عبدالحسین زرین کوب

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از عبدالحسین زرین‌کوب)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

دکتر عبدالحسین زرین‌کوب (۱۳۰۱ - ۱۳۷۸ ش)، ادیب، تاریخ‌نگار و نویسنده برجستهٔ ایران معاصر بود. وی از اساتید دانشگاه تهران در حوزه ادبیات و تاریخ بود و پس از انقلاب، با مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی همکاری نمود. از او آثار معروفی همچون «تاریخ ایران بعد از اسلام»، «بامداد اسلام» و «کارنامه اسلام» بجای مانده است.

۲۲۰px
نام کامل عبدالحسین زرین کوب
زادروز ۱۳۰۱ شمسی
زادگاه بروجرد
وفات ۱۳۷۸ شمسی
مدفن تهران، بهشت زهرا

Line.png

اساتید

علامه شعرانی، ملک‌الشعراء بهار، بدیع الزمان فروزانفر،...


آثار

کارنامه اسلام، بامداد اسلام، صداى بال سيمرغ، بحر در کوزه، پله‌پله تا ملاقات خدا،...


تحصیل و تدریس

عبدالحسین زرین‌کوب، در ۲۷ اسفند ماه سال ۱۳۰۱ شمسی، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. دوران ابتدایى را در سال ۱۳۰۷ شمسی، در بروجرد از مدرسه «کمال» آغاز کرد و دوره متوسطه را در مدرسه «اعتضاد» ادامه داد. در کنار تحصیل در مدارس جدید، با ترغیب پدرش هم‌زمان به تحصیل علوم دینى در «حوزه علمیه بحرالعلوم» پرداخت.

او در سال‌های تحصیل خود در تهران از بزرگانی نظیر علامه ابوالحسن شعرانی دروس فلسفه و منطق آموخت. ملک‌الشعراء بهار و بدیع‌الزمان فروزانفر، از دیگر اساتید وی هستند.

در سال ۱۳۱۹، تحصیلات دبیرستانى را در رشته ادبى به پایان برد. در سال ۱۳۲۴ در رشته ادبیات دانشگاه تهران با رتبه اول پذیرفته شد و در سال ۱۳۲۷ به‌عنوان دانشجوى رتبه اول، فارغ‌التحصیل شد و یک سال بعد، دکتراى ادبیات فارسى را در همان دانشگاه آغاز نمود. در سال ۱۳۳۴، تحصیلات دانشگاهى خود را با رساله‌اى با عنوان «نقد الشعر، تاریخ و اصول آن» به پایان برد.

در سال ۱۳۳۵، به‌عنوان دانشیار دانشکده علوم معقول و منقول به تدریس تاریخ اسلام، تاریخ کلام و مجادلات فرق، تاریخ ادیان، تاریخ علوم و تاریخ تصوّف اسلامى مشغول شد. پس از اخذ رتبه استادى دانشگاه تهران در سال ۱۳۳۹ در دانشکده الهیات و معارف اسلامى، دانشکده ادبیات، دوره دکترى دانشگاه تهران و دانشسراى عالى تهران به تدریس پرداخت.

مسافرت‌هاى متعدد علمى، مطالعاتى و تحقیقى به کشورهاى اروپایى، آمریکایى و آسیایى انجام داد و سالى چند را هم به‌عنوان استاد میهمان در آمریکا به تدریس پرداخت. حوزه مطالعاتى استاد را در عرصه‌هاى تاریخ، فلسفه، ادبیات، تصوّف، عرفان، تاریخ ادیان، آشنایى با معارف قدیم و جدید، علوم اسلامى و روش‌هاى تحقیق نوین و تسلط به زبان‌هاى زنده دنیا مى‌توان دانست.

آثار و تألیفات

آثار دکتر زرین کوب

زرین‌کوب آثار متعدد ادبى، عرفانى و تاریخى را از خود به‌جا گذاشت است، از جمله:

  • دو قرن سکوت
  • تاریخ ایران بعد از اسلام
  • بامداد اسلام
  • کارنامه اسلام
  • سرّ نى
  • پله‌پله تا ملاقات خدا
  • مقدمه بر دیوان پروین اعتصامى
  • صداى بال سيمرغ
  • بحر در کوزه
  • تاریخ در ترازو
  • تاریخ مردم ایران
  • روزگاران (تاریخ ایران از آغاز تا سقوط سلطنت پهلوی)
  • از کوچه رندان
  • دو رساله درباره انقلاب مشروطیت
  • تصوف ایرانى در منظر تاریخى آن
  • پیر گنجه در جست‌وجوى ناکجا آباد
  • ارزش میراث صوفیه
  • جست‌وجو در تصوف ایران
  • با کاروان حله
  • یادداشت‌ها و اندیشه‌ها

همچنین مقالات متعدد ادبى، عرفانى و تاریخى نیز در نشریات معتبر علمى از ایشان چاپ شده است، مانند:

  • چند کلمه از تاریخ
  • فرمانروایى ایرانیان بر یمن
  • نقد و بررسى در باب مآخذ تاریخ ایران بعد از اسلام
  • مصاحبه با تاریخ
  • درباره تاریخ
  • تاریخ‌نگرى یا تاریخ‌نگارى

خاطره‌ای از تفأل به دیوان حافظ

استاد زرین‌کوب خاطره‌ای دارد از تفأل به دیوان حافظ شیرازی در مجلس روز عاشورا؛ وی می گوید:

«روز عاشورا بود و قرار بود در مراسمی به همین مناسبت در حضور جمعیتی که هم افراد عادی در آن حضور داشتند و هم افراد تحصیل‌کرده و به‌اصطلاح روشنفکر، سخنرانی کنم. آرام وارد مسجد شده و در گوشه‌ای نشستم. نمی‌خواستم فعلاً کسی متوجه حضورم شود. در خلوت خودم،‌ دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی می‌گشتم، موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند. اما هرچه بیشتر فکر می‌کردم کمتر به نتیجه می‌رسیدم. در همین لحظه،‌ پیرمردی که کنار دستم نشسته‌بود با پرسشی رشته افکارم را پاره کرد: «ببخشید،‌ شما استاد زرین‌کوب هستید؟» گفتم: «استاد که چه عرض کنم، ولی زرین‌کوب هستم». خیلی خوشحال شد و از این گفت که چقدر دوست داشته بنده را از نزدیک ببیند. در میان صحبت‌هایش با خودم می‌گفتم: «این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن مرا داشته باشد؟»

پیرمرد روستایی با آن چهره آفتاب‌سوخته، متین، سنگین و باوقارش می‌گفت مکتب رفته و... حالا هم در اوقات بیکاری یا قرآن می‌خواند یا غزل حافظ. چند بیت جسته‌وگریخته هم از غزلیات خواجه خواند؛ چه زیبا هم غزل حافظ را می‌خواند. پرسیدم: «حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید؟». گفت: «سؤالی داشتم.» گفتم: «بفرمایید». پرسید: «شما به فال حافظ اعتقاد دارید؟» گفتم: «خب بله، صد درصد». گفت: «ولی من اعتقاد ندارم.» پرسیدم: «من چه کاری می‌توانم انجام بدهم؟ از من چه خدمتی برمی‌آید؟» گفت: «خیلی دوست دارم معتقد شوم. یک زحمتی برای من می‌کشید؟ یک فال برایم می‌گیرید؟» گفتم: «ولی من الان دیوان حافظ ندارم». بلافاصله یک دیوان جیبی از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت: «بفرما».

مات و مبهوت نگاهش کردم. دیوان حافظ را از دستش گرفتم و گفتم: «نیت کنید». فاتحه‌ای زیر لب خواند و گفت: «برای خودم نمی‌خواهم. می‌خواهم ببینم حافظ درباره امروز (روز عاشورا) چه می‌گوید؟» شوکه شدم و مردد در گرفتن فال. حافظ و عاشورا؟ اگر جواب نداد، چه؟ عشق و علاقه این مرد به حافظ چه می‌شود؟ با اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه‌به‌کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آن‌ها اندیشیده بودم غزلی به ذهنم نرسید که به‌طور ویژه به این موضوع پرداخته‌باشد. اما چشمانم را بستم، فاتحه‌ای قرائت کردم و حافظ را به شاخه نباتش قسم دادم و صفحه‌ای را باز کردم و این شعر آمد:

زان یار دلنوازم شکری است با شکایت * گر نکته‌دان عشقی خوش بشنو این حکایت ...

رندان تشنه‌لب را آبی نمی‌دهد کس * گویی ولی‌شناسان رفتند از این ولایت

در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا * سرها بریده بینی بی‌جرم و بی‌جنایت ...

از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود * زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت ...

عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ * قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت

خدایا! این غزل اگر موضوعش امام حسین (ع) و وقایع روز عاشورا و شب یازدهم نباشد، پس چه می‌تواند باشد؟... این غزل، باید به‌طور ویژه برای همین مناسبت سروده شده‌ باشد. بیت اولش را که خواندم، پیرمرد از بیت دوم شروع به زمزمه‌کردن با من کرد. شعر را از حفظ می‌خواند و گریه می‌کرد، طوری که چهار ستون بدنش می‌لرزید؛ انگار داشتم برایش روضه می‌خواندم. گفت: «معتقد شدم استاد. معتقد بودم، ایمان پیدا کردم.» و گریه امانش نداد... . حالا دیگر می‌دانستم سخنرانی‌ام را چگونه شروع کنم. آن روز من، روضه‌خوان امام شهید شدم و کسانی پای روضه من گریه کردند که به‌قول خودشان پای هیچ روضه‌ای گریه نکرده‌ بودند».

وفات

مرحوم دکتر عبدالحسین زرین‌کوب، پس از عمرى تلاش علمى در زمینه تدریس، تحقیق و تصنیف، در سن ۷۷ سالگى (سال ۱۳۷۸ ش) در تهران، دار فانى را وداع گفت و در قطعه هنرمندان «بهشت زهرا» به خاک سپرده شد.

منابع

آرشیو عکس و تصویر