محمدباقر ملبوبی
«شیخ محمدباقر ملبوبى» (1308-1373 ش)، عالم مجاهد و مورخ شیعه معاصر و از شاگردان شیخ عبدالنبی عراقی و آیت الله گلپایگانی بود. تألیفات وی بیشتر در زمینه تاریخ بوده است، از جمله كتاب ««الوقایع و الحوادث» در 9 جلد.
نام کامل | محمدباقر ملبوبی |
زادروز | 1308 شمسی |
زادگاه | اراک |
وفات | 1373 شمسی |
مدفن | قم، قبرستان باغ بهشت |
اساتید |
شیخ عبدالنبی عراقی، آیتالله بروجردی، امام خمینی، سید محمدرضا گلپایگانی... |
| |
آثار |
الوقایع و الحوادث، حقیقت جاویدان، شرح خطبه حضرت فاطمه سلام الله علیها، شرح دعای کمیل، نبرد صفین،... |
محتویات
ولادت
محمدباقر ملبوبی در دوم تیر ۱۳۰۸ ش. در شهر اراک، در خانوادهای روحانی دیده به جهان گشود. پدرش شیخ محمدتقی ملبوبی از علمای بزرگ اراک و مردی عابد، متدین، از اساتید حوزه علمیه اراک و معلم قرآن و اخلاق بود. محمدباقر در کودکی، پدرش را از دست داد.
تحصیل و استادان
محمدباقر که شوق آموختن علوم دینی را داشت، در دوازده سالگی وارد حوزه علمیه اراک شد. او مقدمات دروس حوزه را در مدرسه حاج آقا ضیاءالدین، زیر نظر آیت الله صدرا با موفقیت به پایان رساند.
پس از اتمام مقدمات، برای ادامه تحصیل، در سال ۱۳۲۴ ش. وارد حوزه علمیه قم گردید و مقطع سطح را در مدرسه فیضیه، دارالشفاء و حجتیه پشت سر نهاد. وی سپس در درس خارج آیت الله فیض، آیت الله شیخ عبدالنبی عراقی، آیت الله بروجردی، امام خمینی، آیت الله مرعشی نجفی، آیت الله گلپایگانی، آیت الله مجاهدی و آیت الله سلطانی طباطبایی حاضر شد.
این عالم پرهیزگار، از تعدادی از مراجع، اجازه نقل روایت و تصدی امور حسبیه داشت؛ از جمله آیات عظام: آیت الله میلانی، آیت الله گلپایگانی، آیت الله مرعشی نجفی، آیت الله عراقی.
آثار و تألیفات
شیخ محمدباقر ملبوبی همواره در کنار تحصیل، به کار تحقیق و تألیف نیز مشغول بود. وی در تمام زمینهها فعالیت داشت؛ ولی بیشتر در زمینه تاریخ تخصص داشته است. قسمتی از آثارش چاپ شده و بخشی دیگر به چاپ نرسیده است، که برخی از آنها عبارتند از:
- الوقایع و الحوادث (۹ جلد)؛ در این اثر، وقایع و رویدادهای ماه محرم و صفر به طور مفصل بیان شده است. (جلد هشتم و نهم این کتاب چاپ نشده است)؛
- حقیقت جاویدان (۲ جلد، که جلد دوم آن چاپ نشده است)؛
- شرح دعای کمیل؛
- شرح خطبه حضرت فاطمه سلام الله علیها؛
- تقریرات درس خارج آیت الله بروجردی؛
- دست نوشتههایی در زمینههای مختلف.
ویژگیهای اخلاقی
زهد و تقوا:
حجت الاسلام محمدباقر ملبوبی هیچ گاه احتیاط در زمینههای مختلف را از دست نمیداد و در مسئولیتهایی که بر عهده داشت، نهایت تقوا را رعایت مینمود. میگفت: «انسان نباید برای رسیدن به دنیا، از دین خود بگذرد و آخرت خود را به چند روز خوشی این دار فانی بفروشد و در آخرت کولهبار ذلت را به دوش کشد».
تضرع در پیشگاه خداوند:
هنگام راز و نیاز با خدای خویش چنان با خضوع و خشوع میگریست که هر کس او را میدید، گمان میکرد که او چند لحظهای بیش زنده نخواهد بود. یکی از اعضای خانواده گفته است: ما در محیط خانه وقتی او را با آن حالت میدیدیم که گریه میکند، فکر میکردیم که اتفاقی برایش افتاده است. لذا با دیدن حالت او به گریه میافتادیم؛ ولی ایشان بانهایت مهربانی به ما دلداری میدادند: «گریه من برای اعمال خودم است. میترسم مبادا در پیشگاه خدا اعمالم مورد قبولش واقع نشود و مرا گرفتار کند».
کنترل زبان:
او بسیار کم حرف بود و سعی میکرد هنگام سخن گفتن، سخنان مفید بر زبان جاری کند و از سخنان بیهوده و لغو دوری مینمود. در این باره میفرمود: «عزیزان من! زبان خویش را کنترل کنید تا به بلاهای عظیم و معصیتهای بیشمار که با این زبان به وقوع میپیوندد، مبتلا نشوید. زبان، نعمت بسیار بزرگی است که خداوند با آن قدرت بیان را به انسان داده است. این عضو اگر در مسیر حق استفاده شود، بسیار باارزش است و اگر انسان او را کنترل ننماید، بسیار خانمان سوز است. پس همواره آن را به کنترل خویش درآورید و در این راه نهایت تلاش خود را بکنید».
توسل و علاقه به اهلبیت:
این عالم وارسته به پیامبر اسلام و اهل بیت علیهم السلام، مخصوصاً حضرت فاطمه علیهاالسلام، عشق بیپایان داشت و از حریم ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام و حقانیت اهل بیت عصمت و طهارت، با قاطعیت دفاع میکرد. عشق به امام عصر عجل الله تعالی فرجه در وجودش موج میزد و همواره به خانوادهاش توصیه میکرد که دست از دامان امامان معصوم علیهم السلام برندارند و در تمام کارها با توکل بر خداوند و توسل و استعانت از ائمه اطهار، سعی در جلب رضایت خدا و ائمه داشته باشند.
رعایت زیّ طلبگی:
وی به زیّ طلبگی بسیار مقید بود و به لباس و شغل روحانیت عشق میورزید؛ به طوری که در طول حیاتش بدون این لباس مشاهده نشد و در این زمینه به طلابی که به ایشان رجوع میکردند، تذکراتی میداد.
احترام به روحانیت:
او به روحانیان و عالمان بسیار احترام میگذاشت و میگفت: «من از مجالست با علما و روحانیان لذت میبرم؛ چرا که ایشان ورثه انبیا هستند و بار سنگینی را بر دوش دارند. زخم زبان مردم را به جان و دل میخرند و آن را تحمل میکنند. پس بر ما است تا احترام آنان را نگه داریم.» و خودش نیز نمونه بارز و شاخص این احترام بود.
حسن خلق:
مرحوم ملبوبی بسیار متین، خوشاخلاق و خوشبرخورد بود. شاید شاخصترین صفت این عالم وارسته، این باشد که او عصبانی نمیشد و اگر عصبانی میشد، بسیار اندک و گذرا بود و با طلاب برخورد بسیار شایستهای داشت. حجت الاسلام سید باقر گلپایگانی فرزند آیت الله گلپایگانی می گوید: «ایشان انسان متدین و دارای اخلاق حسنه بود. هیچ وقت در مدتی که در دفتر حضور داشت، کسی را از خود نرنجاند. ایشان انسانی بسیار خوش حافظه، خیلی مهربان، خوش اخلاق، خوش برخورد و مقید به شئون طلبگی بود». تواضع، خوش قلبی و دلسوز بودن، تقدم در سلام و... از دیگر ویژگیهای این عالم ربانی است.
فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی
شیخ محمدباقر ملبوبی در امور اجتماعی حضوری چشمگیر داشت. جهت تبلیغ معارف اسلامی به شهرها مسافرت میکرد. به نشر و عرضه کتب علوم دینی توجهی درخور داشت و در جلسات علمی مدارس علمیه مروی و مسجد چهل ستون بازار و سایر مدرسهها شرکت میکرد. همچنین کلاس درسی برای بانوان تشکیل داده بود و در آن با بیانی شیوا و ساده به طرح معارف و احکام میپرداخت. او چند سال در تهران به فعالیت فرهنگی، اجتماعی اشتغال داشت که بیشتر آن در مساجد بزرگ مثل مسجد امام، مسجد حاج سید عزیزالله، مسجد سعادت و مساجد اطراف بازار معطوف بود. همچنین فعالیتهای مختلفی در شهر قم داشت که فهرستوار چنین است:
- همکاری در بیت حضرت آیت الله گلپایگانی؛
- تصدی امور شهریه طلاب به ویژه طلاب خارجی حوزههای علمیه و رسیدگی به مشکلات آنها؛
- تصدی امور امتحانات رتبههای بالای طلاب حوزه علمیه قم، در سالهای پس از انقلاب؛ زیر نظر مدیریت حوزه؛
- تحقیق و پژوهش در متون اسلامی خصوصاً در تاریخ، در حدود چهل سال؛
- نظم بخشیدن به کتابخانه مسجد اعظم، تأسیس آیت الله بروجردی؛
- همکاری جهت نظم بخشیدن به کتابخانه مدرسه فیضیه و مدرسه آیت الله گلپایگانی؛
- کمک به اعزام طلاب علوم دینی به نقاط مختلف کشور؛
- امامت جماعت مسجد حاج سید عبدالوهاب، واقع در میدان شهید سعیدی.
فعالیتهای سیاسی
محمدباقر ملبوبی بخصوص در سالهای آغازین نهضت اسلامی ایران، که مبارزات همه جانبه اسلام خواهان روز به روز گسترش مییافت و دستگاه طاغوت پهلوی هر فریادی را در نطفه خفه میکرد، به همراه دوستانش وارد عرصه مبارزات سیاسی شد. در چنین زمانی او در سخنرانیهایی که در مناطق مختلف داشت، چهره ضد دینی شاه را برای مردم بازگو میکرد و آنها را دعوت به اتحاد میکرد. در یکی از سخنرانیهای خود در سال ۱۳۴۲ ش. حکومت شاه را به حکومت معاویه تشبیه کرد و اعمال زشت او را برای مردم بازگو نمود؛ به طوری که پس از آن، او را به سازمان امنیت ساواک احضار نمودند و به او تذکر دادند که از این گونه سخنرانیها بپرهیزد؛ ولی با این حال، او همچنان در چنین جلساتی شرکت میکرد و به سخنرانی میپرداخت.
ملبوبی پرتلاش در آن دوران در محل فعلی هلال احمر، کتاب فروشی کوچکی به نام «کتاب فروشی خِرَد» داشت، که در آن به توزیع اعلامیهها و کتابهای مختلف بر ضد رژیم اقدام میورزید. به همین علت در سال ۱۳۴۸ ش. این کتاب فروشی به وسیله عوامل رژیم شاه به کلی تخریب گردید. این کار، وی را با مشکلات عدیدهای مواجه کرد؛ ولی با پشتکار و سختکوشی بر مشکلات فائق آمد و از حضور او در صحنههای انقلاب نکاست؛ چنان که در قیام ۱۵ خرداد چند بار به ساواک قم احضار گردید.
از حجت الاسلام محمدباقر ملبوبی این خاطره نقل شده است: «شب ۲۱ ماه رمضان ساعت ۱۱:۳۰ شب از مسجد شاه خراسان به مسجد عشقعلی میآمدم. اواسط کوچه نزدیک منزل آیت الله گلپایگانی مرتب برادران میرسیدند و ضمن تأثر از ستم و جنایت مأموران دژخیم، مرا از رفتن به مسجد عشقعلی برحذر میداشتند؛ اما من گفتم به مردم قول دادهام و باید بروم. به خیابان که رسیدم، مأمور با غلظت ایست داده، دو سه قدم پیش رفتم. او هم جلو آمد، مسلسل را روی سینه من نهاد و با خشم گفت: کجا میروی؟ من هم با کمال خونسردی گفتم: به مسجد عشقعلی میروم. گفت: نمیشود، برگرد. گفتم: این قرآن است و من هم باید بروم، مردم مسلمان شب قدر را احیا گرفتهاند. میخواهند به دعا و مراسم شب قدر بپردازند. و اشاره به مسجد کردم. مأمور ناراحتتر شد و با عصبانیت گفت: بیا برو! من هم حرکت کردم و با بدرقه او به مسجد رفتم. خدایا! تو میدانی وقتی وارد مسجد شدم با چهرههای درهم، افسرده و خشمگین از اعمال و جنایات و به گلوله بستن جوانان روبرو شدم. با بغض و عقدهها که در گلو گره خورده، ناراحت نشستهاند. همگان در مسجد بودند؛ اما دل در جای دیگر بود. دعای جوشن کبیر میخواندند؛ اما نفرین بر قاتلان مردم میکردند. یکی از رفقا نزد من آمد و گفت: با این حال چه میکنید؟ گفتم: بدیهی است، منبر میروم؛ منتها با توجه به حال و وضع روحی جمع و خود، مراسم را فشرده به انجام میرسانم. به لطف پروردگار و توکل بر خدای منتقم، با وجود سربازان صف بسته جلو مسجد، به منبر رفتم. شروع به صحبت کردم. اواسط منبر یکباره جمعیت فراری از رگبار گلوله از صحن مطهر تا خیابان چهارمردان به مسجد هجوم آوردند؛ ولی سخن ادامه یافت و مراسم با سوز و گداز و نفرین و انزجار از جنگ افروزان و آدم کشان رژیم پهلوی خونخوار، پایان یافت».
وفات
مرحوم حجتالاسلام محمدباقر ملبوبی، سرانجام در تاریخ هفتم ربیع الاول 1415 ق. (25 خرداد ۱۳۷۳ ش) در بیمارستان آیت الله گلپایگانی دعوت حق را لبیک گفت و پس از تشییع باشکوه و اقامه نماز آیت الله مجتبی عراقی، در قبرستان باغ بهشت قم، روبروی گلزار شهدا در بقعه علما، مدفون گردید.
منابع
- ستارگان حرم، "محمد باقر ملبوبی"، ولی عباسزاده، جلد 14، صفحه 104-115.