حسد

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از رشک)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«حسد» به معنای آرزوى از بین رفتن نعمت‌ها و داشته‌هاى دیگران است؛ این رذیله اخلاقی موجب آفات و آثار منفی برای شخص حسود می شود. واژه حسد و مشتقات آن در چهار آیه از قرآن کریم به کار رفته است. «حسادت» در صورت ترتیب اثر دادن به آن، در روایات از گناهان کبیره شمرده شده و مورد نکوهش قرار گرفته است.

تعریف حسد

«حسد» و حسادت که در فارسی از آن تعبیر به «رشک» می شود، به معنی آرزوی زوال نعمت از دیگران است؛ خواه آن نعمت به حسود برسد یا نرسد.

برخی از نشانه‌های حسد عبارت است از: ناراحتی از رسیدن نعمت به دیگری، غیبت و عیب جویی، دشمنی و کارشکنی، بی‌مهری یا قطع رابطه از شخص، و پنهان کردن صفات برجسته او به طوری که حتی نمی‌خواهد سخنی از او بشنود.

بدترین نوع حسد، آن است که انسان نه فقط آرزوی زوال نعمت دیگران داشته باشد، بلکه در مسیر آن گام بردارد، خواه از طریق ایجاد سوءظن و بدبینی نسبت به محسود یا از طریق ایجاد مانع در کار او. مرحله ساده تر حسد، اینکه انسان هدفش به چنگ آوردن آن نعمت است، از طریق سلب کردن آن از دیگران. و مرحله پایین تر حسد، آنکه انسان فقط آرزوی سلب نعمت از دیگری کند، بی آن که کمترین سخنی بگوید و کوچکترین گامی در این راه بردارد.

حسد با «غبطه» فرق می کند؛ غبطه به معنی این که انسان آرزو کند، نعمتی همانند دیگران یا بیشتر از آن ها داشته باشد، بی آن که آرزوی زوال نعمت کسی را بکند.

حسد در روایات

برخی از احادیث اهل بیت (علیهم السلام) که در مذمت «حسادت» وارد شده از این قرار است:

  • رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لِمُوسَی بْنِ عِمْرَانَ علیه السلام یا ابْنَ عِمْرَانَ لَا تَحْسُدَنَّ النَّاسَ عَلَی مَا آتَیتُهُمْ مِنْ فَضْلِی و َلَا تَمُدَّنَّ عَینَیک إِلَی ذَلِک و َلَا تُتْبِعْهُ نَفْسَک فَإِنَّ الْحَاسِدَ سَاخِطٌ لِنِعَمِی صَادٌّ لِقَسْمِیَ الَّذِی قَسَمْتُ بَینَ عِبَادِی وَ مَنْ یک کذَلِک فَلَسْتُ مِنْهُ و َلَیسَ مِنِّی»؛ خدای عزوجل به موسی بن عمران فرمود: ای پسر عمران، بر آن چه از فضل خود به مردم داده ام حسد مبر و چشمت را دنبال آن دراز مکن و دلت را پی آن مبر، زیرا حسد کننده، از نعمت من ناراحت است و از تقسیمی که میان بندگانم کرده ام جلوگیر است، و کسی که چنین باشد، من از او نیستم و او از من نیست.[۱]
  • امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده اند: «الحسد شرّ الامراض»؛ حسد، بدترین بیماریها است.
  • امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده اند: «الحسد داءٌ عیاء لا یزول إلا بهلک الحاسد أو موت المحسود»؛ حسد، بدترین بیماری دردناک ناله آوری است، که زایل نمی شود مگر با کشتن حاسد یا مردن محسود.[۲]
  • امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده اند: «لله دَرُّ الحسدِ حیث بَدأ بصاحبه فقتله»؛ آفرین بر حسد! چقدر عدالت پیشه است، نخست به سراغ صاحبش می رود و او را می کشد![۳]
  • امام صادق علیه السلام فرمود: «... إِنَّ الْمُؤْمِنَ یغْبِطُ وَ لَا یحْسُدُ و الْمُنَافِقُ یحْسُدُ وَلَا یغْبِطُ»؛ مؤمن غبطه می خورد ولی حسد نمی ورزد، اما منافق حسد می ورزد و غبطه نمی خورد.

آثار حسد

الف: آثار اجتماعی: ۱. نابسامانی‌های اجتماعی، ۲. قتلها و جنایت‌ها، ۳. از بین رفتن دوستی‌ها.

ب: آثار معنوی: ۱. نابود کننده ایمان، ۲. آفت دین، ۳. نابود کننده نیکی‌ها، ۴. رسیدن به کفر و تفکرات کفر آمیز، ۵. غیبت، ۶. حسرت زیاد ۷. حجاب ضخیمی در برابر شناخت حقایق می‌افکند، ۸. مانع رشد و تعالی معنوی.

ج: آثار جسمانی: افراد حسود معمولاً افرادی رنجور، پرخاشگر و افسرده می‌باشند. دستگاه‌های مختلف بدن تحت تأثیر این حالت روحی دچار بیماری می‌گردد. حضرت علی(ع) می‌فرماید: «شگفتا که حسودان از سلامتی خود غافل مانده‌اند».[۴]

راه‌های درمان حسد

راههای عملی درمان حسد عبارتند از:

  • عمل بر ضد مقتضاى حسد در گفتار و کردار؛ مانند: تواضع، خیرخواهى، شاد گشتن از رسیدن خیر به دیگران و ریشه کن کردن حسد از طریق نابود کردن خبائث نفسانى حسادت انگیز (مانند تکبّر، ریاست طلبى، دنیا خواهى).
  • دعا در حق محسود؛ از صمیم قلب از خداوند بخواهد آن نعمت را براى آن شخص زیادتر بگرداند.
  • هرگاه نعمت های فراوان دیگران را می بیند، نعمت‌هایى را که خداوند به خود او داده است به یاد آورد، چرا که خداوند هیچ فردى را از همه خوبى‌ها محروم نمى‌کند.
  • هرگاه نعمت های فراوان دیگران را می بیند، افرادى را به یاد آورد که مشکلات ظاهرى بیشترى دارند.
  • تقویت نیروی عقل؛ اگر انسان از این نیرو به خوبى استمداد جوید و آن را بر دیگر قواى خود حاکم ساخته و از آن پیروى کند، به تدریج تقویت خواهد شد و هراندازه به آن پشت نموده و بر خلاف رهنمودهاى آن عمل نماید، به تضعیف آن پرداخته است.

پانویس

  1. الکافی، ج۲، ص۳۰۷
  2. غررالحکم، ص۳۰۰
  3. بحارالانوار، ج۷۰، ص۲۴۱
  4. غررالحکم، ۱۸۰۳

منابع