اَصحاب لِواء

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


پرچمداران مشركان در جنگ بدر و ‌اُحُد.

زندگی نامه

برخى از مفسران در ذیل آیه «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابَّ عِندَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ» (سوره انفال/8، 22) از اصحاب لواء یاد كرده‌اند[۱] كه در جنگ‌هاى بزرگ زمان پیامبر صلى الله علیه و آله پرچمدارى مشركان را بر عهده داشته‌اند.

اینان از تیره بنى‌عبدالدار ‌بن قصى‌ بن ‌كلاب بودند كه مانند دیگر تیره‌هاى قریش در مخالفت و دشمنى با پیامبر صلى الله علیه و آله و اسلام مى‌كوشیدند، از این ‌رو در قرآن بدترین جنبندگان خوانده شده‌اند.

از بنى‌عبدالدار، گروهى اندك با پیامبر صلى الله علیه و آله همراه شده 5 تن در هجرت به حبشه شركت جستند[۲] و مصعب ‌بن ‌عمیر و سویبط ‌بن ‌حرمله نیز از بدریون به شمار آمدند.[۳] چند تن دیگر پس از فتح مكه مسلمان شدند و پیامبر اكرم كلید كعبه را كه پیش از این در اختیار آنان بود، به ایشان بازگرداند و آنان را از غنایم حنین برخوردار كرد.[۴]

بنى‌عبدالدار پس از هجرت پیامبر صلى الله علیه و آله به مدینه، پرچمدار سپاه مشركان بودند. در جنگ بدر قریشیان سه پرچم داشتند كه هر سه به دست افرادى از بنى‌عبدالدار بود.[۵]

در این نبرد، نضر بن حارث كه خود از مُطْعِمین (كسانى كه در جنگ بدر، مشركان را اطعام مى‌كردند) نیز بود،[۶] اسیر و بدست امیرمؤمنان على علیه‌السلام كشته شد[۷] و ابو عَزیز ‌بن ‌عمیر، برادر مصعب به اسارت مسلمانان درآمد و مصعب از مُحرِز، اسیركننده او خواست تا وى را محكم نگه دارد، چون مادرش از سرمایه‌داران مكه است و براى آزادى او اقدام خواهد كرد. گفته‌اند: مادرش 4000 درهم كه گویا همه دارایى وى بود به وسیله طلحه فرستاد، تا آزادش كند.[۸]

بنى ‌عبدالدار در جنگ احد نیز پرچمدار بودند. بر پایه اخبار، قریشیان در این نبرد سه پرچم در دارالندوه بستند؛ اما خود همگى بر گِرد یك پرچم جمع شدند كه در دست طلحة ‌بن ‌ابى‌طلحه بود.[۹] در این نبرد، ابوسفیان با احساس خطر از روند جنگ، براى تحریكِ بنى‌عبدالدار از آنان خواست كه اگر از عهده نگهدارى پرچم برنمى‌آیند، به آنان واگذارند. بنى‌عبدالدار از این سخن خشمگین شده و بر همت خویش افزودند.[۱۰]

طلحه، پرچمدار مشركان به میدان آمد و مبارز طلبید كه امیرمؤمنان، امام على علیه‌السلام پیش آمد و در نبردى تن به تن سرش را شكافت و او را از پاى درآورد.[۱۱] پس از او، ابوشیبه عثمان ‌بن ‌ابى‌طلحه كه پیشاپیش زنان بود، پرچم را بدست گرفت و ‌در حالى ‌كه از طرف آنان تشویق مى‌شد، میداندار ‌شد و به دست حمزه كشته شد. سپس ابو سعد بن ‌طلحه (ابوطلحه) پرچم را بدست گرفت و او نیز به وسیله سعد بن‌ ابى وقاص كشته شد. مسافع ‌بن ‌طلحه، دیگر كسى بود كه به میدان آمد و عاصم ‌بن ‌ثابت ‌بن ‌ابى ‌اقلح وى را كشت.

با قتل مسافع، كلاب ‌بن ‌طلحه پرچم را گرفت كه زبیر ‌بن ‌عوام او را كشت. سپس جُلاس (خلاس)‌ بن ‌طلحه به صحنه آمد و طلحة ‌بن ‌عبیدالله او را كشت. پس از آن، ارطاة ‌بن ‌شُرحْبیل به میدان آمد و به دست امیرمؤمنان، على علیه‌السلام كشته شد. پس از او شریح ‌بن ‌قارظ (فارظ) پرچمدار شد و از پاى درآمد. سپس غلام او صوأب پرچم را گرفت و گویا به دست قُزمان كشته شد، هر چند درباره قاتل او افراد دیگرى نیز ذكر شده‌اند.[۱۲] بدین طریق پرچمداران بنى ‌عبدالدار كه 9 تن بودند، همگى در این جنگ كشته شدند.[۱۳]

اصحاب لواء در شأن نزول

اصحاب لواء كه همگى از بنى‌عبدالدار بودند، مى‌گفتند: ما درباره آنچه محمد ما را به آن مى‌خواند، كر و لال هستیم؛ نه چیزى را مى‌شنویم و نه تصدیق مى‌كنیم. خداوند در آیه 22 سوره انفال/8، آنان را بدترین جنبندگان خوانده است:[۱۴] «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابَّ عِندَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ» بنا به نقل میبدى، ابن ‌عباس و عكرمه گفته‌اند: آیه ‌23 سوره انفال/8 در شأن بنى‌عبدالدار‌ بن ‌قصى آمده‌است كه همگى در احد كشته شدند و اینان اصحاب لواء بودند.[۱۵]

از مجاهد نقل است كه آیه درباره عده‌اى از اینان نازل شده است[۱۶] و بنا به نقلى مقصود آیه، بنى‌عبدالدار است كه جز دو تن آنان كسى مسلمان نشد.[۱۷] بنابراین روایت، آیه ‌بعدى وضعیت آنان را چنین بیان مى‌كند: «وَلَوْ عَلِمَ اللّهُ فِيهِمْ خَيْرًا لَّأسْمَعَهُمْ وَلَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّواْ وَّهُم مُّعْرِضُونَ»؛ و اگر خداوند خیرى در آن‌ها سراغ داشت به آنان گوش شنوا مى‌داد و اگر (بى‌آن كه در آنان خیرى سراغ داشته باشد) به آنان گوش شنوا داده بود، باز پشت مى‌كردند و رویگردان مى‌شدند.

پانویس

  1. جامع‌البیان، مج‌ 6، ج‌ 9، ص‌ 279؛ كشف‌الاسرار، ج‌ 4، ص‌ 22.
  2. السیرة‌النبویه، ج‌ 1، ص‌ 325.
  3. المغازى، ج‌ 1، ص‌ 155؛ جمهرة انساب العرب، ص‌ 126.
  4. السیرة‌النبویه، ج 4، ص 495؛ المغازى، ج 3، ص 145.
  5. المغازى، ج‌ 1، ص‌ 58.
  6. السیرة النبویه، ج‌ 2، ص‌ 665.
  7. المغازى، ج‌ 1، ص‌ 149.
  8. همان، ص‌ 140.
  9. المغازى، ج‌ 1، ص‌ 203.
  10. همان، ص‌ 221؛ السیرة النبویه، ج‌ 3، ص‌ 67.
  11. همان، ص‌ 225‌ـ‌226.
  12. همان، ص‌ 226‌ـ‌229.
  13. جامع‌البیان، مج‌ 6، ج‌ 9، ص‌ 279؛ الارشاد، ص‌ 81.
  14. همان، ص‌ 279.
  15. كشف‌الاسرار، ج‌ 4، ص‌ 22.
  16. صحیح البخارى، ج‌ 5، ص‌ 237.
  17. التبیان، ج‌ 5، ص‌ 99.

منابع

سید علیرضا واسعى، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 3، صفحه 457-459.