جامعیت مقاله متوسط
مقاله بدون شناسه یا دارای شناسه ضعیف است
عنوان بندی متوسط
کیفیت پژوهش متوسط است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

بی نیازی از مردم

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۹:۴۰ توسط Mohammadi (بحث | مشارکت‌ها) (بی نیازی خوب)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

بى نیازى از مردم یا «استغناء» ضد صفت حرص و طمع، از فضائل اخلاقی و صفتی برخاسته از توکل و میوه صفت عزت نفس و قناعت است. این خصیصه نزد حضرت حق بسیار بزرگ است، تا بدانجا که آن‌ کس که به ثروت مردمان چشم ندوزد، دعایش مستجاب می‌گردد.[۱]

استغناء در لغت

اِسْتِغْناء (به کسر الف و تاء و سکون سین و غین) از واژگان قرآن کریم به معنای طلب بى‌نيازى و اکتفا است. راغب می گوید: استغناء مثل "غَنی" به معنى بى‌نيازى است.[۲]

بی‌نیازی از مردم در قرآن

امام صادق علیه السلام درباره نزول آیه ۱۳۱ سوره طه فرموند: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وقتی این آیه را شنیدند، راست نشستند و فرموند:

هرکس به خدا دل نبندد حسرت دنیا او را از پای درمی آورد و هر کس چشم از مال و ثروت مردم برندارد اندوه و حزنش طولانی شود و خشمش فرو نشیند و هر کس نعمت خدا را تنها در خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها ببیند عمرش کم و عذابش نزدیک می‌شود.[۳]

«وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَىٰ مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ ۚ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ» (دیدگانت را به آنچه برخی از اصناف آنان را بهره مند کردیم مدوز، [آنچه به آنان داده ایم] شکوفه [بی میوه و زیور و زینت] دنیاست تا آنان را در آن بیازماییم، و رزق پروردگارت بهتر و پایدارتر است)[۴]

دستور بالا در مورد چشم ندوختن به نعمت‌هاى مادى است و دستور پایین درباره غم نخوردن در برابر محرومیت از آن است.

«لَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَىٰ مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ (بنابراین به امکانات مادی [و ثروت و اولادی] که برخی از گروه های آنان را از آن برخوردار کردیم، چشم مدوز، و بر آنان [به سبب اینکه پذیرای حق نیستند] اندوه مخور)[۵]

بی‌نیازی از مردم در روایات

۱. رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله: لَیسَ الْغِنى عَنْ کثْرَةِ الْعَرْضِ إِنَّمَا الْغِنى غِنَى النَّفْسِ؛ بى نیازى به فراوانى ثروت نیست، بى نیازى تنها در روحیه بى نیازى است.[۶]

۲. حضرت على علیه السلام: ماءُ وَجهِک جامِدٌ یقْطِرُهُ السُّؤالُ، فَانظُرْ عِندَ مَن تُقطِرُهُ؛ آبروى تو، یخِ منجمد است و سؤال و خواهش، آن‌ را قطره قطره می‌چکاند. پس، بنگر که آن‌ را نزد چه کسى فرو مى‌چکانى.[۷]

۳. امام صادق علیه السلام: شَرَفُ الْمُؤْمِنِ قِیامُ اللَّیلِ وَعِزُّهُ اسْتِغْنَاؤُهُ عَنِ النَّاسِ؛ شرافت مومن به شب زنده دارى و عزتش به بى نیازى از مردم است.[۸]

۴. امام صادق علیه السلام: إِذَا أَرَادَ أَحَدُکمْ أَنْ لَا یسْأَلَ رَبَّهُ شَیئاً إِلَّا أَعْطَاهُ فَلْییأَسْ مِنَ النَّاسِ کلِّهِمْ وَ لَایکونُ لَهُ رَجَاءٌ إِلَّا عِنْدَ اللَّهِ فَإِذَا عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ ذَلِک مِنْ قَلْبِهِ لَمْ یسْأَلِ اللَّهَ شَیئاً إِلَّا أَعْطَاهُ؛ چون یکى از شما خواهد هر چه از پروردگارش در خواست کند به او عطا کند باید از مردم نومید شود و امیدى جز به خدا نداشته باشد چون خداوند این را از دلش بداند هرچه از خدا بخواهد به او عطا کند.[۹]

۵. امام سجاد علیه السلام: رَأَیتُ الْخَیرَ کلَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ فِی قَطْعِ الطَّمَعِ عَمَّا فِی أَیدِی النَّاسِ وَ مَنْ لَمْ یرْجُ النَّاسَ فِی شَیءٍ وَ رَدَّ أَمْرَهُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ فِی جَمِیعِ أُمُورِهِ اسْتَجَابَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لَهُ فِی کلِّ شَیءٍ؛ تمام خیر و نیکى را دیدم که در بریدن طمع از دست مردم است و هرکه هیچ امیدى به مردم نداشته باشد و امرش را در هر کارى به خداوند واگذارد خداى عزوجل در هر چیزى او را اجابت کند.[۱۰]

۶. امام صادق علیه السلام: طَلَبُ الْحَوَائِجِ إِلَى النَّاسِ اسْتِلَابٌ لِلْعِزِّ وَ مَذْهَبَةٌ لِلْحَیاءِ وَ الْیأْسُ مِمَّا فِی أَیدِی النَّاسِ عِزٌّ لِلْمُؤْمِنِ فِی دِینِهِ وَ الطَّمَعُ هُوَ الْفَقْرُ الْحَاضِرُ؛ حاجت خواستن از مردم موجب سلب عزت و رفتن حیا مى شود و نومیدى از آن چه در دست مردم است موجب عزت مومن در دینش است و طمع فقرى است حاضر و آماده.[۱۱]

۷. امام باقر علیه السلام: الْیأْسُ مِمَّا فِی أَیدِی النَّاسِ عِزُّ الْمُؤْمِنِ فِی دِینِهِ؛ أَوَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ حَاتِمٍ إِذَا مَا عَزَمْتَ الْیأْسَ أَلْفَیتَهُ الْغِنَى إِذَا عَرَّفْتَهُ النَّفْسَ وَ الطَّمَعُ الْفَقْر؛ نومیدى و چشم نداشتن به دست مردم عزت دینى مومن است مگر گفتار حاتم را نشنیدى که می گوید چون بنومیدى تصمیم گیرى و دلت به آن آشنا گردد آن را بى نیازى یابى و طمع را فقر دانى.[۱۲]

۸. از امام صادق علیه السلام نقل نموده اند که فرمود: جَاءَ أَعْرَابِی إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه و آله فَقَالَ یا مُحَمَّدُ أَخْبِرْنِی بِعَمَلٍ یحِبُّنِی اللَّهُ عَلَیهِ؛ فَقَالَ یا أَعْرَابِی ازْهَدْ فِی الدُّنْیا یحِبَّک اللَّهُ وَ ازْهَدْ فِیمَا فِی أَیدِی النَّاسِ یحِبَّک النَّاسُ؛ عربى آمد خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله، عرض کرد مرا راهنمائى به عملى کنید خدا مرا دوست بدارد. رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمودند زاهد در دنیا باش تا خدا تو را دوست بدارد و نسبت به آن چه در دست مردم است زاهد باش تا مردم تو را دوست بدارند.[۱۳]

۹. امام جواد علیه السلام فرمود: عزُّ المؤمنِ غناهُ عَن النّاسِ؛ عزت مؤمن در بی نیازی از مردم است.[۱۴]

۱۰. زراره می گوید: مردی بحضور امام صادق علیه السلام آمد، عرض کرد دستم ناسالم است و نمی توانم با آن بخوبی کار کنم، سرمایه ندارم تا با آن تجارت نمایم و فرد محروم و مستمندی هستم. فقال اعمل و احمل علی راءسک واستغن عن الناس. امام علیه السلام فرمود: با سرت باربری کن و خویشتن را از مردم بی نیاز ساز.[۱۵]

انواع بی نیازی

طبق فرازی از دعای نورانی مکارم الاخلاق اما سجاد علیه السلام[۱۶]، غنا و بی‌نیازی سه گونه است.

بی نیازی خوب

این بی نیازی که کفاف و وسعت روزی هم گفته می شود دارای سه مرتبه می باشد.

1. مرتبه نخست این فضیلت، آن است که انسان در عین نیاز، از مردم نادان و پست احساس و اظهار بی‌نیازی نماید.

این دعای ابوذر است که جبرئیل درباره آن به حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌وآله) عرض کرد: نزد اهل آسمان، دعایی معروف است. اللّٰهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْأَمْنَ وَالْإِيمانَ، وَالتَّصْدِيقَ بِنَبِيِّكَ، وَالْعافِيَةَ مِنْ جَمِيعِ الْبَلاءِ، وَالشُّكْرَ عَلَى الْعافِيَةِ، وَالْغِنَىٰ عَنْ شِرَارِ النَّاسِمتن مورب؛ خدایا! در درگاهت درخواست دارم، امنیت و ایمان به تو را، و تصدیق نمودن به پیامبرت، و عافیت از همه بلاها و شکرگزاری در برابر عافیت و بی‌نیازی از مخلوقات بدت را.[۱۷]

از این دعای شریف، این‌گونه برداشت می‌شود که بی‌نیازی از مردم پست، امر بسیار مهمّی است که در کنار ایمان و سلامتی قرار می‌گیرد.

2. این مرتبه - که مرتبه متوسّط این فضیلت بزرگ است - بی‌نیازی از تمامی مردمان- خوب و بد آنان را شامل می‌شود. حضرت امیر مؤمنان امام علی علیه السلام در این زمینه می‌فرمایند:

تَفَضَّلْ‌ عَلَى‌ مَنْ‌ شِئْتَ‌ فَأَنْتَ‌ أَمِيرُهُ وَ اسْتَغْنِ عَمَّنْ شِئْتَ فَأَنْتَ نَظِيرُهُ وَ افْتَقِرْ إِلَى مَنْ شِئْتَ فَأَنْتَ أَسِيرُهُ‌ (بر هر کس که خواهی ببخش که تو امیر او خواهی بود، و از هر کس که خواهی بی‌نیازی کن که همانند او خواهی بود، و به هر کس که خواهی نیازمند شو که تو اسیر او خواهی بود)[۱۸]

3. این مرتبه ـ که بالاترین مراتب استغناء و بی‌نیازی است ـ آن است که آدمی از ثروتمندان، نام‌داران و کوتاه سخن، تمامی آنان که از نعمتی ویژه برخوردارند، بی‌نیاز باشد.

حضرت امیر مؤمنان امام علی علیه السلام در "نهج البلاغه" این‌گونه به این مرتبه اشاره فرموده‌اند:

وَ إِنِ‌ اسْتَطَعْتَ‌ أَنْ‌ لَا يَكُونَ‌ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللَّهِ ذُو نِعْمَةٍ فَافْعَلْ» (اگر می‌توانی چنان کنی که میان تو و خدا هیچ نعمت‌دهی نباشد، این گونه کن)[۱۹]

امام صادق علیه السلام نیز می‌فرمایند:

إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ‌ إِلَى‌ الْمُؤْمِنِ‌ أُمُورَهُ‌ كُلَّهَا وَ لَمْ يُفَوِّضْ إِلَيْهِ أَنْ يُذِلَّ نَفْسَهُ أَ لَمْ يَرَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ هَاهُنَا وَ الْمُؤْمِنُ يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَكُونَ عَزِيزاً وَ لَا يَكُونَ ذَلِيلًا[۲۰] (خداوند تمامی امور انسان مؤمن را به خود او سپرده در اختیارش نهاده است، امّا اینکه ذلیل باشد را در اختیار خود او قرار نداده؛ آیا این آیه شریفه را نشنیده‌ای: وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ)[۲۱]

بی نیازی عالی

که غنای نفس است. غنای نفس سه چیزست: خشنودی، خرسندی و جوانمردی.[۲۲] بر اساس روایات، توانگرى به فراوانى مال و ثروت نيست، بلكه توانگرى [حقيقى‌] غنای روحی است.

نقش یکی از نگین‌هائی که حضرت جوادالائمه (علیه السلام) داشتند، این جمله روی آن حک شده بود که از فرمایشات حضرت است: «عِزُّ الْمُؤْمِنِ غِنَاهُ عَنِ النَّاسِ» (عزت مومن در بی‌نیاز بودن از مردم است)[۲۳]

معنای این غنا و بی نیازی این نیست که انسان با مردم تعامل نداشته باشد و از حیث فیزیکی خودش را کنار بکشد. نه، این فضیلت است یعنی خدا را سبب مؤثر بداند نه مردم را.

ضعف من باعث شد که چشم من به دست مردم باشد و بیشتر در دست مردم اثر ببینم تا خدا. روی این‌ها بیشتر حساب کنم. وقتی انسان بیمار می‌شود؛ پزشک هست؛ همین پزشک را می‌توان سببی مستقل دید که انسان فکر کند که همه کارها دست این است؛ می‌تواند هم ابزار و وسیله ببیند و خدا را در شِفاء برای بیماری مؤثر ببیند.

بی نیازی مذموم

که همان غنایی است که انسان را سرمست کند و او را به طغیان و سرکشی بکشاند[۲۴]، چنانچه در قرآن می‌خوانیم:

«كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَىٰ ﴿٦﴾ ‌أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَىٰ» (این چنین نیست [که انسان سپاس گزار باشد] مسلماً انسان سرکشی می کند. (۶) برای اینکه خود را بی نیاز می پندارد.)[۲۵]

بی‌نیازی از مردم در کلام علما

عالم ربانی درونش به او اجازه نمی دهد که از غیر خدا چیزی بخواهد و اگر هم روزی از روی خطا از کسی چیزی خواست بر می گردد و با شرمساری جبران می کند و استغفار می کند.

آیت الله قاضی

ایشان، به قدری آرام و غنی بود که این اواخر عمر، عصازنان از خانه‌اش بیرون می‌آمد و روبروی خانه، یک مغازه بود و صاحب مغازه، یک صندلی برایش می‌گذاشت و روی آن می‌نشست. حتّی یک کلمه، حرف نمی‌زد!‌ فقط تماشا می‌کرد.

روزی مرحوم آیت‌الله‌العظمی حکیم، همراه با افرادی که پشت سرشان بودند، می‌خواستند از این کوچه (حویش - نجف) رد شوند. ایشان، علاوه بر مرجعیت، حکم نوعی سلطنت را بر عرب و عجم داشتند و خیلی بزرگوار بودند! ایشان، همراه اصحاب و اطرافیانشان، در حال عبور از آن کوچه بودند و مرحوم قاضی را دیدند و شناختند که با یک پیراهنی تا پایین زانو و یک لباس معمولی، روی صندلی نشسته‌اند.

مرحوم آیت‌الله‌العظمی حکیم ایستادند و دست مرحوم قاضی را بوسیدند. این کار، خیلی باعث تعجّب همراهان ایشان و صاحب مغازه شده بود. صاحب مغازه گفته بود که این سیّد، همیشه می‌آمد و اینجا می‌نشست؛ ولی من، فکر نمی‌کردم که اصلاً سوادی داشته باشد و درسی خوانده باشد. اصلاً‌ فکرش را هم نمی‌کردم!

آیت الله بهجت

استغنا و غنا (بی‌نیازی دارایی) مربوط به قلب است، نه به پول و کسب و سرمایه و ثروت. این‌ها همه باطل و خیال است.[۲۶]

آیت الله محمدجواد انصاری همدانی

جناب حجة الاسلام و المسلمین سید شهاب‌الدین صفوی نقل می‌كردند كه: در خدمت آقا، آیت الله انصاری نشسته بودیم كه یك سیّد مازندرانی كه یكی از اقطاب سلسله دراویش بود با دفتری بزرگ خدمت آقا رسیدند به آقا عرض كردند: من زحمت زیادی كشیده‌ام تا طیّ‌الأرض را به دست آورده‌ام و تا الان به هیچكس تعلیم نداده‌ام ولی امروز به خدمت شما رسیده‌ام تا این كمال را به شما یاد بدهم

آیت الله انصاری فرمودند: من نیازی به طی‌الأرض ندارم!

سید اصرار می‌كردند و مرحوم انصاری استنكاف. بعد سید فرمود: پس اجازه بدهید علم كیمیا را به شما تعلیم دهم و من طریقه طیّ‌الأرض و علم كیمیا را در این دفتر نوشته‌ام،

آقا فرمود: ما بهترش را داریم، سید با تعجب پرسید: شما بهترش را دارید!؟ آقا فرمود: بله ما توحید را داریم كه ما را از دیگر چیزها بی‌نیاز كرده ‌است و بعد آقا افزود « برنامه دین و انجام عبادات برای آدم كردن و رسیدن به مقام توحید است نه برای بدست آوردن این امور ».[۲۷]

شیخ جعفر ناصری

گره‌ها را خدا باز می‌کند. رشد را خدا می‌دهد. دنیا را خدا می‌دهد. آخرت را خدا می‌دهد. ما گاهی اسیر نقد کردن یک چک با نگاه به دست این و آن شدیم و غنا را از خدا نگرفتیم. توجه‌مان به خدا نرفت، به اسباب ظاهریه رفت. هر مشکلی داشتیم با توجه به اسباب مادیه بیشتر خواستیم پیش برویم، نه توجه به حق تعالی؛ لذا خیلی راه‌هایمان دور شد. سعادت را خدا می‌دهد. از خدا غافل شدیم و چشم‌مان به دست این و آن شد و راهمان طولانی.[۲۸]

پانویس

  1. عَنْ أَبِي‌ عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِذَا أَرَادَ أَحَدُكُمْ أَنْ لَا يَسْأَلَ رَبَّهُ شَيْئاً إِلَّا أَعْطَاهُ فَلْيَيْأَسْ‌ مِنَ النَّاسِ كُلِّهِمْ وَ لَا يَكُونُ لَهُ رَجَاءٌ إِلَّا عِنْدَ اللَّهِ فَإِذَا عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ مِنْ قَلْبِهِ لَمْ يَسْأَلِ اللَّهَ شَيْئاً إِلَّا أَعْطَاهُ (امام صادق عليه السلام: هر گاه يكى از شما بخواهد كه هر چه از خداوند طلب كند به او بدهد، بايد از همه مردم چشم اميد بركند و جز به خدا اميد نبندد . پس ، چون خداوند عزّ و جلّ دانست كه او براستى از ته قلب چنين است، هر چه از خدا بخواهد عطايش كند)؛ اصول کافی، ج۲، ص۱۴۸.
  2. مفردات راغب، ص 616.
  3. بحارالأنوار، ج ۶۷، ص ۳۱۷، ح ۲۵.
  4. سوره طه، آیه 131.
  5. سوره حجر، آیه 88.
  6. روضة الواعظین، ج ۲، ص ۴۵۶
  7. میزان‌الحکمه، ج ۵ ص۵۰۴، حدیث ۸۳۰۴.
  8. الکافی، ج ۲، ص ۱۴۹
  9. همان
  10. همان
  11. همان
  12. همان
  13. وسائل الشیعة، ج ۹، ص ۴۵۰
  14. بحار الانوار، ج۷۲، ص۱۰۹، باب۴۹.
  15. محجة البیضاء، جلد ۳، صفحه ۱۴۳.
  16. و أَغنِني و أَوسِع عَلَيَّ في رِزقِكَ، و لا تَفتِنّي بالبَطِرِ (صحیفه سجادیه، دعای 20)
  17. اصول کافی، ج۲، ص ۵۸۷.
  18. بحار الأنوار، ج۷۰، ص۱۶۹.
  19. قسمتی از نامه 31 نهج البلاغه.
  20. سوره منافقون، آیه 8.
  21. تفسیر البرهان، ج۴، ص ۳۳۹.
  22. صد میدان خواجه عبدالله انصاری، میدان هشتاد و چهارم.
  23. بحار الأنوار، ج ۷۲ ,ص ۱۰۹.
  24. در دعای مکارم الاخلاق با لفظ «بَطِرِ» خطاب شده است.
  25. سوره علق، آیات 6 و 7.
  26. در محضر بهجت، ج٣، ص ۵٨.
  27. در کوی بی نشانها، ص ؟ .
  28. https://eitaa.com/nasery_ir/1140


منابع

  • امامت مدیا
  • ویکی فقه
  • پایگاه رسمی آیت الله ری شهری