با تعبیر هاى گوناگون سخن گفته و به پیروان خود جاطر نشان ساخته اند که در راه تحصیل علم بکوشند و از مشکلات نهراسند و براى دست یافتن به این گوهر پر ارج و گران قدر به مشقت ها تن در دهند.
  
{{بیت|لغزش ايمان بود زائيده فقر و نياز|ورنه هيچ آلوده دامن دزد مادرزاد نيست}}
+
* و قالَ الصَّادِقُ علیه السلام لَوْ عَلِمَ النَّاسُ مَا فِی الْعِلْمِ لَطَلَبُوهُ وَ لَوْ بِسَفْک الْمُهَجِ وَ خَوْضِ اللُّجَجِ؛ امام صادق علیه السلام اگر مردم به فضیلت و کمالى که در علم نهفته آگاهى داشتند در پى آن مى رفتند و در طلبش هر زحمت و مشقتى را تحمل مى نمودند هر چند بریختن خون هاى دل و فرو رفتن در آب هاى متراکم باشد. ([[بحارالأنوار|بحارالانوار]]، ج ۱، ص ۱۷۷)
  
اولياء گرامى اسلام تلاش معاش را از جمله تكلف هاى پسنديده و ممدوح شناخته، آن را در رديف عبادات به حساب آورده، و پيروان خود را به اين عمل مقدس تشويق نموده اند، و ضمناً خاطر نشان ساخته اند كه ارج و ارزش معنوى كار و فعاليت براى تأ مين زندگى و امرار معاش همانند جهاد در راه خداوند است.
+
تکلفى که آدمى براى فرا گرفتن علم تحمل مى کند از نظر عقلى و دینى بسیار پسندیده و ممدوح است چه با کسب دانش استعدادهاى درونى انسان به فعلیت مى رسد، لیاقت هاى نهفته اش آشکار مى گردد و در پرتو آن بشر به کمال نهائى خویش دست مى یابد.
  
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ قَالَ قَالَ لِي أَبُو الْحَسَنِ عليه السلام مَنْ طَلَبَ هَذَا الرِّزْقَ مِنْ حِلِّهِ لِيَعُودَ بِهِ عَلَى نَفْسِهِ وَ عِيَالِهِ كَانَ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عَزَّوَجَل؛ حضرت موسى بن جعفر عليه السلام فرموده است: كسى كه براى اداره زندگى خويش و عائله خود از پى كسب مشروع مى رود مانند سربازى است كه در ميدان جنگ براى خدا جهاد مى كند. (الكافي، ج 5، ص 93)
+
{{بیت|درخت تو گر بار دانش بگیرد|بزیر آورى چرخ نیلو فرى را}}
  
ملل و اقوامى كه به حقيقت، طالب استقلال و آزادى هستند و مى خواهند از مزاياى زندگى انسانى برخوردار باشند نمى توانند در مقابل حكومت هاى مستبد و خودكامه بى تفاوت بمانند. بايد مبارزه كنند و براى رهائى از بردگى و اسارت، تلاش نمايند چه آزادى و زندگى شرافتمندانه بى سعى و كوشش و بدون تحمل ناگواري ها و مصائب به دست نمى آيد.
+
کسانى که مى خواهند دگر دوست باشند و حس تعاون را که از مکارم [[اخلاق]] و سجایاى اخلاقى است در نهاد خود زنده و بیدار نگه دارند باید در قضاء حوائج برادران و خواهران خویش بکوشند و تا آن جا که قادرند در حل مشکلات آنان مجاهده نمایند و در مواقعى که لازم باشد به قیمت آبروى خود از دیگران نیز استمداد کنند و زحمت تکلف را در این راه بپذیرند. اگر کسى براى حل مشکلات افراد از این و آن استمداد نماید و به مشقت تقاضا تن ندهد با این عمل مسیر دگر دوستى و مواسات را ترک گفته از انجام وظیفه سر باز زده و حدود کرامت نفس و شرافت انسانى را رعایت نکرده است.
  
{{بیت|پيدايش ملل نه ببخت است و اتفاق|كس ملك بى وسيله فراهم نديده است}}
+
{{بیت|تو کز محنت دیگران بى غمى|نشاید که نامت نهند آدمى}}
{{بیت|حاشا كه سر به عزت و شادى برآورد|قومى كه روز ذلت و ماتم نديده است}}
 
{{بیت|حاشا كه جان برد بسوى ساحل نجات|قومى كه موج حادثه چون يم نديده است}}
 
{{بیت|طوفان روزگار چو خارش دهد ببار|برگ گلى كه جز نم شبنم نديده است}}
 
  
آزادگانى كه هدفشان اعلاء حق و اقامه عدل است در راه برانداختن ظلم و بيدادگرى، از سختى ها و مشكلات نمى هراسند، شدائد و آلام را تحمل مى كنند، به تكلف و مشقت تن مى دهند، و با عزمى راسخ و قدمى استوار به سوى مقصد نهائى خود پيش مى روند.
+
* قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام یا رِفَاعَةُ مَا آمَنَ بِاللَّهِ وَلَا بِمُحَمَّدٍ وَ لَابِعَلِی مَنْ إِذَا أَتَاهُ أَخُوهُ الْمُؤْمِنُ فِی حَاجَةٍ لَمْ یضْحَک فِی وَجْهِهِ فَإِنْ کانَتْ حَاجَتُهُ عِنْدَهُ سَارَعَ إِلَى قَضَائِهَا و َإِنْ لَمْ یکنْ عِنْدَهُ تَکلَّفَ مِنْ عِنْدِ غَیرِهِ حَتَّى یقْضِیهَا لَهُ فَإِذَا کانَ بِخِلَافِ مَا وَصَفْتُهُ فَلَا وَلَایةَ بَینَنَا وَ بَینَهُ؛ امام صادق علیه السلام به رفاعه بن موسى فرمود: اى رفاعه! کسى که برادر مؤمنش براى حاجتى به وى مراجعه مى کند موظف است او را با گشاده رویى بپذیرد، اگر قادر است خود در قضاء حاجتش تسریع کند و اگر قادر نیست به تکلف تن بدهد و از کسى که قادر است استمداد نماید و حاجت او را روا سازد. کسى که این برنامه را رعایت نمى کند و بر خلاف آن قدم بر مى دارد به [[توحید]] و [[نبوت]] و [[امامت]] آن طور که باید و شاید ایمان نیاورده و بین ما و او پیوند [[ولایت]] وجود ندارد. (بحارالانوار،  ج ۷۲، ص ۱۷۶)
  
عَنْ عَلِىٍّ عليه السلام قَالَ: مَنْ جَعَلَ الْحَقَّ مَطْلَبَهُ لأنَ لَهُ الشَّدِيدُ و َقَرُبَ عَلَيْهِ الْبَعِيدُ؛ على عليه السلام فرموده است: آن كس كه مطلوب و مقصودش حق باشد سختى بر وى آسان مى گردد و دور براى او نزديك مى شود. (غررالحكم، ص:68)
+
کسانى که مى خواهند زندگى را شرافتمندانه بگذرانند، از خوارى و ذلت نیازمندى مصون بمانند، و براى تأمین معاش خود و خانواده خود بار دوش دگران نباشند باید سختى و مشقت کار را تحمل کنند، رزق خویش را با تلاش و کوشش به دست آورند، و با استغناء از مردم، سرمایه پر ارج دین و شرف انسانى خود را محافظت نمایند.
  
اين چند مورد كه مذكور افتاد نمونه هائى بود از تكلف پسنديده و ممدوح و آدمى با تحمل مشقت و زحمت در هر يك از اين موارد، مرحله اى از كمال را مى پيمايد و به رشدى كه از آن جهت شايسته مقام انسان است نائل مى گردد. تكلف ممدوح، مرضى عقل و شرع است و در صورتى كه متكلف، عمل خود را با خلوص نيت و پاكى ضمير انجام دهد مشمول عنايت بارى تعالى مى شود و در روز جزا از پاداش كريمانه اش بهره مند خواهد بود.
+
{{بیت|لغزش ایمان بود زائیده فقر و نیاز|ورنه هیچ آلوده دامن دزد مادرزاد نیست}}
  
[[امام سجاد]] عليه السلام اين مطلب را ضمن [[دعا]] به زبان آورده و در اين باره از پيشگاه پروردگار استعانت نموده است.
+
اولیاء گرامى اسلام تلاش معاش را از جمله تکلف هاى پسندیده و ممدوح شناخته، آن را در ردیف عبادات به حساب آورده، و پیروان خود را به این عمل مقدس تشویق نموده اند، و ضمناً خاطر نشان ساخته اند که ارج و ارزش معنوى کار و فعالیت براى تأمین زندگى و امرار معاش همانند جهاد در راه خداوند است.
  
و َلَا نَتَكَلَّفَ إِلَّا مَا يُدْنِي مِنْ ثَوَابِكَ؛ بارالها ما را يارى فرما كه از تكلف بر كنار باشيم مگر در مواردى كه كه عمل آميخته با تكلف ما را به تو نزديك مى كند و از ثواب و عطاى تو بر خوردارمان مى سازد. (الصحيفة السجادية، ص 186)
+
* مُحَمَّدُ بْنُ یحْیى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِی بْنِ الْحَکمِ عَنْ مُوسَى بْنِ بَکرٍ قَالَ قَالَ لِی أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام مَنْ طَلَبَ هَذَا الرِّزْقَ مِنْ حِلِّهِ لِیعُودَ بِهِ عَلَى نَفْسِهِ وَ عِیالِهِ کانَ کالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عَزَّوَجَل؛ حضرت موسى بن جعفر علیه السلام فرموده است: کسى که براى اداره زندگى خویش و عائله خود از پى کسب مشروع مى رود مانند سربازى است که در میدان جنگ براى خدا جهاد مى کند. ([[الکافی|الکافی]]، ج ۵، ص ۹۳)
  
تكلف در زندگى بشر يك امر قطعى و اجتناب ناپذير است چه آن كه آفريدگار جهان به قضاء حكيمانه خود نظام آفرينش را بر اساس تخالف و تضاد، پايه گذارى كرده است و تمام انسان هاى روى زمين از هر نژاد و آئين همواره با موانع طبيبعى، مشكلات اجتماعى و كشمكش هاى درونى خود در مبارزه و نبرد ند و سراسر عمرشان با انواع رنج و زحمت مى گذرد و در [[قرآن]] شريف اين مطلب ضمن يك جمله كوتاه خاطر نشان گرديده است.
+
ملل و اقوامى که به حقیقت، طالب استقلال و آزادى هستند و مى خواهند از مزایاى زندگى انسانى برخوردار باشند نمى توانند در مقابل حکومت هاى مستبد و خودکامه بى تفاوت بمانند. باید مبارزه کنند و براى رهائى از بردگى و اسارت، تلاش نمایند چه آزادى و زندگى شرافتمندانه بى سعى و کوشش و بدون تحمل ناگواری ها و مصائب به دست نمى آید.
  
{{متن قرآن|«لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَدٍ»}}؛ بى گمان ما انسان را طورى آفريده ايم كه زندگيش از مشقت و شختى منفك نمى شود. ([[سوره بلد]]، آيه 4)
+
{{بیت|پیدایش ملل نه ببخت است و اتفاق|کس ملک بى وسیله فراهم ندیده است}}
 +
{{بیت|حاشا که سر به عزت و شادى برآورد|قومى که روز ذلت و ماتم ندیده است}}
 +
{{بیت|حاشا که جان برد بسوى ساحل نجات|قومى که موج حادثه چون یم ندیده است}}
 +
{{بیت|طوفان روزگار چو خارش دهد ببار|برگ گلى که جز نم شبنم ندیده است}}
  
تكليف و تكلف از يك ماده اتخاذ شده است و هر دو حاكى از كلفت و مشقتند طبقات مختلف مردم از جهت دينى، علمى، اخلاقى، قانونى، و ديگر شئون طبيعى و اجتماعى به انجام تكاليف گوناگون مكلفند و بايد مشقت آن ها را تحمل نمايند. افراد با ايمانى كه مى خواهند به تعالى معنوى و روحانى دست يابند بايد به تكاليف دينى عمل كنند فرائض الهى را بجا آورند و به سختى آنها تن در دهند. محصلينى كه طالب كمال علمى هستند بايد برنامه هاى درسى را بكار بندند، با تكاليف سنگين علمى و عملى بسازند و از قبول زحمت تمرين و مطالعه شانه خالى نكنند.  
+
آزادگانى که هدفشان اعلاء حق و اقامه عدل است در راه برانداختن ظلم و بیدادگرى، از سختى ها و مشکلات نمى هراسند، شدائد و آلام را تحمل مى کنند، به تکلف و مشقت تن مى دهند، و با عزمى راسخ و قدمى استوار به سوى مقصد نهائى خود پیش مى روند.
  
جامعه اى كه مى خواهد به خوش وقتى و سعادت دست يابد بايد افراد آن وظيفه شناس باشند. تكاليفى را كه اجتماع به عهده آنان گذاشته انجام دهند سختى و فشار محدوديت هاى قانونى و اخلاقى را تحمل كنند و از تمايلات ناروا و ضد اجتماعى خويش چشم پوشى كنند.  
+
* عَنْ عَلِىٍّ علیه السلام قَالَ: مَنْ جَعَلَ الْحَقَّ مَطْلَبَهُ لانَ لَهُ الشَّدِیدُ و َقَرُبَ عَلَیهِ الْبَعِیدُ؛ على علیه السلام فرموده است: آن کس که مطلوب و مقصودش حق باشد سختى بر وى آسان مى گردد و دور براى او نزدیک مى شود. ([[غرر الحکم|غررالحکم]]، ص:۶۸)
  
خلاصه اداء تكليف موجب كلفت و مشقت است و مكلف در انجام هر يك از تكاليف كم و بيش دچار تكلف و زحمت مى شود. نكته اى كه بايد خاطر نشان گردد آن است كه تكلف پسنديده و ممدوح در زمينه عبادات و هم چنين در تكاليف علمى اقتصادى و اجتماعى آن تكلفى است كه ناشى از طبع تكليف باشد و از حد خود تجاوز نكند و به شرحى كه توضيح داده مي شود تكلف هاى افراطى مطلوب اسلام نيست و تحمل آن ها را از مردم نخواسته است.  
+
این چند مورد که مذکور افتاد نمونه هائى بود از تکلف پسندیده و ممدوح و آدمى با تحمل مشقت و زحمت در هر یک از این موارد، مرحله اى از کمال را مى پیماید و به رشدى که از آن جهت شایسته مقام انسان است نائل مى گردد. تکلف ممدوح، مرضى عقل و [[شریعت|شرع]] است و در صورتى که متکلف، عمل خود را با خلوص نیت و پاکى ضمیر انجام دهد مشمول عنایت بارى تعالى مى شود و در روز جزا از پاداش کریمانه اش بهره مند خواهد بود.
  
مى دانيم [[روزه]] از فرائض دينى است و در طبع اين عبادت كلفت و مشقت نهفته است پيروان اسلام موظفند به اين تكلف تن در دهند و امر الهى را اطاعت كنند و چون روزه مسافر و مريض مستلزم مشقتى بيش از طبع تكليف است شارع آنان را از اين فريضه معاف نموده است.
+
[[امام سجاد]] علیه السلام این مطلب را ضمن [[دعا]] به زبان آورده و در این باره از پیشگاه پروردگار استعانت نموده است.
  
{{متن قرآن|«شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ و َمَنْ كانَ مَريضاً أَوْ عَلى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيّامٍ أُخَرَ يُريدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لايُريدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ و َلِتُكَبِّرُوا اللّهَ عَلى ما هَداكُمْ و َلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ»}}؛ عبادات مستحب نيز در دين اسلام تا جائى محبوب و مطلوب شارع است كه با مدارا انجام پذيرد و توام با نشاط باشد و اگر به تحميل و تكلف آميخته گردد و باعث بى رغبتى به دين شود نه تنها از معنوى پسنديده و ممدوح نيست بلكه اولياء گرامى اسلام ضمن روايات متعددى پيروان خود را از عبادات تحميلى و ملالت بار منع نموده است. ([[سوره بقره]]، 185)
+
* و لا نَتَکلَّفَ إِلَّا مَا یدْنِی مِنْ ثَوَابِک؛ بارالها ما را یارى فرما که از تکلف بر کنار باشیم مگر در مواردى که که عمل آمیخته با تکلف ما را به تو نزدیک مى کند و از ثواب و عطاى تو بر خوردارمان مى سازد. ([[صحیفه سجادیه|الصحیفة السجادیة]]، ص ۱۸۶)
  
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ و َمُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عليه السلام قَالَ لَا تُكَرِّهُوا إِلَى أَنْفُسِكُمُ الْعِبَادَةَ؛ امام صادق علیه السلام: عبادت را با فشار و بي ميلى بر خود تحميل ننمائيد. (الكافي، ج 2، ص 86)
+
تکلف در زندگى بشر یک امر قطعى و اجتناب ناپذیر است چه آن که آفریدگار جهان به قضاء حکیمانه خود نظام آفرینش را بر اساس تخالف و تضاد، پایه گذارى کرده است و تمام انسان هاى روى زمین از هر نژاد و آئین همواره با موانع طبیبعى، مشکلات اجتماعى و کشمکش هاى درونى خود در مبارزه و نبرد ند و سراسر عمرشان با انواع رنج و زحمت مى گذرد و در [[قرآن]] شریف این مطلب ضمن یک جمله کوتاه خاطر نشان گردیده است: {{متن قرآن|«لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کبَدٍ»}}؛ بى گمان ما انسان را طورى آفریده ایم که زندگیش از مشقت و شختى منفک نمى شود. ([[سوره بلد]]، آیه ۴)
  
بعضى از مسلمانان كه دين را نشناخته اند و از تعاليم اسلام آگاهى ندارند و در انجام بعضى از مستحبات زياده روى مى كنند خود را به تكلف و مشقت مى اندازند و كيفيت عمل را فداى كميت آن مى كنند اين گروه كه اعمال افراطى خويش را مرضى خداوند و مطلوب شارع مى پندارند در مواقعى مى كوشند تا فرزندان جوان يا دوستان و آشنايان خود را در اين مسير بكشانند و گمان مى كنند اين كار گرايش دينى را تقويت مى كند و افراد را بيش از پيش به اسلام علاقه مند مي نمايد غافل از اين كه اين عمل نتيجه معكوس دار و افراد را از عبادت بيزار مى كند و آنان را به دين بدبين مى سازد.
+
تکلیف و تکلف از یک ماده اتخاذ شده است و هر دو حاکى از کلفت و مشقتند. طبقات مختلف مردم از جهت دینى، علمى، اخلاقى، قانونى، و دیگر شئون طبیعى و اجتماعى به انجام تکالیف گوناگون مکلفند و باید مشقت آن ها را تحمل نمایند. افراد با ایمانى که مى خواهند به تعالى معنوى و روحانى دست یابند باید به تکالیف دینى عمل کنند فرائض الهى را بجا آورند و به سختى آنها تن در دهند. محصلینى که طالب کمال علمى هستند باید برنامه هاى درسى را بکار بندند، با تکالیف سنگین علمى و عملى بسازند و از قبول زحمت تمرین و مطالعه شانه خالى نکنند.  
  
امام صادق علیه السلام ضمن حديثى قضيه اى را به اين شرح نقل فرموده اند: مسلمانى همسايه غير مسلمانى داشت كه با هم رفيق بودند مرد مسلمان پيوسته با همسايه خود از دين الهى سخن مى گفت و او را به اسلام تشويق مى كرد. سر انجام روزى دعوتش را اجابت نمود و [[اسلام]] آورد فرداى آن روز مرد [[مسلمان]] موقع طلوع فجر در خانه تازه مسلمان را كوبيد و او را بيدار كرد و با خود به [[مسجد]] برد تا [[نماز صبح]] را به جماعت بخوانند نماز تمام شد و مردم متفرق شدند ولى مرد مسلمان به تازه مسلمان گفت بهتر است ما تا طلوع آفتاب در مسجد بمانيم و به ذكر خدا مشغول باشيم آفتاب طلوع كرد باز مرد مسلمان به تازه مسلمان گفت بهتر است امروز نيت روزه كنيم و در مسجد بمانيم و به ذكر و دعا مشغول باشيم.  
+
جامعه اى که مى خواهد به خوش وقتى و سعادت دست یابد باید افراد آن وظیفه شناس باشند. تکالیفى را که اجتماع به عهده آنان گذاشته انجام دهند سختى و فشار محدودیت هاى قانونى و اخلاقى را تحمل کنند و از تمایلات ناروا و ضد اجتماعى خویش چشم پوشى کنند.  
  
[[نماز ظهر]] را هم در مسجد به جماعت خواندند تازه مسلمان خواست از مسجد بيرون رود اما همسايه مسلمانش گفت بهتر است در مسجد بمانيم و [[نماز مغرب]] را هم در مسجد بخوانيم و بعد به منزل باز گرديم خلاصه نماز مغرب را هم خواندند و تازه مسلمان كه از اين همه تحميل و تكلف بى تاب و طاقت شده بود خسته و كوفته از جا حركت كرد و همراه رفيق مسلمانش به منزل رفتند فردا صبح كه مسلمان براى تجديد برنامه روز گذشته در خانه همسايه تازه مسلمان را كوبيد به او گفت اين دين بسيار سخت است و من طاقت آن را ندارم.
+
خلاصه اداء تکلیف موجب کلفت و مشقت است و مکلف در انجام هر یک از تکالیف کم و بیش دچار تکلف و زحمت مى شود. نکته اى که باید خاطر نشان گردد آن است که تکلف پسندیده و ممدوح در زمینه عبادات و هم چنین در تکالیف علمى اقتصادى و اجتماعى آن تکلفى است که ناشى از طبع تکلیف باشد و از حد خود تجاوز نکند و به شرحى که توضیح داده می شود تکلف هاى افراطى مطلوب اسلام نیست و تحمل آن ها را از مردم نخواسته است.  
  
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله إِنَّ هَذَا الدِّينَ مَتِينٌ فَأَوْغِلُوا فِيهِ بِرِفْقٍ وَ لَا تُكَرِّهُوا عِبَادَةَ اللَّهِ إِلَى عِبَادِ اللَّهِ فَتَكُونُوا كَالرَّاكِبِ الْمُنْبَتِّ الَّذِي لَا سَفَراً قَطَعَ و َلَاظَهْراً أَبْقَى؛ رسول خدا صلی الله و علیه و آله: دين اسلام منزه از تكلف و مشقت است با مدارا در آن وارد شويد و عبادات خدا را با اكراه و بى رغبتى بر بندگان خدا تحميل ننمائيد. (الكافي، ج 2، ص 86)
+
مى دانیم [[روزه]] از فرائض دینى است و در طبع این عبادت کلفت و مشقت نهفته است. پیروان اسلام موظفند به این تکلف تن در دهند و امر الهى را اطاعت کنند و چون روزه مسافر و مریض مستلزم مشقتى بیش از طبع تکلیف است شارع آنان را از این فریضه معاف نموده است:
  
تكاليف تحصيلى نيز مانند وظائف عبادى حاوى كلفت و مشقت و باعث خستگى و تعب است كساني كه به تحصيل دانش علاقه دارند و مى خواهند مدارج علمى را بپيمايند بايد به تكلفى كه در طبع برنامه هاى درسى هست تن در دهند و سختى آن را تحمل نمايند ولى مراقب باشند در اين را زياده روى نكنند و از مرز تكلف طبيعى فراتر نروند و بيش از حد به مغز خود فشار نياورند چون وقتى زياد به مغز فشار وارد شود خسته شود نه تنها نيروى درك خود را از دست مي دهد و محصل در آن حال از مطالعه خويش بهره علمى نمى برد بلكه در بدن نيز اثر بد مى گذارد و تدريجا باعث فرسودگى و ناتوانى جسم مى گردد.
+
{{متن قرآن|«شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنّاسِ وَ بَیناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکمُ الشَّهْرَ فَلْیصُمْهُ و َمَنْ کانَ مَریضاً أَوْ عَلى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیامٍ أُخَرَ یریدُ اللّهُ بِکمُ الْیسْرَ وَ لایریدُ بِکمُ الْعُسْرَ وَ لِتُکمِلُوا الْعِدَّةَ و َلِتُکبِّرُوا اللّهَ عَلى ما هَداکمْ و َلَعَلَّکمْ تَشْکرُونَ»}}. ([[سوره بقره]]، ۱۸۵)
  
مسافرى كه راه دور و درازى در پيش دارد و مى خواهد آن مسير را با اسب بپيمايد اگر به طور معمول راه را طى كند و روزى يك منزل برود خستگى خودش و مركبش عادى خواهد بود و با استراحت شب خستگى روز برطرف مي شود و فردا دوباره با نشاط به راه خود ادامه مي دهد.
+
عبادات مستحب نیز در دین اسلام تا جائى محبوب و مطلوب شارع است که با مدارا انجام پذیرد و توام با نشاط باشد و اگر به تحمیل و تکلف آمیخته گردد و باعث بى رغبتى به دین شود نه تنها از معنوى پسندیده و ممدوح نیست بلکه اولیاء گرامى اسلام ضمن روایات متعددى پیروان خود را از عبادات تحمیلى و ملالت بار منع نموده است.  
  
اگر به اسب فشار آورد و با تكلف و مشقت حيوان را دو منزل يكى براند طولى نمى كشد كه خودش فرسوده و ناتوان مي گردد و مركبش نيز به سبب خستگى شديد كوفته و درمانده مى شود و در نيمه راه از پا در مى آيد و در نتيجه بر اثر اين زياده روى و افراط نه خود به مقصد رسيده و نه مركبى به جاى گذارده كه او را بمقصد برساند.
+
* عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ و َمُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِی عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ لَا تُکرِّهُوا إِلَى أَنْفُسِکمُ الْعِبَادَةَ؛ امام صادق علیه السلام: عبادت را با فشار و بی میلى بر خود تحمیل ننمائید. (الکافی، ج ۲، ص ۸۶)
  
بشر در دنيا همانند مسافرى است كه بايد راه زندگى را در سنين عمر به وسيله قوا و اعضائى كه آفريدگار به وى اعطا نموده است بپيمايد.
+
بعضى از مسلمانان که [[دین|دین]] را نشناخته اند و از تعالیم اسلام آگاهى ندارند و در انجام بعضى از [[استحباب|مستحبات]] زیاده روى مى کنند خود را به تکلف و مشقت مى اندازند و کیفیت عمل را فداى کمیت آن مى کنند. این گروه که اعمال افراطى خویش را مرضى خداوند و مطلوب شارع مى پندارند در مواقعى مى کوشند تا فرزندان جوان یا دوستان و آشنایان خود را در این مسیر بکشانند و گمان مى کنند این کار گرایش دینى را تقویت مى کند و افراد را بیش از پیش به اسلام علاقه مند می نماید، غافل از این که این عمل نتیجه معکوس دارد و افراد را از عبادت بیزار مى کند و آنان را به دین بدبین مى سازد.
  
اگر آن ها را با محاسبه و اندازه گيرى صحيح اعمال نمايد تا پايان عمر راه زندگى را به سلامت طى مي كند و اگر به زياده روى و افراط گرايش يابد به عمر طبيعى نمي رسد و در نيمه راه حيات بر اثر فرسودگى شديد از فعاليت باز مي ماند واين تشبيه ضمن حديثى از رسول گرامى صلی الله و علیه و آله در باره افراد متكلف و افراطى آمده و چنين فرموده است.
+
امام صادق علیه السلام ضمن حدیثى قضیه اى را به این شرح نقل فرموده اند: مسلمانى همسایه غیر مسلمانى داشت که با هم رفیق بودند مرد مسلمان پیوسته با همسایه خود از دین الهى سخن مى گفت و او را به اسلام تشویق مى کرد. سر انجام روزى دعوتش را اجابت نمود و [[اسلام]] آورد فرداى آن روز مرد مسلمان موقع طلوع فجر در خانه تازه مسلمان را کوبید و او را بیدار کرد و با خود به [[مسجد]] برد تا [[نماز صبح]] را به جماعت بخوانند نماز تمام شد و مردم متفرق شدند ولى مرد مسلمان به تازه مسلمان گفت بهتر است ما تا طلوع آفتاب در مسجد بمانیم و به ذکر خدا مشغول باشیم. آفتاب طلوع کرد باز مرد مسلمان به تازه مسلمان گفت بهتر است امروز نیت روزه کنیم و در مسجد بمانیم و به ذکر و دعا مشغول باشیم. [[نماز ظهر]] را هم در مسجد به جماعت خواندند تازه مسلمان خواست از مسجد بیرون رود اما همسایه مسلمانش گفت بهتر است در مسجد بمانیم و [[نماز مغرب]] را هم در مسجد بخوانیم و بعد به منزل باز گردیم. خلاصه نماز مغرب را هم خواندند و تازه مسلمان که از این همه تحمیل و تکلف بى تاب و طاقت شده بود خسته و کوفته از جا حرکت کرد و همراه رفیق مسلمانش به منزل رفتند. فردا صبح که مسلمان براى تجدید برنامه روز گذشته در خانه همسایه تازه مسلمان را کوبید به او گفت این دین بسیار سخت است و من طاقت آن را ندارم.  
  
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله إِنَّ هَذَا الدِّينَ مَتِينٌ فَأَوْغِلُوا فِيهِ بِرِفْقٍ و َلَا تُكَرِّهُوا عِبَادَةَ اللَّهِ إِلَى عِبَادِ اللَّهِ فَتَكُونُوا كَالرَّاكِبِ الْمُنْبَتِّ الَّذِي لَا سَفَراً قَطَعَ و َلَا ظَهْراً أَبْقَى؛ رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود: همانا اين دين محكم و متين است؛ پس با ملايمت در آن در آئيد و عبادت خدا را به بندگان خدا با كراهت تحميل نكنيد تا مانند سوار در مانده‌ئى باشيد كه نه مسافت را پيموده ونه مركبى بجا گذاشته (يعنى بواسطه زيادى سرعت؛ مركبش ‍ در بين راه از رفتار باز مانده). (الكافي، ج 2، ص 86)
+
تکالیف تحصیلى نیز مانند وظائف عبادى حاوى کلفت و مشقت و باعث خستگى و تعب است. کسانی که به تحصیل دانش علاقه دارند و مى خواهند مدارج علمى را بپیمایند باید به تکلفى که در طبع برنامه هاى درسى هست تن در دهند و سختى آن را تحمل نمایند ولى مراقب باشند در این را زیاده روى نکنند و از مرز تکلف طبیعى فراتر نروند و بیش از حد به مغز خود فشار نیاورند چون وقتى زیاد به مغز فشار وارد شود خسته شود نه تنها نیروى درک خود را از دست می دهد و محصل در آن حال از مطالعه خویش بهره علمى نمى برد بلکه در بدن نیز اثر بد مى گذارد و تدریجا باعث فرسودگى و ناتوانى جسم مى گردد.
  
فعاليت هاى اقتصادى و كوشش و تلاش براى معاش نيز مانند تكاليف عبادى و علمى مستلزم زحمت و مشقت است كسانى كه مى خواهند از در آمد مشروع خود ارتزاق كنند و زندگى را با عزت بگذرانند بايد سختى مجاهده را تحمل نمايند و خويشتن را با تكلف و مشقتى كه لازمه طبع كار و فعاليت است تطبيق دهند ولى مراقب باشند كه در اين راه به زياده روى و افراط نگرايند، برده و بنده مال نشوند و حرص و طمع آنان را به تكلف هاى ناروا و رنج آور وادار نسازد.
+
مسافرى که راه دور و درازى در پیش دارد و مى خواهد آن مسیر را با اسب بپیماید اگر به طور معمول راه را طى کند و روزى یک منزل برود خستگى خودش و مرکبش عادى خواهد بود و با استراحت شب خستگى روز برطرف می شود و فردا دوباره با نشاط به راه خود ادامه می دهد. اگر به اسب فشار آورد و با تکلف و مشقت حیوان را دو منزل یکى براند طولى نمى کشد که خودش فرسوده و ناتوان می گردد و مرکبش نیز به سبب خستگى شدید کوفته و درمانده مى شود و در نیمه راه از پا در مى آید و در نتیجه بر اثر این زیاده روى و افراط نه خود به مقصد رسیده و نه مرکبى به جاى گذارده که او را بمقصد برساند.
  
الْآمِدِيُّ فِي الْغُرَرِ، عَنْ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ عليه السلام أَنَّهُ قَالَ الْحِرْصُ مَطِيَّةُ التَّعَب؛ امام على علیه السلام: حرص مركب راهوار خستگى و فرسودگى است. ([[مستدرك الوسائل]]، ج 12، ص 61)
+
بشر در دنیا همانند مسافرى است که باید راه زندگى را در سنین عمر به وسیله قوا و اعضائى که آفریدگار به وى اعطا نموده است بپیماید. اگر آن ها را با محاسبه و اندازه گیرى صحیح اعمال نماید تا پایان عمر راه زندگى را به سلامت طى می کند و اگر به زیاده روى و افراط گرایش یابد به عمر طبیعى نمی رسد و در نیمه راه حیات بر اثر فرسودگى شدید از فعالیت باز می ماند واین تشبیه ضمن حدیثى از رسول گرامى صلی الله و علیه و آله درباره افراد متکلف و افراطى آمده و چنین فرموده است:
  
خلاصه فعاليت هاى تكلف آميز و مشقت بار كه به منظور تزكيه نفس، تعديل غرائز، اداء تكاليف دينى، تحصيل علم، كسب معاش، و ديگر امور ضرورى زندگى انجام مى شود عقلا و شرعا پسنديده و ممدوحند به شرط آن كه از حد اعتدال خارج نشوند و به تند روى و افراط گرايش نيابند.
+
* مُحَمَّدُ بْنُ یحْیى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی الْجَارُودِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله إِنَّ هَذَا الدِّینَ مَتِینٌ فَأَوْغِلُوا فِیهِ بِرِفْقٍ و َلَا تُکرِّهُوا عِبَادَةَ اللَّهِ إِلَى عِبَادِ اللَّهِ فَتَکونُوا کالرَّاکبِ الْمُنْبَتِّ الَّذِی لَا سَفَراً قَطَعَ و َلَا ظَهْراً أَبْقَى؛ رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود: همانا این دین محکم و متین است؛ پس با ملایمت در آن در آئید و عبادت خدا را به بندگان خدا با کراهت تحمیل نکنید تا مانند سوار در مانده‌ئى باشید که نه مسافت را پیموده ونه مرکبى بجا گذاشته (یعنى بواسطه زیادى سرعت؛ مرکبش ‍ در بین راه از رفتار باز مانده). (الکافی، ج ۲، ص ۸۶)
  
'''<I> تكلف مذموم</I>'''
+
فعالیت هاى اقتصادى و کوشش و تلاش براى معاش نیز مانند تکالیف عبادى و علمى مستلزم زحمت و مشقت است. کسانى که مى خواهند از در آمد مشروع خود ارتزاق کنند و زندگى را با عزت بگذرانند باید سختى مجاهده را تحمل نمایند و خویشتن را با تکلف و مشقتى که لازمه طبع کار و فعالیت است تطبیق دهند ولى مراقب باشند که در این راه به زیاده روى و افراط نگرایند، برده و بنده مال نشوند و حرص و طمع آنان را به تکلف هاى ناروا و رنج آور وادار نسازد.
  
اعمالى كه با تكلف و مشقت انجام مى شود و انگيزه متكلف هواى نفس و و خود پرستى يا تصنع و رياكارى، يا معلول جهل و نادانى باشد در اسلام ناپسند و مذموم شناخته شده است. اين قسم تكلف آدمى را به انحطاط و فرو مايگى سوق مى دهد و موجب سقوط و تباهى مى شود با توجه به قرآن و روايات اسلامى رهبران الهى و مردان پاك و با تقوى از آن مبرى و منزهند.
+
الْآمِدِی فِی الْغُرَرِ، عَنْ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ الْحِرْصُ مَطِیةُ التَّعَب؛ امام على علیه السلام: حرص مرکب راهوار خستگى و فرسودگى است. ([[مستدرک الوسائل]]، ج ۱۲، ص ۶۱)
  
«قال اللّه تعالى لنبيّه: قُلْ ما اسْالُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ اجْرٍ و َما انَا مِنَ الْمُتَكَلِّفينَ؛ خداى تعالى به پيغمبر خود فرموده: بگو اى حبيب من به كفّار [[مكّه]] كه: من سؤال نمى كنم و نمى خواهم از شما از جهت رسالت، اجرى و مزدى و نيستم من از جمله متكلّفين كه حرفى از پيش خود بگويم، كه نه فرموده الهى باشد و به سمت نفاق موسوم باشم». ([[سوره ص]]: آيه 86)
+
خلاصه فعالیت هاى تکلف آمیز و مشقت بار که به منظور تزکیه نفس، تعدیل غرائز، اداء تکالیف دینى، تحصیل علم، کسب معاش، و دیگر امور ضرورى زندگى انجام مى شود عقلا و شرعا پسندیده و ممدوحند به شرط آن که از حد اعتدال خارج نشوند و به تند روى و افراط گرایش نیابند.
  
و قال النّبىّ صلّى اللّه عليه و آله: نحن معاشر الانبياء و الامناء و الاتقياء براء من التّكلّف؛ حضرت رسالت پناهى (عليه صلوة البارى)، فرموده است كه: ماها كه گروه پيمبرانيم و امناى خداونديم، از تكلّف و تصنّع برى هستيم. (بحارالانوار، ج 70، ص ‍394)
+
== تکلف مذموم ==
 +
اعمالى که با تکلف و مشقت انجام مى شود و انگیزه متکلف هواى نفس و خود پرستى یا تصنع و [[ریا|ریاکارى]]، یا معلول جهل و نادانى باشد در [[اسلام]] ناپسند و مذموم شناخته شده است. این قسم تکلف آدمى را به انحطاط و فرومایگى سوق مى دهد و موجب سقوط و تباهى مى شود با توجه به قرآن و روایات اسلامى رهبران الهى و مردان پاک و با [[تقوا|تقوى]] از آن مبرى و منزهند.
  
'''<I> باب سى و پنجم در بيان تكلّف</I>'''
+
* قال اللّه تعالى لنبیه: قُلْ ما اسْالُکمْ عَلَیهِ مِنْ اجْرٍ و َما انَا مِنَ الْمُتَکلِّفینَ؛ خداى تعالى به پیغمبر خود فرموده: بگو اى حبیب من به کفّار [[مکه]] که: من سؤال نمى کنم و نمى خواهم از شما از جهت رسالت اجرى و مزدى و نیستم من از جمله متکلّفین که حرفى از پیش خود بگویم، که نه فرموده الهى باشد و به سمت نفاق موسوم باشم». ([[سوره ص]]: آیه ۸۶)
  
(شرح [[مصباح الشريعه]] ص: 235)
+
* و قال النّبىّ صلّى اللّه علیه و آله: نحن معاشر الانبیاء و الامناء و الاتقیاء براء من التّکلّف؛ حضرت رسالت پناهى (علیه صلوة البارى)، فرموده است که: ماها که گروه پیمبرانیم و امناى خداوندیم، از تکلّف و تصنّع برى هستیم. (بحارالانوار، ج ۷۰، ص ‍۳۹۴)
  
قال الصّادق عليه السّلام: المتكلّف مخطى و ان اصاب، و المتطوّع مصيب و ان اخطا، و المتكلّف لا يستجلب في عاقبة امره الا الهوان، و في الوقت الا التّعب و الغناء و الشّقاء، و المتكلّف ظاهره رياء، و باطنه نفاق، و هما جناحان يطير بهما المتكلّف، و ليس في الجملة من اخلاق الصّالحين، و لا من شعار المتّقين، التّكلّف من اىّ باب كان، قال اللّه تعالى لنبيّه: (قُلْ ما اسْالُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ اجْرٍ و َما انَا مِنَ الْمُتَكَلِّفينَ) سوره 38: آيه 86. و قال النّبىّ صلّى اللّه عليه و آله: نحن معاشر الانبياء و الامناء و الاتقياء براء من التّكلّف، فاتّق اللّه و استقم، يغنك عن التّكلّف و يطبعك بطباع الايمان، و لاتشتغل بطعام اخره الخلاء، و لباس اخره البلاء، و دار اخرها الخراب، و مال اخره الميراث، و اخوان اخرهم الفراق، و عزّ اخره الذّلّ، و وقار اخره الجفاء، و عيش اخره الحسرة؛ حضرت امام صادق عليه السّلام مى فرمايد كه: هر كه خود را به زور به كارى بدارد كه نه از روى رغبت باشد و محض از براى خدا نباشد، هر چند آن عمل صحيح و درست باشد و به يقين از جانب شارع متلقّى باشد، چون نه از روى اخلاص و رغبت است، خطا است و به آن عمل، اجرى و ثوابى نخواهد داشت، بلكه آثم خواهد بود و هر كه به طوع و رغبت عملى كند، هر چند آن عمل در واقع خطا باشد و از جانب شارع متلقّى نباشد كه چون از روى خواهش است و مقارن خلوص است، به ثواب آن مى رسد. مثل [[نماز شب]]، كه اجماع است به صحّت و فضيلت وى، اگر او را كسى نه از براى خدا بجا آرد و به طوع و رغبت و خلوص، اتيان به او نكند، آن عمل باطل و ضايع است و نزد حضرت بارى تعالى، آثم و گناهكار است. و ثانى، مثل آن كه كسى حديثى ديد كه: هر كه فلان عمل كند، فلان ثواب دارد و آن كس آن عمل را از براى محض امتثال شارع بجا آورد، البتّه به ثواب او مى رسد. و خداوند عالم از وفور شفقت و فرط كرم و رحمت، آن ثواب را به او مى دهد، هر چند آن حديث صحيح نباشد. و در اين باب احاديث بسيار است. غرض عمده در [[عبادت]]، خواه واجبى و خواه سنّتى، رغبت و خلوص است.
+
* قال الصّادق علیه السّلام: المتکلّف مخطى و ان اصاب، و المتطوّع مصیب و ان اخطا، و المتکلّف لا یستجلب فی عاقبة امره الا الهوان، و فی الوقت الا التّعب و الغناء و الشّقاء، و المتکلّف ظاهره ریاء، و باطنه نفاق، و هما جناحان یطیر بهما المتکلّف، و لیس فی الجملة من اخلاق الصّالحین، و لا من شعار المتّقین، التّکلّف من اىّ باب کان، قال اللّه تعالى لنبیه: (قُلْ ما اسْالُکمْ عَلَیهِ مِنْ اجْرٍ و َما انَا مِنَ الْمُتَکلِّفینَ) سوره ۳۸: آیه ۸۶. و قال النّبىّ صلّى اللّه علیه و آله: نحن معاشر الانبیاء و الامناء و الاتقیاء براء من التّکلّف، فاتّق اللّه و استقم، یغنک عن التّکلّف و یطبعک بطباع الایمان، و لاتشتغل بطعام اخره الخلاء، و لباس اخره البلاء، و دار اخرها الخراب، و مال اخره المیراث، و اخوان اخرهم الفراق، و عزّ اخره الذّلّ، و وقار اخره الجفاء، و عیش اخره الحسرة؛ (شرح [[مصباح الشریعه]] ص: ۲۳۵، بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۳۹۴)
  
و المتكلّف لا يستجلب في عاقبة امره الا الهوان، و في الوقت الا التّعب و الغناء و الشّقاء؛ مى فرمايد كه: هر كه عملش نه محض از براى خدا باشد و به (اعراض مزيّفه)، مخلوط و ممزوج باشد، حاصل نمى شود در عاقبت از براى او، مگر خوارى و خفّت و در وقت عمل، مگر تعب و زحمت.
+
حضرت امام صادق علیه السّلام مى فرماید که: هر که خود را به زور به کارى بدارد که نه از روى رغبت باشد و محض از براى خدا نباشد، هر چند آن عمل صحیح و درست باشد و به یقین از جانب شارع متلقّى باشد، چون نه از روى اخلاص و رغبت است، خطا است و به آن عمل، اجرى و ثوابى نخواهد داشت، بلکه آثم خواهد بود و هر که به طوع و رغبت عملى کند، هر چند آن عمل در واقع خطا باشد و از جانب شارع متلقّى نباشد که چون از روى خواهش است و مقارن خلوص است، به ثواب آن مى رسد. (مثل [[نماز شب]]، که اجماع است به صحّت و فضیلت وى، اگر او را کسى نه از براى خدا بجا آرد و به طوع و رغبت و خلوص، اتیان به او نکند، آن عمل باطل و ضایع است و نزد حضرت بارى تعالى، آثم و گناهکار است. و ثانى، مثل آن که کسى حدیثى دید که: هر که فلان عمل کند، فلان ثواب دارد و آن کس آن عمل را از براى محض امتثال شارع بجا آورد، البتّه به ثواب او مى رسد. و خداوند عالم از وفور شفقت و فرط کرم و رحمت، آن ثواب را به او مى دهد، هر چند آن حدیث صحیح نباشد. و در این باب احادیث بسیار است. غرض عمده در [[عبادت]]، خواه واجبى و خواه سنّتى، رغبت و خلوص است).
  
حاصل آن كه حاصل عمر مرائى در دنيا زحمت است و تعب، و در آخرت خوارى و خفّت، {{متن قرآن|«خَسِرَ الدُّنْيا والاخِرَةَ، ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبينُ»}} (حج ـ 11)
+
و المتکلّف لا یستجلب فی عاقبة امره الا الهوان، و فی الوقت الا التّعب و الغناء و الشّقاء؛ مى فرماید که: هر که عملش نه محض از براى خدا باشد و به (اعراض مزیفه)، مخلوط و ممزوج باشد، حاصل نمى شود در عاقبت از براى او، مگر خوارى و خفّت و در وقت عمل، مگر تعب و زحمت.
  
و المتكلّف ظاهره رياء و باطنه نفاق، و هما جناحان يطير بهما المتكلّف.
+
حاصل آن که حاصل عمر مرائى در دنیا زحمت است و تعب، و در آخرت خوارى و خفّت، {{متن قرآن|«خَسِرَ الدُّنْیا والاخِرَةَ، ذلِک هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ»}} ([[سوره حج|حج]] ـ ۱۱)
  
مى فرمايد كه: مرائى، ظاهر او ريا است و باطن او نفاق، چرا كه عملش هر چند صورت عبادت دارد، امّا چون از روى تكلّف است و از روى اخلاص نيست، ريا است و چون از صميم قلب نيست و به مقتضاى گفته خود عمل نمى كند، نفاق است و اين دو صفت خبيث كه نفاق باشد و ريا، دو بالند از براى مرائى و پرواز مى كند. مرائى به اين دو بال به سوى [[جهنّم]]، چنان كه مى پرد مرغ به دو بالى كه دارد، به سوى آشيانه خود.
+
و المتکلّف ظاهره ریاء و باطنه نفاق، و هما جناحان یطیر بهما المتکلّف.
  
و ليس في الجملة من اخلاق الصّالحين، و لامن شعار المتّقين، التّكلّف من اىّ باب كان.
+
مى فرماید که: مرائى، ظاهر او ریا است و باطن او [[نفاق]]، چرا که عملش هر چند صورت عبادت دارد، امّا چون از روى تکلّف است و از روى اخلاص نیست، ریا است و چون از صمیم قلب نیست و به مقتضاى گفته خود عمل نمى کند، نفاق است و این دو صفت خبیث که نفاق باشد و ریا، دو بالند از براى مرائى و پرواز مى کند. مرائى به این دو بال به سوى [[جهنّم]]، چنان که مى پرد مرغ به دو بالى که دارد، به سوى آشیانه خود.
  
يعنى: حاصل آن كه نيست تكلّف و بى رغبتى در عبادت، از اخلاق صلحا و شعار اتقيا، در هيچ باب، و هر كه از اهل صلاح و تقوى است، تصنّع در كارها نمى كند، چرا كه تصنّع و ساختگى، از امارات غدر و مكر است، و متّقى و صالح از غدر و مكر خالى است.
+
و لیس فی الجملة من اخلاق الصّالحین، و لا من شعار المتّقین، التّکلّف من اىّ باب کان.
  
قال اللّه تعالى لنبيّه: {{متن قرآن|«قُلْ ما اسْالُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ اجْرٍ و َما انَا مِنَ الْمُتَكَلِّفينَ»}} ([[سوره ص]] ـ 86)
+
یعنى: حاصل آن که نیست تکلّف و بى رغبتى در عبادت، از اخلاق صلحا و شعار اتقیا، در هیچ باب، و هر که از اهل صلاح و تقوى است، تصنّع در کارها نمى کند، چرا که تصنّع و ساختگى، از امارات غدر و مکر است، و متّقى و صالح از غدر و مکر خالى است.
  
خداى تعالى به پيغمبر خود فرموده: بگو اى حبيب من به كفّار مكّه كه: من سؤال نمى كنم و نمى خواهم از شما از جهت رسالت، اجرى و مزدى و نيستم من از جمله متكلّفين كه حرفى از پيش خود بگويم، كه نه فرموده الهى باشد و به سمت نفاق موسوم باشم.
+
قال اللّه تعالى لنبیه: {{متن قرآن|«قُلْ ما اسْالُکمْ عَلَیهِ مِنْ اجْرٍ و َما انَا مِنَ الْمُتَکلِّفینَ»}} ([[سوره ص]] ـ ۸۶)
  
و قال النّبىّ صلّى اللّه عليه و آله: نحن معاشر الانبياء و الامناء والاتقياء براء من التّكلّف.
+
خداى تعالى به پیغمبر خود فرموده: بگو اى حبیب من به کفّار مکه که: من سؤال نمى کنم و نمى خواهم از شما از جهت رسالت، اجرى و مزدى و نیستم من از جمله متکلّفین که حرفى از پیش خود بگویم، که نه فرموده الهى باشد و به سمت نفاق موسوم باشم.
  
حضرت رسالت پناهى (عليه صلوة البارى)، فرموده است كه: ماها كه گروه پيمبرانيم و امناى خداونديم، از تكلّف و تصنّع برى هستيم. يعنى: در احكام دين و آن چه از جانب خداى به ما رسيده، به خلق مى رسانيم بى تغيير و تبديل.
+
و قال النّبىّ صلّى اللّه علیه و آله: نحن معاشر الانبیاء و الامناء والاتقیاء براء من التّکلّف.
  
فاتّق اللّه و استقم، يغنك عن التّكلّف، و يطبعك بطباع الايمان؛ پس، بترس از جناب احديّت و التجا به او بر و از حدود شرع انحراف جائز مدار، تا غنى سازد تو را از تكلّف و تصنّع و جا دهد در دل تو [[ايمان]] و محبّت خود را.
+
حضرت رسالت پناهى (علیه صلوة البارى)، فرموده است که: ماها که گروه پیمبرانیم و امناى خداوندیم، از تکلّف و تصنّع برى هستیم. یعنى: در احکام دین و آن چه از جانب خداى به ما رسیده، به خلق مى رسانیم بى تغییر و تبدیل.
  
و لاتشتغل بطعام اخره الخلاء، و لباس اخره البلاء، و دار اخرها الخراب، و مال اخره الميراث، و اخوان اخرهم الفراق، و عزّ اخره الذّلّ، و وقار اخره الجفاء، و عيش اخره الحسرة.
+
فاتّق اللّه و استقم، یغنک عن التّکلّف، و یطبعک بطباع الایمان؛ پس، بترس از جناب احدیت و التجا به او بر و از حدود شرع انحراف جائز مدار، تا غنى سازد تو را از تکلّف و تصنّع و جا دهد در دل تو [[ایمان]] و محبّت خود را.
  
مى فرمايد كه: مشغول مكن خود را زياده از قدر حاجت و ضرورت به طعام و شرابى كه آخر آن ها، تردّد كردن به آبريز است و دفع فضلات، و نيز فريفته مشو و ضايع مكن اوقات خود را از براى تحصيل لباسى كه آخر او كهنه شدن است و ضايع شدن و فريفته مشو به خانه اى كه آخر او خراب شدن است، و فريفته مشو به مالى كه آخر او به ميراث رفتن است، و فريفته مشو به برادرانى كه آخر ايشان جدا شدن است از يكديگر، و فريفته مشو به عزّتى كه آخر او ذلّت و خوارى است، و فريفته مشو به رعونت و خوش قدّى كه آخر او مخفى شدن است در زير زمين و زير خاك.
+
و لاتشتغل بطعام اخره الخلاء، و لباس اخره البلاء، و دار اخرها الخراب، و مال اخره المیراث، و اخوان اخرهم الفراق، و عزّ اخره الذّلّ، و وقار اخره الجفاء، و عیش اخره الحسرة.
  
حاصل آن كه عاقل بايد كه هر چه در عرضه تغيّر و زوال است، دل به او نبندد و فريفته او نشود و وجهه همّت بر تحصيل او نگمارد و عمر عزيز خود را در راه او نبازد.
+
مى فرماید که: مشغول مکن خود را زیاده از قدر حاجت و ضرورت به طعام و شرابى که آخر آن ها، تردّد کردن به آبریز است و دفع فضلات، و نیز فریفته مشو و ضایع مکن اوقات خود را از براى تحصیل لباسى که آخر او کهنه شدن است و ضایع شدن و فریفته مشو به خانه اى که آخر او خراب شدن است، و فریفته مشو به مالى که آخر او به میراث رفتن است، و فریفته مشو به برادرانى که آخر ایشان جدا شدن است از یکدیگر، و فریفته مشو به عزّتى که آخر او ذلّت و خوارى است، و فریفته مشو به رعونت و خوش قدّى که آخر او مخفى شدن است در زیر زمین و زیر خاک.
  
بشر بطور طبيعى و كشش فطرى به استراحت و جسم و آسايش خاطر تمايل دارد و نمى خواهد زير بار كارهاى سنگين و تكلف آميز برود مگر آن كه تحت تاثير عامل نيرومند ترى قرار گيرد يا تمايل قوى ترى در نهادش بيدار شود و او را به تحمل سختى و مشقت وادار سازد در اين موقع است كه از آسايش چشم مى پوشد و استراحت را كنار مى گذارد و و به كارهاى پر زحمت و تكلف بار تن مى دهد اگر منشا آن تمايل قوى فرمان عقل، نداى وجدان، كشش تمايلات عالى انسانى يا غريزه تعديل شده برهبرى عقل باشد تكلف ناشى از آن پسنديده و ممدوح است اما اگر منشا آن تمايل شديد هواى نفس، خود پرستى و غرائز لجام گسيخته باشد تكلف ناشى از آن مذموم و ناپسند است و براى آدمى زيان هاى مادى و معنوى ببار مى آورد.
+
حاصل آن که عاقل باید که هر چه در عرضه تغیر و زوال است، دل به او نبندد و فریفته او نشود و وجهه همّت بر تحصیل او نگمارد و عمر عزیز خود را در راه او نبازد.
  
در نهاد آدمى غرائز متعددى وجود دارد كه اگر تهيج شوند آدمى را به كارهاى سخت و پر مشقت وادار مى سازد اما نيروى اين غرائز در تحرك بشر متساوى نيست و بعضى از آن ها به مراتب قوى ترند و با شدت بيشترى مردم را تحريك مى كنند.
+
بشر بطور طبیعى و کشش فطرى به استراحت و جسم و آسایش خاطر تمایل دارد و نمى خواهد زیر بار کارهاى سنگین و تکلف آمیز برود مگر آن که تحت تاثیر عامل نیرومند ترى قرار گیرد یا تمایل قوى ترى در نهادش بیدار شود و او را به تحمل سختى و مشقت وادار سازد. در این موقع است که از آسایش چشم مى پوشد و استراحت را کنار مى گذارد و به کارهاى پر زحمت و تکلف بار تن مى دهد. اگر منشا آن تمایل قوى فرمان عقل، نداى وجدان، کشش تمایلات عالى انسانى یا غریزه تعدیل شده برهبرى عقل باشد تکلف ناشى از آن پسندیده و ممدوح است، اما اگر منشا آن تمایل شدید هواى نفس، خود پرستى و غرائز لجام گسیخته باشد تکلف ناشى از آن مذموم و ناپسند است و براى آدمى زیان هاى مادى و معنوى ببار مى آورد.
  
روابط اجتماعى: چگونگى معاشرت و كيفيت برخورد هاى افراد با يكديگر از جمله امورى است كه ممكن است به تكلف مذموم آلوده شود، تصنع در آن راه يابد و آدمى را به تكلف هاى ناروا وادار سازد، كسانى كه عطش خود نمائى دارند و علاقه مندند همواره در اجتماع مشخص و ممتاز باشند براى اقناع نايل سوزان خود به روش هاى تصنعى دست مى زنند و با اعمالى از قبيل تجمل پرستى، بلند پروازى، مراوده با قدرتمندان، آشنائى با سرمايه داران، و ديگر كارهائى نظائر اين ها خويشتن را به رخ مردم مى كشند و با مشقت و زحمت به تمايل خود خواهانه خويش جامه تحقق مى پوشانند اسلام اين قسم تكلف را نيز مذموم و ناپستد شناخته و پيروان خود را از آن بر حذر داشته و به فرموده قران بندگان خدا از آن مبرى و منزهند.
+
در نهاد آدمى غرائز متعددى وجود دارد که اگر تهیج شوند آدمى را به کارهاى سخت و پر مشقت وادار مى سازد اما نیروى این غرائز در تحرک بشر متساوى نیست و بعضى از آن ها به مراتب قوى ترند و با شدت بیشترى مردم را تحریک مى کنند.
  
أقول قال الطبرسي رحمه الله في قوله تعالى يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً أي بالسكينة و الوقار و الطاعة غير أشرين و لامرحين و لامتكبرين و لامفسدين و قال أبو عبدالله عليه السلام هو الرجل الذي يمشي بسجيته التي جبل عليها لا يتكلف و لا يتبختر.
+
'''روابط اجتماعى:'''
  
امام صادق علیه السلام: بنده واقعى خدا مردى است كه سير اجتماعيش بر وفق فطرت و راه و رسمش در جامعه مطابق آئين خلقت است نه در زندگى روش تكلف آميز دارند و نه در بين مردم با تكبر و خود بينى حركت مى كنند. (بحارالانوار، ج 24، ص 132)
+
چگونگى معاشرت و کیفیت برخورد هاى افراد با یکدیگر از جمله امورى است که ممکن است به تکلف مذموم آلوده شود، تصنع در آن راه یابد و آدمى را به تکلف هاى ناروا وادار سازد، کسانى که عطش خودنمائى دارند و علاقه مندند همواره در اجتماع مشخص و ممتاز باشند براى اقناع نایل سوزان خود به روش هاى تصنعى دست مى زنند و با اعمالى از قبیل تجمل پرستى، بلند پروازى، مراوده با قدرتمندان، آشنائى با سرمایه داران، و دیگر کارهائى نظائر این ها خویشتن را به رخ مردم مى کشند و با مشقت و زحمت به تمایل خود خواهانه خویش جامه تحقق مى پوشانند. اسلام این قسم تکلف را نیز مذموم و ناپستد شناخته و پیروان خود را از آن بر حذر داشته و به فرموده [[قرآن]] بندگان خدا از آن مبرى و منزهند.
  
رابطه دوستى و رفاقت يكى از روابط مهم اجتماعى است كه بين تمام طبقات رايج و معمول است و كم و بيش همه پايبند آن هستند. انسان طبعا به انس و الفت نياز دارد و رفيق خوب مى تواند اين نياز را به مقدار قابل ملاحظه اى برطرف كند و آدمى را از رنج تنهائى رهائى بخشد. رفيق خوب مايه آرامش فكر و آسايش خاطر است انسان را خوشنود مى سازد و زندگى را مطبوع و دلپذير مى نمايد به شرط آن كه پاك و بى آلايش باشد و به تصنع ني اميزد، باعث تكلف نشود، مشقت و زحمت ببار نياورد و اين مطلب در روايات اسلامى خاطر نشان گرديده است.
+
* قال الطبرسی رحمه الله فی قوله تعالى «یمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً» أی بالسکینة و الوقار و الطاعة غیر أشرین و لامرحین و لامتکبرین و لامفسدین و قال أبو عبدالله علیه السلام هو الرجل الذی یمشی بسجیته التی جبل علیها لا یتکلف و لا یتبختر. امام صادق علیه السلام: بنده واقعى خدا مردى است که سیر اجتماعیش بر وفق فطرت و راه و رسمش در جامعه مطابق آئین خلقت است نه در زندگى روش تکلف آمیز دارند و نه در بین مردم با تکبر و خود بینى حرکت مى کنند. (بحارالانوار، ج ۲۴، ص ۱۳۲)
  
شر الاصدقاء من تكلف لك شر إخوانك من أحوجك إلى مداراة و ألجأك إلى اعتذار؛ امام على علیه السلام: رفيق خوبى نيست آن كه خويشتن را براى تو به تكلف و مشقت مى اندازد و آن كه تو را به مدارا نيازمند و به عذرخواهى ناگزير مى سازد. (غررالحكم، ص:418)
+
رابطه دوستى و رفاقت یکى از روابط مهم اجتماعى است که بین تمام طبقات رایج و معمول است و کم و بیش همه پایبند آن هستند. انسان طبعا به انس و الفت نیاز دارد و رفیق خوب مى تواند این نیاز را به مقدار قابل ملاحظه اى برطرف کند و آدمى را از رنج تنهائى رهائى بخشد. رفیق خوب مایه آرامش فکر و آسایش خاطر است انسان را خوشنود مى سازد و زندگى را مطبوع و دلپذیر مى نماید به شرط آن که پاک و بى آلایش باشد و به تصنع نیامیزد، باعث تکلف نشود، مشقت و زحمت ببار نیاورد و این مطلب در روایات اسلامى خاطر نشان گردیده است.
  
و َعَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام أَثْقَلُ إِخْوَانِي عَلَيَّ مَنْ يَتَكَلَّفُ لِي وَ أَتَحَفَّظُ مِنْهُ و َأَخَفُّهُمْ عَلَى قَلْبِي مَنْ أَكُونُ مَعَهُمْ كَمَا أَكُونُ وَحْدِي؛ امام صادق علیه السلام: چه بار گرانى است آن رفيقى كه براى من به تكلف و زحمت تن مى دهد و ناچار مى شوم كه خود را از او تحفظ نمايم و چه بار خفيفى است بر من آن رفيق بى آلايشى كه وقتى با او نشسته ام مانند اين است كه تنها هستم. (مستدرك الوسائل، ج 9، ص 155)
+
* شَر الاَصْدِقَاءِ مَنْ تَکلَّفَ لَک شَرُّ إِخْوَانِک مَنْ أَحْوَجَک إِلَى مُدَارَاةٍ وَ أَلْجَأَک إِلَى اِعْتِذَارٍ التَّعَب؛ امام على علیه السلام: رفیق خوبى نیست آن که خویشتن را براى تو به تکلف و مشقت مى اندازد و آن که تو را به مدارا نیازمند و به عذرخواهى ناگزیر مى سازد. (غررالحکم، ص:۴۱۸)
  
از مجموع بحث اين نتيجه بدست مى آيد كه بشر به تمايل و كشش فطرى خواستار استراحت و آسايش است و از انجام كارهاى سخت و مشقت بار گريزان است اما موقعى كه تمايلى نيرو مندتر و انگيزه اى قويتر در نهادش بيدار مى شود براى اقناع آن تمايل از استراحت چشم مى پوشد، به تلاش و كوشش دست مى زند زير بار تكلف مى رود و به فعاليت هاى سخت و پر زحمت تن مى دهد در صورتى كه بايد محرك انسان در تحمل مشقت و انجام تكاليف سنگين تزكيه روح، غلبه بر هواى نفس، تحصيل علم، و نيل به تعالى معنوى باشد يا آن كه ضرورت زندگى و ادامه حيات ما را به انجام كارهاى پر زحمت ملزم سازد. اسلام اين قسم تكلف را پسنديده و ممدوح شناخته و مسلمانان را در اين راه ترغيب و تشويق نموده است.
+
و َعَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام أَثْقَلُ إِخْوَانِی عَلَیّ مَنْ یتَکلَّفُ لِی وَ أَتَحَفَّظُ مِنْهُ و َأَخَفُّهُمْ عَلَى قَلْبِی مَنْ أَکونُ مَعَهُمْ کمَا أَکونُ وَحْدِی؛ امام صادق علیه السلام: چه بار گرانى است آن رفیقى که براى من به تکلف و زحمت تن مى دهد و ناچار مى شوم که خود را از او تحفظ نمایم و چه بار خفیفى است بر من آن رفیق بى آلایشى که وقتى با او نشسته ام مانند این است که تنها هستم. (مستدرک الوسائل، ج ۹، ص ۱۵۵)
  
اما اگر منشا تحرك آدمى در انجام كارهاى سنگين و مشقت بار، جاه طلبى، برترى جوئى، كسب قدرت، جمع ثروت، خود نمائى و هواى نفس (نامشروع) باشد آن تكلف ناپسند و مذموم است و اولياى گرامى اسلام اين تكلف ها را خاطر نشان ساخته و پيروان خود را از آن بر حذر داشته اند.
+
== نتیجه ==
 +
از مجموع بحث این نتیجه بدست مى آید که بشر به تمایل و کشش فطرى خواستار استراحت و آسایش است و از انجام کارهاى سخت و مشقت بار گریزان است، اما موقعى که تمایلى نیرو مندتر و انگیزه اى قویتر در نهادش بیدار مى شود براى اقناع آن تمایل از استراحت چشم مى پوشد، به تلاش و کوشش دست مى زند زیر بار تکلف مى رود و به فعالیت هاى سخت و پر زحمت تن مى دهد. البته باید محرک انسان در تحمل مشقت و انجام تکالیف سنگین، تزکیه روح، غلبه بر هواى نفس، تحصیل علم، و نیل به تعالى معنوى باشد یا آن که ضرورت زندگى و ادامه حیات ما را به انجام کارهاى پر زحمت ملزم سازد. اسلام این قسم تکلف را پسندیده و ممدوح شناخته و مسلمانان را در این راه ترغیب و تشویق نموده است.
  
قَالَ الصَّادِقُ عليه السلام الْمُتَكَلِّفُ لَا يَسْتَجْلِبُ فِي عَاقِبَةِ أَمْرِهِ إِلَّا الْهَوَانَ وَ فِي الْوَقْتِ إِلَّا التَّعَبَ والْعَنَاءَ والشَّقَاء؛ امام صادق علیه السلام: شخص متكلف در پايان عمل خود غير از حقارت و ذلت بهره اى نمى برد و در هنگام كار مشقت بار خويش جز خستگى و رنج و بدبختى نصيبى نخواهد داشت. (بحارالانوار، ج 70، ص 394)
+
اما اگر منشا تحرک آدمى در انجام کارهاى سنگین و مشقت بار، جاه طلبى، برترى جوئى، کسب قدرت، جمع ثروت، خودنمائى و هواى نفس (نامشروع) باشد آن تکلف ناپسند و مذموم است و اولیاى گرامى اسلام این تکلف ها را خاطر نشان ساخته و پیروان خود را از آن بر حذر داشته اند.
  
==منابع==
+
==منبع==
[http://www.downloadbook.org/maasumin/np/TKALOF.HTM گروهی از پژوهشگران، سوء ظن، سایت دانلود بوک، بخش با معصومین]، بازیابی: 2 بهمن 1391.
+
[http://www.downloadbook.org/maasumin/np/TKALOF.HTM گروهی از پژوهشگران، سوء ظن، سایت دانلود بوک، بخش با معصومین]، بازیابی: 2 بهمن 1391.
  
 
[[رده:اخلاق فردی]]
 
[[رده:اخلاق فردی]]
 
[[رده:صفات ناپسند]]
 
[[رده:صفات ناپسند]]

نسخهٔ ‏۹ مهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۰۷


این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


معنای تکلف

تکلف این است که شخصى عملى را با سختى و مشقت انجام دهد یا کارى را با تصنع و به خود بستن عهده دار گردد. دو محرک مى تواند آدمى را به تکلف و تحمل مشقت وادار سازد یکى نیل به کمال واقعى و تعالى حقیقى و این تکلفى است پسندیده و ممدوح و دیگر اقناع تمایل خودنمائى و ریا و این تکلف ناپسند و مذموم است. در تعالیم اسلام هر دو قسمت از جهت مثبت و منفى مورد توجه قرار گرفته و درباره هر یک آیات و اخبارى رسیده است و چون شناخت تکلف روا و ناروا از شرائط وظیفه شناسى و لازمه حسن اخلاق است در این فصل پیرامون آن از هر دو نظر بحث مى شود.

تکلف ممدوح

قسمتى از رشد و تکامل بشر طبق نظام حکیمانه آفرینش ‍ تکوینى است و هر انسانى به جبر طبیعت و بدون تکلف و مشقت از آن برخودار مى گردد. ولى قسمت دیگر تعالى و تکامل انسان تحصیلى و اکتسابى است و تنها افرادى به آن نائل مى شوند که در راه بدست آوردنش تلاش و کوشش نمایند و براى رسیدن به آن با مشکلات و ناراحتی ها بسازند و از تحمل مشقت و تکلف شانه خالى نکنند. در این جا به چند نمونه اشاره مى شود: کسانى که مى خواهند انسان باشند و آزاده و با شرافت زندگى کنند، به مکارم اخلاق و سجایاى انسانى متخلق گردند، از بزهکارى و اعمال غیر انسانى بر کنار بمانند و به کمالى که لایق مقام انسان است دست یابند باید مشقت تزکیه نفس را تحمل کنند، به سختی هاى مجاهده تن در دهند با تکلف بر هواى نفس (نامشروع) خویش پیروز گردند، غرائز سرکش را مهار نمایند و تمایلات غیر مشروع را در نهاد خود سرکوب سازند.

  • عَنْ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام قَال أَکرِهْ نَفْسَک عَلَى الْفَضَائِلِ فَإِنَّ الرَّذَائِلَ أَنْتَ مَطْبُوعٌ عَلَیهَا؛ امام علی علیه السلام: فضائل اخلاقى را به خود تحمیل کن و خویشتن را با تکلف به ملکات حمیده ملزم و متعهد نما، چه آن که نفس سر کش آدمى بطبع غرائز حیوانى و کشش تمایلات طبیعى به رذائل و صفات ناپسند گرایش دارد باید با مجاهده و کوشش به راه فضیلتش سوق داد و با مشقت و زحمت به سجایاى انسانیش متخلق ساخت. (مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۳۲۴)

زمانه گوهر آزادى آن زمان بنهد بدامنت که ز دام هوى شوى آزاد

عنان خنگ شرف کجا بدست آرد کسی که پا ز رکاب هوس برون ننهاد

زیر بناى ترقى و رکن اساسى تکامل انسان جهاد با نفس و مسخر ساختن هوى و تمنیات حیوانى است. مصلحت زندگى و تامین سعادت مادى و معنوى ایجاب مى کند که آدمى غرائز کور و بی شعور را تعدیل کند، تمایلات بى قید و بند خود را محدود کند، عنان اختیار هوى و شهوات را به دست عقل و شرع سپارد و از سرکشى و طغیانشان باز دارد.


چون خرد سالار و مخدوم تو شد پس هواى نفس محکوم تو شد

صیقل عقلت بدان دادست حق که بدو روشن شود دل را ورق

در روایات اسلامى جهاد با نفس به جهاد اکبر تعبیر شده زیرا از یک طرف این مجاهده دشوار و پر تکلف از تمام پیکار هاى خونین در میدان جنگ سخت تر و مشقت بارتر است، از طرف دیگر پیروزى بر دشمن درونى و غلبه بر نفس ‍خودکامه بمراتب ارزنده تر و ثمر بخش تر از غلبه بر خصم برونى و پیروزى بر دشمن در صحنه هاى نبرد است از این رو اولیاى گرامى اسلام جهاد با نفس را از سایر جهاد ها برتر شناختند و اهمیت وى را به پیروان خود خاطر نشان نمودند.

کسانى که مى خواهند عالم شوند و مدارج رفیع ترقى و کمال بپیمایند باید مشقت درس خواندن را تحمل کنند با زحمت مطالعه و مباحثه نمایند، خویشتن را با سختی ها و مشکلات برنامه هاى درسى تطبیق دهند، از اتلاف وقت بپرهیزند، از تن آسائى و استراحت چشم پوشى نمایند.


بگیتى بهتر از دانشورى نیست بجز دانش به گیتى مهترى نیست

به راه دانش اى مرد خردمند زیانى برتر از تن پرورى نیست

اولیاى گرامى اسلام براى آن که ارزش علم را به مردم بفهمانند و آنان را به فرا گرفتن دانش ترغیب و تشویق نمایند با تعبیر هاى گوناگون سخن گفته و به پیروان خود جاطر نشان ساخته اند که در راه تحصیل علم بکوشند و از مشکلات نهراسند و براى دست یافتن به این گوهر پر ارج و گران قدر به مشقت ها تن در دهند.

  • و قالَ الصَّادِقُ علیه السلام لَوْ عَلِمَ النَّاسُ مَا فِی الْعِلْمِ لَطَلَبُوهُ وَ لَوْ بِسَفْک الْمُهَجِ وَ خَوْضِ اللُّجَجِ؛ امام صادق علیه السلام اگر مردم به فضیلت و کمالى که در علم نهفته آگاهى داشتند در پى آن مى رفتند و در طلبش هر زحمت و مشقتى را تحمل مى نمودند هر چند بریختن خون هاى دل و فرو رفتن در آب هاى متراکم باشد. (بحارالانوار، ج ۱، ص ۱۷۷)

تکلفى که آدمى براى فرا گرفتن علم تحمل مى کند از نظر عقلى و دینى بسیار پسندیده و ممدوح است چه با کسب دانش استعدادهاى درونى انسان به فعلیت مى رسد، لیاقت هاى نهفته اش آشکار مى گردد و در پرتو آن بشر به کمال نهائى خویش دست مى یابد.


درخت تو گر بار دانش بگیرد بزیر آورى چرخ نیلو فرى را

کسانى که مى خواهند دگر دوست باشند و حس تعاون را که از مکارم اخلاق و سجایاى اخلاقى است در نهاد خود زنده و بیدار نگه دارند باید در قضاء حوائج برادران و خواهران خویش بکوشند و تا آن جا که قادرند در حل مشکلات آنان مجاهده نمایند و در مواقعى که لازم باشد به قیمت آبروى خود از دیگران نیز استمداد کنند و زحمت تکلف را در این راه بپذیرند. اگر کسى براى حل مشکلات افراد از این و آن استمداد نماید و به مشقت تقاضا تن ندهد با این عمل مسیر دگر دوستى و مواسات را ترک گفته از انجام وظیفه سر باز زده و حدود کرامت نفس و شرافت انسانى را رعایت نکرده است.


تو کز محنت دیگران بى غمى نشاید که نامت نهند آدمى

  • قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام یا رِفَاعَةُ مَا آمَنَ بِاللَّهِ وَلَا بِمُحَمَّدٍ وَ لَابِعَلِی مَنْ إِذَا أَتَاهُ أَخُوهُ الْمُؤْمِنُ فِی حَاجَةٍ لَمْ یضْحَک فِی وَجْهِهِ فَإِنْ کانَتْ حَاجَتُهُ عِنْدَهُ سَارَعَ إِلَى قَضَائِهَا و َإِنْ لَمْ یکنْ عِنْدَهُ تَکلَّفَ مِنْ عِنْدِ غَیرِهِ حَتَّى یقْضِیهَا لَهُ فَإِذَا کانَ بِخِلَافِ مَا وَصَفْتُهُ فَلَا وَلَایةَ بَینَنَا وَ بَینَهُ؛ امام صادق علیه السلام به رفاعه بن موسى فرمود: اى رفاعه! کسى که برادر مؤمنش براى حاجتى به وى مراجعه مى کند موظف است او را با گشاده رویى بپذیرد، اگر قادر است خود در قضاء حاجتش تسریع کند و اگر قادر نیست به تکلف تن بدهد و از کسى که قادر است استمداد نماید و حاجت او را روا سازد. کسى که این برنامه را رعایت نمى کند و بر خلاف آن قدم بر مى دارد به توحید و نبوت و امامت آن طور که باید و شاید ایمان نیاورده و بین ما و او پیوند ولایت وجود ندارد. (بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۱۷۶)

کسانى که مى خواهند زندگى را شرافتمندانه بگذرانند، از خوارى و ذلت نیازمندى مصون بمانند، و براى تأمین معاش خود و خانواده خود بار دوش دگران نباشند باید سختى و مشقت کار را تحمل کنند، رزق خویش را با تلاش و کوشش به دست آورند، و با استغناء از مردم، سرمایه پر ارج دین و شرف انسانى خود را محافظت نمایند.


لغزش ایمان بود زائیده فقر و نیاز ورنه هیچ آلوده دامن دزد مادرزاد نیست

اولیاء گرامى اسلام تلاش معاش را از جمله تکلف هاى پسندیده و ممدوح شناخته، آن را در ردیف عبادات به حساب آورده، و پیروان خود را به این عمل مقدس تشویق نموده اند، و ضمناً خاطر نشان ساخته اند که ارج و ارزش معنوى کار و فعالیت براى تأمین زندگى و امرار معاش همانند جهاد در راه خداوند است.

  • مُحَمَّدُ بْنُ یحْیى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِی بْنِ الْحَکمِ عَنْ مُوسَى بْنِ بَکرٍ قَالَ قَالَ لِی أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام مَنْ طَلَبَ هَذَا الرِّزْقَ مِنْ حِلِّهِ لِیعُودَ بِهِ عَلَى نَفْسِهِ وَ عِیالِهِ کانَ کالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عَزَّوَجَل؛ حضرت موسى بن جعفر علیه السلام فرموده است: کسى که براى اداره زندگى خویش و عائله خود از پى کسب مشروع مى رود مانند سربازى است که در میدان جنگ براى خدا جهاد مى کند. (الکافی، ج ۵، ص ۹۳)

ملل و اقوامى که به حقیقت، طالب استقلال و آزادى هستند و مى خواهند از مزایاى زندگى انسانى برخوردار باشند نمى توانند در مقابل حکومت هاى مستبد و خودکامه بى تفاوت بمانند. باید مبارزه کنند و براى رهائى از بردگى و اسارت، تلاش نمایند چه آزادى و زندگى شرافتمندانه بى سعى و کوشش و بدون تحمل ناگواری ها و مصائب به دست نمى آید.


پیدایش ملل نه ببخت است و اتفاق کس ملک بى وسیله فراهم ندیده است

حاشا که سر به عزت و شادى برآورد قومى که روز ذلت و ماتم ندیده است

حاشا که جان برد بسوى ساحل نجات قومى که موج حادثه چون یم ندیده است

طوفان روزگار چو خارش دهد ببار برگ گلى که جز نم شبنم ندیده است

آزادگانى که هدفشان اعلاء حق و اقامه عدل است در راه برانداختن ظلم و بیدادگرى، از سختى ها و مشکلات نمى هراسند، شدائد و آلام را تحمل مى کنند، به تکلف و مشقت تن مى دهند، و با عزمى راسخ و قدمى استوار به سوى مقصد نهائى خود پیش مى روند.

  • عَنْ عَلِىٍّ علیه السلام قَالَ: مَنْ جَعَلَ الْحَقَّ مَطْلَبَهُ لانَ لَهُ الشَّدِیدُ و َقَرُبَ عَلَیهِ الْبَعِیدُ؛ على علیه السلام فرموده است: آن کس که مطلوب و مقصودش حق باشد سختى بر وى آسان مى گردد و دور براى او نزدیک مى شود. (غررالحکم، ص:۶۸)

این چند مورد که مذکور افتاد نمونه هائى بود از تکلف پسندیده و ممدوح و آدمى با تحمل مشقت و زحمت در هر یک از این موارد، مرحله اى از کمال را مى پیماید و به رشدى که از آن جهت شایسته مقام انسان است نائل مى گردد. تکلف ممدوح، مرضى عقل و شرع است و در صورتى که متکلف، عمل خود را با خلوص نیت و پاکى ضمیر انجام دهد مشمول عنایت بارى تعالى مى شود و در روز جزا از پاداش کریمانه اش بهره مند خواهد بود.

امام سجاد علیه السلام این مطلب را ضمن دعا به زبان آورده و در این باره از پیشگاه پروردگار استعانت نموده است.

  • و لا نَتَکلَّفَ إِلَّا مَا یدْنِی مِنْ ثَوَابِک؛ بارالها ما را یارى فرما که از تکلف بر کنار باشیم مگر در مواردى که که عمل آمیخته با تکلف ما را به تو نزدیک مى کند و از ثواب و عطاى تو بر خوردارمان مى سازد. (الصحیفة السجادیة، ص ۱۸۶)

تکلف در زندگى بشر یک امر قطعى و اجتناب ناپذیر است چه آن که آفریدگار جهان به قضاء حکیمانه خود نظام آفرینش را بر اساس تخالف و تضاد، پایه گذارى کرده است و تمام انسان هاى روى زمین از هر نژاد و آئین همواره با موانع طبیبعى، مشکلات اجتماعى و کشمکش هاى درونى خود در مبارزه و نبرد ند و سراسر عمرشان با انواع رنج و زحمت مى گذرد و در قرآن شریف این مطلب ضمن یک جمله کوتاه خاطر نشان گردیده است: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کبَدٍ»؛ بى گمان ما انسان را طورى آفریده ایم که زندگیش از مشقت و شختى منفک نمى شود. (سوره بلد، آیه ۴)

تکلیف و تکلف از یک ماده اتخاذ شده است و هر دو حاکى از کلفت و مشقتند. طبقات مختلف مردم از جهت دینى، علمى، اخلاقى، قانونى، و دیگر شئون طبیعى و اجتماعى به انجام تکالیف گوناگون مکلفند و باید مشقت آن ها را تحمل نمایند. افراد با ایمانى که مى خواهند به تعالى معنوى و روحانى دست یابند باید به تکالیف دینى عمل کنند فرائض الهى را بجا آورند و به سختى آنها تن در دهند. محصلینى که طالب کمال علمى هستند باید برنامه هاى درسى را بکار بندند، با تکالیف سنگین علمى و عملى بسازند و از قبول زحمت تمرین و مطالعه شانه خالى نکنند.

جامعه اى که مى خواهد به خوش وقتى و سعادت دست یابد باید افراد آن وظیفه شناس باشند. تکالیفى را که اجتماع به عهده آنان گذاشته انجام دهند سختى و فشار محدودیت هاى قانونى و اخلاقى را تحمل کنند و از تمایلات ناروا و ضد اجتماعى خویش چشم پوشى کنند.

خلاصه اداء تکلیف موجب کلفت و مشقت است و مکلف در انجام هر یک از تکالیف کم و بیش دچار تکلف و زحمت مى شود. نکته اى که باید خاطر نشان گردد آن است که تکلف پسندیده و ممدوح در زمینه عبادات و هم چنین در تکالیف علمى اقتصادى و اجتماعى آن تکلفى است که ناشى از طبع تکلیف باشد و از حد خود تجاوز نکند و به شرحى که توضیح داده می شود تکلف هاى افراطى مطلوب اسلام نیست و تحمل آن ها را از مردم نخواسته است.

مى دانیم روزه از فرائض دینى است و در طبع این عبادت کلفت و مشقت نهفته است. پیروان اسلام موظفند به این تکلف تن در دهند و امر الهى را اطاعت کنند و چون روزه مسافر و مریض مستلزم مشقتى بیش از طبع تکلیف است شارع آنان را از این فریضه معاف نموده است:

«شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنّاسِ وَ بَیناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکمُ الشَّهْرَ فَلْیصُمْهُ و َمَنْ کانَ مَریضاً أَوْ عَلى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیامٍ أُخَرَ یریدُ اللّهُ بِکمُ الْیسْرَ وَ لایریدُ بِکمُ الْعُسْرَ وَ لِتُکمِلُوا الْعِدَّةَ و َلِتُکبِّرُوا اللّهَ عَلى ما هَداکمْ و َلَعَلَّکمْ تَشْکرُونَ». (سوره بقره، ۱۸۵)

عبادات مستحب نیز در دین اسلام تا جائى محبوب و مطلوب شارع است که با مدارا انجام پذیرد و توام با نشاط باشد و اگر به تحمیل و تکلف آمیخته گردد و باعث بى رغبتى به دین شود نه تنها از معنوى پسندیده و ممدوح نیست بلکه اولیاء گرامى اسلام ضمن روایات متعددى پیروان خود را از عبادات تحمیلى و ملالت بار منع نموده است.

  • عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ و َمُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِی عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ لَا تُکرِّهُوا إِلَى أَنْفُسِکمُ الْعِبَادَةَ؛ امام صادق علیه السلام: عبادت را با فشار و بی میلى بر خود تحمیل ننمائید. (الکافی، ج ۲، ص ۸۶)

بعضى از مسلمانان که دین را نشناخته اند و از تعالیم اسلام آگاهى ندارند و در انجام بعضى از مستحبات زیاده روى مى کنند خود را به تکلف و مشقت مى اندازند و کیفیت عمل را فداى کمیت آن مى کنند. این گروه که اعمال افراطى خویش را مرضى خداوند و مطلوب شارع مى پندارند در مواقعى مى کوشند تا فرزندان جوان یا دوستان و آشنایان خود را در این مسیر بکشانند و گمان مى کنند این کار گرایش دینى را تقویت مى کند و افراد را بیش از پیش به اسلام علاقه مند می نماید، غافل از این که این عمل نتیجه معکوس دارد و افراد را از عبادت بیزار مى کند و آنان را به دین بدبین مى سازد.

امام صادق علیه السلام ضمن حدیثى قضیه اى را به این شرح نقل فرموده اند: مسلمانى همسایه غیر مسلمانى داشت که با هم رفیق بودند مرد مسلمان پیوسته با همسایه خود از دین الهى سخن مى گفت و او را به اسلام تشویق مى کرد. سر انجام روزى دعوتش را اجابت نمود و اسلام آورد فرداى آن روز مرد مسلمان موقع طلوع فجر در خانه تازه مسلمان را کوبید و او را بیدار کرد و با خود به مسجد برد تا نماز صبح را به جماعت بخوانند نماز تمام شد و مردم متفرق شدند ولى مرد مسلمان به تازه مسلمان گفت بهتر است ما تا طلوع آفتاب در مسجد بمانیم و به ذکر خدا مشغول باشیم. آفتاب طلوع کرد باز مرد مسلمان به تازه مسلمان گفت بهتر است امروز نیت روزه کنیم و در مسجد بمانیم و به ذکر و دعا مشغول باشیم. نماز ظهر را هم در مسجد به جماعت خواندند تازه مسلمان خواست از مسجد بیرون رود اما همسایه مسلمانش گفت بهتر است در مسجد بمانیم و نماز مغرب را هم در مسجد بخوانیم و بعد به منزل باز گردیم. خلاصه نماز مغرب را هم خواندند و تازه مسلمان که از این همه تحمیل و تکلف بى تاب و طاقت شده بود خسته و کوفته از جا حرکت کرد و همراه رفیق مسلمانش به منزل رفتند. فردا صبح که مسلمان براى تجدید برنامه روز گذشته در خانه همسایه تازه مسلمان را کوبید به او گفت این دین بسیار سخت است و من طاقت آن را ندارم.

تکالیف تحصیلى نیز مانند وظائف عبادى حاوى کلفت و مشقت و باعث خستگى و تعب است. کسانی که به تحصیل دانش علاقه دارند و مى خواهند مدارج علمى را بپیمایند باید به تکلفى که در طبع برنامه هاى درسى هست تن در دهند و سختى آن را تحمل نمایند ولى مراقب باشند در این را زیاده روى نکنند و از مرز تکلف طبیعى فراتر نروند و بیش از حد به مغز خود فشار نیاورند چون وقتى زیاد به مغز فشار وارد شود خسته شود نه تنها نیروى درک خود را از دست می دهد و محصل در آن حال از مطالعه خویش بهره علمى نمى برد بلکه در بدن نیز اثر بد مى گذارد و تدریجا باعث فرسودگى و ناتوانى جسم مى گردد.

مسافرى که راه دور و درازى در پیش دارد و مى خواهد آن مسیر را با اسب بپیماید اگر به طور معمول راه را طى کند و روزى یک منزل برود خستگى خودش و مرکبش عادى خواهد بود و با استراحت شب خستگى روز برطرف می شود و فردا دوباره با نشاط به راه خود ادامه می دهد. اگر به اسب فشار آورد و با تکلف و مشقت حیوان را دو منزل یکى براند طولى نمى کشد که خودش فرسوده و ناتوان می گردد و مرکبش نیز به سبب خستگى شدید کوفته و درمانده مى شود و در نیمه راه از پا در مى آید و در نتیجه بر اثر این زیاده روى و افراط نه خود به مقصد رسیده و نه مرکبى به جاى گذارده که او را بمقصد برساند.

بشر در دنیا همانند مسافرى است که باید راه زندگى را در سنین عمر به وسیله قوا و اعضائى که آفریدگار به وى اعطا نموده است بپیماید. اگر آن ها را با محاسبه و اندازه گیرى صحیح اعمال نماید تا پایان عمر راه زندگى را به سلامت طى می کند و اگر به زیاده روى و افراط گرایش یابد به عمر طبیعى نمی رسد و در نیمه راه حیات بر اثر فرسودگى شدید از فعالیت باز می ماند واین تشبیه ضمن حدیثى از رسول گرامى صلی الله و علیه و آله درباره افراد متکلف و افراطى آمده و چنین فرموده است:

  • مُحَمَّدُ بْنُ یحْیى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی الْجَارُودِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله إِنَّ هَذَا الدِّینَ مَتِینٌ فَأَوْغِلُوا فِیهِ بِرِفْقٍ و َلَا تُکرِّهُوا عِبَادَةَ اللَّهِ إِلَى عِبَادِ اللَّهِ فَتَکونُوا کالرَّاکبِ الْمُنْبَتِّ الَّذِی لَا سَفَراً قَطَعَ و َلَا ظَهْراً أَبْقَى؛ رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود: همانا این دین محکم و متین است؛ پس با ملایمت در آن در آئید و عبادت خدا را به بندگان خدا با کراهت تحمیل نکنید تا مانند سوار در مانده‌ئى باشید که نه مسافت را پیموده ونه مرکبى بجا گذاشته (یعنى بواسطه زیادى سرعت؛ مرکبش ‍ در بین راه از رفتار باز مانده). (الکافی، ج ۲، ص ۸۶)

فعالیت هاى اقتصادى و کوشش و تلاش براى معاش نیز مانند تکالیف عبادى و علمى مستلزم زحمت و مشقت است. کسانى که مى خواهند از در آمد مشروع خود ارتزاق کنند و زندگى را با عزت بگذرانند باید سختى مجاهده را تحمل نمایند و خویشتن را با تکلف و مشقتى که لازمه طبع کار و فعالیت است تطبیق دهند ولى مراقب باشند که در این راه به زیاده روى و افراط نگرایند، برده و بنده مال نشوند و حرص و طمع آنان را به تکلف هاى ناروا و رنج آور وادار نسازد.

الْآمِدِی فِی الْغُرَرِ، عَنْ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ الْحِرْصُ مَطِیةُ التَّعَب؛ امام على علیه السلام: حرص مرکب راهوار خستگى و فرسودگى است. (مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۶۱)

خلاصه فعالیت هاى تکلف آمیز و مشقت بار که به منظور تزکیه نفس، تعدیل غرائز، اداء تکالیف دینى، تحصیل علم، کسب معاش، و دیگر امور ضرورى زندگى انجام مى شود عقلا و شرعا پسندیده و ممدوحند به شرط آن که از حد اعتدال خارج نشوند و به تند روى و افراط گرایش نیابند.

تکلف مذموم

اعمالى که با تکلف و مشقت انجام مى شود و انگیزه متکلف هواى نفس و خود پرستى یا تصنع و ریاکارى، یا معلول جهل و نادانى باشد در اسلام ناپسند و مذموم شناخته شده است. این قسم تکلف آدمى را به انحطاط و فرومایگى سوق مى دهد و موجب سقوط و تباهى مى شود با توجه به قرآن و روایات اسلامى رهبران الهى و مردان پاک و با تقوى از آن مبرى و منزهند.

  • قال اللّه تعالى لنبیه: قُلْ ما اسْالُکمْ عَلَیهِ مِنْ اجْرٍ و َما انَا مِنَ الْمُتَکلِّفینَ؛ خداى تعالى به پیغمبر خود فرموده: بگو اى حبیب من به کفّار مکه که: من سؤال نمى کنم و نمى خواهم از شما از جهت رسالت اجرى و مزدى و نیستم من از جمله متکلّفین که حرفى از پیش خود بگویم، که نه فرموده الهى باشد و به سمت نفاق موسوم باشم». (سوره ص: آیه ۸۶)
  • و قال النّبىّ صلّى اللّه علیه و آله: نحن معاشر الانبیاء و الامناء و الاتقیاء براء من التّکلّف؛ حضرت رسالت پناهى (علیه صلوة البارى)، فرموده است که: ماها که گروه پیمبرانیم و امناى خداوندیم، از تکلّف و تصنّع برى هستیم. (بحارالانوار، ج ۷۰، ص ‍۳۹۴)
  • قال الصّادق علیه السّلام: المتکلّف مخطى و ان اصاب، و المتطوّع مصیب و ان اخطا، و المتکلّف لا یستجلب فی عاقبة امره الا الهوان، و فی الوقت الا التّعب و الغناء و الشّقاء، و المتکلّف ظاهره ریاء، و باطنه نفاق، و هما جناحان یطیر بهما المتکلّف، و لیس فی الجملة من اخلاق الصّالحین، و لا من شعار المتّقین، التّکلّف من اىّ باب کان، قال اللّه تعالى لنبیه: (قُلْ ما اسْالُکمْ عَلَیهِ مِنْ اجْرٍ و َما انَا مِنَ الْمُتَکلِّفینَ) سوره ۳۸: آیه ۸۶. و قال النّبىّ صلّى اللّه علیه و آله: نحن معاشر الانبیاء و الامناء و الاتقیاء براء من التّکلّف، فاتّق اللّه و استقم، یغنک عن التّکلّف و یطبعک بطباع الایمان، و لاتشتغل بطعام اخره الخلاء، و لباس اخره البلاء، و دار اخرها الخراب، و مال اخره المیراث، و اخوان اخرهم الفراق، و عزّ اخره الذّلّ، و وقار اخره الجفاء، و عیش اخره الحسرة؛ (شرح مصباح الشریعه ص: ۲۳۵، بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۳۹۴)

حضرت امام صادق علیه السّلام مى فرماید که: هر که خود را به زور به کارى بدارد که نه از روى رغبت باشد و محض از براى خدا نباشد، هر چند آن عمل صحیح و درست باشد و به یقین از جانب شارع متلقّى باشد، چون نه از روى اخلاص و رغبت است، خطا است و به آن عمل، اجرى و ثوابى نخواهد داشت، بلکه آثم خواهد بود و هر که به طوع و رغبت عملى کند، هر چند آن عمل در واقع خطا باشد و از جانب شارع متلقّى نباشد که چون از روى خواهش است و مقارن خلوص است، به ثواب آن مى رسد. (مثل نماز شب، که اجماع است به صحّت و فضیلت وى، اگر او را کسى نه از براى خدا بجا آرد و به طوع و رغبت و خلوص، اتیان به او نکند، آن عمل باطل و ضایع است و نزد حضرت بارى تعالى، آثم و گناهکار است. و ثانى، مثل آن که کسى حدیثى دید که: هر که فلان عمل کند، فلان ثواب دارد و آن کس آن عمل را از براى محض امتثال شارع بجا آورد، البتّه به ثواب او مى رسد. و خداوند عالم از وفور شفقت و فرط کرم و رحمت، آن ثواب را به او مى دهد، هر چند آن حدیث صحیح نباشد. و در این باب احادیث بسیار است. غرض عمده در عبادت، خواه واجبى و خواه سنّتى، رغبت و خلوص است).

و المتکلّف لا یستجلب فی عاقبة امره الا الهوان، و فی الوقت الا التّعب و الغناء و الشّقاء؛ مى فرماید که: هر که عملش نه محض از براى خدا باشد و به (اعراض مزیفه)، مخلوط و ممزوج باشد، حاصل نمى شود در عاقبت از براى او، مگر خوارى و خفّت و در وقت عمل، مگر تعب و زحمت.

حاصل آن که حاصل عمر مرائى در دنیا زحمت است و تعب، و در آخرت خوارى و خفّت، «خَسِرَ الدُّنْیا والاخِرَةَ، ذلِک هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ» (حج ـ ۱۱)

و المتکلّف ظاهره ریاء و باطنه نفاق، و هما جناحان یطیر بهما المتکلّف.

مى فرماید که: مرائى، ظاهر او ریا است و باطن او نفاق، چرا که عملش هر چند صورت عبادت دارد، امّا چون از روى تکلّف است و از روى اخلاص نیست، ریا است و چون از صمیم قلب نیست و به مقتضاى گفته خود عمل نمى کند، نفاق است و این دو صفت خبیث که نفاق باشد و ریا، دو بالند از براى مرائى و پرواز مى کند. مرائى به این دو بال به سوى جهنّم، چنان که مى پرد مرغ به دو بالى که دارد، به سوى آشیانه خود.

و لیس فی الجملة من اخلاق الصّالحین، و لا من شعار المتّقین، التّکلّف من اىّ باب کان.

یعنى: حاصل آن که نیست تکلّف و بى رغبتى در عبادت، از اخلاق صلحا و شعار اتقیا، در هیچ باب، و هر که از اهل صلاح و تقوى است، تصنّع در کارها نمى کند، چرا که تصنّع و ساختگى، از امارات غدر و مکر است، و متّقى و صالح از غدر و مکر خالى است.

قال اللّه تعالى لنبیه: «قُلْ ما اسْالُکمْ عَلَیهِ مِنْ اجْرٍ و َما انَا مِنَ الْمُتَکلِّفینَ» (سوره ص ـ ۸۶)

خداى تعالى به پیغمبر خود فرموده: بگو اى حبیب من به کفّار مکه که: من سؤال نمى کنم و نمى خواهم از شما از جهت رسالت، اجرى و مزدى و نیستم من از جمله متکلّفین که حرفى از پیش خود بگویم، که نه فرموده الهى باشد و به سمت نفاق موسوم باشم.

و قال النّبىّ صلّى اللّه علیه و آله: نحن معاشر الانبیاء و الامناء والاتقیاء براء من التّکلّف.

حضرت رسالت پناهى (علیه صلوة البارى)، فرموده است که: ماها که گروه پیمبرانیم و امناى خداوندیم، از تکلّف و تصنّع برى هستیم. یعنى: در احکام دین و آن چه از جانب خداى به ما رسیده، به خلق مى رسانیم بى تغییر و تبدیل.

فاتّق اللّه و استقم، یغنک عن التّکلّف، و یطبعک بطباع الایمان؛ پس، بترس از جناب احدیت و التجا به او بر و از حدود شرع انحراف جائز مدار، تا غنى سازد تو را از تکلّف و تصنّع و جا دهد در دل تو ایمان و محبّت خود را.

و لاتشتغل بطعام اخره الخلاء، و لباس اخره البلاء، و دار اخرها الخراب، و مال اخره المیراث، و اخوان اخرهم الفراق، و عزّ اخره الذّلّ، و وقار اخره الجفاء، و عیش اخره الحسرة.

مى فرماید که: مشغول مکن خود را زیاده از قدر حاجت و ضرورت به طعام و شرابى که آخر آن ها، تردّد کردن به آبریز است و دفع فضلات، و نیز فریفته مشو و ضایع مکن اوقات خود را از براى تحصیل لباسى که آخر او کهنه شدن است و ضایع شدن و فریفته مشو به خانه اى که آخر او خراب شدن است، و فریفته مشو به مالى که آخر او به میراث رفتن است، و فریفته مشو به برادرانى که آخر ایشان جدا شدن است از یکدیگر، و فریفته مشو به عزّتى که آخر او ذلّت و خوارى است، و فریفته مشو به رعونت و خوش قدّى که آخر او مخفى شدن است در زیر زمین و زیر خاک.

حاصل آن که عاقل باید که هر چه در عرضه تغیر و زوال است، دل به او نبندد و فریفته او نشود و وجهه همّت بر تحصیل او نگمارد و عمر عزیز خود را در راه او نبازد.

بشر بطور طبیعى و کشش فطرى به استراحت و جسم و آسایش خاطر تمایل دارد و نمى خواهد زیر بار کارهاى سنگین و تکلف آمیز برود مگر آن که تحت تاثیر عامل نیرومند ترى قرار گیرد یا تمایل قوى ترى در نهادش بیدار شود و او را به تحمل سختى و مشقت وادار سازد. در این موقع است که از آسایش چشم مى پوشد و استراحت را کنار مى گذارد و به کارهاى پر زحمت و تکلف بار تن مى دهد. اگر منشا آن تمایل قوى فرمان عقل، نداى وجدان، کشش تمایلات عالى انسانى یا غریزه تعدیل شده برهبرى عقل باشد تکلف ناشى از آن پسندیده و ممدوح است، اما اگر منشا آن تمایل شدید هواى نفس، خود پرستى و غرائز لجام گسیخته باشد تکلف ناشى از آن مذموم و ناپسند است و براى آدمى زیان هاى مادى و معنوى ببار مى آورد.

در نهاد آدمى غرائز متعددى وجود دارد که اگر تهیج شوند آدمى را به کارهاى سخت و پر مشقت وادار مى سازد اما نیروى این غرائز در تحرک بشر متساوى نیست و بعضى از آن ها به مراتب قوى ترند و با شدت بیشترى مردم را تحریک مى کنند.

روابط اجتماعى:

چگونگى معاشرت و کیفیت برخورد هاى افراد با یکدیگر از جمله امورى است که ممکن است به تکلف مذموم آلوده شود، تصنع در آن راه یابد و آدمى را به تکلف هاى ناروا وادار سازد، کسانى که عطش خودنمائى دارند و علاقه مندند همواره در اجتماع مشخص و ممتاز باشند براى اقناع نایل سوزان خود به روش هاى تصنعى دست مى زنند و با اعمالى از قبیل تجمل پرستى، بلند پروازى، مراوده با قدرتمندان، آشنائى با سرمایه داران، و دیگر کارهائى نظائر این ها خویشتن را به رخ مردم مى کشند و با مشقت و زحمت به تمایل خود خواهانه خویش جامه تحقق مى پوشانند. اسلام این قسم تکلف را نیز مذموم و ناپستد شناخته و پیروان خود را از آن بر حذر داشته و به فرموده قرآن بندگان خدا از آن مبرى و منزهند.

  • قال الطبرسی رحمه الله فی قوله تعالى «یمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً» أی بالسکینة و الوقار و الطاعة غیر أشرین و لامرحین و لامتکبرین و لامفسدین و قال أبو عبدالله علیه السلام هو الرجل الذی یمشی بسجیته التی جبل علیها لا یتکلف و لا یتبختر. امام صادق علیه السلام: بنده واقعى خدا مردى است که سیر اجتماعیش بر وفق فطرت و راه و رسمش در جامعه مطابق آئین خلقت است نه در زندگى روش تکلف آمیز دارند و نه در بین مردم با تکبر و خود بینى حرکت مى کنند. (بحارالانوار، ج ۲۴، ص ۱۳۲)

رابطه دوستى و رفاقت یکى از روابط مهم اجتماعى است که بین تمام طبقات رایج و معمول است و کم و بیش همه پایبند آن هستند. انسان طبعا به انس و الفت نیاز دارد و رفیق خوب مى تواند این نیاز را به مقدار قابل ملاحظه اى برطرف کند و آدمى را از رنج تنهائى رهائى بخشد. رفیق خوب مایه آرامش فکر و آسایش خاطر است انسان را خوشنود مى سازد و زندگى را مطبوع و دلپذیر مى نماید به شرط آن که پاک و بى آلایش باشد و به تصنع نیامیزد، باعث تکلف نشود، مشقت و زحمت ببار نیاورد و این مطلب در روایات اسلامى خاطر نشان گردیده است.

  • شَر الاَصْدِقَاءِ مَنْ تَکلَّفَ لَک شَرُّ إِخْوَانِک مَنْ أَحْوَجَک إِلَى مُدَارَاةٍ وَ أَلْجَأَک إِلَى اِعْتِذَارٍ التَّعَب؛ امام على علیه السلام: رفیق خوبى نیست آن که خویشتن را براى تو به تکلف و مشقت مى اندازد و آن که تو را به مدارا نیازمند و به عذرخواهى ناگزیر مى سازد. (غررالحکم، ص:۴۱۸)

و َعَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام أَثْقَلُ إِخْوَانِی عَلَیّ مَنْ یتَکلَّفُ لِی وَ أَتَحَفَّظُ مِنْهُ و َأَخَفُّهُمْ عَلَى قَلْبِی مَنْ أَکونُ مَعَهُمْ کمَا أَکونُ وَحْدِی؛ امام صادق علیه السلام: چه بار گرانى است آن رفیقى که براى من به تکلف و زحمت تن مى دهد و ناچار مى شوم که خود را از او تحفظ نمایم و چه بار خفیفى است بر من آن رفیق بى آلایشى که وقتى با او نشسته ام مانند این است که تنها هستم. (مستدرک الوسائل، ج ۹، ص ۱۵۵)

نتیجه

از مجموع بحث این نتیجه بدست مى آید که بشر به تمایل و کشش فطرى خواستار استراحت و آسایش است و از انجام کارهاى سخت و مشقت بار گریزان است، اما موقعى که تمایلى نیرو مندتر و انگیزه اى قویتر در نهادش بیدار مى شود براى اقناع آن تمایل از استراحت چشم مى پوشد، به تلاش و کوشش دست مى زند زیر بار تکلف مى رود و به فعالیت هاى سخت و پر زحمت تن مى دهد. البته باید محرک انسان در تحمل مشقت و انجام تکالیف سنگین، تزکیه روح، غلبه بر هواى نفس، تحصیل علم، و نیل به تعالى معنوى باشد یا آن که ضرورت زندگى و ادامه حیات ما را به انجام کارهاى پر زحمت ملزم سازد. اسلام این قسم تکلف را پسندیده و ممدوح شناخته و مسلمانان را در این راه ترغیب و تشویق نموده است.

اما اگر منشا تحرک آدمى در انجام کارهاى سنگین و مشقت بار، جاه طلبى، برترى جوئى، کسب قدرت، جمع ثروت، خودنمائى و هواى نفس (نامشروع) باشد آن تکلف ناپسند و مذموم است و اولیاى گرامى اسلام این تکلف ها را خاطر نشان ساخته و پیروان خود را از آن بر حذر داشته اند.

منبع

گروهی از پژوهشگران، سوء ظن، سایت دانلود بوک، بخش با معصومین، بازیابی: 2 بهمن 1391.